• فهرست مقالات مولانا

      • دسترسی آزاد مقاله

        1 - تحلیل رباعيات مولوي از منظر داستاني
        یعقوب  زارع ندیکی
        استفاده از عناصر و روایت داستانی در قالب‌های کوتاه شعری چون رباعی، بسیار مشکل است اما از میان دو هزار رباعی منسوب به مولانا، دویست رباعی (10%) دارای طرح داستانی است. به نظر می‌رسد دلیل اصلی استفاده از طرح داستانی، تلاش برای نزدیکتر کردن مفاهیم غامض عرفانی به ذهن مخاطب خ چکیده کامل
        استفاده از عناصر و روایت داستانی در قالب‌های کوتاه شعری چون رباعی، بسیار مشکل است اما از میان دو هزار رباعی منسوب به مولانا، دویست رباعی (10%) دارای طرح داستانی است. به نظر می‌رسد دلیل اصلی استفاده از طرح داستانی، تلاش برای نزدیکتر کردن مفاهیم غامض عرفانی به ذهن مخاطب خاص يا عام است. تحلیل داستانی رباعیات، می‌تواند کمکي موثر در کشف اسرار و مشکلات این اشعار کند و باعث توجه بیشتر به این بخش از اشعار مولانا شود که کمتر مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. شاعر در مقام شخصیت منفی این رباعیات، سعی می‌کند واقعة دیدار با یار را که از دیدگاه عرفانی غیر قابل بیان است، به قیدگفتار و گزارش درآورد. به همین دلیل از زاویة ديد اول شخص مفرد در اغلب این رباعیات استفاده شده است و این رباعیات مرز میان شعر و حکایت سنتی هستند. تحلیل این رباعیات به دلیل فضای سورئالیستی حاکم بر آنها، بسیار مشکل است و در این تحقیق عناصر داستانی چون زاویة دید، طرح، گفتگو، شخصیت‌پردازی و فضا به صورت جداگانه، تحلیل و بررسی می‌شود. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        2 - بررسي رابطة زمان و تعليق در روايت "پادشاه و كنيزك"
        زهرا  رجبي غلامحسين  غلامحسين‌زاده قدرت‌ الله  طاهري
        پيدايش شيوه‌هاي تازة روايت در دو قرن اخير، موجب پيشرفت روزافزون علم روايت‌شناسي در دهه هاي اخير شده است. از جملة اين مباحث، مقولة زمان در روايت است. يكي از محققاني كه به چگونگي زمانمندي در روايت پرداخته ، ژرار ژنت فرانسوي است كه نظر خود را در قالب سه مبحث «نظم، تداوم و چکیده کامل
        پيدايش شيوه‌هاي تازة روايت در دو قرن اخير، موجب پيشرفت روزافزون علم روايت‌شناسي در دهه هاي اخير شده است. از جملة اين مباحث، مقولة زمان در روايت است. يكي از محققاني كه به چگونگي زمانمندي در روايت پرداخته ، ژرار ژنت فرانسوي است كه نظر خود را در قالب سه مبحث «نظم، تداوم و بسامد» مطرح كرده است. از آنجا كه مطالعة دقيق عناصر سازندة يك روايت و بازنمود قوانين حاكم بر آن، ما را در شناخت بهتر سازوكار و روابط دروني عناصر روايي ياري مي دهد؛ در اين مقاله براساس نظريه ژنت، نشان مي‌دهيم که چگونه مولانا، به عنوان يک داستان پرداز كلاسيك، از تمام ظرفيت هاي ادبي- روايي عنصر زمان در حكايت «پادشاه و كنيزك» در مثنوي بهره مي‌برد و در مسير حرکتش از زمان تقويمي به زمان روايي، با استفادة مناسب از تغيير در نظم خطي زمان پي‌رنگ و تفصيل و تكرار در شرح برخي كنشها، نوع خاصي از زمانمندي را ايجاد مي‌كند كه ارتباطي مستقيم و معنادار با القاي حس تعليق و انتظار در مخاطب داستان دارد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        3 - مقايسه مفهوم واژه‌ها در عالم سنت و دوران مدرن
        علي  حسين‌پور
        در كنار انواع سه گانه‌اي كه براي "حماسه" برشمرده اند (حماسه اسطوره اي و ملي, حماسه تاريخي, حماسه ديني) مي توان نوع چهارمي نيز براي آن در نظر گرفت و آن, "حماسه عرفاني" است. اين نوع از حماسه را بايد در سروده هاي صوفيانه و عارفانه فارسي كه پس از قرن پنجم هجري سروده شده است چکیده کامل
        در كنار انواع سه گانه‌اي كه براي "حماسه" برشمرده اند (حماسه اسطوره اي و ملي, حماسه تاريخي, حماسه ديني) مي توان نوع چهارمي نيز براي آن در نظر گرفت و آن, "حماسه عرفاني" است. اين نوع از حماسه را بايد در سروده هاي صوفيانه و عارفانه فارسي كه پس از قرن پنجم هجري سروده شده است, سراغ گرفت. در اين گونه از حماسه, صوفي يا عارف چونان قهرمان يا پهلواني با نفس اماره و ددان و ديوان درون خويش به نبرد مي پردازد و در جنگ و جدالي سخت و خونين آنها را فرو مي‌شكند. تجلي بارز اين گونه از حماسه را در غزليات و مثنويهاي عارفانه و قلندرانه سنايي و عطار و به‌ويژه در ديوان غزليات مولانا شاهد هستيم. مقاله حاضر پس از بحث و بررسي درباره مفهوم و ماهيت حماسه عرفاني, به بازتاب اين گونه از حماسه در ديوان غزليات مولانا ـ شمس نامه ـ مي پردازد و مسأله حماسي بودن عرفان مولانا را در سه حوزة "روحيه و شخصيت حماسي", "تخيل و ذهنيت حماسي" و "زبان و بيان حماسي" مولانا با ارائة شواهد و نمونه هاي متناسب مورد مطالعه قرار مي دهد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        4 - مبانی رابطۀ انسان با طبیعت از دیدگاه مولوی
