-
حرية الوصول المقاله
1 - مولوی و میل به «جاودانگی» در مثنوی معنوی
منصور پیرانیمرگ و نیستی که به گونهای با مذهب و اندیشههای مذهبی پیوند دارد از مفاهیمی است که همواره انسان را در جوش و هیجان نگه داشته است. انسان از آغاز آفرينش همواره رؤياها و انديشههاي بزرگي را در درون خود پرورده، همين آرزوها و رؤياها سبب رشد و تعالي او گشته است، و آنجا كه رؤيا أکثرمرگ و نیستی که به گونهای با مذهب و اندیشههای مذهبی پیوند دارد از مفاهیمی است که همواره انسان را در جوش و هیجان نگه داشته است. انسان از آغاز آفرينش همواره رؤياها و انديشههاي بزرگي را در درون خود پرورده، همين آرزوها و رؤياها سبب رشد و تعالي او گشته است، و آنجا كه رؤياها و آرزوهايش عملي نشده است، با پرداختن افسانهها و ساختن شخصيتهاي اسطورهاي، رؤياهاي خود را تحقق بخشيده است. يكي از اين رؤياهاي شگفت انسان ميل به «جاودانگي» يا آرزوي «بي مرگي» است كه هم در اساطير قومي و ملي بازتاب يافتهاست مانند افسانة گيل گمش، آشيل(آخيليوس) رويينْ تني اسفنديار؛ و هم در روايات ديني مثل اسطورة خضر منعكس شده است. اين انديشه و تخيّل همواره انسان را به جستجوي يافتن راهي براي تحقق آن كشانده است. آثار ماندگار تاريخ انديشة بشر، جست و جوها و يافتههاي او را به زبان هنر باز مينمايد. مثنوي مولوي يكي از اين نمونههاست. مولوي با الهام از قرآن و احاديث قدسي، بنياد هستي را بر عشق (حبّ) ميداند و به واسطة جوهر مشترك يعني روح الهي دميده در وجود انسان به نوعي تجانس ميان او و خدا باور دارد. او معتقد است انسان بهخاطر همين جوهر مشترك ميتواند وجود جسماني خود را نيز خاصيت روح ببخشد و به خداگونگي و جاودانگي برسد. در اين مقال «ميل به جاودانگي» در انديشة مولوي با توجه به منبع الهام مولوي و با استشهاد به پارهاي از حكايات و ابيات مثنوي و شواهدي از ديوان شمس به اجمال بررسي شده است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
2 - چهره پيامبر اعظم(ص) در مثنوي و مقايسه آن با ديدگاه ابن عربي
محمدحسين بياتمولانا از جمله شاعران فارسي زبان است كه در اثر ارزشمند خود، مثنوي، با نگاهي خاص، ابعاد وجودي پيامبر اعظم را به عنوان نمونهي عيني و راستين تربيتيافتهي تعاليم الهي تصوير كرده است. در اين مقاله سعي كردهايم نگاه خاص مولانا به پيامبر را بيان كرده و با ديدگاه ابن عربي مقا أکثرمولانا از جمله شاعران فارسي زبان است كه در اثر ارزشمند خود، مثنوي، با نگاهي خاص، ابعاد وجودي پيامبر اعظم را به عنوان نمونهي عيني و راستين تربيتيافتهي تعاليم الهي تصوير كرده است. در اين مقاله سعي كردهايم نگاه خاص مولانا به پيامبر را بيان كرده و با ديدگاه ابن عربي مقايسه كنيم. يكي از نگاههاي مولوي در مثنوي مربوط به وصف حقيقت محمديه است. مولانا در اين خصوص، پيامبر والامقام را سرچشمهي همهي كمالات و عشق نسبت به آن وجود پاك و مقدس را منشأ همهي عشقها ميداند و مقام و كمالات ساير انبيا و اولياي الهي را شعاعي از نور و حقيقت محمدي ميخواند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
3 - جست و جوي هفت وادي عشق عطار در بناي خانههاي خدا
