Critical review of Thirty-Qasida of Nasir Khusraw
Subject Areas : Critique of texts
1 - دانشگاه علوم و فنون دریایی خرمشهر
Keywords: Nasir Khusraw, review, thirty-Qasida,
Abstract :
It is essential for students and fans of Persian literature to read and know Persian classical literature and Nasir Khusraw’s Diwan one of them. Thirty-Qasida of Nasir Khusraw, therefore, as a fabulous piece of the Diwan is part of a textbook that students of Persian language and literature should study; so there are several books about this topic. One of these books is “Thirty-Qasida of Nasir Khusraw” gathered and written by Ali Asghar Halabi, published by Payame Noor University. Author of this book tried to prepare a textbook that helps students to figure out the lyrics on themselves through many explanations included within the book. Even if it is somehow helpful but surely needs reviews and editions. Since this book is an obligatory resource for many students in Payame Noor University, it is reviewed in this essay and bugs and slips of the textbook including semantic, punctuation, and typographical bugs and incorrect record lines (couplets) are mentioned.
قرآن مجید
امرایی ، آرش (1394) : «نقدی بر شرح دیوان ناصرخسرو» ، متنشناسی ادب فارسی ، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان ، سال پنجاه یکم،دوره جدید،سال هفتم شماره چهارم.
امرایی ، آرش (1394) : ساغری از دریا ، تهران ، ارشدسپاهان .
حلبی ، علی اصغر (1391) : سیقصیده ناصرخسرو ، تهران ، انتشارات دانشگاه پیامنورو
دزفولیان ، کاظم (1387) : در لفظ دری ، تهران ، انتشارات طلایه .
دهخدا ، علی اکبر (1377) : لغتنامه ، تهران ، موسسه چاپ و انتشارات دانشگاه تهران.
طاهری مبارکه ، غلاممحمد (1392) : برگزیده قصاید ناصرخسرو ، تهران ، انتشارات سمت .
غلامرضایی ، محمد (1384) : سیقصیده ناصرخسرو ، تهران ، انتشارات جامی .
محقق ، مهدی (1374):تحلیل اشعار ناصر خسرو، تهران ، انتشارات دانشگاه تهران.
محقق ، مهدی (1392) : شرح سیقصیده از حکیم ناصرخسرو قبادیانی ، تهران ، انتشارات توس .
محمدی ، محمدحسین و برزگر خالقی ، محمدرضا (1391) : شرح دیوان اشعار حکیم ناصرخسروقبادیانی ، تهران ، انتشارات زوّار .
نیکوبخت ، ناصر (1385) : «نقد و بررسی کتاب شرح دیوان اشعار حکیم ناصرخسرو قبادیانی » ، نامه علوم اسلامی ، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ، شماره 14 .
سال سوم ، شماره 4،پیاپی 9 ، زمستان 1399
ISSN : 2645-6478
نقد و بررسی کتاب سیقصیده ناصرخسرو1
دکتر آرش امرایی2
تاریخ ارسال : 01/09/1399
تاریخ پذیرش نهایی : 27/12/1399
از ص 109 تاص 132
20.1001.1.26456478.1399.3.9.1.7
چکیده :
دیوان ناصرخسرو یکی از آثارکلاسیک ادبیات فارسی است که آشنایی با آن برای علاقمندان و دانشجویان ادبیات فارسی ضروری است؛ از این رو بخشی از این دیوان با عنوان سیقصیده ناصرخسرو در ردیف متون درسی دانشجویان رشته زبان و ادبیات فارسی گنجانده شدهاست ؛ به همین منظور چندین کتاب با عناوین مختلف منتشر شدهاست.یکی از این آثار کتابی است با عنوان سیقصیده ناصرخسرو که توسط آقای علی اصغر حلبی تهیه شده و انتشارات دانشگاه پیامنور آن را منتشر کردهاست. نویسنده در این اثر کوشیدهاست با توضیحات خود خلأ استاد را برای دانشجویان کمرنگ کند که البته تا حدودی موفق بودهاست اما هنوز نیاز به بررسی و ویرایش دارد.از آنجا که این کتاب به عنوان منبع اجباری بخش قابل توجهی از دانشجویان انتخاب شدهاست، نمایاندن نقاط قوت و ضعف آن ضروری است .در کنار فواید و شایستگی های این کتاب، لغزش هایی چند از جمله اشکالات معنایی و نگارشی ، ضبط نادرست ادبیات ، اشکالات تایپی و... به آن راه یافته است. در این مقاله میکوشیم به برخی از مهمترین اشکالات موجود در کتاب اشاره کنیم.
کلیدواژهها : ناصرخسرو ، نقد ، سیقصیده
1.مقدمه
مطالعه و بررسی آثار بزرگان ادبیات فارسی تنها از باب آشنایی با لغات و ترکیبات و شیوه نگارش نویسندگان این آثار نیست ؛ از این رو انتخاب بخشی از یک اثر کلاسیک ادبیات فارسی برای دانشجویان رشته زبان و ادبیات فارسی کار آسانی نیست؛ در این انتخاب باید نکات و ضرورت های فراوانی را در نظر گرفت ؛ نکاتی که در بسیاری از موارد نادیده انگاشته میشود. کتابی که در این مقاله به بررسی آن میپردازیم، یکی از آثاری است که سالانه به عنوان منبع درسی، به بخش قابل توجهی از دانشجویان معرفی میشود ؛ همین نکته مسئولیت ما را در بررسی و اشاراه به کاستیها و ناراستیهای آن بیشتر میکند.
کتاب مذکور به عنوان منبعی برای آشنایی با شعر ناصرخسرو به عنوان یک شعر دینی با ویژگیهای سبکی و فکری خاص انتخاب شدهاست. در این کتاب بر خلاف عنوانش (سیقصیده) ابیاتی از 16 قصیدۀ ناصرخسرو انتخاب و شرح شده اند. در آغاز کتاب بخشی کوتاه آمدهاست که در آن حیات ، اطلاعات ، سبک آثار و تأثر از قرآن و حدیث را به صورت بسیار مجمل بیان کردهاست. نویسنده پس از این بخش که مجموع آن از 8 صفحه هم کمتر است ، وارد بخش اصلی کتاب یعنی شرح و تفسیر قصاید شدهاست. در این بخش (شرح و تفسیرقصاید) نویسنده به زعم خویش کوشیدهاست تا کتاب را به گونهای بنویسد تا برای دانشجویان پیامنور مناسب باشد. با بررسی و دقّت در این اثر، نشان خواهیم داد که هرچند تاحدودی در این مورد موفق بودهاست؛ اما هنوز بسیاری از مشکلات و بی توجهیهایی که بر کتابهای گزیده حاکماست ، در این کتاب نیز دیدهمیشود. بدیهی است اشاره به برخی مشکلات موجود در این کتاب ، نشان نادیده انگاشتن زحمات مولف کتاب نیست؛در حقیقت کم تر کتابی می توان یافت که اشکالی به آن راه نیافته باشد؛ از این رو ضمن تقدیر از زحمات شایستۀ مولف ، برای اصلاح برخی مشکلات ضروری است نکاتی یادآوری شود.
