• فهرس المقالات رستم

      • حرية الوصول المقاله

        1 - سفرهای آیینی اسفندیار در شاهنامه
        نسرین  شکیبی ممتاز مریم  حسینی
        «فرایند فردیت» با مرکزیت حجم قابل توجهی از کهن الگوهای یونگی، یگانگی دو لایة محوری از روان- خوداگاهی و ناخوداگاهی- را درقالب اعمالی نمادین و در طی سفری آیینی برای قهرمان میسر می سازد. در حقیقت، گذر از رویه های مختلف «سایه» و تلاش برای تعدیل نیروی بازدارندة آن، که ریشه د أکثر
        «فرایند فردیت» با مرکزیت حجم قابل توجهی از کهن الگوهای یونگی، یگانگی دو لایة محوری از روان- خوداگاهی و ناخوداگاهی- را درقالب اعمالی نمادین و در طی سفری آیینی برای قهرمان میسر می سازد. در حقیقت، گذر از رویه های مختلف «سایه» و تلاش برای تعدیل نیروی بازدارندة آن، که ریشه در ویژگی های روانی منفی قهرمان دارد، او را در مرحله ای نوین به دیدار «آنیما» مشرّف می سازد. بدین ترتیب، قهرمان با شناخت سویة مادینة روان خود، قابلیت چشمگیری در شناخت «پیر خردمند» که همان حقیقت مانای وجود اوست، پیدا می کند. شناخت جایگاه این پیر که خود یکی از کهن ترین سنخ های باستانی روان آدمی است و نیز عمل کردن به فرامین او، مسیر فردانیت قهرمان را به نتیجه ای می رساند که از ویژگی های روان شناختی مهمی برخوردار است. «تولد دوباره» که در حوزة نمادشناسی آیینی همان شناخت «خویشتن» و یگانگی با آن است، زندگی روانی قهرمان را در الگویی مشخص و پیش‌برنده به هدف غایی خود می رساند. در واکاوی روایت زندگی اسفندیار که خود یکی از شخصیت‌های محوری شاهنامة فردوسی است، با گذر از روساخت حماسی داستان می توان به ژرف ساختی روان شناختی دست یافت که گویای سیر قهرمان برای رسیدن به هدفی خاص از منظر فرایند شناخت خویشتن، یعنی سفر برای کشف فردانیت است. به این ترتیب، وی با گذر از «هفت خوان» که هفت مرحلة گذر از سایه تلقی می شود، به نجات خواهران از بند ارجاسب تورانی و نابودی او نایل شده و با موفقیت در چنین مراحلی، در سفر بعدی آمادگی مواجهه با رستم را به عنوان پیر خرد پیدا می کند. او در مراحل پایانی فرایند فردانیت خویش و با از دست دادن چشمان ظاهر، حقانیت پیر خردمند را دریافته و با مرگی آیینی، تولدی دوباره می یابد. نوزایی اسفندیار با سپردن فرزند خود، بهمن، به دست رستم جنبه های نمادین و آیینی خاصی دارد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        2 - نقش و درفش: جستاری در روابط زیرساختی پهلوان، رنگ و نگاره در داستان رستم و سهراب
        محمدکاظم  یوسف‌پور نسرین  کریم‌پور
        زيرساخت هر اثر ادبي يا هنري را مجموعۀ روابط معنايي پنهان و چندسويه ميان عناصر مختلف سازندۀ آن تشكيل مي‌دهد. اين روابط در سطح اثر بُعدِ زيبايي‌شناختي آن را مي‌آفرينند، اما مفاهيم بنيادي و معاني نمادين اثر را بايد در سلسله‌روابط پيچيدۀ دروني آن جست‌وجو كرد. شاهنامه از آ أکثر
        زيرساخت هر اثر ادبي يا هنري را مجموعۀ روابط معنايي پنهان و چندسويه ميان عناصر مختلف سازندۀ آن تشكيل مي‌دهد. اين روابط در سطح اثر بُعدِ زيبايي‌شناختي آن را مي‌آفرينند، اما مفاهيم بنيادي و معاني نمادين اثر را بايد در سلسله‌روابط پيچيدۀ دروني آن جست‌وجو كرد. شاهنامه از آن جمله آثار ادبی است كه ژرفاي غني و عميق و روابط زير‌ساختي پيچيده و وسيعي دارد. تنوع و تعدد عناصر سازندۀ اين اثر آن را از زواياي گوناگون مستعد پژوهش و تحلیل مي‌كند. اين مقاله سعي دارد تا از ميان عناصر مختلف به كار رفته در ساخت شاهنامه دو عنصر رنگ سراپرده و نگارۀ درفش را در بخشي از داستان رستم و سهراب بكاود تا با آشكار ساختن روابط پنهان ميان اين دو عنصر پركاربرد شاهنامه، گوشه‌اي از دنياي رنگين و رازآلود اين اثر را بازشناساند و نشان دهد كه چه ميزان از مفاهيم گوناگون و معاني گستردۀ آن تنها از طريق اين دو عنصر منتقل شده‌اند. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        3 - بررسی ساختاری نبرد خویشاوندی در منظومه های «رستم و سهراب»، «برزونامه» و «جهانگیرنامه»
        احمد  خاتمی علی  جهانشاهی افشار
        با وجود تعدد آثار و منظومه های حماسی- پهلوانی در ادب فارسی، نکته قابل توجه این است که عناصر معدودی شکل دهنده این آثار می باشند. البته این موضوع نکته تازه ای نیست و ساختارگرایانی چون استروس، فریزر، پراپ و ديگران نشان داده اند که در آثار مختلف، عناصر معدود و مشترکی وجود د أکثر
