-
حرية الوصول المقاله
1 - سفرهای آیینی اسفندیار در شاهنامه
نسرین شکیبی ممتاز مریم حسینی«فرایند فردیت» با مرکزیت حجم قابل توجهی از کهن الگوهای یونگی، یگانگی دو لایة محوری از روان- خوداگاهی و ناخوداگاهی- را درقالب اعمالی نمادین و در طی سفری آیینی برای قهرمان میسر می سازد. در حقیقت، گذر از رویه های مختلف «سایه» و تلاش برای تعدیل نیروی بازدارندة آن، که ریشه د أکثر«فرایند فردیت» با مرکزیت حجم قابل توجهی از کهن الگوهای یونگی، یگانگی دو لایة محوری از روان- خوداگاهی و ناخوداگاهی- را درقالب اعمالی نمادین و در طی سفری آیینی برای قهرمان میسر می سازد. در حقیقت، گذر از رویه های مختلف «سایه» و تلاش برای تعدیل نیروی بازدارندة آن، که ریشه در ویژگی های روانی منفی قهرمان دارد، او را در مرحله ای نوین به دیدار «آنیما» مشرّف می سازد. بدین ترتیب، قهرمان با شناخت سویة مادینة روان خود، قابلیت چشمگیری در شناخت «پیر خردمند» که همان حقیقت مانای وجود اوست، پیدا می کند. شناخت جایگاه این پیر که خود یکی از کهن ترین سنخ های باستانی روان آدمی است و نیز عمل کردن به فرامین او، مسیر فردانیت قهرمان را به نتیجه ای می رساند که از ویژگی های روان شناختی مهمی برخوردار است. «تولد دوباره» که در حوزة نمادشناسی آیینی همان شناخت «خویشتن» و یگانگی با آن است، زندگی روانی قهرمان را در الگویی مشخص و پیشبرنده به هدف غایی خود می رساند. در واکاوی روایت زندگی اسفندیار که خود یکی از شخصیتهای محوری شاهنامة فردوسی است، با گذر از روساخت حماسی داستان می توان به ژرف ساختی روان شناختی دست یافت که گویای سیر قهرمان برای رسیدن به هدفی خاص از منظر فرایند شناخت خویشتن، یعنی سفر برای کشف فردانیت است. به این ترتیب، وی با گذر از «هفت خوان» که هفت مرحلة گذر از سایه تلقی می شود، به نجات خواهران از بند ارجاسب تورانی و نابودی او نایل شده و با موفقیت در چنین مراحلی، در سفر بعدی آمادگی مواجهه با رستم را به عنوان پیر خرد پیدا می کند. او در مراحل پایانی فرایند فردانیت خویش و با از دست دادن چشمان ظاهر، حقانیت پیر خردمند را دریافته و با مرگی آیینی، تولدی دوباره می یابد. نوزایی اسفندیار با سپردن فرزند خود، بهمن، به دست رستم جنبه های نمادین و آیینی خاصی دارد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
2 - بررسی ساختاری نبرد خویشاوندی در منظومه های «رستم و سهراب»، «برزونامه» و «جهانگیرنامه»
احمد خاتمی علی جهانشاهی افشاربا وجود تعدد آثار و منظومه های حماسی- پهلوانی در ادب فارسی، نکته قابل توجه این است که عناصر معدودی شکل دهنده این آثار می باشند. البته این موضوع نکته تازه ای نیست و ساختارگرایانی چون استروس، فریزر، پراپ و ديگران نشان داده اند که در آثار مختلف، عناصر معدود و مشترکی وجود د أکثربا وجود تعدد آثار و منظومه های حماسی- پهلوانی در ادب فارسی، نکته قابل توجه این است که عناصر معدودی شکل دهنده این آثار می باشند. البته این موضوع نکته تازه ای نیست و ساختارگرایانی چون استروس، فریزر، پراپ و ديگران نشان داده اند که در آثار مختلف، عناصر معدود و مشترکی وجود دارد. در این مقاله، نبرد خویشاوندی در سه منظومه «رستم و سهراب»، «برزونامه» و «جهانگیرنامه» با رویکرد ساختاری مورد بررسی قرار گرفت و عناصر ثابت و مشترک آنها تعیین گردید که عبارتند از: رفتن اتفاقی پهلوان به دیار بیگانه، ملاقات اتفاقی با دختری در سرزمین بیگانه، ازدواج برون مرزی، رفتن پهلوان و ترک همسر، دادن نشانی به همسر، تولد نوزاد خارقالعاده، روانه شدن فرزند به سرزمین پدر، همراهی دشمن، نیرنگ، شکست طلایة سپاه پدر توسط فرزند، فراخوانده شدن پدر توسط پادشاه جهت مقابله با فرزند، نام پرسی، نبردهای سهگانه، معرفی فرزند به پدر. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
