The relationship between decision-making styles and competitive advantage in small and medium enterprises
Subject Areas : Special
1 -
Keywords:
Abstract :
The aim of this study was to investigate the relationship between modes of decision-making is a competitive advantage for small industries in west Azarbaijan province. The licensed Food Research of Industrial Estates in West Azarbaijan is considered as the population. Due to limited population, the census method used. Reliability was assessed using Cronbach's alpha reliability coefficient of the test light Decision (752/0) and competitive advantage (857/0) is estimated. After collecting the questionnaires, the resulting data using descriptive and inferential statistics such as Pearson's correlation test was analyzed by spss software. Hypothesis test results confirm the main hypothesis and sub hypothesis suggests. In other words, there is a significant relationship between decision-style small industries with competitive advantage in West Azarbaijan Province, and there is a significant relationship between Decision style and entrepreneurial, adaptive planning, competitive advantage for small and medium industries in West Azarbaijan .
بررسی رابطه بین سبکهای تصمیمگیری با مزیت رقابتی در شرکتهای کوچک و متوسط شهرکهای صنعتی استان آذربایجان غربی
ناصر پور صادق
استادیار، دانشگاه دفاع ملی،تهران
تاریخ دریافت:24/1/92 تاریخ پذیرش:16/5/92
چکیده:
هدف تحقیق حاضر بررسی رابطه بین سبکهای تصمیمگیری با مزیت رقابتی صنایع کوچک استان آذربایجانغربی میباشد. جامعه آماری تحقیق حاضر کلیه شهرکهای صنعتی استان آذربایجانغربی بخش مواد غذایی دارای مجوز فعالیت از شرکت شهرکهای صنعتی است که به علت محدود بودن جامعه آماری، از روش سرشماری استفاده شده است. ابزار جمع آوری اطلاعات، پرسشنامه محقق ساخته است. جهت بررسی پایایی ابزار سنجش از آزمون آلفای کرونباخ استفاده شده شد که ضریب پایایی سبکهای تصمیمگیری (752/0) و مزیت رقابتی(857/0) برآورد شده است. و پس از جمعآوری پرسشنامهها، دادههای حاصله با استفاده از روشهای آماری توصیفی و استنباطی ازجمله آزمون همبستگیr پیرسون با استفاده از نرم افزار spss تجزیه و تحلیل شد. نتایج حاصل از آزمون فرضیهها، نشان دهنده تأیید فرضیه اصلی و تأیید فرضیههای فرعی می باشد. به عبارتی دیگر، بین سبکهای تصمیمگیری با مزیت رقابتی صنایع کوچک استان آذریایجانغربی رابطه معناداری وجود دارد و بین سبکهای تصمیمگیری کارآفرینی، انطباقی، برنامهریزی با مزیت رقابتی صنایع کوچک و متوسط استان آذریایجانغربي رابطه معناداری وجود دارد.
واژگان کلیدی: رقابت ؛ وضعیت رقابتی؛ سبک تصمیمگیری؛ شرکتهای کوچک و متوسط
مقدمه
فرآیند تصمیمگیری دارای ماهیت پویایی است که منعکس کننده همافزایی موجود است که میتواند در خلال یک فرآیند به وقوع بپیوندد و این همافزایی میتواند در شرایطی که مدیران مجبور هستند تصمیات استراتژیک اتخاذ نمایند نقش مهمی داشته باشد زیرا میتواند پایه موفقیتسازی باشد. در چشم انداز قرن 21 بنگاهها در یک وضعیت رقابتی و پیچیده ناشی از عوامل متعدد نظیر جهانی شدن، توسعه تکنولوژی و سرعت فزاینده انتشار تکنولوژیهای جدید قرار گرفتهاند در چارچوب این چشم انداز جدید بنگاهها برای بقا و پیشرفت خود باید متفاوت از
