-
حرية الوصول المقاله
1 - محدوده جغرافیایی تمدن اسلامی
ناصر صادقیان حسين رحماني تيركلاييتمدن اسلامی، تمدنی دینی است که همۀ مؤلفههای آن بر محور دین اسلام میگردد .چنانکه مدینة النبی، شهر نوبنیاد پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) بر اساس همین ارکان استوار شد و تمدنی را ایجاد کرد که مبانی آن قرآنی و سنت بود. فتوحات اسلامی به رویارویی جهادگران مسلمان با مردمان أکثرتمدن اسلامی، تمدنی دینی است که همۀ مؤلفههای آن بر محور دین اسلام میگردد .چنانکه مدینة النبی، شهر نوبنیاد پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) بر اساس همین ارکان استوار شد و تمدنی را ایجاد کرد که مبانی آن قرآنی و سنت بود. فتوحات اسلامی به رویارویی جهادگران مسلمان با مردمان سایر نواحی چون ایران، شام، شمال آفریقا، مصر و اندلس انجامید. در نتیجۀ گسترش ارضی و توسعه مناطق تحت نفوذ خلافت اسلامی، بیشتر مؤلفههای تمدن تغییر کرد و اسلام با اصولی تغییرناپذیر و فروعی منعطف، در سرزمینهای فتح شده پرورش یافت. حاصل این برخورد و آمیختگی اسلام با سایر فرهنگهای ملل مختلف، تمدنی با ارزش بود که سرآغاز آن در مدینه النبی بود، اما در سرزمینهایی چون ایران، بین النهرین، شام، مصر و اسپانیا بالید. هدف اساسی در این پژوهش بازنمایی تمدن اسلامی در محدوده جغرافیایی خاص آن و شناسایی همگونی ها و ناهمگونی های قومی، مذهبی و زبانی در چارچوب آن است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
2 - گفت وگوي تمدنها: زمينههاي عيني و سرمشقهاي نظري
محمود علیپوردر اين مقاله تلاش شده است با تمسك به تنوعات فلسفه سياسي مدرن، الگوهايي كه هر يك به نحوي مستعد پذيرش ايده گفتوگوي تمدنها هستند، طبقهبندي شوند. اين الگوها در قالب سه دسته نظريه «ليبرالي مصلحت جويانه»، «ليبرالي متكي بر پيوند اخلاقي» و «غيرليبرالي متكي بر همبستگي سياسي» أکثردر اين مقاله تلاش شده است با تمسك به تنوعات فلسفه سياسي مدرن، الگوهايي كه هر يك به نحوي مستعد پذيرش ايده گفتوگوي تمدنها هستند، طبقهبندي شوند. اين الگوها در قالب سه دسته نظريه «ليبرالي مصلحت جويانه»، «ليبرالي متكي بر پيوند اخلاقي» و «غيرليبرالي متكي بر همبستگي سياسي» قابل طرح هستند. هابرماس، گادامر، باختين و فيلسوفان اجتماعگرا نظريهپردازاني هستند كه ميتوانند ذيل اين تقسيمبنديها مورد مطالعه قرار گيرند. بخش دوم مقاله به بررسي الگوهاي پديد آمده در عرصه ارتباطات طي سه دهه پاياني قرن بيستم و توصيف مختصر ويژگيهاي هر يك اختصاص دارد. نظم پارادايمي نخست عمدتاً دربرگيرنده يك الگوي نقاد به نظم سرمايهدارانه در عرصه جهاني است، الگوي پارادايمي دوم به روايت هابرماس از ارتباط قرابت بيشتر دارد و الگوي سوم به مباني نظري اجتماعگرايان نزديك ميشود. بخش سوم مقاله در پي آن است كه به اعتبار نظريهها و سرمشقهاي مطرح شده به وجوه عمده فلسفي و سياسي كه ايده گفتوگوي تمدنها را به نظريه علمي نزديك ميكند، بپردازد. بر اين اساس ميتـوان پيوندهاي بيشتري ميان انديشههاي «اجتماعگرا» و ايده «گفتوگوي تمدنها» برقرار كرد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
3 - علی شريعتی و اليناسيون فرهنگي
امير روشن«اليناسيون» يکي از مباحث کليدي انديشه شريعتي است. او با اين مفهوم، مسائل انسان امروز را تجزيه و تحليل ميکند. از نظر وي در «از خودبيگانگي» انسان «ديگري» را «خود» احساس ميکند و آگاهي به خويش را از دست ميدهد و دچار نوعي «خود آگاهي کاذب» ميشود. از خود بيگانگي همان از أکثر«اليناسيون» يکي از مباحث کليدي انديشه شريعتي است. او با اين مفهوم، مسائل انسان امروز را تجزيه و تحليل ميکند. از نظر وي در «از خودبيگانگي» انسان «ديگري» را «خود» احساس ميکند و آگاهي به خويش را از دست ميدهد و دچار نوعي «خود آگاهي کاذب» ميشود. از خود بيگانگي همان از دست رفتن «وجود حقيقي و فطري» و «خويشتن اجتماعي» است. او، هر آنچه انسان را از ويژگيهاي انسانياش ـ که تعريف خاصي از آن دارد ـ دور کند عامل «الينه» کنندگي ميداند. از نظر شريعتي عقلانيت ابزاري، بوروکراسي و ماشينيسم انسان را در قرن بيستم از خود بيگانه کردهاند و از اين منظر آنها را نقد ميکند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
4 - نقد فلسفی جوهرگرایی فرهنگی در نظریۀ برخورد تمدنها
اصغر ميرفردي علیرضا سمیعی اصفهانی آرش موسویاین مقاله به نقد فلسفی نظریۀ برخورد تمدن ها پرداخته است، که نظریۀ مهمی در گفتمان حاضر در روابط بین الملل محسوب می شود. طبق نظریۀ «هانتینگتون»، جهان را می توان به تمدن های متمایز تقسیم کرد و ارزش های تمدنی، تعیین کنندۀ نوع برخورد کشورها با یکدیگر است. با انتخاب نقد فلسفی أکثراین مقاله به نقد فلسفی نظریۀ برخورد تمدن ها پرداخته است، که نظریۀ مهمی در گفتمان حاضر در روابط بین الملل محسوب می شود. طبق نظریۀ «هانتینگتون»، جهان را می توان به تمدن های متمایز تقسیم کرد و ارزش های تمدنی، تعیین کنندۀ نوع برخورد کشورها با یکدیگر است. با انتخاب نقد فلسفی به عنوان رویکرد نظری و روش شناختی، متن نظریۀ هانتینگتون تجزیه و تحلیل شد. در این نظریه، ایدئولوژی جوهرگرایی فرهنگی به دو شکل قرار دارد: اول، مجموعه ای از ارزش های بنیادی وجود دارد که به طور تغییرناپذیری با گذشت زمان نیز حائز اهمیّت باقی می ماند. دوم، بسیاری از افراد با پیشینۀ نژادی مشترک حتی در صورت مهاجرت، به این ارزش ها متوسل شده و در مواقع بحران، کشورهای خویشاوند و مهاجران با هم متحد می شوند. یافته ها نشان میدهد رهبران و سیاست هایشان بیش از باورهای فرهنگی نهان در تعاملات و تحولات سیاسی تعیین کننده هستند. زمانی که ارزش های فرهنگی، تعیین کنندۀ کنش های رهبران سیاسی تلقی شود، اهمیت رهبری و قدرت نظارتی ملت ها نادیده و کم اهمیت انگاشته می شود. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