        سید حمیدرضا رئوف مهدی حسن زاده
        تعامل انسان با طبیعت، بخش عمدة زیست انسانی است که به دلیل آسیب‌های جدی در این حوزه، نیازمند تجدیدنظر و ارائۀ رویکردهای مؤثری است که این تعامل را به شکلی پایدارتر و معنادار ترمیم کند. يكي از این رویکرد های مؤثر، نگرش عرفانی مولاناست که بر جايگاه ويژة انسان در عالم و پیون چکیده کامل
        تعامل انسان با طبیعت، بخش عمدة زیست انسانی است که به دلیل آسیب‌های جدی در این حوزه، نیازمند تجدیدنظر و ارائۀ رویکردهای مؤثری است که این تعامل را به شکلی پایدارتر و معنادار ترمیم کند. يكي از این رویکرد های مؤثر، نگرش عرفانی مولاناست که بر جايگاه ويژة انسان در عالم و پیوند با آن تأكيد دارد. این مقاله با بررسی مبانی پیوند انسان با طبیعت در جهان بینی مولانا، به ترسیم الگویی پرداخته است که بر اساس آن، انسان باید طبیعت را در باطن، همانند خود تجلی اسما و صفات گوناگون الهی دانسته و در مقام خلیفۀ الهی، نگهبان آن باشد. علاوه بر آن، عملکردهای انسانی در عالم، بازخوردهای اجتناب‌ناپذیری را بر وی تحمیل خواهد نمود و انسان باید تلاش کند تا در حوزۀ عکس العمل، بازخوردهای منفی را از بین ببرد. در نتیجه با درک درست جایگاه ویژۀ انسان و شناخت ویژگی های انسان و طبیعت، چگونگی ارتباط همدلانه وی با طبیعت از دیدگاه مولانا آشکار می گردد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        5 - بررسی کارکرد شاعرانه ضمایر در «مثنوی معنوی»
        سینا بشیری محمود فروتن احمد  خاتمی
        مثنوی معنوی مولانا به عنوان یکی از برجسته ترین متون عرفانی ادبیات فارسی، از منظر شاعرانگی نیز ارزش های بسیاری دارد. یکی از جنبه‌های شاعرانگی زبان در مثنوی، ضمایر و نقش آنها در زیبایی لفظی و معنایی این منظومة ارجمند است. در این مقاله بر اساس آرای فرمالیست های روسی دربار چکیده کامل
        مثنوی معنوی مولانا به عنوان یکی از برجسته ترین متون عرفانی ادبیات فارسی، از منظر شاعرانگی نیز ارزش های بسیاری دارد. یکی از جنبه‌های شاعرانگی زبان در مثنوی، ضمایر و نقش آنها در زیبایی لفظی و معنایی این منظومة ارجمند است. در این مقاله بر اساس آرای فرمالیست های روسی درباره کارکرد شاعرانه زبان، ابتدا مفاهیم آشنایی زدایی و هنجارگریزی شرح داده شده و آنگاه به بررسی قاعده‌کاهی‌های معنایی، سبکی، نحوی و واژگانی و قاعده-افزایی ها در باب ضمایر موجود در شواهد شعری مثنوی معنوی و ارتباط آنها با اندیشه شاعر پرداخته شده است. نویسندگان در این پژوهش نشان داده اند که ضمایر در مثنوی معنوی، نقشی گسترده و مهم در شاعرانگی و خیال انگیزی اثر برعهده دارند و غیر از کارکردهای زیبایی شناختی، بار قابل توجهی از انتقال مفاهیم و معنای اثر را نیز بر دوش می‌کشند. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        6 - تحلیل طرح‌واره‌های حجمی در نمود آب و آتش در اشعار مولانا بر پایه زبان‌شناسی شناختی- فرهنگی
        فریبا صادقی رویا صدیق ضیابری رضا خیرآبادی
        پژوهش حاضر قصد دارد با استفاده از نظریه زبان شناسی فرهنگی، در جهت آشنایی با نظام استعاری- فرهنگی زبان فارسی و همچنین الگوی تاریخی و اسطوره ای «آب و آتش»، به بررسی رابطه زبان و مفهوم سازی های فرهنگی در اشعار مولانا بپردازد. نمود آب و آتش در شش دفتر مثنوی معنوی و کلیات دی چکیده کامل
