-
حرية الوصول المقاله
1 - تحليل مضامین پارادوکسیکال مولوی بر اساس روش تحلیلی یونگ
سید ماجد غروی نیستانی مجتبی زروانیدر این مقاله نخست منظورمان را از واژه «پارادوکسیکال» روشن میسازیم. سپس در قالب سه الگوی اساسی خواهیم دید که تعابیر پارادوکسیکال مولوی، یا به ابزاری بلاغی برای آراستن سخن فروکاسته شده، یا در قالب شطحیات خوانده شده و یا به روشی منطقی برای تفهیم مطلب تقلیل یافته است. این أکثردر این مقاله نخست منظورمان را از واژه «پارادوکسیکال» روشن میسازیم. سپس در قالب سه الگوی اساسی خواهیم دید که تعابیر پارادوکسیکال مولوی، یا به ابزاری بلاغی برای آراستن سخن فروکاسته شده، یا در قالب شطحیات خوانده شده و یا به روشی منطقی برای تفهیم مطلب تقلیل یافته است. این الگوها، هرچند در اغلب مواضع راهگشا هستند اما بیشتر در صدد حل وفصل معضل پارادوکس هستند تا معرفتشناسی آن. در این مقاله، با توجه به تفسیری که یونگ از پارادوکسهای بنیادین در وجود آدمی ارائه می-دهد، چشمانداز جدیدی برای تحلیل این مسئله در اندیشه مولوی ارائه شده است. توجه داریم که این مقاله مقارنه و مقایسة اندیشة مولوی و یونگ نیست؛ بلکه صورتبندی الگوی یونگ برای تحلیل پارادوکس، و بهکارگیری این الگو در اندیشه مولوی است. بر اساس این الگو، عارف در ژرف ترین سطوحِ «خویشتن» با پارادوکسی وجودی روبهروست و این تناقض عمیق را تضمین کنندة بالندگی خویش و حصول معرفت می پندارد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
2 - سه نگاه به مرگ در ادبیات فارسی
مرتضي فلاحمرگ بزرگترین رویداد زندگی هر انسانی است و همیشه ذهن و اندیشة آدميان را به خود مشغول میدارد. در ادبیات مکتوب دینی و غیر دینی ایران قبل و بعد از اسلام، بیشترین جست و جوها و دل مشغولیهاي نویسندگان و شاعران و عالمان، در این خلاصه میشود تا راهی برای فرار از مرگ یا چیرگ أکثرمرگ بزرگترین رویداد زندگی هر انسانی است و همیشه ذهن و اندیشة آدميان را به خود مشغول میدارد. در ادبیات مکتوب دینی و غیر دینی ایران قبل و بعد از اسلام، بیشترین جست و جوها و دل مشغولیهاي نویسندگان و شاعران و عالمان، در این خلاصه میشود تا راهی برای فرار از مرگ یا چیرگی بر هول و هراس ناشی از آن بیابند. اگر از ادبیات باستانی ایران و نخستين اسطورهها و حماسههاي آن دوران بگذریم، در آثار ادبی منثور و منظوم فارسی بعد از اسلام، که نخستين آثارش از میانة قرن سوم بر جای مانده است، جا به جا، شاهد چنین دغدغة تاریخی هستیم. با کمی اغماض، تلاشهای شاعران و نویسندگان ایران بعد از اسلام برای غلبه بر مرگ يا كاهش دغدغة ناشی از آن را میتوان در سه شیوه یا در سه اندیشه منحصر و محدود کرد: نخست كساني که آن را ستودهاند و به گرمی از آن استقبال کردند. مولانا جلال الدین محمد بلخی، بزرگترین نماینده این گروه به شمار میآید. دوم، دستهای که با نفرت و کراهت به مرگ نگریستند و برای غلبه بر آن، به خوشباشي و اغتنام فرصت روی آورده، کوشیدهاند، با این کار، از هول و هراس ناشی از مرگ بكاهند. خیام را باید پیشرو و نماینده کامل این دسته به حساب آورد. سوم، گروهی که واقعگرايانه به آن نگريسته، مرگ و زندگی را چونان دو روی یک سکه دیده و كوشيدهاند، ضمن بهره بردن از نعمات این جهان و خدمت به جامعه انسانی، توشه و زادِ راه زندگی دو جهان را در دوره زندگانی خویش فراهم آورند. اینان نه زندگی را فدای مرگ کردند و نه مرگ را فدای زندگانی. سعدی شیرازی بزرگترین نماینده این دسته به حساب میآید. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
