The analysis of Strategic Thinking on Strategic Innovation of SMEs (Case Study: Khazra Industrial Park of Kerman)
Subject Areas : SpecialSeyed Ali ruholamini 1 , davood feiz 2
1 -
2 -
Keywords:
Abstract :
The strategic importance of SMEs in the economic development of nations, has been detected by many developed and developing countries. In many countries, policies to develop small and medium industries have become an important policy and Development of the industries plays an important role in economic – social development. The more a country has a higher level in terms of economic development, industrial development, The more relying on small and medium industries should be regarded as irrefutable fact. The purpose of this study is to investigate the effect of strategic thinking and business strategies to gain competitive advantage through the mediation of strategic innovation. This is a descriptive correlational study clearly based on structural equation modeling (SEM). The participants of this study who were 125 managers of SME’s Khazra industrial park of Kerman, were selected by random sampling. Participants completed business strategies to gain competitive advantage questionnaire (by Lilly et al, 2006), strategic thinking questionnaire (by Jean liedtka, 1998) and strategic innovation questionnaire (by Researcher) by individual method and Reliability and validity of these questionnaires was obtained. Results of Pearson correlation showed that all strategic thinking, business strategies to gain competitive advantage and strategic innovation components are mutually correlated with each other (P
تجزیه وتحلیل تأثیر تفکر استراتژیک بر نوآوری
استراتژیک در شرکتهای کوچک و متوسط
( مورد مطالعه: شهرک صنعتی خضراء کرمان)
*داوود فیض **سیدعلیروحالامینی
*دانشیار، دانشکده اقتصاد، دانشگاه سمنان، سمنان
**دانشجوی کارشناسی ارشد، دانشکده اقتصاد، دانشگاه سمنان، سمنان
s.a.amini@aim.com feiz1353@gmail.com
تاریخ دریافت: 5/7/92 تاریخ پذیرش:14/12/92
چکیده
اهمیت استراتژیک شرکتهای کوچک و متوسط در توسعه اقتصادی ملل، توسط بسیاری از کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه تشخیص داده شده است. در کشورهای مختلف جهان، سیاستهای معطوف به گسترش صنایع کوچک و متوسط به سیاستهای مهم و اساسی تبدیل شده است و پیشرفت صنایع مذکور، نقش مهمی در توسعه اقتصادی- اجتماعی کشورها دارد. هرچه یک کشور به لحاظ توسعه اقتصادی در سطح بالاتری قرار داشته باشد، اتکاء توسعه صنعتی آن بیشتر بر صنایع کوچک و متوسط را باید واقعیتی انکارناپذیر در نظر گرفت. هدف اصلی پژوهش، بررسی تأثیر تفکر استراتژیک بر نوآوری استراتژیک شرکتهای کوچک و متوسط میباشد. روش پژوهش، توصیفی و از نوع همبستگی و به طور مشخص مبتنی بر مدل معادلات ساختاری است. بدین منظور نمونهاي به حجم 125 آزمودنی، از بین مدیران شرکتهای کوچک و متوسط شهرک صنعتی خضراء کرمان با روش نمونهگیري تصادفی انتخاب شدند. پرسشنامه نوآوری استراتژیک محقق ساخته و پرسشنامه تفکراستراتژیک جین لیدکا (1998) به روش انفرادی توسط آزمودنیها تکمیل و اعتبار و روایی پرسشنامههاي مذکور احراز شد. نتایج اجراي همبستگی پیرسون نشان داد که تمام مؤلفههای تفکر استراتژیک و نوآوری استراتژیک دو به دو با هم همبستگی دارند (P<0/01). با اجراي الگوي معادلات ساختاري با رویکرد حداقل مربعات جزئی (PLS-SEM) براي آزمون رابطه تفکر استراتژیک با نوآوری استراتژیک مشخص شد که الگوي پیشنهادي از برازش خوبی برخوردار است و نوآوری استراتژیک از طریق تفکر استراتژیک تبیین شده است. همچنین تمامی ضرایب مسیر الگوي پیشنهادي نیز معنادار بوده است (P<0/01) .
واژههای کلیدی: تفکر استراتژیک، نوآوری استراتژیک، شرکتهای کوچک و متوسط
مقدمه
در دهه اخیر، کسب و کارهای کوچک و متوسط، به عنوان اصلیترین منابع ایجاد شغل در کشورهای توسعه یافته و نیز کشورهای در حال توسعه شناخته شدهاند. کسب و کارهای مذکور به دلیل ماهیت و ویژگیهای خاص خود و نیز به دلیل سهم مهمی که در میزان اشتغال در کشورها و افزایش رشد و توسعه اقتصادی جوامع دارند، برای دولتها
از اهمیت فراوانی برخوردارند]1[. اما آنچه مسلم است، پیچیدگی محیطی است که سازمانها در آن قرار دارند. این پیچیدگی، رویکردهای پیشین مدیریت را ناکارآمد ساخت و نه تنها بر تعاملات سازمان با محیط پیرامونش تأثیر گذاشت، بلکه اثرات آن بر نحوهی تفکر و تحقیق در مسائل مدیریتی و رفتارسازمانی نیز مشهود گردید]2[. کلمونز1 طی مقالهای که در نشریه دانشگاه هاروارد منتشرساخته است، محیط کسب و کار قرن21 را با ویژگیهایی نظیر تغییرات ویران ساز، فرصتهای زودگذر، عدم قطعیت و بینظمی توصیف میکند. در این شرایط آشفتگی، قواعد بازی دائماً در حال تغییر است و برای یک سازمان هیچ مزیت پایداری به جز قابلیت تطابق مستمر با محیط وجود ندارد. تطابق با محیط به مفهوم تغییر مشخصههای سازمان، برای کارکرد بهرهور و مزیتبخش در یک شرایط محیطی به خصوص میباشد]3[. واقعیت این است که شرایط محیطی امروز، پیشبینی و برآورد دقیق آینده را بسیار دشوار ساخته است و این دقیقاً برخلاف اولین پیشفرض برنامهریزی استراتژیک میباشد. در چنین شرایطی است که صاحبنظران مدیریت گام فراتر گذاشتند و از ورای برنامهریزی استراتژیک به تفکر استراتژیک دست یافتند. این نوع نگرش جدید به برنامهریزی استراتژیک به عنوان یک فرآیند خلاق، پویا، پاسخگو و گاهی اوقات شهودی با یک چارچوب وسیعی از محیط غیرقابل پیشبینی با مفهوم تفکر استراتژیک همخوانی دارد]4[.