        پژوهش حاضر قصد دارد با استفاده از نظریه زبان شناسی فرهنگی، در جهت آشنایی با نظام استعاری- فرهنگی زبان فارسی و همچنین الگوی تاریخی و اسطوره ای «آب و آتش»، به بررسی رابطه زبان و مفهوم سازی های فرهنگی در اشعار مولانا بپردازد. نمود آب و آتش در شش دفتر مثنوی معنوی و کلیات دیوان شمس مولانا چشمگیر است. مولانا در 1888 بیت از ابیات خود به عناصر اربعه اشاره داشته، در 524 بیت از آب و در 574 بیت از آتش بهره جسته است. آب و آتش به عنوان دو عنصر متضاد از عناصر اربعه، دو خصوصیت متمایز از هم در عالم طبیعت دارند. اما این دو عنصر در مفاهیم ادبی و کارکرد استعاری به-ویژه مضامین عرفانی وقتی در طول یک بیت قرار می گیرند، خاصیت فراطبیعی یافته، به نوعی تضاد دیرینه عقل و عشق را به تصویر می کشند. هدف این پژوهش، دستیابی به شناخت از طریق کاربرد طرح واره های حجمی دل، سر و چشم بوده است، تا با بررسی کارکرد این طرح واره ها، شناخت دقیق تری از شخصیت فردی و اجتماعی این شاعر حاصل گردد. از مهم ترین دستاوردهای این پژوهش که می توان به آن اشاره داشت: 1. در ادبیات فارسی دل مظهر درک شهودی است و چشم نماینده حواس ظاهری بوده و پر کاربردترین ابزار برای درک واقعیت محسوب می شود. بسامد مظروف دل در اشعار مولانا نسبت به مظروف چشم به نوعی شخصیت شهودی مولانا را مطرح می کند. 2. سر در زبان فارسی ظرف مفاهیم مرتبط با اندیشه قرار گرفته است، اما در اشعار مولانا، سر ظرف واژگان مرتبط با عشق است. مفهوم عشق به عنوان مظروف سر در اشعار مولانا با واژگان متفاوتی بیان شده است که تحلیل آنها عشق پرشور و تاحدودی عشق رفاقتی را در نگاه احساسی مولانا نشان می دهد. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        7 - سیر آفاقی در اندیشه عرفانی مولانا
        رضا حیدری نوری
        مکتب عرفان و تصوّف، متشکّل از آداب و اصولی است که شیوۀ سلوک رهپویان طریقت را تا نیل به سر منزل حقیقت، تبیین و آشکار می‌سازد. سیر و سلوک صوفیانه که شامل سیر آفاقی و سیر أنفسی است، مُلهم از آیۀ شریفۀ "سَنُریهم آیاتِنا فی الآفاقِ و فی أنفسِهم حتّی یَتبیّنَ لهم أنُّه الحقُّ چکیده کامل
        مکتب عرفان و تصوّف، متشکّل از آداب و اصولی است که شیوۀ سلوک رهپویان طریقت را تا نیل به سر منزل حقیقت، تبیین و آشکار می‌سازد. سیر و سلوک صوفیانه که شامل سیر آفاقی و سیر أنفسی است، مُلهم از آیۀ شریفۀ "سَنُریهم آیاتِنا فی الآفاقِ و فی أنفسِهم حتّی یَتبیّنَ لهم أنُّه الحقُّ" (فُصّلت/53)، و سایر آیات و احادیثی است که جزو منابع مهمّ در مشرب عرفان اسلامی به شمار می‌آیند. مولانا که در ادبیات عرفانی فارسی از جایگاه و منزلتی بی بدیل برخوردار است، در آثار منظوم و منثور خود به سیر آفاقی (عالم کبیر)، و سیر أنفسی (عالم صغیر)، توجّه داشته، و سیر آفاقی را که مطالعۀ صورت تفصیلی عالم است، بر سیر أنفسی مقدّم می‌دارد.در این پژوهش به صورت تحلیلی و توصیفی بیان شده‌است که مولوی از جمله عارفانی است که جهت شناخت حقیقت، به مجاز نیز عنایت داشته، و مخلوقات عالم را تجلّی گاه جلوه و جمال حق می‌شمارد. از نظر وی ـ که به حرکت جوهری المام دارد ـ تمامی اجزای کاینات به طور مستمرّ، در حرکت و تغییر اند، وسیر آفاقی وی، از مرحلۀ جماد، تا مراتب روح و جان، و تا ورود به قلمرو ملکوت ادامه دارد. مولانا در سیر آفاقی، با نگاه عمیق و نافذ – که خود، آن را «سبب سوراخ کن» نامیده – از حجابهای ظاهری موجودات، عبور نموده، و از مشاهدۀ مصنوع به صانع، و از فعل به صفت، و از صفت، به دیدار ذات نایل گردیده است. او در سلوک صوفیانه و سیر آفاقی خود، در ورای چهرۀ ظاهری عناصر هستی، و در آیینۀ ممکنات و اجزای عالم، به مشاهدۀ چهرۀ محبوب ازلی و ابدی پرداخته است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        8 - رستاخیز کهن الگوهای یونگ دربیدارکردن ابلیس معاویه راخیز وقت نماز است
        آزاده ابراهیمی پور
        کهن الگوهاصورت های ازلی مشترک در ذهن و ضمیر ناخودآگاه جمعی افراد بشر هستندکه در هردوره ای به صورت عقاید رایج آن دوره خود را نشان می دهند و نگرش آنها می تواند شناخت ما را در مورد جریانهای عمیق فرهنگی،ادبی و مذهبی در دورههای تاریخی افزایش دهد. یونگ در آثار خود از کهن الگ چکیده کامل
        کهن الگوهاصورت های ازلی مشترک در ذهن و ضمیر ناخودآگاه جمعی افراد بشر هستندکه در هردوره ای به صورت عقاید رایج آن دوره خود را نشان می دهند و نگرش آنها می تواند شناخت ما را در مورد جریانهای عمیق فرهنگی،ادبی و مذهبی در دورههای تاریخی افزایش دهد. یونگ در آثار خود از کهن الگوهای متعددی نام می برد و هر یک از آنها را به تنهایی و در پیوند کلی با هم در شمارپرمعناترین تجلیات ناخوداگاه جمعی به شمار می آورد. در این مقاله کهن الگوهایی یونگ در قالب داستانی ازدفتر دوم مثنوی)بیدار کردن ابلیس معاویه را خیز وقت نماز است) تحلیل گردیده در این پژوهش با دید مکتـب روانکـاوی یونـگ و از منظر کهن الگویی به جهان شعری مولانا نگریسته شده و مشخص شد که این دسته از کهن الگوها تأثیربسزایی بر ذهن و زبان این شاعر داشته اند. همچنین تأثیر کهن الگوهایی نظیر عشق، مرگ،تولد دوباره، قهرمان، و ... که همواره ذهن بشر را به خودمشغول کردهاند، در شعرمولانا بررسی شده است.داستان بیدارکردن ابلیس معاویه در سه بخش شخصیت،نماد،موقعیت مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        9 - آموزش تفکرورزی به کودکان در مثنوی معنوی
