-
دسترسی آزاد مقاله
1 - الاهیّات سیاسی ماکیاولی؛ جستوجوی مبانی متافیزیکی اندیشۀ سیاسی ماکیاولی
مجتبی یاورهدف از این پژوهش یافتن مبادی و مفروضات متافیزیکی پیدا و پنهان در اندیشۀ سیاسی ماکیاولی است؛ مبادی که ریشه در سیاستاندیشی او و موقعیت ویژهاش در تاریخ اندیشۀ سیاسی غرب دارد. علیرغم آنچه بسیاری از محققان تاریخ اندیشه، اندیشۀ سیاسی ماکیاولی را قلمرو واقعگری ناب میدانند چکیده کاملهدف از این پژوهش یافتن مبادی و مفروضات متافیزیکی پیدا و پنهان در اندیشۀ سیاسی ماکیاولی است؛ مبادی که ریشه در سیاستاندیشی او و موقعیت ویژهاش در تاریخ اندیشۀ سیاسی غرب دارد. علیرغم آنچه بسیاری از محققان تاریخ اندیشه، اندیشۀ سیاسی ماکیاولی را قلمرو واقعگری ناب میدانند و خود او را با عناوینی همچون بنیانگذار رئالیسم سیاسی، تا آستانۀ پوزیتیویست سیاسی (سرآغاز دوران جدید) فرا بردهاند، این نوشتار بر آن است که تأملات تجربی ماکیاولی پیرامون سیاست، متأثر از مقولاتی عمدتاً الاهیّاتی است که از اعصار گذشته بر جای مانده و رشتههای آن در اندیشۀ او نیز (همچون دیگر اومانیستهای رنسانس) دیده میشود. در این مقاله سعی شده است که ذیل سه محور، یعنی: اصل بنیادین، ربط میان فورتون و ویرتو، و منجیگرایی، ریشههای الاهیّاتی اندیشۀ سیاسی ماکیاولی آشکار شود و خوانشی الاهیّاتی از آن ارائه گردد. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
2 - قدرت و امر مشترک: تقدم قدرت بر حق در فلسفۀ سیاسی اسپینوزا
رضا نجفزادهدر منظومۀ نظری اسپینوزایی، بر پایۀ نظریۀ طبیعت، گونه ای نظریۀ حق و قانون نیز تدوین می شود که مبنایی برای عقل باوری و انسان باوریِ خاص این فلسفۀ سیاسی جمهوری خواهانه تمهید می کند. این فلسفۀ حق و قانون بر متافیزیکِ قدرت تکیه دارد و ناظر به «انبوه خلق» و «امر مشترک» است. ا چکیده کاملدر منظومۀ نظری اسپینوزایی، بر پایۀ نظریۀ طبیعت، گونه ای نظریۀ حق و قانون نیز تدوین می شود که مبنایی برای عقل باوری و انسان باوریِ خاص این فلسفۀ سیاسی جمهوری خواهانه تمهید می کند. این فلسفۀ حق و قانون بر متافیزیکِ قدرت تکیه دارد و ناظر به «انبوه خلق» و «امر مشترک» است. این فلسفۀ حق و قانون، یکی از وجوه منحصربه فردِ فلسفۀ عملی او است. نظریۀ حق «اسپینوزا» که در رسالۀ سیاسی او به روشنی تقریر شده، چنین است: هرچه قدرت افزایش یابد، حق هم افزایش می یابد و از آنجا که اجتماع یا امر مشترک موجدِ قدرتِ بیشتر است، موجد حق بیشتر هم است. این وجه منحصربه فرد فلسفۀ عملیِ اسپینوزا البته از جهاتی بر برخی جنبه های نظریه های قدیم حق و قانون تکیه دارد. به عبارتی نظریۀ حق و قانون اسپینوزایی، یکی از پیوندگاه های اسپینوزا با سنتهای قُدمایی است. نظریۀ اسپینوزایی حق و قانون بر «قدرت» تکیه دارد و ناظر به «انبوه خلق» و «امر مشترک» است. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
3 - عقل و عرف و بازاندیشی سیاسی در مکتب شیعی بغداد
