A Comparative Study of Colors’ Function in stories of “Vis and Ramin” and “Tristan and Iseult”
Subject Areas : Analysis of order texts
1 - Lecturer at Islamic Azad University and Farhangian University
Keywords: Vis and Ramin, Tristan and Iseult, color, character, story,
Abstract :
Abstract After that a number of psychologists paid attention to outstanding presence of colors in human’s life for the first time in recent years, purposeful use of this element increased in literature. However, due to effective presence of color in daily life of human, we witness it in literary classic texts. In present research, function of colors in “Vis and Ramin” epopee by Gorgani and the story of “Tristan and Iseult” by Joseph Bedier have been compared via a comparative approach and an analytic-descriptive method. The most frequent colors in a poetry by Fakhraddin is yellow and black and in a work by Bedier has been black and red. The common function observed in all colors is the descriptive aspect. As well, explanation of biological and psychological conditions of characters, inducing internal emotions and giving objectivity to abstract concepts have taken occurred by colors. Despite of common functions of colors in the two works, there are different points. In an epopee by Fakhraddin As’ad, red color shows liveliness and happiness and modesty. Moreover, in this epopee, the internal negative emotions and setting ethical concepts have taken place by using yellow color. In Tristan and Iseult, describing the concept of will and in “Vis and Ramin” indicating the gayness and vitality of characters have been known as the functions of green color Totally, the colors used in these two stories are non-symbolic, explicit and direct and this represents the realist of authors
- آیت¬اللّهی، حبیب¬الله. (1381). مبانی رنگ و کاربرد آن. چاپ اوّل. تهران: سمت.
2- اپلی، ارنست. (1371). رؤیا و تعبیر رؤیا. ترجمۀ دل¬آرا قهرمان. تهران: میترا.
3- بایار، ژان پیر. (1376). رمزپردازی آتش. ترجمۀ جلال ستّاری. تهران: مرکز.
4- بدیه، ژوزف. (1336). تریستان و ایزوت. ترجمۀ پرویز ناتل خانلری. چاپ دوّم. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
5- پورعلی¬خانی، هانیه. (1380). دنیای اسرارآمیز رنگ¬ها. تهران: هزاران.
6- حجّتی، محمّدامین. (1383). اثر تربیتی رنگ. قم: جمال.ٍٍ
7- ریوفرای، آنا الیور. (1371). نقّاشی کودکان و مفاهیم آن. تهران: دستان.
8- سان، هوارد و سان، دوروتّی. (1378). زندگی با رنگ، ترجمۀ نغمه صفّاریان. چاپ اوّل. تهران: حکایت.
9- شمیسا، سیروس. (1377). فرهنگ اشارات. 2ج، چاپ اوّل. تهران: فردوس.
10- فخرالدّین اسعد گرگانی. (1349). ویس و رامین. به تصحیح ماگاتی تودوا و الکساندر گواخاریا. تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
11- فرزان، ناصر. (1375). رنگ و طبیعت؛ بخشی از دانش رنگ¬ها. تهران: تهران.
12- _______ . (1377). تاریخ تحوّل هنر و صنعت رنگ در ایران و جهان. چاپ اوّل. تهران: تهران.
13- فلمار، برند کلاوس. (1386). رنگ¬ها و طبیعت شفابخش آنها. ترجمۀ شهناز آذرنیوش. تهران: ققنوس.
14- لوشر، ماکس. (1389). روان¬شناسی رنگ¬ها. ترجمۀ ویدا ابی¬زاده. چاپ بیست¬وهفتم. تهران: درسا.
ب) مقاله¬ها 15- شادآرام، علیرضا و نصراصفهانی، محمّدرضا و شریفی ولدانی، غلامحسین. (1389). «نقش زنان در دو داستان تریستان و ایزوت و ویس و رامین». مجلّۀ ادبیّات تطبیقی. شمارۀ 2. صص 136-119.
16- شیمل، آنه ماری و ساسِک، پرسیلا. (1382). «ارزش¬های رنگ در هنر و ادبیّات ایران». ترجمۀ مریم میراحمدی. نامۀ انجمن. شمارۀ 12. صص 58-40.
سال دوم ، شماره 5 ،زمستان 1398
ISSN : 2645-6478
بررسی تطبیقی کارکرد رنگها در داستانهای «ویس و رامین» و «ترستان و ایزوت»
دکترعلی محمدرضائی هفتادر1
تاریخ دریافت:16/03/1398
تاریخ پذیرش :23/06/1398
از ص 4 تا ص 24
20.1001.1.26456478.1398.2.5.3.4
چکیده
پسازآنکه در دهههای اخیر، شماری از روانشناسان به حضور برجستۀ رنگها در زندگی نوع بشر توجّه کردند، استفادۀ هدفمند از این عنصر در ادبیات فزونی گرفت. البتّه، به دلیل حضور اثرگذار رنگ در زندگی روزمرۀ آدمی، شاهد بازتاب آن در متون کلاسیک ادبی نیز، هستیم. در مقالۀ حاضر، کارکرد رنگها در منظومۀ ویس ورامین گرگانی و داستان تریستان و ایزوت از ژوزف بدیه با رویکرد تطبیقی و روش توصیفی- تحلیلی مقایسه شده است. پربسامدترین رنگ در سرودۀ فخرالدین، سیاه و در اثر بدیه، سیاه و سرخ بوده است. کارکرد مشترکی که در همۀ رنگها دیده میشود، جنبۀ توصیفی است. همچنین، تشریح شرایط زیستی و روانی شخصیتها، القاء عواطف درونی و عینیتبخشی به مفاهیم انتزاعی به کمک رنگها صورت گرفته است. باوجود کارکردهای مشترک رنگها در دو اثر، نقاط افتراق نیز، وجود دارد. در منظومۀ فخرالدین اسعد، رنگ سرخ نشاندهندۀ سرزندگی و شادکامی و شرم و حیا است. در ترستان و ایزوت، تشریح مفهوم اراده و در ویس ورامین، بیان شادابی و سرزندگی شخصیتها از کارکردهای متفاوت رنگ سبز بوده است. در ویس ورامین، بیان وضعیت نامناسب جسمی و در ترستان و ایزوت، القای حقّ آرامش و اطمینان، به کمک متعلقات رنگ آبی تشریح شده است. درمجموع، رنگهای بهکاررفته در دو داستان، غیر نمادین، صریح و مستقیم و فاقد لایههای متعدّد معنایی هستند که این موضوع بیانگر نگرش واقعگرا و عینیّتطلب دو ادیب است.
واژههای کلیدی: ویس ورامین، ترستان و ایزوت، رنگ، شخصیت، داستان.
1- مقدّمه
بیگمان رنگها نقش مهمّی در بهبود کیفیّت زندگی آدمی ایفا میکنند و به عنوان چاشنیهای آفرینش، در ارائۀ مفاهیم مختلف و برانگیخته شدن حسّ زیباییشناختی آدمی عنصری ارزشمند محسوب میشوند. رنگها بیانگر مفاهیم گوناگونی هستند و بخشی از شخصیّت درونی و طرز فکر و احساس هر فرد از طریق واکاوی رنگهای موردعلاقۀ او قابلدرک است. بنابراین، رنگها خنثی نیستند و القاکنندۀ بار معنایی متفاوت و گاه متضادی هستند. با توجّه به عواملی همچون آبوهوا، آدابورسوم، باورهای کهن و ... ممکن است بار معنایی برآمده از رنگها در فرهنگها گوناگون باشد. در دوران معاصر نیز، مقولۀ اهمّیّت رنگها در دانشهای مختلف ازجمله روانشناسی بهطور جدی مطرح و پیگیری شده است. شخصیّتهای علمی برجستهای باروی آوردن به تحقیقات نظری و میدانی، به یافتههای نوینی پیرامون کارکرد رنگها در زندگی شخصی و اجتماعی آدمی دست پیداکردهاند. لوشر (Lüscher) معتقد است که تأثیر رنگبر روان انسان تا جایی است که نهتنها به خوانش جریان ذهنی نویسندگان کمک میکند، بلکه تحوّلات بسیاری در علوم دیگر ایجاد کرده است. (ن.ک: لوشر، 1389: 29) روانشناسان با دقّت در کاربرد رنگها، به بازشناسی لایههای پنهان شخصیّت افراد میپردازند. (ن.ک: سان و سان، 1378: 58) توجّه به رنگها و پرداختن به نقش این عنصر در حیات نوع بشر، از دوران کهن برجسته بوده است. یکی از عرصههای نمود انواع رنگها و مفاهیم تصویری، آثار مکتوب ادبی ملّتها است. عنصر رنگ در فرهنگ همۀ مردم باوجود اختلافات کموزیاد، بازتاب داشته است. بسیاری از عاشقانهها، آثار حماسی، عرفانی، داستانی و ... بارنگ آشنایی دیرینه دارند و مؤلّفان برای انتقال منظور خود از این عنصر بهرهها بردهاند.