3 - پژوهشی در نواندیشیهای «سلطان ولد» در عرصۀ تأویل احادیث
داود واثقی خوندابیبینش تأویلی از ویژگیهای سبکی آثار بزرگان طریقۀ مولویه است که سلطان ولد نیز به عنوان یکی از اقطاب این فرقه از این اصل مستثنی نیست. وی که در وادی عرفان عملی به مراتب بالایی دست یافته و به باور خودش «مقام معشوقی» را در عرصۀ ولایت درک نموده است. در زمینۀ تأویل آیات قرآن و أکثربینش تأویلی از ویژگیهای سبکی آثار بزرگان طریقۀ مولویه است که سلطان ولد نیز به عنوان یکی از اقطاب این فرقه از این اصل مستثنی نیست. وی که در وادی عرفان عملی به مراتب بالایی دست یافته و به باور خودش «مقام معشوقی» را در عرصۀ ولایت درک نموده است. در زمینۀ تأویل آیات قرآن و احادیث معصومان(ع) نظریه های قابل توجهی دارد. نویسندگان در این جستار، گفتارهای سلطان ولد را درباره بطنگرایی بررسی می کنند و دیدگاه های او را درخصوص احادیث و روایات با دیگر عرفا مقایسه و در چهار بخش «تأویلهای مرتبط با انبیا و اولیا»، «تأویلهای مرتبط با سلوک عرفانی»، «تأویلهای مرتبط با ذکر خداوند» و «تأویلهای عرفانی دیگر از احادیث» نقد و تحلیل می نمایند. نتیجۀ این پژوهش آشکار می کند که در دیدگاه سلطان ولد، قرآن بطون مختلفی دارد و سراسر لغز و معماست که انسان کامل میتواند به کنه اسرار آن دست یابد و هفت بطن آن را درک کند .ولد خود را از آیات قرآن می شمارد و معتقد است کسی می تواند تأویلات او را درک کند که هم جنسش باشد و چون او پای به وادی فنا بگذارد و به مقام تمکین برسد. وی همچنین در عرصۀ تأویل احادیث نیز نظرهای بکری دارد و با تمسک به گفتار معصومان(ع) به تبیین و تشریح اصول عرفانی می پردازد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
4 - بنیاد اسطورهای استعارة مفهومی مرگ در مثنوی معنوی
علیرضا شعبانلودر عرفان اسلامی، مسیر عمدة رسیدن به شناخت حقیقت و اتصال به آن، مرگ است. مرگ، مرغ جان را از قفس تن میرهاند و به زندگی معنا میبخشد و مقصد و مقصودش را مشخص میکند؛ از این رو مرگ ثمره و میوة زندگی است. این تفکر در برخی از اساطیر نیز وجود دارد. مولوی از جمله عارفانی است که أکثردر عرفان اسلامی، مسیر عمدة رسیدن به شناخت حقیقت و اتصال به آن، مرگ است. مرگ، مرغ جان را از قفس تن میرهاند و به زندگی معنا میبخشد و مقصد و مقصودش را مشخص میکند؛ از این رو مرگ ثمره و میوة زندگی است. این تفکر در برخی از اساطیر نیز وجود دارد. مولوی از جمله عارفانی است که در تصویر سیمای مرگ، از اندیشههای اساطیری بهره برده است. در این مقاله با استفاده از روش و نظریة استعاره مفهومی، استعارههای حوزه مرگ را در مثنوی مولوی کاویدیم تا بدانیم چه نسبتی میان اندیشة مولوی دربارة مرگ با اندیشههای اسطورهای وجود دارد و نقش باورهای اساطیری در تعریف مسیر سلوک عرفانی چیست. دریافتیم که مولوی چون اغلب عرفا، مرگ (بهویژه مرگ بیمرگی) را در چارچوب «سفرِ بازگشت و بالارونده به سوی اصل/ حق/ حقیقت» شناخته و پرداخته است و از این رهگذر، راه سلوک عرفانی را بازنموده، و مرگ را روش شناخت حقیقت و نیل به عرفان معرفی کرده و نقش مهم آن را در فرایند دریافت معرفت الهی و سلوک عرفانی نشان داده است. مبنای این استعاره، اصل دوگانگی جان و تن در باور به ثنویت ایرانیان باستان است که در منطقة آسیای غربی و شمال آفریقا و جنوب اروپا گسترش یافته بود تا این که از خرقة «مُثُل» افلاطون سر برآورد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
