The Systematic Method of Khwājah Naṣīr al-Dīn Ṭūsī in Confronting Critics of Islamic Philosophy
Subject Areas : Connection of philosophers’ views and philosophical schools with the social and philosophical conditions of the time
1 - Assistant Professor, Research Institute of Culture and Islamic Knowledge, Qom, Iran
Keywords: Islamic philosophy, critics of Islamic philosophy, relationship between philosophy and religion, philosophical intellect, Islamic mutikallimun, systematic method, Khwājah Naṣīr al-Dīn Ṭūsī,
Abstract :
Khwājah Naṣīr al-Dīn Ṭūsī can be considered one of the most prominent advocates of Islamic philosophy during the period of eclipse of thought and philosophizing. He prevented the extinction of the light of this original school of thought drawing on his scientific and philosophical support and efforts. In order to defend Islamic philosophy against its critics, he used a systematic method that resulted in a fundamental transformation in the development of Islamic philosophy and kalām. While employing some descriptive, analytic, and ascriptive arguments and certain logical and deductive analytic methods, the present study aims to explain Ṭūsī’s scientific-defensive method in facing the critics of Islamic philosophy. The findings of this study indicate that the features of his systematic method include explaining the lack of conflict of interest between philosophy and religion, entering dialogs with other thinkers, explaining Ibn Sīnā’s philosophy, criticizing the views of opponents of philosophy, synthesizing Peripatetic and Illuminationst philosophies, revealing the functions of philosophy through presenting philosophical explanations, following a rational and unbiased approach in commenting and criticism, and observing the rules of ethics in criticism. Finally, the author concludes that Ṭūsī’s philosophical intellect and rational approach provide the basis and main axis for his scientific-defensive system.
ابراهیمی دینانی، غلامحسین (1385) ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، تهران: طرح نو.
ابراهیمی دینانی، غلامحسین (1393) نصیرالدین طوسی؛ فیلسوف گفتگو، تهران: هرمس.
ابن¬رشد (1377) تفسیر مابعدالطبیعة، تهران: حکمت.
ابن¬سینا (1375) شرح الإشارات و التنبیهات، قم: نشر البلاغة.
ابن¬سینا (1400) رسائل ابن¬سینا، قم: بیدار.
ابن¬سینا (1405) الشفاء، المنطق، البرهان، بکوشش طه حسین باشا، قم: كتابخانة آيتالله مرعشي نجفي.
ابن¬سینا (1958) الإشارات و التنبیهات مع شرح نصیرالدین الطوسی، تحقیق سلیمان دنیا، قاهره: دارالمعارف.
الأعسم، عبدالامیر (1980) الفیلسوف نصیرالدین الطوسی (مؤسس المنهج الفلسفی فی علم الکلام الاسلامی)، بیروت: دار الاندلس.
بغدادی، ابوالبرکات (1373) المعتبر فی الحکمة، اصفهان: دانشگاه اصفهان.
حاجی خلیفه، مصطفی (1999) کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، مصطفی بن عبدالله، بیروت: دار الفکر.
حسن¬زاده آملی، حسن (1381) هزار و یک کلمه، قم: بوستان کتاب.
رازی، فخرالدین (1373) شرح عیون الحکمة، مقدمه و تحقیق محمد حجازی و احمدعلی سقا، تهران: موسسة الصادق.
رازی، فخرالدین (1404) شرح الفخر الرازی علی الاشارات (شرحی الاشارات)، قم: كتابخانة آيتالله مرعشي نجفي.
رازی، فخرالدین (1411) المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، قم: بیدار.
سهروردی، شهاب¬الدین (1383) حکمة ¬الاشراق با شرح قطب¬الدین شیرازی، تصحیح عبدالله نورانی و مهدی محقّق، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
سهروردی، شهاب¬الدین (1396) مجموعه مصنفات (المطارحات)، تصحیح هانری کربن، تهران: انجمن حکمت و فلسفه ایران.
شهرستانی، محمد (1405) مصارعة الفلاسفة، در: طوسی، خواجهنصیرالدین، مصارع المصارع، تحقیق حسن معزي، قم: كتابخانة آيتالله مرعشي نجفي.
طوسی، خواجه نصیرالدین (1335) فصول، رکن¬الدین محمد بن علی گرگانی استرآبادي، بکوشش محمدتقی دانشپژوه. تهران: دانشگاه تهران.
طوسی، خواجه نصیرالدین (1341) رسالة فی الجبر و الاختیار فی کلمات المحققین، قم: بینا.
طوسی، خواجه نصیرالدین (1361) اساس الاقتباس، تصحیح مدرس رضوی، تهران: دانشگاه تهران.
طوسی، خواجه نصیرالدین (1363) تصورات یا روضة التسلیم، تصحیح ایوانف، تهران: نشر جامی.
طوسی، خواجه نصیرالدین (1373) اوصاف الاشراف، مقدمه و تصحیح سید مهدی شمس¬الدین، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
طوسی، خواجه نصیرالدین (1374) آغاز و انجام، مقدمه، شرح و تعلیق حسن حسنزاده آملی، تهران: فرهنگ و ارشاد اسلامی.
طوسی، خواجه نصیرالدین (1375) شرح الإشارات و التنبیهات، قم: نشر البلاغة.
طوسی، خواجه نصیرالدین (1383) اجوبة المسائل النصیریة، به اهتمام عبدالله نورانی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
طوسی، خواجه نصیرالدین (1405الف) تلخیص المحصّل، بیروت: دار الاضواء.
طوسی، خواجه نصیرالدین (1405ب) رسائل نصیرالدین طوسی، ضمن تلخیص المحصّل، بیروت: دار الاضواء.
طوسی، خواجه نصیرالدین (1405ج) مصارع المصارع، تحقیق حسن معزي، قم: كتابخانة آيتالله مرعشي نجفي.
طوسی، خواجه نصیرالدین (1408) تجرید المنطق، بیروت: موسسة الاعلمی للمطبوعات.
طوسی، خواجه نصیرالدین (1425) تجرید الاعتقاد، ضمن کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تصحیح، مقدمه و تعلیق حسن حسن¬زاده آملی. قم: مؤسسة النشر الاسلامی.
غزالی، ابوحامد (1382) تهافت الفلاسفة، تحقیق سلیمان دنیا، تهران: شمس تبریزی.
فنایی اشکوری، محمد (1394) درآمدی بر تاریخ فلسفۀ اسلامی، تهران: سمت و مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
محمدزاده، رضا و احمد عبادی (شهریور 1392) «نقش خواجه نصیرطوسی در تعامل پارادایمهای سهگانه فلسفه اسلامی»، متافیزیک، دوره 5، ش 15، ص 32ـ17.
ملاصدرا (1410) االحكمة المتعاليه فی لاسفار الاربعة، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
ملک¬زاده، بهنام و حسن یوسفیان (1395) «روش¬شناسي خواجه نصيرالدين طوسي در اثبات عقايد ديني»، معرفت کلامی، سال هفتم، بهار و تابستان، ش 1، ص 150ـ131.
نصر، سیدحسین؛ لیمن، الیور (1386) تاریخ فلسفۀ اسلامی، تهران: حکمت.
یزدانپناه، سیدیدالله؛ درگاهی، رضا (1391) «خواجه نصیرالدین طوسی و سطوح سهگانۀ کلامی، فلسفی و عرفانی در اندیشۀ او»، حکمت عرفانی، 1 (3)، ص 38ـ9.
