-
حرية الوصول المقاله
1 - گفت وگوي تمدنها: زمينههاي عيني و سرمشقهاي نظري
محمود علیپوردر اين مقاله تلاش شده است با تمسك به تنوعات فلسفه سياسي مدرن، الگوهايي كه هر يك به نحوي مستعد پذيرش ايده گفتوگوي تمدنها هستند، طبقهبندي شوند. اين الگوها در قالب سه دسته نظريه «ليبرالي مصلحت جويانه»، «ليبرالي متكي بر پيوند اخلاقي» و «غيرليبرالي متكي بر همبستگي سياسي» أکثردر اين مقاله تلاش شده است با تمسك به تنوعات فلسفه سياسي مدرن، الگوهايي كه هر يك به نحوي مستعد پذيرش ايده گفتوگوي تمدنها هستند، طبقهبندي شوند. اين الگوها در قالب سه دسته نظريه «ليبرالي مصلحت جويانه»، «ليبرالي متكي بر پيوند اخلاقي» و «غيرليبرالي متكي بر همبستگي سياسي» قابل طرح هستند. هابرماس، گادامر، باختين و فيلسوفان اجتماعگرا نظريهپردازاني هستند كه ميتوانند ذيل اين تقسيمبنديها مورد مطالعه قرار گيرند. بخش دوم مقاله به بررسي الگوهاي پديد آمده در عرصه ارتباطات طي سه دهه پاياني قرن بيستم و توصيف مختصر ويژگيهاي هر يك اختصاص دارد. نظم پارادايمي نخست عمدتاً دربرگيرنده يك الگوي نقاد به نظم سرمايهدارانه در عرصه جهاني است، الگوي پارادايمي دوم به روايت هابرماس از ارتباط قرابت بيشتر دارد و الگوي سوم به مباني نظري اجتماعگرايان نزديك ميشود. بخش سوم مقاله در پي آن است كه به اعتبار نظريهها و سرمشقهاي مطرح شده به وجوه عمده فلسفي و سياسي كه ايده گفتوگوي تمدنها را به نظريه علمي نزديك ميكند، بپردازد. بر اين اساس ميتـوان پيوندهاي بيشتري ميان انديشههاي «اجتماعگرا» و ايده «گفتوگوي تمدنها» برقرار كرد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
2 - علی شريعتی و اليناسيون فرهنگي
امير روشن«اليناسيون» يکي از مباحث کليدي انديشه شريعتي است. او با اين مفهوم، مسائل انسان امروز را تجزيه و تحليل ميکند. از نظر وي در «از خودبيگانگي» انسان «ديگري» را «خود» احساس ميکند و آگاهي به خويش را از دست ميدهد و دچار نوعي «خود آگاهي کاذب» ميشود. از خود بيگانگي همان از أکثر«اليناسيون» يکي از مباحث کليدي انديشه شريعتي است. او با اين مفهوم، مسائل انسان امروز را تجزيه و تحليل ميکند. از نظر وي در «از خودبيگانگي» انسان «ديگري» را «خود» احساس ميکند و آگاهي به خويش را از دست ميدهد و دچار نوعي «خود آگاهي کاذب» ميشود. از خود بيگانگي همان از دست رفتن «وجود حقيقي و فطري» و «خويشتن اجتماعي» است. او، هر آنچه انسان را از ويژگيهاي انسانياش ـ که تعريف خاصي از آن دارد ـ دور کند عامل «الينه» کنندگي ميداند. از نظر شريعتي عقلانيت ابزاري، بوروکراسي و ماشينيسم انسان را در قرن بيستم از خود بيگانه کردهاند و از اين منظر آنها را نقد ميکند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
3 - نقد فلسفی جوهرگرایی فرهنگی در نظریۀ برخورد تمدنها
