• فهرس المقالات Existence

      • حرية الوصول المقاله

        1 - عقل سرخ و حق سبز انسان‌شناسی اشراقی و حق انسانی
        عباس  منوچهری
        مقوله «حقوق بشر» در بر دارنده دو مفهوم محوری «انسان» و «حق» و رابطه بین آنها است. منتهی، این رابطه، متضمن تأملات فلسفی و تئوریک بسیار است. با نگاهی انتقادی به فهم غالب از این رابطه، و مشخصاً به «فردگرائی تملیکی»، این مقاله به فهم متفاوتی از این رابطه می‌پردازد، و با است أکثر
        مقوله «حقوق بشر» در بر دارنده دو مفهوم محوری «انسان» و «حق» و رابطه بین آنها است. منتهی، این رابطه، متضمن تأملات فلسفی و تئوریک بسیار است. با نگاهی انتقادی به فهم غالب از این رابطه، و مشخصاً به «فردگرائی تملیکی»، این مقاله به فهم متفاوتی از این رابطه می‌پردازد، و با استفاده از دو استعاره «عقل سرخ» و «حق سبز»، مبانی یک نظریه «حداکثری» از حقوق بشر را مطرح می‌کند. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        2 - «نظریه فضیلتِ آدامز و استدلال اخلاقی از طریق بهترین تبیین از ارزش های عینی اخلاقی بر وجود خدا»
        امیرعباس علیزمانی کاظم  راغبی
        در قرون اخیر، انتقادات گسترده ی فلسفی که با پیشرفت های چشمگیر علمی همراه شده است، اتقان براهین سنتی اثبات وجود خدا را متزلزل نموده و زیر سوال برده است. از این رو خداباوران برای اثبات معقولیّت دیدگاه خود، به حوزه ها و عرصه های نوینی همچون اخلاق روی آوردند. یکی از استدلال أکثر
        در قرون اخیر، انتقادات گسترده ی فلسفی که با پیشرفت های چشمگیر علمی همراه شده است، اتقان براهین سنتی اثبات وجود خدا را متزلزل نموده و زیر سوال برده است. از این رو خداباوران برای اثبات معقولیّت دیدگاه خود، به حوزه ها و عرصه های نوینی همچون اخلاق روی آوردند. یکی از استدلال های اخلاقی معاصر بر وجود خدا، استدلال اخلاقی رابرت مری هیو آدامز است. آدامز با ابداع نظریه ی فضیلت، تبیینی نوین از ارزش های اخلاقی ارائه می دهد که هم قابلیّت توجیه عینیّت ارزش های اخلاقی، به عنوان مؤلفه ی مهم معناداری اخلاق را دارد و هم صدق خداباوری را به عنوان بخشی مهم از آن تبیین، معرفی می کند. در این مقاله به توضیح و تبیین این نظریه پرداخته ایم و به تقریر استدلال بر آمده از این نظریه، که قرائن و دلایلی بر وجود خدا فراهم می آورد می پردازیم و سپس نقدهای وارد شده بر آن را مورد بررسی قرار خواهیم داد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        3 - معنای ماهیت و وجود نزد پدیدارشناسی هوسرل و حکمت متعالیه
        سید محمد امین  مداین علی  حقی عباس  جوارشکیان
        در این نوشتار ابتدا به بررسی براهین اصالت وجود صدرالمتألهین بر له اصالت وجود خواهیم پرداخت با این منظور که از میان این براهین معنای واضحی از وجود و ماهیت نزد این حکیم بزرگ اسلامی برای ما معلوم گردد. در ادامه به نگاه اجمالی پدیدارشناسی هوسرل خواهیم پرداخت. با این ترتیب ک أکثر
        در این نوشتار ابتدا به بررسی براهین اصالت وجود صدرالمتألهین بر له اصالت وجود خواهیم پرداخت با این منظور که از میان این براهین معنای واضحی از وجود و ماهیت نزد این حکیم بزرگ اسلامی برای ما معلوم گردد. در ادامه به نگاه اجمالی پدیدارشناسی هوسرل خواهیم پرداخت. با این ترتیب که نخست درباره ی معنای ماهیت نزد هوسرل بحث خواهیم کرد. در ادامه برای آنکه مراد هوسرل از اصطلاح ماهیت به ذهن روشن تر گردد، به روش کشف ماهیت توسط فاعل شناسایی یا «اگوی استعلایی» خواهیم پرداخت. و در نهایت در این باره سخن خواهیم راند که چه عواملی در ساختن ساختار ماهیت نزد هوسرل دارای نقش هستند. در قسمت سوم و پایانی این نوشتار به مقایسه معنای اصطلاح «ماهیت» خواهیم پرداخت؛ و در این باره به قضاوت خواهیم نشست که با توجه به معنای ماهیت، اصالت ماهیت نزد هوسرل آیا همان امری است که توسط ملاصدرا طرد می شود؟. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        4 - تبیین مساله وجود ذهنی(نظریه شبح) و تحلیل آن
        امیر یعقوبی حسین یزدی
        مبحث وجود ذهنی(معلومات ذهنی از جهان خارج و کیفیت آن) از مباحثی طرح شده در فلسفه اسلامی است که در باب نحوه تحقق و تبیین علم نقش برجسته ای داشته است. نخستین کسی که وجود ذهنی را به عنوان مساله ای مستقل در فلسفه مطرح نمود فخر رازی است چرا که فصل ششم از فصل های باب اول- فی ا أکثر
        مبحث وجود ذهنی(معلومات ذهنی از جهان خارج و کیفیت آن) از مباحثی طرح شده در فلسفه اسلامی است که در باب نحوه تحقق و تبیین علم نقش برجسته ای داشته است. نخستین کسی که وجود ذهنی را به عنوان مساله ای مستقل در فلسفه مطرح نمود فخر رازی است چرا که فصل ششم از فصل های باب اول- فی الوجود -کتاب "المباحث المشرقیه" را به بحثی تحت عنوان "فی اثبات الوجود الذهنی" اختصاص داده است. ذیل این مبحث نظریه ای مطرح می گردد که قائل است تنها شبح و تصویری از شیء خارجی به ذهن منعکس می گردد(این نظریه، به نظریه شبح معروف است) که مورد توجه فلاسفه اسلامی نبوده و گاهی هم مورد نقد قرار گرفته است. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی، ضمن تبیین مساله وجود ذهنی و نظریه شبح، برخی نقدهای وارد شده بر این نظریه را بررسی می کند. استدلال های وارده در رد نظریه شبح که مدعی است به سفسطه منتهی می گردد و نقد دیگر اینکه در بازشناسی اشیاء مجددا باید از اشباح ذهنی مدد گرفت و مستلزم دور است را مورد پذیرش و موجه نمی داند. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        5 - رویکرد کلام فلسفی فخر رازی دربارة نظام فیض حکما
        لیلا افسری
        تحقیق و واکاوی در خصوص آفرینش جهان،از مسائلی است که همواره ذهن حکما و متکلّمین را به خود معطوف کرده است.فلاسفه معتقد به نظام فیض بوده و هندسة جهان را مبتنی بر قاعدة «الواحد لا یصدر عنه الّا الواحد» ترسیم کرده اند و معتقد به واسطه های فیض در جهان آفرینش می باشند. امّا مت أکثر
        تحقیق و واکاوی در خصوص آفرینش جهان،از مسائلی است که همواره ذهن حکما و متکلّمین را به خود معطوف کرده است.فلاسفه معتقد به نظام فیض بوده و هندسة جهان را مبتنی بر قاعدة «الواحد لا یصدر عنه الّا الواحد» ترسیم کرده اند و معتقد به واسطه های فیض در جهان آفرینش می باشند. امّا متکلّمین اسلامی در برخورد با نظام فیض حکما به دو گروه تقسیم شده اند: گروهی موافق نظام فیض حکما بوده و گروهی نیز مخالفت خویش با نظام فیض حکما را ابراز نموده اند.از بین متکلّمین اسلامیِ مخالف، فخر رازی، سرسخت ترین مخالفِ نظام فیض حکما به شمار آمده که انتقادات جدّی به اصلِ نظام فیضِ حکما و مبانی آن وارد کرده است.در مقالة حاضر به بررسی نظام آفرینش جهان از منظر فخر رازی پرداخته می شود و دلایل فخر بر نقد نظام فیض حکما و مبانی آن عنوان می گردد. در نهایت نظر مختار فخر رازی در باب مراتب هستی، که عبارت از صدورِ بی واسطة تمام مخلوقاتِ عالَم از ذات اقدس الهی می باشد با توجّه به مبانی مورد پذیرش وی تبیین می گردد و طبقه بندی موجودات، مطابق دیدگاه خاصّ فخر تشریح می‌شود.روش کار در مقالة حاضر توصیفی-تحلیلی می باشد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        6 - تطور تاريخي و پيش¬انگاره¬هاي نظريه اصالت وجود در تحليل خواجه نصيرالدين طوسي
        هاشم  قرباني
        نظريه اصالت وجود يا ماهيت در انديشه هاي پيشاصدرايي هرچند داراي طرحي نظام مند نيست، اما استوار بر پيش‌انگاره هايي است که کشف آنها رويکرد انديشمندان مسلمان را در ترسيم مسئله روشن ميسازد. خواجه نصيرالدين طوسي، مواضع معرفتي خود را در برابر آن پيش انگاره ها تبيين کرده است. د أکثر
        نظريه اصالت وجود يا ماهيت در انديشه هاي پيشاصدرايي هرچند داراي طرحي نظام مند نيست، اما استوار بر پيش‌انگاره هايي است که کشف آنها رويکرد انديشمندان مسلمان را در ترسيم مسئله روشن ميسازد. خواجه نصيرالدين طوسي، مواضع معرفتي خود را در برابر آن پيش انگاره ها تبيين کرده است. در اين جستار، به برخي از پيش انگاره هاي اصالت وجود يا ماهيت در تصويرسازي طوسي پرداخته شده است. براين اساس: 1) مسئله زيادت وجود و ماهيت و چگونگي آن، 2) شناساندن ارتباط وجود و ماهيت، 3) جايگاه تحقق اين ارتباط: خارج يا ذهن؟ و 4) مصداق سنجي تحليل ياد شده و تحقق داشت ماهيت و وجود در خارج يا تأکيد بر تحقق انحصاري يکي از آن دو، از اين پيشفرضها محسوب ميشود. طوسي با تحليلهاي خود در هريک از مواضع يادشده رويکردي اخذ ميکند که ميتوان همسويي يا عدم واگرايي او را با اصالت بخشي به وجود نشان داد. ازاينرو، هرچند نظريه اصالت وجود بعنوان يک مسئله براي طوسي مطرح نبود، اما پيش‌انگاره هاي معرفتي او درباب وجود و ماهيت سازگار با اين نظريه است. خط سير ارتباطي طوسي ـ صدرايي را ميتوان با تبيين مواضع طوسي درباب آن پيش‌انگاره ها و تأثير او بر ملاصدرا تحليل کرد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        7 - عينيت و واقع¬نمايي گزاره¬ها در فلسفه عملي کانت و ملاصدرا
        حسين  قاسمي
        کانت فيلسوف مدرنيته بر اين باور است که ساماندهي زندگي اخلاقي انسان منوط بر آن است که نظام اخلاقي طراحي گردد که دستورات آن بر خرد عام و همگاني مبتني باشد تا از هرگونه شائبه غرايز و اميال شخصي که گريبانگير نظامهاي اخلاقي زمانه اوست، بدور باشد. تنها گزاره‌يي که از اين ويژگ أکثر
        کانت فيلسوف مدرنيته بر اين باور است که ساماندهي زندگي اخلاقي انسان منوط بر آن است که نظام اخلاقي طراحي گردد که دستورات آن بر خرد عام و همگاني مبتني باشد تا از هرگونه شائبه غرايز و اميال شخصي که گريبانگير نظامهاي اخلاقي زمانه اوست، بدور باشد. تنها گزاره‌يي که از اين ويژگي برخوردار است، گزاره تنجيزي است. حال مسئله اين است که او عينيت و واقع‌نمايي اين گزاره را چگونه توجيه ميكند؟ در فلسفه اسلامي ملاصدرا چگونه به اين مسئله پاسخ داده شده است؟ کانت در نقد خرد عملي امر تنجيزي را برگرفته از قانون اخلاق ميداند و تلاش ميكند آن را با تکيه بر عقل عملي و فرضيه آزادي توجيه نمايد. گرچه مباحث کانت در فلسفه اخلاق بگونه‌يي پيش ميرود که نومنها و بخصوص آزادي اثبات ميگردد، اما او آنها را اصول موضوعه ميداند. اين بدانمعناست که واقعيت عقل عملي و آزادي فقط امکان عملي‌بودن تجربه اخلاقي و ديگر حوزه هاي عملي را توجيه ميكند. بعبارت ديگر، اذعان به واقعيت عقل و آزادي تنها براساس باور و ايمان است؛ در نتيجه گزاره هاي اخلاقي عقلاني هستند اما شناختني نيستند. در فلسفه متعاليه ملاصدرا گزاره هاي عملي در حوزه فردي و اجتماعي براساس عقل عملي و با توجه به ارتباط آن با عقل نظري شکل ميگيرند. بعلاوه، هر دو ساحت نظر و عمل از صُقع و باطن نفس نشئت يافته و با علم حضوري شناخته ميشوند. در نتيجه، تمام دريافتهاي نفساني و عقلاني با حقيقت خير و مراتب آن بعنوان امر وجودي مرتبطتند. بدين ترتيب عينيت و واقعيت اين گزاره ها نه براساس اصول موضوعه بلکه با تکيه به امکان شناخت حضوري از عالم نفس الامر توجيه ميگردند. در نوشتار حاضر تلاش ميگردد با روش تطبيقي و از طريق تحليل مباني فلسفي کانت و ملاصدرا واقعيت و عينيت گزاره ها در فلسفه عملي به بحث گذاشته شود تا از اين طريق، برجستگي مباني فلسفه متعاليه آشکار گردد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        8 - امکان اصالت وجودي بودن فلسفه توماس آکوئيني (بر پايه فلسفه ملاصدرا)
        علي  ارشد رياحي سميه  ملکي
        جايگاه نظام فلسفي توماس آکوئيناس در ميان فلاسفة مسيحي و ملاصدرا در ميان فلاسفه اسلامي غيرقابل انکار است. آنچه براي هر دوي آنها در مرتبة اول اهميت قرار دارد، وجود است. اما اکثر فلاسفه غربي قبل از توماس و برخي از فلاسفه اسلامي قبل از ملاصدرا ماهيت‌گرا بوده‌اند. توماس تفوّ أکثر
        جايگاه نظام فلسفي توماس آکوئيناس در ميان فلاسفة مسيحي و ملاصدرا در ميان فلاسفه اسلامي غيرقابل انکار است. آنچه براي هر دوي آنها در مرتبة اول اهميت قرار دارد، وجود است. اما اکثر فلاسفه غربي قبل از توماس و برخي از فلاسفه اسلامي قبل از ملاصدرا ماهيت‌گرا بوده‌اند. توماس تفوّق فعل وجود را بر ذات کاملاً درک کرد و ملاصدرا نيز اصالت را از آن وجود دانسته است. نوشتار حاضر سعي بر آن دارد که به بررسي امکان اصالت وجودي بودن فلسفه توماس آکوئيني بر پايه فلسفه ملاصدرا بپردازد و اين مسئله را بررسي نمايد که آيا همانطور که اتين ژيلسون و ديگر مفسرين مشهور توماس آکوئيني عنوان ميکنند، ميتوان توماس را «اصالت وجودي» ناميد. در اهميت پرداختن به اين مسئله بايد گفت که توماس آکوئيني در غرب امروز پرطرفدارترين متفکر بشمار ميرود؛ آنهم در غربي که هميشه شاهد ظهور فلسفه‌هاي نو ميباشد. بنابرين، بررسي اين مسئله که آيا يکي از مهمترين تفاسير از اين متفکر نادرست است، شايد بر اهميت موضوع مورد تحقيق بيفزايد. به اين منظور به روش کتابخانه‌يي و با توجه به تفسير و تحليل محتوا آثار دو فيلسوف مذکور بررسي شده و اين نتيجه بدست آمده است که توماس چيزي جز زيادت وجود بر ماهيت که در آثار ابن‌سينا نيز مطرح است را عنوان نکرده است و در مقايسه با ملاصدرا نميتوان او را «اصالت وجودي» دانست. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        9 - از حق بودن خدا تا اصالت وجود
        محمود  زراعت‌پيشه
        «اصالت وجود» بعنوان بحثي مقدماتي و بنيادين در حکمت متعاليه تلقي ميشود؛ بحثي که جانبداري از وجود در آن نسبت به ماهيت، زمينه‌ساز تفلسفي وجودي شده است. در اين نوشتار برآنيم تا ريشه اين بحث را در فصلي نزد ابن‌سينا نشان دهيم که در آن، صفت «حق» براي خدا به اثبات ميرسد. مداقه أکثر