قبل عمل کنند بنگاهها باید به دنبال منابع جدید مزیت رقابتی باشند و اشکال جدید رقابت را به کار گیرند که خود نیازمند درک روشن از ماهیت و پویاییهای رقابت است. از این رو سازمانهایی موفقتر هستند که دارای مزیت رقابتی باشند و مزیت رقابتی هم عاملی است که سبب ترجیح سازمان بر رقیب از سوی مشتری میشود لذا استراتژی اثربخش باید بتواند برای شرکت مزیت رقابتی و برای مشتریان ارزش بیشتری نسبت به رقبا بیافزاید. منشأ اصلی و اولیه موفقیت و کامیابی، شکست و اضمحلال سازمانها در تصمیمات، الگو و کیفیت تصمیم گیری
سازمان نهفته است. مدیران که مسئول نهایی کلیه تصمیمات اتخاذ شده هستند در واقع با تصمیمگیری خود امکان حرکت، هدایت، و تحول سازمان را فراهم می کنند[1].مزیت رقابتی وضعیتی است که یک بنگاه را قادر میسازد با کارایی بالاتر و بکارگیری روشهای برتر، محصول را با کیفیت بالاتر عرضه نماید و در رقابت با رقبا سود بیشتری را برای بنگاه فراهم آورد. یک واحد اقتصادی زمانی دارای مزیت رقابتی است که بتواند به دلایل خاص که ناشی از ویژگیهای آن واحد است (مانند وضعیت مکانی، تکنولوژی، پرسنلی و...) به طور مداوم تولیدات خود را نسبت به رقبایش با هزینه پایینتر و کیفیت بالاتر عرضه کند[2].برای کسب مزیت رقابتی راهکارهای زیادی وجود دارد که لازم است به تناسب شرایط فرهنگی، سیاسی، انسانی و ساختاری راهکارهای مناسبی بکار گرفته شود. در مبانی نظری بازاریابی زمانی یک شرکت به مزیت رقابتی دست مییابد که به واسطه کالا و خدماتی که ارایه میکند ارزش بیشتری را برای مشتریانش در قیاس با شرکتهای رقیب ایجاد کند. کار اصلی تصمیمگیرنده دریافت اطلاعات دقیق و به روز از محیط سازمان و تشخیص فرصتهای موجود و نهایتاً تخصیص به موقع منابع سازمانی به فرصتها جهت تصاحب منفعت نهفته در فرصتها به نفع سازمان زودتر از رقباست. لذا هرچه محیط سازمانها پیچیده و غیرقابل پیشبینی شود؛ تصمیمگیری نیز سختتر و پیچیدهتر میشود از این رو؛ انتخاب شیوه مناسب تصمیمگیری به سازمان این امکان را میدهد که بتواند استراتژیهای مناسبتر را نسبت به شرکتهای رقیب تدوین و به اجرا درآورد که از مزیت رقابتی بالاتری برخوردار باشد. امروزه علیرغم آشکار شدن اهمیت فزاینده مدل تصمیمگیری مدیران در اثربخشی شرکتها؛ لیکن هنوز در اکثر شرکتهای کوچک و متوسط کشور از مدلهای تصمیمگیری سنتی بدون توجه خاص به پیچیدگیها و تغییرات عوامل محیطی استفاده میشود و این امر شرکتها را در میدان رقابت؛ نه تنها رقابتپذیر ننموده بلکه زمینه را برای پیشی گرفتن رقبا مهیا نموده است. از این رو چگونگی تصمیمگیری مدیران در شرکتهای کوچک و متوسط استان آذربایجان غربی جهت کسب مزیت رقابتی مسأله این تحقیق است. لذا هدف اصلی تحقیق حاضر بررسی ارتباط بین سبکهای تصمیمگیری بر مزیت رقابتی در صنایع کوچک و متوسط استان آذربایجانغربی میباشد که در این راستا اهداف فرعی زیر دنبال میشود.
1.تعیین ارتباط سبک تصمیمگیری کارآفرینانه با مزیت رقابتی در صنایع کوچک و متوسط استان آذربایجانغربی
2.تعیین ارتباط سبک تصمیمگیری انطباقی با مزیت رقابتی در صنایع کوچک و متوسط استان آذربایجانغربی
3.تعیین ارتباط سبک تصمیمگیری برنامهریزی با مزیت رقابتی در صنایع کوچک و متوسط استان آذربایجانغربی
در تحقيق حاضر براي بررسي رابطه بین سبکهای تصمیمگیری و مزیت رقابتی از نظريه هنری مینتزبرگ به عنوان چارچوب نظري استفاده شده است. بر اساس نظر هنری مینتزبرگ، مشخصترین سبکهای تصمیمگیری استراتژیک عبارتند از کارآفرینی، تعدیلی و برنامهریزی.
سبکهای کارآفرینی: در این سبک از تصمیمگیری استراتژیک، استراتژی توسط یک فرد مقتدر طراحی میشود. در این سبک بر فرصتها تمرکز و تأکید میشود و مشکلات در درجه دوم و بعدی اهمیت قرار دارند. هدایت استراتژی بر عهده طراح آن است که در قالب تصمیمهای بزرگ و شجاعانه متبلور میشود. آرمان غالب، رشد شرکت است.
سبک تعدیلی: در این سبک تعدیلی که گاهی از آن با نام سبک ترکیبی نیز یاد میکنند، به جای بررسیهای گسترده و فعال برای کشف فرصتهای جدید، برای مشکلات موجود راهحلهای انطباقی ارائه میشود.
