-
حرية الوصول المقاله
1 - الگوي مشترك براهين تجرد نفس با محوريت بدن در انديشة ابنسينا و ملاصدرا
مجيد ياريان فروغ السادات رحيم پور مهدی امام جمعهحكماي اسلامي همچون ابنسينا و ملاصدرا در مباحث انسانشناختي خود، به بيان ويژگيهاي نفس و از جمله اثبات تجرد آن پرداختهاند. با استقرا در آثار اين دو حكيم، ميتوان ملاحظه كرد كه براهين مثبِت تجرد نفس تماماً بر اساس نفي ويژگيهاي جسم و مادة بدني استوار شدهاند؛ بهاينمعنا ك أکثرحكماي اسلامي همچون ابنسينا و ملاصدرا در مباحث انسانشناختي خود، به بيان ويژگيهاي نفس و از جمله اثبات تجرد آن پرداختهاند. با استقرا در آثار اين دو حكيم، ميتوان ملاحظه كرد كه براهين مثبِت تجرد نفس تماماً بر اساس نفي ويژگيهاي جسم و مادة بدني استوار شدهاند؛ بهاينمعنا كه نفس، فاقد ويژگيهاي بدن و جسم است و از اينرو تجرد آن به اثبات ميرسد. بعنوان نمونه، مادة بدني داراي كميت، وضع، تغيير، انقسامپذيري و تناهي افعال است و ضعف، كهولت و خستگي عارض آن ميگردد و علم به بدن و افعال آن نيز حصولي و تابع وضع و محل است. اين دو فيلسوف با نفي و سلب اين خصايص از نفس، تجرد آن را به اثبات ميرسانند و بنابرين، شناخت نفس و اثبات تجرد آن جز با شناخت بدن و سلب ويژگيهاي بدني از آن امكانپذير نيست. در اين نوشتار، علاوه بر بازنويسي براهين اثبات تجرد نفس و تعيين جايگاه كليدي بدن در آن، الگويي كلي براي مجموع اين براهين طراحي و عرضه شده است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
2 - نقد و بررسي كاركردگرايي با نگاهي به علم النفس ملاصدرا
رضا صفري كندسريرابطة نفس و بدن يكي از مسائل و معضلات فلسفه است. نظرية دوگانه انگاري جوهري (دكارتي و افلاطوني) يكي از راهحلهاي اين معضل است. آنها معتقدند نفس و بدن دو جوهر و قلمرو متفاوت هستند و داراي ويژگيهاي خاص خود. فلاسفة ذهن معاصر براي برونرفت از مشكلات دوگانهانگاري جوهري، دي أکثررابطة نفس و بدن يكي از مسائل و معضلات فلسفه است. نظرية دوگانه انگاري جوهري (دكارتي و افلاطوني) يكي از راهحلهاي اين معضل است. آنها معتقدند نفس و بدن دو جوهر و قلمرو متفاوت هستند و داراي ويژگيهاي خاص خود. فلاسفة ذهن معاصر براي برونرفت از مشكلات دوگانهانگاري جوهري، ديدگاههايي اتخاذ كردهاند. نظريههاي رفتارگرايي و اينهماني ذهن و بدن، نفس بعنوان جوهر را انكار كرده و بجاي لفظ «نفس»، ذهن و حالات ذهني را بكار ميگيرند و بترتيب معتقدند: حالات ذهني همان حالات رفتاري و مغزيند. اما حاميان كاركردگرايي با عنايت به مشكلات دوگانهانگاري و ديدگاههاي رفتارگرايي و اينهماني ذهن و مغز، تفسيري بيطرفانه از ذهن (مجرد يا فيزيكي بودن ذهن) دارند و حالات ذهني را همان حالات كاركردي ميدانند كه بر اساس درونداد، برونداد و ساير حالات ذهني، نقشهاي كاركردي خاصي را ايفا ميكنند. حكما و متكلمان اسلامي نيز با معضل نفس و بدن و دوگانه انگاري جوهري (افلاطوني) مواجه بودهاند. ابنسينا و سهروردي تقدم نفس بر بدن (نظرية افلاطون) را انكار نموده اما ذات نفس را مجرد و بدن را جسماني ميدانند. بيشتر متكلمان، نفس بعنوان جوهر مجرد و قائم بذات را رد نموده و