اصغر ميرفردي علیرضا سمیعی اصفهانی آرش موسویاین مقاله به نقد فلسفی نظریۀ برخورد تمدن ها پرداخته است، که نظریۀ مهمی در گفتمان حاضر در روابط بین الملل محسوب می شود. طبق نظریۀ «هانتینگتون»، جهان را می توان به تمدن های متمایز تقسیم کرد و ارزش های تمدنی، تعیین کنندۀ نوع برخورد کشورها با یکدیگر است. با انتخاب نقد فلسفی أکثراین مقاله به نقد فلسفی نظریۀ برخورد تمدن ها پرداخته است، که نظریۀ مهمی در گفتمان حاضر در روابط بین الملل محسوب می شود. طبق نظریۀ «هانتینگتون»، جهان را می توان به تمدن های متمایز تقسیم کرد و ارزش های تمدنی، تعیین کنندۀ نوع برخورد کشورها با یکدیگر است. با انتخاب نقد فلسفی به عنوان رویکرد نظری و روش شناختی، متن نظریۀ هانتینگتون تجزیه و تحلیل شد. در این نظریه، ایدئولوژی جوهرگرایی فرهنگی به دو شکل قرار دارد: اول، مجموعه ای از ارزش های بنیادی وجود دارد که به طور تغییرناپذیری با گذشت زمان نیز حائز اهمیّت باقی می ماند. دوم، بسیاری از افراد با پیشینۀ نژادی مشترک حتی در صورت مهاجرت، به این ارزش ها متوسل شده و در مواقع بحران، کشورهای خویشاوند و مهاجران با هم متحد می شوند. یافته ها نشان میدهد رهبران و سیاست هایشان بیش از باورهای فرهنگی نهان در تعاملات و تحولات سیاسی تعیین کننده هستند. زمانی که ارزش های فرهنگی، تعیین کنندۀ کنش های رهبران سیاسی تلقی شود، اهمیت رهبری و قدرت نظارتی ملت ها نادیده و کم اهمیت انگاشته می شود. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
4 - بازخوانی نظریة برخورد تمدنها بر اساس تحولات خاورمیانه در دو دهة اخیر
احمد زارعان امیر مسعود امیر مظاهریپس از پایان جنگ سرد، مرزهای هویتی ملتها که بر اساس وابستگی به یکی از قطبهای سیاسی و ایدئولوژیک یا عدم وابستگی به آنها مشخص میشد، دگرگون گردید و نقش و اهمیت فرهنگ در فرایند هویتیابی ملتها برجستهتر شد. در حالی که مرزهای هویتی در گذشته، بیشتر بر اساس شاخصهای سیاسی أکثرپس از پایان جنگ سرد، مرزهای هویتی ملتها که بر اساس وابستگی به یکی از قطبهای سیاسی و ایدئولوژیک یا عدم وابستگی به آنها مشخص میشد، دگرگون گردید و نقش و اهمیت فرهنگ در فرایند هویتیابی ملتها برجستهتر شد. در حالی که مرزهای هویتی در گذشته، بیشتر بر اساس شاخصهای سیاسی، ایدئولوژیک و اقتصادی تعیین میشدند، به تدریج مرزهای هویتی بر اساس شاخصهای فرهنگی شکل گرفتند و هویت فرهنگی و تمدني بیش از گذشته مبنای تفکیک واحدهای سیاسی قرار گرفت. این مقاله با استفاده از روش توصيفي - تبييني، به دنبال ارائۀ تبیینی از چرایی تقابلهای برونتمدنی و درونتمدنی در سالهای اخیر بر اساس نظريه برخورد تمدنهاست. نتایج این مقاله مؤید این فرضيه است که در شرایط جدید، فرایند یکسویة جهانیشدن، به همان میزان که مرزهای فرهنگی جوامع را از میان برداشته و در جهت غربی کردن آنها حرکت کرده است، موجب شده است تا گروههای اجتماعی، هویت خود را بر اساس غیریت از غرب و فرهنگ و تمدن غربی بازتعریف کنند و در فرایند هویتیابی فرهنگی و تمدنی، روند غربستیزی و غربگریزی افزایش یافته است تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
5 - توحید در نگرش سلفیه جهادی و بررسی پیامدهای آن
عباسعلی فرزندیاگرچه اصل توحید از باورهای مشترک همه فرق و جریان های اسلامی است اما تفسیرهای لفیه جهادی که یکی از جریان های فعال در دنیای اسلام است، قرائت خاصی از توحید ارائه کرده و چهره متفاوتی را از اسلام به نمایش گذاشته است. اندیشه توحیدمحورانه این گروه وحدت و همزیستی مسالمت آمیز را أکثراگرچه اصل توحید از باورهای مشترک همه فرق و جریان های اسلامی است اما تفسیرهای لفیه جهادی که یکی از جریان های فعال در دنیای اسلام است، قرائت خاصی از توحید ارائه کرده