اولین اشکالی که در برخورد با اینکتاب قابل طرح است ، عنوانی است که برای آن انتخاب شدهاست. عنوان کتاب «سیقصیده» است ؛ این در حالی است که تنها ابیاتی از 16 قصیده در این کتاب شرح شدهاست. نویسنده محترم باید ضمن توجه به این نکته ، یا عنوان دیگری برای آن برمیگزید و یا اینکه چون دیگر «سیقصیدهها» ابیاتی شکسته بسته از سی قصیده ناصرخسرو در آن شرح میکرد.
اشکالات تایپی و بینطمیهای موجود در آن ، نشاندهنده تعجیل نویسنده در نگارش و انتشار کتاب است و این برای یک اثر علمی و آموزشی پیندیده نیست. همچنین ارجاعهای نادرست ، ایرادهای نگارشی ، لغزشهای معنایی ، ضبط نادرست ابیات ، اشکارات خودآزماییها و... از جمله نکاتی است که به تفصیل در این خصوص سخن خواهیم گفت.
2.اشکالات نگارشی
پیش از این نیز اشاره شد که کتاب با بخشی کوتاه در مورد زندگی و شعر ناصرخسرو آغاز میشود. در این بخش کوتاه، اشکالاتی چند به نظر میرسد . لازم است در اینجا اضافه شود که تنها به بررسی شکلی این بخش میپردازیم چراکه بررسی مفهومی آن خود بحثی جداگانهاست.
نکتهای که در این کتاب بیش از هر اثر دیگری به چشم میخورد ، بی توجهی به آیین نگارش است. رعایت آیین نگارش در هر اثری ضروری است ؛ وقتی این کتاب برای دانشجویان و علاقمندان به زبان و ادبیات فارسی باشد، این ضرورت دوچندان است ؛ اما متاسفانه در این کتاب چندان توجهی به این موضوع صورت نگرفته و گاه بدیهی ترین اصول نگارشی نیز رعایت نشده است . بی گمان این نکته برای این کتاب ضعفی غیرقابل اغماض است. در این جا عینا چند جمله از این کتاب را ذکر می کنیم. به سختی میتوان عبارتی را در این کتاب یافت که اشکالات نگارشی و دستوری نداشته باشد؛ با این حال تنها به ذکر چند مورد محدود بسنده میکنیم.
استفاده پشت سرهم و بیرویه از صفتهای مفعولی موجب کاسته شدن اعتبار متن شدهاست.مثلا: «درجات سیر باطنیان را طّی کرده و از مراتب «مستجیب» و «مأذون» و «داعی» بالاتر رفته به مقام «حجّتی» رسیده ، و یکی از «حجّت»های دوازدهگانه فاطمیان در دوازده جزیره نشر دعوت شده.» (حلبی 1391 : ص 4 )
نکته بدیهی در آیین نگارش یکی این است که یکی از کاربردهای «.» (نقطه) استفاده در پایان جملهاست. هرگاه نقطه در پایان جمله میآید ،نشانه پایان آن جمله است. نویسنده محترم پس از گذاشتن نقطه بارها با حرف «و» کوشیده جمله را به جمله بعد از خود مربوط کند. مثلا : «... سرپرستی شیعیان آن سامان و به قول خودش «شبانی رمه متابعان دین حق» به ایران بازگشت. و به این فقرات در اشعار خود اشارات بیشمار دارد ، » (همان : 4 ) این شیوه در سراسر اسن صفحات وجود دارد.
به علائم نگارش به این عبارات زیر توجه کنید. «از خصوصیات ناصر، گذشته از مقام حجتی ، جویندگی اوست : از این شهر به آن شهر ، پرسان پرسان میرفت ، از دریا به خشکی راه میپیمود تا حکمت بیاموزد: »(همان ص 5)
اشکالات نگارشی در همین صفحات کوتاه بسیار است. شاید نتوان بندی را از این صفحات یافت که خالی از اشکالات نگارشی باشد. برای جلوگیری از طولانی شدن کلام به همین میزان بسنده میکنیم.
3.شیوه نادرست ارجاع
در اسناد علمی استفاده از آثار و نظریات دیگر محققان و نویسندگان امری اجتناب ناپذیر است ؛ هرچند که این مستندسازی نیز خود برپایه اصولی استوار است و محققان در ارجاع و استناد به آثار دیگران باید به شیوۀ درست و علمی آن عمل نمایند. بدیهی است که ارجاع یا درون متنی است یا برون متنی. نویسنده پس از استفاده از دیگر اسناد علمی، آدرس این اسناد را مطابق شیوهنامه اعلام مینماید. در این اثر شیوه ارجاع و استناد به اسناد علمی شیوهای است غیرعلمی که در هیچ اثر علمی یا شیوهنامه نگارشی وجود ندارد. نکته جالب در شیوه ارجاع در این اثر این است که نویسنده پیش از استفاده از یک اثر به آن ارجاع میدهد ؛ به عبارت دیگر قبل از آن که از یک دیوان ، کتاب ، مقاله و ... مطلبی را نقل کند ، به آن ارجاع میدهد . این شیوه نادرست است و موجب بدآموزی به دانشجویان میشود. نویسنده در هر مرتبه علمی و با هر میزان علم و آگاهی که باشد ناگزیر باید در آثار و نوشتههای خود از قوانین و دستورات زبان و آیین نگارش پیروی کند. نویسنده در ارجاع به دیوان ناصرخسرو اینگونه عمل میکند : «از این بیت ناصر، جدایی «حکمت دینی» از «حکمت فلسفی» به خوبی برمیآید(2)
کتاب ایزد است ای مرد دانا معدن حکمت که تا عالم به پای است اندرین معدن همی پاید
چو سوی حکمت دینی بیابی ره ، شوی آگه که افلاطون همی بر خلق عالم باد پیماید » (ص 6)
همانطور که میبینیم ، پیش از ذکر بیت ، درس آن را در پاورقی شماره 2 ذکر کردهاست. جالب این که ارجاعها همه یکدست و همانند نیست. مثلا این ارجاع را با نمونه قبل مقایسه کنید. «به قول نظامی (خسرو و شیرین ، 206 ، وحید) :
همه لقمه شکر نتوان فرو برد |
| گهی صافی توان خوردن گهی دُرد |
این شیوه مستند سازی نویسنده محترم نیز در نوع خود جالب و منحصر به فرد است. پراکندگی و تنوع غیرعلمی شیوه های مستند سازی این کتاب به گونه ای خیره کننده و اعجاب آور است. روشن نیست نویسنده چرا هر بار به شیوه ای متفاوت و خود ساخته به آثار دیگران ارجاع داده است .با توجه به آنچه که ذکر شد ، ضروری است نویسنده محترم ارجاع های کل متن را بر اساس شیوه و الگوی علمی درست و دقیق تنظیم و یکدست نماید و کتاب را از این پراکندگی و ناهمسانی بپیراید.