در کشور ما با وجود تعداد فراوان صنایع کوچک و متوسط در ساختار صنعتی، این واحدها با معضلهای متعددی روبرو هستند به نحوی که از ایفای نقش راهبردی مورد انتظار برای آنها مانند کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه ناتوان ماندهاند]5[. یکی از این معضلها، عدم برخورداری مدیران این واحدها از مهارتهای مدیریتی است]6[. از این رو بر این نکته تأکید فراوان میشود که مدیران ارشد، برای کارآمد شدن، باید به ابزار ساده و مهمی به نام تفکر استراتژیک مجهز شوند تا با بهرهگیری از آن دست به خلق ارزش برای مشتری بزنند.
با توجه به مطالب فوق داشتن نوآوری برای ایجاد مزیت رقابتی برای هر سازمان علیالخصوص شرکتهای کوچک و متوسط برای پیروزی بر رقبای بزرگ و قدرتمند امری ضروری است. اما آنچه برای ایجاد نوآوری استراتژیک الزامی است، تفکر استراتژیک است. در این راستا مقاله حاضر در صدد است تا تأثیر تفکر استراتژیک را بر نوآوری استراتژیک در شرکتهای کوچک و متوسط بسنجد.
مبانی نظری
· شرکتهای کوچک و متوسط
ادبيات مربوط به کسب و کار واحدهاي کوچک، بسيار گسترده است و اين گستردگي باعث شده است که در کشورهاي مختلف تعريفهاي گوناگوني براي اين واحدها ارائه شود؛ اين تعريفها با توجه به ساختار سني، جمعيتي، فرهنگي و درجه توسعه يافتگي متفاوت هستند. بنگاههاي کوچک و متوسط در کشورهاي مختلف جهان داراي شباهتهاي بسياري هستند، اما با وجود اين، نميتوان تعريف واحد و يکساني از آنها به دست آورد؛ هر کشور با توجه به شرايط ويژه خود تعريفي از اين کسب و کارها ارائه کرده است. بيشتر اين تعريفها بر اساس معيارهاي کمي، مانند تعداد کارکنان و ميزان گردش مالي مطرح شدهاند]7[. شرکتهای کوچک و متوسط، علاوه بر اینکه عمده شرکتهای فعال در کشورهای در حال توسعه را تشکیل میدهند، تأثیر بسیار زیادی بر اقتصاد کلیه کشورها داشته و عمدهترین محرک رشد اقتصادی، انسجام اجتماعی، اشتغال، توسعه منطقهای و محلی میباشند. تا آنجا که اینگونه شرکتها به عنوان عامل اساسی رشد و توسعه اقتصادی یک کشور، حذف فقر و رشد اشتغالزایی شناخته میشوند]8[.
شرکتهای کوچک و متوسط، نوآور هستند و با توجه به اینکه صنایع کوچک و متوسط در بسیاری از بخشها، مزیتهای نسبی فراوانی نسبت به صنایع بزرگ دارند، این امر آنها را قادر میکند که سریعتر و کاراتر به تحولات فزاینده جهانی، عکسالعمل نشان دهند و به دلیل انعطافپذیری فراوان و توانایی انطباق با تغییرات بازار و سلیقه مشتریان، از مزیتهای انکارناپذیری برخوردار شوند]9[.
· تفکراستراتژیک
شرایط محیطی امروز، پیشبینی و برآورد دقیق آینده را بسیار دشوار ساخته است و در این شرایط مکاتب کلاسیک استراتژی که بر مبنای پیشبینی روند آینده استوار هستند،
اثربخشی خود را از دست میدهند. محیط ایدهآل برنامهریزی استراتژیک نیز یک محیط پایدار، در تعادل و قابل فهم است در حالی که محیط واقعی امروز هیچ یک از این ویژگیها را ندارد. در چنین شرایطی تفکر استراتژیک رویکردی مناسب برای خلق استراتژی در محیط کسب و کار امروز است.
تفکراستراتژیک یک فرایند مداوم است که هدف آن رفع ابهام و معنا بخشیدن به یک محیط پیچیده می باشد. این فرایند تجزیه و تحلیل موقعیت و همچنین ترکیب خلاقانه، نتایج تحلیل در قالب یک برنامه استراتژیک موفق است]10[.
