• فهرس المقالات سعادت

      • حرية الوصول المقاله

        1 - بررسی رابطه سیاست و سعادت در اندیشه ارسطو و ابن مسکویه
        علی  محمد ساجدی هاجر  دارایی تبار
        رابطه "سیاست" و "سعادت" از جمله مسائلی است که از دیر باز کانون توجه متفکران اخلاق اجتماعی قرار گرفته است. بررسی و مقایسه آراء دو متفکر بزرگ در این زمینه- یکی از یونان باستان و دیگری از حکمای اسلامی حائز اهمیت است. پژوهش حاضر کوشیده است به روش تحلیلی - تطبیقی به تبیین چگ أکثر
        رابطه "سیاست" و "سعادت" از جمله مسائلی است که از دیر باز کانون توجه متفکران اخلاق اجتماعی قرار گرفته است. بررسی و مقایسه آراء دو متفکر بزرگ در این زمینه- یکی از یونان باستان و دیگری از حکمای اسلامی حائز اهمیت است. پژوهش حاضر کوشیده است به روش تحلیلی - تطبیقی به تبیین چگونگی رابطه این دو موضوع و وجوه اشتراک و افتراق آراء ایشان در این زمینه بپردازد. هم ارسطو و هم ابن مسکویه، غایت سیاست و جامعه سیاسی را دستیابی به سعادت می‌دانند و مولفه‌های دستیابی به جامعه مطلوب سیاسی را همان عناصر وصول به سعادت مطرح می کنند. با توجه به تأثیر آراء ارسطو بر اندیشه های ابن مسکویه، تفاوت در جهان بینی این دو متفکر، تفاوت در برخی مباحث را موجب شده است. ارسطو معیار مطلوب بودن جامعه سیاسی و وصول به سعادت را زندگی بر طبق فضیلت می داند. اما با توجه به جهان بینی توحیدی ابن مسکویه، او شریعت را عنصر لاینفک سیاست می داند و بهترین نوع سیاست را سیاست الهی معرفی می‌کند. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        2 - معانی سه‌گانه‌ی سعادت در اندیشه‌ی کانت
        زهره  سعیدی محسن جوادی
        کانت در نظریه‌ی اخلاق خود سه مفهوم از سعادت عرضه کرده است که می‌توان آن‌ها را با تعابیرِ سعادت امیالی، سعادت اخلاقی و سعادت نهایی از هم متمایز کرد. به‌رغم آنکه به نظر می‌رسد وی نتوانسته است مفهوم مشخصی از سعادت عرضه کند، وحدتی سازمند میان مفاهیم به ظاهر متعارض از سعادت أکثر
        کانت در نظریه‌ی اخلاق خود سه مفهوم از سعادت عرضه کرده است که می‌توان آن‌ها را با تعابیرِ سعادت امیالی، سعادت اخلاقی و سعادت نهایی از هم متمایز کرد. به‌رغم آنکه به نظر می‌رسد وی نتوانسته است مفهوم مشخصی از سعادت عرضه کند، وحدتی سازمند میان مفاهیم به ظاهر متعارض از سعادت در اندیشه‌ی وی وجود دارد. این نوشتار بر آن است تا ضمن نشان دادن این وحدت، اهمیتی را که کانت برای سعادت اخلاقی قائل است آشکار سازد. علاوه‌بر این، نشان می‌دهد با اینکه در نظریه‌ی اخلاق کانت، سعادت، فروتر و کم‌اهمیت‌تر از فضیلت لحاظ شده، عهده‌دارِ دو نقش مهم است؛ با این توضیح که سعادت در ابتدای مسیر اخلاقی زیستن، با ممانعت از وسوسه شدن برای سرپیچی از تکلیف اخلاقی، به فضیلت‌مندی فاعل اخلاقی مدد می‌رساند و در پایان این مسیر، پاداش فضیلت‌مندی او به شمار می‌رود. از این ‌رو کانت تلاش برای سعادت‌مند شدن در چارچوب اخلاق را، تلاشی فضیلت‌مندانه و تکلیف غیر مستقیم عقل معرفی کرده است که می‌توان از آن با عنوان سعادت اخلاقی نام برد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        3 - ویژگیهای زندگی مطلوب در روانشناسی مثبت و مقایسه آن با زندگی مطلوب در منابع اسلامی
