-
حرية الوصول المقاله
1 - بررسی رابطه سیاست و سعادت در اندیشه ارسطو و ابن مسکویه
علی محمد ساجدی هاجر دارایی تباررابطه "سیاست" و "سعادت" از جمله مسائلی است که از دیر باز کانون توجه متفکران اخلاق اجتماعی قرار گرفته است. بررسی و مقایسه آراء دو متفکر بزرگ در این زمینه- یکی از یونان باستان و دیگری از حکمای اسلامی حائز اهمیت است. پژوهش حاضر کوشیده است به روش تحلیلی - تطبیقی به تبیین چگ أکثررابطه "سیاست" و "سعادت" از جمله مسائلی است که از دیر باز کانون توجه متفکران اخلاق اجتماعی قرار گرفته است. بررسی و مقایسه آراء دو متفکر بزرگ در این زمینه- یکی از یونان باستان و دیگری از حکمای اسلامی حائز اهمیت است. پژوهش حاضر کوشیده است به روش تحلیلی - تطبیقی به تبیین چگونگی رابطه این دو موضوع و وجوه اشتراک و افتراق آراء ایشان در این زمینه بپردازد. هم ارسطو و هم ابن مسکویه، غایت سیاست و جامعه سیاسی را دستیابی به سعادت میدانند و مولفههای دستیابی به جامعه مطلوب سیاسی را همان عناصر وصول به سعادت مطرح می کنند. با توجه به تأثیر آراء ارسطو بر اندیشه های ابن مسکویه، تفاوت در جهان بینی این دو متفکر، تفاوت در برخی مباحث را موجب شده است. ارسطو معیار مطلوب بودن جامعه سیاسی و وصول به سعادت را زندگی بر طبق فضیلت می داند. اما با توجه به جهان بینی توحیدی ابن مسکویه، او شریعت را عنصر لاینفک سیاست می داند و بهترین نوع سیاست را سیاست الهی معرفی میکند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
2 - واكاوي و ارزيابي مفهوم سعادت از ديدگاه خواجه نصیرالدین طوسي
حسن حسینی رضا اكبري علی اله بداشتیمفهوم «سعادت»، يكى از مفاهيم برجسته اخلاقي در دستگاه فلسفهاخلاق خواجه نصیرالدین طوسی است. او همانند بیشتر فلاسفه و حكماي قديم، اخلاق كامل را مبتني بر رهيافتي بيروني و آفاقي يا همان عقلگرايي و تعقلورزي ميداند. بر اين اساس عقل تنها راهنماي سعادت انسان است،پس انسان أکثرمفهوم «سعادت»، يكى از مفاهيم برجسته اخلاقي در دستگاه فلسفهاخلاق خواجه نصیرالدین طوسی است. او همانند بیشتر فلاسفه و حكماي قديم، اخلاق كامل را مبتني بر رهيافتي بيروني و آفاقي يا همان عقلگرايي و تعقلورزي ميداند. بر اين اساس عقل تنها راهنماي سعادت انسان است،پس انسان بايد بدون چونوچرا حكم عقل را پيشه خود سازد، بهگونهای كه دارنده حكمت عملي بايد نسبت به فضايل و رذايل آگاهي داشته باشد وهرچه را که عقل زشت و ناپسند ميداند، واگذارد و هرچه را كه عقل نيك مييابد، انجام دهد. او سعادت را همچون ارسطو عين كمال ميداند اما براي آن دو مرتبه قائل است، نازلترين آن مربوط به حيات مادى و والاترين آن عمدتاً مربوط به حيات اخروي است كه آنرا سعادت تام مىنامد. بدينترتيب در انديشه او غالباً در دنيا سعادت تام حاصل نمىشود و براي اثبات اين نگرش از مؤلفههای گوناگوني بهره ميجويد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
3 - معانی سهگانهی سعادت در اندیشهی کانت
زهره سعیدی محسن جوادیکانت در نظریهی اخلاق خود سه مفهوم از سعادت عرضه کرده است که میتوان آنها را با تعابیرِ سعادت امیالی، سعادت اخلاقی و سعادت نهایی از هم متمایز کرد. بهرغم آنکه به نظر میرسد وی نتوانسته است مفهوم مشخصی از سعادت عرضه کند، وحدتی سازمند میان مفاهیم به ظاهر متعارض از سعادت أکثرکانت در نظریهی اخلاق خود سه مفهوم از سعادت عرضه کرده است که میتوان آنها را با تعابیرِ سعادت امیالی، سعادت اخلاقی و سعادت نهایی از هم متمایز کرد. بهرغم آنکه به نظر میرسد وی نتوانسته است مفهوم مشخصی از سعادت عرضه کند، وحدتی سازمند میان مفاهیم به ظاهر متعارض از سعادت در اندیشهی وی وجود دارد. این نوشتار بر آن است تا ضمن نشان دادن این وحدت، اهمیتی را که کانت برای سعادت اخلاقی قائل است آشکار سازد. علاوهبر این، نشان میدهد با اینکه در نظریهی اخلاق کانت، سعادت، فروتر و کماهمیتتر از فضیلت لحاظ شده، عهدهدارِ دو نقش مهم است؛ با این توضیح که سعادت در ابتدای مسیر اخلاقی زیستن، با ممانعت از وسوسه شدن برای سرپیچی از تکلیف اخلاقی، به فضیلتمندی فاعل اخلاقی مدد میرساند و در پایان این مسیر، پاداش فضیلتمندی او به شمار میرود. از این رو کانت تلاش برای سعادتمند شدن در چارچوب اخلاق را، تلاشی فضیلتمندانه و تکلیف غیر مستقیم عقل معرفی کرده است که میتوان از آن با عنوان سعادت اخلاقی نام برد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
4 - ویژگیهای زندگی مطلوب در روانشناسی مثبت و مقایسه آن با زندگی مطلوب در منابع اسلامی