روش نظاممند خواجهنصیرالدین طوسی در مواجهه
با منتقدان فلسفة اسلامی
حسامالدین مؤمنی شهرکی1
چکیده
خواجهنصیرالدین طوسی را میتوان در شمار برترین مدافعان فلسفۀ اسلامی در دوران غربت تفکر و فلسفهورزی دانست. او با تلاشها و حمايتهاي علمي و فلسفي خود، مانع از خاموشی چراغ اين اندیشة اصيل شد. خواجهنصيرالدين براي دفاع از فلسفۀ اسلامي در برابر منتقدان آن، از روشي نظاممند بهره برده كه موجب تحول بنیادین در روند فلسفه و کلام اسلامی شد. پژوهش حاضر با استفاده از راهبردهاي توصیفی، تحلیلی و استدلالی و روشهای اسنادی، تحلیل منطقی و قیاسی، بدنبال تبیین نظام علميـدفاعي خواجهنصير در مواجهه با منتقدان فلسفۀ اسلامی است. یافتههای اين تحقیق نشان میدهند که شاخصههای روش نظاممند وی عبارتند از: تبيين عدم تعارض میان فلسفه و دین، گفتگو با ساير اندیشمندان، شرح فلسفة سینوی، نقد آراء مخالفـان و منتقـدان فلسفه، ترکیب فلسفة مشائـی و اشراقـی، نشاندادن کاربرد فلسفه با ارائة کلام فلسفی، رویکرد عقلی و بدون غرضورزي در شرح و نقد، و رعایت اخلاق در نقد. نتایج پژوهش حاکی از آنست که عقل فلسفی و رويكرد عقلانی خواجه، اساس و محور اصلي نظام علمیـدفاعی اوست.
کلیدواژگان: فلسفة اسلامي، منتقدان فلسفة اسلامي، نسبت فلسفه و دين، عقل فلسفي، متكلمان اسلامي، روش نظاممند، خواجهنصيرالدين طوسي.
* * *
1. مقدمه
از نگاه حکمای مشائی، فلسفه بعنوان جامع بين حکمت نظري و عملي تعریف شده و هدف از آن، ارائة مستدل تمام مدعیات بوده است. اما پس از شیخالرئیس، برخی متکلمان، فقها و صوفیان همچون غزالی بر نامشروع بودن فلسفه و تکفیر فیلسوفان حکم دادند. شیخ شهابالدین سهروردی، در این فضای فکری متأثر از تصوفگرایی غزالی، در وادي عرفان و تصوف وارد میشود و هدفش آن بوده كه مشاهدات و مکاشفات را مستدل کند. پس از غزالی و رويكرد تصوفگرایی وی، متکلمانی چون محمد شهرستانی و فخرالدین رازی نیز وارد معرکه شدند و به مقابلة جدی با فلسفة مشاء پرداختند تا کلام اشعری را بجای فلسفة بوعلی بنشانند.
در این اوضاع، خواجهنصيرالدين طوسي ضمن دفاع از فلسفه و ابنسینا، به مقابله با منتقدان فلسفة سینوی نيز پرداخته است. یکی از مسائلي که در اينباره مطرح میشود آنست که نوع مواجهة خواجه در برابر منتقدان فلسفه اسلامی چگونه بوده است؟ بعبارتي، آیا او با روشي نظاممند به مقابله با منتقدان پرداخته، یا خیر؟ همچنين (اگر پاسخ مثبت باشد) باید تبیین نمود که روش خواجه براي دفاع از فلسفة اسلامی چگونه بوده است.
باید توجه نمود که شناخت روش محققطوسی براي دفاع از فلسفه، ميتواند ما را در نحوة مواجهه خود با مخالفان فلسفه و فهم روششناسی و مبانی معرفتی، فلسفی و کلامی خواجه و نیز درک عمیقتر جریانشناسی فلسفه و کلام اسلامی یاری رساند. پژوهش حاضر، با استفاده از راهبردهاي توصیفی، تحلیلی و استدلالی و روشهای اسنادی، تحلیل منطقی و قیاسی، بدنبال پاسخ به سؤالات ذیل است:
1) آیا دفاع خواجهنصیرالدین طوسی از فلسفة اسلامی در برابر منتقدان، دارای نظام و مطابق الگوی خاصی بوده است؟
2) روش خواجهنصیرالدین طوسی براي دفاع از فلسفۀ اسلامی در برابر منتقدان چگونه بوده است؟
3) مؤلفههای روش نظاممند خواجهنصیرالدین طوسی براي دفاع از فلسفه اسلامی در برابر منتقدان، کدامند؟
دربارۀ پیشینۀ این تحقیق باید گفت که برخی پژوهشها در حوزة انديشههاي فلسفي خواجهنصير، به مسئلة تحقیق حاضر نزديك شدهاند كه عبارتند از: نصیرالدین طوسی فیلسوف گفتگو (ديناني، 1388)، «خواجه نصیرالدین طوسی و سطوح سهگانۀ کلامی، فلسفی و عرفانی در اندیشۀ او» (يزدانپناه، 1391)، «نقش خواجه نصیرطوسی در تعامل پارادایمهای سهگانة فلسفه اسلامی» (محمدزاده، 1392) و «روششناسي خواجه نصيرالدين طوسي در اثبات عقايد ديني» (ملكزاده، 1395).
وجه نوآورانۀ مقالة حاضر آنست که در ساير پژوهشها هیچ بحث مستقلی دربارة روش خواجهنصیرالدین طوسی در دفاع از فلسفة اسلامی در برابر منتقدان و نیز نظاممندبودن روش وي، بچشم نميخورد.
2. مؤلفههای روش نظاممند خواجهنصيرالدین طوسی
از آنجا که برای دستیابی به سازوكار یک روش نظاممند، باید مؤلفهها و عناصر آن را استخراج نمود، در ادامه، به مؤلفههای روش نظاممند خواجهنصیرالدین طوسی در دفاع از فلسفه اسلامی میپردازیم.
2ـ1. نشاندادن عدم تعارض فلسفه با دین
یکی از مؤلفههای روش نظاممند خواجهنصير براي دفاع از فلسفه، بر این اساس بوده که نشان دهد فلسفه نه تنها با آیات قرآن و روایات تضاد و تعارضی ندارد، بلکه همخوانی دارند و فلسفه از منبع معرفتی دین بهره میبرد. این مؤلفه، خود دارای چند عنصر است که عبارتند از:
2ـ1ـ1. استفادة محتوایی از دین در فلسفه
خواجهنصیر برخي از مبانی و مضامین فلسفی خود را از قرآن و احادیث گرفته است؛ البته او در آثار فلسفی خود سعي نموده که از نقلهاي ديني مستقیم، کمتر استفاده کند و بیشتر رویکرد محتوایی به آنها داشته باشد (طوسي، 1375: 2/ 357ـ356؛ همو، 1405ب: 481ـ480). خواجه در آثار فلسفی خویش، مطالب مختلفي را بصورت «گفتگو» بيان نموده و بر مبنای این گفتگوها، از منابع مربوط به آنها بهرۀ فراوان برده است؛ اما او در آثارش از گفتگوهای فوق نیز بیشتر بصورت مبنایی، محتوایی و غیرمستقیم استفاده نموده و به ندرت رویکردی مستقیم و ظاهری را بکار گرفته است. منظور از رویکرد غیرمستقیم آنست که خواجهنصیرالدین طوسی در عينحال كه از گفتگوهای عقل فلسفی بهرة محتوایی و مبنایی برده، ولی این استفاده را آشکارا و صراحتاً نشان نداده است.