        فاطمه بندلی زاده زهره حسینی خامنه‌ای احسان  قیصری
        هدف اصلی در این پژوهش بررسی دیدگاه مولانا در آموزش تفکرورزی به کودکان است. از دیدگاه او، خاستگاه هر تفکري در بشریت، وحی الهی است و در واقع عقل انسانها با پشتوانة وحی تکمیل میشود و آدمی از ابتدای خلقت، در راه رسیدن به کمال فکری، نیازمند استادی جامع و کامل همچون خداوند می چکیده کامل
        هدف اصلی در این پژوهش بررسی دیدگاه مولانا در آموزش تفکرورزی به کودکان است. از دیدگاه او، خاستگاه هر تفکري در بشریت، وحی الهی است و در واقع عقل انسانها با پشتوانة وحی تکمیل میشود و آدمی از ابتدای خلقت، در راه رسیدن به کمال فکری، نیازمند استادی جامع و کامل همچون خداوند میباشد. نگرش مولانا به کودکان نیز همین‌گونه است. کودکان دارای تجربه‌های بسیار محدود، صداقت و سرشتي پاك و بدور از نیرنگهای بزرگسالان هستند. در اشعار مولانا کودکی نماد دورانی است که آدمی به وصال معشوق دست نیافته است. در این دوره، عاشق نیاز به واسطه دارد؛ در واقع کودک نیاز به آموزش تفکرورزی دارد. مقالة حاضر با تکیه بر مثنوی معنوی، به بررسی و استخراج مؤلفه‌های اندیشة مولانا در اینباره پرداخته است، به این امید که بدین وسیله بتوانیم گامی در حوزة تعلیم و تربیت برداشته و شاهد بفعلیت درآمدن تواناییهای بالقوه کودکانمان باشیم. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        10 - تحلیل نظریه سامانه ها از دیدگاه تطبیقی مولوی و کنت بولدینگ میلر
        محمد رضا  مشایخ
        زمینه و هدف: نظریه سیستمی بافلسفه و حکمت سیستم آغاز می شود و مهندسی سیستم با اندیشه و تفکر سیستمی؛ این رویکرد علی رغم شاکله سیستم از اجزای متعامل هدفمند، نگرشی کلی نگرانه است که نحوه ارتباط اجزاء ابر سیستم، با خود سیستم و سیستمهای فرعی را تبیین می نماید.اندیشمندانی چند چکیده کامل
        زمینه و هدف: نظریه سیستمی بافلسفه و حکمت سیستم آغاز می شود و مهندسی سیستم با اندیشه و تفکر سیستمی؛ این رویکرد علی رغم شاکله سیستم از اجزای متعامل هدفمند، نگرشی کلی نگرانه است که نحوه ارتباط اجزاء ابر سیستم، با خود سیستم و سیستمهای فرعی را تبیین می نماید.اندیشمندانی چند به نظریه پردازی در خصوص سامانه ها پرداخته اند که کنت بولدینگ میلر (1932)یکی از برجسته ترین تئوری پردازان سامانه ها محسوب می گردد. در این تحقیق به پنج نوع طبقه بندی سیستمها از منظر اساتید فن اجمالاً پرداخته شده است. نگرش نظام مند مولانا جلال الدین محمد بلخی شاعر، عارف و نظریه پرداز قرن هفتم هجری قمری به مقولات و پدیده های زمان خود از جمله "نظام هستی" بسیار قابل تأمل و تعمق است. در دیدگاه مولانا- که هشتصد سال قبل از بولدینگ میلر می زیسته- نظام هستی، از عدم آغاز و پس از طی طریق از جماد، نبات، حیوان، انسان و ملائک، در نهایت به خداوند متعال که خالق همه نظام هاست می رسد.هدف این پژوهش مطالعه تطبیقی و مرور دیدگاه این دو اندیشمند در خصوص طبقه بندی سیستمها، مقایسه و تجزیه و تحلیل آن می باشد. روش شناسی: در این پژوهش از یک سوی، ضمن معرفی طبقه بندی سیستم ها از دیدگاه نظریه پردازان غربی، به تعاریف، ویژگیها و... در این نگرش پرداخته شده است واز سوئی دیگر نظام هستی در آئینه شعر عرفانی مولوی با نگرش غربی در مورد سیستم ها به مقایسه گذاشته شده است. نوع تحقیق مطالعات تطبیقی با گرداوری اطلاعات بصورت، متن کاوی با روش کتابخانه ای می باشد. نتیجه گیری: در مکتب حکمت محور مولانا، چرخه حیات نظام ها، الگوئی حلقوی دارد که وجود از عدم و سرمنشأ هستی از "انا الیه راجعون" آغاز می گردد. در این دیدگاه توحیدی نظام هستی خود گردونه ای است که محور آن خداوند است و قابلیت ارتقاء تا اعلی علیین را داراست ؛ حال آنکه در طبقه بندی " صرفاً خطی میلر"، سامانه ها از سطح یک شروع و تا سامانه نهم ادامه می یابد و پس از آن دیگر نظامی وجود ندارد. این وجه تفوق، تمایز و تفاوت نگرش یک عارف مسلمان به نظام ها نسبت به نگاه سیستمیک یک متفکر غربی صرفاً علمی اثبات گرا می باشد. ای که از دفتر عقل آیت عشق آموزی ترسم این نکته به تحقیق ندانی دانست پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        11 - نقش و جایگاه زنبور در تصویر ساخت‌های مثنوی معنوی