سید مرتضی حسینی مطلق رحیم میر دریکوندیهدف از انجام این پژوهش، بررسی ویژگیهای زندگی مطلوب از دیدگاه روانشناسی و اسلام و مقایسه بین آنهاست که با روش توصیفی- تحلیلی صورت گرفته است. زندگی مطلوب از دیدگاه روانشناسان مثبت، از دو دیدگاه کلی لذتگرا و سعادتگرا مورد بررسی قرار گرفته است. امروزه روانشناسی مثبت، رویکرد أکثرهدف از انجام این پژوهش، بررسی ویژگیهای زندگی مطلوب از دیدگاه روانشناسی و اسلام و مقایسه بین آنهاست که با روش توصیفی- تحلیلی صورت گرفته است. زندگی مطلوب از دیدگاه روانشناسان مثبت، از دو دیدگاه کلی لذتگرا و سعادتگرا مورد بررسی قرار گرفته است. امروزه روانشناسی مثبت، رویکردی سعادت گرا به زندگی مطلوب داشته و بر منش و فضیلت های فردی تاکید کردهاند و مراحلی را برای تحقق زندگی مطلوب برشمردهاند. افرادی که به تمام مراحل زندگی مطلوب، نائل شوند به خود شکوفایی رسیدهاند. آنچه برای طی کردن مراحل مختلف زندگی مطلوب لازم است، استفاده از کارکرد بهینه و بهره گیری از تمام استعدادها در جهت شکوفایی و دستیابی به تواناییهای بالقوه افراد میباشد. زندگی مطلوب از دیدگاه اسلام، در گسترهای وسیعتر از آنچه در روانشناسی مثبت وجود دارد، طرح شده است؛ در دیدگاه اسلام، زندگی انسان دارای دو سطح دنیوی و اخروی است که ارتباط تنگاتنگی هم با یکدیگر دارند. زندگی مطلوب در منابع اسلامی، بر محور سعادت شکل میگیرد و افراد به هر اندازه که از اسباب سعادت بهرمند باشند، به همان میزان از زندگی مطلوب دنیوی و اخروی برخوردار خواهند بود. البته تحقق کامل اسباب سعادت دنیوی و عوامل زمینه ساز زندگی مطلوب اخروی، در دوره ای خاص از زندگی بشر- به خاطر تحولات عمیقی که در این دوره اتفاق میافتد- امکان دارد که از آن به دوره ظهور امام زمان (عج) یاد میشود. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
5 - سازگاری نظریه فضیلت گرایی با اخلاق دینی
جعفر مروارید جواد رقوی زهرا حسینیمسئلۀ مهم مطرح شده دراین پژوهش این است که اخلاق فضیلت میتواند بهترین وسازگارترین تبیین ازاخلاق دینی باشد. برای رسیدن به این مسئله ابتدا نظریه های اخلاق هنجاری -وظیفه گرایی وغایت گرایی وفضیلت گرایی- تبیین ومقایسه ی بین آن ها انجام می گردد. برتری نظریه فضیلت نسبت به دونظ أکثرمسئلۀ مهم مطرح شده دراین پژوهش این است که اخلاق فضیلت میتواند بهترین وسازگارترین تبیین ازاخلاق دینی باشد. برای رسیدن به این مسئله ابتدا نظریه های اخلاق هنجاری -وظیفه گرایی وغایت گرایی وفضیلت گرایی- تبیین ومقایسه ی بین آن ها انجام می گردد. برتری نظریه فضیلت نسبت به دونظریه رقیب آشکاروپس ازتبیین اخلاق فضیلت محور، هریک مولفه های اصلی آن از قبیل: فضیلت، سعادت، نیت، حکمت عملی، الگوی اخلاقی وحدوسط بیان می-گردد. درادامه برخی مولفه های اخلاق دینی-ازقبیل خداباوری ومعادباوری، پرورش ملکات درونی وخودسازی، جایگاه الگوی اخلاقی دراخلاق دینی، نقش نیت دراخلاق دینی، حدوسط صراط مستقیم یا راه نجات و.... بررسی می شود. همچنین با توجه به قرابت ووحدت موضوع وغایت اخلاق فضیلت واخلاق دینی - به ترتیب علم نفس وسعادت _می توان نتیجه گرفت که اخلاق فضیلت واخلاق دینی نگاهشان به فاعل اخلاقی تکاملی وتعالی بخش است. و نیز می توان با رنگ دینی و جهت الهی دادن به غایت یعنی سعادت دراخلاق فضیلت، زمینه سازگاری این دو اخلاق را فراهم نمود. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
6 - بررسی رابطة مفاد احادیث طینت با اختیار انسان و عدلالهی
عبدالله نیکنامبرخی احادیث، مشعر به این معنا هستند که سعادت یا شقاوت انسان، امری از پیش تعیین شده است و طینت او تعیین کنندة سرنوشت اوست. این احادیث به «احادیث طینت» مشهورند. پرسش مهم بر سر راه این احادیث، نسبت این روایات با اختیار انسان و منافات مفاد ظاهری آنها با عدل الهی است. پاسخ ب أکثربرخی احادیث، مشعر به این معنا هستند که سعادت یا شقاوت انسان، امری از پیش تعیین شده است و طینت او تعیین کنندة سرنوشت اوست. این احادیث به «احادیث طینت» مشهورند. پرسش مهم بر سر راه این احادیث، نسبت این روایات با اختیار انسان و منافات مفاد ظاهری آنها با عدل الهی است. پاسخ به این پرسش مستلزم بررسی سند و دلالت احادیث یادشده است. این مقاله در مقام بررسی حمل مفاد و دلالت این احادیث بوده و کوشیده است به این نتایج دست یابد که: اولا: روایات طینت ناظر به هر دو بعد جسمانی و روحانی انسان هستند؛ ثانیا: طینت و فطرت رابطهای با یکدیگر ندارند؛ ثالثا: منافاتی بین اختیار انسان و مفاد روایات طینت وجود ندارد؛ رابعا: این روایات منافاتی با عدل الهی ندارند؛ زیرا اگر اختلافات انسانها، به خود مخلوق برگردد، تفاوت است نه تبعیض یا خلاف عدل؛ و اگر اختلافات به خداوند برگردد، به دو نوع قابل تفکیک است: برخی وجودشان و برخی عدمشان خلاف عدل است. به طور کلی، نبود اختلاف میان مخلوقات با عدل الهی ناسازگار است تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
7 - نظریه اعتدال وحد وسط اخلاقی در نگاه اندیشمندان مسلمان فارابی و غزالی
