• Home
  • روح الله هادی

    List of Articles روح الله هادی


  • Article

    1 - تحلیل رویکردهای شارحان مفتاح‌العلوم دربارۀ رابطه فن بدیع با فصاحت، بلاغت، معانی و بیان (قرن هفتم و هشتم)
    Pazhūhish-i Źabān va Adabiyyāt-i Farsī , Issue 0 , Year , Spring 2020
    بسیاری از پژوهشگران معاصر بلاغت بر این باور هستند که شرح هایی که بر کتاب‌های مشهور بلاغت مانند مفتاح العلوم، تلخیص المفتاح و... به نگارش درآمده است، اغلب در بردارنده مباحث تکراری و غیر خلاقانه است. هرچند نمی‌توان این رأی را به کلی رد کرد، بررسی دقیق این شرح ها نشان می More
    بسیاری از پژوهشگران معاصر بلاغت بر این باور هستند که شرح هایی که بر کتاب‌های مشهور بلاغت مانند مفتاح العلوم، تلخیص المفتاح و... به نگارش درآمده است، اغلب در بردارنده مباحث تکراری و غیر خلاقانه است. هرچند نمی‌توان این رأی را به کلی رد کرد، بررسی دقیق این شرح ها نشان می دهد که شارحان، گاه مسائلی تازه نیز در نوشته های خود بیان کرده اند. این مسائل تازه از دیدگاه تاریخ اندیشۀ بلاغی حائز اهمیت است. یکی از این مباحث، پیوند میان «بدیع» و بخش‌های دیگر علم بلاغت است. امروز برای ما طبیعی می نماید که بلاغت اسلامی را دارای سه قلمرو مجزّا به نام های «معانی»، «بیان» و «بدیع» بدانیم، لیکن در قرن‌های هفتم و هشتم، این استقلال به هیچ وجه امری مسلم نبوده است. در این مقاله آرای شارحان سکاکی دربارۀ جایگاه بدیع و نسبت آن با سایر قسمت های علم بلاغت تحلیل می‌شود. در میان این شارحان، چهار طبقه را می توان مشخص کرد که هر یک از آنها رأیی جداگانه دارند. این آرا بدین ترتیب است: 1. بدیع، بخشی از فصاحت است. 2. بدیع، بخشی از فصاحت و بلاغت است. 3. بدیع، بخشی از علم معانی و بیان است. 4. بدیع مستقل است و با هیچ کدام از بخش های دیگر ارتباط ندارد. در این مقاله به توصیف آرای این چهار طبقه و واکاوی دلایل این گونه گونی پرداخته شده است. Manuscript profile

  • Article

    2 - تحلیل ساختاری طرح داستان کاموس کشانی بر اساس الگوی روایی تزوتان تودوروف
    Interdisciplinary research in literature and culture , Issue 5 , Year , Spring 2021
    شاهنامة فردوسی بزرگ‌ترین اثر حماسی ادب پارسی است که شالودة آن بر اساس داستان هایی است که می‌توان آن‌ها را از لحاظ عناصر درون متنی و کشف الگوی ارتباط آن‌ها، از جهت دریافت شایسته‌تر ماهیّت ادبیات، مورد برّرسی قرار داد. روایت‌شناسان ساختارگرا از جمله« تزوتان تودوروف» More
    شاهنامة فردوسی بزرگ‌ترین اثر حماسی ادب پارسی است که شالودة آن بر اساس داستان هایی است که می‌توان آن‌ها را از لحاظ عناصر درون متنی و کشف الگوی ارتباط آن‌ها، از جهت دریافت شایسته‌تر ماهیّت ادبیات، مورد برّرسی قرار داد. روایت‌شناسان ساختارگرا از جمله« تزوتان تودوروف» با ابداع نظام‌های مبتنی بر نمایش شکل واره‌ای برای روایت داستاني، هریک طرحی بر پایۀ واحدهای کمینۀ روایت و ارتباط آنها با یکدیگر بیان می‌کنند.وجود طرحی منسجم در داستان‌های شاهنامه این طرفیت را ایجاد کرده است که آن‌ها را با آرای ساختار گرایانی چون تزوتان تودوروف در حوزة روایت بررسی کرد. تودوروف برای برّرسی روایت‌ها سه نمود نحوی، کلامی و معنایی قائل است .در این مقاله ساختار طرح داستان کاموس کشانی به عنوان مهم‌ترین عنصر درون‌متنی با تکیه بر الگوی ساختاری « تزوتان تودورف»، از حیث نمود نحوی برّرسی شده‌ است. دستاوردی که بیشتر در این تحقیق رخ نموده‌است، عبارت است از این‌که طرح داستان کاموس کشانی در اوج انسجام و تناسبات ساختاری خود، قابل انطباق با الگوی ساختاری تودوروف است. روش تحقیق در این مقاله کتابخانه‌ای _تحلیلی است. Manuscript profile