• فهرس المقالات عشق

      • حرية الوصول المقاله

        1 - مرگ‌انديشي هدايت؛ نگرشي فلسفي يا روان‌شناسانه؟!
        عليرضا  شاهيني
        از ديدگاه شماري از منتقدان، صادق هدايت در بيشتر داستان‌هاي خود، قهرمانانش را به مرگ سوق مي‌دهد و اين مسئله برآمده از ذهن مرگ‌انديش و فلسفة بدبينانة وي دربارة زندگي است. از معضلات نقد داستان هاي هدايت، يکي همين است که آثارش سرشار از يأس فلسفي دانسته شده و ديگر اينکه شخصي أکثر
        از ديدگاه شماري از منتقدان، صادق هدايت در بيشتر داستان‌هاي خود، قهرمانانش را به مرگ سوق مي‌دهد و اين مسئله برآمده از ذهن مرگ‌انديش و فلسفة بدبينانة وي دربارة زندگي است. از معضلات نقد داستان هاي هدايت، يکي همين است که آثارش سرشار از يأس فلسفي دانسته شده و ديگر اينکه شخصيت‌هاي اصلي داستان پيش را، مثل راوي بوف کور، آيينة شخصيت خود نويسنده مي‌دانند؛ اما با دقت در بن مايه هاي داستاني هدايت، بايد در مرگ فلسفي اين شخصيت ها به سوء ظن نگريست. هدايت از جمله نويسندگاني است که در ساختار روايت داستان‌هاي خود، رويکردي ويژه به نمايش جنبه‌هاي رواني شخصيت ها دارد. بنا بر نظرية روان‌شناسانة فرويد دربارة دو غريزة عشق و مرگ‌ به عنوان دو غريزة اصلي انسان- غريزة عشق به زندگي در پي شکست و نرسيدن به آرزوها در وجود انسان افول کرده و به ناچار جاي خود را به غريزة مرگ مي دهد. در اين مجال، ردپاي اين نظرية روان‌شناختي در بن ماية داستان‌هاي هدايت بررسي مي‌شود. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        2 - مولوی و میل به «جاودانگی» در مثنوی معنوی
        منصور  پیرانی
        مرگ و نیستی که به گونه‌ای با مذهب و اندیشه‌های مذهبی پیوند دارد از مفاهیمی است که همواره انسان را در جوش و هیجان نگه داشته است. انسان از آغاز آفرينش همواره رؤياها و انديشه‌هاي بزرگي را در درون خود پرورده، همين آرزوها و رؤياها سبب رشد و تعالي او گشته است، و آنجا كه رؤيا أکثر
        مرگ و نیستی که به گونه‌ای با مذهب و اندیشه‌های مذهبی پیوند دارد از مفاهیمی است که همواره انسان را در جوش و هیجان نگه داشته است. انسان از آغاز آفرينش همواره رؤياها و انديشه‌هاي بزرگي را در درون خود پرورده، همين آرزوها و رؤياها سبب رشد و تعالي او گشته است، و آنجا كه رؤياها و آرزوهايش عملي نشده ‌‌است، با پرداختن افسانه‌ها و ساختن شخصيت‌هاي اسطوره‌اي، رؤياهاي خود را تحقق بخشيده است. يكي از اين رؤياهاي شگفت انسان ميل به «جاودانگي» يا آرزوي «بي مرگي» است كه هم در اساطير قومي و ملي بازتاب يافته‌است مانند افسانة گيل گمش، آشيل(آخيليوس) رويينْ تني اسفنديار؛ و هم در روايات ديني مثل اسطورة خضر منعكس شده است. اين انديشه و تخيّل همواره انسان را به جستجوي يافتن راهي براي تحقق آن كشانده است. آثار ماندگار تاريخ انديشة بشر، جست و جوها و يافته‌هاي او را به زبان هنر باز مي‌نمايد. مثنوي مولوي يكي از اين نمونه‌هاست. مولوي با الهام از قرآن و احاديث قدسي، بنياد هستي را بر عشق (حبّ) مي‌داند و به واسطة جوهر مشترك يعني روح الهي دميده در وجود انسان به نوعي تجانس ميان او و خدا باور دارد. او معتقد است انسان به‌خاطر همين جوهر مشترك مي‌تواند وجود جسماني خود را نيز خاصيت روح ببخشد و به خداگونگي و جاودانگي برسد. در اين مقال «ميل به جاودانگي» در انديشة مولوي با توجه به منبع الهام مولوي و با استشهاد به پاره‌اي از حكايات و ابيات مثنوي و شواهدي از ديوان شمس به اجمال بررسي شده است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        3 - چهره پيامبر اعظم(ص) در مثنوي و مقايسه‌ آن با ديدگاه ابن عربي
        محمدحسين  بيات
        مولانا از جمله شاعران فارسي زبان است كه در اثر ارزشمند خود، مثنوي، با نگاهي خاص، ابعاد وجودي پيامبر اعظم را به عنوان نمونه‌ي عيني و راستين تربيت‌يافته‌ي تعاليم الهي تصوير كرده است. در اين مقاله سعي كرده‌ايم نگاه خاص مولانا به پيامبر را بيان كرده و با ديدگاه ابن عربي مقا أکثر
        مولانا از جمله شاعران فارسي زبان است كه در اثر ارزشمند خود، مثنوي، با نگاهي خاص، ابعاد وجودي پيامبر اعظم را به عنوان نمونه‌ي عيني و راستين تربيت‌يافته‌ي تعاليم الهي تصوير كرده است. در اين مقاله سعي كرده‌ايم نگاه خاص مولانا به پيامبر را بيان كرده و با ديدگاه ابن عربي مقايسه كنيم. يكي از نگاه‌هاي مولوي در مثنوي مربوط به وصف حقيقت محمديه است. مولانا در اين خصوص، پيامبر والامقام را سرچشمه‌ي همه‌ي كمالات و عشق نسبت به آن وجود پاك و مقدس را منشأ همه‌ي عشق‌ها مي‌داند و مقام و كمالات ساير انبيا و اولياي الهي را شعاعي از نور و حقيقت محمدي مي‌خواند. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        4 - ميرزاده عشقي و مسئله تجدد
        علي  محمدي
        در عصر متلاطم و پر هيجان مشروطه ميرزاده عشقي از شاعران پرشور بود و اين بخت و اقبال را داشت تا به نوبه خود درباره تجدّد بينديشد. با اين حال در منظومه جهان‌بيني عشقي به گونه‌اي خاص مي‌توان به تماشاي تمام جوانب پديده تجدد نشست. آنچه پيش و بيش از همه چيز در ساختار انديشه و أکثر
        در عصر متلاطم و پر هيجان مشروطه ميرزاده عشقي از شاعران پرشور بود و اين بخت و اقبال را داشت تا به نوبه خود درباره تجدّد بينديشد. با اين حال در منظومه جهان‌بيني عشقي به گونه‌اي خاص مي‌توان به تماشاي تمام جوانب پديده تجدد نشست. آنچه پيش و بيش از همه چيز در ساختار انديشه و رويكرد عشقي به چشم مي‌خورد رويكرد متناقض و ناهمسان او به ابعاد تجدد است. تفكر عشقي در گرداب سياه و سفيد بيني مطلق، دائماً دست و پا مي‌زند، بنابراين، چنين تفكر تمامت خواه هم انباشته از پارادوكس خواهد بود. در جهان‌بيني عشقي عرصه براي خرد و منطق بسيار تنگ است؛ عرصه‌اي كه بيشتر نمايانگر تصوير تخريب، انقلابي‌گري و خونريزي است. عشقي آن قدر عصبي و آتشين مزاج است كه با ديدن يك مصداق به افراط مي‌گرايد و تمام انسان‌ها را اعم از خوب و بد با يك چوب مي‌راند؛ به طور كلي رويكرد عشقي به انسان ايراني انباشته از تناقض و تضاد است. در اين مقاله مفهوم تجدّد در شعر عشقي بررسي مي‌شود. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        5 - جست‌ و جوي هفت وادي عشق عطار در بناي خانه‌هاي خدا
        ايمان  زكريايي كرماني