حمیدرضا حاجیبابایی محبوبه یزدان پناهانسان پیوسته در راه شناخت اجمالی علوم نظری گام برداشته تا به فهم معنای هستی آگاه شود و به رمز و راز خلقت دست یابد و چون موجودی اجتماعی است نیازمند اخلاق مطلوب است آشنایی افراد با زندگی اخلاق مدار و قرارگیری اخلاقیات در یک حد تعادل و میانه می تواند کمکی برای بهبود ر أکثرانسان پیوسته در راه شناخت اجمالی علوم نظری گام برداشته تا به فهم معنای هستی آگاه شود و به رمز و راز خلقت دست یابد و چون موجودی اجتماعی است نیازمند اخلاق مطلوب است آشنایی افراد با زندگی اخلاق مدار و قرارگیری اخلاقیات در یک حد تعادل و میانه می تواند کمکی برای بهبود رفتاری افراد و جامعه باشد و انسان را در مسیر نیل به زندگی سعادتمندانه یاری نماید، از این رو در این مقاله به تبیین حد وسط اخلاقی از دیدگاه فارابی و امام محمد غزالی از دانشمندان مسلمان به روش مطالعات کتابخانه ای پرداخته شده است و مهمترین مبانی و مؤلفه های مرتبط با حد وسط اخلاقی که شامل خیر، سعادت، اعتدال، فضیلت ها و رذیلت ها است را از دیدگاهایشان ارائه کرده است و نتایج حاصله بدین قرار است که دیدگاه های فارابی و امام محمد غزالی با مکتب ارسطو شباهت زیادی دارند و فارابی در حد وسط علاوه بر کمیت، کیفیت را به جهت شدت و ضعف مهم می داند. غزالی علاوه بر عقل، شرع را نیز مقدس می داند و معتقد است عقل با توجه به جهات مختلف نیازمند شرع هم می باشد. فارابی در تبیین نظریه اعتدال بیشتر متأثر از ارسطو است تا افلاطون. وی در تبیین نظریه اعتدال و حد وسط اخلاقی ابتکار و نظر تأسیسی مهمی ندارد، و داشتن خلق جمیل را، داشتن اعتدال و فعل جمیل را فعل متوسط می داند و برای حد وسط دو نوع قائل است: حد وسط فی نفسه، حد وسط بالاضافه و همانطور که کمیت را مدنظر دارد کیفیت را به جهت شدت و ضعف هم مهم می داند. غزالی هم بی تأثیر از فلسفه یونان نبوده و حد وسط اخلاقی ارسطو و قوای سه گانه نفس افلاطون را پذیرفته و تمایل وی بیشتر به نظریه افلاطون است اما این تأثیرپذیری وی را مقلد یونانی ها نمی کند و تبعیت به جای او نشان دهنده تأکید بر اصول و منش درست اسلامی و مطالب درست را از نادرست و افکار یونانی تفکیک و آنها را در بیان اخلاق اسلامی به کار برده است. وی با استفاده از آیات و روایات بر ارزش های معنوی از خدا و پیامبر (ص) مصداق اسوه اخلاق عالمین، و حب خداوند را خیر اعلی می داند. و شرط رسیدن به سعادت را فضائل فلسفی می دانست و راه رسیدن به فضائل را علاوه بر عقل، شرع مقدس نیز می داند و معتقد است عقل با توجه به جهات مختلف نیازمند شرع هم می باشد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
8 - تبیینی از سعادت محوری بر مدیریت سازمان از منظر تعالیم اسلامی
علیرضا نوبریدر راستای توجه به منویات مقام معظم رهبری در مورد توجه به مسائل مربوط به علوم انسانی و اجتماعی، در کنار این آموزه های اسلامی، محققین علوم اجتماعی و مدیریت در سراسر جهان به نتایجی از رفتار انسان و محیط دست یافته اند که بسیاری از جوامع آنها را در امور اجتماعی و سازمانی خود أکثردر راستای توجه به منویات مقام معظم رهبری در مورد توجه به مسائل مربوط به علوم انسانی و اجتماعی، در کنار این آموزه های اسلامی، محققین علوم اجتماعی و مدیریت در سراسر جهان به نتایجی از رفتار انسان و محیط دست یافته اند که بسیاری از جوامع آنها را در امور اجتماعی و سازمانی خود بکار بسته و با برنامه ها و تصمیمات خود پیوند زده اند، در حالیکه بسیاری ازآنها دراصول دین ما مسلمانان و دستورات دینی اسلام در ابعاد مختلف یافت می شود که با کاربست آنها می توان در کنار اهداف دنیوی یعنی امور اجتماعی و سازمانی انسان، سعادت اخروی را نیز میسر نماید، که تلفیق این دو مقوله مهم در عرصه مدیریت و علوم اجتماعی از وظایف اندیشمندان و محققین اسلامی این عرصه می باشد. در این تحقیق با روش مطالعه هرمونتیک با بهره گیری از تفاسیر و تاویل قران کریم و منابع درسی مدیریت برآنیم با نگاهی متفاوت ماهیت سازمان و فلسفه مدیریت و نقش کلیدی انسان در آن را با فلسفه خلقت انسان و فراز و نشیب زندگی و مشیت الهی در رسیدن به سعادت و کمال پیوند زده و در عظمت دین مبین اسلام خاطر نشان سازیم که هر آنچه در علوم امروزه و آینده به آن دست یافته و خواهیم یافت. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
9 - حکومت و سعادت در انديشه سياسي علامه طباطبايي (ره)
عبدالمطلب عبداللهسعادت از مفاهيم کليدي در انديشه فلاسفه و بخصوص حکماي اسلامي است و از فلاسفه يونان باستان گرفته تا اديان توحيدي و دين اسلام به مقوله سعادت آدمي پرداختهاند. از منظر غالب فلاسفه، هدف سياست و تشکيل حکومت، نيل به سعادت است؛ هرچند در تعريف سعادت تعاريف متفاوتي ارائه شده است. أکثرسعادت از مفاهيم کليدي در انديشه فلاسفه و بخصوص حکماي اسلامي است و از فلاسفه يونان باستان گرفته تا اديان توحيدي و دين اسلام به مقوله سعادت آدمي پرداختهاند. از منظر غالب فلاسفه، هدف سياست و تشکيل حکومت، نيل به سعادت است؛ هرچند در تعريف سعادت تعاريف متفاوتي ارائه شده است. در اين مقاله تلاش شده جايگاه سعادت در انديشه علامه طباطبايي بعنوان يک فيلسوف و مفسر برجسته معاصر مورد بررسي قرار گيرد. از ديدگاه علامه طباطبايي جامعهيي به سعادت دست مييابد که حرکتش در مسير فطرت انساني و نظام آفرينش باشد. دين که از طرف خداوند تشريع شده تفصيل فطرتي است که بصورت اجمال آن را در درون خود مييابيم؛ بنابرين دين ـ اسلام ـ ملاک تشخيص ايمان و عمل صالح است. از اينرو، جامعهيي به سعادت دنيوي و اخروي ميرسد که دين منطبق با فطرت بر آن حکومت کند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
