• فهرست مقالات Names

      • دسترسی آزاد مقاله

        1 - نقدي بر جايگاه اتيمولوژي در روش‌شناسيِ احمد فرديد
        مهدي  فدائي مهرباني
        يكي از مهم‌ترين وجوهي كه در برسي متون ادبي همواره يك محقق بايد به آن اهتمام ورزد، نگاه به متن مورد نظر از منظر اتيمولوژيك است. از آنجا كه هر متن ادبي در ساخت و بافت زماني و مكانيِ خود معنا مي‌يابد، بررسي هر متن مستلزم يافتن رابطة دلالت ميان لفظ و معنا در تاريخ كاربرد آن چکیده کامل
        يكي از مهم‌ترين وجوهي كه در برسي متون ادبي همواره يك محقق بايد به آن اهتمام ورزد، نگاه به متن مورد نظر از منظر اتيمولوژيك است. از آنجا كه هر متن ادبي در ساخت و بافت زماني و مكانيِ خود معنا مي‌يابد، بررسي هر متن مستلزم يافتن رابطة دلالت ميان لفظ و معنا در تاريخ كاربرد آن است. روش اتيمولوژيك كه در واقع اساسي‌ترين روشِ فهم معناي الفاظ در متون ادبي است، به ما كمك مي‌كند تا بتوانيم با ريشه‌شناسيِ تاريخيِ معناي الفاظ، نسبت و دلالت ميان لفظ و معنا را در زمان و مكان وضع شدة آن بررسي كنيم. بنابراين، اتيمولوژي اهميت بسياري در حوزة ادبيات دارد. سيد احمد فرديد اساس مباحث خود را بر اتيمولوژي استوار كرده است و همواره به الفاظِ موجود در ادبيات از منظر اتيمولوژيك نگاه مي‌كند. اين مقاله به بررسي جايگاه اتيمولوژي در روش‌شناسي احمد فرديد مي‌پردازد و با نقد كاربرد اتيمولوژي در آراء فرديد، ايرادات فرديد را در به كارگيري اين روش نشان مي‌دهد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        2 - مبانی رابطۀ انسان با طبیعت از دیدگاه مولوی
        سید حمیدرضا رئوف مهدی حسن زاده
        تعامل انسان با طبیعت، بخش عمدة زیست انسانی است که به دلیل آسیب‌های جدی در این حوزه، نیازمند تجدیدنظر و ارائۀ رویکردهای مؤثری است که این تعامل را به شکلی پایدارتر و معنادار ترمیم کند. يكي از این رویکرد های مؤثر، نگرش عرفانی مولاناست که بر جايگاه ويژة انسان در عالم و پیون چکیده کامل
        تعامل انسان با طبیعت، بخش عمدة زیست انسانی است که به دلیل آسیب‌های جدی در این حوزه، نیازمند تجدیدنظر و ارائۀ رویکردهای مؤثری است که این تعامل را به شکلی پایدارتر و معنادار ترمیم کند. يكي از این رویکرد های مؤثر، نگرش عرفانی مولاناست که بر جايگاه ويژة انسان در عالم و پیوند با آن تأكيد دارد. این مقاله با بررسی مبانی پیوند انسان با طبیعت در جهان بینی مولانا، به ترسیم الگویی پرداخته است که بر اساس آن، انسان باید طبیعت را در باطن، همانند خود تجلی اسما و صفات گوناگون الهی دانسته و در مقام خلیفۀ الهی، نگهبان آن باشد. علاوه بر آن، عملکردهای انسانی در عالم، بازخوردهای اجتناب‌ناپذیری را بر وی تحمیل خواهد نمود و انسان باید تلاش کند تا در حوزۀ عکس العمل، بازخوردهای منفی را از بین ببرد. در نتیجه با درک درست جایگاه ویژۀ انسان و شناخت ویژگی های انسان و طبیعت، چگونگی ارتباط همدلانه وی با طبیعت از دیدگاه مولانا آشکار می گردد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        3 - اکوسوفی و ابن عربی (کاربست تناکح اسما و صفات الهی در اخلاق زیست محیطی)
        حمزه  علی بهرامی محسن  شیراوند
        اکوسوفی(Ecosophy) علمی بین رشته ای است که از امتزاج دو حوزه طبیعی و معرفت شناختی نضج می گیرد. بحث پیرامون تناکح اسما و صفات الهی بحثی کاملا عرفانی است، لکن در این نوشتار قصد داریم آنرا در حوزه زیست محیطی بکار گیریم. هدف ما در این پژوهش کاربست این موضوع در حوزه اخلاق زیس چکیده کامل
