-
حرية الوصول المقاله
1 - اخلاق و سیاست در اندیشۀ سیاسی مکتب فرانکفورت
ایرج رنجبر سمیرا غلامیبر اساس چارچوب نظری هابرماس از «نسبت اخلاق و سیاست» در سیر تاریخ اندیشة سیاسی غرب، اخلاق و سیاست در دورۀ کلاسیک و در سنت ارسطویی حول مفهوم «سعادت» با هم عجین می شوند، زیرا اخلاق سعادت را تعریف میکند و سیاست در خدمت تحقق مفهوم سعادت قرار می گیرد. حال آنکه در اندیشة سیاس أکثربر اساس چارچوب نظری هابرماس از «نسبت اخلاق و سیاست» در سیر تاریخ اندیشة سیاسی غرب، اخلاق و سیاست در دورۀ کلاسیک و در سنت ارسطویی حول مفهوم «سعادت» با هم عجین می شوند، زیرا اخلاق سعادت را تعریف میکند و سیاست در خدمت تحقق مفهوم سعادت قرار می گیرد. حال آنکه در اندیشة سیاسیِ مدرن و در سنتِ هابزی، اخلاق و سیاست از هم جدا می شوند، زیرا سیاست هدف خود را نه سعادتمندکردن و بافضیلت نمودن شهروندان، بلکه کنترل و مدیریت غرایز انسانی برای ایجاد «امنیت» و تحقق «رفاه» تعریف می-کند. با این توصیف و طبق چارچوب نظری هابرماس، مقالۀ حاضر بر این نظر است که در اندیشة متفکران مکتب فرانکفورت، اخلاق و سیاست همانند سنت کلاسیک حول مفهومی اخلاقی به هم پیوند می خورند، با این تفاوت که حلقۀ اتصال اخلاق و سیاست در مکتب یادشده، نه مفهوم «سعادت» بلکه مفهوم «رهایی» است؛ مفهومی که منطبق بر «اخلاق فضیلت» است. با این توضیح که هر یک از متفکران این مکتب، راه تحقق «رهایی» را در مکانیزمی خاص خود تعریف میکنند. هورکهایمر «خرد عینی»، آدورنو «زیبایی»، مارکوزه «بازسازی عقلانی جامعه» و هابرماس «گفت وگو» را راه رسیدن به رهایی می دانند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
2 - بررسی رابطه سیاست و سعادت در اندیشه ارسطو و ابن مسکویه
علی محمد ساجدی هاجر دارایی تباررابطه "سیاست" و "سعادت" از جمله مسائلی است که از دیر باز کانون توجه متفکران اخلاق اجتماعی قرار گرفته است. بررسی و مقایسه آراء دو متفکر بزرگ در این زمینه- یکی از یونان باستان و دیگری از حکمای اسلامی حائز اهمیت است. پژوهش حاضر کوشیده است به روش تحلیلی - تطبیقی به تبیین چگ أکثررابطه "سیاست" و "سعادت" از جمله مسائلی است که از دیر باز کانون توجه متفکران اخلاق اجتماعی قرار گرفته است. بررسی و مقایسه آراء دو متفکر بزرگ در این زمینه- یکی از یونان باستان و دیگری از حکمای اسلامی حائز اهمیت است. پژوهش حاضر کوشیده است به روش تحلیلی - تطبیقی به تبیین چگونگی رابطه این دو موضوع و وجوه اشتراک و افتراق آراء ایشان در این زمینه بپردازد. هم ارسطو و هم ابن مسکویه، غایت سیاست و جامعه سیاسی را دستیابی به سعادت میدانند و مولفههای دستیابی به جامعه مطلوب سیاسی را همان عناصر وصول به سعادت مطرح می کنند. با توجه به تأثیر آراء ارسطو بر اندیشه های ابن مسکویه، تفاوت در جهان بینی این دو متفکر، تفاوت در برخی مباحث را موجب شده است. ارسطو معیار مطلوب بودن جامعه سیاسی و وصول به سعادت را زندگی بر طبق فضیلت می داند. اما با توجه به جهان بینی توحیدی ابن مسکویه، او شریعت را عنصر لاینفک سیاست می داند و بهترین نوع سیاست را سیاست الهی معرفی میکند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