یکی از منابع معرفتی بسيار مهم که خواجهنصير در نظام فلسفی خویش از آن بهره برده، «دين اسلام» است. در فرایند مواجهة عقل فلسفی با دین، رويكرد وي آن بوده كه مباحث، پرسشها، نظريات و دیدگاههای جدیدی در حوزههای خداشناسی، نبوتشناسی، فرجامشناسی و... را مطرح نمايد. بنابرین، خواجه براساس سبک مواجهة محتوایی عقل فلسفی با دین، به سراغ منابع معرفتی وحیانی میرود و معارفی (دادههایی) را کسب و جمعآوری میکند. سپس با بهرهگیری از قواعد کلی تفکرِ صحیح، معرفتهای فوق را توصیف، تفسیر، تحلیل و مستدل مینماید و دیدگاههای مخالف را مورد نقد، داوری و ابطال قرار میدهد (ر.ک: همو، 1425: «المقصد الثالث»؛ همو، 1363؛ همو، 1375: 3/ نمط 4، 5، 6 و 7).
بر این اساس، یکی از راهبردهای خواجه برای نشاندادن عدم تعارض میان فلسفه و دین آنست که در آراء فلسفی خود از محتواهای دینی (منبع دین) بهره برده تا از این طریق، عدم تعارض را بگونهيي عملي نشان داده باشد.
2ـ1ـ2. اتخاذ رویکرد تطبیقی میان فلسفه و دین
یکی دیگر از راهبردهای خواجه برای نشاندادن عدم تعارض ميان فلسفه و دین، استفاده از رویکرد تطبیقی است. او در رویکرد گفتگوی تطبیقی، گاهی از آیات الهی و روایات معصومان علیهمالسلام بهره برده است. برای مثال، او معتقد است «عقل کل» که به روش قیاسی برهانی وجود آن را اثبات نموده (همو، 1405ب: 480ـ479)، همان «کتاب مبین» و «لوح محفوظ» در تعبیر قرآن است.
و نسمیّه بعقل الکلّ؛ و هو الذى عبّر عنه فی القرآن المجید تارة باللوح المحفوظ، و تارة بالکتاب المبین المشتمل على کلّ رطب و یابس، و ذلک ما أردنا بیانه (همان: 481).
2ـ1ـ3. اتخاذ رویکرد تأییدی ـ استشهادی از دین در فلسفه
از جمله راهبردهای خواجهنصيرالدين طوسی برای نشاندادن عدم تعارض بین فلسفه و دین، بهرهگیری از رویکرد تأییدی ـ استشهادی است. خواجه در برخی دیدگاههای فلسفی خود، براي استشهاد و تأیید، از آیات الهی و روایات معصومان علیهم السلام استفاده میکند (همو، 1375: 2/ 357ـ356؛ همان: 3/ 67، 317، 382؛ همو، 1405ب: 520؛ همو، 1405ج: 52). بعنوان مثال، او در شرح الاشارات و التنبیهات، مراتب و تقسیمهای قوۀ عاقله ـ که ابنسينا آنها را «غیرمستقیم» بر آیات الهی تطبيق نموده ـ بصورت «مستقیم» و با صراحت بر آیه نور1 تطبيق داده و در ادامه از روایتی نیز بهره برده است.
«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّیٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ يَكادُ زَيْتُها يُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَیْءٍ عَلِيمٌ»، مطابقة لهذه المراتب و قد قيل في الخبر: من عرف نفسه فقد عرف ربه (همو، 1375: 2/ 357ـ356).
2ـ1ـ4. مواجهۀ عقلی ـ تأویلی با دین
خواجهنصیر بر اين عقيده است كه عقل و فلسفه مخالفتی با وحی و قول معصوم ندارد و معرفت و علم از مجموع و ترکیب عقل و دین حاصل میشود. او نقش فهمندگی عقل را بسیار رفیع و ارزشمند میداند و معتقد است عقل، نقل را میفهمد و به آن جایگاه و اعتبار میبخشد.
القائلون بأنّ المعرفة تحصل من قول الامام لاينكرون النّظر بل يشبّهون النّظر بنظر العين و قول الامام بالضّوء الخارجی و يقولون: كما لايتمّ الابصار إلّا بهما فلا تتحصل المعرفة إلّا بمجموعهما و لفظة التّعليم دالّة على مجموعهما (همو، 1405 الف: 56).
سبک فلسفهورزی خواجهنصير اینگونه است که هر دیدگاهی (آراء منتسب به فلاسفه، متشرعان، عرفا و حتی دین) که فاقد استدلال یا در ظاهر غیرعقلانی است، بیاعتبار دانسته و به آن اعتماد نمیکند. البته اگر چنین دیدگاهی در منقولات دینی وجود داشته باشد، تلاش میکند آن نقل را به تأویل ببرد. بعنوان نمونه، عقیدة خواجه ـ مقابل نظريات فلاسفه، متشرعان و عرفا ـ در مسائل قدم نفس و جواز تناسخ و جدایی کامل نفس از بدن پیش از مرگِ طبیعی، اینچنین است:
القدماء فقد رووا عنهم قصصاً و حكايات فى أمور النّفوس القديمة و جوّز أكثرهم التّناسخ و التّعطيل. و أنا ما رأيت لكلامهم حجة و لا مستنداً و قد يوجد فى كتب الأنبياء عليهمالسّلام ما يناسب بعض أقوالهم، لكنّه يحتمل التّأويل. و هذا البحث ليس بسمعىّ حتّى يرجع إلى نصوصهم... و أمّا انقطاع التعلّق بهذا العالم قبل الموت فمستحيل؛ فإنّ تدبيره للبدن تعلّق، و لكن يمكن أن يستغنى عن التعلّق مع وجود التعلّق. و ذلك حاصل لأهل الكمال بسبب إقبالهم على الآخرة و إعراضهم عن الدّنيا و قد وجد مولانا ـ أدام اللّه أيّامه ـ ذلك فى نفسه و شاهد من كان بهذه الحال. و الدّليل على ذلک أنّ النّفوس الإنسانيّة تستكمل بإدراكاتها العقليّة. فإذا كملت بنيل ما يسعدها و أعرضت عمّا يشغلها فلا حاجة لها إلى البدن و كان الموت بالقياس إليه الفوز الأكبر و الوصول إلى السّعادة العظمى (همو، 1383: 235).
2ـ2. گفتگو با سایر اندیشمندان، براساس عقل فلسفی
یکی دیگر از مؤلفههای روش نظاممند خواجهنصير براي دفاع از فلسفه را میتوان گفتگو با اندیشمندان از طریق عقل فلسفی دانست. اندیشه و ادراک عقلی خواجهنصیر وقتی براساس عقل فلسفی با آثار و افکار اندیشمندان مواجه میشود، فعالتر شده و به زایش حکمی و نوآوری ميپردازد. نتیجة این گفتگوها، بسترسازی برای ایجاد مسائل فلسفی، ارائۀ تصویری روشن از مسئله و جوانب آن، طرح پرسشهای جدید و نظريهپردازی است.