        «اصالت وجود» بعنوان بحثي مقدماتي و بنيادين در حکمت متعاليه تلقي ميشود؛ بحثي که جانبداري از وجود در آن نسبت به ماهيت، زمينه‌ساز تفلسفي وجودي شده است. در اين نوشتار برآنيم تا ريشه اين بحث را در فصلي نزد ابن‌سينا نشان دهيم که در آن، صفت «حق» براي خدا به اثبات ميرسد. مداقه در اين فصل و مقايسه آن با بحث اصالت وجود در حکمت متعاليه، تأثير و تأثر عميق اين دو فصل را نشان ميدهد. بي‌شک، گرايشات قرآني فلاسفه اسلامي در پيدايش بحث از حق بودن خدا در ابن‌سينا دخالت داشته و همين گرايشات نيز منجر به بسط اين فصل شده است تا جايي که به شکل بحثي مستقل تحت عنوان اصالت وجود در حکمت متعاليه جلوه‌گر شده است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        10 - خداوند از منظر الهيات پويشي و ملاصدرا
        حامد  ناجي اصفهاني
        گفتار حاضر از آنرو كه به بررسي تطبيقي دو جريان فکري نظر دارد، در دو بخش سامان يافته است: الف) الهيات پويشي: اين جريان فکري که در قرن بيستم ظهور يافت، يکي از فرايندهاي تکاملي انديشة خردورزان حوزۀ دين است. اينان با توجه به تمام مناقشات موجود در قرون وسطي و دين‌گريزي مدرن أکثر
        گفتار حاضر از آنرو كه به بررسي تطبيقي دو جريان فکري نظر دارد، در دو بخش سامان يافته است: الف) الهيات پويشي: اين جريان فکري که در قرن بيستم ظهور يافت، يکي از فرايندهاي تکاملي انديشة خردورزان حوزۀ دين است. اينان با توجه به تمام مناقشات موجود در قرون وسطي و دين‌گريزي مدرنيته، در پي عرضه نويني از الهيات دينيند که در طي آن مفاهيم گوناگوني ـ همچون خداوند، سرمديت خداوند، قدرت وي، چگونگي شرور در عالم، جهان هستي، چگونگي ارتباط خداوند با جهان هستي، تعامل تغيير در جهان با خداوند ـ را مورد بازکاوي قرار ميدهند. اين طرح نو که توسط آلفرد نورث وايتهد بنا نهاده شد و بوسيلة چارلز هارت شورن و ديويد راي گريفين تفصيل يافت، اکنون بعنوان يکي از مکاتب رايج الهياتي و ديني در محافل غربي مورد گفتگوست. اين ديدگاه از دو سو قابل توجه است: 1. قرائتي نو از الهيات ديني که همگامي آن با متون مقدس مورد بحث است. 2. ارائة طرحي نو از هستي شناسي و چگونگي تعامل خداوند با جهان. ب) حکمت متعاليه صدرايي: حکمت متعاليه که نخستين بار بنيانهاي فلسفي آن توسط صدرالدين محمد شيرازي پي نهاده شد، در سه مرحله تکامل يافت: 1) مرحله سينوي در فهم وجود؛ 2) تشکيک وجود؛ 3) وحدت شخصي وجود. اگرچه ملاصدرا در طي کتاب بزرگ خود يعني الاسفارالاربعة به تمايز اين سه مرحله اشارتي نکرده است، ولي تحول آراء وي در طي رساله هاي گوناگونش بيانگر اين سير تکاملي ميباشد. وي با کشف اصالت وجود، در پي آن برآمد که فهم وجود را از مرحله مفهوم به مصداق تعميم دهد و سرانجام مجبور گرديد طرح وارۀ نويني را در نسبت خداوند با جهان هستي عرضه دارد که همين مهم عملاً در سه مرحله براساس سير فکري وي، قابل بازشناسي است. اين نگرشِ نوين به مفهومِ وجود، عملاً بيشتر مفاهيم الهيات ديني را درنورديد و وي را بر آن داشت که قرائتي نو از الهيات ديني عرضه دارد. نگارندۀ بر اين باور است که نظام تشکيکي وي برخلاف نظام وحدت شخصي او كه در حال تطور بوده، نظامي نسبتاً کامل است و نکتة درخور توجه در اين مقام، همگامي نسبي بنيان وحدت تشکيکي وجود با الهيات پويشي مسيحي است و البته چنانکه بيان خواهد گرديد، نظام صدرايي در فهم آموزه هاي ديني و تطبيقي از الهيات پويشي کارآمدتر بوده و بسيار دقيقتر ميباشد. از اينرو نوشتار حاضر، افزون بر طرح بحث الهيات پويشي و دستاوردهاي جديد آن در مفاهيم ديني، به مقايسه آن با دستگاه حکمت تشکيکي ملاصدرا پرداخته و وجوه قوّت و ضعف آن را مورد بررسي قرار خواهد داد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        11 - ملارجبعلی و ملاصدرا در مواجهه با اثولوجیا
        علی  کرباسی‌زاده اصفهانی فریده  کوهرنگ بهشتی
        اثولوجیا اثر فلوطین که سالها به اشتباه به ارسطو نسبت داده میشد، همة فیلسوفان جهان اسلام از جمله ملارجبعلی تبریزی و صدرالمتألهین شیرازی را تحت‌تأثیر قرار داده است؛ هرچند این دو حکیم در یک زمان میزیسته‌اند و متعلق به مکتب اصفهان بوده و مسائل یکسانی برای آنها مطرح بوده و ه أکثر
        اثولوجیا اثر فلوطین که سالها به اشتباه به ارسطو نسبت داده میشد، همة فیلسوفان جهان اسلام از جمله ملارجبعلی تبریزی و صدرالمتألهین شیرازی را تحت‌تأثیر قرار داده است؛ هرچند این دو حکیم در یک زمان میزیسته‌اند و متعلق به مکتب اصفهان بوده و مسائل یکسانی برای آنها مطرح بوده و هر دو در تأیید برخی از اقوال خود به اثولوجیا استناد کرده‌اند، اما در تاریخ فلسفه دو جریان کاملاً متفاوت را هدایت کرده و در مقابل هم قرار گرفته‌اند؛ چرا که ملارجبعلی بشدت دغدغه‌های کلامی داشته و پذیرش اشتراک معنوی وجود بین واجب و ممکن و انتساب صفات به ذات باریتعالی را به دور از تنزیه و منافی آیات و روایات میدانسته، برخلاف ملاصدرا که او نیز با دغدغه‌های کلامی و عرفانی، با طرح تشکیک وجود، این مسائل را حل شده میپنداشته است. اما نكتة قابل توجه این است که چگونه دو فیلسوفی که در مسائل مختلف آراء متضادی دارند از یک کتاب واحد بهره برده و از آن نقل‌قول کرده‌اند! اگرچه تأثیر اثولوجیا در مبانی فکری و عقیدتی این دو حکیم انکارناپذیر است، اما در اینجا بنظر میرسد چون این کتاب را از آنِ ارسطو و ارسطو را حکیمی الهی میدانسته‌اند، سعی داشتند عبارات این کتاب را در تأیید آراء خود بیان کنند تا اعتبار اقوالشان را فزونی بخشند و بنابرین هریک از منظر خود به این کتاب نگریسته و مضامین آن را درک کرده است و هر کجا آن را سازگار با مبانی خود دیده، پذیرفته و در تأیید عقایدش آورده است و هر کجا آن را ناسازگار با مبانی خود یافته، بی‌اعتنا از آن گذشته و یا سعی در توجیه آن داشته است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        12 - پيشينه¬هاي سهروردي در قول به اعتباريت وجود
        محمود هدايت افزا زينب  بوستاني
        سهروردي در آثار برجسته خويش، با صراحت تام، به «اعتباريت وجود» رأي داده است. او که بدرستي از آثار فارابي و ابن سينا، «عروض خارجي وجود بر ماهيت» را نتيجه گرفته بود، ضمن نقد برخي عبارات سينوي، دلايل متعددي بر ديدگاه خويش اقامه کرده است؛ اما برخي اساتيد معاصر در مقام تحليل أکثر
        سهروردي در آثار برجسته خويش، با صراحت تام، به «اعتباريت وجود» رأي داده است. او که بدرستي از آثار فارابي و ابن سينا، «عروض خارجي وجود بر ماهيت» را نتيجه گرفته بود، ضمن نقد برخي عبارات سينوي، دلايل متعددي بر ديدگاه خويش اقامه کرده است؛ اما برخي اساتيد معاصر در مقام تحليل عملکرد سهروردي، از پيشينه هاي وي در قول به «اعتباريت وجود» غفلت ورزيده و او را نخستين قائل به «اعتباريت وجود» دانسته اند. در پژوهش پيشرو، پس از گزارش اجمالي از دعاوي فارابي و ابن سينا در باب رابطة وجود و ماهيت در اشياء امکاني، موضع نقادانه سهروردي در قبال آنان تشريح گرديده و آنگاه سه پيشينه براي باور وي به «اعتباريت وجود» بيان شده است. پيشينه هاي پنهان سهروردي در اين مسئله، برخي مطالب بهمنيار و عمر خيام است که بدون ذکر نامي از آن دو، در ضمن دلايل اعتباريت وجود گنجانده شده و پيشينة آشکار او، متني به نقل از ابن سهلان ساوي در المشارع و المطارحات است. از آنجا که بخش فلسفة کتاب حکيم ساوي در دسترس نيست، بنحو دقيق نميتوان در باب کم و کيف تأثرات سهروردي از متفکران مذکور قضاوت نمود؛ اما بنابر مستندات موجود، اقتباسهاي متعدد سهروردي از آثار بهمنيار در ابطال «عينيت خارجي وجود»، امري ترديدناپذير است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        13 - گذار از برهان آنسلم و دکارت به تقريري ديگر از برهان مفهومي بر وجود خدا
        امير  ديواني
        برهان مفهومي که در فلسفة غرب «برهان وجودي» خوانده ميشود، برهاني است که از يک مفهوم در موطن اذهان به مصداق خارجي آن مفهوم گذر ميكند. اين برهان فقط دربارة مفهومي است که به خداوند اختصاص دارد. فلاسفه اتفاق‌نظر دارند که گذر از مفهوم (صرف) به مصداق مجاز نيست؛ در عين حال مفهو أکثر
        برهان مفهومي که در فلسفة غرب «برهان وجودي» خوانده ميشود، برهاني است که از يک مفهوم در موطن اذهان به مصداق خارجي آن مفهوم گذر ميكند. اين برهان فقط دربارة مفهومي است که به خداوند اختصاص دارد. فلاسفه اتفاق‌نظر دارند که گذر از مفهوم (صرف) به مصداق مجاز نيست؛ در عين حال مفهوم نشان‌دهندة خداوند، بمانند وجود خدا که با هر موجودي متفاوت است و نظير ندارد، با مفهومهاي ديگر در گذر مذکور متفاوت است و نظير ندارد. آنسلم به يک شکل و دکارت بشکلي ديگر، برهان مفهومي را تقرير کرده‌اند. صرف‌نظر از درستي يا نادرستي نقدهاي وارد شده بر اين دو برهان، نوشتار حاضر مفهوم ديگري را براي تقرير اين برهان مطرح كرده است که اگر شرايط لازم و کافي را داشته باشد، سريعتر و آسانتر به مقصد ميرسد. اين مفهوم ويژگيهايي دارد که در ميان آنها ويژگي کاشفيت و حکايت از واقع از اهميت بسزايي برخوردار است. مفهوم ياد شده عبارت است از مفهوم وجود؛ مفهوم معقولي که در طبيعت عقل قرار دارد و از هر مصاحبت با چيستي و نيستي فاصله دارد. پس از تقرير اين برهان، با جستجو در مکتوبات فيلسوفان مسلمان، از جمله ملاصدرا به اين نتيجه رسيديم که عباراتي از ايشان را ميتوان بر اين مقصود شاهد آورد. اگر اين برهان به ثمر نشسته باشد، توانايي عام عقل را در شناخت خداوند و نيز صفات خداوند از يک طرف و امکان تقرير جديدي براي پاره ‌يي از مقاصد عالمان حکمت و عرفان، از طرف ديگر را نشان ميدهد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        14 - تبيين و بررسي انتقادي رويکرد ملامحمد نعيم طالقاني به نظريه وحدت شخصي وجود
        سيدشهريار  کمالي سبزواري
        از ديدگاه ملامحمد نعيم طالقاني، نظريه وحدت شخصي وجود يا مستلزم عينيت محض واجب‌تعالي با اشياء است و يا مستلزم ممکن‌الوجود بودن واجب‌تعالي است و بتبع اين دو استلزام، اشکالات و مفاسد فراواني بر اين نظريه وارد ميشود که آن را نظريه‌يي غيرمعقول و غير قابل‌قبول ميسازد. ما در ن أکثر
        از ديدگاه ملامحمد نعيم طالقاني، نظريه وحدت شخصي وجود يا مستلزم عينيت محض واجب‌تعالي با اشياء است و يا مستلزم ممکن‌الوجود بودن واجب‌تعالي است و بتبع اين دو استلزام، اشکالات و مفاسد فراواني بر اين نظريه وارد ميشود که آن را نظريه‌يي غيرمعقول و غير قابل‌قبول ميسازد. ما در نوشتار حاضر پس از تحليل ديدگاه ايشان در باب اين نظريه، با استفاده از مفاهيمي مانند وجود رابط معلول و کثرت و تمايز احاطي، به تبيين نظريه وحدت شخصي وجود ميپردازيم و نشان خواهيم داد که هيچکدام از اشکالات مذکور، بر اين نظريه وارد نيست و ايشان در تبيين و تحقيق مرام عرفا در اينباب مصاب نميباشد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        15 - سير تطوّرات اصطلاح هيولاي اولي در آثار انديشمندان مسلمان
        محمود هدايت افزا محمد‌جواد  رضايي ره
        ميدانيم اصطلاح «هيولاي اولي» در فلسفة مشّاء منبعث از آراء ارسطو در باب ماده و صورت يا قوه و فعل است. اگرچه اين عنوان با وصف «امري فاقد فعليت و صرف قابليت» در فلسفة اسلامي شهرت دارد، ليکن با تأمل در آثار انديشمندان مسلمان مشاهده ميشود که بدليل تلفيق برخي آراء فلسفي با اي أکثر
        ميدانيم اصطلاح «هيولاي اولي» در فلسفة مشّاء منبعث از آراء ارسطو در باب ماده و صورت يا قوه و فعل است. اگرچه اين عنوان با وصف «امري فاقد فعليت و صرف قابليت» در فلسفة اسلامي شهرت دارد، ليکن با تأمل در آثار انديشمندان مسلمان مشاهده ميشود که بدليل تلفيق برخي آراء فلسفي با ايده‌هاي عرفاني و تأثيرپذيري از معارف اسلامي، تطوّرات معنايي گوناگوني در اين اصطلاح رخ داده است؛ بطوري که در بعضي از مکاتب فکري، بنحو آگاهانه، بر امور بالفعل نيز اطلاق شده است. در نوشتار حاضر هشت معنا از «هيولاي اولي» احصاء گرديده که بترتيب زماني بدين‌قرارند: 1. امري فاقد هر نوع فعليت و صرف قابليت نزد مشّائيان که معادل مفهوم ارسطويي آن است. 2. مرتبه‌ چهارم هستي در نزد اسماعيليه که متأخر از نفس و مقدّم بر طبيعت است. 3. صرف اتصال جوهري در برخي کلمات شيخ‌اشراق که به همراه مقدار عرضي حقيقت جسم را تشکيل ميدهد. 4. ماده جميع عوالم امکاني و عبارت اخراي وجود منبسط در اصطلاح برخي عرفا 5. حيثيتي از حيثيات صورت در راستاي قول به ترکيب اتحادي ماده و صورت نزد ملاصدرا 6. معادل وجود امکاني يا وجه‌الرّب مخلوقات در اصطلاح شيخ احسائي 7. بسط مفهوم ارسطويي هيولاي اولي تحت عنوان ماهيت ظلماني‌الذّات در مکتب تفکيک 8. اطلاق هيولاي عالم بر ماء بسيط به استناد نصوص ديني در مکتب تفکيک تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        16 - سخن سردبیر
        دکتر حسین کلباسی اشتری
        با ديدن يا شنيدن واژه «زبان» چه چيز در ذهن ما تداعي ميشود؟ «يک يا مجموعه يي از قواعد صرف و نحو و ترتيب و چينش الفاظ که گروه يا گروه‌هايي از مردم بدان سخن ميگويند و نوعاً مبّين افکار و احساسات آنهاست» يا «عضو عضلاني و متحرک در دهان انسان و برخي جانوران» يا «مجموعه يي از أکثر