3 - واكاوي جنبههاي دراماتيك داستان رستم و سهراب شاهنامه بر پاية درامشناسي ارسطو
داود حاتمياز ميان داستانهاي دورههاي سهگانه اساطيري، پهلواني و تاريخيِ شاهنامه فردوسي، داستانهاي دوره پهلواني زمينههايي استوارتر و جذابتر براي پژوهش دارند. جدا شدن كاركرد پهلواني از خويشكاري شخص اسطوره- شاه- پهلوان در داستانهاي اين دوره و تجلّي آن در خويشكاري شخص جداگانهاي أکثراز ميان داستانهاي دورههاي سهگانه اساطيري، پهلواني و تاريخيِ شاهنامه فردوسي، داستانهاي دوره پهلواني زمينههايي استوارتر و جذابتر براي پژوهش دارند. جدا شدن كاركرد پهلواني از خويشكاري شخص اسطوره- شاه- پهلوان در داستانهاي اين دوره و تجلّي آن در خويشكاري شخص جداگانهاي به نام پهلوان، با كنشها و احساسهايي به طور فزاينده از نوع رفتارها و عواطف انسان معمولي از يك سو، و گرايش فردوسي به كاوش و گُزارد انگيزههاي دروني پهلوانان در برابر رويدادهاي حماسي از سوي ديگر، بُعد شخصيت (قهرمان) پردازي را ژرفتر كرده و ساختار را از سطح روايت حماسي صرف به سطح ساختار درامي و تجسّم عملي تحول بخشيده كه جلوه آن در برخي از داستانهاي پهلواني بارزتر است. بررسي جنبههاي دراماتيك داستانهاي پهلواني، افزوده بر شناسايي قابليتهاي نمايش، به تشخيص روشمندانه و درستتر هويّت نوعي آنها نيز كمك بسياري ميكند. مقاله حاضر، با گزينش يكي از معروفترين داستانهاي پهلواني شاهنامه، داستان رستم و سهراب و با تأكيد مقدماتي بر اصالت روايت ايراني آن در قياس با روايتهاي غيرايراني و همچنين درنگي بر نام نوعي، به واكاوي جنبههاي دراماتيك آن بر پايه پوئتيكاي ارسطو، به منزله كهنترين و – در عين حال- معتبرترين رساله در شناخت ساز وكار درام درآثار منظوم و غيرمنظورم كلاسيك، ميپردازد و نتايج كار خود را برميشمارد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
4 - "ديگري" و نقش آن در داستانهاي شاهنامه
كاظم دزفوليان راد عیسی امنخاني«دیگری» مفهومی است که توجه به آن با آثار کسانی چون هوسرل، هایدگر، سارتر(در حوزه ی فلسفی) و باختین(در حوزه ی ادبی) آغاز گردید. توجه به اين مفهوم، سبب ایجاد چشماندازهای جدیدی در مباحث فلسفی و ادبی گردید. نویسندگان این مقاله، با استفاده از آرا باختین و جایگاه «دیگری» در ا أکثر«دیگری» مفهومی است که توجه به آن با آثار کسانی چون هوسرل، هایدگر، سارتر(در حوزه ی فلسفی) و باختین(در حوزه ی ادبی) آغاز گردید. توجه به اين مفهوم، سبب ایجاد چشماندازهای جدیدی در مباحث فلسفی و ادبی گردید. نویسندگان این مقاله، با استفاده از آرا باختین و جایگاه «دیگری» در اندیشه ی او، داستان هایي از شاهنامه را كه رستم در آنها حضور دارد، بازخوانی کرده؛ افقهای تازه ای پیش روی خوانندگان گشودهاند. بر این اساس داستان های شاهنامه را می توان به سه دسته ی زیر تقسیم کرد: الف) داستان هایی که در آن سخن از حذف و غیاب