خواجهنصير در فلسفهورزی علاوه بر آنكه نمیخواهد خود را از سایر منابع معرفتی محروم نماید، همچنین نمیخواهد از عقل فلسفی فاصله بگیرد. بنابرین چارۀ کار را در برقراری گفتگو بین عقل و سایر منابع معرفتی میداند. او بمنظور زایش هرچه بیشتر عقل فلسفی و گسترۀ فلسفه، عقل فلسفی را به گفتگو وا میدارد که در طی این فرایند، ادراکات عقل بالفعل، قویتر و فعالتر میگردد و میتواند به ادراكات جدید برسد. با بررسی آثار خواجه نصیر، شاهد موارد متعددی از گفتگوهای وی براساس عقل فلسفی هستیم که با فلاسفه، متکلمان، عرفا و متصوفه انجام داده است.
یکی از کارکردهای عقل در انديشة خواجهنصير، کشف کلیات و تبدیل مجهولات به معلومات است (همو، 1361: 375 و 17؛ همو، 1408: 53) و او در فلسفه، تنها استدلال و قیاس برهانی را معتبر میداند (ر.ک: همو، 1375: ج3؛ همو، 1425: المقصد الأول و الثانی)؛ محقق طوسی برهان را استدلالی میداند که بالذات مفید یقین باشد؛ یقین را نیز معرفتی میداند که به مرحلۀ اعتقاد رسیده، جازم بوده، مطابق با واقع است و زوالش نیز ممتنع باشد (همو، 1361: 342). البته خواجه در تفسیر فلسفة اصیل و واقعی، معتقد به «فلسفه و عقلانیت مولّدِ متواضع» است؛ به این معنا که حکیم و فیلسوف کسی است که برغم تلاش فکری خلاقانه و خستگیناپذیر در راه کسب حقیقت، اما به کاستیها و محدودیتهای عقل و فلسفه اعتراف کند و متواضعانه بگوید در راه کشف حقیقت، نه تنها کامل نیست بلکه محدود است.
خواجه از آثار بزرگان فلسفه همچون فلاسفۀ یونان باستان، حکمای اشراقی (افلاطون و نوافلاطونیان)، فیلسوفان مشائی و فلاسفۀ اسلامی فراوان بهره برده و سخنان و دیدگاههای آنان را نقل کرده است. او با عقلِ فلسفی خود به گفتگو با آثار بزرگان فلسفه (بویژه شیخالرئیس) پرداخته که حاصل آن، طرح پرسشهای جدید، ارائۀ تصویري روشن از مسئله و جوانب آن، نقد و رد آراء خطا، تعیین نظریۀ صحیح، اخذ ایده، ارائۀ نظریههای نو و اعتمادبخشی و تأیید روش عقلی است. در واقع، سبک خواجه اینگونه بوده که از دیدگاههای فلاسفۀ بزرگ پیش از خودش بهره بگیرد و با استفاده از روش قیاسی برهانی، یا به نقد و رد آنان بپردازد و پس از آن نظریهپردازی کند، یا به تقویت و اثبات آنها همت گمارد، یا از نقلهای غیردینی جهت گواهی و تأیید دیدگاه خویش بهره ببرد (همو، 1383؛ همو، 1375: 3/ 178، 355 و 366؛ همو، 1405ج: 60ـ58، 85 و 97).
یکی دیگر از گفتگوهای خواجهنصیرالدین طوسی، گفتگو با متکلمان بزرگ جهان اسلام بوده است. او بصورت مستقیم به گفتگو و هماوردی با دو متکلم اشعری (محمد شهرستانی و فخرالدین رازی) پرداخته است. شاید چون ابنرشد وارد هماوردی با غزالی شده بود، خواجه وارد گفتگوی مستقیم با وی نشده است. البته باید اذعان نمود که در مقام مقایسه و نقد، جایگاه فخررازی نسبت به شهرستانی، رفیعتر و در مواردی بسیار عالمانهتر است. فخررازی گاه به تحریر و تلخیص دیدگاه فلاسفه همت گماشته، مانند کتاب المباحث المشرقیة و گاه به شرح آثار فلسفی شیخالرئیس پرداخته است، مانند کتابهای شرح عیون المسائل و شرح الاشارات و التنبیهات. نقدهاي فخررازي به ابنسینا، ناشي از مواضع او براساس کلام اشعری بوده؛ فخررازي بر آنست که اصول نظری دین را میتوان بگونهیی کلامی و بدون هیچ نیاز اساسی به فلسفه، اثبات نمود (نصر، 1386: 3/ 45ـ44).
خواجهنصير با نگارش آثاري همچون شرح الإشارات و التنبیهات، مصارع المصارع و تلخیصالمحصّل، در گفتگویِ تعاملمحور و انتقادی خود با متکلمان، از روش قیاسی برهانی بهره برده است. نتایج این گفتگو عبارتند از: 1) شرح و توضيح آراء ابنسينا برای از بین بردن فهم نادرست از دیدگاههای او که متکلمان فوق به آن دامن میزدند، 2) دفاع عقلانی از فلسفۀ مشائی و سینوی و 3) نشان دادن ضعف آراء کلامی آنان.
خواجه نصیر در گفتگوی با عارفان و متصوفه، آنان را بسیار احترام نموده و با بزرگی و اجلال از آنها سخن گفته است. با برخی از آنان نیز مانند صدرالدین قونوی و شمسالدین کیشی گفتگو و ارتباط علمی و فکری برقرار کرده است. خواجه برمعلومات عرفانی (نظری و عملی) تا دورۀ خود، بخوبی تسلط داشته و در این حوزه قوت فراوانی از خود نشان داده است (یزدانپناه، 1391). او نه تنها با مباحث عرفان عملی و نظری بیگانه نبوده، بلکه بمعنای دقیق کلمه، اهل نظر و عمل بوده و در این حوزه دو اثر مهم و وزین با نامهای اوصافالاشراف و آغاز و انجام2 از خود بجای گذاشته است.
او معتقد است الهام و شهود هنگامی پذیرفته میشوند که توسط عقل و عقل فلسفی اعتبارسنجی گردند. بعبارت دیگر، صحت، اعتبار و اعتمادِ الهام، اشراق و شهود در گرو عقل است و اینها بینیاز از عقل نیستند.
الالهام فلو ثبت وقوعه لما أمن صاحبه أنّه من اللّه او من غيره إلّا بعد النّظر و إن لم يقدر على العبارة عنه (همو، 1405 الف: 56).
محققطوسی در شرح سه نمط پایانی کتاب الاشارات و التنبیهات، باب گفتگو بین عقل فلسفی با عرفا و متصوفه را گشوده و بر اساس روش و رویکردی تحلیلی، قیاسی و علمی به تبیین و تحلیل فلسفیِ عرفان و تصوف پرداخته است. همچنین بر مبنای همین گفتگو در رسالۀ اوصافالاشراف با رویکرد عرفان نظری و ارزیابی عقلانی، به بیان مراحل سیر و سلوک همت گماشته است (ر.ک: همو، 1375: ج 3، «نمط 8، 9 و 10»؛ همو، 1373).
2ـ3. شرح فلسفة ابنسینا
خواجهنصيرالدين طوسي در فلسفه، اثر مستقلي تألیف ننموده، بلكه در قالب شرح، تلخیص، نقد و پرسش و پاسخهایی که برشته تحریر درآورده، تنها به گفتگوهای فیلسوفانه با رویکردهای مختلف و آثار مهم آنها پرداخته است. در واقع یکی از مؤلفههای مهم در روش نظاممند خواجه در دفاع از فلسفه، عبارتست از توضيح و تبيين فلسفة سینوی از طریق شرح و تفسیر آثار شيخالرئيس بمنظور رفع برداشتهای نادرست و اشکالات ناوارد.