3 - «نظریه فضیلتِ آدامز و استدلال اخلاقی از طریق بهترین تبیین از ارزش های عینی اخلاقی بر وجود خدا»
امیرعباس علیزمانی کاظم راغبیدر قرون اخیر، انتقادات گسترده ی فلسفی که با پیشرفت های چشمگیر علمی همراه شده است، اتقان براهین سنتی اثبات وجود خدا را متزلزل نموده و زیر سوال برده است. از این رو خداباوران برای اثبات معقولیّت دیدگاه خود، به حوزه ها و عرصه های نوینی همچون اخلاق روی آوردند. یکی از استدلال أکثردر قرون اخیر، انتقادات گسترده ی فلسفی که با پیشرفت های چشمگیر علمی همراه شده است، اتقان براهین سنتی اثبات وجود خدا را متزلزل نموده و زیر سوال برده است. از این رو خداباوران برای اثبات معقولیّت دیدگاه خود، به حوزه ها و عرصه های نوینی همچون اخلاق روی آوردند. یکی از استدلال های اخلاقی معاصر بر وجود خدا، استدلال اخلاقی رابرت مری هیو آدامز است. آدامز با ابداع نظریه ی فضیلت، تبیینی نوین از ارزش های اخلاقی ارائه می دهد که هم قابلیّت توجیه عینیّت ارزش های اخلاقی، به عنوان مؤلفه ی مهم معناداری اخلاق را دارد و هم صدق خداباوری را به عنوان بخشی مهم از آن تبیین، معرفی می کند. در این مقاله به توضیح و تبیین این نظریه پرداخته ایم و به تقریر استدلال بر آمده از این نظریه، که قرائن و دلایلی بر وجود خدا فراهم می آورد می پردازیم و سپس نقدهای وارد شده بر آن را مورد بررسی قرار خواهیم داد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
4 - معانی سهگانهی سعادت در اندیشهی کانت
زهره سعیدی محسن جوادیکانت در نظریهی اخلاق خود سه مفهوم از سعادت عرضه کرده است که میتوان آنها را با تعابیرِ سعادت امیالی، سعادت اخلاقی و سعادت نهایی از هم متمایز کرد. بهرغم آنکه به نظر میرسد وی نتوانسته است مفهوم مشخصی از سعادت عرضه کند، وحدتی سازمند میان مفاهیم به ظاهر متعارض از سعادت أکثرکانت در نظریهی اخلاق خود سه مفهوم از سعادت عرضه کرده است که میتوان آنها را با تعابیرِ سعادت امیالی، سعادت اخلاقی و سعادت نهایی از هم متمایز کرد. بهرغم آنکه به نظر میرسد وی نتوانسته است مفهوم مشخصی از سعادت عرضه کند، وحدتی سازمند میان مفاهیم به ظاهر متعارض از سعادت در اندیشهی وی وجود دارد. این نوشتار بر آن است تا ضمن نشان دادن این وحدت، اهمیتی را که کانت برای سعادت اخلاقی قائل است آشکار سازد. علاوهبر این، نشان میدهد با اینکه در نظریهی اخلاق کانت، سعادت، فروتر و کماهمیتتر از فضیلت لحاظ شده، عهدهدارِ دو نقش مهم است؛ با این توضیح که سعادت در ابتدای مسیر اخلاقی زیستن، با ممانعت از وسوسه شدن برای سرپیچی از تکلیف اخلاقی، به فضیلتمندی فاعل اخلاقی مدد میرساند و در پایان این مسیر، پاداش فضیلتمندی او به شمار میرود. از این رو کانت تلاش برای سعادتمند شدن در چارچوب اخلاق را، تلاشی فضیلتمندانه و تکلیف غیر مستقیم عقل معرفی کرده است که میتوان از آن با عنوان سعادت اخلاقی نام برد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
5 - جایگاه اراده و اختیار در اخلاق فضیلت علامه جعفری با نگاهی به ارسطو
