• فهرس المقالات trans-substantial motion

      • حرية الوصول المقاله

        1 - تحولات تاريخي مسئله روح بخاري در حکمت صدرايي
        محمد  ميري
        نوشتار حاضر به بررسي تاريخي برخي پيشرفتها که توسط صدرالمتألهين در مبحث روح بخاري روي داده است ميپردازد. ملاصدرا روح بخاري را از جهت آنکه واسطه رسيدن تدبير نفس به بدن جسماني است گاهي به (عما) ـ که اصطلاحي عرفاني است ـ و گاهي به «جسم فلکي» و گاهي به «عرش» و يا «کرسي» تشبي أکثر
        نوشتار حاضر به بررسي تاريخي برخي پيشرفتها که توسط صدرالمتألهين در مبحث روح بخاري روي داده است ميپردازد. ملاصدرا روح بخاري را از جهت آنکه واسطه رسيدن تدبير نفس به بدن جسماني است گاهي به (عما) ـ که اصطلاحي عرفاني است ـ و گاهي به «جسم فلکي» و گاهي به «عرش» و يا «کرسي» تشبيه ميکند. زيرا همه موارد فوق، در ويژگي برزخ بودن و واسطه بودن ميان مراتب بالايي و پاييني خود، مشترک بوده و در رساندن فيض و تدبير از عوالم بالاتر به عالم مادون خود تأثيرگذارند. اين تشبيهات صدرالمتألهين را ميتوان در راستاي قاعده تطابق عالم کبير با عالم صغير نيز معنا کرد. برخي از اين تشبيهات و همچنين بهره گيري از قاعده تطابق دو عالم کبير و صغير در باب روح بخاري از سوي ملاصدرا در تاريخ فلسفه اسلامي بي سابقه بوده است. ديگر ابتکار تاريخي ملاصدرا، طرح تشکيک در وجود انسان ميباشد. درواقع او براساس نگاه تشکيکي که به وجود واحد انساني دارد، روح بخاري را واسطه ميان مرتبه مثالي و بدن جسماني دانسته و به اينصورت، جايگاه روح بخاري و مراتب مترتب برآن را در وجود تشکيکي انساني تبيين کرده است. او با اين نگاه، مسئله برقراري ارتباط ميان نفس مجرد و بدن جسماني را با استفاده از روح بخاري بگونه‌يي حل نموده که از اشکالي که بر مشائين وارد است مبرّا باشد. در نگاه صدرايي، روح بخاري، بدن اصلي نفس بوده و بدن جسماني، غلاف و پوسته روح بخاري بشمار ميرود. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        2 - عوامل تأثيرگذار بر نگرش حکيم زنوزي درباره معاد جسماني
        محمد مهدي  مشکاتي علي  مستاجران گورتاني
        تبيين فلسفي معاد جسماني از مهمترين مسائل فلسفه پس از صدرالمتألهين در ميان اهل تحقيق بشمار مي‌آيد. حکيم آقا علي مدرس زنوزي با توجه به ابهامات و سؤالات باقي مانده در اين موضوع و با توجه به ميراث فيلسوفان قبلي بويژه ملاصدرا در اين زمينه و با استفاده از مباني حکمت متعاليه، أکثر
        تبيين فلسفي معاد جسماني از مهمترين مسائل فلسفه پس از صدرالمتألهين در ميان اهل تحقيق بشمار مي‌آيد. حکيم آقا علي مدرس زنوزي با توجه به ابهامات و سؤالات باقي مانده در اين موضوع و با توجه به ميراث فيلسوفان قبلي بويژه ملاصدرا در اين زمينه و با استفاده از مباني حکمت متعاليه، مانند حرکت جوهري و تشکيک در وجود، بررسي دقيق و تحليلي نو نسبت به اين مسئله نموده است. ديدگاه حکيم زنوزي مبتني بر سه مقدمه است: اولاً، نفس پس از مرگ، آثار و صور نفساني را در ذرات و عناصر بدن به وديعه ميگذارد. ثانياً، اين ودايع، سبب حرکت جوهري و تغيير و تحوّل در ذات بدن ميشود. ثالثاً، پس از سپري شدن استکمال بدن به محوريت حرکت جوهري، بدن به نفس خود ملحق ميگردد به صورتي که هيچ نفس ديگري تناسب لازم براي اتحاد با بدن مذکور را نخواهد داشت. حکيم مؤسس به پشتوانة اصول فلسفي و تحليل و بررسي رواياتي از مجامع حديثي معتبر توانسته است تبيين جديد خود را به اثبات برساند. نوشتار حاضر، مباني فلسفي حکيم زنوزي را مانند اتحاد و علاقة نفس و بدن، ترکيب حقيقي و اتحادي و چگونگي باقي ماندن صورت در دو حالت را مورد بررسي قرار داده و در ادامه به چگونگي تثبيت نظريه خاص حکيم زنوزي به پشتوانة روايتي از امام صادق(ع) ميپردازد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        3 - حکمت متعالیه سینوی؛ گذار ابن سینا از مشاء به متعالیه
        مصطفی  مؤمنی
        هر چند ابن‌سینا را فیلسوفی مشائی و «رئیس فلاسفه مشائی» در عالم اسلامی شناسانده اند ولی آیا چنین خوانشی از تفکر وی مقرون به صواب تام است؟ صحیح است که آثار مفصل وی بر طریقه مشائی نگاشته شده است، ولی آیا نمیتوان در همان آثار نشانه هایی از عبور و گذار شیخ از تفکر مشائی محض أکثر
        هر چند ابن‌سینا را فیلسوفی مشائی و «رئیس فلاسفه مشائی» در عالم اسلامی شناسانده اند ولی آیا چنین خوانشی از تفکر وی مقرون به صواب تام است؟ صحیح است که آثار مفصل وی بر طریقه مشائی نگاشته شده است، ولی آیا نمیتوان در همان آثار نشانه هایی از عبور و گذار شیخ از تفکر مشائی محض نمایان ساخت؟ ابن‌سینا نه فیلسوفی مشائی باقی مانده و نه بر سیره مشائین تا به آخر حیات خویش مشی نموده است. وی با بیان اصطلاح «حکمت متعالیه» و ارجاع طالبان درک حقایق برای فهم دقیق حقایق به آن، هویت خویش را سامانی تام بخشید که این حکمت در تفکر صدرایی به اوج خود رسید. نگارنده در پی تبیین دیدگاه «تعالی تفکر سینوی» است که در آن به ردیابی و ریشه‌یابی مبانی حکمت متعالیه ملاصدرا در تفکر ابن سینا پرداخته ميشود و این اصول را در آثار و عبارات شیخ نمایان میسازد؛ هرچند مشغلة سیاسی و عمر کوتاه شيخ، مجال برهم نهشتی نو از این اصول را به وی نداد، ولی زمینه را برای تحقق چنین نظامی در تفکر پسینیان خود هموار ساخت. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        4 - مبانی انکار حرکت جوهری در اندیشه حکیم ملارجبعلی تبریزی
