• فهرست مقالات Rentier State

      • دسترسی آزاد مقاله

        1 - بررسی مقایسه‌ای چارچوب‌های تحلیلی و روش‌شناختي مطالعات نفت وسیاست
        سعید  میرترابی
        این مقاله بر آن است تا با رویکردی مقایسه‌ای نشان دهد که ادبیات دولت رانتیر در خلال حدود چهار دهه اخیر خلاف تصور رایج، نه به لحاظ محتوی و نه از نظر روش مطالعات، وضعیتي یکدست نداشته و فراز ونشیب‌های بسیاری را طی کرده است. این مطالعات را از نظر چارچوب‌های تحلیلی وروشي، به چکیده کامل
        این مقاله بر آن است تا با رویکردی مقایسه‌ای نشان دهد که ادبیات دولت رانتیر در خلال حدود چهار دهه اخیر خلاف تصور رایج، نه به لحاظ محتوی و نه از نظر روش مطالعات، وضعیتي یکدست نداشته و فراز ونشیب‌های بسیاری را طی کرده است. این مطالعات را از نظر چارچوب‌های تحلیلی وروشي، به دو دسته‌ متمایز از هم تقسیم کرده‌ايم. نسل اول این مطالعات از دهه 1970 آغاز شد اما ناکامی تحلیل‌های رانتیری در توضیح شرایط کشورهای نفت‌خیز و تبیین آثار کاهش شدید درآمدهای نفت در دهه 1980، انتقادهایی جدی را بر انگیخت. نقدهایی که در ارتباط با موج نخست این مطالعات مطرح شد، زمینه بازنگری‌های اساسی را در روش مطالعات و شیوه مفهوم‌سازی رانت‌های خارجی و سنجش آن‌ها فراهم کرد. در نتیجه به تدریج موج دومی از این دست مطالعات بویژه از دهه 1990 شکل گرفت که می‌توان آن را نوعی تجدیدنظرطلبی در مطالعات دولت رانتیر در نظر گرفت. این رویکرد بتدریج متغیرهای تازه‌ای در مطالعات وارد کرد و به پیشینه تاریخی کشورهای نفت‌خیز و زمان ورود درآمدهای نفت(با توجه به مراحل مختلف شکل گیری دولت و رژیم حاکم) توجه بیشتری نشان داد. همچنین با پرهیز از نگاه ساختاری به رانت‌های نفتی، بر رابطه دو سویه میان این گونه رانت‌ها و شرایط اجتماعی، سیاسی کشورهای نفت‌خیز تأکید کرد. شماری از هواداران این رویکرد جدید نیز معیارهای تازه‌ای برای سنجش آثار درآمدهای نفتی پیشنهاد کردند. این رویکرد جدید، امکان ارائه تحلیل‌هایی پیچیده‌تر را بویژه در حوزه‌های ثبات سیاسی و گذار دموکراتیک در کشورهای نفت‌خیز فراهم کرد؛ تحلیل‌هایی که تجربه‌های متفاوت دولت‌های متکی به صدور نفت را در این حوزه‌ها بهتر توضیح می‌دهند. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        2 - نقدی بر تحلیل‌های طبقاتی مبتنی بر رفتار انتخاباتی طبقۀ متوسط جدید در انتخابات (با تأکید بر انتخابات ریاست جمهوری دوره‌های هفتم (1376) و نهم (1384))
        سعید میرترابی سيد مهدي  ميرعباسي
        در فاصلۀ سال‌های 1376 تا 1384، بسیاری از عوامل مؤثر در رشد و توسعۀ طبقۀ متوسط جدید در ایران همچون رشد اقتصادی، گسترش شهرنشینی، گسترش سطح آموزش و سواد، توسعة نهادهاي نظام سياسي و گسترش دستگاه بوروكراسي دولت، توسعۀ نشر و انتشارات و... همچنان به رشد خود ادامه دادند و در نت چکیده کامل
        در فاصلۀ سال‌های 1376 تا 1384، بسیاری از عوامل مؤثر در رشد و توسعۀ طبقۀ متوسط جدید در ایران همچون رشد اقتصادی، گسترش شهرنشینی، گسترش سطح آموزش و سواد، توسعة نهادهاي نظام سياسي و گسترش دستگاه بوروكراسي دولت، توسعۀ نشر و انتشارات و... همچنان به رشد خود ادامه دادند و در نتیجه می‌توان انتظار داشت وزن قشر میانی جامعه در این سال‌ها در میان گروه‌بندی‌های اجتماعی رو به افزایش گذاشته باشد. از سوی دیگر در عمده تحلیل‌های طبقاتی مرتبط با نتایج انتخابات در سال‌های 1376 و 1380، بر نقش پیشرو طبقۀ متوسط تازه گسترش یافته در جامعه، در رقم زدن نتایج جدید و پیروزی شعارهای مرتبط با توسعۀ سیاسی تأکید