        با ديدن يا شنيدن واژه «زبان» چه چيز در ذهن ما تداعي ميشود؟ «يک يا مجموعه يي از قواعد صرف و نحو و ترتيب و چينش الفاظ که گروه يا گروه‌هايي از مردم بدان سخن ميگويند و نوعاً مبّين افکار و احساسات آنهاست» يا «عضو عضلاني و متحرک در دهان انسان و برخي جانوران» يا «مجموعه يي از علائم و نشانه ها که در حوزه خاصي کاربرد دارند، مانند زبان کامپيوتر يا زبان رياضي يا زبان علم» يا «مطلق بيان و سخن گفتن» يا «نوع فهم آدمي، مانند وقتي ميگوييم فلاني زبان ما را نميفهمد» و يا معاني و دلالتهاي ديگر. بدينها پرسشهاي ديگري هم ميتوان افزود: آيا آنهايي که قدرت تکلم ندارند (افراد لال)، واقعاً زبان هم ندارند؟ زبان حيوانات چه نوع زباني است؟ چرا ميگوييم «زبان طبيعت» يا «زبان هنر» يا «زبان کودکي»؟ مگر غير از انسانها، ديگر موجودات هم زبان دارند؟ اصلاً داشتن زبان، ملازم شنيدن صدا يا صوتي از گوينده است؟ در اينجا از منظر زيست شناسي و روانشناسي و حتي دانشهاي خاص مربوط به زبان (يعني زبانشناسي) نميخواهيم سخن بگوييم، پرسش ما پرسش فلسفي است و بيشتر ناظر به مبادي زبان است نه انواع و مراتب آن. اين روشن است که زبان با وضع دروني و روحي ما انسانها ربطي وثيق دارد و اين نيز مسلّم است که وضع الفاظ و واژگان نميتواند سراسر قراردادي و اعتباري باشد، زيرا با قبول و فرض ارتباط و نسبتي که ذکر آن رفت، زبان، گوياي نحوه هستي و «بودن» ما در عالم است و اين نحوه وجود، تصادفي يا گزافي نيست، بلکه ريشه در نسبت ما با وجود دارد. از اين حيث، زبان وجه انکشافي مييابد و حتي بيراه نيست که بگوييم عاليترين جلوه وجود در ساحت زبان است و از قضا بيکرانگي زبان ملفوظ و مکتوب با بيکرانگي وجود تناظر دارد: يک دهان خواهم به پهناي فلک در عين آنکه زبان گنجايش انعکاس وجه لايتناهي را ندارد: کو زباني که تواند رُخ تو وصف کند؟ بدين ترتيب، در آنجا که ميشنويم زبان عبارت است از: «وسيله»يي براي بروز و ظهور مُدرَکات و انفعالات و مافي الضمير آدمي ـ و البته تعريف نادرستي هم نيست‌ـ بايد بپرسيم اگر زبان نوعي «وسيله» است، آيا ميتوان آن را بدلخواه بکار بست و هرگونه که اراده کرديم از آن بهره بگيريم؟ ميدانيم اصل تقابل سقراط يا سوفيستها در همين حيث ابزاري و کاربردي زبان بوده است. نزد سوفيست، زبان ابزاري است در دست سخنور و خطيب که ميتواند با چرخش و دگرگوني و تصرف در آن، اغراض خود را تأمين کند. بيوجه نيست در اغلب نوشته هاي تاريخ فلسفه، اينها را گروهي دوره گرد و سيار توصيف کرده اند که بمَدد قدرت سخنوري و در قبال گرفتن دستمزد، خواست مدعي را در محاکم فراهم ميکردند. کوشش سقراط براي عرضه تعريف يا تعاريف درست از مقولاتي مانند فضيلت، عدالت، شجاعت، هنرمندي، نيکي و زيبايي و مانند آن از سر تفنّن و سخن آوري و نشان‌دادن قدرت اقناعي خويش نبوده است؛ او ميديد که حيث انکشافي زبان در دست اين سخنوران تبديل به وسيله يي براي پوشاندن و اختفاي حقيقت شده است و اين شيوه سوفيستها، نخستين گام بزرگ در انحطاط اخلاقي و روحي مردمان بشمار ميرود. در رساله کراتيلوس ـ که بيترديد نخستين رساله در زبانشناسي فلسفي است ـ سقراط ميکوشد نشان دهد کلمات، اسامي و حتي حروف رايج در زبان، جلوه هايي از وجودند و ازاينرو تابعي از سليقه و خواست افراد نيستند که هر طور بخواهند آنها را مصرف کنند. قواعد زبان هم سراسر اعتباري و قراردادي نيست، زيرا در غير اينصورت نميتواند راهي بسوي حقيقت بگشايد و اگر زبان نتواند راهگشا و راهنما باشد، لغو و زائد و گمراه-کننده خواهد شد؛ ولي حکيم هيچ چيزي را در عالم گزاف و بيهوده نميداند. اين حيث انکشافي زبان در سنت ديني و الهي نيز انعکاس وسيع دارد و از همين منظر است که در کتاب خدا و کلمات معصومين(ع)، به نقش بازنمايي زبان و مراقبت و تحفّظ نسبت به کاربرد آن و از جمله اينکه زبان را کليد طاعت و معصيت خداوند دانسته اند، تأکيد بسيار شده است. خداوند در قرآن‌کريم، تعليم «اسماء» و «بيان» را به خود اختصاص داده و شئون قدسي «کلام» و «نطق» و «لسان» و لواحق آن را متذکر شده است. عمق و وسعت معنايي کلام خدا و اولياي او ـ که با اصطلاح «بطن» از آن ياد شده است ـ ناظر به همين حيث حقيقي و وجودي زبان و کلام است. تناظر مراتب زبان وحي با مراتب وجود بدين‌نحو است که آدمي بمدد مجاهدت عقلي و پالايش نفساني، بتدريج عمق معاني آنها را دريافته و با اين دريافت، گويي مراتب وجود را نيز متدرجاً طي ميکند. سخن حکما ـ از جمله صدرالمتألهين ـ در اين‌باب که علم را از سنخ وجود دانسته اند، با اين معنا مناسبت تام دارد. نزد جمهور فلاسفه نيز زبان به مقامي دست يافته است که دست‌كم منطق را ـ که تقريري از نسبت زبان و تفکر را عهده دار شده و بر صحّت صورت استدلال تأکيد دارد ـ بمثابه مدخل و مقدمه فلسفه قرار داده است؛ اما ميدانيم که در همين منطق، در باب صناعات پنجگانه، مقام برهان در مقايسه با جدل و سفسطه و خطابه و شعر، منحاز و ممتاز گرديده است. اينکه چرا ارسطو شعر را در عِداد آن سه ديگر قرار داده، هميشه مقوله يي مورد بحث و مناقشه بوده است، اما توجه کنيم که اولاً، تلقي ارسطو نسبت به شعر و شاعري با آنچه که امروز از اين مقوله ميشناسيم تفاوت بسيار دارد و ثانياً، بايد به دلايل اخراج شاعران از مدينه افلاطوني و مختصات تراژدي عصر افلاطون التفات کنيم. افلاطون در تراژدي عصر خود به تأثير از اشعار هومر، نسبتهاي ناروا به خدايان و ساحت الوهيت را ميديد و نگران بود که اشاعه آنها، غايات تربيتي و اخلاقي مدينه را آسيب برساند و از اينجهت بود که در کلام وي، شاعران و سوفيستها بعضاً همرديف يکديگر قرار گرفته‌اند. کليد فهم اين معنا که چرا قرن پنجم زمينه مساعدي براي رشد و گسترش سفسطه فراهم ساخت و چرا سقراط و افلاطون و ارسطو، هر سه اهتمام وافري براي تقابل با اين جريان بخرج دادند، در همين مقوله «زبان» و کارکردهاي مختلف آن نهفته است. اکنون رساله هاي سوفيست و ردسوفسطايي افلاطون و ارسطو در دست ماست و ميتواند پرسشهاي فيلسوف را براي ما بازگو کند، اما دريافت دغدغه هاي اصلي اين نوشته‌ها، مستلزم عبور از نگاه منطق انگارانه و قيودات متدولوژي از نوع تحصلّي و تحليلي آن است، زيرا برهاني که در نقطه مقابل جدل و سفسطه است، خصلتي جز واقع نمايي ندارد. درست است که در نوشته هاي ارسطو و اتباع او، بر حيث مفهومي و تصوري آگاهي تأکيد شده است، اما نزد کساني چون فارابي و ابن سينا ـ که بيقيين بر محاکات وجود بحت و بسيط تأکيد داشته-اند ـ «برهان» از سنخ صناعت محض خارج شده، مبادي و علل و حقيقت اشياء را نمايان ميسازد. زبان اهالي مدينه فارابي، نه جدل، بلکه برهان است و حق و حقيقت محور مناسبات و معاملات و روابط اجتماعي است. اهالي اين مدينه نه اينکه مجهز به اقسام فنون سخنوري و آگاه به انواع و انحاء قياسات منطقيند، بلکه مراد اين است که سواد اعظم از زبان براي نمايش حق و سير در طريق تکويني اجتماعي و فردي بهره ميجويند و از اختفا و غيبت حقيقت بدورند و درنتيجه آراسته به فضايل اخلاقي و معنويند، بنابرين زبان برهان جز با معيار حقيقت يابي و حقيقت نمايي سنجيده نميشود و اگر چنين شود که در دام گزاره محوري و گزاره انگاري گرفتار شود، نسبتش با حقيقت منقطع ميگردد. با اعلام کانت مبني بر غيبت نفس الامر در عرصه شناسايي و درنتيجه محدوديت آگاهي به وجه پديداري عالم و غلبه صورتهاي ماتقدم فاعل شناسا، تقدير دو قرن تلاش معرفت شناسي معاصر نيز رقم خورد و بحث در مبادي زبان به وادي بيکران صدق و مطابقت و يا بازيهاي زباني منصرف شد. اين انصراف، امري تصادفي نبود، بلکه نتيجه قهري وداع با نفس‌الامر در چهارصد سال اخير و بويژه دو قرن مؤخر در فلسفه غربي بود. مقايسه تلقي حکيم و فيلسوف در دو سنت غربي و اسلامي در باب «نفس الامر»، گوياي مسائل زنده‌يي از مناسبت زبان و حقيقت است. در اين زمينه، تأملات و تقريرات حکيم و مفسر معاصر، علامه طباطبايي(ره)، بسيار حائز اهميت و راهگشاست و حاوي ابتکارات فلسفي فراواني ميباشد. ايشان با تقسيم قضايا به حقيقي و اعتباري و بازگشت قضاياي نوع دوم به نوع نخست، مبناي «اصالت‌ وجود» را در اين عرصه توسعه داده و مناسبت علم و زبان را با مطلق حقيقت و ثبوت خارجي اشياء نشان داده اند. تفصيل اين مطلب را به مجالي ديگر واميگذاريم. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        17 - حکمت متعالیه سینوی؛ گذار ابن سینا از مشاء به متعالیه
        مصطفی  مؤمنی
        هر چند ابن‌سینا را فیلسوفی مشائی و «رئیس فلاسفه مشائی» در عالم اسلامی شناسانده اند ولی آیا چنین خوانشی از تفکر وی مقرون به صواب تام است؟ صحیح است که آثار مفصل وی بر طریقه مشائی نگاشته شده است، ولی آیا نمیتوان در همان آثار نشانه هایی از عبور و گذار شیخ از تفکر مشائی محض أکثر
        هر چند ابن‌سینا را فیلسوفی مشائی و «رئیس فلاسفه مشائی» در عالم اسلامی شناسانده اند ولی آیا چنین خوانشی از تفکر وی مقرون به صواب تام است؟ صحیح است که آثار مفصل وی بر طریقه مشائی نگاشته شده است، ولی آیا نمیتوان در همان آثار نشانه هایی از عبور و گذار شیخ از تفکر مشائی محض نمایان ساخت؟ ابن‌سینا نه فیلسوفی مشائی باقی مانده و نه بر سیره مشائین تا به آخر حیات خویش مشی نموده است. وی با بیان اصطلاح «حکمت متعالیه» و ارجاع طالبان درک حقایق برای فهم دقیق حقایق به آن، هویت خویش را سامانی تام بخشید که این حکمت در تفکر صدرایی به اوج خود رسید. نگارنده در پی تبیین دیدگاه «تعالی تفکر سینوی» است که در آن به ردیابی و ریشه‌یابی مبانی حکمت متعالیه ملاصدرا در تفکر ابن سینا پرداخته ميشود و این اصول را در آثار و عبارات شیخ نمایان میسازد؛ هرچند مشغلة سیاسی و عمر کوتاه شيخ، مجال برهم نهشتی نو از این اصول را به وی نداد، ولی زمینه را برای تحقق چنین نظامی در تفکر پسینیان خود هموار ساخت. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        18 - جايگاه و زمانة ملامحمدکاظم هزارجریبی در تاريخ علوم عقلی؛ با تاکید بر محتویات نسخ خطی پیرامون خداشناسی
        علی قنبریان عباس  بخشنده بالی
        یکی از اندیشمندان مذهبی شیعه که جایگاه علمیش کمتر مورد بررسی قرار گرفته، ملامحمدکاظم هزارجریبی استرآبادی (متوفای 1236 قمری) است. او از دانشمندان شیعی اواخر دورة زنديه و اوایل قاجار است كه در زمینه‌های گوناگون الهیات، بویژه اعتقادات، تلاشهای متعدد علمی انجام داده است. آث أکثر
        یکی از اندیشمندان مذهبی شیعه که جایگاه علمیش کمتر مورد بررسی قرار گرفته، ملامحمدکاظم هزارجریبی استرآبادی (متوفای 1236 قمری) است. او از دانشمندان شیعی اواخر دورة زنديه و اوایل قاجار است كه در زمینه‌های گوناگون الهیات، بویژه اعتقادات، تلاشهای متعدد علمی انجام داده است. آثار هزارجريبي منتشر نشده‌اند اما نسخه‌های خطی بسیاری به زبان فارسی و عربی از وي باقی‌ مانده است. تألیفات، تصنیفات و ترجمه‌های هزارجریبی، در نشر و بسط فرهنگ شیعی و تعقل‌ورزی تأثیر بسزایی داشته است. او در آثارش به این نکته توجه ميكرد که نوشتارش باید مورد استفادة عموم طالبان الهیات قرار بگیرد و بهمین دلیل، غالب آثارش به فارسی است. این نوشتار در گردآوری اطلاعات با استفاده از منابع کتابخانه‌‌يي بویژه تصحیح انتقادی نسخ خطی و در پردازش اطلاعات با روش توصیفی ـ تحلیلی، به پاسخ این پرسش میپردازد که مهمترين بحثهای هزارجریبی دربارة خداشناسی کدامند؟ بعنوان یافته‌های تحقیق میتوان به این نکات اشاره نمود: او فطری بودن خداشناسی را میپذیرد ولی مخالف فطری بودن دین اسلام است. وی برای اثبات وجود خدا از دلايل متنوعی مانند برهان امکان و وجوب، برهان نظم و برهان فطرت استفاده کرده است. همچنين برای حل برخی شبهات در خداشناسی تلاش كرده تا معناشناسی درستي از برخی صفات الهی مانند اراده، عدالت و حکمت ارائه دهد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        19 - بررسی و تبیین تشکیک در محمولات عرضی از دیدگاه میرقوام‌الدین رازی تهرانی
        مهدی  عسگری منصور  نصیری
        فیلسوفان مسلمان هر ممکن‌الوجودی را زوجی ترکیبی از ماهیت و وجود میدانند. از زمان میرداماد این پرسش مطرح شد که اصالت با کدامیک از این دو است؛ با وجود یا با ماهیت؟ بتبع بحث از اصالت و اعتباری بودن وجود و ماهیت، مسئلة تشکیک نیز مطرح شد؛ سؤال اساسی این بود که وجود مشکک است ی أکثر
        فیلسوفان مسلمان هر ممکن‌الوجودی را زوجی ترکیبی از ماهیت و وجود میدانند. از زمان میرداماد این پرسش مطرح شد که اصالت با کدامیک از این دو است؛ با وجود یا با ماهیت؟ بتبع بحث از اصالت و اعتباری بودن وجود و ماهیت، مسئلة تشکیک نیز مطرح شد؛ سؤال اساسی این بود که وجود مشکک است یا ماهیت؟ قائلان به اصالت وجود معتقد بودند تشکیک از آنِ وجود است. در مقابل، قائلان به اصالت ماهیت بر اين باور بودند تشکیک از آنِ ماهیت است. در این، میان میر‌قوام‌الدین رازی دیدگاهی متفاوت از این دو قول دارد و معتقد است تشکیک در ماهیت بمعنای محمولات ذاتی و همچنین در محمولات عرضی که مبدأ اشتقاقشان مستند به ذات و ذاتی موضوع نباشد، محال است اما در محمولات عرضی که مبدأ اشتقاقشان مستند به ذات و ذاتی موضوع باشد، تشکیک رخ میدهد. مسئلة اصلی مقالة حاضر بررسی دیدگاه میرقوام‌الدین رازی دربارة تشکیک در محمولات عرضی است. هدف از این پژوهش نشان دادن قول سوم در این مسئله است که تا بحال مغفول مانده است. تحقیق به روش توصیفی ـ تحلیلی و تا حدی با رویکرد تاریخی، فراهم آمده است. نتیجه‌یی که از این پژوهش برآمده اینست که سخن میرقوام‌الدین رازی، با توجه به سخن مشائیانی همچون ارسطو، میتواند درست و قابل دفاع باشد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        20 - پاسخ به يك اشكال ديرين در نحوة مواجهة ملاصدرا با ادلة سهروردي بر انكار وجود نفس پيش از بدن
        علي  شيرواني مجتبي  افشارپور
        دربارة وجود پيشينِ نفس ـ ‌‌وجود نفس پيش از تعلق به بدن‌؛ خواه اين وجود پيشين حادث باشد و خواه ازلي‌ـ ميان حكيمان اختلاف است. ملاصدرا هرچند، نفس با تعين خاص ـ‌نفس بماهي نفس‌ـ را برآمده از حركت جوهري جسم (جسمانية الحدوث) ميداند، وجود پيشين آن را نيز ميپذيرد ولي آن را وجود أکثر
