• فهرس المقالات شمس تبریزی

      • حرية الوصول المقاله

        1 - بازخوانی گفتارهای شمس تبریزی از دیدگاه زبان‌شناسی و نقد مدرن
        منظر  سلطانی نفیسه  مرادی
        از شمس‌الدین محمد تبریزی، عارف بزرگ قرن هفتم، تنها گفتارهایی باقی مانده است که شاگردان او به شکل اثر مکتوب «مقالات شمس تبریزی» درآورده اند. لیکن از آنجا که شاگردان وی قداستی خاص برای سخنان شمس قائل بوده‌اند، در بیشتر موارد آنچه را که او می‌گفته عیناً می‌نوشته‌اند و این أکثر
        از شمس‌الدین محمد تبریزی، عارف بزرگ قرن هفتم، تنها گفتارهایی باقی مانده است که شاگردان او به شکل اثر مکتوب «مقالات شمس تبریزی» درآورده اند. لیکن از آنجا که شاگردان وی قداستی خاص برای سخنان شمس قائل بوده‌اند، در بیشتر موارد آنچه را که او می‌گفته عیناً می‌نوشته‌اند و این سبب شده تا زبان مقالات بسیار نزدیک به زبان گفتار باشد. با بررسی متن مقالات و در واقع بررسی شیوۀ گفتار شمس، درمی‌یابیم که وی با ساختارشکنی نحوی و زبانی و بهره‌گیری از امکانات فرازبانی، اثری منحصر به فرد ارائه کرده است که نوعی تفکر جهانی و انسانی را مطرح می‌کند و در حصار زمان و مکان نمی‌گنجد؛ تا آنجا که به گفتۀ خود او، مخاطب آن شاید سال‌ها پس از او، پا به عرصۀ حیات گذارد. تکنیک‌ها و شگردهایی که شمس در گفتارهای خود برای ارتباط با مخاطب و بازسازی تجربه‌های شهودی عارفانۀ خود به کار می‌گیرد، امروزه مورد بحث منتقدان ادبی، زبان‌شناسان و محققان حوزۀ هرمنوتیک مدرن است. این مقاله با بررسی متن مقالات و مقایسۀ نظریات مطرح شده توسط شمس به‌ویژه در باب لفظ و معنا و همچنین با تحلیل ساختارشکنی‌های نحوی و زبانی نثر مقالات و تطبیق آنها با نظریات زبان‌شناسان معاصر، به تبیین این موضوع خواهد پرداخت که شمس، عارف و متفکری پیشرو در ادبیات عرفانی بوده است که با نبوغ ادبی و بی‌مانند خویش، اثری فراتر از زمان و مکان پدید آورده است. اثری که قابلیت بازخوانی در فضای علوم ادبی جدید را دارد و بسیاری از تئور‌ی‌های زبان‌شناسان را در برمی‌گیرد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        2 - تحلیل شخصیت بایزید در مقالات شمس
        مهدی  محبتی
        بی‌تردید یکی از نامورترین چهره‌های عرفان ایرانی- اسلامی، بایزید بسطامی است که به دلیل نوع نگاه، حالات و مقاماتِ ممتاز متمایز و به ویژه اقوال خاص و متفاوت، از حرمت و احترامی درخور و شگفت بهره ور بوده است و همواره ارادت و محبت ویژه‌ای را از جانب صوفیان و بزرگان فرهنگ عرفا أکثر
        بی‌تردید یکی از نامورترین چهره‌های عرفان ایرانی- اسلامی، بایزید بسطامی است که به دلیل نوع نگاه، حالات و مقاماتِ ممتاز متمایز و به ویژه اقوال خاص و متفاوت، از حرمت و احترامی درخور و شگفت بهره ور بوده است و همواره ارادت و محبت ویژه‌ای را از جانب صوفیان و بزرگان فرهنگ عرفانی نصیب خود ساخته است که حجم عظیم گفته‌ها و حکایات و اقوال مرتبط با او در متون صوفیانه، گواه این جایگاه ممتاز است. در میان همه این حرمت‌ها و احترام‌ها، گه گاه به برخوردهایی از نوعی دیگر در باب شخص و شخصیت بایزید برمی‌خوریم که از جهات بسیار قابل تأمل و توجّه است که یکی از آنها، نوع نگاه دیگرگون و خاص شمس تبریزی است. شمس از همان لحظۀ نخست ظهور عامش در تاریخ فرهنگی – عرفانی زبان فارسی (ملاقات با مولوی)، خود را درگیر معمای وجودی بایزید می‌بیند و تا آخرین ایام غیبتش نیز آن را از یاد نمی‌برد و هیچ‌گاه در برابر جریان غالب بایزیدستایی، سر تسلیم فرونمی‌آورد و در مدتِ کوتاهِ نکته گویی‌هایش با حدّت و شدت، احوال و اقوال و افعال بایزید را مورد چند و چون قرار می‌دهد و در نهایت با نقد کرده‌ها و گفته‌های بایزید، جایگاهش را به شدت به چالش می‌کشد و فرومی‌اندازد. این مقاله تبیین و طبقه بندی و تحلیل دیدگاه‌های شمس تبریزی دربارۀ بایزید بسطامی است، با تأکید بر این نکته که مولانا در این باب – علی رغم ارادت شیفته وارش - تابع شمس تبریزی نیست. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        3 - تحلیل شیوه‌های گیراسازی زبان در مقالات شمس
