-
حرية الوصول المقاله
1 - عناصر و جايگاه مفهوم تخنه در فلسفه يونان باستان و بررسي ديدگاه هايدگر درباره آن
حسن مهرنیا حسین لطیفی مهدی ذاکریيکي از جنبههاي مهم و تأثيرگذار در فلسفة فناوري، سابقة تاريخي مفاهيم مرتبط با اين موضوع در سخنان نويسندگان و متفکران دنياي باستان است. از ميان اين مفاهيم، مفهوم «تخنه» بمعناي فن، صنعت يا هنر و جايگاه آن در آثار بجا مانده از يونان باستان، از اهميت بيشتري برخوردار است. ما أکثريکي از جنبههاي مهم و تأثيرگذار در فلسفة فناوري، سابقة تاريخي مفاهيم مرتبط با اين موضوع در سخنان نويسندگان و متفکران دنياي باستان است. از ميان اين مفاهيم، مفهوم «تخنه» بمعناي فن، صنعت يا هنر و جايگاه آن در آثار بجا مانده از يونان باستان، از اهميت بيشتري برخوردار است. مارتين هايدگر از نخستين کساني بود که بررسي مفهوم تخنه در يونان باستان را مقدمة درک متمايز از تکنولوژي مدرن تلقي کرد و در اين زمينه ديدگاهي خاص داشت. پژوهش حاضر با بررسي سه گروه از متون يوناني در پي آن است كه ابتدا عناصر اصلي مفهوم تخنه در نگاه نويسندگان و متفکرين يونان باستان را رديابي نمايد و همچنين با بررسي ديدگاه هايدگر، نقطة ثقل تحليل او در اين مسئله را بازيابي کند. درنهايت روشن ميگردد که اولاً، مفهوم تخنه، مفهومي غني است که با توجه به داشتن عناصر مختلف، براي کاربست در مباحث فلسفي براي متفکران يوناني جذاب بوده است و عناصر اصلي آن در طول دوران باستان تکرار شدهاند؛ گرچه در برخي دورهها، به تناسب شرايط زمانه و ديدگاه هر متفکر، برخي عناصر در آن پررنگتر شده است و نيز فروکاست اين مفهوم پيچيده و چندبعدي به يک عنصر کلي، درست و دقيق بنظر نميرسد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
2 - رهیافت پدیدارشناسانه در مطالعات گردشگری
سعید شریعتی مزینانیمطالعات گردشگری در مقیاس جهانی و به طور خاص در ایران عمدتاً در چارچوب رویکردهای کمّی مبتنی بر رهیافت اثباتی انجام شدهاند. اتخاذ بینش، برداشت و ارائه تعاریف جدیدی در حوزۀ گردشگری بر بنیان این فکر که افراد دارای احساسات، ارزشها و بینشهایی (فردی) هستند و خود میتوانند أکثرمطالعات گردشگری در مقیاس جهانی و به طور خاص در ایران عمدتاً در چارچوب رویکردهای کمّی مبتنی بر رهیافت اثباتی انجام شدهاند. اتخاذ بینش، برداشت و ارائه تعاریف جدیدی در حوزۀ گردشگری بر بنیان این فکر که افراد دارای احساسات، ارزشها و بینشهایی (فردی) هستند و خود میتوانند تحلیلی دقیق از آنها ارائه دهند، توجه به روشهای تفسیری جایگزین در مطالعات گردشگری را به یک ضرورت تبدیل میکند. پدیدارشناسی با تأکید بر وجه انسانی و تجربی گردشگری، این امکان را به محققان میدهد تا به گردشگری از منظر کسانی که آن را تجربه میکنند، یعنی گردشگران، نظر کنند. نوشتار حاضر با این هدف تدوین شده است تا ضمن مروری بر برخی مطالعات معتبر و پر ارجاع نشان دهد که پدیدارشناسی، بهویژه در گونۀ هرمنوتیکی، چه درکی از گردشگری و به طور خاص تجربه گردشگران دارد و این که یاریهای پدیدارشناسی هرمنوتیکی به محققان اجتماعی گردشگری کداماند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
3 - سیر تحول مفهوم «اراده» نزد فلاسفۀ مدرن