ویلسون2(1994) بیان میدارد که تفکر استراتژیک صرفاً تفکر درباره استراتژی میباشد و نیاز به تفکر استراتژیک در همین حد بوده است. به این معنا که توسعه پایدار(در برنامهریزی استراتژیک) به طور عمیق ماهیت برنامهریزی استراتژیک را تغییر داده است و در نتیجه اکنون از آن به عنوان مدیریت استراتژیک یا تفکر استراتژیک یاد میشود]11[. جین لیدکا3(1998)، در مدل خود بیان میدارد که تفکر استراتژیک مبنایی برای خلق استراتژیهای نو است که قادر است قواعد رقابت را تغییر دهد و چشماندازی کاملاً متفاوت از وضع موجود ترسیم کند. بر اساس این نظریه استراتژی خلاق، حاصل تفکر استراتژیک است]12[.
· نوآوری استراتژیک
برای تعریف نوآوری استراتژیک، ملاحظه و بیان تعاریف دیگران مفید و سودمند است. هامل و پراهالد(1989)، در مورد قصد استراتژيک چنين مينويسند: "توانمند ساختن يک شرکت براي ايجاد فضاي صنعتي جديد و تسهيل در ایجاد بازارهاي جديد"]13[. لويت4(2002)، بحث ميکند که بين خلاقيت و نوآوري تفاوت وجود دارد. اگرچه داشتن خلاقیت و ايجاد ايده بسيار آسان به نظر ميرسد، نوآور بودن و اجرا و پیاده سازی اين ايدهها در يک مسير منظم بسيار سخت است]14[. امروزه در حاليکه تحقيقات نقشي مهم و حياتي را به عنوان قسمتي عمده در نوآوري بازي ميکند، انواع فراوانی از نوآوري پديدار شدهاند. آنها شامل نگرش سيستمی به يکپارچگي تکنولوژيها و فرايندهاي جديد با زمينههاي ديگري مانند مدلهاي تجاري و روشهاي ایجاد کسب و کار جديد میباشند. نوآوري ميتواند بر اساس معیارهاي زير تقسیمبندی شود:
ü تمرکز: تکنولوژي، سازمان، روابط خارجي
ü نوع: راديکالي يا نموي
ü منابع : انتقال تکنولوژي يا توسعه مدلهاي و مفاهيم تجاري جديد]15[.
کيم و مابرگن5(2005)، پيشنهاد ميدهند که به جاي آماده کردن حجم انبوهي از مستندات که با اعداد و ارقام پر شدهاند، فرايندي را براي نمایش نتيجه و ارتقای بحث بسازيم]16[. کريستنسن6(1997) نيز به طرفداري از کيم و مابرگن(2005) ميپردازد و بيان میکند که استراتژي را ابتدا از تعريف و ترسیم دیداری نيروهاي محرک در محيط رقابتي ايجاد کنيم]17[.
بر اساس ادبيات مطالعه نمونههاي موردي و تجزيه و تحليل دادههاي کمي چهار عامل که نوآوري استراتژيک در بردارد عبارتند از: نوآوری ارزشی، ایجاد بازار جدید، نوآوری ورود به بازار و شکستن رقابت.
1- نوآوري ارزشي: نوآوري ارزشي به منزله ارائه ارزش به مشتريان در حاليکه جديد و ارزشمند است تعريف ميگردد.
2- ايجاد بازار جديد: نوآوران استراتژيک روي بخشهايي از بازار که مشابه رقبايشان است تمرکز نمي کنند بلکه به دنبال جذب انواع جديدي از مشتريان هستند.
3- نوآوري ورود به بازار: شامل هر نوعي از رويکرد جديد براي بازاريابي محصولات يا خدمات يک شرکت که از اقدامات ساير رقبا متفاوت گردد باشد.
4- شكستن رقابت: شكستن رقبا زماني اتفاق ميافتد كه نوآوري استراژيستها تعادل بين رقبا را برهم ميزند و در دستورالعملهاي موجود در صنعت ساختار شكني رخ مي دهد.
پیشنیة تحقیق
پورصادق و یزدانی(1390) در تحقیقی تحت عنوان "تأثیر قابلیت تفکر استراتژیک مدیران ارشد بر موفقیت شرکتهای کوچک و متوسط" به این نتیجه رسیدند که هر چند قابلیت تفکر استراتژیک نقش بسزایی در موفقیت شرکتهای کوچک و متوسط دارد، اما مدیران در عمل از آن بهره نمیبرند]18[. پورمحمدعلیزاده و میرزایی(1389) در پژوهشی به بررسی نقش فناوری اطلاعات و ارتباطات در نوآوری استراتژیک سازمانها پرداختند و بیان کردند که اجرای نوآوری استراتژیک توانمند شده توسط فناوری اطلاعات و ارتباطات، فرایندهای اضافی کسب و کار را حذف میکند و به این وسیله باعث صرفهجویی در هزینه و زمان میشود]19[.
بنیتو و سانچیز7(2014) در مقالهای تحت عنوان "آموزش تفکر استراتژیک: شواهد تجربی" به بررسی رفتار استراتژیک سازمانها در محیط رقابتی و آزمایش سازمان مورد مطالعه پرداختند. پس از بررسیها، مشخص شد که آموزش نقش بسزایی در افزایش تصمیمات استراتژیک و مشارکت کارکنان در این امر دارد]20[. برگمن و همکاران8(2013) در پژوهشی با عنوان"سنجش مکانیزمهای یادگیری برای شبیهسازی قابلیت نوآوری استراتژیک" به بررسی تأثیر قابلیتهای تحلیل و تفسیر جذب کننده سازمان بر نوآوری استراتژیک پرداختند و سه مؤلفه قابلیت جذبکنندگی مطرح کردند که بر شکستن رقابت تأثیر بسزایی دارند. این سه مؤلفه شامل شناخت، تلفیق و بهرهبرداری از دانش است]21[.