4.اشکالات تایپی
اشکالات تایپی از جمله مشکلاتی است که کمتر کتابی از گزند آن در امان ماندهاست. زمانی که یک کتاب به عنوان منبع درسی انتخاب می شود ، شرایط اندکی تغییر میکند. وجود اشتباهات تایپی و املایی در چنین اثری موجب فروکاستن اعتماد خواننده به اثر میشود.در این اثر اشکالات تایپی فراوانی دیده می شود که اگر نویسنده محترم پیش از چاپ کتاب مروری کوتاه بر آن میکرد ، هرگز این اشکالات در کتاب باقی نمیماند. از جمله بی نظمیهای موجود در کتاب که ناشی از اشکالات تایپی میتوان به درس 13 ص 117 و ص 20 و ص 18 و 22 و 29 و 30 اشاره کرد. شماره ابیات چنان بی نظم و به هم آمیخته نوشته شدهاست که خواننده ناگزیر باید خود مجدد ابیات را شماره گذاری کند. این گونه بی نظمی در چندین درس مشاهده می شود. اشکالات تایپی و املائی موجود در کتاب فراوان است و در اینجا تنها به یکی دو مورد آن اشاره میشود.
«در بارۀ او هرچند پژوهشهای نسبتهً تازه هم شده» (ص 2) در این جمله ، واژه «نسبتاً» را اشتباه نوشته است.
«و هم اغلب مصنبکارفات او ، بعد از هجرت از بلخ نوشته شده» (ص 4) معانی واژه « مصنبکارفات » چیست ؟ این واژه اصلا از چه زبانی است؟ چنین اشتباهاتی است که موجب گمراهی خوانندگان جوان و کمتجربه میشود. اگر نگاهی به صفحات 20 ، 30 ، 51 ، 52 ، 53 ، 60 ، 62 ، 63 و بسیاری دیگر از صفحات کتاب بیندازیم ، خواهیم دید که این کتاب ضرورتاً باید از ابتدا تا انتها مورد بررسی و دقّت قرار گیرد و اشکالات تایپی و املایی آن مرتفع شود.
5.توضیحات غیر ضروری
برای درک هر بیت ، علاوه بر معنی لغات و ترکیبات ، گاه اطلاع از نکات و اشارات و تلمیحاتی چند نیز ضروری است ؛ از این رو گاه شارحان شعر فارسی برای شرح یک بیت ناچار مطالب فراوانی را ذکر کردهاند . در شرح شعر فارسی به ویژه در کتابی که محدودیتهای خاص خود را دارد (همچون کتب درسی) شارح باید نهایت تلاش خود را در بیان همهی مطالب و عدم بیان مطالب اضافی بهکار ببندد؛ به زبان دیگر مطالب ذکر شده در شرح بیت باید جامع و مانع باشد. جامع باشد از این جهت که همه نکات موجود در بیت بیان شوند ؛ مانع باشد از این جهت که مطالب غیر ضروری و غیر مرتبط وارد شرح بیت نشود. نویسنده محترم در شرح ابیات این نکته را مد نظر قرار ندادهاست و گاه مطالبی را بیان کرده که به هیچ روی ارتباطی با بیت ندارند و یا اگر ارتباط ضعیفی هم دارند ، برای درک بیت نیازی به ذکر آنها نیست. خلاصه سخن این که نویسنده محترم در بسیاری از ابیات ، به جای پرداختن به اصل موضوع و روشن کردن مقصود و غرض نهایی ناصرخسرو ، خود را مشغول بیان مطالب حاشیهای و غیر ضروری و گاه غیرمرتبط کرده ، از هدف اصلی خود دور ماندهاست. از جمله چنین مواردی میتوان به این موارد اشاره کرد. شرح بیت 8 از درس 3 ص 28 ، شرح بیت 11 از درس 12 در صفحه 105 ، شرح بیت 30 از درس 12 در صفحه 111 ، ص 161 شرح بیت 3 ، ص 164 شرح بیت 1 ، ص 166 شرح بیت 5 . بدیهی است که توضیحات اضافی و غیر ضروری موجود در کتاب به همین چند مورد محدود نمی شود ؛ شاید نتوان قصیدهای را یافت که نویسنده محترم در شرح آن مطالب اضافی و غیر ضروری ذکر نکردهباشد. ابیات زیر از این جمله است.
میانهکار بباش ای پسر کمال مجوی که مه تمام نشد جز ز بهر نقصان را (ص 26)
نویسنده محترم در شرح بیت میفرمایند : «میانهکار : آنکه در کارهای خود از افراط و تفریط دوری کند. اسلام دین وسط است. چنانکه در سوره بقره، 2/143 میگوید «» ابوافتوح رازی در شرح آیه میگوید «وسطاً ، ای : عدلاً... و برای آن عدل را وسط خوانند که عدل راست باشد ريال و آنکه راست باشد جای او میانه باشد؛ و انفاق او بر وجه میانه باشد، و اسراف و تقتیر نکند، ... و مثل از اینجاست که خیر الامور اوسطها بهترین کارها میانه آن باشد»(تفسیر، 1/350 ). در اخلاق نیز حدّ وسط یا میانه ... . » (ص 32) مشخص نیست نویسنده محترم این مطالب را چرا و برای رفع چه ابهامی در بیت ذکر کردهاست. اگر قرار بر این باشد که در مورد تک تک واژهها اطلاعاتی اینگونه ذکر شود که هیچ کمکی در درک بیت نمیکند ، برای شرح یک قصیده باید صدها صفحه مطلب نوشت.
6.سکوت در برابر ابیات
رویه نادرستی که در گزیده آثار کلاسیک ادبیات فارسی رواج یافتهاست ، اغلب حذف ابیات دشوار و مساله دار و یا سکوت در مقابل این ابیات است. اگر قصاید موجود در این کتاب را با اصل قصاید موجود در دیوان ناصرخسرو مقایسه کنیم ، میبینیم که گاه کمتر از نصف قصیده در کتاب ذکر شده و از این ابیات هم برخی شرح نشدهاند. اگر ما از ابتدا دانشجویانمان را با مطالب چالشی و بحث برانگیز مواجه نکنیم و آنان را به فکر و مطالعه و بررسی وادارنکنیم ، بی گمان از آموزش زبان فارسی تنها به حفظ معانی لغات بسنده کردهایم.
نکته قابل توجهی که در این بخش به آن میپردازیم ، سکوت در مقابل بسیاری از ابیات است. نویسنده محترم گاه لغات بسیار ابتدایی که به هیچ روی نیازی به شرح و توضیح آن نیست را مفصل شرح میدهد و زمانی هم به طور کل از یک بیت چشم میپوشد و کوچکترین نکته در مورد آن ذکر نمیکند. در شرح یک اثر کلاسیک ادبیات فارسی ، ضروری است یک شیوه یک دست پیگرفته شود. اگر در شرح آثار هدف درک نکات و اندیشهها و ریزهکاریهای شعر فارسی است ، باید پس از معنی واژهها و ذکر نکات و اندیشههای موجود در بیت معنایی روشن و دقیق از بیت برای خواننده ارائه دهیم ؛ این در حالی است که در این کتاب گاه تنها معانی برخی واژهها ذکر شده است ؛ زمانی تنها معنای بیت و آن هم با اضافاتی که ارتباط با بیت ندارد ذکر شدهاست و در مواردی هم نویسنده محترم بهتر آن دیدهاست که در برابر بیت سکوت کند.خلاصه سخن این که نویسنده محترم در این کتاب قصیدهها را خلاصه کرده ، از این خلاصه ها هم خلاصهای را شرح کردهاست.