        دربارة وجود پيشينِ نفس ـ ‌‌وجود نفس پيش از تعلق به بدن‌؛ خواه اين وجود پيشين حادث باشد و خواه ازلي‌ـ ميان حكيمان اختلاف است. ملاصدرا هرچند، نفس با تعين خاص ـ‌نفس بماهي نفس‌ـ را برآمده از حركت جوهري جسم (جسمانية الحدوث) ميداند، وجود پيشين آن را نيز ميپذيرد ولي آن را وجودي عقلي ميشمارد. وي در اين بحث، ادلة سهروردي براي نفي وجود پيشين نفس را بررسي، نقد و رد ميكند. بين شارحان كلام ملاصدرا همواره اين پرسش مطرح بوده كه چرا او ادلة سهروردي را بر نفي وجودِ پيشين نفس با تعين خاص خود حمل نكرده است تا با يكديگر همسخن شوند، با آنكه كلام و ادلة سهروردي زمينة چنين برداشتي را دارد؟ از اينرو، هم بعضي از مفسرانِ متقدم ملاصدرا و هم بعضي از معاصرين، بر او خرده گرفته‌اند و اشكالهاي وي بر سخن سهروردي را نابجا دانسته‌اند. اين مقاله ضمن اشارة اجمالي به نكات بنيادين در ادلة سهروردي و نقدهاي ملاصدرا بر آن، نكتة اصلي رويگرداني او از حمل كلام سهروردي بر راي مختار خود را بيان ميكند. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        21 - «اصالت وجود» و تحول در منطق تعريف
        موسي  ملايري
        يكي از دغدغه‌هاي اصلي منطق ارسطويي، يافتن راهي براي تعريف ماهيات بمنظور دست يافتن به شناخت تصوري آنهاست. ارسطو نظام منطق تعريف را متناسب با جهانشناسي خود بنا نهاد. در اين نظام، تعاريف حقيقي به حد و رسم تقسيم ميشدند. پس از ارسطو، منطق تعريف قرنها به همان شاكلة اوليه مورد أکثر
        يكي از دغدغه‌هاي اصلي منطق ارسطويي، يافتن راهي براي تعريف ماهيات بمنظور دست يافتن به شناخت تصوري آنهاست. ارسطو نظام منطق تعريف را متناسب با جهانشناسي خود بنا نهاد. در اين نظام، تعاريف حقيقي به حد و رسم تقسيم ميشدند. پس از ارسطو، منطق تعريف قرنها به همان شاكلة اوليه مورد قبول حكيمان و اهل منطق بود. مشائيان مسلمان نيز كمابيش بر همان مسير ميرفتند تا اينكه در سير تكاملي فلسفه در جهان اسلام، ملاصدرا با تبيين اصالت وجود و اثبات آن و نيز تأسيس چند اصل وجودشناختي ديگر، دستگاه فلسفي حكمت متعاليه را بنا نهاد. از جمله مختصات حكمت متعاليه آنست كه مبانيِ وجودشناختي منطق تعريف را بشدت به چالش كشيد. با اصالت يافتن وجود، ماهيات ـ كه از نظر پيشينيان مبين حقايق عيني اشيا بودندـ به مفاهيم ذهني تنزل پيدا ميكنند و وجود كه حقيقت عيني هر شيء است، جز با مشاهده قابل دريافت نيست. از طرفي، در اين نظام، فصل كه قوام هر ماهيت به آنست و تمامِ حقيقت و فعليت شيء شمرده ميشود، امري ماهوي نيست و با مفاهيم ماهوي شناخته نميشود. بدين ترتيب، بنيان كليات خمس بعنوان زير بناي منطق تعريف متزلزل گرديد. بدنبال اين تحولات، بايد شاهد بازنگري بنيادين در منطق ارسطويي و مشخصاً باب تعريف آن باشيم. حاصلِ اين تحولِ بنيادين، چيزي جز اهميت يافتن تعاريف مفهوميِ حقايق نخواهد بود كه اين از نتايج مهم اصالت وجود ميباشد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        22 - بررسي مسئلة فقر وجودي در حكمت متعاليه
        سيدحميد طالب‌زاده مرضيه  افراسيابي
        در اين مقاله، مسئلة فقر وجودي با توجه به سير مفهومي آن از آغازين مراحل شكلگيري فلسفة‌اسلا‌مي تا زمان صدرالمتألهين مورد بررسي قرار گرفته و در اين راستا تلا‌ش شده علا‌وه بر تبيين معناي موردنظر صدرالمتألهين از فقر ذاتي موجودات، نشانه‌هايي از اين بحث كه در فلسفة پيش صدرايي أکثر
        در اين مقاله، مسئلة فقر وجودي با توجه به سير مفهومي آن از آغازين مراحل شكلگيري فلسفة‌اسلا‌مي تا زمان صدرالمتألهين مورد بررسي قرار گرفته و در اين راستا تلا‌ش شده علا‌وه بر تبيين معناي موردنظر صدرالمتألهين از فقر ذاتي موجودات، نشانه‌هايي از اين بحث كه در فلسفة پيش صدرايي نيز مطرح شده مورد بررسي قرار گيرد. از اينرو ابتدا با برجسته كردن برخي اشارات در كلا‌م فيلسوفان بزرگ پيش از ملا‌صدرا همچون فارابي، ابن‌سينا و سهروردي در مباحثي همچون مناط نياز معلول به علت و دوام احتياج معلول به علت، تلا‌ش شده تا نكات مرتبط با اين بحث استخراج شود و در نهايت به بيان ديدگاه ملا‌صدرا در خصوص اين بحث و نتايج و لوازم آن در فلسفة صدرايي و تمايز آن با فلسفة پيش‌صدرايي پرداخته شده است. بنابرين هدف اينست كه هم سير بحث نشان داده شود و هم تحولي كه با فلسفة صدرايي در اينباره اتفاق افتاده مورد توجه قرار گيرد و بدين ترتيب اهميت و جايگاه والا‌ي اين مسئله در نظام فلسفي حكمت متعاليه بيش از پيش آشكار گردد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        23 - نقد و بررسي كاربردهاي نظرية «وجود رابط بودن معلول» در مسائل فلسفي
        علي  ارشدرياحي فتاح  هنرجو
        از ديدگاه صدرالمتألهين وجود معلول عين ربط و تعلق به علت خويش است. اين ديدگاه تحول قابل توجهي در مسائل فلسفي ايجاد كرده است، چنانكه برخي از شارحان ملاصدرا از اين نظرية فلسفي در اثبات برخي مسائل فلسفي و حتي كلامي استفاده نموده‌اند. در اين مقاله چهارده مورد از مسائلي كه بر أکثر
        از ديدگاه صدرالمتألهين وجود معلول عين ربط و تعلق به علت خويش است. اين ديدگاه تحول قابل توجهي در مسائل فلسفي ايجاد كرده است، چنانكه برخي از شارحان ملاصدرا از اين نظرية فلسفي در اثبات برخي مسائل فلسفي و حتي كلامي استفاده نموده‌اند. در اين مقاله چهارده مورد از مسائلي كه بر پاية «عين‌الربط بودن معلول» اثبات شده‌اند، جمع آوري و مورد نقد و بررسي قرار گرفته‌اند. در نهايت روشن ميشود كه تأثير نظرية وجود رابط در ده مورد از آنها قابل پذيرش و در ساير موارد مردود است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        24 - تحليل و ارزيابي مباني و براهين تشكيك خاصي وجود
        عصمت  همتي علي  اله بداشتي
        تشكيك خاصي حقيقت وجود، يكي از پايه‌هاي مهم حكمت متعاليه است كه صدرالمتألهين بعد از مبرهن ساختن آن، تبيين و اثبات مسائلي چون وحدت وجود در عين كثرت، حركت جوهري، برهان صديقين و مسائل فرعي ديگري را بر آن مبتني ساخته است. منطقيين و حكماي پيشين تشكيك مفهومي وجود را پذيرفته بو أکثر
        تشكيك خاصي حقيقت وجود، يكي از پايه‌هاي مهم حكمت متعاليه است كه صدرالمتألهين بعد از مبرهن ساختن آن، تبيين و اثبات مسائلي چون وحدت وجود در عين كثرت، حركت جوهري، برهان صديقين و مسائل فرعي ديگري را بر آن مبتني ساخته است. منطقيين و حكماي پيشين تشكيك مفهومي وجود را پذيرفته بودند؛ به اين معنا كه مفهوم وجود بر مصاديق غير يكسان حمل ميشود و مصاديق وجود به تقدم و تأخر، شدت و ضعف، بيشي و كمي، اولويت و عدم اولويت، با هم اختلاف دارند. آنچه ملاصدرا اثبات كرد اين بود كه حقيقت وجود ـ‌بوحدته و بالذات‌ ـ منشأ كلية آثار، از جمله اين اختلافات تشكيكي است. بر اين مبنا، وجود، حقيقتي ذومرتبه است كه يك مرتبة آن واجب‌الوجود و بقية مراتب ـ از صادر اول تا هيولي ـ افراد و مراتب همان حقيقتند. در اين نوشتار، سابقة تاريخي بحث تشكيك نزد ابن‌سينا و شيخ اشراق و بررسي اجمالي براهين هريك، داوري ملاصدرا بين طرفين، پايه‌ها و مباني بحث تشكيك ـ‌يعني اشتراك معنوي و اصالت وجود ـ و براهين ملاصدرا در اثبات تشكيك مورد بررسي قرار گرفته و با دفاع عقلي و تحليلي از موضع حكمت متعاليه سعي شده برخي انتقادات به مباني و استدلالهاي ملاصدرا پاسخ داده شود. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        25 - زمينه‌ها و علل طرح نظريات فلسفي ناسازگار در آثار ملاصدرا
        سعيد  انواري
        ملاصدرا دربارة برخي از مباحث فلسفي در آثار مختلف خويش نظريات متفاوتي بيان كرده است كه در يك نظام فلسفي واحد قابل جمع با يكديگر نيستند. در اين مقاله با طرح اينگونه مباحث، علت متفاوت بودن نظريات ملاصدرا در موارد ذيل بررسي خواهد شد: موضوع حركت جوهري؛ حركت توسطيّه؛ عامل ايج أکثر
        ملاصدرا دربارة برخي از مباحث فلسفي در آثار مختلف خويش نظريات متفاوتي بيان كرده است كه در يك نظام فلسفي واحد قابل جمع با يكديگر نيستند. در اين مقاله با طرح اينگونه مباحث، علت متفاوت بودن نظريات ملاصدرا در موارد ذيل بررسي خواهد شد: موضوع حركت جوهري؛ حركت توسطيّه؛ عامل ايجاد زمان؛ ماهيت علم؛ علم الهي به جزئيات؛ فاعليت الهي؛ رابطة علت و معلول؛ ملاك نيازمندي ممكن به واجب؛ معاني ماهيت؛ نحوة اتصاف ماهيت به وجود؛ وحدت وجود؛ تجرد و حدوث نفس. با بررسي اين موارد مشخص ميشود كه طرح نظريات مختلف در آثار ملاصدرا ناشي از يكي از عوامل زير است: 1. تغيير ديدگاه ملاصدرا در طول زمان (وي نخست به اصالت ماهيت و سپس به اصالت وجود و تشكيك وجود قائل شده است و در نهايت به نظرية وحدت شخصي وجود دست يافته است)؛ 2. رعايت جنبة تعليمي در بيان مطالب؛ 3. طرح نظريات بر اساس مباني مختلف (مبناي قوم، مبناي وحدت تشكيكي وجود و مبناي وحدت شخصي وجود)؛ 4. تلاش براي نگارش يك دورة مدون از مباحث فلسفي. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        26 - تبييني جديد از تقسيم معقولات مبتني بر حكمت متعاليه
        سيداحمد  ‌غفاري قره‌باغ‌
        بررسي جايگاه مفاهيم و نحوة تعامل ذهن و عين از مباحث مهم در عرصة معرفت‌شناختي و هستي‌شناختي تلقي ميگردد. مبحث معقولات ـ ‌اولي و ثانوي‌ ـ ‌و تمايز ميان آنها نيز در همين راستا قرار دارد. ديدگاه رايج دربارة تمايز و فرق معقول اول و ثاني به اين صورت است كه معقولات اولي ـ بخلا أکثر
        بررسي جايگاه مفاهيم و نحوة تعامل ذهن و عين از مباحث مهم در عرصة معرفت‌شناختي و هستي‌شناختي تلقي ميگردد. مبحث معقولات ـ ‌اولي و ثانوي‌ ـ ‌و تمايز ميان آنها نيز در همين راستا قرار دارد. ديدگاه رايج دربارة تمايز و فرق معقول اول و ثاني به اين صورت است كه معقولات اولي ـ بخلاف معقولات ثاني منطقي و فلسفي ـ مصداق خارجي دارند. مقالة حاضر معيار مصداقداري در خارج را براي تفرقه بين معقولات اولي و ثانيه ناكافي دانسته و در عوض، نقش نظرية اصالت وجود را مهم و تأثير‌گذار ارزيابي مينمايد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        27 - بررسي تأثير مباني نفس‌شناسي صدرالمتألهين بر وحي‌شناسي وي
        فروغ السادات رحيم پور مجيد  ياريان
        صدرالمتألهين شيرازي نظام حكمت متعاليه و بتبع آن، نفس‌شناسي خود را بر پاية مباني و اصولي استوار كرده كه پيش از او به آنها بعنوان مباني زيربنايي يك انديشة فلسفي كمتر توجه شده است. حركت جوهري نفس از ماده تا ملكوت، تشكيك وجود و ذومراتب بودن نفس، جايگاه عالم خيال و نيز اتحاد أکثر
        صدرالمتألهين شيرازي نظام حكمت متعاليه و بتبع آن، نفس‌شناسي خود را بر پاية مباني و اصولي استوار كرده كه پيش از او به آنها بعنوان مباني زيربنايي يك انديشة فلسفي كمتر توجه شده است. حركت جوهري نفس از ماده تا ملكوت، تشكيك وجود و ذومراتب بودن نفس، جايگاه عالم خيال و نيز اتحاد نفس با عقل فعال از زمرة اين اصول اساسي در نفس‌شناسي صدرايي بشمار ميروند. در اين نوشتار، به بررسي جايگاه اصول و مباني علم‌النفس ملاصدرا و تأثير بنيادين آن در شناخت وحي و تبيين فرايند آن پرداخته شده است. از جمله نتايج اين اصول و مباني ميتوان به كلامي بودن وحي، غيرشخصي بودن آن، خطاناپذيري، همراستايي وحي با عقل و انقطاع‌ناپذيري آن اشاره نمود. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        28 - ذهن و مراتب واقع نمايي ادراك در انديشة صدرالدين قونوي
        مرتضي  جعفريان محمدجواد  رضايي‌ره
        مسئلة اعتبار و حدود شناخت و ادراك انسان و نسبت بين حقيقت و ذات اشياء با نمودهاي ذهني آنها، مستلزم تبيين نقش ذهن در ادراك و نسبتهاي آندو با يكديگر و همچنين رابطة آنها با متعلق ادراك است. گرچه صدرالدين قونوي مباحث علم و ادراك را با صبغة وجودشناختي مورد تحقيق و بررسي قرار أکثر
        مسئلة اعتبار و حدود شناخت و ادراك انسان و نسبت بين حقيقت و ذات اشياء با نمودهاي ذهني آنها، مستلزم تبيين نقش ذهن در ادراك و نسبتهاي آندو با يكديگر و همچنين رابطة آنها با متعلق ادراك است. گرچه صدرالدين قونوي مباحث علم و ادراك را با صبغة وجودشناختي مورد تحقيق و بررسي قرار داده، ضمن طرح مسائل «علم» و ارتباط آن با «وجود» و مراتب آن، نقش فاعل شناسا در امر شناخت را نيز بطور ويژه بررسي كرده است. مباحث او در اينباره مشتمل بر نظريات بديعي است كه ميتواند برخي از وجوه مبهم مسائل ذهن و شناخت را روشنتر و سير ظهور انديشه‌هاي فلسفي شناخت شناسي را در حوزة فلسفة اسلامي آشكارتر سازد. از ديدگاه وي علم حصولي انسان كه بطور عام شامل ادراك حسي، خيالي و عقلي است، دو ويژگي اساسي دارد: از يك طرف پديدار شيء في نفسه است و برخي از وجوه و مراتب و شئون حقيقت آن را مينماياند و از طرف ديگر هميشه در چارچوبها و قيود ذهني فاعل شناسا قوام مي‌يابد و از نقش قابلي يا فاعلي ذهن تأثير ميپذيرد. بعبارت ديگر، شناخت محصول تعامل عين و ذهن است. اين نظريه كه مدتها قبل از نظرية مشهور كانت ابراز شده، گرچه مبدا عزيمت متفاوتي با نظر كانت دارد، از حيث گذر از رئاليسم خام كه نظرية شايع آن روزگار بوده حائز اهميت بسيار است. قونوي همچنين مسئلة مسانخت و مساوقت علم و ادراك با وجود را پيش از صدرالمتألهين طرح نموده و بسياري از لوازم و نتايج آن را تشريح و تبيين نموده است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        29 - تحول مسئلة «كلي و جزئي» در فلسفة اصالت وجودي ملاصدرا
        محمد  حسين‌زاده
        يكي از مباحث منطقي كه با پذيرش اصالت وجود دستخوش تحول جدي شد، مسئلة «كلي و جزئي» است. ملاصدرا در اين مسئله با بهره‌گيري از اصالت وجود و فروع برآمده از آن، نظرية جمهور حكما را متحول كرده و آن را بگونه‌يي متناسب با مباني فلسفة اصالت وجودي خود بازسازي نمود. از نظر ملاصدرا أکثر