خواجهنصير علاوه بر آنكه مدعی ارائۀ فلسفۀ جدید و نوینی نبوده، از یک سلسله مبادی و مبانی بدیع نیز سخن نگفته است. او در عينحال كه به شرح آثار بوعلی پرداخته، ولی هرگز ادعا نکرده که ابنسینا آخرین فیلسوف است و اندیشههای فلسفی، با فلسفۀ او به پایان رسیده است. بنابرین در نظر خواجۀطوسی، باب تفکر فلسفی پیوسته باز است و کاروان فکر فلسفی نیز همواره به سیر خود ادامه میدهد (ابراهیمی دینانی، 1393: 34ـ33). وی برخی از آراء مشائیان و شیخالرئیس را پذیرفته و شرح داده، برخي از دیدگاههای مشائیان را تقریری دوباره نموده (طوسی، 1375: 3/ 40ـ37) و برخي از نظريات آنان را نپذیرفته است (همان: 307ـ304).
در واقع اگرچه فیلسوف طوس از طریق شرح منصفانه و گفتگویِ تعاملمحور، به توضيح و تبيين آراء بوعلی برای ازبینبردن فهم نادرست از دیدگاههای او و دفاع عقلانی از فلسفۀ مشائی و سینوی پرداخت، اما در بند هیچ نظام فلسفی و هیچ فیلسوفی قرار نگرفت و با تمام مکاتب و دیدگاههای فلسفی به گفتگو پرداخت. بنظر میرسد دلیل دفاع وی از فلسفۀ سینوی آن بوده که شیخالرئيس به سبب بزرگی شخصیت و عظمت جایگاه، نماد فلسفة اسلامی و عقلانیت اسلامی بوده و بنابرين، تخریب او در حکم شکست فلسفه و عقلانیت اسلامی تلقي ميشده است.
2ـ4. نقد آراء مخالفان فلسفه
نظام فلسفۀ سینوی از زمان خود شیخالرئیس، در معرض توجه و بررسی اندیشمندان اسلامی قرار گرفت و برخی بزرگان همچون ابوریحان بیرونی (ر.ک: ابنسینا، 1400: «الاجوبة عن مسائل البیرونی»)، ابوالبرکات بغدادی (ر.ک: بغدادی، 1373؛ فنایی اشکوری، 1394: 1/ 455ـ446) و شیخاشراق، بر مبنای عقلانیت به نقد آراء بوعلی پرداختند؛ البته باید توجه نمود که این فضای گفتگوی عقلانی، به رشد جریان فلسفة اسلامی یاری فراوانی رسانید.
در مقابل، برخي نيز بر مبنای دیدگاههای کلامی و مذهبی و گاهی خارج از اخلاق و منطق، به نقد شیخالرئيس میپرداختند که به گواهی تاریخ اتفاقاً فضای علمی آن دوران بیشتر تحتتأثیر نظريات گروه اخیر بوده است. متكلمانِ اشعري مسلكِ مخالفِ فلسفه، با تمسک به هر وسیلهیی به فلسفه و عقلانیت ميتاختند، تا آنجا كه رئیس فلاسفة اسلامی را تکفیر نمودند. ردیههای اکثراً متعصبانهیی که عليه نظام حکمت سینوی نگاشته میشد، آنچنان رنگ مذهبی بخود میگرفتند که کمتر کسی توانایی تشخيص حق و باطل را داشت. مهمترین ردیهها را غزالی، شهرستانی و فخررازی نگاشتند که هدف آنها جایگزینی کلام اشعری بجای فلسفة سینوی بود (ر.ک: غزالی، 1382؛ شهرستانی، 1405؛ رازی، 1404؛ همو، 1411؛ همو، 1373).
در اين شرايط، خواجهنصير چون نگینی در میان انگشتر بلاها و مصیبتها احاطه شده بود؛ اما با اینحال او در دورانی که موج فتنه و طوفان فساد، جامعۀ اسلامی را فراگرفته بود و میرفت که آن را به ورطۀ نابودی بکشاند، به دفاع از فلسفه پرداخت و شعلۀ اندیشه را روشن نگاهداشت (طوسی، 1375: 3/ 421ـ420). او در عصری زندگی ميكرد که بسیاری از بزرگان اشعری، علیه فلسفه و عقلانیت ميتاختند و «ارسطومحوريِ» ابنرشد (ابنرشد، 1377: 1/ 10) هم، دردی از رنج فلسفة اسلامی نميكاست؛ دورانی که جنگ و خونریزیهایِ داخلی و خارجی از يكطرف و تکفیر شخصیتهای علمی از طرفي دیگر، همچون دو لبۀ قیچی به جان اسلام، مسلمانان و جریان اندیشة عقلانیت اسلامی افتاده بود. در چنين اوضاعي خواجهنصير با سلاح گفتگو به مقابله با آنان پرداخت و توانست همه را با سبک عقلانیت اسلامی و گفتگوی عقلانیِ خویش مهار کند.
خواجه به مقابله با کلام عقلگریز و جدلی اشعری پرداخت؛ او در این تقابل، با تحلیل انتقادی دیدگاههای کلامی اشاعره، سستی دیدگاههای آنان را نشان داد. بر این اساس، خواجه با برقراری گفتگو میان فلسفه و کلام، هم شبهات اشعریمسلکان را نقد نموده و هم بر مبنای استدلالهایی که در آثار کلامی خویش آورده، ضعف و سستی آراء کلامی اشاعره را آشکار نموده است (طوسي، 1375: 1405 الف).
بنابرین میتوان اینگونه خلاصه کرد که خواجهنصيرالدين طوسی در این مؤلفه از روش نظاممند خویش در دفاع از فلسفه، به سه مورد پرداخته است: 1) هم به تبیین و تحلیل مباحث فلسفه و شرح و تفسیر دیدگاههای فلاسفة اسلامی بویژه ابنسینا پرداخته است، 2) هم به نقدهایی که شهرستانی و رازی بر فلسفه بطورکلی و فلسفۀ سینوی بطورخاص وارد نمودهاند، پاسخ گفته و از فلسفه دفاع کرده است و 3) هم برای مقابله با نگاه خصمانۀ آنها، بصورت انتقادی نشان داده که این دو متکلم اشعری و برخی دیگر از متکلمانِ مخالف فلسفه، فهمشان از فلسفه، ناقص، ضعیف و گاهی غرضآلود است.
2ـ5. ترکیب فلسفۀ مشائی و اشراقی
جمعنمودن میان نظریات فلسفة مشاء و اشراق و نشاندادن عدم تعارض میان رويكرد مشائی و رويكرد اشراقی، مؤلفهیی دیگر از الگوی دفاعی محقق طوسی در دفاع از فلسفه بشمار میآید.
خواجهنصیر بهیچوجه خود را محصور در آراء مشائی و سینوی نکرد و بطور کامل به آن پایبند نماند، بلکه براساس شناخت دقیقی که از نظام حکمی اشراقی داشت،3 از این منبع معرفتی استفاده نمود و در برخی موارد از دیدگاههای اشراقیون نیز بهره برد. بعنوان مثال، او در مباحثی همچون هیولی اولی، علم باریتعالی و معقول ثانی، از آراء فلاسفۀ مشائی و سینوی فاصله گرفته و متأثر از حکمای اشراقی است.