1-1- بیان مسئله
منظومۀ ویس ورامین سرودۀ فخرالدّین اسعد گرگانی و ترستان و ایزوت (Tristan and Iseult) از ژوزف بدیه (Joseph Bédier) در شمار آثاری هستند که عنصر رنگ در آنها برجستگی دارد. این دو اثر ادبی اشتراکات فرمی و محتوایی بسیاری دارند. «هانری ماسه (Henri Massé) خاورشناس معروف فرانسوی ... دربارۀ منظومۀ ویس ورامین خطابهای در پاریس ایراد کرد که عنوان آن را ترستان و ایزوت ایران قرار داده بود ... طرح اصلی داستان در هر دو منظومه یکی است. داستان در هر دو منظومه بیان رنجهایی است که این دو دلداده در عشق بردهاند. وصلهای نهانی و فراقهای پیاپی و غیرت شاه و قصد سیاست عاشقان و گریز ایشان در دو داستان به هم مانند است». (بدیه، 1336: مقدّمه: ث) برجستگی این اشتراکات بهقدری است که برخی معتقدند نویسندۀ ترستان و ایزوت پیش از سرایش اثر خود، منظومۀ ویس ورامین را ازنظر گذرانده است. مؤلّفان این آثار از عناصر گوناگونی برای انسجامبخشی به روند داستان استفاده کردهاند که رنگها از آن جمله هستند. در مقالۀ حاضر، با تکیهبر رویکرد تطبیقی و روش توصیفی – تحلیلی، کارکردهای رنگهای سیاه، سرخ، آبی و سبز در دو اثر بررسی و مقایسه شده است تا به این پرسشها پاسخ داده شود که:
الف- وجوه اشتراک و افتراق کارکرد رنگها در دو داستان کدام است؟
ب- از چه رنگهایی در دو منظومه بیشتر استفادهشده است؟
ج- چه جنبههایی از شخصیّتهای داستانی با استفاده از رنگها آشکارشده است؟
1-2- پیشینۀ تحقیق
ناز بانو ترکاشونددرمقالۀ خود تحت عنوان "بررسی تطبیقی کاربرد بومی رنگ در ایران باعلم روانشناسی رنگ " بامطالعۀ موردی در منظومۀ هفتپیکر چاپشده در(کتاب ماه ادبیات سال سوم بهمن 1388 شماره 34 )به این نتیجه رسیده است که:پنج رنگ از هفترنگ بهکاربرده شده در منظومۀ هفتپیکر به جهت مفهوم کاربردی و نمادین با مفهوم همان رنگ هادرمنظومۀ هفت پیکرمنطبق است . گودرزپور عراق (1389) در مقالۀ خود، ویس ورامین گرگانی را با ترستان و ایزولد گوتفرید فوناشتراسبورگ تطبیق داده و به این نتیجه رسیده است که سخن شیرین، سادهگویی و طبیعی بودن اشعار هر دو اثر در وصف مناظر حسّی و اجتناب از به کار بردن الفاظ بیگانه یکی از بارزترین ویژگیها به شمار میرود. این دو منظومه برخلاف بسیاری از داستانهای قرونوسطایی، عاری از صحنهها و انسانهای خارقالعّاده و یا دارای صفات مافوق طبیعی بودهاند و در سراسر داستانها سخن از یک عشق طبیعی، ابتدایی و درعینحال، سرکش است. شاد آرام، نصر اصفهانی و شریفی ولدانی (1389) در مقالۀ خود به بررسی نقش زنان در این دو اثر داستانی پرداختهاند و به این نتیجه رسیدهاند که اثر فخرالدین اسعد محصول دورانی از حکومت اشکانیان است که زنان از قدرت سیاسی و اجتماعی برخوردار بودهاند. ویژگی اصلی این زنان که اغلب شخصیتی ساده و طبیعی دارند، قدرت تأثیرگذاری در زندگی خود و اطرافیان است. برخلاف ویس ورامین، ایزوت و ترستان در فضایی مردسالار به وجود آمده است که در آن، زنان از حقوق قابل توجّهی برخوردار نیستند. از اینرو، زنان در داستان مذکور منفعل هستند. در پژوهشهای یادشده، اشارهای به کارکرد رنگها در دو اثر نشده است که در مقالۀ حاضر به آن پرداخته خواهد شد.
1-3- ضرورت و اهمّیّت تحقیق
رنگها عنصری مهم در بازخوانی و تحلیل علمی و روشمند متون ادبی و بازشناسی شخصیّتهای داستانی هستند. واکاوی آثار ادبی از دریچۀ رنگها، مخاطبان را با جنبههای نوینی از هنر نویسنده و قابلیّتهای مغفولماندۀ اثر مذکور آشنا میکند و بستری مناسب را برای مقایسۀ کیفیّت ادبی دو اثر از فرهنگهای گوناگون فراهم میآورد. با توجّه به بایستگی موضوع، در این تحقیق، سعی شده است دو منظومۀ عاشقانه و غنایی از دو فرهنگ متفاوت (یکی از شرق و دیگری از غرب) بررسی شود تا کارکرد رنگها در فرهنگ ادبی دو ملت مشخّص گردد و ادبیّات داستانی آنها در محک تطبیق و مقایسه قرار بگیرد.
2- بحث اصلی
2-1- گزیدۀ ویس ورامین
در این داستان نوعی عشق ممنوع مطرحشده است. شخصیتهای اصلی داستان، ویس، رامین، موبد و دایه هستند. فخرالدین اسعد در منظومۀ خود آورده است که پادشاهی به نام موبد منیکان در مرو زندگی میکرد که شاهان دیگر از او فرمانبرداری میکردند. در یکی از جشنهای بهاری چشمش به زن زیباروی یکی از بزرگان به نام شهرو افتاد و از او خواستگاری کرد. شهرو به این بهانه که مویش به سپیدی گراییده و عمری از وی گذشته، از قبول این پیشنهاد طفره رفت و در عوض، قول داد که اگر در آینده صاحب دختری شد، او را به شاه موبد بدهد. پس از چند سال، شهرو دختری به نام ویس به دنیا آورد. هنگامی که ویس به سن بلوغ رسید، مادر تصمیم گرفت طبق سنّتهای آن روزگار او را به عقد برادرش ویرو دربیاورد. در روز ازدواج، برادر شاه موبد یعنی زرد به ناگاه از راه میرسد و با توجّه به قول شهرو، ویس را از او طلب میکند، امّا به دلیل مخالفت، کشمکشی در میگیرد و در نهایت، شهرو دخترش را به زرد (برادرشاه موبد)تسلیم میکند. هنگام بازگشت به مرو، رامین برادر کوچک شاه موبد سخت به ویس دل میبازد، امّا از بیان آن امتناع میکند تا اینکه روزی دایۀ ویس را در باغ تنها میبیند و رازش را با او در میان میگذارد. در فرصتی مناسب، با وساطت دایه، ویس به دیدار رامین میرود و در آن ملاقات، عاشق شاهزادۀ جوان میشود. دو دلداده، زمانی که شاه موبد به سفر رفت، با یکدیگر پیمان وفاداری امضا نمودند و به کامجویی پرداختند. پس از مدّتی، این راز آشکار شد و مشکلات متعدّدی برای آنها به وجود آمد. سرانجام، رامین گنجینههای شاه موبد را ربوده ، ویس را به همراه خود به دیلم برد و در این دیار بر تخت شاهی نشست و بزرگان و سپاهیان را به گرد خود آورد. شاه موبد در اسرع وقت با سپاهی گران به آمل لشکر کشید. شبانه گرازی به لشکرگاه حمله آورد. شاه برای راندن این موجود سوار بر اسب به آن حمله برد، امّا توسّط گراز تباه شد و حکومت و وصال یار بدون جنگ و خونریزی به رامین رسید. پس از این ماجرا، عاشق و معشوق سالها در کنار هم زندگی کردند و حاصل این پیوند، فرزندان و فرزندانزادگانی بسیار بو.