زهره آزادی عبدالله نصریمقاله حاضر به شیوه کتابخانه ای و با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی و تطبیق دیدگاه دو فیلسوف قدیم (ارسطو) و معاصر(علامه جعفری) در خصوص یکی از اساسی-ترین مباحث در فلسفه اخلاق یعنی آزادی و اختیار پرداخته است. اخلاق فضیلت به عنوان یکی از شاخه های کلی در فلسفه اخلاق بحث از اختی أکثرمقاله حاضر به شیوه کتابخانه ای و با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی و تطبیق دیدگاه دو فیلسوف قدیم (ارسطو) و معاصر(علامه جعفری) در خصوص یکی از اساسی-ترین مباحث در فلسفه اخلاق یعنی آزادی و اختیار پرداخته است. اخلاق فضیلت به عنوان یکی از شاخه های کلی در فلسفه اخلاق بحث از اختیار را به صورت مفصل در ذیل اصول خود گنجانده است. ارسطو به عنوان یکی از سردمداران مکتب اخلاق فضیلت بحث از اختیار را با آگاهی و فضیلتمندی مرتبط می داند و این ها را اموری بههمپیوسته معرفی می-کند. علامه جعفری به عنوان یکی از متفکران معاصر نیز در اخلاق شیوه ارسطویی را در پیش می گیرد و مهم ترین مؤلفههای زندگی فضیلتمندانه را حیات معقول معرفی می کند. پس از بررسی آراء این دو فیلسوف نکات مشترک و متفاوتی بدست آمد. هر جند این دو فیلسوف از مبانی اخلاقی متفاوتی در نظریات خود برخوردارند (یکی طبیعت گرا و دیگری مبتنی بر اخلاق اللهی است) اما در اخلاق فضیلت راه یکسانی را می پیمایند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
6 - رویکردی فلسفی به تلاقیهای اخلاق و هیجان
سید احمد فاضلی مجتبی جعفریسبب توجه اهل فلسفه به هیجانات آن است که معرفت و شادکامی و اخلاق که از دیرباز دلمشغولی اصلی فلسفه بود تلاقیهای بسیاری با هیجانات دارد. از این رو، فیلسوفان کوشیدهاند تا نشان دهند ارزش و جایگاه هیجانات در کسب معرفت و تحصیل شادکامی و زندگی اخلاقی چیست. فیلسوفان در مقایسه أکثرسبب توجه اهل فلسفه به هیجانات آن است که معرفت و شادکامی و اخلاق که از دیرباز دلمشغولی اصلی فلسفه بود تلاقیهای بسیاری با هیجانات دارد. از این رو، فیلسوفان کوشیدهاند تا نشان دهند ارزش و جایگاه هیجانات در کسب معرفت و تحصیل شادکامی و زندگی اخلاقی چیست. فیلسوفان در مقایسه با عالمان بیشتر بر تحلیلهای انتزاعی درباب هیجانات متمرکزاند. کاوش در سرشت هیجان به مسائل فلسفی چندی میانجامد از جمله: هیجان و دیگر عواطف آدمی چه تمایزاتی دارند؟ آیا هیجان ارزیابانه است یعنی باید آن را از جنس حکم و داوری دانست یا از سنخ ادراکات یا چیز دیگری به شمار آورد؟ شأن معرفتی هیجانات و نسبت آن با احکام و داوریهای ارزشی چیست؟ چه رابطهای میان انگیزش و هیجان است؟ و سرانجام، جایگاه هیجان در اخلاق کجاست و چه تأثیری بر شکلگیری فضیلت و منش اخلاقی دارد؟. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
7 - سازگاری نظریه فضیلت گرایی با اخلاق دینی