        با وجود تعدد آثار و منظومه های حماسی- پهلوانی در ادب فارسی، نکته قابل توجه این است که عناصر معدودی شکل دهنده این آثار می باشند. البته این موضوع نکته تازه ای نیست و ساختارگرایانی چون استروس، فریزر، پراپ و ديگران نشان داده اند که در آثار مختلف، عناصر معدود و مشترکی وجود دارد. در این مقاله، نبرد خویشاوندی در سه منظومه «رستم و سهراب»، «برزونامه» و «جهانگیرنامه» با رویکرد ساختاری مورد بررسی قرار گرفت و عناصر ثابت و مشترک آنها تعیین گردید که عبارتند از: رفتن اتفاقی پهلوان به دیار بیگانه، ملاقات اتفاقی با دختری در سرزمین بیگانه، ازدواج برون مرزی، رفتن پهلوان و ترک همسر، دادن نشانی به همسر، تولد نوزاد خارق‌العاده، روانه شدن فرزند به سرزمین پدر، همراهی دشمن، نیرنگ، شکست طلایة سپاه پدر توسط فرزند، فراخوانده شدن پدر توسط پادشاه جهت مقابله با فرزند، نام پرسی، نبردهای سه‌گانه، معرفی فرزند به پدر. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        4 - واكاوي جنبه‌هاي دراماتيك داستان رستم و سهراب شاهنامه بر پاية درام‌شناسي ارسطو
        داود  حاتمي
        از ميان داستان‌هاي دوره‌هاي سه‌گانه اساطيري، پهلواني و تاريخيِ شاهنامه فردوسي، داستان‌هاي دوره پهلواني زمينه‌هايي استوارتر و جذاب‌تر براي پژوهش دارند. جدا شدن كاركرد پهلواني از خويشكاري شخص اسطوره- شاه- پهلوان در داستان‌هاي اين دوره و تجلّي آن در خويشكاري شخص جداگانه‌اي أکثر
        از ميان داستان‌هاي دوره‌هاي سه‌گانه اساطيري، پهلواني و تاريخيِ شاهنامه فردوسي، داستان‌هاي دوره پهلواني زمينه‌هايي استوارتر و جذاب‌تر براي پژوهش دارند. جدا شدن كاركرد پهلواني از خويشكاري شخص اسطوره- شاه- پهلوان در داستان‌هاي اين دوره و تجلّي آن در خويشكاري شخص جداگانه‌اي به نام پهلوان، با كنش‌ها و احساس‌هايي به طور فزاينده از نوع رفتارها و عواطف انسان معمولي از يك سو، و گرايش فردوسي به كاوش و گُزارد انگيزه‌هاي دروني پهلوانان در برابر رويدادهاي حماسي از سوي ديگر، بُعد شخصيت (قهرمان) پردازي را ژرف‌تر كرده و ساختار را از سطح روايت حماسي صرف به سطح ساختار درامي و تجسّم عملي تحول بخشيده كه جلوه آن در برخي از داستان‌هاي پهلواني بارزتر است. بررسي جنبه‌هاي دراماتيك داستان‌هاي پهلواني، افزوده بر شناسايي قابليت‌هاي نمايش، به تشخيص روشمندانه و درست‌تر هويّت نوعي آنها نيز كمك بسياري مي‌كند. مقاله حاضر، با گزينش يكي از معروف‌ترين داستان‌هاي پهلواني شاهنامه، داستان رستم و سهراب و با تأكيد مقدماتي بر اصالت روايت ايراني آن در قياس با روايت‌هاي غيرايراني و همچنين درنگي بر نام نوعي، به واكاوي جنبه‌هاي دراماتيك آن بر پايه پوئتيكاي ارسطو، به منزله كهن‌ترين و – در عين حال- معتبرترين رساله در شناخت ساز وكار درام درآثار منظوم و غيرمنظورم كلاسيك، مي‌پردازد و نتايج كار خود را برمي‌شمارد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        5 - "ديگري" و نقش آن در داستان‌هاي شاهنامه
        كاظم  دزفوليان راد عیسی امن‌خاني
        «دیگری» مفهومی است که توجه به آن با آثار کسانی چون هوسرل، هایدگر، سارتر(در حوزه ی فلسفی) و باختین(در حوزه ی ادبی) آغاز گردید. توجه به اين مفهوم، سبب ایجاد چشم‌اندازهای جدیدی در مباحث فلسفی و ادبی گردید. نویسندگان این مقاله، با استفاده از آرا باختین و جایگاه «دیگری» در ا أکثر
        «دیگری» مفهومی است که توجه به آن با آثار کسانی چون هوسرل، هایدگر، سارتر(در حوزه ی فلسفی) و باختین(در حوزه ی ادبی) آغاز گردید. توجه به اين مفهوم، سبب ایجاد چشم‌اندازهای جدیدی در مباحث فلسفی و ادبی گردید. نویسندگان این مقاله، با استفاده از آرا باختین و جایگاه «دیگری» در اندیشه ی او، داستان هایي از شاهنامه را كه رستم در آنها حضور دارد، بازخوانی کرده؛ افق‌های تازه ای پیش روی خوانندگان گشوده‌اند. بر این اساس داستان های شاهنامه را می توان به سه دسته ی زیر تقسیم کرد: الف) داستان هایی که در آن سخن از حذف و غیاب دیگری است: این داستان ها بیشترین حجم شاهنامه را به خود اختصاص داده اند. ب) داستان هایی که در آن تلاش بر حفظ و عدم غیاب دیگری است: تنها نمونه‌ی این داستان ها در شاهنامه، داستان رستم و اسفندیار است؛ داستانی که در آن دو هماورد ـ که هر دو چهره ای نیک و اسطوره ای دارند ـ هرگز راضی به حذف و غیاب دیگری نیستند. ج) داستان هایی که در حدّ فاصل این دو قرار می گیرند: مانند داستان رستم و سهراب، که در آن می توان عناصر داستان های حماسی و داستان های تراژدی را با‌‌هم مشاهده کرد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        6 - مقايسه شخصيت رستم و ارجن در شاهنامه و مهابهارات