        سید مرتضی حسینی مطلق رحیم میر دریکوندی
        هدف از انجام این پژوهش، بررسی ویژگیهای زندگی مطلوب از دیدگاه روانشناسی و اسلام و مقایسه بین آنهاست که با روش توصیفی- تحلیلی صورت گرفته است. زندگی مطلوب از دیدگاه روانشناسان مثبت، از دو دیدگاه کلی لذتگرا و سعادتگرا مورد بررسی قرار گرفته است. امروزه روانشناسی مثبت، رویکرد أکثر
        هدف از انجام این پژوهش، بررسی ویژگیهای زندگی مطلوب از دیدگاه روانشناسی و اسلام و مقایسه بین آنهاست که با روش توصیفی- تحلیلی صورت گرفته است. زندگی مطلوب از دیدگاه روانشناسان مثبت، از دو دیدگاه کلی لذتگرا و سعادتگرا مورد بررسی قرار گرفته است. امروزه روانشناسی مثبت، رویکردی سعادت گرا به زندگی مطلوب داشته و بر منش و فضیلت های فردی تاکید کردهاند و مراحلی را برای تحقق زندگی مطلوب برشمردهاند. افرادی که به تمام مراحل زندگی مطلوب، نائل شوند به خود شکوفایی رسیدهاند. آنچه برای طی کردن مراحل مختلف زندگی مطلوب لازم است، استفاده از کارکرد بهینه و بهره گیری از تمام استعدادها در جهت شکوفایی و دستیابی به تواناییهای بالقوه افراد میباشد. زندگی مطلوب از دیدگاه اسلام، در گسترهای وسیعتر از آنچه در روانشناسی مثبت وجود دارد، طرح شده است؛ در دیدگاه اسلام، زندگی انسان دارای دو سطح دنیوی و اخروی است که ارتباط تنگاتنگی هم با یکدیگر دارند. زندگی مطلوب در منابع اسلامی، بر محور سعادت شکل میگیرد و افراد به هر اندازه که از اسباب سعادت بهرمند باشند، به همان میزان از زندگی مطلوب دنیوی و اخروی برخوردار خواهند بود. البته تحقق کامل اسباب سعادت دنیوی و عوامل زمینه ساز زندگی مطلوب اخروی، در دوره ای خاص از زندگی بشر- به خاطر تحولات عمیقی که در این دوره اتفاق میافتد- امکان دارد که از آن به دوره ظهور امام زمان (عج) یاد میشود. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        4 - سازگاری نظریه فضیلت گرایی با اخلاق دینی
        جعفر  مروارید جواد  رقوی زهرا  حسینی
        مسئلۀ مهم مطرح شده دراین پژوهش این است که اخلاق فضیلت می‌تواند بهترین وسازگارترین تبیین ازاخلاق دینی باشد. برای رسیدن به این مسئله ابتدا نظریه های اخلاق هنجاری -وظیفه گرایی وغایت گرایی وفضیلت گرایی- تبیین ومقایسه ی بین آن ها انجام می گردد. برتری نظریه فضیلت نسبت به دونظ أکثر
        مسئلۀ مهم مطرح شده دراین پژوهش این است که اخلاق فضیلت می‌تواند بهترین وسازگارترین تبیین ازاخلاق دینی باشد. برای رسیدن به این مسئله ابتدا نظریه های اخلاق هنجاری -وظیفه گرایی وغایت گرایی وفضیلت گرایی- تبیین ومقایسه ی بین آن ها انجام می گردد. برتری نظریه فضیلت نسبت به دونظریه رقیب آشکاروپس ازتبیین اخلاق فضیلت محور، هریک مولفه های اصلی آن از قبیل: فضیلت، سعادت، نیت، حکمت عملی، الگوی اخلاقی وحدوسط بیان می-گردد. درادامه برخی مولفه های اخلاق دینی-ازقبیل خداباوری ومعادباوری، پرورش ملکات درونی وخودسازی، جایگاه الگوی اخلاقی دراخلاق دینی، نقش نیت دراخلاق دینی، حدوسط صراط مستقیم یا راه نجات و.... بررسی می شود. همچنین با توجه به قرابت ووحدت موضوع وغایت اخلاق فضیلت واخلاق دینی - به ترتیب علم نفس وسعادت _می توان نتیجه گرفت که اخلاق فضیلت واخلاق دینی نگاهشان به فاعل اخلاقی تکاملی وتعالی بخش است. و نیز می توان با رنگ دینی و جهت الهی دادن به غایت یعنی سعادت دراخلاق فضیلت، زمینه سازگاری این دو اخلاق را فراهم نمود. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        5 - بررسی رابطة مفاد احادیث طینت با اختیار انسان و عدل‌الهی