به اعتقاد ابنسینا، جسم، مرکب از ماده (حیثیت قوه جسم) و صورت (حیثیت فعلیت جسم) است و هیولی أولی، جوهری است که هیچگونه فعلیتی ندارد و مشخصهاش، تنها قبول صورتهای جسمانی است (ابنسینا، 1375: 2/ 44ـ42). در نگاه سهروردی، جسم در هر حالتی یک جوهر داراي فعليت میباشد و هیولی أولی جوهر دارای فعلیت است که مرکب از ماده و صورت نیست (سهروردی، 1396: 80ـ74). بنابرین محققطوسی با تأثیرپذیری از شیخ اشراق، به انکار وجود هیولی رأی داده است (طوسی، 1425: 230-229).
در نگاه شیخالرئیس علم تفصیلی خداوند به ماسوای خود قبل از ایجاد آنها، از نوع علم حصولی است (ابنسینا، 1375: 3/ 301ـ299)، اما خواجه با نقد این دیدگاه و به پیروی از آراء اشراقیمسلکان (سهروردی، 1383: 347ـ346)، علم باری به موجودات را از سنخ علم حضوری میداند. خواجه بیان میکند آنچنان که علم نفس به صور معقول، حضوری است، علم باریتعالی به صور عینی نیز حضوری است؛ با این توجه که حضوریبودن علم واجب به اشیاء دارای اولویت است، زیرا نفس نسبت به صورتهای علمی، رابطة پذیرش دارد ولی نسبت خداوند به صورتهای عینی، رابطه حصول نيست (طوسی، 1375: 3/ 307ـ300).
به باور بوعلی تنها مفاهیم جوهری و عرضی که از سنخ معقولات اولی هستند، محمول واقع میشوند و مفاهیم فلسفی که محمول واقع میشوند، از سنخ معقولات اولی هستند نه دومی. او در مورد مفاهیم فلسفی، اصطلاح معقول ثانی را بکار نمیبرد بلکه معقول ثانی در آثار وی، تعبیر دیگری از مفاهیم منطقی است. این در حالیست که خواجهنصیرالدین همانند سهروردی (سهروردی، 1396: 2/ 64، 69ـ67، 72ـ71 و 114) مفاهیم فلسفی مثل وجود، شیء، حقیقت، ذات، عَرَض و امکان را از سنخ معقولات ثانی میداند (طوسی، 1425: 34، 42، 67ـ65).
خواجه نصیرالدین طوسی ـ با بیانی حاكي از برتری حکمت متعالیه ـ ، ذیل تعبیر «حکمت متعالیة» شیخالرئیس، بیان میکند که حکمت مشاء، حکمت بحثی صرف است اما حکمت متعالیه حکمتی است که میان بحث و نظر از یکسو و کشف و ذوق از سویی دیگر، جمع کرده است.
إنما جعل هذه المسئلة من الحكمة المتعالية ـ لأن حكمة المشائين حكمة بحثية صرفة ـ و هذه و أمثالها إنما يتم مع البحث ـ و النظر بالكشف و الذوق ـ فالحكمة المشتملة عليها متعالية بالقياس إلى الأول (همو، 1375: 3/ 401).
برخی محققان بر این باورند که خواجه با اتخاذ شيوهيي تعاملمحور، به رهیافتی جدید در فهم رويكردهاي اصلي در فلسفه نائل گردید و با ایجاد تعامل سازنده و ترابط اثربخش میان دو رويكرد مشاء و اشراق، زمینة ظهور رويكرد حکمت متعالیه را فراهم آورد (ر.ک: محمدزاده و عبادی، 1392).
بر این اساس، اگرچه خواجه از تعامل و ترابط «عقل و کشف» سخن بمیان آورده، اما از آنجایی که این تنها یک عبارت است و او در هیچیک از آثار فلسفی خود بصورت دقیق آن را بحث و بیان ننموده، مشخص نیست که منظور وی از جمع میان عقل و کشف، گسترش و تعمیق گفتگوی «عقل مشائی» با «عشق، شهود و اشراق» است یا مرادش ورود «روش شهودی» به حوزۀ فلسفۀ مشائی است. به هر روی، اگر بخواهیم بر اساس آثار موجود محقق طوسی و بطور قطعي سخن بگوییم، باید گفت که خواجه در مباحث فلسفی بین رويكرد مشاء و رويكرد اشراق ترکیب ایجاد کرده، ولی رويكرد جدیدی نیاورده است. پس میتوان ويژگي مکتب مشائی ـ اشراقی نصیرالدین طوسی را «مدللسازی مفاهیم حکمت نظری و عملی و مدللسازی مفاهیم عرفانی» دانست.
2ـ6. نشاندادن کاربرد فلسفه
خواجهنصیرالدین طوسی با وارد نمودن فلسفه به دانش کلام، به عقاید شیعه رنگ فلسفی داد و «کلام فلسفی» شیعه را پایهگذاری و به جهان اسلام معرفی کرد. این كار خواجه که نشاندادن کاربرد فلسفه اسلامی در عمل است، ميتواند بعنوان یکی دیگر از مؤلفههای روش نظاممند او در دفاع از فلسفه باشد.
او با نگارش كتاب تجرید الاعتقاد که شرحها و حاشیههای متعددی بر آن نوشته شده (ر.ک: حاجیخلیفه، 1999: 1/ 303ـ299)، یکی از برترین و اثربخشترین آثار کلامی را خلق کرد. پس از خواجه، متکلمان و آثار کلامی غالباً تحت تأثیر این کتاب و علاقمند به پیروی از سبک «کلام فلسفی» خواجه بودند. بهمین دلیل، بسیاری از محققان، او را مؤسس کاربرد روش برهانی و فلسفی در علم کلام میدانند (ر.ک: الأعسم، 1980: 155ـ149؛ ابراهیمی دینانی، 1393: 18 و 203ـ202). روش خواجه براي اثبات عقايد ديني را میتوان اینگونه خلاصه کرد: بهرهگيري از روش برهاني و جدلي در مقام اثبات و دفاع، دوري از روش تمثيلي و خطابي در اين دو مقام و نيز استفاده از ظواهر محكمات قرآن و اخبار متواتر (ر.ک: ملکزاده و یوسفیان، 1395).
خواجهنصير در عینحال که از فلسفه دفاع مینمود، میکوشید تا با نشان موارد سادهنگری و سطحیاندیشی متکلمان، به آنها نشان دهد که در مورد اصول اساسی و مسائل بنیادی باید واقعبین و ژرفاندیش بود. شخص واقعبین و ژرفاندیش، راه جدل نمیپوید و بجای اینکه از صناعت جدل سود جوید، در طریق برهان قدم میگذارد. خواجه با جایگزیننمودن برهان بجای جدل و سفسطه، علم کلام را تا جایی که امکان داشت، فلسفی نمود و از این طریق نه تنها به پیشرفت کلام کمک نمود، بلکه توانست فلسفه را نیز از انزوا و مهجوریت خارج کند (ابراهیمی دینانی، 1393: 12، 19ـ18، 212 و 228).
در واقع مهمترین مسئله و دغدغۀ خواجه در فلسفه، جلوگیری از نابودی و زوال فلسفۀ اسلامی و دمیدن روح تازهیی در کالبد بیرمق این جریان فلسفی است. وی در آثار فلسفی خود به دفاع و حمله پرداخته و سبک وی در این فرایند، گفتگوی مستدل است؛ البته گاهی بناچار در مقابل سبک اقناعی ـ مجابیِ طرف مقابل، از سبک اقناعیـمجابی نیز بهره میبرد. او در نتیجۀ برقراری گفتگو میان عقل فلسفی با آثار مخالفان فلسفه متوجه میشود که نباید با فلسفۀ عریان به مقابله با کلام اشعری برود؛ پس با سلاح کلام فلسفی شيعه به هماوردی با کلامِ ضدعقلانیت اشعری میپردازد.