َعلی دست باز کمال پولادی تولاپینظرورزی سیاسی متکلمان و فقیهان عقل گرای شیعی مکتب بغداد، در مقایسه با مکتب مسلط پیشین، یعنی مکتب حدیث گرای قم، دچار تحول و دگرگونی شد. پرسش از چند و چون این تحول، با این فرضیه پاسخ داده شد که این عالمان، بنابر اقتضای عقل کلامی و اصولی- فقهی شیعی در پیوند با عرف متشرعه، چکیده کاملنظرورزی سیاسی متکلمان و فقیهان عقل گرای شیعی مکتب بغداد، در مقایسه با مکتب مسلط پیشین، یعنی مکتب حدیث گرای قم، دچار تحول و دگرگونی شد. پرسش از چند و چون این تحول، با این فرضیه پاسخ داده شد که این عالمان، بنابر اقتضای عقل کلامی و اصولی- فقهی شیعی در پیوند با عرف متشرعه، از رویکرد فقدان مشروعیت مطلق حکومت مستقر به رهیافت مشروعیت نسبی حکومت موجود گذر کردند. روش پژوهش حاضر، بر پایه تفسیر متن و تحلیل تاریخی و از نوع تحلیل کیفی استوار است. یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که اصحاب مکتب بغداد با عقل کلامی خویش، در بادی امر به دو مقولۀ «تأسیس حکومت» و «نهاد امامت» رسیدند که به تناسب، ضرورت ها و شرایط مربوطه را با استدلال عقلانی شرح و بسط دادند. آنگاه بر اساس عقل اصولی-فقهی و در پیوند با عرف متشرعۀ زمانه خود، حکم به مشروعیت نسبی حکومت های عرفی موجود دادند که با نشانه ها و دلالت های جواز همکاری ها و پذیرش مناصب حکومتی، قابل درک و دریافت است. پرونده مقاله -
دسترسی آزاد مقاله
4 - مفهوم کاتهخون و بنیاد اندیشۀ سیاسی مدرن (مباحثهای الهیاتی- سیاسی میان هابز، اشمیت و آگامبن)
مصطفی انصافی شجاع احمدونددر قرن بیستم با انتشار آثار ماکس وبر، اشمیت، لوویت، ووگلین و بلومنبرگ، علاقه وافری برای کاوش در ریشههای الهیاتی مدرنیته و اندیشۀ سیاسی مدرن به وجود آمده بود و در همین راستا بسیاری از متون برجسته دوران اوان مدرنیته، موضوع تفسیر مجدد قرار گرفت. در این مقاله تلاش میشود چکیده کاملدر قرن بیستم با انتشار آثار ماکس وبر، اشمیت، لوویت، ووگلین و بلومنبرگ، علاقه وافری برای کاوش در ریشههای الهیاتی مدرنیته و اندیشۀ سیاسی مدرن به وجود آمده بود و در همین راستا بسیاری از متون برجسته دوران اوان مدرنیته، موضوع تفسیر مجدد قرار گرفت. در این مقاله تلاش میشود تا ذیل پرداختن به بنیانهای الهیاتی فیگور «کاتهخون»، که برای نخستین بار در دومین نامه پولس به مسیحیان تسالونیکی از آن نام برده شده بود، اهمیت این مفهوم در تاریخ اندیشۀ سیاسی آشکار گردد. مفروض اصلی مقاله این است که اندیشۀ سیاسی مدرن همواره ریشه در الهیات مسیحی داشته و با سکولارسازی ایدههای الهیاتی در تلاش برای ایجاد مشروعیت برای خود بوده است. در این میان تحت تأثیر کارل اشمیت و قرائت خاص و اقتدارگرایانه وی از مفهوم کاتهخون، اغلب الهیات سیاسی را به معنای انسداد پروژۀ رهاییبخشی میدانند؛ اما آگامبن با اتکا به قرائت والتر بنیامین از الهیات سیاسی، با تفسیر مفهوم کاتهخون ذیل مفهوم رستگاری، خوانشی رهاییبخش و رادیکال از این مفهوم ارائه میدهد که مسیر را برای صورتبندی دموکراتیک از الهیات سیاسی فراهم میکند. پرونده مقاله