        روح‌الله  كريمي نورالدین وند امیرحسین  سعیدی پور
        در جهان‌بینی شاعران عرفان‌گرا و اخلاق‌مدار، تصویر یکی از کارآمدترین راهبردها برای بیان مفاهیم متعالی عرفانی و اخلاقی محسوب می‌شود.مولانا، یکی از سرشناس‌ترین چهره‌های تصویرپرداز در قلمرو ادب عرفانی در خلال بیان داستان‌ها و تعالیم عرفانی و پندآموز خود در مثنوی معنوی، با چکیده کامل
        در جهان‌بینی شاعران عرفان‌گرا و اخلاق‌مدار، تصویر یکی از کارآمدترین راهبردها برای بیان مفاهیم متعالی عرفانی و اخلاقی محسوب می‌شود.مولانا، یکی از سرشناس‌ترین چهره‌های تصویرپرداز در قلمرو ادب عرفانی در خلال بیان داستان‌ها و تعالیم عرفانی و پندآموز خود در مثنوی معنوی، با عملکرد هوشمندانه و هنری به کارگیری تصویر، به ملموس کردن مفاهیم برای مخاطبان خود پرداخته است. در میان اغلب سروده‌های او و به طور خاص در مثنوی معنوی طبیعت و پدیده‌های آن جایگاه ویژه‎ای دارند. یکی از جانورانی که مولوی در مثنوی به‌صورت ویژه از آن نام برده و به تصویرسازی و مضمون‌آفرینی پرداخته، زنبورعسل و وابسته‌های آن (شهد، عسل، موم و نیش) می‌باشد. مولوی با آگاهی از اهمیت این حشره در قرآن کریم و با تأکید بر برخی از مهم‌ترین جنبه‌های زندگی آن، به برقراری پیوند میان این جانور و برخی از ابعاد زندگی انسان‌ها پرداخته و از این حشره در ساخت تصویرهای حقیقی و مجازی مثنوی برای بیان مفاهیم عرفانی و اخلاقی بهره گرفته است. در این پژوهش کوشیده شده تا ضمن اشاره به تصویر ساخت‌های مولوی از زنبور در مثنوی، از طریق تحلیل صور خیال زنبور و بررسی آن ها در مثنوی به تحلیل معانی و مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی نهفته در ورای این تصاویر پرداخته و از طریق بررسی و بسط این تصاویر به شناخت و آگاهی نسبت به این جانور و تصویرهای آن در مثنوی دست یابند. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        12 - اسم‌های خاص «باد» در مثنوی معنوی
        فرشاد اسکندری شرفی حسین صحراگرد
        مثنوی معنوی به‌عنوان برجسته‌ترین منظومۀ عرفانی ادب پارسی و یکی از آثار شاخص دورۀ سبک عراقی، واژگان عربی فراوان دارد. بسامد بالای لغات تازی در این اثر به‌گونه‌ای است که باید آن را از مختصات سبکی و مؤلفه‌های زبان شعری مولانا در مثنوی دانست. مولانا با شناختی که از ظرفیت‌ها چکیده کامل
        مثنوی معنوی به‌عنوان برجسته‌ترین منظومۀ عرفانی ادب پارسی و یکی از آثار شاخص دورۀ سبک عراقی، واژگان عربی فراوان دارد. بسامد بالای لغات تازی در این اثر به‌گونه‌ای است که باید آن را از مختصات سبکی و مؤلفه‌های زبان شعری مولانا در مثنوی دانست. مولانا با شناختی که از ظرفیت‌های معنایی واژگان عربی دارد، از آن‌ها برای خلق و بیان معانی عرفانی و اخلاقی متعدد بهرۀ بسیار جسته و بدین طریق کمبود واژه‌های فارسی در زمینۀ بیان اندیشه‌های گوناگون و والای خود را جبران نموده است. «باد»، یکی از واژه‌های مثنوی است که از رهگذر نگاه خاص مولانا به عناصر طبیعت و استفاده حداکثری از آن‌ها در آفرینش معانی عرفانی و اخلاقی، بسامد بالایی پیدا کرده و اسامی خاص متعددی نیز برای آن به کار رفته است. این پژوهش که شیوه‌ای توصیفی- تحلیلی دارد و با استفاده از منابع کتابخانه‌ای صورت می‌گیرد، اسم‌های خاص باد در دفترهای شش‌گانۀ مثنوی معنوی را کاویده است. دستاورد پژوهش نشانگر این است که مولانا در مثنوی، برای باد، 7 اسم خاص را استفاده کرده که همگی مأخوذ از زبان عربی است. این اسم‌ها بر حسب فراوانی بیشتر، مشتمل بر صبا (18 بار)، صَرصَر (12 بار)، نسیم (8 بار)، سَموم (7 بار)، ریح (6 بار)، دَبور (5 بار) و شَمال (3 بار) است. هر کدام از این اسامی خاص باد در مثنوی، معانی ثانوی متعدد دارند که از میان آن‌ها صبا با 13 و شمال با 2 معنای ثانوی، دارای بیشترین و کمترین نقش‌ها و کارکردهای معنایی در مثنوی هستند. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        13 - عوامل اجتماعی مؤثر بر تحول شخصیت از دیدگاه مولانا در مثنوی