دیگری است: این داستان ها بیشترین حجم شاهنامه را به خود اختصاص داده اند. ب) داستان هایی که در آن تلاش بر حفظ و عدم غیاب دیگری است: تنها نمونهی این داستان ها در شاهنامه، داستان رستم و اسفندیار است؛ داستانی که در آن دو هماورد ـ که هر دو چهره ای نیک و اسطوره ای دارند ـ هرگز راضی به حذف و غیاب دیگری نیستند. ج) داستان هایی که در حدّ فاصل این دو قرار می گیرند: مانند داستان رستم و سهراب، که در آن می توان عناصر داستان های حماسی و داستان های تراژدی را باهم مشاهده کرد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
5 - مقايسه شخصيت رستم و ارجن در شاهنامه و مهابهارات
حسينعلي قبادي عليرضا صدیقیمهابهارات اثر حماسي هندوان روايتگر جنگ پاندوان و كوروها بر سرحكومت منطقهاي به نام هستناپور است. در اين جنگ كه هيجده روز به طول ميانجامد پاندوان برپسرعموهاي خود پيروز ميشوند. ارجن در ميان باقي قهرمانان اين كتاب از نظرگاههاي متفاوت شبيه رستم، جهان پهلوان شاهنامه است. أکثرمهابهارات اثر حماسي هندوان روايتگر جنگ پاندوان و كوروها بر سرحكومت منطقهاي به نام هستناپور است. در اين جنگ كه هيجده روز به طول ميانجامد پاندوان برپسرعموهاي خود پيروز ميشوند. ارجن در ميان باقي قهرمانان اين كتاب از نظرگاههاي متفاوت شبيه رستم، جهان پهلوان شاهنامه است. اين مقاله به مقايسه دو قهرمان از دو فرهنگ حماسي پرداخته است؛ ارتباط با خدايان، ازدواج در شهري بيگانه، جنگ با حاصل اين ازدواج كه پسري است، آگاهي از وجود دارويي زندگيبخش، رفتن به سفرهاي خطرناك هفتگانه، كشتن برادر از جمله موارد مشترك ميان اين دو قهرمان است. اين مقاله بر آن است كه سرايندگان مهابهارات در پرداخت شخصيت ارجن احتمالاً متأثر از داستانهاي حماسي ايران درباره رستم بودهاند؛ داستانهايي كه به زعم بسياري از پژوهشگران منشأ سكايي داشتند ارتباطات فرهنگي ميان ايران و هند، مهاجرت بسياري از اقوام و نژادها از جمله سكاها به هند و بردن آيينها، باورها، اساطير، داستانهاي حماسي بدان سامان از دلايل اثرپذيري هندوان از داستانهاي حماسي ايران ميتواند باشد كه در اين مقاله ضمن اشاره به آنها، مشابهتهاي ميان دو شخصيت نيز نشان داده خواهد شد. پيش از اين نيز دارمستتر در مقالهاي تاثيرپذيري حماسه هندوان را از داستان كيخسرو نشان داده بود. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
6 - بازتاب تفكّر يوناني، ايراني و اسلامي در تأويل سهروردي از داستان رستم و اسفنديار
حسن شاهیپورتفسير و تأويل اساطير در ادبيات كلاسيك ايران به دلايل زيادي از جمله كفرآميز پنداري آنها چندان مورد توجه قرار نگرفته است. در كنار تأويلات اندك و از هم گسيخته سنايي، شاعر قرن پنجم، شيخ اشراق، عارف و فيلسوف بزرگ قرن ششم يكي از كساني است كه با جدّيت تمام در پي تفسير و تأويل أکثرتفسير و تأويل اساطير در ادبيات كلاسيك ايران به دلايل زيادي از جمله كفرآميز پنداري آنها چندان مورد توجه قرار نگرفته است. در كنار تأويلات اندك و از هم گسيخته سنايي، شاعر قرن پنجم، شيخ اشراق، عارف و فيلسوف بزرگ قرن ششم يكي از كساني است كه با جدّيت تمام در پي تفسير و تأويل اساطير ايران باستان برآمده است. شيخ اشراق با اين تأويلات ميخواهد پيوندي عميق ميان سه فرهنگ مجزّا از هم؛ يعني فرهنگ اسلامي، حكمت ايران باستان و فلسفه يونان برقرار