و چهره متفاوتی را از اسلام به نمایش گذاشته است. اندیشه توحیدمحورانه این گروه وحدت و همزیستی مسالمت آمیز را دشوار ساخته و جامعه اسلامی را به ناامنی کشانده است. این تحقیق با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی به مطالعه تعریف بزرگان سلفیه جهادی از مفهوم توحید پرداخته و نتایج و پیامدهای آن را مورد نقد و بررسی قرار داده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که اندیشه تکفیری این گروه جهان اسلام و به تبع آن همه جامعه بین الملل را گرفتار بحران جنگ و ناامنی ساخته است. پیامدهای امنیتی و دفاعی اندیشه توحیدی سلفی به دو بخش پیامدهای درونی و بیرونی تقسیم می شود. پیامدهای درونی اندیشه توحیدی سلفیه جهادی عبارتند از: توسعه معنايى و مصداقى شرک، عمل گرایی محض و افراطی، عدم رعایت قواعد جنگ و ایمان اجباری؛ و پیامدهای بیرونی آن عبارتند از: ترویج خودکشی، یکسان انگاری موحد با تروريسم و عدم تحقق تمدن اسلامی. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
6 - نقش مدارس شیعی عصر صفویه در توسعه فرهنگ وتمدن اسلامی (با تاکید بر دو مدرسه خان شیراز و مدرسه چهار باغ اصفهان)
ابوطالب احمدی مقدم مهدی گلجان رامین یلفانیبر اساس منابع مکتوب، تدریس و آموزش در اسلام تا قرن چهارم هجری قمری به شیوه کاملا سنتی و در مساجد و مکتب خانه ها صورت می گرفت. به تدریج از اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری علما و امراء به تاسیس دارالعلوم و مدارسی اقدام ورزیدند و از قرن پنجم هجری قمری، تحول عظیمی در ش أکثربر اساس منابع مکتوب، تدریس و آموزش در اسلام تا قرن چهارم هجری قمری به شیوه کاملا سنتی و در مساجد و مکتب خانه ها صورت می گرفت. به تدریج از اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری علما و امراء به تاسیس دارالعلوم و مدارسی اقدام ورزیدند و از قرن پنجم هجری قمری، تحول عظیمی در شیوه آموزشی در ایران و سرزمینهای تحت حاکمیت سلاجقه رخ داد و مدارس بیشماری در سراسر کشور تاسیس گردید. این روند در طی دو دوره ایلخانی و تیموری تداوم یافت و در نهایت در عصر صفویه به اوج خود رسید. دوره صفویه به عنوان عصر كلاسیك در تاریخ مدارس ایران اسلامی معرفی گشته است. طی این دوره دو عامل مهم: تشکیل دولت متمرکز ایرانی و رسمی بافتن مذهب شیعی، راه را برای ایجاد نظام آموزشی پویا و جدید و در قالبی نو فراهم کرد و نتیجه این امر فزونی مدارس و تاسیسات علمی و آموزشی را موجب گردید. پژوهش پیش رو به شیوه کتابخانه ای و میدانی و به روش توصیفی - تحلیلی و تاریخی، به دنبال تاثیر مدارس عصر صفوی خصوصا دو مدرسه خان شیراز و مدرسه چهارباغ اصفهان بر توسعه فرهنگی در ایران و جهان اسلام است. بررسی ها و مطالعات صورت گرفته نشان می دهد که مدارس عصر صفوی، خصوصاً دو مدرسه خان شیراز و چهار باغ اصفهان، با توجه به اهمیت ویژه و حضور اساتید و مدرسان برجسته شیعی در آنها، نقش مهمی در رونق نظام آموزشی و تربیت جوانان ایران و در نهایت شکوفایی فرهنگ ایرانی - اسلامی داشته اند. بر این اساس در جامعه عصر صفوی، این مدارس و نظام آموزشی هستند که موجب هویت بخشی به جامعه صفوی گشته و همین گسترش روزافزون نظام های آموزشی در بافت جامعه شیعی مذهب صفویان، منجر به تغییر رفتارهای اجتماعی و و در نهایت رشد و پیشرفت تدریجی فرهنگ و تمدن جامعه اسلامی آن دوران گشته است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
