فهرست مقالات محمد خسروی شکیب


  • مقاله

    1 - اشتراکات ساختاری در شعر نیما و چند شاعر معاصر
    پژوهش زبان و ادبیات فارسی , شماره 0 , سال 7 , بهار 1388
    هر نوعي از انواع متعدد هنر– شعر، داستان کوتاه، رمان، نثر- تحت حمايت سبکي خاص و مستقل، يک نظام نوشتاري تلقي مي‌شود که مبتني بر مناسبات و انتظارات ساختاری و تنظيمات زباني و به صورت کلي متکي بر پيشينه‌ی نظريه‌هاي ادبي مستقل و خاص خود مي‌باشد. بديهي است، بداعت يک سبک، مديون چکیده کامل
    هر نوعي از انواع متعدد هنر– شعر، داستان کوتاه، رمان، نثر- تحت حمايت سبکي خاص و مستقل، يک نظام نوشتاري تلقي مي‌شود که مبتني بر مناسبات و انتظارات ساختاری و تنظيمات زباني و به صورت کلي متکي بر پيشينه‌ی نظريه‌هاي ادبي مستقل و خاص خود مي‌باشد. بديهي است، بداعت يک سبک، مديون استقلال و تازگي تئوري‌هاي پيشاساختاري است که واقعيت آن سبک را به عنوان جرياني خاص و با قابليت پيروي و تداوم تضمين مي‌کند. طرح ساختاري مستقل با شيوه‌هاي زباني سنجيده و نو، همراه با جهان نگري بعدپذير، اساساً پيش فرض و حداقل شرطي است که هر سبک جديد و تازه‌اي براي به دست آوردن استقلال خود نيازمند آن است. شعر معاصر به رهبري نيما و پیروان او سپهری و فروغ، متکي بر مشخصه‌هاي هستي شناسيک و زيباشناسيک است که واقعيت آن را به عنوان يک جريان ريشه‌دار و با قابليت پيروي و تداوم و از همه مهمتر با استقلال و هويت، نشان مي‌دهد. در اين مقاله، اشتراکات ساختاری شعر نیما، سپهری و فروغ که ارتقا دهنده و اثبات کننده استقلال و تمايز شعر آنها از سطح شعر کلاسيک است، ارزيابي مي‌شود. اسطوره‌شکني ساختار، مرکزيت گرايي در نظام صوری، پايان پذيري خلاق، واقعيت گرايي خلاق، استبدادگريزي معنا، انتزاع گرايي در زبان، شعارگرايي در زبان و تعهدگرايي، از مهمترين نشانه‌هاي اشتراک ساختاری در شعر نیما، سپهری و فروغ است. پرونده مقاله

  • مقاله

    2 - دگرديسي نمادها در شعر معاصر
    پژوهش زبان و ادبیات فارسی , شماره 0 , سال 7 , پاییز-زمستان 1388
    نمادها اين قابليت و توانايي را دارند که در مسير زمان و تاريخ تغيير کرده، دچار پوست اندازي معنايي شوند. گرايش‌هاي نمادين و سمبليک در حوزه ادبيات معاصر، علاوه بر اوضاع استبدادي و حکومت‌هاي ديکتاتوري و احتياط و ترس از سانسورهاي رسانه اي، و دگرگوني سبکي، ماحصل دقت و تلاش بر چکیده کامل
    نمادها اين قابليت و توانايي را دارند که در مسير زمان و تاريخ تغيير کرده، دچار پوست اندازي معنايي شوند. گرايش‌هاي نمادين و سمبليک در حوزه ادبيات معاصر، علاوه بر اوضاع استبدادي و حکومت‌هاي ديکتاتوري و احتياط و ترس از سانسورهاي رسانه اي، و دگرگوني سبکي، ماحصل دقت و تلاش براي غناي جوهر هنري- ابهام- و همچنين شرکت دادن خواننده در امر خواندن و آفرينش ادبي، جهت لذت بيشتر است. شاعراني که از استقلال فکري و توانايي ابتکار بهره مند هستند نمادها را مواظبت کرده، آنها را از ابتذال و روزمره‌گي و حتي مرگ نجات مي‌دهند. نيما و پيروان نظريه ادبي او با تکيه بر دو واژه «تناسب» و «طبيعي بودن» در به کارگيري نمادها، سعي داشته‌اند تا نمادهاي تکراري، کهنه و مرده شعر کلاسيک را در معناهاي نو به کار گيرند تا علاوه بر عمق بخشيدن به شعر، نظريه سبکي خود را نيز غني کنند. تعدادي از نمادها را مي‌توان به دليل ماهيت و ارزش ذاتي ناشي از قدمت يا معنا پذيري بيشتر و همچنين عملکرد موثر در سطح انواع هنر، ابر نماد خواند؛ چرا که قرار گرفتن روي مسير درست معنا يابي اثر ادبي در گرو درک و تلقي درست از اين ابرنمادها است. «آب»، «باد»، «شب»، «ديوار»، «آينه» و... از اين گونه هستند که در شعر معاصر فراوان به کار رفته‌اند. چگونگي دگـرديسي معـنايي اين ابرنمـادها در حـوزه شعر معاصر سوالي است که در اين مقاله بررسي مي‌شود. پرونده مقاله