-
دسترسی آزاد مقاله
1 - نسبت بین آزادی فردی و رفاه اجتماعی در اندیشۀ «جان استوارت میل» و «آمارتیا سن»
سید علیرضا حسینی بهشتی سمیه ملکی دیزبنییکی از مسائل اساسی در اندیشه های سیاسی و اقتصادی معاصر، چگونگی ارتباط و سازگاری میان مسئولیتهای اجتماعی و حراست از آزادیهای فردی بوده است و مکاتب مختلف به تبیین دیدگاههای خود در این زمینه پرداخته اند. دیدگاه لیبرالیسم اصلاحطلب (مدرن) از لحاظ ایجابی، توجه بیشتری را چکیده کاملیکی از مسائل اساسی در اندیشه های سیاسی و اقتصادی معاصر، چگونگی ارتباط و سازگاری میان مسئولیتهای اجتماعی و حراست از آزادیهای فردی بوده است و مکاتب مختلف به تبیین دیدگاههای خود در این زمینه پرداخته اند. دیدگاه لیبرالیسم اصلاحطلب (مدرن) از لحاظ ایجابی، توجه بیشتری را به سمت خود جلب نمودهاست. پاسخ های «جان استوارت میل»، اولین لیبرال اصلاحطلب مؤثر بر اندیشۀ رفاه و «آمارتیا کومار سن» که از متأخرین آنهاست، بسیار مورد توجه بوده است. در این مقاله تلاش شده تا چگونگی نسبت بین مفاهیم آزادی فردی و رفاه اجتماعی و ادلۀ مورد استناد این دو اندیشمند، مورد تحلیل و واکاوی قرار گرفته، از خلال رهیافت مقایسه ای، تصویر واضحتری از نحوۀ چنین ارتباطی به دست آید. نتایج حاصله نشان میدهد که نگرش این دو متفکر در این زمینه، با وجود تفاوت در رهیافت و روش، دارای مبانی نظری و اهداف تقریباً مشابه است. نزد ميل، آزادی وسيله ای حياتی برای دستيابی فرد و اجتماع به شادکامی محسوب می شود. ميل مي کوشد تا با رويكرد مطلوبيتگرايی، شادکامی بشری را ممكن سازد، در حالي كه سن با نقد مطلوبيتگرايی و تمرکز بر رويكرد قابليتی، معتقد است که ايجاد فرصت های برابر در جهت انتخابگری آزاد برای اعضای جامعه، مهمترين راه در جهت رسیدن به شادکامی فردی و اجتماعی است. با تعمق در نحوۀ استدلال میل و سن درمی یابیم که با مبنا قراردادن سوژۀ آگاه آزاد مدرن، هر دو متفکر معتقدند که با محور قرار دادن آزادی های فردی، تحولات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در مسیر بهبود قرار خواهد گرفت و راه دستیابی به شادکامی فردی و اجتماعی هموارتر خواهد شد. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
2 - اندیشهشناسی سیاسی نظریة توسعة انسانی و استخراج دلالت های سیاستی آن در حوزة آموزش عالی
الهام حبیبی عباس منوچهری طاهره میرعمادی رضا مهدیچیرگی انگارة توسعه به مثابه رشد اقتصادی، مهم ترین کارکرد نهاد آموزش -عالی را تشکیل سرمایة انسانی برای دستیابی به غایت رشد اقتصادی در نظر گرفته است. اما شکست تجربی این ایده و ظهور نظریه های انتقادی و جایگزین، ضرورت بازتعریف نقش نهاد های کلیدی -از جمله نهاد آموزش عالی- چکیده کاملچیرگی انگارة توسعه به مثابه رشد اقتصادی، مهم ترین کارکرد نهاد آموزش -عالی را تشکیل سرمایة انسانی برای دستیابی به غایت رشد اقتصادی در نظر گرفته است. اما شکست تجربی این ایده و ظهور نظریه های انتقادی و جایگزین، ضرورت بازتعریف نقش نهاد های کلیدی -از جمله نهاد آموزش عالی- در روند توسعه را بیش از پیش برجسته و نمایان ساخته اند. هدف از این مقاله، اندیشه-شناسی سیاسی نظریة توسعة انسانی و استخراج دلالت های سیاستی آن در سامان بخشی