7 - مطالعه انتقادی نظریه¬های قانون طبیعیِ عقل¬گرایان غربی در دوره جدید
محمدحسین طالبیقانون طبیعی درمشهورترین تفسیرخود به معنای فرمان عقل درباره رفتارهای اختیاری بشربرای رسیدن به خوشبختی همیشگی است.پس ازسپری شدن دوره میانه وسپس عصرنوزایی، دوره جدیدتمدن غرب تاسه قرن، یعنی تا قرن بیستم میلادی و پیش از دوره پساتجدد ادامه داشت. مهمترین نماد دوره جدید تمدن غر أکثرقانون طبیعی درمشهورترین تفسیرخود به معنای فرمان عقل درباره رفتارهای اختیاری بشربرای رسیدن به خوشبختی همیشگی است.پس ازسپری شدن دوره میانه وسپس عصرنوزایی، دوره جدیدتمدن غرب تاسه قرن، یعنی تا قرن بیستم میلادی و پیش از دوره پساتجدد ادامه داشت. مهمترین نماد دوره جدید تمدن غرب توجه به منزلت انسان و قرار دادن او در کانون اندیشه های علمی و فلسفی بود (اومانیسم). آموزه قانون طبیعی در دوره جدید دستخوش دو خوانش متضاد تجربه گرا و عقل گرا قرار گرفت. این مقاله درصدد مطالعه انتقادی آرای عقل گرایان دوره جدید و به ویژه در عصر روشنگری درباره آموزه قانون طبیعی است. پرسشی که این مقاله به آن پاسخ می دهد، عبارت است از: نظریه های عقل گرایانِ دوره جدید درباره قانون طبیعی چه کاستی هایی دارند؟ برای پاسخ دادن به این سوال افکار سه تن از دانشمندان عقل-گرای دوره جدید، یعنی منتسکیو، روسو و کانت که بیش از دیگر عقل گرایان در دوره جدید درباره قانون طبیعی نوشته اند، در سه گفتار جداگانه طرح و بررسی می شوند. منتسکیو قانون طبیعی را در چهار قانون خلاصه می کرد: میل به صلح، میل به تغذیه، میل جنسی و میل اجتماعی. مهمترین کاستی نظریه منتسکیو آن است که او قانون طبیعت را به جای قانون طبیعی بیان کرده است. روسو قانون طبیعی را منحصر به قوانین حاکم بر طبیعت مادی بشر می دانست. او عقل بشر را نادیده گرفت و رتبه انسان را به سطح یک حیوان تقلیل داد. کانت در تبیین و تعیین مصادیق قانون طبیعی ناکام ماند و فقط به ذکر برخی اوصاف کلی آن قانون بسنده کرد. روش پژوهش در این مقاله روش ترکیبی نقلی-عقلی-انتقادی است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
8 - ملاصدرا و نقش کمالخواهی در پیدایش نظام تمدنی مطلوب
علی مستاجران گورتانی مهدی گنجور مهدی امامی جمعهکمالخواهی یکی از شاخصه¬ها و اصول مهم در پیدایش نظام تمدنی مطلوب بشمار میرود. ملاصدرا با تکیه بر حقیقت انسانی ـ که متشکل از ظاهر و باطن است ـ بدنبال ترسیم نظامی اجتماعی بر اساس قابلیتهای وجودی انسان است، زیرا انسان بلحاظ فطرت خود، به مدنیت گرایش دارد و مقاصد دنیایی و آخ أکثرکمالخواهی یکی از شاخصه¬ها و اصول مهم در پیدایش نظام تمدنی مطلوب بشمار میرود. ملاصدرا با تکیه بر حقیقت انسانی ـ که متشکل از ظاهر و باطن است ـ بدنبال ترسیم نظامی اجتماعی بر اساس قابلیتهای وجودی انسان است، زیرا انسان بلحاظ فطرت خود، به مدنیت گرایش دارد و مقاصد دنیایی و آخرتی او، تنها در بستر یک نظام تمدنی برآورده میشود. مسئلۀ پژوهش حاضر، ارائۀ طرحی در راستای پیدایش و تقویت نظام تمدنی، با تکیه بر سه اصل برگرفته از دیدگاه ملاصدراست. اصل اول، بررسی خاستگاه کمالخواهی