• فهرس المقالات سوژه

      • حرية الوصول المقاله

        1 - پارادوكس اورولي
        حسن  آب‌نیکی
        جورج اورول، رمان نويس انگليسي، رمان معروف «1984» را نوشت تا يوتوپياهاي عصر خود را نقد نمايد. وي كه در صدد بيان و هشدار در باب آينده احتمالي توتاليتري همه جا حاضر است، در رمان خود انساني را به تصوير مي‌كشد كه ساختارهاي قدرت به شدت متصلب وي را تبديل به سوژه‌اي سياسي، يعني أکثر
        جورج اورول، رمان نويس انگليسي، رمان معروف «1984» را نوشت تا يوتوپياهاي عصر خود را نقد نمايد. وي كه در صدد بيان و هشدار در باب آينده احتمالي توتاليتري همه جا حاضر است، در رمان خود انساني را به تصوير مي‌كشد كه ساختارهاي قدرت به شدت متصلب وي را تبديل به سوژه‌اي سياسي، يعني تابع ساخته است. سوژه‌اي كه به نهايت خود رسيده است. بنابراين مهم نوع نگاه اورول به انسان و تبديل كردن آن به سوژه است. اين تأكيد بيش از حد اورول بر سوژ‌گي، انسان را متافيزيكي كرده و نظام يوتوپيايي ديگري را پيش روي وي قرار داده است. نظامي كه اورول در ابتدا در پي نقد آن بوده اما خود گرفتار آن مي‌شود. در واقع پارادوكس اورولي در همين امر نهفته است، چرا كه وي در عين نقد يوتوپيا، نظام يوتوپيايي بدون سلطه را به سوژه متافيزيكي خود پيشنهاد مي‌دهد. پارادوكسي كه با نوع نگاه اورول به انسان به مثابه سوژه سياسي شروع شد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        2 - روان‌کاوی و سیاست
        محمدرضا  تاجيك
        روان‌کاوی پسافرویدی، آنچنان که در آموزه‌های لاکان تبلور یافته، تأثیر بسزایی بر تئوری انتقادی معاصر، فمينیسم، نظريه فيلم، پساساخت‌گرایی و مارکسیسم داشته است. این نحله از روان‌کاوی، در واقع، گسستی پسامدرن از آموزه‌های روان‌کاوانه زیگموند فروید است. اين نظريه‌‌، تا حدي نيز أکثر
        روان‌کاوی پسافرویدی، آنچنان که در آموزه‌های لاکان تبلور یافته، تأثیر بسزایی بر تئوری انتقادی معاصر، فمينیسم، نظريه فيلم، پساساخت‌گرایی و مارکسیسم داشته است. این نحله از روان‌کاوی، در واقع، گسستی پسامدرن از آموزه‌های روان‌کاوانه زیگموند فروید است. اين نظريه‌‌، تا حدي نيز،‌ مبتني‌ بر كشفيات‌ انسان‌شناسي‌ ساختاري‌ و زبان‌شناسي‌ است‌. يكي‌ از بنيادي‌ترين‌ باورهاي‌ لاكان، به عنوان بارزترين چهره اين مكتب، اين‌ است‌ كه‌ ناخودآگاه‌، ساختاري‌ نهان‌ و ملفوف‌ دارد كه‌ بسيار شبيه‌ ساختار زبان‌ است‌. شناخت‌ جهان‌، ديگران‌ و خود به‌ وسيله زبان‌ تعيين‌ مي‌شود. زبان‌ پيش‌شرط‌ كسب‌ آگاهي‌ فرد از خودش‌ به‌ مثابه‌ يك‌ هستي‌ متمايز است‌. لاكان، همچنين از منظر روان‌كاوي، الگويي سه ضلعي از جهان اجتماعي ـ رواني، شامل امر خيالي، امر نمادين و امر واقعي عرضه مي‌كند كه در ساحت انديشه‌ سياسي جديد (پسامدرنيسم، پساساخت‌گرايي، پساماركسيسم و فمينيسم) تأثير ژرف و گسترده‌اي به جا مي‌گذارد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        3 - خوانش آثار «داریوش شایگان» بر مبنای مفهوم سوژه بازیگوش
        محمد  تباشیر ابوالفضل  شکوری