روح الله کریمیمفهوم «اراده» از مفاهیم بنیادين در سنت مابعدالطبیعه غربی است. اگرچه نشانههای مهمی مبنی بر نضجگرفتن این مفهوم در فلسفة کلاسیک یونان و فلسفة قرون وسطی، در دست است، اما از ابتدای عصر جدید بود كه نقش اراده در تفسير جهان، در انديشة هر فيلسوف نسبت به فيلسوف قبلي، برجستهتر أکثرمفهوم «اراده» از مفاهیم بنیادين در سنت مابعدالطبیعه غربی است. اگرچه نشانههای مهمی مبنی بر نضجگرفتن این مفهوم در فلسفة کلاسیک یونان و فلسفة قرون وسطی، در دست است، اما از ابتدای عصر جدید بود كه نقش اراده در تفسير جهان، در انديشة هر فيلسوف نسبت به فيلسوف قبلي، برجستهتر شد؛ گویی بمرور، نقش شناخت عقلی کمرنگتر و نقش اراده پررنگتر شده است. این مقاله، با الهام از هایدگر و تقویت موضع وی با مستنداتی فراتر از آنچه خودش متذکر شده، سیر مفهوم اراده را از دکارت آغاز نموده و با بررسی دیدگاه اسپینوزا، لایبنیتس، روسو، کانت، فیخته، شلینگ، هگل، شوپنهاور و نیچه، سعي ميكند چگونگی تکوین این مفهوم در عصر جدید، بویژه نسبت اراده با «شناخت» را تحلیل نمايد. غرض آنست که نشان دهيم اهمیت یافتن اراده نزد شوپنهاور و نیچه، اتفاقی نیست و زمینههای ابتدایی چنین تحولی پیشتر و بصورت تدریجی توسط فلاسفۀ عصر جدید فراهم شده بود. همچنین، روشن ميگردد که برخلاف آنچه بیشتر گفته و تفسیر شده، «خواست قدرت» نیچه نه تکمیل پروژۀ شوپنهاوری، بلکه تکمیل ایدئالیسم آلمانی است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
4 - ظهور و خفای وجود در فلسفه ملاصدرا و هایدگر
فریبا هادوی عزیزاله افشار کرمانینحوه نگرش آدمی به مساله وجود محور افکار و اعمال آدمیان است. و غفلت از وجود سبب بی معنا شدن زندگی و جهان آدمی می شود. وجود محور نظام فلسفی صدراست و بر اساس آن رابطه آدمی با عالم واقع و مساله حقیقت تبیین می شود. هایدگر در جهان معاصر جزء نادر اندیشمندانی است که وجود را محو أکثرنحوه نگرش آدمی به مساله وجود محور افکار و اعمال آدمیان است. و غفلت از وجود سبب بی معنا شدن زندگی و جهان آدمی می شود. وجود محور نظام فلسفی صدراست و بر اساس آن رابطه آدمی با عالم واقع و مساله حقیقت تبیین می شود. هایدگر در جهان معاصر جزء نادر اندیشمندانی است که وجود را محور اندیشه خود و درمان پوچ گرایی جهان معاصر را در کشف وجود و رابطه آدمی با آن می داند. در این نوشتار که به روش کتابخانه ای انجام شده است با تحلیل و مقایسه نظر این دو متفکر روشن می گردد که هر دو از اصالت ماهیت عبور می کنند به اصالت وجود می رسند و حقیقت را مبتنی بر ظهور وجود در آدمی می دانند و به ظهور و خفای وجود توام با هم معتقدند زیرا وجود همواره در جلوه ای خاص بر آدمی پدیدار می شود و هرگز وجود به طور کامل برای آدمی مکشوف نمی شود. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
5 - نقدی بر نظریۀ پایان فلسفۀ تطبیقی، با تکیه بر دیدگاه استیون بوریک
