Political Psychoanalysis and Discourse:Traumatic Propositions and Hysterical Subjects in Neo-Reformist’s Discourse (2013-2019)
Subject Areas : Research in Theoritical PoliticsMahsima Sohrabi 1 , Mohammad Reza Tajik 2 , Mansour Mirahmadi 3
1 - Ph.D. in Political Science, Shahid Beheshti University, Iran.
2 - Associate Professor, Department of Political Science, Shahid Beheshti University, Iran.
3 - Professor, Department of Political Science, Shahid Beheshti University, Iran.
Keywords: The Discourse of the “Other”, Lacanian School, Hysterical subjects, Laclau and Mouffe, the Discourse of Neo-Reformist. ,
Abstract :
Psycho-analysis has been concentrated on the unconscious dimensions of political subjects. Accordingly, the main political discourse of each society is considered as the “Other” in corresponding with Lacan’s psychoanalysis that is considered as the “Other” which can create hysteric subjects due to traumatic propositions. In the other words, in the case of the existence of any divergence between the metaphorical space of the discourse as the “Other” with the concrete realities of the society, it will lead to the activation of its symptomatic aspect. In fact, such crisis is taken into consideration as the significant security penetration in pluralist societies under the classification of passive defense by virtue of triggering dynamic energy of the mass and their canalization by the external and aggressive counter-discourses. This condition can jeopardize the “National Security” in each society. The current survey by recognizing the prominence of this subject has focused its duty to anatomize and find out the traumatic statements in the Neo-Reformist’s discourse, in the course of 6 years (2013-2019) to scrutinize the reason for the formation of hysteric subjects. To do so, this research has examined the Neo-reformist's discourse based on Lacanian psycho-analysis school and Laclau and Mouffe’s Discourse analysis as its method. The results of this article demonstrated the conspicuous divergence between the metaphorical constellation of the Neo-reformist’s discourse in confrontation with the concrete realities of Iran’s society that terminated in transformation its statements into traumatic ones and hence, creation of hysteric subjects that displayed their protestation towards malfunction of this discourse within different reincarnating movements.
آبراهامیان، یرواند (1389) تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمد ابراهیم فتاحی، تهران، نی.
ابراهیمی، سید رضا (1390) «خوانش شعر «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» فروغ فرخزاد از دیدگاه تحلیل روان¬کاوی ژاک لاکان»، فصلنامه علمی- پژوهشی زبان و ادب فارسی، سال سوم، شماره 9، صص1-24.
احمدوند، علی محمد و دیگران (1391) مديريت بحرانهای اجتماعي (اعتصاب، تظاهرات اعتراض¬آمیز و.
.
.
با رويكرد پلیس جامعه¬محور)، توسعه انسانی پلیس، شماره40، صص128-113.
استاوراکاکیس، یانیس (1392) لاکان و امر سیاسی، ترجمه م.
ع.
جعفری، تهران، ققنوس.
استور، آنتونی (1375) فروید، ترجمه ح.
مرندی، تهران، طرح نو.
افتخاری، اصغر (1381) درآمدی بر خطوط قرمز در رقابت های سیاسی، تهران، فرهنگ گفتمان.
الیوت، آنتونی وبرایان ترنر (1393) برداشتهایی در نظریه اجتماعی معاصر، ترجمه فرهنگ ارشاد، تهران، جامعه¬شناسان.
بوروسا، جولیا (1399) هیستری، ترجمه قاسم مؤمنی، تهران، نگاه.
پاینده، حسین (1388) «نقد شعر «زمستان» از منظر نظریۀ روانکاویِ لاکان»، فصلنامه زبان و ادب پارسی، شماره42، صص27-46.
پین، مایکل (1390) لکان، دریدا، کریستوا، ترجمه پیام یزدانجو، تهران، مرکز.
تاجیک، محمدرضا (1382) تجربۀ بازی سیاسی در میان ایرانیان، تهران، نی.
--------------- (1383) گفتمان، پادگفتمان و سیاست، تهران، مؤسسه تحقیقات و توسعۀ علوم انسانی.
--------------- (1384) روایت غیریت و هویت در میان ایرانیان، تهران، فرهنگ گفتمان.
--------------- (1392) معلمهای نادان: رؤیت¬پذیری و آگاه¬سازی امر تروماتیک، تهران، تیسا.
--------------- (1397) لذت سوژه¬شدگی، تهران، عقل سرخ.
--------------- (1398) زیست جنبش: این جنبش یک جنبش نیست، نگاه معاصر، تهران.
--------------- (1399) جریانی در راه است: مانیفستی برای اصلاح¬طلبی دوم، تهران، تیسا.
جمشیدیها، غلامرضا و طوبی زمانی (1398) «آسیبشناسی گفتمان رسانهای در حوزه قومیت؛ تبعیضهای ادراک¬شده»، فصلنامه امنیت ملی، سال نهم، شماره33، صص 141-172.
حسینی¬زاده، سید محمدعلی (1389) اسلام سیاسی در ایران، قم، دانشگاه مفید.
دولوز، ژیل و گتا فلیکس گتاری (1397) کافکا: به سوی ادبیات اقلیت، ترجمه حسین نمکین، تهران، بیدگل.
-------------------------- (1398) فلسفه چیست؟، ترجمه محمدرضا آخوندزاده، تهران، نی.
دی پالمر، داناله و تری دانکلبرگر (1395) ساختارگرایی و پساساختارگرایی: قدم اول، ترجمه مهشید کریمایی، تهران، شیرازه کتاب ما.
رایت، رابین (1382) آخرین انقلاب بزرگ: انقلاب و تحول در ایران، ترجمه احمد تدین و شهین احمدی، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا.
رحمانی، جبار وعلی کاظمی (1390) «جماعت¬وارگي و جماعت هيأتي»، مطالعات جامعه¬شناختی، دوره 18 شماره سی و نهم، صص 153-165.
رحیمی، علیرضا (1398) «گفتمان اعتدال و امنیت ملی در جمهوری اسلامی ایران (1392-1396)»، فصلنامه مطالعات راهبردی، سال بیست و دوم شماره 1، صص33-71.
رضایی¬پناه، امیر و سمیه شوکتی مقرب (1394) هویت، گفتمان و انتخابات در ایران: مبانی ایدئولوژیک انتخابات 1392، تهران، نویسه.
رئیسی، محمد و دیگران (1398) «آسیبشناسي بحران¬های اجتماعي و الزامات سیاست¬گذاری امنیتي در پیشگیری از آن»، فصلنامه امنیت ملی، دوره نهم شماره 32، صص 75-102.
زوپانچیچ، آلنکا (1398) چرا روانکاوی؟ سه مداخله، ترجمه علی حسن¬زاده، تهران، بان.
ژیژک، اسلاوی (1388) وحشت از اشک¬های واقعی: کریستف کیسلوفسکی بین نظریه و مابعد نظریه، ترجمه فتاح محمدی، تهران، هزارۀ سوم.
----------- (1390) کژ نگریستن، ترجمه مازیار اسلامی و صالح نجفی، تهران، رخداد نو.
----------- (1392) لاکان به روایت ژیژک، ترجمه فتاح محمدی، تهران، هزارۀ سوم.
ساراپ، مادن (1382) راهنمایی مقدماتی بر پساساختارگرایی و پسامدرنیسم، ترجمه محمدرضا تاجیک، تهران، نی.
سعید، بابی (1390) هراس بنیادین: اروپامداری و ظهور اسلام¬گرایی، ترجمه غلامرضا جمشیدیها و موسی عنبری، تهران، دانشگاه تهران.
سلطانی، سید علی¬اصغر (1392) قدرت، گفتمان و زبان: سازوکارهای جریان قدرت در جمهوری اسلامی ایران، تهران، نی.
سهرابی، مه¬سیما و دیگران (1399) «روانکاوی سیاسی و سوژگی سیاسی: ریخت¬شناسی دلوزی از سوژۀ سیاسی انقلابی درگفتمان اسلام سیاسی 1357 ایران»، پژوهشنامه انقلاب اسلامی، سال دهم، شماره37، صص80-59.
سهرابی، مه سیما؛ محمدرضا تاجیک و منصور میراحمدی چناروئیه (1400) گفتمان نواصلاح طلبی و گفتمان امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران؛ زیست-جنبش های ریزوماتیکی (1398-1392).
پژوهشنامه علوم سیاسی، سال شانزدهم شماره 2، 111-138.
شادلو، عباس (1392) جستاری تاریخی پیرامون تکثرگرایی در جریان اسلامی: پیدایش جریان راست و چپ مذهبی 80-1360، تهران، وزراء.
شاریه، ژان پل (1370) فروید: ناخودآگاه و روان¬کاوی، ترجمه سید علی محدث، تهران، نکته.
شفیعی، جمال و محمد مولایی (1399) نظریه¬پردازی؛ الگوی راهبردی دین در تولید امنیت فرهنگی، فصلنامه امنیت ملی، سال دهم، شماره36، صص43-86.
شفیعی، معصومه و فردین علیخواه (1393) «فضا و بازتولید قدرت (مطالعهای درباره تفکیک جنسیتی در دانشگاه¬های تهران)»، فصلنامه تحقیقات فرهنگي ایران، سال هفتم، شماره 1، صص95-122.
شیری، قهرمان و دیگران (1391) «از لاكان تا مولانا: (نگاهي لاكاني به سير رشد رواني سوژه در آراي مولانا)»، دوفصلنامة علمي- پژوهشي ادبيات عرفاني دانشگاه الزهرا، سال سوم، شماره6، صص81-100.
عقيلي، وحید و فواد حبيبي (1390) «روان¬كاوي لاكاني به مثابه روش¬شناسي نقد فيلم»، پژوهشنامه علوم اجتماعي، سال پنجم، شماره2، صص107-124.
علی، بختیار (1393) آیا با لاکان میتوان انقلابی بود؟، ترجمه سردار محمدی، تهران، افراز.
فضلی¬نژاد، سیف¬الله ومرتضی احمدیان (1389) «اقتصاد رانتی در ایران و راههای برون¬رفت از آن»، مجله اقتصادی ماهنامه بررسی مسائل و سیاست¬های اقتصادی، شماره11 و 12، صص129-158.
فوکو، میشل (1393) دیرینه¬شناسی دانش، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، تهران، نی.
فینک، بروس (1397) سوژۀ لاکانی: بین زبان و ژوئیسانس، ترجمه محمدعلی جعفری، تهران، ققنوس.
قجری، حسینعلی و جواد نظری (1392) کاربرد تحلیل گفتمان در تحقیقات اجتماعی، تهران، جامعه¬شناسان.
