Examining the meaning of imperative propositions in Hafez's lyric poems and their relationship with Hafez's personal style
Subject Areas : Research in Iranian classical literature
1 - Assistant Professor Farhangian University. Tehran. Iran.
Keywords: Hafiz, Lyric Poems, Imperative Propositions, Secondary Meanings, Individual Style.,
Abstract :
Examining the meaning of imperative propositions is one of the topics related to rhetoric (semantics). As a result of this study, it is possible to follow the orientation of poets' thoughts and interests on various topics; Because usually the initial interpretation of imperative propositions is imperative and order, while poets consider different meanings and intentions of imperative propositions, and this issue is more important in Hafez's poems due to the analytical-inferential structure of imperative sentences; A topic that unfortunately has not been well explored. Therefore, in this article, Hafez's imperative propositions in the first 250 lyric poems of Hafez's Divan have been studied by content analysis method (descriptive-analytical approach) and finally it has been determined that in the first 250 lyric poems of Hafez Divan (equivalent to 2098 bits), in 724 verses,there are imperative sentences (554 beits have a positive imperative and 170 beits have a negative imperative) and Hafez is a great imperativeer from this point of view.Of these, the frequency of imperative sentences with the meanings of desire and guidance is high, and perhaps this is one of the reasons for Fortune telling with Divan Hafez.In more than 35% of these poems, the construction of compound imperative sentence-analytic / inferential sentences is used, in such a way that the reader, after reading those imperative sentences, is mentally convinced and forgets the bitterness of the advice. In this article, Hafez's imperative sentences are also examined based on the type of speaker, audience and demand, and in all cases, an attempt is made to find a connection between Hafez's personal style and its results.
تفتازانی، سعدالدین (1416) مطوّل، حاشیه السید میرشریف، قم، منشورات مکتب الداوری.
جرجانی، عبدالقاهر (1368) دلایل الاعجاز فی القرآن، ترجمة سید محمد رادمنش، مشهد، آستان قدس رضوی.
حافظ، شمسالدین محمد (1374) دیوان، به کوشش محمد قزوینی و قاسم غنی، چاپ پنجم، تهران، اساطیر.
حمیدیان، سعید (1395) شرح شوق (شرح و تحلیل اشعار حافظ) چاپ پنجم، تهران، قطره.
خرّمشاهی، بهاءالدین (1373) حافظنامه (شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ) چاپ ششم، تهران، علمی- فرهنگی.
رحیمیان، جلال و کاظم شکری احمدآبادی (1381) «نقشهای معنایی- منظوری جملات پرسشی در غزلیات حافظ»، مجلة علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه شیراز، سال هجدهم، شمارة 35، صص 17- 34.
رضی، احمد (1397) روشها و مهارتهای تحقیق در ادبیات و مرجعشناسی، چاپ چهارم، تهران، فاطمی.
الزینیمی الصینی، محمدبنحکیم (1360) منهاجالطلب، تصحیح محمدجواد شریعت، اصفهان، مشعل.
سکاکی، ابویقوب (ب1317) مفتاحالعلوم، بیروت، دارالکتب العلمیه.
شریعت، محمدجواد (1369) «بررسی گلستان سعدی به تصحیح غلامحسین یوسفی»، مجلة دانشکدة ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، سال بیست و سوم، شمارههای 90- 91، صص 391- 415.
--------------- (1375) دستورزبان فارسی، چاپ هفتم، تهران، اساطیر.
شفیعی کدکنی، محمدرضا (1391) رستاخیز کلمات، چاپ دوم، تهران، سخن.
-------------------- (1397) این کیمیای هستی (دربارة حافظ، درس گفتارهای دانشگاه تهران)، چاپ دوم، تهران، سخن.
شمیسا، سیروس (1393) کلیّات سبکشناسی، چاپ چهارم از ویراست دوم، تهران، میترا.
------------- (1394) معانی، چاپ چهارم از ویرایش دوم، تهران، میترا.
فتوحی، محمود (1391) سبکشناسی (نظریهها، رویکردها و روشها) تهران، سخن.
کاردانی، چنور و تیمور مالمیر (1388) «بررسی نقشهای معنایی جملات پرسشی و امری در قصاید خاقانی»، فصلنامة علمی- پژوهشی کاوشنامه، سال دهم، شمارة 19، صص123- 152.
گلی، احمد و فرهاد محمدی (1394) «ساخت رابطة تعلیلی- استنتاجی جملات در ابیات شعر حافظ»، مجلة شعر پژوهی، شمارة 26، صص 117- 140.
لونگینوس (1379) در باب شکوه سخن، ترجمة رضا سید حسینی، تهران، نگاه.
ماهیار، عباس و رحیم افضلی راد (1393) «بررسی اغراض ثانویّه جملات امری در غزلیات سعدی»، فصلنامة علمی- پژوهشی بهار ادب، شمارة 24، صص 123- 136.
ناشر، عبدالحسین (بیتا) دررالادب، قم، الهجره.
نوریان، سیدمهدی (1373) یادداشتهایی بر حافظنامة بهاءالدین خرمشاهی، مندرج در مستدرکات حافظنامه، چاپ ششم، تهران، علمی- فرهنگی، صص 1475- 1493.
الهاشمی، احمد (1387) جواهرالبلاغه، ترجمة علیاوسط ابراهیمی، چاپ چهارم، قم، حقوق اسلامی.
همایی، جلالالدین (1374) دربارة معانی و بیان، به کوشش ماهدختبانو همایی، تهران، هما.
فصلنامه علمي «پژوهش زبان و ادبيات فارسي»
شماره شصت و یکم، تابستان 1400: 49-23
تاريخ دريافت: 14/03/1400
تاريخ پذيرش: 10/09/1400
نوع مقاله: پژوهشی
بررسی معنایی- منظوری گزارههای امری در غزلیات حافظ
و ارتباط آنها با سبک فردی حافظ
اصغر شهبازی1
چکیده
بررسی معنایی- منظوری گزارههای امری از موضوعات مرتبط با بلاغت (علم معانی) است. در نتیجة این بررسی میتوان جهتگیری اندیشه و دلسپردگی شاعران را به موضوعات مختلف دنبال کرد؛ زیرا معمولاً برداشت اولیه از گزارههای امری، امر و دستور است، درحالیکه شاعران از گزارههای امری، معانی و اغراض مختلفی را در نظر دارند و این موضوع در اشعار حافظ با توجه به ساختار تعلیلی- استنتاجی بیشتر جملات امری اهمیّت بیشتری دارند؛ در این مقاله، گزارههای امری حافظ در 250 غزل نخست دیوان حافظ به روش تحلیل محتوا (رویکرد توصیفی- تحلیلی) بررسی شدهاند و در نهایت مشخص شده که در 250 غزلِ نخستِ دیوان حافظ (معادل 2098 بیت)، در 724 بیت، جملة امری (554 بیت دارای امر مثبت و 170 بیت دارای امر منفی) وجود دارد و حافظ از این منظر، امرکنندة بزرگی است. از این تعداد، بسامد جملات امری با معانی تمنایی و ارشادی بالاست و شاید یکی از دلایل تفألزدن به دیوان حافظ همین موضوع باشد. در بیش از 35 درصدِ این ابیات، از ساخت جملات مرکب امری- تعلیلی/ استنتاجی استفاده شده، به گونهایکه خواننده پس از خواندن آن جملات امری، از نظر ذهنی اقناع میشود و تلخی نصیحت را فراموش میکند. در این مقاله همچنین جملات امری حافظ، بر اساس نوع گوینده، مخاطب و طلب بررسی شدهاند و در تمام موارد سعی شده بین نتایج و سبک فردی حافظ ارتباطی جستوجو شود.
واژههاي کلیدی: حافظ، غزلیات، گزارههای امری، معانی ثانویه، سبک فردی.
مقدمه
در پژوهشهای سبکشناختی جدید، بررسی جملهها یا گزارهها به عنوان یکی از سطوح مطالعات سبکشناختی، اهمیّت زیادی دارد و این اهمیّت بیشتر از آنجا ناشی میشود که در بسیاری از موارد، تحلیل مفهومی تکتک واژههای جمله، ما را به نتایج خوبی نمیرساند؛ به عبارت دیگر، عوامل دیگری، همچون نحوة چینش واژهها و بررسی معناشناختی جملات نیز در تحلیل نهایی تأثیرگذار هستند و حتی میتوان گفت سطح جمله و ساخت جملات، نزدیکترین سطح به سبک شخصی شاعران است (رضی، 1397: 116؛ گلی و محمدی، 1394: 118).
در همین خصوص، شمیسا در بررسی سبکشناختی متون ادبی، برای جمله اهمیّت زیادی قائل شده و یادآوری کرده که در بررسیهای سبکشناختی، به معانی و آن هم معانی ثانویة جملات توجه نشده است، حال آنکه معانی یکی از کارآمدترین علوم در بررسی ساختار و معنی کلام است (شمیسا، 1393: 220).