مشخص نیست نویسنده محترم با چه منطقی و به چه دلیلی لغاتی مانند «فرمانروا» ، «شدّت» ، «حدّ» ، «کاستن» ، «میفروش» و... را معنی کرده و در مواردی به تفصیل سخن راندهاست اما در برابر ابیاتی همچون ابیات زیر که از ابیات مساله دار ناصرخسرو است سکوت کردهاند.
شکر آن خدای را که به یمگان ز فضل او بر جان و مال شیعت فرمانروا شدم (ص 102)
و یا بیت زیر را نیز شرح نکردهاست:
زیرا که به تیرماه جو خورد هرکو به بهار جو پراکند (ص 60)
نویسنده محترم در مورد بیت زیر نیز سکوت کردهاند و هیچ توضیحی در مورد بیت ندادهاند.آیا در این بیت «تیرماه» همان ماه اول تابستان است؟ مگر در تابستان جو میخورند؟ مشخص نیست چرا در مورد این بیت هیچ اطلاعاتی به خواننده دادهنشدهاست.در شرح این بیت ضروری است ذکر شود که «تیرَ ماه» به معنای فصل سرد یا همان پاییز و زمستان است. این اصطلاح با همین کیفیت امروزه در بین مردم فارسی زبان تاجیکستان کاربرد دارد و از آن برای فصل سرد استفاده میکنند. با این توضیح معنی بیت روشن است.
از جمله ابیاتی که نویسنده هیچ توضیحی در مورد آنها ندادهاست و از کنار آنها با سکوت گذشتهاست ، میتوان به ابیات زیر اشاره کرد.درس 2 بیت 4 ، درس 2 بیت 16 ، درس 2 بیت 33 ، درس 3 بیت 12 ، درس 5 بیت 13 ، درس 6 بیت 7 و 8 ، درس 7 بیت 14 ، درس 8 بیت 7 و... .
7.خودآزمایی ها
از آنجا که این کتاب با هدف تدریس در دانشگاه پیامنور تهیه شدهاست ، نویسنده کوشیدهاست شرایط دانشجویان این دانشگاه را در نظر گرفته ، سوالاتی تحت عنوان «خودآزمایی» در پایان هر درس مطرح نماید. خوانندگان کتاب ، پس از مطالعه هر درس ، با کمک این خودآزمایی ها، میزان دانش خود از آن بخش را می سنجند.باتوجه به شرایط حاکم بر این کتاب و مخاطبانش ، نویسنده محترم ناگزیر باید چنین سوالاتی را در پایان هر درس وارد میکرد ؛ اما نکته قابل توجه ، اشکالات و ناراستیهای موجود در این خودآزمایی هاست. این خودآزماییها علاوه بر ایرادهای شکلی ، ایرادهای محتوایی و تایپی و... نیز دارند. آمیختگی سوالات تستی و تشریحی نکتهای است که نویسنده محترم میتوانست با کمی توجه مانع به همریختگی موجود در این بخش از کتاب شود. گذشته از این نکته ، پاسخ های بسیاری از سوالات اشتباه داده شده ، همچنین بسیاری از سوالات نادرست طرح شدهاند.
همان گونه که میدانیم ، در سوالهای چهار گزینهای پاسخ درست باید تنها یک گزینه باشد اما در بسیاری از سوالات این نکته مد نظر قرار نگرفته و در هر سوال بیش از یک گزینه درست است. همچنین پاسخهایی که در پایان کتاب به این سوالات داده شده نیز برخی نادرست هستند. خلاصه سخن این که در بخش خودآزمایی های کتاب مذکور ایرادهایی وجود دارد که فلسفه وجودی کل خودآزماییهای کتاب را زیر سؤال میبرد. ضروری است نویسنده محترم نسبت به رفع این اشکالات اقدام نماید. این نوع اشکالات فراون هستند اما برای جلوگیری از طولانی شدن مقاله ، تنها به چند مورد اشاره میشود.از جمله این اشکالات میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
در صفحه 15 سوال 5 گفته : «شب قدر» در کدام گزینه صحیح است؟ الف) تعبیری است که از قرآن مجید اقتباس شده و متداول گشتهاست. ب) همان شب یلدا است. ج) شبی است که در آن امور عالم مقدر شدهاست. د)در آن شب قرآن مجید به آسمان نخستین یا قلب پیامبر نازل شدهاست.» (ص 15 و 16 ) برای پاسخ این سوال در اینجا توضیحات مرتبط در متن کتاب را ذکر میکنیم.نویسنده در این مورد مینویسد: «شب قدر تعبیری است که از قرآن مجید اقتباس شده و متداول گشته : « لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ » شب قدر از هزار ماه بهتر است(قدر 97/آیه 1و 2 ) سعدی گوید : «گر همه شبها قدر بودی شب قدر بی قدر بودی؟ (گلستان، 198 ، فروغی). و مقصود از آن شبی است که در آن امور عالم تقدیر شده ، و قرآن مجید در آن به آسمان نخستین یا قلب پیامبر اکرم(ص) نازل شده ، و عبادت و دعا در آن شب پاداش مضاعف دارد... .» (ص 13) صرف نظر از اشکال دستوری موجود در سوال ، با دقّت به این توضیح ، میبینیم سه پاسخ از گزینههای انتخاب شده برای سوال کاملا درست است.
در صفحه 16 کتاب 5 خودآزمایی وجود دارد یعنی سوالهای 7 و 8 و 9 و 10 و 11 که هیچ ارتباطی با درس ندارند و کلا از یک جای دیگر به این قسمت کپی شدهاند. ضروری است این سوالات از این قسمت حذف شوند و به محل مناسب و مرتبط خود منتقل شوند. چنین اشتباهی در یک کتاب درسی ، اشتباهی مهلک است و موجب سقوط اعتماد خواننده به دیگر مطالب علمی و شایستۀ کتاب میشود.