كند. زيرا وي از يك سو به عنوان مسلمان معتقد، با فرهنگ اسلامي و عناصر فرهنگي آن از جمله تصوّف به خوبي آشناست و از طرف ديگر به عنوان ايراني نژاده و اصيل، ميراثدار تمدن ايران قبل از اسلام است و نيز نميتواند به فلسفه يونان كه محصول با ارزش خرد و عقلانيت بشري است، بياعتنا باشد. سهروردي با ژرفبيني خاص خود پي برده است كلّيت سه فرهنگ به ظاهر مخالف هم نه تنها تضادّي با يكديگر ندارند، بلكه در صورت اتحاد و سازش ميان آنها، مي توان به تجربه اي گرانسنگ براي هدايت و رشد بشريت دست يافت. در اين مقاله سعي شده است تلاش و كوشش اين نابغه بزرگ در ايجاد پيوند و سازش جريانهاي تفكر بشري كه در تأويل وي از داستان اسطورهاي رستم و اسفنديار منعكس شده است، تبيين و دلايل چنين تأويلي ضمن نشان دادن عناصر فرهنگهاي مذكور باز نموده شود. پيداست كه در دوره سهروردي اين داستان و ديگر داستانهاي شاهنامه به اندازهاي مشهور شده بودند كه به راحتي و جز براي اغراض ويژهاي در هم ريختن ساختمان آنها سهل و آسان نبود. اما شيخ اشراق با توجه به ذهنيت خاص خود از عهده اين مهم بر آمده و اين داستان را ساختارشكني كرده است تا بتواند نظرات اشراقي خود را در لابه لاي آن باز گويد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
7 - تحلیل مقایسهای روایتهای رستم و گشتاسب در شاهنامۀ فردوسی (بر اساس تعامل الگوهای چرخهای و خطی زمان، در شکلگیری و خوانش انتقادی روایات)
معصومه غیوری محمدکاظم یوسفپورشاهنامۀ فردوسی در ادبیات فارسی از جمله کتابهایی است که تاکنون آبشخور آثار تحقیقی فراوان و همواره مطمح نظر بسیاری از محققان ادبی و غیر ادبی بوده است. ساختار ویژۀ چندرشته ای این اثر و تنوع و گستردگی روایات آن مجالی برای خوانشهایی متفاوت با کاربست روش های تاریخ باوری، ت أکثرشاهنامۀ فردوسی در ادبیات فارسی از جمله کتابهایی است که تاکنون آبشخور آثار تحقیقی فراوان و همواره مطمح نظر بسیاری از محققان ادبی و غیر ادبی بوده است. ساختار ویژۀ چندرشته ای این اثر و تنوع و گستردگی روایات آن مجالی برای خوانشهایی متفاوت با کاربست روش های تاریخ باوری، تحلیل گفتمان و روایت شناسی، در عرصۀ تحقیقات معاصر فراهم آورده است. در این مقاله سعی شده است با جست وجو در سرچشمه های تاریخی، شیوۀ روایت سازی دربارۀ شخصیت های رستم و گشتاسب و نحوۀ تأثیر و تأثر آنها در قالب حماسه واکاوی شود. کاربست الگوی چرخه ای در تدوین و سامان دهی روایات تاریخی عمدتاً به شکل گیری روایاتی با مضمونی اسطوره ای و حماسی می انجامد که وقایع و شخصیتهای تاریخی را در الگوهای زیرساختی از پیش تعیین شده ای، تحدید و استحاله می کند. به همان میزان که شیوۀ تاریخ نگاری متأثر از الگوی چرخه ای به ابهام سرچشمه های تاریخی وقایع و شخصیتها، همسان پنداری و تکرار میانجامد، در این شیوۀ تاریخ نگاری، انتقال خطی وقایع با شگردهای روایت پردازی داستان وار، از آنجا که در سیطرۀ صورتبندی دانایی درک چرخه-ای زمان پرورده شده است، چون تمامی گذشته را انتقال نمی دهد، روایاتی به ظاهر منسجم از وقایعی با سرمنشأهای تاریخی و زمانی متفاوت ارائه می کند. به همین دلیل و با توجه به منظر نوتاریخ باوری، هر روایت تاریخی، داستانی است از گذشته که با گذشته یکسان نیست. در مقالۀ حاضر پس از تطبیق الگوهای دوگانه از درک زمان، با جریان های معرفت شناسی تاریخ، با استفاده از رویکردهای گفتمانی و روایت شناسی، نحوۀ تأثیر الگوهای چرخه ای و خطی در روایات مربوط به رستم و گشتاسب و جای گشت آنها نشان داده می شود. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