5 - بازخوانی نظریة برخورد تمدنها بر اساس تحولات خاورمیانه در دو دهة اخیر
احمد زارعان امیر مسعود امیر مظاهریپس از پایان جنگ سرد، مرزهای هویتی ملتها که بر اساس وابستگی به یکی از قطبهای سیاسی و ایدئولوژیک یا عدم وابستگی به آنها مشخص میشد، دگرگون گردید و نقش و اهمیت فرهنگ در فرایند هویتیابی ملتها برجستهتر شد. در حالی که مرزهای هویتی در گذشته، بیشتر بر اساس شاخصهای سیاسی أکثرپس از پایان جنگ سرد، مرزهای هویتی ملتها که بر اساس وابستگی به یکی از قطبهای سیاسی و ایدئولوژیک یا عدم وابستگی به آنها مشخص میشد، دگرگون گردید و نقش و اهمیت فرهنگ در فرایند هویتیابی ملتها برجستهتر شد. در حالی که مرزهای هویتی در گذشته، بیشتر بر اساس شاخصهای سیاسی، ایدئولوژیک و اقتصادی تعیین میشدند، به تدریج مرزهای هویتی بر اساس شاخصهای فرهنگی شکل گرفتند و هویت فرهنگی و تمدني بیش از گذشته مبنای تفکیک واحدهای سیاسی قرار گرفت. این مقاله با استفاده از روش توصيفي - تبييني، به دنبال ارائۀ تبیینی از چرایی تقابلهای برونتمدنی و درونتمدنی در سالهای اخیر بر اساس نظريه برخورد تمدنهاست. نتایج این مقاله مؤید این فرضيه است که در شرایط جدید، فرایند یکسویة جهانیشدن، به همان میزان که مرزهای فرهنگی جوامع را از میان برداشته و در جهت غربی کردن آنها حرکت کرده است، موجب شده است تا گروههای اجتماعی، هویت خود را بر اساس غیریت از غرب و فرهنگ و تمدن غربی بازتعریف کنند و در فرایند هویتیابی فرهنگی و تمدنی، روند غربستیزی و غربگریزی افزایش یافته است تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
6 - تصاویر و طرح های کلان صنعت آینده کشورهای پیشتاز دلالت ها، یافته ها؛ درس ها و آموزه ها برای دولت، دانشگاه و صنعت
محمد رضا کریمی قهرودی مسعود شفیعینیل به تمدن برتر صنعتی و توسعه صنعت پیشرفته و هوشمند آینده از اهداف کلان و دغدغه جدی بسیاری از کشورهای توسعه یافته و پیشتاز جهان است. از اینرو این کشورها اقدام به چشمانداز و تصویرسازی صنعت آینده خود و برای تحقق این تصاویر، طرحها و برنامههای کلان ملی و نقشههای راه أکثرنیل به تمدن برتر صنعتی و توسعه صنعت پیشرفته و هوشمند آینده از اهداف کلان و دغدغه جدی بسیاری از کشورهای توسعه یافته و پیشتاز جهان است. از اینرو این کشورها اقدام به چشمانداز و تصویرسازی صنعت آینده خود و برای تحقق این تصاویر، طرحها و برنامههای کلان ملی و نقشههای راه متعددی تهیه و سرمایهگذاریهای گسترده و هدفمندی انجام دادهاند، بهگونهای که ما امروزه شاهد رقابت چند برنامه عمده در جهان جهت ساخت تمدن صنعتی آینده هستیم. این مقاله یک مطالعه از نوع کیفی با رویکرد توصیفی- تحلیلی و با هدف بررسی تطبیقی تصاویر، چشماندازها و طرحهای صنعت آیندهِ کشورهای پیشتاز به منظور بهینهکاوی و استخراج دلالتها، درسها و آموزهها برای توسعه صنعتی کشور است. در ابتدا به اجمال پارادایم و تمدن صعتی نوین آینده یعنی انقلاب چهارم صنعتی معرفی شده و سپس مهمترین تصاویر و طرحهای کلان صنعت آینده سه کشور پیشتاز در مواجهه با این انقلاب شامل اتحادیه اروپا بویژه کشور آلمان (صنعت نسل چهار و پنج )، چین (ساخت چین 2025 و ابرقدرت برتر تولید در 2049 )، آمریکا (اینترنت اشیا صنعتی، ساخت پیشرفته و هوشمند2030 ) به اجمال شناسایی و در نهایت با بررسی تطبیقی این تصاویر، مهمترین یافتههای کلیدی، دلالتها، درسها و آموزهها برای برای دولت، دانشگاه و صنعت ارائه شده است. لازم است کشور عزیزمان با فهم عمیق این تصاویر و طرحهای کلان، مواجهه هوشمندانهای با این تحولات داشته باشد تا دچار غافلگیری راهبردی نشود. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
7 - توحید در نگرش سلفیه جهادی و بررسی پیامدهای آن
عباسعلی فرزندیاگرچه اصل توحید از باورهای مشترک همه فرق و جریان های اسلامی است اما تفسیرهای لفیه جهادی که یکی از جریان های فعال در دنیای اسلام است، قرائت خاصی از توحید ارائه کرده و چهره متفاوتی را از اسلام به نمایش گذاشته است. اندیشه توحیدمحورانه این گروه وحدت و همزیستی مسالمت آمیز را أکثراگرچه اصل توحید از باورهای مشترک همه فرق و جریان های اسلامی است اما تفسیرهای لفیه جهادی که یکی از جریان های فعال در دنیای اسلام است، قرائت خاصی از توحید ارائه کرده و چهره متفاوتی را از اسلام به نمایش گذاشته است. اندیشه توحیدمحورانه این گروه وحدت و همزیستی مسالمت آمیز را دشوار ساخته و جامعه اسلامی را به ناامنی کشانده است. این تحقیق با استفاده از روش توصیفی ـ تحلیلی به مطالعه تعریف بزرگان سلفیه جهادی از مفهوم توحید پرداخته و نتایج و پیامدهای آن را مورد نقد و بررسی قرار داده است. یافته های تحقیق نشان می دهد که اندیشه تکفیری این گروه جهان اسلام و به تبع آن همه جامعه بین الملل را گرفتار بحران جنگ و ناامنی ساخته است. پیامدهای امنیتی و دفاعی اندیشه توحیدی سلفی به دو بخش پیامدهای درونی و بیرونی تقسیم می شود. پیامدهای درونی اندیشه توحیدی سلفیه جهادی عبارتند از: توسعه معنايى و مصداقى شرک، عمل گرایی محض و افراطی، عدم رعایت قواعد جنگ و ایمان اجباری؛ و پیامدهای بیرونی آن عبارتند از: ترویج خودکشی، یکسان انگاری موحد با تروريسم و عدم تحقق تمدن اسلامی. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
8 - نقش مدارس شیعی عصر صفویه در توسعه فرهنگ وتمدن اسلامی (با تاکید بر دو مدرسه خان شیراز و مدرسه چهار باغ اصفهان)