ايمان زكريايي كرمانيتصوف و عرفان از مهمترين جريانانهاي فکری و معنوی اثرگذار بر هنر ايران بوده است. در طريق صوفيه جهت رسيدن به کمال مطلوب، مراتب و مقاماتی وجود دارد که هر يک از عرفا با توجه به مقام معنوی و ميزان دريافت خود از طريقت آنها را برشمرده و نامگذاری کردهاند. تصوف از طريق آيين فت أکثرتصوف و عرفان از مهمترين جريانانهاي فکری و معنوی اثرگذار بر هنر ايران بوده است. در طريق صوفيه جهت رسيدن به کمال مطلوب، مراتب و مقاماتی وجود دارد که هر يک از عرفا با توجه به مقام معنوی و ميزان دريافت خود از طريقت آنها را برشمرده و نامگذاری کردهاند. تصوف از طريق آيين فتوت و جوانمردی به هنرها و صنايع راه پيدا کرده و از اين طريق نفوذ خود را در معماری و به خصوص معماری مساجد نمايان ساخت. يکی از جلوههای ظهور عرفان در معماری مسجد وجود مراتب عرفان در آن است که با مدد از خصوصيت تأويلپذيری معماری میتوان هفت شهر عشق عطار را (طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحيد، حيرت، فقر) با هفت ساختار مسجد (جلوخان، سردر، هشتی، دالان، صحن، گنبدخانه، محراب) که به نوعی حرکت نمازگزار را تا رسيدن به محراب به نمايش میگذارد تطبيق داد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
4 - بررسی ویژگیهای سبکی و بلاغی قصّه عامیانه «مَدهُمالت» براساس نسخهای ناشناخته
طاهره موسوی زیبا قلاوندیپاره مهمی از ادبیات شفاهی به قصّه های عامیانه اختصاص یافته است. نسخۀ یگانه «قصّۀ مَدهُمالت» ذیل شماره 803 در مجموعۀ نسخ خطی ایندیاآفیس لندن نگهداری می شود. با توجه به قرائن درون متنی و سبک شناسی نسخه، این قصّه در عصر صفوی و در دربار گورکانیان نگاشته شده است. این قصّۀ أکثرپاره مهمی از ادبیات شفاهی به قصّه های عامیانه اختصاص یافته است. نسخۀ یگانه «قصّۀ مَدهُمالت» ذیل شماره 803 در مجموعۀ نسخ خطی ایندیاآفیس لندن نگهداری می شود. با توجه به قرائن درون متنی و سبک شناسی نسخه، این قصّه در عصر صفوی و در دربار گورکانیان نگاشته شده است. این قصّۀ دلکش -که نمونۀ زیبای نثر پارسی شبه قاره است- سرنوشت مَنوهر، شاهزاده شهر کنکر، را روایت می کند که با وساطت پریان، عاشق مَدهُمالت، شاه دخت شهر مهارس، می شود و سرانجام پس از دشواری های بسیار، به وصال وی دست می یابد. قصّۀ مدهمالت در عین حال که یک رمانس عامیانه است، اما نثر آن از صنایع و ظرایف بلاغی آکنده است. پژوهش حاضر با تکیه بر شیوۀ توصیفی- تحلیلی به بررسی این نسخه پرداخته تا ویژگی های زبانی و فکری، و ظرافت های سبکی، ادبی و بلاغی آن را تبیین و تحلیل کند. نثر موسیقایی قصّه به همراه کاربرد صنایع لطیف ادبی، موجی از جذابیت های زبانی را در سراسر این اثر جاری ساخته است. فضای فکری و فرهنگی سرزمین هند و نیز عناصر بومی و اقلیمی این سرزمین در قصّه آشکارا بازتاب یافته است. از رهگذر این پژوهش، و در خلال معرفی یک نسخه منحصربهفرد، نقش کلیدی زبان و ادب پارسی در شبه-قاره در دورۀ تیموری و صفوی جلوه و بروز بیشتری می یابد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
5 - مضامین عشق و جبر در داستانهای ناتورالیستی صادق چوبک
نسرین حلاجان پروین دخت مشهور مهدی نوروز محبوبه ضیاء خدادادیانعشق وجبر از برجسته ترین مضامین ادبیات فارسی است.جبر دربرابرواژه پربسامد اختیارقرار می گیرد وعشق در بعد معنوی وروحانی خود یادآور عرفان وحب ذات اقدس الهی می باشدودربعد جسمانی وباسر منشأ غریزه اش، عشق زمینی وجنسیتی نام می گیرد.نگارنده دراین پژوهش برآن است که بابررسی أکثرعشق وجبر از برجسته ترین مضامین ادبیات فارسی است.