حوزة آموزش عالی است. بر این اساس از نظریة روایت دلالتی به -عنوان چارچوب مفهومی و روش شناسی دلالت پژوهی استفاده شده است. یافته-های این مقاله حاکی از آن است که نظریة توسعة انسانی به پشتوانة اندیشة سیاسی حاکم بر رویکرد قابلیت ها، با فراتر رفتن از دو گانة فرد و اجتماع، ساختار و عاملیت، ارزش و حقیقت، خیر خصوصی و خیر عمومی و یا دولت و بازار، بر نقش مکملی و تکمیلی این عوامل در طراحی و ارزیابی جامعة خوب متمرکز بوده است. در نهایت کاربست این اندیشة جامع و فراگیر در سامان بخشی جامعة آموزش عالی، علاوه بر مشارکت نهاد آموزش عالی در رشد اقتصادی، بر دیگر کارکرد های کلیدی و مغفول ماندة این نهاد همچون تقویت آزادی، دموکراسی و عدالت اجتماعی در روند توسعه تأکید و توجه کرده است. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
3 - نگاه به علم و فناوری از منظر توسعه: بررسی رابطه نوآوری و نابرابری
پریسا ریاحی محمد امین قانعی رادمفهوم توسعه در نزد سیاستگذاران بر خط مشی های انتخابی آنها تأثیر می گذارد. این در حالی است که توسعه، مفهومی هنجاری و ارزشی است و بر همین اساس، رویکردهای متفاوتی به آن وجود دارد. در رویکردهایی که در پی "بهبود اقتصاد ملی" هستند، علم کلید ثروت -اندوزی است. لذا سیاستگذار در چکیده کاملمفهوم توسعه در نزد سیاستگذاران بر خط مشی های انتخابی آنها تأثیر می گذارد. این در حالی است که توسعه، مفهومی هنجاری و ارزشی است و بر همین اساس، رویکردهای متفاوتی به آن وجود دارد. در رویکردهایی که در پی "بهبود اقتصاد ملی" هستند، علم کلید ثروت -اندوزی است. لذا سیاستگذار در سرمایه انسانی و اجتماعی به عنوان دارایی های با ارزش، سرمایه گذاری می کند. از آنجا که بنگاه های اقتصادی رشد و ثروت را ایجاد می کنند، سیاستگذاران موظفند شرایط عمل را برای بنگاه ها فراهم کنند. ادبیات این حوزه اشاره به وجود رابطه مثبت بین نوآوری و نابرابری دارد. با افزایش نوآوری، نابرابری افزایش می یابد، لیکن ثروت حاصل از آن را بعداً می توان برای کاهش نابرابری استفاده کرد. در مقابل، "رویکرد توسعه انسانی" از بهبود کیفیت زندگی انسانها صحبت کرده و از نوآوری به خاطر فقرا، با فقرا و توسط فقرا سخن می گوید. برخی نیز اهمیت آزادی را در توسعه مطرح کرده و "رویکرد قابلیت" را در پیش می گیرند. این رویکرد در مورد بهبود فرصت ها و شکوفایی استعدادهای انسانی، رفع نابرابری و دستیابی به عدالت سخن می گوید. انسان به شرط توانمندی و آزادی است که می تواند خلاق باشد. این نوشتار با توجه به پارادوکس موجود در رویکردهای چندگانه توسعه در خصوص رابطه نوآوری و نابرابری، به بررسی این ارتباط پرداخته و رابطه منفی بین نوآوری و نابرابری را نشان داده است. از آنجا که پایین بودن قابلیت های انسانی و اجتماعی، کاهش نوآوری و تشدید نابرابری ها در ابعاد مختلف مادی و انسانی را درپی خواهد داشت، تأکید این مقاله بر لزوم توجه بیشتر به ارتقاء قابلیت های انسانی در سیاستگذاری ها است. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
4 - تحلیل تطبیقی رویکردهای توسعه-محور نیازهای اساسی و توسعه ی انسانی