        رویارویی فکری ایرانیان با مدرنیت، تاکنون فراز و نشیب‌های زیادی را به خود دیده است. اندیشمندان ایرانی نیز مانند اندیشمندان غربی، تلاش فکری خود را معطوف به ارائه راه‌حلی برای مسئله رابطه ذهنیت و کلیت نموده‌اند. در پژوهش حاضر، به بررسی راه‌حل «داریوش شایگان» برای این مسئله أکثر
        رویارویی فکری ایرانیان با مدرنیت، تاکنون فراز و نشیب‌های زیادی را به خود دیده است. اندیشمندان ایرانی نیز مانند اندیشمندان غربی، تلاش فکری خود را معطوف به ارائه راه‌حلی برای مسئله رابطه ذهنیت و کلیت نموده‌اند. در پژوهش حاضر، به بررسی راه‌حل «داریوش شایگان» برای این مسئله پرداخته ‌شده است. بدین منظور ابتدا گونه‌های انسان‌شناختی ترسیم ‌شده و به نمایش درآمده در آثار او مورد اشاره قرار گرفته‌اند. ادامه پژوهش به بازخوانی آثار شایگان بر مبنای مفهوم سوژه بازیگوش و به ‌منظور روشن کردن راه‌حل او برای مسئله رابطه ذهنیت و کلیت اختصاص ‌یافته است. سوژه بازیگوش، سوژه‌ای است که دوپارگی خود را می‌پذیرد و آگاهانه و بازیگوشانه آنها را به یکدیگر پیوند می‌زند. شایگان هر چند به ذهنیت، خودمختاری کامل نمی‌دهد، او را در کلیت نیز محو نمی‌کند. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        4 - «لیبرال دموکراسی رادیکال»: جایگزین فوکو برای «مدرنیتۀ سیاسی»
        علی صالحی فارسانی
        هدف این مقاله، ارزیابی برآیندهای عملی انضمامی نقدهای بنیادی و تبارشناختی فوکو از مدرنیته است و دلالتی است که انگاره های فوکویی می تواند برای نظام سیاسی و کنشگری سیاسی داشته باشد. فوکو بر آن است که در دوران مدرن از قدرت و دانش استعلازدایی می شود. مسئله این است که پذیرش « أکثر
        هدف این مقاله، ارزیابی برآیندهای عملی انضمامی نقدهای بنیادی و تبارشناختی فوکو از مدرنیته است و دلالتی است که انگاره های فوکویی می تواند برای نظام سیاسی و کنشگری سیاسی داشته باشد. فوکو بر آن است که در دوران مدرن از قدرت و دانش استعلازدایی می شود. مسئله این است که پذیرش «استعلازدایی قدرت» چه پیامدی در نگاه ما به کنشگری سیاسی، دولت و حکومت مندی خواهد داشت. نگاه استعلازدایانۀ فوکو موجب می شود که وی امرِ سیاسی را چونان امری حاکمیتی ننگرد و با جای دادن آن در چارچوبی نامتعین که همزمان هم فرهنگی و هم سیاسی است، آن را حکومت مندی بنامد. آنگونه که در این چارچوبِ استعلازدایی شده، امرِ سیاسی حاکمیتی همراه نیست که شخص فرودست را به انجامِ آنچه خود در سر دارد، وادار کند. در برابر، حکومت‌مندی بر شیوه کردار حکومت شوندگان تأثیر می گذارد، به گونه ای که زمینه خودتغییردهی و خودسامان دهی در رفتار روزانه آنان فراهم می شود و آنان به کاری واداشته نمی شوند که نخواهند، بلکه آزادانه و از رهگذر همان فرایند سوژه شدگی یا عینیت یافتن سوژه ، سلطه بر آنان اعمال می شود. در پاسخ به این مسئله، از نظریۀ «مدرنیتۀ سیاسیِ» موریس باربیه به عنوان یک ابزار رهنمونی برای تعریف امر سیاسی استفاده شده است و روش کاربست آن نیز «تاریخ ایده‌های» آرتور لاوجوی است. در نظریۀ «مدرنیتۀ سیاسی»، دوگانۀ آزادی- سلطه در دو سطح دولت و جامعۀ مدنی طرح می شود، آنگونه که با برتری حق و آزادی بر سلطه با نظام سیاسی لیبرال دموکرات همخوانی می شود. فرضیۀ مقاله این است که باورِ فوکو به «برتری چیرگی» در «مدرنیتۀ سیاسی» و لیبرال دموکراسی (به عنوان نظام سیاسی همخوان با آن) به زمینه سازی برای طرح لیبرال دموکراسی رادیکال می انجامد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        5 - رابطۀ سوژۀ لکانی و شکل‌گیری نظریه‌های شکستِ جنبش مشروطه