        اکوسوفی(Ecosophy) علمی بین رشته ای است که از امتزاج دو حوزه طبیعی و معرفت شناختی نضج می گیرد. بحث پیرامون تناکح اسما و صفات الهی بحثی کاملا عرفانی است، لکن در این نوشتار قصد داریم آنرا در حوزه زیست محیطی بکار گیریم. هدف ما در این پژوهش کاربست این موضوع در حوزه اخلاق زیست محیطی و استخراج آموزه های مرتبط با مسائل زیست محیطی است. محور بحث در این پژوهش بررسی و تبیین جایگاه طبیعت در ابن عربی و بررسی موضوع نکاح اسما و صفات الهی و چگونگی حمل این آموزه های عرفانی در اخلاق زیست محیطی خواهد بود. در این پژوهش از روش اسنادی – تحلیلی استفاده شده است. از جمله نتایج این پژوهش می توان به درونی سازی احترام به طبیعت نزد انسان به عنوان موجودی قدسی و دارای ارزش ذاتی اشاره کرد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        4 - بررسی تطبیقیِ تعلیم أسماءبه آدم درتفاسیر علامه طباطبایی وعلامه جعفری
        نعمت الله  حسنی محمود  خورسندی
        براساس تفاسیرقرآن،آنچه انسان را به والاترین مقام در بین مخلوقات و در جایگاه خلیفة اللهی و مسجود ملائکه قرارمی دهد، وابسته به همین تعلیم أسماء می باشدبنابر این،تعمق وتعقل در این مسأله ،یک واکاویِ مهم اعتقادی ومعرفتی به شمارمی رود.پژوهش حاضرکه با عنوان بررسی تطبیقیِ مساله چکیده کامل
        براساس تفاسیرقرآن،آنچه انسان را به والاترین مقام در بین مخلوقات و در جایگاه خلیفة اللهی و مسجود ملائکه قرارمی دهد، وابسته به همین تعلیم أسماء می باشدبنابر این،تعمق وتعقل در این مسأله ،یک واکاویِ مهم اعتقادی ومعرفتی به شمارمی رود.پژوهش حاضرکه با عنوان بررسی تطبیقیِ مساله ی تعلیم أسماءبه آدم در تفاسیرعلامه طباطبایی وعلامه جعفری میباشدسعی دربررسی ومقایسه نظرات مشترک و ویژه ی هریک ازاین علمای ربانی در موضوع مدنظرمی نماید.ازجمله نظرات مشترکِ این تفاسیر در موضوع مورد بحث اینست که مقصود از اسماء دراینجا حقایق عالَم هستی واشیاء عینی درخارج است که موجوداتی عاقل رانیز دربرگرفته ومقصودازتعلیم أسماءاین است که خداوند،حقایق رابرای آدم مکشوف وآشکارساخت.از نظرات ویژه ی علامه طباطبایی دراین موضوع به این مطلب می توان اشاره کردکه اسماء نامبرده، و يا مسماهاى آنها موجوداتى دارای حیات وعلم ومحجوب در پس پرده غيب بوده وخداوند درواقع قسمتی ازغيب آسمانها وزمين را به آدم تعليم دادوعلامه جعفری ذیل تفسیرابیات مربوطه از مثنوی مولوی بیان می دارد که علمِ آدم به همه حقایقِ عالَمِ خلق بوده است نه عالَم امر که روح به آن مستند می باشد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        5 - نظریة احسان از منظر عرفان و قرآن
        محمد تقی فعالی
        دین دارای ابعاد وسیع و گسترده ای است. سؤالی که مطرح می شود این که آیا می توان تمام ابعاد دین را در امری واحد و جامع خلاصه کرد و تقلیل داد؟ پاسخ مقاله حاضر مثبت است. محور مقاله نظریة احسان است. این نظریه به ما می گوید که احسان از یکسو مظهر جامع رحمان است و از سوی دیگر دی چکیده کامل
        دین دارای ابعاد وسیع و گسترده ای است. سؤالی که مطرح می شود این که آیا می توان تمام ابعاد دین را در امری واحد و جامع خلاصه کرد و تقلیل داد؟ پاسخ مقاله حاضر مثبت است. محور مقاله نظریة احسان است. این نظریه به ما می گوید که احسان از یکسو مظهر جامع رحمان است و از سوی دیگر دینِ خالص بوده وجه جامع تمام ابعاد دین می باشد. اسمِ شریفِ الله، جامع ترین اسم خداست. نام زیبای رحمان، جامع ترین نام خدا بعد از الله می باشد. مظهر اسم رحمان، احسان است. از آنجا که دین براساس اسم جامع رحمان نازل شده است، می توان گفت که احسان عصارة دین است. این نظریه دارای مبانی مختلفی است. در این مقاله ضمن بررسی ابعاد مختلف نظریة احسان، تلاش شده است مبانی و دلائل آن از منظر عرفان و قرآن تحلیل و بررسی گردد. نتیجه ای که به دست می آید این‌که احسان، ایثار و به طور کلی گذشت عصارة دین و وجه جامع دین است. روش تحقیق در مقام گردآوری کتابخانه ای ـ اسنادی و در مقام داوری توصیفی ـ تحلیلی است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        6 - مقام ولايت و نسبت آن با نبوت و رسالت در عرفان