جبر دربرابرواژه پربسامد اختیارقرار می گیرد وعشق در بعد معنوی وروحانی خود یادآور عرفان وحب ذات اقدس الهی می باشدودربعد جسمانی وباسر منشأ غریزه اش، عشق زمینی وجنسیتی نام می گیرد.نگارنده دراین پژوهش برآن است که بابررسی، توصیف وتحلیل آثار داستانی ناتورالیستی صادق چوبک دیدگاه وی را از نظر عشق زمینی وبعد جسمانی آن وسرنوشت انسان محکوم به تقدیررابیان کند. حیوانی بودن طبع انسان در این داستان ها واین که انسان بنا به سرشت حیوانی اش به صورت موجودی زیاده طلب ، شهوت ران تصویر می شود نگاهی ناتورالیستیاست وعشق به صورت خواست جسمانی و جنسیتی به عنوان یک تجربۀ مشروع مطرح می شودوبه سبب جبر زیست شناختی؛ یعنی انسان، ناگزیر از تن دادن به الزام های زیستی است. وناکامی در اِعمال کردن ارادۀ فردی مقهور بودن انسان در برابر سرنوشت محتوم است. چوبک در داستان هایش متکی بر تأثیرعناصرناتورالیستیسرنوشت، جبر محیط و وراثت بر شخصیتهای داستانهای خود میباشد تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
6 - واکاوی عشق در غزلیات عرفی شیرازی با رویکرد به نظام اندیشگانی
محسن برهمنددر دوره صفویّه از آن روی که شاهان عصر صفوی شاعران را به سرایش اشعاری در مدح اهل بیت (علیهم السّلام) ترغیب نموده و نسبت به سرایش مضامین عاشقانه واکنشهای منفی نشان میدادند، بازار شعر و شاعری از رونق افتاد و در نتیجه تعداد بسیاری از شاعران از ایران به سرزمین هندوستان مه أکثردر دوره صفویّه از آن روی که شاهان عصر صفوی شاعران را به سرایش اشعاری در مدح اهل بیت (علیهم السّلام) ترغیب نموده و نسبت به سرایش مضامین عاشقانه واکنشهای منفی نشان میدادند، بازار شعر و شاعری از رونق افتاد و در نتیجه تعداد بسیاری از شاعران از ایران به سرزمین هندوستان مهاجرت کردند و همین امر زمینهساز ایجاد طرز تازهای در زمینهی سبکشناسی شد که امروزه از آن به عنوان سبک هندی یاد میکنند. عرفی شیرازی از جملهی نخستین شاعرانی است که که در ساخت و پرداخت و نیز گسترش این طرز تاره نقش مهمّی ایفا نموده است. در این پژوهش که به شیوهی تحلیل محتوا و با استناد به منابع کتابخانهای صورت گرفته است، بر آن بودهایم تا با بررسی صد غزل ابتدایی از دیوان عرفی شیرازی، به واکاوی عشق در نظام اندیشگانی شاعر بپردازیم. نتایج پژوهش گویای آن است که در غزلیات وی، عشق در قالب اندیشههای خودآزارنه، بیان سختیها و فراز و نشیبهای راه عشق، گرمای عشق و عشق گدازنده، ارزشمندی جایگاه بلند عشق، سلوک عرفانی مرتبط با عشق، فراق و وصال، درد و غم عشق، شاهدبازی با معشوق مذکّر، توصیف ویژگیهای رفتاری معشوق، پرداختن به اجزاء ظاهری چون توصیف چشم و نگاه، زلف و گیسو، رخ و رخسار، لب و دهان، مژگان و قد و قامت بازتاب یافته است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
7 - جایگاه عقل وعشق از دیدگاه مولوی در مثنوی
زهرا باباپور محمدرضا صرفی عنایت الله شریف پورمولوی با اشعار شورانگیز خود ندای عاشقی سر داده است و پیشرو عشق در ادب فارسی است. عشق نیروی عظیمی است که در جان مولانا رسوخ میکند. عقل و عشق از مباحث بسیار مهم در مثنوی مولاناست. بررسی عقل و عشق در مثنوی مولوی در خور توجه است. حکیمان می گویند امتیاز انسان به عقل است ام أکثرمولوی با اشعار شورانگیز خود ندای عاشقی سر داده است و پیشرو عشق در ادب فارسی است. عشق نیروی عظیمی است که در جان مولانا رسوخ میکند. عقل و عشق از مباحث بسیار مهم در مثنوی مولاناست. بررسی عقل و عشق در مثنوی