ابوطالب احمدی مقدم مهدی گلجان رامین یلفانیبر اساس منابع مکتوب، تدریس و آموزش در اسلام تا قرن چهارم هجری قمری به شیوه کاملا سنتی و در مساجد و مکتب خانه ها صورت می گرفت. به تدریج از اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری علما و امراء به تاسیس دارالعلوم و مدارسی اقدام ورزیدند و از قرن پنجم هجری قمری، تحول عظیمی در ش أکثربر اساس منابع مکتوب، تدریس و آموزش در اسلام تا قرن چهارم هجری قمری به شیوه کاملا سنتی و در مساجد و مکتب خانه ها صورت می گرفت. به تدریج از اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری علما و امراء به تاسیس دارالعلوم و مدارسی اقدام ورزیدند و از قرن پنجم هجری قمری، تحول عظیمی در شیوه آموزشی در ایران و سرزمینهای تحت حاکمیت سلاجقه رخ داد و مدارس بیشماری در سراسر کشور تاسیس گردید. این روند در طی دو دوره ایلخانی و تیموری تداوم یافت و در نهایت در عصر صفویه به اوج خود رسید. دوره صفویه به عنوان عصر كلاسیك در تاریخ مدارس ایران اسلامی معرفی گشته است. طی این دوره دو عامل مهم: تشکیل دولت متمرکز ایرانی و رسمی بافتن مذهب شیعی، راه را برای ایجاد نظام آموزشی پویا و جدید و در قالبی نو فراهم کرد و نتیجه این امر فزونی مدارس و تاسیسات علمی و آموزشی را موجب گردید. پژوهش پیش رو به شیوه کتابخانه ای و میدانی و به روش توصیفی - تحلیلی و تاریخی، به دنبال تاثیر مدارس عصر صفوی خصوصا دو مدرسه خان شیراز و مدرسه چهارباغ اصفهان بر توسعه فرهنگی در ایران و جهان اسلام است. بررسی ها و مطالعات صورت گرفته نشان می دهد که مدارس عصر صفوی، خصوصاً دو مدرسه خان شیراز و چهار باغ اصفهان، با توجه به اهمیت ویژه و حضور اساتید و مدرسان برجسته شیعی در آنها، نقش مهمی در رونق نظام آموزشی و تربیت جوانان ایران و در نهایت شکوفایی فرهنگ ایرانی - اسلامی داشته اند. بر این اساس در جامعه عصر صفوی، این مدارس و نظام آموزشی هستند که موجب هویت بخشی به جامعه صفوی گشته و همین گسترش روزافزون نظام های آموزشی در بافت جامعه شیعی مذهب صفویان، منجر به تغییر رفتارهای اجتماعی و و در نهایت رشد و پیشرفت تدریجی فرهنگ و تمدن جامعه اسلامی آن دوران گشته است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
9 - سخن سردبیر
دکتر حسین کلباسی اشتریترديدي نيست كه مقوله «زبان» نه تنها معرف فرهنگ اقوام و ملتها، بلكه مقوم و ضامن حيات آنهاست. از لوازم آن، توجه به مبادي، ساختار، ظرفيت و استعداد زباني و البته مقدم بر آن، تصحيح برداشت و نگاه نادرست رايج نسبت به اين مقوله است: زبان وسيله و ابزار نيست، آنهم ابزاري كه بتوان أکثرترديدي نيست كه مقوله «زبان» نه تنها معرف فرهنگ اقوام و ملتها، بلكه مقوم و ضامن حيات آنهاست. از لوازم آن، توجه به مبادي، ساختار، ظرفيت و استعداد زباني و البته مقدم بر آن، تصحيح برداشت و نگاه نادرست رايج نسبت به اين مقوله است: زبان وسيله و ابزار نيست، آنهم ابزاري كه بتوان آن را آزادانه در دست گرفت و مقصود خود را برآورده ساخت. زبان، جلوه ملفوظ و كلامي تفكر است و تفكر نيز اگر نه عين وجود، دستكم آيينهيي است از ساحت وجود كه لاجرم با سعة معنوي خود انسانها نسبت تام دارد. در اينجا، بحث درباره عرضه تعريف جامع و مانع «زبان» نيست؛ سخن بر سر تلقي نادرست از مقولهيي است كه غالباً بمثابه وسيله و ابزار و حداكثر بعنوان نوعي واسطه از آن ياد ميشود. دلايل اين تلقي نادرست چند است: نخست آنكه ابزار، شيء يا واسطهيي است بيجان، جامد و درنتيجه فاقد رشد و بالندگي. وسيله را ميتوان همه جا برد و در اختيار هركس قرار داد، در حالي كه زبان، وجهي از حيات روحي انسان است كه همانند صاحبش، زنده، پويا و داراي رشد ـ و برعكس، زوال و انحطاط ـ است. اصلاً مقدمه رشد و زبول تمدنها، نخست در زبان آن تمدن آشكار ميشود، بدينصورت كه از زايش، غنا، معاني و روح جاري در زبان ميتوان به وضعيت صاحبان آن پيبرد. دوم آنكه زبان، جا و مكان معيني ندارد، چه رسد به آنكه آن را قطعهيي در داخل دهان افراد بدانيم. زبان رونوشتي از حيات معنوي انسانهاست كه با تماميت وجودي آدميان نسبت دارد و هرآنچه در آيينه روح و معنا و ضمير انسان منعكس شود، صورت ملفوظ آن در زبان ميآيد. سوم آنكه بدليل ملازمت زبان با ساحت وجودي انسان، زبان نيز همان حرمت و مقامي را دارد كه خلقت انسان از آن برخوردار است، تا جايي كه در كلام وحي، پس از اشاره به خلقت انسان، تعليم بيان و سخن به ساحت ربوبي نسبت داده شده است. «خَلَقَ الانسان * عَلَّمْهُ البيان» (الرحمن/3 و 4). در سنت ديني ما، زبان چنان حرمتي دارد كه كليد ثواب و عقاب اخروي در آن نهاده شده است و از معبر آن است كه هدايت و ضلالت آشكار ميشود. سقراط حكيم در رساله كراتيلوس، به منشأ ازلي و آسماني حروف و اسماء و وجه وجودي آن تأكيد دارد و مخاطب خود را آگاه ميسازد كه اسم با مسمّي مناسبتي حقيقي دارند نه اعتباري و قراردادي. شايد به همين دليل است كه برخي متفكران معاصر معتقدند از معبر فقهاللغة (اتيمولوژي) ميتوان به حقيقت اشياء و اعيان پي برد، زيرا حسب آنچه كه در كتاب خدا مبني بر وحدت امت آدميان آمده است «كانالناس اُمة واحدة»(بقره/213). زبان عطيهيي الوهي و آسماني است و اين منشائيت واحد براي اهل نظر، آفاق جديدي را ميگشايد كه جا دارد تبيين و تقرير شود. بنابرين، با زبان معامله شيء و ابزار نميتوان داشت و اگر هم واسطهيي براي تفهيم و تفاهم آدميان قرار گرفته است، از مبادي و شأن آن نميتوان غفلت كرد. بهمين جهت، علم و آگاهي نيز كه در زبان آشكار ميشود، نسبت ظاهر و مظهر را يادآوري ميكند