جعفر مروارید جواد رقوی زهرا حسینیمسئلۀ مهم مطرح شده دراین پژوهش این است که اخلاق فضیلت میتواند بهترین وسازگارترین تبیین ازاخلاق دینی باشد. برای رسیدن به این مسئله ابتدا نظریه های اخلاق هنجاری -وظیفه گرایی وغایت گرایی وفضیلت گرایی- تبیین ومقایسه ی بین آن ها انجام می گردد. برتری نظریه فضیلت نسبت به دونظ أکثرمسئلۀ مهم مطرح شده دراین پژوهش این است که اخلاق فضیلت میتواند بهترین وسازگارترین تبیین ازاخلاق دینی باشد. برای رسیدن به این مسئله ابتدا نظریه های اخلاق هنجاری -وظیفه گرایی وغایت گرایی وفضیلت گرایی- تبیین ومقایسه ی بین آن ها انجام می گردد. برتری نظریه فضیلت نسبت به دونظریه رقیب آشکاروپس ازتبیین اخلاق فضیلت محور، هریک مولفه های اصلی آن از قبیل: فضیلت، سعادت، نیت، حکمت عملی، الگوی اخلاقی وحدوسط بیان می-گردد. درادامه برخی مولفه های اخلاق دینی-ازقبیل خداباوری ومعادباوری، پرورش ملکات درونی وخودسازی، جایگاه الگوی اخلاقی دراخلاق دینی، نقش نیت دراخلاق دینی، حدوسط صراط مستقیم یا راه نجات و.... بررسی می شود. همچنین با توجه به قرابت ووحدت موضوع وغایت اخلاق فضیلت واخلاق دینی - به ترتیب علم نفس وسعادت _می توان نتیجه گرفت که اخلاق فضیلت واخلاق دینی نگاهشان به فاعل اخلاقی تکاملی وتعالی بخش است. و نیز می توان با رنگ دینی و جهت الهی دادن به غایت یعنی سعادت دراخلاق فضیلت، زمینه سازگاری این دو اخلاق را فراهم نمود. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
8 - نظریه اعتدال وحد وسط اخلاقی در نگاه اندیشمندان مسلمان فارابی و غزالی
حمیدرضا حاجیبابایی محبوبه یزدان پناهانسان پیوسته در راه شناخت اجمالی علوم نظری گام برداشته تا به فهم معنای هستی آگاه شود و به رمز و راز خلقت دست یابد و چون موجودی اجتماعی است نیازمند اخلاق مطلوب است آشنایی افراد با زندگی اخلاق مدار و قرارگیری اخلاقیات در یک حد تعادل و میانه می تواند کمکی برای بهبود ر أکثرانسان پیوسته در راه شناخت اجمالی علوم نظری گام برداشته تا به فهم معنای هستی آگاه شود و به رمز و راز خلقت دست یابد و چون موجودی اجتماعی است نیازمند اخلاق مطلوب است آشنایی افراد با زندگی اخلاق مدار و قرارگیری اخلاقیات در یک حد تعادل و میانه می تواند کمکی برای بهبود رفتاری افراد و جامعه باشد و انسان را در مسیر نیل به زندگی سعادتمندانه یاری نماید، از این رو در این مقاله به تبیین حد وسط اخلاقی از دیدگاه فارابی و امام محمد غزالی از دانشمندان مسلمان به روش مطالعات کتابخانه ای پرداخته شده است و مهمترین مبانی و مؤلفه های مرتبط با حد وسط اخلاقی که شامل خیر، سعادت، اعتدال، فضیلت ها و رذیلت ها است را از دیدگاهایشان ارائه کرده است و نتایج حاصله بدین قرار است که دیدگاه های فارابی و امام محمد غزالی با مکتب ارسطو شباهت زیادی دارند و فارابی در حد وسط علاوه بر کمیت، کیفیت را به جهت شدت و ضعف مهم می داند. غزالی علاوه بر عقل، شرع را نیز مقدس می داند و معتقد است عقل با توجه به جهات مختلف نیازمند شرع هم می باشد. فارابی در تبیین نظریه اعتدال بیشتر متأثر از ارسطو است تا افلاطون. وی در تبیین نظریه اعتدال و حد وسط اخلاقی ابتکار و نظر تأسیسی مهمی ندارد، و داشتن خلق جمیل را، داشتن اعتدال و فعل جمیل را فعل متوسط می داند و برای حد وسط دو نوع قائل است: حد وسط فی نفسه، حد وسط بالاضافه و همانطور که کمیت را مدنظر دارد کیفیت را به جهت شدت و ضعف هم مهم می داند. غزالی هم بی تأثیر از فلسفه یونان نبوده و حد وسط اخلاقی ارسطو و قوای سه گانه نفس افلاطون را پذیرفته و تمایل