محمد تیو وحید محمودینزدیک به سه دهه از زمان نهادینه شدن رویکرد توسعه ی انسانی به عنوان گفتمانی بدیل در مقابل رویکرد ارتدوکس در توسعه می گذرد. مطرح شدن این رویکرد، پنداشت از توسعه و بهروزی انسانی را از تمرکز سنتی بر درآمد و مصرف به سمت بسط آزادی ها و قابلیت های انسانی تغییر داده است. با توج چکیده کاملنزدیک به سه دهه از زمان نهادینه شدن رویکرد توسعه ی انسانی به عنوان گفتمانی بدیل در مقابل رویکرد ارتدوکس در توسعه می گذرد. مطرح شدن این رویکرد، پنداشت از توسعه و بهروزی انسانی را از تمرکز سنتی بر درآمد و مصرف به سمت بسط آزادی ها و قابلیت های انسانی تغییر داده است. با توجه به آنکه در توسعه، به عنوان یک علم میان رشته ای، داشتن شناختی عالمانه از دیدمان ها امری ضروری است، چنین شناختی از این دانش میان رشته ای، چارچوب مفهومی مقاله حاضر می باشد. در این چارچوب دو گونه ی نظریه توسعه، مشخصاً «نیازهای اساسی» و «توسعه ی انسانی» با یکدیگر مقایسه شده اند. بدین منظور ابتدا با بهره گیری از یک مرور ادبیات جامع به بررسی چگونگی نهادینه شدن این رویکردها در عرصه ی جهانی پرداخته می شود. سپس با بهره گیری از روش تطبیقی، نقاط اختلاف و اشتراک بین دو رویکرد از جهت ظرفیت های میان رشته ای آنها بیان می شوند. در نهایت با توجه به نقاط اشتراک، این نتیجه حاصل می شود که رویکرد نیازهای اساسی سلف مفهومی رویکرد توسعه ی انسانی می باشد، اما به دلیل تفاوتی که بین عرصه های نظر و عمل در رویکرد نیازهای اساسی وجود دارد، رویکرد توسعه ی انسانی جایگزین آن گشته است. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
5 - تحلیل تطبیقی رویکردهای توسعه-محور نیازهای اساسی و توسعه انسانی
محمد تیو وحید محمودینزدیک به سه دهه از زمان نهادینه شدن رویکرد توسعه انسانی به عنوان گفتمانی بدیل در مقابل رویکرد ارتدکس در توسعه می گذرد. مطرح شدن این رویکرد، پنداشت از توسعه و بهروزی انسانی را از تمرکز سنتی بر درآمد و مصرف به سمت بسط آزادی ها و قابلیت های انسانی تغییر داده است. با توجه ب چکیده کاملنزدیک به سه دهه از زمان نهادینه شدن رویکرد توسعه انسانی به عنوان گفتمانی بدیل در مقابل رویکرد ارتدکس در توسعه می گذرد. مطرح شدن این رویکرد، پنداشت از توسعه و بهروزی انسانی را از تمرکز سنتی بر درآمد و مصرف به سمت بسط آزادی ها و قابلیت های انسانی تغییر داده است. با توجه به آنکه در توسعه، به عنوان یک علم میان رشته ای، داشتن شناختی عالمانه از دیدمان ها امری ضروری است، چنین شناختی از این دانش میان رشته ای، چارچوب مفهومی مقاله حاضر می باشد. در این چارچوب دو گونه نظریه توسعه، مشخصاً «نیازهای اساسی» و «توسعه انسانی» با یکدیگر مقایسه شده اند. بدین منظور ابتدا با بهره گیری از یک مرور ادبیات جامع به بررسی چگونگی نهادینه شدن این رویکردها در عرصه جهانی پرداخته می شود. سپس با بهره گیری از روش تطبیقی، نقاط اختلاف و اشتراک بین دو رویکرد از جهت ظرفیت های میان رشته ای آنها بیان می شوند. در نهایت با توجه به نقاط اشتراک، این نتیجه حاصل می شود که رویکرد نیازهای اساسی سلف مفهومی رویکرد توسعه انسانی می باشد، اما به دلیل تفاوتی که بین عرصه های نظر و عمل در رویکرد نیازهای اساسی وجود دارد، رویکرد توسعه انسانی جایگزین آن گشته است. پرونده مقاله