• فهرس المقالات ‘Allāmah Ṭabāṭabā’ī

      • حرية الوصول المقاله

        1 - اراده خدا از نگاه خواجه نصیرالدین طوسی، ملاصدرا و علامه طباطبایی
        آرمین منصوری علی الله بداشتی
        چگونگي ارادة الهی یکی از مسائل بحث‌برانگیز خداشناسی است كه برغم پذیرش ارادة الهی بعنوان یکی از صفات الهی توسط تمامی اندیشمندان، اختلاف نظرهای بسیاری در تفسیر آن وجود دارد. هدف این مقاله بررسی، مقایسه و ارزیابی آراء خواجه نصیرالدین طوسی، ملاصدرا و علامه طباطبایی در سه بع أکثر
        چگونگي ارادة الهی یکی از مسائل بحث‌برانگیز خداشناسی است كه برغم پذیرش ارادة الهی بعنوان یکی از صفات الهی توسط تمامی اندیشمندان، اختلاف نظرهای بسیاری در تفسیر آن وجود دارد. هدف این مقاله بررسی، مقایسه و ارزیابی آراء خواجه نصیرالدین طوسی، ملاصدرا و علامه طباطبایی در سه بعد معناشناسی، منشأ و هستی‌شناسی ارادة الهی است. خواجه نصیر اراده را عین داعی که همان علم به مصلحت فعل است، میداند و در نتیجه به ارادة ذاتی خداوند معتقد بوده و آن را از صفات ذات میداند. ملاصدرا عینیت حب با اراده را نیز به عینیت علم به مصلحت فعل با اراده اضافه کرده و اراده را صفت ذات قلمداد میکند و روایات وارده از معصومین در صفت فعل بودن اراده را با تغییر معنا و مرتبة آن از معنای قصد انجام فعل و مقام ذات به معنای ایجاد و مرتبة موجودات بالفعل توجیه میکند. اما علامه ‌طباطبایی ارجاع اراده به علم به نظام اصلح را مناقشه‌يي لفظی دانسته و آن را صرفاً نامگذاری قلمداد ميكند. او با ارجاع اراده به هر صفت ذاتی دیگری غیر از علم، مانند حب، مخالف بوده و در نتیجه اراده را نه از صفات ذات بلکه منتزع از مقام فعل و از صفات فعل تلقي ميكند و منشأ انتزاع آن را نفس فعلی که در خارج اتفاق می‌افتد یا حضور علت تامه برای فعل، معرفی میکند. بنظر میرسد تغییر نگاه هستی‌شناسانه به اراده و صفت فعلی دانستن آن توسط علامه در توجیه محذوریتهای عقلی، دقیقتر از صفت ذات دانستن اراده بدون عنایت به تغایر مفهومی میان اراده با علم و حب است که توسط خواجه و ملاصدرا ارائه شده است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        2 - بررسی تطبيقي ديدگاه ملاصدرا و علامه‌طباطبايي دربارة متشابهات قرآن
        داود صائمی
        از نظر صدرالمتألهین و علامه طباطبایی، آیات قرآن ظاهري دارند و باطني، كه هنگام مواجهه با آیات متشابه باید به ظواهر آیات اصالت داد و از آن غافل نشد. از نظر هر دو اندیشمند، فهم متشابهات به افراد و ظرفیت و شايستگيشان بستگی دارد؛ بعبارت‌دیگر، فهم متشابهات امری نسبی است. بعقی أکثر
        از نظر صدرالمتألهین و علامه طباطبایی، آیات قرآن ظاهري دارند و باطني، كه هنگام مواجهه با آیات متشابه باید به ظواهر آیات اصالت داد و از آن غافل نشد. از نظر هر دو اندیشمند، فهم متشابهات به افراد و ظرفیت و شايستگيشان بستگی دارد؛ بعبارت‌دیگر، فهم متشابهات امری نسبی است. بعقیدة آنها، راسخان در علم، تمام معنای متشابهات را ميدانند و در واقع برایشان متشابهی وجود ندارد. البته ملاصدرا بر اساس نظریة توحید خاصی، معتقد است مراتب هستی از عالی تا داني، همه بر یکدیگر ترتب وجودی دارند. بر همين اساس، او بر اين باور است كه بدون آنکه نیازی به تأویل آیات متشابه یا قول به تجسیم در باب ذات باریتعالی باشد، ميتوان بر مبنای اصول فلسفی ـ عرفانی دیدگاه توحید خاصی، ظواهر الفاظ آیات را حفظ نموده و همة آیات متشابه را بر ظاهر معنای آنها حمل کرد و لفظ متشابه را توسعة‌ معنايي داد. اما علامه طباطبایی، قائل به ارجاع متشابهات به محکمات است و متشابهات را بر اساس محکمات تفسير ميکند. او به امكان و وجود تأویل برای تمام آیات قرآن، اعم از محکمات و متشابهات، معتقد است؛ متشابهات پس از ارجاع به محکمات، از تشابه خارج شده و محکم ميشوند. در این پژوهش، ديدگاه ملاصدرا بدلیل آنکه داراي مبنا بوده، نسبت به نظر علامه ترجیح داده شده است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        3 - تحولات نظری در قوۀ وهمی در تطورات تاريخي فلسفۀ اسلامی
        محمد علی  اردستانی
        قوة وهمیه يكي از قواي اداركي جزئی باطنی نفس است که نقش بسزایی در شناختهای جزئی دارد بگونه‌يی که تنظيم و تعادل مناسبات زندگی بدون آن امکانپذیر نیست. فرا‌‌‌‌‌‌‌‌روي ادراکات اين قوه به فراسوي معانی، آن را در رأس قوای جزئی باطنی قرار داده است. این نوشتار با روش توصیفی‌ـ‌تحل أکثر
        قوة وهمیه يكي از قواي اداركي جزئی باطنی نفس است که نقش بسزایی در شناختهای جزئی دارد بگونه‌يی که تنظيم و تعادل مناسبات زندگی بدون آن امکانپذیر نیست. فرا‌‌‌‌‌‌‌‌روي ادراکات اين قوه به فراسوي معانی، آن را در رأس قوای جزئی باطنی قرار داده است. این نوشتار با روش توصیفی‌ـ‌تحلیلی و سنجشی به بررسی تطور ديدگاههاي فيلسوفان اسلامی در اينباره پرداخته است. در این تطور، سه نظریۀ اساسی قابل شناسایی است. در نظریة فیلسوفان مشائی، هر نوع از ادراکات به مبدئی خاص اختصاص داده شده و از اینرو، قوة واهمه مستقل از دیگر قوا بشمار آمده و ادراکات در چهار نوع حسی، خیالی، وهمی و عقلی قرار داده شده است. صدرالمتألهین و علامه‌طباطبایی، هر یک بنوعی این نظریه را مورد نقد قرار داده‌اند. در نظریة صدرالمتألهین قوة واهمه به ساحت قوۀ عاقله ارتقاء یافته و در مرتبة عقل متنزل نشانده شده و ادراکات در سه نوع حسی، خیالی و عقلی قرار داده شده است. در نظریة علامه‌طباطبایی، قوة وهمیه ساقط شده و ادراکات آن به حس مشترک ارجاع داده شده و با اسقاط احساس، ادراکات حسی و خیالی و وهمی، نوعی واحد بشمار آمده و ادراکات در دو نوع قرار داده شده است. تفاصيل المقالة