قنبری، حسین (1396) قدرت معنایی و ساختار: خوانشی از اندیشههای آلتوسر، گرامشی و فوکو، تهران، نگاه معاصر.
قهرمان¬پور، رحمن (1396) بررسی چهار دهه تحول¬خواهی در ایران، تهران، روزنه.
کچویان، حسین (1384) تطورات گفتمانهای هویتی ایران: ایرانی در کشاکش با تجدد و مابعد تجدد، تهران، نی.
کدیور، میترا (1394) مکتب لکان: روان کاوی در قرن بیست و یکم، تهران، اطلاعات.
کرتولیکا، ایگور (1398) ژیل دلوز، ترجمه مهرگان نظامی¬زاده، تهران، ثالث.
کرمی¬پور، الله کرم و مصطفی صالحی اردکانی (1394) «تحلیل و بررسی ماهیت و کارکرد آیین از دیدگاه ویکتور ترنر»، پژوهشهای ادیانی، سال سوم، شماره 5، صص 79-98.
گروش، الیزابت (1388) خود و امر خیالی، تلی از تصاویر شکسته: مقالاتی دربارۀ روانکاوی، ترجمه شهریار وقفی¬پور، تهران، چشمه.
مردیها، سید مرتضی (1379) با مسئولیت سردبیر: مقدمهای بر پروژۀ اصلاح، تهران، جامعۀ ایرانیان.
مشایخی، عادل (1395) تبارشناسی خاکستری است: تأملاتی دربارۀ روش فوکو، تهران، ناهید.
مشایخی، عادل و محسن آزموده (1396) دلوز، ایده، زمان: گفت¬وگویی دربارۀ ژیل دلوز، تهران، ناهید.
معینی علمداری، جهانگیر (1392) روش¬شناسی نظریههای جدید در سیاست (اثبات¬گرایی و فرااثبات¬گرایی)، تهران، دانشگاه تهران.
مهری، بهروز (1394) «خوانشی لاکانی از غم¬نامۀ رستم و اسفندیار»، مجلۀ شعرپژوهی (بوستان ادب) دانشگاه شیراز، سال هفتم، شماره4، صص 141-166.
موللی، کرامت (1383) مبانی روان¬کاوی فروید- لکان، تهران، نی.
------------ (1388) مقدماتی بر روان¬کاوی لکان: منطق و توپولوژی، تهران، دانژه.
میرموسوی، سید علی (1391) اسلام، سنت، دولت مدرن: نوسازی دولت و تحول در اندیشۀ سیاسی معاصر شیعه، تهران، نی.
میلر، ژاک آلن (1388) (آ) و (ا) در ساختارهای بالینی، تلی از تصاویر شکسته: مقالاتی دربارۀ روانکاوی، ترجمه شهریار وقفی¬پور، تهران، چشمه.
نصری، عبدالله (1387) گفتمان مدرنیته: نگاهی به برخی جریان¬های فکری معاصر ایران، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
نظری، علی¬اشرف (1391) سوژه، سیاست و قدرت: از ماکیاول تا پس از فوکو، تهران، آشیان.
هومر، شون (1394) ژاک لاکان، ترجمه محمدعلی جعفری و سیدمحمد ابراهیم طاهایی، تهران، ققنوس.
یورگنسن، ماریان و لوئیز فیلیپس (1393) نظریه و روش در تحلیل گفتمان، ترجمه هادی جلیلی، تهران، نی.
Azzone, Paolo (2016) Understanding the Crisis: Five Core Issues in Contemporary Psychoanalysis. International Forum of Psychoanalysis , 1-11, DOI: 10.1080/0803706X.2016.1221134.
Bottici, Chiara & Kühner, Angela (2012) Between Psychoanalysis and Political Philosophy: Towards a Critical Theory of Political Myth. Critical Horizons , 94-112, 10.1558/crit.v13i1.94.
Braddock, Louise (2011) Psychological Identification, Imagination and Psychoanalysis. Philosophical Psychology, 24 (5), 639-657, DOI: 10.1080/09515089.2011.559619.
Cook, Méira (1990) Silence and the Speaking Symptom: A Lacanian Account of “Black wedding” by I.B. Singer. Journal of Literary Studies, 6 (1-2), 134-145, DOI: 10.1080/02564719008529938.
Cushman, Philip (2015) Relational Psychoanalysis as Political Resistance. Contemporary Psychoanalysis, 51 (3), 423-459, DOI:10.1080/00107530.2015.1056076.
Guralnik, Orna (2016) Sleeping Dogs: Psychoanalysis and the Socio-Political. Psychoanalytic Dialogues, 26 (6), 655-663, DOI: 10.1080/10481885.2016.1235450.
Lothane, Zvi (2003) Power Politics and Psychoanalysis - an Introduction. International Forum of Psychoanalysis, 12 (2-3), 85-97, DOI: 10.1080/08037060310008464.
Orange, Donna M. (2003) Why Language Matters to Psychoanalysis. Psychoanalytic Dialogues, 13 (1), 77-103, DOI: 10.1080/10481881309348722.
Wallerstein, Robert S (2014) The Intersect of Psychoanalysis and Totalitarianism. Psychoanalytic Dialogues, 24 (5), 601-614, DOI: 10.1080/10481885.2014.949495.
Young, Robert M (2003) Psychoanalysis, terrorism and fundamentalism. PSYCHODYNAMIC PRACTICE, 9 (3), 307-324, DOI: 10.1080/1475363031000138889.
دوفصلنامه علمي «پژوهش سیاست نظری»
شماره بیست و نهم، بهار و تابستان 1400: 288-261
تاريخ دريافت:23/09/1399
تاريخ پذيرش: 20/12/1399
نوع مقاله: پژوهشی
روانکاوی سیاسی و گفتمان: گزارههای تروماتیک و سوژههای هیستریک درگفتمان نواصلاحطلبی (1392-1398)
مهسیما سهرابی0F1
محمدرضا تاجیک 1F2
منصور میراحمدی2F3
چکیده
روانکاوی سیاسی متمرکز بر فرایندهای فعالساز بُعد ناخودآگاه و نحوۀ تأثیرگذاری آن بر کنش/واکنش سوژههاست. در این راستا، هر گفتمانی ذیل مکتب لکانی در حوزۀ «نظم نمادین» به «دیگری بزرگ» یک جامعه تعبیر میشود که در صورت وجود تناقض، سرکوب معنایی و کلاً واگراییِ انضمامی با فضای استعاری وعده دادهشدهاش در گزارههای هم-وجودِ مفصلبندی شده در منظومۀ معناییاش، منجر به شکلگیری سوژههای هیستریک سیاسی میشود. این مسئله ریشه در «گزارههای تروماتیک» گفتمان و فعالسازی وجه «سمپتوماتیک» آن دارد که در جوامع پلورالیستی از منظر پدافند غیرعامل و فعال شدن انرژی جنبشی جامعه و کانالیزه شدن آن توسط دیگر پادگفتمانها، به عنوان رخنۀ نفوذی بسیار مهمی محسوب میشود. این نوشتار با عطف به اهمیت موضوع حاضر، به شناسایی گزارههای تروماتیک در گفتمان نواصلاحطلبی در یک بازۀ زمانی ششساله (1392-1398)، به منظور واکاوی چرایی تولد سوژههای هیستریک، بر مبنای چارچوب نظری روانکاوی سیاسی مکتب لکانی و روششناسی گفتمانی لاکلائو و موفه در راستای آسیبشناسی انتقادی از وضعیت موجود پرداخته است.
واژههاي کلیدی:گفتمان دیگری بزرگ، مکتب لکانی، سوژههای هیستریک، لاکلائو و موفه و گفتمان نواصلاح طلبی.
مقدمه
هیستری، زبان مقاومت و مبارزه است که پاسخ خود نسبت به وضعیت موجود را در قالب تنش و تعارض نشان میدهد. از اینرو «سوژۀ هیستریک3F4» را باید به مثابۀ قربانی شرایط طاقتفرسای سیاسی-اجتماعی دید که در قالب هیستری (عصیانگری و اعتراض) به مقابله با واقعیات سرکوبگر جامعه و مخالفت نسبت به تداوم وضعیت موجود میپردازد. سوژۀ هیستریک هرچه بخواهد، بیشک چیزی به جز وضع موجود است. بنابراین مسئلۀ اصلی در هیستری، تنازع قدرت است (بوروسا، 1399: 12-15؛ تاجیک، 1398: 189-192). از اینرو اگر در جامعهای، سوژههای سیاسی هیستریک/مقاومتی (روان رنجور) یا پسیکوتیک/انقلابی (روانپریش) داریم، باید به دنبال بخش آسیبزای هیستریک-پسیکوتیک گزارههای گفتمانی باشیم که مولد این سوژهها شدهاند (دلوز و گتاری، 1398: 186؛ کرتولیکا، 1398: 63). از اینرو جامعه و روابط سیاسی- اجتماعی آن را باید به مثابۀ یک متن دید که در یک برساخت گفتمانی مداوم در حالِ تغییر و صیرورت است (تاجیک، 1383: 9).
بنابراین شکلگیری سوژههای هیستریک در یک جامعه حاکی از بروز و ظهور بحران و بیقراری درجامعه است که خود ریشه در گفتمان دیگری بزرگ جامعه و فعالسازی وجهِ سمپتوماتیک4F5 آن به دلیل شکلگیری «گزارههای تروماتیک5F6» دارد: دالها گنگ شده و معنابخشی خود را در منظومۀ معنایی گفتمان از دست دادهاند. گزارههای هم-وجود و منبعث از این دالها نیز در منظومۀ معنایی گفتمان دیگری بزرگ جامعه و در مواجهه با واقعیات انضمامی6F7 جامعه دچار واگرایی، تناقض و یا حتی سرکوب معنایی (تثبیت و تحمیل معنا) شدهاند. این مسئله منجر به شکلگیری سوژههای هیستریک سیاسی میشود که میل به تغییر در آنها موج میزند و همین موضوع، به عنوان موتور محرکۀ کنشگری/واکنشگری آنها نسبت به وضع موجود عمل میکند. در این حالت، ظهور یک پادگفتمان قوی در تطابق با فضای استعاری مورد انتظار سوژهها همراه با ارائۀ یک زنجیرۀ کلان همارزی به مثابۀ یک بستِ معناساز فعال، میتواند نقش فعال و مؤثری در شکلدهی و کانالیزه ساختن انرژی جنبشی توده ایفا کند (سهرابی و دیگران، 1399: 59-60؛ کچویان، 1384: 160؛ میرموسوی، 1391: 49-51؛Orange, 2003: 79-80).