5 - بازشناخت احوال عرفانی و شیطانی به روایت «ترزا آویلایی» و «مولوی»
بخشعلی قنبریاز منظر نگرشهای معنوی، یکی از تقسیم بندیهای احوال درونی انسان، عرفانی و شیطانی است. شناخت این احوال به ویژه احوال عرفانی و شیطانی از مباحث مهم معرفت شناسی عرفانی بوده، خود عارفان هم به این امر تفطن داشته اند. «ترزا آویلایی» (1515- 1582 م.) و «مولوی» (604- 672 ق.) در آ أکثراز منظر نگرشهای معنوی، یکی از تقسیم بندیهای احوال درونی انسان، عرفانی و شیطانی است. شناخت این احوال به ویژه احوال عرفانی و شیطانی از مباحث مهم معرفت شناسی عرفانی بوده، خود عارفان هم به این امر تفطن داشته اند. «ترزا آویلایی» (1515- 1582 م.) و «مولوی» (604- 672 ق.) در آثارشان کم و بیش به این امر پرداخته اند. استخراج و مقایسۀ نظرهای این دو عارف می تواند در شناخت احوال حقیقی و کاذب عرفانی کمک شایانی کند. بررسی این مسئله نشان میدهد که هر دو عارف، منشأ اصلی احوال حقیقی عرفانی را خدا و منشأ احوال کاذب را شیطان و توهم آدمی می دانند و با عروض احوال عرفانی، تسلّیّاتی هم برای انسان ارزانی می شود که آنها هم به دو دسته عرفانی و شیطانی تقسیم می شوند. ظاهراً هم ترزا و هم مولوی، هر دو بر این نظرند که احوال اصیل ناظر به آینده، قابلیت تحقق دارند، اما احوال کاذب در حد اموری ذهنی یا بیانی باقی می مانند. سخنان ترزا در این زمینه دقیق تر و جزئی تر از مولوی است. هر دو عارف در مواردی برای تشخیص احوال حقیقی از احوال کاذب، آزمودن شخصی را پیشنهاد می کنند؛ يعني تا زماني كه خود شخص چنين احوالي را از سر نگذراند، نميتواند ساير موارد را تشخيص دهد. مولوی در این زمینه از تشخيص اصالت يك حال عرفاني از طريق حال عرفاني ديگر یاد می کند که با نظر ترزا شباهت دارد. به اعتقاد هر دو عارف، احوال حقیقی، انسان را از اسارت دنیا رها می سازد، در حالی که احوال کاذب، انسان را اسیر دنیا و خواهش های نفسانی میکند. بهره گیری از معیارهای آشکار نبودن القائات دروغين و شباهتشان به رؤيا، در دسترس بودن احوال کاذب و دور از دسترس بودن احوال عرفانی و امکان راستی آزمایی آنها در نماز و نیایش می تواند در تشخیص این احوال کمک کند. غيرمنتظره، انتساب ناپذیر بودن احوال ناب به خود و معطوف ساختن توجهات انسان به خدا، تقویت اخلاق و دین داری، از شاخصه های احوال عرفانی است. در بیان این شاخص ها، ترزا دقیق و جزئی نگر و مولانا اغلب کلی نگر است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
6 - تحلیل محتوا و ساختار در تأویلهای مثنوی معنوی
مریم نافلی شهرستانی حسين آقاحسينيتأویل به معنی بازگرداندن چیزی به اصل آن است که درواقع پیشینة آن را باید در هرمنوتیک یونان جستوجو کرد. هرمنوتيک نظرية عمل فهم در جريان روابطش با تفسير متون است. عارفان به تأویل و باطن قرآن بسیار توجه داشتهاند. مولانا نیز در مثنوی از تأویل بهره برده است. او به تأویل بسی أکثرتأویل به معنی بازگرداندن چیزی به اصل آن است که درواقع پیشینة آن را باید در هرمنوتیک یونان جستوجو کرد. هرمنوتيک نظرية عمل فهم در جريان روابطش با تفسير متون است. عارفان به تأویل و باطن قرآن بسیار توجه داشتهاند. مولانا نیز در مثنوی از تأویل بهره برده