2-2- گزیدۀ ترستان و ایزوت
در کشور «کورنای» پادشاهی به نام مارک شاه حکومت میکرد که زن و فرزندی نداشت. او خواهرزادهای به نام ترستان داشت که از وجود آن بیخبر بود. پدر ترستان در جنگ کشته شده و مادرش نیز، پس از تولّد فرزند چشم از جهان فروبسته بود. روهالت دوست خانوادگی آنها، ترستان را در دامان خود پرورش داد و نزد استاد گورنال خردمند فرستاد تا از آموزشهای لازم در تمامی هنرها و فنون برخوردار شود. در یکی از روزها، سوداگران نروژی، ترستان را دزدیدند و سوار کشتی کردند. پس از اینکه به ساحل رسیدند، او را در محیط ناشناخته رها کردند و در نهایت، شکارچیان مارک شاه او را یافتند و نزد شاه بردند. مارک شاه با دیدن هنرهای بیبدیل ترستان، او را نزد خود نگاه داشت. پس از سالها روهالت او را یافت و ماجرای خویشاوندی ترستان و مارک شاه را برملا کرد. این راز موجب نزدیکی دایی و خواهرزاده شده بود. مدّتی بعد، ترستان در نبردی سخت، انتقام خون پدرش را از مورهولت گرفت. در این نبرد، ترستان زخمی شد و حسودان او را در صندوقچهای قرار دادند و به دریا سپردند. ماهیگیران او را یافتند و برای درمان به نزد ایزوت خواهرزادۀ مورهولت بردند. ترستان پس از درمان به نزد مارک شاه بازگشت. پس از مدّتی، شاه تحت فشار درباریان مجبور به ازدواج شد. او گفت با صاحب تار مویی که در کاخ پیدا کردهام، ازدواج میکنم. ترستان که میدانست این موی ایزوت است، برای آوردن او به کاخ به ایرلند رفت. در آنجا ایزوت متوجّه میشود که ترستان داییاش را کشته است. از اینرو، برای انتقام مصمّم میشود. ترستان اصل ماجرا را برای ایزوت تعریف میکند و باعث انصراف او از این تصمیم میشود. سپس، خواستۀ مارک شاه را با خانوادۀ ایزوت در میان میگذارد و با جلب رضایت آنها، با ایزوت راهی سفر میشود. مادر ایزوت برای عمیق شدن عشق شاه و دخترش، معجونی به نام مهردارو به آنها میدهد که در بین راه، ترستان و ایزوت مینوشند و عاشق یکدیگر میشوند. اندکی بعد، ایزوت به عقد مارک شاه درمیآید، در حالی که عاشق ترستان است. درباریان به این راز پی میبرند و به شاه اطّلاع میدهند. مارک شاه ایزوت را خانهنشین کرده و خواهرزادهاش را از قصر طرد میکند. آن دو با همکاری برانژیین همدیگر را در دهی ملاقات میکنند. هنگامی که این پیوندهای پنهانی برای شاه ثابت میشود، تصمیم به قتل ترستان میگیرد، امّا موفّق نمیشود و ترستان میگریزد. همچنین، ایزوت را به جزامیان میسپارد تا هر بلایی که خواستند بر سر او بیاورند، ولی ترستان در بزنگاه از راه میرسد و معشوقه را از مهلکه میرهاند و با هم به درون جنگل میگریزند. شاه پس از مدّتی به پاکی پیوند ایزوت و ترستان پی میبرد و آن دو را میبخشد. ترستان به کشور برتانی میرود و در آنجا به اصرار دوک شاه، با دخترش، ایزوت سپیددست ازدواج میکند، امّا توجّهی به دخترک نمیکند. سرانجام با خرقهای وارد کاخ مارک شاه شده و ایزوت را ملاقات میکند. درباریان از این موضوع مطلع میشوند. ترستان در حالی که زخمی شده است، به درون جنگل میگریزد. ایزوت هنگامی بر بالین او میرسد که ترستان جان سپرده است. او با دید پیکر بیجان دلدارش، آنقدر گریست که همانجا جان سپرد.
2-3- کارکرد رنگها در ویس و رامین و ترستان و ایزوت
در ترستان و ایزوت رنگها در خدمت ترسیم هرچه بهتر صحنهپردازیها قرار گرفتهاند، حال آنکه در ویس و رامین، افزون بر موضوعات عاشقانه، گاهی از رنگها برای تشریح مسائلی اخلاقی نیز، استفاده شده است. بنابراین، ژرزف بدیه از خطّ مشی فکری کتاب هنجارگریزی نکرده، امّا فخرالدّین اسعد بارها به درونمایههای دیگر گریز زده است. ترستان و ایزوت صرفاً یک داستان عاشقانه است، امّا در ویس و رامین جنبههای اخلاقی نیز، برجستگی دارد. به سخن دیگر، منظومۀ فخرالدّین اسعد برخلاف اثر بدیه، تنها در قالب یک ژانر ادبی تعریف نمیشود و اثری غنایی و تعلیمی به شمار میرود. بنابراین، رنگها نیز، کارکردی متفاوت پیدا میکنند. در ترستان و ایزوت، رنگها همگام با مفاهیم و شخصیّتها دگرگون میشوند، به این معنا که هرچه مفهوم و شخصیّت مثبت باشند، رنگهای روشن و دلانگیز نمود برجستهتری مییابند و هرچه مفهوم و شخصیّتها مذموم باشند، از رنگهای تیره استفاده میشود، امّا در ویس و رامین این قاعده برهم خورده است. شاعر در مواردی از رنگهای شاد و روشن برای تبیین مفاهیم منفی استفاده کرده است. در این بخش، کارکردهای اصلی رنگهای سیاه، سرخ، آبی و سبز و وجوه اشتراک و افتراق رویکرد فخرالدین اسعد گرگانی و ژوزف بدیه بررسی و مقایسه شده است.
2-3-1- سیاه
سیاه نشاندهندۀ پوچی، سیاهی، ترک علاقه و تسلیم یا انصراف نهایی است و در مقابل سپید به کار میرود. انتخاب این رنگ به عنوان رنگ اوّل، نمایانگر اعتراض به وضع موجود است. اعتراض به وضعی که هیچ چیزی جای خود قرار ندارد. (ن.ک: لوشر، 1389: 97) «سیاه رنگ غم است، رنگ اندوه است، رنگ سیاه در عزاداری برای این مورد استفاده قرار میگیرد که به عنوان نمادی، غم را همیشه در درون انسان حفظ میکند». (ن.ک: فرزان، 1375: 45) این رنگ در بیشتر فرهنگها به این معنا به کار میرود. در ویس و رامین و ترستان و ایزوت، کارکرد رنگ سیاه در چهار محور قابل بررسی است که در ادامه به آن اشاره میشود.
2-3-1-1- تبیین عواطف منفی درونی
در داستان ترستان و ایزوت نمونهای که بیانگر این کارکرد رنگ سیاه باشد، دیده نشد، امّا بازخوانی منظومۀ ویس و رامین نشان میدهد که فخرالدّین اسعد برای القای هرچه بهتر عواطف منفی درونی به رنگ سیاه استناد جسته و زوایای پنهان شخصیّت افراد را برای مخاطبان خود نمایان ساخته است. در بخش «نامه نوشتن موبد نزد شهرو و فریفتن به مال»، با استفاده از تصاویر مربوط به شب و تاریکی، سهمگینی فراغ یار تبیین شده است. شاعر برای نشان دادن وضعیّت نامناسب روحی شهرو، با رویکردی اغراقآمیز و استعاری، هوا را سوگ مند و سیاهپوش تصوّر کرده است. شهرو با دریافت نامۀ موبد، مضطرب و اندوهگین شده و آیندۀ نامشخّص فرزند، زندگی را برای او سخت کرده است. در این شرایط، ترسیم فضایی تیره و تاریک در انتقال احساسات وی به مخاطب اثرگذاری برجستهتری دارد.
