A Short History of Sharḥ al-Manẓūmah and its Use as a Textbook in Iran and in the World
Subject Areas : Codicology and studies on the written legacy of Islamic philosophy and rational sciences
1 - Assistant Professor, Razavi Research Institute for Islamic Sciences, Islamic Research Foundation of Astane Quds Razavi, Mashhad, Iran
Keywords: Ḥakīm Sabziwārī, Sharḥ al-manẓūmah, Arjuzah (an ode-like short poem), reasons for endurance, Histories, teachers,
Abstract :
It is more than 200 years since the monumental book of Sharḥ al-manẓūmah was written by Mullā Hādī Sabziwārī, the prominent philosopher in the field of the Transcendent Philosophy. During these 200 years, this book has always functioned as one of the most important texts in various seminaries and philosophy centers in Iran and in the world, and no other work, whether in the style of Sharḥ al-manẓūmah itself or in another style, has ever been able to replace it. What has resulted in the fame and endurance of this book is, firstly, the supreme scientific and spiritual character of its writer and, secondly, its expression of content in the poetic style for the first time; its comprehensiveness in terms of various philosophical problems and views; its innovative style; its concise but precise nature; its frequent use as a textbook by its writer; the existence of various glosses and commentaries on this work, and its being used as a textbook by several prominent teachers over time. In this paper, while dealing with the place of Sharḥ al-manẓūmah among similar works and its advantages and reasons for longevity in academic centers, the authors have provided a report of the history of this book, the quality of its teaching in Iran and in the whole world, and introduced its distinguished teachers during different periods in different educational centers.
زندگینامۀ حضرت آیت الله العظمی علوی گرگانی (بیتا) قم: دفتر حضرت آیتالله علوی گرگانی.
آشتیانی، سیدجلالالدین (1360) «مقدمه»، در الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیة (صدرالمتألهین)، مشهد: مرکز نشر دانشگاهی.
آشتیانی، سیدجلالالدین (1376) رسائل حکیم سبزواری، تهران: اسوه.
آشتیانی، سیدجلالالدین؛ لاهیجی، محمدجعفر بن محمدصادق (۱۳۸۶) شرح رسالۀ المشاعر ملاصدرا، قم: بوستان کتاب.
احمدی طباطبایی، سیدمجید (1383) «شیخ محمود حلبی و مذهب تفکیک»، ضمیمۀ خردنامه همشهری، شمارۀ 22 و 23.
ادبی، محمدجواد (1389) «مقدمه» در در زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی شادروان استاد سیدمحمد مشکوة، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی انجمن.
اسراری، ولی الله (بیتا) رسالۀ اسراری (شرح حال حاج ملاهادی سبزواری)، بیجا.
امین، سید علینقی (1356) «حاج میرزا حسین علوی سبزواری»، مجله وحید، شمارۀ 213، ص33ـ30.
امین، سیدحسن (1387) «فاضل هاشمی، استاد فلسفه از زبان امین و شریعتی»، مجله حافظ، شمارۀ 58، ص20ـ19.
ایزدگشسب گلپایگانی، اسدالله (1345) شمس التواریخ، شرح احوال فقها و حکما و عرفا و شعرا و ادبا، اصفهان: نقش جهان.
بندرچی، محمدرضا (1368) «مقدمه»، در رجعت و معراج؛ بضمیمه هفت مقاله دیگر علامه رفیعی قزوینی، قزوین: طه.
پسندیده، محمود (1385) حوزه علمیۀ خراسان، مدارس علمیه مشهد، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی.
تهرانی، آقابزرگ (1408ق) الذریعة الی تصانیف الشیعة، قم: اسماعیلیان.
جبرئیلی، محمدصفر و دیگران (1397) نقش شیعه در پیدایش و گسترش دانش کلام اسلامی، قم: انتشارات امام علیبن ابیطالب(ع).
جلالی، غلامرضا (1374) «حکمت و فرزانگی (نگاهي به زندگاني مرحوم آقابزرگ حكيم)»، مجله نگاه حوزه، شمارۀ 3، ص13ـ10.
جلالی، غلامرضا و دیگران (1386) مشاهیر مدفون در حرم رضوی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی.
جواهر کلام، عبدالحسین(1382) تربت پاکان قم، شرح حال مدفونین در سرزمین قم، قم: انصاريان.
حائری یزدی، مهدی (1384) جستارهای فلسفی، تهران: مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفه ایران.
حسینی تهرانی، سیدمحمدحسین (1387) معادشناسی، قم: علامهطباطبایی.
حکیمی، محمدرضا (1377) مکتب تفکیک، تهران: نشر فرهنگ.
خامنهای، سیدعلی (1365) گزارشى از سابقۀ تاريخى و اوضاع كنونى حوزه علميه مشهد، كنگرۀ جهانى حضرت رضا عليهالسلام، آستان قدس رضوی.
خسروپناه، عبدالحسین و همکاران (1397) نقش شیعه در پیشرفت منطق و مکاتب حکمت اسلامی، قم: انتشارات امام علیبن ابیطالب (ع).
خلیلیان، حمید (1389) بوستان فضیلت، اصفهان: سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان.
خمینی، روح الله (1378) صحیفۀ امام، تهران: مؤسسۀ تنظيم و نشر آثار امام خمينی(ره).
خمینی، روح الله (1381) تفسیر سورۀ حمد، تهران: مؤسسۀ تنظيم و نشر آثار امام خمينی(ره).
رحمانی ولوی، مهدی؛ جغتایی، منصور (1383) تاریخ علمای بلخ، مشهد بنیاد پژوهشهای اسلامی.
رحیمی، محمد (1395) در طریق معرفت: مروری بر زندگی و خاطرات آیتالله سیدرضی شیرازی، تهران: سورۀ مهر.
رضانژاد (نوشین)، غلامحسین (1371) حکیم سبزواری، زندگیـ آثارـ فلسفه، تهران: سنائی.
رفاعی، عبدالجبار (۱۴۱۳ق) «تطور الدرس الفلسفی فی النجف الاشرف»، موسوعة النجف الاشرف، جعفر دجیلی، بیروت: دارالاضواء.
سبحانی تبریزی، جعفر و دیگران (1424ق) معجم طبقات المتکلمین، قم: مؤسسة امام صادق علیه السلام.
سبزواری، هادی بن مهدی (1369) شرحمنظومه، تصحیح و تعلیق حسن حسنزاده آملی، تهران: ناب.
سبزواری، هادی بن مهدی (بیتا/ الف) شرح اسماء الحسنی، بیجا.
سبزواری، هادی بن مهدی (بیتا/ ب) شرحمنظومه، قم: مصطفوی.
شیرازی، محمدمعصوم (1339) طرائق الحقائق، تصحیح محمدجعفر محجوب، تهران: کتابخانه بارانی.
صدوقیسها، منوچهر (1359) تاریخ حکماء و عرفای متأخر، تهران: انجمن حکمت و فلسفه ایران.
صدوقیسها، منوچهر (1360) «مقدمه» در اساس التوحید میرزا مهدی آشتیانی، تهران: مولی.
صدوقیسها، منوچهر (1381) تحریر ثانی تاریخ حکماء و عرفای متأخر، تهران: حکمت.
طالبیان شریف، حسن؛ عربشاهی، روحالله؛ عربشاهی، محمد (1394) احیاگر حوزۀ خراسان، تهران: آفاق.
طَرَب بن همای شیرازی اصفهانی، ابوالقاسم محمدنصیر (1342) دیوان طرب، با مقدمه و حواشی جلالالدین همایی، تهران: کتابفروشی فروغی.
غنی، قاسم (1367) یادداشتهای دکتر قاسم غنی، تهران: زوّار.
فاطمی موحد، حسن (1387) سينای فقاهت، قم: امير العلم.
قاسمی، رحیم (1393) «فیض نجف»، مقالات همایش بینالمللی میراث مشترک ایران و عراق، قم: مجمع ذخائر اسلامی.
گروهی از نویسندگان (1385) مدرس صالح، نکوداشت نیم قرن تکاپوی علمی آیت الله سید میرزا حسن صالحی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی.
مالستانی، عزیزالله (1400) نامه اعمال، زندگینامه خودنوشت، کابل: بنیاد اندیشه.
محقق، مهدی (1386) «مقدمه»، در زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی مرحوم حاج ملاهادی سبزواری، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
محقق، مهدی (1387) «مقدمه»، در زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی مرحوم آیتالله حاج میرزا ابوالفضل نجمآبادی، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
محقق، مهدی (1389) «مقدمه»، در زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی پروفسور ویلیام چیتیک، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
مهدوی، مصلحالدین (1386) اعلام اصفهان، اصفهان: سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان.
نقدی، رضا (1381) «تنديس ساده زيستي؛ نگاهي به زندگاني فيلسوف وارسته آقاشيخ هادي كدكني»، نگاه حوزه، شماره 81ـ80، ص143ـ140.