        صمد  عباس‌‌زاده گرجان محمد فرهمند ابراهیم  دانش فرامرز  جلالت
        از آنجا که مثنوی مولوی اثری تربیتی - عرفانی است، شاعر سعی کرده است پندها و اندرزهای خود را در مورد مسائل اجتماعی در قالب داستان، حکایت و تمثیل بیان کند و همچنین افکار و عقاید عرفانی خود را بیان کند. بنابراین داستان ها، حکایت ها و تمثیل های مثنوی بسیار متنوع است. این تنو چکیده کامل
        از آنجا که مثنوی مولوی اثری تربیتی - عرفانی است، شاعر سعی کرده است پندها و اندرزهای خود را در مورد مسائل اجتماعی در قالب داستان، حکایت و تمثیل بیان کند و همچنین افکار و عقاید عرفانی خود را بیان کند. بنابراین داستان ها، حکایت ها و تمثیل های مثنوی بسیار متنوع است. این تنوع، باعث تعدد و تنوع شخصیت ها در مثنوی می شود؛ آنچه اساس هر داستان است شخصیت های آن است که عامل یا روال وقایع هستند. در واقع، جهان داستانی مثنوی مملو از شخصیت‌هایی است که مولانا از طبقات و اقشار مختلف اجتماعی برمی‌گزیند و آنان را آگاهانه در راستای اندیشه‌ها، دیدگاه‌ها و اعتقادات حکمی، عرفانی و فلسفی خود قرار می‌دهد. مولانا هوشمندانه خصلت‌های روانی ـ طبقاتی شخصیت‌های جهان قصه‌هایش را لحاظ می‌کند و شخصیت‌های داستانی نیز متناسب با آن خصلت‌ها و ویژگی‌ها نقش خود را ایفا می‌نمایند. این مقاله به بررسی برخی از مهم ترین عوامل اجتماعی مؤثر در تحول و شخصیت‌پردازی مولانا و ویژگی های شخصیت ها در داستان های مثنوی می پردازد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که: مولانا در بسیاری از قصه های مثنوی با طرح حکایت ها و داستان هایی ساده و عموماً برگرفته از زندگی تودة مردم به رهیافت ها و استنتاج هایی تأمل برانگیز در کنش و واکنش شخصیت ها می رسد. ذهن تأویل گر و معناگرای مولانا همواره در پس اشیاء و شخصیت های داستان و امور مادی و محسوس کیفیتی معنوی را جستجو می کند تا خواننده و مخاطب خود را بر خوان معانی رنگینی بنشاند که شایستة اهل طریقت است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        14 - بررسی و تحلیل سلوک اجتماعی در مثنوی مولوی
        صمد  عباس‌‌زاده گرجان محمد فرهمند سرابی ابراهیم  دانش فرامرز  جلالت
        مثنوی معنوی اثر جاودانۀ مولانا جلال الدین محمد بلخی به مثابۀ اثری از آثار موفق ادبی ایران و جهان، نمونه ای ارزنده و مهم در تاریخ ادبیات جهان است که با تحلیل جامعه‌شناختی آن، از منظر سلوک اجتماعی می توان به اطلاعات زیادی از اوضاع اجتماعی و بایدها و نبایدهایی که از فکر و چکیده کامل
        مثنوی معنوی اثر جاودانۀ مولانا جلال الدین محمد بلخی به مثابۀ اثری از آثار موفق ادبی ایران و جهان، نمونه ای ارزنده و مهم در تاریخ ادبیات جهان است که با تحلیل جامعه‌شناختی آن، از منظر سلوک اجتماعی می توان به اطلاعات زیادی از اوضاع اجتماعی و بایدها و نبایدهایی که از فکر و تجربه و روان شناسی اجتماعی مولانا سرچشمه می گیرد و از آن به اندیشۀ سلوک اجتماعی تعبیر می شود، دست یافت. در این پژوهش که به شیوۀ توصیفی، تحلیلی تدوین شده است، دورۀ زمانی قرن هفتم را در نظر خواهیم داشت که در آن به نقش های اجتماعی، هنجارها و کنش ها و مقوله های مهم اجتماعی و نیز نهادهای اجتماعی خواهیم پرداخت. همچنین با توجه به جایگاه مهم مولانا در ادبیات، فرهنگ و تاریخ ایران زمین و نقش بی چون و چرای وی در تبیین آموزه های عرفانی، اخلاقی، بررسی نگاه و رویکرد وی به سلوک اجتماعی از خلال آثارش به‌ویژه مثنوی معنوی بسیار ضروری به نظر می رسد و این مهم می تواند ما را به آبشخورهای فکری مولانا درباره ی سلوک اجتماعی رهنمون شود. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        15 - انسان متعالی در نظر مولانا و روان‌شناسان کمال (با تأکید بر دفتر اول مثنوی)
        جليل  مسعودي‌فرد
        مولانا در مثنوی از انسان متعالی و ویژگی‌های او چنان سخن گفته است که مورد توجه روان‌شناسان کمال است. او با تأکید بر ارزش‌های وجودی انسان و بیان ویژگی‌های شخصیت سالم و توجه به انسان‌های کمال یافته تلاش می‌کند که راه‌های تعالی و کمال انسان را به دیگران آموزش بدهد. کار، چکیده کامل