فتوحی نیز در کتاب سبکشناسی، بیان داشته که ساخت اندیشه با نحو (جمله) پیوند آشکارتری دارد، چون کیفیت چیدمان کلمهها در جمله، طول جملهها، نوع جملهها، وجه و زمان افعال جملات، همگی بیانگر نوع اندیشهاند، به طوریکه میتوان گفت کیفیات روحی و ذهنیات پنهان گوینده در عناصر نحوی بیشتر خودنمایی میکند و از این رهگذر بهتر میتوان ردّپای سبک و اندیشه و دلسپردگی گوینده به موضوعات مختلف را دنبال کرد (فتوحی، 1391: 267).
بر پایة این نظرها میتوان گفت بررسی جملهها از نظر نوع (خبری، امری، پرسشی و...) و آنگاه معانی ثانوی آنها، یکی از موضوعاتی است که میتوان از طریق آن به بخشهایی از سبک و اندیشة شاعران و نویسندگان پی برد. بسامد بالای جملات خبری میتواند بیانگر ارتباط نزدیک گوینده با رخدادها باشد؛ همچنانکه بسامد بالای جملات امری میتواند نشاندهندة تلقّی گوینده (جهتگیری و حالت گوینده) نسبت به اجرای یک عمل باشد و این موضوع قابل بررسی در اغلب متون ادب فارسی است.
پیشینة بحث دربارة جملات امری و ارتباط آن با سبک شاعران در جهان اسلام، به جمعی از علمای بلاغت قدیم، از جمله جرجانی (وفات 471 ه.ق)، سکاکی (وفات 626 ه.ق) و تفتازانی (وفات 792 ه.ق) میرسد؛ جرجانی، علم معانی را فن اغراضالنحو یا اسرارالنحو و عللالنحو نامیده است (جرجانی، 1368: 138-240؛ همایی، 1374: 14). در خارج از جهان اسلام هم لونگینوس در کتاب شکوه سخن از رابطة نحو (گزارهها) و سبک بحث کرده است (لونگینوس، 1379: باب 39). در روزگار ما نیز بسیاری از نویسندگان کتابهای سبکشناسی در این باره صحبت کردهاند (فتوحی، 1391: 267- 302). بنابراین مبانی نظری چنین پژوهشهایی از کتابهای معانی و سبکشناسی تأمین میشود.
در همین باره، کاردانی و مالمیر در مقالة «بررسی نقشهای معنایی جملات پرسشی و امری در قصاید خاقانی» به نوزده غرض ثانویّه از جملات امری در قصاید خاقانی دست پیدا کرده و توانستهاند بین جملات امری و ذهن و زبان خاقانی ارتباط برقرار کنند (کاردانی و مالمیر، 1388: 123- 152). ماهیار و افضلیراد نیز در مقالة «بررسی اغراض ثانویة جملات امری در غزلیات سعدی» جملات امری سعدی را بر اساس اغراض ثانویه بررسی کردهاند (ماهیار و افضلیراد، 1393: 123- 136).
از آنجا که بسامد انواع جمله؛ بهویژه جملات امری در غزلیات حافظ با ملاحظات سبکشناختی به صورت علمی مورد بررسی قرار نگرفته و به تبع آن، نگاه حافظ به مقولة امر بهخوبی تبیین نشده است، نگارنده بر آن شده تا در قالب این مقاله، با طرح پرسشهای زیر، گزارههای امری حافظ را بررسی کند:
الف) بسامد جملات امری در غزلیات حافظ چگونه است؟
ب) در گزارههای امری حافظ، بسامد کدام یک از معانی یا اغراض ثانویه بیشتر است؟
ج) چه ارتباطی بین آن بسامدها و سبک حافظ وجود دارد و حافظ از این امکان (ساخت جملات امری) چه استفادهای کرده است؟
با این توضیح که این فرض دربارة حافظ وجود دارد که او همواره نصیحت یا امر دیگران را دستکم گرفته و یا مسخره کرده است و جالب اینکه انتظار داشته تا دیگران از او نصیحتشنوی داشته باشند (خرمشاهی، 1373، ج1: 583-584؛ حمیدیان، 1395: ج1: 646-647). وانگهی چون این مقاله به دنبال بررسی معناشناسی یا معانی ثانویة جملات امری است و قصد دارد این نوع از جملات را از نظر کاربرد و معنا بررسی کند، هم در حوزة تأثیر کلام (زبانشناسی کاربردی) قرار میگیرد و هم در حوزة علم معانی؛ یعنی دانشی که از اغراض ثانویة جملات بحث میکند.
پیشینة تحقیق
متأسفانة دربارة اغراض ثانویة گزارههای امری در غزلیات حافظ و آن گاه ارتباط آن با سبک شخصی حافظ، پژوهش خاصی صورت نگرفته و در این باره تنها میتوان به مقالة «ساخت رابطة تعلیلی- استنتاجی جملات در ابیات شعر حافظ» از گلی و محمدی اشاره کرد که نویسندگان در آن مقاله، ضمن برشمردن برخی از ساختهای جمله در شعر حافظ، دو نوع از جملات امری حافظ را (جملات امری با وابستة تعلیلی یا استنتاجی) بررسی کرده (گلی و محمدی، 1394: 119- 121). و در نهایت خواستهاند بین این ساخت و سبک حافظ ارتباطی برقرار کنند، اما شاید قلّت حجم نمونة ایشان (50 غزل از حافظ) و عدم گنجایی مقاله باعث شده که نتوانند به نتایج سبکی حاصل از این موضوع، بهخوبی دست پیدا کنند. رحیمیان و شکری احمدآبادی در مقالة «نقشهای معنایی- منظوری جملات پرسشی در غزلیات حافظ» با تکیه بر 366 بیت از ابیات حافظ، بیست غرض ثانویة جملات پرسشی را پیدا کردهاند (رحیمیان و شکری احمدآبادی، 1381: 17- 34). وانگهی این موضوع دربارة برخی از شاعران صورت گرفته و چنانکه گفته شد مقالة «بررسی نقشهای معنایی جملات پرسشی و امری در قصاید خاقانی» (کاردانی و مالمیر، 1388: 123- 152) و «بررسی اغراض ثانویة جملات امری در غزلیات سعدی» (ماهیار و افضلیراد، 1393: 123- 136) در همین باره نوشته شدهاند.
روش تحقیق
این مقاله از نظر ماهیت، بنیادی است. اطلاعات به شیوة کتابخانهای فراهم شده، اما روش تحقیق از نوع تحلیل محتوا با رویکرد توصیفی- تحلیلی است. در بررسی اغراض ثانویة جملات امری، کتب بلاغی قدیم و جدید ملاک عمل بوده و در بررسی ارتباط بین جملات امری و سبک شخصی حافظ، از مباحث سبکشناختی جمله در کتابهای بلاغی نظیر دلایلالاعجاز جرجانی و سبکشناسیها استفاده شده است. به این ترتیب که ابتدا جملات امریِ 250 غزلِ نخستِ دیوانِ حافظ (نسخة غنی- قزوینی) استخراج شده و آنگاه آن جملات بر اساس اغراض ثانویه دستهبندی شده و در هر دسته نیز غالباً «گوینده»، «مخاطب» و «نوع طلب» پیش چشم بوده و در نهایت سعی شده بین این نتایج و سبک حافظ ارتباطی یافته شود.
شروع بحث
چنانکه گفته شد در بررسیهای سبکشناختی متون ادبی، بررسی جمله، اغراض ثانویة جملات و یافتن ارتباط بین جملات و سبک فردی شاعران اهمیّت زیادی دارد. موضوع اغراض ثانویة جملات امری به علم معانی مربوط است و اصلاً به این دلیل به این علم، معانی میگویند که از معانی ثانویة جملات بحث میکند؛ مثلاً به جای اینکه بگوییم: «چه قدر برف باریده است»، میگوییم: «برف را ببین»؛ یعنی جملة امری را از معنای اولیة آن خارج کرده و در معنای ثانویة آن که اخبار همراه با شگفتی است، به کار میبریم (شمیسا، 1394: 15- 16).
معمولاً در جهان اسلام، عبدالقاهر جرجانی (وفات 471 ه.ق) را مؤسس علم معانی میدانند، اما به طور کلی، مباحثی از علم معانی در آثار قدما، همچون معانیالقرآن فرّاء (وفات 207 ه.ق) و الصناعتین ابوهلال عسکری (وفات 395 ه.ق) دیده میشود. جرجانی در دلایلالاعجاز، فصولی را به مباحثی از علم معانی، از جمله تقدیم و تأخیر در کلام، حصر و قصر، فصل و وصل اختصاص داده و به طور خاص، مزیّت نظم را به سبب اغراض و مقاصدی میداند که کلام به لحاظ آنها منظّم میگردد (جرجانی، 1368: 140). سکاکی (وفات 626 ه.ق) نیز در قسم سوم از کتاب مفتاحالعلوم موضوعاتی از علم معانی را از جمله احوال مسندٌالیه، مسند، فصل و وصل، ایجاز و اطناب، قصر، طلب و امر مطرح کرده و در باب سوم از این کتاب، از معانی ثانوی جملات امری، مانند دعا، التماس، ندب، اباحه و تهدید سخن گفته است (سکاکی، 1317: 171). تفتازانی (وفات 792 ه.ق) نیز در مطوّل دربارة نُه غرض از اغراض ثانوی جملات امری بحث کرده است (تفتازانی، 1416: 239- 241).