8 - توصیف در داستان رستم و سهراب
قدسیه رضوانیان احمد احمدی شیخلرتوصیف، بخشِ عمدهای از متونِ ادبیات را تشکیل میدهد، اما با توجه به اهمیتِ موضوع، چندانکه باید - بهخصوص در ادبیات فارسی- موردِ توجه قرار نگرفته است. مقاله حاضر سعی میکند، ضمنِ نقدِ تعاریف و نظریاتِ پیشین و با روشی متمایل به شیوه ساختارشناسان، طبقهبندیِ تازهای از ان أکثرتوصیف، بخشِ عمدهای از متونِ ادبیات را تشکیل میدهد، اما با توجه به اهمیتِ موضوع، چندانکه باید - بهخصوص در ادبیات فارسی- موردِ توجه قرار نگرفته است. مقاله حاضر سعی میکند، ضمنِ نقدِ تعاریف و نظریاتِ پیشین و با روشی متمایل به شیوه ساختارشناسان، طبقهبندیِ تازهای از انواع توصیف ارائه دهد که از طریق تحلیلِ توصیفشناختیِ داستانِ رستم و سهراب بهدست آمده است. بر این اساس، توصیف گزارهای زبانی و هستیک (و نه ایستا یا ثابت) است که به بازنماییِ ویژگی میپردازد و دارای سه عنصر اساسی است: موضوع (موصوف)، کلامِ توصیفگر و ویژگی. این پژوهش در صدد اثبات این نکته است که توصیف، نقشی اساسی و تعیینکننده در هر متنِ ادبی به عهده دارد؛ زیرا بسترِ روایت و اساسِ شعر، توصیف است. از این رو انواع مختلف توصیف، در یک متن روایی توصیفی، یعنی داستان رستم و سهراب، از نظر شکلی و محتوایی بررسی میشود و سعی دارد بر اساس این مصداق، به نوعی نظریه توصیف در ادبیات فارسی ره ببرد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
9 - ساختار اسطورهای نخستین نبرد قهرمان هندوایرانی
لیلا حق پرست محمدجعفر یاحقی مریم صالحی نیا فرزاد قائمیاین پژوهش در پی آن است تا با بررسی ساختاری روایت های نخستین نبرد سه جهان پهلوان نام آور ایرانی یعنی گرشاسب، سام و رستم، الگوی ساختاری واحد آنها را نمایان سازد و هم سویی این الگو را با اسطورۀ نبرد «ایندره»، ایزد جنگ هندوایرانی با «وریتره»، اهریمن خشک سالی نشان دهد. در ای أکثراین پژوهش در پی آن است تا با بررسی ساختاری روایت های نخستین نبرد سه جهان پهلوان نام آور ایرانی یعنی گرشاسب، سام و رستم، الگوی ساختاری واحد آنها را نمایان سازد و هم سویی این الگو را با اسطورۀ نبرد «ایندره»، ایزد جنگ هندوایرانی با «وریتره»، اهریمن خشک سالی نشان دهد. در این راستا ابتدا به کمک روش تحلیل ساختاری اسطوره به قطعه بندی روایت های نخستین نبرد این پهلوانان و سنجش اسطوره بنهای آنها با یکدیگر پرداخته می شود و سپس همخوانی الگوی ساختاری که از نخستین نبرد جهان پهلوان ایرانی یافته شده است، با نبرد آغازین و مشهور ایندره نمایان می شود. نبردهای یادشده هم راستا با واقعه ای صورت می گیرند که طیّ آن پهلوان/ ایزد جوان با حذف اقتدار پدر، خود جانشین او می شود. بنابراین نتیجۀ مقاله حاکی از آن است که میان نبرد قهرمان هندوایرانی با اژدها و حذف جایگاه ارجمند پدر قهرمان، رابطه ای درهم-تنیده برقرار است و گویی که این دو واقعه صورت تغییرشکل یافتۀ یکدیگرند و هر یک جایگزین روایی دیگری است. در این میان تنها یک عنصر واسط هست که این دو سوی معادله را همچون زنجیری به یکدیگر متصل نگاه می دارد و آن وجود سلاح پدری برای نابودی اژدهاست؛ یعنی سمبل نیروی پدر برای از میان بردن اژدها و به تبع آن، برچیدن اعتبار خود پدر. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