        حسينعلي  قبادي عليرضا  صدیقی
        مهابهارات اثر حماسي هندوان روايتگر جنگ پاندوان و كوروها بر سرحكومت منطقه‌اي به نام هستناپور است. در اين جنگ كه هيجده روز به طول مي‌انجامد پاندوان برپسرعموهاي خود پيروز مي‌شوند. ارجن در ميان باقي قهرمانان اين كتاب از نظرگاه‌هاي متفاوت شبيه رستم، جهان پهلوان شاهنامه است. أکثر
        مهابهارات اثر حماسي هندوان روايتگر جنگ پاندوان و كوروها بر سرحكومت منطقه‌اي به نام هستناپور است. در اين جنگ كه هيجده روز به طول مي‌انجامد پاندوان برپسرعموهاي خود پيروز مي‌شوند. ارجن در ميان باقي قهرمانان اين كتاب از نظرگاه‌هاي متفاوت شبيه رستم، جهان پهلوان شاهنامه است. اين مقاله به مقايسه دو قهرمان از دو فرهنگ حماسي پرداخته است؛ ارتباط با خدايان، ازدواج در شهري بيگانه، جنگ با حاصل اين ازدواج كه پسري است،‌ آگاهي از وجود دارويي زندگي‌بخش،‌ رفتن به سفرهاي خطرناك هفتگانه، كشتن برادر از جمله موارد مشترك ميان اين دو قهرمان است. اين مقاله بر آن است كه سرايندگان مهابهارات در پرداخت شخصيت ارجن احتمالاً متأثر از داستان‌هاي حماسي ايران درباره رستم بوده‌اند؛ داستان‌هايي كه به زعم بسياري از پژوهشگران منشأ سكايي داشتند ارتباطات فرهنگي ميان ايران و هند، مهاجرت بسياري از اقوام و نژاد‌ها از جمله سكاها به هند و بردن آيين‌ها، باورها، اساطير، داستان‌هاي حماسي بدان سامان از دلايل اثرپذيري هندوان از داستان‌هاي حماسي ايران مي‌تواند باشد كه در اين مقاله ضمن اشاره به آنها، مشابهت‌هاي ميان دو شخصيت نيز نشان داده خواهد ‌شد. پيش از اين نيز دارمستتر در مقاله‌اي تاثيرپذيري حماسه هندوان را از داستان ‌كيخسرو نشان ‌داده‌ بود. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        7 - بازتاب تفكّر يوناني، ايراني و اسلامي در تأويل سهروردي از داستان رستم و اسفنديار
        حسن  شاهی‌پور
        تفسير و تأويل اساطير در ادبيات كلاسيك ايران به دلايل زيادي از جمله كفرآميز پنداري آنها چندان مورد توجه قرار نگرفته است. در كنار تأويلات اندك و از هم گسيخته سنايي، شاعر قرن پنجم، شيخ اشراق، عارف و فيلسوف بزرگ قرن ششم يكي از كساني است كه با جدّيت تمام در پي تفسير و تأويل أکثر
        تفسير و تأويل اساطير در ادبيات كلاسيك ايران به دلايل زيادي از جمله كفرآميز پنداري آنها چندان مورد توجه قرار نگرفته است. در كنار تأويلات اندك و از هم گسيخته سنايي، شاعر قرن پنجم، شيخ اشراق، عارف و فيلسوف بزرگ قرن ششم يكي از كساني است كه با جدّيت تمام در پي تفسير و تأويل اساطير ايران باستان برآمده است. شيخ اشراق با اين تأويلات مي‌خواهد پيوندي عميق ميان سه فرهنگ مجزّا از هم؛ يعني فرهنگ اسلامي، حكمت ايران باستان و فلسفه يونان برقرار كند. زيرا وي از يك سو به عنوان مسلمان معتقد، با فرهنگ اسلامي و عناصر فرهنگي آن از جمله تصوّف به خوبي آشناست و از طرف ديگر به عنوان ايراني نژاده و اصيل، ميراث‌دار تمدن ايران قبل از اسلام است و نيز نمي‌تواند به فلسفه يونان كه محصول با ارزش خرد و عقلانيت بشري است، بي‌اعتنا باشد. سهروردي با ژرف‌بيني خاص خود پي برده است كلّيت سه فرهنگ به ظاهر مخالف هم نه تنها تضادّي با يكديگر ندارند، بلكه در صورت اتحاد و سازش ميان آنها، مي توان به تجربه اي گرانسنگ براي هدايت و رشد بشريت دست يافت. در اين مقاله سعي شده است تلاش و كوشش اين نابغه بزرگ در ايجاد پيوند و سازش جريان‌هاي تفكر بشري كه در تأويل وي از داستان اسطوره‌اي رستم و اسفنديار منعكس شده است، تبيين و دلايل چنين تأويلي ضمن نشان دادن عناصر فرهنگ‌هاي مذكور باز نموده شود. پيداست كه در دوره سهروردي اين داستان و ديگر داستان‌هاي شاهنامه به اندازه‌اي مشهور شده بودند كه به راحتي و جز براي اغراض ويژه‌اي در هم ريختن ساختمان آنها سهل و آسان نبود. اما شيخ اشراق با توجه به ذهنيت خاص خود از عهده اين مهم بر آمده و اين داستان را ساختارشكني كرده است تا بتواند نظرات اشراقي خود را در لابه لاي آن باز گويد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        8 - تحلیل مقایسه‌ای روایت‌های رستم و گشتاسب در شاهنامۀ فردوسی (بر اساس تعامل الگوهای چرخه‌ای و خطی زمان، در شکل‌گیری و خوانش انتقادی روایات)