و تأثیر آن در زیست اجتماعی؛ اصل دوم، مسئلۀ قنیه و قانون که دو عنصر زمینهساز پیدایش نظام تمدنی هستند؛ اصل سوم، شناسایی و پیشنهاد راهکارهای حِکمی برای برونرفت از بحرانهای تمدنی. هدف از بررسی این اصول، توجه به قابلیتها و ظرفیتهای ساحت انسانی است و اینکه، چگونه انسانِ کمالخواه، توانایی وصول به اهداف عالی را پیدا میکند. یافته¬های این پژوهش نشان میدهد که حکمت ¬متعالیه از یکسو، با توجه به ساحتهای وجودی انسان و ظرفیتهای نظام تمدنی، بدنبال طرح و برنامهریزی برای بهبود نظام تمدنی است و از سوی دیگر، با تکیه بر سامانبخشی تسخیرهای انسان در طبیعت بپشتوانۀ علم و قدرت و خلاقیت، میتواند الگویی مناسب برای آبادانی زیست تمدنی ترسیم نماید. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
9 - از ذاتگرایی تا پیوندگرایی تاریخی: سهم شرق در سامان نظری تحلیل تمدنی از منظر جامعهشناسی تطبیقی
ابراهیم عباسی عادل نعمتیدر این نوشتار سعی میکنیم تا نشان دهیم که چارچوب روشی «ذاتگرایی تاریخی» (نفی غربی و مفصلبندی خود به عنوان دیگریِ غربی) که مبنای مفهومپردازی برخی محققان ایرانی از جغرافیای شرق در برابر جغرافیای غرب است، نتیجهای جز بازتولید چرخۀ شوم چارچوبهای نظری دوگانه «شرقشناسی أکثردر این نوشتار سعی میکنیم تا نشان دهیم که چارچوب روشی «ذاتگرایی تاریخی» (نفی غربی و مفصلبندی خود به عنوان دیگریِ غربی) که مبنای مفهومپردازی برخی محققان ایرانی از جغرافیای شرق در برابر جغرافیای غرب است، نتیجهای جز بازتولید چرخۀ شوم چارچوبهای نظری دوگانه «شرقشناسی» و «اروپامحوری» در تحلیل تمدنی ندارد. پرسش اساسی آن است که چطور در زمانه تسلط نظم تمدنیِ مدرنیته غربی، ما غیر غربیان میتوانیم بر مبنای ویژگیهای تاریخی و جغرافیایی خود سخن گفته، نظم تمدنی خود را مفصلبندی نماییم؟ فرضیه این پژوهش در پاسخ به این پرسش بنیادین، آن است که یک سوژۀ غیر غربی نمیتواند راهحل «دیگریِ» بودن نظم تمدنیِ مدرنیته غربی را در قالب «ذاتگرایی تاریخی» پیش گیرد. استراتژی ذاتگرایانه، فرجامی غیر از بازتولید همان مفردات شرقشناسی دانشگاهی غربی به عنوان ماهیت تاریخی شرقی ندارد. برعکس، یک سوژه غیر غربی، زمانی میتواند بر مبنای مفردات تاریخی و جغرافیایی جوامع خود، نظم تمدنیاش را شکل دهد که از یک میراث مشترک جهانی که پیونددهندۀ او با سوژۀ غربی است، در قالب یک «پیوندگرایی تاریخی» برای سخن گفتن استفاده کند. یافتههای این مقاله نشان میدهد که «جامعهشناسی تطبیقی مبتنی بر تحلیل تمدنی» ساموئل آیزنشتاد متاخر، کاربستپذیرترین نظریه برای بررسی این ادعاست. این نظریه، در عین حالی که از میراثی مشترک به عنوان «شرایط امکانی نظم تمدنی» در تاریخ جهانی سخن میگوید، بر کثرتگرایی «صورتبندیهای متمایز نظمِ تمدنی» و فقدان یک نظم تمدنی هژمونیک در تاریخ جهانی که مدعی «مشروعیت» باشد، تأکید دارد. این نوشتار، چارچوب مفهومی «پیوندگرایی تاریخی» را جایگزین «ذاتگرایی تاریخی» در کتاب «آسیا در برابر غرب» شایگان ارائه میدهد. منظور از «پیوندگرایی تاریخی»، بیان یک رابطۀ «تکاملیِ تک¬خطی» بین جوامع غربی با غیر غربی نیست که جوامع غیر غربی باید و لاجرم همان مسیر جوامع غربی را در مفصل¬بندی صورت¬بندی اجتماعی خود طی کنند؛ بلکه برعکس، «پیوندگرایی تاریخی» به