تاریخچۀ شرح منظومه و تدریس آن در ایران و جهان
محمدمهدی کمالی1
چکیده
بیش از دویست سال از تاریخ تألیف کتاب شرح منظومه، اثر برجستۀ فیلسوف مهم حکمت متعالیه، حاج ملاهادی سبزواری (1289ـ 1212ق) میگذرد. طی این دویست سال، این کتاب همواره یکی از مهمترین متون درسی حوزههای علمیه و مراکز فلسفی در ایران و جهان بوده و هست و هیچ اثری، چه با سبک و سیاق خود منظومه و چه با سبک و سیاقی دیگر، تا بحال نتوانسته جای آن را بگیرد. آنچه باعث شهرت و ماندگاری این کتاب شده، در درجۀ اول، شخصیت علمی و معنوی برجستۀ مؤلف آن است، و در درجۀ بعد، بیان مطالب در قالب نظم برای نخستینبار، جامعیت نسبت به همۀ مسائل، اشتمال بر آراء مختلف، نوآوری و ابتکار، ایجاز غیرمخل، تدریس مکرر توسط مؤلف، تصنیف حواشی و شروح متعدد بر آن، و وجود مدرسان برجسته در طی این دویست سال. در این مقاله ضمن پرداختن به جایگاه کتاب شرح منظومه در بین آثار مشابه، و امتیازات و علل ماندگاری آن در مراکز آموزشی، گزارشی از سرگذشت این کتاب و چگونگی تدریس آن در ایران و جهان ارائه شده و مدرسین برجستۀ آن را در ادوار مختلف و مراکز آموزشی متعدد را معرفی نمودهایم.
کلیدواژگان: حکیم سبزواری، شرحمنظومه، ارجوزه، تاریخچه، مدرسان، عوامل ماندگاری.
* * *
مقدمه
ارجوزهنگاری و منظومهنویسی در تاریخ علوم اسلامی، دارای پیشینهیی بسیار طولانی است. از آنجا که فراگیری و به خاطرسپاری مطالب مهم، سخت و دشوار است، یکی از روشهای خوب و ابداعی پیشینیان، بنظم درآوردن مطالب علمی بوده است. آثار منظوم در ادبیات، فقه، اصول، منطق، حکمت، ریاضیات و سایر علوم، آنقدر زیاد است که استقراء و ذکر و بررسی آنها پژوهشی مستقل میطلبد.
شرحمنظومه ملاهادی سبزواری (1289ـ1212ق) فیلسوف، عارف و شاعر مشهور دوران قاجار، یکی از آثار منظوم درباب منطق و حکمت است. حکیم سبزواری با انگیزۀ تلخیص و تنظیم مباحث منطقی و فلسفی، اهم مطالب این دو علم را بنظم درآورده و سپس به شرح موجز و مختصر آن بصورت مزجی اقدام نمود. وی متوجه این مطلب بود که آشنایی با رئوس حکمت و اقوال حکیمان، بخصوص حکمت متعالیه و آراء بلندمرتبۀ صدرالمتألهین، با توجه به کتابهای متداول حکمی و فلسفی، بسیار زمانبر، سخت و طاقتفرساست. اکثر این آثار، بسیار طولانی و مشتمل بر مباحث مفصل، پراکنده، تخصصی و گاه زائد هستند که کار فراگیران، بویژه محصلان ابتدایی را در آشنایی با هندسۀ معرفتی حکمت اسلامی، دشوار میکند. این کتاب تألیف شد تا خلاء فقدان یک متن آموزشی جمعوجور و مناسب را پر کند و درواقع دریچهیی به ورود فلسفه، قبل از خواندن کتابهای مفصل نظیر اسفار باشد. حکیم سبزواری با احاطهیی که به مباحث حکمی داشت و با ذوق و سلیقه و قریحه شاعری، موفق به انجام این کار شد.
سبزواری در این کتاب فلسفۀ مشاء فارابی و ابنسینا را با فکر اشراق سهروردی و تصوف ابنعربی آمیخته و در برخورد با اندیشههای فخرالدین رازی، به فلسفۀ خود چاشنی کلام زده و افکار فیلسوفان شیعی، همچون میرداماد، صدرالدین شیرازی، عبدالرزاق لاهیجی و فیض کاشانی را مورد بررسی و نقد قرار داده و در همۀ موارد، اندیشههای معقول خود را مستند و مستظهر به منقولات شرعی و آثار ائمه معصومین علیهم السلام، نموده است (محقق، 1386: 15).
وی ابتدا اهم مباحث حکمت و منطق را بنظم درآورد و سپس، خود به شرح آن اقدام نمود و پس از آن، بر مواردی که مشکل یا دارای ابهام بود، حاشیه نوشت. این کتاب بسرعت جای خود را در میان علاقمندان به مباحث فلسفی بازکرد و بزودی یکی از متون درسی حوزهها و سپس دانشگاهها گردید. بجرئت میتوان گفت از بدو خلق شرح منظومه که نزدیک به دویست سال از آن زمان میگذرد، هیچ کتابی نتوانسته از حیث روش، مبانی و جذابیت، جایگزین آن شود.
این کتاب مجموعهیی است حاوی دو قسمت؛ یک قسمت با نام اللئالی المنتظمه، به مباحث منطق اختصاص دارد و قسمت دوم، عصارۀ مباحث فلسفی حکمت متعالیه را در خود جای داده است که نام غرر الفرائد بخود گرفته است.
تاریخ نگارش شرح منظومه
حکیم سبزواری، ابتدا ارجوزه حکمت را بصورت نظم در 1049 بیت سرود که با این بیت شروع میشود:
یا واهب العقل لک المحامد الی جنابک انتهی المقاصد
و به این بیت ختم میگردد:
ورّخهــا یـراعـه الفصاحـه ختامهـا کبدوهـا الفلاحـة
مصرع پایانی این بیت اشاره به مادۀ تاریخ شروع و اتمام ارجوزه دارد. این مصرع به ابجد کبیر، عدد 1240 را نشان میدهد و بیانگر این مطلب است که شروع سُرایش و اتمام این مجموعه، در سال 1240 قمری، یعنی دو سال قبل از ورود حکیم به مشهد مقدس بوده است. تاریخ ولادت ملاهادی، 1212ق است و این بدانمعناست که حکیم در 28سالگی این ابیات را سروده است.
پس از سرایش ابیات حکمت، حکیم خود به شرح آن مبادرت نموده و این مهم از سال 1240ق آغاز و تا بیست و سوم رمضان المبارک 1261ق، یعنی بمدت 21 سال بطول انجامیده است. او خود در پایان شرح منظومه، مصرع اخیر را که ماده تاریخ شروع و ختم اصل ابیات است، مادۀ تاریخ شروع شرح ابیات دانسته و گفته است: مصراع اخیر مادۀ تاریخ شروع در تألیف منظومه است که همان سال 1240 است و همانا مؤلف فقیر از تسوید، این شرح در روز جمعه بیست و سوم ماه مبارک رمضان سال 1261 فراغت یافت (سبزواری، بیتا/ الف: 360).
اما ارجوزه منطق که مشتمل بر 493 بیت است و اول آن:
نحمد من علمنا بیاناً و قارن الکتاب و المیزاناً
و آخر آن:
ان نسبه ذی صرفة المغایرة کما اتحادیّتها المصادرة
پس از منظومۀ حکمت و بتدریج، در خلال تحریر شرح منظومه سروده شده است. حکیم خود در کتاب شرح الاسماء و در مبحث مغالطات شیطانی (صفحۀ 160)، برخی از ابیات منظومۀ منطق را در مبحث سفسطه و مغالطه عیناً نقل کرده و مینویسد:
و قد اشرت الیها فی المنظومة تسهیلاً للحفظ و فی نیتی ان أضیف منظومة فی المیزان الی التی فی الحکمیات، ان ساعدنی التوفیق (همو، بیتا/ ب: 1/160).
همچنین در شرح منظومه، در فریده خامسه، در ماهیت و لواحق آن مینویسد:
و فی منظومتی فی المنطق، التی فی نیتی اتمامها ان سادنی التوفیق ذکرت المطالب بقولی (همو، 1369: 2/ 331).
از مجموع این عبارات میتوان فهمید که اولاً، ابیات منطق یکباره سروده نشده و ثانیاً، این ابیات پس از ابیات حکمت، و در خلال تحریر شرح منظومۀ حکمت، سروده شده است. با توجه به مصرع آخر این ارجوزه ـ«کما اتحادیّتها المصادرة» که عدد 1262 را نشان میدهدـ میتوان حدس زد که اتمام سرایش ابیات منطق، سال 1362ق، یعنی یکسال پس از اتمام شرح قسمت حکمت بوده است. بالطبع شرح ابیات منطق، آخرین قطعۀ جورچین این مجموعه بوده که پس از سال 1362ق، شروع شده و حتماً چند سالی بطول انجامیده است، اما پایان آن مشخص نیست.