شبی تاریک و آلوده به قطران |
| سیاه و سهمگین چون روز هجران |
در نامهنگاریهای میان ویس و رامین نیز، شاهد بازتاب هدفمند رنگ سیاه هستیم. در این شرایط پر از التهاب، هر کدام از عشّاق دغدغههای خود را بازگو میکنند و گاهی نسبت به رفتار یکدیگر گله و شکایت بر زبان میآورند. این حسّ درونی با رنگ سیاه بیان شده است. در شعر ذیل، ویس خطاب به رامین، او را فردی سیاهدل و بیمهر خوانده که همواره از روی نادانی در پی سرکشی است و دل نازک معشوقه را میآزارد.
دلی مثل دلت خواهم ز یزدان |
| سیاه و سرکش و بدمهر و نادان |
2-3-1-2- تسلیم شدن
یکی از مفاهیمی که از طریق به کار گیری رنگ سیاه در متون ادبی بازگو میشود، تبیین روحیۀ تسلیمپذیری و عدم علاقه به تلاش و مقاومت شخصیّتهاست. در داستان میخوانیم که موبد به واسطۀ اذیت و آزار دایه، ویس و رامین به ستوه آمده و ناامیدی و بیانگیزگی وجودش را فراگرفته است. شاعر برای تأثیرگذاری بیشتر سخن خود و عینیّت بخشیدن به احساس موبد از تصاویری بهره برده که به نوعی با رنگ سیاه پیوند خورده است. موبد شاه جهان است، امّا به دلیل اتّفاقات پیشآمده و بیوفایی اطرافیان، به شدّت احساس بیچارگی و زبونی میکند و بخت خود را همچون قیر، سیاه میداند.
بدو گفت ای گرانمایه برادر |
| مرا با جان و با دیده برابر |
رامین پس از آنکه از ویس جدا میشود و درد فراغ و هجران بر او غلبه میکند، زبان به نکوهش برادرش موبد میگشاید و رفتار خصمانۀ او را به باد انتقاد میگیرد. در ادامه، خود را سیاهبخت و بیچاره میخواند و میگوید که از ازل طالع بد با وی همراه بوده و همچون پدر خود آدم(ع) به دلیل گناهی خُرد، مجازاتی سنگین را تحمّل میکند. این اندیشۀ جبرگرایانه که بیانگر شخصیّت تسلیم رامین است، با تکیه بر رنگ سیاه بازگو شده است.
گنه کرد آدم اندر پاک مینو |
| هر آیینه منم از گوهر او |
در داستان ترستان و ایزوت، هنگامی که عاشق و معشوق در کشتی به یکدیگر میرسند، سرگرم بادهنوشی میشوند و به عیش و نوش میپردازند. در ظاهر، اوضاع بر وفق مراد است و آن دو به خواستۀ خود رسیدهاند، امّا از این موضوع غافل شدهاند که آن باده زهرآگین بوده است. برانزیین وارد کشتی میشود و با دیدن صراحی و جام تهی، به موضوع پی میبرد و ماجرا را به آنها یادآور میشود. در این صحنه، نویسنده با تکیه بر قابلیّت رنگ سیاه که مفهوم ناتوانی و تسلیم را به مخاطب انتقال میدهد، سیهبختی و بدشانس بودن شخصیّتها را توضیح داده است. این تیرهبختی، سیّال و همیشگی است و از نوع بشر دور نمیشود و در لذّتبخشترین لحظات زندگی او را رها نمیکند. برانزیین خطاب به ترستان و ایزوت میگوید: «ای بخت سیاه! لعنت بر آن روز که من زادم و لعنت بر آن دم که به این کشتی درآمدم. ای ایزوت! ای دوست! و تو ای ترستان! شما شربت مرگ نوشیدهاید». (بدیه، 1336: 56-55) در ادامه، برانزیین از عشق با عنوان چرخهای ناگزیر یاد میکند که دلدار و دلداده راه فراری ندارند. پیوند عاشقانه تمامی لذّتها را آمیخته به درد میکند و خوشیها را نابود میسازد و قدرت اراده را از عاشق و معشوق میستاند. ژوزف بدیه برای تبیین بهتر آراء خود، از رنگ سیاه بهره برده است. «[برانزیین خطاب به ایزوت و ترستان:] ای سیهبختان! درنگ کنید و اگر هنوز میتوانید از این راه برگردید، امّا نه، این راه بازگشتن ندارد. زورِ عشق شما را میکِشاند و دیگر هیچ لذّتی بیدرد نخواهید یافت». (همان: 58)
فخرالدّین اسعد و بدیه با بهرهگیری از رنگهای گوناگون از جمله سیاه، به توصیفات خود اعتبار ویژهای بخشیدهاند. در ویس و رامین، شرایط نامناسب درونی و بیرونی شخصیّتها به مدد این رنگ و مشتقّات آن عینیّت یافته و برای مخاطب ملموستر شده است. شاعر با استفاده از این رنگ، در تحریک عاطفۀ مخاطب مؤفّق عمل کرده و او را به غور در ژرفای پدیدهها و مفاهیم مورد نظر واداشته است. در ویس و رامین، برخلاف غالب متون ادبی فارسی، از رنگ سیاه برای توصیف ویژگیهای ظاهری شخصیّتها استفاده نشده و ملموس کردن عواطف افراد مورد نظر بوده است.
چو شب تاریک شدچون جان بدمهر |
| تو گفتی دود و قیر اندود بر چهر |
شبی تاریک همچون جان مهجور |
| ز مشکین ابر او بارنده کافور |
درداستان ترستان و ایزوت، تنها یک بار، کارکرد توصیفی رنگ سیاه دیده شد. بدیه در بخش «داوری با آهن تفته»، پس از آنکه مارک شاه به رابطۀ میان ترستان و همسرش پی برد، محکمهای برای تشخیص گناهکاری یا بیگناهی متّهمان برپا شد. «در جلو[ی] ایشان، کنار ساحل، زائری سیهروز در پلاسی که صدفها از آن آویخته بود، نشسته، کشکول چوبین خود را پیش آورده بود و با آوازی دردناک و ضعیف صدقه میخواست». (بدیه، 1336: 164) بدیه برای دردناکتر ساختن این صحنه، افزون بر تشریح وضعیّت نامساعد ترستان و ایزوت، از سائلی یاد میکند که اگرچه نقشی فرعی در داستان دارد، امّا در انسجامبخشی به شرایط ناخوشایند شخصیّتهای اصلی داستان و مهلکهای که در آن گرفتار آمدهاند، مؤثّر است.