مولوی در خور توجه است. حکیمان می گویند امتیاز انسان به عقل است اما عرفا امتیاز انسان را به عشق میدانند. در این مقاله کوشش میشود نظر مولوی دربارة عقل و عشق و رابطه آن دو بررسی شود. مولانا نه تنها عقل ستیز نیست، بلکه بهترین ستایش ها را از عقل به دست داده و مخالفت او با عقل فلسفی است. اما از آنجا که این نعمت الهی در دست عده ای عامل اختلاف بین مردم شده و به جای راهنمایی و هدایت آنها خود ابزار تباهی جامعه گردیده است، با آن به ستیز برخاسته و در واقع عقل ستیزی او نوعی واکنش اجتماعی و حاکی از یک نظام اندیشگی والاست که می خواهد عقل را از بند نفس خلاص کند در این مقاله، با تکیه بر مثنوی معنوی مولوی، جایگاه عقل و عشق به شیوۀ کتابخانهای مورد بررسی و واکاوی قرار گرفته است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
8 - مولفه¬های ادب غنایی در تاریخ بیهقی
دکتر محمدامیر مشهدی رمضان مجوزیادبیّات غنایی دربرگیرندۀ موضوعاتی همچون عشق، وصف، مدح، مرثیه، شادینامه، عرفان و ... است و به طور کلی هر نوع نوشته یا اثری که در آن به بازتاب عواطف و احساسات اشخاص پرداخته شده باشد را شامل میشود؛ یعنی تمام احساسات از لطیف ترین تا درشت ترین آن ها با همة واقعیّاتی که و أکثرادبیّات غنایی دربرگیرندۀ موضوعاتی همچون عشق، وصف، مدح، مرثیه، شادینامه، عرفان و ... است و به طور کلی هر نوع نوشته یا اثری که در آن به بازتاب عواطف و احساسات اشخاص پرداخته شده باشد را شامل میشود؛ یعنی تمام احساسات از لطیف ترین تا درشت ترین آن ها با همة واقعیّاتی که وجود دارد. در هر نوع ادبی میتوان ردپایی از احساسات و عواطف اشخاص را دریافت. تلاش نگارندگان در این جستار برآن است تا مولفه های ادب غنایی را در تاریخ بیهقی به روش تحلیل و توصیف با استفاده از منابع کتابخانه ای مورد بررسی قرار دهند و در پایان بسامد هریک از مولفه ها را ارائه نمایند. در تاریخ بیهقی مباحثی مانند شادی، شور و شوق، اعیاد، مجالس عروسی و شرابخواری، شکار امیران غزنوی و نیز لحظات تأسّف بار اعدام اشخاص مهم، مرگ اطرافیان و مراثی را میتوان به وفور یافت که تخیّل نویسنده در آفرینش حوادث و قهرمانان آن صحنه هایی بدیع از ادب غنایی را رقم زده است. گاهي خواننده با خواندن داستاني چون بر دار کردن حسنك وزير، به گريه ميافتد و گاهي با بيان شيرين آن سراپاي وجودش را تعجب و شگفتی فرامی گیرد كه اين خود هنري بزرگ محسوب میشود؛ این احساسات همان موضوعات ادبیّات غنایی است که در تاریخ بیهقی نمود داشته و بخش هایی از این اثر را در حیطة این نوع ادبی قرار می دهد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
9 - سبک شناسی نحوی سوانح العشاق احمد غزّالی و عبهرالعاشقین روزبهان بقلی(با رویکرد نقش گرا)
آزاده شریفیسوانح العشاق احمد غزّالی (م 520) سلسله جنبان رسایل مستقلی است که به زبان فارسی درباره «عشق» نوشته شده-اند. احمد غزّالی در این اثر مفهوم عشق را فراتر از حدود زمینی و آسمانی بازتعریف کرده و گفتمانی صوفیانه با محوریت آن پدید آورده است. این گفتمان در رسایل متأثر از سوانح، أکثرسوانح العشاق احمد غزّالی (م 520) سلسله جنبان رسایل مستقلی است که به زبان فارسی درباره «عشق» نوشته شده-اند. احمد غزّالی در این اثر مفهوم عشق را فراتر از حدود زمینی و آسمانی بازتعریف کرده و گفتمانی صوفیانه با محوریت آن پدید آورده است. این گفتمان در رسایل متأثر از سوانح، مانند عبهرالعاشقین روزبهان بقلی،تکمیل شده و از همین طریق به شعرفارسی نیز راه یافته است. با وجود این، زبان پیچیده و ارزش های ادبی این دو رساله مانع از توجه به نظریه پردازی های مؤلفان آن شده و پژوهش های عرفانی عمدتاً این آثار را متونی شاعرانه ، مبتنی بر تجربه شخصی و در نتیجه فاقد چهارچوب فکری مشخّص ارزیابی کرده اند.