• Home
  • علي‌اكبر  باقري‌خليلي

    List of Articles علي‌اكبر  باقري‌خليلي


  • Article

    1 - تحلیل ساختاری تقابل نشانه¬ای در غزلیّات حافظ شیرازی با تکیه بر نظریۀ «رولان بارت»
    Pazhūhish-i Źabān va Adabiyyāt-i Farsī , Issue 0 , Year 0 , Winter 2015
    ساختارگرایان، تفکّر انسان را مبتنی بر تقابل دوگانه دانسته، معتقدند از طریق بررسی آن می توان به حوزه های فکری و اندیشگی افراد و جوامع پی برد. به نظر آنان، همان طور که در حوزۀ اجتماعی، ایدئولوژی ها به عناصر متقابل معنا می‌بخشند، در حوزۀ زبان نیز تقابل ها در یک نظام ارزشی More
    ساختارگرایان، تفکّر انسان را مبتنی بر تقابل دوگانه دانسته، معتقدند از طریق بررسی آن می توان به حوزه های فکری و اندیشگی افراد و جوامع پی برد. به نظر آنان، همان طور که در حوزۀ اجتماعی، ایدئولوژی ها به عناصر متقابل معنا می‌بخشند، در حوزۀ زبان نیز تقابل ها در یک نظام ارزشی، معنادار یا نشانه دار می شوند و نشانه چیزی است که ما را به چیز دیگر رهنمون می گردد و ریشه در باورهای اجتماعی دارد. اما نشانه شناسی، نوعی رویکرد به تحلیل متن است. بارت با استفاده از دیدگاه های سوسور، دوگونه دلالت مطرح کرد: یکی صریح و دیگری ضمنی. در این پژوهش، تقابل نشانه ای به شکل کلمات/ واژگان در پنج مقولۀ اسم، فعل، صفت، قید، ضمایر و صفات اشاره، در غزلیّات حافظ بررسی شده است. نتایج تحقیق گویای آن است که تقابل نشانه ای اشعار حافظ اساساً بازتاب تقابل تصوّف خانقاهی با تصوّف عاشقانه است و هرکدام از آنها، نشانه ها و نظام‌های خاصی دارند. تصوف خانقاهی دارای دو نظام، یکی زاهدانه و دیگری عابدانه و تصوف عاشقانه نیز دارای دو نظام، یکی مستی و دیگری بزمی است. نظام های زاهدانه و عابدانه با تکیه بر نشانه های خاص، ضمن ایجاد تقابلِ غالب و مغلوب، خود را قطب غالب و نظام مستی و بزمی را مغلوب معرفی می کنند و حافظ با تخریب نشانه های قطب غالب و تقویت نشانه های قطب مغلوب، جایگاه آن دو را عوض می کند. زبان و شگردهای هنری حافظ، تقابل نشانه ای اسم ها را به صورتی فوق العاده قابل پذیرش دلالت های ضمنی می‌گرداند. علاوه بر این، حافظ انواع تقابل واژگانی چون مدرج، جهتی و مکمّل را به کار می برد، اما دلالت ضمنی یا ژرف ساختی غالب آنها مبتنی بر تقابل مکمّل و هدفشان نفی تصوف خانقاهی و اثبات تصوف عاشقانه است. Manuscript profile