سبک برنامهریزی: این سبک تصمیمگیری استراتژیک شامل موارد زیر میشود : جمعآوری هدفمند اطلاعات مناسب برای تجزیه و تحلیل موقعیت، خلق استراتژیهای جایگزین عملی و ممکن، و انتخاب عاقلانه و معقول و مناسبترین استراتژی. در این سبک تصمیمگیری، هم برای کشف فرصتهای جدید، تحقیقات فعال گستردهای انجام میشود و هم برای مشکلات موجود، راهحلهای فوری ارائه میشود. بر اساس چارچوب نظري تحقيق، مدل تحليلي تحقيق به صورت شكل زير قابل ارائه است:
شکل 1- مدل تحليلي تحقيق
فرضیههای تحقیق؛
بین سبکهای تصمیمگیری و مزیت رقابتی در صنایع کوچک و متوسط استان آذربایجانغربی رابطه معناداری وجود دارد.
1-بین سبک تصمیمگیری کارآفرینانه و مزیت رقابتی در صنایع کوچک و متوسط استان آذربایجانغربی رابطه معناداری وجود دارد.
2-بین سبک تصمیمگیری تعدیلی و مزیت رقابتی در صنایع کوچک و متوسط استان آذربایجانغربی رابطه معناداری وجود دارد.
3-بین سبک تصمیمگیری برنامهریزی و مزیت رقابتی در صنایع کوچک و متوسط استان آذربایجانغربی رابطه معناداری وجود دارد .
مبانی نظری
در مورد تصمیمگیری تعاریف مختلفی از سوی صاحبنظران ارائه شده است که با وجود تعداد آنها، همه
به یک وجه مشترک که همانا انتخاب مطلوبترین و منطقیترین و شایستهترین راه از میان گزینههای مختلف است اشاره نمودهاند.
1. تصمیمگیری فرآیندی را تشریح میکند که از طریق آن، راهحل معینی انتخاب میگردد[3].
2. تصمیمگیری فراگردی است که طی آن، شیوه خاصی برای حل مسأله یا مشکل ویژه برگزیده میشود[4].
3. تصمیمگیری به معنی برگزیدن یک راه کنش از میان راهحلهای مختلف است[5].
عمل تصمیمگیری در ادامه امور سازمان به قدری مهم است که برخی از نویسندگان، سازمان را شبکه تصمیم و مدیریت را «عمل تصمیمگیری»تعریف نمودهاند. زیرا در دنیای امروزه امور سازمانها نمیتواند صرفاً بر نبوغ و قضاوت شخصی افراد متکی باشد. بلکه تصمیمات بایستی بر پایه بررسیهای علمی و روشهای خاصی استوار گردد[6].
مدیران در تمامی سطوح تصمیماتی را اتخاذ مینمایند. این تصمیمات ممکن است در نهایت برای بقاء سازمان و یا حقوق آغازین یک کارآموز جدید تأثیرگذار باشد. تمامی تصمیمات بنابراین دارای اثراتی خواه کوچک و یا بزرگ بر روی اجرای آنها میباشد. بنابراین برای مدیران گسترش مهارتهای تصمیمگیری بسیار مهم است. اگر چه ممکن است تصمیمات خوشایند و یا ناخوشایند باشد، ولی تمامی مدیران بر اساس اهمیت، شمار و نتایج تصمیمگیریشان ارزیابی و پاداش داده میشوند. کیفیت تصمیمات مدیران معیاری بر سودمندی و ارزش سازمانهای آنان است[7].
سایمون تصمیمگیری را با مدیریت مترداف میداند و معتقد است که فعالیت و رفتار سازمانی شبکه پیچیدهای از فراگردهای تصمیمگیری است. منظور از تصمیمگیری تحت تأثیر قرار دادن رفتار و عملکرد افرادی است که اجرای عملیات سازمان را بر عهده دارند. بنابراین، برای اینکه ساختار و روابط سازمانی را بشناسیم کافی است که نحوه کاربرد قدرت تصمیمگیری را در آن کشف کنیم و برای آگاهی از طرز کار سازمان، شیوههای تصمیمگیری آن را مورد مطالعه قرار دهیم[4].
تصميمات در ابعاد گوناگوني تقسيمبندي ميشوند كه يك نوع از آن تصمیمات حل مسأله و تصمیمات شناسایی فرصتها ميباشد:
تصمیمات حل مسئله: از این نوع تصمیمات جهت اتخاذ تصمیم برای مسائل فعلی و پیش بینی شدۀ سازمان استفاده به عمل میآید.
تصمیمات شناسایی فرصتها: از آنجا که سازمانها با شناخت فرصتها و بهرهبرداری مناسب و کارآمد از آنها میتوانند علاوه بر توسعۀ سازمان، بقا و دوام بلندمدت آن را نیز تضمین کنند لذا شناسایی هر فرصت، فعالیتی مناسب تلقی میشود که استعداد رشد، افزایش منابع و ارتقاء کارایی سایر هدفهای سازمان را در بردارد[1].
الگوهای تصمیمگیری به صورت زير تقسيمبندي ميشوند:
· الگوی رفتاری تصمیمگیری (مدلهای رفتاری تصیمگیری)
· الگوی باز تصمیمگیری
· مدل کلاسیک(عقلایی) تصمیمگیری
· الگوی تصمیمگیری شهودی
· الگوی سطل آشغال
· الگوی کارنگی
· الگوی تصمیمگیری مرحله ای
· الگو تصمیمگیری در بحران
اسکات و بروس پنج سبک تصمیمگیری زیر را به عنوان سبکهای تصمیمگیری ارائه نمودهاند.