        زینب آزادمقدم عباس  جوارشکیان سیدمرتضی  حسینی شاهرودی
        ملارجبعلی تبریزی از حکمای مکتب اصفهان و معاصر ملاصدرای شیرازی است. افکار وی بعنوان مکتبی تقریباً در مقابل تفکر صدرایی، بخوبی روشن‌کنندة نقاط قوت و ضعف فلسفة اسلامی است. هدف پژوهش حاضر ریشه‌یابی اندیشة ملارجبعلی تبریزی دربارة حرکت جوهری است. از آنجا که وی به اصالت ماهیت أکثر
        ملارجبعلی تبریزی از حکمای مکتب اصفهان و معاصر ملاصدرای شیرازی است. افکار وی بعنوان مکتبی تقریباً در مقابل تفکر صدرایی، بخوبی روشن‌کنندة نقاط قوت و ضعف فلسفة اسلامی است. هدف پژوهش حاضر ریشه‌یابی اندیشة ملارجبعلی تبریزی دربارة حرکت جوهری است. از آنجا که وی به اصالت ماهیت و انکار اصالت وجود گرايش دارد، حرکت را بصورت دفعی و کون و فساد میداند و حرکت تدریجی و جوهری را محال ميپندارد. علاوه بر مسئلة فقدان موضوع ثابت و عدم بقاي نوع در حرکت جوهری، پایبندي به برخی از مبانی فلسفی نیز موجب شده تا حرکت جوهری بعنوان اصلي فلسفی از نظر فيلسوفاني چون ملارجبعلي تبريزي پذيرفته نشود. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        5 - تأثير نظرية «حركت جوهري» بر انديشة كلامي ملاصدرا
        ‌مهدي  گنجور مجيد  ‌صادقي حسن‌آبادي محمد  ‌‌بيدهندي فروغ السادات رحيم پور
        يكي از مهمترين ابتكارات وجود شناختي ملاصدرا كه تأثير شگرفي بر انديشة فلسفي و كلامي او داشته است، نظرية حركت جوهري است. اكتشاف عظيم ملاصدرا در اين زمينه، اثبات ناآرامي و بيقراري در نهاد عالم و آدم و اثبات حركت و تحول دائمي در بنيان همة موجودات مادي است؛ انگاره‌يي كه عموم أکثر
        يكي از مهمترين ابتكارات وجود شناختي ملاصدرا كه تأثير شگرفي بر انديشة فلسفي و كلامي او داشته است، نظرية حركت جوهري است. اكتشاف عظيم ملاصدرا در اين زمينه، اثبات ناآرامي و بيقراري در نهاد عالم و آدم و اثبات حركت و تحول دائمي در بنيان همة موجودات مادي است؛ انگاره‌يي كه عموم حكماي پيش‌صدرايي آن را امري نامعقول و امكان‌ناپذير ميدانستند. دامنة تأثيرگذاري اين نظريه بقدري وسيع است كه پس از چند قرن پژوهش، هنوز هم جاي واكاوي و تأمل در زواياي مختلف آن وجود دارد. اما آنچه تاكنون درباب دستاوردهاي حركت جوهري بيان شده، عموماً نتايج وجود شناختي و فلسفي بوده و كمتر به آثار و بركات اين اصل در ساحت كلامي ـ اعتقادي پرداخته شده است. ‌بهمين دليل، نوشتار حاضر با رويكردي مسئله ‌محور و با روش تحليلي و پژوهش كيفي، ضمن طرح دقيق مسئله و تقرير نظريه، با تأكيد بر ابتكاري بودن آن، به تحليل داده‌ها در راستاي بررسي تأثير اين انگاره بر انديشة كلامي ملاصدرا پرداخته است. بنابرين، يافته‌هاي اين پژوهش بر استنباط و تبيين مهمترين لوازم كلامي و اعتقادي حركت جوهري تمركز يافته است كه فهرستوار عبارتند از: خداشناسي و تبيين فقر دائمي مخلوقات به خدا، اثبات حدوث زماني عالم، تبيين عقلاني معاد جسماني، توجيه فلسفي آموزة تجسم اعمال، ابطال عقيدة تناسخ، نوآوري در تبيين ماهيت مرگ و تبيين عموميت حشر. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        6 - نسبت نظر و عمل با ملكات اخلاقي و تبدل ذاتي انسان در حكمت متعاليه
        اسماعيل  سعادتي خمسه
        در حكمت متعاليه ميان حكمت نظري و حكمت عملي رابطة هستي‌شناختي دقيقي وجود دارد. ملاصدرا بر پاية اصالت و تشكيك وجود، حركت جوهري و حدوث جسماني و بقاء روحاني نفس به تبيين اين رابطه و تبدل نفساني ناشي از آن ميپردازد. تأثير و تأثر ميان افكار و اعمال و نيات و خلقيات فرد طي فراي أکثر
        در حكمت متعاليه ميان حكمت نظري و حكمت عملي رابطة هستي‌شناختي دقيقي وجود دارد. ملاصدرا بر پاية اصالت و تشكيك وجود، حركت جوهري و حدوث جسماني و بقاء روحاني نفس به تبيين اين رابطه و تبدل نفساني ناشي از آن ميپردازد. تأثير و تأثر ميان افكار و اعمال و نيات و خلقيات فرد طي فرايند حركت جوهري نفس صورت باطني و حقيقي انسان را شكل ميدهد؛ انسانها ابتداي آفرينش از نوع واحدند ولي در باطن و در آخرت بسبب غلبة ملكات مختلف نفساني تحت انواع مختلف ملكي، حيواني، سبعي و شيطاني قرار ميگيرند. تجسم صورت اخروي و بدن مثالي انسان نيز متناسب با ملكات نفساني و اخلاقي وي خواهد بود، زيرا در آخرت اجسام ساية ارواحند. اين همان مسخ باطن يا تجسد اخلاقِ اشاره شده در نصوص ديني است. در عين حال، حركت جوهري نفس ـ ‌چه در مسير ملكي و چه در مسير حيواني، سبعي يا شيطاني‌ـ از سنخ لبس بعد از لبس است، زيرا منشأ شقاوت باطني و اخروي نيز نوعي اشتداد در فعليت است. بنابرين، ميتوان نتيجه گرفت كه بر اساس مباني و اصول حكمت صدرايي مسخ باطني و اخروي انسان از سنخ انقلاب محال نيست. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        7 - «پيله و پروانه» يا «مرغ و قفس»؟ ارزيابي تطبيقي ديدگاه ابن‌سينا و ملاصدرا در باب رابطه» نفس و بدن