روششناسی پژوهش
این پژوهش، بر اساس هدف از دسته پژوهشهای کاربردی محسوب میشود؛ زیرا نتایج پژوهش قابل استفاده برای تمامی سازمانها و به خصوص صنایع کوچک و متوسط است و بر اساس چگونگی گردآوری دادههای مورد نیاز، توصیفی و از نوع همبستگی است که در آن روابط متغیرها بر اساس هدف پژوهش تحلیل میشود.
جامعهی مورد مطالعه در این پژوهش، کلیهی مدیران شرکتهای کوچک و متوسط واقع در شهرک صنعتی خضراء کرمان میباشند که در سال 93–92 در این شهرک مشغول به خدمت هستند. مجموع شرکتهای فعال، 220 شرکت میباشد که با در نظر گرفتن 2 مدیر برای هر شرکت، مجموع مدیران این شرکتها 440 نفر است. در این پژوهش نمونهگیری به روش نمونه در دسترس بوده و بر اساس جدول مورگان انجام گرفته است که تعداد نمونه با توجه به جامعه برابر با 205 نفر است. ابزار اصلی گردآوری اطلاعات در این پژوهش دو پرسشنامه تفکر استراتژیک جین لیدکا(1998) و پرسشنامه محقق ساخته نوآوری استراتژیک است.
در سال 1998، جین لیدکا نظریات مینتزبرگ درباره تفکر استراتژیک را در قالب یک الگوی مفهومی توسعه داد. در این الگو عناصر اصلی تفکر استراتژیک به صورت مشخص و با معنا ارائه شده است که شامل نگرش سیستمی، تمرکز بر هدف (عزم استراتژیک)، فرصتجویی هوشمندانه، فرضیهسازی و تفکر در زمان میباشند. برای نوآوری استراتژیک پرسشنامه استاندارد وجود ندارد و بر اساس ادبيات تحقیق از پرسشنامه محقق ساخته پس از بررسیهای تحلیل تأییدی عاملی، استفاده میشود.
به منظور تجزیه و تحلیل دادهها در پژوهش حاضر، از آمار در دو سطح توصیفی (فراوانی، درصد، میانگین، انحراف معیار) و استنباطی استفاده شده است. برای بررسی وضعیت پاسخدهندگان از آمار توصیفی استفاده گردیده است. برای آزمون فرضیات، از آزمون همبستگی پیرسون (تحلیل همبستگی برای تعیین نوع و درجه رابطه یک متغیر کمی با متغیر کمی دیگر است)، تحلیل عامل تأئیدی و روش مدلسازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی (PLS-SEM) استفاده گردید. همچنین قبل از انجام آزمون فرضیههای پژوهش، مدل مفهومی مورد برازش قرار گرفت که برازش مدل پژوهش در سه بخش برازش مدلهای اندازهگیری(پایایی، روایی همگرا و روایی واگرا)، برازش مدل ساختاری (ضرایب معناداری Z و مقادیر R2) و در نهایت معیار(Q2) و برازش کلی مدل (معیار GOF) انجام گرفته است. برای انجام این تحلیلها از نرم افزارهای آماری 20 SPSS ، 8.5 Lisrel و Smart PLS 2 استفاده شده است.
یافتههای پژوهش
تحلیل عاملی به منظور سنجش روایی مقیاسهای اندازهگیری مورد استفاده قرار میگیرد]22[ و تحلیل عاملی تأییدی میزان برازش مدل با دادهها را محاسبه میکند]23[. نتایج تحلیل عاملی تأییدی تفکر استراتژیک نشان داد که بار عاملی همهی گویههای ابزار مورد نظر بالای 3/0 میباشد و در حالت مطلوبی میباشد و شاخصهای برازش حاصل از اجراي تحلیل عاملی تأییدي متغیرها، اعتبار مناسب ابزار را نشان میدهند.
نتایج تحلیل عاملی تأییدی نوآوری استراتژیک نشان داد که بار عاملی همهی گویههای ابزار مورد نظر بالای 3/0 میباشد و در حالت مطلوبی میباشد و شاخصهای برازش حاصل از اجراي تحلیل عاملی تأییدي متغیرها، اعتبار مناسب ابزار را نشان میدهند. هدف اصلی پژوهش، بررسی تأثیر تفکر استراتژیک بر نوآوری استراتژیک شرکتهای کوچک و متوسط میباشد. بدین منظور روابط بین مؤلفههای تشکیل دهنده تفکر استراتژیک و نوآوری استراتژیک با استفاده از همبستگی پیرسون گزارش خواهد شد و سپس نتایج حاصل از اجرای الگوی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزیی9 گزارش خواهد شد. همانطور که در جدول (1) مشاهده میشود کلیه متغیرهای مشاهده شده با یکدیگر در سطح معناداری 01/0 همبستگی دارند.با توجه به جدول(1)، بالاترین همبستگی مشاهده شده مربوط به رابطه بین
نوآوری ارزشی و تمرکز بر هدف(685/0)، نوآوری ارزشی و فرصتجویی هوشمندانه (676/0)، ورود به بازار و تمرکز بر هدف (659/0)، میباشد و پایینترین همبستگیهای مشاهده شده، مربوط به رابطه بین شکستن رقابت و تمرکز بر هدف (307/0)، شکستن رقابت و نگرش سیستمی (36/0) نوآوری ارزشی و تفکر در زمان (394/0) میباشد.