        محمد باقری علی  مختاری حمداله اکوانی صادق  حقیقت
        در طول تاریخ، نهضت ها و جنبش های متعددی در جوامع گوناگون شکل گرفته است و تقریباً پس از وقوع تمامی آنها، اندیشمندانی ظهور کرده اند که به شکست آن جنبش و یا نهضت حکم داده و آن را تئوریزه کرده اند. مسئلۀ پژوهش پیشِ رو حول این موضوع شکل گرفته است که چرا علی رغم تأثیرگذاری ج أکثر
        در طول تاریخ، نهضت ها و جنبش های متعددی در جوامع گوناگون شکل گرفته است و تقریباً پس از وقوع تمامی آنها، اندیشمندانی ظهور کرده اند که به شکست آن جنبش و یا نهضت حکم داده و آن را تئوریزه کرده اند. مسئلۀ پژوهش پیشِ رو حول این موضوع شکل گرفته است که چرا علی رغم تأثیرگذاری جنبش ها و نهضت ها، سوژه به شکست و ناکامی آنها مجاب می شود؟ برای یافتن پاسخ، از نظریه های روان شناسیِ اجتماعی- سیاسیِ ژاک لکان که دارای زمینه‌ای پساساختارگرایانه است، به عنوان روش بهره برداری شده است. همچنین جنبش مشروطه به عنوان نمونه، جهت کاربست نظریه های لکان به عنوان روش انتخاب شده است. پاسخ احتمالی به پرسش یادشده بر اساس نظریه های لکان بازمی‌گردد به اهمیتِ وجود میل و فانتزیِ سوژه در پویایی و حرکت انسان. یافته های پژوهش نشان از آن دارد که باور سوژه به شکست، امری محتوم و ضروری است. اما این باور، به امر واقع مرتبط نیست، بلکه ریشه در شکاف همیشگی و هستی شناختیِ میان سوژه و دیگری دارد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        6 - روان‌کاوی سیاسی و گفتمان: گزاره‌های تروماتیک و سوژه‌های هیستریک درگفتمان نواصلاح‌طلبی (1392-1398)
        مه سیما سهرابی محمدرضا  تاجیک منصور میراحمدی
        روان کاوی سیاسی متمرکز بر فرایندهای فعال‌ساز بُعد ناخودآگاه و نحوۀ تأثیرگذاری آن بر کنش/واکنش سوژه هاست. در این راستا، هر گفتمانی ذیل مکتب لکانی در حوزۀ «نظم نمادین» به «دیگری بزرگ» یک جامعه تعبیر می‌شود که در صورت وجود تناقض، سرکوب معنایی و کلاً واگراییِ انضمامی با فضا أکثر
        روان کاوی سیاسی متمرکز بر فرایندهای فعال‌ساز بُعد ناخودآگاه و نحوۀ تأثیرگذاری آن بر کنش/واکنش سوژه هاست. در این راستا، هر گفتمانی ذیل مکتب لکانی در حوزۀ «نظم نمادین» به «دیگری بزرگ» یک جامعه تعبیر می‌شود که در صورت وجود تناقض، سرکوب معنایی و کلاً واگراییِ انضمامی با فضای استعاری وعده داده شده‌اش در گزاره‌های هم-وجودِ مفصل بندی شده در منظومۀ معنایی اش، منجر به شکل‌گیری سوژه‌های هیستریک سیاسی می‌شود. این مسئله ریشه در «گزاره‌های تروماتیک» گفتمان و فعال‌سازی وجه «سمپتوماتیک» آن دارد که در جوامع پلورالیستی از منظر پدافند غیرعامل و فعال شدن انرژی جنبشی جامعه و کانالیزه شدن آن توسط دیگر پادگفتمان‌ها، به عنوان رخنۀ نفوذی بسیار مهمی محسوب می‌شود. این نوشتار با عطف به اهمیت موضوع حاضر، به شناسایی گزاره‌های تروماتیک در گفتمان نواصلاح طلبی در یک بازۀ زمانی شش ساله (1392-1398)، به منظور واکاوی چرایی تولد سوژه‌های هیستریک، بر مبنای چارچوب نظری روان کاوی سیاسی مکتب لکانی و روش‌شناسی گفتمانی لاکلائو و موفه در راستای آسیب‌شناسی انتقادی از وضعیت موجود پرداخته است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        7 - ملال و اطوار سوژه مدرن در شعر الیوت و بیژن الهی