در حال حاضر و در یازدهمین و دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری تحت «گفتمان نواصلاحطلبی»، جامعۀ ایران نیز بارها شاهد جنبشها و خیزشهای مردمی متعددی بوده است که از آنها به «زیست-جنبشهای تناسخی» نام میبرند که خود گواه واضحی از شکلگیری سوژههای هیستریک سیاسی است (سهرابی و دیگران، 1400: 112-113). این نوشتار در پاسخ به چرایی شکلگیری سوژههای هیستریک در گفتمان نواصلاحطلبی، به بررسی و تحلیل گزارههای تروماتیک و وجهۀ سمپتوماتیک این گفتمان از منظر روانکاوی سیاسی مکتب لکانی و بر مبنای روش گفتمانی لاکلائو و موفه پرداخته است. پرسش اصلی این پژوهش به «چرایی شکلگیری سوژههای هیستریک سیاسی در گفتمان نواصلاحطلبی» اختصاص داده شده است.
فرضیۀ اصلی این پژوهش، مبتنی بر «شکلگیری گزارههایی با ابعاد تروماتیک در گفتمان نواصلاحطلبی است که با وجود بازآفرینی و احیای مجدد این گفتمان به واسطۀ مفصلبندی وقتهها و دالهای معنایی جدید در پیکرۀ معنایی آن، به خلق سوژههای هیستریک منجر شده است»، به گونهای که با هر بار فعال شدن انرژی جنبشی جامعه و تحت تأثیر رخدادهای ملتهب بیرونی، فضایی برای ظهور و عرض اندام این سوژهها در شکل ریزوماتیک و بیکانون (فاقد رهبری مشخص) فراهم میشود. تحقیق حاضر با درک اهمیت این موضوع، به آسیبشناسی انتقادی از گفتمان نواصلاحطلبی بر مبنای روانکاوی سیاسی مکتب لکانی و روش گفتمانی لاکلائو و موفه پرداخته است.
رویکرد گفتمانی، هدف خود را چگونه معنادار کردن واقعیات انضمامی بر مبنای یک منظومۀ معنایی مشخص و متشکل از وقتهها و دالهای مرکزی مفصلبندی شده میداند. از اینرو هر گفتمانی دارای وجهی تأسیسی است: معنادهی به واقعیات انضمامی بیرونی و تنظیم کنش/واکنش پیروان و جامعۀ معتقدان گفتمانیاش از طریق اقناع بینالاذهانی آنها و در نتیجه فراهمسازی یک ذهنیت جمعی مشترک، خروج از این وضعیت، به معنای ایجاد بحران و بیقراری در منظومۀ معنایی گفتمان و تولد «سوژه»است (تاجیک، 1383: 11-17؛ سلطانی، 1392: 14؛ معینی علمداری، 1392: 128-129؛ نجومیان، 1394؛ یورگنسن و فیلیپس، 1393: 18).
تحلیل گفتمان لاکلائو و موفه به بیان این مطلب میپردازد که: گفتمان مجموعهای از دالهاست که حول یک نقطۀ کانونی به عنوان دال برتر یا دال تهی، مفصلبندی میشود. مفصلبندی7F8، عبارت است از «کنش ارتباطی» بین عناصر مختلف به گونهای که هویت و معنای اولیۀ این عناصر به واسطۀ قرارگیری در یک کلیت معنایی جدید، دستخوش تغییر میشود. از اینرو وقتهها در گفتمانهای مختلف در تنازع دائمی از قدرت/مقاومت نسبت به هم به سر میبرند (تاجیک، 1383: 20 و 39؛ همان، 1384: 83). اما عمل مفصلبندی به شکل همزمان، سبب طرد دیگر معانی، هویتها و موقعیتها میگردد که وارد حوزۀ گفتمانگونگی8F9میشوند. حوزۀ گفتمانگونگی، تبعیدگاه دالهای طردشده و به تعبیر دقیقتر، «هویتهای مقاومت» است که به مثابۀ یک امکان/پادگفتمان همیشه حاضر از توانش به چالش کشیدن گفتمانِ دیگری بزرگ جامعه برخوردار است. وقوع این مسئله ریشه در «انسداد گفتمانی» دارد؛ شرایطی که گفتمان در برابر تغییرات انضمامی جامعه و مطالبات جمعی، خود را ملزم به بازسازی، بازآفرینی و احیا نمیبیند. در این حالت، گفتمان به ایدئولوژی «سترون گونهای» استحالۀ وجودی پیدا میکند که فضای جامعه را برای انفجار و شکلگیری سوژههای پوپولار در شکل هیستریک خود فراهم میکند. «سوژگی پوپولار»، معرف وضعیت «سوژگی آستانهای» است؛ سرآغاز گونهای از خروج از موقعیت سوژگی قبلی و شکلگیری بحران و بیقراری (تاجیک، 1383: 322؛ تاجیک، 1392: 118؛ سعید، 1390: 27؛ قجری و نظری، 1392: 39 و 59).
بنابراین گفتمان اگر از جوشش درونی به منظور احیا و بازآفرینی مداوم خود در مواجهه با واقعیات انضمامی جامعه برخوردار نباشد، به زودی با شکست گفتمانی خود و فعالسازی دیگر پادگفتمانها مواجه میشود. اما هر پادگفتمانی تنها زمانی میتواند به «سازوارۀ هژمونیک» در بافتار هدف دست پیدا کند که از دو اصل مقبولیت9F10 و در دسترس بودن10F11 برخوردار باشد (تاجیک، 1382: 47). این مسئله منجر به تَرَک برداشتن نظم نمادین، پاره شدن دوخت و بخیۀ گفتمان غالب به عنوان گفتمان دیگری بزرگ جامعه و مهمتر از همه، تولد و مامایی سوژههای هیستریکی میشود که این بار در مقام سئوالکننده (و نه اطاعتکننده) از گفتمان دیگری بزرگ شکل میگیرند. این همان لحظۀ فاصلهگیری و جدا شدن سوژهها از موقعیتهای سوژگی11F12 است که گفتمان دیگری بزرگ جامعه برای آنها به واسطۀ دوخت و بخیه لحاظ کرده بود. از اینرو هر گفتمان، دگر (به معنای دیگری و پادگفتمانی خود) و حاشیۀ پادگفتمانیش را در صورت کژکارکردش در زهدان خود (حوزۀ گفتمانگونگی همبستهاش) همواره پنهان دارد (همان: 20).
شکل 1- مدل تحلیل گفتمان لاکلائو و موفه
(منبع: نویسندگان، 1398)
پیشینۀ پژوهش
تحقیقات مختلفی، شکلگیری «گفتمان اصلاحطلبی» را به عنوان بازخورد و پاسخ مثبتی در برابر مطالبات جمعی جامعۀ مدنی ارزیابی کردهاند (آبراهامیان، 1389: 327؛ تاجیک، 1382: 196-199؛ حسینیزاده، 1389: 399-443؛ رایت، 1382: 54-55؛ سلطانی، 1392: 152-155؛ فضلینژاد و احمدیان، 1389: 142-143). در این بین اما برخی دیگر افول این گفتمان را به دلیل واگرایی آن در پیگیری مطالبات مردمی و مدنی مورد توجه قرار دادهاند که در صورت عدم آسیبشناسی بهموقع، به مرگ این جریان در سپهر سیاسی-اجتماعی جامعۀ ایران منتهی خواهد شد (شادلو، 1392: 61؛ مردیها، 1379: 43-44). در این میان، «اثرات جانبی» این جریان ذیل عنوان «زیست-جنبش12F13» معرفی شده است که در مواجهه با تئاتر قدرت، چهرۀ مقاومت خود را با نقاط بسگانه و کثیر نشان میدهد (تاجیک، 1398: 189-192).
اما از منظر امنیتی، دیگر تحقیقات به منظور جلوگیری از پررنگ شدن وجهۀ سختافزاری گفتمان امنیتی جامعه، بر پیگیری مداوم گفتمانها (و نیز گفتمان نواصلاحطلبی) و لزوم پیشگیری از وقوع بحرانهای سیاسی-اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و... تأکید کردهاند (احمدوند و دیگران، 1391: 113-115؛ رئیسی و دیگران، 1398: 75-77؛ شفیعی و مولایی، 1399: 44-46). در واقع شکلگیری بحرانها در جوامع متکثر به عنوان رخنههای امنیتی تلقی میشود که در حوزۀ پدافند غیرعامل میتواند مورد سوءاستفادۀ نیروهای مهاجم و بیگانه قرار گیرد (جمشیدیها و زمانی، 1398: 142-144)؛ زیرا پادگفتمانهای فعالشده در صورت عدم احیا و بازآفرینی گفتمان مسلط، از قدرت رشد ریزوماتیک و رادیکالیزه شدن برخوردار گشته، منجر به کانالیزه شدن انرژی جنبشی جامعه میشوند (تاجیک، 1382: 145-147).
با مروری بر ادبیات تحقیقی صورتگرفته، مشخص میشود که هیچیک از تحقیقات یادشده از منظر روانکاوی سیاسی به شکل جدی به تحلیل این گفتمان، بهویژه در مفصلبندی جدید آن یعنی «گفتمان نواصلاحطلبی» به منظور شناسایی گزارههای تروماتیک آن نپرداختهاند. در واقع بدیع بودن پژوهش حاضر و اهمیت آن، ریشه در اتخاذ رویکرد روانکاوی سیاسی مکتب لکانی به منظور شناسایی گزارههای تروماتیک گفتمان نواصلاحطلبی و برونداد متعاقب و منفی آن، یعنی فعالسازی بُعد ناخودآگاه جامعه و شکلگیری سوژههای هیستریک این گفتمان دارد که خود حاکی از اهمیت و جدید بودن پژوهش حاضر در ادبیات تحقیقی موجود است.