  • Article

    2 - رستم و جست‌وجوی فردیّت در جهانگیرنامه
    Pazhūhish-i Źabān va Adabiyyāt-i Farsī , Issue 0 , Year 3 , Spring 2017
    جهانگیرنامه، سرودة قاسم مادح، یکی از منظومه های حماسی است که به شرح زندگی رستم پس از مرگ سهراب و سپس آشنایی او با دلنواز، دختر مسیحای عابد، و تولد جهانگیر و شرح دلاوری های او می پردازد. در بخش آغازین داستان، رستم که پس از کشتن سهراب دچار بی‌هویتی و سردرگمی و پریشانی شد More
    جهانگیرنامه، سرودة قاسم مادح، یکی از منظومه های حماسی است که به شرح زندگی رستم پس از مرگ سهراب و سپس آشنایی او با دلنواز، دختر مسیحای عابد، و تولد جهانگیر و شرح دلاوری های او می پردازد. در بخش آغازین داستان، رستم که پس از کشتن سهراب دچار بی‌هویتی و سردرگمی و پریشانی شده است، با ترک وطن و رفتن به سرزمین مازندران و به عبارتی با قدم نهادن به عالم ناخودآگاهی، سفری درونی را آغاز می کند که منجر به تحوّل شخصیت او می شود. سفر رستم به مازندران و حوادثی که با آن روبرو می شود و مراحلی که پشت سر می گذارد، قابلیت نقد کهن‌الگویی را دارد. این پژوهش بر مبنای فرآیند فردیّت در روان شناسی تحلیلی یونگ، به بررسی کهن الگوهای این منظومه از جمله نقاب، آنیما، سایه، پیر خردمند و... پرداخته و تحقّق دوبارة فرآیند فردّیت را در شخصیت رستم تحلیل کرده است؛ در این داستان رستم پس از کشتن سهراب، با ترک عالم خودآگاهی (ایران) و قدم نهادن به سرزمین ناشناختة ناخودآگاهی (مازندران) و پس از رویارویی با عناصر و جنبه‌های ناخودآگاهی، آمادة یافتن فردّیت ازدست‌رفتة خود می شود. فردّیت رستم که با مرگ سهراب خدشه دار شده است، با رویارویی با جهانگیر، که جانشینی برای سهراب است، بازسازی می گردد. Manuscript profile

  • Article

    3 - تحلیل اغراض ثانوی فعل امر در اشعار اجتماعی مجموعة آیینه‌ای برای صداها
    Pazhūhish-i Źabān va Adabiyyāt-i Farsī , Issue 61 , Year , Summer 2022
    پیام اصلی گزاره های ادبی در معانی یا اغراض ثانوی آنها نهفته است و مولّف آن را به شیوه ای هنرمندانه و زیبا برای تأثیرگذاری بیشتر بر مخاطب به کار می-گیرد. کنش گفتاری یکی از زیرشاخه های کاربردشناسی و هدف آن، بازگشایی معانی ضمنی است؛ چنان که قرن ها پیش از ظهور آن، علم معانی More
    پیام اصلی گزاره های ادبی در معانی یا اغراض ثانوی آنها نهفته است و مولّف آن را به شیوه ای هنرمندانه و زیبا برای تأثیرگذاری بیشتر بر مخاطب به کار می-گیرد. کنش گفتاری یکی از زیرشاخه های کاربردشناسی و هدف آن، بازگشایی معانی ضمنی است؛ چنان که قرن ها پیش از ظهور آن، علم معانی سنّتی وظیفة تصریح اغراض ثانوی را در قالب گزاره های خبر و انشا بر عهده داشت. فعل امر به عنوان یکی از زیر مجموعه های انشای طلبی در علم معانی، کاربردهای متنوعی دارد و تحلیل کاربردشناسانة آن ، نقش مهمّی در کشف لایه های پنهان روان و تفکّر نویسنده داشته و سبب پیوند هرچه بیشتر عاطفه و بینش شاعر و مخاطب می‌گردد. محمّدرضا شفیعی کدکنی، شاعر برجستة معاصر با کاربرد فراوان فعل های امر در مجموعة آیینه ای برای صداها، تصویرپردازی و مفهوم سازی اشعار را تحت تاثیر قرارداده است. بررسی ها گویای آن است که شفیعی کدکنی با کاربرد هنرمندانة فعل های امر در بافت تناسبی و تقابلی شعر و به کارگیری عناصر بلاغی متعدّد، توانسته آ نها را در کاربردهای ترغیبی، آرزومندی، التماسی، ارشادی و هشداری در کنار کاربردهای تلویحی دیگری چون بیان شگفتی، تعجیز و تهدید تصویرسازی کند. این اغراض برابر با کنش منظوری در نظریة کنش های گفتاری آستین هستند که با توانایی هنری شاعر در نحوة ارائة آنها، قدرت تاثیرگذاری بر مخاطب و برانگیختن احساسات یا حتّی انجام عمل را بازگو می کنند و گویای کنش فرابیانی یا تأثیری آستین هستند. Manuscript profile