10 - مقايسه دو سنخ خردورزي خودبنياد و وحي بنياد در مناظره ابوحاتم رازي و محمد بن زکرياي رازي
احد فرامرز قراملکي عباسعلي منصوريدر بررسي سير جريان عقلگرايي در جهان اسلام معمولاً به بررسي چالشهاي جريان عقلگرايي با گروههاي ظاهرگرا، متکلمان اشعري و صوفيه پرداخته ميشود و کمتر به بررسي و مقايسه جريانهاي مدافع عقل با يکديگر اقبال ميگردد. در ميان جريانهاي مدافع عقل، دو سنخ خردورزي خودبنياد و خردورزي أکثردر بررسي سير جريان عقلگرايي در جهان اسلام معمولاً به بررسي چالشهاي جريان عقلگرايي با گروههاي ظاهرگرا، متکلمان اشعري و صوفيه پرداخته ميشود و کمتر به بررسي و مقايسه جريانهاي مدافع عقل با يکديگر اقبال ميگردد. در ميان جريانهاي مدافع عقل، دو سنخ خردورزي خودبنياد و خردورزي وحيباور جايگاه مؤثرتري دارند. زيرا در گفتگوي اين دو سنخ از خردورزي است که نيازهاي متقابل عقل و دين به هم آشکار ميشود و گفتگوها از جدلهاي صنفي فاصله گرفته و به گفتگوي واقعي نزديکتر ميگردند. هدف اين نوشتار بررسي مواضع خلاف و وفاق خردورزي ابوحاتم رازي، احمدبنحمدان (ف.322 ﻫ .ق) و محمد بن زکرياي رازي (ف.313 ﻫ .ق) بعنوان نمايندگان خردورزي خودبنياد و خردورزي وحي بنياد در قرن سوم و چهارم هجري است. اين دوره اهميت زيادي در تاريخ تفکر اسلامي دارد، زيرا در اين دوره است که گفتمانها و مکاتب فکري شکل ميگيرد و نظريهها و مرزبنديها ظهور و نمود مييابد. فروکاستن اختلاف عقلگرايي ابوحاتم و محمدبن زکرياي رازي به اعتقاد يا عدم اعتقاد ايشان به ضرورت نبوت، يک مقايسه بسيار سطحي است که مؤلفهها و ماهيت عقلگرايي ايشان را بيان نميكند. نوشتار حاضر در پي اين است كه ريشههاي دورتر و اصلي اين اختلاف را واکاوي نمايد و تصويري از روش عقلگرايي و نظام معرفتي هريک ارائه دهد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
11 - اعتدال طلايي ارسطو در تحليل ابونصر فارابي
زهره توازيانياز مجموع نظرياتي که در علم اخلاق مطرح شدهاند، نظريه اعتدال ارسطويي بيشترين اقبال را در ميان متفکران مسلمان و از جمله فارابي که مؤسس فلسفه اسلامي محسوب ميشود، داشته است. مسئله اين است که آيا فارابي در طراحي نظام اخلاقي خويش به صرف تقليد و بيان و شرح و بسط نظر ارسطو بسن أکثراز مجموع نظرياتي که در علم اخلاق مطرح شدهاند، نظريه اعتدال ارسطويي بيشترين اقبال را در ميان متفکران مسلمان و از جمله فارابي که مؤسس فلسفه اسلامي محسوب ميشود، داشته است. مسئله اين است که آيا فارابي در طراحي نظام اخلاقي خويش به صرف تقليد و بيان و شرح و بسط نظر ارسطو بسنده کرده يا اينکه او نيز خود در زمينه اخلاق صاحب رأي و نظر مستقل بوده است؟ نوشتار حاضر پي آن است تا با ارائه گزارشي مستند از آراء فارابي در حوزه اخلاق نشان دهد که با وجود تأثير انکارناپذير ارسطو بر انديشه او در شکلگيري بعضي از عناصر فکري فارابي در حوزه اخلاق از جمله غايت نهايي دانستن سعادت و تمسک به نظريه حدوسط در فضايل و طرح فضايل چهارگانه مورد عنايت ارسطو، اما او در همة اين مسائل نيز به شرح و بسط اکتفا ننموده و نظريات خاص خود را ارائه نموده است. فارابي بطور مشخص سعادت را از حد يک مفهوم صرف اخلاقي با کاربردي فردي، به حوزه اجتماع و مدينه کشانده و آن را اساس نظامهاي سياسي مبتني بر فضيلت قلمداد نموده است و شاخصهاي کاملاً ديني را در اين حوزه وارد نموده و بخوبي از تبيين آن برآمده است؛ هر چند که انديشه وي در اين زمينه نيز خالي از نقد نميباشد. اما آنچه فارابي را در حوزه اخلاق در جرگه ارسطوئيان قرار ميدهد، مسئله طرح حدوسط در تعيين فضايل اخلاقي و بعنوان يک ضابطه در اين تعيين است که نوشتار حاضر با تکيه بر اين مسئله ميخواهد نشان دهد که چگونه فارابي نظام اخلاقي خويش را با عناصر برگرفته از سنت ارسطويي سامان داده است و نتايج اين تلاشها در حد مقدور در اين مقاله به تصوير کشيده شده است که حاصل آن اثبات ادعاي مذکور ميباشد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
12 - جايگاه عدالت در اتوپياي افلاطون و مدينه فاضله فارابي
دکتر حسین کلباسی اشتری پرويز حاجيزاده«عدالت» آن مفهوم کليدي است که فارابي توانسته است بوسيلة آن مبناي نظام تکويني عالم را تشريح نمايد. در ضمن با همين مفهوم و به تأسي از افلاطون آن را در ساختار مدينه آرماني وارد ساخته و نظام اخلاق فردي را براساس آن، توجيه نموده است. تنها در انطباق نظام تشريع با تکوين و الگ أکثر«عدالت» آن مفهوم کليدي است که فارابي توانسته است بوسيلة آن مبناي نظام تکويني عالم را تشريح نمايد. در ضمن با همين مفهوم و به تأسي از افلاطون آن را در ساختار مدينه آرماني وارد ساخته و نظام اخلاق فردي را براساس آن، توجيه نموده است. تنها در انطباق نظام تشريع با تکوين و الگوسازي آن در روابط فردي و اجتماعي است که انسان ميتواند به سعادت که غايت قصواي افلاطون و فارابي است، دست يابد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
13 - گونه¬شناسي عقلانيت دو حکيم رازي؛ تلاقي «عقلگرايي خودبنياد» زکرياي رازي با «عقلانيت وحياني» ابوحاتم رازي