در این مقاله، با به کارگیری ابزارهای زبان شناسی نقش گرا از جمله مفهوم «بافت موقعیت» و تحلیل «فرانقش اندیشگانی» ، جنبه تبیینی و نظریه پردازانه این دو متن آشکار و رابطه متقابل آن با بافت فرهنگی قرن ششم بازنموده شده است. هدف از مقایسه دو متن نشان دادن امتداد گفتمان عشق سوانح در رساله های بعدی و روند تکوین و تحوّل گفتمان عشق در آغاز و پایان قرن ششم بوده است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
10 - سرمقاله
زهره حسینی خامنهایسرمقاله حمد و سپاس خدای را که آثار قدرت او بر چهره روز روشن تابان است و انوار حکمت او در دل شب تار، درخشان. آدمیان را به فضیلت نطق و مزیت عقل از دیگر حیوانات ممیز گردانید و برای هدايت و ارشاد، رسولان فرستاد تا خلق را از ظلمت و جهالت برهانیدند و صحن گیتی را به نور و معر أکثرسرمقاله حمد و سپاس خدای را که آثار قدرت او بر چهره روز روشن تابان است و انوار حکمت او در دل شب تار، درخشان. آدمیان را به فضیلت نطق و مزیت عقل از دیگر حیوانات ممیز گردانید و برای هدايت و ارشاد، رسولان فرستاد تا خلق را از ظلمت و جهالت برهانیدند و صحن گیتی را به نور و معرفت آذین بستند... (نصرالله منشی، مقدمه کلیله و دمنه) تحریر این نوشتار برایم سخت است. سخن گفتن از مردان خدا توانی فزونتر میطلبد. «قلم» با همۀ قداستش عاجز است و «کلمه» با همۀ توانش، ناتوان؛ در وصف بزرگمردی خدایی که او را «سردار قلبها» مینامند. سخن گفتن از سردار شهید، سپهبد حاج قاسم سلیمانی، سخت است و سختتر آنکه بخواهی مکتبی را که او بهمراه یارانش بنا نهادند، واکاوی کنی و مبانی تعلیم و تربیت در این مدرسه را تبیین نمایی. ممکن است بعضی بگویند سردار، نظامی بود و چه ارتباطی است میان یک نظامی و تعلیم و تربیت اسلامی؟! مگر نه آنکه تعلیم و تربیت در اسلام هدف نهاییش پرورش چنین انسانهایی خداگونه است؟ چگونه میتوان شهید سلیمانی را معلم مکتبی ندانست که در آن بزرگترین انسانها تربیت میشوند؟ مکتب و مدرسۀ شهید چیست و چگونه میتوان در این مدرسۀ عشق به آیندگان آموخت آنچه را که رمز نجات انسانیت است از ظلمت و تباهی؟ مدرسهیی که شهیدان بنا کردند، عشق و عقل تدریس میکند که اول و آخر جستجوی سرچشمههاست و شاگردان آن در پی یافتن گوهر وجود خویشند. در این مدرسه کاشتن دانۀ خلوص و عشق در خاک دل و جان، باغبانی آن و چیدن ثمرات آن، آموخته میشود. بزرگی میگفت: دنیا دو بخش دارد، بخشی که در آن هر چیز قیمت دارد و بخشی که در آن قیمت بیمعناست؛ جایی قیمت بیمعنا میشود كه ارزشها ظهور میکنند. زندگی واقعی با قیمت کاری ندارد؛ وقتی به قلمرو ارزشها قدم مینهی، سراسر زندگی طعم عشق خالق بخود میگیرد و شهدآگین میشود. آنچه در مدرسۀ شهید میتوان آموخت اینست که حیات اصیل و واقعی، زندگی با ارزشهای حقیقی جهان است و این معشوق است که حیات مادی را سرشار از زیبایی، حقیقت، خلوص و مهربانی میکند... . مدرسۀ شهید سلیمانی و یارانش، مدرسۀ زندگی است، رشد و سیلان و حرکت و جنبش همراه با امید، انتظار و