از آنجا که اغلب کتب بلاغی قدیم، به ویژه کتب معانی با توجه به زبان و ادبیات عرب نوشته شده و از نکات بلاغی زبان فارسی خالیاند، علمای متأخر بلاغت کوشیدهاند تا با تکیه بر آن مباحث، فصول علم معانی را با توجه به زبان و ادبیات فارسی بررسی کنند. ثمرة این بررسی، کتب معانی جدید است؛ کتبی که یکی از فصول اصلی آنها، اغراض ثانویة جملات امری است. از این دسته از کتابها، میتوان به کتاب معانی و بیان علامه همایی اشاره کرد. همایی برای جملات امری، یازده غرض (دعا، التماس، ارشاد، اباحه، تمنّا، تهدید، تخییر، تسویه، تعجیز، اهانت و تحقیر) برشمرده است (همایی، 1374: 101- 105). عبدالحسین ناشر در دررالادب، برای جملات امری، چهارده معنی مجازی (دعا، التماس، ارشاد، تهدید، تسویه، اکرام، اهانت، تمنا، اعتبار، اذن، تخییر، تأدیب و تعجب) ذکر کرده است (ناشر، بیتا: 31- 34). شمیسا برای جملات امری، سیزده معنی ثانوی زیر را بررسی کرده است:
عبرت، دعا، تمنا (تقاضا و آرزو)، ارشاد (ترغیب و تشویق)، تهدید (تحذیر)، تعجیز، تعریض، تسویه (تخییر)، اذن (اجازه)، تعجب، استهزا (تحقیر)، استرحام و نهی برشمرده و در جملات نهی، مقاصد ثانوی دعا، ارشاد، توبیخ، تهدید و تحذیر، تشویق و امر را بررسی کرده است (شمیسا، 1394: 149- 155).
کاردانی و مالمیر در جملات امری خاقانی، نوزده کارکرد ثانویه یافتهاند (کاردانی و مالمیر، 1388: 152-123). ماهیار و افضلیراد در جملات امری غزلیات سعدی، 32 غرض ثانوی از جمله تمنا، ارشاد، استرحام، تشویق، اظهار دردمندی، التماس، حسرت، بیاعتنایی، مبالغه، ملامت، هشدار، اظهار شادی، تکریم مخاطب، اظهار ملال، شکوه، طنز، تواضع، تسلیم، تهدید، تخییر، اظهار مخالفت، تحقیر، تعجب، اجازه، بیان عجز خود، نهی، دعا، تفاخر، خبر، تأکید، تسویه و تعجیز یافتهاند (ماهیار و افضلیراد، 1393: 123- 136).
در این مقاله، در جملات امری غزلیات حافظ، 23 غرض ثانویه یافته شده که دوازده غرض مربوط به جملات امری مثبت عبارتاند از: خواهش و تمنا، ارشاد و راهنمایی، دعا، تشویق و ترغیب، تعجب، تعجیز، تسویه (تخییر) و اباحه، تهدید، تحقیر و استهزا، استرحام، اذن و اجازه، امر غیرمستقیم. یازده غرض هم مربوط به جملات امری منفی (نهی) است: خواهش و تمنا، ارشاد و راهنمایی، دعا، بیان عاقبت، تهدید، توبیخ، ملامت و تحذیر، ناامیدی، تحقیرکردن، اطمیناندادن و استیناس، اظهار کراهت، امر منفی غیرمستقیم.
با این توضیح که در مجموع 250 غزلِ حافظ که معادل 2098 بیت است، در 554 بیت، جملة امری مثبت و در 170 بیت جملة امری منفی (نهی) وجود دارد؛ به عبارت دیگر، در 35 درصد از ابیات دیوان حافظ (250 غزل نخست) جملات امری وجود دارد، اما اینکه حافظ به کدام نوع از جملات امری توجه داشته و یا اینکه مقصود وی از ارائه و بیان این حجم از جملات امری چه بوده، پرسشهایی هستند که پاسخدادن به آنها در گرو بررسی معانی ثانوی جملات امری اوست. به همین منظور، جملات امری مثبت و منفی حافظ با توجه به معانی و اهداف مدّنظر شاعر مورد بررسی قرار گرفتند میگیرند.
الف) جملات امری مثبت
جملات امری حافظ در معنای خواهش و تمنّا
از مجموع 554 بیتِ دارایِ جملاتِ امری مثبت، در 240 بیت، امر در معنای خواهش و تمنا به کار رفته است؛ به عبارت دیگر، در 44 درصد از جملاتِ امری بهدستآمده، معنای ثانوی، خواهش و تمناست. با این توضیح که معنی خواهش و تمنّا وقتی از جملات امری دریافت میشود که مخاطب در سطح بالاتری از گوینده قرار دارد و گوینده به طریق خواهش و تمنّا از او میخواهد کاری را انجام دهد؛ البته برخی از پژوهشگران معتقدند این معنی وقتی از جملات امری استنباط میشود که مقام گوینده و شنونده (مخاطب) مساوی باشد (شمیسا، 1394: 149؛ همایی، 1374: 101). در هر صورت حافظ در بیشتر جملات امری، معنی خواهش و تمنا را در نظر داشته است، چنانکه در ابیات زیر ملاحظه میشود:
الا یا ایها الساقی ادر کأساً و ناولها |
| که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها |
|
| (غزل 1، ب1) |
عید است و آخر گل و یاران در انتظار |
| ساقی به روی شاه ببین ماه و می بیار |
|
| (غزل 246، ب1) |
موارد دیگر: غزل 4، ب 1؛ غزل 5، ب 13؛ غزل 8، ب 1؛ غزل 7، ب 8؛ غزل 9، ب 2؛ غزل 11، ب 1؛ غزل 12، ب 11؛ غزل 22، ب 4؛ غزل 23، ب 5؛ غزل 29، ب 4؛ غزل 33، ب 10؛ غزل 40، ب 9؛ غزل 42، ب 5؛ غزل 60، ب 7؛ غزل 62، ب 1؛ غزل 78، ب 5؛ غزل 81، ب 7؛ غزل 84، ب 1؛ غزل 86، ب 1؛ غزل 90، ب 9؛ غزل 110، ب 2؛ غزل 120، ب 8؛ غزل 121، ب 8؛ غزل 125، ب 3؛ غزل 127، ب 6؛ غزل 133، ب 3؛ غزل 138، ب 8؛ غزل 141، ب 5؛ غزل 149، ب 2؛ غزل 153، ب 13؛ غزل 154، ب 10؛ غزل 164، ب 8؛ غزل 169، ب 9؛ غزل 171، ب 4 (امر به خرقه)؛ غزل 176، ب 6؛ غزل 186، ب 2؛ غزل 195، ب 7؛ غزل 213، ب 8؛ غزل 226، ب 5؛ غزل 241، ب 1؛ غزل 243، ب 2؛ غزل 246، ب 1 و...
اما ملاحظات سبکشناسی نشان میدهد که:
الف) حافظ در 96 بیت از 240 جملة امری مفید معنای خواهش و تمنا، گزارة امری را با تعلیل، دلیل و توجیه همراه نموده است؛ به عبارت دیگر، حافظ پس از بیان امر، علت و دلیل آن امر را نیز آورده تا مخاطب را به نوعی اقناع کند و این یکی از ویژگیهای سبکشناختی جملات امری حافظ است که مثلاً سعدی کمتر از آن استفاده کرده است (گلی و محمدی، 1394: 119- 121؛ پورنامداریان، 1384: 185).
امرِ همراه با دلیل، مخاطب را قانع و با گوینده همراه میکند؛ البته برخی از علل و دلایلی که حافظ برای اوامر خود آورده، شاعرانه و هنریاند و با منطق عقلی سازگاری چندانی ندارند، اما هنر حافظ در این موارد نیز آشکار است. وقتی حافظ میگوید: «بده ساقی می باقی» و پس از آن میگوید: «که در جنت نخواهی یافت/کنار آب رکناباد و گلگشت مصلّا را» درست است که دلیل حافظ، شاعرانه و هنری است، اما همین دلیلهای هنری و بعضاً متناقضنماست که حافظ را از امثال سعدی و سلمان ساوجی متفاوت کرده است (شفیعی کدکنی، 1397، ج3: 360). نمونههای دیگری از این نوع امرِ توأم با دلیل، در ابیات زیر دیده میشود:
ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردم چشم |
| خرقه از سر بهدرآورد و به شکرانه بسوخت |
|
| (غزل 17، ب 7)
|
خدا را داد من بستان از او ای شحنة مجلس |
| که می با دیگری خوردست و با من سر گراندارد |
|
| (غزل 120، ب 8) |
برکش ای مرغ سحر نغمة داودی باز |
| که سلیمان گل از باد هوا بازآمد |
|
| (غزل 174، ب 2) |
موارد دیگر: غزل 29، ب 4؛ غزل 34، ب 4؛ غزل 42، ب 5؛ غزل 52، ب 3؛ غزل 54، ب 6؛ غزل 66، ب 3، غزل 77، ب 5؛ غزل 84، ب 1؛ غزل 120، ب 9؛ غزل 123، ب 4؛ غزل 126، ب 4؛ غزل 127، ب 7؛ غزل 141، ب 5؛ غزل 147، ب 5؛ غزل 167، ب 7؛ غزل 175، ب 7؛ غزل 176، ب 3؛ غزل 188، ب 2؛ غزل 195، ب 7؛ غزل 199، ب 7؛ غزل 203، ب 3؛ غزل 205، ب 3؛ غزل 212، ب 4؛ غزل 216، ب 6؛ غزل 239، ب 8؛ غزل 245، ب 4 و... .