        يكي از مباحث منطقي كه با پذيرش اصالت وجود دستخوش تحول جدي شد، مسئلة «كلي و جزئي» است. ملاصدرا در اين مسئله با بهره‌گيري از اصالت وجود و فروع برآمده از آن، نظرية جمهور حكما را متحول كرده و آن را بگونه‌يي متناسب با مباني فلسفة اصالت وجودي خود بازسازي نمود. از نظر ملاصدرا ملاك كليت، وجود عقلي و ملاك جزئيت، وجود خاص مادي و مثالي است. معلوم براي رسيدن به مرتبة كليت بايد از وجود خاص مادي و مثالي تجريد شود. اين تجريد، حقيقتي متفاوت با تجريد تقشيري جمهور حكما دارد و ميتوان از آن به «تجريد ارتقايي» تعبير كرد. بعقيدة ملاصدرا اشكال معروف «اجتماع كليت و جزئيت» با مباني جمهور حكما قابل رفع نيست اما با مباني اصالت وجودي او بسادگي برطرف ميشود. همچنين، به اعتقاد وي تعريف اشتراك، اضافة وجودي موجود عقلي به افراد است نه حضور بالقوة ماهيت در افراد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        30 - ملاصدرا و دو قاعدة «فرعيت» و «ثبوت ثابت»
        طوبي  كرماني روح الله  دارائي
        بررسي قواعد حاكم بر نظامهاي فلسفي پرتوي جديد از آراء حكما را نمودار ميسازد. در اين نوشتار، ضمن تبيين قاعدة «ثبوت شيئي براي شيء ديگر، فرع ثبوت ثابت است» كه به «قاعدة ثبوت» مشهور است،‌ ‌پيامدهاي اين قاعده و تلازم آن با «قاعده» فرعيت» مورد بررسي قرار ميگيرد. ازآنجاكه برخ أکثر
        بررسي قواعد حاكم بر نظامهاي فلسفي پرتوي جديد از آراء حكما را نمودار ميسازد. در اين نوشتار، ضمن تبيين قاعدة «ثبوت شيئي براي شيء ديگر، فرع ثبوت ثابت است» كه به «قاعدة ثبوت» مشهور است،‌ ‌پيامدهاي اين قاعده و تلازم آن با «قاعده» فرعيت» مورد بررسي قرار ميگيرد. ازآنجاكه برخي از صاحبنظران جمع اين قاعده و قاعدة فرعيت را جايز نميدانند، با بررسي دو قاعده، زواياي اين تعامل نيز مورد تحليل قرار ميگيرد. بنابر تقريري، ميان ايندو قاعده تلازم برقرار است و بنا بر تقريري ديگر، رابطة تقابل كه چيستي و هستي هر يك منوط به ديگري است. در تفسير قاعدة فرعيت نيز دو نگرش وجود دارد كه تا حدي ريشه در پذيرش يا عدم پذيرش قاعدة ثبوت ثابت دارند. برخي حكماي اسلامي بر اين باورند كه پذيرش قاعدة ثبوت ثابت و وجود رابط‌‌‌‌‌‌طرفيني كه از ابتكارات ملاصدرا است، به نزاع ديرين حكما پيرامون نحوة تحقق معقولات ثاني پايان داده و ميان دو نحلة افلاطونيان و مشائيان جمع نموده است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        31 - تبيين و بررسي برهان علامه طباطبايي در ارجاع نظريه «تشكيك در وجود» به نظرية «وحدت شخصي وجود»
        حسين  کلباسی اشتری مهدي  ساعتچي
        نظرية وحدت شخصي وجود، اساس هستي‌شناسي عرفاني است، از اينرو گروهي از محققين اهل عرفان در مقام تبيين و دفاع از عقيدة خويش به اثبات برهانيِ اين نظريه اقدام نموده‌اند. حكيم و عارف معاصر، علامه طباطبايي نيز در آثار خود به اقامة براهيني در اثبات اين مدعا پرداخته‌ است. ازجملة أکثر
        نظرية وحدت شخصي وجود، اساس هستي‌شناسي عرفاني است، از اينرو گروهي از محققين اهل عرفان در مقام تبيين و دفاع از عقيدة خويش به اثبات برهانيِ اين نظريه اقدام نموده‌اند. حكيم و عارف معاصر، علامه طباطبايي نيز در آثار خود به اقامة براهيني در اثبات اين مدعا پرداخته‌ است. ازجملة اين براهين، برهاني است كه در آن از طريق واكاويِ برهان حكماي متألّه مبني ‌بر وحدت سنخي وجود و تشكيكي بودنِ آن، مدعاي عرفا مبني ‌بر وحدت شخصي وجود به اثبات رسيده ‌است. اين برهان از حيث روش استدلال و همچنين پرداختن به فروع و نتايجِ گوناگون مطلب، بويژه روشن ساختن نسبت ميان نظرية عارف و نظرية حكيم، بديع و قابل توجه است. مقالة حاضر پس از تقرير هر يك از دو نظريه، به تبيين و تحليل برهان مذكور پرداخته و برخي از نتايج متفرع بر آن را مورد بررسي قرار ميدهد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        32 - مسئلة مطابقت در معرفت‌شناسي وجودي ملاصدرا
        شهناز  شايان‌فر
        ‌نظرية مطابقت در صدق، يكي از كهنترين و مهمترين نظريات در باب شناخت حقيقت است. فيلسوفان مسلمان تفسير واحدي از نظرية مذكور بدست داده‌ و تطابق ذهن و عين را صرفاً تطابقي ماهوي تلقي كرده‌اند. ملاصدرا نيز همگام با پيشينيان، در مبحث وجود ذهني و ديگر مباحث مرتبط با علم، از وحدت أکثر
        ‌نظرية مطابقت در صدق، يكي از كهنترين و مهمترين نظريات در باب شناخت حقيقت است. فيلسوفان مسلمان تفسير واحدي از نظرية مذكور بدست داده‌ و تطابق ذهن و عين را صرفاً تطابقي ماهوي تلقي كرده‌اند. ملاصدرا نيز همگام با پيشينيان، در مبحث وجود ذهني و ديگر مباحث مرتبط با علم، از وحدت ماهوي ذهن و عين سخن ميگويد. جستار حاضر در صدد پاسخ به اين پرسش است كه چگونه ميتوان بر اساس امكانات دروني فلسفة ملاصدرا از مطابقت وجودي ذهن و عين در فلسفة‌ او سخن گفت؟ نگارنده در اين پژوهش سعي كرده است با تبيين برخي امكانات دروني فلسفة ملاصدرا، از جمله نگرش وجودي او به علم، تفكيك ميان علم و صورت ذهني، وحدت تشكيكي وجود، كينونتهاي پيشين انسان و در پي آن دريافت حضوري از پديده‌ها، به تبيين مطابقت وجودي ذهن و عين بپردازد. نتيجة اين بررسيها نشان ميدهد كه تطابق ماهوي در پي تطابق وجودي مطرح ميشود. بديگر سخن، اگر تطابق ماهوي را بپذيريم بايد مقدم بر آن تطابق وجودي را بعنوان مقوم تطابق ماهوي پذيرفته باشيم. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        33 - بررسي آراء ميرزا ابوالحسن جلوه در نقد حركت جوهري ملاصدرا
        بهزاد  محمّدي مهدي  دهباشي
        حركت جوهري كه برآمده از مباني فلسفي ويژة حكمت متعاليه است، يكي از اساسيترين نظريه‌هاي بديع در تاريخ فلسفة اسلامي است كه توانسته بسياري از معضلات و ابهامات فلسفي را حل نمايد. اما حكيم ميرزا ابوالحسن جلوه انتقاداتي بر اين نظريه وارد كرده است كه مهمترين آنها عبارتند از: با أکثر
        حركت جوهري كه برآمده از مباني فلسفي ويژة حكمت متعاليه است، يكي از اساسيترين نظريه‌هاي بديع در تاريخ فلسفة اسلامي است كه توانسته بسياري از معضلات و ابهامات فلسفي را حل نمايد. اما حكيم ميرزا ابوالحسن جلوه انتقاداتي بر اين نظريه وارد كرده است كه مهمترين آنها عبارتند از: بازگشت همة تغيرها در جهان به حركت وضعي فلك، اعتقاد به كون و فساد آني حركات در جهان، نياز حركت جوهري به موضوع ثابت و انقلاب ماهيت در صورت پذيرش حركت جوهري. در اين مقاله اين انتقادات هم بلحاظ مبنايي و هم بلحاظ تبيين و استدلال مورد بحث و بررسي قرار گرفته است. يافته‌هاي مقاله نشان ميدهد كه حكيم جلوه با نگاه مشائي و غفلت از اصول اساسي فلسفة ملاصدرا، اين انتقادات را مطرح نموده است و همچون شيخ‌الرئيس در همه» اشكالاتي كه بر حركت جوهري وارد كرده، بين احكام وجود و احكام ماهيت خلط نموده است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        34 - مباني وجودشناختي انسان‌شناسي صدرالمتألهين
        علي  ارشدرياحي هادي  جعفري
        در اين مقاله تأثير مهمترين مباني فلسفي صدرالمتألهين در مباحث انسان‌شناسي او مورد بررسي قرار گرفته است. به اين منظور شش مبناي فلسفي كه ملا‌صدرا از آنها در مباحث انسان‌شناسي بهره برده است، مطرح شده و تقريباً بيست مسئله از مباحث انسان‌شناسي با استفاده از اين شش مبنا بيان ش أکثر
        در اين مقاله تأثير مهمترين مباني فلسفي صدرالمتألهين در مباحث انسان‌شناسي او مورد بررسي قرار گرفته است. به اين منظور شش مبناي فلسفي كه ملا‌صدرا از آنها در مباحث انسان‌شناسي بهره برده است، مطرح شده و تقريباً بيست مسئله از مباحث انسان‌شناسي با استفاده از اين شش مبنا بيان شده است. ابتدا هر يك از آن مباني به اختصار توضيح داده شده و نكات مهم دربارة ‌هر يك از آنها بيان شده است. پس از آن، جايگاه و كاربرد آنها در مباحث انسان‌شناسي از ديدگاه صدرالمتألهين مورد بررسي قرار گرفته و اين نتيجه بدست آمده است كه صدرالمتألهين بسياري از مباحث انسان‌شناسي را براساس مباني وجودشناسي خود تحليل و تبيين فلسفي كرده و توانسته است ارتباط عميقي بين مباني خاص خود در وجودشناسي فلسفي و مباحث انسان‌شناسي برقرار كند (تا آنجا كه ميتوان ادعا كرد اساس مباني انسان‌شناسي ملا‌صدرا بر اصالت وجود استوار است) و بسياري از معضلا‌ت مباحث انسان‌شناسي را كه برخي از فلا‌سفه نتوانسته‌اند حل كنند يا بين آنها اختلا‌ف وجود دارد، براساس اين ارتباط خاص برطرف نمايد و حتي ابعاد تازه و بديعي از مباحث انسان‌شناسي را نمايان سازد. از طرفي در اين مقاله با روشن شدن ارتباط مباحث انسان‌شناسي با وجودشناسي ملا‌صدرا، مدعاي وي (براساس مباني وجودشناسي) مبني بر اينكه انسان عصاره» وجود است نيز تبيين ميشود. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        35 - ملاصدرا؛ از تشكيك عامي تا توحيد خاصي
        عبدالعلي  شكر مرتضي  حامدي
        اصطلاح «تشكيك» نخستين‌بار در مباحث منطقي رايج شد و بدنبال آن در فلسفه نيز كساني همچون ابن‌سينا و سهرودي به استفاده و بحث از آن مبادرت كردند. از مجموع آثار ابن سينا برمي‌آيد كه وي فقط در محدودة تشكيك عامي گام ‌برداشته است. سهروردي نيز كه زمينة تشكيك خاصي را در انديشة ملا أکثر
        اصطلاح «تشكيك» نخستين‌بار در مباحث منطقي رايج شد و بدنبال آن در فلسفه نيز كساني همچون ابن‌سينا و سهرودي به استفاده و بحث از آن مبادرت كردند. از مجموع آثار ابن سينا برمي‌آيد كه وي فقط در محدودة تشكيك عامي گام ‌برداشته است. سهروردي نيز كه زمينة تشكيك خاصي را در انديشة ملاصدرا فراهم ساخت، بدليل اعتباري دانستن وجود، به تشكيك در ذات و ماهيت روي آورد؛ نظريه‌يي كه مورد پذيرش ملاصدرا و حكماي مشايي واقع نشد. اگر اصالت، وحدت و تشكيك وجود سه پاية‌ اصلي حكمت متعاليه باشد، تشكيك خاصي و خاص الخاصي، تكميل كنندة‌ آن و اوج حكمت متعاليه صدرايي خواهد بود. ملاصدرا ابتدا تشكيك خاصي را در ردّ تشكيك عامي و نظرية‌ تباين وجودات مطرح ساخت و آنگاه به تفسير نويني از آن در قياس با تشكيك خاصي اشراقي همت گماشت. وي ضمن عبور از اين نوع تشكيك و با الهام از انديشة عرفاني و آيات وحياني، به تشكيك خاص الخاصي نائل آمد تا بتواند با تمسك به آن، كثرت موجودات را توجيه نمايد و تفسير جديدي از توحيد ارائه دهد كه همسو با توحيد عرفاني باشد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        36 - تبيين مباني وجودشناختي، جايگاه تكويني و آثار حقيقت محمّديه در حكمت متعاليه
        مهدی گنجور ناصر مؤمنی
        مسئله صدور عقل اول بعنوان نخستين مخلوق بيواسطه حق تعالي، يكي از مسائل مهم حكمت اسلامي است. عقل يا صادر اول در حكمت متعاليه، ذات و روح متعالي نبي اكرم(ص) يا همان «حقيقت محمّديه است كه با شواهد نقلي و قواعد عقلي تأييد ميشود. اين جُستار با روش توصيفي ـ ‌تحليلي، ضمن بيان مع أکثر
        مسئله صدور عقل اول بعنوان نخستين مخلوق بيواسطه حق تعالي، يكي از مسائل مهم حكمت اسلامي است. عقل يا صادر اول در حكمت متعاليه، ذات و روح متعالي نبي اكرم(ص) يا همان «حقيقت محمّديه است كه با شواهد نقلي و قواعد عقلي تأييد ميشود. اين جُستار با روش توصيفي ـ ‌تحليلي، ضمن بيان معنا و مصداق حقيقت محمديه در حكمت و عرفان اسلامي، به تبيين مباني وجودشناختي اين نظريه در حكمت متعاليه ميپردازد. برخي از اين مباني فلسفي كه فهم و تبيين حقيقت محمّدي(ص) مبتني بر آنهاست، عبارتند از: اصالت وجود، قاعده الواحد، قاعده امكان اشرف، بساطت وجود يا قاعده بسيط الحقيقه و اصل انبساط و سريان وجود. سرانجام با تكيه بر آثار ملاصدرا به تبيين جايگاه تكويني حقيقت محمديه در نظام هستي پرداخته‌ايم و برخي از مهمترين آثار و بركات وجودي اين حقيقت متعالي ـ ‌همچون وساطت در فيض و رحمت الهي، حفظ اساس و نظام عالم، هدايت به صراط مستقيم و وصول به سعادت، و وساطت در تقرّب و شفاعت‌ ـ را بيان ميكنيم. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        37 - شواهدي بر اصالت وجود در تفكر ابن‌سينا از منظر حكمت متعاليه
        مصطفي  مؤمني
        اصالت وجود، مبناي حكمت متعاليه است و ملاصدرا اين اصل را با ادلۀ محكم به اثبات رسانده و ساير اصول فلسفه‌اش را بر آن بنا كرده است. هر چند اين مسئله در زمان ابن‌سينا مطرح نبوده ولي اين سؤال قابل طرح است كه آيا ميتوان آنرا در عبارات شيخ‌الرئيس رديابي نمود؟ آيا ميتوان شواهدي أکثر
        اصالت وجود، مبناي حكمت متعاليه است و ملاصدرا اين اصل را با ادلۀ محكم به اثبات رسانده و ساير اصول فلسفه‌اش را بر آن بنا كرده است. هر چند اين مسئله در زمان ابن‌سينا مطرح نبوده ولي اين سؤال قابل طرح است كه آيا ميتوان آنرا در عبارات شيخ‌الرئيس رديابي نمود؟ آيا ميتوان شواهدي قوي بر اثبات اين اصل در تفكر سينوي يافت، بنحوي كه مجالي براي قرائت اصالت ماهيتي از تفكر وي وجود نداشته باشد؟ هدف اين تحقيق، ارائۀ شواهدي محكم بر اصالت وجودي بودن تفكر سينوي بوده و قصد دارد كه با مراجعه به عبارات ملاصدرا و ابن‌سينا اين مطلب را تقويت نمايد. ملاصدرا در تأييد اصالت وجود مورد نظر خويش، به عبارات شيخ‌الرئيس استناد ميجويد. بسياري از آراء ابن‌سينا مستلزم اصالت وجود است. علاوه بر اين، نصوصي نيز بر اين مطلب در بيانات او وجود دارد. شواهد مذكور به فراخور و مجال اين تحقيق، ارائه و مدعا تبيين خواهد شد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        38 - بررسي قاعدۀ امكان اشرف و نسبت آن با اصالت وجود
        حسن  سعيدي امير  اوسطي
        قاعدة امكان اشرف از قواعد مهم فلسفة اشراق است. شيخ اشراق، اهتمام ويژه‌يي به اين قاعده داشته است و در اكثر آثار خود بر اين قاعده اقامة استدلال كرده است. هدف اصلي ما در اين نوشتار بررسي نسبت قاعدة امكان اشرف با اصالت وجود است. بدين‌منظور، لازم است به اين پرسشها پاسخ داده أکثر