است. او به تأویل بسیار گسترده مینگرد و تأویل را خاص قرآن نمیداند؛ به همین سبب از تأویل در موضوعات مختلفی بهره میبرد. روش پژوهش در این مقاله اسنادی- کتابخانهای و هدف آن تحلیل انواع تأویل در سه دفتر مثنوی از نظر محتوا و ساختار است. تأویلهای بهکاررفته در سه دفتر مثنوی براساس موضوع عبارتاند از: تأویل آیات قرآن و احادیث، تأویل داستانهای پیامبران، تأویل مباحث عرفانی، شرعی و فقهی، اخلاقی و فلسفی. با بررسی سه دفتر مثنوی معنوی 136 تأویل در این موضوعات استخراج شد که بیشتر آنها را تأویل آیات قرآن تشکیل میداد. مولوی از شگردهای مختلفی برای بیان تأویل بهره برده است؛ تأویل از زبان شخصیتهای داستان، تأویل در قالب تشبیه و استعاره، تأویل تمثیلی و تأویل سببی از آن جمله است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
7 - کثرت گرایی دینی (نجات شناختی) در مثنوی مولوی
جدیدالاسلام قلعه نویی علی وفاییپلورالیسم دینی (Religious Pluralism) از جمله مباحث مرتبط با فلسفهی دین است که به سبب توجه به مسألهی نجات و زندگی مسالمتآمیز میان پیروان ادیان، مورد توجه صاحب نظران زیادی قرار گرفته و دارای رویکردها و تقریرهای متفاوتی است. توجه عمیق مولانا به «وحدت وجود»-به عنوانیکی أکثرپلورالیسم دینی (Religious Pluralism) از جمله مباحث مرتبط با فلسفهی دین است که به سبب توجه به مسألهی نجات و زندگی مسالمتآمیز میان پیروان ادیان، مورد توجه صاحب نظران زیادی قرار گرفته و دارای رویکردها و تقریرهای متفاوتی است. توجه عمیق مولانا به «وحدت وجود»-به عنوانیکی از ارکان اصلی اعتقادات وی- و القای روحیهی تسامح و تساهل به مخاطبان خود، باعث شده تا عدهای وی را «کثرتگرا» بنامند؛ امّا اینکه وی، واقعاً واجد چنین نامگذاری بودهیا نه و اگر بوده، پلورالیسم دینی از دیدگاه او چه کیفیّتی دارد و چه مواردی را شامل میشود، از جمله سؤالاتی است که در مورد مولانا مطرح است. مقالهی حاضر در جستجوی پاسخ این سؤالات، بر اساس مثنوی است. بنابراین، در این مقاله، ضمن تعریف پلورالیسم دینی و بیان رویکردهای آن، آرای کثرت گرایان در باب حقانیت ادیان مطرح شده و بازتاب این آرا در اندیشههای مولوی آمده است. بازخوانی اندیشههای مولوی بیانگر این نکته است که ردّپای نظریهی پلورالیسم دینی، کم و بیش در اندیشههای او دیده میشود؛ امّا پلورالیسم را به معنای امروزی آن نمیپذیرد و در نهایتیک دین را حق میداند. هدف از این جستار آن است که مخاطبان مثنوی با پیروی از شیوهی مولوی در مسائل معرفتی و دینی، در جهت تقریب بین ادیان و تفاهم میان صاحبان آنها گام برداشته و همچنین برای رفع اختلافات و دشمنیهای دینی و عقیدتی نوعی آمادگی ذهنی ایجاد شود. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
8 - ماهیت مرگ و اهداف مرگ ستایی از دیدگاه مولانا
منوچهر کمری ملکمحمد فرخزاد"ماهیت" ، اصطلاحی است که به ذات و چیستی اشیاء و پدیده های جهان هستی اطلاق می شود و بر این اساس منظور از "ماهیت مرگ"، چیستی و حقیقت آن است. مرگ در کاربرد عامه به معنای نیست شدن هستی این جهان و پایان زندگی است. اما صاحبان قلم و اندیشه در حوزه های مختلف فکری، بویژه در قلمر أکثر"ماهیت" ، اصطلاحی است که به ذات و چیستی اشیاء و پدیده های جهان هستی اطلاق می شود و بر این اساس منظور از "ماهیت مرگ"، چیستی و حقیقت آن است. مرگ در کاربرد عامه به معنای نیست شدن هستی این جهان و