ب) مخاطبان حافظ در گزارههای امری تمنایی به ترتیب بسامد عبارتاند از: معشوق (جانان، پادشاه حسن)، ساقی، صبا، مطرب، شاه (ممدوح)، خودِ حافظ، دل، دیده، شیخ، زاهد، خواجه، بلبل، خرقه، ساروان و...؛ این موضوع نشان میدهد که مخاطب در جملات امری حافظ، متنوع و متعدد است و احتمالاً به همین دلیل است که اشخاص و طبقات گوناگون با دیوان حافظ مأنوساند؛ البته از 240 جملة امریِ تمنّایی، در بیش از 30 جمله، مخاطب، مبهم است؛ به عبارت دیگر، حافظ امر را به گونهای سامان داده که هر کسی (در هر زمانی و مکانی) بتواند خود را مخاطب او بپندارد:
در طریقت رنجش خاطر نباشد می بیار |
| هر کدورت را که ببینی چون صفایی رفت رفت |
|
| (غزل 83، ب 3) |
بیار باده که در بارگاه استغنا |
| چه پاسبان و چه سلطان چه هوشیار و چه مست |
|
| (غزل 25، ب 3) |
بر سر تربت ما چون گذری همتخواه |
| که زیارتگه رندان جهان خواهد بود |
|
| (غزل 205، ب 3) |
موارد دیگر: غزل 29، ب 7؛ غزل 48، ب 8؛ غزل 77، ب 5؛ غزل 94، ب 1؛ غزل 114، ب 7؛ غزل 120، ب 6؛ غزل 188، ب 2؛ غزل 191، ب 5؛ غزل 202، ب 3؛ غزل 219، ب 5 و... . ج) حافظ خود یکی از مصادیق اطاعتکنندگان امری است که به مخاطبان خود تجویز میکند (پورنامداریان، 1384: 187). و از همین روی در بیش از 10 بیت، خود را مخاطب جملات امری قرار داده است: | ||
غزل گفتی و دُر سفتی بیا و خوش بخوان حافظ |
| که بر نظم تو افشاند فلک عقد ثریا را |
|
| (غزل 3، ب 9)
|
حافظ تو ختم کن که هنر خود عیان شود |
| با مدعی نزاع و محاکا چه حاجت است |
|
| (غزل 33، ب 10) |
حافظ اسرار الهی کس نمیداند خموش |
| از که میپرسی که دور روزگاران را چه شد |
|
| (غزل 169، ب 9)
|
آلودهای تو حافظ فیضی ز شاه درخواه |
| کان عنصر سماحت بهر طهارت آمد |
|
| (غزل 171، ب 8) |
حافظا بازنما قصة خونابة چشم |
| که بر این چشمه همان آب روان است که بود |
|
| (غزل 213، ب 8) |
در این ابیات که نوعی گفتار درونی یا سخنگفتن با خود تلقی میشود، هر فردی میتواند خود را به جای حافظ قرار دهد. د) حافظ در ابیاتی، غیر ذویالعقول (باد صبا، خرقه، بلبل و مرغ سحر) را به گونهای استعاری مخاطب قرار داده و به طریق امر از آنها، طلب کاری را خواسته است: | ||
ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر |
| زار و بیمار غمم راحت جانی به من آر |
|
| (غزل 248، ب 1)
|
صبا بر آن سر زلف ار دل مرا بینی |
| ز روی لطف بگویش که جا نگه دارد |
|
| (غزل 122، ب 5) |
موارد دیگر: غزل 4، ب 1؛ غزل 9، ب 2؛ غزل 11، ب 5؛ غزل 12، ب 11؛ غزل 7، ب 8؛ غزل 42، ب 5؛ غزل 121، ب 8؛ غزل 242، ب 1. ه) موضوع طلب و خواهش در این ابیات به ترتیب فراوانی متعلق است به باده و متعلقات آن، خوشخوانی و خواندن، بندگیرساندن، غنیمتشمردن فرصت بهار و عمر (غزل 29، ب 7)، معاملهکردن و دل شکستة حافظ را خریدن (غزل 28، ب 3)، گوش به نوای سیب زنخدان یار دادن (غزل 23، ب 3)، سرگشتگی دل غمزدة حافظ را از گیسوی یار پرسیدن (غزل 19، ب6)، ماجرا کمکردن و بازگشتن (غزل 17، ب7)، به نور باده برافروختن جام حافظ (غزل 11، ب1)، ختمکردن نزاع و محاکا (غزل 33، ب10)، علاج ضعف دل حافظ به لب حوالت کردن (غزل 34، ب 4)، سوز دل حافظ را از شمع پرسیدن (غزل 40، ب9)، قضاکردن وقت عزیز (غزل 84، ب2)، در خرقه آتشزدن (غزل 89، ب 7)، با درد صبرکردن (غزل 90، ب9)، احوال گنج قارون را در گوش دل فروخواندن (غزل 126، ب 7)، محترمداشتن دل حافظ (غزل 123، ب4)، آستین به خون جگر شستن (غزل 127، ب 8) پرده گرداندن (غزل 138، ب 8) عرق معشوق را پاککردن (غزل 142، ب 2)، دوام عمر و مُلک شاه را خواستن (غزل 153، ب13)، راهی زدن و شعری خواندن (غزل 154، ب 1)، از شید و زرق بازآمدن (غزل 154، ب 10)، حافظ را بخشیدن (غزل 165، ب 4)، از گفتة حافظ غزلی نغز خواندن (غزل 173، ب 8)، برقع گشودن (غزل 181، ب 2)، به جام عدل باده دادن (غزل 186، ب2)، دفتر دانش را به می شستن (غزل 203، ب3)، کشتة غمزة خود را دریافتن (غزل 213، ب 5)، گره از زلف یار گشودن (غزل 244، ب 1) حال اهل درد را شنیدن (غزل 245، ب 8) و... . نگاهی بر این ابیات نشان میدهد که حافظ از مخاطبان خود هم طلبهای مادی داشته و هم طلبهای معنوی؛ به عبارت دیگر، در جملات امری تمنایی حافظ، با طیف رنگارنگی از طلبها و تمناها روبهرو هستیم و همچنانکه نمیتوان شعر حافظ را در چند موضوع، محدود کرد، جملات امری او را هم نمیتوان در چند مضمون خلاصه کرد، اما در هر صورت، غلبه با جملات امریای است که در آنها به دوری از تظاهر و ریا، خوشباشی و غنیمتشمردن عمر، مدارا و نرمی توصیه شده است؛ البته بخش عمدهای از خواهشهای حافظ، به گونة هنری و شاعرانه بیان شدهاند؛ وقتی حافظ میگوید: | ||
علاج ضعف دل ما به لب حوالت کن |
| که این مفرّح یاقوت در خزانة توست |
|
| (غزل 145، ب6) |
او خواهان وصال است، اما این طلب را به گونهای هنری بیان کرده است. موارد دیگر از این نوع جملات امری عبارتاند از: غزل 28، ب 3؛ غزل 29، ب 4؛ غزل 91، ب 3؛ غزل 115، ب 6؛ غزل 125، ب 3. و) در برخی از این جملات، امر و نهی همراه با هم آمدهاند: غزل 176، ب 6؛ غزل 181، ب 5. در ابیاتی نیز امر با قسم همراه شده است: غزل 12، ب 13؛ غزل 120، ب 9؛ غزل 149، ب 2؛ غزل 249، ب 4. ز) در بخش مورد بررسی با نوعی از جملات امری روبهرو میشویم که از فعل امرِ «گو»، بهاضافة بن مضارع ساخته شدهاند؛ مثال: | ||
ما را ز خیال تو چه پروای شراب است |
| خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است |
|
| (غزل 29، ب1) |
زینیمی معتقد است که امر حاضر در این جملهها به امر غایب تأویل میشود و مثلاً از بیت بالا، مفهوم امر دریافت نمیشود؛ به عبارت دیگر، مصراع دوم بیت بالا به صورت «خم باید سر خود را بگیرد که خمخانه خراب است» معنی میشود (زینیمی، 1369: 391-415) موارد دیگر: 38، ب 7؛ 46، ب 2؛ 52، ب 6؛ 76، ب 4؛ 83، ب 7، 92، ب 3؛ 92، ب 4؛ 125، ب 10؛ 127، ب 8؛ 160، ب 4؛ 166، ب 4؛ 181، ب 4؛ 242، ب 6؛ 250 ابیات 1، 2، 4 و 5؛ البته در مواردی این ساخت نشاندهندة تسلیم گوینده و اهمیّتندادن او به موضوع است: | ||
هر که خواهد گو بیا و هر چه خواهد گو بگو |
| کبر و ناز و حاجب و دربان بدین درگاه نیست |
|
| (غزل 71، ب7) |
یعنی هر که میخواهد بیابید و هر چه می خواهد بگوید... | ||
همت عالی طلب، جام مرصّع گو مباش |
| رند را آب عنب یاقوت رمّانی بود |
|
| (غزل 218، ب 5) |
یعنی جام مرصّع نباشد که نباشد... ح) برخی از جملات امری حافظ با فعل «بیا» شروع میشوند که در این جملات عمدتاً فعل دیگری نیز در تقدیر است: | ||
بیا که قصر امل سخت سست بنیاد است |
| بیار باده که بنیاد عمر بر باد است |
|
| (غزل 37، ب 1) |