        مریم رامین نیا
        تی، اس، الیوت، شاعر و منتقد بریتانیایی- امریکایی به واسطه تکنیک‎های فرمی و بیانی و مضمون‌پردازی، یکی از پیشگامان مدرنیسم ادبی دانسته شده است. دفتر «سرزمین ویران» و «چهار کوارتت»، شیوه و دوره‌ جدیدی از فردیت و خوداگاهی در شعر را به نمایش می‌گذارد که در آن سوژه/راوی شعر ب أکثر
        تی، اس، الیوت، شاعر و منتقد بریتانیایی- امریکایی به واسطه تکنیک‎های فرمی و بیانی و مضمون‌پردازی، یکی از پیشگامان مدرنیسم ادبی دانسته شده است. دفتر «سرزمین ویران» و «چهار کوارتت»، شیوه و دوره‌ جدیدی از فردیت و خوداگاهی در شعر را به نمایش می‌گذارد که در آن سوژه/راوی شعر به تجربه و درک عمیق‌تری از زندگی دست می‌یازد. نسبت سوژه مدرن الیوت با ابژه‌ تماشایش نه تنها بر شعر اروپایی تأثیر می‌گذارد بلکه الگو و منشأ الهام شعر مدرن فارسی نیز می‌شود. بیژن الهی، شاعر موج نو، در دفترهای «جوانی‌ها» و «دیدن» نشان می‌دهد به شاخص‌های شعر مدرن نزدیک شده است.این پژوهش با تکیه بر آرا و شیوه نگارش مدرنیستی از دو منظر طرز بیان و درونمایه شعر این دو شاعر را بررسی کرده است. هدف بررسی نشان دادن تأثیرپذیری الهی از مؤلفه‌های شعر مدرن به ویژه شعر الیوت بوده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که الیوت و الهی به شیوه‌های شخصی‌سازی و غیرشخصی‌سازی، موقعیت انسان/ سوژه‌ای را به تصویر می‌کشند که در مرزهای خودآگاهی و فردیت با تنش‌ها و بحران‌های جهانِ مدرن روبه‌رو می‌شود و اندوه و یأس خود را از تماشا و تجربه‌ جهانی فاش می‌کند که با فرسودگی، تباهی و ویرانی نشان‌دار می‌شود. گرچه تصویر تباهی و مرگ در سرزمین ویران الیوت پربسامدتر از شعر الهی است و الهی بیشتر از الیوت در تمنای روشنی و امید برمی‌آید اما در نمای کلی، روشنی و امید در شعر الهی کارکردی حاشیه‌ای دارد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        8 - کانت و تاريخ فلسفه: چشم‌اندازها و نکته‌ها
        مسعود امید
        پرسش از تاريخ فلسفه و ديدگاههاي فيلسوفان درخصوص آن، از آن جهت اهميت دارد که مهمترين منبع فلسفه‌ورزي و دانش فلسفه، همانا تاريخ فلسفه است. جريان فلسفه جديد خواه در قالب عقل‌گرايي و خواه تجربه‌گرايي، عموماً بدون اظهار نياز به تاريخ فلسفه و موضوعيت دادن بدان و بدون منظري تا أکثر
        پرسش از تاريخ فلسفه و ديدگاههاي فيلسوفان درخصوص آن، از آن جهت اهميت دارد که مهمترين منبع فلسفه‌ورزي و دانش فلسفه، همانا تاريخ فلسفه است. جريان فلسفه جديد خواه در قالب عقل‌گرايي و خواه تجربه‌گرايي، عموماً بدون اظهار نياز به تاريخ فلسفه و موضوعيت دادن بدان و بدون منظري تاريخي در باب آن شکل گرفته است؛ مثلاً دکارت براي تدوين فلسفه خويش تنها به ظرفيتهاي خودِ انديشنده و جهان ممتد نگريست. تجربه‌گرايان نيز با دَلو تجربه‌گرايي از چشمه