        محمدابراهیم  ضرابیها
        حقيقت ولايت،كلمه‌اي طيبه‌ي الهي است كه‌اصل آن ثابت و فرع آن در آسمان است"ولايت"داراي درجات و منازل و مقامات وفروعات و ظهورات است و برحسب مراتب وظهوراتش، احكام آن متكثر است. ولايت يكي از محوري ترين مسائل عرفان است كه درانسان كامل تحقق پيدا مي‌كند. اين جهان عين ظهورخداوند چکیده کامل
        حقيقت ولايت،كلمه‌اي طيبه‌ي الهي است كه‌اصل آن ثابت و فرع آن در آسمان است"ولايت"داراي درجات و منازل و مقامات وفروعات و ظهورات است و برحسب مراتب وظهوراتش، احكام آن متكثر است. ولايت يكي از محوري ترين مسائل عرفان است كه درانسان كامل تحقق پيدا مي‌كند. اين جهان عين ظهورخداوند است وخداوند درمظهر خود حضور دارد.پس انسان نيزكه جزئي از اين جهان است مظهرحضرت حق‌مي‌گردد ومفهوم ولايت دراينجا معنا پيدا مي‌كند. وليّ كامل كسي است كه جميع اسماء وصفات حق را دارا باشد،و اين فرد كسي نيست جز نبيّ حقيقي. نظام دنيا و اخرت وابسته به وجود حقيقت محمديه است.چنين حقيقتي به اعتبار باطن ولايت، ربّ جميع مظاهر است. حقيقت محمديه قطب الاقطاب عالم وجود است كه جميع انبياء و اولياي الهي از شئون اين اسم اعظم به حساب مي‌آيند.گسترة نبوّت او شامل تمام مراتب غيب وشهود است وهنگامي كه در شخص تحقق مي‌يابد به ولايت خاصه و عامه تقسيم مي‌گردد. ولايت خاصه باطن نبوت است وچون يكي از اسماء الهي است، ابدي وازلي است،امّا نبوت ورسالت براساس زمان تاريخي پايان پذيرند.وليّ كامل به سبب اسماء الهي در عالم تصرف و آن را اداره مي‌كند.پس مقام ولايت،كتاب جامع الهي ونسخة عالم كبير است و اين مقال برآن است تا ارتباط و پيوستگي اين سه مفهوم ولايت، نبوت ورسالت را بررسي نمايد.وجانمايه‌ي نبوت و رسالت را كه همان مقام ولايت است به تحليل بنشيند. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        7 - بررسی و تحلیل توقیفیت اسماء و صفات حق تعالی در کلیات سعدی
        انور  ضیائی
        اصطلاح اسماء و صفات، مانند اکثر قریب به اتفاق اصطلاحات معارف اسلامی ، ریشه قرآنی دارد .از جمله اندیشه های پر سابقه در کلام اسلامی ، قول به توقیفی بودن اسماء و صفات الهی است که از این میان اهل حدیث، اهل ظاهر و حتی اشاعره و ماتریدی عقیده دارند که باید خداوند را تنها با ن چکیده کامل
        اصطلاح اسماء و صفات، مانند اکثر قریب به اتفاق اصطلاحات معارف اسلامی ، ریشه قرآنی دارد .از جمله اندیشه های پر سابقه در کلام اسلامی ، قول به توقیفی بودن اسماء و صفات الهی است که از این میان اهل حدیث، اهل ظاهر و حتی اشاعره و ماتریدی عقیده دارند که باید خداوند را تنها با نام‌ها و صفاتی که در کتاب و سنت وارد شده است، نامگذاری و وصف کرد و اسماء و صفات دیگر را بدعت می‌دانند. از دیدگاه معتزله، أسماء و صفات الهی توقیفی نیست و نامیدن و توصیف حق تعالی به نام ها و صفاتی که در قرآن و روایات نیامده است نیز رواست ،در حالی که عرفا و صوفیه و بسیاری از نزدیکان به آنها، عقیده دارند که خداوند را به هر نام نیکویی می‌توان خواند. سعدی که تحت تأثیر افکار و اعتقادات اشاعره بوده به کرّات، خداوند را به نام ها و توصیفاتی می خواند که در کتاب و سنت عیناً ذکر شده است . لذا در این تحقیق با توجه به اشعری مسلک بودن سعدی، به روش توصیفی –تحلیلی با استخراج اسماء و صفات در کلیات، به بررسی دیدگاههای او در خصوص توقیفیت اسماء و صفات خواهیم پرداخت تا ببینیم سعدی تا چه اندازه افکار و عقایدش در خصوص توقیفیت اسماءو صفات با اشاعره مطابقت دارد پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        8 - نسبت میان زبان و واقعیت در افلاطون: قرائتی از کراتولوس افلاطون در پرتو تمثیل‌های سه‌گانه‌ی جمهوری