        تصوف و عرفان از مهم‌ترين جريانان‌هاي فکری و معنوی اثرگذار بر هنر ايران بوده است. در طريق صوفيه جهت رسيدن به کمال مطلوب، مراتب و مقاماتی وجود دارد که هر يک از عرفا با توجه به مقام معنوی و ميزان دريافت خود از طريقت آنها را برشمرده و نامگذاری کرده‌اند. تصوف از طريق آيين فت أکثر
        تصوف و عرفان از مهم‌ترين جريانان‌هاي فکری و معنوی اثرگذار بر هنر ايران بوده است. در طريق صوفيه جهت رسيدن به کمال مطلوب، مراتب و مقاماتی وجود دارد که هر يک از عرفا با توجه به مقام معنوی و ميزان دريافت خود از طريقت آنها را برشمرده و نامگذاری کرده‌اند. تصوف از طريق آيين فتوت و جوانمردی به هنر‌ها و صنايع راه پيدا کرده و از اين طريق نفوذ خود را در معماری و به خصوص معماری مساجد نمايان ساخت. يکی از جلوه‌های ظهور عرفان در معماری مسجد وجود مراتب عرفان در آن است که با مدد از خصوصيت تأويل‌پذيری معماری می‌توان هفت شهر عشق عطار را (طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحيد، حيرت، فقر) با هفت ساختار مسجد (جلوخان، سردر، هشتی، دالان، صحن، گنبدخانه، محراب) که به نوعی حرکت نمازگزار را تا رسيدن به محراب به نمايش می‌گذارد تطبيق داد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        6 - تحلیل وجوه نمادین در داستان یوسف و زلیخای جامی با تأکید بر ترنج
        حوریه  اسدی حبیب فاطمه  کوپا گلرخ‌سادات  غنی
        داستان یوسف و زلیخا در قرآن و پیشتر از آن، در تورات ریشه دارد و مملو از اسرار و نکته‌هاست. ترنج، یکی از کلمات کلیدی و پر رمز و راز این داستان است که تاکنون دقت و توجه لازم بدان مبذول نشده است. این مقاله در پی آن است که پس از اثبات حضور ترنج در این داستان، با عنایت به تف أکثر
        داستان یوسف و زلیخا در قرآن و پیشتر از آن، در تورات ریشه دارد و مملو از اسرار و نکته‌هاست. ترنج، یکی از کلمات کلیدی و پر رمز و راز این داستان است که تاکنون دقت و توجه لازم بدان مبذول نشده است. این مقاله در پی آن است که پس از اثبات حضور ترنج در این داستان، با عنایت به تفاسیر قرآن و تورات، به دنبال منشأ راه‌یابی و نقش ترنج در شکل‌گیری آن باشد. تحقیقات انجام‌شده نشان می‌دهد که در باور یهود، ترنج نمادی از قلب انسان است و از آن رو که در فرهنگ اسلامی نیز قلب سلیم جایگاه عشق الهی است، می‌توان چنین نتیجه گرفت که حضور ترنج در داستان یوسف و زلیخا، نمادی از عشق است. از این رو بعید نمی‌نماید آنچه عشق زلیخا را در دیدة متشرعان، زمینی و ناپاک جلوه می‌دهد، در نگاه متفاوت و عرفانی جامی، به عشقی آسمانی، ماورایی و پاک مبدل شود. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        7 - بررسی همسانی معنایی مفهوم «عشق» در ادوار شعر فارسی از منظر تحلیل محتوای کیفی
        معصومه محمدی اصغر دادبه هرمز رحیمیان
        «عشق»‌ به عنوان یکی از مهم ترین مفاهیم شعر فارسی، قابلیت‌های محتوایی گسترده‌ای دارد که در بستر دگرگون شونده اندیشه‌ها و کارکردهای شعر، به طور غیر مستقیم با شاکله معنایی این مفهوم در ارتباطند. اینکه آیا در آن بسترها، این مفهوم دچار گسست‌های معنایی شده یا پیوست‌های معنایی أکثر
        «عشق»‌ به عنوان یکی از مهم ترین مفاهیم شعر فارسی، قابلیت‌های محتوایی گسترده‌ای دارد که در بستر دگرگون شونده اندیشه‌ها و کارکردهای شعر، به طور غیر مستقیم با شاکله معنایی این مفهوم در ارتباطند. اینکه آیا در آن بسترها، این مفهوم دچار گسست‌های معنایی شده یا پیوست‌های معنایی خود را حفظ کرده است، چیزی است که در این پژوهش به دنبال آنیم و سعی داریم تا با مواجهه با اصل اشعار ادوار و تمرکز بر محتواهای برآمده از آنها، بدان دست یابیم. این امر از آن جهت اهمیت دارد که بروز عواطف مخاطب و نحوۀ برخورد او با مفهوم «عشق»‌ در شعر، نقش تعیین کننده‌ای در به دست دادن پیوندهای فرهنگی دوره‌های مختلف دارد. از این رو در این پژوهش بر آنیم تا با تمرکز بر شعر شاعران برجسته ادوار مختلف و نیز محتواهای برآمده از این مفهوم، بازتاب‌های معنایی «عشق»‌ را تبیین کرده، از خلال آن به پیوندهای عاطفی و مناسبات فرهنگی دوره‌ها پی ببریم. از آنجا که تناسب فرهنگی میان دوره‌ها باید با کارکردهای همسان معنایی این مفهوم متناسب باشد، به دنبال کشف و شناخت همسانی معنایی مفهوم عشق در محتواهای پنهان شعر فارسی برآمدیم. در این راستا به دست آوردن معنا را در محتواهای پنهان به شیوه تحلیل محتوای کیفی، با تحلیل محتوای فکری، در ارتباط مستقیم دانسته ایم و از این رو در دو بازه گستردۀ سبکی شعر کهن و معاصر فارسی، در روندی اصولی، با تکیه بر چند شاخصۀ مهم تحلیل محتوای کیفی از جمله: محتوای آشکار و پنهان، واحد معنا، واحد تحلیل، منطقه محتوایی، مقوله و تم، سیر معنایی در مفهوم «عشق» را نشان داده ایم. باور پژوهش بر آن است که در این سیر، پیوند‌های اساسی مهم مدّنظر، با اصالت این مفهوم به شکل همسانی معنایی حفظ شده است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        8 - بایواستراتیگرافی سازند تیرگان در برشهای چینه‌شناسی ناویا-رباط عشق (جنوب غرب بجنورد) و قزلقان (شمال بجنورد) و مقایسه آنها با یکدیگر
        نسیم ریاحی عباس  صادقی محمدحسین  آدابی حسین  کامیابی شادان
        بهمنظور مطالعات بایواستراتیگرافی سازند تیرگان در ناحیه کپهداغ غربی، دو برش چینهشناسی سطحالارضی ناویا – رباط عشق در جنوب غرب بجنورد و قزلقان در شمال بجنورد انتخاب و 230 نمونه برداشت شد. ضخامت سازند تیرگان در دو برش ناویا – رباط عشق و قزلقان بهترتیب 237 و 192 متر است و أکثر