1- سبک تصمیمگیری عقلایی: این سبک بیانگر تمایل تصمیمگیرنده به شناسایی تمامی راهکارهای ممکن، ارزیابی نتایج هر راهکار از تمامی جنبههای مختلف و در نهایت انتخاب راهکار بهینه و مطلوب توسط تصمیم گیرنده در هنگام مواجهه با شرایط تصمیمگیری میباشد. به عبارتی در این سبک تصمیمگیری مسأله رخ داده به طور دقیق قابل تعریف بوده و فرد تصمیم گیرنده از یک فرآیند ثابت و کاملاً مشخص جهت انتخاب و اجراء بهترین راهحل و دستیابی به اهداف پیروی می کند[8].
2- سبک تصمیمگیری شهودی: تصمیمگیری شهودی فرآیند ناخودآگاه است که در سایه تجربههای استنتاج شده بدست میآید در این شیوه تصمیمگیری فرد تصیمگیرنده منطق روشنی در رابطه با درست بودن تصمیم خود ندارد بلکه با تکیه بر بینش و فراست درونی خود آن چیزی را که فکر میکند درست است انجام میدهد.
3- سبک تصمیمگیری وابستگی: این سبک بیانگر عدم استقلال فکری و عملی تصمیم گیرنده و تکیه بر حمایتها و راهنماییهای دیگران در هنگام اتخاذ تصمیم است.
4- سبک تصمیمگیری آنی: سبک تصمیمگیری آنی بیانگر احساس اضطرار تصمیم گیرنده و تمایل وی به اخذ
تصمیم نهایی در کوتاهترین و سریعترین زمان ممکن است به عبارتی دیگر مدیرانی که از این سبک تصمیمگیری آنی برخوردارند در هنگام مواجهه شدن با موقعیت تصمیمگیری بلافاصله و بی درنگ تصمیم اصلی خود را اتخاذ میکنند.
5- سبک تصمیمگیری اجتنابی: افرادی که از سبک تصمیمگیری اجتنابی برخوردارند در هنگام مواجه با مسأله (مشکل یا فرصت) تا آنجا که امکان پذیر باشد. تصمیمگیری را به تعویق انداخته و از هر گونه واکنش نسبت به مسأله رخ داده طفره میروند. بنابراین سبک تصمیمگیری اجتنابی را میتوان تلاش و تمایل فرد تصمیم گیرنده به اجتناب از اتخاذ هر گونه تصمیم و تا حد امکان دوری از موقعیتهای تصمیمگیری تعریف نمود.
در جایی دیگر این سبکها را به سه نوع سبک تصمیمگیری متمرکز، غیر متمرکز و مشارکتی طبقهبندی میکنند: تصمیمات متمرکز، تصمیات غیرمتمرکز و مشارکتي. برخی دیگر از مدیران سه سبک کاملاً مختلف را برای برخورد با مسائل مربوط به محیط کاری به کار میگیرند. بعضی از آنها مسأله گریز، مشکل گشا و مسأله جو ميباشند[9].
بنگاههاي كوچك و متوسط در كشورهاي مختلف جهان داراي شباهتهاي بسياري هستند اما با وجود اين، نميتوان تعريف واحد و يكساني از آنها به دست داد و هر كشور با توجه به شرايط خاص خود، تعريفي از اين بنگاهها ارائه كرده است.
بيشتر اين تعريفها براساس معيارهاي كمي مانند تعداد كاركنان و ميزان گردش مالي مطرح شدهاند. مثلاً در ايالات متحده آمريكا، بنگاههايي را كه كمتر از 500 نفر پرسنل داشته باشند، شركت كوچك مينامند. درحالي كه در آلمان شركتهايي را كه داراي كمتر از ده نفر پرسنل باشند، كوچك و از ده تا 499 نفــر را شــركتهــاي متوسط محسوب مي كنند. بر اساس معيارهاي اتحاديه اروپا نيز، صنايع كوچك و متوسط بر حسب تعداد كاركنان و مبلغ گردش سرمايه سالانه تعريف ميشوند. بر اين اساس، بنگاهي كوچك يا متوسط ناميده ميشود كه تعداد كاركنان آن كمتر از 250 نفر باشد و مبلغ گردش مالي سالانه آن هم از 40 ميليـون يورو تجاوز نكند. در آسيا نيز براي طبقهبندي شركتهاي كوچك و متوسط از معيارهاي كمي مختلفي استفاده ميشود كه برخي از آنها عبارتند از: تعداد كاركنان، ارزش داراييها، ميزان گردش مالي سالانه، ميزان سرمايه و... ميزان گردش مالي شركتها نيز معيار ديگري براي طبقهبندي شركتهاي كوچك و متوسط در آلمان به شمار ميرود. شركتهايي كه گردش مالي آنها تا 25 ميليون يورو در سال باشد، شركت متوسط و شركتهايي كه گردش مالي آنها حدود 250 هزار يورو باشد، شركت كوچك به حساب ميآيند.