        معصومه  غیوری محمدکاظم  یوسف‌پور
        شاهنامۀ فردوسی در ادبیات فارسی از جمله کتاب‌هایی است که تاکنون آبشخور آثار تحقیقی فراوان و همواره مطمح نظر بسیاری از محققان ادبی و غیر ادبی بوده است. ساختار ویژۀ چندرشته ای این اثر و تنوع و گستردگی روایات آن مجالی برای خوانش‌هایی متفاوت با کاربست روش های تاریخ باوری، ت أکثر
        شاهنامۀ فردوسی در ادبیات فارسی از جمله کتاب‌هایی است که تاکنون آبشخور آثار تحقیقی فراوان و همواره مطمح نظر بسیاری از محققان ادبی و غیر ادبی بوده است. ساختار ویژۀ چندرشته ای این اثر و تنوع و گستردگی روایات آن مجالی برای خوانش‌هایی متفاوت با کاربست روش های تاریخ باوری، تحلیل گفتمان و روایت شناسی، در عرصۀ تحقیقات معاصر فراهم آورده است. در این مقاله سعی شده است با جست وجو در سرچشمه های تاریخی، شیوۀ روایت سازی دربارۀ شخصیت های رستم و گشتاسب و نحوۀ تأثیر و تأثر آنها در قالب حماسه واکاوی شود. کاربست الگوی چرخه ای در تدوین و سامان دهی روایات تاریخی عمدتاً به شکل گیری روایاتی با مضمونی اسطوره ای و حماسی می انجامد که وقایع و شخصیت‌های تاریخی را در الگوهای زیرساختی از پیش تعیین شده ای، تحدید و استحاله می کند. به همان میزان که شیوۀ تاریخ نگاری متأثر از الگوی چرخه ای به ابهام سرچشمه های تاریخی وقایع و شخصیت‌ها، همسان پنداری و تکرار می‌انجامد، در این شیوۀ تاریخ نگاری، انتقال خطی وقایع با شگردهای روایت پردازی داستان وار، از آنجا که در سیطرۀ صورت‌بندی دانایی درک چرخه-ای زمان پرورده شده ‌است، چون تمامی گذشته را انتقال نمی دهد، روایاتی به ‌ظاهر منسجم از وقایعی با سرمنشأهای تاریخی و زمانی متفاوت ارائه می کند. به همین دلیل و با توجه به منظر نوتاریخ باوری، هر روایت تاریخی، داستانی است از گذشته که با گذشته یکسان نیست. در مقالۀ حاضر پس از تطبیق الگوهای دوگانه از درک زمان، با جریان های معرفت شناسی تاریخ، با استفاده از رویکردهای گفتمانی و روایت شناسی، نحوۀ تأثیر الگوهای چرخه ای و خطی در روایات مربوط به رستم و گشتاسب و جای گشت آنها نشان داده می شود. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        9 - رستم و جست‌وجوی فردیّت در جهانگیرنامه
        رضا ستاری علي‌اكبر  باقري‌خليلي سوگل خسروی
        جهانگیرنامه، سرودة قاسم مادح، یکی از منظومه های حماسی است که به شرح زندگی رستم پس از مرگ سهراب و سپس آشنایی او با دلنواز، دختر مسیحای عابد، و تولد جهانگیر و شرح دلاوری های او می پردازد. در بخش آغازین داستان، رستم که پس از کشتن سهراب دچار بی‌هویتی و سردرگمی و پریشانی شد أکثر
        جهانگیرنامه، سرودة قاسم مادح، یکی از منظومه های حماسی است که به شرح زندگی رستم پس از مرگ سهراب و سپس آشنایی او با دلنواز، دختر مسیحای عابد، و تولد جهانگیر و شرح دلاوری های او می پردازد. در بخش آغازین داستان، رستم که پس از کشتن سهراب دچار بی‌هویتی و سردرگمی و پریشانی شده است، با ترک وطن و رفتن به سرزمین مازندران و به عبارتی با قدم نهادن به عالم ناخودآگاهی، سفری درونی را آغاز می کند که منجر به تحوّل شخصیت او می شود. سفر رستم به مازندران و حوادثی که با آن روبرو می شود و مراحلی که پشت سر می گذارد، قابلیت نقد کهن‌الگویی را دارد. این پژوهش بر مبنای فرآیند فردیّت در روان شناسی تحلیلی یونگ، به بررسی کهن الگوهای این منظومه از جمله نقاب، آنیما، سایه، پیر خردمند و... پرداخته و تحقّق دوبارة فرآیند فردّیت را در شخصیت رستم تحلیل کرده است؛ در این داستان رستم پس از کشتن سهراب، با ترک عالم خودآگاهی (ایران) و قدم نهادن به سرزمین ناشناختة ناخودآگاهی (مازندران) و پس از رویارویی با عناصر و جنبه‌های ناخودآگاهی، آمادة یافتن فردّیت ازدست‌رفتة خود می شود. فردّیت رستم که با مرگ سهراب خدشه دار شده است، با رویارویی با جهانگیر، که جانشینی برای سهراب است، بازسازی می گردد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        10 - توصیف در داستان رستم و سهراب
        قدسیه  رضوانیان احمد احمدی شیخلر
        توصیف، بخشِ عمده‏ای از متونِ ادبیات را تشکیل می‏دهد، اما با توجه به اهمیتِ موضوع، چندان‏که باید - به‏خصوص در ادبیات فارسی- موردِ توجه قرار نگرفته است. مقاله حاضر سعی می‏کند، ضمنِ نقدِ تعاریف و نظریاتِ پیشین و با روشی متمایل به شیوه ساختارشناسان، طبقه‎بندیِ تازه‎ای از ان أکثر