        عبدالرزاق  حسامي‌فر
        مسئلة اصلي مقالة حاضر اينست كه نفس در انديشة ابن‌سينا و ملاصدرا چه نوع ماهيتي دارد و نسبت آن با بدن چگونه تبيين و توجيه ميشود؟ آيا اين دو فيلسوف ديدگاهي همسان درباب چيستي نفس و نسبت آن با بدن دارند يا ديدگاهشان متفاوت است؟ همچنين كداميك از آنها با طرز تفكر و شيوة نگرش ق أکثر
        مسئلة اصلي مقالة حاضر اينست كه نفس در انديشة ابن‌سينا و ملاصدرا چه نوع ماهيتي دارد و نسبت آن با بدن چگونه تبيين و توجيه ميشود؟ آيا اين دو فيلسوف ديدگاهي همسان درباب چيستي نفس و نسبت آن با بدن دارند يا ديدگاهشان متفاوت است؟ همچنين كداميك از آنها با طرز تفكر و شيوة نگرش قرآني‌ ـ اسلامي سازگاري و همداستاني بيشتري دارد؟ مدعاي مقالة حاضر اينست كه هرچند ابن‌سينا در توجيه تجرد نفس و بقاي روحاني آن براهين نيرومندي اقامه كرده است ولي بخش عمدة اين براهين، اگر نگوييم همة آنها، متأثر از شيوة نگرش افلاطوني ـ‌ ‌نوافلاطوني درباب چيستي نفس و رابطة نفس‌ـ بدن است؛ و اگرچه ابن‌سينا در اين باب ريزه‌كاريها و نوآوريهايي دارد، اما چارچوب كلي و استخوانبندي بحث او همان است كه در سنت افلاطوني ـ ‌نوافلاطوني ملاحظه ميشود. از سوي ديگر، ملاصدرا هرچند به براهين ابن‌سينا درباب تجرد و بقاي نفس توجه ويژه‌يي دارد و تقرير تازه‌يي از آنها بدست ميدهد ولي با اتكا به نگرة حركت جوهري و حدوث جسماني نفس و بقاي روحاني آن، ديدگاهي را عرضه ميكند كه تنها از شجرة طيبة حكمت متعاليه برمي‌آيد و ميبالد و نه تنها با ديدگاه عقلاني متعاليه، كه با ديدگاه اسلامي‌ ـ قرآني درباب طبيعت نفس و رابطة نفس و بدن هم سازگاري دارد. ديدگاه ابن‌سينا و ملاصدرا درباب رابطة نفس و بدن را ميتوان بترتيب چون رابطة «مرغ و قفس» و «پيله و پروانه» دانست. در نگاه ملاصدرا نفس هنگام حدوث در واپسين مرحلة تكامل صورتهاي مادي و نخستين مرحلة صورتهاي ادراكي قرار دارد و هستيش در اين هنگام واپسين پوستة جسماني و نخستين مغز روحاني بشمار ميرود. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        8 - بررسي آراء ميرزا ابوالحسن جلوه در نقد حركت جوهري ملاصدرا
        بهزاد  محمّدي مهدي  دهباشي
        حركت جوهري كه برآمده از مباني فلسفي ويژة حكمت متعاليه است، يكي از اساسيترين نظريه‌هاي بديع در تاريخ فلسفة اسلامي است كه توانسته بسياري از معضلات و ابهامات فلسفي را حل نمايد. اما حكيم ميرزا ابوالحسن جلوه انتقاداتي بر اين نظريه وارد كرده است كه مهمترين آنها عبارتند از: با أکثر
        حركت جوهري كه برآمده از مباني فلسفي ويژة حكمت متعاليه است، يكي از اساسيترين نظريه‌هاي بديع در تاريخ فلسفة اسلامي است كه توانسته بسياري از معضلات و ابهامات فلسفي را حل نمايد. اما حكيم ميرزا ابوالحسن جلوه انتقاداتي بر اين نظريه وارد كرده است كه مهمترين آنها عبارتند از: بازگشت همة تغيرها در جهان به حركت وضعي فلك، اعتقاد به كون و فساد آني حركات در جهان، نياز حركت جوهري به موضوع ثابت و انقلاب ماهيت در صورت پذيرش حركت جوهري. در اين مقاله اين انتقادات هم بلحاظ مبنايي و هم بلحاظ تبيين و استدلال مورد بحث و بررسي قرار گرفته است. يافته‌هاي مقاله نشان ميدهد كه حكيم جلوه با نگاه مشائي و غفلت از اصول اساسي فلسفة ملاصدرا، اين انتقادات را مطرح نموده است و همچون شيخ‌الرئيس در همه» اشكالاتي كه بر حركت جوهري وارد كرده، بين احكام وجود و احكام ماهيت خلط نموده است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        9 - مباني وجودشناختي انسان‌شناسي صدرالمتألهين
        علي  ارشدرياحي هادي  جعفري
        در اين مقاله تأثير مهمترين مباني فلسفي صدرالمتألهين در مباحث انسان‌شناسي او مورد بررسي قرار گرفته است. به اين منظور شش مبناي فلسفي كه ملا‌صدرا از آنها در مباحث انسان‌شناسي بهره برده است، مطرح شده و تقريباً بيست مسئله از مباحث انسان‌شناسي با استفاده از اين شش مبنا بيان ش أکثر