بهعبارت دیگر، در بیت بالا، بعد از «بیا» افعالی نظیر «قبول کن»، «بدان» و... حذف شده است. خرمشاهی دربارة فعل «بیا» در این جملات معتقد است که معنای «بیا» در این جملات آمیزهای از تشویق و موافقتطبی است برابر با «بیا و ببین»، «بیا و بپذیر»، «بیا و ملاحظه کن»، «بیا و قبول کن» و «بیا و با من همدل و همراه باش» (خرمشاهی، 1373، ج1: 245-246). موارد دیگر عبارتاند از: غزل 7، ب 1؛ غزل 41؛ ب 7؛ غزل 131، ب 1؛ غزل 131، ب 4؛ غزل 144، ب 8؛ غزل 242، ب 1؛ البته در مواردی «بیا» به معنی «بیا و دست بردار/ بیا و گذشته را رها کن» است، (نوریان، 1373، ج2: 1483) چنانکه در بیت زیر ملاحظه میشود: | ||
بیا با ما مورز این کینهداری |
| که حق صحبت دیرینه داری |
|
| (غزل 447، ب1) |
جملات امری در معنای ارشاد و راهنمایی این معنی وقتی از جملات امری دریافت میشود که گوینده خود را آگاهتر از مخاطب میداند و میخواهد با بیان یک جملة امری او را از موضوعی آگاه کند یا برای انجامدادن کاری او را راهنمایی نماید (تجلیل، 1376: 22). در بخش مورد بررسی از دیوان حافظ (از مجموع 554 بیت) در 136 بیت (حدود 24 درصد ابیات) امر به معنای ارشاد و راهنمایی است. جزئیات این بررسی به شرح زیر است: الف) از این 136 بیت، در 92 بیت، امر ارشادی با دلیل و برهان همراه است؛ به عبارت دیگر در این جملات، حافظ، راهنمایی و ارشاد خود را با دلیل و علت همراه کرده است تا مخاطب در پذیرش اوامر او رغبت بیشتری داشته باشد. نمونههایی از این امر را در ابیات زیر میتوان دید: | ||
حدیث از مطرب و می گو و راز دهر کمتر جو |
| که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معمّا را |
|
| (غزل 3، ب 8) |
رضا به داده بده وز جبین گره بگشای |
| که بر من و تو در اختیار نگشادست |
|
| (غزل 37، ب 8) |
در آستین مرقع پیاله پنهان کن |
| که همچو چشم صراحی زمانه خونریز است |
|
| (غزل 41، ب 3) |
چو حافظ در قناعتکوش وز دنیای دون بگذر |
| که یک جو منت دونان دو صد من زر نمیارزد |
|
| (غزل 151، ب 7) |
موارد دیگر: غزل 1، ب 4؛ غزل 3، ب 7؛ غزل 5، ب 9؛ غزل 7، ب 3؛ غزل 28، ب 6؛ غزل 41، ب 2؛ غزل 45، ب 2؛ غزل 75، ب 7؛ غزل 72، ب 6؛ غزل 79، ب 4؛ 101، ب 2؛ غزل 101، ب 4؛ غزل 115، ب 1؛ غزل 121، ب 6؛ غزل 155، ب 7؛ غزل 162، ب 2؛ غزل 162، ب 6؛ غزل 179، ب 6؛ غزل 182، ب 5؛ غزل 184، ب 4؛ غزل 187، ب 2؛ غزل 199، ب 5؛ غزل 200، ب 1؛ غزل 239، ب 5. ب) از این تعداد (136 بیتِ امری ارشادی) در 17 بیت مخاطبِ فعل امر، خود حافظ است، اما به جای حافظ، هر کسی میتواند خود را مخاطب قلمداد کند: | ||
حافظا علم و ادب ورز که در مجلس شاه |
| هر که را نیست ادب لایق صحبت نبود |
|
| (غزل 208، ب8) |
حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی |
| دام تزویر مکن چون دگران قرآن را |
|
| (غزل 9، ب10) |
موارد دیگر: غزل 17، ب8؛ غزل 18، ب7؛ غزل 44، ب7؛ غزل 53، ب7؛ غزل 62، ب8؛ غزل 78، ب7؛ غزل 109، ب7؛ غزل 128، ب10؛ غزل 150، ب8؛ غزل 155، ب7؛ غزل 171، ب8؛ غزل 221، ب8؛ غزل 222، ب 7؛ غزل 226، ب10، غزل 246، ب10؛ غزل 250، ب9. ج) از مجموع 136 بیت، در 9 بیت امر و نهی توأم با هماند: | ||
به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش میباش |
| که نیستیست سرانجام هر کمال که هست |
|
| (غزل 25، ب6) |
در بزم دور یک دو قدح درکش و برو |
| یعنی طمع مدار وصال دوام را |
|
| (غزل 7، ب4) |
به خط و خال گدایان مده خزینة دل |
| به دست شاهوشی ده که محترم دارد |
|
| (غزل 119، ب2) |
د) موضوع راهنماییها و ارشادهای حافظ در این ابیات به ترتیب فراوانی عبارتاند از: قدر وقت و فرصت را دانستن؛ در عیش نقد و خوشباشی کوشیدن؛ یار مردان خدا بودن و از دستندادن دولت کشتی نوح؛ نیکی در حقّ دوستان نمودن؛ به داده رضایت دادن و گره از جبین گشادن؛ به صدق کوشیدن؛ به هست و نیست خود را نرنجاندن؛ با می عمارت دل کردن و در مستی و راستی کوشیدن؛ راز دهر نجستن؛ ادب داشتن؛ درخت دوستی نشاندن و نهال دشمنی برکندن؛ به عزت با رندان برخورد کردن؛ طریقت رندی را غنیمت شمردن؛ به عزم مرحلة عشق کوشیدن؛ در کسب هنر کوشیدن؛ در قناعت کوشیدن و زیر بار منت دونان نرفتن؛ غم دنیا را نخوردن؛ تسلیم خدا بودن؛ از فکر تفرقه بازآمدن؛ به شکرانة سلامت در تفقد درویشان کوشیدن؛ عتاب یار را عاشقانه کشیدن؛ کار خود را با خدا سپردن؛ رندی آموختن و کرم کردن؛ طاعت استاد بردن و اوامری همچون در آستین مرقّع پیاله پنهان کردن و پوشاندن اسرار که بعضاً مرتب با اوضاع زمانة حافظ است. مروری بر این راهنماییها و اوامر نشان میدهد که حافظ به دنیا و نعمات آن، آنقدر توجه دارد که به آخرت و امور آن؛ حتی آنجا هم که میگوید کار خود را با خدا بسپارید در این اندیشه است که آدمی را از ناامیدی و یأس برهاند؛ البته در این اوامر، نصایح اخلاقی و اجتماعی جایگاه بالاتری دارند و چه بسا به دلیل وجود همین اوامر بوده که برخی حافظ را در مقام یک مصلح اجتماعی قرار دادهاند (خرمشاهی، 1373، ج1: 31- 32). جملات امری در معنای دعا این معنی وقتی از جملات امری استنباط میشود که گوینده خود را فرودست و کهتر میداند و به طریق دعا از مخاطب که مهتر و بالادست است و درواقع حضرت باری تعالی است، درخواستی عاجزانه مینماید (صادقیان، 1371: 93). از مجموع 554 بیت امری حافظ، در 97 بیت، امر در مفهوم دعاست. از این 97 بیت، در چند بیت امر دعایی با دلیل و علت همراه است:
| ||
دولت فقر خدایا به من ارزانی دار |
| کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است |
|
| (غزل 52، ب 5) |
یارب این نودولتان را با خر خودشان نشان |
| کاین همه ناز از غلام ترک و استر میکنند |
|
| (غزل 199، ب 4) |
موارد دیگر: غزل 24، ب 6؛ غزل 153، ب 6؛ غزل 190، ب 4؛ غزل 227، ب 6؛ غزل 245، ب 9؛ غزل 245، ب 12؛ غزل 246، ب 5؛ غزل 250، ب 8 و... . در این 97 بیت، در 67 جملة امری دعایی، فعل جمله، «باد» و در 20 جمله، فعل «یاد باد» است که نوعی یادکرد از گذشته است. در موارد دیگر افعالی مانند «مرواد»، «مرساد»، «یارب سببی ساز»، «یارب نگاه دار» و... به کار رفته است. مضمون دعاهای حافظ عمدتاً عبارتانداز: درخواست طول عمر برای معشوق و ساقی و ممدوح؛ درخواست دوری چشم بد از روی یار؛ درخواست دولت فقر؛ بازآمدن یار به سلامت؛ خوشوقتی؛ ذکر خیر؛ شادی روان ناصح؛ سالم ماندن دل و دین حافظ؛ شراب بیخمار؛ سلامت قاصد منزل سلمی؛ ماندگاری دولت پیر مغان؛ دوری اندیشة بیداد از خاطر یار؛ نگاهدارای شاه منصور از آفات زمان و...؛ البته بخشی از دعاهای حافظ، نفرینگونهاند؛ چنانکه در ابیات زیر ملاحظه میشود: | ||
قدّ همه دلبران عالم |
| پیش الف قدت چو نون باد |
|
| (غزل 107، ب 7) |
دلی کاو عاشق رویت نباشد |