        بهمنظور مطالعات بایواستراتیگرافی سازند تیرگان در ناحیه کپهداغ غربی، دو برش چینهشناسی سطحالارضی ناویا – رباط عشق در جنوب غرب بجنورد و قزلقان در شمال بجنورد انتخاب و 230 نمونه برداشت شد. ضخامت سازند تیرگان در دو برش ناویا – رباط عشق و قزلقان بهترتیب 237 و 192 متر است و از لحاظ لیتولوژی بهطور عمده از سنگ‌آهک ضخیملایه تا گاه متوسط لایه بهرنگ خاکستری تا کرم تشکیل شده است. مرز زیرین آن در برش ناویا – رباط عشق با سازند زرد – شوریجه همشیب و همراه با تغییرات لیتولوژی واضح است اما در برش قزلقان بهدلیل قرارگیری در هسته تاقدیس نامشخص است. مرز بالایی در برش ناویا-رباط عشق با سازند آبدراز ناپیوستگی فرسایشی و در برش چینهشناسی قزلقان با سازند سرچشمه همشیب و پیوسته است. در مطالعات بایواستراتیگرافی ضمن تشخیص 58 گونه متعلق به 68 جنس از فرامینیفرها، دو بایوزون زیر شناسایی شده است. 1. Palorbitolina lenticularis Taxon Range Zone 2. Novalesia producta – Orbitolina spp. assemblage zone بر اساس بایوزونهای مذکور سن سازند تیرگان در هر دو برش مورد مطالعه بارمین – آپسین پیشین تعیین شده است. مقایسه سازند تیرگان در دو برش قزلقان و ناویا-رباط عشق تفاوتهایی را با یکدیگر نشان میدهد اما از لحاظ بایواستراتیگرافی به‌جز اختلاف ضخامت در بایوزونها، تفاوت قابل‌توجهی با یکدیگر ندارند. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        9 - مضامین عشق و جبر در داستانهای ناتورالیستی صادق چوبک
        نسرین  حلاجان پروین  دخت مشهور مهدی  نوروز محبوبه  ضیاء خدادادیان
        عشق وجبر از برجسته ترین مضامین ادبیات فارسی است.جبر دربرابرواژه پربسامد اختیارقرار می گیرد وعشق در بعد معنوی وروحانی خود یادآور عرفان وحب ذات اقدس الهی می باشدودربعد جسمانی وباسر منشأ غریزه اش، عشق زمینی وجنسیتی نام می گیرد.نگارنده دراین پژوهش برآن است که بابررسی أکثر
        عشق وجبر از برجسته ترین مضامین ادبیات فارسی است.جبر دربرابرواژه پربسامد اختیارقرار می گیرد وعشق در بعد معنوی وروحانی خود یادآور عرفان وحب ذات اقدس الهی می باشدودربعد جسمانی وباسر منشأ غریزه اش، عشق زمینی وجنسیتی نام می گیرد.نگارنده دراین پژوهش برآن است که بابررسی، توصیف وتحلیل آثار داستانی ناتورالیستی صادق چوبک دیدگاه وی را از نظر عشق زمینی وبعد جسمانی آن وسرنوشت انسان محکوم به تقدیررابیان کند. حیوانی بودن طبع انسان در این داستان ها واین که انسان بنا به سرشت حیوانی اش به صورت موجودی زیاده طلب ، شهوت ران تصویر می شود نگاهی ناتورالیستی‌است وعشق به صورت خواست جسمانی و جنسیتی به عنوان یک تجربۀ مشروع مطرح می شودوبه سبب جبر زیست شناختی؛ یعنی انسان، ناگزیر از تن دادن به الزام های زیستی است. وناکامی در اِعمال کردن ارادۀ فردی مقهور بودن انسان در برابر سرنوشت محتوم است. چوبک در داستان هایش متکی بر تأثیرعناصرناتورالیستی‌سرنوشت، جبر محیط و وراثت بر شخصیت‌های داستان‌های خود می‌باشد تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        10 - واکاوی عشق در غزلیات عرفی شیرازی با رویکرد به نظام اندیشگانی
        محسن  برهمند
        در دوره صفویّه از آن روی که شاهان عصر صفوی شاعران را به سرایش اشعاری در مدح اهل بیت (علیهم السّلام) ترغیب نموده و نسبت به سرایش مضامین عاشقانه واکنش‌های منفی نشان می‌دادند، بازار شعر و شاعری از رونق افتاد و در نتیجه تعداد بسیاری از شاعران از ایران به سرزمین هندوستان مه أکثر
        در دوره صفویّه از آن روی که شاهان عصر صفوی شاعران را به سرایش اشعاری در مدح اهل بیت (علیهم السّلام) ترغیب نموده و نسبت به سرایش مضامین عاشقانه واکنش‌های منفی نشان می‌دادند، بازار شعر و شاعری از رونق افتاد و در نتیجه تعداد بسیاری از شاعران از ایران به سرزمین هندوستان مهاجرت کردند و همین امر زمینه‌ساز ایجاد طرز تازه‌ای در زمینه‌ی سبک‌شناسی شد که امروزه از آن به عنوان سبک هندی یاد می‌کنند. عرفی شیرازی از جمله‌ی نخستین شاعرانی است که که در ساخت و پرداخت و نیز گسترش این طرز تاره نقش مهمّی ایفا نموده است. در این پژوهش که به شیوه‌ی تحلیل محتوا و با استناد به منابع کتاب‌خانه‌ای صورت گرفته است، بر آن بوده‌ایم تا با بررسی صد غزل ابتدایی از دیوان عرفی شیرازی، به واکاوی عشق در نظام اندیشگانی شاعر بپردازیم. نتایج پژوهش گویای آن است که در غزلیات وی، عشق در قالب اندیشه‌های خودآزارنه، بیان سختی‌ها و فراز و نشیب‌های راه عشق، گرمای عشق و عشق گدازنده، ارزشمندی جایگاه بلند عشق، سلوک عرفانی مرتبط با عشق، فراق و وصال، درد و غم عشق، شاهدبازی با معشوق مذکّر، توصیف ویژگی‌های رفتاری معشوق، پرداختن به اجزاء ظاهری چون توصیف چشم و نگاه، زلف و گیسو، رخ و رخسار، لب و دهان، مژگان و قد و قامت بازتاب یافته است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        11 - جایگاه عقل وعشق از دیدگاه مولوی در مثنوی
        زهرا باباپور محمدرضا صرفی عنایت الله شریف پور
        مولوی با اشعار شورانگیز خود ندای عاشقی سر داده ‌است و پیشرو عشق در ادب فارسی است. عشق نیروی عظیمی است که در جان مولانا رسوخ می‌کند. عقل و عشق از مباحث بسیار مهم در مثنوی مولاناست. بررسی عقل و عشق در مثنوی مولوی در خور توجه است. حکیمان می گویند امتیاز انسان به عقل است ام أکثر
        مولوی با اشعار شورانگیز خود ندای عاشقی سر داده ‌است و پیشرو عشق در ادب فارسی است. عشق نیروی عظیمی است که در جان مولانا رسوخ می‌کند. عقل و عشق از مباحث بسیار مهم در مثنوی مولاناست. بررسی عقل و عشق در مثنوی مولوی در خور توجه است. حکیمان می گویند امتیاز انسان به عقل است اما عرفا امتیاز انسان را به عشق می‌دانند. در این مقاله کوشش می‌شود نظر مولوی دربارة عقل و عشق و رابطه آن دو بررسی شود. مولانا نه تنها عقل ستیز نیست، بلکه بهترین ستایش ها را از عقل به دست داده و مخالفت او با عقل فلسفی است. اما از آن‌جا که این نعمت الهی در دست عده ای عامل اختلاف بین مردم شده و به جای راهنمایی و هدایت آن‌ها خود ابزار تباهی جامعه گردیده ‌است، با آن به ستیز برخاسته و در واقع عقل ستیزی او نوعی واکنش اجتماعی و حاکی از یک نظام اندیشگی والاست که می خواهد عقل را از بند نفس خلاص کند در این مقاله، با تکیه بر مثنوی معنوی مولوی، جایگاه عقل و عشق به شیوۀ کتابخانه‌ای مورد بررسی و واکاوی قرار گرفته است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        12 - واکاوی تقابل‌ عقل و عشق در غزلیّات اسیری لاهیجی
        مریم پیراسته سمیرا رستمی محمد علی  آتش سودا
        یکی از ویژگی‌های برجسته‌ی اشعار عرفانی، بیان اندیشه‌های بلند عرفانی با بهره‌گیری از عناصر متقابل عرفانی است. این متقابل‌گویی‌ها عمدتاً برآمده از تجربیات و مکاشفات درونی شاعران عارف است که با درگذشتن از دنیای مادی و دریافت حقیقت به بیان آن‌ها پرداخته‌اند. اسیری لاهیجی از أکثر