        توصیف، بخشِ عمده‏ای از متونِ ادبیات را تشکیل می‏دهد، اما با توجه به اهمیتِ موضوع، چندان‏که باید - به‏خصوص در ادبیات فارسی- موردِ توجه قرار نگرفته است. مقاله حاضر سعی می‏کند، ضمنِ نقدِ تعاریف و نظریاتِ پیشین و با روشی متمایل به شیوه ساختارشناسان، طبقه‎بندیِ تازه‎ای از انواع توصیف ارائه دهد که از طریق تحلیلِ توصیف‌شناختیِ داستانِ رستم و سهراب به‎دست آمده است. بر این اساس، توصیف گزاره‎ای زبانی و هستیک (و نه ایستا یا ثابت) است که به بازنماییِ ویژگی می‎پردازد و دارای سه عنصر اساسی است: موضوع (موصوف)، کلامِ توصیف‎گر و ویژگی. این پژوهش در صدد اثبات این نکته است که توصیف، نقشی اساسی و تعیین‌کننده در هر متنِ ادبی به‏ عهده‏ دارد؛ زیرا بسترِ روایت و اساسِ شعر، توصیف است. از این رو انواع مختلف توصیف، در یک متن روایی توصیفی، یعنی داستان رستم و سهراب، از نظر شکلی و محتوایی بررسی می‌شود و سعی دارد بر اساس این مصداق، به نوعی نظریه توصیف در ادبیات فارسی ره ببرد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        11 - ساختار اسطوره‌ای نخستین نبرد قهرمان هندوایرانی
        لیلا حق پرست محمدجعفر یاحقی مریم  صالحی نیا فرزاد قائمی
        این پژوهش در پی آن است تا با بررسی ساختاری روایت های نخستین نبرد سه جهان پهلوان نام آور ایرانی یعنی گرشاسب، سام و رستم، الگوی ساختاری واحد آنها را نمایان سازد و هم سویی این الگو را با اسطورۀ نبرد «ایندره»، ایزد جنگ هندوایرانی با «وریتره»، اهریمن خشک سالی نشان دهد. در ای أکثر
        این پژوهش در پی آن است تا با بررسی ساختاری روایت های نخستین نبرد سه جهان پهلوان نام آور ایرانی یعنی گرشاسب، سام و رستم، الگوی ساختاری واحد آنها را نمایان سازد و هم سویی این الگو را با اسطورۀ نبرد «ایندره»، ایزد جنگ هندوایرانی با «وریتره»، اهریمن خشک سالی نشان دهد. در این راستا ابتدا به کمک روش تحلیل ساختاری اسطوره به قطعه بندی روایت های نخستین نبرد این پهلوانان و سنجش اسطوره بن‌های آنها با یکدیگر پرداخته می شود و سپس هم‌خوانی الگوی ساختاری که از نخستین نبرد جهان پهلوان ایرانی یافته شده است، با نبرد آغازین و مشهور ایندره نمایان می شود. نبردهای یادشده هم راستا با واقعه ای صورت می گیرند که طیّ آن پهلوان/ ایزد جوان با حذف اقتدار پدر، خود جانشین او می شود. بنابراین نتیجۀ مقاله حاکی از آن است که میان نبرد قهرمان هندوایرانی با اژدها و حذف جایگاه ارجمند پدر قهرمان، رابطه ای درهم-تنیده برقرار است و گویی که این دو واقعه صورت تغییرشکل یافتۀ یکدیگرند و هر یک جایگزین روایی دیگری است. در این میان تنها یک عنصر واسط هست که این دو سوی معادله را همچون زنجیری به یکدیگر متصل نگاه می دارد و آن وجود سلاح پدری برای نابودی اژدهاست؛ یعنی سمبل نیروی پدر برای از میان بردن اژدها و به تبع آن، برچیدن اعتبار خود پدر. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        12 - سنجش انتقادی داستان «رستم و شغاد» (بر مبنای سه چاپ از شاهنامه)
        محمود حسن آبادی لیلا شیرازی
        در فرهنگ ایران، شاهنامه از ارجمندترین آثار است و همواره مورد توجه همه طبقات مردم بوده است. کاتبان و نسخه نویسان بسیاری به استنساخ آن پرداخته اند و از این راه دستنویس های متعددی از آن به وجود آمده است. اختلافات و تفاوت‌های بسیار در ضبط ابیات، مصراع ها، تعبیرات و کلمات، م أکثر
        در فرهنگ ایران، شاهنامه از ارجمندترین آثار است و همواره مورد توجه همه طبقات مردم بوده است. کاتبان و نسخه نویسان بسیاری به استنساخ آن پرداخته اند و از این راه دستنویس های متعددی از آن به وجود آمده است. اختلافات و تفاوت‌های بسیار در ضبط ابیات، مصراع ها، تعبیرات و کلمات، میان این دستنویس ها و به تبع آنها میان چاپ های متعدد شاهنامه راه یافته است. در زمینۀ بررسی چاپ های شاهنامه، مینوی، نوشین، دیویس، خطیبی و آیدنلو پژوهش هایی انجام داده اند، امّا در باب اختلاف چاپ ها و دستنویس های داستان رستم و شغاد که از داستان‌های مهم و برجسته بخش پهلوانی شاهنامه است، تاکنون پژوهش مستقلی انجام نشده است. با توجه به اهمیت موضوع، نویسندگان جستار حاضر، با هدف بررسی اختلافات میان چاپ ها و گاهی نسخه های