مریم پرویزی قاسم پورحسناز زمان پیدایش اصطلاح «فلسفۀ تطبیقی» تا به امروز، دیدگاههای مختلفی در باب چیستی، مبانی و کارکرد آن مطرح شده است. بعضی از اندیشمندان بر پایان فلسفۀ تطبیقی تأکید دارند، برخی دیگر بر اهمیت و ضرورت آن اصرار میورزند و عدهیی نیز به ایجاد تغییرات اساسی در آن ـاز اروپامحوری، أکثراز زمان پیدایش اصطلاح «فلسفۀ تطبیقی» تا به امروز، دیدگاههای مختلفی در باب چیستی، مبانی و کارکرد آن مطرح شده است. بعضی از اندیشمندان بر پایان فلسفۀ تطبیقی تأکید دارند، برخی دیگر بر اهمیت و ضرورت آن اصرار میورزند و عدهیی نیز به ایجاد تغییرات اساسی در آن ـاز اروپامحوری، به التفات به دیگری و همسخنیـ روی آوردهاند. با اینحال، «پایان» دارای معانی گوناگونی است که با بررسی آنها، میتوانیم سه معنا و مصداق اساسی را برای آن بیان کنیم: 1) بمعنای امتناع ذاتی، حامیان این نظریه معتقدند فلسفۀ تطبیقی بدلیل کاستیها و ناکامیابیهای درونی، با اشکال مهمی تحت عنوان «امتناع در ذات» روبرو بوده و اساساً نباید شکل میگرفت، 2) بمعنای ظهور تمامی امکانها و فعلیت یافتن همۀ استعدادها و تواناییها، که در آن بر اصل پیشرفت و کمال تأکید شده است و 3) بمعنای پایان گذشته و آغازی نو. در پژوهش حاضر با روش تحلیلیـتوصیفی و با تکیه بر دیدگاه استیون بوریک، نظریۀ پایان فلسفۀ تطبیقی بر اساس این معانی سهگانه بررسی و ارزیابی شده است. بنظر میرسد آنچه مخالفان فلسفۀ تطبیقی بر آن تأکید میکنند، پایان بمعنای نخست آن است، چراکه معتقدند فلسفۀ تطبیقی، «اروپامحور» شده و نمیتواند با سایر سنتها و نظامهای علمی گفتگو و تعامل کند؛ از اینرو بلحاظ مفهومی دارای امتناع ذاتی است. اما بوریک برخلاف دیدگاه مخالفان، فلسفۀ تطبیقی را برای خروج از انزواگرایی شرق و اروپامحوری ضروری میداند. او با اتخاذ رویکردی انتقادی نسبت به «فلسفۀ تطبیقی گذشته» بدلیل اروپامحور بودن، به «فلسفۀ تطبیقی آینده» توجه میکند که دو وظیفۀ بر عهده دارد: 1) حفظ شیوههای مختلف تفکر و 2) تسهیل ارتباط میان این شیوهها، بدون تقلیل یکی به دیگری. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
6 - یادگیری خلاق برپایه هرمنوتیک مدرن هایدگر
لیلا احمدزاده افضل السادات حسینی دهشیری ایمان محسنی نایینیبا گسترش رشتههای تخصّصی در مراکز آکادمیک جهان، هرمنوتیک از محدوده تفسیر متون دینی خارج شد و به عرصه علوم مختلفی همچون تاریخ، هنر، اقتصاد، علوم سیاسی و روانشناسی و در پی آن تعلیم و تربیت قدم گذاشت. هرمنوتیک در شکل کهن آن با تربیت دینی و در حوزه وارسی متون مقدس ارتبا أکثربا گسترش رشتههای تخصّصی در مراکز آکادمیک جهان، هرمنوتیک از محدوده تفسیر متون دینی خارج شد و به عرصه علوم مختلفی همچون تاریخ، هنر، اقتصاد، علوم سیاسی و روانشناسی و در پی آن تعلیم و تربیت قدم گذاشت. هرمنوتیک در شکل کهن آن با تربیت دینی و در حوزه وارسی متون مقدس ارتباط داشت. و امروزه به محدوده تعلیم و تربیت نوین راه یافته است. پژوهش حاضر با هدف بررسی یادگیری خلاق برپایه هرمنوتیک مدرن هایدگر با روش مطالعه کتابخانه ای و روش تحليل اسنادی همراه با رويكردي استنتاجی به انجام رسید. در استنتاج نسبت هرمنوتیک مدرن با یادگیری خلاق می توان بیان داشت که؛ جهت رسیدن به یادگیری خلاق ابتدا لازم است به مساله مورد بحث نزدیک شد، مساله مورد نظر را مورد نقد قرار داد و با افزایش فهم در فراگیر و کیفی نمودن این فهم در او، یادگیری خلاق را در وی ایجاد، تقویت و نهادینه نمود. لازم است این فرایند به دقت و وسعت دید و ژرف نگری انجام و مطابق فرایند ترسیم شده مسیر را طی نمود تا منظور و هدف که یادگیری خلاق در فراگیر است، دست یافت. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
7 - دوگانۀ خودآیینی و اصالت در تربیت، انسان خودآیین یا مسئول؟!