ناگفته نماند که حکیم سبزواری پس از اتمام شرح منظومه و در خلال تدریس، موارد متعددی حاشیۀ مهم بر این کتاب نگاشته که بر غنای هرچه بیشتر این مجموعه افزوده است.
شرح منظومه و جایگاه آن در متون آموزشی
چنانکه گذشت، منظومه از ابتدای تألیف آن تا به امروز، که از آن 200 سال میگذرد، همواره یکی از کتب درسی حوزهها و مراکز فلسفی بوده است. علت این امر، در خور تحقیق و بررسی است؛ بویژه وقتی که بدانیم منظومههای دیگری با همین سبک و سیاق و با هدف جایگزینی شرح منظومه حکیم سبزواری، نگاشته شده و حتی مؤلفان برخی از آنها، خود از اعاظم حکمت بودهاند. از باب نمونه به چند مورد از آنها اشاره میشود (تهرانی، 1408: 1/ 492ـ490):
ارجوزة فی الفلسفة الالهیة، اثر میرزاحسین علوی سبزواری (۱352ـ۱۲۶۸ق)، از برترین شاگردان حاج ملاهادی سبزواری که با این مطلع آغاز میشود:
سبحان من ألهم اسرار الحكم |
| أنفس الإنسان و ابدع القلم |
تحفة الحکیم، اثر شیخ محمد حسین غروی اصفهانی (1361ـ1296ق) معروف به کمپانی، که خود جامع معقول و منقول و از اعاظم حکمای الهی است. وی با این اندیشه که کتاب شرح منظومه حاج ملاهادی سبزواری دارای اشکالاتی در نحوۀ بیان و محتوای مطالب است، منظومهیی شبیه منظومۀ ملاهادی سروده که مشتمل بر یک دوره حکمت است. این کتاب که دارای 936 بیت است با این مطلع آغاز میشود:
یا مبدئ الكل إليك المنتهى لك الجلال والجمال و البها
و در ادامه
و سمتهــا بتحفــة الحكيـم معتصمـاً بالواهــب العليــم
قسمتهایی از این اثر توسط حکیم بارع، میرزا مهدی آشتیانی شرح داده شده و شرح کامل آن در سال 1423ق توسط سیدمحمدحسن مرعشی شوشتری، با عنوان المنهج القویم فی شرح تحفة الحکیم نگاشته شده است.
فیض الباری فی تهذیب منظومة السبزواری، اثری که با هدف اصلاح و تکمیل شرح منظومه تألیف شد، اما نتوانست جای آن را بگیرد. مؤلف این کتاب شخصی از فضلای نجف، بنام سیدمحمدعلیبن الحسین حسینی، مشهور به سیدهبةالدین شهرستانی (1386ـ1301ق) است که اعتقاد داشته حاج ملاهادی بدلیل اینکه عرب زبان نبوده، اشعارش ضعیف و دارای اشکال است. بهمین دلیل به اصلاح شعری ابیاتی از منظومه پرداخته که بزعم وی دارای ضعف یا رکاکت ترکیبی است و مابقی را بحال خود، باقی گذاشته است.
بعنوان نمونه بیت اول منظومه را که حاجی میگوید:
یا واهب العقل لک المحامد الی جنابک تنتهی المقاصد
اینگونه اصلاح میکند:
يا واهب العقل لك المحامد إلى فناك تنتهـي المقاصد
شمعات العلوم، ارجوزهیی در حکمت الهی است از مولی محمدحسن نائینی ـ صاحب کتاب گوهر شب چراغ ـ که مشتمل بر حدود هزار بیت شعر است.
کاشف الاسرار، ارجوزهیی در حکمت الهی است از شیخ محمدحسنبن زينالعابدين سبزواري، که با این مطلع آغاز میشود:
يا حسن الوجه و الاسم و الصفة لسنا عرفنا لک حق المعرفة
مؤلف در سال 1292ق سرودن آن را بپایان رسانده و در سال 1294ق، از شرح آن فارغ شده است.
مشارق الشمسین فی الطبیعی و الالهی، اثر شیخ محمدبن شیخ محمدطاهر سماوی نجفی (ت. 1294ق) که مطلع آن چنین است:
يا مبدع العقول و النفوس |
| و فاطر المعقول و المحسوس |
تکمله و اصلاح شرح منظومه، اثری از سیدمحمد عصار (1356ق) که یا هدف اصلاح و تکمیل شرحمنظومه تألیف شد، اما نتوانست جای آن را بگیرد1. وی در کتاب خود اشکالاتی بر سبزواری وارد ساخته و در برابر ابیات منظومه حاجی، ابیاتی از خود را پیشنهاد کرده است؛ ازجمله بجای:
معرف الوجود شرح الاسم و لیس بالحـد و لا بالرسـم
بیت زیر را پیشنهاد کرده است:
بداهة الوجود فی الاکوان مغن عن التعریف و البرهان
و بجای این بیت:
ان الوجود عندنـا اصیـل دلیـل مـن خالفنــا علیــل
بیت زیر را پیشنهاد کرده است:
اصالـة الماهیـة احتمالاً لایستحق البحث و الجدالاً
اینها چند نمونه از آثاری بود که با الهام از شرح منظومه و با هدف جایگزینی یا اصلاح آن، برشتۀ تحریر درآمدهاند، اما هیچکدام از آنها و حتی کتابهای دیگری که بعداً با سبک و سیاق دیگری تألیف شدند، نتوانستند جای شرح منظومه حاج ملاهادی سبزواری را بگیرند؛ این امر نشاندهندۀ جایگاه بیبدیل این کتاب در تاریخ فلسفۀ اسلامی است.
امتیازات شرح منظومه و دلیل ماندگاری آن
در مورد دلیل ماندگاری و بیبدیلی شرح منظومه، میتوان به عوامل درونی و بیرونی متعددی اشاره کرد. مقصود از عوامل درونی اموری است مربوط به محتوا و متن کتاب، و مقصود از امور بیرونی، اموری است خارج از محتوا و متن کتاب.
الف) عوامل درونی
1. بیان مطالب بصورت نظم: ارائۀ مطالب بصورت نظم که علاوه بر سهولت در حفظ مطالب، جذابیت فراگیری آن را دو چندان کرده است، یکی از مهمترین ویژگیهای این اثر است. البته بسیاری از آثار مشابه نیز این امتیاز را دارند.
2. جامعیت مسائل: از آغاز مباحث منطق گرفته تا امور عامه، الهیات بالمعنی الاخص، طبیعیات، نفسشناسی، معادشناسی و حتی اخلاق، در این کتاب آمده است.
3. اشتمال بر آراء بزرگان: احاطۀ بینظیر حکیم سبزواری به آثار و نظریات حکمی و فلسفی و حسن سلیقۀ وی، باعث شده اهم مطالب منطقی و فلسفی در این کتاب، به احسن وجه و در نهایت احکام و استواری، گردآوری و چینش شود. برخی معتقدند این کتاب علاوه بر اشتمال بر آراء سایر حکما، حاوی تمام هندسۀ معرفتی حکمت متعالیه، بنحو فشرده است؛ از اینرو آن را با عناوینی همچون بچه اسفار، عصارۀ اسفار یا روغن بادام اسفار توصیف کردهاند.
4. انطباق با روش و ذوق حکمت متعالیه: روش حکمت متعالیه، جمع بین برهان، عرفان و قرآن است. ملاصدرا با اعتقاد به هماهنگی این سه منبع در نشان دادن واقعیات، علاوه بر استدلال عقلی، از شواهد نقلی و ذوقیات قلبی نیز بهرۀ بسیار برده است. مباحث شرح منظومه نیز بر همین روش منطبق است و این کتاب، بر خلاف بسیاری از آثاری که پس از آن نگاشته شده، به سنت صدرایی پایبند بوده و در کنار استدلالات عقلی، سرشار از ذوق عرفانی و قرآنی است و همین بر جذابیت آن نزد پیروان حکمت متعالیه افزوده است. وجه دیگر تسمیۀ شرح منظومه به عناوین پیشگفتۀ همین نکته است.
5. ایجاز غیرمخل: پرهیز از اطناب و تأکید بر اختصار، یکی دیگر از ویژگیهای شرح منظومه است که ارتباط با آن و فراگیریش را آسانتر نموده است. لازم به ذکر است که همزمان و شاید پیش از شرح حکیم بر ارجوزه حکمت، فرزندش، ملامحمد نیز به نوشتن شرحی محققانه و مفصل بر آن اقدام کرد که مورد پسند حکیم قرار گرفت، اما در عین حال، بسبب تفصیل و اطناب فراوان، حکیم خود به نوشتن شرح ابیات اقدام کرد و گفت: «لولا التفصیل لکان شرح محمد حسناً» (رضانژاد، 1371: 208).
6. نوآوری و ابتکار: وجود تقریرات جدید، نظریات و براهین ابتکاری و نقد و تحلیل آراء ملاصدرا و دیگران، بر غنای این مجموعه افزوده است.