2-3-2- قرمز
سرخ از دید روانشناسی تاریخی با واژههای زندگی و خون، همریشه است (ن.ک: فلمار، 1376: 35) و غالباً برای تشریح صحنههای خشونتبار استفاده میشود. در داستانهای ویس و رامین و ترستان و ایزوت، غالب صحنههای خشن که با درگیری و خونریزی همراه است، با رنگ قرمز ترسیم شده است. فخرالدّین اسعد و ژوزف بدیه افزون بر لفظ قرمز یا سرخ، از جایگزینهای دیگری چون خون، مینایی و ... استفاده کردهاند. در مجموع، کارکرد این رنگ در محورهای ذیل قابل بررسی است:
2-3-2-1- تشریح اوضاع و احوال جسمانی و روانی
این رنگ جنبههای جسمانی و فیزیولوژیکی آدمی را دربر میگیرد. (ن.ک: لوشر، 1389: 87) به سخن دیگر، قرمز برخلاف بسیاری از رنگها، آشکار کنندۀ ویژگیهای بیرونی و درونی یک فرد است و اوضاع روحی و جسمی او با توجّه به این رنگ قابل درک است. در ویس و رامین، رنگ سرخ گاهی بازتابی از وضعیّت مناسب روانی و زیستی و گاهی بیانگر شرایط نامساعد روحی و بدنی شخصیّتهاست. این شرایط در ترستان و ایزوت یکبُعدی است. به این معنا که ژوزف بدیه تنها برای بیان درونیهای افراد از این رنگ سود جسته است. نکتۀ دیگر آنکه، فخرالدّین اسعد در مواردی برای عینیّت بخشیدن به عواطف درونی شخصیّتها، رنگها را دستمایه قرار داده است؛ زیرا رنگ «پدیدهای است فیزیکی که در اثر تابش و رفتار انعکاسی نور در برابر چشم ناظر ظاهر میشود و نیز، پدیدهای است عینی و روانی». (فرزان، 1377: 22)
2-3-2-1-1- رنجوری تن و جان
در منظومۀ فخرالدّین اسعد میخوانیم هنگامی که رامین به دوران کهنسالی میرسد، حکومت را به فرزند خود واگذار میکند و خودش در آتشکده سرگرم عبادت میشود. در این حال و هوا، بابت آنچه در گذشته از او سر زده و ناروا بوده است، از درگاه دادگر پوزش میخواهد. حسّ پشیمانی و روحیۀ رنجور رامین کهنسال با گریههای خونبار نشان داده شده است.
شبی از دادگر پوزش همی جست |
| همه شب رخ به خون دل همی شست |
در اثر بدیه، ترستان به واسطۀ نوشیدن جام زهرآلود، جسمی زار و نزار دارد و در کاخ مشغول استراحت کردن است. رنجوری این شخصیّت و حالت نامناسب روحی او با رنگ سرخ بازگو شده است: «در کاخ تنتاژل، ترستان رنجور بود. [و] از جراحتش خونی زهرآگین میرفت». (بدیه، 1336: 26-25)
2-3-2-1-2- سرزندگی و شادکامی
این رنگ نمودار شدّت میل به زندگی است (ن.ک: لوشر، 1389: 83) و «دلالت بر شادی و طرب دارد. از اینرو، رنگ روز عید است». (ن.ک: شمیسا، 1377، 2: 625) در ویس و رامین، شادابی جسمانی شخصیّتها با این رنگ نشان داده شده است. اگرچه روی زرد نشانۀ بیماری و نزاری است، امّا در مقابل، رنگ سرخ بیانگر سرزندگی افراد میباشد.
همیشه سرخروی و خویشکامم |
| سیه اسپم چنین و زرد نامم |
رخی کز سرخیش گفتی نبیدست |
| بدان سان که گفتی شنبلیدست (همان: 47) |
2-3-2-1-3- شرم و حیا
روانشناسان بر این باورند که «قرمز علاوه بر نماد نشاط و شور و خون، نشانۀ شرم و حیا و عشق [نیز] است». (بایار، 1376: 131) بنابراین، برخلاف تصوّر عموم که گمان میکنند قرمز تنها برای نشان دادن هیجان و شوق فراوان به کار میرود، در مواردی، این رنگ نمایانگر بخشهایی از جنبههای آرام شخصیّت یک فرد است. این کارکرد تنها یک بار و در بخش «اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ» دیده شد. هنگامی که دایه از تمایل رامین به برقراری پیوند عاشقانه و مغازله با رامین سخن میگوید، پوششی سرخگون از حیا و آزرم بر چهرۀ او نمودار میشود.
همی پیچید سر را بر بهانه |
| گهی دیدی زمین، گه آسمانه |
2-3-2-1-4- درگیری، خشونت، کینهورزی و انتقام
رنگ قرمز، زنده و در عین حال، پرنیرو و مصمّم است و تقریباً همهجا معنای قدرت میدهد (ن.ک: ریوفرای، 1371: 97) و نشانهای از «خشم، عصبیّت و انتقامجویی است». (آیتاللّهی، 1381: 118) به این دلیل، در غالب جنگهایی که در گذشته شاهد آن بودهایم، از سرخ به عنوان نماد و رنگ درفش استفاده میشده است. سپاهیان با دیدن این رنگ، برای مبارزه ترغیب میشدند و جهت پیروزی در نبرد تلاش بیشتری از خویش نشان میدادند. این کارکرد در متون ادبی خاصّه ویس و رامین نیز، دیده میشود. هرجا که ستیزی برای به دست آوردن قدرت جریان دارد، نمود رنگ سرخ و متعلّقات آن، برجسته است. بدیهی است که خشم، خشونت و درگیری یکی از بایستههای میدان نبرد و جنگ به شمار میرود.
شهنشه چون شنید این سخت پاسخ |
| پدید آمدش رنگ خشم بر رخ |
چه خواهی بیگناه از ما چه خواهی |
| که ریزی خون ما بر بیگناهی؟! |
همی تا آب جیحون راز پس ماند |
| دو صد جیحون ز خون دشمنان راند |
ژوزف بدیه نیز، برای بازگویی تجربۀ خشونتآمیز ایزوت، صحنهای را ترسیم میکند که در آن، رنگ سرخ در منظورشناسی نویسنده نقش مهمّی بازی میکند. بدیه با تکیه بر رنگ سرخ آهن، شدّت درد و رنجی را که شخصیّت داستان تحمّل میکند، به مخاطبان انتقال داده است: «ایزوت آمین گفت و لرزان و رنگباخته به آتشدان نزدیک شد. همه خاموش بودند و آهن سرخ بود. آنگاه ایزوت بازوهای برهنۀ خود را در آتشدان کرد و تیغۀ آهن را در دست گرفت و نُه قدم رفت. پس آن را به زمین انداخت و بازوان را صلیبوار بر هم نهاد و پیش آورد». (بدیه، 1336: 166) در بخش دیگری از داستان، جنگلبان، ترستان و ایزوت را در آغوش یکدیگر میبیند و شتابان به نزد مارک شاه میرود و از ماوقع سخن میگوید و خطاب به او بیان میکند: «اگر در پی کینخواهی هستی، برو در کنار جنگل، پای صلیب سرخ منتظر من باش. جنگلنشین به آنجا میرود و پای صلیب سرخ مینشیند». (همان: 126) صلیب سرخ میتواند نمادی از مجازات و خونریزی و در نهایت، انتقام باشد. همانطور که عیسی مسیح(ع) نیز، از سوی دشمنان به صلیب آویخته شد و در ظاهر، انتقام سختی از او گرفته شد.
توصیفاتی که در این دو منظومه دیده میشود، به قدرت تجسّم مخاطب کمک شایانی کرده و این امکان را فراهم نموده است تا با ابزارهای بهتری به فضاسازی ذهنی بپردازد. در ویس و رامین، شاعر با توصیفات درخشان خود، مخاطب را با شکل و شمایل شخصیّتها آشنا کرده و در مواردی، احساسات درونی آنها را در معرض دید و فهم همگان قرار داده است. با این روش، میزان باورپذیری شخصیّتها بیشتر شده و پیوند چندسویۀ عمیقی میان روایتشنو، راوی و روایت به وجود آمده است. توصیفاتی که فخرالدّین اسعد به مدد رنگ سرخ و صورتهای خیالی و اغراق انجام داده است، فراتر از واقعیّت، چیزی را توصیف میکند و گویی، تجربیّات و مشاهدات راوی را از ماجرا ی رخداده، روایت میکند. در ویس و رامین، ابتدا فضا با حالت خاصّی وصف میشود و سپس، ابزارها و پدیدههایی که در آن فضا یا حالت وجود دارند و با آن مرتبط هستند، در راستای انسجامبخشی به منظور شاعر توصیف میشوند. اگرچه در غالب موارد، این وصفها عاری از جنبههای نوآورانه هستند، امّا در انتقال و تفهیم یک موضوع اثرگذاری قابل توجّهی دارند.