        در اين مقاله تأثير مهمترين مباني فلسفي صدرالمتألهين در مباحث انسان‌شناسي او مورد بررسي قرار گرفته است. به اين منظور شش مبناي فلسفي كه ملا‌صدرا از آنها در مباحث انسان‌شناسي بهره برده است، مطرح شده و تقريباً بيست مسئله از مباحث انسان‌شناسي با استفاده از اين شش مبنا بيان شده است. ابتدا هر يك از آن مباني به اختصار توضيح داده شده و نكات مهم دربارة ‌هر يك از آنها بيان شده است. پس از آن، جايگاه و كاربرد آنها در مباحث انسان‌شناسي از ديدگاه صدرالمتألهين مورد بررسي قرار گرفته و اين نتيجه بدست آمده است كه صدرالمتألهين بسياري از مباحث انسان‌شناسي را براساس مباني وجودشناسي خود تحليل و تبيين فلسفي كرده و توانسته است ارتباط عميقي بين مباني خاص خود در وجودشناسي فلسفي و مباحث انسان‌شناسي برقرار كند (تا آنجا كه ميتوان ادعا كرد اساس مباني انسان‌شناسي ملا‌صدرا بر اصالت وجود استوار است) و بسياري از معضلا‌ت مباحث انسان‌شناسي را كه برخي از فلا‌سفه نتوانسته‌اند حل كنند يا بين آنها اختلا‌ف وجود دارد، براساس اين ارتباط خاص برطرف نمايد و حتي ابعاد تازه و بديعي از مباحث انسان‌شناسي را نمايان سازد. از طرفي در اين مقاله با روشن شدن ارتباط مباحث انسان‌شناسي با وجودشناسي ملا‌صدرا، مدعاي وي (براساس مباني وجودشناسي) مبني بر اينكه انسان عصاره» وجود است نيز تبيين ميشود. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        10 - مباني فلسفي تربيت انسان در حكمت متعاليه
        سيدمهدي  ميرهادي حسنعلي  بختيار نصرآبادي، ‌محمد  نجفي
        ‌در اين مقاله و با استفاده از روش تحليل و استنتاج، تلاش شده تا طرحي از پيامدهاي ديدگاهِ فلسفي ملاصدرا در حوزة تربيت، ارائه گردد. چنين طرحي ميتواند چارچوب و چشم اندازي از تربيت ديني و الهي را در فضاي غبار آلود و بحران‌زدة نظامهاي تربيتيِ سكولار، براي ما ترسيم نمايد. ارتز أکثر
        ‌در اين مقاله و با استفاده از روش تحليل و استنتاج، تلاش شده تا طرحي از پيامدهاي ديدگاهِ فلسفي ملاصدرا در حوزة تربيت، ارائه گردد. چنين طرحي ميتواند چارچوب و چشم اندازي از تربيت ديني و الهي را در فضاي غبار آلود و بحران‌زدة نظامهاي تربيتيِ سكولار، براي ما ترسيم نمايد. ارتزاق از سرچشمة وحي و روايات و تلفيق برهان با شهود در فلسفة صدرايي، جايگاهي ويژه به اين فلسفه بخشيده است. ابتكار ملاصدرا درطرح هويتِ تعلقي نفس، ضمن حل معماي ناگشودة ارتباط نفس با بدن، امكانِ تحولِ ذاتي نفس(در مقابل تحول در اعراضِ نفس) را اثبات، و ضرورتِ عقلي تربيت را تبيين مينمايد. در طرح انسانشناسي فلسفي ملاصدرا، نفس، هم براي حدوث و هم براي تحقق هويت خويش به بدن نياز دارد. بدن ميدانِ ظهور نفس، محل افعالِ آن، و تنها سرماية انسان براي خلق هويت خويش است. بدن، نقشي پيچيده و منحصر بفرد در فرآيند تربيتِ انسان، برعهده دارد. دستيـابي بـه تصـويـري روشن از چگونگيِ تبديلِ وجـودي مـادي(نـطـفـه)، بـه انسـاني مجـرد و ابـدي، رمـز گشـايي از نظـرية حـركـت جـوهري او و بيان حقيقتِ تربيت است. در نهايت، ملاصدرا با طرح نظرية جسمانيةالحدوث ـ ‌روحانية‌البقا بودنِ نفس، نشان ميدهد كه دامنه و نهايت تربيتِ انسان از چشم اندازي بيكرانه، عميق و شگفت‌انگيز برخوردار است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        11 - مقايسة ديدگاه ابن سينا و ملاصدرا پيرامون رابطة نفس و بدن و سنجش كارآمدي مباني هريك در نيل به مطلوب
        فروغ السادات رحيم پور
        ‌يكي از موارد اختلاف نظر ميان ابن‌سينا و ملاصدرا در بحث انسان‌شناسي، نوع نگرش هريك به رابطه ميان نفس و بدن است كه اين اختلاف‌، از مباني نظام فلسفي ايشان ناشي ميشود. رابطة نفس و بدن در نگاه ملاصدرا، رابطه‌يي ذاتي و وجودي است و قول به عليّت (مادي) بدن عنصري براي مرتبة طبي أکثر
        ‌يكي از موارد اختلاف نظر ميان ابن‌سينا و ملاصدرا در بحث انسان‌شناسي، نوع نگرش هريك به رابطه ميان نفس و بدن است كه اين اختلاف‌، از مباني نظام فلسفي ايشان ناشي ميشود. رابطة نفس و بدن در نگاه ملاصدرا، رابطه‌يي ذاتي و وجودي است و قول به عليّت (مادي) بدن عنصري براي مرتبة طبيعي نفس، ناشي از همين موضعگيري‌ است، در حاليكه مطابق مباني ابن‌سينا، نفس صرفاً در كسب كمالات وجودي و نه در اصل وجود، نيازمند بدن است و عليّت ذاتي ميان اين دو برقرار نيست. مسئلة ديگر اينست كه شيخ‌الرئيس، تركيب نفس و بدن را اتحادي ميداند و صدرالمتألهين در اتحادي بودن تركيب با او هم رأي است اما معتقد است كه تنها با قبول برخي مباني حكمت متعاليه ميتوان اتحادي بودن تركيب مذكور را موجه كرد. مسئلة مهم بعدي اينست كه اگر نفس و بدن، رابطة وجودي دارند نه رابطة عارضي و اضافي، آيا تعلق نفس به بدن قطع شدني است؟ و اگر ذو مراتب بودن نفس مسجّل و مسلّم است، آيا نبايد بدن را نيز ذومراتب دانست تا همراهي با نفس در مراتب مختلف براي آن امكانپذير باشد؟ بسبب تفاوت مبنا، پاسخ شيخ الرئيس و ملاصدرا به اين قبيل پرسشهاي زيربنايي، تفاوتهايي دارد و اين مقاله قصد دارد به جستجو و تحليل آنها و سنجش كارآمدي مباني ايشان در نيل به مطلوب بپردازد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        12 - نقد و بررسی ادلۀ ابتکاری حکیم سبزواری بر حرکت جوهری
        حسينعلي شيدان‌شيد محمدهادي  توكلي
        از میان ادلۀ گوناگونی که حکیم سبزواری در شرح منظومه برای اثبات نظریۀ حرکت جوهری پیش کشیده است، پنج دلیل در نگاه نخست، از ابتکارات او بشمار می آیند: استدلال از طریق حرکت کیفی تصورات در نفوس منطبع فلکی، استدلال از طریق تجدد امثال، استدلال از طریق حدوث یکپارچۀ عالَم، استدل أکثر