و اگر علم حرمتي دارد، نشانه و جلوه آن نيز از همان حكم برخوردار است. اگر در فلسفه به زبان توجه و التفات خاصي صورت گرفته است، از قبيل همين وجه وجودي آن است و از همينروست كه فيلسوفان و حكما در بهرهگيري از زبان و واژگان، دقت و وسواس بخرج ميدهند. امروزه شاهد برخي بيدقتيها در ادبيات و واژگان فلسفي در زبان فارسي هستيم و مشخصاً استعمال بيرويه و بعضاً ناآگاهانه از واژگان فرنگي در نوشتههاي فلسفي و شبه فلسفي، آفتي است كه بر پيكر اينگونه نوشتهها نشسته است. برخي نوشتهها در قالب كتاب و مقاله فلسفي آنچنان است كه خواننده ترديد ميكند اين نوشته براي مخاطب فارسي زبان نگاشته شده يا فلان مخاطب اروپايي و فرنگي؟! حجم استعمال كلمات بيگانه در برخي نوشتهها بقدري است كه نه تنها زبان و ادبيات فارسي را تحقير ميكند، بلكه اسباب سوءفهم و خطاي خواننده يا خوانندگان را فراهم ميسازد. بايد پرسيد واقعاً اين چه رويهيي است كه نوشته فارسي براي خواننده فارسي زبان، هيچ تناسبي با قالب و مهمتر از آن، روح حاكم بر اين زبان ندارد؟ شايد نويسندگان اينگونه نوشتهها تعمدي هم نداشته باشند و حسب عادت به اين آفت گرفتار شده باشند، ولي تبعات و زيانهاي ناشي از اين رويه نادرست، دقيقاً در پيكر فرهنگ ظاهر ميشود و بعبارت ديگر، اينگونه نوشتهها، آگاهانه يا ناآگاهانه، فرهنگ ملي و سنت فكري ـ عقلي ما را نشانه رفته است. كسي با كاربرد اصطلاح و واژگان تخصصي در جا و محل خود مخالفتي ندارد و اي بسا برخي كلمات خاص فرنگي، معادل مناسبي در زبان بومي نيافته باشند، در اينصورت نويسنده بخوبي ميداند كه از آن واژه در چه محدوديي استفاده كند، ضمن آنكه دستكم در مورد اصطلاحات فلسفي، اكنون معادلهاي مناسب گوناگوني وضع شده است كه بخوبي افاده معنا كرده و مقصود را ميرساند. كساني كه با اين سخن همداستانند ميدانند كه از وظايف اهل علم، يكي هم افزايش ظرفيتهاي زبان ملي و قومي است و ازاينرو، عالمان خود به وضع معادلهاي مناسب و شايسته براي كلمات بيگانه اهتمام ميورزند، نه اينكه منفعلانه به اقتباس و استعمال صرف دل خوش دارند. آفت مذكور در قلمرو فلسفه، اغلب درباره مكاتب و نحلهها (ايسمها) و گرايشهاي فكري قديم و جديد بچشم ميخورد و در حالي كه براي اين مكاتب، معادلهاي گويا و دقيقي وضعش است، بازهم بعضاً شاهد استفاده از واژگان بيگانه در نوشتههاي فارسي هستيم. اميد اينكه محققان و پژوهشگران و مترجمان گرانقدر ما بيش از پيش به اين معنا التفات و اهتمام داشته و زبان عزيز فارسي را از گزند اينگونه آفتها دور سازند. «ايدون باد» تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
10 - بایدها و نبایدهای فلسفۀ اسلامی مبتنی بر اندیشۀ مقام معظم رهبری
محمد رحمانی گورجی فاطمه مسجدیاین پژوهش با الگو قرار دادن سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی به بررسی اندیشههای ایشان در فلسفۀ اسلامی و لوازم توسعه و تعمیق آن پرداخته و در تلاش است با استفاده از روش نظریهپردازی دادهبنیاد، الگوی توسعه و تعمیق فلسفۀ اسلامی را بر مبنای بیانات و دیدگاههای رهبر معظم انقلا أکثراین پژوهش با الگو قرار دادن سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی به بررسی اندیشههای ایشان در فلسفۀ اسلامی و لوازم توسعه و تعمیق آن پرداخته و در تلاش است با استفاده از روش نظریهپردازی دادهبنیاد، الگوی توسعه و تعمیق فلسفۀ اسلامی را بر مبنای بیانات و دیدگاههای رهبر معظم انقلاب تدوین و ارائه کند. در این پژوهش، بیانات، خطبهها، پیامها، احکام و فرمانها و مصاحبههای امام خامنهای طى سالهاى ۱۳۶۳ تا ۱۳۹۷ مورد مطالعه قرار گرفته و با استفاده از سه نوع کدگذاری باز، محوری و انتخابی در روش نظریهپردازی دادهبنیاد، ۱۱۱ کد/مفهوم، ۲۴ مقوله و چهار بُعد بدست آمده است. در بخش نتایج، ضمن ارائۀ الگوی پارادایمی حاکم بر مقولهها، با استفاده از یافتههای پژوهش به سؤالات اولیه نیز پاسخ داده شده است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
11 - چرایی عدم سلطۀ فلسفۀ سیاسی ارسطویی بر مدار تفکر در جهان زیست اسلامی، سده میانه
محمد عثمانی روحالله اسلامیتدوین تمدن اسلامی در قرن دوم هجری با انتقال علوم مختلف از یونان به تمدن ایرانی و از آنجا به جهان اسلام همراه بود. این تمدن در فرآیند برسازی ساختارهای عینی، چونان حکومت، پشتوانه¬های ذهنی خود را از یونان و فلسفه افلاطونی و ارسطویی برگرفت. در این مسیر به دلیل ویژگی¬های فره أکثرتدوین تمدن اسلامی در قرن دوم هجری با انتقال علوم مختلف از یونان به تمدن ایرانی و از آنجا به جهان اسلام همراه بود. این تمدن در فرآیند برسازی ساختارهای عینی، چونان حکومت، پشتوانه¬های ذهنی خود را از یونان و فلسفه افلاطونی و ارسطویی برگرفت. در این مسیر به دلیل ویژگی¬های فرهنگ عربی و عناصر دینی آن و نیز تجربه ایران¬شهری که در حال انتقال به جهان زیست اسلامی بود، فلسفه افلاطونی و افلاطون¬گرایی با اتکا به امر متافیزیکی مورد توجه قرار گرفت؛ در حالی که فلسفه ارسطویی که به واقعیت¬گرایی نزدیک است، در عرصه حکومت¬¬اندیشی مورد اغفال قرار گرفت. بدین معنا که دشواره¬های امر سیاسی در برسازی حکومت¬اندیشی جهان زیست اسلامی از مدار فلسفه ارسطویی اندیشیده نشد؛ بلکه از زاویه فلسفه سیاسی افلاطونی مورد تأمل واقع شد. از این چشم¬انداز، سؤال مطرح این است که چرا فلسفه سیاسی ارسطویی در این فرآیند مورد بی¬توجهی قرار گرفت؟ در صورت توجه به فلسفه سیاسی ارسطویی، ساخت¬های عینی برساخته تمدن اسلامی چگونه سازمان¬دهی میشدند؟ فرضیۀ¬ مطرح در این مقاله این است که در تمدن اسلامی، ساخت¬ها و سازههایی ذهنی و عینی وجود داشت که باعث به حاشیه رفتن فلسفه سیاسی ارسطویی شد. سازه¬های فکری چونان دوگانگی ذهنی همراه با سلطه انگاره¬های دینی باعث تجلی ساخت¬هایی متأثر از این تصور در عرصه سیاسی شد. اندیشه دینی و انگاره¬های اسطوره¬ای، عامل بنیادین گرایش به افلاطون¬گرایی برای اندیشیدن امر سیاسی و ساختار حکومتی بود. البته تجربه حکومت¬اندیشی در جهان زیست ایرانی دوره ساسانی که نوافلاطون¬گرایی، پشتوانه فکری حل دشواره¬های سیاسی قرار گرفته بود نیز به¬مثابه یک الگو در اندیشیدن دشوارههای اجتماعی مورد اقبال مسلمانان قرار گرفت. اما در مقابل فلسفه ارسطویی چون مبتنی بر واقعیت¬های اجتماعی و رویکرد عقلانی استوار بود، در این فرآیند به حاشیه رفت. بدین منظور ما با رهیافت روش تفسیری ویتگنشتاین به تحلیل موضوع می¬پردازیم. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
12 - بررسی تطبیقی طرح های کلان توسعه صنعت آینده سه کشور ژاپن، هند و مالزی
محمد رضا کریمی قهرودی مسعود شفیعی مریم رضائی قهرودیمواجهه هوشمندانه با انقلاب چهارم صنعتی و بهرهگیری از قابلیتها و فرصتهای ناشی از آن جهت دستیابی به صنعت پیشرفته و هوشمند آینده از دغدغه های مهم و جدی کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه در جهان است. از اینرو اغلب اقتصادهای پیشرفته در دنیا، مفهوم صنعت 4.0 یا فناوریهای أکثرمواجهه هوشمندانه با انقلاب چهارم صنعتی و بهرهگیری از قابلیتها و فرصتهای ناشی از آن جهت دستیابی به صنعت پیشرفته و هوشمند آینده از دغدغه های مهم و جدی کشورهای توسعه یافته و درحال توسعه در جهان است. از اینرو اغلب اقتصادهای پیشرفته در دنیا، مفهوم صنعت 4.0 یا فناوریهای نوظهور و بنیانکن مرتبط با آن را در سیاستها و برنامههای ملی خود لحاظ و اقدام به تهیه طرحها، برنامه های کلان ملی، نقشههای راه توسعه و سرمایه گذاری گسترده نمودهاند. این مقاله یک مطالعه از نوع کیفی با رویکرد توصیفی- تحلیلی و با هدف بررسی تطبیقی طرحها و برنامههای کلان صنعت آیندهِ سه کشور ژاپن، هند و مالزی به منظور بهینه کاوی و استخراج یافتههای کلیدی برای توسعه صنعتی کشور است. در ابتدا به اجمال کلان روند و پارادایم صنعتی نوین آینده یعنی انقلاب چهارم صنعتی معرفی شده و سپس طرحهای کلان توسعه صنعت آینده سه کشور منتخب در مواجهه با این انقلاب شامل کشورهای ژاپن(جامعه پنجم و صنایع متصل )، مالزی(صنعت پیشتاز ) و هند(ساخت در هند ) به اجمال معرفی و در نهایت با تحلیل اسنادی و بررسی تطبیقی این تصاویر، مهمترین یافتههای کلیدی، دلالتها، درسها و آموزه ها برای برای دولت، دانشگاه و صنعت ارائه شده است. لازم است کشور عزیزمان با فهم عمیق و درک ابعاد این انقلاب، مواجهه هوشمندانه ای با این تحولات داشته چرا که سرنوشت کشورهایی که در این زمینه عقب بیافتند ذلت و استعمارزدگی است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
13 - مطالعه انتقادی نظریه¬های قانون طبیعیِ عقل¬گرایان غربی در دوره جدید
محمدحسین طالبیقانون طبیعی درمشهورترین تفسیرخود به معنای فرمان عقل درباره رفتارهای اختیاری بشربرای رسیدن به خوشبختی همیشگی است.پس ازسپری شدن دوره میانه وسپس عصرنوزایی، دوره جدیدتمدن غرب تاسه قرن، یعنی تا قرن بیستم میلادی و پیش از دوره پساتجدد ادامه داشت. مهمترین نماد دوره جدید تمدن غر أکثرقانون طبیعی درمشهورترین تفسیرخود به معنای فرمان عقل درباره رفتارهای اختیاری بشربرای رسیدن به خوشبختی همیشگی است.پس ازسپری شدن دوره میانه وسپس عصرنوزایی، دوره جدیدتمدن غرب تاسه قرن، یعنی تا قرن بیستم میلادی و پیش از دوره پساتجدد ادامه داشت. مهمترین نماد دوره جدید تمدن غرب توجه به منزلت انسان و قرار دادن او در کانون اندیشه های علمی و فلسفی بود (اومانیسم). آموزه قانون طبیعی در دوره جدید دستخوش دو خوانش متضاد تجربه گرا و عقل گرا قرار گرفت. این مقاله درصدد مطالعه انتقادی آرای عقل گرایان دوره جدید و به ویژه در عصر روشنگری درباره آموزه قانون طبیعی است. پرسشی که این مقاله به آن پاسخ می دهد، عبارت است از: نظریه های عقل گرایانِ دوره جدید درباره قانون طبیعی چه کاستی هایی دارند؟ برای پاسخ دادن به این سوال افکار سه تن از دانشمندان عقل-گرای دوره جدید، یعنی منتسکیو، روسو و کانت که بیش از دیگر عقل گرایان در دوره جدید درباره قانون طبیعی نوشته اند، در سه گفتار جداگانه طرح و بررسی می شوند. منتسکیو قانون طبیعی را در چهار قانون خلاصه می کرد: میل به صلح، میل به تغذیه، میل جنسی و میل اجتماعی. مهمترین کاستی نظریه منتسکیو آن است که او قانون طبیعت را به جای قانون طبیعی بیان کرده است. روسو قانون طبیعی را منحصر به قوانین حاکم بر طبیعت مادی بشر می دانست. او عقل بشر را نادیده گرفت و رتبه انسان را به سطح یک حیوان تقلیل داد. کانت در تبیین و تعیین مصادیق قانون طبیعی ناکام ماند و فقط به ذکر برخی اوصاف کلی آن قانون بسنده کرد. روش پژوهش در این مقاله روش ترکیبی نقلی-عقلی-انتقادی است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
14 - ملاصدرا و نقش کمالخواهی در پیدایش نظام تمدنی مطلوب