        عبدالله نیکنام
        برخی احادیث، مشعر به این معنا هستند که سعادت یا شقاوت انسان، امری از پیش تعیین شده است و طینت او تعیین کنندة سرنوشت اوست. این احادیث به «احادیث طینت» مشهورند. پرسش مهم بر سر راه این احادیث، نسبت این روایات با اختیار انسان و منافات مفاد ظاهری آنها با عدل الهی است. پاسخ ب أکثر
        برخی احادیث، مشعر به این معنا هستند که سعادت یا شقاوت انسان، امری از پیش تعیین شده است و طینت او تعیین کنندة سرنوشت اوست. این احادیث به «احادیث طینت» مشهورند. پرسش مهم بر سر راه این احادیث، نسبت این روایات با اختیار انسان و منافات مفاد ظاهری آنها با عدل الهی است. پاسخ به این پرسش مستلزم بررسی سند و دلالت احادیث یادشده است. این مقاله در مقام بررسی حمل مفاد و دلالت این احادیث بوده و کوشیده است به این نتایج دست یابد که: اولا: روایات طینت ناظر به هر دو بعد جسمانی و روحانی انسان هستند؛ ثانیا: طینت و فطرت رابطه‌ای با یکدیگر ندارند؛ ثالثا: منافاتی بین اختیار انسان و مفاد روایات طینت وجود ندارد؛ رابعا: این روایات منافاتی با عدل الهی ندارند؛ زیرا اگر اختلافات انسانها، به خود مخلوق برگردد، تفاوت است نه تبعیض یا خلاف عدل؛ و اگر اختلافات به خداوند برگردد، به دو نوع قابل تفکیک است: برخی وجودشان و برخی عدمشان خلاف عدل است. به طور کلی، نبود اختلاف میان مخلوقات با عدل الهی ناسازگار است تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        6 - نظریه اعتدال وحد وسط اخلاقی در نگاه اندیشمندان مسلمان فارابی و غزالی
        حمیدرضا حاجی‌بابایی محبوبه یزدان پناه
        انسان پیوسته در راه شناخت اجمالی علوم نظری گام برداشته تا به فهم معنای هستی آگاه شود و به رمز و راز خلقت دست یابد و چون موجودی اجتماعی است نیازمند اخلاق مطلوب است آشنایی افراد با زندگی اخلاق مدار و قرارگیری اخلاقیات در یک حد تعادل و میانه می تواند کمکی برای بهبود ر أکثر
        انسان پیوسته در راه شناخت اجمالی علوم نظری گام برداشته تا به فهم معنای هستی آگاه شود و به رمز و راز خلقت دست یابد و چون موجودی اجتماعی است نیازمند اخلاق مطلوب است آشنایی افراد با زندگی اخلاق مدار و قرارگیری اخلاقیات در یک حد تعادل و میانه می تواند کمکی برای بهبود رفتاری افراد و جامعه باشد و انسان را در مسیر نیل به زندگی سعادتمندانه یاری نماید، از این رو در این مقاله به تبیین حد وسط اخلاقی از دیدگاه فارابی و امام محمد غزالی از دانشمندان مسلمان به روش مطالعات کتابخانه ای پرداخته شده است و مهمترین مبانی و مؤلفه های مرتبط با حد وسط اخلاقی که شامل خیر، سعادت، اعتدال، فضیلت ها و رذیلت ها است را از دیدگاهایشان ارائه کرده است و نتایج حاصله بدین قرار است که دیدگاه های فارابی و امام محمد غزالی با مکتب ارسطو شباهت زیادی دارند و فارابی