ب) عوامل بیرونی
1. شخص مؤلف: یکی از مهمترین مشخصههای یک کتاب خوب، داشتن مؤلفی توانا و شناخته شده است. ملاهادی سبزواری، فیلسوف و عارفی برجسته و اگر نگوییم برترین حکیم متأله پس از ملاصدرا، دستکم در زمرۀ چند حکیم تراز اول قرار دارد. جدا از مراتب علمی، جنبۀ معنوی و نفس کامله این شخصیت برجسته، بر گیرایی و ماندگاری اثر او افزوده است.
2. اولین در نوع خود: همیشه اولینها در یاد میماند. اگرچه سنت ارجوزهنویسی قدمتی کهن دارد، اما در حوزۀ حکمت و فلسفه، ظاهراً قبل از منظومۀ حکیم سبزواری، اثر دیگری وجود ندارد و همۀ آثار مشابه، پس از کتاب او نوشته شده است.
3. تدریس مکرر توسط خود مؤلف: حکیم سبزواری پس از تألیف منظومه، خود به تدریس آن پرداخت و چندین دورۀ متوالی در مشهد و سبزوار، منظومه را تعلیم داد. سبزوارى، هر روز، سه درس، در سطوح مختلف بيان میکرد: شرح منظومه، براى مبتديان؛ اسفار، براى متوسطان؛ و درس خصوصى براى خواص از اصحاب (سبزواری، 1369: 2/ 13). البته بعدها تدریس شرح منظومه و آمادهسازی مبتدیان برای ورود به اسفار را به ملامحمد، فرزندش، و برخی دیگر از شاگردان خود سپرد.
4. شرح کتاب توسط خود مؤلف: حکیم در ضمن تدریس و طی سالیانی دراز، خود به شرح و تحشیۀ کتاب همت گماشته و بهاحتمال قریب به یقین، ابهامات و اشکالات آن را تا حد ممکن، رفع و اصلاح نموده است. دیگر ارجوزههای مشابه، یا فاقد شرح مناسبند، یا شرح آن توسط شخصی غیر از مؤلف صورت گرفته است.
5. حواشی و شروح متعدد: شرح منظومه را نباید مانند یک اثر واحد دید. این اثر با حواشی و شروح و ترجمههای بسیاری که دارد، مجموعهیی غنی برای هر متعلم و معلمی است که براحتی نمیتوان آن را از متون درسی حذف، و کتابی دیگر جایگزین آن نمود. این کتاب قریب به پنجاه شرح و حاشیه و تعلیقه دارد که بر اهمیت آن افزوده است (رضانژاد، 1371: 225ـ207).
6. شاگردان مشهور و مدرسان برجسته و متعدد: برای شهرت و شناخته شدن یک استاد، علاوه بر ابعاد علمی، تواناییها و ویژگیهای فردی وی، شاگردان او نیز نقشی ویژه ایفا میکنند. ملاهادی سبزواری نزدیک به پنجاه سال در مشهد و سبزوار، به تعلیم و تربیت شاگرد پرداخت. نزدیک به هزار نفر از اقصی نقاط ایران و جهان، گرد او آمدند و از خرمن دانش او خوشه برداشتند که نزدیک صد نفر از آنها، افراد شاخص و شناخته شده هستند که خود، بعداً در شهر و دیارشان در زمرۀ مدرسان فلسفه درآمده و به ترویج یا تدریس شرح منظومه پرداختهاند (همان: 138ـ102؛ سبزواری، 1369: 2/ 18ـ12). این نهتنها باعث مطرح شدن بیش از پیش نام و آوازۀ حکیم سبزواری، بلکه باعث شهرت و جا افتادن هر چه بیشتر شرح منظومه، بعنوان یک متن درسی در مراکز حکمی ایران و جهان شد.
تاریخچه تدریس شرح منظومه
چنانکه گذشت، حکیم سبزواری خود پس از سرودن منظومه، به تدریس آن در مشهد و سبزوار مشغول شد و ضمن تدریس، به نوشتن شرح و حاشیه بر آن اقدام کرد. پس از حکیم، شاگردان او نیز به این مهم اشتغال ورزیدند و با رفتن به مناطق دیگر، کتاب منظومه را با خود بردند و بعضی به تدریس آن پرداختند. شرح منظومه نخست در مشهد و سبزوار و سپس در تهران، اصفهان، نجف، قم و دیگر مراکز حکمی، در زمرۀ کتب درسی درآمد.
1. مدرسان شرحمنظومه در سبزوار
در سبزوار، ابتدا خود حکیم سبزواری به تدریس شرح منظومه پرداخت، اما پس از مدتی، تدریس شرح منظومه را به برخی از شاگردان توانمند خویش سپرد و آنها در زمان حیات حکیم، این کتاب را تدریس میکردند. آخوند ملامحمد، فرزند ارشد و نابغۀ حکیم سبزواری و از بزرگترین تلامیذ او، یکی از این افراد بود که پیشتر گفتیم یکی از اولین شروح منظومه را تألیف کرد که جز از حیث تفصیل، مورد پسند حکیم قرار گرفت. آخوند ملامحمد، تا دو سال پس از فوت حکیم، در قید حیات بود و علاوه بر شرح منظومه، به تدریس اسفار و دیگر کتب فلسفی اشتغال داشت. وی در سال 1292ق در حدود 59 سالگی از دنیا رفت و فوت او، پس از فوت حکیم، لطمهیی شدید به حوزۀ فلسفی سبزوار وارد ساخت2.
پس از آخوند ملامحمد، نوبت به دیگر شاگردان حکیم سبزواری رسید. در این طبقه چند نفر را بطور ویژه میتوان نام برد که چراغ حکمت و فلسفه را بعد از حاجی و پسرش، در سبزوار تا مدتی روشن نگه داشتند: یکی میرزا حسین علوی سبزواری (1352ـ1267ق) معروف به «میرزا حسین کبیر» است که در معقول از شاگردان حاجی و فرزندش و در منقول، از بزرگترین شاگردان میرزای شیرازی بود. او بدرخواست حاج میرزا ابراهیم شریعتمدار، به ایران بازگشت و به تدریس علوم عقلی و نقلی پرداخت (امین، 1356: 33ـ30). دیگری، میرزا ابراهیم تهرانی معروف به «شیخ معلم» است که دکان عطاری داشت و پس از حکیم، شهرت حکمی و فلسفی او، همۀ حوزهها را فرا گرفت (اسراری، بیتا: 63ـ62؛ رضانژاد، 1371: 117ـ116 و 268). نفر سوم، شیخ اسماعیل تهرانی (1345ق) معروف به «افتخار الحکماء طالقانی» است. او صبحها در مطب، بيماران را درمان میكرد و عصرها براى طلاب، شرح منظومه، اسفار، حكمت اشراق، طب قديم، رياضى، بلاغت، اصول و موسيقى و ديگر علوم را درس میگفت (غنی، 1367: 1/42؛ رضانژاد، 1371: 116).
پس از این افراد، نوبت به نسل بعدی مدرسان شرح منظومه میرسد که آخرین حلقه از حکمای سبزوار قلمداد میشوند و بعد از آنها، حوزۀ فلسفی سبزوار فروغ خود را از دست داد. از این میان به نام سه نفر میتوان اشاره کرد: 1) میرزا محمد سبزواری اسراری (زنده در 1350ق) از نوادگان دختری آخوند ملامحمد، و پدر حاج شیخ محمد ملقب به «ولی الله اسراری»، است که حکمت را نزد جدش، ملامحمد آموخت (رضانژاد، 1371: 38 و 258). 2) فاضل هاشمی (1383ـ1307ق) که فلسفه را از میرزا حـسین عـلوی و افـتخار الحـکماء طالقانی فرا گرفت و سپس خود از مدرسان بزرگ علوم عقلی و نقلی در سبزوار شد، تا جاییکه در مقاطعی از زندگی، روزی شانزده درس تدریس میکند (امین، 1387: 20ـ19). 3) عبدالحکیم سبزواری (زنده در 1343ق)، نوۀ دختری حکیم سبزواری که حدود یازده سال از محضر حکیم جلوه در تهران استفاده نمود و در نجف اشرف، درس اسفار میگفت و پس از بازگشت، در سبزوار به تدریس علوم معقول و منقول مشغول شد (رضانژاد، 1371: 258ـ257).
2. مدرسان شرحمنظومه در مشهد
پیشتر گذشت که حکیم سبزواری در سال 1240ق، یعنی دو سال قبل از ورود به مشهد، از سرودن منظومۀ حکمت، فراغت یافته بود. حکیم قبل از مهاجرت به سبزوار، مدت پنج سال در مشهد در مدرسۀ حاج حسن به تدریس حکمت اشتغال داشت (همان: 77) و ابتدا در مشهد بود که منظومه را درس داد. در این ایام، اگرچه توجهی به فلسفه وجود نداشت و این مسئله باعث رنجش و مهاجرت حکیم از مشهد شد، اما در همین مدت کم، دو شاگرد برجسته را تربیت نمود که پس از حکیم، از مدرسان نامدار علوم عقلی در مشهد شدند و نسل دوم مدرسان شرح منظومه را تشکیل دادند.