مهدی گنجورنسبت «خردورزي فلسفي» و «دينداري وحي باور» يا بتعبيري، گستره و کارکرد عقل در نسبت با وحي و سهم آن در هدايت و سعادت انسان، همواره يکي از مهمترين دغدغه هاي انديشمندان مسلمان بوده است. نوشتار حاضر با رويکردي مسئله محور و روش توصيفي ـ تحليلي، با بررسي دو سنخ متفاوت از انديشه أکثرنسبت «خردورزي فلسفي» و «دينداري وحي باور» يا بتعبيري، گستره و کارکرد عقل در نسبت با وحي و سهم آن در هدايت و سعادت انسان، همواره يکي از مهمترين دغدغه هاي انديشمندان مسلمان بوده است. نوشتار حاضر با رويکردي مسئله محور و روش توصيفي ـ تحليلي، با بررسي دو سنخ متفاوت از انديشه ورزي فلسفي و ديني دو حکيم ايراني محمد بن زکرياي رازي(م.313هـ .ق) و ابوحاتم عبدالرحمن رازي(م.322 هـ .ق)، به تبيين نحوة تلاقي دو جريان فکر فلسفي و انديشه کلامي در قرن چهارم هجري پرداخته است. اهميت اين پژوهش از آنروست که در تناظر و گفتمان نزاع گونة اين دو سنخ از انديشه ورزي، رابطه بين عقل و وحي و نيازهاي متقابل فلسفه و دين به هم بهتر آشکار ميشود. گونه شناسي عقلانيت اين دو انديشمند و تبيين آراء و مواضع آنها در مسئله عقل و وحي، تساوي و عدمتساوي عقل در ميان انسانها و سهم خردورزي در سعادت شناسي اين دو حکيم رازي، از مهمترين مسائل و يافتههاي پژوهش حاضر محسوب ميشود. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
14 - تبیین نگرش غایتمدارانة فارابی نسبت به موسیقی
محسن حبيبي سیدمحسن موسوینگرش خاصِ فارابی به موسیقی حكایت از اهمیت علت غایی برای موسیقی نزد وي دارد. در انديشة فارابي، موسیقی با اندیشة منطقی و فلسفة سیاسی مرتبط است و این ارتباط در نظام موسیقایی او مؤثر است. ارتباط موسیقی با منطق و سیاست از طریق غایت موسیقی برقرار میشود؛ به این نحو که صناعت شع أکثرنگرش خاصِ فارابی به موسیقی حكایت از اهمیت علت غایی برای موسیقی نزد وي دارد. در انديشة فارابي، موسیقی با اندیشة منطقی و فلسفة سیاسی مرتبط است و این ارتباط در نظام موسیقایی او مؤثر است. ارتباط موسیقی با منطق و سیاست از طریق غایت موسیقی برقرار میشود؛ به این نحو که صناعت شعری بعنوان بخشی از منطق، تعیینکنندة غایت موسیقی است و در طول این نسبت، با فلسفة مدنی (سیاست) نیز ارتباط پيدا ميكند. بازتاب این ارتباطها را میتوان در مباحث وي در باب تعریف موسیقی، مشخص کردن مبادی آن، منشأ شکلگیری موسیقی، انواع موسیقی و دستهبندي و رتبهبندي آلات موسیقی، تشخیص داد. فارابی با توجه به علت غایی در موسیقی و همچنین مبادی موسیقی که ریاضیات توان بررسی آنها را ندارد، در تحليل موسیقی از ریاضیات فاصله میگیرد. او علت غایی موسیقی را با علت غایی شعر که همان برانگیختن خیال برای نیل به سعادت نزد عموم است، برابر میداند و بدين ترتیب بر وجه محاکاتی موسیقی تأکید میورزد و موسیقی را از اینکه تنها امری سرگرمکننده باشد، خارج میکند. نگرش غایتمدارانه، نتایجی در رویکرد کلی فارابی نسبت به موسیقی در پی داشته که این مقاله به تبيين آنها پرداخته است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
15 - تحليل مقايسهيي ديدگاه فارابي و ابنعربي دربارة جايگاه اخلاق و عرفان در جامعة آرماني
فرشته ندري ابيانهدر اين مقاله با بررسي هويت اخلاقي– عرفاني مدينه» فاضله از ديدگاه فارابي (بعنوان مؤسس فلسفة اسلامي) و ابنعربي (بعنوان پدر عرفان اسلامي)، سيماي سه ركن اصلي اين مدينه يعني رياست، فصل مميزه و هدف از تشكيل آن با تأكيد بر مفاهيم پايهيي كمال، عدالت و سعادت تام ترسيم شده است أکثردر اين مقاله با بررسي هويت اخلاقي– عرفاني مدينه» فاضله از ديدگاه فارابي (بعنوان مؤسس فلسفة اسلامي) و ابنعربي (بعنوان پدر عرفان اسلامي)، سيماي سه ركن اصلي اين مدينه يعني رياست، فصل مميزه و هدف از تشكيل آن با تأكيد بر مفاهيم پايهيي كمال، عدالت و سعادت تام ترسيم شده است و ثابت ميشود اين مفاهيم در متعاليترين وجه ممكن در مدينه» مهدوي تحقق مييابد. تأكيد بر جايگاه عقل و معرفت در اينباره و همچنين بيان مصاديق مدن غير فاضله از ديدگاه ايندو انديشمند، از ديگر مسائل مطرح شده در اين پژوهش است. تحليل مقايسهيي آراء فارابي و ابنعربي نشان ميدهد كه عليرغم اشتراك ديدگاه درباره» اركان اصلي مدينه» فاضله، زيرساختهاي انديشه و آراء فلسفي و عرفاني آنها در اينباره مختلف و متفاوت است. از جمله» اين تفاوتها ميتوان به مواردي چون جايگاه طرح مسئله» مدينه» فاضله، مباني شكلگيري اين ايده، زبان و ادبيات ارائه» آن، تعيين مصداق و بيان سطح تعالي آن و نحوه» اعتقاد به لزوم تحقق عيني مدينه» فاضله اشاره كرد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
16 - صلح و سعادت در فلسفة سياسي صدرالمتألهين