| همیشه غرقه در خون جگر باد |
|
| (غزل 104، ب 4) |
جملات امری در معنای تشویق و ترغیب اغلب جملات امریای که مفید معنای ارشاد و راهنماییاند، متضمّن معنای تشویق و ترغیب هم هستند و شاید به همین دلیل باشد که شمیسا معنای تشویق و ترغیب را در کنار ارشاد و راهنمایی آورده است (شمیسا، 1394: 150). به هر ترتیب حافظ در 9 بیت امر را به گونهای مؤکد در معنای تشویق و ترغیب آورده است: | ||
میوزد از چمن نسیم بهشت |
| هان بنوشید دم به دم می ناب |
|
| (غزل 13، ب3) |
بنوش جام صبوحی به نالة دف و چنگ |
| ببوس غبغب ساقی به نغمة نی و عود |
|
| (غزل 219، ب2) |
ز دست شاهد نازک عذار عیسیدم |
| شراب نوش و رها کن حدیث عاد و ثمود |
|
| (غزل 219، ب 5) |
البته چنانکه گفته شد، حافظ در 7 بیت، «بیا» را در معنای تشویق و موافقتطلبی آورده است. جملات امری در معنای تعجّب معنای تعجّب وقتی از جملات امری استنباط میشود که گوینده بخواهد در قالب یک جملة امری، تعجب و شگفتی خود را از دیدن موضوع یا رویدادن کاری بیان کند (شمیسا، 1394: 152). معمولاً جملات امری تعجبی با فعل «ببین» همراهاند. در دیوان حافظ و در بخش مورد بررسی از مجموع 554 بیت، در 12 بیت فعل جملة امری در معنای تعجب است: | ||
اساس توبه که در محکمی چو سنگ نمود |
| ببین که جام زجاجی چه طرفهاش بشکست |
|
| (غزل 25، ب2) |
هر دمش با من دلسوخته لطفی دگر است |
| این گدا بین که چه شایستة انعام افتاد |
|
| (غزل 111، ب 10) |
ز بنفشه تاب دارم که ز زلف او زند دم |
| تو سیاه کمبها بین که چه در دماغ دارد |
|
| (غزل 117، ب3) |
موارد دیگر: غزل 32، ب 6؛ غزل 42، ب 2؛ غزل 127، ب 4؛ غزل 139، ب 4؛ غزل 141، ب 3؛ غزل 174، ب 7؛ غزل 200، ب 6؛ غزل 203، ب 2؛ غزل 225، ب 4؛ غزل 229، ب 4. جملات امری در معنای تعجیز اگر هدف گوینده از بیان جملة امری نشاندادن عجز و ناتوانی مخاطب باشد، جملة امری در معنای تعجیز است. همایی مینویسد: «این نوع امر را در حماسهگویی و ادّعا میآورند. مثل اینکه به یکی بگویید: اگر میتوانی یک شعر مثل سعدی بگو و مقصود این باشد که نمیتوانی مثل سعدی شعر بگویی» (همایی، 1374: 103). در بخش مورد بررسی از دیوان حافظ، در 3 بیت، امر با این معنا آمده است: | ||
در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند |
| گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را |
|
| (غزل 5، ب 7) |
هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد |
| در خرابات بگویید که هشیار کجاست؟ |
|
| (غزل 19، ب 3) |
چو کحل بینش ما خاک آستان شماست |
| کجا رویم بفرما از این جناب کجا؟ |
|
| (غزل 2، ب 5) |
البته در بیت آخر، به گونهای هنری عجر گوینده هم نشان داده شده است. جملات امری در معنای تسویه (تخییر) و اباحه تسویه در اصلاح علم معانی به معنی مخیّرکردن مخاطب بین دو یا چند امر است بهگونهای که ترک آن از نظر گوینده بدون اشکال باشد، اما در اباحه معمولاً ترجیح یک طرف بر طرف دیگر از نظر گوینده مهم است؛ البته همایی تخییر را به معنی واگذارکردن امر به خود شخص و تسویه را به معنای برابرشمردن دانسته است (همایی، 1374: 102- 103). در بخش مورد بررسی از دیوان حافظ در یک بیت امر در معنای تسویه آمده است: | ||
هرکه خواهد گو بیا و هرچه خواهد گو بگو |
| کبر و ناز و حاجب و دربان بدین درگاه نیست |
|
| (غزل 71، ب 7) |
جملات امری در معنای تهدید این معنی وقتی از جملات امری دریافت میشود که گوینده بخواهد با بیان یک جملة امری، به مخاطب نسبت به انجام کاری هشدار بدهد و حتی او را تهدید کند که در صورت انجام آن کار چه عواقبی در انتظار او است. در بخش مورد بررسی از دیوان حافظ در 4 بیت، گزارة امری با این معنا همراه است: | ||
مژة سیاهت ار کرد به خون ما اشارت |
| ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا |
|
| (غزل 6، ب 3) |
تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش |
| رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما |
|
| (غزل 10، ب 7) |
پیوند عمر بسته به مویی است هوش دار |
| غمخوار خویش باش غم روزگار چیست |
|
| (غزل 65، ب 3) |
دور است سر آب از این بادیه هشدار |
| تا غول بیابان نفریبد به سرابت |
|
| (غزل 15، ب 7) |
جملات امری در معنای تحقیر و استهزا در این جملات، هدف گوینده از بیان جملة امری، تحقیرکردن مخاطب است یا تسخرزدن به او. در بخش مورد بررسی از دیوان حافظ، در 8 بیت، جملة امری در این معنا به کار رفته است: | ||
برو به کار خود ای واعظ این چه فریاد است |
| مرا فتاد دل از ره تو را چه افتادست |
|
| (غزل 35، ب 1) |
برو ای زاهد خودبین که ز چشم من و تو |
| راز این پرده نهان است و نهان خواهد شد |
|
| (غزل 205، ب 4) |
موارد دیگر: غزل 26، ب 5؛ غزل 33، ب 8؛ غزل 65، ب 6؛ غزل 149، ب 7؛ غزل 195، ب 5؛ غزل 250، ب 3. جملات امری در معنای استرحام در این گونه از جملات امری، هدف گوینده اظهار ضعف و ناتوانی خود است برای جلب رحم و عطوفت مخاطب. در بخش مورد بررسی از غزلیات حافظ، در 10 بیت، جملة امری با این معنا همراه است: | ||
ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است |
| ببین که در طلبت حال مردمان چون است |
|
| (غزل 54، ب 1) |
سوز دل بین که ز بس آتش اشکم دل شمع |
| دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت |
|
| (غزل 17، ب 3) |
موارد دیگر: غزل 5، ب 2؛ غزل 66، ب 1؛ غزل 67، ب 1؛ غزل 149، ب 13؛ غزل 157، ب 4؛ غزل 165، ب 4؛ غزل 217، ب 6؛ غزل 222، ب 5. جملات امری در معنای اذن و اجازه این معنی وقتی از جملات امری دریافت میشود که گوینده با بیان جملة امری بخواهد اجازة انجامدادن کاری را به مخاطب بدهد. در بخش مورد بررسی، در یک بیت امر در این معنا آمده است: | ||
نشان عهد وفا نیست در تبسم گل |
| بنال بلبل بیدل که جای فریاد است |
|
| (غزل 37، ب 10) |
جملات با فعل امر غیرمستقیم امر غیرمستقیم، روایت و نقلقولی از امر است؛ بنابراین میتوان امرهای غیرمستقیم را نیز از نظر معانی ثانویّه مورد بررسی قرار داد. در بخش مورد بررسی از دیوان حافظ، در 23 بیت، امر غیرمستقیم دیده میشود؛ مثلاً وقتی حافظ میگوید: | ||
ز دست جور تو گفتم ز شهر خواهم رفت |
| به خنده گفت که حافظ برو که پای تو بست |
|
| (غزل 32، ب7) |
جملة امری «حافظ برو که پای تو بست» امر غیرمستقیم است که در معنای تعجیز به کار رفته است. موارد دیگر: غزل 6، ب 1؛ غزل 14، ب 1؛ غزل 14، ب 7؛ غزل 50، ب 4؛ غزل 69، ب 8؛ غزل 81، ب 1؛ غزل 122، ب 6؛ غزل 123، ب 8؛ غزل 151، ب 3؛ غزل 176، ابیات 1-3؛ غزل 179، ب 5؛ غزل 200، ب 1؛ غزل 211، ب 8؛ غزل 215، ب 6؛ غزل 231، ب و 2و 6 و 8؛ غزل 244، ب 3 و 6؛ غزل 248، ب 7.