شاهنامه در داستان رستم و شغاد، سه چاپ خالقی مطلق، مسکو و ژول مول را مبنای کار قرار داده اند و با روشی سنجشی - تحلیلی، به استخراج، طبقه بندی، تحلیل و سرانجام تلاش برای یافتن منشأ و علت اختلافات پرداخته-اند. برآیند تحقیق آنکه: ابیات افزوده شده به این داستان (یازده بیت)، عمدتاً با انگیزه کامل کردن ساختار یا شخصیت‌پردازی داستان و یا افزودن بار معنایی و عاطفی آن از سوی کاتب صورت گرفته است. این افزودگی‌ها را عمدتاً با بهره‌گیری از قاعده «اصالت ضبط مختصر» می‌توان تشخیص داد؛ و در دخل و تصرفات آوایی و واژگانی نیز گرچه علل مختلفی می‌توان یافت؛ سبب اصلی، ساده کردن متن و آوردن آن به محدوده درک و فهم مخاطب بوده است؛ این گونه دخل و تصرف‌ها را عمدتاً می‌توان بر اساس قاعده «ارجحیت ضبط دشوارتر» مشخص ساخت. به هر روی، عدم رعایت امانت از سوی کاتبان مسبب همه دخل و تصرف‌هاست. نتایج فوق، تنها مربوط و محدود به همین داستان است و در دیگر بخش‌های شاهنامه، یقیناً دلایل و عوامل دیگری برای دخل و تصرف‌ها می‌توان یافت. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        13 - بانوگشسب، پهلوان‌بانوی سکایی
        مرضیه عظیمی روزبه زرین کوب
        بانوگشسب، پهلوان بانویی نامدار است که به دلیل شخصیت خاصش همواره مورد توجه بوده است. سؤالی که مطرح است دربارۀ منشأ و خاستگاه چنین شخصیت و چنین پهلوان بانویی است. برای پهلوان بانو، منشأ اساطیری، تاریخی وجامعه‌شناختی قائل شده اند و یا آن را در ارتباط با ایزدبانوان دانسته ا أکثر
        بانوگشسب، پهلوان بانویی نامدار است که به دلیل شخصیت خاصش همواره مورد توجه بوده است. سؤالی که مطرح است دربارۀ منشأ و خاستگاه چنین شخصیت و چنین پهلوان بانویی است. برای پهلوان بانو، منشأ اساطیری، تاریخی وجامعه‌شناختی قائل شده اند و یا آن را در ارتباط با ایزدبانوان دانسته اند. گروهی نیز آن را برخاسته از فرهنگ مادرسالار یا مردسالار معرفی می کنند. در این نوشتار به دنبال یافتن خاستگاه او، این پرسش را مطرح می کنیم که آیا بانوگشسب، پهلوان بانویی سکایی است؟ برای این منظور به سکایی بودن خاندان رستم اشاره می کنیم. سپس ویژگی های قوم سکا و سرمت و زنان سکایی را گرد می آوریم؛ چراکه بانوگشسب، دختر رستم است و اگر رستم سکایی باشد، دختر او نیز پهلوان بانویی سکایی است. شخصیت بانوگشسب را در متون مختلف بررسی می کنیم و در آخر ویژگی‌های او را با زنان سکایی می سنجیم. سرانجام نتیجه چنین حاصل می شود که بسیاری از ویژگی های بانوگشسب و زنان سکایی مشترکند و بانوگشسب، پهلوان بانویی سکایی است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        14 - تضمنات سياسي سينماي «عباس كيارستمي»
        سيد محسن علوي‌پور عباس منوچهری
        معمولاًسینمای سیاسی را سینمایی می‌دانند که به یکی از امور مشخصاً سیاسی - واقعه، زندگی نامه و یا فرایند سیاسی- بپردازد. در حالی که به نظر می‌رسد این تعریف نه جامع و نه مانع است و در شمولیت بر فیلم‌هایی که سویه‌های هنجاری سیاسی دارند، اما ضرورتاً مسئله‌ای سیاسی را روایت ن أکثر
        معمولاًسینمای سیاسی را سینمایی می‌دانند که به یکی از امور مشخصاً سیاسی - واقعه، زندگی نامه و یا فرایند سیاسی- بپردازد. در حالی که به نظر می‌رسد این تعریف نه جامع و نه مانع است و در شمولیت بر فیلم‌هایی که سویه‌های هنجاری سیاسی دارند، اما ضرورتاً مسئله‌ای سیاسی را روایت نمی‌کنند، ناتوان است. از این‌رو لازم است با بازاندیشی در این تعریف، مؤلفه‌های سینمای سیاسی هنجاری را شناسایی کرد. مقالۀ حاضر با هدف انجام چنین کاری، به کاوش در وجوه هنجاری سیاسی آثار «عباس کیارستمی»، سینماگر مشهور ایرانی می‌پردازد. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        15 - تیر گز و آب رز در داستان رستم و اسفندیار
        اصغر شهبازی
        در داستان نبرد رستم و اسفندیار، دو ترکیب «تیر گز» و «آب رز»، پرسش‌ها و پاسخ‌های بسیاری را پدید آورده است. محققان تقریباً از چند منظر به این داستان و عناصر آن نگریسته‌ و تحلیل‌هایی ارائه نموده‌اند. در این مقاله کوشیده شده تا با نقد آن نظرات، اولاً تأکید شود که تأویل ساخت أکثر