ایندو شخص ملاغلامحسین شیخ الاسلام و میرزا محمد سروقدی بودند که افراد طبقۀ تالی، عمدتاً در محضر ایندو، فلسفه را آموختند (آشتیانی، 1386: 102). در کنار آندو، میتوان از ملاابراهیم سبزواری معروف به «وثوق الحکماء» نیز نام برد که دورۀ حکمت را در سبزوار نزد حاج ملاهادی گذراند و پس از آن، به مشهد آمد و به تدریس فلسفه پرداخت (همو، 1376: 56).
نسل سوم مدرسان شرح منظومه مقارن است با از دست رفتن فروغ حوزۀ فلسفۀ سبزوار و مرکزیت یافتن علوم عقلی در خراسان. این دوره را میتوان عصر طلایی حکمت و فلسفه در مشهد نامید که چند حکیم برجسته، همزمان در مشهد مشغول تدریس فلسفه و حکمت بودند:
1. محمدعلی خراسانی معروف به حاج فاضل خراسانی (1342ـ1260ق)، شاگرد ملاغلامحسین شیخالاسلام و میرزا محمد سروقدی، که مجتهدی مسلم بود و علاوه بر حوزۀ درس معقول و منقول، صاحب منصب قضا نیز بود (خامنهای، 1365: 24).
2. شیخ اسدالله یزدی (1341ـ1278ق) معروف به «هراتی». او دانشآموختۀ مکتب فلسفی تهران و شاگرد آقامحمدرضا قمشهای، آقاعلی مدرس زنوزی و میرزا ابوالحسن جلوه بود (صدوقیسها، 1359: 71؛ همو، 1381: 296ـ292).
3. محمدتقی شهيدي (۱۲۸۵ـ۱۳۵۵ق) معروف به «آقابزرگ حکیم»، از نوادگان میرزا مهدی شهید، عالم پرآوازه خطۀ خراسان. او هم شاگرد با واسطۀ حکیم سبزواری، از طریق ملاغلامحسین شیخالاسلام و میرزا محمد سروقدی است و هم نزد حکمای برجستۀ تهران، همچون میرزا ابوالحسن جلوه، میرزا هاشم اشکوری و حکیم کرمانشاهی تلمذ نموده و با تدریس متون مختلف حکمی، بیش از 23 سال تا هنگام ارتحال، رونقی خاص به حوزۀ علوم عقلی در مشهد بخشید (جلالی، 1374: 13ـ10).
4. شیخ حسن کاشانی معروف به «شیخ حسن کاشی». او همعصر سه حکیم فوقالذکر بود اما بلحاظ شهرت، در رتبۀ بعد از آنها قرار دارد. نامش در میان شاگردان آخوند کاشی دیده میشود (صدوقیسها، 1381: 416). وی در مدرسۀ میرزا جعفر به تدریس متون فلسفی همچون شرح منظومه حکیم سبزواری اشتغال داشته است (پسندیده، 1385: 168؛ صدوقیسها، 1381: 306).
5. سيدعباس شاهرودى (1341ق) او شاگرد ميرزا ابوالحسن جلوه بوده و در مشهد شرح تجرید و شرح منظومه درس میداده و به تسلط بر کتب فلسفه و مباني حکمي معروف بوده است (خامنهای، 1365: 25؛ جواهرکلام، 1382: 3/1383).
6. میرزا مهدی شهیدی (1354ـ1319ق). آقابزرگ حکیم، فرزندی بنام میرزا مهدی داشت که یکی دو سال قبل از پدر، از دنیا رفت. وی که شاگرد آقابزرگ و شیخ اسدالله یزدی بود، خود از مدرسان نامی مشهد محسوب میشد و دروسی نظیر شرح منظومه، اسفار و کفایه را تدریس میکرد. او از نوابغ عصر بود و بر شخصیتهایی برجسته همچون مطهری، برغم عمر کوتاه خود، تأثیرگذار بود (جلالی، 1374: 13ـ10).
پایان عصر این حکما، مقارن شد با ورود میرزا مهدی اصفهانی، صاحب مکتب تفکیک، به مشهد و رکود دوباره علوم عقلی در این شهر. با این حال، اگرچه چراغ فروزان حکمت بسیار کم شد و دورس فلسفی از رونق افتاد، اما هیچگاه خاموش نشد. طبقۀ بعدی مدرسان شرح منظومه در مشهد در دو جریان کاملاً متضاد با یکدیگر قرار میگیرند؛ عدهیی که جریان غالب را تشکیل میدهند، پیرو میرزا مهدی اصفهانی در مخالفت با فلسفه و عرفان بوده و مباحث فلسفی، ازجمله شرح منظومه را با رویکرد نقادانه درس میدادند. عدهیی نیز در مقابل این جریان، هرچند در حاشیه قرار گرفتند، اما بطور علنی یا مخفیانه، در ترویج فلسفه و حکمت کوشیدند.
ازجمله مدرسان مهم جریان اول میتـوان به شیخ غلامحسین محامی معـروف به «بادکوبهای» (1333ش) (جلالی و دیگران، 1386: 1/385)، شیخ محمود تولایی معروف به «حلبی» (1376ـ1279ش) (احمدی طباطبایی، 1383)، شیخ مجتبی قزوینی(1386ـ1318ق) (حکیمی، 1377: 259ـ242) و میرزا جواد تهرانی (1368ـ1283ش) (همان: 305)، اشاره کرد. در جریان دوم نیز افرادی نظیر شیخ سیفالله ایسی میانجی (1382ـ 1317ق) (حائری یزدی، 1384: 356؛ صدوقیسها، 1381، 383)، شیخ هادی کدکنی (1353ـ1275ش) (نقدی، 1381)، میرزا ابوالقاسم الهی (گروهی از نویسندگان، 1385: 72) و محمدرضا کلباسی (1383ـ1295ق) (طالبیان شریف و دیگران، 1394: 321) قرار دارند.
در طبقۀ بعدی میتوان از ابوالقاسم بلخی (1358ش) (رحمانی و جغتایی، 1383: 1/ 317)، شیخ حسن رحیمی (مالستانی، 1400: 291ـ290)، عبدالرحیم فیضگنابادی (1364ـ1276ش) (جلالی و دیگران، 1386: 328)، جعفر زاهدی جورابچی (1419ـ1335ق) (همان: 231)، مجتهدی سیستانی (1372ـ1311ش)، شیخ علی تهرانی (1401ـ1305ش)، سید علی جوهری (1391ش) و بویژه، سیدجلالالدین آشتیانی (1384ـ1304ش) نام برد که به تدریس شرحمنظومه اشتهار داشتند. سید جلالالدین آشتیانی با ورود به مشهد، به تدریس دروس فلسفه در دانشگاه و حوزه اقدام کرد و شاگردان فاضلی را تربیت کرد که عمدۀ مدرسان نسل اخیر شرح منظومه در مشهد را تشکیل میدهند.
3. مدرسان شرح منظومه در تهران
عدهیی از شاگردان حاج ملاهادی سبزواری، پس از تلمذ نزد استاد در سبزوار، به تهران مهاجرت کردند؛ همانها مروّج شرح منظومه شده و نسل اول مدرسان این کتاب در تهران را تشکیل میدهند. از آن جمله، عبارتند از: آقا میرزا محمدحسین سبزواری، میرزا اسدالله سبزواری (معلم فلسفۀ ادوارد براون)، حاج ملااسماعیل سبزواری، میرزاجعفرحکیم الهی لواسانی و میرزا شمسالدین حکیم الهی ثانی.
از میان این افراد، میرزا حسین سبزواری (1318ق) معروف به «حکیم ریاضی»، از همه مهمتر است. او که غیر از میرزا حسین علوی سبزواری سابق الذکر است، یکی از حکمای اربعۀ تهران قلمداد میشود که سالیان دراز، از صبح تا عصر، دروس مختلف حکمت و ریاضی را در مدرسۀ عبدالله خان، پشت مسجد شاه تهران، تدریس میکرد (شیرازی، 1339: 3/ 509). حکیم هیدجی (1339ـ1270ق) یکی از شاگردان او و میرزای جلوه است که از مدرسان نسل دوم شرح منظومه در تهران محسوب میشود و تعلیقۀ معروفی بر شرح منظومه سبزواری دارد. او سی سال در مدرسه منیریۀ تهران به تدریس دروس مختلف فلسفی، ازجمله شرح منظومه مشغول بوده است (حسینی تهرانی، 1387: 1/ 99).