ب) جملات امری منفی (نهی) جملات امری منفی (نهی) در معنای خواهش و تمنا فعل امر منفی را فعل نهی میگویند؛ به عبارت دیگر، فعل امری که در آن مفهوم نهی و بازداشتن وجود داشته باشد، فعل امری منفی یا نهی است (شریعت، 1375: 85). در بررسی 250 غزل از حافظ و از مجموع 2098 بیت، در 170 بیت (حدود 8 درصد)، فعل امر به صورت منفی (نهی) آمده است. از این تعداد در 56 بیت، امر منفی مفید معنای خواهش و تمناست (حدود 32 درصد) از این تعداد، در 44 بیت، امر منفی با دلیل و برهان همراه است: | ||
شیراز و آب رکنی و این باد خوش نسیم |
| عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است |
|
| (غزل 39، ب 7) |
با محتسبم عیب مگویید که او نیز |
| پیوسته چو ما در طلب عیش مدام است |
|
| (غزل 46، ب 10) |
موارد دیگر: غزل 47، ب 5؛ غزل 49، ب 10؛ غزل 72، ب 3؛ غزل 79، ب 7؛ غزل 121، ب 5؛ غزل 69، ب 5؛ غزل 173، ب 2؛ غزل 224، ب 6؛ وانگهی مخاطب در برخی از این ابیات، خودِ حافظ و در بسیاری از ابیات، مبهم است و هر کسی میتواند خود را مخاطبِ حافظ قلمداد کند؛ البته در چند بیت نیز غیر ذویالعقول (صبا، گل، درویش و...) مخاطب اوامر حافظ واقع شدهاند. جملات امری منفی (نهی) در معنای ارشاد و راهنمایی از مجموع 170 جملة امری منفی در بخش مورد بررسی از غزلیات حافظ، در 70 بیت (حدود 41 درصد) از جملة امری منفی، مفهوم ارشاد و راهنمایی دریافت میشود؛ به عبارت دیگر، در این ابیات گوینده خود را از نظر آگاهی و مقام در سطح بالاتری از مخاطب میپندارد و بر آن است تا از طریق جملات امری او را راهنمایی و ارشاد کند. مثال: | ||
به بال و پر مرو از ره که تیر پرتابی |
| هوا گرفت زمانی ولی به خاک نشست |
|
| (غزل 25، ب 8) |
مرو به خانة ارباب بیمروت دهر |
| که گنج عافیتت در سرای خویشتن است |
|
| (غزل 50، ب 6) |
موارد دیگر: غزل 37، ب 9؛ غزل 41، ب 1؛ غزل 74، ب 3؛ غزل 76، ب 6؛ غزل 79، ب 5؛ غزل 88، ب 9؛ غزل 101، ب 2؛ غزل 120، ب 7؛ غزل 125، ب 8؛ غزل 128، ب 8؛ غزل 142، ب 6؛ غزل 150، ب 7؛ غزل 161، ب 3؛ غزل 168، ب 6؛ غزل 177، ب 3؛ غزل 185، ب 4؛ غزل 186، ب 4؛ غزل 201، ب 8؛ غزل 211، ب 7؛ غزل 224، ب 5 و غزل 239، ب 4. مضمون برخی از این جملههای حافظ عبارت است از: از جور و بیداد یار ننالیدن؛ غم جهان نخوردن؛ در پی آزار دیگران نبودن؛ در راه عاشقی از بدنامی نهراسیدن؛ از دشمن وفا طلب نکردن؛ از راز سپهر یادنکردن؛ از انقلاب زمانه تعجب نکردن؛ در مقابل خراباتنشینان از کرامت لاف نزدن؛ افتادگی را از دست ندادن؛ بی می و مطرب ننشستن؛ از کار فروبسته شکوه نکردن؛ در کوی عشق بی دلیل راه قدم ننهادن؛ بر ثبات دهر اعتماد نکردن؛ هرزهگرد و هرجایی نبودن؛ از غصه و ناراحتی ننالیدن؛ به بانگ چنگ می نخوردن (که محتسب تیز است) و قدح را جز با نالة چنگ نگرفتن (غزل 101، ب10) و... .
جملات امری منفی (نهی) در معنای دعا از مجموع 170 جملة امری منفی حافظ، در 19 بیت، جملة امری با معنای دعا همراه است: | ||
در تنگنای حیرتم از نخوت رقیب |
| یارب مباد آنکه گدا معتبر شود |
|
| (غزل 226، ب 7) |
در میخانه ببستند خدایا مپسند |
| که در خانة تزویر و ریا بگشایند |
|
| (غزل 202، ب 6) |
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد |
| وجود نازکت آزردة گزند مباد |
|
| (غزل 106، ب 1) |
موارد دیگر: غزل 15، ب 9؛ غزل 56، ب 6؛ غزل 78، ب 2؛ غزل 93، ب 9؛ غزل 94، ب 2؛ غزل 106، ب 2 و 3 و 4 و 5 و 6 و 7؛ غزل 123، ب 2؛ غزل 160، ب 3؛ غزل 188، ب 5؛ غزل 195، ب 9 و غزل 245، ب 1. جملات امری منفی (نهی) در معنای بیان عاقبت این معنی وقتی از جملات امری منفی دریافت میشود که گوینده بخواهد در قالب یک جملة امری، مخاطب را از عاقبت یک کار آگاه کند (الهاشمی، 1387: 101) در بخش مورد بررسی از غزلیات حافظ، در 5 بیت امر با این معنا همراه است: | ||
ز مهربانی جانان طمع مبر حافظ |
| که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند |
|
| (غزل 179، ب 9) |
سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست |
| از بهر این معامله غمگین مباش و شاد |
|
| (غزل 100، ب 3) |
موارد دیگر: غزل 2، ب 6؛ غزل 55، ب 7 و غزل 156، ب 7. جملات امری منفی (نهی) در معنای تهدید در این گونه از جملات امری، گوینده با بیان جملة امری، مخاطب را تهدید میکند و به گونهای مؤکد او را از انجام کاری بازمیدارد و میترساند. در بخش بررسیشده از غرلیات حافظ، در 4 بیت، امر با این معنا آمده است: | ||
با چشم پرنیرنگ او حافظ مکن آهنگ او |
| کان طرّة شبرنگ او بسیار طرّاری کند |
|
| (غزل 191، ب 9) |
سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد |
| دلبر که در کف او موم است سنگ خارا |
|
| (غزل 5، ب 10) |
موارد دیگر: غزل 94، ب 4 و غزل 74، ب 7. جملات امری منفی (نهی) در معنای توبیخ، ملامت و تحذیر توبیخ و ملامت معنای ثانویة جملات امریای است که گوینده در آنها، مخاطب را به خاطر انجام کاری ملامت و سرزنش میکند و او را از انجام کاری بر حذر میدارد. در بخش بررسیشده از غزلیات حافظ، در 2 بیت امر منفی با این معنا همراه است: | ||
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزهسرشت |
| که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت |
|
| (غزل 80، ب 1-2) |
مبین حقیر گدایان عشق را کاین قوم |
| شهان بی کمر و خسروان بی کلهاند |
|
| (غزل 201، ب 4) |
جملات امری منفی (نهی) در معنای ناامیدی در اینگونه از جملات، گوینده با بیان جملة امری، مخاطب را ناامید میکند تا کاری را انجام ندهد. از مجموع 170 جملة امری منفی، در 2 بیت امر با این معنا همراه است: | ||
دیگر مکن نصیحت حافظ که ره نیافت |
| گمگشتهای که بادة نابش به کام رفت |
|
| (غزل 84، ب 9) |
صلاح و توبه و تقوی ز ما مجو حافظ |
| ز رند و عاشق و مجنون کسی نیافت |
|
| (غزل 98، ب 8) |
جملات امری منفی (نهی) در معنای تحقیرکردن این معنی وقتی از جملات امری دریافت میشود که گوینده بخواهد مخاطب را تحقیر کند. در بخش مورد بررسی از غزلیات حافظ، در 2 بیت، این معنا از جملات امری استنباط میشود که در یک بیت غیر ذویالعقول مخاطب است: | ||
برو فسانه مخوان و فسون مدم حافظ |
| کزین فسانه و افسون مرا بسی یاد است |
|
| (غزل 35، ب 7) |
جایی که یار ما به شکرخنده دم زند |
| ای پسته کیستی تو خدا را به خود مخند |
|
| (غزل 180، ب 7) |
جملات امری منفی (نهی) در معنای اطمیناندادن و استیناس در این جملات گوینده به مخاطب نسبت به موضوعی یا انجام عملی اطمینان میدهد و درواقع طوری با او سخن میگوید که او احساس انس و آرامش کند. در 4 بیت از اشعار حافظ، امر در این معنا به کار رفته است، مانند ابیات زیر: | ||
ای عروس هنر از بخت شکایت منما |
| حجلة حسن بیارای که داماد آمد |
|
| (غزل 173، ب 5) |
کمر کوه کم است از کمر مور اینجا |
| ناامید از در رحمت مشو ای بادهپرست |
|
| (غزل 24، ب 4) |
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک |
| باور مکن که دست ز دامن بدارمت |
|
| (غزل 91، ب 2) |
جملات امری منفی (نهی) در معنای اظهار کراهت حافظ در 1 بیت، امر منفی را با معنای کراهتداشتن و نکوهیدهبودن عمل، همراه کرده است: | ||