طبيعت آدمي و جهان کيفيات و کميات به استخراج معرفت پرداختند. اما نزد کانت، هر چند آغازگاه کتاب نقد عقل محض تمرکز بر امکانات شناختاري سوژه است، ولي پايان بخش آن، عنوان تاريخ عقل محض ميباشد. حتي مطلع و برخي مضامين تمهيدات وي مشتمل بر چشم‌اندازها و نکته‌هايي در باب تاريخ ‌فلسفه است. بنابرين ميتوان گفت که وي نيم‌نگاهي به جريان تاريخ فلسفه نيز داشته است و حتي تدوين و تثبيت فلسفه خود را وامدار فهم ماهيت و تاريخ متافيزيک و علوم و درسها و عبرتهاي آن ميدانسته است. کانت دريافت که بدون نگريستن به تاريخ متافيزيک و ديگر علوم فلسفي و تجربي، درک ماهيت فلسفه و نيز انکشاف و اکتشاف فلسفي مقدور نيست. ظهور نظريه سوژه و کشف ماهيت استعلايي آن بدون لحاظ تاريخ فلسفه و علوم و داشتن منظري تاريخي در باب معارفِ نظام‌مند آدمي، مقدور نبود. البته نزد کانت با تاريخ فلسفه في‌نفسه سروکار نداريم، بلکه با تاريخ فلسفه‌شناسي سروکار داريم. بعلاوه، در همين حد هم نسبت تاريخ فلسفه‌شناسي يا منظر تاريخي به تعريف و تحديد و تعيين سوژه، از نوع معرفتزاي تقويمي نيست، بلکه ميتواند از سنخ کارکردي تنظيمي باشد. تاريخ فلسفه‌شناسي ميتواند در حکم يک اصل راهنما براي فهم و کار فلسفي باشد؛ ميتواند نشانه‌ها و ردپاي سوژه را نشان دهد ولي نميتواند في‌نفسه عهده‌دار تعريف يا تکوين آن باشد. اين امر به اين مبنا برميگردد که سوژه کانتي داراي وجه تاريخي است، اما نه آنکه تاريخمند باشد. به بيان ديگر سوژه، تاريخ‌شناس و منظردار و تاريخبند است، ولي نه تاريخمند. تاريخ فلسفه، شرط وقوعي سوژه است و نه شرط استعلايي آن. شرايط استعلايي سوژه، دروني است و در تعريف آن گنجانيده شده است و نه آنکه بيروني و تاريخي و عارض بر آن باشند. اين نوشتار متکفل پرسش از تأملات کانتي در باب تاريخ فلسفه است تا شايد از اين طريق اين وجه مهجور و مسکوت انديشه اين فيلسوف تا حدي مکشوف گردد. از اينرو اين نوشتار به مسائلي از قبيل معنا و تعريف تاريخ فلسفه، تاريخ فلسفه‌گرايي، پايان تاريخ ‌فلسفه، تمايز و تشابه با تاريخ علم، تقسيمبندي تاريخ فلسفه، نسبت فلسفه و تاريخ‌فلسفه، رابطه فلسفه تاريخ و تاريخ فلسفه و... از نظر وي ميپردازد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        9 - تحليل گفتمانی: ايدئولوژي يا روش؟ تأملاتی درباره مبانی فلسفی- ایدئولوژیک تحلیل گفتمانی «میشل فوکو»
        ماری  افتخارزاده فرهاد  سلیمان‌نژاد
        در اين مقاله، استدلال خواهد شد که در ایران از تحليل گفتماني میشل فوکو برخلاف رویه غالب از اواسط دهه 1370 تاکنون، نمي‌توان به‌شكل مجزا و بدون در نظرگرفتن مبانی فلسفی- ایدئولوژیک آن و به‌منزله روشی صرف درحوزه‌های مختلف علوم انسانی استفاده کرد؛ زیرا تحليل گفتماني فوكو از ن أکثر