        حسن  فتحی ابوبکر سليمان‌پور
        پيش از افلاطون مسئلة‌ زبان براي متفکراني که با آن روبرو بودند همچون پديده‌‌يي دوگانه متجلي ميشد؛ پديده‌‌يي که از منظر اسطوره‌‌يي يک امر مرموز و رازگونه بود که رابط ميان خدايان و انسان بود و از منظري ديگر گونه‌‌يي قانون براي آشکارگي حقيقت. براي هراکليتوس زبان جنبه‌‌يي را چکیده کامل
        پيش از افلاطون مسئلة‌ زبان براي متفکراني که با آن روبرو بودند همچون پديده‌‌يي دوگانه متجلي ميشد؛ پديده‌‌يي که از منظر اسطوره‌‌يي يک امر مرموز و رازگونه بود که رابط ميان خدايان و انسان بود و از منظري ديگر گونه‌‌يي قانون براي آشکارگي حقيقت. براي هراکليتوس زبان جنبه‌‌يي رازورزانه همچون لوگوس داشت که بيشتر پديداري براي اشاره به حقيقت بود تا ابزاري براي توضيح و تشريح آن. از سويي ديگر، زبان براي پارمنيدس زبان پديداري فريبنده بود که حاصل گونه‌‌يي قرارداد اجتماعي بود و مسئله‌يي از جهان محسوس که بخودي‌خود داراي ارزش چنداني نيست. سوفسطائيان نيز زبان را پديده‌يي قراردادي و نسبي ميدانستند که جز ابزاري براي سخنوري نبود و درخود هيچ حقيقت مطلقي دربرنداشت. افلاطون با توجه به اين پيش‌زمينة تاريخي، کار خود را آغاز كرد و در اين آبشخور به بررسي مسئلة زبان پرداخت و در کراتولوس ديدگاهي را پروراند که جامع و مکمل اين پيشينة تاريخي بود. زبان، براي افلاطون، پديده‌يي فريبنده و ناقص ‌است؛ پديده‌‌يي که وي در کراتولوس آن را، با توجه به ذات زبان و نسبت آن با واقعيت مورد بررسي قرار ميدهد. از آنجايي که زبان، براي افلاطون، امري مصنوع است، ذاتاً ناقص است و به همين دليل نميتواند شناختي از واقعيت بدست بدهد؛ تنها کاري که زبان ميتواند و بايد بکند اين است که هرچه صحيحتر واقعيت را بازنمايي کند و تا حد ممکن در اين کارکرد صحيح و نزديک به واقعيت باشد. زبان تابع واقعيت است و از نظر هستي‌شناختي متأخر از آن است و تنها از نظر تعليمي است که بطور موقتي بر آن تقدم زماني دارد. بعبارت ديگر، از زبان به شناخت نميتوان دست يافت، چون زبان پديداري مصنوع است که در بهترين حالت تنها ميتواند بطور ناقص واقعيت را بازنمايي کند. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        9 - نسبت ميان زبان و واقعيت در افلاطون، قرائتي از کراتولوس افلاطون در پرتو تمثيلهاي سه‌گانه‌ جمهوري
        ابوبکر سليمان‌پور
        پيش از افلاطون مسئلة‌ زبان براي متفکراني که با آن روبرو بودند همچون پديده‌‌يي دوگانه متجلي ميشد؛ پديده‌‌يي که از منظر اسطوره‌‌يي يک امر مرموز و رازگونه بود که رابط ميان خدايان و انسان بود و از منظري ديگر گونه‌‌يي قانون براي آشکارگي حقيقت. براي هراکليتوس زبان جنبه‌‌يي را چکیده کامل
        پيش از افلاطون مسئلة‌ زبان براي متفکراني که با آن روبرو بودند همچون پديده‌‌يي دوگانه متجلي ميشد؛ پديده‌‌يي که از منظر اسطوره‌‌يي يک امر مرموز و رازگونه بود که رابط ميان خدايان و انسان بود و از منظري ديگر گونه‌‌يي قانون براي آشکارگي حقيقت. براي هراکليتوس زبان جنبه‌‌يي رازورزانه همچون لوگوس داشت که بيشتر پديداري براي اشاره به حقيقت بود تا ابزاري براي توضيح و تشريح آن. از سويي ديگر، زبان براي پارمنيدس زبان پديداري فريبنده بود که حاصل گونه‌‌يي قرارداد اجتماعي بود و مسئله‌يي