ای دل شباب رفت و نچیدی گلی ز عیش |
| پیرانه سر مکن هنری ننگ و نام را |
|
| (غزل 7، ب 5) |
جملات امری منفی غیرمستقیم از مجموع 170 بیت دارای فعل نهی در بخش مورد بررسی از غزلیات حافظ، در 5 بیت امر منفی به صورت غیرمستقیم نقل شده است: | ||
خیال زلف تو گفتا که جان وسیله مساز |
| کزین شکار فراوان به دام ما افتد |
|
| (غزل 114، ب 6) |
پیر میخانه چه خوش گفت به دردیکش خویش |
| که مگو حال دل سوخته با خامی چند |
|
| (غزل 182، ب 8) |
گفتم صنمپرست مشو با صمد نشین |
| گفتا به کوی عشق همین و همان کنند |
|
| (غزل 198، ب 4) |
گویند رمز عشق مگویید و مشنوید |
| مشکل حکایتیاست که تقریر میکنند |
|
| (غزل 200، ب 4) |
به خنده گفت که حافظ خدای را مپسند |
| که بوسة تو رخ ماه را بیالاید |
|
| (غزل 230، ب 9) |
نتیجهگیری
بررسی معنایی- منظوری گزارههای امری در غزلیات حافظ و ارتباط آنها با سبک فردی حافظ از موضوعات مرتبط با دانش معانی و سبکشناسی است با این هدف که بسامد جملات امری در معانی گوناگون در غزلیات حافظ به دست آید و از نتایج آن بتوان در شناخت سبک و اندیشه شاعر استفاده کرد. برای این منظور در این مقاله، 250 غزلِ نخستِ دیوان حافظ (نسخة مصحح غنی- قزوینی) بررسی شده و مشخص شده است که از مجموع 2098 بیت شعر موجود در 250 غزلِ نخستِ دیوانِ حافظ، در 724 بیت، جملة امری (مثبت و منفی) وجود دارد که از این تعداد، در 554 بیت، جملات امری مثبت و در 170 بیت، جملات امری منفی به کار رفته است و این بدان مفهوم است که در یک سومِ ابیاتِ 250 غزلِ نخست دیوان حافظ، جملات امری وجود دارد و حافظ از این منظر، امرکنندة بزرگی است و به جملات امری توجه ویژهای داشته است. از این تعداد (724 بیت)، در بیش از 35 درصد ابیات، جملات امری با دلیل و برهان و علت همراهاند؛ به عبارت دیگر، حافظ پس از هر جملة امری، دلیل و علتی هم برای آن آورده تا بهگونهای منطقی یا هنری مخاطب را اقناع کند و این یکی از تفاوتهای بارز جملات امری حافظ و دیگران است. در این مقاله همچنین جملات امری حافظ از نظر معانی ثانویة بررسی شدهاند چنانکه در جدول زیر دیده میشود:
معنای ثانویة نوع جمله | خواهش و تمنا | ارشاد و راهنمایی | دعا | تشویق و ترغیب | تعجب | تعجیز | تسویه و اباحه | تهدید | تحقیر و استهزا | استرحام | اذن و اجازه | امر غیرمستقیم |
|
جملات امری با فعل مثبت | 240 | 136 | 97 | 9 | 12 | 3 | 1 | 4 | 8 | 10 | 11 | 23 | |
جمع |
| 554 |
نتایج بهدستآمده از بررسی جملات امری مثبت حافظ نشان میدهد که در این جملات، جملات امری تمنایی با 44 درصد، بالاترین بسامد را دارند و پس از آن جملات امری ارشادی قرار دارند با 24 درصد. در این بررسی مشخص شده است که حدود 8 درصد از گزارههای امری حافظ، از نوع امر منفیاند که از این تعداد، جملات امری ارشادی با 41 درصد بیشترین بسامد را دارند و پس از آنها جملات امری تمنایی قرار دارند با 32 درصد، چنانکه در جدول زیر دیده میشود:
معنای ثانویة نوع جمله | ارشاد و راهنمایی | خواهش و تمنا | دعا | بیان عاقبت | تهدید | ملامت | ناامید کردن | تحقیر کردن | اطمینان دادن | بیان کراهت داشتن | نهی غیر مستقیم |
|
جملات امری با فعل منفی | 70 | 56 | 19 | 5 | 4 | 2 | 2 | 2 | 4 | 2 | 5 | |
جمع |
| 170 |
در این مقاله اغلب گزارههای امری بر اساس گوینده، مخاطب و نوع طلب نیز بررسی شدهاند و مشخص شده است که مخاطب و نوع طلب در جملههای امری حافظ متنوع و متعدد است، اما دربارة مخاطب بیشترین فراوانی از آنِ معشوق، ساقی، صبا، مطرب، شاه (ممدوح)، خودِ حافظ، دل، دیده، شیخ و زاهد است و بیشترین نوع طلب نیز دربارة باده و متعلقات آن است و خوشباشی و غنیمتشمردن وقت و فرصت. در این مقاله همچنین گزارههای امری ساختهشده با فعل «بیا...»، «گو+ بن مضارع» و جملات امری غیرمستقیم نیز بررسی شدهاند و به طور خلاصه مشخص شده است که حافظ نیز متأثر از بافت فرهنگی عصر و سنن ادبی به جملات امری، بهویژه جملات امری تمنایی و ارشادی توجه ویژه داشته و جملات امری او از منظر مضمون و محتوا متنوع و متعددند و بعید نیست که یکی از دلایل تفألزدن با دیوان حافظ همین موضوع باشد.
منابع
تفتازانی، سعدالدین (1416) مطوّل، حاشیه السید میرشریف، قم، منشورات مکتب الداوری.
جرجانی، عبدالقاهر (1368) دلایل الاعجاز فی القرآن، ترجمة سید محمد رادمنش، مشهد، آستان قدس رضوی.
حافظ، شمسالدین محمد (1374) دیوان، به کوشش محمد قزوینی و قاسم غنی، چاپ پنجم، تهران، اساطیر.
حمیدیان، سعید (1395) شرح شوق (شرح و تحلیل اشعار حافظ) چاپ پنجم، تهران، قطره.
خرّمشاهی، بهاءالدین (1373) حافظنامه (شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ) چاپ ششم، تهران، علمی- فرهنگی.
رحیمیان، جلال و کاظم شکری احمدآبادی (1381) «نقشهای معنایی- منظوری جملات پرسشی در غزلیات حافظ»، مجلة علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه شیراز، سال هجدهم، شمارة 35، صص 17- 34.
رضی، احمد (1397) روشها و مهارتهای تحقیق در ادبیات و مرجعشناسی، چاپ چهارم، تهران، فاطمی.
الزینیمی الصینی، محمدبنحکیم (1360) منهاجالطلب، تصحیح محمدجواد شریعت، اصفهان، مشعل.
سکاکی، ابویقوب (ب1317) مفتاحالعلوم، بیروت، دارالکتب العلمیه.
شریعت، محمدجواد (1369) «بررسی گلستان سعدی به تصحیح غلامحسین یوسفی»، مجلة دانشکدة ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، سال بیست و سوم، شمارههای 90- 91، صص 391- 415.
--------------- (1375) دستورزبان فارسی، چاپ هفتم، تهران، اساطیر.
شفیعی کدکنی، محمدرضا (1391) رستاخیز کلمات، چاپ دوم، تهران، سخن.
-------------------- (1397) این کیمیای هستی (دربارة حافظ، درس گفتارهای دانشگاه تهران)، چاپ دوم، تهران، سخن.
شمیسا، سیروس (1393) کلیّات سبکشناسی، چاپ چهارم از ویراست دوم، تهران، میترا.
------------- (1394) معانی، چاپ چهارم از ویرایش دوم، تهران، میترا.
فتوحی، محمود (1391) سبکشناسی (نظریهها، رویکردها و روشها) تهران، سخن.
کاردانی، چنور و تیمور مالمیر (1388) «بررسی نقشهای معنایی جملات پرسشی و امری در قصاید خاقانی»، فصلنامة علمی- پژوهشی کاوشنامه، سال دهم، شمارة 19، صص123- 152.
گلی، احمد و فرهاد محمدی (1394) «ساخت رابطة تعلیلی- استنتاجی جملات در ابیات شعر حافظ»، مجلة شعر پژوهی، شمارة 26، صص 117- 140.
لونگینوس (1379) در باب شکوه سخن، ترجمة رضا سید حسینی، تهران، نگاه.
ماهیار، عباس و رحیم افضلی راد (1393) «بررسی اغراض ثانویّه جملات امری در غزلیات سعدی»، فصلنامة علمی- پژوهشی بهار ادب، شمارة 24، صص 123- 136.
ناشر، عبدالحسین (بیتا) دررالادب، قم، الهجره.
نوریان، سیدمهدی (1373) یادداشتهایی بر حافظنامة بهاءالدین خرمشاهی، مندرج در مستدرکات حافظنامه، چاپ ششم، تهران، علمی- فرهنگی، صص 1475- 1493.
الهاشمی، احمد (1387) جواهرالبلاغه، ترجمة علیاوسط ابراهیمی، چاپ چهارم، قم، حقوق اسلامی.
همایی، جلالالدین (1374) دربارة معانی و بیان، به کوشش ماهدختبانو همایی، تهران، هما.
[1] *استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه فرهنگیان، ایران asgharshahbazi88@gmail.com