دنبال یک «تاریخ جهانی بدون مرکز» است که غربی و غیر غربی بر مبنای یک میراث مشترک و پیوندگرایانه، هر یک بر مبنای مفردات تاریخی و جغرافیایی جوامع خود، به صورت مستقل سخن بگویند و صورتبندیهای متمایز و متفاوتی از نظم تمدنی را در سطح تاریخ جوامع خود تولید کنند. به بیانی «پیوندگرایی تاریخی»، یک «وحدت در عین کثرت» است. روش این مقاله، تاریخ ایدهها یا تاریخ تفکر مبتنی بر رویکرد جامعهشناسی تطبیقی و روش گردآوری دادهها، رجوع به منابع اصیل نظریهپردازان نظم تمدنی است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
10 - مناقشه تکنولوژی و تمدن: بررسی موردی دانشگاه آریامهر (شریف) در دوره پهلوی
محمدحسین بادامچیبررسی تاریخی نشان میدهد که پروبلماتیک تکنولوژی و تمدن از مسائل بنیادینی است که بویژه در بین دو جنگ جهانی اول و دوم در آلمان مطرح شده و پس از آن تاریخ طنین گستردهای نیز در مقاطع مختلف در فضای فکری ایران یافته است. از جمله مهمترین صورتبندیهای این مسأله به دهه پنجاه ش أکثربررسی تاریخی نشان میدهد که پروبلماتیک تکنولوژی و تمدن از مسائل بنیادینی است که بویژه در بین دو جنگ جهانی اول و دوم در آلمان مطرح شده و پس از آن تاریخ طنین گستردهای نیز در مقاطع مختلف در فضای فکری ایران یافته است. از جمله مهمترین صورتبندیهای این مسأله به دهه پنجاه شمسی باز میگردد که در یک چرخش فرهنگی- سیاسی گسترده از دهه چهل به دهه پنجاه، مسأله تکنولوژی و تمدن در صدر مسائل روشنفکری حکومتی و اپوزوسیون قرار میگیرد. بر خلاف تصور معمول این مسأله در آن مقطع صرفاً در سطح نظری باقی نمانده و به تصمیمات استراتژیک و اجرایی مهمی در سطوح سیاستگذاری و حکمرانی منجر میشود. از جمله مهمترین این موارد نصب سیدحسین نصر فیلسوف اسلامی سنتگرا به عنوان نایب تولیت دانشگاه سلطنتی تکنولوژی آریامهر (شریف کنونی) از سال 1351 تا 1354 است که تاکنون مورد ارزیابی تاریخی و تحلیلی قرار نگرفته است. این پژوهش به این پرسش اصلی میپردازد که انتصاب یک فیلسوف سنتگرا به ریاست پیشروترین دانشگاه تکنولوژی کشور در اوج دوران نوسازی رژیم پهلوی را چگونه میتوان توضیح داد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
11 - تحلیل تکامل اجتماعی انسان بر اساس «حکمت متعالیۀ نبوی و ولایی» از دیدگاه صدرالمتألهین
صالح حسن زاده حسین کلباسی اشتری جمال بابالیان<p>پژوهش حاضر به بررسی تکامل اجتماعی انسان بر اساس «حکمت متعالیه نبوی و ولایی» از دیدگاه صدرالمتألهین شیرازی، بروش تحلیلی‌ـ‌توصیفی پرداخته است. اهمیت و ضرورت بحث از آن جهت است که شناخت بسیاری از مقوله‌های اجتماعی، ازجمله «معیار شقاوت و س أکثر<p>پژوهش حاضر به بررسی تکامل اجتماعی انسان بر اساس «حکمت متعالیه نبوی و ولایی» از دیدگاه صدرالمتألهین شیرازی، بروش تحلیلی‌ـ‌توصیفی پرداخته است. اهمیت و ضرورت بحث از آن جهت است که شناخت بسیاری از مقوله‌های اجتماعی، ازجمله «معیار شقاوت و سعادت حقیقی»، «نحوۀ تعامل فرهنگ و سنن جامعه با رفتارهای اجتماعی»، «آزادیهای فردی و اجتماعی»، «حقوق شهروندی» و...