سرآمد مدرسان نسل بعدی را باید میرزا مهدی آشتیانی (1372ـ1306ق) دانست. وی شاگرد میرزا هاشم اشکوری و میرزا حسن کرمانشاهی است که سالیانی بسیار، در مدرسۀ سپهسالار قدیم و همچنین در منزل خود در خیابان ری، کوچۀ مشاور، به تدریس دروس مختلف، ازجمله شرح منظومه مشغول بوده است (محقق، 1386: 4؛ همو، 1389: 8). میرزا مهدی در عنفوان جوانی منظومه میگفت. نقل است که آقا میرزا هاشم اشکوری با استماع غافلانه تدریس وی به او گفته بود: اگر شخص حاجی هم زنده بود بدین نحو درس نمیگفت (صدوقیسها، 1360: 11).
نسل سوم مدرسان شرح منظومه در تهران، افراد زیادی را شامل میشود؛ از جمله: سیدمحمدکاظم عصار (1395ـ1302ق) در مدرسههای صدر، عبدالله خان و سپهسالار، و دانشکدۀ الهیات؛ میرزا مهدی الهی قمشهای (1393ـ1319ق) در مدرسۀ سپهسالار و دانشکدۀ الهیات؛ میرزا ابوالحسن شعرانی (1393ـ1320ق) در منزل خود در سه راه سیروس؛ شیخ محمدتقی آملی (1391ـ1304ق)، صاحب حاشیه معروف بر شرح منظومه حکمت، در منزل خود واقع در چهارراه حسنآباد، به تدریس شرح منظومه مشغول بودهاند (محقق، 1389: 8). مهدی محقق طی سالهای 1327 تا 1330شمسی قسمتهای مختلف شرح منظومه سبزاری را نزد این چهار استاد فرا گرفته است (همو، 1386: 6).
همزمان با این اساتید و مقارن با دهۀ بیست شمسی، سیدمحمد مشکوة بیرجندی (1400ـ1319ق)، شیخ جواد مصلح (1419ـ1333ق)، و میرزا ابوالفضل نجمآبادی (1385ـ1317ق) نیز در مدرسۀ سپهسالار به تدریس شرح منظومه اشتغال داشتهاند (ادبی، 1389: 15و30؛ جواهرکلام، 1382: 1/254؛ محقق، 1387: 162).
مهمترین مدرسان نسل چهارم شرح منظومه را میتوان مهدی حائری یزدی (1378ـ1302ش)، استاد مطهری (1357ـ1298ش) (جواهر کلام، 1382: 1/255) و سیدرضی شیرازی (1400ـ1307ش) (رحیمی، 1395: 89) دانست که عمدتاً در مدرسۀ مروی و سپهسالار و دانشکدۀ الهیات به تدریس شرح منظومه اشتغال داشتند. در کنار این افراد، میتوان از آیتالله وحید خراسانی (محقق، 1386: 5)، آیتالله علوی گرگانی (1400ـ1318ش) (زندگینامه آیتالله العظمی علوی گرگانی، بیتا: 18)، علامه محمدتقی جعفری(1377ـ1302ش) و سیّدمحمّدتقی نقوی (1398ـ1308ش) نیز نام برد که مدتی به تدریس شرح منظومۀ منطق یا حکمت در تهران مشغول بودهاند.
4. مدرسان شرح منظومه در اصفهان
اولین مدرسان شرح منظومه در اصفهان را میتوان دو حکیم برجسته از آخرین حکمای نسل طلایی مکتب اصفهان دانست؛ یکی میرزا جهانگیرخان قشقایی (1327ق) و دیگری، آخوند محمد کاشی (1333ـ1249ق) که هر دو از شاگردان آقا محمدرضا قمشهای و ملاعبدالجواد خراسانی بودهاند. آندو حوزۀ درس پررونقی را در اصفهان تشکیل داده بودند و خصوصیات و ویژگیهای اخلاقی شبیه به هم داشتند. هر دو به تدریس کتب حکمی، ازجمله شرح منظومه مشغول بودند و صدها شاگرد از محضر آندو استفاده میکردند. درسِ شرح منظومه جهانگیر خان، بسبب کثرت شاگردان، در خارج از حجرۀ مدرسۀ صدر و در شبستان مسجد چارچی تشکیل میشد (طرب، 1342: 66 و۷۰؛ مهدوی، 1386: 2/ 403؛ قاسمی، 1393: 2/ 431). در کنار ایندو حکیم، میتوان از میرزا محمدعلی تویسرکانی اصفهانی (م1329ق) نیز نام برد که در آن دوره، شرح منظومه درس میداده و اسدالله ایزدگشسب در سال 1320ق، در اصفهان نزد او شرح منظومه خوانده است (ایزدگشسب، 1345: 66).
طبقۀ بعدی مدرسان شرح منظومه در اصفهان، عمدتاً از شاگردان دو حکیم یاد شده بودند و افراد زیادی را شامل میشود که همزمان، به تدریس دروس فلسفه، ازجمله شرح منظومه مشغول بودهاند. شیخ علی فقیه فریدنی (م1373ق) در مدرسۀ جده (مهدوی، 1386: 4/ 599)، شیخ محمد حکیم خراسانی (1355ق) در مدرسۀ صدر، سید صدرالدین هاطلی کوپایی (1372ق) در مدرسۀ صدر (خلیلیان، 1389: 91)؛ ملاعبدالجواد آدینهای، در مدرسۀ صدر و مسجد ذوالفقار (مهدوی، 1386: 4/ 125)، و شیخ محمود مفید (1382ـ1297ق) در مدرسۀ صدر بازار و چهار باغ (همان: 2/ 661)، تدریس میکردند.
پس از آنها نوبت به شیخ ابوالقاسم اشراقی قمشهای (1389ق)، شاگرد شیخ محمد حکیم خراسانی (همان: 1/ 324) و سید حسن مدرس هاشمی اصفهانی (همان: 3/ 159) رسید، و سرانجام شیخ حسین عشاقی که قبل از مهاجرت به قم و قبل از سال 1364ش، در اصفهان شرح منظومه تدریس میکرده است (همان: 2/ 777).
5. مدرسان شرح منظومه در قم
با توجه به تاریخچۀ صد سالۀ حوزۀ علمیه قم، بنظر میرسد آیتالله میرزا ابوالحسن رفیعی قزوینی اولین مدرس شرح منظومه در قم بوده است. استاد مطهری مینویسد:
پس از تأسیس حوزۀ علمیه قم در سال 1340ق بوسیلۀ مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، معظمله به قم مهاجرت کرد و ضمن استفاده از محضر آقای حائری، خود به تدریس شرح منظومه و اسفار ملاصدرا پرداخت فضلا از درسش استفاده میکردند. استاد بزرگ ما، آیتالله خمینی مدظله، شرح منظومه و قسمتی از اسفار را نزد او خوانده... (بندرچی، 1368: 8).
همچنین حکیم متأله، آیتالله میرزا علیاکبر مدرس یزدی (1344ق)، از شاگردان آقاعلی مدرس، که در اصفهان و سپس تهران، به تحصیل و تدریس فلسفه اشتغال داشت، در همین ایام به قم آمده و تا سال 1344ق که بدرود حیات گفت، به تدریس علوم معقول مشغول بود. عارف نامی، آیتالله محمدعلی شاهآبادی (1369ـ1292ق) نیز مدت هفت سال (1354ـ1347ق) از تهران به قم آمده و به تدریس منظومه در کنار سایر کتب عقلی و عرفانی پرداخت (آشتیانی، 1360: 140). امام خمینی و میرزا هاشم آملی، ازجمله شاگردان آنان در علوم عقلی هستند. میرزا مهدی امامی مازندرانی، معروف به «امیرکلایی» (1378ـ1297ق) نیز یکی دیگر از اساتید معقول و منقول این دوره بود که سید جلالالدین آشتیانی، بسفارش میرزا مهدی آشتیانی، شرح منظومه و نیمی از شوارق و مکاسب را نزد او خواند (جواهرکلام، 1382: 3/ 1857). وجود این چند حکیم برجسته که حلقۀ اول مدرسان علوم عقلی در قم را تشکیل میدادند، توانست فضای تنگ و بستۀ حوزۀ قم، بویژه در مخالفت با فلسفه را تعدیل کند (خمینی، 1381: 191ـ189؛ جبرئیلی و دیگران، 1397: 300).
در طبقۀ بعدی، نام دو مدرس بزرگ شاگردپرور بچشم میخورد که تأثیر بسزایی در گسترش علوم عقلی در حوزههای علمیه از خود بجای گذاشتند؛ امام خمینی و علامه طباطبایی. امام، قبل از آمدن آیتالله بروجردی به قم، مشغول تدریس شرح منظومه و اسفار و دروس سطح در قم بود (خمینی، 1378: 19/ 370) و علامه طباطبایی پس از اقامتی ده ساله در تبریز، به قم آمده، نخست منظومه و بعد، اسفار تدریس میکرد (فاطمی موحد، 1387: 227).