نشاط، و چاشنی توکل و رضا. در آنجا پیوندی ناگسستنی میان خدا و بندۀ خدا شکل میگیرد و در آن «من» میرود و اوست که میماند؛ که اگر من باشد، دیگر «او» نیست و اینست سرّ «انا الحق» حلاج... بایزید میگفت: در زیر جامهام چیزی نیست جز خدا! این بصیرت در چنین مکتبی یافت میشود که روح را جلا میدهد، دل را میلرزاند و عقلانیتی عاشقانه و شیرین بوجود میآورد. در مدرسۀ سردارها، نهتنها زندگی برخی راهگشای حیات برخی دیگر است، بلکه مرگ یا شهادت آنان نیز میتواند باعث بیداری و رهایی شود. شهادت ایشان فرصتی است برای شکوفایی دلهای کسانی که حساب و کتاب دنیا، چیزی نیست جز حجابی در راه رشد روح و روان آنها. دروس این مدرسه صداقت است و عبودیت خدا، ادای تکلیف الهی است و خدمت به مردم، ایثار و فداکاری است و رأفت و مهربانی، بصیرت است و دشمنشناسی، اطاعت است از امام عصر و مقام ولایت، پاسداری از لحظههای عمر در راه خدمت به مظلومین، هر کجای دنیا و در هر سنگر و جبههیی. ما بعنوان متولیان تعلیم و تربیت ایراني و اسلامی، وظیفه داریم این مدرسه را حفظ کنیم، بسط و گسترش دهیم و از آن پاسداری کنیم، تا شاید تنها بخش اندکی از دین خود را به این عزیزان همیشهجاوید، ادا کرده باشیم. «تُعِزُ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُ مَنْ تَشَاءُ»؛ هر کس را که بخواهی عزت میدهی و هر که را که بخواهی، خوار میگردانی (آل عمران/ 26). آن را که کردگار کرد عزیز/ نتواند زمانه، خوار کند (قاآنی) والسلام علیکم و رحمةالله تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
11 - عشق طريقي بسوي کمال انساني (مقايسهيي بين نگاه ابنسينا و ملاصدرا)
فاطمه سليمانيحکماي اسلامي از جمله ابنسينا، عشق انساني را به عشق حقيقي و مجازي تقسيم کردهاند. عشق حقيقي همان اشتياق و حب شديد به ذات و صفات الهي است و عشق مجازي، خود به عشق نفساني و عشق حيواني تقسيم ميشود. مبدأ عشق نفساني، سنخيت و مشالکت جوهري نفس عاشق و معشوق است، اما مبدأ عشق حيو أکثرحکماي اسلامي از جمله ابنسينا، عشق انساني را به عشق حقيقي و مجازي تقسيم کردهاند. عشق حقيقي همان اشتياق و حب شديد به ذات و صفات الهي است و عشق مجازي، خود به عشق نفساني و عشق حيواني تقسيم ميشود. مبدأ عشق نفساني، سنخيت و مشالکت جوهري نفس عاشق و معشوق است، اما مبدأ عشق حيواني، شهوت جسماني و خواهش لذت حيواني است. ابنسينا، عشق مجازي را يکي از عوامل «تلطيف سر» ميداند و «تلطيف سر» از اهداف رياضت عارفانه و طريقي براي رسيدن به کمال است. ملاصدرا نيز معتقد است که در عشق مجازي نفساني، اتحاد نفس عاشق با معشوق از طريق استحسان و تمثل زيباييهاي ظاهري و باطني معشوق، منجر به لطافت روح و آمادگي در نفس عاشق ميگردد بطوري که او را آمادة پذيرش مقام فناء فيالله ميگرداند. برهمين اساس ميگويد: «المجاز قنطره الحقيقة»؛ عشق مجازي پلي است براي رسيدن به عشق حقيقي و در نهايت کمال انساني. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
12 - ضرورت حیات اجتماعی و نیاز بشر به دین از منظر صدرالمتألهین و ابنمسکویه