محمد مشکاتاين مقاله داراي دو هدف يا مسئلة اصلي است: نخست، رابطة دوسوية صلح و سعادت؛ دوم، تعامل و تصاعد متقابل و متعاكس آندو بدون هيچ نقطة ايستا و پاياني. چنانكه پيداست رويكرد مقاله توصيفي نيست بلكه در بخش اصلي خود، تحليلي يا توصيفي ـ تحليلي است. نوآوري مقاله در تبيين و كشف رابطه» أکثراين مقاله داراي دو هدف يا مسئلة اصلي است: نخست، رابطة دوسوية صلح و سعادت؛ دوم، تعامل و تصاعد متقابل و متعاكس آندو بدون هيچ نقطة ايستا و پاياني. چنانكه پيداست رويكرد مقاله توصيفي نيست بلكه در بخش اصلي خود، تحليلي يا توصيفي ـ تحليلي است. نوآوري مقاله در تبيين و كشف رابطه» دوسويه صلح و سعادت و كشف رابطة متصاعد دوسويه آن از متون ملاصدراست. اين رابطه بر مبناهاي مختلفي در انديشة صدرالمتألهين مورد تحليل قرار ميگيرد. بر مبناي انسانشناسي ملاصدرا، از زواياي گوناگون بدست ميآيد كه صلح شرط سعادت دنيوي و اخروي است و سعادت نيز عامل تحكيم صلح است. وجودشناسي و جهانشناسي صدرايي نيز مبناي تحليلهاي نگارنده در باب رابطة دوسويه صلح و سعادت است؛ بر اين مبنا تحليل ميكنيم كه چگونه جامعة صدرايي در عين برخورداري از تكثرها ميتواند عميقاً وحدتگرا باشد. تحليل رابطة صلح و سعادت بر مبناي انديشههاي ديني صدرايي نشان ميدهد كه چگونه صلح در دنياي مدرن به مخاطره افتاده است. ساختار حكومت و كاركردهاي آن نيز بتفصيل ديگري پرده از رابطة دوسوية صلح و سعادت برميدارد، چنانكه انديشههاي اخلاقي ملاصدرا نيز رابطة دقيق صلح و امنيت و سعادت اخلاقي را برملا ميسازد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
17 - آموزة «سعادت و رستگاري» از منظر ابن سينا
شمساله سراج هدی حبیبی منشمسئلة سعادت و رستگاري انسان از مهمترين دغدغههاي ذهني بشر است. نظامهاي ديني و فكري مختلف با توجه به جهانبيني خاص خود، سعي كردهاند پاسخي شايسته به اين مسئلة مهم بدهند. ابن سينا از جمله متفكراني است كه ديدگاهي بديع در اينباره دارد. در نوشتار حاضر كوشش بر تبيين اين مسئله أکثرمسئلة سعادت و رستگاري انسان از مهمترين دغدغههاي ذهني بشر است. نظامهاي ديني و فكري مختلف با توجه به جهانبيني خاص خود، سعي كردهاند پاسخي شايسته به اين مسئلة مهم بدهند. ابن سينا از جمله متفكراني است كه ديدگاهي بديع در اينباره دارد. در نوشتار حاضر كوشش بر تبيين اين مسئله است كه ديدگاه ابن سينا دربارة رستگاري چيست و با كداميك از نظريههاي نجات مطرح در الهيات امروزي قابل تطبيق است؟ پور سينا نجات انسان را در دستيابي به فضايل و احتراز از رذايل، كسب معرفت عقلي و رسيدن به كمال قوة عاقله، اتحاد با مجردات و فرمانبرداري از پيامبران و شرع مقدس ميداند. او قائل به نجات حداكثري است و اكثريت انسانها را شايستة ورود به بهشت و نجات از عذاب ميداند. با توجه به آراء ابن سينا، دين اسلام برگزيدهترين دين است اما پيروان ساير اديان نيز ميتوانند بر اساس معرفت عقلاني و تزكيه نفس به مراتبي از رستگاري نائل شوند؛ بدينسان ديدگاه وي دربارة رستگاري به نظريه شمولگرايي نزديك ميشود اما برخلاف شمولگرايان كه دايرة نجات انسان را به دين محدود ميكنند، ابن سينا نگاهي فرا ديني دارد و براي رستگاري سه ضلع ترسيم ميكند: عقل، اخلاق و دين. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
18 - معناشناسی بهجت از نگاه ملاصدرا
مريم فخرالديني جعفر شانظری سیدمهدی امامی جمعهدر آثار ملاصدرا «بهجت» بعنوان يكي از آثار وجود مطرح ميشود و همانند ساير مؤلفههاي وجودي نميتوان تعريف ماهوي از آن ارائه نمود. به همين منظور، در اين نوشتار تلاش شده با ارزيابي بهجت در يك شبكه معنايي متشكل از «لذت»، «سعادت» و «عشق» به شناخت دقيقتري از معناي وجودي و مصاديق أکثردر آثار ملاصدرا «بهجت» بعنوان يكي از آثار وجود مطرح ميشود و همانند ساير مؤلفههاي وجودي نميتوان تعريف ماهوي از آن ارائه نمود. به همين منظور، در اين نوشتار تلاش شده با ارزيابي بهجت در يك شبكه معنايي متشكل از «لذت»، «سعادت» و «عشق» به شناخت دقيقتري از معناي وجودي و مصاديق آنها دست يابيم. در اينباره ميتوان گفت كه مرتبة وجودي بهجت، برتر از لذت است و از نظر مصداقي، نسبت عموم و خصوص منوجه دارند. از سوي ديگر سعادت، رسيدن به وجود استقلالي مجرد يا همان، وجود استعلايي است و بهجت، آگاهي نفس به تحقق چنين مرتبة متعالييي ميباشد. پس بهجت و سعادت، معلول دستيابي به بالاترين مراتب وجود هستند و از نظر مصداقي، نسبت عموم و خصوص مطلق ميان آنها برقرار است. عشق و بهجت نيز هر دو، معلول تحقق كمال نفس هستند و از نظر معنايي و مصداقي، نسبت تساوي ميان آنها برقرار است. بنابرين ميتوان گفت در نظام وجودشناسانة ملاصدرا مؤلفههاي بهجت، لذت، عشق و سعادت بسيار درهمتنيده و مرتبط با يكديگر هستند، بنحوي كه تحقق هر يك از آنها زمينهساز دستيابي نفس به ساير آثار و خيرات وجود خواهد شد. در اين ميان بهجت بعنوان شاخص اصلي اين منافع وجودي، نقشي عميق و غيرقابل انكار دارد. پس از روشن شدن اشتراكات و تمايزات آنها، به شناسايي مؤلفههاي اثباتي و ثبوتي بهجت پرداخته و براساس آن به اين نتيجه رسيدهايم كه ميتوان بهجت را مشاهدة بالاترين كمالات وجودي نفس دانست كه از طريق رسيدن به درجه» وجود استقلالي مجرد و هيئت استعلايي محقق ميشود. دستيابي به چنين مرتبهيي براي نفس بواسطه» معرفت خداوند بعنوان علت هستيبخش انسان و شناخت خود، امكانپذير است كه موجبات دريافت بهجت عظيمي را براي نفس فراهم ميكنند. توجه به درجه» وجودي نفس در اين مرتبه و دستاوردهاي بيبديل آنها يعني معرفت به خدا و شناخت خود، جايگاه و تأثير بهجت نزد نفس را بخوبي روشن ميسازد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