در صفحه 23 سوال 2 آمدهاست : «در بیت: زیر منظور ناصر کدام گزینه است؟
گر بر قیاس فضل بگشتی مدار چرخ جز بر مقرّ ماه نبودی مقر مرا
الف) شوربختی خود را به چرخ و فلک و زمانه نسبت میدهد. ب) در شگفت است که مدار فلک بر قیاس فضل نمیچرخد. ج) وانمود میکند که جبری نیست. د) از اینکه مدار فلک بر قیاس فضل نمیچرخد ، در شگفت اس.» (ص 23)
نویسنده در شرح این بیت مینویسد : «این بیت ظاهرا نشان میدهد که ناصرخسرو از اینکه مدار فلک بر قیاس فضل نمیچرخد شگفتی مینماید، ولی حقیقت این است که وی از این حقیقت که مدار چرخ بر اساس فضل نمیچرخد آگاه است، ولی تجاهل میکند ، چون جبری نیست، و این معنی پیش از این روشن شدهاست.(مقدمۀ همین کتاب) ولی شاعران فارسی زبان ، به دلیل اینکه اشعری مذهب و جبری بودهاند ، شوربختی های خود را غالباً به فلک و چرخ و روزگار و زمانه نسبت دادهاند ، و بسیار نالیدهاند.» (ص 19) در این بخش نیز صرف نظر از اشکالات نگارشی ، با توجه به توضیح موجود در کتاب دستکم سه دو گزینه از گزینههای سوال درست هستند.
اشکالات خودآزمایی ها به همین موارد محدود نمیشود ؛ اگر بگوییم در این کتاب نمیتوان درسی را یافت که خودآزمای آن به نحوی مشکل نداشته باشد گزافه نگفتهایم ؛ از این رو اصلاح و ویرایش کلی همۀ خودآزمایی های این کتاب، ضرورتی انکار ناپذیر است .
8.ضبط نادرست ابیات
دقّت در ضبط دقیق و درست ابیات در کتابهایی که متون نظم و نثر سنتی فارسی را شرح و تحلیل و تفسیر میکنند، یکی از مهمترین نکاتی است که باید مورد توجه ادبیات شناسان و محققان قرار گیرد. در آثاری همچون اثر مورد بحث ما (سیقصیده ناصرخسرو) اغلب شارحان و نویسندگان در مقدمه کتاب نسخۀ اساس را معرفی میکنند و در همان ابتدا ، تکلیف خود و مخاطب را روشن میکنند ؛ نکتهای که از جانب نویسنده محترم این کتاب مغفول ماندهاست. با بررسی منابع کتاب به این نتیجه رسیدیم که نسخه اساس مورد استفاده ، نسخه استادمینوی و دکتر محقق است که انتشارات دانشگاه تهران آن را منتشرکردهاست. با مقایسه ابیات این کتاب با نسخه اساس اشتباهات فراوان و فاحشی را می بینیم که نویسنده محترم بدون توجه به این نکتۀ مهم، ابیات را به هر آن صورتی که خود خواستهاست خوانده است و مطابق میل خود ابیات ناصرخسرو را دستکاری کردهاست. این کار ، غیرعلمی و نادرست است. بدیهی است که حتی مصحح بدون دلیل و قراین و بدون در نظر گرفتن شرایط لازم مجاز به انجام کمترین تغییر نیست ؛ در هر صورت این اثر از این جهت نیز غیر قابل اعتماد و غیر علمی است. در این جا به برخی از ضبطهای نادرست ابیات اشاره میکنیم.
خواندن قرآن و زهد و علم و عمل |
| مونس جاناند هرچهار مرا |
ضبط صحیح بیت طبق دیوان ناصرخسرو چنین است:
خواندن فرقان و زهد و علم و عمل |
| مونس جاناند هر چهار مرا |
در جایی دیگر بیت زیر به صورت نادرست ضبط شده است :
نبینی برگه شاهی مگر غدّار بی باکی |
| نیابی بر سر منبر مگر رزّاق کانایی |
ضبط صحیح بیت طبق دیوان ناصرخسرو چنین است:
نبینی برگه شاهی مگر عذّار بی باکی |
| نیابی بر سر منبر مگر رزّاق کانایی |
بیت زیر نیز یکی از ابیاتی است که ضبط آن در کتاب مورد بحث ما مطابق دیوان ناصرخسرو نیست :
مخرام و مشو شاد به اقبال زمانه |
| زیرا که نشد وقف تو این کُرّۀ غبرا |
ضبط صحیح بیت طبق دیوان ناصرخسرو چنین است:
مخرام و مشو خرم به اقبال زمانه |
| زیرا که نشد وقف تو این کُرّۀ غبرا |
این بیت نیز یکی از نمونه های ضبط نادرست ابیات در این کتاب است :
این آنکه دین تو بخریدم به جان خویش |
| از جور این گروه خران بازخر مرا |
ضبط صحیح بیت طبق دیوان ناصرخسرو چنین است:
ای آنکه دین تو بخریدم به جان خویش |
| از جور این گروه خران بازخر مرا |
در کتاب مذکور ضبط این بیت نیز نادرست است :
عامّه بر من تهمت دینی ز فضل من زنند |
| بر سرم فضل من آورد این همه شور جلب |
ضبط صحیح بیت طبق دیوان ناصرخسرو چنین است:
عامّه بر من تهمت دینی ز فضل من برند |
| بر سرم فضل من آورد این همه شور جلب |
بیت زیر نیز نمونه ای است برای ضبط نادرست بسیاری از ابیات در این اثر .
تدبیر مکن مباش عاجز |
| سرخیره مپیچ در قزاگند |
ضبط درست آن مطابق دیوان ناصرخسرو چنین است :
تدبیر بکن مباش عاجز |
| سر خیره مپیچ در قزاگند |
لازم به توضیح است که تغییر در ضبط ابیات تنها محدود به ابیات ناصرخسرو نمیشود ؛ نویسنده برای تبیین مطلب ، گاه بیتی را از دیگر شاعران به عنوان شاهد مثال ذکر کردهاست ؛ در مواردی ضبط این ابیات نیز مطابق ضبط دیوان نیست. خلاصه سخن در این مورد این که تغییر در ضبط ابیات بدون توضیح و دلیل قانع کننده حتی اگر موجب درک بهتر بیت هم شود جایز نیست و ضروری است نویسنده محترم همه ابیات را مطابق نسخه اساس اصلاح کنند.
9.اشکالات معنایی
شرح آثار کلاسیک ادبیات فارسی کاری فنی است و نیازمند اطلاعات جامع در مورد اثر ، نویسنده ، شرایط سیاسی و اجتماعی زمان و به طور کلی مجموعهای از اطلاعات است.علاوه بر برخی اشکالات جزئی و شکلی این کتاب، نویسنده در مواردی در معنای ابیات نیز دچار لغزش هایی شده است که در این جا به برخی از مهم ترین این موارد اشاره می کنیم. بی گمان اصلاح ناراستی ها و نادرستی های موجود در این اثر بر ارزش های آن خواهد افزود.