چارچوب نظری
روانکاوی به ما میآموزد که زندگی روانی ما، تنها به آنچه «خودآگاه» و عقلانی مینامیم، محدود نمیشود؛ بلکه خودآگاه، همواره همبستهای به نام «ناخودآگاه» دارد که فعال شدن آن بر کنش/واکنش سوژهها تأثیرگذار خواهد بود (شاریه، 1370: 17؛ Braddock, 2011: 640). روانکاوی سیاسی مکتب لکانی با تمرکز بر ناخودآگاه و بیان این مطلب که ناخودآگاه، ساختاری همچون زبان دارد، به نقش روبنا و کلان ساختارها در شکلگیری ناخودآگاه جمعی و کنش/واکنشهای سیاسی- اجتماعی منبعث از آن میپردازد. در واقع نوآوری لکان، تلاش برای آزادسازی ناخودآگاه از چنبرۀ تحلیلهای محدود بیولوژیکی فرویدی بود؛ جایی که تأثیرات «پدر» بیولوژیکی و لیبیدویی فرویدی بر ناخودآگاه، به کارکرد «نام پدر13F14» در سطح نمادین و زبانی، ارتقای درجه پیدا کرده و ناخودآگاه تحت تأثیر قواعد دال ساختبندی میشود. از اینرو لکان فرایند رشد روانی انسان را در سه مرحلۀ نظم خیالی14F15، نظم نمادین15F16 و نظم واقع16F17بر مبنای گرۀ برومهای به شکلی درهم تنیده توصیف میکند (پاینده، 1388: 28؛ دی پالمر و دانکلبرگر، 1395: 93؛ ژیژک، 1392: 7؛ ساراپ، 1382: 18-21؛ شیری و دیگران، 1391: 85؛ علی، 1393: 97؛ قنبری، 1396: 57؛ هومر، 1394: 97-98 و 54؛ Azzone, 2016: 3-4؛ Lothane, 2003: 85-86؛ Young, 2003: 307-308).
شکل 2- گره برومهای و ارتباط ساحتهای واقع، خیالی و نمادین
(منبع: نویسندگان، 1396)
شکلگیری و بسط و گسترش گره برومهای و ساحتهای مختلف آن، خود ریشه در مراحل مختلف رشد جسمانی و روانی انسان دارد. مرحلۀ نوزادی، مرحلۀ نیاز17F18 است. مرحلۀ دوم، مرحلۀ کودکی (ساحت خیالی) و پیشانمادین (پیش از ورود به زبان و دیگری بزرگ) است که با خواست18F19 گره خورده است و در نهایت مرحلۀ نمادین (یا ورود به ساحت زبان و دیگری بزرگ است) که همارز با شکلگیری میل19F20است. تفاوت «میل» با «نیاز»، در این امر است که میل، ارضانشدنی است و معرف یک «فقدان» است. فقدانی که اگر در شکل سمپتوماتیک (درد-نشان) و تأویلنشدۀ آن باقی بماند، در هیئتی هیستریک تجلی مییابد. در این حالت، سوژه در شکل سوژۀ هیستریک/ مقاومت و واکنشگر نسبت به وضع موجود ظاهر میشود (استاوراکاکیس، 1394: 109؛ تاجیک، 1392: 12).
از اینرو ناخودآگاه، کژتابیِ سوبژکتیو از واقعیتِ ابژکتیو نیست (فهم نادرست از واقعیات انضمامی بیرونی)، بلکه نقصان بنیادین در خود «واقعیت بیرونی» است که به شکلگیری ناخودآگاه منجر میشود. به تعبیر دقیقتر، خصلت مشکلدار واقعیتِ ابژکتیوی که به شکل درست و منطبق با حقیقت وجودیاش محقق نشده است، منجر به فعال شدن ساحت واقع در ناخودآگاه و مداخلۀ آن در معناپردازی توسط ساحتهای نمادین و خیالی میشود. این یعنی ساحتهای خیالی و نمادین در مواجهه با واقعیات انضمامی بیرونی به منظور پوشش دادن آنها و اعمال وجهۀ تأسیسی خود، نه تنها نتوانستهاند به درستی کارکرد خود را ایفا کنند، بلکه تنها به کاریکاتوریزه کردن وجوهی از واقعیت به میانجی گفتمان غالب جامعه و بر مبنای منظومۀ معنایی هدفمند و اپیستمیک مورد نظرشان پرداختهاند و همین امر، منجر به فعال شدن بُعد ناخودآگاه و مداخلۀ ساحت واقع شده است. همین شکافهای شکل گرفته در مواجهه بین کژکارکرد نظم نمادین-خیالی و عدم تحقق واقعیتِ ابژکتیو در شکل صحیح خود از منظر بیرونی است که سببساز شکلگیری سوژه میشود. از اینرو ساحت واقع را باید به مثابۀ یک «شکاف برسازنده» دید که به مثابۀ خلأیی برسازنده ظاهر میشود و واقعیات سیاسی-اجتماعی برساخته شده توسط گفتمان دیگری بزرگ را به دلیل ناکامل و ناقص بودنشان
به چالش میکشد (تاجیک، 1392: 12؛ زوپانچیچ، 1398: 33-34).
اما در روانکاوی لکانی، میل بر مدار ابژۀ کوچک aیا ابژۀ فانتاسم (خیالپردازی خودآگاه و در بیداری) میچرخد؛ چیزی که سوژه برای دستیابی به ژوئیسانس20F21 (ترکیبی از لذت و درد) آن را به کار میبرد. اما چطور ابژۀ مادیای چون ابژۀ کوچک aکه قرار است تأمینکننده و پاسخگوی قسمی از احتیاجات مادی سوژه باشد، در شکل و هیئت نمادین و به عنوان تبلور مادی از «میل» سوژه صورتبندی شده، کارکرد جدیدی پیدا میکند؟ در واقع ابژه زمانی که در دامِ طلب میافتد، دچار قسمی «دگردیسی» شده و به واسطۀ «ارزش افزودۀ معنایی21F22» که در سطح نمادین به واسطۀ فانتزی و خیال روی آن پردازش میشود، در شکل نمادینِ جدیدش از «استحالۀ معنایی» و در نتیجه «بارِ ارزشی» و هویتی جدیدی برخوردار میشود و این بار، در قالب «ابژۀ فانتاسم» و جبرانکنندۀ فقدانها و کمبودهای سوژه و برآورندۀ ژوئیسانس مورد انتظار او ظاهر میشود. از اینرو ابژۀ کوچک a، ساختاری گردشی و مدام در حال تغییر دارد؛ زیرا در هر بار دستیابی سوژه به آن و عدم تحقق ژوئیسانس وعده داده شدهاش، سوژه درمییابد که ابژۀ میلش، سرابی بیش نبوده است (ابراهیمی، 1390: 7؛ استاورا کاکیس، 1392: 38-39؛ الیوت و ترنر، 1393: 258؛ پاینده، 1388: 29-30؛ پین، 1390: 48-49؛ ژیژک، 1390: 17؛ ژیژک، 1392: 66-67؛ علی، 1393: 102-103؛ قنبری، 1396: 57-60؛ گروش، 1388: 85-86؛ موللی، 1383: 156-157؛ مهری، 1394: 144-145؛ هومر، 1394: 35-36 و 52؛ Cook, 1990: 136-137).
اما چرا ابژۀ کوچک a و فانتزی و ژوئیسانس همبستۀ آن، مهم تلقی میشوند؟ زیرا ابژۀ کوچک a به مدد فانتزی همبستۀ آن و برخورداری از «ارزش افزودۀ معنایی»، شرایط را برای باز-تکرار و تداوم شرایط تروماتیک مهیا میکند. در این حالت، هر «تروما» یا «روان زخمی»، سمپتوم یا «درد نشان» خاص خود را تولید میکند. سمپتومها از منظر ناخودآگاه، به دنبال فشار بر سوژه و فعالسازی بخش خودآگاه او برای مواجه ساختن سوژه با هستۀ نمادین شرایط تروماتیک به منظور فهم حقیقت مضمر در این شرایط است. به تعبیر دقیقتر، «سمپتوم»، اهرمی است که میخواهد با تحت فشار قرار دادن سوژه، او را وادار به دستیابی به پاسخی نمادین و عقلانی از منظر خودآگاه برای شرایط تروماتیک خود بکند. در صورتی که سوژه از این اهرم روانی سمپتوماتیک به منظور مواجهه عقلانی و خودآگاه با شرایط تروماتیک خود سر باز زند، ابژۀ کوچک a، به مثابۀ «سپر مقاومتی» در برابر تحملِ تداوم شرایط سمپتوماتیک (شرایط دردناک روانی)، فعال میشود. در این حالت، ابژۀ کوچک a، سپر مقاومتی است که بر مدار فانتزی و تخیل ژوئیسانس وعده دادهشدهاش استوار شده و به این سیاق، هم مانع از مواجهۀ مستقیم سوژه با هستۀ نمادین و تلخ شرایط تروماتیکش میشود که پیامدی جز شکسته شدن تصویر خوب سوژه از خودش ندارد و هم تداوم شرایط سمپتوماتیک را ممکن میگرداند. از اینرو کل این فرایند، در هیئت یک «تعویق زمانی» و انحراف معنایی از رویارویی مستقیم با حقیقت مضمر در امر تروماتیک ظاهر میشود (استور، 1375: 44-45؛ زوپانچیچ، 1398: 117؛ ژیژک، 1392: 9؛ شاریه، 1370: 82؛ عقیلی و حبیبی، 1390: 112؛ کدیور، 1394: 22-23 و 36-37؛ میلر، 1388: 341-344؛ Cushman, 2015: 424).
اما تروما چیست که به شکلگیری فضای سمپتوماتیک و کنش/واکنش هیستریک (در شکل خفیف) و پسیکوتیک (در شکل حاد آن) میتواند منجر شود؟روانضربه یا تروما22F23، معمولاً به رخداد آسیبزای روانی تعبیر میشود که بخش تعقل و خودآگاه سوژه و کلاً هوشیاری او را در مواجهه با واقعیات انضمامی بیرونی دچار اختلال میکند. تروما، یک «زخم روحی و روانی التیامناپذیر» است که سمپتومهای همبسته و متناظر خودش را دارد. سمپتوم یا «دردنشان»، به دنبال فشار آوردن به سوژه از منظر روانی به منظور پیدا کردن یک پاسخ نمادین و عقلانی به شرایط تروماتیک سوژه است. شرایطی که با تحت فشار قرار دادن سوژه، میخواهد او را وادار به تکاپوی فکری و درک و فهم شرایط روانی دردآور تحمیلشده بر او، به منظور عبور از آن کند (تاجیک، 1392: 13 و 103؛ ژیژک، 1392: 101-103؛ هومر، 1394: 114-117؛ Guralnik, 2016: 656-657).