        مولانا در مثنوی از انسان متعالی و ویژگی‌های او چنان سخن گفته است که مورد توجه روان‌شناسان کمال است. او با تأکید بر ارزش‌های وجودی انسان و بیان ویژگی‌های شخصیت سالم و توجه به انسان‌های کمال یافته تلاش می‌کند که راه‌های تعالی و کمال انسان را به دیگران آموزش بدهد. کار، روش توصیفی_تحلیلی بر پایه ی مطالعات کتابخانه ای است. مولف در حین اجرای پژوهش تمام موارد اخلاقی را رعایت کرده است. مولف مقاله تضاد منافعی گزارش نکرده است. نگارنده با تأکید بر آموزه‌های مولانا در دفتر اول مثنوی قصد دارد اهداف مولانا برای زندگی انسان را بیان کند و راهکارهای او را برای تکامل انسان بررسی کند. یافته‌ها: مولانا علاوه بر ذکر آرمان‌های اخلاقی، گام به گام انسان را به سوی این آرمان‌ها هدایت می‌کند. او با آگاهی از خود و آگاهی از جهان، خواستار تحقّق خود است. او به درستی می‌داند که کیست و از توانایی‌ خود به خوبی آگاه است و شخصیت خود را گسترش داده است و با رفتار خویش به یاری دیگران می‌شتابد. راه‌حل‌های روان‌شناسان کمال و مولانا با وجود کاربردی بودن، ثابت و منجمد نیست. مولانا تلاش می‌کند به انسان چگونگی انتخاب درست را بیاموزد تا در شرایط مختلف با عشق و امیدواری و صبوری راه درست زیستن را انتخاب کند و با آرامش راه سعادت و تعالی را طی کند. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        16 - روش‌شناسی عقلانی مولانا در مثنوی در جهت اثبات اختیار بشری
        ابوالفضل  افشاری پور رضا حیدری رضا فهیمی
        مسألۀ جبر و اختیار یکی از نکات بسیار پیچیدۀ علم کلام در دین مبین اسلام است که با توجه به برداشت‌های گوناگون فرق مختلف کلامی و نحله‌های فکری و مذهبی از جمله عارفان از آیات قرآن کریم، احادیث نبوی و برداشت‌های گوناگون و بعضاً متضاد و مخالفی را به دنبال داشته است؛ تا جایی‌ چکیده کامل
        مسألۀ جبر و اختیار یکی از نکات بسیار پیچیدۀ علم کلام در دین مبین اسلام است که با توجه به برداشت‌های گوناگون فرق مختلف کلامی و نحله‌های فکری و مذهبی از جمله عارفان از آیات قرآن کریم، احادیث نبوی و برداشت‌های گوناگون و بعضاً متضاد و مخالفی را به دنبال داشته است؛ تا جایی‌ که هر یک از مشرب‌های فکری از جمله اشاعره و معتزله با توجه به زیرساخت‌های فکری و اندیشگانی خویش در جست‌وجوی مستمسکی برای اثبات عقایدشان بوده‌اند. در این میان عارفان مسلمان و از جمله مولانا جلال‌الدین در اثر سترگ خود مثنوی یکی از دلایل محکم و متقنی را که در جهت اثبات اختیار و ارادۀ بشر ذکر می‌نماید بهره‌گیری از روش عقلانی و منطقی قدرت اندیشه و تفکر در جذب خواسته‌ها و طلب کردن پدیده‌هاست که از آن با عنوان «قدر مشترک» یاد می‌نماید. مولانا به کمک روش شناسی عقلانی به دنبال اثبات مسألۀ اختیار و نفی جبر گرایی است و در پرتو اختیار و ارادۀ بشری قدرت اندیشه و فکر را به اثبات می‌رساند. یافته‌های این پژوهش که به شیوۀ توصیفی - تحلیلی و بر مبنای مطالعات کتابخانه‌ای و شیوۀ سندکاوی انجام شده است نشان می‌دهد که قدرت فکر و اندیشه در وجود انسان به عنوان نیرویی در جهت اثبات قدرت اختیار بشری در مشرب کلامی مولانا مورد توجه قرار گرفته است. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        17 - بررسی تطبیقی آفت حرص و طمع در مثنوی های تعلیمی با رویکرد به مصیبت‌نامه عطار و مثنوی معنوی مولانا
        مجتبی   عارفخانی فرزاد  عباسی محبوبه   ضیاء خدادادیان
        در تبیین مبانی ومفاهیم اخلاقی به ویژه رذایل اخلاقی بیشترین مقوله‌های کاربردی در بیان تعریف، سبب و علت و شیوه‌های درمانی آن‌ است.آنچه که در بیان حرص وطمع در دیدگاه این دو عارف وشاعر به خوبی مشهود است بهره مندی، استناد وتوجه به مفاهیم قرآنی وروایات اسلامی در این زمینه چکیده کامل
        در تبیین مبانی ومفاهیم اخلاقی به ویژه رذایل اخلاقی بیشترین مقوله‌های کاربردی در بیان تعریف، سبب و علت و شیوه‌های درمانی آن‌ است.آنچه که در بیان حرص وطمع در دیدگاه این دو عارف وشاعر به خوبی مشهود است بهره مندی، استناد وتوجه به مفاهیم قرآنی وروایات اسلامی در این زمینه است، هر دو عارف حرص وطمع را در وجود انسان مانند دیگر غرایز نهادینه در سرشت وفطرت وی دانسته با این تفاوت که مولوی به دو حرص پسندیده و مذموم اشاره می‌نماید اما عطار تکیه بر مذموم بودن این خصلت دارد.نکوهش حرص وطمع وتوصیه به پرهیز ازآن با یاد مرگ ویاد خداوند ونیز داشتن قناعت در کلام هردوشاعر جاری است.نگاه متفاوت مولوی در باب حرص توجه به حرص پسندیده وبیان عواقب ناشی از آن‌ است، مولوی توصیف بیشتری از حرص وطمع نسبت به عطار در مثنوی ارائه کرده که البته این را نمی‌توان خرده ونقصانی بر مصیبت نامه که حجم کمتری نسبت به مثنوی دارد وارد نمود. پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        18 - تحلیل محتوای تطبیقی مولفه همدلی دررسیدن به صلح در قرآن و مثنوی مولانا و رویکرد ارتباط بدون خشونت روزنبرگ