        یکی از ویژگی‌های برجسته‌ی اشعار عرفانی، بیان اندیشه‌های بلند عرفانی با بهره‌گیری از عناصر متقابل عرفانی است. این متقابل‌گویی‌ها عمدتاً برآمده از تجربیات و مکاشفات درونی شاعران عارف است که با درگذشتن از دنیای مادی و دریافت حقیقت به بیان آن‌ها پرداخته‌اند. اسیری لاهیجی از جمله شاعران عارف مسلک قرن نهم هجری است که عناصر متقابلی از این دست در اشعار او به خوب بازتاب یافته است؛ این سخن بدان معناست که وی تجربه‌های عرفانی خود در قالب مضامینی پارادوکسیکال برای مخاطب تعریف نموده و این مهم ریشه در مشرب فکری او دارد. در میان اشعار وی، غزلیات او دربرگیرنده‌ی مضامین بلند عرفانی است که شاعر در آن با بیانی پارادوکسیکال، به شرح آن‌ها پرداخته است. یکی از مهم‌ترین و برجسته‌ترین تقابل‌های عرفانی در اشعار این شاعر، تقابل میان دو مفهوم عشق و عقل می‌باشد. تقابل میان عشق و عقل از دیرباز در آثار عرفانی بازتاب داشته و شاعران بسیاری از جمله اسیری لاهیجی عقل را در مقابل عشق، بی‌مقدار پنداشته‌اند. مبتنی بر آن‌چه گفته شد، در پژوهش حاضر، جهت بررسی تقابل میان عشق و عقل، غزلیات اسیری لاهیجی مورد بررسی قرار گرفته و شکل‌های گوناگون تقابل میان این دو مفهوم، از آن استخراج گردید. روش پژوهش حاضر مبتنی بر تحلیل محتواست و جمع‌آوری اطلاعات به روش کتاب‌خانه‌ای صورت گرفته است. نتایج پژوهش نشان می‌دهد که اسیری لاهیجی دیدگاه مثبتی به عقل ندارد و در تقابل میان عقل و عشق، اصالت را را به عشق داده است. در واقع عقل مذموم در غزلیات این شاعر، عقل جزوی است و لاهیجی آن را در مقابل عشق، خوار و زبون می‌شمارد. به باور او سالک هنگامی می‌تواند به عشق حقیقی دست یابد که ترک عقل گفته باشد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        13 - نقش واسطه ای سبک های عشق ورزی در رابطه بین ویژگی های شخصیتی و رضایت زناشویی
        فائزه صلایانی محمدجواد اصغری ابراهیم آباد سیدکاظم رسول زاده طباطبائی راضیه عباس زاده روگوشوئی
        رضایت زناشویی یکی از مهمترین مولفه در ایجاد ثبات رابطه زناشویی است و شخصیت و سبک های نگرش و نوع ابراز عشق زوجین بر روابط زناشویی آن ها تأثیر می گذارد. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای سبک عشق ورزی در رابطه بین ویژگی های شخصیتی با رضایت زناشویی در افراد متأهل شهر مشهد أکثر
        رضایت زناشویی یکی از مهمترین مولفه در ایجاد ثبات رابطه زناشویی است و شخصیت و سبک های نگرش و نوع ابراز عشق زوجین بر روابط زناشویی آن ها تأثیر می گذارد. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای سبک عشق ورزی در رابطه بین ویژگی های شخصیتی با رضایت زناشویی در افراد متأهل شهر مشهد بوده است. این پژوهش از نوع همبستگی بوده است. 344 زن و مرد متأهل به صورت نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و پرسشنامه های رضایت زناشویی انریچ، مقیاس نگرش های عشق (LAS) و پرسشنامه شخصیت NEO-FFI را تکمیل نمودند. داده ها با استفاده از همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون گام به گام و مدل یابی معادلات ساختاری (SEM) و از طریق نرم افزارهای SPSS و AMOS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بین ویژگی های شخصیتی و سبک عشق ورزی با رضایت زناشویی همبستگی معناداری وجود دارد (01/0 p<) و همچنین نتایج رگرسیون حاکی از آن بود که سبک های عشق ورزی و ویژگی های شخصیتی می توانند 34 درصد از واریانس رضایت زناشویی را تبیین کنند (001/0P<). نتایج نشان داد که در رابطه بین ویژگی های شخصیتی و رضایت زناشویی، سبک های عشق ورزی نقش واسطه ای ایفا می کند و برازش مدل نهایی مورد تأیید قرار گرفت. براساس یافته های تحقیق، ویژگی های شخصیتی و سبک های عشق ورزی می توانند رضایت زناشویی را پیش بینی کنند. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        14 - نقش واسطه اي سبک هاي عشق ورزي در رابطه بين ويژگي هاي شخصيتي و رضايت زناشويي
        فائزه صلایانی محمدجواد اصغری ابراهیم آباد کاظم رسول زاده طباطبائی راضیه عباس زاده روگوشوئی
        هدف پژوهش حاضر تعيين نقش واسطه اي سبک عشق ورزي در رابطه بين ويژگي هاي شخصيتي با رضايت زناشويي در افراد متأهل شهر مشهد بود. اين پژوهش از نوع همبستگي و 344 زن و مرد متأهل به صورت نمونه گيري در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه رضايت زناشويي انريچ، مقياس نگرش هاي عشق و سياهة أکثر
        هدف پژوهش حاضر تعيين نقش واسطه اي سبک عشق ورزي در رابطه بين ويژگي هاي شخصيتي با رضايت زناشويي در افراد متأهل شهر مشهد بود. اين پژوهش از نوع همبستگي و 344 زن و مرد متأهل به صورت نمونه گيري در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه رضايت زناشويي انريچ، مقياس نگرش هاي عشق و سياهة شخصيت NEO-FFI را تکميل نمودند. داده ها با استفاده از همبستگي پيرسون، تحليل رگرسيون سلسله مراتبي و تحليل مسير و از طريق نرم افزارهاي SPSS و AMOS مورد تجزيه و تحليل قرار گرفتند. نتايج نشان داد که بين ويژگي هاي شخصيتي و نيز سبک عشق ورزي شاعرانه، بازيگرانه، دوستانه، منطقي و الهي با رضايت زناشويي همبستگي معناداري وجود دارد (0/01> p ). نتايج رگرسيون نيز حاکي از آن بود که سبک شاعرانه، روان آزرده خويي، سبک منطقي، سبک بازيگرانه، توافق پذيري و برون گرايي 34 درصد واريانس رضايت زناشويي را تبيين مي کنند. همچنين، سبک هاي عشق ورزي شاعرانه، منطقي و بازيگرانه در مسير روان آزردگي گرايي و برون گرايي به رضايت زناشويي، نقش واسطه اي نشان داد (0/05>p). براساس يافته هاي تحقيق، رضايت اززندگي زناشويي تحت تأثير سبک هاي عشق ورزي و ويژگي هاي شخصيتي قرار دارد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        15 - مولفه¬های ادب غنایی در تاریخ بیهقی
        دکتر محمدامیر مشهدی رمضان مجوزی
        ادبیّات غنایی دربرگیرندۀ موضوعاتی همچون عشق، وصف، مدح، مرثیه، شادی‌نامه، عرفان و ... است و به طور کلی هر نوع نوشته‌ یا اثری که در آن به بازتاب عواطف و احساسات اشخاص پرداخته شده باشد را شامل می‌شود؛ یعنی تمام احساسات از لطیف ترین تا درشت ترین آن ها با همة واقعیّاتی که و أکثر