ناصر محمدی غلامحسین خدری خلیل ملاجوادیضرورت تشکیل حیات اجتماعی از منظر ملاصدرا و ابنمسکویه درگسترة پاسخ دین به نیازهای بشر، موضوعی است که در این نوشتار به آن پرداخته شده و بطور مقایسهيی و تطبیقی مورد بررسی قرار گرفته است. از دیدگاه ملاصدرا ضرورت رفع نيازهاي انسان، مستلزم وجود قانون و شرع بوده و لزوم وجود أکثرضرورت تشکیل حیات اجتماعی از منظر ملاصدرا و ابنمسکویه درگسترة پاسخ دین به نیازهای بشر، موضوعی است که در این نوشتار به آن پرداخته شده و بطور مقایسهيی و تطبیقی مورد بررسی قرار گرفته است. از دیدگاه ملاصدرا ضرورت رفع نيازهاي انسان، مستلزم وجود قانون و شرع بوده و لزوم وجود فردی بعنوان «نبی» را مستدل میکند. وی با تبييني فلسفی، معتقد است معنی و مفهوم نوع انسانی، در «هویت جمعی» او در عالم خارج از ذهن و در شاکلة اجتماعی او تحقق پیدا میکند. ابنمسکویه در نظري قابل تأمل و شاید انحصاری، نیاز اصلی انسان به تشکیل زندگی جمعی را بدلیل ضرورت پاسخ به نیاز فطری به «محبت و الفت» متقابل میداند و رفع نیازهای مادی را در مرحلة بعد مطرح میکند. از نظر او، محبت اساس زندگی و تشکیل جامعة گروهی انسانهاست. دیدگاه ملاصدرا دارای صبغة عقلی و فلسفی است درحالیکه تبیین ابنمسکویه صرفاً مبتنی بر وجود محبت و عاطفه بین انسانهاست. از نظر هر دو انديشمند، آموزههای وحیانی دین، گسترة نیازهای دنیوی و اخروی انسان را دربرمیگیرد اما در منظر هیچکدام، تأکیدی واضح و مستقل نسبت به شأنیت تهذیب نفوس برای نبی و انسان کامل الهی، مشهود نیست. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
13 - نقد کازانتزاکیس بر اخلاق مسیحی با تکیه بر مؤلفههای عشق، آزادی و عدالت
محمد حسن برزگر ارسطو میرانی محمدعلی میراخلاق مسیحی از زمان شکلگیری تا کنون تحولات و فراز و نشیبهای گوناگونی را از سر گذرانده است. در دوسدۀ اخیر نقدهایی از سوی اندیشمندان، فلاسفه و الاهیدانان غربی به کتاب مقدس و آموزههای آن، شخصیت تاریخی عیسیمسیح، رفتار و عملکرد کلیسا و رهبران آن در قرون میانه، صورت گرفت أکثراخلاق مسیحی از زمان شکلگیری تا کنون تحولات و فراز و نشیبهای گوناگونی را از سر گذرانده است. در دوسدۀ اخیر نقدهایی از سوی اندیشمندان، فلاسفه و الاهیدانان غربی به کتاب مقدس و آموزههای آن، شخصیت تاریخی عیسیمسیح، رفتار و عملکرد کلیسا و رهبران آن در قرون میانه، صورت گرفته است. نیکوس کازانتزاکیس، در نوشتههای خود، به نقد مسیحیت نهادینه، سیمای ترسیمشده از عیسیمسیح در کتاب مقدس و آموزههای مربوط به او و رهبانیت مسیحی پرداخته است. وی با تکیه بر مؤلفههایی چون عشق، آزادی و عدالت، مسیحی را ترسیم میکند تا الگوی فراروی بشر در دوران مدرنی باشد که دچار بحران اخلاقی و معنوی است. کازانتزاکیس به نقد مسیحیتی میپردازد که کلیسا و کشیشان با آموزههای جبرگرایانه در صدد توجیه اخلاق منحط جامعه، شکاف فقیر و غنی و سلطۀ ستمگران و زورگویان بر جامعه است. او رهبانیت مسیحی را تهی از روح خلاقانهای میداند که انسان امروز را از زمین جدا کرده، ولی او را به آسمان نمیرساند. این پژوهش برآن است که نقدهای کازانتزاکیس بر اخلاق مسیحی را با روش توصیف و تحلیل دادهها در برخی آثار او عرضه نماید. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
14 - تبیین دگردیسی تاریخی آموزۀ دوستی و محبتِ افلاطونی ـ ارسطویی در اندیشۀ فارابی و طوسی (در عرصۀ روابط انسانی)