در حد وسط علاوه بر کمیت، کیفیت را به جهت شدت و ضعف مهم می داند. غزالی علاوه بر عقل، شرع را نیز مقدس می داند و معتقد است عقل با توجه به جهات مختلف نیازمند شرع هم می باشد. فارابی در تبیین نظریه اعتدال بیشتر متأثر از ارسطو است تا افلاطون. وی در تبیین نظریه اعتدال و حد وسط اخلاقی ابتکار و نظر تأسیسی مهمی ندارد، و داشتن خلق جمیل را، داشتن اعتدال و فعل جمیل را فعل متوسط می داند و برای حد وسط دو نوع قائل است: حد وسط فی نفسه، حد وسط بالاضافه و همانطور که کمیت را مدنظر دارد کیفیت را به جهت شدت و ضعف هم مهم می داند. غزالی هم بی تأثیر از فلسفه یونان نبوده و حد وسط اخلاقی ارسطو و قوای سه گانه نفس افلاطون را پذیرفته و تمایل وی بیشتر به نظریه افلاطون است اما این تأثیرپذیری وی را مقلد یونانی ها نمی کند و تبعیت به جای او نشان دهنده تأکید بر اصول و منش درست اسلامی و مطالب درست را از نادرست و افکار یونانی تفکیک و آنها را در بیان اخلاق اسلامی به کار برده است. وی با استفاده از آیات و روایات بر ارزش های معنوی از خدا و پیامبر (ص) مصداق اسوه اخلاق عالمین، و حب خداوند را خیر اعلی می داند. و شرط رسیدن به سعادت را فضائل فلسفی می دانست و راه رسیدن به فضائل را علاوه بر عقل، شرع مقدس نیز می داند و معتقد است عقل با توجه به جهات مختلف نیازمند شرع هم می باشد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        7 - تبیینی از سعادت محوری بر مدیریت سازمان از منظر تعالیم اسلامی
        علیرضا نوبری
        در راستای توجه به منویات مقام معظم رهبری در مورد توجه به مسائل مربوط به علوم انسانی و اجتماعی، در کنار این آموزه های اسلامی، محققین علوم اجتماعی و مدیریت در سراسر جهان به نتایجی از رفتار انسان و محیط دست یافته اند که بسیاری از جوامع آنها را در امور اجتماعی و سازمانی خود أکثر
        در راستای توجه به منویات مقام معظم رهبری در مورد توجه به مسائل مربوط به علوم انسانی و اجتماعی، در کنار این آموزه های اسلامی، محققین علوم اجتماعی و مدیریت در سراسر جهان به نتایجی از رفتار انسان و محیط دست یافته اند که بسیاری از جوامع آنها را در امور اجتماعی و سازمانی خود بکار بسته و با برنامه ها و تصمیمات خود پیوند زده اند، در حالی‌که بسیاری ازآنها دراصول دین ما‌ مسلمانان و دستورات دینی اسلام در ابعاد مختلف یافت می شود که با کاربست آنها می توان در کنار اهداف دنیوی یعنی امور اجتماعی و سازمانی انسان، سعادت اخروی را نیز میسر نماید، که تلفیق این دو مقوله مهم در عرصه مدیریت و علوم اجتماعی از وظایف اندیشمندان و محققین اسلامی این عرصه می باشد. در این تحقیق با روش مطالعه هرمونتیک با بهره گیری از تفاسیر و تاویل قران کریم و منابع درسی مدیریت برآنیم با نگاهی متفاوت ماهیت سازمان و فلسفه مدیریت و نقش کلیدی انسان در آن را با فلسفه خلقت انسان و فراز و نشیب زندگی و مشیت الهی در رسیدن به سعادت و کمال پیوند زده و در عظمت دین مبین اسلام خاطر نشان سازیم که هر آنچه در علوم امروزه و آینده به آن دست یافته و خواهیم یافت. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        8 - گونه¬شناسي عقلانيت دو حکيم رازي؛ تلاقي «عقلگرايي خودبنياد» زکرياي رازي با «عقلانيت وحياني» ابوحاتم رازي