علی مستاجران گورتانی مهدی گنجور مهدی امامی جمعهکمالخواهی یکی از شاخصه¬ها و اصول مهم در پیدایش نظام تمدنی مطلوب بشمار میرود. ملاصدرا با تکیه بر حقیقت انسانی ـ که متشکل از ظاهر و باطن است ـ بدنبال ترسیم نظامی اجتماعی بر اساس قابلیتهای وجودی انسان است، زیرا انسان بلحاظ فطرت خود، به مدنیت گرایش دارد و مقاصد دنیایی و آخ أکثرکمالخواهی یکی از شاخصه¬ها و اصول مهم در پیدایش نظام تمدنی مطلوب بشمار میرود. ملاصدرا با تکیه بر حقیقت انسانی ـ که متشکل از ظاهر و باطن است ـ بدنبال ترسیم نظامی اجتماعی بر اساس قابلیتهای وجودی انسان است، زیرا انسان بلحاظ فطرت خود، به مدنیت گرایش دارد و مقاصد دنیایی و آخرتی او، تنها در بستر یک نظام تمدنی برآورده میشود. مسئلۀ پژوهش حاضر، ارائۀ طرحی در راستای پیدایش و تقویت نظام تمدنی، با تکیه بر سه اصل برگرفته از دیدگاه ملاصدراست. اصل اول، بررسی خاستگاه کمالخواهی و تأثیر آن در زیست اجتماعی؛ اصل دوم، مسئلۀ قنیه و قانون که دو عنصر زمینهساز پیدایش نظام تمدنی هستند؛ اصل سوم، شناسایی و پیشنهاد راهکارهای حِکمی برای برونرفت از بحرانهای تمدنی. هدف از بررسی این اصول، توجه به قابلیتها و ظرفیتهای ساحت انسانی است و اینکه، چگونه انسانِ کمالخواه، توانایی وصول به اهداف عالی را پیدا میکند. یافته¬های این پژوهش نشان میدهد که حکمت ¬متعالیه از یکسو، با توجه به ساحتهای وجودی انسان و ظرفیتهای نظام تمدنی، بدنبال طرح و برنامهریزی برای بهبود نظام تمدنی است و از سوی دیگر، با تکیه بر سامانبخشی تسخیرهای انسان در طبیعت بپشتوانۀ علم و قدرت و خلاقیت، میتواند الگویی مناسب برای آبادانی زیست تمدنی ترسیم نماید. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
15 - از ذاتگرایی تا پیوندگرایی تاریخی: سهم شرق در سامان نظری تحلیل تمدنی از منظر جامعهشناسی تطبیقی
ابراهیم عباسی عادل نعمتیدر این نوشتار سعی میکنیم تا نشان دهیم که چارچوب روشی «ذاتگرایی تاریخی» (نفی غربی و مفصلبندی خود به عنوان دیگریِ غربی) که مبنای مفهومپردازی برخی محققان ایرانی از جغرافیای شرق در برابر جغرافیای غرب است، نتیجهای جز بازتولید چرخۀ شوم چارچوبهای نظری دوگانه «شرقشناسی أکثردر این نوشتار سعی میکنیم تا نشان دهیم که چارچوب روشی «ذاتگرایی تاریخی» (نفی غربی و مفصلبندی خود به عنوان دیگریِ غربی) که مبنای مفهومپردازی برخی محققان ایرانی از جغرافیای شرق در برابر جغرافیای غرب است، نتیجهای جز بازتولید چرخۀ شوم چارچوبهای نظری دوگانه «شرقشناسی» و «اروپامحوری» در تحلیل تمدنی ندارد. پرسش اساسی آن است که چطور در زمانه تسلط نظم تمدنیِ مدرنیته غربی، ما غیر غربیان میتوانیم بر مبنای ویژگیهای تاریخی و جغرافیایی خود سخن گفته، نظم تمدنی خود را مفصلبندی نماییم؟ فرضیه این پژوهش در پاسخ به این پرسش بنیادین، آن است که یک سوژۀ غیر غربی نمیتواند راهحل «دیگریِ» بودن نظم تمدنیِ مدرنیته غربی را در قالب «ذاتگرایی تاریخی» پیش گیرد. استراتژی ذاتگرایانه، فرجامی غیر از بازتولید همان مفردات شرقشناسی دانشگاهی غربی به عنوان ماهیت تاریخی شرقی ندارد. برعکس، یک سوژه غیر غربی، زمانی میتواند بر مبنای مفردات تاریخی و جغرافیایی جوامع خود، نظم تمدنیاش را شکل دهد که از یک میراث مشترک جهانی که پیونددهندۀ او با سوژۀ غربی است، در قالب یک «پیوندگرایی تاریخی» برای سخن گفتن استفاده کند. یافتههای این مقاله نشان میدهد که «جامعهشناسی تطبیقی مبتنی بر تحلیل تمدنی» ساموئل آیزنشتاد متاخر، کاربستپذیرترین نظریه برای بررسی این ادعاست. این نظریه، در عین حالی که از میراثی مشترک به عنوان «شرایط امکانی نظم تمدنی» در تاریخ جهانی سخن میگوید، بر کثرتگرایی «صورتبندیهای متمایز نظمِ تمدنی» و فقدان یک نظم تمدنی هژمونیک در تاریخ جهانی که مدعی «مشروعیت» باشد، تأکید دارد. این نوشتار، چارچوب مفهومی «پیوندگرایی تاریخی» را جایگزین «ذاتگرایی تاریخی» در کتاب «آسیا در برابر غرب» شایگان ارائه میدهد. منظور از «پیوندگرایی تاریخی»، بیان یک رابطۀ «تکاملیِ تک¬خطی» بین جوامع غربی با غیر غربی نیست که جوامع غیر غربی باید و لاجرم همان مسیر جوامع غربی را در مفصل¬بندی صورت¬بندی اجتماعی خود طی کنند؛ بلکه برعکس، «پیوندگرایی تاریخی» به دنبال یک «تاریخ جهانی بدون مرکز» است که غربی و غیر غربی بر مبنای یک میراث مشترک و پیوندگرایانه، هر یک بر مبنای مفردات تاریخی و جغرافیایی جوامع خود، به صورت مستقل سخن بگویند و صورتبندیهای متمایز و متفاوتی از نظم تمدنی را در سطح تاریخ جوامع خود تولید کنند. به بیانی «پیوندگرایی تاریخی»، یک «وحدت در عین کثرت» است. روش این مقاله، تاریخ ایدهها یا تاریخ تفکر مبتنی بر رویکرد جامعهشناسی تطبیقی و روش گردآوری دادهها، رجوع به منابع اصیل نظریهپردازان نظم تمدنی است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
16 - مناقشه تکنولوژی و تمدن: بررسی موردی دانشگاه آریامهر (شریف) در دوره پهلوی
محمدحسین بادامچیبررسی تاریخی نشان میدهد که پروبلماتیک تکنولوژی و تمدن از مسائل بنیادینی است که بویژه در بین دو جنگ جهانی اول و دوم در آلمان مطرح شده و پس از آن تاریخ طنین گستردهای نیز در مقاطع مختلف در فضای فکری ایران یافته است. از جمله مهمترین صورتبندیهای این مسأله به دهه پنجاه ش أکثربررسی تاریخی نشان میدهد که پروبلماتیک تکنولوژی و تمدن از مسائل بنیادینی است که بویژه در بین دو جنگ جهانی اول و دوم در آلمان مطرح شده و پس از آن تاریخ طنین گستردهای نیز در مقاطع مختلف در فضای فکری ایران یافته است. از جمله مهمترین صورتبندیهای این مسأله به دهه پنجاه شمسی باز میگردد که در یک چرخش فرهنگی- سیاسی گسترده از دهه چهل به دهه پنجاه، مسأله تکنولوژی و تمدن در صدر مسائل روشنفکری حکومتی و اپوزوسیون قرار میگیرد. بر خلاف تصور معمول این مسأله در آن مقطع صرفاً در سطح نظری باقی نمانده و به تصمیمات استراتژیک و اجرایی مهمی در سطوح سیاستگذاری و حکمرانی منجر میشود. از جمله مهمترین این موارد نصب سیدحسین نصر فیلسوف اسلامی سنتگرا به عنوان نایب تولیت دانشگاه سلطنتی تکنولوژی آریامهر (شریف کنونی) از سال 1351 تا 1354 است که تاکنون مورد ارزیابی تاریخی و تحلیلی قرار نگرفته است. این پژوهش به این پرسش اصلی میپردازد که انتصاب یک فیلسوف سنتگرا به ریاست پیشروترین دانشگاه تکنولوژی کشور در اوج دوران نوسازی رژیم پهلوی را چگونه میتوان توضیح داد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