10 - سنجش انتقادی داستان «رستم و شغاد» (بر مبنای سه چاپ از شاهنامه)
محمود حسن آبادی لیلا شیرازیدر فرهنگ ایران، شاهنامه از ارجمندترین آثار است و همواره مورد توجه همه طبقات مردم بوده است. کاتبان و نسخه نویسان بسیاری به استنساخ آن پرداخته اند و از این راه دستنویس های متعددی از آن به وجود آمده است. اختلافات و تفاوتهای بسیار در ضبط ابیات، مصراع ها، تعبیرات و کلمات، م أکثردر فرهنگ ایران، شاهنامه از ارجمندترین آثار است و همواره مورد توجه همه طبقات مردم بوده است. کاتبان و نسخه نویسان بسیاری به استنساخ آن پرداخته اند و از این راه دستنویس های متعددی از آن به وجود آمده است. اختلافات و تفاوتهای بسیار در ضبط ابیات، مصراع ها، تعبیرات و کلمات، میان این دستنویس ها و به تبع آنها میان چاپ های متعدد شاهنامه راه یافته است. در زمینۀ بررسی چاپ های شاهنامه، مینوی، نوشین، دیویس، خطیبی و آیدنلو پژوهش هایی انجام داده اند، امّا در باب اختلاف چاپ ها و دستنویس های داستان رستم و شغاد که از داستانهای مهم و برجسته بخش پهلوانی شاهنامه است، تاکنون پژوهش مستقلی انجام نشده است. با توجه به اهمیت موضوع، نویسندگان جستار حاضر، با هدف بررسی اختلافات میان چاپ ها و گاهی نسخه های شاهنامه در داستان رستم و شغاد، سه چاپ خالقی مطلق، مسکو و ژول مول را مبنای کار قرار داده اند و با روشی سنجشی - تحلیلی، به استخراج، طبقه بندی، تحلیل و سرانجام تلاش برای یافتن منشأ و علت اختلافات پرداخته-اند. برآیند تحقیق آنکه: ابیات افزوده شده به این داستان (یازده بیت)، عمدتاً با انگیزه کامل کردن ساختار یا شخصیتپردازی داستان و یا افزودن بار معنایی و عاطفی آن از سوی کاتب صورت گرفته است. این افزودگیها را عمدتاً با بهرهگیری از قاعده «اصالت ضبط مختصر» میتوان تشخیص داد؛ و در دخل و تصرفات آوایی و واژگانی نیز گرچه علل مختلفی میتوان یافت؛ سبب اصلی، ساده کردن متن و آوردن آن به محدوده درک و فهم مخاطب بوده است؛ این گونه دخل و تصرفها را عمدتاً میتوان بر اساس قاعده «ارجحیت ضبط دشوارتر» مشخص ساخت. به هر روی، عدم رعایت امانت از سوی کاتبان مسبب همه دخل و تصرفهاست. نتایج فوق، تنها مربوط و محدود به همین داستان است و در دیگر بخشهای شاهنامه، یقیناً دلایل و عوامل دیگری برای دخل و تصرفها میتوان یافت. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
11 - بانوگشسب، پهلوانبانوی سکایی
مرضیه عظیمی روزبه زرین کوببانوگشسب، پهلوان بانویی نامدار است که به دلیل شخصیت خاصش همواره مورد توجه بوده است. سؤالی که مطرح است دربارۀ منشأ و خاستگاه چنین شخصیت و چنین پهلوان بانویی است. برای پهلوان بانو، منشأ اساطیری، تاریخی وجامعهشناختی قائل شده اند و یا آن را در ارتباط با ایزدبانوان دانسته ا أکثربانوگشسب، پهلوان بانویی نامدار است که به دلیل شخصیت خاصش همواره مورد توجه بوده است. سؤالی که مطرح است دربارۀ منشأ و خاستگاه چنین شخصیت و چنین پهلوان بانویی است. برای پهلوان بانو، منشأ اساطیری، تاریخی وجامعهشناختی قائل شده اند و یا آن را در ارتباط با ایزدبانوان دانسته اند. گروهی نیز آن را برخاسته از فرهنگ مادرسالار یا مردسالار معرفی می کنند. در این نوشتار به دنبال یافتن خاستگاه او، این پرسش را مطرح می کنیم که آیا بانوگشسب، پهلوان بانویی سکایی است؟ برای این منظور به سکایی بودن خاندان رستم اشاره می کنیم. سپس ویژگی های قوم سکا و سرمت و زنان سکایی را گرد می آوریم؛ چراکه بانوگشسب، دختر رستم است و اگر رستم سکایی باشد، دختر او نیز پهلوان بانویی سکایی است. شخصیت بانوگشسب را در متون مختلف بررسی می کنیم و در آخر ویژگیهای او را با زنان سکایی می سنجیم. سرانجام نتیجه چنین حاصل می شود که بسیاری از ویژگی های بانوگشسب و زنان سکایی مشترکند و بانوگشسب، پهلوان بانویی سکایی است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
12 - تیر گز و آب رز در داستان رستم و اسفندیار
اصغر شهبازیدر داستان نبرد رستم و اسفندیار، دو ترکیب «تیر گز» و «آب رز»، پرسشها و پاسخهای بسیاری را پدید آورده است. محققان تقریباً از چند منظر به این داستان و عناصر آن نگریسته و تحلیلهایی ارائه نمودهاند. در این مقاله کوشیده شده تا با نقد آن نظرات، اولاً تأکید شود که تأویل ساخت أکثردر داستان نبرد رستم و اسفندیار، دو ترکیب «تیر گز» و «آب رز»، پرسشها و پاسخهای بسیاری را پدید آورده است. محققان تقریباً از چند منظر به این داستان و عناصر آن نگریسته و تحلیلهایی ارائه نمودهاند. در این مقاله کوشیده شده تا با نقد آن نظرات، اولاً تأکید شود که تأویل ساختارگرایی از عناصر این داستان بر مبنای تقابل دینی یا سنت و تجدد، تفسیری پذیرفتنی است؛ ثانیاً برای این داستان و عناصر آن میتوان تحلیل نمادین هم ارائه داد و در آن صورت، این دو ترکیب، معانی نمادین گوناگونی را برمیتابند؛ ثالثاً تأویل واقعگرایی از این عناصر نیز با توجه به مستندات دو کتاب «عجایبالمخلوقات» و «زراتشتنامه» امکانپذیر است که در آن صورت، «تیر گز» و «آب رز» هر دو در معنای واقعی هستند و به دلیل قدمت و تقدس در تیر کشندة اسفندیار به کار رفتهاند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
13 - فراوانی "راهبردی" در عملیات روانی شاهنامه (مطالعۀ موردی داستان رستم و سهراب بر اساس نمودار فراوانی)
دکتر ابوالفضل غنی زادهعملیات روانی تدبیری است عاری از خشونت که زمینۀ نفوذ و غلبه بر دشمن را فراهم میسازد. امروزه دانش سیاست و امنیت این تدبیر را در عقلانیت راهبردی حاکمیتها قرار داده است. در حکومتهای کهن نیز این تدبیر به صورت تعلیمی، ورزشی و تفریحی مورد تمرین قرار میگرفت و با بررسی عملکر أکثرعملیات روانی تدبیری است عاری از خشونت که زمینۀ نفوذ و غلبه بر دشمن را فراهم میسازد. امروزه دانش سیاست و امنیت این تدبیر را در عقلانیت راهبردی حاکمیتها قرار داده است. در حکومتهای کهن نیز این تدبیر به صورت تعلیمی، ورزشی و تفریحی مورد تمرین قرار میگرفت و با بررسی عملکردهای سیاسی و نظامی گذشتگان همواره میتوان برای این تدبیر پیچیده و سیاسی بشریت نمونههای فراوانی چه در بخش راهبردی و چه در بخش تاکتیکی ذکر کرد. در این مقاله از باب نمونه بخش تاکتیکی عملیات روانی داستان "رستم و سهراب" مورد بررسی قرار گرفته و پس از ذکر مصداق برای هفتاد و هشت مورد از انواع نوزده گانۀ عملیات روانی تاکتیکی به این نتیجه میرسد که انگاره سازی و پلیس خوب و بد هر کدام با ضریب 82/12% بالاترین و دسته واگن با ضریب 29/1% در پایینترین سطح از فروانی نمودار قرار گرفته است. قابل ذکرست که سطوح و انواع عملیات روانی همواره از گفتمان و عقلانیت زمان پیروی کرده است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