، متوقف بر تبیین علت و شاخصه‌ها و آثار تکامل اجتماعی انسان است. در مباحث مطروحه، ضمن آنکه به بررسی مفاهیم کاربردی از کمال و تکامل، حقیقی و اعتباری بودن جامعه و جایگاه انبیا و وارثان آنان توجه شده است، بتبع نظریات ملاصدرا درباب صیرورت نفس ناطقه و حرکت اشتدادی وجود، اتصال انسان به «عقل فعال» و بتبعیت از آن، شکوفایی عقلی، دلیل تکامل برای نوع انسان شمرده شده است. از نظر ملاصدرا، مهمترین شاخصه‌های تحقق کمالات عقلی برای نوع بشر، عبارتند از: متابعت از نبی و ولیّ، تشبه به معبود و تخلّق به اخلاق الله. یافتۀ این تحقیق بر این نکته تمرکز دارد که صدرالمتألهین در مباحث جامعه‌شناسی، با ارتقای حکمت متعالیۀ خود به «حکمت متعالیۀ نبوی و ولایی»، آثار تکامل اجتماعی انسان را در چهار مقولۀ «ایجاد مدینۀ فاضله یا امت واحده»، «کشف و نمایش گنجینه‌های عقلی توسط نبی و ولیّ»، «طلب آخرت و اعراض از حب دنیا» و «تشکیل تمدن متعالی» دنبال مینماید.</p> تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
12 - تحوّلات پارادایمی و پیدایش دولت- ملّتِ مدرن غربی
سعید عطار محمد کمالی زادهدر این تحقیق به دنبال بازخوانی مسیرهای متفاوتی هستیم که در نهایت به ایجاد و پیدایش دولت- ملت مدرن و تضمنات آن در ساختارهای سیاسی امروز جهان منتهی شده¬اند. آنچه امروز به عنوان دولت- ملت مدرن می¬شناسیم و در قالب اشکال گوناگون نظام¬های سیاسی به حیات خود ادامه میدهند، ریشه أکثردر این تحقیق به دنبال بازخوانی مسیرهای متفاوتی هستیم که در نهایت به ایجاد و پیدایش دولت- ملت مدرن و تضمنات آن در ساختارهای سیاسی امروز جهان منتهی شده¬اند. آنچه امروز به عنوان دولت- ملت مدرن می¬شناسیم و در قالب اشکال گوناگون نظام¬های سیاسی به حیات خود ادامه میدهند، ریشه در تحولاتی دیرینه و تدریجی در غرب (اروپا) دارد؛ تحولاتی که می¬توان آنها را در قالب یک روایت پارادایمیک از دیالکتیکِ نیاز و پاسخ به تصویر کشید. روایتی که از یونان باستان و دلدادگی به عقلانیت و آزادی آغاز می¬شود و در مسیرهای متفاوتی از یکسو با سنتهای نوپدید انجیلی و بازجویی ساختار حقوقی رم همراه می¬شود و از سوی دیگر با عبور از بافت تاریخی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی قدرتهای بزرگ غربی (انگلستان، فرانسه، آلمان و ایالات¬متحده)، مسیرهای متفاوتی از ظهور و پیدایش دولت مدرن را رقم می¬زند. در بازخوانی این مسیرهای متفاوت، از رهیافت پارادایمی «کوهن» بهره برده¬ایم. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
13 - بررسی و تحلیل نقش انسانشناسی در پیریزی فرهنگ و تمدن نوین اسلامی
روح اله پورآسیاب دیزج سید حسین واعظی محمدرضا شمشیریفرهنگ و تمدن اسلامی به دلیل اتصال به عالم وحیانی و قرآنی و روایی، دارای غنای محتوایی بیبدیلی است که میتواند تمامی انسانها را در هر زمان و هر مکان و با هر شرایطی تا قیامت هدایت نموده و سعادت دنیا و آخرت ایشان را تضمین نماید. از سوی دیگر نقش بینظیر فلسفه اسلامی به عنو أکثرفرهنگ و تمدن اسلامی به دلیل اتصال به عالم وحیانی و قرآنی و روایی، دارای غنای محتوایی بیبدیلی است که میتواند تمامی انسانها را در هر زمان و هر مکان و با هر شرایطی تا قیامت هدایت نموده و سعادت دنیا و آخرت ایشان را تضمین نماید. از سوی دیگر نقش بینظیر فلسفه اسلامی به عنوان پشتوانه عقلانی و معرفتی فرهنگ و تمدن اسلامی دارای اهمیت فوقالعادهای است. حال بایستی توجه نمود که در آینده، نقش انسانشناسی فلسفه اسلامی در طراحی مبانی نظری فرهنگ و تمدن نوین اسلامی و جامعه مهدوی که بارها مورد تأکید امام امت(ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی است، چگونه است؟ فلسفه اسلامی با رویکرد انسانشناسانه خود به مبانی نظری فرهنگ و تمدن نوین اسلامی و جامعه مهدوی ورود نموده و بصورت کامل و دقیق تبیین مینماید و بر این اساس، شاکله حیات طیبه بشری را طرحریزی میکند. به عبارت دیگر حل این مهم، باعث رفع همه مشکلات کاربردی فرهنگی و تمدنی نوین اسلامی میگردد، چرا که مباحث رفتاری و عملی رابطه مستقیم و تنگاتنگی با مباحث نظری دارد و از آن متأثر است. اين پژوهش با هدف بررسی و تحلیل انسانشناسی فلسفه اسلامی در فرهنگ و تمدن نوین اسلامی و جامعه مهدوی و با روش توصيفي- تحليلي به دنبال نشان دادن نقش مهم و حیاتی انسانشناسی فلسفه اسلامی به عنوان مباحث نظری فرهنگ و تمدن نوین اسلامی و جامعه مهدوی است. یافتههای پژوهش عبارتند از عملیاتی نمودن مباحث نظری دقیق و عمیق انسانشناسی فلسفه اسلامی در فرهنگ و تمدن نوین اسلامی. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
14 - حاکمیت شایستگان، شایستهسالاری و تمدن نوین اسلامی
محمد مهدی انصاریتوجه به مقوله حاکمیت نخبگان و قرار گرفتن انسانهای شایسته و توانمند در مناصب سیاستگذاری و تصمیمسازی یکی از موضوعات مهم و راهبردی در توسعه و پیشرفت هر نظام سیاسی و فکری است. هر نظام سیاسی که پیشرفت و تعالی را برای خود هدفگذاری کرده باید تلاش کند شایستهترینها و توانم أکثرتوجه به مقوله حاکمیت نخبگان و قرار گرفتن انسانهای شایسته و توانمند در مناصب سیاستگذاری و تصمیمسازی یکی از موضوعات مهم و راهبردی در توسعه و پیشرفت هر نظام سیاسی و فکری است. هر نظام سیاسی که پیشرفت و تعالی را برای خود هدفگذاری کرده باید تلاش کند شایستهترینها و توانمندترینها را در عرصة قدرت سیاسی شناسایی و به کارگیرد و پیشبرد امور را به آنها بسپارد. اگر نخبگان و کارگزاران حکومتی، از شایستگی و هوشمندی در تصمیمسازیها و تصمیمگیریهای خود برخوردار باشند بیشک میتوان امیدوار بود که هم به چشماندازهای ترسیم شده و هم به پیشرفت مادی و معنوی و استقرار رفاه و عدالت که از جمله اساسیترین آرمانهای بشری هستند دست یافت و هم زمینهها و بسترهای لازم برای نیل به تمدنسازی نوین اسلامی را تمهید کرد. در این مقاله با روش تحلیل مضمون میخواهیم نشان دهیم که چگونه با حاکم ساختن انسانهای فرهیخته و شایسته که از «اهلیت» لازم در تصدی مسئولیتهای اجتماعی برخوردارند، میتوان مسیر پیشرفت کشور را هموار کرد و با شایستهسالاری گامهای اساسی در تمدنسازی نوین اسلامی برداشت. فرضیه ما این است که تا شایستهسالاری نهادینه نشود، امکان رسیدن به تمدنسازی و گام برداشتن در این راه وجود ندارد. بر این باوریم که بدون شایستهسالاری جامعه ایرانی و اسلامی هیچ گاه روی تمدن نوین و تمدنسازی را نخواهد دید. بر همین اساس در مجموع، تم های اصلی و فرعی با هم مورد بررسی قرار گرفته اند و ۳۱ مفهوم استخراج شده از محتوای پژوهش و مصاحبه های انجام شده رابطه معناداری با هم پیدا کرده اند. ۳ تم اصلی عبارت هستند از وضعیت مدیریتی، وضعیت به کارگیری و وضعیت اجتماعی و فرهنگی. سایر مفاهیم در قالب ۶ تم فرعی دسته بندی شده است تفاصيل المقالة