17 - تحلیل تکامل اجتماعی انسان بر اساس «حکمت متعالیۀ نبوی و ولایی» از دیدگاه صدرالمتألهین
صالح حسن زاده حسین کلباسی اشتری جمال بابالیان<p>پژوهش حاضر به بررسی تکامل اجتماعی انسان بر اساس «حکمت متعالیه نبوی و ولایی» از دیدگاه صدرالمتألهین شیرازی، بروش تحلیلی‌ـ‌توصیفی پرداخته است. اهمیت و ضرورت بحث از آن جهت است که شناخت بسیاری از مقوله‌های اجتماعی، ازجمله «معیار شقاوت و س أکثر<p>پژوهش حاضر به بررسی تکامل اجتماعی انسان بر اساس «حکمت متعالیه نبوی و ولایی» از دیدگاه صدرالمتألهین شیرازی، بروش تحلیلی‌ـ‌توصیفی پرداخته است. اهمیت و ضرورت بحث از آن جهت است که شناخت بسیاری از مقوله‌های اجتماعی، ازجمله «معیار شقاوت و سعادت حقیقی»، «نحوۀ تعامل فرهنگ و سنن جامعه با رفتارهای اجتماعی»، «آزادیهای فردی و اجتماعی»، «حقوق شهروندی» و...، متوقف بر تبیین علت و شاخصه‌ها و آثار تکامل اجتماعی انسان است. در مباحث مطروحه، ضمن آنکه به بررسی مفاهیم کاربردی از کمال و تکامل، حقیقی و اعتباری بودن جامعه و جایگاه انبیا و وارثان آنان توجه شده است، بتبع نظریات ملاصدرا درباب صیرورت نفس ناطقه و حرکت اشتدادی وجود، اتصال انسان به «عقل فعال» و بتبعیت از آن، شکوفایی عقلی، دلیل تکامل برای نوع انسان شمرده شده است. از نظر ملاصدرا، مهمترین شاخصه‌های تحقق کمالات عقلی برای نوع بشر، عبارتند از: متابعت از نبی و ولیّ، تشبه به معبود و تخلّق به اخلاق الله. یافتۀ این تحقیق بر این نکته تمرکز دارد که صدرالمتألهین در مباحث جامعه‌شناسی، با ارتقای حکمت متعالیۀ خود به «حکمت متعالیۀ نبوی و ولایی»، آثار تکامل اجتماعی انسان را در چهار مقولۀ «ایجاد مدینۀ فاضله یا امت واحده»، «کشف و نمایش گنجینه‌های عقلی توسط نبی و ولیّ»، «طلب آخرت و اعراض از حب دنیا» و «تشکیل تمدن متعالی» دنبال مینماید.</p> تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
18 - سرمقاله
آیتالله سیدمحمد خامنهایتمدن يكي از دستاوردهاي انسان در آغاز تاريخ است كه با هدايت اديان آسماني به آن دست يافت و بدان وسيله توانست بساط زندگي حيواني و بيمرز و بيمنطق را برچيده و به زندگي اجتماعي سالم و عقلاني و موافق مصلحت و خير بشر بدل نمايد و آزادي حيوانمنشانه را با قانون و سلب آزاديهاي غير أکثرتمدن يكي از دستاوردهاي انسان در آغاز تاريخ است كه با هدايت اديان آسماني به آن دست يافت و بدان وسيله توانست بساط زندگي حيواني و بيمرز و بيمنطق را برچيده و به زندگي اجتماعي سالم و عقلاني و موافق مصلحت و خير بشر بدل نمايد و آزادي حيوانمنشانه را با قانون و سلب آزاديهاي غيرمنطقي و بيخردانه محدود نمايد؛ زيرا آزادي فردي مطلق بيقيد و شرط چيزي جز فساد و ناامني و تجاوز و بينظمي ببار نميآورد و با جامعهيي متمدن و امن و با آرامش، نميسازد. بشر در طول هزاران سال زندگي بتجربه دريافته است كه زندگي امن و آرام جز در سايه قانون و قراردادهاي اجتماعي محدودكننده امكانپذير نيست، و تمدن يكي از ثمرات قانون است، از اينرو گريز از قانون هم فرار از تمدن شمرده ميشود. در حدود قرن ششم پيش از مسيح، يكي از اشراف آتن (يونان) بنام «سولون» كه از توحش جامعه خود به امان آمده بود، براي يافتن راهحل رهايي جامعه جاهلي خود، به مصر و تمدنهاي امن آنروز رفت تا راه اصلاح و نجات جامعه را بياموزد؛ و گفتگوي او با يكي از كاهنان مصري معروف است. او سرانجام دريافت كه تمدن جز با قانون و عقلانيكردن جامعه و سلب برخي آزاديهاي زيانبخش و خرابگر، بدست نميآيد. با گذشت هزاران سال از عمر تمدن بشر در جوامع كهن شرق و غرب، امروز ديده ميشود كه در بخشي از اقاليم مغرب كه اروپا و آمريكا ناميده ميشوند، با وجود تظاهر به تمدن و ادعاي فرهنگ عالي، هنوز حال و هواي دوران توحش قومي و قبيلهيي باستاني خود را (كه نمونه آن عشق به سگ و سلاح و غارتگري و نگاه بردگي و فرودستي زن در جامعه است) بكنار نگذاشته و بدروغ، از آزادي زن دفاع ميكنند و با اهداف سياسي، بيبندوباري و قانونشكني و برهمزدن امنيت خانواده و زن را ترويج مينمايند. وقايعي كه در ماههاي گذشته در ايران روي داد و به حرمتشكني حجاب انساني و اسلامي از سوي زنان فريبخورده انجاميد، رابطه مستقيم با سياست براندازي نظام اسلامي و انقلابي ايران داشت و از فرهنگ يهودي صهيونيستي (رواج فساد در زنها و براندازي خانواده) مايه ميگرفت. دشمن بدنبال آنستكه با رواج فرهنگ جاهلي و ابتداييِ برهنگي زن و آزادي شهوتراني حيواني و دور از تمدن و قانون، ملت ايران را ـ كه از دوران باستان، متمدن و تمدنساز بوده ـ به دوران جاهليت نخستين بشر برگرداند و ببهانه دفاع از حقوق اجتماعي زن، او را به فساد و پستي بكشاند تا به هدف موهوم براندازي نظام انساني و اسلامي برسد. اين ملت، ملتي نيست كه پس از داشتن هزاران سال حكمت و تمدن سرفراز، با اين شيوههاي ابلهانة دشمنان سعادت ملت، دست از فرهنگ عالي و عقلاني و انساني خود بردارد و فرهنگ فرومايه و پست و دور از تمدن غربي را بپذيرد و بنيان رفيع و استوار نظام اسلامي ايران، بنايي نيست كه با اين بادها بلرزد كه گفتهاند: «برو اين دام بر مرغ دگر نه كه عنقا را بلند است آشيانه» تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
19 - تحوّلات پارادایمی و پیدایش دولت- ملّتِ مدرن غربی