همانطور که گزارش شد، کلیه همبستگیهاي موجود معنادار است (01/0P<)، این بدان معناست که همهی متغیرها دو به دو با هم رابطه دارند و همچنین عدم وجود علامت منفی در همبستگی نشان دهندهی مستقیم بودن رابطهی بین مؤلفههاست. به عبارتی با افزایش میزان مؤلفهی تمرکز بر هدف، مؤلفهی نوآوری ارزشی افزایش مییابد. در این قسمت فرضیه پژوهش بررسی میشود.
.(χ2 = 98/719 , DF=345 , P-Value=0/000 , RMSEA= 0/094 , χ2/DF=15/2)
.(χ2 = 07/213 , DF=100 , P-Value=0/000 , RMSEA= 0/095 , χ2/DF=13/2)
|
جدول 1. میانگین، انحراف معیار و همبستگی بین مؤلفههای تفکر استراتژیک و نوآوری استراتژیک |
[1] . Clemons
[2] .Wilson
[3] . Jeanne Liedtka
[4] . Levitt
[5] . Kim & Mauborgne
[6] . Christensen
[7] .Benito & Sanchis
[8] .Berghman et al
[9] .Partial Least Squares
شاخصها | میانگین | انحراف معیار | همبستگیها | ||||||||
متغیرها | 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | ||
1. نگرش سیستمی | 54/3 | 697/0 | 1 |
|
|
|
|
|
|
|
|
2. تمرکز بر هدف | 37/3 | 848/0 | 615/0 | 1 |
|
|
|
|
|
|
|
3. فرصتجویی هوشمندانه | 40/3 | 668/0 | 646/0 | 595/0 | 1 |
|
|
|
|
|
|
4. تفکر در زمان | 46/3 | 899/0 | 488/0 | 476/0 | 502/0 | 1 |
|
|
|
|
|
5. فرضیه سازی | 42/3 | 729/0 | 494/0 | 560/0 | 618/0 | 530/0 | 1 |
|
|
|
|
6. نوآوری ارزشی | 37/3 | 777/0 | 585/0 | 685/0 | 676/0 | 394/0 | 576/0 | 1 |
|
|
|
7. ایجاد بازار جدید | 35/3 | 656/0 | 445/0 | 538/0 | 518/0 | 379/0 | 484/0 | 615/0 | 1 |
|
|
8. ورود به بازار | 25/3 | 905/0 | 546/0 | 659/0 | 566/0 | 475/0 | 528/0 | 652/0 | 603/0 | 1 |
|
9. شکستن رقابت | 21/3 | 828/0 | 36/0 | 504/0 | 470/0 | 307/0 | 4/0 | 601/0 | 531/0 | 636/0 | 1 |
*معناداری در سطح 01/0 |
شکل ۱. ضرایب مسیر و شاخص معناداري T (مقادیر داخل پرانتز) آزمون الگوی رابطهی بین تفکر استراتژیک و نوآوری استراتژیک |
برای تحلیل مدل در روش مدلسازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی (PLS-SEM) مراحلی وجود دارد که شامل: بررسی برازش مدل و سپس آزمودن فرضیههای پژوهش میباشد. قسمت اول یعنی برازش مدل در سه بخش انجام میشود: برازش مدلهای اندازهگیری، برازش مدل ساختاری و برازش کلی مدل. در قسمت دوم به بررسی و آزمون فرضیه پرداخته میشود که شامل دو بخش: 1) بررسی ضرایب معناداری Z و 2) بررسی ضرایب استاندارد شده مسیرهای مربوط به فرضیه.
در قسمت برازش مدلهای اندازهگیری، ضرایب پایایی (آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی) متغیرها در جدول(2) بیان شده است. بر اساس ضرایب جدول(2)، همهی ضرایب بالای 7/0 میباشد و این پایایی قابل قبول مدلهای اندازهگیری را نشان میدهد. روایی همگرا معیار دیگری برای برازش مدلهای اندازهگیری است که در روش PLS به کار برده میشود. معیار 1AVE نشاندهنده میانگین واریانس به اشتراک گذاشته شده بین هر سازه با شاخصهای خود است. به بیان سادهتر AVE میزان همبستگی یک سازه با شاخصهای خود را نشان میدهد که هر چه این همبستگی بیشتر باشد برازش نیز بیشتر است]24[.
جدول 2. ضرایب آلفای کرونباخ، پایایی ترکیبی و روایی همگرا متغیرهای پژوهش | |||
روایی همگرا (AVE) | آلفای کرونباخ | پایایی ترکیبی (CR) | متغیرها |
642/0 | 860/0 | 899/0 | تفکر استراتژیک |
704/0 | 860/0 | 904/0 | نوآوری استراتژیک |
معیار قابل قبول برای روایی همگرا عدد 5/0 میباشد و با توجه به جدول(2) که ضرایب روایی همگرا متغیرهای پژوهش بیان شده است، مقدار قابل قبولی را نشان میدهد که بیان کنندهی برازش قابل قبول مدلهای اندازهگیری میباشد.
