احیای مفهوم لوگوس یونانی در زباناندیشی هایدگر
الموضوعات :حمید رضا عرفانی فر 1 , علی نقی باقرشاهی 2 , سیدمسعود سیف 3 , محمدحسن حیدری 4
1 - دانشجوي دکتری فلسفه معاصر غرب، دانشگاه بينالمللي امام خميني (ره)، قزوين، ايران
2 - دانشيار گروه فلسفه، دانشگاه بينالمللي امام خميني (ره)، قزوين، ايران
3 - دانشيار گروه فلسفه، دانشگاه بينالمللي امام خميني (ره)، قزوين، ايران
4 - استادیار گروه فلسفه، دانشگاه بينالمللي امام خميني (ره)، قزوين، ايران
الکلمات المفتاحية: لوگوس, زبان, وجود, هراکلیتوس, هایدگر,
ملخص المقالة :
مفهوم «لوگوس» در طول تاریخ فلسفه تطوری پیچیده داشته است. این واژه در اندیشۀ فیلسوفان پیشاسقراطی، بعنوان مفهومی بنیادین در نسبت با عقل جهانی و نظمدهنده، آشکار شد. هراکلیتوس لوگوس را به جایگاهی اصیل در فلسفۀ خود رساند. پس از او، فیلسوفان دیگر واژۀ لوگوس را در معانی و کارکردهای مختلفی که در زبان یونانی داشت، بکار بردند. در مسیحیت، لوگوس به نیرویی الوهی و خود مسیح، بدل شد. در دوران معاصر نیز هایدگر این مفهوم را برای توضیح فهمش از زبان و نسبت آن با دازاین، بکار گرفت. در این مقاله با نگاهی به تاریخ فلسفه در یونان باستان، میکوشیم معانی و مفاهیمی که یونانیان سعی داشتند با واژۀ لوگوس بیان کنند مطرح و بررسی کنیم. سپس توجه هایدگر به این مفهوم قدیمی و چگونگی خوانش و بهرهگیری از آن، برای بیان مقصودش از حیثیت وجودشناختی زبان، را تحلیل میکنیم. در مقایسۀ آنچه یونانیان در مورد لوگوس میگفتند و آنچه هایدگر از لوگوس میفهمید، به این نتیجه میرسیم که هایدگر لوگوس را از آن حیث که به چیزها اجازۀ دیده شدن میدهد، برگزیده است، چراکه زبان از نظر او، نهفقط وسیلهیی برای ارتباط، بلکه آشکارکنندۀ حقیقت موجودات است. بنابرین، این وجه از لوگوس بیشتر مورد توجه هایدگر واقع شده است.
ارسطو (1399) مابعدالطبيعه (متافيزيک)، ترجمۀ محمدحسن لطفی، تهران: طرح نو.
افلاطون (1366الف) میهمانی، در دوره آثار افلاطون، ترجمۀ محمدحسن لطفی و رضا کاویانی، تهران: خوارزمی.
افلاطون (1366ب) منون، در دوره آثار افلاطون، ترجمۀ محمدحسن لطفی و رضا کاویانی، تهران: خوارزمی.
افلاطون (1366ج) تهئهتتوس، در دوره آثار افلاطون، ترجمۀ محمدحسن لطفی و رضا کاویانی، تهران: خوارزمی.
افلاطون (1366د) مرد سیاسی، در دوره آثار افلاطون، ترجمۀ محمدحسن لطفی و رضا کاویانی، تهران: خوارزمی.
افلاطون (1366هـ) سوفیست، در دوره آثار افلاطون، ترجمۀ محمدحسن لطفی و رضا کاویانی، تهران: خوارزمی.
گاتری، دبلیو. کی. سی. (1376) تاریخ فلسفه یونان، ترجمۀ مهدی قوام صفری، تهران: فکر روز.
هایدگر، مارتین (1386) هستی و زمان، ترجمۀ سیاوش جمادی، تهران: ققنوس.
هایدگر، مارتین (1388) چه باشد آنچه خوانندش تفکر، ترجمۀ سیاوش جمادی، تهران: ققنوس.
Aler, J., (1997). The Conception of Language in Being and Time. in Martin Heidegger: Critical Assessments, Volume III: Language. London: Routledge.
Aristotle (2009). Nicomachean Ethics. trans. By D. Ross, Oxford: Oxford University Press.
Friis, L. (1912). The Logos And The Philosophers. The Word. The Word 15: 374–376.
Heidegger, M. (1959). Logos (Heraklit Fragment 50). in Vorträge und Aufsätze. Neske
Heidegger, M. (1962). Being and Time. trans. by J. Macquarrie and E. Robinson. New York: Harper.
Heidegger, M. (1976). Early Greek Thinking. trans. by D. F. Krell & F. A. Capuzzi. New York: Harper & Row.
Heidegger, M. (1987). An Introduction to Metaphysics. trans. by R. Manheim. New Haven: Yale University Press.
Heidegger, M. (1992). History of the Concept of Time: Prolegomena. trans. by T. Kisiel. Indianapolis: Indiana University Press.
Inge, W. R. (1916). Logos. Encyclopedia of Religion and Ethics. Ed. by J. Hastings. Vol. 8: Life And Death; Mulla. Edinburgh: T. & T. Clark.
Liddell, H. G. & Scott, R. (1897). A Greek-English Lexicon. 8th ed. Oxford: Clarendon Press.
Luering, H. L. E. (1915). Logos. The International Standard Bible Encyclopedia. Vol. 3. Chicago: Howard-Severance Company.
Richardson, W. J. (1974). Heidegger: Through Phenomenology to Thought. Netherlands: the Hague.
Schalow, F. (2019). Historical Dictionary of Heidegger’s Philosophy. Rowman & Littlefield
Vycinas, V. (1961). Earth and Gods: an Introduction to the Philosophy of Martin Heidegger . Martinus Nijhoff
Wrathall, M. A. (2011). Heidegger and Unconcealment: Truth, Language, and History. New York: Cambridge University Press.