سعید عطار محمد کمالی زادهدر این تحقیق به دنبال بازخوانی مسیرهای متفاوتی هستیم که در نهایت به ایجاد و پیدایش دولت- ملت مدرن و تضمنات آن در ساختارهای سیاسی امروز جهان منتهی شده¬اند. آنچه امروز به عنوان دولت- ملت مدرن می¬شناسیم و در قالب اشکال گوناگون نظام¬های سیاسی به حیات خود ادامه میدهند، ریشه أکثردر این تحقیق به دنبال بازخوانی مسیرهای متفاوتی هستیم که در نهایت به ایجاد و پیدایش دولت- ملت مدرن و تضمنات آن در ساختارهای سیاسی امروز جهان منتهی شده¬اند. آنچه امروز به عنوان دولت- ملت مدرن می¬شناسیم و در قالب اشکال گوناگون نظام¬های سیاسی به حیات خود ادامه میدهند، ریشه در تحولاتی دیرینه و تدریجی در غرب (اروپا) دارد؛ تحولاتی که می¬توان آنها را در قالب یک روایت پارادایمیک از دیالکتیکِ نیاز و پاسخ به تصویر کشید. روایتی که از یونان باستان و دلدادگی به عقلانیت و آزادی آغاز می¬شود و در مسیرهای متفاوتی از یکسو با سنتهای نوپدید انجیلی و بازجویی ساختار حقوقی رم همراه می¬شود و از سوی دیگر با عبور از بافت تاریخی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی قدرتهای بزرگ غربی (انگلستان، فرانسه، آلمان و ایالات¬متحده)، مسیرهای متفاوتی از ظهور و پیدایش دولت مدرن را رقم می¬زند. در بازخوانی این مسیرهای متفاوت، از رهیافت پارادایمی «کوهن» بهره برده¬ایم. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
20 - بررسی و تحلیل نقش انسانشناسی در پیریزی فرهنگ و تمدن نوین اسلامی
روح اله پورآسیاب دیزج سید حسین واعظی محمدرضا شمشیریفرهنگ و تمدن اسلامی به دلیل اتصال به عالم وحیانی و قرآنی و روایی، دارای غنای محتوایی بیبدیلی است که میتواند تمامی انسانها را در هر زمان و هر مکان و با هر شرایطی تا قیامت هدایت نموده و سعادت دنیا و آخرت ایشان را تضمین نماید. از سوی دیگر نقش بینظیر فلسفه اسلامی به عنو أکثرفرهنگ و تمدن اسلامی به دلیل اتصال به عالم وحیانی و قرآنی و روایی، دارای غنای محتوایی بیبدیلی است که میتواند تمامی انسانها را در هر زمان و هر مکان و با هر شرایطی تا قیامت هدایت نموده و سعادت دنیا و آخرت ایشان را تضمین نماید. از سوی دیگر نقش بینظیر فلسفه اسلامی به عنوان پشتوانه عقلانی و معرفتی فرهنگ و تمدن اسلامی دارای اهمیت فوقالعادهای است. حال بایستی توجه نمود که در آینده، نقش انسانشناسی فلسفه اسلامی در طراحی مبانی نظری فرهنگ و تمدن نوین اسلامی و جامعه مهدوی که بارها مورد تأکید امام امت(ره) و رهبر معظم انقلاب اسلامی است، چگونه است؟ فلسفه اسلامی با رویکرد انسانشناسانه خود به مبانی نظری فرهنگ و تمدن نوین اسلامی و جامعه مهدوی ورود نموده و بصورت کامل و دقیق تبیین مینماید و بر این اساس، شاکله حیات طیبه بشری را طرحریزی میکند. به عبارت دیگر حل این مهم، باعث رفع همه مشکلات کاربردی فرهنگی و تمدنی نوین اسلامی میگردد، چرا که مباحث رفتاری و عملی رابطه مستقیم و تنگاتنگی با مباحث نظری دارد و از آن متأثر است. اين پژوهش با هدف بررسی و تحلیل انسانشناسی فلسفه اسلامی در فرهنگ و تمدن نوین اسلامی و جامعه مهدوی و با روش توصيفي- تحليلي به دنبال نشان دادن نقش مهم و حیاتی انسانشناسی فلسفه اسلامی به عنوان مباحث نظری فرهنگ و تمدن نوین اسلامی و جامعه مهدوی است. یافتههای پژوهش عبارتند از عملیاتی نمودن مباحث نظری دقیق و عمیق انسانشناسی فلسفه اسلامی در فرهنگ و تمدن نوین اسلامی. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
21 - حاکمیت شایستگان، شایستهسالاری و تمدن نوین اسلامی
محمد مهدی انصاریتوجه به مقوله حاکمیت نخبگان و قرار گرفتن انسانهای شایسته و توانمند در مناصب سیاستگذاری و تصمیمسازی یکی از موضوعات مهم و راهبردی در توسعه و پیشرفت هر نظام سیاسی و فکری است. هر نظام سیاسی که پیشرفت و تعالی را برای خود هدفگذاری کرده باید تلاش کند شایستهترینها و توانم أکثرتوجه به مقوله حاکمیت نخبگان و قرار گرفتن انسانهای شایسته و توانمند در مناصب سیاستگذاری و تصمیمسازی یکی از موضوعات مهم و راهبردی در توسعه و پیشرفت هر نظام سیاسی و فکری است. هر نظام سیاسی که پیشرفت و تعالی را برای خود هدفگذاری کرده باید تلاش کند شایستهترینها و توانمندترینها را در عرصة قدرت سیاسی شناسایی و به کارگیرد و پیشبرد امور را به آنها بسپارد. اگر نخبگان و کارگزاران حکومتی، از شایستگی و هوشمندی در تصمیمسازیها و تصمیمگیریهای خود برخوردار باشند بیشک میتوان امیدوار بود که هم به چشماندازهای ترسیم شده و هم به پیشرفت مادی و معنوی و استقرار رفاه و عدالت که از جمله اساسیترین آرمانهای بشری هستند دست یافت و هم زمینهها و بسترهای لازم برای نیل به تمدنسازی نوین اسلامی را تمهید کرد. در این مقاله با روش تحلیل مضمون میخواهیم نشان دهیم که چگونه با حاکم ساختن انسانهای فرهیخته و شایسته که از «اهلیت» لازم در تصدی مسئولیتهای اجتماعی برخوردارند، میتوان مسیر پیشرفت کشور را هموار کرد و با شایستهسالاری گامهای اساسی در تمدنسازی نوین اسلامی برداشت. فرضیه ما این است که تا شایستهسالاری نهادینه نشود، امکان رسیدن به تمدنسازی و گام برداشتن در این راه وجود ندارد. بر این باوریم که بدون شایستهسالاری جامعه ایرانی و اسلامی هیچ گاه روی تمدن نوین و تمدنسازی را نخواهد دید. بر همین اساس در مجموع، تم های اصلی و فرعی با هم مورد بررسی قرار گرفته اند و ۳۱ مفهوم استخراج شده از محتوای پژوهش و مصاحبه های انجام شده رابطه معناداری با هم پیدا کرده اند. ۳ تم اصلی عبارت هستند از وضعیت مدیریتی، وضعیت به کارگیری و وضعیت اجتماعی و فرهنگی. سایر مفاهیم در قالب ۶ تم فرعی دسته بندی شده است تفاصيل المقالة