در قسمت بررسی روایی واگرای مدلهای اندازهگیری روش PLS که از طریق همبستگی بین مؤلفههای یک متغیر با خود آن متغیر و میزان همبستگی بین مؤلفههای یک متغیر با متغیرهای دیگر مقایسه میگردد. در صورتی که مشخص شود میزان همبستگی بین یک شاخص با سازهی دیگری غیر از سازهی خود بیشتر از میزان همبستگی آن شاخص با سازهی مربوط به خود است، روایی واگرای مدل، زیر سؤال میرود]25[. با توجه به جدول(3)، روایی واگرای مناسب مدل پژوهش تأیید میگرددپس از بررسی برازش مدلهای اندازهگیری، به برازش مدل ساختاری (ضرایب معناداری Z ، مقادیر R2 و در نهایت معیار Q2) پرداخته شده است. با توجه به شکل(2)، تمامی مقادیر معناداری Z که در داخل پرانتز بیان شده است بالاتر از 96/1 میباشد که نشان از برازش مناسب مدل ساختاری میباشد
[1] . Average Variance Extracted
جدول 3. همبستگی بین مؤلفهها با متغیرها جهت بررسی روایی واگرا
|
نوآوری استراتژیک | تفکر استراتژیک |
|
5886/0 | 8103/0 | نگرش سیستمی |
7201/0 | 8302/0 | تمرکز بر هدف |
6733/0 | 8491/0 | فرصتجویی هوشمندانه |
4687/0 | 7137/0 | تفکر در زمان |
5999/0 | 7963/0 | فرضیه سازی |
8709/0 | 7414/0 | نوآوری ارزشی |
8124/0 | 5966/0 | ایجاد بازار جدید |
8692/0 | 6979/0 | نوآوری ورود به بازار |
8013/0 | 5185/0 | شکستن رقابت |
جدول4. مقادیر ضریب تعیین یا R Squares سازهها | |
R Squares | سازهها |
- | تفکر استراتژیک |
595853/0 | نوآوری استراتژیک |
جدول5. مقادیر ارتباط پیشبین | |
مقدار Q2 | متغیرهای درونزا |
4123/0 | نوآوری استراتژیک |
معیار R2
این معیار بیان کننده میزان تأثیر متغیر برونزا بر یک متغیر درونزا دارد و هر چه مقدار R2 مربوط به سازههای درونزای یک مدل بیشتر باشد، نشان از برازش بهتر مدل است. چین1 (1998) سه مقدار 19/0 ، 30/0 و 67/0 را به عنوان مقدار ملاک برای مقادیر ضعیف، متوسط و قوی R2 معرفی میکند]26[. با توجه به جدول(4)، مقدار ضریب تعیین متغیر درونزای نوآوری استراتژیک از مقدار تقریباً قوی (59/0) برخوردار است که نشان از برازش مناسب مدل ساختاری میباشد.
معیار ارتباط پیشبین یا Q2
این معیار قدرت پیشبینی مدل را مشخص میسازد. به نظر استون2(1974) و گِیزِر3(1975) مدلهایی که دارای برازش بخش ساختاری قابل قبول هستند باید قابلیت پیشبینی شاخصهای مربوط به سازههای درونزای مدل را داشته باشد و قدرت پیشبینی مدل در مورد سازههای درونزا سه مقدار 02/0 ، 15/0 و 35/0 را تعیین نمودهاند که به ترتیب نشان دهندهی ضعیف، متوسط و قوی بودن قدرت پیشبینی مدل است]27][28[. با توجه به مقادیر ارتباط پیشبین متغیر درونزا میتوان بیان کرد که مدل قابلیت پیشبینی خوبی دارد و از برازش قابل قبولی برخوردار است.
معیار برازش مدل کلی یا GOF
این معیار مربوط به بخش کلی مدلهای معادلات ساختاری است. بدین معنی که توسط این معیار، محقق میتواند پس از بررسی برازش بخش اندازهگیری و بخش ساختاری مدل کلی پژوهش خود، برازش بخش کلی را نیز کنترل نماید. این معیار توسط تننهاوس و همکاران4 (2004) ابداع گردید و طبق فرمول زیر محاسبه میگردد:
فرمول 1. آزمون برازش کلی (تننهاوس و همکاران ،2004)
به طوری که نشانه میانگین مقادیر اشتراکی هر سازه میباشد و نیز مقدار میانگین مقادیر ضریب تعیین سازههای درونزای مدل است]29[. وتزلس و همکاران5 (2009) سه مقدار 01/0 ، 25/0 و 36/0 را به عنوان مقادیر ضعیف، متوسط و قوی برای GOF معرفی نمودهاند]30[.با توجه به مقادیر ضرایب تعیین جدول (4)، مقدار میانگین ضرایب تعیین 5958/0بدست میآید. با توجه به فرمول (1) که فرمول برازش کلی تننهاوس و همکاران (2004) میباشد، پس از قرار دادن مقادیر میانگین ضریب تعیین سازه برونزا و میانگین مقادیر اشتراکی هر سازه (جدول6)، مقدار برازش کلی یا معیار GOF برابر با 6332/0 میباشد که نشان از برازش کلی قوی پژوهش دارد. پس از بررسی برازش مدلهای اندازهگیری، مدل ساختاری و مدل کلی، محقق اجازه مییابد که به بررسی و آزمون فرضیههای پژوهش خود پرداخته و به یافتههای پژوهش برسد. این بخش شامل دو قسمت میشود: 1) بررسی ضرایب معناداری Z و 2) بررسی ضرایب استاندارد شده مسیرهای مربوط به فرضیه.
فرضیه : تفکر استراتژیک مدیران شرکتهای کوچک و متوسط تأثیر مستقیم و معناداری بر نوآوری استراتژیک این شرکتها دارد.
همانطور که در شکل (2) مشاهده میشود، ضریب معناداری این مسیر 921/20 میباشد و چون از مقدار 96/1 بیشتر است لذا تأثیر تفکر استراتژیک بر نوآوری استراتژیک معنادار است و فرضیه پژوهش تأیید میشود. به عبارتی با تقویت تفکر استراتژیک ، نوآوری استراتژیک شرکتهای کوچک و متوسط بهبود مییابد. همچنین ضریب استاندارد این مسیر (772/0) میباشد که شدت تأثیرگذاری تفکر استراتژیک بر نوآوری استراتژیک 77/0 یا 77 درصد میباشد.