وی بیشتر به نظریه افلاطون است اما این تأثیرپذیری وی را مقلد یونانی ها نمی کند و تبعیت به جای او نشان دهنده تأکید بر اصول و منش درست اسلامی و مطالب درست را از نادرست و افکار یونانی تفکیک و آنها را در بیان اخلاق اسلامی به کار برده است. وی با استفاده از آیات و روایات بر ارزش های معنوی از خدا و پیامبر (ص) مصداق اسوه اخلاق عالمین، و حب خداوند را خیر اعلی می داند. و شرط رسیدن به سعادت را فضائل فلسفی می دانست و راه رسیدن به فضائل را علاوه بر عقل، شرع مقدس نیز می داند و معتقد است عقل با توجه به جهات مختلف نیازمند شرع هم می باشد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
9 - فضیلت گرایی از دیدگاه امام علی (ع) در نهج البلاغه
مریم خاتمیاساسی ترین پرسش اخلاق این است که: "چه کاری خوب است؟". سه پاسخ بنیادین به این پرسش در سه مکتب وظیفه گرا، نتیجه گرا و اخلاق فضیلت طبقه بندی شده است. از میان این سه گونه ی اخلاق، اخلاق فضیلت در دوره مدرنیسم مورد توجه پژوهشگران و اندیشمندان اسلامی و غیراسلامی بوده و به عنو أکثراساسی ترین پرسش اخلاق این است که: "چه کاری خوب است؟". سه پاسخ بنیادین به این پرسش در سه مکتب وظیفه گرا، نتیجه گرا و اخلاق فضیلت طبقه بندی شده است. از میان این سه گونه ی اخلاق، اخلاق فضیلت در دوره مدرنیسم مورد توجه پژوهشگران و اندیشمندان اسلامی و غیراسلامی بوده و به عنوان یک دیدگاهی فراتر از دو دیدگاه رایج (وظیفهگرا و نتیجهگرا)، مورد تدقیق دقیق قرار گرفته است؛ می توان گفت اخلاق فضیلت نظریه ای غالب نزد امام علی(ع) و عارفان است. برای مثال آنجا که امام (ع) در نهج البلاغه، حکمت 32 نقل شده: " فَاعِلُ الْخَيْرِ خَيْرٌ مِنْهُ، وَ فَاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنْهُ (شهیدی،1378، ص122). و نیز در حکمت 198"و چون گفته ی خوارج را شنيد كه حكومت جز از آن خدا نيست، فرمود: سخن حقى است كه بدان باطلى را خواهند . (شهیدی،1378،ص420). که مصداق اخلاق فضیلت می باشد. در این نوشتار تحقیقی شاخصه های فضیلت گرایی با بخشی از نظام اخلاقی نهج البلاغه مقایسه و فضیلت گرایی از منظر آن حضرت مورد بررسی قرار گرفته است. در نهایت مشخص گردید وظیفه گرایی و نتیجه گرایی آن حضرت با آنچه در فلسفه مدرن شناخته میشود متفاوت است و از گفتههای ایشان چنین استتناج می گردد که رویکرد اخلاق فضیلتگرا به نظر ایشان نزدیکتر است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
10 - رابطه بین کمالگرایی و بهزیستی فضیلت گرا: نقش واسطه ای خودشفقت ورزی
فرزانه یزدانی راضیه شیخ الاسلامیهدف از پژوهش حاضر، تعیین نقش واسطه ای خودشفقت ورزی در رابطه بین کمالگرایی و بهزیستی فضیلت گرا بود. بدین منظور 210 دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه شیراز با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. شرکت کنندگان، به مقیاس تجدید نظر شده تقریبا کامل (اسلینی أکثرهدف از پژوهش حاضر، تعیین نقش واسطه ای خودشفقت ورزی در رابطه بین کمالگرایی و بهزیستی فضیلت گرا بود. بدین منظور 210 دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه شیراز