هرچند اين تعاريف كمي، تقسيمبندي را راحتتر ميكند، اما معيارهاي كمي هميشه براي طبقهبندي شركتها روش مناسبي نيستند. مثلاً يك شركت فولادسازي كه مجموع كاركنان آن 500 نفر باشد، در صنعت فولاد يك شركت متوسط به حساب ميآيد، درحالي كه يك شركت خدماتي مانند يك شركت مشاوره مالي با حدود 500 نفر پرسنل، يك شركت بزرگ در زمينه خودش محسوب ميشود. بنابراين، كيفيت و مشخصات كيفي شركتها نيز مهم است. معمولاً شركتها و بنگاههاي كوچك و متوسط از سه ويژگي كيفي برخوردارند:
1- وحدت مالكيت و مديريت؛
2-مالكيت فردي و خانوادگي؛
3- استقلال از ساير بنگاهها.
بر اساس تعريف وزارت صنايع و معادن و وزارت جهاد كشاورزي، بنگاههاي كوچك و متوسط، واحدهاي صنعتي و خدماتي (شهري و روستايي) هستند كه كمتر از 50 نفر كارگر دارند. وزارت تعاون نيز بر حسب مورد، تعاريف وزارت صنايع و معادن و مركز آمار ايران را در مورد اين صنايع بكار ميبرد. مركز آمار ايران كسب و كارها را به چهار گروه طبقهبندي كرده است؛ كسب و كارهاي داراي 9-1 كارگر، 49-10 كارگر، 99-50 كارگر و بيش از 100 كارگر (آمار سال 1378). هر چند اين طبقهبندي ظاهراً شباهتي با تعاريف اتحاديه اروپا دارد ولي مركز آمار ايران فقط كسب و كارهاي كمتر از 10 نفر نيروي كار را بنگاههاي كوچك و متوسط محسوب ميكند و ساير كسب و كارها را "كارخانجات صنعتي بزرگ " قلمداد ميكند. بانك مركزي ايران نيز كسب و كارهاي زير 100 نفر نيروي كار را به عنوان بنگاههاي كوچك و متوسط تلقي ميكند.
مزیت رقابتی
امروزه برای حضور شرکتها در بازارهای جهانی و بینالمللی، بایستی ضمن مجهز شدن به روشهای نوین بازاریابی، تولیدات عرضه شده توسط بنگاهها از سطح رقابتپذیری مناسب و بالایی برخوردار باشند. در حال حاضر، بخشی از توان رقابتی و رقابت پذیری بنگاهها و صنایع کشور ناشی از حمایتهای آشکار و نهان موجود در کشور است. این حمایتها در روند تحولات بازارهای جهانی، از توان رقابتی صنایع داخلی میکاهد. از این رو، لازم است سطح رقابتپذیری صنایع در بازارهای جهانی و سطح حمایتهای لازم شناسایی شود تا از طریق اطلاعرسانی صحیح در جهت هدایت سرمایهها و سرمایهگذاریهای خصوصی(و احیاناً دولتی) و همچنین کاهش تدریجی حمایتها، امکان افزایش هر چه بیشتر سطح رقابتپذیری بنگاههای فعال در عرصهی تولید و صادرات تقویت شود تا با محدود شدن حمایتهای دولتی ،آسیبپذیری صنایع به حداقل ممکن کاهش یابد[10].
مزیت رقابتی وضعیتی است که یک بنگاه را قادر میسازد با کارایی بالاتر و بکارگیری روشهای برتر، محصول را با کیفیت بالاتر عرضه نماید و در رقابت با رقبا سود بیشتری را برای بنگاه فراهم آورد.
یک واحد اقتصادی زمانی دارای مزیت رقابتی است که بتواند به دلایل خاص که ناشی از ویژگیهای آن واحد است(مانند وضعیت مکانی، تکنولوژی،پرسنلی و...) به طور مداوم تولیدات خود را نسبت به رقبایش با هزینه پایینتر و کیفیت بالاتر عرضه کند[2]. براساس نگرش مایکل پورتر، یک کشور با توجه به ویژگیهای خاص خود میتواند محیطی را فراهم
نماید که خلق مزیت رقابتی توسط بنگاههای داخلی، تشویق گردد؛ در نتیجه این اقدام، بنگاهها قادر به تولید و صدور کالاها در جهت تضمین رشد مستمر آن کشور میشود. همچنین، یک کشور ممکن است محیطی را ایجاد کند که خلق مزیت رقابتی توسط بنگاههای داخلی باز داشته شده و به مرور صنایع داخلی در رقابت با سایرین دچار افول و اضمحلال گردند[10].