دو چشم من ز سرخی مثل لالهست |
| برو بر، اشک من مانند ژالهست |
به گونه اشک خون چندان براندی |
| که از خون پای او در گل بماندی |
نیاسود از حدیث و یاد رامین |
| نگارین رخ به خون کرده نگارین |
در داستان ترستان و ایزوت، کارکرد توصیفی رنگ سرخ در تشریح نوع پوشش بزرگان درباری خلاصه میشود. بدیه با جزئینگری خاصّ خود، به جامۀ بزرگان و اشراف اشاره کرده تا مخاطب خود را در جریان سطح رفاه و سبک زندگی این افراد قرار دهد: «یک یک به تالاری که در آن امیران بیشمار ایرلند فراهم میآمدند، داخل شدند و در یک صف نشستند و گوهرهای گرانبها بر جامههای سرخ و ارغوانی ایشان میدرخشید». (بدیه، 1336: 46) همچنین، در بخش دیگری از داستان، به توصیف زندانی میپردازد که ترستان در آن اسیر شده است. بدیه از دیوار و پنجرۀ مینایی و سرخفام زندان سخن میگوید تا اینگونه تصویری مشخص از این مکان در ذهن مخاطبان به عنوان گروه هدف شکل بگیرد: «دیوار این دیر بر ساحل بلند و سنگی و پرشیبی قرار داشت و در انتهای تالار آن پنجرهای مینایی، یادگار هنر یکی از پدران مقدّس بود». (همان: 103-102) آنچه در سبک توصیفات بدیه که رنگ سرخ در آن اثرگذار بوده است، جلب توجّه میکند، نگرش دقیق، مادّی و آیینهوار اوست. این توصیفها به هیچ وجه جنبۀ معنوی و انتزاعی ندارند و عینی و قابل لمس هستند و نویسنده از چشم و امور دیداری در توصیفاتش بهره برده است.
2-3-3- آبی
آبی نوعی حسّ ارتفاع و عمق در بیننده به وجود میآورد. ارتفاعی به اندازۀ آسمان گسترده و عمقی به اندازۀ ژرفای دریا. (ن.ک: فلمار، 1376: 42) هر کس که طالب رنگ آبی است، خواستار آرامش و محیط بیسر و صدا، دور بودن از ناراحتیها و اضطرابهاست. محیطی که روابط فرد با سایرین راحت و آسوده و به دور از ستیز است. انتخابکنندۀ رنگ آبی نیاز به این احساس دارد که میتواند به دوستان و نزدیکان خود اعتماد کند و مورد اعتماد نیز، باشد. (ن.ک: لوشر، 1389: 81-80) در ادبیّات سنّتی فارسی، رنگ با واژۀ آبی نداشتهاند (ن.ک: شمیسا، 1377، 1: 528) و به جای آن، منظور خود را با ذکر رنگهای «لاجوردی، پیروزهای، کبود، ازرق، نیلی، ارغوانی» بیان کردهاند. در ویس و رامین نیز، به طور مستقیم از رنگ آبی نامی در میان نیست. در مجموع، از این رنگ و متعلّقات آن در ویس و رامین و ترستان و ایزوت برای سه منظور استفاده شده است.
2-3-3-1-شخصیت پردازی وترسیم فضا
فخرالدّین اسعد در قسمت «آمدن زرد پیش شهرو به رسولی»، به توصیف ویژگیهای ظاهری قاصد میپردازد و رنگ تنپوش و پاپوش او را با ذکر واژۀ نیل مشخّص میکند. این توصیف به ایجاد تصویری دقیق از شخصیّت در ذهن مخاطب کمک میکند. این توصیف گزارهای که صریح و مستقیم است و قصد شاعر از به کار بردن آن صرفاً وصف بوده، به بازنمایی اشیاء و شخص پرداخته است. کارکرد اصلی توصیفات رنگین در این منظومه، معطوف به داستانوارگی است. به این معنا که این عنصر به مثابۀ بستر و همگام با فرآیند روایت، شامل ترسیم زمان، مکان، شخصیّت، وضعیّت و حالت میشود.
ز راه اندر پدید آمد سواری |
| چو کوه ویژه زیرش راهواری ... |
بسان چرخ ازرق چترش از بر |
| نگاریده همه چترش به گوهر |
کبودش جامه بد چون سوگواران |
| رخانش لعل همچون لالهزاران |
در داستان بدیه نیز، توصیفهای رنگین، کارکردی معطوف به داستانوارگی دارند و عمدتاً برای ترسیم مکان و شخصیّت به کاررفتهاند. بنابراین، هدف نویسنده از توصیفهایی که با رنگ آبی و مشتقّات آن پدید آورده، خدمت به جریان روایت است. توصیفاتی که در بخشهای گوناگون داستان مورد استفاده قرار میگیرند تا بسترهای لازم جهت شناسایی شخصیّتها و ترسیم فضا فراهم گردد. اگرچه این توصیفات صریح و مستقیم در داستان ترستان و ایزوت، چندلایه و پیچیده نیستند و عمدتاً برای تزئین به کار رفتهاند، امّا تا حدودی در پیشبرد فضای کلی داستان نقش ایفا میکنند. بدیه در توصیف کاخ تنتاژل که در چند نوبت میزبان قهرمانان داستان بوده است، میگوید: «باروی اصلی آن که در روزگار پیشین به دست دیوان برپا شده بود، از تختهسنگهای بزرگ تراشیده، ساخته و عرصۀ شطرنجی از لاجورد و مینا مینمود. ترستان نام این دژ را پرسید. گفتند: ای سوار زیبا! این کاخ را تنتاژل گویند». (بدیه، 1336: 11-10) در بخش دیگری از داستان، ایزوت سوژه قرار میگیرد و ویژگیهای ظاهری او توصیف میشود. رنگ ارغوانی جامۀ شهبانو از او چهرهای شاخص و برجسته ساخته است: «ایزوت زیورهای گرانبها دارد، جامههای ارغوانی و فرشهای بافتۀ تسالی و سرود چنگیان و پردههایی که بر آنها نقش پلنگ و شهباز و طوطی و همۀ جانوران جنگل و دریا نگاشتهاند». (همان: 65)
2-3-3-2- القای اطمینان و حسّ آرامش
آبی رنگی صاف، روشن، باطراوت، تسکیندهنده و امیدبخش است و بر عمق تفکّر و آرامش ذهنی و روحی میافزاید. این رنگ از نظر زیستی، آسایش خاطر و از دیدگاه روانشناسی، خرسندی همراه با لذّت و خوشی را به ارمغان میآورد. (ن.ک: پورعلیخانی، 1380: 75) این جنبه از کارکرد رنگ آبی تنها در داستان ترستان و ایزوت دیده شد. آنجا که معشوقه انگشتر فیروزهای خود را به عاشق میدهد تا در لحظات بیقراری، دلداده با دیدن انگشتری دلدار به آرامش برسد. همچنین، هنگامی که نامهای از ترستان برای ایزوت فرستاده میشود، معشوقه با دیدن انگشتری خود از درستی نامه اطمینان حاصل میکند: «ای یار! من انگشتری فیروزهای دارم، آن را به یادگار عشق از من بستان و همیشه در انگشت خود نگهدار. هرگاه پیکی دعوی کند که از سوی تو آمده است، من هرچه بکند یا بگوید، سخنش را باور نخواهم کرد، مگر آنکه این انگشتری را به من نشان بدهد». (بدیه، 1336: 147)
2-3-4- سبز
کسانی که به این رنگ علاقۀ شدیدی دارند، دارای صفات روحی اراده در انجام کار، پشتکار و استقامت هستند. (ن.ک: لوشر، 1389: 83) آنها تمایل دارند حرف خود را بر کرسی بنشانند و خود را نمایندۀ اصول اساسی و تغییرناپذیر معرّفی کنند و بر روی محیط اطراف خود تأثیرات عمیقی بگذارند. در نتیجه، برای خود مقام والایی قائلند و به دیگران پند و اندرز اخلاقی میدهند. (ن.ک: همان: 85) رنگ سبز در داستانهای ویس و رامین و ترستان و ایزوت کارکردی توصیفی و گریز از حالت اضطرار دارد. همچنین، در ویس و رامین، سرزندگی و شادکامی و در اثر بدیه، ارادۀ شخصیّتها با استفاده از این رنگ تبیین و تشریح شده است.