طبقۀ سوم، عمدتاً اختصاص به شاگردان ایندو استاد بزرگ دارد که شامل آیات عظام مطهری، علوی گرگانی، حسنزاده آملی، جوادی آملی، یحیی انصاری شیرازی، حسنعلی منتظری، سبحانی، شیخ یحیی انصاری شیرازی، قدرتالله وجدانی فخر (مهدوی، 1386: 2/ 1286) و مهدی حائرییزدی (حائرییزدی، 1384: 357؛ مهدوی، 1386: 3/ 1472) میشود.
6. تدریس شرحمنظومه در نجف
حوزۀ علمیه نجف در اعصار اخیر محل آمدوشد مجتهدان و حوزهیی نقلی بوده است که بیشتر در آن، فقه و اصول رواج داشته و کمتر میانهیی با علوم عقلی داشته است؛ در عین حال، بکلی از دروس حکمت و عرفان خالی نبوده است. مدرسان حکمت و عرفان در نجف اشرف، نوعاً از مهاجرین ایرانی و بویژه از شهرهای اصفهان، مشهد، سبزوار، شیراز و تهران بودهاند که برای تکمیل دانستههای فقهی و اصولی خود، به نجف مهاجرت نمودهاند.
بلحاظ تاریخی، اولین گزارش تدریس منظومه در نجف، مربوط به آخوند خراسانی است که در مسیر رفتن به نجف، ابتدا خیلی کوتاه در درس حکیم سبزواری در سبزوار حاضر شد و بعد، حدود هجده ماه در تهران، نزد میرزای جلوه و ملاحسن حکیم خویی (شاگرد ملاعبدالله زنوزی) فلسفه آموخت. بگفتۀ صدوقیسها، آخوند در اوایل ورود به عراق، به تدریس شرح منظومه و اسفار مشغول بود (خسروپناه و همکاران، 1397: 258). علاوه بر آخوند، از کنار نام ملاحسینقلی همدانی، دیگر شاگرد بزرگ حکیم سبزواری، نباید بسادگی گذشت. او با حضور خود در نجف، شاگردان خویش را با حکمت متعالیه ملاصدرا آشنا ساخت (رفاعی، 1413: ۱/۳۹)؛ هر چند شهرت او بیشتر بسبب ترویج مکتب عرفانی در این حوزه است.
در همان دوره، حکمای دیگری که عمدتاً دانشآموخته حوزۀ فلسفی تهران بودند ـ نظیر شیخ محمدباقر اصطهباناتی (1326ـ 1253ق) و آقا سیدحسین بادکوبهای (1358ق)ـ به نجف اشرف مهاجرت کردند و با حضور آنها در نجف، تدریس علوم عقلی در آنجا رونق گرفت و حکمای بزرگی چون محمدحسین غروی اصفهانی (1361ق) و علامه طباطبایی تربیت یافتند (سبحانی و دیگران، 1424: 5/ 247؛ جبرئیلی و دیگران، 1397: 299).
در این میان، سید حسین بادکوبهای (ف ۱۳۵۸) (استاد علامهطباطبایی) مهمترین شخصیت اثرگذار در تعلیم و نشر علوم عقلی در حوزۀ نجف بود که در کنار دیگر متون فلسفی، شرح منظومه نیز درس میداد (جواهر کلام، 1382: 3/ 1565). وی در حوزۀ فلسفی تهران درس آموخت و پس از مهاجرت به نجف، نزد استادان آن حوزه فقه و اصول فرا گرفت؛ سپس به تدریس متون فلسفی همت گماشت.
از دیگر اساتید فلسفه نجف اشرف در این دوره، آقا شیخ علیمحمد نجفآبادی، شاگرد جهانگیر خان و آخوند کاشی، است که از اساتید شرح منظومه آیتالله غروی و شیخ محمدحسین کاشف الغطاء محسوب میشد (صدوقیسها، 1359: ۱۰۳).
شیخ مرتضی طالقانی (1363ـ1274ق) از دانشآموختگان مکتب تهران و اصفهان و معاصر آقا سیدحسین بادکوبهای است که شاگردی چون علامه جعفری را به جهان علم تقدیم کرده است. او نیز بسیاری از متون فلسفی ازجمله شرحمنظومه را درس میگفته است.
در نسل بعدی، بسیاری از فضلای نجف شرح منظومه را نزد شیخ صدرا بادکوبهای خواندند (مهدوی، 1386: 1/ 317). از دیگر مدرسان شرح منظومه در این نسل، میتوان از محمدتقی آملی، فیضگنابادی (جلالی و دیگران، 1386: 1/ 328)، سیدعبدالکریم کشمیری (1419ـ1335ق) (جواهر کلام، 1382: 2/ 973)، سیدعلی جوهری (1391ش) و مهدی حائرییزدی (همان: 4/2081) نام برد.
لازم به یادآوری است که تعلیم و تعلم شرح منظومه اختصاص به مراکز بیان شده نداشته و در بسیاری از شهرهای دیگر، همچون شیراز، همدان، قوچان، قزوین و... یا حتی برخی کشورهای دیگر غیر از عراق، همچون افغانستان، هند، ژاپن، کانادا، لبنان و غیره، بطور متفرقه، تدریس شده و میشود. همچنین ذکر این نکته لازم است که آنچه از نام مدرسین شرح منظومه بیان شد، اولاً، اختصاص به مدرسین معروف آن دارد و نام همۀ مدرسین شرح منظومه در این وجیزه نیامده است، ثانیاً، بلحاظ زمانی به مدرسین معاصر و در قید حیات شرحمنظومه پرداخته نشده است.
جمعبندی و نتیجهگیری
با توجه به آنچه گذشت، معلوم میشود که کتاب شرح منظومه در 200 سال اخیر، نقشی بیبدیل در آموزش فلسفه در میان طرفداران علوم عقلی ایفا نموده است. اغلب کسانیکه در دو قرن اخیر فلسفه آموختهاند، آن را با شرح منظومه آغاز نموده و بعد بسراغ کتابهای دیگر رفتهاند. همچنین، آنها که خواستهاند آشنایییی اجمالی با فلسفه پیدا کنند، از میان اینهمه آثار فلسفی، شرح منظومه را برگزیدهاند. بیشتر مدرسان نیز با تدریس شرح منظومه، تعلیم فلسفه را آغاز نمودهاند؛ حتی آنها که خواستهاند فلسفه را نقد کنند کتاب شرح منظومه را محور بررسی و نقد خود قرار دادهاند. در خارج از کشور نیز آنها که بدنبال آشنایی با فلسفۀ اسلامی هستند، در کنار کتابهای تاریخ فلسفۀ اسلامی، بسراغ شرح منظومه که توسط مهدی محقق و پروفسور ایزوتسو توشیهیکو به زبان انگلیسی و بعد به زبانهای دیگر ترجمه شده، میروند. با توجه به جایگاه و پیشینۀ غنی که شرح منظومه و تدریس آن در ایران و جهان دارد، و با توجه به این همه شرح و تعلیقه و حاشیهیی که بر این کتاب نوشته شده است و اساتیدی که نسل در نسل به تدریس آن پرداختهاند، حذف آن از چرخۀ آموزش بدون جایگزین مناسب، نه منطقی است و نه آسان. البته وجود امتیازات مذکور، بمعنای عدم نقص یا کاستی در این کتاب نیست، چراکه هرگونه کار بشری، هر چند کامل و پربار باشد، از نقص و خلل مبرا نیست. بهرحال، در نگارش کتابهای جدید فلسفی با رویکرد آموزشی، باید به امتیازها و کاستیهای متون سنتی، ازجمله شرح منظومه توجه کرد. در کنار بررسی ادبی و محتوایی شرحمنظومه، پیشینه غنی و تاریخچۀ تدریس آن که در این مقاله مورد بررسی قرار گرفت، کمک قابل توجهی به شناخت نقاط قوت و ضعف آن نموده و باید در فرایند تهیه آثار و متون آموزشی جدید، مدنظر قرار گیرد.
پینوشتها
[1] . استادیار پژوهشکده علوم اسلامی رضوی، بنیاد پژوهشهای اسلامی، مشهد، ایران؛ kamali@islsmic-rf.ir
تاریخ دریافت: 30/8/1402 تاریخ پذيرش: 9/10/1402 نوع مقاله: پژوهشی
منابع
زندگینامۀ حضرت آیت الله العظمی علوی گرگانی (بیتا) قم: دفتر حضرت آیتالله علوی گرگانی.
آشتیانی، سیدجلالالدین (1360) «مقدمه»، در الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیة (صدرالمتألهین)، مشهد: مرکز نشر دانشگاهی.
ــــــــــ (1376) رسائل حکیم سبزواری، تهران: اسوه.
آشتیانی، سیدجلالالدین؛ لاهیجی، محمدجعفر بن محمدصادق (۱۳۸۶) شرح رسالۀ المشاعر ملاصدرا، قم: بوستان کتاب.