9.1.درس 1 بیت 1
ای قُبّۀ گردندۀ بی روزن خضرا |
| با قامت فرتوتی و با قوّت برنا |
نویسنده در شرح بیت این گونه گفته است : «ای آسمان ، با بالای پیران که معمولا خمیدهاست و نیروی جوان داری. هرچند عمرت طولانی بودهاست، اما هنوز جوانی و کار جوانان را میکنی.» (ص 12)
در مورد این بیت ذکر دو نکته ضروری است. اول این که شیوه نگارش معنای بیت اصلا قابل دفاع نیست. در معنای بیت با پراکندکی و بی نظمی مواجه میشویم که موجب درک نادرست از بیت میشود. به قول معروف بیت بسیار راحت و سر راست است اما نویسنده محترم معنا را از خود بیت پیچیده تر کردهاست ؛ به قولی درک خود بیت راحتتر از درک معنای ارائه شدهاست.نکته دوّم اینکه بخش مهمی از بیت که همان «گردنده بودن قبّۀ خضراست» در نظر گرفته نشدهاست و این همان اعتقادی است که گذشتگان بر آن بودند که زمین ثابت و بدون حرکت و مرکز دنیا است و آسمان به دور آن میچرخد. این نکتهای است که ضروری است دانشجو با آن آشنا شود چراکه در دیگر قصاید ناصرخسرو و شاعران دیگر بارها با آن برخورد خواهدکرد.
شاعر در این بیت می گوید : ای آسمان گردان بی روزنی که با آنکه قامتت خمیده و فرتوت است قدرتی چون جوانان داری .
9.2.درس 1 بیت 3
فرزند تو این تیره تن خامش خاکی است |
| پاکیزه خرد نیست نه این جوهر گویا |
نویسنده بیت را اینگونه معنا کردهاست : «تن ما حاصل عوامل مادّی (خاکی) است، و لذا خرد پاک و مجرد از مادّه است، و جوهر گویا یعنی نفس ناطقه این تیره تن خامش خاکی نمیتواند باشد.» (ص 12)
اگر به معنای داده شده برای بیت دقّت کنیم ، نه اینکه چندان ارتباط قویای با بیت ندارد، بلکه تا حدودی نامفهوم نیز هست. اگر نویسنده محترم به ابیات قبل و بعد از بیت مورد نظر توجه میکرد، بیت را اینهمه به هم نمیپیچید؛ این یکی از اشکالات حذف ابیات و گزینش ابیاتی از یک قصیده است. بیت بسیار سادهاست.شاعر در بیت دوم خطاب به فلک میگوید : ای مادر بدمهر، فرزند توهستیم ؛ سپس در این بیت ضمن در نظر گرفتن دو بعدی بودن انسان (جسمانی و روحانی) اضافه میکند که این جسم مادی فرزند تو است و در بیت بعد (در کتاب حذف شدهاست) ادامه میدهد این تن که فرزند تو است خانۀ نفس یا همان جوهر گویا است. با این توضیحات معنای بیت اینگونه است: این تن آدمی و بعد مادی انسان است که فرزند روزگار است نه نفس ناطقۀ او .(جسم مادی فرزند روزگار است و نفس ناطقه و گوهر گویای انسان فرزند روزگار نیست.)
9.3.درس 2 بیت 2
در حال خویش چو همی ژرف بنگرم |
| صفرا همی برآید از انده به سر مرا |
نویسنده در شرح بیت گفتهاست : «صفرا به سر آمدن ، کنایه از اندوهگین شدن.» (ص 18)
مشخص نیست نویسنده محترم این معنا را برای این عبارت کنایی از چه منبعی گرفتهاست. آیا این کنایه با این معنا در جای دیگری نیز استفاده شده است ؟ با برسی متون و دیوانهای شاعران اینجانب چنین معنایی برای این کنایه نیافتم. اگر نویسنده محترم بیت را با این معنا یک بار در ذهن خود مرور میکرد، بیگمان دچار چنین اشتباهی نمیشد.«صفرا به سر آمدن» کنایه است از خشمگین شدن ، عصبانی شدن. با این توضیح معنی بیت اینگونه است : وقتی به حال و اوضاع خود به دقّت نگاهمیکنم، از شدّت اندوه و ناراحتی خشمگین میشوم.
9.4.درس 2 بیت 5
گر بر قیاس فضل بود مرد را خطر |
| چون خوار و زار کرد پس این بیخطر مرا |
نویسنده در شرح بیت میگوید : «این بیت ظاهرً نشان میدهد که ناصرخسرو از اینکه مدار فلک بر قیاس فضل نمیچرخد شگفتی مینماید، ولی حقیقت این است که وی از این حقیقت که مدار چرخ بر اساس فضل نمیچرخد آگاه است، ولی تجاهل میکند ، چون جبری نیست، و این معنی پیش از این روشن شدهاست.(مقدمۀ همین کتاب) ولی شاعران فارسی زبان ، به دلیل اینکه اشعری مذهب و جبری بودهاند ، شوربختی های خود را غالباً به فلک و چرخ و روزگار و زمانه نسبت دادهاند ، و بسیار نالیدهاند.»(ص 18 و 19)
در مورد این بیت این سوال به ذهن میرسد که ناصرخسرو نسبت به چه چیزی تجاهل میکند؟ این تجاهل از کدام بخش بیت دریافت میشود؟ ناصرخسرو در این بیت به روشنی بدون هیچ ابهام یا تجاهلی میگوید دنیا براساس فضل و دانش نمیچرخد و اگر میچرخید جایگاه من در آسمانها بود. نویسنده محترم در این ابیات و برخی ابیات دیگر مطالبی غیر ضروری و غیر مرتبط با بیت را بیان کرده که هیچ کمکی به درک معنای بیت نکرده که هیچ ، موجب دیریابی و یا درک نادرست بیت نیز شدهاست. این معنی در بیت بعد نیز تقویت میشود .ناصرخسرو در این بیت میگوید : اگر این چرخ و روزگار بر مدار فضل میگشت (اگر برای این دنیا فضل و دانش ارزش داشت) بیگمان جایگاه من در آسمانها بود . به عبارتی دیگر چون این زمانه و چرخ برای دانش ارزشی قایل نمی شود من به این روز افتادهام.
9.5.درس 2 بیت 28
روزی به پرّ طاعت از این گنبد بلند |
| بیرون پریده گیر چو مرغ بپر مرا |
نویسنده محترم در شرح بیت «پرّ طاعت» را اضافه بیانی دانستهاند.(ص21) این در حالی است که اگر نویسنده محترم با در نظر گرفتن اضافه بیانی بیت را معنا میکردند متوجه این اشتباه میشدند. در این بیت «پر طاعت» اضافه تشبیهی است . شاعر در این ترکیب طاعت را به پری مانند کرده است که با استفاده از آن میپرد و از این دنیا بیرون میرود.
9.6.درس 4 بیت 5
ای طلبکار طرب ها، مر طرب را غمروار |
| چند جویی در سرای رنج و تیمار و تعب؟ |
نویسنده در شرح بیت میگوید : «این ابیات یادآور سخن امیرالمومنین (ع) است که میگوید «یا دنیا... غُرّی غیری، لا حاجَه لِی فیکَ ، ثد طَلّقتک ثلاثاً لا رجعَهَ فیها»» ابن ابیالحدید ، شرح نهجالبلاغه 22418 ، محمدابوالفضل ابراهیم): ای دنیا دیگری را بفریب که مرا به تو نیازی نماندهاست. زیرا سه بار یلهات کردهام که در آن بازگشتی نیست.