[1] .Chin
[2] . Stone
[3] .Geisser
[4] .Tenenhaus
[5] .Wetzels et al
جدول 6. مقادیر اشتراکی هر سازه
میانگین مقادیر اشتراکی | مقدار اشتراک (Communality) | سازهها |
6730/0 | 6421/0 | تفکر استراتژیک |
7040/0 | نوآوری استراتژیک |
بحث و نتیجه گیری
هدف از اجراي این پژوهش، بررسی رابطه بین تفکر استراتژیک و نوآوری استراتژیک شرکتهای کوچک و متوسط بوده است. رابطه یاد شده هم از طریق همبستگی پیرسون و هم از طریق الگوي معادلات ساختاري و تحلیل مسیر آزمون شد. نتایج نشان داد که تمام مؤلفههای مشاهده شده مدل در هر دو متغیر نهفته، دو به دو با هم همبستگی دارند. بیشترین مقدار همبستگی مربوط به رابطه بین متغیرهاي مشاهده شده نوآوری ارزشی و تمرکز بر هدف(685/0) است.
نتایج پژوهش نشان داد که تفکر استراتژیک بر نوآوری استراتژیک تأثیر مثبت و معناداری (921/20 =T) دارد که با تقویت تفکر استراتژیک، نوآوری استراتژیک شرکتهای کوچک و متوسط بهبود مییابد و شدت این تأثیر 77/0 یا 77 درصد میباشد. این بیانگر آن است که سازمانهایی که دارای تفکر استراتژیک بالاتری هستند، میتوانند در خلق و اجرای نوآوری استراتژیکی که باعث موفقیت سازمان میشود، بهتر عمل کنند. تفکر استراتژیک بالا سبب میشود تا مدیران با نگرش دقیق به آینده صنعت، تصمیمات استراتژیکی مناسبی اتخاذ نمایند که یکی از این تصمیمات میتواند مربوط به تصمیمات نوآوری و تکنولوژیکی باشد.
یک شرکت برای پیروزی در رقابت نیازمند خلق ارزش بهتر برای مشتریان است و این خلق ارزش نیازمند شناسایی دقیق نیازهای مشتریان است. تفکر استراتژیک با ارائه دیدی جامع نسبت به صنعت و رقابت، سازمان را در این شناسایی هرچه بهتر فرصتهای بازار یاری میکند و نهایتاً جهت خلق ارزش بهتر برای مشتری میتوان از انواع نوآوریها به صورت هدفمند بهره برد. روزنباش و همکاران1(2009) در پژوهشی دریافتند که عملکرد نوآوری در شرکتهای کوچک و متوسط به زمینه فعالیت بستگی دارد و شاخصهایی همچون قدمت شرکت، نوع نوآوری و زمینه فرهنگی را معرفی کردند که تا حد زیادی بر عملکرد نوآوری تأثیر گذارند]31[.
· پیشنهادهای کاربردی پژوهش بر اساس نتایج استنباطی
با توجه به نتایج فرضیه پژوهش که بیان میدارد سازمانهایی که از تفکر استراتژیک بالایی برخوردار هستند، نوآوری استراتژیک بهتری از خود نشان میدهند، پیشنهاد میشود ابزارها و تکنیکهای مدیریت استراتژیک در سطح سازمانها بکارگرفته شوند تا با قرار دادن نگرش جامع از حال و آینده سازمان و صنعت در اختیار مدیران، سبب بالا بردن تفکر استراتژیک مدیران و كاركنان شود. همچنین تلاش برای ایجاد فرهنگ نوآوری در سازمان جهت بهرهگیری از ایدههای خلاق و نیز شرکت در سمینارها و نمایشگاههای بین المللی برای آشنایی مدیران با فناوریها و تکنولوژیهای جدید و نیز معرفی محصولات و دستاوردهای خود از جمله راهکارهای توصیه شده میباشد. از آنجا که یکی از ملزومات پیروزی در رقابت، بررسی دقیق صنعت، بازار و رقبای قدرتمند است؛ توصیه میشود تا شرکتها با استفاده از تجزیه و تحلیل دقیق صنعت و بازار، فرصتهای بالقوه را شناسایی و از ظرفیت بازار بهره ببرند. بهرهگیری از خبرههای امر بازاریابی جهت شناسایی دقیق نیازهای مشتریان و برآورده کردن این نیاز با ایجاد نوآوری در محصول، از جمله راهکارهای پیشنهادی برای خلق ارزش توسط شرکتها میباشد.
· محدودیتهای پژوهش
این پژوهش دارای مشکلات و محدویتهای خاص بوده است از جمله این محدودیتها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. عدم همکاري برخی از مدیران جهت پاسخگویی به پرسشنامهها و حتی عدم عودت پرسشنامهها به محقق.
2. این پژوهش فقط در حوزهی شرکتهای کوچک و متوسط در شهرک صنعتی انجام گرفته است و شرکتهای کوچک و متوسط در شهرک و شهرهای دیگر در نظر گرفته نشده است.
3. عدم گسترش فرهنگ تحقیق در شهرکهای صنعتی و عدم اعتقاد مدیران به اهمیت و ضرورت این تحقیقات و سختگیري نسبت به اجراي آن در سازمان.
4. محدود بودن ابزار گردآوري اطلاعات فقط به پرسشنامه ( این امر باعث به دست آوردن اطلاعات دقیق نمیشود).