پایان زندگی است. اما صاحبان قلم و اندیشه در حوزه های مختلف فکری، بویژه در قلمرو عرفان و تصوف، بر اساس نوع نگرششان از جهان پس از مرگ، از زاویه ی دید خاص خود به تبیین" ماهیت و مفهوم مرگ" پرداخته اند. مولانا نیز که در گستره ی شعر و عرفان، مقامی چشمگیر دارد، "مرگ ستایی و رابطه ی مفهومی ماهیت مرگ و زندگی" در هندسه ی فکری او با سیمای دیگر گونه و بصورت ویژه در کانون توجه اش قرار گرفته است. او، اولین و آخرین کسی نیست که در تشریح" ماهیت مرگ و ستایش آن" کوشیده باشد، اما "مرگ ستایی اشتیاق محور و غرابت زدایی از ماهیت و سیمای آن" ، در ضمن تأکید بر جاذبه های معنادار پنهان در" فلسفه ی زندگی" در قالب تصویر آفرینی های هنرمندانه ، در آثار او بسامدی بالا و کم نظیر دارد. در این جستار کوشیده ایم از طریق دقت و پژوهش در دیدگاه او و بر اساس آثار ارزشمندش ، بخصوص کتاب گرانسنگ مثنوی شریف، "ماهیت مرگ، اهداف و انگیزه های مرگ ستایی و قصه ی اشتیاق او" در برخورد با این حادثه ی رمزآلود را ،ضمن برشمردن سرچشمه های فکری اش در این زمینه، مورد تحلیل و پژوهش قرار دهیم. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
9 - بررسی خودشیفتگی و فرافکنی در حکایت نخچیران و شیر مثنوی معنوی
محمد کریمی بدریه قوامیواژۀ نارسیسم در معنی خودشیفتگی را اولین بار فروید به کار برد. البتّه دیگران، قبل از فروید، آن را در معنی خودپرستی و تحقیر کننده، برای توصیف نگرش روانی در روانشناسی بالینی مطرح کرده اند. این اختلال شخصیت در بسیاری از موارد منجر به فرافکنی می شود. فرافکنی یکی از مکانیسم أکثرواژۀ نارسیسم در معنی خودشیفتگی را اولین بار فروید به کار برد. البتّه دیگران، قبل از فروید، آن را در معنی خودپرستی و تحقیر کننده، برای توصیف نگرش روانی در روانشناسی بالینی مطرح کرده اند. این اختلال شخصیت در بسیاری از موارد منجر به فرافکنی می شود. فرافکنی یکی از مکانیسم های روان شناسی است که از طریق آن می توان به ضمیر و درون انسان ها پی برد و شناخت نسبی از شخصیت آن ها به دست آورد. مولانا جلال الدین محمد بلخی در آثار خود به ویژه در مثنوی معنوی به جنبۀ روان شناختی رفتار انسان توجّه کرده است. در این مقاله برآنیم، خودشیفتگی و فرافکنی را به عنوان یکی از مفاهیم نوین روانشناسی، در حکایت نخچیران و شیر مثنوی معنوی، با رویکردی توصیفی ـ تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، مورد بررسی و تحلیل قرار دهیم. یافته ها نشان می دهد که مولانا، شخصیت خودشیفته را، مشکل کلّی بشریت می داند و میخواهد به شیوهای راهکاری برای آن بیابد. سراسر مثنوی مبارزه با خودشیفتگی و غرور است. در حکایت، شیر با خویشتن خود دیدار می کند و به حقیقت خود می رسد. درواقع، خرگوش شیر را نکشت، خشم و خود شیفتگی شیر و عدم توکّل او به خداوند، موجب غفلت و در نهایت هلاکش شد. مسالۀ دیدار در زبان مولانا، گاه با تعابیر و نشانه هایی همچون: آب، چشمه، جویبار، چهره، عکس خود را در آب دیدن و ... بیان می شود که افسانۀ نارسیس را در عالم اسطوره تداعی می کند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
10 - پژوهشی در داستانهای طنز ادب فارسی با نظر به مؤلفههای تفکر فلسفی