        از میان ادلۀ گوناگونی که حکیم سبزواری در شرح منظومه برای اثبات نظریۀ حرکت جوهری پیش کشیده است، پنج دلیل در نگاه نخست، از ابتکارات او بشمار می آیند: استدلال از طریق حرکت کیفی تصورات در نفوس منطبع فلکی، استدلال از طریق تجدد امثال، استدلال از طریق حدوث یکپارچۀ عالَم، استدلال از طریق غایتمند بودن طبیعت، و استدلال از طریق وحدت ظلی نفس. این مقاله به گزارش، تحلیل و نقد این ادله اختصاص دارد. بررسی نشان میدهد که چهار دلیل از این ادله را میتوان ابتکاری ایشان دانست. اهمیت فلسفی این دلایل چهارگانه بیشتر در نشان دادن جایگاه نظریۀ حرکت جوهری و تأثیر و تأثر آن نسبت به دیگر مسائل حکمت متعالیه و تفکرانگیزی در جوانب و ثمرات مختلف این نظریه، و نیز نشان دادن هماهنگی و همیاری بخشهای مختلف حکمت متعالیۀ صدرایی است. اما دلیلهای یادشده دلیلهای سبکباری که سرراست و با مقدماتی اندک این نظریه را به اثبات برسانند، نیستند. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        13 - بررسی مقایسه‌یی دیدگاه ملاصدرا و ویلیام کرایگ درباره حدوث زمانی عالم
        منيره  سيدمظهري علیرضا  اسماعیلی
        يكي از عميقترين مباحث هستي‌شناسي كه از ديرباز معركه آراء انديشمندان و فلاسفه بوده، مسئلة حدوث يا قدم عالم است. در سنت اسلامي، ملاصدرا كوشش نموده با طرح نظرية حركت جوهري، حدوث تجددي عالم ماده را بنحوي بتصوير بكشد كه ضمن برخورداري از انسجام، با هيچيك از آموزه‌هاي ديني در أکثر
        يكي از عميقترين مباحث هستي‌شناسي كه از ديرباز معركه آراء انديشمندان و فلاسفه بوده، مسئلة حدوث يا قدم عالم است. در سنت اسلامي، ملاصدرا كوشش نموده با طرح نظرية حركت جوهري، حدوث تجددي عالم ماده را بنحوي بتصوير بكشد كه ضمن برخورداري از انسجام، با هيچيك از آموزه‌هاي ديني در تعارض نباشد. بر اساس ديدگاه وي، تجدد عين هستي موجودات است و هر نو‌شدني، حدوثي مستقل است كه در بستر زمان، بيوقفه در ذات موجودات بوقوع ميپيوندد. سلسلة حوادث بدليل عدم انقطاع فيض، به نقطة معيني نميرسد؛ بدين ترتيب، همة اجزاء عالم، حادث زمانيند. در نتيجه عالم كه بعنوان يك كل اعتباري، وجودي جداگانه از حوادث ندارد نيز حادث زماني خواهد بود. ويليام كريگ، متفكر ديندار مسيحي، در فضاي فكري معاصر غرب، نيز برهان كيهان‌شناختي كلامي خود را بر مبناي رويكرد جديدي از حدوث زماني عالم ارائه كرده است. او معتقد است عالم با همة اجزائش، از جمله زمان، در لحظه‌يي خاص، با ارادة آزاد الهي، از عدم خلق شده و از آن پس، خداوند كه قبل از آغاز خلقت در موقعيتي فرازماني قرار داشت، بدليل نسبت واقعي خود با حوادث زماني، در معرض زمان قرار گرفته است. مسئلة اصلي پژوهش حاضر اينست كه كارآمدي تقرير ملاصدرا از حدوث زماني عالم را در مقايسه با تلقي جديد كريگ، نشان دهد. رهيافتهاي بدست آمده از مقايسة اين دو ديدگاه نشان ميدهد كه كوشش كريگ براي ارائة اين رويكرد جديد، گرچه در جاي خود درخور توجه است اما در مقايسه با ديدگاه ملاصدرا نه‌تنها داراي انسجام لازم نيست بلكه آشكارا با مبناييترين آموزه‌هاي ديني ـ از جمله عدم اتصاف ذات خداوند به تغيير، ازليت خداوند، معيت قيومية خداوند با مخلوقات و دوام فيض ـ تعارض دارد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        14 - کاربرد مبانی و اصول نفس‌شناسی ملاصدرا در تعلیم و تربیت
        مهدی  رضایی
        محور اساسي تعليم و تربيت و بطور خاص تعليم و تربيت اسلامي، نفس (روان) انسان است. در دانش تعليم و تربيت، بمنظور تربيت نفس و روان، مباني و اصولي حاكم است تا با بكارگيري آنها بتوان به اهداف از پيش تعيين‌شده دست يافت. با توجه به رويكرد ديني در اين پژوهش و نيز قابليتهاي حكمت أکثر
        محور اساسي تعليم و تربيت و بطور خاص تعليم و تربيت اسلامي، نفس (روان) انسان است. در دانش تعليم و تربيت، بمنظور تربيت نفس و روان، مباني و اصولي حاكم است تا با بكارگيري آنها بتوان به اهداف از پيش تعيين‌شده دست يافت. با توجه به رويكرد ديني در اين پژوهش و نيز قابليتهاي حكمت متعالية صدرايي در اين زمينه، به شناسايي و كاربرد مباني و اصول تعليم و تربيت نفس بر اساس انديشه‌هاي فلسفي ملاصدرا پرداخته‌ايم. برخي از مباني مطرح‌شده عبارتند از: جوهر مجرد بودن نفس، جسمانيةالحدوث و روحانية‌البقا‌بودن نفس و حركت جوهري اشتدادي آن در مسير تكامل. همچنين در ذيل اين بحث، به اصول تربيتي استنتاج شده از مباني و اهداف پرداخته شده كه از آن جمله ميتوان به تدريج و تعالي مرتبتي، تحول‌گرايي و اصلاح و بازآفريني در فرايند تربيت نفس اشاره كرد. در اين نوشتار از روش آميختة توصيفي ـ تحليلي و استنتاجي، با بكارگيري منابع كتابخانه‌يي، در توصيف مفاهيم، تحليل و تبيين مسئله بهره جسته‌ايم. به‌اين‌ترتيب، با مراجعه به كتابهاي ملاصدرا (بويژه جلد هشتم و نهم اسفار اربعه) و برخي شارحان آثار وي، به استخراج مباني و استنتاج اصول تربيتي در راستاي تربيت نفس (روان) پرداخته ‌شده است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        15 - مقایسه رابطه نفس و بدن از دید رفتارگرایی فلسفی و ملاصدرا