فرشته ابوالحسنی نیارکیپرسش محوری جستار حاضر، توصیف و تحلیل تطور تاریخی آموزۀ دوستی (محبت) افلاطونیـارسطویی در آیینۀ اندیشۀ فارابی و خواجه نصیرالدین طوسی است. روش تحقیق، مطالعۀ تاریخی است که علاوه بر توصیف، به چرایی این تطور نیز میپردازد. بحث دوستی در اندیشۀ ارسطو در کتاب اخلاق نیکوماخوسی أکثرپرسش محوری جستار حاضر، توصیف و تحلیل تطور تاریخی آموزۀ دوستی (محبت) افلاطونیـارسطویی در آیینۀ اندیشۀ فارابی و خواجه نصیرالدین طوسی است. روش تحقیق، مطالعۀ تاریخی است که علاوه بر توصیف، به چرایی این تطور نیز میپردازد. بحث دوستی در اندیشۀ ارسطو در کتاب اخلاق نیکوماخوسی مطرح شده و رگههایی از آموزه¬های افلاطونی در آن قابل مشاهده است. این بحث در فلسفۀ دورۀ اسلامی از جهاتی دچار دگردیسی شد، ازجمله از حیث تنوع محبوب (و بالاترین محبوب)، از حیث دامنه، یعنی فردگرایانه یا جامعهگرایانه بودن، و از حیث خودخواهی یا دیگرخواهی. از حیث تنوع محبوب، از دوستیِ بافضیلت به محبت نسبت به حکیم (خدا) رسیده است، از حیث دامنه، شاهد تغییر گفتمان از دوستی سیاسی ـ اجتماعی، به محبت بمثابه نوعی خصلت درونی هستیم که آثار فردی و اجتماعی دارد، و از خودخواهی و دیگرخواهی گذر کرده و مطابق با قاعدۀ سنخیت، به محبت ازـاویی (خدایی) رسیده است. تأثیرپذیری از آراء متفکرانی همچون فلوطین و همچنین نقش دین، فرهنگ، عرفان و واسطههایی چون آراء ابن¬سینا، آثار ابن¬مسکویه و شیخ اشراق در تبیین این دگردیسی اهمیت دارد. مبانی خاص فلسفی و کلامی فارابی و طوسی و همچنین برخی آراء اخلاقی ایشان، مهمترین عامل برای تفسیر چرایی این دگردیسی است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
15 - سورئالیسم در اشعار شعرای عرب با تاکید بر اشعار عاشقانه نزار قبانی
محمد طلا رخشانانسی حاج شاعر لبنانی، از پرچمداران مدرنیسم ادبی و از بنیانگذاران شعر منثور در جهان عرب است. شعر او به نگارش خودکار، غلبه فضای گسست و رؤیا و چیرگی ساحت ذهن، ممتاز است. انسی حاج خصوصاً در مراحل نخست شعری خود در فضایی سورئالیستی سیر میکند، اما به دلیل تحول و التهابی که أکثرانسی حاج شاعر لبنانی، از پرچمداران مدرنیسم ادبی و از بنیانگذاران شعر منثور در جهان عرب است. شعر او به نگارش خودکار، غلبه فضای گسست و رؤیا و چیرگی ساحت ذهن، ممتاز است. انسی حاج خصوصاً در مراحل نخست شعری خود در فضایی سورئالیستی سیر میکند، اما به دلیل تحول و التهابی که شعر منثور به پیشگامی او و شاعران هممشربی چون ادونیس در روند شعر عربی ایجاد کرد سبکشناسی و زیباییشناسی شعر او چندان موردتوجه و اهتمام ناقدان واقع نشد. بر همین اساس، این پژوهش کوشیده است مؤلفهها و مشخصههای سورئالیستی نخستین و جنجالبرانگیزترین مجموعه شعری او، «لن» را با رهیافت تحلیل توصیفی، بررسی و نقد کند. نتایج، بیانگر تأثیرپذیری عمیق شاعر از زیباییشناسی سورئالیستی و منابع معرفتی این مکتب است؛ بگونهای که وفور مفاهیم سرکش و خردگریز، تصاویر متناقض نما، آشناییزداییهای نامتعارف، گسست رشته زمان و شکست منطق زبان در این مجموعه شعری، نشانگر روایت شاعر از جهان رؤیا است که سورئالیستها آن را واقعیت برتر مینامند. نزار قبانی در شکل و مضمون شعر معاصر عرب، تغییری مهم را ایجاد کرد و به همین سبب محافظهکاران بر او شوریدند و تهمتهای مختلفی را به وی نسبت دادند. نزار قبانی، بعد ازژوین، مشی شعری خود را از عشق به سیاست تغییر داده است و این مسئله که هنر شعری وی در ترسیم اوضاع جامعه شکستخورده عربی تا چه اندازه موفق بوده است، باب دیگری برای کنکاش آثارش در برابر خوانندگان شعرش میگشاید. در این مقاله به سورئالیسم در اشعار شعرای عرب با تاکید بر اشعار عاشقانه نزار قبانی پرداختهشده است. تفاصيل المقالة