جلال کریمیان نرگس سجادیه خسرو باقری مهدی منتظرقائمخودآیینی بهعنوان آرمانی شناختهشده در تعلیموتربیت مورد تفاسیر گوناگون قرار گرفته است. در تعریفی کلی خودآیینی به معنای پیروی فرد از قانونگذاری خویشتن است. کانت بهعنوان بنیانگذار این مفهوم در فلسفۀ مدرن، خودآیینی را وصف ارادۀ آزاد انسان میداند و آن را شرط وضع قانونم أکثرخودآیینی بهعنوان آرمانی شناختهشده در تعلیموتربیت مورد تفاسیر گوناگون قرار گرفته است. در تعریفی کلی خودآیینی به معنای پیروی فرد از قانونگذاری خویشتن است. کانت بهعنوان بنیانگذار این مفهوم در فلسفۀ مدرن، خودآیینی را وصف ارادۀ آزاد انسان میداند و آن را شرط وضع قانونمطلق اخلاقی در نظر میگیرد. این اصطلاح پیوند مستحکمی با عقلانیت مدرن دارد. در مقابلِ خودآیینی، اصالت مفهومی است که ضمن قبول آزادی انسان بهعنوان غایت تربیت، تحقق آزادی در فرآیند تربیت و رشد انسان را در مرکز توجه قرار می¬دهد. در دوران معاصر تعاریف مختلفی از خودآیینی در تربیت ارائه شده که در آن سعی شده است پیوند میان عقلانیت و اصالت به نحوی تبیین گردد با این وجود عمق فلسفی مفهوم اصالت در این تعاریف کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در این زمینه تببین هایدگر از اصالت یا همان خودینگی می¬تواند تعمیقبخش ایده¬آل خودآیینی در تربیت باشد. هایدگر در اگزیستانسیالیسم هستیشناسانهاش، اصالت را توانایی انسان برای هستیاندیشی و تفکر معنوی و بهچنگ آوردن بودنِ خود در هستی بهعنوان یک کل معنادار تفسیر می¬کند و خود بودن انسان را در ارتباط دائم او با حقیقت میداند. در این بستر، اصالت، گشوده بودن رو به هستی و طلب حقیقت در زیست انسانی است. اصالت حاصل سیری از ناخودینگیِ شیوه زیستنِ تحمیل شده به انسان بهسوی پروامندی و فراچنگ آوردن هستی بهسوی مرگ است. پای گذاشتن در این مسیر منوط به پذیرفتن دعوت وجدان آدمی بهسوی قبول مسئولیت هستیشناسانۀ خویش است. بدینترتیب اصالت درهمتنیده با ذات حقیقتجوی انسان است و بهعنوان هدفی غایی میتواند تکمیلکنندۀ تعاریف موجود از خودآیینی باشد. نتیجه آنکه مرجعیت اصالت در تربیت، مسئولیت¬پذیری را بهعنوان هدف و روش محوری در کردوکارهای تربیتی برمی¬کشد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
8 - تاریخمندی در اندیشه هایدگر و دلالتهای آن در تعلیموتربیت
پوریا آئینی فرامرز محمدی پویااین پژوهش با این مسأله انجام میشود که در امر تعلیموتربیت و در مواجهه با صیرورت و تحولات جهان در پهنه تاریخ، در نسبت با گذشته و سنت تاریخی از یک سو و پدیدههای جدید از سوی دیگر، باید چه موضعی اتخاذ کرد. این موضوع، به عنوان یک مسأله فلسفی، در مبحث تاریخمندی قابل رهگیری أکثراین پژوهش با این مسأله انجام میشود که در امر تعلیموتربیت و در مواجهه با صیرورت و تحولات جهان در پهنه تاریخ، در نسبت با گذشته و سنت تاریخی از یک سو و پدیدههای جدید از سوی دیگر، باید چه موضعی اتخاذ کرد. این موضوع، به عنوان یک مسأله فلسفی، در مبحث تاریخمندی قابل رهگیری است. تاریخمندی را اولین بار هگل وارد فلسفه کرد و بعد از او توجه به تاریخ در معرفتشناسی توسط فیلسوفان مختلف ادامه پیدا کرد. هایدگر تاریخمندی را به نحوی متفاوت از دیگران تلقی میکند و آن را نه یک خصلت ثانوی و عارضی، بلکه یک مقوم وجودی برای انسان میداند. از نگاه هایدگر، انسان در یک سنت و فرهنگ تاریخی متولد یا «پرتاب» میشود و از آنجا که واجد اگزیستانس است، میتواند نحوه وجود خود را طرحاندازی کند. این امر مبتنی بر امکانهای منحصر به فردی است که ناشی از پرتابشدگی انسان است. نتیجه نشان می¬دهد که در تعلیموتربیت راستین، مبتنی بر تاریخمندی اصیل، اولاً سنت تاریخی را نمیتوان همچون ابژهای در نظر گرفت که لحاظ کردن آن تحت اراده و اختیار آدمی باشد؛ سنت تاریخی همواره در ما حضور دارد و تمامی امکانهای وجودی ما را عرضه میدارد. ثانیاً انسان از آنجا که واجد اگزیستانس است و اگزیستانس رو به سوی آینده دارد، بازآوری عینی سنت تاریخی و تلاش برای تربیت انسانی مشابه انسان گذشته، فاقد معنا و فارغ از زندگی «اینجا» و «اکنونی» است. ثالثاً عدم التفات به سنت تاریخی، پیوستگی وجودی تجارب انسان در طول تاریخ را زایل کرده است و کنشهای آدمی را از اصالت و «خودینگی» آن میاندازد؛ یعنی نمیتوان چنین اراده کرد که انسانی رها و برکنده از گذشتگان را پرورش داد. تفاصيل المقالة