        در داستان نبرد رستم و اسفندیار، دو ترکیب «تیر گز» و «آب رز»، پرسش‌ها و پاسخ‌های بسیاری را پدید آورده است. محققان تقریباً از چند منظر به این داستان و عناصر آن نگریسته‌ و تحلیل‌هایی ارائه نموده‌اند. در این مقاله کوشیده شده تا با نقد آن نظرات، اولاً تأکید شود که تأویل ساختارگرایی از عناصر این داستان بر مبنای تقابل دینی یا سنت و تجدد، تفسیری پذیرفتنی است؛ ثانیاً برای این داستان و عناصر آن می‌توان تحلیل نمادین هم ارائه داد و در آن صورت، این دو ترکیب، معانی نمادین گوناگونی را برمی‌تابند؛ ثالثاً تأویل واقع‌گرایی از این عناصر نیز با توجه به مستندات دو کتاب «عجایب‌المخلوقات» و «زراتشت‌نامه» امکان‌پذیر است که در آن صورت، «تیر گز» و «آب رز» هر دو در معنای واقعی هستند و به دلیل قدمت و تقدس در تیر کشندة اسفندیار به کار رفته‌اند. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        16 - فراوانی "راهبردی" در عملیات روانی شاهنامه (مطالعۀ موردی داستان رستم و سهراب بر اساس نمودار فراوانی)
        دکتر ابوالفضل غنی زاده
        عملیات روانی تدبیری است عاری از خشونت که زمینۀ نفوذ و غلبه بر دشمن را فراهم می‌سازد. امروزه دانش سیاست و امنیت این تدبیر را در عقلانیت راهبردی حاکمیت‌ها قرار داده است. در حکومت‌های کهن نیز این تدبیر به صورت تعلیمی، ورزشی و تفریحی مورد تمرین قرار می‌گرفت و با بررسی عملکر أکثر
        عملیات روانی تدبیری است عاری از خشونت که زمینۀ نفوذ و غلبه بر دشمن را فراهم می‌سازد. امروزه دانش سیاست و امنیت این تدبیر را در عقلانیت راهبردی حاکمیت‌ها قرار داده است. در حکومت‌های کهن نیز این تدبیر به صورت تعلیمی، ورزشی و تفریحی مورد تمرین قرار می‌گرفت و با بررسی عملکردهای سیاسی و نظامی گذشتگان همواره می‌توان برای این تدبیر پیچیده و سیاسی بشریت نمونه‌های فراوانی چه در بخش راهبردی و چه در بخش تاکتیکی ذکر کرد. در این مقاله از باب نمونه بخش تاکتیکی عملیات روانی داستان "رستم و سهراب" مورد بررسی قرار گرفته و پس از ذکر مصداق برای هفتاد و هشت مورد از انواع نوزده گانۀ عملیات روانی تاکتیکی به این نتیجه می‌رسد که انگاره سازی و پلیس خوب و بد هر کدام با ضریب 82/12% بالاترین و دسته واگن با ضریب 29/1% در پایین‌ترین سطح از فروانی نمودار قرار گرفته است. قابل ذکرست که سطوح و انواع عملیات روانی همواره از گفتمان و عقلانیت زمان پیروی کرده است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        17 - ناراستی و پنهان‌کاری شخصیت ها در داستان رستم و سهراب از منظر ادب تعلیمی
        محمداکبر سپاهی سعید دامنی
        شاهنامه نامدارترین اثر حماسی ایران است. آثاری نظیر شاهنامه، در کنار روایت داستان‌های پهلوانی، با نشاندن هنجارها و ناهنجاری‌ها در مقابل هم، وظیفۀ تعلیم نیکی‌ها را نیز انجام می‌دهند. داستان نبرد رستم و سهراب اگر چه بخش کوچکی از شاهنامه است امّا از مشهورترین داستان‌های این أکثر
        شاهنامه نامدارترین اثر حماسی ایران است. آثاری نظیر شاهنامه، در کنار روایت داستان‌های پهلوانی، با نشاندن هنجارها و ناهنجاری‌ها در مقابل هم، وظیفۀ تعلیم نیکی‌ها را نیز انجام می‌دهند. داستان نبرد رستم و سهراب اگر چه بخش کوچکی از شاهنامه است امّا از مشهورترین داستان‌های این کتاب است. این نوشتار، داستان رستم و سهراب شاهنامۀ فردوسی را از منظر ادبیات تعلیمی و مبحث راستگویی، می‌نگرد. در یک نگاه گذرا و سرسری به داستان رستم و سهراب، با توجه به آغاز و پایان داستان، خواننده گمان می‌کند که فردوسی هم همانند تصوّر بسیاری از مردم آن روزگار، تقدیر را بدون نقش فعّال آدمی، مهم‌ترین عامل بروز فاجعه مرگ سهراب قلمداد می‌کند امّا با نگاهی دقیق‌تر به داستان به نظر می‌رسد که فردوسی، در چینش مکالمات اشخاص این داستان، نشان می‌دهد که همگی در پنهان کردن حقیقت، دست دارند و همین کارهای آن‌ها در وارونه ‌نشان دادن حقایق دست به دست هم داده و به بروز فاجعه منتهی شده است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        18 - اَژدَهااوژنی زال
        سعید شهروئی ابراهیم  محمدی سیدمهدی رحیمی
        در میان یلان سیستان، زال برخلاف سام و رستم، یکسره از کردارهای رزمی در نبردگاه به‎دور است. او در میانۀ آن دو جهان پهلوان، نه در نبردگاه که در پیکرۀ داستانی نو و دیگرسان، اژدهایی را می اوژند و فراوانی را به ایران شهر ارزانی می-دارد. در این جستار با خوانشی تازه از داستان أکثر