        نعیمه نجمی نژاد مرتضی رضایی
        بحث از رابطة نفس و بدن همواره از مسائل چالش‌برانگيز بوده است. مهمترين مشكل در اين بحث، چگونگي رابطة نفس «بمثابه وجودي مجرد» با بدن «بمثابه وجودي مادي» است. بسياري از انديشمندان براي ‌پاسخ به اين مسئله، نظرياتي ارائه كرده‌اند. در پژوهش حاضر، با روش توصيفي ـ‌ تحليلي، به ب أکثر
        بحث از رابطة نفس و بدن همواره از مسائل چالش‌برانگيز بوده است. مهمترين مشكل در اين بحث، چگونگي رابطة نفس «بمثابه وجودي مجرد» با بدن «بمثابه وجودي مادي» است. بسياري از انديشمندان براي ‌پاسخ به اين مسئله، نظرياتي ارائه كرده‌اند. در پژوهش حاضر، با روش توصيفي ـ‌ تحليلي، به بررسي و مقايسة ديدگاه رفتارگرايي ـ ‌كه يكي از نظريات مهم در فلسفه» ذهن است‌‌ـ با ديدگاه ملاصدرا بعنوان برجسته‌ترين فيلسوف اسلامي، پرداخته شده است. نتيجه اينست كه هم رفتارگرايان و هم ملاصدرا در شمار يگانه‌انگاران نفس‌(ذهن) و بدن جاي دارند، با اين تفاوت كه از نظر رفتارگرايان، نفـس و حـالات نفـساني چيزي جز رفتـار بيرونـي انـسان نيست؛ در واقع، در اين رويكرد تجرد نفس و حالات غيرمادي آن انكار ميشود. اما ملاصدرا با استفاده از مباني خاص خود، از جمله حركت جوهري اشتدادي و جسمانيةالحدوث‌‌بودن نفس، رابطة نفس و بدن را از نوع تركيب اتحادي ميداند. در نگاه او، نفس در عين اينكه جوهري واحد است، بدليل اشتمال بر مراتب گوناگون، هم از مرتبة ماديت و جسمانيت و هم از مراتب تجرد ‌ـ اعم از تجرد مثالي و عقلي‌ ـ برخوردار است. بعبارت ديگر، يك حقيقت واحد متصل است كه در مراتب پايين، بدن و در مراتب بالا، نفس است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        16 - اسطورة هيولاي مشائي در چارچوب حكمت ‌متعاليه
        محمدرضا نورمحمدی
        تحليل فلسفي تغييرات اجسام طبيعي، فيلسوفان مشاء را به آموزة هيولي رسانيد. هيولي، جوهري ذاتاً فاقد فعليت است كه در فرايند تغيير ثابت باقي ميماند. فيلسوفان مشاء در بسياري از مباحث فلسفي، ازجمله تقسيم مشهور موجودات به مادي و مجرد، آموزة هيولي را بكار گرفته‌اند. اما برغم تأك أکثر
        تحليل فلسفي تغييرات اجسام طبيعي، فيلسوفان مشاء را به آموزة هيولي رسانيد. هيولي، جوهري ذاتاً فاقد فعليت است كه در فرايند تغيير ثابت باقي ميماند. فيلسوفان مشاء در بسياري از مباحث فلسفي، ازجمله تقسيم مشهور موجودات به مادي و مجرد، آموزة هيولي را بكار گرفته‌اند. اما برغم تأكيد فيلسوفان مشائي بر اين آموزه، سهروردي وجود هيولاي مشائي را انكار كرد. در مورد صدرالمتألهين نيز گرچه خود در جايي بصراحت ابعاد و زواياي ديدگاهش دربارة هيولي را تشريح نكرده، اما با تتبع در آثار او و بويژه با توجه به مباني فلسفيش ميتوان استنباط كرد كه هيولاي مشائي در حكمت ‌متعاليه پذيرفتني نيست؛ تا آنجا كه برخي فيلسوفان معاصر حتي مدعاي هيولاي مشائي را در چارچوب حكمت متعاليه خودمتناقض دانسته‌اند. در عين حال، واژگان هيولي و ماده همچنان در آثار صدرالمتألهين پركاربردند، چراكه فارغ از مواردي كه او درصدد شرح آراء گذشتگان است، خود او نيز به نوعي هيولي باور دارد كه بايد آن را «هيولاي تحليلي» ناميد. هيولاي تحليلي يك معقول ثاني فلسفي است كه از تحليل حركت جوهري انتزاع ميشود. اين هيولي با صورت، تركيب اتحادي دارد و بر اساس آن ميتوان موجودات را به ثابت و سيال تقسيم كرد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        17 - حركت جوهري نفس و پيامدهاي آن در نفس‌شناسي صدرايي
        روح‌الله  سوری حامد کمیجانی
        نفس در بستر وجود سيال خود بترتيب داراي مراحل عنصري، طبيعي، معدني، نباتي، حيواني (تجرد مثالي) و نطقي (تجرد عقلاني) ميگردد؛ از اينرو تعلق نفس به بدن بخشي از هويت اوست و در نتيجه، نفس جوهري مادي ـ مجرد است. صدرالمتألهين با توجه به سيلان وجودي نفس، ويژگيهاي گوناگون آن را با أکثر
        نفس در بستر وجود سيال خود بترتيب داراي مراحل عنصري، طبيعي، معدني، نباتي، حيواني (تجرد مثالي) و نطقي (تجرد عقلاني) ميگردد؛ از اينرو تعلق نفس به بدن بخشي از هويت اوست و در نتيجه، نفس جوهري مادي ـ مجرد است. صدرالمتألهين با توجه به سيلان وجودي نفس، ويژگيهاي گوناگون آن را بازخواني كرده است. بر اين مبنا، قواي نفس مراتبي از حقيقت ممتد نفسند كه در پي يكديگر شكوفا ميشوند. همچنين مرگ طبيعي نتيجة اشتداد وجودي نفس و برداشتن علاقه او از بدن عنصري است. نفس در مراحلي از اين سيلان وجودي به تجرد دست مي‌يابد و بنابرين بقايش پس از مرگ ضروري ميشود. از آنجا كه اشتداد و در نتيجه دستيابي به تجرد، ذاتي نفس است، تناسخ و بازگشت دوباره او به بدنِ عنصري نارواست. از اينرو نفس پس از مرگ، با بدن مثالي‌يي كه بر پاية ملكات اخلاقيش انشاء ميكند، زندگي برزخي خود را آغاز كرده و صورت طبيعي‌يي كه در مادة بدن عنصري انشاء ميكند، راه تكامل برزخي را براي او باز ميگذارد. يكي از مهمترين پيامدهاي حركت جوهري نفس، راهيابي آن به عوالم ربوبي و فناي در توحيد افعالي، صفاتي و ذاتي است. جالب آنكه بر پاية حركت جوهري، اين دستاورد مهم حتي هنگام تعلق نفس به بدن عنصري نيز رواست و الزاماً محدود به رخداد مرگ طبيعي نيست. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        18 - راهکارهای ملاصدرا برای کاهش اضطراب مرگ و مبانی فلسفی آن