        مریم بابایی رضا حیدری نوری محمدتقی قندی
        <p>دراسلام، الفت وهمدلی به عنوان یکی از مهمترین اهداف تربیتی و اجتماعی از ارزشمندترین دستاوردهای اسلام در جامعه است و از آن به عنوان محور وحدت و اتحاد،که نتیجه آن صلح است، توجه شده . صلح، نیاز بشر در هر دوره ای است وبه همین سبب طی اعصار گذشته و حال، اندیشمندان بزرگی نیز چکیده کامل
        <p>دراسلام، الفت وهمدلی به عنوان یکی از مهمترین اهداف تربیتی و اجتماعی از ارزشمندترین دستاوردهای اسلام در جامعه است و از آن به عنوان محور وحدت و اتحاد،که نتیجه آن صلح است، توجه شده . صلح، نیاز بشر در هر دوره ای است وبه همین سبب طی اعصار گذشته و حال، اندیشمندان بزرگی نیز به موضوع همدلی به عنوان راهی برای رسیدن به صلح پرداخته اند از جمله مولانا بلخی درقرن هفتم شمسی و اندیشمند معاصر؛ دکتر مارشال روزنبرگ. بر این اساس،مسأله اساسی پژوهش حاضر، پرسمان همدلی است و این پژوهش بر آن است، با مطالعه ای نظری به شیوه پژوهش کتابخانه ای بر مثنوی معنوی مولانا جلال الدین بلخی، و رویکرد ارتباط بدون خشونتدگاه مارشال روزنبرگ به بررسی مفهوم همدلی بپردازد و با تاکید بر روش تحلیلی _ توصیفی به این پرسش پاسخ دهد که در دیدگاههای ذکر شده، چگونه همدلی به عنوان راهی برای رسیدن به صلح عمل می کند. یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که درقرآن توجه خاصی به موضوع همدلی شده است و به آن به عنوان راهی که جلوی جنگ و خشونت را می گیرد، اشاره می کند. مولانا درقرن هفتم نیز همدلی را راهی برای رسیدن به صلح درون وصلح با دیگران و درنهایت صلح کل می داند. روزنبرگ، به عنوان روانشناس معاصر غربی که مولانا پژوه نیز بود، همدلی را راهی مهم برای رسیدن به صلح می داند. این مقاله اهتمامی نوین دراین باره است که نشان می دهد، چگونه یک مولفه اخلاقی می تواند در برقراری صلح موثر باشد.لازم به ذکر است این مقاله برگرفته از بخشی از رساله دکتری نگارنده است.</p> پرونده مقاله
      • دسترسی آزاد مقاله

        19 - عالم نور و ظلمت در اندیشۀ مولانا و سهروردی
        محمدتقی خمر بهروز رومیانی مصطفی سالاری
        <p>نوآوری&not;ها و بدیع&not;گویی&not;های مولانا، شاعر و عارف بلندآوازۀ ایرانی، موجب برجستگی خاص وی در میان شاعران ایران گردیده است. نمادپردازی شهرها، در آثار وی، از زیباترین هنرنمایی&not;های اوست. در یک تقسیم&not;بندی کلی، می&not;توان شهرهای نمادین مطرح شده در آثار مولا چکیده کامل
        <p>نوآوری&not;ها و بدیع&not;گویی&not;های مولانا، شاعر و عارف بلندآوازۀ ایرانی، موجب برجستگی خاص وی در میان شاعران ایران گردیده است. نمادپردازی شهرها، در آثار وی، از زیباترین هنرنمایی&not;های اوست. در یک تقسیم&not;بندی کلی، می&not;توان شهرهای نمادین مطرح شده در آثار مولانا را به دو دستۀ "شهر نور" و "شهر ظلمت" دسته&not;بندی کرد. در آثار سهروردی نیز می&not;توان همین رویه را در قالب تمثیل&not;ها و نمادهای اختصاصی سهروردی ملاحظه نمود. این پژوهش که بر مبنای نظریۀ ادبیات تطبیقی انجام گرفته است، نشان می&not;دهد که دو اندیشمند برجستۀ ایرانی، ضمن بهره&not;مندی از آبشخورهای ایرانی و اسلامی، بسترهای متفاوتی از منظر نمادپردازی به وجود آورده&not;اند. ملک و ملکوت، دو بخش اصلی آفرینش محسوب می&not;شود که یکی نمود عالم نور و دیگری نمود عالم ظلمت است. از نام&not;های خاص، جهت معرفی این دو شهر استفاده شده است که عامل شکل&not;گیری نمادپردازی شهر نور و ظلمت گشته است. رهایی سالک از عالم ظلمت و رسیدن به سرزمین نور، منوط به دست یافتن به عالم واسطه است. عالم واسطه، در عین حفظ کردن خصوصیات اساطیری خود؛ به ویژه پیوستگی با کوه؛ یعنی عام ترین نماد عالم واسطه در جهان، توانسته است با اعمال نمادین سلوک ارتباط برقرار کرده و به همسانی برسد. این پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی و با تطبق نمادهای عالم نور در آثار مولانا و سهروردی، به صورت کتابخانه&not;ای انجام شده است.</p> پرونده مقاله