فخرالدّین اسعد در توصیف طبیعت و محیط پیرامون و نیز، شخصیّتهای داستان از این رنگ سود جسته است. او از دشت و مرغزار سرسبزی سخن میگوید که در آن عناصر زندگی همچون سبزه، لاله و کوه به روشنی ترسیم شده است. شاعر با این توصیف هنری و شاعرانه، به فضای داستان پویایی بخشیده و مطابق با جریان قصّه، حال و هوای عاشقانهای به جریان روایت بخشیده است. همچنین، در بخش دیگری، به ظاهر زیبای معشوقۀ رامین اشاره میکند که شاه موبد با دیدن او شیفته و مفتون شده است. شاعر با تکیه بر رنگ سبز، طراوت و شادابی و رعنایی دلدار رامین را تشریح کرده و زیبایی ظاهری او را با مخاطبان به اشتراک گذاشته است.
شده از نازکی چون قطرۀ آب |
| ز ترّی همچو سروی سبز و شاداب |
وصف در داستان ترستان و ایزوت، باعث کند شدن سیر روایت نمیشود و آن را به تأخیر نمیاندازد. بدیه برای بال و پر دادن به صحنهها و نیز، معرّفی و پرورش بهتر شخصیّتها از رنگ سبز استفاده کرده است. بنابراین، توصیفات رنگین در این اثر، معطوف به داستانوارگی هستند و برای بازنمایی اشیاء و اشخاص به کار رفتهاند. مثلاً در معرّفی برج و باروی تنتاژل میگوید: «امّا دیگر بر فراز باروهای تنتاژل، سحرگاه تختهسنگهای بزرگ سبز و فیروزه را روشن کرده است». (بدیه، 1336: 80-79) از رهگذر توصیف صحنهها، مخاطب با مکان وقوع رویداد آشنا میشود و به تصویر روشنی از محل و زمان وقوع ماجرا دست مییابد. در بخش دیگری از داستان، بدیه در توصیف باره میگوید: «آنگاه بر مرکبی خزرنگ دوشیزۀ دیگری دررسید که از برف بهمن ماه سفیدتر و از گل سوری گلگونتر بود و چشمان روشنش چون ستارهای در آب چشمه میدرخشید». (همان: 221-220) در ترستان و ایزوت، وصفهایی که با کمک رنگ سبز خلق شدهاند، عینی، محسوس و مستقیم هستند و مخاطب به سادگی قادر به درک و ترسیم آن در ذهن است. این وصفها واقعیّت را همانطور که راوی شناخته است، بازتاب میدهند.
2-3-4-1- القای حسّ آرامش
سبز نشانۀ احساس آسایش و تسلّی (ن.ک: اپلی، 1371: 283) و آرامبخشترین رنگهاست. این رنگ هیچ انعکاس موجی حاوی شادی و رنج یا ترس ندارد و به هیچ طرفی در حرکت نیست، بلکه آرام و ساکن و راضی از خود است. (ن.ک: ریوفرای، 1371: 98) در متون ادبی نیز، به این کارکرد رنگ سبز اشاره شده است. فخرالدّین اسعد هرگاه در اندیشۀ رهانیدن شخصیّتهای داستان از اضطراب و تشویش باشد، با استفاده از رنگهای گوناگون به ویژه سبز دست به فضاسازی میزند و با خلق محیطی باطراوت و شاداب، به فراز و اوج روایت، نشیب و فرودی دلانگیز میبخشد و گویی، مسیری هموار و آرامشبخش از آیندهای مبهم ارائه میدهد.
همه بی روی تو پدرام و دلگیر |
| چه می خوردن چه چوگان وچه نخچیر |
در قسمتی از داستان، هنگامی که ویس از سوی موبد مجازات میشود، از جور و جفای او به درگاه خداوند شکایت میکند و درخواست میکند که از ستمکاریهای شاه رهایی یابد. ویس در خواب فرو میرود و با سروشی سبزپوش ملاقات میکند و از او مژدۀ رهایی میگیرد. سپس به باغ و گلستان سفر میکند و در محیط سرسبز و تازه به آرامش و سکون فکری میرسد. سبزپوشی سروش و سرسبزی باغ و گلستان در این ابیات، نشان دهندۀ حسّ آرامشبخش این رنگ میباشد.
به خواب اندر فراز آمد سروشی |
| جوانی خوبرویی سبزپوشی |
این رویکرد در داستان ترستان و ایزوت نیز، دیده میشود. ژوزف بدیه تصویری از عاشق و معشوق فراری ارائه و آن دو را در آغوش هم نشان داده است. در چنین فضای آرامشبخشی، تنها رنگ سبز زینتبخش حریم خصوصی دلدار و دلداده است و خرّمی و شادمانی ایزوت و ترستان را به خوبی نمایان میسازد: «زیر آن خرگاه که از شاخههای سبز ساخته و علفهای خرّم در آن بافته بود، نخست ایزوت آرمید. ترستان نزدیک او خفت و شمشیرش را در میان تن خویشتن و شهبانو گذاشت». (بدیه، 1336: 125-124)
2-3-4-2- اراده
سبز نماد ایمان و عقیده و توکّل است. (ن.ک: حجّتی، 1383: 52) در داستان ترستان و ایزوت، هرگاه از ارادۀ استوار و ایمان به یک موضوع سخن به میان میآید، رنگ سبز بازتاب ویژهای پیدا میکند. بدیه از زبان ترستان نقل میکند که: «آری تو خود میدانی که اگر من انگشتر زمرّد را ببینم، هیچ برج و بارو و حصاری و هیچ ارادۀ شاهانهای مرا از اجرای آنچه خواسته باشی، چه عین عقل و چه عین جنون محض باشد، باز نخواهد داشت». (بدیه، 1336: 178) عاشق جوان با در اختیار داشتن انگشتری سبزرنگ یار، از اراده و ایمانی آهنین برخوردار میشود تا بتواند موانع را از میان بردارد. در بخش پایانی داستان، نویسنده عشق بیپایان میان ترستان و ایزوت را به زیبایی نشان داده است. با اینکه آن دو در گورهای مختلفی خاک شدهاند، امّا عشقّهای سبزرنگ از گور ترستان رشد کرده و به سمت گور ایزوت حرکت میکند. مردم شهر چندین بار این عشقّه را نابود کردند، امّا باز رویید. آنچه در این تصویرسازی دیده میشود، ارادۀ راستین و آهنین عاشق و معشوق برای وصال است، حتّی پس از مرگ. در داستان میخوانیم: «شبانگاه از گور ترستان عشقّهای سبز و پربرگ با شاخههای نیرومند و گلهای خوشبو برُست و از بالای دیر گذشت و در گور ایزوت فروخفت. مردم شهر عشقّه را بریدند، امّا فردا باز رویید و به همان سرسبزی و شکفتگی و نیرو، باز در بستر ایزوت زرّینموی رفت. سه بار خواستند آن عشقّه را نابود کنند و کامیاب نشدند». (همان: 266)
2-3-4-3- شادابی و سرزندگی
این رنگ با طراوت و تازگی پیوند خورده است. «سبز در ادبیّات و در وصف طبیعت، جایگاه خاص دارد و این رنگ ملهم از برگ درختان و رنگ طبیعت سبز است». (شیمل و ساسِک، 1382: 49) در ویس و رامین، یک مورد به این امر اختصاص پیدا کرده است. ویس به رامین نامهای مینویسد و در آن از امید به وصال سخن میگوید. او درخت مهربانی را در دل خود به سرو و بوستانی تشبیه کرده که هرگز خزان و سرما آن را دربر نمیگیرد و پویایی آن ابدی است.