14 - ناراستی و پنهانکاری شخصیت ها در داستان رستم و سهراب از منظر ادب تعلیمی
محمداکبر سپاهی سعید دامنیشاهنامه نامدارترین اثر حماسی ایران است. آثاری نظیر شاهنامه، در کنار روایت داستانهای پهلوانی، با نشاندن هنجارها و ناهنجاریها در مقابل هم، وظیفۀ تعلیم نیکیها را نیز انجام میدهند. داستان نبرد رستم و سهراب اگر چه بخش کوچکی از شاهنامه است امّا از مشهورترین داستانهای این أکثرشاهنامه نامدارترین اثر حماسی ایران است. آثاری نظیر شاهنامه، در کنار روایت داستانهای پهلوانی، با نشاندن هنجارها و ناهنجاریها در مقابل هم، وظیفۀ تعلیم نیکیها را نیز انجام میدهند. داستان نبرد رستم و سهراب اگر چه بخش کوچکی از شاهنامه است امّا از مشهورترین داستانهای این کتاب است. این نوشتار، داستان رستم و سهراب شاهنامۀ فردوسی را از منظر ادبیات تعلیمی و مبحث راستگویی، مینگرد. در یک نگاه گذرا و سرسری به داستان رستم و سهراب، با توجه به آغاز و پایان داستان، خواننده گمان میکند که فردوسی هم همانند تصوّر بسیاری از مردم آن روزگار، تقدیر را بدون نقش فعّال آدمی، مهمترین عامل بروز فاجعه مرگ سهراب قلمداد میکند امّا با نگاهی دقیقتر به داستان به نظر میرسد که فردوسی، در چینش مکالمات اشخاص این داستان، نشان میدهد که همگی در پنهان کردن حقیقت، دست دارند و همین کارهای آنها در وارونه نشان دادن حقایق دست به دست هم داده و به بروز فاجعه منتهی شده است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
15 - اَژدَهااوژنی زال
سعید شهروئی ابراهیم محمدی سیدمهدی رحیمیدر میان یلان سیستان، زال برخلاف سام و رستم، یکسره از کردارهای رزمی در نبردگاه بهدور است. او در میانۀ آن دو جهان پهلوان، نه در نبردگاه که در پیکرۀ داستانی نو و دیگرسان، اژدهایی را می اوژند و فراوانی را به ایران شهر ارزانی می-دارد. در این جستار با خوانشی تازه از داستان أکثردر میان یلان سیستان، زال برخلاف سام و رستم، یکسره از کردارهای رزمی در نبردگاه بهدور است. او در میانۀ آن دو جهان پهلوان، نه در نبردگاه که در پیکرۀ داستانی نو و دیگرسان، اژدهایی را می اوژند و فراوانی را به ایران شهر ارزانی می-دارد. در این جستار با خوانشی تازه از داستان زال در چهارچوب نقد اسطوره ای و به شیوۀ توصیف و بازکاوی و با هدف فرادید نهادن انگاره ای دیگر دربارۀ بن مایۀ اسطوره ای پیوند زال با رودابه، تنک مایگی دَستان در رزم و جهان پهلوانی بررسی شده است. آنچه از این بررسی چونان انگاره ای به دست آمده این است که زال در روند دگرگونی اسطوره به حماسه، کردار اَژدَهااوژنی ژرف ساخت یا کهن الگوی نخستینۀ خود را در ستیز با اژدهای مادینه اوبار، به گونۀ پیوند با رودابه، دختر مهرابِ اژدهانژاد، به ارث برده است. پهلوان با شکست مهراب اژدهانژاد که نمادینه ای از باروری را در چنبرۀ فرمان خود دارد، مایۀ رهایی رودابه و پدیدآمدن نیرویی فراوانی بخش همچون رستم می شود تا با واگذارشدن جهان-پهلوانی به تهمتن، یکسره پاسدار ایران شهر در برابر تازش های افراسیاب اژدهانژاد شود. بر بنیاد انگارهای، چنین می نماید که نشانه هایی از اسطورۀ ایزد مهر در شخصیت مهراب بازتافته است. تفاصيل المقالة