فاطمه عظمت مدار یحیی قائدیهدف از این پژوهش، مقایسه مؤلفههای تفکر فلسفی در داستانهای طنز منتخب از متون کهن و معاصر ادب فارسی است. بهمنظور دستیابی به این هدف، یک داستان از کتاب مثنوی مولوی و یک داستان از کتاب طنز و شوخطبعی ملانصرالدین اثر عمران صلاحی گزینش و مورد تحلیل و مقایسه قرار گرفتند. ملاک أکثرهدف از این پژوهش، مقایسه مؤلفههای تفکر فلسفی در داستانهای طنز منتخب از متون کهن و معاصر ادب فارسی است. بهمنظور دستیابی به این هدف، یک داستان از کتاب مثنوی مولوی و یک داستان از کتاب طنز و شوخطبعی ملانصرالدین اثر عمران صلاحی گزینش و مورد تحلیل و مقایسه قرار گرفتند. ملاک مقایسه، مؤلفههای تفکر فلسفی از دیدگاه لیپمن است که این مؤلفهها در مراحل نخست پژوهش پس از مطالعه آثار لیپمن شناسایی و به سه گروه مؤلفههای تفکر انتقادی، خلاق و مراقبتی تقسیمبندی شدند. در گام بعد، به کمک روش «تحلیل محتوای قیاسی» و با توجه به چهارچوب نظری فراهمشده در بخش نخست، مؤلفههای تفکر فلسفی در شخصیتهای داستانها شناسایی و تحلیل شدند. یافتههای پژوهش نشان داد که در بُعد تفکر انتقادی، داستان گزینش شده از مثنوی (روباه و درازگوش در بارگاه شیر) غنای بیشتری داشته و حضور دو مؤلفه داوری صحیح و حساسیت به زمینه در این داستان، توان بیشتری در تقویت تفکر انتقادی به آن بخشیده است. در بُعد تفکر خلاق و تفکر مراقبتی نیز داستان منتخب از طنز و شوخ طبعی ملانصرالدین (بزرگ شهر)، به دلیل برخوردار بودن از مؤلفههایی چون استقلال، نوآوری، آزمونگری، شگفتی و تخیل در بُعد تفکر خلاق و مؤلفههای تفکر فعال و تفکر هنجاری در بُعد مراقبتی، بستر مناسبی را در پرورش تفکر فلسفی فراهم میآورد. بنابراین، هر دو داستان به دلیل آنکه حاوی مؤلفههایی در زمینه ابعاد گوناگون تفکر فلسفیاند، از توانایی لازم در پرورش این نوع تفکر برخوردار بوده و میتوان در حلقههای کندوکاو از آنها بهره برد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
11 - مقایسه ساختاری حکایات مشترک حدیقه سنایی و مثنوی مولوی
سپیده پرتوی مهدی کارگرسنایی و مولوی دو تن از شاعران بزرگ ادب فارسی می باشند که آثار عرفانی سترگی در ادبیات فارسی پدید آورده اند. سنایی شاعر و عارف قرن ششم، بزرگ ترین قصیده سرای ادب فارسی می باشد که از پایه گذاران ادبیات منظوم عرفانی است و مولوی شاعر غزل سرای قرن هفتم می باشد که غزل عرفانی را أکثرسنایی و مولوی دو تن از شاعران بزرگ ادب فارسی می باشند که آثار عرفانی سترگی در ادبیات فارسی پدید آورده اند. سنایی شاعر و عارف قرن ششم، بزرگ ترین قصیده سرای ادب فارسی می باشد که از پایه گذاران ادبیات منظوم عرفانی است و مولوی شاعر غزل سرای قرن هفتم می باشد که غزل عرفانی را به اوج کمال رساند. در پژوهش حاضر با شیوه کتابخانه ای، از طریق مطالعه کتب، مقالات و پژوهش های مرتبط، با روش تحلیل متن و با رویکرد تطبیقی، به بررسی حکایات مشترک حدیقه سنایی و مثنوی مولوی پرداخته شده است تا حکایات با مضمون مشترک و ساختار متفاوت مورد مقایسه قرار گرفته و تفاوت ها برجسته سازی شود. بنابر مطالعات صورت گرفته، کاربرد شگردهای داستان پردازی در حکایات مولوی به صورت نمایان تری جلوه گر شده است، زیرا میزان استفاده او از عناصر روساختی داستان به ویژه زاویه دید، شخصیت و گفتگو بسیار بیشتر بوده و در مقابل، عنصر زمان و مکان دارای کمترین میزان می باشد، درحالیکه این دو عنصر در حدیقه به بالاترین حد خود رسیده است. از تصرفات اصلی مولوی در مآخذ، پویا کردن شخصیت های ایستا و نیز افزودن انواع گفتگو و اضافه کردن شخصیت های گوناگون می باشد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