        مهدی گنجور
        نسبت «خردورزي فلسفي» و «دينداري وحي باور» يا بتعبيري، گستره و کارکرد عقل در نسبت با وحي و سهم آن در هدايت و سعادت انسان، همواره يکي از مهمترين دغدغه هاي انديشمندان مسلمان بوده است. نوشتار حاضر با رويکردي مسئله محور و روش توصيفي ـ تحليلي، با بررسي دو سنخ متفاوت از انديشه أکثر
        نسبت «خردورزي فلسفي» و «دينداري وحي باور» يا بتعبيري، گستره و کارکرد عقل در نسبت با وحي و سهم آن در هدايت و سعادت انسان، همواره يکي از مهمترين دغدغه هاي انديشمندان مسلمان بوده است. نوشتار حاضر با رويکردي مسئله محور و روش توصيفي ـ تحليلي، با بررسي دو سنخ متفاوت از انديشه ورزي فلسفي و ديني دو حکيم ايراني محمد بن زکرياي رازي(م.313هـ .ق) و ابوحاتم عبدالرحمن رازي(م.322 هـ .ق)، به تبيين نحوة تلاقي دو جريان فکر فلسفي و انديشه کلامي در قرن چهارم هجري پرداخته است. اهميت اين پژوهش از آنروست که در تناظر و گفتمان نزاع گونة اين دو سنخ از انديشه ورزي، رابطه بين عقل و وحي و نيازهاي متقابل فلسفه و دين به هم بهتر آشکار ميشود. گونه شناسي عقلانيت اين دو انديشمند و تبيين آراء و مواضع آنها در مسئله عقل و وحي، تساوي و عدم‌تساوي عقل در ميان انسانها و سهم خردورزي در سعادت شناسي اين دو حکيم رازي، از مهمترين مسائل و يافته‌هاي پژوهش حاضر محسوب ميشود. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        9 - بررسي كاركرد ايمان و لوازم آن در هويَت‌پذيري زندگي در انديشة علامه طباطبايي
        سهیلا قلی پور شهرکی مجتبی جعفری اشکاوندی محسن فهیم علیرضا  خواجه گیر
        «ايمان» اساسيترين عنصر حيات معنوي، گوهر زينت‌‌بخش روح بشري و درخشانترين پرتو عالم علوي است. يكي از مهمترين مباحث كلامي، بحث دربارة ايمان و عناصر وابسته به آن است، بگونه‌يي كه نميتوان نقش بنيادي آن را در شكلگيري هويت‌پذيري زندگي ناديده گرفت. پژوهش حاضر در پي اينست كه كار أکثر
        «ايمان» اساسيترين عنصر حيات معنوي، گوهر زينت‌‌بخش روح بشري و درخشانترين پرتو عالم علوي است. يكي از مهمترين مباحث كلامي، بحث دربارة ايمان و عناصر وابسته به آن است، بگونه‌يي كه نميتوان نقش بنيادي آن را در شكلگيري هويت‌پذيري زندگي ناديده گرفت. پژوهش حاضر در پي اينست كه كاركرد ايمان و لوازم آن را در هويت‌پذيري زندگي، با روش توصيفي ـ تطبيقي از ديدگاه علامه‌طباطبايي بررسي نمايد. براي جمع‌آوري داده‌ها از روش كتابخانه‌يي استفاده شد و داده‌هاي پژوهش حاصل از گردآوري آثار علامه‌طباطبايي، كتب و مقالات مرتبط، بر اساس مباني معرفت‌شناسي و انسان‌شناسي ايشان از جوانب مختلف مورد تحليل و ارزيابي قرار گرفت. نتايج يافته‌ها نشان ميدهد كه او ايمان را امري قلبي، و التزام به لوازم و آثار عملي آن را ضروري ميشمارد و مراتب آن را در قياس با مراتب اسلام، چهار مرحله ميداند كه مهمترين مرحله، مرحلة چهارم است. همچنين كاركرد اخلاص در عمل در پرتو ايمان، جدا‌ناپذيربودن ايمان و عمل، تأثير عمل بر سعادت انسان و رابطة ايمان و اخلاق در هويت‌پذيري انسان بررسي شده است. علامه‌طباطبايي ايجاد آرامش قلبي، زائل شدن شك و ترديد، خشوع قلبي و محبت را از آثار و فوايد ايمان بر شمرده ‌است. با ملاحظة اهميت معرفت‌شناسانه، ايمان در حيات ديني، ضمن ايجاد نگرش مثبت و اميدوارانه، به زندگي آدمي معنا و مفهوم ميبخشد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        10 - ناموس طبيعت بمثابه راهكار سعادت بشر
        آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای
        جهان آفرينش و طبيعت براساس قواعد و قوانين (نواميس يا سنن الهي) خلق شده و نظام خلقت بر آنها استوار است. مشيت و تقدير الهي بر اين قرار گرفته كه تمام اجزاء و اعضاي جهان هستي، با يكديگر و با مجموعة جهان خلقت، در ارتباطي و تعاملي دوسويه باشند. انسان نيز بعنوان عضوي از اين جه أکثر
        جهان آفرينش و طبيعت براساس قواعد و قوانين (نواميس يا سنن الهي) خلق شده و نظام خلقت بر آنها استوار است. مشيت و تقدير الهي بر اين قرار گرفته كه تمام اجزاء و اعضاي جهان هستي، با يكديگر و با مجموعة جهان خلقت، در ارتباطي و تعاملي دوسويه باشند. انسان نيز بعنوان عضوي از اين جهان، هم ميتواند بر آن اثر بگذارد و هم ميتواند از آن تأثير بپذيرد. اين تأثير و تأثر بر اساس قانون (ناموس) و قاعده» اصلي اين جهان، يعني تساوق «وجود» و «خير» مقدر شده است؛ آنجا كه خير هست، وجود نيز هست (و برعكس) و آنجا كه خير نباشد، «شر»، يعني‌لاوجود و عدم است (و برعكس.) يگانه راه رسيدن انسان به سعادت حقيقي، هماهنگي و همراهي با نظام طبيعت و قواعد حاكم بر آن است؛ سنت الهي يا قانون و ناموس طبيعت بگونه‌يي است كه انحراف از آن، شر، بلا، ضرر، آفت، بيماري و ... را در پي خواهد داشت. جهان (انسان كبير) در برابر اعمال خوب و بد انسان (عالم صغير) واكنش نشان ميدهد؛ «گناه» كه همان تمرد از فرامين الهي يا انحراف از قواعد تكوين و طبيعت است، موجب شقاوت و بدبختي انسان خواهد بود و عذاب و كيفر الهي را در پي خواهد داشت. در اينجاست كه اسماء و صفات جلاليّه» خداوند، ظهور و تجلي مي‌يابد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        11 - مسئلۀ جاودانگی نفس در اندیشۀ علامه طباطبائی
        قاسم  پورحسن حسین کلباسی اشتری علیرضا  کلبادی نژاد
        دیدگاه علامه طباطبایی در باب جاودانگی نفس، مبتنی بر جهانبینی توحیدی اوست. او تلاش کرده به چالش‌برانگیزترین مباحث و اشکالات مربوط به جاودانگی نفس در مسئلۀ سعادت و شقاوت ذاتی، احباط، تکفیر و خلود در عذاب پاسخ دهد. علامه با اتکا به مبانی عقلی و بر مبنای حکمت متعالیۀ صدرالم أکثر
        دیدگاه علامه طباطبایی در باب جاودانگی نفس، مبتنی بر جهانبینی توحیدی اوست. او تلاش کرده به چالش‌برانگیزترین مباحث و اشکالات مربوط به جاودانگی نفس در مسئلۀ سعادت و شقاوت ذاتی، احباط، تکفیر و خلود در عذاب پاسخ دهد. علامه با اتکا به مبانی عقلی و بر مبنای حکمت متعالیۀ صدرالمتألهین و بهره¬گیری از اصولی مانند اصالت وجود، حرکت جوهری اشتدادی، وحدت حقیقت نفس و تشکیک در مراتب وجود، تقریری نو از معاد و جاودانگی نفس ارائه نموده است. این نوشتار میکوشد با طرح موضوع جاودانگی، نسبت آن را با اهداف و غایات انسانی که همان تحقق تمامیت حقیقی انسان با معاد و جاودانگی نفس است، تبیین نماید. در این راستا، نظر علامه طباطبایی دربارۀ وجود جوهری نفس و اثبات جاودانگی آن، و همچنین وجوه نوآورانۀ اندیشۀ وی در بحث جاودانگی و نتایج و پیامدهای معرفتی آن را مورد بحث و بررسی قرار داده‌ایم و به اشکالات مطرح‌شده علیه جاودانگی نفس، با توجه به مبانی علامه، پاسخ داده‌ایم. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        12 - هراس از مرگ در فلسفه اپیکوروس