        قاعدة امكان اشرف از قواعد مهم فلسفة اشراق است. شيخ اشراق، اهتمام ويژه‌يي به اين قاعده داشته است و در اكثر آثار خود بر اين قاعده اقامة استدلال كرده است. هدف اصلي ما در اين نوشتار بررسي نسبت قاعدة امكان اشرف با اصالت وجود است. بدين‌منظور، لازم است به اين پرسشها پاسخ داده شود: آيا برهان مشهور اين قاعده كه در آثار سهروردي و پيروان او مطرح شده، بر اصالت ماهيت مبتني است؟ موضع ملاصدرا بعنوان مؤسس فلسفة اصالت وجودي، در قبال اين قاعده و برهان آن چيست؟ آيا تاكنون تقريري از قاعدة امكان اشرف با ابتناء بر اصالت وجود ارائه شده است؟ نقاط قوت و ضعف براهين و تقريرهاي مختلف اين قاعده چيست؟ از طرفي، اشكالاتي نيز بر اين قاعده مطرح شده است كه با تكيه بر مباني حكمت متعاليه قابل دفع ميباشند. محقق دواني، اشكالي بر قاعده مطرح نموده است كه ملاصدرا بر اساس اصالت وجود و فروعات آن، به اشكال پاسخ داده است. اين پاسخ ميتواند زمينه‌ساز تقرير ديگري از قاعده شود كه در مقاله بدان پرداخته شده است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        39 - رابطه وحدت تشكيكي وجود و نظريه انسان كامل از منظر استاد مطهري
        رضا  صفري كندسري
        مكاتب فلسفي و عرفاني بر اساس جهانبيني خاص خود، هر يك نظرياتي در باب انسان كامل ارائه كرده‌اند. عرفا بر اساس جهانبينيِ «وحدت شخصي وجود» معتقدند فقط حق وجود دارد و ماسواي حق، تجليات و شئونات حق هستند. از ديدگاه اين گروه، انسان كامل انساني است كه به كمال جلا و استجلا رسيده أکثر
        مكاتب فلسفي و عرفاني بر اساس جهانبيني خاص خود، هر يك نظرياتي در باب انسان كامل ارائه كرده‌اند. عرفا بر اساس جهانبينيِ «وحدت شخصي وجود» معتقدند فقط حق وجود دارد و ماسواي حق، تجليات و شئونات حق هستند. از ديدگاه اين گروه، انسان كامل انساني است كه به كمال جلا و استجلا رسيده باشد. در واقع چنين انساني مظهر كمالات (ظهورات) ذاتي و اسمائي حق ميشود نه اينكه در برابر حق وجود ديگري داشته باشد. استاد مطهري در نقد خويش بر نظريه انسان كامل مورد نظر عرفا، بر اساس نظريه وحدت تشكيكي وجود معتقد است انسان كامل انساني است كه ضمن متحقق ساختن همه اهداف و ارزشها در خودش بنحو اعتدال، هدف واحدي را نيز در نظر داشته باشد كه آن هدف همان قرب الهي است. بنا بر تشكيك وجود، اهداف كثير و هدف واحد، يكي هستند اما در مراتبشان با هم اختلاف دارند؛ در اهداف كثير نيز نيت و مرتبه نهايي، قرب الهي است. بعبارت ديگر، همچنانكه در حقيقت هستي، وحدت تشكيكي وجود حاكم است، به نظر استاد مطهري، كسي كه به هدف تشكيكي واصل شده باشد همان انسان كامل است. در اين مقاله روشن خواهد شد كه هيچكدام از نقدهاي مطهري بر عرفا وارد نيست و نصوص عرفا گوياي نادرستي نقدهاي وي است. بنابرين، عرفا تبيين كاملتري از انسان كامل دارند و انسان كامل با وحدت شخصي وجود سازگار است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        40 - تحقیق و بررسی نظر نهایی ملاصدرا در باب معنای «اعتباریت ماهیت»
        ‌‌سيد شهريار  كمالي سبزواري
        در آثار ملاصدرا دو معنای متفاوت از «اعتباریت ماهیت» بچشم میخورد. در معنای اول «اعتباریت ماهیت» بمعنی تحقق تبعی ماهیت بواسطۀ وجود است، اما در معنای دوم، «اعتباریت ماهیت» بمعنی وجود ذهنی و مجازی ماهیت در متن خارج. ما در این مقاله سه فرضیه را بعنوان راهکارهای ممکن برای نیل أکثر
        در آثار ملاصدرا دو معنای متفاوت از «اعتباریت ماهیت» بچشم میخورد. در معنای اول «اعتباریت ماهیت» بمعنی تحقق تبعی ماهیت بواسطۀ وجود است، اما در معنای دوم، «اعتباریت ماهیت» بمعنی وجود ذهنی و مجازی ماهیت در متن خارج. ما در این مقاله سه فرضیه را بعنوان راهکارهای ممکن برای نیل به نظر نهایی ملاصدرا در باب معنای «اعتباریت ماهیت» پیشنهاد میکنیم و در نهایت با تقویت فرضیۀ سوم، این نتیجه را خواهیم گرفت که معنای اول «اعتباریت ماهیت» بعلت اشکالات عقلی که بر آن وارد میشود، قابل پذیرش نیست و صرفاً معنای دوم «اعتباریت ماهیت» را میتوان نظر نهایی حکمت متعالیه قلمداد کرد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        41 - تحليل انتقادي ديدگاه حكيم غروي اصفهاني دربارة مراتب تجليّات
        مصطفی  عزیزی علویجه
        يكي از ساحتهاي معرفتي حكيم غروي‌اصفهاني، ديدگاه عرفاني و شهودي او در دو عرصة عملي و نظري است. محقق‌اصفهاني بر پاية مباني حكمت متعاليه، ديدگاهي بديع در باب مراتب تعيّنات و تجليات حق‌تعالي مطرح نموده ‌است؛ او بجاي «وحدت شخصي وجود» بر «وحدت تشكيكي وجود»، بجاي «تجلي و ظهورا أکثر
        يكي از ساحتهاي معرفتي حكيم غروي‌اصفهاني، ديدگاه عرفاني و شهودي او در دو عرصة عملي و نظري است. محقق‌اصفهاني بر پاية مباني حكمت متعاليه، ديدگاهي بديع در باب مراتب تعيّنات و تجليات حق‌تعالي مطرح نموده ‌است؛ او بجاي «وحدت شخصي وجود» بر «وحدت تشكيكي وجود»، بجاي «تجلي و ظهورات» بر «وجود رابط و اضافة اشراقيه» و بجاي «اطلاق مقسمي» بر «بسيط‌‌الحقيقه و صرف‌الوجود» تأكيد دارد. حكيم‌اصفهاني براي حقيقت وجود سه اعتبار و تعيّن ترسيم ميكند: الف) مرتبة «بشرط لا» از قيود عدمي يا صرف‌الوجود، ب) مرتبة «لا بشرط» از حدود امكاني يا فيض مقدس، ج) مرتبة «بشرط شيء» يعني اثر فعل حق‌تعالي. اين تقسيمبندي با آنچه در عرفان نظري مطرح است، متفاوت ميباشد. در اين پژوهش، ابتدا مراتب تجليات از ديدگاه محقق‌اصفهاني تحليل ميشود و سپس مورد سنجش و ارزيابي قرار ميگيرد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        42 - بررسي نقادانة تقريرات حكيم سبزواري از برهان صديقين و برخي برداشتهاي متأخر از آنها
        حسينعلي شيدان‌شيد محمدهادي  توكلي
        حكيم سبزواري در كوشش براي ارائة تقريرهايي از برهان صديقين كه از تقريرهاي پيشين مستحكمتر و در عين‌حال داراي مقدماتي كمتر باشد، سه تقرير عمده بدست داده كه از اين سه، دو تقرير را ميتوان از نوآوريهاي فلسفي وي بشمار آورد. اين تقريرها ـ كه مورد توجه و تدقيق محققان پس از وي قر أکثر
        حكيم سبزواري در كوشش براي ارائة تقريرهايي از برهان صديقين كه از تقريرهاي پيشين مستحكمتر و در عين‌حال داراي مقدماتي كمتر باشد، سه تقرير عمده بدست داده كه از اين سه، دو تقرير را ميتوان از نوآوريهاي فلسفي وي بشمار آورد. اين تقريرها ـ كه مورد توجه و تدقيق محققان پس از وي قرار گرفته و الهامبخش كساني چون علامه طباطبايي در ارائة تقريراتي پيشرفته‌تر گرديده ـ در گشودن افقهايي جديد فراروي اين بحث فلسفي پيشرو بوده‌اند و از اين نظر، از نقاط عطف در سير تكاملي برهان صديقين محسوب ميشوند. اين امر، بررسي نقادانة تقريرهاي يادشده و نيز برداشتهايي كه از آنها صورت گرفته را ضروري ميسازد. مقالة حاضر، در اين راستا، به گزارش و تحليل و نقد تقريرهاي سبزواري و تأمل در نكات و اشكالاتي كه در برداشتهاي معاصر از اين تقريرها مطرح شده، پرداخته است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        43 - گسترة حكايت مفاهيم ماهوي، بر مبناي اصالت وجود ‌از منظر مفسران معاصر حكمت صدرايي
        روح اله آدینه سیده رقیه  موسوی
        اصالت وجود و اعتباريت ماهيت، مبناي اصلي فلسفة ملاصدرا و نظريات خاص اوست.‌ ‌از طرفي‌ ‌او در نظام فلسفيش تصوري روشن و دقيق از اصالت وجود و اعتباريت ماهيت ارائه نداده و از ماهيت با تعابير مختلف ياد نموده است. هريك از مفسران معاصر حكمت متعاليه، براساس ظن و مباني مطلوب خود، أکثر
        اصالت وجود و اعتباريت ماهيت، مبناي اصلي فلسفة ملاصدرا و نظريات خاص اوست.‌ ‌از طرفي‌ ‌او در نظام فلسفيش تصوري روشن و دقيق از اصالت وجود و اعتباريت ماهيت ارائه نداده و از ماهيت با تعابير مختلف ياد نموده است. هريك از مفسران معاصر حكمت متعاليه، براساس ظن و مباني مطلوب خود، بنحوي ماهيت و چگونگي حكايت آن از وجود را تفسير كرده و نظر صدرالمتألهين را بر آن حمل نموده‌اند. در حاليكه با توجه به نقش اساسي ماهيت و مفاهيم ماهوي در كسب معرفت حصولي، اختلاف در تفاسير ماهيت، در نحوه» حكايت علم حصولي نيز مؤثر خواهد بود. از اينرو پژوهش حاضر با روش توصيفي ـ تحليلي در تلاش است با ارائة تفسير صحيح ماهيت از منظر مفسران معاصر حكمت صدرايي، اين مسئله را بررسي كند كه آيا شناخت ما از موجودات در علم حصولي ـ‌كه از طريق مفاهيم ماهوي حاصل ميشود‌ـ شناختي ايجابي است يا سلبي؟ بر همين اساس، تفاسير شارحان معاصر حكمت صدرايي در باب ماهيت و نوع حكايت آن‌ از وجود، نقد و بررسي ميگردد. پاسخ اجمالي اينست كه بنظر ميرسد بنابر نظر صحيح ـ‌‌كه همان نظر استاد جوادي آملي است‌ـ ماهيت، ظهورِ وجودِ متعين بوده و مفاهيم ماهوي حاكي از وجودِ محدودند؛ البته حكايتي ايجابي نه سلبي و تنزيهي. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        44 - ذاتگرايي در حكمت متعاليه؛ مباني و لوازم
        محمد نجاتی مصطفی مومنی فاروق  طولي
        «ذاتگرايي» بمعناي استقلال اشياء خارجي از علايق و ادراك انسانهاست. در سنت فلسفة اسلامي، عموماً با نگرشي ايجابي، اشياء مجموعه‌يي از صفات ذاتي و عرضي دانسته شده كه از انديشة انسانها مستقل هستند. اين مسئله در تفكر ملاصدرا نيز دو وجه عمده مي‌يابد. او در رويكرد عام خويش، بناب أکثر
        «ذاتگرايي» بمعناي استقلال اشياء خارجي از علايق و ادراك انسانهاست. در سنت فلسفة اسلامي، عموماً با نگرشي ايجابي، اشياء مجموعه‌يي از صفات ذاتي و عرضي دانسته شده كه از انديشة انسانها مستقل هستند. اين مسئله در تفكر ملاصدرا نيز دو وجه عمده مي‌يابد. او در رويكرد عام خويش، بنابر مشرب قوم و بويژه ابن‌سينا، اشياء خارجي را مستقل از ادراك بشري و متشكل از مجموعه صفات ذاتي و عرضي ميداند. صدرالمتألهين در رويكردي خاص، ضمن تأكيد بر استقلال وجودي اشياء خارجي، بر اساس مباني وجودي و معرفتي تفكر خود، ذات اشياء خارجي را در حقيقتِ واحد و فارد وجود منحصر كرده و با نفي هرگونه تأصلِ خارجيِ اجزاءِ ذاتي و عرضي و همچنين كليه لواحق ماهوي، تركيب احتمالي موجودات از دوگانه‌هاي ماده و صورت يا جنس و فصل را مربوط به عالم ذهن و ذيل قدرت خلاقيت نفس قلمداد ميكند. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        45 - تحليل تقسيمات دو ضلعي وجود بر مبناي نظام فلسفي صدرايي
        عبدالعلی شکر
        از جمله احكام وجود، مساوقت آن با فعليت، خارجيت و وحدت است. بر اين اساس، اشكال ميشود كه اين تساوق مستلزم آنست كه قسيمهاي ديگر، يعني وجود بالقوه، ذهني و كثير، از دايرة تقسيم وجود خارج ‌شوند. حكماي متأخر در رفع اين مشكل، دو اعتبار نفسي و اضافي را لحاظ كرده‌اند. به اعتبار ن أکثر
        از جمله احكام وجود، مساوقت آن با فعليت، خارجيت و وحدت است. بر اين اساس، اشكال ميشود كه اين تساوق مستلزم آنست كه قسيمهاي ديگر، يعني وجود بالقوه، ذهني و كثير، از دايرة تقسيم وجود خارج ‌شوند. حكماي متأخر در رفع اين مشكل، دو اعتبار نفسي و اضافي را لحاظ كرده‌اند. به اعتبار نفسي، فعليت، وحدت و خارجيت بدون مقايسه با موجودات ديگر در نظر گرفته ميشوند و با اين ملاحظه، وجود مساوق با فعليت، وحدت و عينيت است. به اعتبار اضافي، وجودات با وجودات ديگر مقايسه ميشوند و جايگاه خود را در تقسيم پيدا ميكنند و قسيم ضلع مقابل خود قرار ميگيرند. اين بيان مشكل ديگري در پي دارد؛ به اين شكل كه با فرض دوم، ضلع ديگر با مفاد قسيم‌بودن اقسام سازگاري ندارد، زيرا اقسام مباين يكديگرند و وجه مشترك ندارند وگرنه تقسيم فاقد معنا خواهد بود. بنظر ميرسد اين مشكل در مواجهه با دو مبناي اصالت وجود و مباحث ماهوي و تباين وجودي، حادث ميشود؛ چراكه تقسيم اوليه مطابق با نظام فلسفي حكماي متقدم شكل گرفته و با همان مبنا سازگار است. مقالة حاضر با روش تحليل محتوايي و مقايسه مباني، در پي ريشه‌يابي روند تحولات در مبحث تقسيمات دوضلعي وجود است و نشان ميدهد كه آغاز اين تقسيمات در آثار حكماي پيش از صدرالمتألهين و بدون توجه به مسئلة اصالت وجود شكل گرفته است و سپس با مبناي اصالت وجود قرائت جديدي يافته و موجب بروز اين مشكل شده است. با تحليل اين مسئله در پرتو مباني صدرايي، ميتوان به توجيه قابل قبولي در اينباره دست يافت. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        46 - بازخواني پاسخهاي صدرالمتألهين به اشكال «لزوم قرارگرفتن يك ماهيت تحت دو مقوله» در بحث وجود ذهني
        محمدهادي  توكلي
        بر اساس نظرية كيف‌بودن علم و يكساني ماهيت ذهني و عيني، پذيرش نظرية وجود ذهني دربردارندة اشكال «لزوم مشموليت علم تحت دو مقوله» خواهد بود. صدرالمتألهين در آثار خود از طريق تمايز ميان حمل شايع و اولي، صدق دو مقوله بر علم از دو حيث ذاتي و عرضي، نفي قيام حلولي و قبول صدق دو أکثر
        بر اساس نظرية كيف‌بودن علم و يكساني ماهيت ذهني و عيني، پذيرش نظرية وجود ذهني دربردارندة اشكال «لزوم مشموليت علم تحت دو مقوله» خواهد بود. صدرالمتألهين در آثار خود از طريق تمايز ميان حمل شايع و اولي، صدق دو مقوله بر علم از دو حيث ذاتي و عرضي، نفي قيام حلولي و قبول صدق دو مقوله بر صورت علميه بسبب اعتباريت ماهيت و امكان تحقق ظلي آن به وجودات متعدد، براي حل اين اشكال تلاش نموده است. گرچه بررسي پاسخهاي وي حاكي از عدم تماميت آنها در حل اشكال است، اما مباني او زمينه‌ساز حل اشكال از طريق قبول «حمل حاكي بر محكي» است كه بر اساس آن، فارغ از اينكه ماهيت صورت علميه چيست و صورت علميه در چه مقوله‌يي قرار دارد، «حكايت» از ماهيت شيء خارجي، بعنوان وصف وجوديِ صورت علميه معرفي ميشود كه به ماهيت صورت علميه ارتباطي ندارد و بلكه از دايرة مقولات بيرون است. با ارائة اين راه‌حل، هم ميتوان تطابق صورت علميه و ماهيت شيء خارجي را حفظ كرد و هم ميتوان در عين قبول تحقق صورت علميه در ذهن، از اشكال لزوم تداخل دو مقوله در آن رهايي جست. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        47 - فلسفۀ امامت و جایگاه آن در اندیشه ملاصدرا‎؛ با تأکید بر شرح اصول کافی
        عبدالله میراحمدی مونا امانی پور