نفس را جسم لطيف ميدانند. ملاصدرا همانند كاركردگرايان، به مشكلات جوهر مجرد دانستن يا جسماني بودن نفس واقف بوده و معتقد است: ذات نفس، مجرد صرف و مادي صرف نيست بلكه نفس در ابتدا جسماني است و سپس با حركت جوهري، مجرد ميگردد؛ نفس بر اساس وحدت حقة ظلّيه، جامع و برزخ جسمانيت و تجرد است و بر اساس حالات مراتبش، مادي و مجرد ميگردد. هرچند هم كاركردگرايان و هم ملاصدرا، مجرد و جسماني بودن محض ذهن (نفس از نگاه ملاصدرا) را انكار نمودهاند اما ملاصدرا از آنجايي كه هستي را منحصر به طبيعت ندانسته، دقيقتر از كاركردگرايان ـ كه نگاه فيزيكاليستي به ذهن دارندـ رابطة نفس و بدن را تبيين كرده است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
3 - مقایسه رابطه نفس و بدن از دید رفتارگرایی فلسفی و ملاصدرا
نعیمه نجمی نژاد مرتضی رضاییبحث از رابطة نفس و بدن همواره از مسائل چالشبرانگيز بوده است. مهمترين مشكل در اين بحث، چگونگي رابطة نفس «بمثابه وجودي مجرد» با بدن «بمثابه وجودي مادي» است. بسياري از انديشمندان براي پاسخ به اين مسئله، نظرياتي ارائه كردهاند. در پژوهش حاضر، با روش توصيفي ـ تحليلي، به ب أکثربحث از رابطة نفس و بدن همواره از مسائل چالشبرانگيز بوده است. مهمترين مشكل در اين بحث، چگونگي رابطة نفس «بمثابه وجودي مجرد» با بدن «بمثابه وجودي مادي» است. بسياري از انديشمندان براي پاسخ به اين مسئله، نظرياتي ارائه كردهاند. در پژوهش حاضر، با روش توصيفي ـ تحليلي، به بررسي و مقايسة ديدگاه رفتارگرايي ـ كه يكي از نظريات مهم در فلسفه» ذهن استـ با ديدگاه ملاصدرا بعنوان برجستهترين فيلسوف اسلامي، پرداخته شده است. نتيجه اينست كه هم رفتارگرايان و هم ملاصدرا در شمار يگانهانگاران نفس(ذهن) و بدن جاي دارند، با اين تفاوت كه از نظر رفتارگرايان، نفـس و حـالات نفـساني چيزي جز رفتـار بيرونـي انـسان نيست؛ در واقع، در اين رويكرد تجرد نفس و حالات غيرمادي آن انكار ميشود. اما ملاصدرا با استفاده از مباني خاص خود، از جمله حركت جوهري اشتدادي و جسمانيةالحدوثبودن نفس، رابطة نفس و بدن را از نوع تركيب اتحادي ميداند. در نگاه او، نفس در عين اينكه جوهري واحد است، بدليل اشتمال بر مراتب گوناگون، هم از مرتبة ماديت و جسمانيت و هم از مراتب تجرد ـ اعم از تجرد مثالي و عقلي ـ برخوردار است. بعبارت ديگر، يك حقيقت واحد متصل است كه در مراتب پايين، بدن و در مراتب بالا، نفس است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
4 - تأثیر آراء ابنسینا و فخر رازی بر نظریه ملاصدرا در مسئله تجرد نفس
داود محمدیانیموضوع تجرد نفس همواره یکی از مباحث مهم علم النفس در فلسفه اسلامی بوده و نظریات مختلفی در اینباره ارائه شده است. در این میان صدرالدین شیرازی بیشترین بحث را در این زمینه داشته و مدعی نوآوری در تجرد خیالی نفس است. نگارنده برآنست تا با بررسی آراء ابنسینا و فخر رازی، به نقد أکثرموضوع تجرد نفس همواره یکی از مباحث مهم علم النفس در فلسفه اسلامی بوده و نظریات مختلفی در اینباره ارائه شده است. در این میان صدرالدین شیرازی بیشترین بحث را در این زمینه داشته و مدعی نوآوری در تجرد