12 - ارزیابی تأثیرات اجتماعی انتقال مسیر ویژه اتوبوسهای تندرو (BRT) در خیابان مولوی
زهرا خستومعاونت حملونقل و ترافیک منطقۀ 12 شهرداری تهران با هدف افزایش ایمنی خیابان مولوی و ساماندهی حملونقل عمومی، طرح انتقال خط BRT مولوي از ضلع جنوب به وسط خيابان را ارائه داده است. این مقاله میکوشد تا ضمن بررسی نیازها، وضعیت و دیدگاههای ذینفعان خیابان مولوی، پیامدهای اج أکثرمعاونت حملونقل و ترافیک منطقۀ 12 شهرداری تهران با هدف افزایش ایمنی خیابان مولوی و ساماندهی حملونقل عمومی، طرح انتقال خط BRT مولوي از ضلع جنوب به وسط خيابان را ارائه داده است. این مقاله میکوشد تا ضمن بررسی نیازها، وضعیت و دیدگاههای ذینفعان خیابان مولوی، پیامدهای اجتماعی و فرهنگی انتقال این خط را بر زیست اجتماعی خیابان مولوی بررسی کند. روششناسی اصلی این پژوهش بر اساس رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی و با استفاده از فن مصاحبۀ عمیق و فوکوس گروپ انجام گرفته است. در این راستا با تکیه بر چارچوب نظری زیستپذیری برخی از مفاهیم چون پایداری، حملونقل پایدار، کیفیت زندگی و ایمنی در نظر گرفته شده است. یافتهها بیانگر این است که انتقال خط BRT مولوی میتواند ایمنی خیابان را افزایش دهد؛ اما در عین حال تحقق این امر نیازمند همکاری بالای سازمانی پلیس راهور در این خیابان است. از سوی دیگر هرچند دوطرفه شدن خیابان نیز بخشی از مطالبات اجتماعی و اقتصادی کسبه و ساکنان این خیابان و محلات هرندی و تختی را تأمین میکند، میتواند میزان تقاضا برای تردد و ترافیک را در خیابان مولوی افزایش دهد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
13 - بررسی تطبیقی هفت مرحله عرفانی در آثار مولوی و عطار
لیلا فرزانه حسینقلی صیادی سید محمود رضا غیبی<p>مراحل هفتگانه عرفانی یکی از موضوعات مهم و قابل‌تأمل در سيروسلوك عرفاني به‌حساب می آیند. بررسي و فهميدن معني و مفهوم آن‌ها، سالك و رهرو راه حق را كمك می کند تا كه اين راه را با آگاهي بيشتري طي نمايد. در این پژوهش سعی شده است با بررسی هفت مرحله عرفانی در أکثر<p>مراحل هفتگانه عرفانی یکی از موضوعات مهم و قابل‌تأمل در سيروسلوك عرفاني به‌حساب می آیند. بررسي و فهميدن معني و مفهوم آن‌ها، سالك و رهرو راه حق را كمك می کند تا كه اين راه را با آگاهي بيشتري طي نمايد. در این پژوهش سعی شده است با بررسی هفت مرحله عرفانی در آثارعطار و مولوی آشنایی مخاطبان را با مقامات عرفانی و طرز تلقی عرفا و صوفیان فراهم آورد. همچنین روشن کردن مفاهیم هر یک از این مقامات با توجه به نظر عطار و مولوي و بیان چگونگی کاربرد این مفاهیم در داستان‌های عرفانی و اخلاقی آن دو از دیگر اهداف این پژوهش است. نشان داد که در برخی موارد آراء عطار و مولوی متفاوت است . همچنین صوفیه و عرفا هر کدام نظرات مخالفی در خصوص سیر الی الله و لقاء الله دارند. آنچه در ابتدای پیدایش رسمی تصوف متأثر از غرب در ایران و حوزه تأثیر آیینی و زبانی آن به وجود آمد تا به مولوی و عطار رسید هرچند ظاهری زیبا و دگرگون بود و دائم با شریعت مداران در تضاد بود و ملغمه‌ای از انواع تفکرات از نوع نگرش فلاسفه یونانی و التقاطی از سایر افکار بود، جریان‌هایی به‌موازات هم و گاهی در تباین باهم را شکل داد.که در ادامه مسیر تصوف نقش بسزایی را ایفا نمود.</p> تفاصيل المقالة