        مهدی  محبّتی
        نثر خلاق را می‌توان دست‌یابی به حداکثر کارایی زبانِ نوشتار از طریق جابه‌جایی ارکان جمله، به‌ویژه فعل، و هماهنگی زبان با نحوۀ وقوع واقعیت ذهنی و خارجی دانست که امروزه در جهان طرفداران بسیار دارد و در برخی دانشگاه‌ها رشته و گرایشی به همین نام وجود دارد. در متون منثور فارس أکثر
        نثر خلاق را می‌توان دست‌یابی به حداکثر کارایی زبانِ نوشتار از طریق جابه‌جایی ارکان جمله، به‌ویژه فعل، و هماهنگی زبان با نحوۀ وقوع واقعیت ذهنی و خارجی دانست که امروزه در جهان طرفداران بسیار دارد و در برخی دانشگاه‌ها رشته و گرایشی به همین نام وجود دارد. در متون منثور فارسی نوشته‌هایی را می‌توان دید که با هوشیاری عمیق نویسنده و چیرگی بی‎مانندش بر زبان، و نیز رعایت قواعد این شیوۀ نگارش به نثر خلاق دست یافته‌اند. یکی از مهم‌ترین آنها، مجموعه نوشته‌هایی است که امروزه به نام مقالات شمس تبریزی مشهور و منتشر گشته است. دقت در نحوۀ کاربرد ارکان جمله‌ها و جابه‎جایی آنها در مواضع مختلف و توجه به بسامد وقوع این جابه‌جایی‌ها و همچنین شیوۀ استفاده شمس از شگردهای بیانی کلام، بسیاری از مواضع مقالات را نمونة اعلای نثر خلاق در زبان فارسی می‌سازد. هدف این مقاله ارائه تعریفی از نثر خلاق و نمایش قواعد و مصادیق آن در مقالات شمس و تقویت و کارایی بیشتر آن در زبان و ادب فارسی است. دقت در این شیوه خاص نثر نشان می‌دهد که شمس تبریزی از طریق فرایند تجسیم، تصویرسازی و دیداری ساختن کلام، هماهنگی واقعیت کلامی با واقعیت خارجی، استفاده فراوان از فعل، بازی‌های هنری با متمم‌ها و جابه‌جایی ارکان، قدرتی فوق‌العاده به نثر فارسی بخشیده است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        4 - تحلیل تقابل‌ها در اندیشه شمس تبریزی از منظر روان‌شناختی
        مریم  عاملی رضایی فواد  مولودی
        در فرایند رشد روانی هر سوژۀ انسانی و به منظور اجتماعی شدن او، ذهن، ناگزیر از آموختن مقوله‎بندی‎ها و دسته‎بندی‌هاست. سوژۀ اجتماعی یاد می‌گیرد که اشیا، پدیدارها و مفاهیم را در قالب تقابل‎ها و جفت‎های مخالف دسته‎بندی کند و این مقوله‎بندی، یکی از شرایط الزامی ورود به حیات ا أکثر
        در فرایند رشد روانی هر سوژۀ انسانی و به منظور اجتماعی شدن او، ذهن، ناگزیر از آموختن مقوله‎بندی‎ها و دسته‎بندی‌هاست. سوژۀ اجتماعی یاد می‌گیرد که اشیا، پدیدارها و مفاهیم را در قالب تقابل‎ها و جفت‎های مخالف دسته‎بندی کند و این مقوله‎بندی، یکی از شرایط الزامی ورود به حیات اجتماعی و دنیای نشانه‎هاست. وجوب این مقوله‌بندی‌ها ضرورت پذیرش قواعد ساختارمندی را در پی دارد؛ تا جایی که می‌توان گفت: انسان برای مفهوم‎سازی، نخست باید جهان را ساختار ببخشد و ساختاربخشی جز در قالب جفت‎های متقابل ممکن نیست. این نکته، یکی از بنیان‌های اصلی ساختارگرایی و دیگر نحله‌های مشابه آن در حوزۀ زبان، ذهن و امر اجتماعی است. اما اگر روان را در حالتی اصیل و پیشافرهنگی بررسی کنیم، این تقابل‌ها نشان از تقلیل و ساده‎سازی دارد و فقط به جهت دهی نیروی لیبیدو در جریان اجتماعی شدن اشاره می‎کند. به دیگر سخن، نیروی روان در حالت پیشافرهنگی خود، امری همگن و وحدتمند و یکه است که در جریان اجتماعی شدن، شقاق را تجربه می‌کند. این میل بازگشت به جهان وحدت، در تفکر شهودی و در نظام معرفتی عارفان مسلمان ما در قالب اندیشه‎های وحدت وجودی ظهور و بروز داشته است. تصویر این جهان وحدتمند که