صرف نظر از چگونگی ارجاع به کلام حضرتعلی (ع) که در جای دیگری در آن مورد سخن گفتهایم ، به نظر میرسد ارتباط این بیت با کلام حضرت علی (ع) ناشی از درک نادرست بیت باشد. این بیت به هیچ عنوان ارتباطی با بیت ندارد. شاعر به هیچ روی توجهی به این کلام مولا نداشتهاست. اصلا موضوع بیت با این سخن تفاوت دارد. ناصرخسرو در این بیت میگوید : ای کسی که به دنبال شادی و طرب هستی تا کی مانند افراد ناکارآزموده و بی تجربه از این دنیایی که سرای رنج و اندوه است شادی میطلبی؟
9.7.درس 4 بیت 7
جمله گشته ستند بیزار و نفور از صحبتم هم زبان و همنشین و همزمین و هم نسب (ص38)
نویسنده محترم بیت را اینگونه شرح کردهاند : «میگوید : به سبب حق جویی و دوستی آل رسول، همزبانان و همنشینان و هم میهنان و خویشاوندانم همه از من گریزان شدهاند.» (ص 40)
سوال اینجاست که نویسنده محترم «به سبب حقجویی و دوستی آل رسول» را از کدام بخش این بیت دریافت کردهاند؟بدیهی است که شارح نمی تواند بدون هیچ دلیل یا قرینه ای مباحثی به معنای بیت بیفزاید ؛ شارح تنها در قالب مباحث مطرح شده در بیت یا مرتبط با آن سخن می گوید. ناصرخسرو در این بیت میگوید : همۀ همزبانان و همنشینان و اقوام و هممیهنانم از همنشینی با من بیزار و گریزان شدهاند.
9.8.درس 5 بیت 11
مخور اندوه چو از این جای همی برگذری |
| گرچه ویران بود این منزل، دینت بنواست |
نویسند در شرح این بیت نوشته است : «از این جهت که از این جایگاه عاریتی و فانی میگذری اندوه مخور ، چه نتیجۀ این عقیده که این جهان گذرنده و فانی است اعتقاد به بقای آخرت است و همین اعتقاد امر دینِ تو را سامان میبخشد.» (ص 46)
اگر در بیت دقّت کنیم، میبینیم که نویسنده محترم بیت را به درستی معنی نکردهاند. ناصرخسرو در مورد نتیجۀ اعتقاد کسی سخن نمیگوید .به طور مختصر ناصرخسرو می خواهد بگوید اگر در این دنیا از نظر مادی مشکل داشتی و چندان مال و مکنتی نداشتی ناراحت نباش زیرا از نطر دینی شرایط و جایگاه شایستهای داری و آنچه ارزشمند است همین امور دینی است. ناصرخسرو بدون توجه به مواردی که نویسنده محترم اشاره کردهاند میگوید: اگر از این دنیا رفتی نگران و ناراحت نباش زیرا با آنکه امور دنیایی و مادیت چندان مناسب نیست ، در مقابل امور دینی تو بهسامان و درست است. ناصرخسرو در جایی دیگر همین مضمون را تکرار میکند.
چون دین و خرد هستمان چه باکست |
| گر ملکت دنیا به دست مانیست ؟ |
9.9.درس 5 بیت 16
از پس آنکه رسول آمده با وعد و وعید |
| چندگویی که بدونیک به تقدیر و قضاست؟ |
این بیت به آیاتی چند از کلام نورانی وحی اشاره دارد اما نویسنده محترم این نکته را از نظر دور داشتهاست و اشارهای به این آیات نکردهاست. از جمله این آیات می توان به آیه 119 از سوره مبارکه بقره اشاره کرد که میفرماید : «إِنَّا أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ بَشيراً وَ نَذيراً وَ لا تُسْئَلُ عَنْ أَصْحابِ الْجَحيمِ» معنی : «( ای پیغمبر ) ما تو را به حق فرستادیم که مردم را ( به نعمت بهشت ) مژده دهی و ( از عذاب جهنم ) بترسانی ، و تو مسئول کافران که به راه جهنم رفتند نیستی. » ناصرخسرو در این بیت در انکار جبریون میگوید : وقتی که پیامبراسلام با بشارت و انذار به سوی تو آمدهاست ؛ تا کی ید و نیک افعال خود را به تقدیر الهی و قضاوقر منسوب میکنی؟(وقتی پیامبر تو را بشارت میدهد و میترساند دلیلی بر مختار بودن است پس افعالت را به تقدیر و قضا و قدر الهی منسوب نکن.)
9.10.درس 7 بیت 17
بزدای به عذر رنگ کینه |
| جز عذر درخت کین که برکند؟ |
نویسنده در شرح این بیت گفته : «درخت کین ، اضافه استعاری ، چه مضاف در غیر معنی حقیقی خود بکار رفته است.» (ص 63)
صرف نظر از درست یا نادرست بودن دلیلی که نویسنده محترم برای استعاری بودن ترکیب درنظر گرفتهاست ، سوال این است که چرا نویسنده محترم در بیت استعاره را دقیق معنا نکردهاست. مگر نه این است که هر استعاره تشبیهی است که یکی از طرفین آن حذف شدهاست؟ تشبیهی که ژرف ساخت این استعاره است چه تشبیهی است ؟ طرفین آن کدام است ؟ کدام طرف تشبیه حذف شدهاست؟ با دقّت در بیت و معنای آن ، بدون نیاز به تلاش ذهنی ، درمییابیم که این ترکیب ، ترکیب اضافه تشبیهی یا همان تشبیه بلیغ اضافی است. ناصرخسرو کینه را به درختی مانند کردهاست که در وجود انسان ریشه میدواند و تنها با عذرخواهی است که ریشۀ آن (درخت کینه) کنده میشود.ناصرخسرو در این بیت میگوید : «با پوزش زنگ کینه را از آینۀ دل او بزدای ؛ زیرا فقط عذرخواهی و پوزش است که درخت دشمنی را از ریشه برمیآورد.»(م.م .محمدی و برزگرخالقی ، 1391 : 96)