19 - بررسي كاركرد ايمان و لوازم آن در هويَتپذيري زندگي در انديشة علامه طباطبايي
سهیلا قلی پور شهرکی مجتبی جعفری اشکاوندی محسن فهیم علیرضا خواجه گیر«ايمان» اساسيترين عنصر حيات معنوي، گوهر زينتبخش روح بشري و درخشانترين پرتو عالم علوي است. يكي از مهمترين مباحث كلامي، بحث دربارة ايمان و عناصر وابسته به آن است، بگونهيي كه نميتوان نقش بنيادي آن را در شكلگيري هويتپذيري زندگي ناديده گرفت. پژوهش حاضر در پي اينست كه كار أکثر«ايمان» اساسيترين عنصر حيات معنوي، گوهر زينتبخش روح بشري و درخشانترين پرتو عالم علوي است. يكي از مهمترين مباحث كلامي، بحث دربارة ايمان و عناصر وابسته به آن است، بگونهيي كه نميتوان نقش بنيادي آن را در شكلگيري هويتپذيري زندگي ناديده گرفت. پژوهش حاضر در پي اينست كه كاركرد ايمان و لوازم آن را در هويتپذيري زندگي، با روش توصيفي ـ تطبيقي از ديدگاه علامهطباطبايي بررسي نمايد. براي جمعآوري دادهها از روش كتابخانهيي استفاده شد و دادههاي پژوهش حاصل از گردآوري آثار علامهطباطبايي، كتب و مقالات مرتبط، بر اساس مباني معرفتشناسي و انسانشناسي ايشان از جوانب مختلف مورد تحليل و ارزيابي قرار گرفت. نتايج يافتهها نشان ميدهد كه او ايمان را امري قلبي، و التزام به لوازم و آثار عملي آن را ضروري ميشمارد و مراتب آن را در قياس با مراتب اسلام، چهار مرحله ميداند كه مهمترين مرحله، مرحلة چهارم است. همچنين كاركرد اخلاص در عمل در پرتو ايمان، جداناپذيربودن ايمان و عمل، تأثير عمل بر سعادت انسان و رابطة ايمان و اخلاق در هويتپذيري انسان بررسي شده است. علامهطباطبايي ايجاد آرامش قلبي، زائل شدن شك و ترديد، خشوع قلبي و محبت را از آثار و فوايد ايمان بر شمرده است. با ملاحظة اهميت معرفتشناسانه، ايمان در حيات ديني، ضمن ايجاد نگرش مثبت و اميدوارانه، به زندگي آدمي معنا و مفهوم ميبخشد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
20 - ناموس طبيعت بمثابه راهكار سعادت بشر
آیتالله سیدمحمد خامنهایجهان آفرينش و طبيعت براساس قواعد و قوانين (نواميس يا سنن الهي) خلق شده و نظام خلقت بر آنها استوار است. مشيت و تقدير الهي بر اين قرار گرفته كه تمام اجزاء و اعضاي جهان هستي، با يكديگر و با مجموعة جهان خلقت، در ارتباطي و تعاملي دوسويه باشند. انسان نيز بعنوان عضوي از اين جه أکثرجهان آفرينش و طبيعت براساس قواعد و قوانين (نواميس يا سنن الهي) خلق شده و نظام خلقت بر آنها استوار است. مشيت و تقدير الهي بر اين قرار گرفته كه تمام اجزاء و اعضاي جهان هستي، با يكديگر و با مجموعة جهان خلقت، در ارتباطي و تعاملي دوسويه باشند. انسان نيز بعنوان عضوي از اين جهان، هم ميتواند بر آن اثر بگذارد و هم ميتواند از آن تأثير بپذيرد. اين تأثير و تأثر بر اساس قانون (ناموس) و قاعده» اصلي اين جهان، يعني تساوق «وجود» و «خير» مقدر شده است؛ آنجا كه خير هست، وجود نيز هست (و برعكس) و آنجا كه خير نباشد، «شر»، يعنيلاوجود و عدم است (و برعكس.) يگانه راه رسيدن انسان به سعادت حقيقي، هماهنگي و همراهي با نظام طبيعت و قواعد حاكم بر آن است؛ سنت الهي يا قانون و ناموس طبيعت بگونهيي است كه انحراف از آن، شر، بلا، ضرر، آفت، بيماري و ... را در پي خواهد داشت. جهان (انسان كبير) در برابر اعمال خوب و بد انسان (عالم صغير) واكنش نشان ميدهد؛ «گناه» كه همان تمرد از فرامين الهي يا انحراف از قواعد تكوين و طبيعت است، موجب شقاوت و بدبختي انسان خواهد بود و عذاب و كيفر الهي را در پي خواهد داشت. در اينجاست كه اسماء و صفات جلاليّه» خداوند، ظهور و تجلي مييابد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
21 - مسئلۀ جاودانگی نفس در اندیشۀ علامه طباطبائی
قاسم پورحسن حسین کلباسی اشتری علیرضا کلبادی نژاددیدگاه علامه طباطبایی در باب جاودانگی نفس، مبتنی بر جهانبینی توحیدی اوست. او تلاش کرده به چالشبرانگیزترین مباحث و اشکالات مربوط به جاودانگی نفس در مسئلۀ سعادت و شقاوت ذاتی، احباط، تکفیر و خلود در عذاب پاسخ دهد. علامه با اتکا به مبانی عقلی و بر مبنای حکمت متعالیۀ صدرالم أکثردیدگاه علامه طباطبایی در باب جاودانگی نفس، مبتنی بر جهانبینی توحیدی اوست. او تلاش کرده به چالشبرانگیزترین مباحث و اشکالات مربوط به جاودانگی نفس در مسئلۀ سعادت و شقاوت ذاتی، احباط، تکفیر و خلود در عذاب پاسخ دهد. علامه با اتکا به مبانی عقلی و بر مبنای حکمت متعالیۀ صدرالمتألهین و بهره¬گیری از اصولی مانند اصالت وجود، حرکت جوهری اشتدادی، وحدت حقیقت نفس و تشکیک در مراتب وجود، تقریری نو از معاد و جاودانگی نفس ارائه نموده است. این نوشتار میکوشد با طرح موضوع جاودانگی، نسبت آن را با اهداف و غایات انسانی که همان تحقق تمامیت حقیقی انسان با معاد و جاودانگی نفس است، تبیین نماید. در این راستا، نظر علامه طباطبایی دربارۀ وجود جوهری نفس و اثبات جاودانگی آن، و همچنین وجوه نوآورانۀ اندیشۀ وی در بحث جاودانگی و نتایج و پیامدهای معرفتی آن را مورد بحث و بررسی قرار دادهایم و به اشکالات مطرحشده علیه جاودانگی نفس، با توجه به مبانی علامه، پاسخ دادهایم. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