        ‌تأمّل در مباحث كتاب شرح الاصول‌الكافي‌ ‌نشان ميدهد كه صدرالمتألهين در اين اثر سعي نموده امامت و ماهيت آن ‌را ‌ـ‌‌‌‌‌بعنوان مقامي انتصابي از جانب خداوند‌ـ با حقيقتهاي بيان شده در سخنان ائمة معصومين(ع) تفسير و تطبيق نمايد. ملاصدرا ‌با وجود صبغة عقلي و شرعي مفهوم امامت و أکثر
        ‌تأمّل در مباحث كتاب شرح الاصول‌الكافي‌ ‌نشان ميدهد كه صدرالمتألهين در اين اثر سعي نموده امامت و ماهيت آن ‌را ‌ـ‌‌‌‌‌بعنوان مقامي انتصابي از جانب خداوند‌ـ با حقيقتهاي بيان شده در سخنان ائمة معصومين(ع) تفسير و تطبيق نمايد. ملاصدرا ‌با وجود صبغة عقلي و شرعي مفهوم امامت و رهيافتهاي گوناگون در اين زمينه‌، هرگز به قرائت بشري و غيرالهي از اين منصب نپرداخته، بلكه با اصالت‌بخشي و توجه به آموزه‌هاي روايي و باورهاي كلامي شيعه، در تبيين روايات «كتاب الحجة» بعنوان بخشي از كتاب الكافي، بر فرابشري و الهي‌بودن اين مقام‌پافشاري ميكند. او هنگام بحث از مفهوم امامت، ضمن طرح و نقد ديدگاه فرقه‌هاي مختلف اسلامي در موضوع نصب، وجود امام(ع) را براساس قاعدة امكان اشرف ضروري ميداند و ويژگيها و امتيازهايي را براي اثبات حجت‌بودن امام(ع) برميشمارد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        48 - بررسي و نقد ديدگاه حائري يزدي دربارة كاربرد معناي صدرايي «امكان» در تبيين برهان صديقين سينوي
        حمید رضا خادمی
        «برهان صديقين»، برهاني است كه در آن بدون نياز به واسطه، ذات واجب‌الوجود اثبات ميشود. اين عنوان را نخستين‌بار ابن‌سينا براي تقرير جديدِ برهاني كه پيشتر فارابي اقامه كرده بود، برگزيد. برهان صديقين بهترين و موجزترين برهان فلسفي و عقلي براي اثبات وجود خداست. در اين برهان از أکثر
        «برهان صديقين»، برهاني است كه در آن بدون نياز به واسطه، ذات واجب‌الوجود اثبات ميشود. اين عنوان را نخستين‌بار ابن‌سينا براي تقرير جديدِ برهاني كه پيشتر فارابي اقامه كرده بود، برگزيد. برهان صديقين بهترين و موجزترين برهان فلسفي و عقلي براي اثبات وجود خداست. در اين برهان از خود «وجود»‌ ‌به «واجب‌الوجود»‌ ‌استدلال ميشود، بگونه‌يي كه هيچيك از افعال الهي ـ از قبيل حركت، حدوث و ... ـ حد وسط قرار نميگيرند. حائري يزدي براساس تبيين معناي «امكان» در فلسفه» مشاء و حكمت متعاليه، براي رفع اشكالات مطرح شده دربارة اين برهان تلاش نموده و با توجه به تحليل دقيق معناي امكان، معتقد است از طريق آن ميتوان واجب‌الوجود را اثبات كرد؛ بهمين دليل تمسك به محال‌بودن دور و تسلسل ضرورتي ندارد. مقاله» حاضر با روش تحليلي‌ ـ تطبيقي و با توجه به معيارهاي معتبر نزد ملاصدرا در صدق برهان صديقين، به تحليل و بررسي تقرير حائري يزدي پرداخته و نشان داده كه ديدگاه او خالي از اشكال نيست. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        49 - «ديگري» و «تفرد» در فلسفة ملاصدرا
        زهرا کریمی مجید ضیایی قهنویه علیرضا حسن پور
        مسئلة «ديگري» در فلسفة غرب نخستين‌بار توسط ايمانوئل لويناس و بعنوان موضوع و كليدواژة اصلي فلسفة او مطرح شد. كاركرد اين مسئله در توجيه بسياري از اصول اخلاقي انكارناپذير است و بنظر ميرسد عمدة مشكلات و معضلات كنوني در روابط اجتماعي و بين‌المللي با نظر عميق در اين مسئله قاب أکثر
        مسئلة «ديگري» در فلسفة غرب نخستين‌بار توسط ايمانوئل لويناس و بعنوان موضوع و كليدواژة اصلي فلسفة او مطرح شد. كاركرد اين مسئله در توجيه بسياري از اصول اخلاقي انكارناپذير است و بنظر ميرسد عمدة مشكلات و معضلات كنوني در روابط اجتماعي و بين‌المللي با نظر عميق در اين مسئله قابل حل باشد. بنظر ميرسد گرچه اين بحث، در دوران معاصر شكل گرفته اما بسياري از آراء و انديشه‌هاي فلسفي متقدم توان پاسخگويي به مسائل در اينباره را دارند كه ازجمله ميتوان به نظام فلسفي ملاصدرا اشاره كرد كه متشكل از مباني و اصولي است كه بر پايه» تفكر وجودشناسانة او بنا شده است. بكارگيري مباني حكمت متعاليه در متن زندگي بعنوان روشي براي زيستن، دست‌كم حامل تغييراتي در نگرش، براي ما خواهد بود. بعنوان مثال از كنار هم قراردادن چند اصل فلسفي همچون اصالت و تشكيك وجود در كنار نظريه» مظهريت موجودات، به تعريفي جديد از اصل «تفرد» دست خواهيم يافت. همچنين با مقايسه» اصل «فرديت» با اصل «وحدت وجود» صدرايي ميتوان به نتايچ قابل توجهي در اين بحث دست يافت تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        50 - راهکارهای ملاصدرا برای کاهش اضطراب مرگ و مبانی فلسفی آن
        منوچهر  شامی نژاد حسین اترک محسن جاهد
        پژوهش حاضر به بررسی راهکارهای ملاصدرا برای درمان اضطراب مرگ و مبانی فلسفی آن میپردازد. مقاله میکوشد بر اساس مبانی فلسفی ملاصدرا، از قبیل: اصالت وجود، اتحاد عاقل و معقول، حرکت جوهری، خداباوری، دین‌باوری و آخرت‌باوری، راهکارهایی فلسفی و وجودی برای کاهش اضطراب ناشی از مرگ‌ أکثر
        پژوهش حاضر به بررسی راهکارهای ملاصدرا برای درمان اضطراب مرگ و مبانی فلسفی آن میپردازد. مقاله میکوشد بر اساس مبانی فلسفی ملاصدرا، از قبیل: اصالت وجود، اتحاد عاقل و معقول، حرکت جوهری، خداباوری، دین‌باوری و آخرت‌باوری، راهکارهایی فلسفی و وجودی برای کاهش اضطراب ناشی از مرگ‌اندیشی بشر امروزی بیابد. بر اساس فلسفۀ ملاصدرا، زندگی انسان معنادار و دارای غایت است و هستی بر اساس تجلی الهی ایجاد شده است. نفس انسان، گرچه جسمانیة‌ الحدوث است، ولی بر اثر اتحاد با معقول و حرکت جوهری خود، ذاتش متحول میشود و با طی مراتب وجودی، به مراتبی بالاتر از درجات هستی نایل میگردد و این حرکت تکاملی وجودی تا رسیدن به سر منشأ هستی ادامه دارد و با مرگ از بین نمیرود. این حرکت تکاملی وجودی زندگی او را کاملاً معنادار میکند و از اضطرابش نسبت به مرگ میکاهد. ملاصدرا فیلسوفی وجودی است که رویکردی فراطبیعت گرایانه، خداباورانه و نگاهی فرایندی به مرگ دارد. واقعیت مرگ در فلسفۀ ملاصدرا بخشی از فرایند تکاملی وجودی انسان است. نگاه غایتگرایانه به جهان، نگاه عین‌الربطیِ هستی به خداوند، آخرت‌محوری و حشر دوبارة انسان بعد از مرگ جسمانی، تحول وجودی و نگرش تکاملی به مرگ، ازجمله راهکارهایی است که میتوان از فلسفة ملاصدرا برای کاهش اضطراب مرگ‌ استنباط کرد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        51 - مفهوم نفس درمنظومه مهابهاراتا
        حمید رضا  براتی پور قربان علمی عبد الحسین  لطیفی جمشید  جلالی شیجانی
        در بررسی تاریخی اندیشه های فلسفی سر زمین هند به موضوعات مشترکی بر می‌خوریم که سبب بحث های عقلانی زیادی در میان متفکران آن سرزمین شده است. این بحث ها به گونه ای بوده که هریک از حکما و اندیشمندان آن دیار مطابق با دیدگاه خود به آن وارد شده و نظرات و دلایل خود را نسبت به آ أکثر
        در بررسی تاریخی اندیشه های فلسفی سر زمین هند به موضوعات مشترکی بر می‌خوریم که سبب بحث های عقلانی زیادی در میان متفکران آن سرزمین شده است. این بحث ها به گونه ای بوده که هریک از حکما و اندیشمندان آن دیار مطابق با دیدگاه خود به آن وارد شده و نظرات و دلایل خود را نسبت به آن موضع بیان داشته اند .یکی از این موضوعات چالش برانگیز مسئله نفس یا روح و سرنوشت آن می باشد که از دیر باز مورد توجه آنان قرار گرفته است.در این مقاله تلاش بر آن است تا مفهوم نفس راابتدا به شکل عام در ادبیات دینی آیین هندو و سپس به شکل خاص در کتاب مهابهاراتا مورد بررسی قرار دهیم و به این سوالات پاسخ دهیم که مفهوم و ماهیت نفس در مها بهاراتا چیست؟ و چه سرانجامی دارد؟به این منظور به روش تحلیلی به سیر مفهوم نفس در این کتاب می‌پردازیم. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        52 - واکاوی مبانی حکمت صدرایی در سبک زندگی سیاسی امام خمینی (ره)
        سید حامد عنوانی وحیده فخار نوغانی سید حسین سید موسوی سید مرتضی حسینی شاهردوی
        سبک زندگی سیاسی، به شیوۀ خاص مواجهه با مهمترین وظایف ساحت زندگی سیاسی اطلاق میشود که در راستای نیل به اهداف سیاسی شکل میگیرد. با توجه به اهمیت نقش مبانی هستی‌شناختی در بینشهای سازندۀ سبک زندگی، تحلیل مبانی هستی¬شناسانه سبک زندگی سیاسی امام ـ بعنوان فردی صاحب سبک ـ ضرورت أکثر
        سبک زندگی سیاسی، به شیوۀ خاص مواجهه با مهمترین وظایف ساحت زندگی سیاسی اطلاق میشود که در راستای نیل به اهداف سیاسی شکل میگیرد. با توجه به اهمیت نقش مبانی هستی‌شناختی در بینشهای سازندۀ سبک زندگی، تحلیل مبانی هستی¬شناسانه سبک زندگی سیاسی امام ـ بعنوان فردی صاحب سبک ـ ضرورت می‌یابد. بدین منظور در این مقاله میکوشیم تأثیر مبانی حکمت متعالیه در محورهای اصالت وجود، خیریت وجود، وحدت وجود و کثرت در مظاهر آن، بساطت وجود و جایگاه انسان کامل در مراتب هستی را بر سبک زندگی سیاسی امام خمینی بررسی نماییم. بررسی و تحلیل آثار منتشرشده دربارۀ زندگی و شخصیت امام، به روش کتابخانه‌یی، نشان میدهد که التزام به مبانی حکمت صدرایی در شکلگیری و تثبیت سبک زندگی سیاسی ایشان نقشی بسیار چشمگیر داشته است. افزون بر این، با توجه به تشکیک در سه مرتبۀ «سبک زندگی سیاسی انسان کامل»، «سبک زندگی سیاسی رهبران الهی سبک¬پذیر از انسان کامل» و «سبک زندگی مردمی سبک¬پذیر از سبک زندگی سیاسی رهبران الهی»، امام در مقام شخصیتی تربیت¬یافته از حقیقت انسان کامل، با اصرار بر فراهم نمودن شرایط وصول مردم به سبک¬پذیری از انسان کامل، توانست توده¬های عظیمی از مردم را در راستای رسیدن به سبکی جدید از زندگی سیاسی متعالی، با خود همراه سازد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        53 - مسئلۀ اتصاف ماهیت به وجود از دیدگاه سیدصدرالدین دشتکی و ارزیابی روایت ملاصدرا از او
        سيداحمد  حسيني سنگچال
        حل مسئلۀ اتصاف ماهیت به وجود در دیدگاه دشتکی، بصورت درهم‌تنیده‌یی با نظریۀ حمل، مشتق و قاعدۀ فرعیه در ارتباط است. دشتکی با تفکیک وجود مصدری از وجود بمعنای موجود، و تمییز عروض نفس‌الامری از عروض بحسب اعتبار ذهن، به تحلیل مسئلۀ اتصاف ـ همسو با عناصر پیش‌گفته ـ پرداخته است أکثر
        حل مسئلۀ اتصاف ماهیت به وجود در دیدگاه دشتکی، بصورت درهم‌تنیده‌یی با نظریۀ حمل، مشتق و قاعدۀ فرعیه در ارتباط است. دشتکی با تفکیک وجود مصدری از وجود بمعنای موجود، و تمییز عروض نفس‌الامری از عروض بحسب اعتبار ذهن، به تحلیل مسئلۀ اتصاف ـ همسو با عناصر پیش‌گفته ـ پرداخته است؛ او عروض وجود بر ماهیت را تنها در وجود بمعنای موجود و در ظرف اعتبار ذهن میپذیرد. ملاصدرا غالباً دیدگاه دشتکی در مورد اتصاف، نظریۀ حمل، مشتق و لزوم ثبوت مبدأ محمول برای موضوع را بطور ناقص روایت کرده و تنها در یک موضع به تبیین همۀ عناصر آن پرداخته است. او در تحلیل قاعدۀ فرعیه کاملاً متأثر از دشتکی است. بنظر میرسد صدرالمتألهین برغم تلاش بسیار برای ارائۀ روایتی منسجم از دشتکی، نتوانسته برخی عناصر را بصورت سازگار در نظریۀ خویش حفظ نماید. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        54 - تبیین کثرتهای عرضی در عوالم طولی وجود بر مبنای حکمت صدرایی
        علی  صداقت حسن  فتح زاده
        بر مبنای اصل تشکیک وجود در حکمت صدرایی، جهان هستی نظامی طولی است که از اعلی علیین تا اسفل‌السافلین امتداد دارد و هر موجودی، در درجه¬یی از شدت و ضعف وجودی قرار میگیرد. قبول این مبنا در حکمت صدرایی، در کنار مشاهدات ما در جهان پیرامون از موجودات همعرضی که هیچ رابطۀ علّی‌ـ‌ أکثر
        بر مبنای اصل تشکیک وجود در حکمت صدرایی، جهان هستی نظامی طولی است که از اعلی علیین تا اسفل‌السافلین امتداد دارد و هر موجودی، در درجه¬یی از شدت و ضعف وجودی قرار میگیرد. قبول این مبنا در حکمت صدرایی، در کنار مشاهدات ما در جهان پیرامون از موجودات همعرضی که هیچ رابطۀ علّی‌ـ‌معلولی با هم ندارند، مثل یک سنگ و یک درخت، این پرسش مهم را در تاریخ اندیشۀ بعد از صدرالمتألهین پیش آورد که چگونه میتوان بین این دو حقیقت، جمع نمود. پاسخ به این پرسش، در چهارصد سال گذشته، اختلافهایی مبنایی بین شارحان آثار ملاصدرا پدید آورده است. ما در این پژوهش نشان میدهیم که پذیرش نظام طولی و تشکیکی وجود، منافاتی با پذیرش کثرتهای عرضی ندارد و آنچه در تشکیک وجود صدرایی پذیرفته شده، یک نظام تفاضلی بین همـۀ موجـودات است، نـه صرفـاً یک نظام علّـی‌ ـ‌ معلولـی. کلیـد اصلـی فهـم ماجرای کثرتهای عرضی در اندیشۀ صدرایی را باید در ماجرای ارباب انواع و ملحقات آن یافت. صدرالمتألهین در ارائۀ نظام فیض خود، تأثیر فراوانی از اندیشۀ سهروردی پذیرفته و از نحـوۀ صـدور اربـاب انـواع، در مجالهـای مختلف، دفاع کرده است. ارباب انواع همان عقول عرضی هستند که پذیرش آنها، مساوی است با حل ماجرای کثرتهای عرضی در همۀ عوالم طولی وجود. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        55 - «مواد ثلاث» بر مبنای سه رویکرد فلسفی صدرالمتألهین
        علی بابایی
        اندیشۀ صدرالمتألهین در سیر تکامل خود، سه رویکرد را شاهد بوده است؛ نگرش اصالت ماهوی، نگرش اصالت وجودی با نگاه وحدت تشکیکی و نگرش اصالت وجودی با نگاه وحدت شخصی. مبحث «مواد ثلاث» بتبع این سه رویکرد فلسفی صدرایی، دچار تحول اساسی شده¬ است. در مرتبه¬‌یی متناسب با رویکرد اول، أکثر