احمدی طباطبایی، سیدمجید (1383) «شیخ محمود حلبی و مذهب تفکیک»، ضمیمۀ خردنامه همشهری، شمارۀ 22 و 23.
ادبی، محمدجواد (1389) «مقدمه» در در زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی شادروان استاد سیدمحمد مشکوة، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی انجمن.
اسراری، ولی الله (بیتا) رسالۀ اسراری (شرح حال حاج ملاهادی سبزواری)، بیجا.
امین، سید علینقی (1356) «حاج میرزا حسین علوی سبزواری»، مجله وحید، شمارۀ 213، ص33ـ30.
امین، سیدحسن (1387) «فاضل هاشمی، استاد فلسفه از زبان امین و شریعتی»، مجله حافظ، شمارۀ 58، ص20ـ19.
ایزدگشسب گلپایگانی، اسدالله (1345) شمس التواریخ، شرح احوال فقها و حکما و عرفا و شعرا و ادبا، اصفهان: نقش جهان.
بندرچی، محمدرضا (1368) «مقدمه»، در رجعت و معراج؛ بضمیمه هفت مقاله دیگر علامه رفیعی قزوینی، قزوین: طه.
پسندیده، محمود (1385) حوزه علمیۀ خراسان، مدارس علمیه مشهد، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی.
تهرانی، آقابزرگ (1408ق) الذریعة الی تصانیف الشیعة، قم: اسماعیلیان.
جبرئیلی، محمدصفر و دیگران (1397) نقش شیعه در پیدایش و گسترش دانش کلام اسلامی، قم: انتشارات امام علیبن ابیطالب(ع).
جلالی، غلامرضا (1374) «حکمت و فرزانگی (نگاهي به زندگاني مرحوم آقابزرگ حكيم)»، مجله نگاه حوزه، شمارۀ 3، ص13ـ10.
جلالی، غلامرضا و دیگران (1386) مشاهیر مدفون در حرم رضوی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی.
جواهر کلام، عبدالحسین(1382) تربت پاکان قم، شرح حال مدفونین در سرزمین قم، قم: انصاريان.
حائری یزدی، مهدی (1384) جستارهای فلسفی، تهران: مؤسسۀ پژوهشی حکمت و فلسفه ایران.
حسینی تهرانی، سیدمحمدحسین (1387) معادشناسی، قم: علامهطباطبایی.
حکیمی، محمدرضا (1377) مکتب تفکیک، تهران: نشر فرهنگ.
خامنهای، سیدعلی (1365) گزارشى از سابقۀ تاريخى و اوضاع كنونى حوزه علميه مشهد، كنگرۀ جهانى حضرت رضا عليهالسلام، آستان قدس رضوی.
خسروپناه، عبدالحسین و همکاران (1397) نقش شیعه در پیشرفت منطق و مکاتب حکمت اسلامی، قم: انتشارات امام علیبن ابیطالب (ع).
خلیلیان، حمید (1389) بوستان فضیلت، اصفهان: سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان.
خمینی، روح الله (1378) صحیفۀ امام، تهران: مؤسسۀ تنظيم و نشر آثار امام خمينی(ره).
ــــــــــ (1381) تفسیر سورۀ حمد، تهران: مؤسسۀ تنظيم و نشر آثار امام خمينی(ره).
رحمانی ولوی، مهدی؛ جغتایی، منصور (1383) تاریخ علمای بلخ، مشهد بنیاد پژوهشهای اسلامی.
رحیمی، محمد (1395) در طریق معرفت: مروری بر زندگی و خاطرات آیتالله سیدرضی شیرازی، تهران: سورۀ مهر.
رضانژاد (نوشین)، غلامحسین (1371) حکیم سبزواری، زندگیـ آثارـ فلسفه، تهران: سنائی.
رفاعی، عبدالجبار (۱۴۱۳ق) «تطور الدرس الفلسفی فی النجف الاشرف»، موسوعة النجف الاشرف، جعفر دجیلی، بیروت: دارالاضواء.
سبحانی تبریزی، جعفر و دیگران (1424ق) معجم طبقات المتکلمین، قم: مؤسسة امام صادق علیه السلام.
سبزواری، هادی بن مهدی (1369) شرحمنظومه، تصحیح و تعلیق حسن حسنزاده آملی، تهران: ناب.
ــــــــــ (بیتا/ الف) شرح اسماء الحسنی، بیجا.
ــــــــــ (بیتا/ ب) شرحمنظومه، قم: مصطفوی.
شیرازی، محمدمعصوم (1339) طرائق الحقائق، تصحیح محمدجعفر محجوب، تهران: کتابخانه بارانی.
صدوقیسها، منوچهر (1359) تاریخ حکماء و عرفای متأخر، تهران: انجمن حکمت و فلسفه ایران.
ــــــــــ (1360) «مقدمه» در اساس التوحید میرزا مهدی آشتیانی، تهران: مولی.
ــــــــــ (1381) تحریر ثانی تاریخ حکماء و عرفای متأخر، تهران: حکمت.
طالبیان شریف، حسن؛ عربشاهی، روحالله؛ عربشاهی، محمد (1394) احیاگر حوزۀ خراسان، تهران: آفاق.
طَرَب بن همای شیرازی اصفهانی، ابوالقاسم محمدنصیر (1342) دیوان طرب، با مقدمه و حواشی جلالالدین همایی، تهران: کتابفروشی فروغی.
غنی، قاسم (1367) یادداشتهای دکتر قاسم غنی، تهران: زوّار.
فاطمی موحد، حسن (1387) سينای فقاهت، قم: امير العلم.
قاسمی، رحیم (1393) «فیض نجف»، مقالات همایش بینالمللی میراث مشترک ایران و عراق، قم: مجمع ذخائر اسلامی.
گروهی از نویسندگان (1385) مدرس صالح، نکوداشت نیم قرن تکاپوی علمی آیت الله سید میرزا حسن صالحی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی.
مالستانی، عزیزالله (1400) نامه اعمال، زندگینامه خودنوشت، کابل: بنیاد اندیشه.
محقق، مهدی (1386) «مقدمه»، در زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی مرحوم حاج ملاهادی سبزواری، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
ــــــــــ (1387) «مقدمه»، در زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی مرحوم آیتالله حاج میرزا ابوالفضل نجمآبادی، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
ــــــــــ (1389) «مقدمه»، در زندگینامه و خدمات علمی و فرهنگی پروفسور ویلیام چیتیک، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
مهدوی، مصلحالدین (1386) اعلام اصفهان، اصفهان: سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان.
نقدی، رضا (1381) «تنديس ساده زيستي؛ نگاهي به زندگاني فيلسوف وارسته آقاشيخ هادي كدكني»، نگاه حوزه، شماره 81ـ80، ص143ـ140.
[1] . مهدی محقق مینویسد:
در کتابخانه آستان قدس رضوی به نسخهیی خطی از سیدمحمد عصار (پدر استاد بزرگوارم، سیدمحمد کاظم عصار) برخوردم که در آن به نقد شرح منظومه سبزواری پرداخته و نحوۀ عرضۀ مطالب فلسفی را بگونهیی دیگر پیشنهاد کرده است. من در این اندیشه بودم که ایرادات او را در تعلیقات کتاب شرح منظومه بیاورم و این تصمیم را با استادم عصار، در میان گذاشتم و یقین داشتم از این که اثری از پدر او چاپ و منتشر خواهد شد خوشحال میشود و مرا به این عمل تشویق مینماید. وقتی این امر را بر او عرضه داشتم رنگ چهره خندان و مُعصفر او، زرد و مُزعفر گردید و حالت ناخشنودی در سیمایش آشکار گشت و در همان حال، گفت: «نورانیت حاجی را با این ابیات نمیتوان پوشانید و من در سفری که به خراسان رفتم، آقا چند صفحهیی از این کتاب را بر من خواند که من یارای شنیدن بقیه آن را نداشتم و ایشان هم بر موضع طرفداری من از حاج ملاهادی واقف گشتند و سخن را دنبال نفرمودند...
با یک نظر اجمالی میتوان حکم کرد که در این اختلاف پدر و فرزند، حق با دومی بوده است و گفتۀ ارسطو را بیاد میآورد که گفته است، حق و افلاطون، هر دو را دوست دارم، ولی حق را بیشتر دوست دارم (محقق، 1386: 21ـ19).
[2] . شاهزاده جناب که شاگرد سبزواری و از ایل قاجار بود، هنگام تشییع جنازه آخوند، بسر میزده و فریاد میکشیده که:
ما شاگردان تاکنون خود را به وجود تو تسلیت میدادیم و میگفتیم:
چون که گل رفت و گلستان شد خراب بوی گل را از که جوییم از گلاب
الحال که گل حیات تو پژمرده و رشته عمرت گسسته شد، به کدام شخص دلخوش باشیم و دیگر به چه امید در این شهر توان بود (اسراری، بیتا: 70ـ69؛ رضانژاد، 1371: 105ـ104).