        ادبیّات غنایی دربرگیرندۀ موضوعاتی همچون عشق، وصف، مدح، مرثیه، شادی‌نامه، عرفان و ... است و به طور کلی هر نوع نوشته‌ یا اثری که در آن به بازتاب عواطف و احساسات اشخاص پرداخته شده باشد را شامل می‌شود؛ یعنی تمام احساسات از لطیف ترین تا درشت ترین آن ها با همة واقعیّاتی که وجود دارد. در هر نوع ادبی می‌توان ردپایی از احساسات و عواطف اشخاص را دریافت. تلاش نگارندگان در این جستار برآن است تا مولفه های ادب غنایی را در تاریخ بیهقی به روش تحلیل و توصیف با استفاده از منابع کتابخانه ای مورد بررسی قرار دهند و در پایان بسامد هریک از مولفه ها را ارائه نمایند. در تاریخ بیهقی مباحثی مانند شادی، شور و شوق، اعیاد، مجالس عروسی و شراب‌خواری، شکار امیران غزنوی و نیز لحظات تأسّف بار اعدام اشخاص مهم، مرگ اطرافیان و مراثی را می‌توان به وفور یافت که تخیّل نویسنده در آفرینش حوادث و قهرمانان آن صحنه هایی بدیع از ادب غنایی را رقم زده است. گاهي خواننده با خواندن داستاني چون بر دار کردن حسنك وزير، به گريه مي‌افتد و گاهي با بيان شيرين آن سراپاي وجودش را تعجب و شگفتی فرامی گیرد كه اين خود هنري بزرگ محسوب می‌شود؛ این احساسات همان موضوعات ادبیّات غنایی است که در تاریخ بیهقی نمود داشته و بخش هایی از این اثر را در حیطة این نوع ادبی قرار می دهد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        16 - سبک شناسی نحوی سوانح العشاق احمد غزّالی و عبهرالعاشقین روزبهان بقلی(با رویکرد نقش گرا)
        آزاده شریفی
        سوانح العشاق احمد غزّالی (م 520) سلسله جنبان رسایل مستقلی است که به زبان فارسی درباره «عشق» نوشته شده-اند. احمد غزّالی در این اثر مفهوم عشق را فراتر از حدود زمینی و آسمانی بازتعریف کرده و گفتمانی صوفیانه با محوریت آن پدید آورده است. این گفتمان در رسایل متأثر از سوانح، أکثر
        سوانح العشاق احمد غزّالی (م 520) سلسله جنبان رسایل مستقلی است که به زبان فارسی درباره «عشق» نوشته شده-اند. احمد غزّالی در این اثر مفهوم عشق را فراتر از حدود زمینی و آسمانی بازتعریف کرده و گفتمانی صوفیانه با محوریت آن پدید آورده است. این گفتمان در رسایل متأثر از سوانح، مانند عبهرالعاشقین روزبهان بقلی،تکمیل شده و از همین طریق به شعرفارسی نیز راه یافته است. با وجود این، زبان پیچیده و ارزش های ادبی این دو رساله مانع از توجه به نظریه پردازی های مؤلفان آن شده و پژوهش های عرفانی عمدتاً این آثار را متونی شاعرانه ، مبتنی بر تجربه شخصی و در نتیجه فاقد چهارچوب فکری مشخّص ارزیابی کرده اند.در این مقاله، با به کارگیری ابزارهای زبان شناسی نقش گرا از جمله مفهوم «بافت موقعیت» و تحلیل «فرانقش اندیشگانی» ، جنبه تبیینی و نظریه پردازانه این دو متن آشکار و رابطه متقابل آن با بافت فرهنگی قرن ششم بازنموده شده است. هدف از مقایسه دو متن نشان دادن امتداد گفتمان عشق سوانح در رساله های بعدی و روند تکوین و تحوّل گفتمان عشق در آغاز و پایان قرن ششم بوده است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        17 - بررسی زبانی مونس¬العشاق سهروردی و عربشاه یزدی از رهگذر بینامتنیت ژنت
        خدابخش اسداللهی محمد  شهبازی
        شهاب الدین سهروردی (شیخ اشراق) از بزرگ ترین حکمای فلسفه و عارفان قرن ششم است که رسایل رمزی او تأثیر گسترده ای بر نویسندگان و شاعران بعد از خود، گذاشته است بطوری که عماد الدین عربشاه یزدی از شاعران قرن هشتم با تأثیر پذیری از رساله مونس العشاق (فی حقیقه العشق) سهروردی، من أکثر
        شهاب الدین سهروردی (شیخ اشراق) از بزرگ ترین حکمای فلسفه و عارفان قرن ششم است که رسایل رمزی او تأثیر گسترده ای بر نویسندگان و شاعران بعد از خود، گذاشته است بطوری که عماد الدین عربشاه یزدی از شاعران قرن هشتم با تأثیر پذیری از رساله مونس العشاق (فی حقیقه العشق) سهروردی، منظومه ای با همین عنوان سروده است که در واژگان، ترکیبات، جمله، ساختار نحوی و آوایی مشترکات فراوانی دارند. هدف ما در اینجا بررسی زبانی مونس العشاق منظوم و منثور براساس بینامتنیت ژنت است که در بخش های جداگانه به هر یک از موارد یاد شده پرداخته و از هر کدام چند نمونه شاهد آورده ایم و مابقی نمونه ها را در جدول با مشخص کردن صفحات در هر دو مونس العشاق و بیت مورد نظر مشخص کرده ایم. به لحاظ وجود زیرشاخه های بینامتنیت ژرار ژنت در هر دو مونس العشاق سعی نمودیم تا بر اساس نظریه ژنت به بررسی بپردازیم. دستاور ما در این پژوهش اثبات تبعیت عربشاه یزدی از تفکر و واژگان ابتکاری سهروردی است که تنها از رهگذر بینامتنیت ژنت قابل بررسی است. این دو اثر با وجود اشتراک فراوان، چند وجه افتراق نیز دارند که در متن مقاله به آنها نیز اشاره نموده ایم. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        18 - آیینۀ عشق در شاهنامۀ فردوسی و شاهنامۀ کردی
        مصطفی  رادمرد میر جلال الدین کزازی
        از آنجا که عشق یکی از موضوعات داستانی است، تجلی آن در داستان های حماسی از دیدگاه انواع ادبی، آمیزه ای از نوع حماسی و غنایی است. الماسخان کندوله ای در سرایش شاهنامۀ کردی، متاثّر از فرهنگ بومی، پاره ای از مفاهیم غنایی از قبیل عشق، کیفیت، حالات و انگیزه های آن را متناسب با أکثر
        از آنجا که عشق یکی از موضوعات داستانی است، تجلی آن در داستان های حماسی از دیدگاه انواع ادبی، آمیزه ای از نوع حماسی و غنایی است. الماسخان کندوله ای در سرایش شاهنامۀ کردی، متاثّر از فرهنگ بومی، پاره ای از مفاهیم غنایی از قبیل عشق، کیفیت، حالات و انگیزه های آن را متناسب با روحیات شخصی و شرایط فرهنگی مردم منطقۀ خود سروده است. در این جستار که با روش توصیفی- تحلیلی انجام شده، چگونگی عشق، انگیزه، کیفیت و زبان بیان آن به صورت تطبیقی در پنج داستان مشترک شاهنامۀ فردوسی و شاهنامۀ کردی الماسخان کندوله ای به ویژه سه داستان (بیژن و منیژه، رستم و سهراب، سیاوش) با هدف مشخص کردن بسامد نمونه های عاشقانه، انگیزۀ عشق، حالات عشق و دلدادگی و زبان بیان معاشقه ها مورد بررسی قرارگرفته است. از مهم ترین یافته های این پژوهش آن است که بسامد نمونه های غنایی در شاهنامۀ کردی بیشتر و زبان بیان الماسخان کندوله ای در بیان حالات و کیفیت عشق صریح تر و بی پرواتر از زبان فردوسی است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        19 - سرمقاله
        زهره حسینی خامنه‌ای
        سرمقاله حمد و سپاس خدای را که آثار قدرت او بر چهره روز روشن تابان است و انوار حکمت او در دل شب تار، درخشان. آدمیان را به فضیلت نطق و مزیت عقل از دیگر حیوانات ممیز گردانید و برای هدايت و ارشاد، رسولان فرستاد تا خلق را از ظلمت و جهالت برهانیدند و صحن گیتی را به نور و معر أکثر