مزیت رقابتی زمانی بوجود میآید که تولیدات و یا خدمات یک شرکت که بوسیله مشتریان دریافت میشود بهتر از رقیبان دیگر باشد[11]. مزیت رقابتی روش متمایزی است که یک کسب و کار و یا شرکت به منظور به دست آوردن مزیتی بیشتر از رقبا، در بازار موقعیتیابی میکند. این عمل موجب میشود تا شرکت در حفظ سطوح پایداری در زمینه سودآوری، بالاتر از متوسط صنعت قرار گیرد[12]. کالکا در سال2000 مبانی مزیت رقابتی را این چنین برشمرد: یک شرکت هنگامی مزیت رقابتی بدست میآورد که از طریق محصولات و خدماتی که ارائه می دهد، ارزش بیشتری برای مصرفکنندگان در مقایسه با شرکتهای رقیب در همان صنعت ایجاد کند. به عقیده وی، از تحقیقات انجام شده مشخص شده است که دو نوع مشخص از مزیت رقابتی وجود دارد؛ 1)مزیت هزینه: شرکت محصول و خدماتی را اساساً به علت هزینههای تولیدی، هزینههای خرید مایحتاج و هزینههای مربوطه کمتر، با قیمت کمتری ارائه میدهد و 2)مزیت تمایز: مصرف کننده تفاوت مستمر با اهمیتی را بین ویژگیهای آن چیزی که شرکت ارائه میدهد و آن چیزی که شرکتهای رقیب ارائه میدهند، درک میکند[13]. پس مزیت رقابتی عبارت از اجرای استراتژیهای باارزش و معتبر به طوری که رقبا به طور همزمان قادر به کپی کردن از استراتژیهای موجود نباشند.
نگرش های موجود به مزیت رقابتی
تئوري سازمان صنعتي
در اواخر دهه70 و اوايل دهه 80، پورتر ديدگاه سازمان صنعتي را در استراتژي کسب و کار معرفي کرد. وي ادعا
کرد که نيروهاي خارجي صنعت، فعاليتهاي مديران را تحت تأثير قرار ميدهد و کالاهاي جايگزين، مشتريان و عرضهکنندگان و همينطور رقباي موجود و بالقوه انتخاب عمل را براي شرکت، تحت تأثير قرار ميدهند. اين ديدگاه مطرح ميکند که عوامل کليدي موفقيت محيط کسب و کار، تعيينکننده عملکرد شرکت ميباشد و سازمان بايد خود را با شرايط محيط تطبيق دهد. این تئوری تأکید اولیه خود را بر تجربه و تحلیل رقابت متمرکز نموده است و معتقد است چون نیروی خارجی بازار، فشارهای خارجی را بر کسب و کار تحمیل می نمایند، بنابراین، استراتژی به وسیله الزامات بازار تعیین شده و مزیت رقابتی از اجزای استراتژی حاصل میشود که با آن الزامات سازگاری دارد.
ديدگاه فرآيندي در استراتژي
اگرچه استراتژي و زمينههاي مرتبط با آن بر آنچه که شرکتها انجام ميدهند تأکيد داشتند، جهت فکري جديدي در اواسط دهه 1970 بوجود آمد که بر چگونگي انجام آنها تمرکز داشت. استراتژي براي مدتي طولاني بر مبناي برنامهريزي قرار داده ميشد ولي بهدليل مشکلاتي که شرکتها و تصميمگيران آنها در اثر تحريم نفتي سال1973، قانونزدايي صنايع و بينالمللي شدن با آنها روبرو شدند برنامهريزي بلندمدت تأثير عملي خود را از دست داد.
با تأکيد بر فرآيند استراتژي (به جاي مضمون و اجزاي آن) مطالعاتي در جهت انتقاد بر رويکردهاي گذشته استراتژي جريان يافت. نااطميناني درباره آينده منجر به تأکيد بر برنامهريزي کوتاهمدتتر شد. تمايز اصلي در اين رويکرد، بين فرمولهکردن استراتژي و انجام آن است: اندروز معتقد است، استراتژي شرکتها آن است که فقط انجام ميدهند نه آنچه که برنامه دارند انجام دهند يا فکر ميکنند بايد انجام شود.
رویکرد رابطهای
استدلال این رویکرد آن است که شرکتها در شبکهای از روابط اجتماعی، حرفهای و مبادلاتی با سایر سازمانها محصور شدهاند و این بدان معناست که منافع آنها در این شبکه به یکدیگر گره خورده است. در چنین شرایطی، شرکتهایی میتوانند مزیت رقابتی کسب کنند که توانایی و تمایل به ترکیب منابع به شیوههای منحصر به فرد را داشته باشند. لذا، مزیت یا عدم مزیت یک شرکت بستگی به مزیت یا عدم مزیت شرکتهایی دارد که با آنها در ارتباط میباشد.