بنظر میرسد خواجه از برقراری گفتگو میان عقل فلسفی با آثار مخالفان فلسفه و واردکردن فلسفه به حوزۀ کلام و ارائۀ کلام فلسفی، یک هدف اساسی دارد که عبارتست از: معرفی یکی از کاربردهای فلسفه برای نشاندادن ارزش و کاربرد آن و خارج نمودن فلسفه از انزوا. درواقع محقق طوسی پس از وارد نمودن فلسفه به حوزۀ علم کلام و ارائۀ رويكرد کلام فلسفی، دیدگاههای کلامی اشاعره را زیر سوأل برد و هیمنۀ آنها را خرد کرد. این عمل خواجه منجر به مشخص شدن قدرت، ظرفیت و توانایی فلسفه شد و آن را از حاشیه خارج و وارد متن نمود (ر.ک: طوسی، 1425).
2ـ7. رویکرد عقلی و بدون سوگیری در شرح و نقد
رویکرد عقلی، بدون سوگیری، آزاداندیشی و عدم تعصب در شرح اندیشههای فلسفی و نقد آراء منتقدان را میتوان مؤلفة دیگری از روش نظاممند خواجهنصیرالدین طوسی براي دفاع از فلسفه اسلامی در مقابل منتقدانش دانست. برخلاف ادعای برخی که خواجه را شیفته و توجیهگر بوعلی دانستهاند (ابنسینا، 1958: 19)، او در شرحها و دفاعیههای خویش بنا را بر حرکت در مسیر حق و انصاف گذاشته و بر این اساس دیدگاههای فلسفی ابنسینا را با وضوح بسیار بالایی شرح و تفسیر نموده، ضعف و سستی شبهات و اشکالات مخالفان اشعری شیخ را بخوبی نشان داده و حقانیت و قدرت عقلانیت و فلسفه را به رخ مخالفان فلسفه کشانده است.4
او پیرو عقل فلسفی خود است و از فلسفهیی خاص بطور مطلق دفاع نمیکند؛ برخلاف ابنرشد که محور و اساس را فلسفۀ ارسطو قرار داده و با شدت تمام از آن دفاع مینماید. ابنرشد با بالابردن پرچم فلسفه و موضعگیری مقابل غزالی، تمام همت خود را در دفاع از اندیشههای ارسطو بکار برد و البته این بدان جهت است که در نظر او فلسفه جز اندیشههای ارسطو چیز دیگری نیست؛ در صورتی که خواجه از تفکر فلسفی دفاع میکند و خود را در چارچوب اندیشههای هیچ فیلسوف معینی، محدود نمیکند. باید توجه داشت که خواجه مخالفتی با نقد دیدگاههای ابنسینا ندارد و گاهی او را مورد نقد قرار میدهد (طوسی، 1375: 3/ 307ـ304) و از شیخ فاصله میگیرد؛ اما در عين حال مخالف نقد غیرعالمانه و غرضورزانه است.
2ـ8. رعایت اخلاق در نقد
خواجه براساس سبک گفتگومحور خویش که لازمهاش رعایت حلم و ادب میباشد، در حالیکه فخررازی را در مقام «ملک المناظرین» احترام میکند، اما معتقد است که وی در مقام فلسفی، استحکام لازم را ندارد (همو، 1405الف: 2) و در مرتبۀ نقدِ اندیشههای فلسفی بوعلی، از مسیر عدل و انصاف خارج شده و بجای شرحِ دیدگاههای شیخ، آنها را جرح نموده است (همو، 1375: 1/ 2).
حکیم طوس هدف از تحصیل فلسفه و کلام را کشف حقیقت میداند (همو، 1405ج: 3) و معتقد به محدودیت گسترۀ فلسفه و عقل بشری است. وی در برابر ادعای شهرستانی، بیان میکند که حكما ادعای آگاهی از غيب ندارند، بلكه در موجوداتي كه وجودشان ثابت شده، تدبر مینمایند و به اندازۀ توانشان، علمي كه مطابق با واقع است را بدست میآورند. بنابرین فلاسفه نسبت به آنچه نمیتوانند به آن احاطه يابند، به عجز خویش معترف هستند و تفسير حكمت جز این نیست (همان: 193؛ همو، 1335: 24).
جمعبندي و نتیجهگیری
نوع مواجهۀ خواجه نصیرالدین طوسی مقابل منتقدان فلسفۀ اسلامی بمنظور دفاع از عقلانیت و فلسفهورزی، دارای الگو و نظام خاصي است. مؤلفههای روش نظاممند خواجهنصیر براي دفاع از فلسفه اسلامی در برابر منتقدان عبارتند از: اثبات عدم تعارض میان فلسفه و دین، گفتگو با اندیشمندان، شرح و توضيح فلسفة سینوی، نقد آراء مخالفان و منتقدان فلسفه، ترکیب فلسفة مشائی و اشراقی، نشاندادن کاربرد فلسفه با ارائه کلام فلسفی، رویکرد عقلی و بدون سوگیری (آزاداندیشی) در شرح و نقد، و رعایت اخلاق در نقد است.
خواجه معتقد است که نه تنها فلسفه با آیات و روایات تضاد و تعارضی ندارد، بلکه همخوانی دارند و فسلفه از منبع معرفتی دین بهره برده است. او برای اثبات عدم تعارض میان فلسفه و دین، گاهی از دین در فلسفه بهرة محتوایی برده، در مواردی میان فلسفه و دین تطبیق برقرار نموده، در برخی مواقع پس از ارائة دیدگاه فلسفی خودش، از دین برای تأیید یا استشهاد استفاده کرده و در بعضی موارد نیز با دین مواجهة عقلی ـ تأویلی نموده است. پس مؤلفة اثبات عدم تعارض میان فلسفه و دین خود دارای چهار مؤلفه است: استفاده محتوایی از دین در فلسفه، اتخاذ رویکرد تطبیقی میان فلسفه و دین، اتخاذ رویکرد تأییدی ـ استشهادی از دین در فلسفه، و مواجهه عقلی ـ تأویلی با دین.
دستاورد گفتگوی خواجه با فلاسفه، طرح پرسشهای جدید، ارائۀ تصویر روشن از مسئله یا مشکل و جوانب آن، نقد و رد آراء خطا، تعیین نظریۀ صحیح، اخذ ایده، ارائۀ نظریههای نو و اعتمادبخشی و تأیید روش عقلی است. او از نقلهای بزرگان فلسفه استفاده میکند تا با استفاده از روش قیاسی برهانی یا به نقد و رد آنان بپردازد و پس از آن نظریهپردازی کند یا به تقویت و اثبات آنها همت گماشته یا از نقلهای غیردینی جهت گواهی و تأیید دیدگاه خویش بهره ببرد. نتایج گفتگوی خواجه با متکلمان عبارتند از شرح و توضيح آراء بوعلی برای ازبینبردن فهم نادرست از آنها، دفاع عقلانی از فلسفۀ مشائی و سینوی و نشاندادن ضعف آراء کلامی متکلمان اشعری ناقد ابنسینا. خواجه در مباحثه با عرفا و اهل تصوف، از عقلانیت سینوی حمایت نموده و نیز اولویت را به عقل فلسفی و استدلالگر داده و فقط هنگامی سخن آنان را میپذیرد که مستدل باشد.