        سرمقاله حمد و سپاس خدای را که آثار قدرت او بر چهره روز روشن تابان است و انوار حکمت او در دل شب تار، درخشان. آدمیان را به فضیلت نطق و مزیت عقل از دیگر حیوانات ممیز گردانید و برای هدايت و ارشاد، رسولان فرستاد تا خلق را از ظلمت و جهالت برهانیدند و صحن گیتی را به نور و معرفت آذین بستند... (نصرالله منشی، مقدمه کلیله و دمنه) تحریر این نوشتار برایم سخت است. سخن گفتن از مردان خدا توانی فزونتر میطلبد. «قلم» با همۀ قداستش عاجز است و «کلمه» با همۀ توانش، ناتوان؛ در وصف بزرگمردی خدایی که او را «سردار قلبها» مینامند. سخن گفتن از سردار شهید، سپهبد حاج قاسم سلیمانی، سخت است و سخت‌تر آنکه بخواهی مکتبی را که او بهمراه یارانش بنا نهادند، واکاوی کنی و مبانی تعلیم و تربیت در این مدرسه را تبیین نمایی. ممکن است بعضی بگویند سردار، نظامی بود و چه ارتباطی است میان یک نظامی و تعلیم و تربیت اسلامی؟! مگر نه آنکه تعلیم و تربیت در اسلام هدف نهاییش پرورش چنین انسانهایی خداگونه است؟ چگونه میتوان شهید سلیمانی را معلم مکتبی ندانست که در آن بزرگترین انسانها تربیت میشوند؟ مکتب و مدرسۀ شهید چیست و چگونه میتوان در این مدرسۀ عشق به آیندگان آموخت آنچه را که رمز نجات انسانیت است از ظلمت و تباهی؟ مدرسه‌یی که شهیدان بنا کردند، عشق و عقل تدریس میکند که اول و آخر جستجوی سرچشمه‌هاست و شاگردان آن در پی یافتن گوهر وجود خویشند. در این مدرسه کاشتن دانۀ خلوص و عشق در خاک دل و جان، باغبانی آن و چیدن ثمرات آن، آموخته میشود. بزرگی میگفت: دنیا دو بخش دارد، بخشی که در آن هر چیز قیمت دارد و بخشی که در آن قیمت بیمعناست؛ جایی قیمت بیمعنا میشود كه ارزشها ظهور میکنند. زندگی واقعی با قیمت کاری ندارد؛ وقتی به قلمرو ارزشها قدم مینهی، سراسر زندگی طعم عشق خالق بخود میگیرد و شهدآگین میشود. آنچه در مدرسۀ شهید میتوان آموخت اینست که حیات اصیل و واقعی، زندگی با ارزشهای حقیقی جهان است و این معشوق است که حیات مادی را سرشار از زیبایی، حقیقت، خلوص و مهربانی میکند... . مدرسۀ شهید سلیمانی و یارانش، مدرسۀ زندگی است، رشد و سیلان و حرکت و جنبش همراه با امید، انتظار و نشاط، و چاشنی توکل و رضا. در آنجا پیوندی ناگسستنی میان خدا و بندۀ خدا شکل میگیرد و در آن «من» میرود و اوست که میماند؛ که اگر من باشد، دیگر «او» نیست و اینست سرّ «انا الحق» حلاج... بایزید میگفت: در زیر جامه‌ام چیزی نیست جز خدا! این بصیرت در چنین مکتبی یافت میشود که روح را جلا میدهد، دل را میلرزاند و عقلانیتی عاشقانه و شیرین بوجود می‌آورد. در مدرسۀ سردارها، نه‌تنها زندگی برخی راهگشای حیات برخی دیگر است، بلکه مرگ یا شهادت آنان نیز میتواند باعث بیداری و رهایی شود. شهادت ایشان فرصتی است برای شکوفایی دلهای کسانی که حساب و کتاب دنیا، چیزی نیست جز حجابی در راه رشد روح و روان آنها. دروس این مدرسه صداقت است و عبودیت خدا، ادای تکلیف الهی است و خدمت به مردم، ایثار و فداکاری است و رأفت و مهربانی، بصیرت است و دشمن‌شناسی، اطاعت است از امام عصر و مقام ولایت، پاسداری از لحظه‌های عمر در راه خدمت به مظلومین، هر کجای دنیا و در هر سنگر و جبهه‌یی. ما بعنوان متولیان تعلیم و تربیت ایراني و اسلامی، وظیفه داریم این مدرسه را حفظ کنیم، بسط و گسترش دهیم و از آن پاسداری کنیم، تا شاید تنها بخش اندکی از دین خود را به این عزیزان همیشه‌جاوید، ادا کرده باشیم. «تُعِزُ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُ مَنْ تَشَاءُ»؛ هر کس را که بخواهی عزت میدهی و هر که را که بخواهی، خوار میگردانی (آل عمران/ 26). آن را که کردگار کرد عزیز/ نتواند زمانه، خوار کند (قاآنی) والسلام علیکم و رحمة‌الله تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        20 - مراتب عشق نزد ابن‌سينا و بررسي انتقادات ملاصدرا بر او
        محسن  حبيبي حسين  عطايي
        مسئله عشق از همان سپيده دم فلسفه، مورد توجه فيلسوفان بوده است. بطور مثال در يونان، بويژه در آثار افلاطون، دربارة انواع و جوانب اين مسئله تأملات فلسفي قابل‌توجهي صورت پذيرفته است. در جهان اسلامي نيز بررسي اين موضوع مانند ديگر موضوعات فلسفي، دچار تحولي در معنا و گستره گشت أکثر
        مسئله عشق از همان سپيده دم فلسفه، مورد توجه فيلسوفان بوده است. بطور مثال در يونان، بويژه در آثار افلاطون، دربارة انواع و جوانب اين مسئله تأملات فلسفي قابل‌توجهي صورت پذيرفته است. در جهان اسلامي نيز بررسي اين موضوع مانند ديگر موضوعات فلسفي، دچار تحولي در معنا و گستره گشته است؛ اگر پيش از آن، عشق صرفاً به محبت شديد ميان دو انسان اطلاق ميشد، فيلسوفان اسلامي در آثار خود، آن را به مفهومي وسيع تبديل کردند که در سراسر هستي و ميان تمامي موجودات، سريان و جريان دارد. شيخ‌الرئيس، ابن‌سينا در آثار خود اهتمام ويژه‌يي به اين مسئله دارد. در نظر وي، هر موجودي در هر رتبة وجودي که باشد، به ميزان همان رتبة وجودي، از عشق بهره‌يي دارد؛ از هيولي که قوة صرف است تا ذات واجب‌الوجود که کمال مطلق است. پس از ابن‌سينا، ملاصدرا نيز به مسئله عشق پرداخته است. ملاصدرا هر چند هم‌نظر با ابن‌سينا به سريان عشق در تمام هستي قائل است، اما وجود حيات و علم را پيش‌شرط تحقق عشق دانسته است. قصد اصلي ما در نوشتار حاضر، بيان انواع و مراتب عشق نزد ابن‌سيناست و در کنار آن نيز نيم‌نگاهي به آراء و انتقادات ملاصدرا بر ابن‌سينا در اينباره خواهيم داشت. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        21 - عشق طريقي بسوي کمال انساني (مقايسه‌يي بين نگاه ابن‌سينا و ملاصدرا)
        فاطمه  سليماني
        حکماي اسلامي از جمله ابن‌سينا، عشق انساني را به عشق حقيقي و مجازي تقسيم کرده‌اند. عشق حقيقي همان اشتياق و حب شديد به ذات و صفات الهي است و عشق مجازي، خود به عشق نفساني و عشق حيواني تقسيم ميشود. مبدأ عشق نفساني، سنخيت و مشالکت جوهري نفس عاشق و معشوق است، اما مبدأ عشق حيو أکثر