با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. شرکت کنندگان، به مقیاس تجدید نظر شده تقریبا کامل (اسلینی و همکاران ، 2001)، مقیاس خود شفقت ورزی (نف، 2003) و مقیاس بهزیستی فضیلت گرا (واترمن و همکاران، 2010) پاسخ دادند. داده ها به روش تحلیل مسیر و با استفاده از نرم افزار Amos تحلیل شدند. نتایج نشان داد که مؤلفة استاندارد (به عنوان کمالگرایی سازگارانه) اثرمثبت و مؤلفة تفاوت (به عنوان کمالگرایی ناسازگارانه) اثر منفی بر بهزیستی فضیلت گرا دارد. خودشفقت ورزی نقش واسطه ای در رابطه بین مؤلفة تفاوت کمال گرایی و بهزیستی فضیلت گرا نشان داد. بر اساس این نتایج، خود شفقت ورزی میتواند به عنوان مانعی در برابر اثر منفی کمال گرایی ناسازگارانه بر بهزیستی فضیلت گرا در نظر گرفته شود. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
11 - رویکرد شخصگرا به تربیت اخلاقی و اهداف آن
ادریس اسلامیهدف این مقاله، شناسایی و تحلیل اهداف تربیت اخلاقی شخصگرا میباشد. برای نیل به این هدف، از روش بازسازی شدۀ قیاس عملی فرانکنا استفاده شده است. مطالب در دو بخش عمدۀ «هدف غایی» و «هدف میانی» تربیت اخلاقی شخصگرا ارائه شدهاند. یافتههای این مطالعه حاکی از آن است که هدف غای أکثرهدف این مقاله، شناسایی و تحلیل اهداف تربیت اخلاقی شخصگرا میباشد. برای نیل به این هدف، از روش بازسازی شدۀ قیاس عملی فرانکنا استفاده شده است. مطالب در دو بخش عمدۀ «هدف غایی» و «هدف میانی» تربیت اخلاقی شخصگرا ارائه شدهاند. یافتههای این مطالعه حاکی از آن است که هدف غایی تربیت اخلاقی شخصگرا، «شخص شدن» است. شخص شدن، بیانگر رشد و کمال متربّی است. شخص شدن، پاسخی شخصگرا به بایدهای حیاتی متربّی است. در واقع، حفظ حیات و کسب خوشبختی در گِرو شخص شدن و نیل به حیات شخصی است. مفهوم شخص، دلالت و اشارت اخلاقی دارد. متربّی که شخص میشود، حیات اخلاقی را در خود متجلّی ساخته است. حیات اخلاقی شخص، مضمونی فضیلتمحور دارد. بر این اساس، هرگاه متربّی به مقام شامخ شخص دست پیدا کند، در واقع، فضیلتمند است و خود را به فضایل اخلاقی متخلّق ساخته است. بر این اساس، هدف میانی تربیت اخلاقی شخصگرا، پرورش فضایل اخلاقی در متربّیان است. این هدف، تربیت اخلاقی شخصگرا را در چارچوب رویکرد تربیت اخلاقی فضیلت قرار میدهد. با وجود این، بهواسطۀ مبانی فلسفی شخصگرایی، تربیت اخلاقی شخصگرا، قرائت ویژهای از تربیت اخلاقی فضیلتمحور ارائه داده است. برخلاف سایر تقریرهای مربوط به تربیت اخلاقی فضیلتمدار، تربیت اخلاقی شخصگرا، قوانین و اصول اخلاقی را در چارچوب فضایل و ملکات اخلاقی قرار میدهد. علاوه بر این، در این رویکرد به نقش آزادی انتخاب در تربیت اخلاقی متربّیان بسیار توجه شده است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
12 - بررسی دیدگاه پل هرست در باب تربیت دینی بر مبنای تئوری تربیت فضیلتمحور افلاطون