از اینرو سمپتوم، گواه وجود چیزی است که دیده نمیشود، اما با شناخت آن میتوان به سرشت و عامل اصلی که مولد درد و بیماری شده است، دست یابیم. سمپتوم در قالب یک پیامِ رمزگذاری شده، سوژه را به صدا درمیآورد تا برای یافتن پاسخ عقلانی و خودآگاه به تکاپو بیفتد و در صورت عدم تأویل و دستیابی به پاسخ خودآگاه و نمادین، در پناه و سنگر فانتزی و ژوئیسانس همبستهاش همچنان سوژه را تحت فشار قرار میدهد، تا جایی که در نهایت با موتاسیون23F24 و استحاله در شکل سنتوماتیکش24F25 (ژوئیسانس بیمعنا و هستۀ روانپریشی و سطح پسیکوتیک)، سوژه را از منظر نمادین و ارتباطیابی با دنیای واقعی به قتل میرساند و منجر به تولد سوژههای پسیکوتیک و انقلابی میشود. این همان لحظۀ بحرانی در حیات هر گفتمان است که سمبل و رهبر گفتمان دیگری بزرگ جامعه با صدایی رسا ناگزیر از اعتراف است: «من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم(1)». بنابراین شکلگیری شرایط سمپتوماتیک، مولود یک فضای تروماتیک است که در صورت تداوم آن در شرایطی خاص، میتواند منجر به شکلگیری فضای پسیکوتیک شود (ژیژک، 1392: 74؛ کدیور، 1394: 11 و 99-100؛ موللی، 1388: 44-45؛ هومر، 1394: 119-125و 174).
اما شکلگیری عامل تروماتیک، خود ناشی از سرکوب معناست که در دو شکل حادث میشود: تثبیت25F26 یا انسداد26F27. تثبیت، معرف چیزی است که نمادپردازی نشده است؛ بیانگر باقی ماندن در یک سطح ادراکی و عدم فراروی از سطح شناختی و ادراکی موجود است، درحالی که انسداد به معنای تحمیل معنایی خاص میباشد. این دو موضوع (تثبیت و انسداد) از اینرو امر تروماتیک یا آسیبزا قلمداد میشوند که مواجهه با واقعیت انضمامی را دچار کژکارکرد کرده، تحریف میکنند (فینک، 1397: 75-76؛ Bottici & Kühner, 2012: 96؛ Wallerstein, 2014: 601-605). از اینرو روانکاوی سیاسی یعنی تلاش برای واکاوی چرایی بروز و ظهور مقاومت و شکلگیری شرایط تروماتیکی که منجر به تولد سوژههای هیستریک شده است؛ سوژههایی که دیگر در موقعیت سوژگی تحمیلشده از طرف گفتمان دیگری بزرگ جامعه و در نقاط «دوخت و بخیۀ» قبلی خود قرار نمیگیرند (زوپانچیچ، 1398: 62).
دوخت یا بخیه27F28 اشاره دارد به رابطۀ ساختار دلالتگر و سوژۀ دال... . دوخت حکایت از
زمانی دارد که شکاف یک ساختار، یا درز و ترکهای آن به هم آمدهاند و بدین ترتیب به ساختار امکان میدهد که خود را به غلط به عنوان یک تمامیت در خودبسته بازنمایی کند. دوخت، زمانی شکل میگیرد که سوژه آن را به عنوان یک کلیت انضمامی و محور اصلی معنابخش و نمادین زندگیاش میپذیرد و بر مبنای آن کنش/واکنش خود را تنظیم میکند (ژیژک، 1388: 54-90).
شکلگیری سوژههای هیستریک در گفتمان نواصلاحطلبی (1392-1398)
ظهور بیقراری در یک گفتمان، خود مؤید بر شکلگیری «موقعیتهای آستانهای» است. «موقعیتهای آستانهای28F29»، اصطلاحی است که ویکتور ترنر29F30 (1920-1983) وارد فضای علمی کرده است. اگر برای وارد شدن به محلی لازم باشد از دهلیزی عبور کنید، ابتدای این دهلیز را «آستانه» مینامند. در ابتدای دهلیز، شما دیگر نه در مکان قبلی هستید و نه در مکان بعدی و این بیمکانی و ابهامپذیری، خصوصیت اصلی «موقعیت آستانهای» است. از اینرو موقعیتهای آستانهای، به دلیل برخورداری از «پتانسیل تغییر»، معرف یک «موقعیت مرزی» هستند که از توانش مقابله و واژگونی «نظم معمول» و ورود به یک «نظم جدید» برخوردارند (رحمانی و کاظمی، 1390: 157؛ کرمیپور و صالحی اردکانی، 1394: 90-93).
بنابراین شکلگیری موقعیتهای آستانهای در گفتمان مسلط هر جامعه، حاکی از ارسال سیگنال بسیار مهمِ جمعی است. میل به تغییرِ شرایط توسط سوژههای هیستریکی که دیگر در بخیه و دوخت ماحصل از «موقعیت سوژگی30F31» قبلی قرار نمیگیرند؛ زیرا در مواجهه با واگرایی بین فضای استعاری وعده دادهشده توسط گفتمان دیگری بزرگ با واقعیات انضمامی بافتار هدف قرار گرفتهاند (زوپانچیچ، 1398: 45). از اینرو گفتمانهای سیاسی در خلأ ساخته نمیشوند و باید در تناظر با خواست و ارادۀ جمعی و پاسخدهی به مطالبات توده، خود را مفصلبندی و احیا کنند و منظومۀ معنایی گفتمانها نباید تنها در سطح «حرفانگاری» صِرف باقی بماند. در غیر این صورت، عملکرد ضعیف یک گفتمان و عدم تحقق وعدههای انتخاباتیاش، توده را از منظر ساختبندی روانی، آمادۀ تغییر و تحول میکند؛ یعنی عدم التزام و پایبندی به گفتمان قبلی. از اینرو تغییر دولت و گفتمانهای تأثیرگذار در ایران، از منظر روانکاوی سیاسی بیانگر برساخت یک دورۀ تاریخی، اما بر مبنای تغییر گرایشهای روانی توده و مردم باید لحاظ شود (شادلو، 1392: 13-16).
بنابراین شکلگیری موقعیتهای آستانهای و تولد سوژههای هیستریک برای دیگری بزرگ جامعه، همواره باید به مثابۀ یک زنگ خطر و تهدید جدی قلمداد شود؛ زیرا سوژههای هیستریک در تلاش برای برونگستری هویت(های) جدید خود در سطح جامعه و به رسمیت شناخته شدن توسط دیگری بزرگ، در صورت شکل دادن به جماعتوارههای31F32 هویتی خود، منجر به صفآرایی نیروهای داخلی از منظر آنتاگونیستی میگردند که میتوانند جامعه را به محل نزاع جمعی داخلی تبدیل کنند (بوروسا، 1399: 33-34؛ رحمانی و کاظمی، 1390: 155-157؛ شفیعی و علیخواه، 1393: 95-100).
اما مشکل اینجاست که جامعۀ ایران در طول تاریخ خود، همواره از شیار و ناسازواره متن32F33 و زمینه33F34 رنج برده است و پیکرههای گفتمانی شکلگرفته در این بافتار، هنوز نتوانستهاند فاصلۀ بین حرف و عمل خود را کم کرده، فضای استعاری مورد انتظارشان در سطح واقعیات انضمامی بافتار ایرانی را به مرحلۀ عملیاتیسازی و اجرا دربیاورند. همین امر منجر به شکلگیری گزارههای تروماتیک گفتمانی و متعاقب آن،سوژههای هیستریک/پسیکوتیک سیاسی متناظر با این گزارهها میگردد (نظری، 1391: 13؛ تاجیک، 1382:38 و 76؛ تاجیک، 1397: 242؛ زوپانچیچ، 1398: 121).
در اینجا، دورۀ یازدهم و دوازدهم انتخابات ریاستجمهوری با پیروزی «گفتمان نواصلاحطلبی» مبتنی بر دال مرکزی «اعتدالگرایی» همراه بوده است که همراه با دقایق گفتمانی دیگری چون مصلحتاندیشی، نفی افراطگرایی، عملگرایی، عقلانیت، تدبیر و امید، نجات اقتصاد کشور، احیای اخلاق جامعه و تعامل سازنده با جهان و بهبود روابط خارجی، ملیگرایی و امیدبخشی، تنشزدایی، جلب اعتماد جامعۀ جهانی، اقتصاد آزاد و پویا، خصوصیسازی، فنسالاری، توسعۀ صادرات، بازگرداندن عزت و غرور ملی، عدالت، شایستهسالاری و ضابطهگرایی، آزادی (آزادی بیان و استفاده از مبانی دموکراتیک دین اسلام)، احیای مفهوم شهروندی و حقوق آن، ولایتمداری و تمرکزبر قانونمداری مفصلبندی شده است (رضاییپناه و شوکتی مقرب، 1394: 101-146).
در واقع گفتمان اصلاحطلبی به عنوان سلف «نواصلاحطلبی» همواره بر این نکته تأکید داشته است که نفس داشتن یک قانون اساسی برای حکومت اسلامی، معرف ارائۀ یکسری گزارههای وضعی (و نه تکلیفی) در چارچوب تلاش برای تحقق شأنیت «شهروند ایرانی» و تلاش برای تبلور روح ایمان در جامعه و صیانت از مرزهای شیعی است (قهرمانپور، 1396: 32)؛ زیرا «شهروندی» صرفاً اعطای «حقوق» نیست، بلکه جایگاهی است که افراد میتوانند نقش خود را به گونهای مؤثر در حوزۀ سیاسی- اجتماعی اجرا کنند (تاجیک، 1399: 38-39).
در اینجا اما گفتمان «نواصلاحطلبی» علاوه بر استفاده از رویکردی سلبی و استفاده از عناصری که در حوزۀ گفتمانگونگی گفتمانهای رقیب قرار داشت (و از این طریق توانست با اتکا به این وقتهها به واسازی و شالودهشکنی گستردهای از دقایق گفتمانهای رقیب بپردازد)، همزمان از منظر ایجابی با تکیه بر وقتههایی چون «عدالتخواهی» و «فسادستیزی»، اقدام به بازمفصلبندی از پیکرۀ معنایی و گفتمانی خود پرداخت؛ به گونهای که فضای روانی مناسبی را از منظر مشروعیت و مقبولیت در میان عامه و تودۀ مردم برای دستیابی به یک ساختبندی هژمونیک برای خود مهیا کرد. در واقع گفتمان نواصلاحطلبی از سلف خود با وقتههای معنایی چون «آزادی» و «جامعۀ مدنی»، با توجه به شرایط انضمامی موجود ناشی از تحریمهای اقتصادی بینالمللی و کژکارکردهای ناشی از دولت رانتیر، به وقتههای معنایی «عدالتخواهی» و «فسادستیزی» روی آورد، تا بتواند دیالکتیک متن و زمینه را محقق کند.