از جهان محسوس که بخودي‌خود داراي ارزش چنداني نيست. سوفسطائيان نيز زبان را پديده‌يي قراردادي و نسبي ميدانستند که جز ابزاري براي سخنوري نبود و درخود هيچ حقيقت مطلقي دربرنداشت. افلاطون با توجه به اين پيش‌زمينة تاريخي، کار خود را آغاز كرد و در اين آبشخور به بررسي مسئلة زبان پرداخت و در کراتولوس ديدگاهي را پروراند که جامع و مکمل اين پيشينة تاريخي بود. زبان، براي افلاطون، پديده‌يي فريبنده و ناقص ‌است؛ پديده‌‌يي که وي در کراتولوس آن را، با توجه به ذات زبان و نسبت آن با واقعيت مورد بررسي قرار ميدهد. از آنجايي که زبان، براي افلاطون، امري مصنوع است، ذاتاً ناقص است و به همين دليل نميتواند شناختي از واقعيت بدست بدهد؛ تنها کاري که زبان ميتواند و بايد بکند اين است که هرچه صحيحتر واقعيت را بازنمايي کند و تا حد ممکن در اين کارکرد صحيح و نزديک به واقعيت باشد. زبان تابع واقعيت است و از نظر هستي‌شناختي متأخر از آن است و تنها از نظر تعليمي است که بطور موقتي بر آن تقدم زماني دارد. بعبارت ديگر، از زبان به شناخت نميتوان دست يافت، چون زبان پديداري مصنوع است که در بهترين حالت تنها ميتواند بطور ناقص واقعيت را بازنمايي کند. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        10 - تناكح اسماء در نظام فكري ابن عربي
        فاطمه  محمد
        از جمله موضوعات مهمي كه ابن عربي بر اساس مباني عرفاني خود درصدد تبيين آن برآمده، رابطة وحدت و كثرت يا نحوة نشئت كثير از واحد است. او در راستاي پرداختن به مراتب عالم و برشمردن جايگاه حضرات و درجات هستي، به ارائة مبحث اسماء و صفات حق پرداخته و با تبيين صدور اسماء از ذات و چکیده کامل
        از جمله موضوعات مهمي كه ابن عربي بر اساس مباني عرفاني خود درصدد تبيين آن برآمده، رابطة وحدت و كثرت يا نحوة نشئت كثير از واحد است. او در راستاي پرداختن به مراتب عالم و برشمردن جايگاه حضرات و درجات هستي، به ارائة مبحث اسماء و صفات حق پرداخته و با تبيين صدور اسماء از ذات و روابط حاكم بر آنها، تحت دو عنوان «تناكح» و «تقابل» اسماء، سعي در توضيح چگونگي صدور اسماء كثير و خلقت موجودات از ذات واحد بسيط نمود. با توجه به عمق و دامنة بحث، در نوشتار حاضر، بشيوة توصيفي و به اجمال، به مبحث تناكح اسماء در نظام فكري ابن‌عربي ذيل عناوين فرعي معنا و تكثر اسماء، تناكح اسماء، اقسام تناكح و در نهايت، جمعبندي اين مبحث خواهيم پرداخت. اميد است اين نوشتار بتواند شاكله‌يي كلي از موضوع مورد بحث بدست دهد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        11 - ابن عربي و حكمت الهي در كلمه» آدمي؛ بررسي تصويري جامع از آدم در فصوص الحكم
        مسعود  احمدي افزادي نواب  مقربي
        نكتة مهم و اساسي در «فص آدم» از كتاب فصوص الحكم‌ ‌ابن عربي، چرايي آفرينش ‌آدم است و اينكه هدف از خلقت عالم و آدم چه بوده است؟ در مقياس درون ديني و اسلامي، نخستين پاسخ به اين پرسش همان مضمون حديث قدسي معروف است كه معرفت الهي را مبنا و دليل آفرينش ميداند. ولي اين پاسخ مب چکیده کامل
        نكتة مهم و اساسي در «فص آدم» از كتاب فصوص الحكم‌ ‌ابن عربي، چرايي آفرينش ‌آدم است و اينكه هدف از خلقت عالم و آدم چه بوده است؟ در مقياس درون ديني و اسلامي، نخستين پاسخ به اين پرسش همان مضمون حديث قدسي معروف است كه معرفت الهي را مبنا و دليل آفرينش ميداند. ولي اين پاسخ مبتني بر معرفت، نارساتر و نابسنده تر از آن است كه همة كُنه حكايت را بازگو كند و نياز به شرح و بسط دارد. از زاويه‌يي ديگر نيز ميتوان به اين مسئله نگاه كرد. در واقع دو ديدگاه متفاوت دراينجا وجود دارد؛ يك ديدگاه، برپاية تصوير عامة مؤمنان به اديان ابراهيمي است و ديگري مبتني بر وحدت وجود. در تصوير اخير كه مهمترين انگارة معرفتگرايان در شناخت الهي است، خدا ظاهر و باطن، اول و آخر است، آدم‌ ‌نيز هم خلق و هم حق است؛ جامع جميع اسماي الهي است و عالم، آيينه‌يي است كه خدا و آدم خود را در آن ميبينند و ملائكه‌ ‌هم، قواي عالم هستند؛ جلال و جمال، دو دست خدا، و انسان كامل، همان نفس واحده است و سخن آخر اينكه خليفة خدا بر زمين، جامع دو صورت خدا و صورت عالم است. در اين مقاله تلاش ميشود، اين تصوير از زواياي مختلف بررسي شود و در نهايت تصويري جامع از مسئله» مورد بحث بدست داده شود. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        12 - بررسي ديدگاه قيصري در مورد حقيقت زمان عرفاني
        حسن  مرادی محمود صیدی
        قيصري يكي از بزرگترين شارحان مكتب ابن‌عربي است كه با استفاده از مباني عرفاني، نظرية خاصي در مورد زمان ابداع كرده است. ديدگاه او در اينباره چند بخش دارد: نقادي نظريات فلسفي، بويژه ديدگاه ارسطو و ابن‌سينا، تأويل عرفاني برخي از نظريات فلسفي، تبيين حقيقت زمان طبق مباني عرفا چکیده کامل
        قيصري يكي از بزرگترين شارحان مكتب ابن‌عربي است كه با استفاده از مباني عرفاني، نظرية خاصي در مورد زمان ابداع كرده است. ديدگاه او در اينباره چند بخش دارد: نقادي نظريات فلسفي، بويژه ديدگاه ارسطو و ابن‌سينا، تأويل عرفاني برخي از نظريات فلسفي، تبيين حقيقت زمان طبق مباني عرفاني و تقسيمات آن. اما انتقادات قيصري بر ديدگاه ابن‌سينا و تأويل عرفاني وي از برخي نظريات فلسفي، با اشكالاتي مواجه است. مهمترين اشكال نظرية او، مستندات حديثي در مورد ظهور زمان، با استناد به اسم «الدهر» خداوند است، زيرا احاديث مورد استدلال قيصري، وثاقت لازم را نداشته و مدعاي او را نيز اثبات نميكنند. بدين‌لحاظ، ميتوان گفت زمان با نظر به اسم «المُقَدِّر» خداوند ظهور مينمايد و ظهور آن در مراتب مختلف، بوجود آورندة روز و شب الهي است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        13 - مراتب نظام هستي از منظر امام خميني (براساس تعليقات مصباح‌الانس)
        غلامرضا  حسين‌پور
        مفتاح‌الغيب نخستين اثري است كه رسماً در علم عرفان نظري توسط صدرالدين قونوي نگاشته شد و مصباح‌الانس‌ ‌اثر شمس‌الدين فناري نيز بعنوان شرحي تفصيلي بر اين كتاب، از آثاري است كه در استدلالي كردن مباحث عرفاني سهم بسزايي دارد. عارفاني چون امام خميني(ره) از جمله محققاني‌ هستند چکیده کامل
        مفتاح‌الغيب نخستين اثري است كه رسماً در علم عرفان نظري توسط صدرالدين قونوي نگاشته شد و مصباح‌الانس‌ ‌اثر شمس‌الدين فناري نيز بعنوان شرحي تفصيلي بر اين كتاب، از آثاري است كه در استدلالي كردن مباحث عرفاني سهم بسزايي دارد. عارفاني چون امام خميني(ره) از جمله محققاني‌ هستند كه تعليقات آنها در تبيين و ايضاح مقاصد مصباح‌الانس، بسيار مفيد بوده است. اين جستار بدنبال تبيين مراتب نظام هستي از نظر امام خميني بر اساس تعليقات ايشان بر مصباح‌الانس‌ ‌است. مراتب وجود حق در قوس نزول، همان سلسله» وجودات در نظام هستي است كه شامل اعتبارات و تعينات وجود ـ ‌يعني مقامات ذات، احديت و واحديت‌ ـ ميشود. بعبارت ديگر، حق تعالي داراي تعيناتي است كه ابتدا در مقام ذات كه البته مقام بدون اسم و رسمي است، متجلي ميشود و سپس با تنزل، به مقام احديت و باز با تنزلي ديگر، به مقام واحديت ميرسد. اين مقام واحديت، مقام تفصيل اسماء و صفات حق است كه اعيان ثابته، صور و مظاهر اين اسماء و صفات هستند و بهمين ترتيب، اعيان خارجي يا امور واقع نيز مظاهر اعيان ثابته‌اند. ارزيابي، تحليل و نقد آراء امام خميني دربارة مراتب نظام هستي از اهداف اين پژوهش است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        14 - جايگاه وجودشناختي اسماء الهي در عرفان نظري