مرا در دل درخت مهربانی |
| به چه ماند به سرو بوستانی |
3- نتیجهگیری
کارکرد توصیفی رنگها در ویس و رامین، گاهی در جریان روایت اثرگذار است و گاهی جنبۀ تزئینی دارد، امّا در ترستان و ایزوت، این کارکرد تنها برای زینتبخشی به صحنهها استفاده شده است. در دو داستان، با تکیه بر رنگها، امکان پی بردن به وضعیّت روحی و زیستی شخصیّتها میسّر شده است. مخاطب با درنگ در نوع رنگها از فضای مثبت یا منفی داستان آگاه میشود و بر گسترۀ اطّلاعات او از شرایط شخصیّتها و کلّ داستان افزوده میشود. کارکرد دیگر رنگها در ویس و رامین و ترستان و ایزوت، محسوس جلوهدادن مفاهیم انتزاعی بوده است. فخرالدّین اسعد و بدیه به مدد استفاده از رنگهای مختلف، بسیاری از معقولات را به محسوسات بدل کردهاند و با عینیّتبخشی به شماری از مفاهیم و عواطف ذهنی، مانع ایجاد اختلال در فهم مخاطب به عنوان گروه هدف شدهاند. به سخن دیگر، رنگها در برقراری ارتباطی نزدیک و چندسویه میان شاعر و نویسنده، متن تولیدشده و مخاطب، نقش مهمّی داشتهاند. در ترستان و ایزوت، از رنگهای سیاه و قرمز بیشتر استفاده شده است که این امر با توجه به فضای پرالتهاب و سرشار از کشمکش داستان، بدیهی مینماید. شخصیّتهای اصلی و فرعی داستان، گاهی دچار ضعفهای روحی و جسمانی میشوند و گاهی در اوج سرزندگی و شادکامی به ایفای نقش میپردازند و گاهی در برابر تقدیر تسلیم میشوند. در تمامی این موارد، رنگهای سیاه و قرمز عناصری راهگشا برای ایجاد سهولت در فرآیند درک مخاطب بودهاند. در ویس و رامین، رنگ سیاه بسامد بیشتری داشته و بیانگر چالشها و رنجهای خُرد و کلانی بوده است که دلدار و دلداده در مسیر عشقورزی تحمّل کردهاند. کارکرد مشترک رنگ سیاه در ویس و رامین و ترستان و ایزوت عبارت است از: «بازگویی بیانگیزگی و تسلیم شدن» و «توصیف». این رنگ در ویس و رامین برای «تبیین عواطف منفی درونی» نیز، مورد استفاده قرار گرفته است. رنگ قرمز در این دو منظومه به هدف تشریح اوضاع و احوال جسمانی و روانی همچون «رنجوری تن و جان»، «درگیری، خشونت، کینهورزی و انتقام» و «توصیف» به کار رفته است. در منظومۀ فخرالدّین اسعد، رنگ سرخ افزون بر موارد یادشده، القاکنندۀ «سرزندگی و شادکامی» و «شرم و حیا» نیز، بوده است. کارکردهای مشترک رنگ سبز در دو داستان عبارت است از: «توصیف» و «القای حسّ آرامش». در ترستان و ایزوت، تبیین مفهوم انتزاعی اراده و در ویس و رامین، بیان شادابی و سرزندگی شخصیّتها کارکردهای دیگر رنگ سبز بوده است. در میان رنگهای اصلی، آبی از کمترین بسامد برخوردار بوده و شاخصۀ «توصیف»، کارکرد مشترک آن در دو اثر بوده است. در ویس و رامین، «بیان وضعیّت نامناسب جسمی» و در ترستان و ایزوت، «القای حسّ آرامش و اطمینان»، به کمک متعلّقات این رنگ تشریح شده است. در مجموع، بررسیها نشان داد که با توجّه به بسامد بیشتر رنگها در منظومۀ ویس و رامین، تمایل ذهنی فخرالدّین اسعد نسبت به کاربرد رنگ بیشتر از ژوزف بدیه بوده است. همچنین، در ترستان و ایزوت، رنگها در موارد بسیاری جنبۀ توصیفی و تزئینی دارند، امّا در ویس و رامین، بخشی از روند روایت به کمک این رنگها (هرچند در سطحی محدود) صورت گرفته است. به نظر میرسد مجموعۀ رنگها در دو منظومه کارکرد نمادین ندارند و به صورت صریح و عاری از پیچیدگی و چندلایگی به کار رفتهاند که این امر نشان دهندۀ تمایلات فخرالدّین اسعد و ژوزف بدیه به عینیّتطلبی و واقعگرایی است.
فهرست منابع و مآخذ
آیتاللّهی، حبیبالله (1381) مبانی رنگ و کاربرد آن، تهران: سمت.
اپلی، ارنست (1371)رؤیا و تعبیر رؤیا، ترجمۀ دلآرا قهرمان. تهران: میترا.
بایار، ژان پیر (1376) رمزپردازی آتش، ترجمۀ جلال ستّاری. تهران: مرکز.
بدیه، ژوزف (1336) ترستان و ایزوت، ترجمۀ پرویز ناتل خانلری، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
پورعلیخانی، هانیه (1380) دنیای اسرارآمیز رنگها، تهران: هزاران.
ترکاشوند، نازبانو (1388)«بررسی تطبیقی کاربرد رنگ ها درایران با علم روانشناسی رنگ»،کتاب ماه ادبیات سال سوم،ش 33 .
حجّتی، محمّدامین (1383) اثر تربیتی رنگ، قم: جمال.
ریوفرای، آنا الیور (1371) نقّاشی کودکان و مفاهیم آن، تهران: دستان.
سان، هوارد و سان، دوروتّی (1378) زندگی با رنگ، ترجمۀ نغمه صفّاریان، تهران: حکایت.
شادآرام، علیرضا و نصراصفهانی، محمّدرضا و شریفی ولدانی، غلامحسین (1389) «نقش زنان در دو داستان ترستان و ایزوت و ویس و رامین»، مجلّۀ ادبیّات تطبیقی، شمارۀ 2. صص 136-119.
شمیسا، سیروس (1377) فرهنگ اشارات، 2ج، تهران: فردوس.
شیمل، آنه ماری و ساسِک، پرسیلا (1382) «ارزشهای رنگ در هنر و ادبیّات ایران»، ترجمۀ مریم میراحمدی. نامۀ انجمن. شمارۀ 12. صص 58-40.
فخرالدّین اسعدگرگانی (1349)ویس و رامین، به تصحیح ماگاتی تودوا و الکساندر گواخاریا. تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
فرزان، ناصر (1375) رنگ و طبیعت؛ بخشی از دانش رنگها، تهران: تهران.
_______ (1377) تاریخ تحوّل هنر و صنعت رنگ در ایران و جهان، تهران: نشرتهران.
فلمار، برند کلاوس (1386) رنگها و طبیعت شفابخش آنها، ترجمۀ شهناز آذرنیوش. تهران: ققنوس.
لوشر، ماکس(1389) روانشناسی رنگها، ترجمۀ ویدا ابیزاده، تهران: درسا.
A Comparative Study of Colors’ Function in stories of “Vis and Ramin” and “Tristan and Iseult”
Alimohammad rezaeihaftadar2
Abstract
After that a number of psychologists paid attention to outstanding presence of colors in human’s life for the first time in recent years, purposeful use of this element increased in literature. However, due to effective presence of color in daily life of human, we witness it in literary classic texts. In present research, function of colors in “Vis and Ramin” epopee by Gorgani and the story of “Tristan and Iseult” by Joseph Bedier have been compared via a comparative approach and an analytic-descriptive method. The most frequent colors in a poetry by Fakhraddin is yellow and black and in a work by Bedier has been black and red. The common function observed in all colors is the descriptive aspect. As well, explanation of biological and psychological conditions of characters, inducing internal emotions and giving objectivity to abstract concepts have taken occurred by colors. Despite of common functions of colors in the two works, there are different points. In an epopee by Fakhraddin As’ad, red color shows liveliness and happiness and modesty. Moreover, in this epopee, the internal negative emotions and setting ethical concepts have taken place by using yellow color. In Tristan and Iseult, describing the concept of will and in “Vis and Ramin” indicating the gayness and vitality of characters have been known as the functions of green color Totally, the colors used in these two stories are non-symbolic, explicit and direct and this represents the realist of authors.
Keywords: Vis and Ramin, Tristan and Iseult, color, character, story.
[1] . استادیار دانشگاه فرهنگیان ، اصفهان ، ایران .dalirezaei@chmail.ir
[2] . persian language and litreature, litreature and humanity Saience farhangian university , Isfahan , Iran . // email: dalirezaei@chmail.ir