شد. با این همه در شرایطی که عوامل مرتبط با گسترش طبقۀ متوسط جدید در جامعه در فاصلۀ سال‌های 1376 تا 1384 همچنان به رشد خود ادامه دادند، در انتخابات ریاست جمهوری سال 1384 (در دور اول)، نامزد انتخاباتی ای که مستقیماً شعارهای مرتبط با توسعۀ سیاسی را سر داد، از پیروزی بازماند و در دور دوم نیز با وجود حمایت گستردۀ طیف اصلاح طلبان از نامزد رقیب، در نهایت فردی به پیروزی گسترده رسید که در شعارهایش، کمتر اثری از آمال و اهداف منتسب به طبقۀ متوسط جدید در جامعه دیده می‌شد. مقالۀ حاضر در توضیح این تحول معماگونه، نشان می‌دهد که «ساختار اقتصادی دولتی- رانتی در کشور، کاربرد تحلیل‌های رایج طبقاتی به ویژه تحلیل‌های مبتنی بر رفتار سیاسی و انتخاباتی طبقۀ متوسط جدید را با محدودیت‌های خاصی روبه رو می‌کند و در پیش‌بینی نتایج انتخابات نمی‌توان تنها بر عوامل و متغیرهای مرتبط با گسترش کمّی طبقۀ میانی و نقش هدایت‌گر آن در تعیین علایق انتخاباتی دیگر گروه‌های اجتماعی تکیه کرد». مقاله بر اهمیت عوامل ساختاری مرتبط با اقتصاد سیاسی نفت در شکل دادن به قشربندی گروه‌های اجتماعی در کشورهای نفت خیز تأکید می‌ورزد و نشان می‌دهد این عوامل چگونه به شکل‌گیری طبقۀ متوسطی کمک می‌کنند که لزوماً از ویژگی‌ها و علایق نسبت داده شده به این طبقه مطابق با نظریه‌های رایج در بحث توسعۀ سیاسی، برخوردار نیست. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        3 - شکل‌گیری دولت رانتیر و تاثیر آن در فروپاشی رژیم پهلوی دوم
        مجيد  عباس‌زاده مرزبالي
        هدف اين مقاله، بررسي چگونگي تأثير افزايش درآمدهاي نفتي در فروپاشي رژيم پهلوي‌ دوم مي‌باشد. بدين‌منظور نيز از الگوي تئوريک دولت رانتير بهره برده مي‌شود. مقاله بر اين باور است که مفهوم‌سازي دولت محمدرضاشاه به‌عنوان يك دولت رانتير، مي‌تواند ما را در فهم ساختار اين دولت و چ چکیده کامل
        هدف اين مقاله، بررسي چگونگي تأثير افزايش درآمدهاي نفتي در فروپاشي رژيم پهلوي‌ دوم مي‌باشد. بدين‌منظور نيز از الگوي تئوريک دولت رانتير بهره برده مي‌شود. مقاله بر اين باور است که مفهوم‌سازي دولت محمدرضاشاه به‌عنوان يك دولت رانتير، مي‌تواند ما را در فهم ساختار اين دولت و چگونگي سرنگوني آن ياري دهد. طبق نظريه دولت رانتير، هر دولتي که ميزان قابل‌توجهي از درآمدش از رانت‌هاي خارجي باشد و آن‌ها را بدون هيچ‌گونه ارتباطي با فرايندهاي توليد داخلي به شکلي منظم دريافت نمايد، دولت رانتير به‌حساب مي‌آيد. اين‌گونه دولت‌ها تأثيرات منفي‌اي بر عرصه‌هاي اقتصاد، سياست و جامعه از خود برجاي مي‌گذارند، که اين مسئله مي‌تواند موجب بحران مشروعيت و فروپاشي آن‌ها گردد. دولت پهلوي دوم نيز از اواخر دهه 1330 و در نتيجه افزايش درآمدهاي نفتي، به يک دولت رانتير تبديل شده بود. رانتيري‌شدن اين دولت، به‌طور کلي تأثيراتي بر عرصه‌هاي اقتصاد، سياست و جامعه‌ ايران برجاي گذاشت که نمي‌توانست به‌نفع ثبات رژيم باشند. از جمله مهم‌ترين اين تأثيرات مي‌توان به تسلط هرچه ‌بيشتر دولت بر اقتصاد، افزايش سهم نفت در نظام بودجه و برنامه‌هاي توسعه، افزايش خودکامگي شاه، گسترش دستگاه‌هاي امنيتي و سرکوب سياسي، تسلط دستگاه ديوان‌سالاري بر جامعه، گسترش فساد مالي و ترويج روحيه رانتي، و ترويج فرهنگ رسمي از سوي رژيم، اشاره کرد. اين وضعيت در مجموع موجب ايجاد شکاف بيشتر ميان حکومت و مردم و بي‌اعتمادي آن‌ها نسبت به رژيم گشت و به فروپاشي‌ آن در سال 1357 کمک نمود. لازم به ذکر است که در اين مقاله، از روش توصيفي- تحليلي استفاده شده است. پرونده مقاله