        منوچهر  شامی نژاد حسین اترک محسن جاهد
        پژوهش حاضر به بررسی راهکارهای ملاصدرا برای درمان اضطراب مرگ و مبانی فلسفی آن میپردازد. مقاله میکوشد بر اساس مبانی فلسفی ملاصدرا، از قبیل: اصالت وجود، اتحاد عاقل و معقول، حرکت جوهری، خداباوری، دین‌باوری و آخرت‌باوری، راهکارهایی فلسفی و وجودی برای کاهش اضطراب ناشی از مرگ‌ أکثر
        پژوهش حاضر به بررسی راهکارهای ملاصدرا برای درمان اضطراب مرگ و مبانی فلسفی آن میپردازد. مقاله میکوشد بر اساس مبانی فلسفی ملاصدرا، از قبیل: اصالت وجود، اتحاد عاقل و معقول، حرکت جوهری، خداباوری، دین‌باوری و آخرت‌باوری، راهکارهایی فلسفی و وجودی برای کاهش اضطراب ناشی از مرگ‌اندیشی بشر امروزی بیابد. بر اساس فلسفۀ ملاصدرا، زندگی انسان معنادار و دارای غایت است و هستی بر اساس تجلی الهی ایجاد شده است. نفس انسان، گرچه جسمانیة‌ الحدوث است، ولی بر اثر اتحاد با معقول و حرکت جوهری خود، ذاتش متحول میشود و با طی مراتب وجودی، به مراتبی بالاتر از درجات هستی نایل میگردد و این حرکت تکاملی وجودی تا رسیدن به سر منشأ هستی ادامه دارد و با مرگ از بین نمیرود. این حرکت تکاملی وجودی زندگی او را کاملاً معنادار میکند و از اضطرابش نسبت به مرگ میکاهد. ملاصدرا فیلسوفی وجودی است که رویکردی فراطبیعت گرایانه، خداباورانه و نگاهی فرایندی به مرگ دارد. واقعیت مرگ در فلسفۀ ملاصدرا بخشی از فرایند تکاملی وجودی انسان است. نگاه غایتگرایانه به جهان، نگاه عین‌الربطیِ هستی به خداوند، آخرت‌محوری و حشر دوبارة انسان بعد از مرگ جسمانی، تحول وجودی و نگرش تکاملی به مرگ، ازجمله راهکارهایی است که میتوان از فلسفة ملاصدرا برای کاهش اضطراب مرگ‌ استنباط کرد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        19 - ملاصدرا و مسئلة زمان موهوم
        هدی حبیبی منش شمس الله سراج مجید  ضیائی
        یکی از جدال¬برانگیزترین مسائل فلسفی‌ـ‌کلامی در تاریخ اندیشۀ اسلامی، تحلیل مسئلۀ حدوث و قدم عالم بوده است. اغلب متکلمان مسلمان قائل به حدوث زمانی عالم هستند و زمانِ پیش از عالم را «زمانِ موهوم» ‌میدانند. ملاصدرا، در مقام بزرگترین فیلسوف حکمت متعالیه نیز در آثار خود بصورت أکثر
        یکی از جدال¬برانگیزترین مسائل فلسفی‌ـ‌کلامی در تاریخ اندیشۀ اسلامی، تحلیل مسئلۀ حدوث و قدم عالم بوده است. اغلب متکلمان مسلمان قائل به حدوث زمانی عالم هستند و زمانِ پیش از عالم را «زمانِ موهوم» ‌میدانند. ملاصدرا، در مقام بزرگترین فیلسوف حکمت متعالیه نیز در آثار خود بصورت پراکنده از زمان موهوم بحث کرده است. او در برابر این نظریه دو موضع متفاوت اتخاذ کرده، اما نظر خویش را بصراحت بیان نمیکند. پژوهش حاضر به شرح آراء ملاصدرا درباب نظریۀ زمان موهوم و تبیین دو موضعِ اتخاذشده از سوی وی در اینباره میپردازد، تا در نهایت به این پرسش پاسخ دهد که موضع نهایی ملاصدرا دربارۀ زمان موهوم چیست؟ برای تبیین موضع نهایی وی، به مباحث پراکنده¬یی که در آثارش بیان کرده، مراجعه نموده و پس از تحقیق و تبیین ارتباط بین مطالب و جمعبندی آنها، به تشریح دیدگاه نهایی او میپردازیم. اگرچه ملاصدرا در یک موضع سعی بر توجیه نظریۀ زمان موهوم بر اساس مبانی و اصول خویش نموده، اما با توجه به عبارات وی در نفی واسطۀ بین عالم هستی و واجب تعالی، و همچنین اثبات وجود زمان و رد دلایل منکران زمان، میتوان نتیجه گرفت که نظر نهایی او، نفی زمان موهوم است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        20 - دفاع صدرالمتألهین از دو چالش تناقض‌باورانه در حرکت جوهری
        غلام‌علی  هاشمی‌فر مهدي  عظيمي
        هرچند اصل مسئلۀ حرکت نیز چالشهای متعددی را در تاریخ فلسفه رقم زده، اما حرکت جوهری بعنوان نقطۀ عطف حکمت متعالیه، آبستن مناقشات مضاعفی است که قابل پیگیری در مانیفست تناقض‌باوری است. یکی از این چالشها از دست رفتن اینهمانیِ موضوع در بستر حرکت و بتبع آن، تحقق حالتهای مرزی و أکثر