خیالی نفس است. نگارنده برآنست تا با بررسی آراء ابنسینا و فخر رازی، به نقد دیدگاه ملاصدرا بپردازد. اگرچه ملاصدرا مدعی است که پیش از او کسی این نظریه را ارائه نکرده، اما با مطالعۀ آثار ابنسینا و فخر رازی میتوان دریافت که این نظریه سابقهدارتر از آن چیزی است که ملاصدرا میگوید. کلام ابنسینا در اثبات تجرد نفس بسیار روشن است، اما در مسئله تجرد خیالی نفس با تردید همراه است. ابنسینا و ملاصدرا دو دلیل متفاوت برای اثبات غیرمادی بودن اقامه کردهاند، اما ملاصدرا افزون بر این، تجرد خیالی و فوق عقلی نفس را نیز اثبات کرده است. او برخی دلایل ابنسینا درباره غیرمادی بودن نفس را رد کرده است. مقاله حاضر به نقد این رویکرد و نگرش ملاصدرا میپردازد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
5 - سرشت و جاودانگی نفس انسانی در نگرش دکارت
آسیه بیستونی محمد اکوان مهدی نجفی افرا<p>«نفس» یکی از پرتکرارترین واژه‌ها درآثار فلسفی دکارت و از مفاهیم بنیادی در ساختار فلسفی او شمرده میشود، بگونه¬یی که نمیتوان بدون در نظر گرفتن معنا و مفهوم نفس، به بنیاد ساختار فلسفی وی دست یافت. او نفس را جوهری غیرمادی میداند که بمعنای واقعی، متما أکثر<p>«نفس» یکی از پرتکرارترین واژه‌ها درآثار فلسفی دکارت و از مفاهیم بنیادی در ساختار فلسفی او شمرده میشود، بگونه¬یی که نمیتوان بدون در نظر گرفتن معنا و مفهوم نفس، به بنیاد ساختار فلسفی وی دست یافت. او نفس را جوهری غیرمادی میداند که بمعنای واقعی، متمایز از بدن است که میتواند‌ بدون‌ بدن وجود داشته باشد. دکارت نفس را جوهر ذاتاً مجرد از ماده، بسیط و تجزیه‌ناپذیر میداند که پس از نابودی، یعنی تجزیه‌پذیری بدن بعد از مرگ، بحسب تجرد ذاتیش، به حیات خود ادامه میدهد و نوعی خاطره از اتحاد با بدنش دارد. او دلایلی بر سرشت غیرمادی نفس انسانی اقامه کرده که عبارتند از: امکان تردید در وجود اجسام، بینیازی تصور نفس از صفات جسمانی، قدرتمندی خداوند بر خلق دو عنصری که بطور واضح و متمایز جدا از هم ادراک میشوند، و یگانگی و تجزیه‌ناپذیری نفس. بر این اساس، دکارت به سه جوهر خدا، نفس‌ و جسم‌ معتقد‌ است و آنها را متمايز از يکديگر ميداند. مقصود او از تمايز‌ بين‌ جواهر، تمايز واقعي است. اما این تمایز برای وی مشکل‌ساز شده و باید پاسخ دهد که دو جوهر واقعاً متمایز، چگونه میتوانند بر هم تأثیر بگذارند و با هم متحد شوند؟ او تلاش کرده با واسطه قرار دادن روح بخاری و «غدۀ صنوبری»، قوۀ تخیل یا قائل شدن به نوعی توازی میان آنها یا حتی اتحاد جوهری آنها، به این پرسش پاسخ دهد، اما هرچه پیش رفته، بیشتر با چالش روبرو شده است. او درباب جاودانگی‌ نفس نیز‌ دو موضع کاملاً متفاوت ابراز کرده است؛ در موضع نخست، جاودانگی نفس را‌ از‌ اصلیترین موضوعات فلسفۀ اولی میداند که باید با براهین عقلی و فـلسفی اثبات شود، اما در موضع دوم، فناناپذیری نفس را مقوله‌یی کاملاً ایمانی معرفی میکند که در چارچوب عقل طبیعی و بدون کمک گرفتن از ایمان، نمیتوان به جاودانگی ‌‌نفس‌ رسید. در این مورد نیز دکارت موفق عمل نکرده و نتوانسته ادعای خویش را اثبات نماید.</p> تفاصيل المقالة