        اندیشۀ صدرالمتألهین در سیر تکامل خود، سه رویکرد را شاهد بوده است؛ نگرش اصالت ماهوی، نگرش اصالت وجودی با نگاه وحدت تشکیکی و نگرش اصالت وجودی با نگاه وحدت شخصی. مبحث «مواد ثلاث» بتبع این سه رویکرد فلسفی صدرایی، دچار تحول اساسی شده¬ است. در مرتبه¬‌یی متناسب با رویکرد اول، مقسَم، ماهیت است و به «وجوب، امکان و امتناع» تقسیم میشود. مراد از امکان در این مرتبه، امکان ماهوی است. در رویکرد دوم، مواد سه¬گانۀ مرسوم، به وجوب و امکان ارتقا می¬یابند. مراد از امکان در این مرتبه، امکان فقری و وجودی است. در رویکرد سوم، این سه ماده، به دوگانۀ «حق و باطل» تحول پیدا میکنند. تعبیر «حق» در این مبحث، با سه معنای دیگر از «حق» که در رویکرد سوم مطرح شده است ـ‌یعنی تقدم بالحق، وجود حق و وحدت حقه‌ـ اشتراک معنوی و اتحاد مصداقـی، و با حـق مطـرح در ام‌القضایا، رابطـۀ «مَثَل و ممثـل¬له» دارد؛ یعنـی ام‌القضایا مَثل حـق‌تعالی در میـان قضایاست. از حق‌تعالی به احق‌الوجودات و از اصل عدم تناقض، به احق¬الاقاویل و احق‌الاوایل تعبیر میشود. همۀ «حق»های یاد شده، بر اساس مبانی رویکرد فلسفی سوم صدرالمتألهین، قابل طرحند. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        56 - بررسی جایگاه نظریۀ تناسب وجودی در مباحث فلسفۀ اخلاق
        محمد علی  مبینی
        نظریۀ تناسب وجودی نظریه‌ای است دربارۀ ارزش اخلاقی که بر مبنای نگاه واقع‌گرایانه به اخلاق ارائه شده است. این نظریه بر آن است که همۀ ارزش‌های اخلاقی قابل ارجاع به یک ارزش بنیادین هستند؛ آن ارزش بنیادین تناسب وجودی است و تناسب وجودی با خدا در این نظریه نقش محوری در ارزش‌بخ أکثر
        نظریۀ تناسب وجودی نظریه‌ای است دربارۀ ارزش اخلاقی که بر مبنای نگاه واقع‌گرایانه به اخلاق ارائه شده است. این نظریه بر آن است که همۀ ارزش‌های اخلاقی قابل ارجاع به یک ارزش بنیادین هستند؛ آن ارزش بنیادین تناسب وجودی است و تناسب وجودی با خدا در این نظریه نقش محوری در ارزش‌بخشی اخلاقی دارد. یک سؤال دربارۀ این نظریه ناظر به جایگاه این نظریه در فلسفۀ اخلاق است. آیا این نظریه یک نظریۀ فرااخلاقی است یا به قلمروی اخلاق هنجاری تعلق دارد یا حالت سومی قابل فرض است؟ با بررسی‌هایی که در این تحقیق صورت گرفت این نتیجه‌گیری به عمل آمد که هدف اساسی نظریۀ تناسب وجودی یک هدف نظری در قلمروی اخلاق هنجاری است و برخی اهداف عملی هنجاری نیز از طریق آن قابل تحقق است. با این‌حال، مباحث و مدعیاتی که در این نظریه مطرح می‌شود محدود به اخلاق هنجاری نیست؛ بلکه گاهی جنبۀ فرااخلاقی پیدا می‌کنند و چه بسا از آن هم فراتر روند و حوزه‌هایی دیگر از فلسفه را دربرگیرد. بنابر این، بهتر است این نظریه را یک نظریۀ ارزش مطابق با اصطلاحی رایج بدانیم که همۀ این حوزه‌ها را پوشش می‌دهد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        57 - کاربرد منطق در کشف برهان صدیقین (با تقریر صدرالمتألهین) از آیۀ 53 سورۀ فصلت
        احمد  ملکی
        <p>برهان صدیقین درصدد است بدون وساطت مخلوقات، وجود حق ـ&zwnj;تبارک و تعالی&zwnj;ـ را اثبات نماید. این منهج را فارابی طرح کرده و ابن&zwnj;سینا با تقریر برهان &laquo;امکان و وجوب&raquo;، بر آن جامه تحقق پوشاند. صدرالمتألهین به &laquo;صدیقین بودن&raquo; به تقریر ابن&zwnj;س أکثر
        <p>برهان صدیقین درصدد است بدون وساطت مخلوقات، وجود حق ـ&zwnj;تبارک و تعالی&zwnj;ـ را اثبات نماید. این منهج را فارابی طرح کرده و ابن&zwnj;سینا با تقریر برهان &laquo;امکان و وجوب&raquo;، بر آن جامه تحقق پوشاند. صدرالمتألهین به &laquo;صدیقین بودن&raquo; به تقریر ابن&zwnj;سینا معترض شده و خود او برهانی مبتنی بر روش مذکور ارائه کرده است. حال پرسش اینست آیا با توجه به ضوابط منطقی، میتوان این برهان ـ&zwnj;که نتیجۀ تلاشهای بزرگان فلاسفۀ اسلامی، از فارابی تا ملاصدراست&zwnj;ـ را از قرآن&zwnj;کریم استنباط نمود و ادعا کرد قرآن این حقیقت را چندین قرن قبل از فارابی، بوعلی و صدرالمتألهین، بیان نموده است؟ این پژوهش با روش توصیفی&zwnj;ـ&zwnj;تحلیلی و با کاربرد قواعد علم منطق، برهان مزبور را از آیۀ 53 سورۀ فصلت کشف و استنباط کرده و با تبیین هر کدام از صغرا و کبرای برهان، نشان داده است که چگونه میتوان هر یک را از آیۀ مذکور استنباط نمود. بثمر نشاندن این تحقیق، اولاً، نمونه&zwnj;یی از عقلانی بودن مفاهیم قرآن، ثانیاً، جلوه&zwnj;یی از تفکیک&zwnj;ناپذیری قرآن و برهان بصورت عینی و مصداقی، و ثالثاً، جنبه&zwnj;یی از اعجاز علمی این کتاب آسمانی است.</p> تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        58 - مطالعۀ تطبیقی مسئلۀ شر از دیدگاه فلوطین و ابن‌سینا (با تأکید بر وجه تاریخی آن)
        محمود صیدی
        پژوهش حاضر به بررسی تطبیقی دیدگاه فلوطین و ابن‌سینا در مورد مسئلۀ شر میپردازد. برغم تفاوتهای موجود در اندیشۀ این‌دو فیلسوف، اشتراکات زیادی نیز بین آنها دیده میشود و میتوان گفت ابن‌سینا در پاسخ به مسئلۀ شر متأثر از فلوطین است. بدیهی‌بودن وجود شرور، انحصار تحقق شرور در عا أکثر
        پژوهش حاضر به بررسی تطبیقی دیدگاه فلوطین و ابن‌سینا در مورد مسئلۀ شر میپردازد. برغم تفاوتهای موجود در اندیشۀ این‌دو فیلسوف، اشتراکات زیادی نیز بین آنها دیده میشود و میتوان گفت ابن‌سینا در پاسخ به مسئلۀ شر متأثر از فلوطین است. بدیهی‌بودن وجود شرور، انحصار تحقق شرور در عالم ماده و عدم تحقق آنها در عالم مجردات، عدمی و غیروجودی بودن شرور و خیربودن هستی همۀ موجودات با نگرش کلی به عالم، از اشتراکات دیدگاههای این‌دو فیلسوف در این حوزه است. اما اختلافاتی نیز میان دیدگاه این‌دو وجود دارد. ابن‌سینا بر خلاف فلوطین، ماده را شر بالذات و عدمی نمیداند، بلکه ماده از نظر او شر اضافی و قیاسی بوده و امری وجودی است. فلوطین نسبت میان خیر و شر را از نوع تضاد میداند، ولی از نظر ابن‌سینا این‌دو، نسبت عدم و ملکه با یکدیگر دارند. دیگر اینکه، از نظر فلوطین ماده یا همان شر بالذات، از روح جزئی ایجاد میشود اما طبق نظر ابن‌سینا، امکان ذاتی عقل فعال، سبب صدور ماده و وجوب غیری آن، سبب صدور صورت میگردد که در برخی موارد شر بر آن عارض میگردد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        59 - حمل حقیقت و رقیقت از دیدگاه ملاصدرا و برخی از معاصران
        هادی ایزانلو رامین گلمکانی رسول پاداش‌پور
        بحث حمل از مسائل مهم در فلسفه و منطق است. حمل بمعنای اتحاد میان موضوع و محمول است. از نظر ملاصدرا، ملاک اتحاد منحصر در وجود است؛ از همینرو، تلقی وی از دو حمل اولی ذاتی و شایع صناعی، با دیگران متفاوت است. این‌دو حمل در نظام حکمی ملاصدرا، برای بیان برخی مباحث وجودشناسی کا أکثر
        بحث حمل از مسائل مهم در فلسفه و منطق است. حمل بمعنای اتحاد میان موضوع و محمول است. از نظر ملاصدرا، ملاک اتحاد منحصر در وجود است؛ از همینرو، تلقی وی از دو حمل اولی ذاتی و شایع صناعی، با دیگران متفاوت است. این‌دو حمل در نظام حکمی ملاصدرا، برای بیان برخی مباحث وجودشناسی کارساز نبود و در تبیین رابطۀ بسیط حقیقی با ممکنات، ‌باید از حملی استفاده نمود که سازگاری تامّ با مبانی حکمت متعالیه داشته باشد. بنابرین، صدرالمتألهین نوع سومی از حمل، موسوم به حمل «حقیقت و رقیقت» را مطرح نمود. در این نوع حمل، «حقیقت»، اصل و منشأ پیدایش و ظهور همۀ اشیاء و مظاهر است و اشیاء، «رقیقه»‌های آن «حقیقت» بشمار میروند. در این مقاله به ویژگیهای حمل حقیقت و رقیقت که آن را از دیگر اقسام حمل متمایز میسازد، خواهیم پرداخت. در ضمن، درصدد پاسخگویی به برخی پرسشها هستیم: آیا میتوان حمل حقیقت و رقیقت را قسم سومی از حمل دانست یا خیر؟ چنانکه برخی آن را زیر مجموعۀ حمل شایع صناعی دانسته‌اند. آیا بنا بر وحدت شخصی وجود، این حمل در صفات فعلی خداوند جریان دارد یا خیر؟ چنانکه عده‌یی این حمل را در صفات فعلی حق نامعتبر دانسته‌اند و به قسمی چهارم از حمل، با عنوان حمل ظاهر بر مظهر، قائل شده‌اند. سرانجام، در این نوشتار با روش توصیفی‌ـ‌تحلیلی، با تبیین ویژگیهای حمل حقیقت و رقیقت، مشخص خواهیم کرد که این حمل، قسمی سوم از حمل است و در صفات فعلی حق‌تعالی نیز بنا بر وحدت شخصی وجود، جریان دارد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        60 - دوگانۀ خودآیینی و اصالت در تربیت، انسان خودآیین یا مسئول؟!
        جلال کریمیان نرگس سجادیه خسرو  باقری مهدی منتظرقائم
        خودآیینی به‌عنوان آرمانی شناخته‌شده در تعلیم‌وتربیت مورد تفاسیر گوناگون قرار گرفته است. در تعریفی کلی خودآیینی به معنای پیروی فرد از قانون‌گذاری خویشتن است. کانت به‌عنوان بنیانگذار این مفهوم در فلسفۀ مدرن، خودآیینی را وصف ارادۀ آزاد انسان می‌داند و آن را شرط وضع قانون‌م أکثر
        خودآیینی به‌عنوان آرمانی شناخته‌شده در تعلیم‌وتربیت مورد تفاسیر گوناگون قرار گرفته است. در تعریفی کلی خودآیینی به معنای پیروی فرد از قانون‌گذاری خویشتن است. کانت به‌عنوان بنیانگذار این مفهوم در فلسفۀ مدرن، خودآیینی را وصف ارادۀ آزاد انسان می‌داند و آن را شرط وضع قانون‌مطلق اخلاقی در نظر می‌گیرد. این اصطلاح پیوند مستحکمی با عقلانیت مدرن دارد. در مقابلِ خودآیینی، اصالت مفهومی است که ضمن قبول آزادی انسان به‌عنوان غایت تربیت، تحقق آزادی در فرآیند تربیت و رشد انسان را در مرکز توجه قرار می¬دهد. در دوران معاصر تعاریف مختلفی از خودآیینی در تربیت ارائه شده که در آن سعی شده است پیوند میان عقلانیت و اصالت به نحوی تبیین گردد با این وجود عمق فلسفی مفهوم اصالت در این تعاریف کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در این زمینه تببین هایدگر از اصالت یا همان خودینگی می¬تواند تعمیق‌بخش ایده¬آل خودآیینی در تربیت باشد. هایدگر در اگزیستانسیالیسم هستی‌شناسانه‌اش، اصالت را توانایی انسان برای هستی‌اندیشی و تفکر معنوی و به‌چنگ آوردن بودنِ خود در هستی به‌عنوان یک کل معنادار تفسیر می¬کند و خود بودن انسان را در ارتباط دائم او با حقیقت می‌داند. در این بستر، اصالت، گشوده بودن رو به هستی و طلب حقیقت در زیست انسانی است. اصالت حاصل سیری از ناخودینگیِ شیوه زیستنِ تحمیل شده به انسان به‌سوی پروامندی و فراچنگ آوردن هستی به‌سوی مرگ است. پای گذاشتن در این مسیر منوط به پذیرفتن دعوت وجدان آدمی به‌سوی قبول مسئولیت هستی‌شناسانۀ خویش است. بدین‌ترتیب اصالت درهم‌تنیده با ذات حقیقت‌جوی انسان است و به‌عنوان هدفی غایی می‌تواند تکمیل‌کنندۀ تعاریف موجود از خودآیینی باشد. نتیجه آن‌که مرجعیت اصالت در تربیت، مسئولیت¬پذیری را به‌عنوان هدف و روش محوری در کردوکارهای تربیتی برمی¬کشد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        61 - تطوّرات برهان صدّیقین در کلام فلسفی اشعری
        حمید  عطائی نظری
        برهان صدّیقین یکی از معروف‌ترین و معتبرترین براهین اثبات وجود خدا در فلسفه و کلام اسلامی به‌شمار می‌آید. با این وصف، سرگذشت و تطوّرات برهان مزبور در کلام اسلامی تاکنون مورد بررسی دقیق قرار نگرفته است. از جمله، تحوّلات برهان صدّیقین در کلام اشعری به عنوان یکی از چند مکتب أکثر
        برهان صدّیقین یکی از معروف‌ترین و معتبرترین براهین اثبات وجود خدا در فلسفه و کلام اسلامی به‌شمار می‌آید. با این وصف، سرگذشت و تطوّرات برهان مزبور در کلام اسلامی تاکنون مورد بررسی دقیق قرار نگرفته است. از جمله، تحوّلات برهان صدّیقین در کلام اشعری به عنوان یکی از چند مکتب کلامی برجسته در طول تاریخ کلام اسلامی شناسایی و تبیین نشده است. واکاوی و بازخوانی متون کلامی اشعری نمودار آن است که برهان صدّیقین از قرن ششم هجری به بعد با استقبال متکلّمان اشعری مواجه شده است و در پاره‌ای از آثار متکلّمان متأخّر این مکتب به عنوان مهم‌ترین استدلال بر وجود خداوند قلمداد گردیده است. افزون بر این، برخی از متکلّمان اشعری مثل فخر رازی و ایجی تقریرهایی تازه و ابتکاری از برهان صِدّیقین را ارائه نموده‌اند و بدین‌ترتیب در تقویت و ترویج و تکامل این برهان در کلام اسلامی مساهَمَت و مشارکت درخور توجّهی داشته‌اند. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        62 - عقل بین وجود و عدم با بدن در معاد و استدلال درباره آن از دیدگاه فخر رازی و صدرالمتألهین
        عبدالرحمن   صدیق محمد عزیز  جوانپور هروی محمدعلی ربی پور
        هدف پژوهش حاضر، پی¬بردن به ماهیت عقل و سرنوشت و سرانجام آن در معاد و ارائه معانی و تفاسیر مختلف درباره اثبات بقای عقل است که از گذشته موضوع بحث بوده است. بر همین اساس، این پژوهش با بررسی آیات قرآن به¬خصوص آیات مربوط به آفرینش و سرنوشت قطعی انسان و بررسی اقوال علما و فلا أکثر
        هدف پژوهش حاضر، پی¬بردن به ماهیت عقل و سرنوشت و سرانجام آن در معاد و ارائه معانی و تفاسیر مختلف درباره اثبات بقای عقل است که از گذشته موضوع بحث بوده است. بر همین اساس، این پژوهش با بررسی آیات قرآن به¬خصوص آیات مربوط به آفرینش و سرنوشت قطعی انسان و بررسی اقوال علما و فلاسفه به¬نگارش درآمده است. در جریان بررسی¬ منابع، حتمی بودن عقل در وجود انسان در زندگی دوم (روز قیامت) با دلایل عقلی و نقلی با استناد به آیات قرآن کریم و الهام از شرح فلاسفه و علما اثبات شد. از دلایل نقلی آیه27 سوره ص و از ادله عقلی قانع کننده این است که خداوند انسان و جهان را بیهود نیافریده و عقل و منطق نمی¬پذیرد که ظالم و مظلوم در داوری مساوی باشند، پس قیامت و حساب برای هر انسان مکلفی حتمی است؛ بدین-ترتیب ثابت می¬شود که عقل در روز رستاخیز همراه انسان است، چرا که عدم وجود آن تکلیف و حساب را از او ساقط می¬کند و با از دست دادن آن، انسانیت و هویت شخص از بین¬رفته که اگر اینگونه باشد، قیامت و حسابرسی نخواهد بود و این بر اساس فرموده حق¬تعالی و عقل و منطق غیرممکن است. این پاسخ بازدارنده به سخنان منکرانی است که می¬گویند معادی وجود ندارد و انسان با مرگ از بین می¬رود و دچار فنای ابدی می¬شود. پس بر اساس نتایج کلی، عقل و معاد وجود دارد و عقل با مرگ از بین نمی¬رود و معاد برای تحقق عدالت در پاداش نیکوکاران و عقوبت ستمکاران است. تفاصيل المقالة