بررسی مسئلة تنهایی انسان از منظر حکمت متعالیه
الموضوعات : Studies on Mulla Sadra and the Transcendent Philosophy
1 - دانشجوی دکتری حکمت متعالیه، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ایران
2 - دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ایران
الکلمات المفتاحية:
ملخص المقالة :
هرچند تنهایی خود یک بیماری مستقل تلقی نمیشود، اما منشأ بسیاری از امراض جسمی و روانی است. ما در این مقاله انواع تنهایی را معرفی نموده و به بررسی آثار جسمی و روحی آن خواهیم پرداخت. در بخش دوم، نظریۀ ملاصدرا درباب رابطۀ انسان و خدا را بیان میکنیم. بر اساس مبانی حکمت متعالیه، انسان عین ربط و فقر به خداوند است و هیچگونه انفصال و جدایی برای او متصور نیست. در چنین فضایی، اساساً مسئلۀ تنهایی منحل خواهد شد. بعبارت دیگر، احساس تنهایی بواسطۀ جهل به ساختار هستی است، پس با رفع این غفلت، میتوان احساس تنهایی و تبعات منفی آن را برطرف نمود. چنین رویکردی با رواندرمانی شناختی قرابت دارد. بر اساس این نوع از رواندرمانی، احساسات و عواطف ما، صرفاً حاصل مواجهۀ مستقیم ما با جهان بیرون از ذهن نیست، بلکه تفسیر و نگرش ما در شکلگیری احساسات و عواطفمان مهم است. روشن است که با تغییر تفسیرها و نگرشهای فردی، میتوان احساسات و افکار را تغییر داد. تغییر در جهانبینی انسان منجر به تغییر تحلیل او از شرایط زندگی و جایگاه وی در هستی میشود. انسانی که جهانبینی خود را بر اساس حکمت متعالیه تنظیم میکند، احساس جدایی از جهان هستی ندارد، بنابرین مسئلۀ تنهایی برای او مطرح نیست.