        حکماي اسلامي از جمله ابن‌سينا، عشق انساني را به عشق حقيقي و مجازي تقسيم کرده‌اند. عشق حقيقي همان اشتياق و حب شديد به ذات و صفات الهي است و عشق مجازي، خود به عشق نفساني و عشق حيواني تقسيم ميشود. مبدأ عشق نفساني، سنخيت و مشالکت جوهري نفس عاشق و معشوق است، اما مبدأ عشق حيواني، شهوت جسماني و خواهش لذت حيواني است. ابن‌سينا، عشق مجازي را يکي از عوامل «تلطيف سر» ميداند و «تلطيف سر» از اهداف رياضت عارفانه و طريقي براي رسيدن به کمال است. ملاصدرا نيز معتقد است که در عشق مجازي نفساني، اتحاد نفس عاشق با معشوق از طريق استحسان و تمثل زيباييهاي ظاهري و باطني معشوق، منجر به لطافت روح و آمادگي در نفس عاشق ميگردد بطوري که او را آمادة پذيرش مقام فناء في‌الله ميگرداند. برهمين اساس ميگويد: «المجاز قنطره الحقيقة»؛ عشق مجازي پلي است براي رسيدن به عشق حقيقي و در نهايت کمال انساني. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        22 - نيکبختي و اندرنگري صورتِ زيبا در محاوره ميهماني (همگسارش) افلاطون
        حمیدرضا محبوبی آرانی
        گفتار/ سخنراني ديوتيما در محاوره ميهماني (همگسارش) افلاطون از جمله مهمترين سخنان وي در آثارش است. نوشتار حاضر، بطور خاص، واپسين عبارات ديوتيما در اين سخنراني را مورد بررسي قرار ميدهد؛ عباراتي که تمرکزشان بر روي رابطه ميان نيکبختي و اندرنگري امر زيبا استوار است. ديوتيما أکثر
        گفتار/ سخنراني ديوتيما در محاوره ميهماني (همگسارش) افلاطون از جمله مهمترين سخنان وي در آثارش است. نوشتار حاضر، بطور خاص، واپسين عبارات ديوتيما در اين سخنراني را مورد بررسي قرار ميدهد؛ عباراتي که تمرکزشان بر روي رابطه ميان نيکبختي و اندرنگري امر زيبا استوار است. ديوتيما ادعا ميکند که وقتي فيلسوف يا عاشق (در اينجا عاشق سوفيا) به اوج قلة صعود خود رسيده و شروع به اندرنگري صورت زيبا ميکند، تنها در اينجاست که اين اندرنگري صورت زيبا، براي وي فضيلت، نيکبختي و ناميرايي حقيقي را به ارمغان مي‌آورد. اما چگونه بايد اين ادعا را تفسير کرد؟ هدف نوشتار حاضر نشان دادن اين نکتة تفسيري است که برداشت افلاطون از معناي اندرنگري صورت زيبا را ‌بايد در بستر برنامه‌يي اخلاقي، سياسي و در ارتباط با زندگي عملي يک شهروند دريافت و نه صرفاً در قالب برداشتي يکسره انتزاعي و نظري. در بخش نخست اين نوشتار، مسئلة مورد نظر با بررسي قسمتهاي گوناگون سخنان ديوتيما تقرير ميگردد و در بخش دوم، با توجه خاص به سخنراني آلکيبيادس نشان داده ميشود که براي فهم برداشت افلاطون از مسئله ‌بايد به زواياي گوناگون اين سخنراني توجهي خاص مبذول داشت و نهايتاً در نتيجه‌گيري تفسير مؤلف بر اساس خوانشي کلي از محاوره ميهماني و بطور خاص شخصيت آلکيبيادس و سخنان وي، از واپسين عبارات ديوتيما ارائه ميگردد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        23 - هبوط، نردباني تا بيكرانة عروج (تبيين هبوط از ديدگاه حكمت متعاليه)
        راضیه نیکی سعید  رحیمیان عبدالعلي  شكر
        دربارة هبوط حضرت آدم‌(ع) تفاسير و تاويل متفاوتي، اعم از رويكرد مدحي و ذمّي وجود دارد اما اينكه كدام تفسير با مقام نبوت و خلافت ايشان سازگارتر بوده و از دقت و قوت بيشتري برخوردار است، نياز به بحث و بررسي دارد. در اين مقاله تبيين ميشود كه در ميان تفاسير متعدد، چگونه وجه م أکثر
        دربارة هبوط حضرت آدم‌(ع) تفاسير و تاويل متفاوتي، اعم از رويكرد مدحي و ذمّي وجود دارد اما اينكه كدام تفسير با مقام نبوت و خلافت ايشان سازگارتر بوده و از دقت و قوت بيشتري برخوردار است، نياز به بحث و بررسي دارد. در اين مقاله تبيين ميشود كه در ميان تفاسير متعدد، چگونه وجه مدحي هبوط بيش از وجه ذمّي آن قابل دفاع است و از سويي آيا ميتوان براي هبوط وجه ضرورت و وجوب نيز لحاظ نمود يا خير؟ از ديدگاه اهل معرفت ـ بخصوص صدرالمتألهين‌ـ پيدايش كثرات كرانه‌ناپيداي عالم طبيعت، عمران و آباداني زمين، كثرت نسل انسان، استكمال او در پرتو عشق، عرفان و عمل تا نيل به مقام لامقامي خليفةاللهي و بويژه ظهور يافتن غايت عالم هستي، انسان كامل محمدي، حضرت خاتم الانبياء‌(ص) و اهل بيت مطهر ايشان‌(ع) در كسوت بشري و بسياري بركات ديگر، همه در پرتو هبوط محقق شد. از اينرو هبوط نه فقط امري ممدوح، بلكه ضروري بود كه طبق ارادة تكويني و ازلي خداوند، ضرورتاً بايد محقق ميشد و انسان را نردباني ميگشت از حضيض نزول تا بينهايت عروج و صعود. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        24 - معناشناسی بهجت از نگاه ملاصدرا
        مريم  فخرالديني جعفر شانظری سیدمهدی امامی جمعه
        در آثار ملاصدرا «بهجت» بعنوان يكي از آثار وجود مطرح ميشود و همانند ساير مؤلفه‌هاي وجودي نميتوان تعريف ماهوي از آن ارائه نمود. به همين منظور، در اين نوشتار تلاش شده با ارزيابي بهجت در يك شبكه معنايي متشكل از «لذت»، «سعادت» و «عشق» به شناخت دقيقتري از معناي وجودي و مصاديق أکثر
        در آثار ملاصدرا «بهجت» بعنوان يكي از آثار وجود مطرح ميشود و همانند ساير مؤلفه‌هاي وجودي نميتوان تعريف ماهوي از آن ارائه نمود. به همين منظور، در اين نوشتار تلاش شده با ارزيابي بهجت در يك شبكه معنايي متشكل از «لذت»، «سعادت» و «عشق» به شناخت دقيقتري از معناي وجودي و مصاديق آنها دست‌ يابيم. در اينباره ميتوان گفت كه مرتبة وجودي بهجت، برتر از لذت است و از نظر مصداقي، نسبت عموم و خصوص من‌وجه دارند. از سوي ديگر سعادت، رسيدن به وجود استقلالي مجرد يا همان، وجود استعلايي است و بهجت، آگاهي نفس به تحقق چنين مرتبة متعالي‌يي ميباشد. پس بهجت و سعادت، معلول دستيابي به بالاترين مراتب وجود هستند و از نظر مصداقي، نسبت عموم و خصوص مطلق ميان آنها برقرار است. عشق و بهجت نيز هر دو، معلول تحقق كمال نفس هستند و از نظر معنايي و مصداقي، نسبت تساوي ميان آنها برقرار است. بنابرين ميتوان گفت در نظام وجودشناسانة ملاصدرا مؤلفه‌هاي بهجت، لذت، عشق و سعادت بسيار در‌هم‌تنيده و مرتبط با يكديگر هستند، بنحوي كه تحقق هر يك از آنها زمينه‌ساز دستيابي نفس به ساير آثار و خيرات وجود خواهد شد. در اين ميان بهجت بعنوان شاخص اصلي اين منافع وجودي، نقشي عميق و غيرقابل انكار دارد. پس از روشن شدن اشتراكات و تمايزات آنها، به شناسايي مؤلفه‌هاي اثباتي و ثبوتي بهجت پرداخته و براساس آن به اين نتيجه رسيده‌ايم كه ميتوان بهجت را مشاهدة بالاترين كمالات وجودي نفس دانست كه از طريق رسيدن به درجه» وجود استقلالي مجرد و هيئت استعلايي محقق ميشود. دستيابي به چنين مرتبه‌يي براي نفس بواسطه» معرفت خداوند بعنوان علت هستي‌بخش انسان و شناخت خود، امكانپذير است كه موجبات دريافت بهجت عظيمي را براي نفس فراهم ميكنند. توجه به درجه» وجودي نفس در اين مرتبه و دستاوردهاي بي‌بديل آنها يعني معرفت به خدا و شناخت خود، جايگاه و تأثير بهجت نزد نفس را بخوبي روشن ميسازد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        25 - بازخواني عشق بمثابه مؤلفه‌يي تأثيرگذار در خداگونگي انسان از منظر مايستر اكهارت و ملاصدرا