دیالکتیک متن و زمینه باید وجود داشته باشد، وگرنه دچار شیزوفرنی میشویم. اصلاً به نظر نمیرسد که کسی در فضای اصلاحطلبی یا اندیشهای بتواند این دیالکتیک را نقض کند و معتقد باشد که یک متن میتواند برای همیشۀ تاریخ، به شکل دستنخورده و بدون تغییر باقی بماند وهمزمان کارایی عملی داشته باشد. اما ما نه تنها نتوانستیم این دیالکتیک را محقق کنیم، بلکه نتوانستیم تکلیفمان را با جریان اصلاحطلبی و دالها و وقتههای گفتمانی آن به منظور اجراییسازی در زمینه و بافتار جامعۀ ایرانی به شکل دقیق مشخص کنیم. ما باید گفتمان را در قالب فضای عملیاتیسازی با توانش اجرایی بالای آن به گونهای طراحی کنیم که شکاف و گسست بین نظر و عمل را (با توجه به شرایط انضمامی و درخواست توده) به حداقل برسانیم، نه اینکه تنها با واژگان بازی کنیم (ر.ک: تاجیک، 1394).
مرادم از «پسااصلاحطلبی»، «پسا» در معنای «گسستن از»، «تداوم و استمرار» و هم «در تقابل با» و «متفاوت از و متفاوت با» است. «جریانی در راه» که باید از شکست(های) خود درس بگیرد...زیرا محل هر شکست در حکم درسی است که در نهایت میتوان آن را در کلیت ایجابی صورتبندی یک برساخت جدید از حقیقت درج کرد. محملی از بازنمایی وعدههای محققنشده... . از اینرو دقایق انضمامی این گفتمان بر آفرینش از رهگذر «زیباییشناسی شکست» استوار شده است (همان، 1399: 81).
شکل 3- دقایق معنایی گفتمان نواصلاحطلبی
(منبع: رضاییپناه و شوکتی مقرب، 1394: 188)
در اینجا گفتمان نواصلاحطلبی با شعار دولت «تدبیر و امید» و بهبود شرایط سیاسی-اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و بهبود سطح معیشت توده و نیز با وعدۀ مبارزه با تمام تالیهای فاسد گفتمانهای گذشته پا به عرصۀ وجود گذاشت و در این راستا، به بازآفرینی گستردهای از منظومۀ معنایی خود پرداخت. اما نباید از نظر دور داشت که دالها و گزارههایی که موجودیت و حیات یک گفتمان را تشکیل میدهند، در صورت موفقیت و پیروزی گفتمان مزبور، در فردای پیروزی میتوانند در نقش «فارماکون» عمل کنند؛ یعنی کارکردی دوگانه و همزمان دارند: هم زهر هستند و هم پادزهر. از اینرو زنجیرۀ دالهای مفصلبندی شده در یک گفتمان که به شکلگیری گزارههای یک گفتمان و ایجاد مقبولیت و مشروعیت آن گفتمان منجر شده است، اگر در مواجهه با واقعیات انضمامی بیرونی نتوانند به اعمال تغییرات گسترده و کلاً تحقق فضای استعاری وعده دادهشدۀ خود برسند، شکلی «تروماتیک» پیدا میکنند و منجر به تولد سوژههای هیستریک و عصیانگر میشوند.
اما چه زمانی یک گزاره تروماتیک میشود؟ گزاره، همانطور که فوکو اذعان داشته است، جمله34F35 نیست. جمله واحد زبان است، قضیه نیست. قضیه واحد منطق است، کنش گفتاری35F36نیست. کنش گفتاری واحد فلسفۀ تحلیلی است. گزاره کارکرد معنایی دارد که به واسطۀ «جنبۀ وضعیتی» خود در حوزۀ زمانی-مکانی و نظم موجود دخالت میکند. از اینرو موقتی، ارجاعی و برونریز است و به عنوان واحد گفتمان، در شکل یک «بردارِ نیرو» عمل میکند که به دنبال مواجهه و قالبگیری از واقعیات انضمامی بیرونی است. پس گزارهها و برایند زنجیرۀ آنها به عنوان گفتمان، مولد بردار نیرویی هستند که بر کمیت و کیفیت کنشگری سوژهها در ساحت سیاسی-اجتماعی تأثیرگذار هستند (دلوز و گتاری، 1398: 36-37؛ فوکو، 1393: 128؛ مشایخی، 1395: 77-78).
بنابراین گزاره خواهناخواه بر مبنای منطق ریاضی: 1- یک تابع است، تابعی که تنظیمکننده روابط در سطح خرد و کلان در پیکرۀ جمعی سیاسی-اجتماعی است.2- از تکینگی36F37 خاص خود برخوردار است. در ریاضیات، «تکین» در مقابل متعارف به کار میرود؛ نقطهای که در آن تحدب و تقعر منحنی عوض میشود، توانِ بیسابقهای که در وضعیتهای حدی سر برمیآورد؛ ایجاد گسست در زنجیرۀ فعل و انفعالات متعارف و به سطح آوردن امکانات بالفعلِ جدید که خود منجر به خلق جهان(های) جدید میشود. بنابراین گزارهها، گونهای «بُعد دینامیک یا نیرومندانه» دارند که با فعلیتیابی خود در میدان نیروهای موجود میتوانند به تغییر واقعیات سیاسی- اجتماعی جامعه منتهی شوند و برعکس، اگر نتوانند تکینگی وعده دادهشدۀ خود را محقق کنند، از درون دچار خودتخریبی میشوند، بردار نیروی آنها این بار، حیات خود آنها را نشانه گرفته، زیر سئوال میبرد (دلوز و گتاری، 1397: 170؛ مشایخی و آزموده، 1396: 14-17).
بنابراین واگرایی معنایی و کارکردی محتوای گزاره با واقعیات بیرونی یا عدم عملیاتیسازی و اجرایی شدن فضای استعاری گفتمان توسط گزارههای آن در سطح سیاسی-اجتماعی به تولد سوژه(های) هیستریک علیه «نام پدر» منجر میشود. شکلگیری فضای امنیتی-پادگانی جامعه، خود معرف خوبی در ناتوانی گفتمان مسلط در مواجهه با بحرانهای انضمامی مختلف جامعه است (تاجیک، 1382: 164؛ نصری، 1387: 238).
«در اینجا، شکلگیری جنبشهای تناسخی در تاریخ حیات گفتمان نواصلاحطلبی نیز خود گواه روشنی بر ناتوانی این گفتمان در مواجهه با واقعیات انضمامی جامعۀ ایران و عدم تحقق فضای استعاری وعده دادهشدۀ آن است. در واقع این گفتمان همواره در فردای پیروزی خود با شرایطی پارادوکسیکال موجه بوده است؛ عدم توانایی در برقراری موازنه بین «حضور در جامعه و در ساخت قدرت» به شکل همزمان، زیرا توجه و افراط و تفریط تمرکز بر هر بُعد، عملیاتیسازی گزارههای این گفتمان را از منظر درونی و بیرونی با چالشهای عمدهای مواجه کرده است.
بزرگترین چالش در این بین برای گفتمان نواصلاحطلبی، عدم مواجهۀ اصولی و درست با «زیست- جنبشهای تناسخی» منبعث از «بلوکهای نیاز» توده بوده است. این جنبشها نخست در تاریخ 7و 8 دی ماه 1396در مشهد آغاز شدند و هرچند در آغاز، جنبشهایی اقتصادی- اجتماعی و در پاسخ به ناکارآمدی سیاستهای اقتصادی دولت بودند، ناگهان رنگ و بوی سیاسی گرفته، در کل کشور دامنگیر شدند. فراخوان اصلی در این جنبشها، «نه به گرانی» بود که در شبکههای اجتماعی آغاز شد. اما با شرکت همهجانبه و گستردۀ مردمی در تمام استانها، به یک پویش مردمی و همهگیر تبدیل شد. اما مهمترین مشخصۀ این جنبشها برخلاف سالهای 1378 و 1388، این بود که دیگر اصلاحطلبان در این جنبشها نقشی نداشتند و دیگر اینکه این خیزش، جنبشی غیرمذهبی همراه با نشانههایی از عدالتخواهی بود. این مسئله خود حاکی از بروز بحران و بیقراری در دل گفتمان نواصلاحطلبی است؛ نمودی از شکلگیری سوژههای سیاسی هیستریک.
آنچه مشخص است این است که تظاهرکنندگان در این جنبشها، بیشتر افرادی از طبقۀ فرودست و کارگران و افرادی از طبقۀ متوسط بودند که با سیاستهای اقتصادی دولت و عدم کنترل قیمتها و مهار تورم، نحیفتر و ضعیفتر شده بودند. به بیان دقیقتر معترضان در این جنبشها، بیشتر از قشر فقیر جامعه و اقشار متوسطی بودند که احساس میکردند نادیده گرفته شدهاند. نکتۀ مهمتر، حضور تظاهرکنندگانی بود که از مدارج دانشگاهی بالا برخوردار بوده، توسط شبکههای اجتماعی هدایت میشدند.
برخی از کارشناسان و تحلیلگران سیاسی، پیشزمینۀ شکلگیری چنین جنبشی را در چهار عامل: فساد دولتی، وضعیت معیشتی و اقتصادی پایین و غیر استاندارد اجتماعی، بیعدالتی و تبعیض گسترده و تعمیق و گسترش روزافزون تضاد طبقاتی37F38و شکافهای اجتماعی38F39 در جامعۀ امروز ایرانی خلاصه کردهاند که خود بازتابی از ناامیدی، تبعیض و عدم تحمل اقشار و گروههای مختلف جامعۀ ایرانی از تداوم وضع موجود است» (رحیمی، 1398: 33-34).
در واقع گفتمان نواصلاحطلبی هرچند با شالودهشکنی از گفتمانهای رقیب و وعدۀ «تحقق عدالت» و «مبارزه با فساد» پا به عرصۀ وجود گذاشت، در این راه به نظر میرسد رسالت حقیقی خود و گزارههای وعده دادهشدهاش را فراموش کرده و تنها در سطح «حرفانگاری» باقی مانده است. از اینرو این گفتمان به دلیل شکستهای مکرر خود، مقبولیت و مشروعیت خود را از دست داده است و نه تنها جامعۀ معتقدین گفتمانیاش، بلکه تودۀ مردم را در شکل سوژههایی هیستریک برانگیخته است (تاجیک، 1382: 185). از اینرو تمامی سیگنالهایی که در حال حاضر از جانب توده به سمت گفتمان نواصلاحطلبی هدایت و فرستاده میشود، معرف بالارفتن انرژی جنبشی جامعه و ناامیدی کامل از این گفتمان است (تاجیک، 1383: 328).
در اینجا، توجه به این نکته الزامی است که اگر یک گفتمان نتواند به آسیبشناسی بهموقع و اصولی از وضعیت انضمامی و مطالبات جمعی بپردازد و قادر نباشد راهکار عملی به منظور برونرفت از بحران(های) مختلف جامعه ارائه دهد، به طور قطع از این ناحیه دچار آسیب و ناامنیهای غیرقابل جبرانی خواهد شد که نه تنها حیات خود گفتمان، بلکه حیات کل جامعه را نیز به مخاطره خواهد انداخت (افتخاری، 1381: 282).