        در اين مقاله، استدلال خواهد شد که در ایران از تحليل گفتماني میشل فوکو برخلاف رویه غالب از اواسط دهه 1370 تاکنون، نمي‌توان به‌شكل مجزا و بدون در نظرگرفتن مبانی فلسفی- ایدئولوژیک آن و به‌منزله روشی صرف درحوزه‌های مختلف علوم انسانی استفاده کرد؛ زیرا تحليل گفتماني فوكو از نگاه ايدئولوژيك خاص او به سیر تحولات دوران مدرن از دوران رنسانس تا پایان عصر روشنگری برآمده است و از مبانی فلسفي و آنتولوژيكي ویژه‌ای نشأت مي‌گيرد كه فوكو عميقاً بدان‌ها باور داشت. به‌عبارتي ميان تحليل گفتماني فوكو به‌منزله یک روش و محتواي فلسفی آن، وحدتي اندام‌وار برقرار است و اينكه فوكو به تحليل گفتمانی گرايش یافت و روشي ظاهراً نوين در تحليل تاريخ عصر جدید به‌دست داد، نه گزينشی آزادانه و دل بخواهی، بلکه برآمده از منطق فلسفي خاص اودر نگاه به تاریخ عصر مدرن بود؛ منطقی كه منطبق با تاريخ‌گرايي هگلي است که فوکو ظاهراً با آن مخالف بود. هگليانيسم با منطق جبرگرايانۀ خود، بينشي اندم‌وار به تاريخ را بسط مي‌دهدكه اين بينش جبرگرايانه به تاريخ، با نگرش ساختاري و نهادي فوكو به قدرت منطبق است. از سوي ديگر، تاريخ‌گرايي هگلي، وقعي به نقش انسان در تكوين وقايع تاريخ قائل نيست و اين ويژگي نيز با نظريۀمرگ سوژۀ‌ فوكو انطباق تام دارد. بنابراین تنها در صورتی می‌توان تحلیل گفتمانی فوکو را به‌منزله یک روش در تحلیل موضوعات مختلف به‌کار برد که به مبانی ایدئولوژیک آن مانند مرگ انسان، باور راسخ داشت. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        10 - واکاوی سوبژکتیویه دیگری در اندیشه لاکان و لویناس با تمرکز بر سوژه‌اخلاقی
        علی ستاری بتول شاهی مریم اصفهانی
        پژوهش حاضر با هدف بررسی مفهوم سوبژکتیویته «دیگری» از دیدگاه لاکان و لویناس، با تأکید بر سوژه‌اخلاقی و دلالت‌های تربیتی مترصد از آن انجام شده است. جهت دست‌یابی به هدف مذکور از روش تحلیلی– مقایسه‌ای بهره گرفته شد. نتایج پژوهش حکایت از آن دارد که در باور لاکان، تمایل ذاتی أکثر
        پژوهش حاضر با هدف بررسی مفهوم سوبژکتیویته «دیگری» از دیدگاه لاکان و لویناس، با تأکید بر سوژه‌اخلاقی و دلالت‌های تربیتی مترصد از آن انجام شده است. جهت دست‌یابی به هدف مذکور از روش تحلیلی– مقایسه‌ای بهره گرفته شد. نتایج پژوهش حکایت از آن دارد که در باور لاکان، تمایل ذاتی به بازآفرینی صورت‌های گفتمانی در ساختارهای زبانی، زمینه‌ساز پذیرش «دیگری» است. او ضمن نقد همان‌انگاری اخلاقِ سنتی که بر خیر‌مطلق و دیگریِ بزرگ تأکید دارد، از سمپتوم دیگری‌های تقلیل‌یافته در نظام اخلاقی حمایت نموده و از برتری اخلاق دیگر محور یاد می‌کند. لویناس نیز تقلیل غیریت بر امر «همان» را محکوم نموده و در تقدم اخلاق بر فلسفه، از اخلاقی یاد می‌کند که دیگر محور و مسئولیت‌پذیر است. دلالت تربیتی از سوبژکتیویته دیگری لاکان و لویناس در نظام‌تربیتی، در برنامه‌درسی، روش تدریس و رابطۀ معلم و دانش‌آموزان قابل دریافت است. نظام‌تربیتی مطلوب از دیدگاه لاکان با تکیه بر دو مفهوم منِ ایده‌آل و منِ فراتر، برآمده از سوژه‌ای اجتماعی و اخلاقی است که در آن، سوبژکتیویته اخلاقی نیازمند تعامل و کنش اجتماعی میان معلم و دانش‌آموزان است و برنامه‌درسی می‌تواند عرصۀ چنین تعامل و کنش اجتماعی باشد. نظام‌تربیتی مطلوب از دیدگاه لویناس در بستر رابطۀ چهره به چهره دانش‌آموز و معلم حاصل می‌شود و با تمرکز بر غیریت دانش‌آموز نیازمند برنامه‌درسی با محور توجه به حاشیه رانده‌شده‌هاست. ترکیبی از رویکرد لاکان و لویناس در برجسته‌سازی رابطه «من» و «دیگری» به تولید «سوبژکتیویته اخلاقی» می‌انجامد. تفاصيل المقالة