عمدۀ تقابل‎های آن در زیرساختشان رو به وحدت و یگانگی دارند، در قالب زبان که هستی یافته از تقابل هاست، سبب شده است تا برخی از متون عرفانی، خصلتی پارادوکسیکال یابد و امکانات شگرفی در آنها به وجود آید. از این نظر، مقالات شمس تبریزی، یکی از متون شاذ و برجسته است. در مقالۀ حاضر، بر پایۀ مفاهیم روان کاوانۀ یادشده، نشان داده‎ایم که در زیرساخت اندیشۀ شمس، تقابل‎های موجود در سطح امر خودآگاه و اجتماعی کنار گذاشته می‎شود و شمس در رویکرد معرفتی جدیدی، آنها را به مثابۀ امورِ ذاتاً هماهنگ می‎نگرد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        5 - تحلیل ناخرسندی شمس از مشایخ و فقهای معاصر خویش
        کبری  وخشوری علی محمد رضائی هفتادر
        در بستر ادبیات عرفانی، محمّد بن علی بن ملک داد تبریزی، عارف شهیر آذربایجانی میراث دار دَرد و کابوس بارِ گران معرفت است. وی در جستجوی عشق و معرفت حقیقی با مشایخ و فقهای معاصر زیادی همچون ابوبکر سله باف، رکن الدین سجاسی، شمس الدین خویی، اوحد الدین کرمانی و ... مصاحبت می أکثر
        در بستر ادبیات عرفانی، محمّد بن علی بن ملک داد تبریزی، عارف شهیر آذربایجانی میراث دار دَرد و کابوس بارِ گران معرفت است. وی در جستجوی عشق و معرفت حقیقی با مشایخ و فقهای معاصر زیادی همچون ابوبکر سله باف، رکن الدین سجاسی، شمس الدین خویی، اوحد الدین کرمانی و ... مصاحبت می گزیند، اما در آنها تجرید و تفریدی که حقیقت آن در مرحله معاملات، رد قبول خلق و توجه مطلق به خدا باشد، را ندیده است، بنابراین ضمن استفاده از مجلس درس و مصاحبت با آنها، احوال و اقوال اکثر آنها را در خور انتقاد می یابد. شمس، مشایخ و پیران مصاحب خود را چنان محو جمال جَلَوات حقیقت کرده که پیوند خود را با گذشته و مصاحبت و معاشرت با آنها گسسته و طالب دیدار اولیای مستور حق بوده است. مقالة حاضر با روش کتابخانه ای و با استناد به کتاب مقالات، به تحلیل اندیشة مسحور شمس پرنده که از مشایخ و فقهای معاصر مُنغّض گشته، پرداخته است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        6 - شالوده‌شکنی در مقالات شمس تبریزی
        محمود خرم آبادی علی اکبر   افراسیاب پور علی  فتح اللهی
        این مقاله با تحلیل عناصر شالوده¬شکنی از دیدگاه «دریدا» به تشریح این عناصر در مقالات شمس پرداخته و می‌کوشد تا تکثر معنایی را در خدشه¬دار کردن انگاره¬های متافیزیکی مطرح‎شده در فلسفة غرب بازسازی کند و به معناهایی تازه از متن دست یابد. مقالات شمس تبریزی این ظرفیت را دارد که أکثر
        این مقاله با تحلیل عناصر شالوده¬شکنی از دیدگاه «دریدا» به تشریح این عناصر در مقالات شمس پرداخته و می‌کوشد تا تکثر معنایی را در خدشه¬دار کردن انگاره¬های متافیزیکی مطرح‎شده در فلسفة غرب بازسازی کند و به معناهایی تازه از متن دست یابد. مقالات شمس تبریزی این ظرفیت را دارد که با تعلیق-های پیاپی معنایی، دال¬ها و نشانه¬های بی¬شماری را برای معناهای متکثر حاصل کند. نویسندگان با روش توصیفی- تحلیلی بر اساس رویکرد شالوده¬شکنی دریدا، برخی از این انگاره¬ها مانند نفی تعریف واحد حقیقت، مرگ مؤلف، نشانه-شناسی پساساختارگرایی، ایدئولوژی غالب متن از طریق نفی تقابل¬ها و ارزش¬ها و... را تدقیق کرده‎اند. در مقالات شمس، در حوزة نفی تعریف حقیقت واحد، حقیقت، امری مطلق و واحد تلقی نمی¬شود، بلکه در حوزة بحث¬های تأویلی قرار می‎گیرد و هر کس دریافت خاص خود را از آن دارد. شمس برعکس دیدگاه¬های لوگوس¬محور افلاطونی، خرد و عقل¬گرایی را در راه حقیقت، کاملاً ناقص معرفی می¬کند و آن را حجاب راه سالک می¬بیند. او نوشتار و گفتار یا حضور و غیبت را در تقابل با یکدیگر قرار نمی¬دهد، بلکه فراتر از این دو، به طور کلی سخن و حضور را حجاب می¬داند. تفاصيل المقالة