        هرچند اصل مسئلۀ حرکت نیز چالشهای متعددی را در تاریخ فلسفه رقم زده، اما حرکت جوهری بعنوان نقطۀ عطف حکمت متعالیه، آبستن مناقشات مضاعفی است که قابل پیگیری در مانیفست تناقض‌باوری است. یکی از این چالشها از دست رفتن اینهمانیِ موضوع در بستر حرکت و بتبع آن، تحقق حالتهای مرزی و بوجود آمدن معمایی‌ است که در ادبیات فلسفی به دشواره ابهام شهرت یافته است. این مناقشات، خود زایندۀ پارادوکسهایی هستند که تناقض‌باوران معاصر، آنها را شواهدی بر وجود تناقض در جهان خارج میدانند. نمود این چالشها و ارتباط آنها با حرکت جوهری، مسئلۀ نوشتار حاضر است. از آنجا که تغییر و تبدلِ صور نوعی در بستر حرکت جوهری نه دفعی بلکه از نوع تدریجی و اتصالی است، فقدان مرز در مراحل مختلف حرکت، زمینه‌ساز صدق دو ماهیت مختلف در آنِ واحد، بر موضوع واحد میگردد که این خود، مستلزم تناقض است. این پژوهش با روش توصیفی و تحلیل انتقادی نشان میدهد که صدرالمتألهین به هر دو چالش پاسخ‌ داده است. او چالش اینهمانی را با ایدۀ «مادة مع صورة مّا» پاسخ داده و چالش ابهام را به قصور ادراک ما از تطابق ماهیت با همۀ انحاء هستی، ارجاع داده است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        21 - تعالی و سعة وجودی انسان در نظام هستی‌شناسی ملاصدرا و هیدگر
        فاطمه  قدیمی پاینده منيره  سيدمظهري زینب السادات میرشمسی
        هیدگر دربارة بسیاری از موضوعات مرتبط با طور خاص وجود آدمی، تفاسیري بدیع را در آثارش ارائه کرده است. اندیشه‌های او در مورد انسان، از برخی جهات با آراء ملاصدرا قابل مطالعة تطبیقی است. یکی از این جهات، باور هر دو فیلسوف به تعالی و سعة وجودی «انسان» است. بعقیدة هر دو انديشم أکثر
        هیدگر دربارة بسیاری از موضوعات مرتبط با طور خاص وجود آدمی، تفاسیري بدیع را در آثارش ارائه کرده است. اندیشه‌های او در مورد انسان، از برخی جهات با آراء ملاصدرا قابل مطالعة تطبیقی است. یکی از این جهات، باور هر دو فیلسوف به تعالی و سعة وجودی «انسان» است. بعقیدة هر دو انديشمند، انسان جوهري محبوس در خود نیست؛ او که سرچشمة امکانات است و به امکانات خود نیز آگاهی دارد، توانايي «شدن» دارد و میتواند آنچه فعلاً نیست، باشد، از وضع موجود گذر کند و تعالی یابد. در عین حال که شباهت فوق ميان انديشة اين دو متفكر وجود دارد، اما باید این نکته را در نظر داشت که در نظام هستی‌شناسی ملاصدرا نفس انسان بدلیل تجرد ذاتیش، همواره دارای درک و فهمی از هویت تعلقی خویش نسبت به وجودی نامحدود و حقیقتی بینهایت است. نفس انسان که تمام حدود هستی را در خود جمع دارد، در سیر مراحل برون‌خویشی خود، ميكوشد كه با تقرب و تشبه به آن حقیقت بینهایت، وجود خویش را معنا بخشد. سیر تکاملی نفس پس از مرگ نیز برای رسیدن به مرتبة فوق عقلانی ادامه دارد. در مقابل، در نظام هستی‌شناسی هیدگر، حقیقت مبتنی بر «دازاین» است. حقیقی‌ بودن دازاین بدین معناست که او تنها موجود در جهان است و بی‌آنکه تعلقی به قدرت مرموز و ماورایی داشته باشد، همواره از پیش، نسبت به همة آنچه جزئی از جهان اوست، آگاه است و پیوسته اشیاء را بدون هیچگونه حجابی، در آشکاری و گشودگی در‌می‌یابد. بهمين دليل دازاین در تعالی و استعلا، متكي به خود است؛ تعالی دازاین با انگیزة به فعلیت رساندن امکانات وجودیش، تا مواجهه با مرگ ادامه دارد و مرگ آخرین امکان وجودی دازاین است که با وقوعش به تمامیت خود میرسد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        22 - ریشه¬های تاریخی نظریة حرکت جوهری
        منصور  ايمانپور
        بدون شک، تفسیر واقعیت عالم طبیعت، یکی از مباحث اساسی فلسفة اولی محسوب میشود و از آغاز پیدایش فلسفه و عرفان، همیشه مورد بحث بوده ¬است. ملاصدرا بر اساس نظریة حرکت جوهری، کل عالم طبیعت را مساوی با حرکت و صیرورت دانسته و به حرکت ذاتی آن، بسمت عالم ثبات، رأی داده است. اکنون أکثر
        بدون شک، تفسیر واقعیت عالم طبیعت، یکی از مباحث اساسی فلسفة اولی محسوب میشود و از آغاز پیدایش فلسفه و عرفان، همیشه مورد بحث بوده ¬است. ملاصدرا بر اساس نظریة حرکت جوهری، کل عالم طبیعت را مساوی با حرکت و صیرورت دانسته و به حرکت ذاتی آن، بسمت عالم ثبات، رأی داده است. اکنون پرسش اینست که آیا این نظریه، نظریه‌یی بکلی ابتکاری است، یا مسبوق به سوابق تاریخی است؟ نوشتار پیش رو، با رویکرد توصیفی‌ـ‌تحلیلی، نشان میدهد که این مسئله مسبوق به سابقه بوده و در یونان باستان، برخی فیلسوفان به حرکت تمام موجودات عالم طبیعت باور داشته‌اند؛ در عالم اسلامی نیز برخی فیلسوفان، تنها به حرکت در حوزۀ اعراض اعتقاد داشته و با انواع مناقشات و استدلالها، به رد نظریۀ حرکت جوهری پرداخته‌اند، اما دسته‌یی دیگر، از منظری متفاوت به عالم نگریسته‌اند و با نگاه عرفانی و با استناد به تجارب شهودی، کل کائنات را متجدد دانسته‌اند. ملاصدرا بر پایۀ این زمینه و گنج آماده، و تأثیرپذیری از آن، حرکت جوهری را متناسب با فلسفۀ وجودی خود، مطرح و بازنگری کرده و با اثبات آن و مبنا قرار دادنش برای بسیاری از مسائل فلسفی، طرحی دیگر درانداخت و بر آن اساس، هستی را در نگاهی کلان، به دو بخش ثابت و متغیر تقسیم نمود و بدنبال آن، نتایجی را در امور عامه و خداشناسی استنتاج کرد. تفاصيل المقالة