رويکرد مبتني بر منابع
طرفداران این دیدگاه معتقدند که شرکتها از نظر منابع با هم تفاوتهای بنیادی دارند چرا که هر شرکت مجموعه خاصی از داراییهای مشهود و نامشهود و تواناییها یا قابلیتهای استفاده از آن داراییها را دارد که هر مدیریتی میتواند با توسعه شایستگیها و صلاحیتهای خود در استفاده از این منابع مزیت رقابتی کسب کند و چهارچوپ مزیت رقابتی مبتنی بر منابع بر پایه نظریه ابتکار جهت ایجاد رقابت سالم و مفید گسترش یافت. بارنی در سال 1997، پینرز به سال 1985، راملت به سال1984، ورنر فلت به سال1984و 1989 این نظریه را عدم هماهنگی شرکتها با صنعت و کم بودن تحرک و پویایی این منابع در متن شرکتها عنوان کرده و سپس نقش این شیوه و منابع تغییرناپذیر و ثابت شرکتها را در ایجاد یک رقابت مفید و ماندگار مورد بررسی قرار میدهند[14].
پیشینه تحقیق :
در رابطه با بررسی رابطه بین سبک تصمیمگیری و مزیت رقابتی؛ تحقیقاتی در داخل و خارج کشور انجام شده است که به چند مورد اشاره میگردد :
1- تبیین نقش سرمایه فکری و سرمایه اجتماعی در مزیت رقابتی ( مطالعه موردی شرکتهای ایران خودرو و پارس خودرو) توسط بهروز قلیچ لی در قالب رساله دکتری به راهنمایی دکتر اصغر مدرس در سال 85 انجام شده است. هدف این رساله بررسی نقش سرمایه فکری و سرمایه اجتماعی در مزیت رقابتی دو شرکت خودروساز ایرانی است. نوع تحقیق، توسعهای است. همچنین روش تحقیق، پیمایش تحلیلی است ... جامعه آماری این تحقیق نیز مدیران شرکتهای مورد مطالعه بودند بطور کلی نتایج حاصل از این تحقیق نشان میدهد که بین سرمایه اجتماعی و سرمایه فکری رابطهی مثبت و معناداری وجود دارد. به عبارت واضحتر، با افزایش سرمایه اجتماعی، سرمایه فکری آنها افزایش یافته است. همچنین نتایج نشان داد که تأثیر سرمایه اجتماعی از طریق سرمایه فکری بر مزیت رقابتی بیش از تأثیر سرمایه اجتماعی بر مزیت رقابتی شرکتهای مورد مطالعه در حالت کلی بوده است[15].
2- طراحی مدل مزیت رقابتی برای صنعت خودرو توسط علی مهری در دانشگاه تربیت مدرس به راهنمایی دکتر سید مجید خداداد حسینی در قالب پایان نامه دکتری در سال 83 انجام شده است. تحقیق حاضر با درک خلاء تئوریک موجود و با استفاده از مبانی نظری موجود در صدد ارائه یک مدل عمومی جامع در رابطه با مزیت رقابتی است مدل مفهومی تحقیق حاضر مشتمل بر قابلیتهای محیطی، قابلیتهای سازمانی، قابلیتهای ارتباطی و شبکهای، و هوشمندی رقابتی بود که بدین منظور صنعت خودرو به عنوان جامعه آماری برای جمعآوری اطلاعات میدانی و تست مدل انتخاب شد و پس از جمعآوری اطلاعات فرضیههای اصلی با استفاده از تحلیل مسیر و فرضیههای فرعی با استفاده از تحلیل عاملی، تحلیل فریدمن و آزمون علامت آزمون شدند که نتیجتاً فرضیهها و مدل تحقیق تأیید شد[16].
3- بررسی عوامل مؤثر بر مزیت رقابتی صنعت قطعهسازی خودرو کشور توسط بابک غفاری در قالب پایاننامه کارشناسی ارشد به راهنمایی اصغر مشبکی در دانشگاه تربیت مدرس در سال 85 انجام گرفته است. در این راستا تحقیق حاضر به بررسی عوامل موثر بر مزیت رقابتی صنعت قطعهسازی خودرو کشور میپردازد و عوامل مزیت رقابتی پورتر نیز مورد توجه قرار گرفته شده است که عبارتند از:
- عوامل تولید شامل: ( نیروی انسانی، سرمایهگذاری، دانش فنی و تکنولوژی)
- شرایط تقاضای داخلی 3- صنایع مرتبط و پشتیبان4- کیفیت5- قیمت
بدین منظور پرسشنامهای به صورت مدل 5 عاملی لیکرت بر مبنای همین عوامل پس از تأیید اساتید محترم راهنما و مشاور طرح گردید که بعد از مصاحبه با مدیران و کارشناسان ارشد محترم شرکتهای قطعهساز مدنظر در اختیار ایشان قرار داده شد تا پاسخ دهند. نتایج بدست آمده از طرح این تحقیق چنین بود که تمامی عوامل مؤثر بر مزیت رقابتی از دیدگاه پورتر ( مطروحه در پرسشنامه 5 عاملی لیکرت ) از متوسط به بالا پاسخ داده شد و این خود گویای این مطلب است که باور مدیران و کارشناسان شرکتهای قطعهساز بر این امر استوار است که همگی این عوامل در پیشبرد تحقق اهداف ایشان مؤثرند.