22 - بررسی تطبیقی سعادت در نظرگاه قرآن و فلسفه: مطالعهای بر مفاهیم و رویکردها
احمدرضا شاه سنایی مجتبی جعفری محسن فهیمدر فرآیند درگیری میان نیروهای خیر و شر در وجود انسان، گاه تمایلات پست بر گرایشهای عالی و عقل و فطرت آدمی چیره می شود و انسان با گناه، تن به اسارت قوای نازله نفس می دهد. بر این اساس مسئله اساسی پژوهش حاضر پرسمان سعادت است. و در پی پاسخ این سوال هستیم که راه حل قرآن کری أکثردر فرآیند درگیری میان نیروهای خیر و شر در وجود انسان، گاه تمایلات پست بر گرایشهای عالی و عقل و فطرت آدمی چیره می شود و انسان با گناه، تن به اسارت قوای نازله نفس می دهد. بر این اساس مسئله اساسی پژوهش حاضر پرسمان سعادت است. و در پی پاسخ این سوال هستیم که راه حل قرآن کریم جهت رهایی از این ذلت و چگونگی دستیابی به سعادت چیست؟ لذا هدف این نوشتار معناشناسی سعادت در قرآن کریم است؛ اما از آنجا که رویکرد فلسفه نسبت به پرسمان سعادت نیز مورد توجه پژوهش پیش رو است؛ لذا هدف بعدی، معناشناسی و روش دستیابی به سعادت در دستگاه فلسفی با تمرکز بر آرای ملاصدرا است. یافته های پژوهش حاضر که براساس روش توصیفی و تحلیلی انجام شده است، نشان می دهد که دو واژه «فوز» و «فلاح» معادل های معنایی واژه سعادت در قرآن کریم است. سعادت از دیدگاه قرآن و فلسفه، در نوع خود حائز ارزش است، این پژوهش بر آن است که مفهوم و اصول دستیابی به سعادت از دیدگاه فلسفه را با سویهای تطبیقی موردبررسی قرار دهد و درواقع نسبت به نظرگاه فلسفی ارزشگذاری کند. در عرصه روش های نیل به سعادت، قرآن کریم دو دسته عوامل اعتقادی و عملی را مطرح نموده، این در حالی است که در دستگاه فلسفی عمدتاً به روش تزکیه نفس تأکید شده است این مقاله اهتمامی نوین در موضوع حاضر است چراکه پژوهش های سابق به جامعیت این نوشتار نمی باشند وهرکدام یکی از شاخصه ها را بررسی کرده اند.لازم به ذکر است این مقاله برگفته از رساله دکتری نگارنده می باشد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
23 - هراس از مرگ در فلسفه اپیکوروس
سیدنیما صالحی احمد عسگریپژوهش حاضر در باب اپیکوروس و رای او در باب مرگ است و این که چرا هراس از مرگ ناموجه است و استدلال اپیکوروس بر این رای چیست. ما نخست سعی در روشن ساختن رای اپیکوروس و تفاسیر آن داریم و این که چرا اپیکوروس چنین می اندیشیده است و اخلاف فرهنگی و فلسفی وی در این باب چه کسانی أکثرپژوهش حاضر در باب اپیکوروس و رای او در باب مرگ است و این که چرا هراس از مرگ ناموجه است و استدلال اپیکوروس بر این رای چیست. ما نخست سعی در روشن ساختن رای اپیکوروس و تفاسیر آن داریم و این که چرا اپیکوروس چنین می اندیشیده است و اخلاف فرهنگی و فلسفی وی در این باب چه کسانی بوده اند. اهمیت پژوهش حاضر در روشن ساختن سخن اپیکوروس در بافت و جلوگیری از سوفهم آن است. مسئله اصلی مقاله حاضر این است که مبادی رأی اپیکوروس در ناموجه دانستن هراس از مرگ چیست و آیا استدلال او بر این مدعا موجه است؟ خواهیم گفت در فلسفه اپیکوروس روح فانی است و لذا مرگ به معنای فناست. علی رغم آنکه به رأی او این امر نافی سعادت نیست، لکن هراس از مرگ را مانع از رسیدن به سعادت میداند و لذا بر ناموجه بودن هراس از مرگ استدلال میکند و مواجهه صحیح با مرگ را تبیین میکند. در تقریر حاضر از رأی اپیکوروس تلاش شده است اولا آراء و ادله وی در سیاق و سابقه فرهنگی و فلسفی مربوطه طرح شود، و ثانیا بحث خواهد شد که باید هراس از فرایند مردن را از هراس از مرده بودن متمایز داشت تا معنای قول او معلوم گردد و منظورش واضح شود. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
24 - هراس از مرگ در فلسفه اپیکوروس
احمد عسگری سیدنیما صالحیمسئلۀ اصلی مقالۀ حاضر بررسی مبادی و دلایل دیدگاه اپیکوروس مبنی بر ناموجه دانستن هراس از مرگ است و اینکه آیا استدلال او بر این مدعا موجه است؟ در اندیشه و فلسفۀ اپیکوروس، روح فانی است و لذا مرگ بمعنای فناست. برغم آنکه بعقیدۀ او این امر نافی سعادت نیست، لکن هراس از مرگ را أکثرمسئلۀ اصلی مقالۀ حاضر بررسی مبادی و دلایل دیدگاه اپیکوروس مبنی بر ناموجه دانستن هراس از مرگ است و اینکه آیا استدلال او بر این مدعا موجه است؟ در اندیشه و فلسفۀ اپیکوروس، روح فانی است و لذا مرگ بمعنای فناست. برغم آنکه بعقیدۀ او این امر نافی سعادت نیست، لکن هراس از مرگ را مانع از رسیدن به سعادت میداند و لذا بر ناموجه بودن آن استدلال میکند و نحوۀ مواجهۀ صحیح با مرگ را نیز تبیین میکند. در این نوشتار، ضمن ارائۀ تقریری نوین از دیدگاه اپیکوروس تلاش شده تا اولاً، آراء و ادلۀ وی در سیاق و سابقۀ فرهنگی و فلسفی مربوط، طرح و ارزیابی شود و ثانیاً، بیان شده که باید «هراس از فرایند مردن» را از «هراس از مرده بودن» متمایز دانست تا بدینوسیله معنا و مفهوم نظریۀ اپیکوروس معلوم گردد و مقصود او واضح شود. تفاصيل المقالة