        سیدنیما  صالحی احمد عسگری
        پژوهش حاضر در باب اپیکوروس و رای او در باب مرگ است و این که چرا هراس از مرگ ناموجه است و استدلال اپیکوروس بر این رای چیست. ما نخست سعی در روشن ساختن رای اپیکوروس و تفاسیر آن داریم و این که چرا اپیکوروس چنین می اندیشیده است و اخلاف فرهنگی و فلسفی وی در این باب چه کسانی أکثر
        پژوهش حاضر در باب اپیکوروس و رای او در باب مرگ است و این که چرا هراس از مرگ ناموجه است و استدلال اپیکوروس بر این رای چیست. ما نخست سعی در روشن ساختن رای اپیکوروس و تفاسیر آن داریم و این که چرا اپیکوروس چنین می اندیشیده است و اخلاف فرهنگی و فلسفی وی در این باب چه کسانی بوده اند. اهمیت پژوهش حاضر در روشن ساختن سخن اپیکوروس در بافت و جلوگیری از سوفهم آن است. مسئله اصلی مقاله حاضر این است که مبادی رأی اپیکوروس در ناموجه دانستن هراس از مرگ چیست و آیا استدلال او بر این مدعا موجه است؟ خواهیم گفت در فلسفه اپیکوروس روح فانی است و لذا مرگ به معنای فناست. علی رغم آنکه به رأی او این امر نافی سعادت نیست، لکن هراس از مرگ را مانع از رسیدن به سعادت میداند و لذا بر ناموجه بودن هراس از مرگ استدلال میکند و مواجهه صحیح با مرگ را تبیین میکند. در تقریر حاضر از رأی اپیکوروس تلاش شده است اولا آراء و ادله وی در سیاق و سابقه فرهنگی و فلسفی مربوطه طرح شود، و ثانیا بحث خواهد شد که باید هراس از فرایند مردن را از هراس از مرده بودن متمایز داشت تا معنای قول او معلوم گردد و منظورش واضح شود. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        13 - هراس از مرگ در فلسفه اپیکوروس
        احمد عسگری سیدنیما  صالحی
        مسئلۀ اصلی مقالۀ حاضر بررسی مبادی و دلایل دیدگاه اپیکوروس مبنی بر ناموجه دانستن هراس از مرگ است و اینکه آیا استدلال او بر این مدعا موجه است؟ در اندیشه و فلسفۀ اپیکوروس، روح فانی است و لذا مرگ بمعنای فناست. برغم آنکه بعقیدۀ او این امر نافی سعادت نیست، لکن هراس از مرگ را أکثر
        مسئلۀ اصلی مقالۀ حاضر بررسی مبادی و دلایل دیدگاه اپیکوروس مبنی بر ناموجه دانستن هراس از مرگ است و اینکه آیا استدلال او بر این مدعا موجه است؟ در اندیشه و فلسفۀ اپیکوروس، روح فانی است و لذا مرگ بمعنای فناست. برغم آنکه بعقیدۀ او این امر نافی سعادت نیست، لکن هراس از مرگ را مانع از رسیدن به سعادت میداند و لذا بر ناموجه بودن آن استدلال میکند و نحوۀ مواجهۀ صحیح با مرگ را نیز تبیین میکند. در این نوشتار، ضمن ارائۀ تقریری نوین از دیدگاه اپیکوروس تلاش شده تا اولاً، آراء و ادلۀ وی در سیاق و سابقۀ فرهنگی و فلسفی مربوط، طرح و ارزیابی شود و ثانیاً، بیان شده که باید «هراس از فرایند مردن» را از «هراس از مرده بودن» متمایز دانست تا بدینوسیله معنا و مفهوم نظریۀ اپیکوروس معلوم گردد و مقصود او واضح شود. تفاصيل المقالة