        سيدمحمد  قادري احسان کردی اردکانی
        اكهارت و ملاصدرا از عشق بعنوان يكي از مؤلفه‌هاي تأثيرگذار در خداگونگي انسان نام ميبرند. اكهارت ذات نفس را با ذات خداوند يكسان و واحد ميداند و نتيجه ميگيرد كه عشق به خداوند، در ذات انسان نهفته است و با تأكيد بر دو ويژگي عشق، يعني انحصارگرايي و شبيه‌سازي، معتقد است عشق به أکثر
        اكهارت و ملاصدرا از عشق بعنوان يكي از مؤلفه‌هاي تأثيرگذار در خداگونگي انسان نام ميبرند. اكهارت ذات نفس را با ذات خداوند يكسان و واحد ميداند و نتيجه ميگيرد كه عشق به خداوند، در ذات انسان نهفته است و با تأكيد بر دو ويژگي عشق، يعني انحصارگرايي و شبيه‌سازي، معتقد است عشق به خدا سبب ميشود ديگر عشقها فراموش شوند و در عشق به خداوند خلاصه گردند؛ تنها عشق موجود، عشق به خداوند است. عشق بمثابه محركي دروني، كشش و جذبه‌يي در روح ايجاد ميكند كه آرام و قرار را از فرد ميگيرد و او را واميدارد تا خود را شبيه معشوق كند. ملاصدرا نيز ‌ـ ‌مانند اكهارت‌ـ بر عنصر شبيه شدن عاشق به معشوق تأكيد ميكند و معتقد است عشق الهي در تار و پود وجود انسان تنيده شده است. در اين مقاله، با توجه به شباهتهاي يادشده، ميكوشيم با استفاده از روش توصيفي ـ تحليلي، تأثيرگذاري عشق در خداگونه شدن انسان را با استناد به آثار اكهارت و ملاصدرا روشن سازيم. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        26 - سرمقاله
        آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای
        يكي از انواع روابطي كه حق‌تعالي با انسان، در مرحلة پس از آفرينش دارد، رابطة معلّمي است، آنجا كه خود در آياتي از قرآن مجيد، به «تعليم» يعني آموزش انسان تصريح كرده است و نخستين آنها درسي است كه به آدم داد و پس از آن، با واسطگي انبياء، به انسانها دو چيز ـ يعني كتاب و حكمت أکثر
        يكي از انواع روابطي كه حق‌تعالي با انسان، در مرحلة پس از آفرينش دارد، رابطة معلّمي است، آنجا كه خود در آياتي از قرآن مجيد، به «تعليم» يعني آموزش انسان تصريح كرده است و نخستين آنها درسي است كه به آدم داد و پس از آن، با واسطگي انبياء، به انسانها دو چيز ـ يعني كتاب و حكمت ـ آموخت تا حق آفرينش را بخوبي ادا كرده و فرزندان جهول و ظلوم آدم را بخودشان رها نكرده باشد. كتاب را اگر همان قوانين عملي زيست يا بتعبيري، همان شريعت بدانيم كه در كسوت فقه ظاهر ميشود، حكمت را جهانبيني درست و‌آموزندة عملي و بمعناي شناخت حقايق آفرينش و آفريدگار يكتا و شناخت خود انسان ميتوان تعريف كرد، تا مسلمان نمازگزار و عبادت‌پيشه، بداند كه مقصود از «الله الصمد» و «اياك نعبد و اياك نستعين» و آيات نوراني ديگر كه به آفريدگار و آفريده‌ها اشارت دارد، چيست، و مؤمن، براي چه نماز ميخواند و از چه خدايي استعانت ميطلبد و با چنين شناختي چگونه بايد زندگي كند؟ پس حكمت، روح شريعت است و شريعت بدون حكمت همانا زاهداني چون برصيصاي يهود و شريعتمداراني خصم شريعت و حكمت ميسازد. نكته اينجاست كه حكمت را نبايد با آنچه با نامهاي مشابه و عناويني كه در اوراق و دفاتري نوشته و بدست شاگردان داده‌اند، اشتباه كرد. از روزي كه ارسطو حكمت را بصورت درسنامه‌هايي چند از خود به ميراث گذاشت، معناي حكمت نيز گم يا كمرنگ شد. حكمت باستاني و حكمت قرآني و اهل بيت گرچه امروز آنرا در كتب و آثار نوشته ميبينيم، اما در واقع بيرون از درس و دفتر بود و بر شهود و ايمان و عرفان و عمل صالح بنا شده بود؛ عرفان و عملي كه از آن مالك اشترها برخاست. امروز هم ديديم كه مردماني بظاهر رنج درس استاد نديده، بتمام قامت در لباس حكمت پديدار شدند، با خلوصي كه از جهانبيني و شناخت درست برخاسته بود و در عمل مزين به عمل صالح مبتني بر شريعت و فتواي ولي بود؛ مردي كه او را بنام فقيرانه «حاج قاسم سليماني» ميشناختند و در واقع نه بر ملك سليمان كه بر ملك قلوب سروري ميكرد. حكمت همراه با شريعت، كه در قديم به آن تلازم حكمت نظري و حكمت عملي ميگفتند، نصيب هركس نشده مگر آنكه او را حاج قاسم‌وار به سعادت هردو جهان رسانيد و مهر جاودانة او را بر همة دلها ارزاني داشت. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        27 - نقد کازانتزاکیس بر اخلاق مسیحی با تکیه بر مؤلفه‌های عشق، آزادی و عدالت
        محمد حسن  برزگر ارسطو میرانی محمدعلی میر
        اخلاق مسیحی از زمان شکل‌گیری تا کنون تحولات و فراز و نشیب‌های گوناگونی را از سر گذرانده است. در دوسدۀ اخیر نقدهایی از سوی اندیشمندان، فلاسفه و الاهی‌دانان غربی به کتاب مقدس و آموزه‌های آن، شخصیت تاریخی عیسی‌مسیح، رفتار و عملکرد کلیسا و رهبران آن در قرون میانه، صورت گرفت أکثر
        اخلاق مسیحی از زمان شکل‌گیری تا کنون تحولات و فراز و نشیب‌های گوناگونی را از سر گذرانده است. در دوسدۀ اخیر نقدهایی از سوی اندیشمندان، فلاسفه و الاهی‌دانان غربی به کتاب مقدس و آموزه‌های آن، شخصیت تاریخی عیسی‌مسیح، رفتار و عملکرد کلیسا و رهبران آن در قرون میانه، صورت گرفته است. نیکوس کازانتزاکیس، در نوشته‌های خود، به نقد مسیحیت نهادینه، سیمای ترسیم‌شده از عیسی‌مسیح در کتاب مقدس و آموزه‌های مربوط به او و رهبانیت مسیحی پرداخته است. وی با تکیه بر مؤلفه‌هایی چون عشق، آزادی و عدالت، مسیحی را ترسیم می‌کند تا الگوی فراروی بشر در دوران مدرنی باشد که دچار بحران اخلاقی و معنوی است. کازانتزاکیس به نقد مسیحیتی می‌پردازد که کلیسا و کشیشان با آموزه‌های جبرگرایانه در صدد توجیه اخلاق منحط جامعه، شکاف فقیر و غنی و سلطۀ ستمگران و زورگویان بر جامعه است. او رهبانیت مسیحی را تهی از روح خلاقانه‌ای می‌داند که انسان امروز را از زمین جدا کرده، ولی او را به آسمان نمی‌رساند. این پژوهش برآن است که نقدهای کازانتزاکیس بر اخلاق مسیحی را با روش توصیف و تحلیل داده‌ها در برخی آثار او عرضه نماید. تفاصيل المقالة