هسته و محور مرکزی این الگو، عقل فلسفی و عقلانیت خواجه است و این خواجه است که مؤلفههای مذکور را انتخاب نموده و بر اساس عقل فلسفی خویش الگوی خود را پیادهسازی میکند. دو مؤلفه «رویکرد عقلی و بدون سوگیری در شرح و نقد» و «رعایت اخلاق در نقد» را میتوان مؤلفههای زمینهیی در تحقق الگوی دفاعی خواجه دانست.
پینوشتها
[1] * استادیار پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامی، قم، ایران؛ hesamaldin.momeni@gmail.com
تاریخ دریافت: 23/10/1402 تاریخ پذيرش: 2/12/1402 نوع مقاله: پژوهشی
منابع
ابراهیمی دینانی، غلامحسین (1385) ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، تهران: طرح نو.
ـــــــــــ (1393) نصیرالدین طوسی؛ فیلسوف گفتگو، تهران: هرمس.
ابنرشد (1377) تفسیر مابعدالطبیعة، تهران: حکمت.
ابنسینا (1375) شرح الإشارات و التنبیهات، قم: نشر البلاغة.
ـــــــــــ (1400) رسائل ابنسینا، قم: بیدار.
ـــــــــــ (1405) الشفاء، المنطق، البرهان، بکوشش طه حسین باشا، قم: كتابخانة آيتالله مرعشي نجفي.
ـــــــــــ (1958) الإشارات و التنبیهات مع شرح نصیرالدین الطوسی، تحقیق سلیمان دنیا، قاهره: دارالمعارف.
الأعسم، عبدالامیر (1980) الفیلسوف نصیرالدین الطوسی؛ (مؤسس المنهج الفلسفی فی علم الکلام الاسلامی)، بیروت: دار الاندلس.
بغدادی، ابوالبرکات (1373) المعتبر فی الحکمة، اصفهان: دانشگاه اصفهان.
حاجی خلیفه، مصطفی (1999) کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، مصطفی بن عبدالله، بیروت: دار الفکر.
حسنزاده آملی، حسن (1381) هزار و یک کلمه، قم: بوستان کتاب.
رازی، فخرالدین (1373) شرح عیون الحکمة، مقدمه و تحقیق محمد حجازی و احمدعلی سقا، تهران: موسسة الصادق.
ـــــــــــ (1404) شرح الفخر الرازی علی الاشارات (شرحی الاشارات)، قم: كتابخانة آيتالله مرعشي نجفي.
ـــــــــــ (1411) المباحث المشرقیة فی علم الالهیات و الطبیعیات، قم: بیدار.
سهروردی، شهابالدین (1383) حکمة الاشراق با شرح قطبالدین شیرازی، تصحیح عبدالله نورانی و مهدی محقّق، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
ـــــــــــ (1396) مجموعه مصنفات (المطارحات)، تصحیح هانری کربن، تهران: انجمن حکمت و فلسفه ایران.
شهرستانی، محمد (1405) مصارعة الفلاسفة، در: طوسی، خواجهنصیرالدین، مصارع المصارع، تحقیق حسن معزي، قم: كتابخانة آيتالله مرعشي نجفي.
طوسی، خواجه نصیرالدین (1335) فصول، رکنالدین محمدبنعلی گرگانیاسترآبادي، بکوشش محمدتقی دانشپژوه. تهران: دانشگاه تهران.
ـــــــــــ (1341) رسالة فی الجبر و الاختیار فی کلمات المحققین، قم: بینا.
ـــــــــــ (1361) اساس الاقتباس، تصحیح مدرس رضوی، تهران: دانشگاه تهران.
ـــــــــــ (1363) تصورات یا روضة التسلیم، تصحیح ایوانف، تهران: نشر جامی.
ـــــــــــ (1373) اوصاف الاشراف، مقدمه و تصحیح سید مهدی شمسالدین، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
ـــــــــــ (1374) آغاز و انجام، مقدمه، شرح و تعلیق حسن حسنزاده آملی، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
ـــــــــــ (1375) شرح الإشارات و التنبیهات، قم: نشر البلاغة.
ـــــــــــ (1383) اجوبة المسائل النصیریة، به اهتمام عبدالله نورانی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
ـــــــــــ (1405الف) تلخیص المحصّل، بیروت: دار الاضواء.
ـــــــــــ (1405ب) رسائل نصیرالدین طوسی، ضمن تلخیص المحصّل، بیروت: دار الاضواء.
ـــــــــــ (1405ج) مصارع المصارع، تحقیق حسن معزي، قم: كتابخانة آيتالله مرعشي نجفي.
ـــــــــــ (1408) تجرید المنطق، بیروت: موسسة الاعلمی للمطبوعات.
ـــــــــــ (1425) تجرید الاعتقاد، ضمن کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تصحیح، مقدمه و تعلیق حسن حسنزاده آملی. قم: مؤسسة النشر الاسلامی.
غزالی، ابوحامد (1382) تهافت الفلاسفة، تحقیق سلیمان دنیا، تهران: شمس تبریزی.
فنایی اشکوری، محمد (1394) درآمدی بر تاریخ فلسفۀ اسلامی، تهران: سمت و مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
محمدزاده، رضا؛ عبادی، احمد (1392) «نقش خواجه نصیرطوسی در تعامل پارادایمهای سهگانه فلسفه اسلامی»، متافیزیک، دوره 5، ش 15، ص 32ـ17.
ملاصدرا (1410) االحكمة المتعاليه فی لاسفار الاربعة، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
ملکزاده، بهنام؛ یوسفیان، حسن (1395) «روششناسي خواجه نصيرالدين طوسي در اثبات عقايد ديني»، معرفت کلامی، سال هفتم، بهار و تابستان، ش 1، ص 150ـ131.
نصر، سیدحسین؛ لیمن، الیور (1386) تاریخ فلسفۀ اسلامی، تهران: حکمت.
یزدانپناه، سیدیدالله؛ درگاهی، رضا (1391) «خواجه نصیرالدین طوسی و سطوح سهگانۀ کلامی، فلسفی و عرفانی در اندیشۀ او»، حکمت عرفانی، 1 (3)، ص 38ـ9.
[1] . «سوره نور، آیة 35».
[2] . خواجه در این رساله، احوال قیامت را بر اساس مشاهدۀ سالکان طریقت و نقلیات دینی بیان کرده است (ر.ک: طوسی، 1374: 1).
[3] . استاد حسنزاده آملی به نقل از استاد خویش علامهطباطبایی و وی به نقل از استادش سید حسین بادکوبهیی بیان میکند که شرح حکمةالاشراق قطبالدین شیرازی، تقريرات درس خواجه نصيرالدين طوسى است و خواجه مشرب اشراقی داشته است. چنانكه در مبحث علم اشارات، برخلاف شرطش در اول كتاب، با مبناى مشاء مخالفت و علم را به طريق اشراق كه فاعل بالرضا است، تقرير نموده است (حسنزاده آملی، 1381: 1/ 299-298).
[4] . «و لم يكن قصد محرر هذه الاوراق نصرة ابن سينا، و لا كسر المصارع، بل كان قصده سلوك طريق الحق و الانصاف» (طوسی، 1405 ج: 201).