پس اگر بناست چیزی در ناخودآگاهمان تغییر کند، این تغییر باید در ساختاری هم که آن را پشتیبانی میکند، اتفاق بیفتد. از اینجاست که روانکاوی هستۀ عمیق ماتریالیستی مهمی پیدا میکند؛ مرزهای حفاظ باورهای ناخودآگاه ما تنها به خودمان محدود نمیشود، بلکه آنجا در آن بیرون و تا «دیگری بزرگ» جامعه گسترده شده است. دیگری، به مثابۀ یک مکان تهی بدنام عمل میکند که هر کژکارکردی از آن در مواجهه با واقعیات انضمامی به نواخت و فعالسازی سوژگی جمعی منتهی میشود (زوپانچیچ، 1398: 57). گفتمان نواصلاحطلبی نیز باید با شناخت دقیقتر از مشکلات و بحرانهای انضمامی جامعه که مردم و توده را در مضیقه قرار داده است، تلاش کند از فضای استعاری و انتزاعی و کلاً پوستۀ «حرفانگاری» خود خارج شود. در غیر این صورت گزارههای تولیدی این گفتمان به دلیل واگرایی با شرایط انضمامی جامعه به مثابۀ شمشیر داموکلس به عنوان یک تهدید جدی و همیشه حاضر، به بدتر شدن شرایط موجود و از بین رفتن وجهۀ مردمی این گفتمان منجر خواهد شد.
بحث و نتیجه گیری
در روانکاوی سیاسی ذیل مکتب لکانی، «گفتمان» را باید به مثابۀ دیگری بزرگ جامعه دید که با دالها و وقتههای مفصلبندی شده در منظومۀ معنایی خود، به دنبال ساختبندی از گزارههایی است که به دنبال مواجهه و ساختبندی از واقعیات انضمامی بافتار هدف و اعمال تغییرات جمعی و مورد انتظار توده است. از اینرو گزاره در گفتمان، به عنوان بردار نیرویی تلقی میشود که با اتکا بر خاصیت و و ویژگی «وضعیتی» خود به دنبال قالبگیری و مصادره به مطلوب واقعیتهای بیرونی و مواجهه با آنها در سطح کلان است، به گونهای که هر گزارهای با اتکا به ویژگی فرازمانی و فرامکانی خود خصلت جمعی پیدا کرده و نه تنها از منظر سیاسی- اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و...بر ساختارهای موجود در یک جامعه تأثیر میگذارد، بلکه بر حیات خود گفتمان نیز مؤثر خواهد بود. از اینرو هر نوع کژکارکردی در گفتمان دیگری بزرگ جامعه و به تعبیر دقیقتر، گزارههای گفتمانی به عنوان برونداد یک پیکرۀ گفتمانی، بازخوردهای سیاسی-اجتماعی گستردهای را نیز به دنبال خواهد داشت؛ زیرا هر گزارهای، نواختهای خودآگاه/ناخودآگاه خاص خود را ایجاد میکند.
بنابراین در روانکاوی سیاسی، شکلگیری هر پیکربندی گفتمانی را به عنوان نمودی از یک جریان سیاسی، باید به مثابۀ تبلوری از ابژۀ کوچک aدید که به دنبال تحقق فقدانی فعال شده است. در اینجا، گفتمان نواصلاحطلبی با بازآفرینی گسترده و احیای مجدد وقتهها و دالهای منظومۀ معنایی گفتمان «اصلاحطلبی» پا به عرصۀ وجود گذاشت و توانست گوی سبقت را از دیگر گفتمانهای رقیب در یازدهمین و دوازدهمین دورۀ انتخابات ریاستجمهوری برباید. در واقع گفتمان نواصلاحطلبی را باید به مثابۀ گفتمانی (به تعبیر بنیامینی) مبتنی بر «زیباییشناسی شکست» دید؛ جایی که گفتمانِ جدیدِ بازآفرینی و اصلاحشده، باز پیکربندی منظومۀ معنایی و وقتههای مفصلبندی شدۀ خود را مدیون نگاه گذشتهنگر و مواجهه با شکستها و ناکامیهای خود (از منظر انضمامی) میداند. از اینرواین گفتمان تلاش کرده است تا با تمرکز بر یک رویکرد سلبی نسبت به گفتمانهای قبلی و رقیب و زیر سؤال بردن کارایی و تعهد این گفتمانها و همزمان مفصلبندی از وقتهها و عناصر معنایی خود در پیکرۀ معنایی جدید با توجه به انتظارات و مطالبات مدنی و مردمی مبتنی بر عدالتخواهی و مبارزه با فساد، مجدداً به شادابسازی فضای سیاسی- اجتماعی جامعه کمک کرده، از مقبولیت و دسترسی لازم به منظور شکلدهی به «سازواره هژمونیک» مورد نیازش برخوردار گردد. از اینرو با اتخاذ یک خطمشی جدید و ترسیم یک چشمانداز مبتنی بر ارائۀ یک فضای استعاری-تخیلی مبتنی بر جبران تمامی کاستیهای گفتمانهای قبلی از منظر انضمامی، تلاش کرد تا با خلق یک زنجیرۀ کلان همارزی، آحاد توده را به امید اصلاحات وسیع و گسترده با خود همراه کرده، مجدداً به کانون قدرت بازگردد.
در واقع گفتمان نواصلاحطلبی در تحقق وعدههای خود یعنی ایجاد رونق اقتصادی، اشتغالزایی جوانان و حل مشکلات معیشتی آنها و برآورده کردن انتظارات و خواستههای جوانان و زنان و دختران و نیز اقلیتهای مذهبی و... به حاشیه رانده شدگان و...از منظر «گفتمانی» شاید توانست به شکل موفق عمل کند و شناسایی درستی از این مشکلات در حوزههای اجتماعی و اقتصادی انجام دهد، اما در عمل و از منظر انضمامی نتوانست در این حوزهها (اجتماعی و اقتصادی)، برایند مثبت و چشمگیری از خود ارائه دهد و تنها در یک فضای استعاری و خیالی سیاسی- اجتماعی خود توانست فانتزی توده را در سطح گفتمانی به منظور گرفتن اعتماد آنها و انتخاب شدنش جلب کند.
به بیان دقیقتر، این گفتمان با وجود بازآفرینی و احیای پیکرۀ معنایی خود، نتوانست به همگرایی مورد انتظار و وعده داده شده بین فضای استعاری و گفتمانی خود با واقعیات انضمامی جامعه دست یابد و به دقایق و گزارههای گفتمانی خود از منظر انضمامی جامۀ عمل بپوشاند. در نتیجه مشروعیت و وجهۀ سیاسی-اجتماعی و مقبولیت مردمی خود را تاحدود گستردهای از دست داد، به گونهای که دالها و گزارههای منظومۀ معنایی این گفتمان بیش از آنکه راهساز و چارهگشا باشند، اکنون به دلیل تعارض و واگرایی با واقعیات انضمامی جامعۀ امروز ایرانی و عدم آمادگی در مواجهه با تغییرات سیاسی-اجتماعی و اقتصادی و کلاً شکست تحقق فضای استعاری گفتمانی، شکلی تروماتیک به خود گرفته و منجر به شکلگیری سوژههای هیستریک شدهاند؛ سوژههایی که همزمان با رخدادها و وقایع بیرونی، فضا و مجالی برای عرض اندام در شکل جمعی، ریزوماتیک و فاقد نقطۀ کانونی خود پیدا میکنند. از اینرو خصلتی تناسخی و برگشتپذیر پیدا کردهاند و به مثابۀ آتش زیر خاکستر عمل میکنند.
این همان لحظهای است که گفتمان، وجههای سمپتوماتیک به خود میگیرد و کنشگری/واکنشگری در برابر گفتمان دیگری بزرگ، خود را در شکل بروز و ظهور سوژههای هیستریک نشان میدهد. سوژههای هیستریک، همان سمپتوم یا دردنشان گفتمان غالب هستند که خود محصول گزارههای تروماتیک گفتمان غالب جامعه هستند و کژکارکرد گفتمان را به رخش میکشند. این همان لحظهای است که از منظر روانکاوی سیاسی مکتب لکانی، نقطۀ عطفی در حیات و ممات یک گفتمان محسوب میشود. در غیر این صورت و با تداوم این چرخۀ باطل، سوژههای هیستریک به سوژههای پسیکوتیک تبدیل میشوند. از اینرو تمامی سمپتومهای ماحصل از گزارههای تروماتیک گفتمان نواصلاحطلبی در حوزههای مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و زیستمحیطی باید از منظر انضمامی به دقت مورد تفسیر و تأویل قرار بگیرند تا علاوه بر انتقال این وجوه سمپتوماتیک مخابرهشده از پیکرۀ جمعی جامعه به وجه نمادین به منظور درک صحیح مطالبات جمعی که بی پاسخ مانده و یا مغفول واقع شدهاند، به پاسخیابی عقلانی برای این نشانههای سمپتوماتیک هم به منظور عبور از آنها دست یابد.
پینوشت
1. متن سخنرانی محمدرضا شاه پهلوی در چهاردهم آبان 1357.
منابع
آبراهامیان، یرواند (1389) تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمد ابراهیم فتاحی، تهران، نی.
ابراهیمی، سید رضا (1390) «خوانش شعر «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» فروغ فرخزاد از دیدگاه تحلیل روانکاوی ژاک لاکان»، فصلنامه علمی- پژوهشی زبان و ادب فارسی، سال سوم، شماره 9، صص1-24.
احمدوند، علی محمد و دیگران (1391) مديريت بحرانهای اجتماعي (اعتصاب، تظاهرات اعتراضآمیز و... با رويكرد پلیس جامعهمحور)، توسعه انسانی پلیس، شماره40، صص128-113.
استاوراکاکیس، یانیس (1392) لاکان و امر سیاسی، ترجمه م. ع. جعفری، تهران، ققنوس.
استور، آنتونی (1375) فروید، ترجمه ح. مرندی، تهران، طرح نو.
افتخاری، اصغر (1381) درآمدی بر خطوط قرمز در رقابت های سیاسی، تهران، فرهنگ گفتمان.
الیوت، آنتونی وبرایان ترنر (1393) برداشتهایی در نظریه اجتماعی معاصر، ترجمه فرهنگ ارشاد، تهران، جامعهشناسان.
بوروسا، جولیا (1399) هیستری، ترجمه قاسم مؤمنی، تهران، نگاه.