        رضا  صفری کندسری
        در عرفان، فقط حق وجود دارد و موجودات كثير، تعينات و تجليات او هستند. حال، مسئله اينست كه اسماء ـ با پذيرش اصل وحدت وجود ـ در منظومه» فكري عرفا از چه جايگاهي برخوردارند؟ آيا وجود دارند يا خير؟ اگر وجود دارند، وجودشان چگونه است؟ و اگر وجود ندارند و عدمي هستند، عدمي بودن آ چکیده کامل
        در عرفان، فقط حق وجود دارد و موجودات كثير، تعينات و تجليات او هستند. حال، مسئله اينست كه اسماء ـ با پذيرش اصل وحدت وجود ـ در منظومه» فكري عرفا از چه جايگاهي برخوردارند؟ آيا وجود دارند يا خير؟ اگر وجود دارند، وجودشان چگونه است؟ و اگر وجود ندارند و عدمي هستند، عدمي بودن آنها به چه معناست؟ اسماء الهي واسطة‌ ظهور حق در مراتب غيب و شهادتند. اسماء در تعين اول (مرتبة غيب اول) با ذات حق وحدت دارند اما در تعين ثاني، با ظهور اعيان ثابته، ظهور علمي پيدا ميكنند و نسبت اسماء و اعيان ثابته، در مرتبة غيب دوم آشكار ميشود. در مرتبة شهادت، اسماء بر اساس استعداد اعيان ثابته به آنها وجود خارجي ميبخشند و نسبت وجودي (اعيان خارج و اسماء فعل) ظهور مي‌يابد. اما خود اسماء ـ از آنجا كه ظهور وجودند ـ در خارج وجود مستقل ندارند بلكه از نسب وجودي هستند و بر اساس مظاهر (يك طرف نسبت)، ظهور خارجي دارند و هرگاه مظاهر، استعداد جزئي دريافت ظهور عيني را داشته باشند، اسماء (طرف ديگر نسبت) نيز ظاهر ميشوند و اگر استعداد نباشد، اسماء به اصل خود (مرتبه» غيب) رجوع ميكنند. در واقع اسماء، معدومالعين و موجودالاثرند. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        15 - اسم‌های خاص «باد» در مثنوی معنوی
        فرشاد اسکندری شرفی حسین صحراگرد
        مثنوی معنوی به‌عنوان برجسته‌ترین منظومۀ عرفانی ادب پارسی و یکی از آثار شاخص دورۀ سبک عراقی، واژگان عربی فراوان دارد. بسامد بالای لغات تازی در این اثر به‌گونه‌ای است که باید آن را از مختصات سبکی و مؤلفه‌های زبان شعری مولانا در مثنوی دانست. مولانا با شناختی که از ظرفیت‌ها چکیده کامل
        مثنوی معنوی به‌عنوان برجسته‌ترین منظومۀ عرفانی ادب پارسی و یکی از آثار شاخص دورۀ سبک عراقی، واژگان عربی فراوان دارد. بسامد بالای لغات تازی در این اثر به‌گونه‌ای است که باید آن را از مختصات سبکی و مؤلفه‌های زبان شعری مولانا در مثنوی دانست. مولانا با شناختی که از ظرفیت‌های معنایی واژگان عربی دارد، از آن‌ها برای خلق و بیان معانی عرفانی و اخلاقی متعدد بهرۀ بسیار جسته و بدین طریق کمبود واژه‌های فارسی در زمینۀ بیان اندیشه‌های گوناگون و والای خود را جبران نموده است. «باد»، یکی از واژه‌های مثنوی است که از رهگذر نگاه خاص مولانا به عناصر طبیعت و استفاده حداکثری از آن‌ها در آفرینش معانی عرفانی و اخلاقی، بسامد بالایی پیدا کرده و اسامی خاص متعددی نیز برای آن به کار رفته است. این پژوهش که شیوه‌ای توصیفی- تحلیلی دارد و با استفاده از منابع کتابخانه‌ای صورت می‌گیرد، اسم‌های خاص باد در دفترهای شش‌گانۀ مثنوی معنوی را کاویده است. دستاورد پژوهش نشانگر این است که مولانا در مثنوی، برای باد، 7 اسم خاص را استفاده کرده که همگی مأخوذ از زبان عربی است. این اسم‌ها بر حسب فراوانی بیشتر، مشتمل بر صبا (18 بار)، صَرصَر (12 بار)، نسیم (8 بار)، سَموم (7 بار)، ریح (6 بار)، دَبور (5 بار) و شَمال (3 بار) است. هر کدام از این اسامی خاص باد در مثنوی، معانی ثانوی متعدد دارند که از میان آن‌ها صبا با 13 و شمال با 2 معنای ثانوی، دارای بیشترین و کمترین نقش‌ها و کارکردهای معنایی در مثنوی هستند. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        16 - ناموس طبيعت بمثابه راهكار سعادت بشر
        آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای
        جهان آفرينش و طبيعت براساس قواعد و قوانين (نواميس يا سنن الهي) خلق شده و نظام خلقت بر آنها استوار است. مشيت و تقدير الهي بر اين قرار گرفته كه تمام اجزاء و اعضاي جهان هستي، با يكديگر و با مجموعة جهان خلقت، در ارتباطي و تعاملي دوسويه باشند. انسان نيز بعنوان عضوي از اين جه چکیده کامل
        جهان آفرينش و طبيعت براساس قواعد و قوانين (نواميس يا سنن الهي) خلق شده و نظام خلقت بر آنها استوار است. مشيت و تقدير الهي بر اين قرار گرفته كه تمام اجزاء و اعضاي جهان هستي، با يكديگر و با مجموعة جهان خلقت، در ارتباطي و تعاملي دوسويه باشند. انسان نيز بعنوان عضوي از اين جهان، هم ميتواند بر آن اثر بگذارد و هم ميتواند از آن تأثير بپذيرد. اين تأثير و تأثر بر اساس قانون (ناموس) و قاعده» اصلي اين جهان، يعني تساوق «وجود» و «خير» مقدر شده است؛ آنجا كه خير هست، وجود نيز هست (و برعكس) و آنجا كه خير نباشد، «شر»، يعني‌لاوجود و عدم است (و برعكس.) يگانه راه رسيدن انسان به سعادت حقيقي، هماهنگي و همراهي با نظام طبيعت و قواعد حاكم بر آن است؛ سنت الهي يا قانون و ناموس طبيعت بگونه‌يي است كه انحراف از آن، شر، بلا، ضرر، آفت، بيماري و ... را در پي خواهد داشت. جهان (انسان كبير) در برابر اعمال خوب و بد انسان (عالم صغير) واكنش نشان ميدهد؛ «گناه» كه همان تمرد از فرامين الهي يا انحراف از قواعد تكوين و طبيعت است، موجب شقاوت و بدبختي انسان خواهد بود و عذاب و كيفر الهي را در پي خواهد داشت. در اينجاست كه اسماء و صفات جلاليّه» خداوند، ظهور و تجلي مي‌يابد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        17 - معاد جسمانی؛ با تکیه بر مبانی و اصول عرفانی ابن‌عربی
        هادی جعفری علی  ارشدریاحی
        ابن‌عربـی ازجملـه عرفایی است که در آثار خود به معاد جسمانی انسان و کیفیت آن، توجهی ویژه داشته است. او در اثبات معاد جسمانی بیشتر بر کشف و شهود تکیه دارد تا عقل استدلالی. اما نگارندگان این مقاله معتقدند با استفاده از مبانی و اصول عرفانی ابن‌عربی نیز میتوان بُعد جسمانی ان چکیده کامل
        ابن‌عربـی ازجملـه عرفایی است که در آثار خود به معاد جسمانی انسان و کیفیت آن، توجهی ویژه داشته است. او در اثبات معاد جسمانی بیشتر بر کشف و شهود تکیه دارد تا عقل استدلالی. اما نگارندگان این مقاله معتقدند با استفاده از مبانی و اصول عرفانی ابن‌عربی نیز میتوان بُعد جسمانی انسان را پس از مرگ، در عالم برزخ و آخرت اثبات نمود. گذشته از کیفیت معاد جسمانی، این پرسش مطرح است که آیا بر اساس مبانی و اصول عرفانی ابن‌عربی، معاد جسمانی قابل اثبات است یا خیر؟ این مقاله که بر اساس روش تحلیل محتوا نوشته شده، درصدد پاسخ به پرسش مذکور است و به این نتیجه رسیده که بر اساس اصول و مبانی ابن‌عربی ـ‌همچون تمیز و تعین انسان در سیر صعود، نسبت میان عالم صغیر و عالم کبیر، نظریۀ اسماء متقابله، شرافت قوای حسی، خلقت انسان بر صورت خداوند، معرفت‌النفس عرفانی، مقام جامعیت و اعتدال انسان، و تکرار در تجلی و تجدد امثال‌ـ معاد جسمانی قابل اثبات است. افزون بر آن، مقالۀ پیش‌رو نشان میدهد این قول که اصل انسان موجودی غیرجسمانی است و در نهایت به موطن غیرجسمانی خود بازمیگردد، سخنی باطل است و صورت انسانی باید دارای بدن باشد، بهمین‌دلیل، با فرض اینکه شریعت نسبت به معاد جسمانی اظهارنظری نکرده باشد، باز هم معاد جسمانی از چشم‌انداز مبانی و اصول عرفانی قابل اثبات است. پرونده مقاله