        در میان یلان سیستان، زال برخلاف سام و رستم، یکسره از کردارهای رزمی در نبردگاه به‎دور است. او در میانۀ آن دو جهان پهلوان، نه در نبردگاه که در پیکرۀ داستانی نو و دیگرسان، اژدهایی را می اوژند و فراوانی را به ایران شهر ارزانی می-دارد. در این جستار با خوانشی تازه از داستان زال در چهارچوب نقد اسطوره ای و به شیوۀ توصیف و بازکاوی و با هدف فرادید نهادن انگاره ای دیگر دربارۀ بن مایۀ اسطوره ای پیوند زال با رودابه، تنک مایگی دَستان در رزم و جهان پهلوانی بررسی شده است. آنچه از این بررسی چونان انگاره ای به دست آمده این است که زال در روند دگرگونی اسطوره به حماسه، کردار اَژدَهااوژنی ژرف ساخت یا کهن الگوی نخستینۀ خود را در ستیز با اژدهای مادینه اوبار، به گونۀ پیوند با رودابه، دختر مهرابِ اژدهانژاد، به ارث برده است. پهلوان با شکست مهراب اژدهانژاد که نمادینه ای از باروری را در چنبرۀ فرمان خود دارد، مایۀ رهایی رودابه و پدیدآمدن نیرویی فراوانی بخش همچون رستم می شود تا با واگذارشدن جهان-پهلوانی به تهمتن، یکسره پاسدار ایران شهر در برابر تازش های افراسیاب اژدهانژاد شود. بر بنیاد انگاره‌ای، چنین می نماید که نشانه هایی از اسطورۀ ایزد مهر در شخصیت مهراب بازتافته است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        19 - رخش؛ اسبِ واگذارشدۀ گرشاسپ به رستم
        سعید شهروئی ابراهیم  محمدی سیدمهدی رحیمی
        در این نوشتار، به روش بازکاوی متن و با شیوۀ تطبیقی، همسانی رستم و گرشاسپ از دید ویژگی تنانه و کالبدینۀ اسبان آن دو پهلوان بررسی و تحلیل می‌شود. رستم پس از ستاندن جهان پهلوانی، در برابر افراسیاب که سپاهی انبوه برای تازش به ایران شهر گسیل داشته، درمی ایستد؛ اما برای ایستا أکثر
        در این نوشتار، به روش بازکاوی متن و با شیوۀ تطبیقی، همسانی رستم و گرشاسپ از دید ویژگی تنانه و کالبدینۀ اسبان آن دو پهلوان بررسی و تحلیل می‌شود. رستم پس از ستاندن جهان پهلوانی، در برابر افراسیاب که سپاهی انبوه برای تازش به ایران شهر گسیل داشته، درمی ایستد؛ اما برای ایستادگی در برابر تورانیان و پای‌گذاری به نبردگاه، دو چیز از زال می خواهد: یکی گرز و دیگری اسب. زال نیز نخست گرز نیای خود، گرشاسپ پهلوان را که به سام رسیده بود، به تهمتن می‌دهد و سپس با گردآوردن گله های بسیار از اسبان، زمینه را برای گزینش اسبی درخور و فراسویی برای تهمتن فراهم می آورد. رستم از میان اسبان گوناگون، اسبی میان لاغر برمی گزیند. درنگ در معنی نام گرشاسپ و فرادید نهادن همانندی های بسیار میان او و رستم، همچون زاده شدن از پهلوی مادر، همسانی در برخورد با آتش، فروافتادن در جایی گود، نبرد همسان با اکوان و گندرَو و... این انگاره را سامان می دهد که گرشاسپ که به معنی دارندۀ اسب لاغر است، در گذر اسطوره به حماسه، افزون بر گرز خویش، اسبِ میان لاغر خود را در حماسۀ ملی به تهمتن وا می گذارد و بدین گونه رخش، یادگاری می تواند بود از بخش «کِرِس» یا «کرش» در نام «گرش اسپ» که به معنی اسب نزار است. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        20 - رستم‌نامه تلاشی برای حفظ حماسۀ ملّی و پهلوانان بومی‌
        ابراهیم استاجی هستی  قادری‌ سهی
        حماسه‌ها در تجدید حیات فرهنگ ملّی، نقش درخور توجهی داشته‌اند؛ به همین روی برخی از جریان‌های فکری جزم‌اندیش، با هرگونه نماد و اثر بومی و ملّی با رنگ و بوی فرهنگ ایرانِ پیش از اسلام، مخالف بودند و به مقابله با آن می‌پرداختند. پیداست رستم‌نامه از آن دست آثاری است که سرایند أکثر
        حماسه‌ها در تجدید حیات فرهنگ ملّی، نقش درخور توجهی داشته‌اند؛ به همین روی برخی از جریان‌های فکری جزم‌اندیش، با هرگونه نماد و اثر بومی و ملّی با رنگ و بوی فرهنگ ایرانِ پیش از اسلام، مخالف بودند و به مقابله با آن می‌پرداختند. پیداست رستم‌نامه از آن دست آثاری است که سراینده در منظومۀ خود با موضوع مسلمان شدنِ رستم به دست حضرت علی(ع)، در پیِ آن بوده است که با آمیختن دو شخصیت ملّی ـ داستانی و دینی ـ مذهبی در میانۀ این دو بُعد، تعادل ایجاد کند و در برابر نگاه تک‌بعدی برخی از افراد، مدعی شود که اگر قهرمان ملّی ایرانیان، رستم در شرایط زمانی و تاریخی متفاوتی قرار می‌داشت و امکان آشنایی با اهل بیت برای او فراهم بود، بی‌تردید مسلمان می‌شد. در این پژوهش با رویکرد توصیفی ـ تحلیلی چرایی و چگونگی در آمیختن شخصیت‌های دینی و حماسۀ ملّی در رستم‌نامه مورد بررسی قرار می‌گیرد. تفاصيل المقالة