پاینده، حسین (1388) «نقد شعر «زمستان» از منظر نظریۀ روانکاویِ لاکان»، فصلنامه زبان و ادب پارسی، شماره42، صص27-46.
پین، مایکل (1390) لکان، دریدا، کریستوا، ترجمه پیام یزدانجو، تهران، مرکز.
تاجیک، محمدرضا (1382) تجربۀ بازی سیاسی در میان ایرانیان، تهران، نی.
--------------- (1383) گفتمان، پادگفتمان و سیاست، تهران، مؤسسه تحقیقات و توسعۀ علوم انسانی.
--------------- (1384) روایت غیریت و هویت در میان ایرانیان، تهران، فرهنگ گفتمان.
--------------- (1392) معلمهای نادان: رؤیتپذیری و آگاهسازی امر تروماتیک، تهران، تیسا.
--------------- (1397) لذت سوژهشدگی، تهران، عقل سرخ.
--------------- (1398) زیست جنبش: این جنبش یک جنبش نیست، نگاه معاصر، تهران.
--------------- (1399) جریانی در راه است: مانیفستی برای اصلاحطلبی دوم، تهران، تیسا.
سهرابی، مهسیما و دیگران (1399) «روانکاوی سیاسی و سوژگی سیاسی: ریختشناسی دلوزی از سوژۀ سیاسی انقلابی درگفتمان اسلام سیاسی 1357 ایران»، پژوهشنامه انقلاب اسلامی، سال دهم، شماره37، صص80-59.
سهرابی، مه سیما؛ محمدرضا تاجیک و منصور میراحمدی چناروئیه (1400) گفتمان نواصلاح طلبی و گفتمان امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران؛ زیست-جنبش های ریزوماتیکی (1398-1392). پژوهشنامه علوم سیاسی، سال شانزدهم شماره 2، 111-138.
شادلو، عباس (1392) جستاری تاریخی پیرامون تکثرگرایی در جریان اسلامی: پیدایش جریان راست و چپ مذهبی 80-1360، تهران، وزراء.
شاریه، ژان پل (1370) فروید: ناخودآگاه و روانکاوی، ترجمه سید علی محدث، تهران، نکته.
شفیعی، جمال و محمد مولایی (1399) نظریهپردازی؛ الگوی راهبردی دین در تولید امنیت فرهنگی، فصلنامه امنیت ملی، سال دهم، شماره36، صص43-86.
شفیعی، معصومه و فردین علیخواه (1393) «فضا و بازتولید قدرت (مطالعهای درباره تفکیک جنسیتی در دانشگاههای تهران)»، فصلنامه تحقیقات فرهنگي ایران، سال هفتم، شماره 1، صص95-122.
شیری، قهرمان و دیگران (1391) «از لاكان تا مولانا: (نگاهي لاكاني به سير رشد رواني سوژه در آراي مولانا)»، دوفصلنامة علمي- پژوهشي ادبيات عرفاني دانشگاه الزهرا، سال سوم، شماره6، صص81-100.
عقيلي، وحید و فواد حبيبي (1390) «روانكاوي لاكاني به مثابه روششناسي نقد فيلم»، پژوهشنامه علوم اجتماعي، سال پنجم، شماره2، صص107-124.
علی، بختیار (1393) آیا با لاکان میتوان انقلابی بود؟، ترجمه سردار محمدی، تهران، افراز.
فضلینژاد، سیفالله ومرتضی احمدیان (1389) «اقتصاد رانتی در ایران و راههای برونرفت از آن»، مجله اقتصادی ماهنامه بررسی مسائل و سیاستهای اقتصادی، شماره11 و 12، صص129-158.
فوکو، میشل (1393) دیرینهشناسی دانش، ترجمه نیکو سرخوش و افشین جهاندیده، تهران، نی.
فینک، بروس (1397) سوژۀ لاکانی: بین زبان و ژوئیسانس، ترجمه محمدعلی جعفری، تهران، ققنوس.
قجری، حسینعلی و جواد نظری (1392) کاربرد تحلیل گفتمان در تحقیقات اجتماعی، تهران، جامعهشناسان.
قنبری، حسین (1396) قدرت معنایی و ساختار: خوانشی از اندیشههای آلتوسر، گرامشی و فوکو، تهران، نگاه معاصر.
قهرمانپور، رحمن (1396) بررسی چهار دهه تحولخواهی در ایران، تهران، روزنه.
کچویان، حسین (1384) تطورات گفتمانهای هویتی ایران: ایرانی در کشاکش با تجدد و مابعد تجدد، تهران، نی.
کدیور، میترا (1394) مکتب لکان: روان کاوی در قرن بیست و یکم، تهران، اطلاعات.
کرتولیکا، ایگور (1398) ژیل دلوز، ترجمه مهرگان نظامیزاده، تهران، ثالث.
کرمیپور، الله کرم و مصطفی صالحی اردکانی (1394) «تحلیل و بررسی ماهیت و کارکرد آیین از دیدگاه ویکتور ترنر»، پژوهشهای ادیانی، سال سوم، شماره 5، صص 79-98.
گروش، الیزابت (1388) خود و امر خیالی، تلی از تصاویر شکسته: مقالاتی دربارۀ روانکاوی، ترجمه شهریار وقفیپور، تهران، چشمه.
مردیها، سید مرتضی (1379) با مسئولیت سردبیر: مقدمهای بر پروژۀ اصلاح، تهران، جامعۀ ایرانیان.
مشایخی، عادل (1395) تبارشناسی خاکستری است: تأملاتی دربارۀ روش فوکو، تهران، ناهید.
مشایخی، عادل و محسن آزموده (1396) دلوز، ایده، زمان: گفتوگویی دربارۀ ژیل دلوز، تهران، ناهید.
معینی علمداری، جهانگیر (1392) روششناسی نظریههای جدید در سیاست (اثباتگرایی و فرااثباتگرایی)، تهران، دانشگاه تهران.
مهری، بهروز (1394) «خوانشی لاکانی از غمنامۀ رستم و اسفندیار»، مجلۀ شعرپژوهی (بوستان ادب) دانشگاه شیراز، سال هفتم، شماره4، صص 141-166.
موللی، کرامت (1383) مبانی روانکاوی فروید- لکان، تهران، نی.
------------ (1388) مقدماتی بر روانکاوی لکان: منطق و توپولوژی، تهران، دانژه.
میرموسوی، سید علی (1391) اسلام، سنت، دولت مدرن: نوسازی دولت و تحول در اندیشۀ سیاسی معاصر شیعه، تهران، نی.
میلر، ژاک آلن (1388) (آ) و (ا) در ساختارهای بالینی، تلی از تصاویر شکسته: مقالاتی دربارۀ روانکاوی، ترجمه شهریار وقفیپور، تهران، چشمه.
نصری، عبدالله (1387) گفتمان مدرنیته: نگاهی به برخی جریانهای فکری معاصر ایران، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
نظری، علیاشرف (1391) سوژه، سیاست و قدرت: از ماکیاول تا پس از فوکو، تهران، آشیان.
هومر، شون (1394) ژاک لاکان، ترجمه محمدعلی جعفری و سیدمحمد ابراهیم طاهایی، تهران، ققنوس.
یورگنسن، ماریان و لوئیز فیلیپس (1393) نظریه و روش در تحلیل گفتمان، ترجمه هادی جلیلی، تهران، نی.
Azzone, Paolo (2016) Understanding the Crisis: Five Core Issues in Contemporary Psychoanalysis. International Forum of Psychoanalysis , 1-11, DOI: 10.1080/0803706X.2016.1221134.
Bottici, Chiara & Kühner, Angela (2012) Between Psychoanalysis and Political Philosophy: Towards a Critical Theory of Political Myth. Critical Horizons , 94-112, 10.1558/crit.v13i1.94.
Braddock, Louise (2011) Psychological Identification, Imagination and Psychoanalysis. Philosophical Psychology, 24 (5), 639-657, DOI: 10.1080/09515089.2011.559619.
Cook, Méira (1990) Silence and the Speaking Symptom: A Lacanian Account of “Black wedding” by I.B. Singer. Journal of Literary Studies, 6 (1-2), 134-145, DOI: 10.1080/02564719008529938.
Cushman, Philip (2015) Relational Psychoanalysis as Political Resistance. Contemporary Psychoanalysis, 51 (3), 423-459, DOI:10.1080/00107530.2015.1056076.
Guralnik, Orna (2016) Sleeping Dogs: Psychoanalysis and the Socio-Political. Psychoanalytic Dialogues, 26 (6), 655-663, DOI: 10.1080/10481885.2016.1235450.
Lothane, Zvi (2003) Power Politics and Psychoanalysis - an Introduction. International Forum of Psychoanalysis, 12 (2-3), 85-97, DOI: 10.1080/08037060310008464.
Orange, Donna M. (2003) Why Language Matters to Psychoanalysis. Psychoanalytic Dialogues, 13 (1), 77-103, DOI: 10.1080/10481881309348722.
Wallerstein, Robert S (2014) The Intersect of Psychoanalysis and Totalitarianism. Psychoanalytic Dialogues, 24 (5), 601-614, DOI: 10.1080/10481885.2014.949495.
Young, Robert M (2003) Psychoanalysis, terrorism and fundamentalism. PSYCHODYNAMIC PRACTICE, 9 (3), 307-324, DOI: 10.1080/1475363031000138889.
[1] * دکتری علوم سیاسی، دانشگاه شهید بهشتی، ایران mahsima.sohrabi@gmail.com
[2] ** نویسنده مسئول: دانشیار گروه علوم سیاسی، دانشگاه شهید بهشتی، ایران M_Tajik@sbu.ac.ir
[3] ***استاد تمام گروه علوم سیاسی، دانشگاه شهید بهشتی، ایران m_mirahmadi@sbu.ac.ir
[4] . Hysteric
[5] . Symptomatic
[6] . Traumatic
[7] . Concrete
[8] . Articulation
[9] . Discursivity
[10] . Credibility
[11] . Availability
[12] . Subject Positions
[13] .Bio-movement
[14] .The Name of the Father
[15] . Imaginary Order
[16] . Symbolic Order
[17] . Real Order
[18] . Need
[19] . Demand
[20] . Desire
[21] . Jouissance
[22] . Surplus Meaning
[23] .Trauma
[24] . Mutation
[25] . Sinthomatic
[26] . Fixation
[27] . Closure
[28] . Suture
[29] . Liminal Position
[30] . Victor Turner
[31] . Subject Position
[32] . Communitas
[33] .Text
[34] . Context
[35] .Sentence
[36] .Speech act
[37] .Singularity
[38] . Class conflict
[39] . Social Cleavage