5. به دلیل انجام پژوهش در میان شرکتهای کوچک و متوسط شهر کرمان، تعمیم نتایج بدست آمده به سایر جوامع آماری، باید با احتیاط انجام گیرد.
[1] . Rosenbusch et al
منابع
1. Svetlicic, M. & Gilmore, A. & Cummins, D. “Internationalization of Small and Medium – size Enterprises from selected central European economies”, Eastern European Economics, 45(4), 36-65, 2007.
2. Daghir,M.A, Kais,I.H. “ The measurement of strategic thinking type for top managers in Iraqi public organizations- cognitive approach”, International Journal of Management Cases , 15(1), 2005.
3. غفاریان، وفا و کیانی، غلامرضا، پنج فرمان برای تفکر استراتژیک، تهران، انتشارات فرا، 1383.
4. Graetz, F. “Strategic thinking versus strategic planning: towards understanding the complementarities”, Management decision, 40(5), 2002.
5. مظفری، مهدی، صنایع کوچک در اقتصاد امروز، تهران: انتشارات مازیار، 1386.
6. Berger, A. N. & Udell, G. F., A more complete conceptual framework for SME finance, Journal of Banking & Finance, 30, 2945–2966, 2006.
7. ملکي نژاد، امير، تحليلي بر نقش صنايع کوچک و متوسط در توسعه اقتصادي، فصلنامه راهبرد ياس، شماره 8 ، ص141، 1385.
8. Ayyagari, M., Bech, T. & Demirguc-Kunt, A. “ Small and Medium Enterprise across the Globe”. Small Business Economic, 29(4), 415-434, 2007.
9. عسگری، منصور و همکاران، چگونگی رقابتی کردن بنگاههای کوچک و متوسط در راستای توسعه صادرات، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی،1387.
10. Bonn, Ingrid. “Improving Strategic thinking: a multilevel approach”, Leadership and Organization Development Journal, 25(5), 336-345, 2005.
11. Wilson, Ian. “Strategic Planning isn’t dead-It changed”, long range planning, 27(4), 12-24, 1994.
12. Liedtka, Jeanne M. “Linking Strategic Thinking with Strategic Planning?”, Long Range Planning, 31(1), 120-129, 1998.
13. Hamel, G. & Prahalad, C. K. “Strategic Intent”, Harvard Business Review 67(3), 63-76, 1989.
14. Levitt، T. “Creativity Is Not Enough”, Harvard Business Review, 80(8), 137-145, 2002.
15. Sniukas, Marc. “Strategic Innovation، A Synthesis of the Current Debate”, Mag. Marc Sniukas. 2007.
16. Kim, W. C & Mauborgne, R. “Blue Ocean Strategy”, Harvard Business School Press, 2005.
17. Christensen, C. M. “The Innovators Dilemma”, Harper Business, 1997.
18. پورصادق، ناصر و یزدانی، بهرنگ، تأثیر قابلیت تفکر استراتژیک مدیران ارشد بر موفقیت شرکتهای کوچک و متوسط، مطالعات راهبردی، 7، 159- 143، 1390.
19. پورمحمدعلیزاده، اعظم و میرزایی، فاطمه، بررسی نقش فناوری اطلاعات و ارتباطات در نوآوری استراتژیک سازمانها، اولین کنفرانس بین المللی مدیریت و نوآوری، 1389.
20. Benito-Ostolaza, Juan. M & Sanchis-Llopis, Juan A. “Training strategic thinking: Experimental evidence”, Journal of Business Research, 67, 785–789, 2014.
21. Berghman, Liselore; Matthyssens, Paul; Streukens, Sandra & Vandenbempt, Koen. “deliberate learning mechanisms for stimulating strategic innovation capacity”, Long Range Planning, 46, 39-71, 2013
22. کلانتری، خلیل، مدل سازی معادلات ساختاری در تحقیقات اجتماعی- اقتصادی (چاپ اول)، تهران، انتشارات فرهنگ صبا، 1388.
23. کارشکی، حسین، روابط ساختاری در تحقیقات علوم انسانی، تهران، انتشارات آوای نور، 1390.
24. Barclay, D. W., Higgins, C. A., & Thompson, R. “The partial least squares approach to causal modeling: personal computer adoption and use as illustration”, Technology Studies, 2(2), 285– 309, 1995.
25. Henseler, J., Ringle, C. M., & Sinkovics, R. R. “The use of partial least squares path modeling in international marketing”, Advances in International marketing, 20, 277-320, 2009.
26. Chin, W. W. “Issues and opinion on structural equation modeling”, MIS Quarterly, 22(1), 7-16, 1998.
27. Geisser, S. “The predictive sample reuse method with applications”, J. Amer.Statist. Assoc, 70, 320–328, 1975.
28. Stone, M. “Cross-validatory choice and assessment of statistical predictions”. Journal Roy. Statist. Soc. Ser. B, 36, 111–147, 1974.
29. Tenenhaus, M, Amato, S, & Esposito Vinzi, V. “A global goodness-of-fit index for PLS structural equation modeling”, In Proceeding of the XLII SIS scientific meeting, 739-742, 2004.
30. Wetzels, M., Odekerken-Schroder, G., & Van open, C. “Using PLS path modeling for assessing hierarchical construct models: Guidelines and empirical illustration”, MIS Quarterly, 33(1), 177, 2009.
31. Rosenbusch, N; Brinckmann, J & Bausch, A. “Is innovation always beneficial? A meta-analysis of the relationship between innovation and performance in SMEs”, Journal of Business Venturing, 26, 441-457, 2009.