9.11.درس 7 بیت 21
تدبیر مکن مباش عاجز |
| سرخیره مپیچ در قزاگند |
نویسنده در شرح بیت گفته : «خیره : حیران و فرومانده ؛ سرکش و لجوج ، و اینجا نیز معنی دوم مراد است// قزاگند (=قزاغند=قزاکند) : جامهیی که در حشو آن ابریشم خام و پنبه نهند و آجیده {=آکنده}کنند ، و به هنگام جنگ پوشند؛ نهالی و تشک.» (ص 63)
در مورد این بیت ذکر چند نکته ضروری است. نکته اول این که ضبط بیت مطابق دیوان ناصرخسرو نیست ؛ این نکته در بخش دیگری از مقاله به تفصیل بیان شدهاست. نکته دوم این که آیا منظور ناصرخسرو از مصرع دوم این است که در هنگام جنگ سرت در پارچه (قزاگند) مپیچ؟ برای من روشن نشد که چرا نویسنده محترم این بیت را و به ویژه مصرع دوّم آن را شرح نکردهاست. ﺳﺮ در ﻟﺒﺎس ﭘﯿﭽﯿﺪن در اﯾﻦ ﺑﯿﺖ ﭼﻪ وﺟﻬﯽ دارد؟ ﻣﻌﻨﺎي درﺳﺖ و روﺷﻦ آن ﭼﯿﺴﺖ؟ در ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻦ اﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﻣﻌﻨﺎي ﻇﺎﻫﺮي و ﺑﯽ ژرﻓﺎ ﺑﺮاي ﺷﻌﺮ ﻧﺎﺻﺮﺧﺴﺮو، ﺟﻔﺎي ﺑﻪ اﯾﻦ ﺷـﺎﻋﺮ اﺳـﺖ .ﻫﻤـﺎن ﮔﻮﻧﻪ ﮐﻪ در ﺟﺎي ﺟﺎي ﮐﺘﺎب ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎي ﺑﯽ ﺷﻤﺎري از ﺗﻌﺠﯿﻞ نویسنده دﯾﺪه ﻣﯽ ﺷﻮد در ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻇﺎﻫﺮ ﻋﺒﺎرت در اﯾﻦ ﺑﯿﺖ و ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﮔﺬﺷﺘﻦ از آن دﻟﯿﻞ اﯾﻦ ﻟﻐﺰش اﺳﺖ و ﮔﺮﻧﻪ اﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ ﻣﻮﺿﻮﻋﯽ دﺷﻮار ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻧﯿﺎز ﺑﻪ ﺗﺤﻠﯿﻞ و ﺗﻔﺴﯿﺮ و ﭘﮋوﻫﺶ آﻧﭽﻨﺎﻧﯽ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ . «ﻗﺰاﮔﻨﺪ» ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎي زره و ﻟﺒﺎس ﺟﻨﮕﯽ اﺳﺖ .ﺟﺎﻣﮥ ﭘﻨﺒﻪ و اﺑﺮﯾﺸﻢ آﮐﻨﺪه آﺟﯿﺪه ﮐﺮده ﺑﺎﺷﺪﮐﻪ در روزﻫـﺎي ﺟﻨـﮓ آن را ﻣﯽ ﭘﻮﺷﻨﺪ. (دﻫﺨﺪا 1377 ذﯾﻞ ﻗﺰاﮔﻨﺪ) . در ﻣﻌﻨﺎي ﻣﺬﮐﻮر روﺷﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﻨﻈﻮر از ﻗﺰاﮔﻨﺪ در ﺑﯿﺖ، ﻟﺒﺎﺳﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺗﻦ ، ﻣﯽ ﭘﻮﺷﯿﺪه نه ﺑﺮ ﺳﺮ، ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﭘﻮﺷﯿﺪن ﻗﺰاﮔﻨﺪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﯽ ﺗﺪﺑﯿﺮي ﮐﺮدن و ﮐﻨﺎﯾﻪ اﺳﺖ از اﻧﺠﺎم ﮐﺎر ﺑـﺪون ﺗـﺪﺑﯿﺮ و ﻧﺎﺑﺠﺎ ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﺳﺮ در ﻗﺰاﮔﻨﺪ ﭘﻮﺷﯿﺪن ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎي ﮐﺎر ﻧﺎدرﺳﺖ اﻧﺠﺎم دادن، ﮐﺎري ﺑﺪون ﻓﮑﺮ و اﻧﺪﯾﺸﻪ اﻧﺠﺎم دادن اﺳﺖ .ﺑـﺎ اﯾﻦ ﻣﻌﻨﯽ ﺑﺮاي ﻣﺼﺮع دوم، درﯾﺎﻓﺖ درﺳﺖ ﺗﺮي از ﺑﯿﺖ ﺣﺎﺻﻞ ﻣﯽ ﺷﻮد .اﮔﺮ در ﺑﯿﺖ دﻗّﺖ ﺷﻮد، ﻣﺼﺮع اول ﮐﻪ ﺗﻮﺻﯿﻪ ﺑﻪ اﻧﺠﺎم ﮐﺎر ﺑﺎ ﺗﺪﺑﯿﺮ اﺳﺖ، در واﻗﻊ دﻟﯿﻞ دﯾﮕﺮي اﺳﺖ ﺑﺮ ﻧﺎدرﺳﺖ ﺑﻮدن ﻣﻌﻨﺎي ﻇﺎﻫﺮي اراﺋﻪ ﺷﺪه ﺗﻮﺳـﻂ ﺷـﺎرﺣﺎن .ﯾﻌﻨـﯽ ﺷﺎﻋﺮ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻋﺒﺎرت ﮐﻨﺎﯾﯽ ﻣﻌﻨﺎي ﻣﻮرد ﻧﻈﺮ در ﻣﺼﺮع اول را ﯾﮏ ﺑﺎر دﯾﮕﺮ ﺗﮑﺮار ﮐﺮده اﺳﺖ.(امرایی 1394 : 71)
9.12.درس 8 بیت 11
کسی کو با من اندر علم و حکمت همبری جوید |
| همی خواهد که گل بر آفتاب روشن انداید |
|
نویسنده در شرح بیت گفته است : «گل بر آفتاب اندودن: کنایه است از پوشانیدن حقیقت به تزویر و باطل و آن در فارسی مثل است و گویند «آفتاب را به گل نتوان اندود» یعنی حقیقتی روشن را با موانع و یا دلایل ضعیف نتوان پوشانید.» (ص 68)
درست است که این عبارت کنایی است ؛ اما آیا واقعا معنی درست و دقیق آن همین است؟ کاش نویسنده محترم با در نظر گرفتن این معنی برای عبارت کنایی «آفتاب را به گل اندودن» بیت را معنی میکرد. در این بیت چه ریا و تزویری وجود دارد که شخص مخاطب ، بر اساس آن خود را با ناصرخسرو مقایسه کند ؟ معنی درست این کنایه، کار غیر ممکن کردن یا حقیقتی را پوشاندن است. «آفتاب به گل اندودن : استعاره مرکب است از حقیقتی روشن را با دلایلی ضعیف پوشاندن یا کاری غیر ممکن و محال کردن.»(محمدی، برزگرخالقی 1391 : 148) .ناصرخسرو با در نظر گرفتن این کار غیرممکن میگوید مقایسه کسی با من ممکن نیست. با این توضیح ناصرخسرو در این بیت میگوید : غیرممکن است کسی خود را از جهت علم و حکمت همانند من بداند.(من بسیار عالمتر و دانشمند تر از آنم که کسی بتواند خود را با من مقایسه کند.)
9.13.درس 9 بیت 13
[1] . این مقاله مستخرج از نتایج طرح تحقیقاتی اجرا شده با شماره قرارداد 122 مورخ 16/09/1395 از محل اعتبارات ویژه پژوهشی دانشگاه علوم و فنون دریایی خرمشهر میباشد.
[2] .استادیار دانشگاه علوم و فنون دریایی خرمشهر .خرمشهر، ایران.//Amraei@kmsu.ac.ir