مریم سلطاتی کوهانستانی عباس فنی اصلهرست متفکر تحلیلی معاصر، امکان تربیت دینی را به دلیل الزامآور بودن و در نتیجه سلب امکان زیست انتقادی و خلاقانه از متربی، بیمعنا و متناقض و مانعی برای رشد او میداند. به زعم هرست، غایت تربیت، آزاد ساختن ذهن متربی از هر آن چیزی است که ذهن را از کارکرد خاص آن -عقلانیت- ب أکثرهرست متفکر تحلیلی معاصر، امکان تربیت دینی را به دلیل الزامآور بودن و در نتیجه سلب امکان زیست انتقادی و خلاقانه از متربی، بیمعنا و متناقض و مانعی برای رشد او میداند. به زعم هرست، غایت تربیت، آزاد ساختن ذهن متربی از هر آن چیزی است که ذهن را از کارکرد خاص آن -عقلانیت- به دور میدارد، یعنی رهایی اندیشه و فعل آدمی از خطا و اشتباه بدون هیچگونه الزام بیرونی. این همان تربیت آزاد در زبان هرست و تربیت فضیلتمحور در یونان باستان است که پیشینهی آن به افلاطون بازمیگردد. از آنجا که تربیت فضیلتمحور نوعی از عقلانیت را میطلبد، بین افلاطون و هرست تفاوتی نیست؛ اما افلاطون هرگز تربیت فضیلتمحور را هم عرض تربیت دینی قرار نداده است، بلکه همواره تربیت فضیلتمحور را فروتر از تربیت دینی شناسانده است، همعرضی آنها به حسب اعتبار آن دو است والا تقابل میان آنها، تقابل طولی است؛ زیرا مطابق مابعدالطبیعهی افلاطونی تربیت فضیلتمحور منهای دین، توقف سیر تکاملی متربی را به همراه خواهد داشت. از منظر افلاطون، زمانی که تعارض اصول تربیتی با یکدیگر روی میدهد، نوعی اصول تربیتی غیرتجربی و غیراستدلالی منبعث از معرفت شهودی ضروری است؛ اصولی که در نظریهی تربیتی هرست نفی شده است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
13 - رویکرد انتقادی به کاربست طبقه¬بندی اخلاق هنجاری در تبیین نظریه اخلاقیِ قرآن کریم
سیدمازیار حسینیاگرچه رویکرد انتقادی به رهاوردهای علوم انسانیِ مدرن چندین دهه است که در جهان اسلام و به شکل خاص در ایران بسیار رایج شده است، اما به دلیل تمرکز بیش از حد بر «چیستی» و «چراییِ» تولید مدل روش شناختی، به جای پرداختن به نمونه و تولید علم، تاکنون نتوانسته است از مقبولیت قابل أکثراگرچه رویکرد انتقادی به رهاوردهای علوم انسانیِ مدرن چندین دهه است که در جهان اسلام و به شکل خاص در ایران بسیار رایج شده است، اما به دلیل تمرکز بیش از حد بر «چیستی» و «چراییِ» تولید مدل روش شناختی، به جای پرداختن به نمونه و تولید علم، تاکنون نتوانسته است از مقبولیت قابل توجهی برخوردار شود. نظریات اخلاق هنجاری در غرب براساس تقریری که از معیار صواب و خطا در احکام و گزاره های اخلاقی دارند در سه شاخه ی غایت انگارانه (نتیجه گرا)، وظیفه گروانه و فضیلت محورانه دسته بندی شده اند. از رهگذر بررسی روشمند آیات، این نتیجه به دست می آید که نه تنها قرآن کریم طرح اخلاقی خود را به یکی از این سه دسته ی غایت (نتیجه)، وظیفه و فضیلت محدود نمی کند؛ بلکه درضمن اهمیت به فاعلِ اخلاقی و تأکید بر رعایت قواعد و حدود اخلاقی، بر کنش ها و رفتارهای اخلاقی نیز که نقشی بی بدیل در سعادت انسان دارند، توجه می دهد و آن ها را مستقل و منفکّ از یکدیگر مورد نظر قرار نمی دهد. طرح «ایمان» به عنوان مقوّم ارزش های اخلاقی و وجود فضایلی- هم چون تقوا- که تنها در اخلاق دینی قابل دفاع و توجیه هستند نشان می دهد که کاربست طبقه بندی (نتیجه/ وظیفه / فضیلت) در تبیین و نظریه پردازی علم اخلاق اسلامی، آنچنان هم که به نظر می رسد، کارآیی ندارد. تفاصيل المقالة