روششناسی تحقيق
تحقيق حاضر از حيث روش، پیمایشی و از نظر هدف، كاربردي است. جامعه و نمونه آماري تحقيق حاضر مدیر عاملهای واحدهای صنعتی کوچک است که دارای مجوز فعالیت در حوزه مواد غذایی از شهرکهای صنعتی مستقر در استان آذربایجانغربی به تعداد شش شهرک صنعتی میباشد. بر اساس اطلاعات دریافت شده از شرکت شهرکهای صنعتی، تعداد واحدهای صنعتی(مواد غذایی) 130 واحد است که به علت محدود بودن تعداد جامعه آماری، از روش سرشماری یا تمام شماری استفاده شد. براي جمعآوري اطلاعات از جامعه آماري و به منظور آزمون فرضيههاي تنظيمشده تحقيق حاضر از پرسشنامه محقق ساخته استفاده گرديدهاست. براي تعيين روايي ابزار جمعآوري دادهها از روايي محتوایی و جهت برآورد پايايي پرسشنامه، از روش آلفاي كرونباخ استفاده شد. بر اساس اين روش با استفاده از نرمافزار آماري spss ميزان پايايي پرسشنامه سبکهای تصمیم گیری(752/0) و میزان پایایی پرسشنامه مزیت رقابتی(857/0)بدست آمد. با توجه به اینکه عدد به دست آمده بالای 7/0 میباشند ميتوان گفت كه اولاً سؤالات پرسشنامه همبستگي بالايي با يكديگر دارند و ثانياً پرسشنامه از پايايي بالايي برخوردار هستند. همچنین به منظور تجزيه و تحليل دادهها از روشهاي آماري توصيفي و استنباطي استفاده شده است. بدين ترتيب كه براي توصيف
پاسخهاي داده شده به سؤالات پرسشنامهي تحقيق از جداول توزيع فراواني و درصد پاسخهاي مربوط به هر يك از سؤالات استفاده شد و در سطح استنباطي براي آزمون فرضيهها از آزمون همبستگي r پيرسون استفاده شده است.
تجزیه و تحلیل دادهها و یافتههای تحقیق
بر اساس نتايج تحقیق اكثريت پاسخگويان( 2/84 درصد) مرد و (7/13 درصد) زن هستند. بيشترين درصد پاسخگويان(7/53 درصد) دارای مدرک تحصیلی لیسانس و (7/13 درصد) از پاسخگویان دارای مدرک تحصیلی دیپلم و (6/12 درصد) دارای مدرک تحصیلی فوق لیسانس و بالاتر و (6/11 درصد) دارای مدرک تحصیلی فوق دیپلم میباشند، و كمترين درصد (3/6 درصد) مقطع تحصیلیشان پایان دوره راهنمایی است. تعداد30 نفر از پاسخگويان(6/31 درصد نمونه آماري) سابقه مدیریت یا کارفرمایی 5 الی 10 سال دارند و 21 نفر از پاسخگويان(1/22 درصد نمونه آماري) بين 10 الی15 سال سابقه مدیریت یا کارفرمایی و 18 نفر از پاسخگويان (9/18درصد نمونه آماري) کمتر از 5 سال سابقه مدیریت یا کارفرمایی و 16 نفر از پاسخگويان (8/16 درصد نمونه آماري) 20 سال و بیشتر سابقه مدیریت یا کارفرمایی و 9 نفر از پاسخگويان (5/9 درصد نمونه آماري) بین 15 الی20سال سابقه مدیریت یا کارفرمایی دارند. تعداد32 نفر از پاسخگويان(7/33 درصد نمونه آماري) شرکتهایی هستند که بین 11 الی20نفر نیروی انسانی دارند و21 نفر از پاسخگويان(1/22 درصد نمونه آماري) بیش از 40 نفر نیروی انسانی دارند و 18 نفر از پاسخگويان (9/18درصد نمونه آماري)بین 21 الی30 نفر نیروی انسانی دارند و 15 نفر از پاسخگويان (8/15 درصد نمونه آماري) کمتر از 10 نفر نیروی انسانی دارند و 9 نفر از پاسخگويان (5/9 درصد نمونه آماري) بین31 الی40 نفر نیروی انسانی دارند.
بررسی فرضیه اصلی تحقیق
H1: بین سبکهای تصمیمگیری و مزیت رقابتی رابطه معناداری وجود دارد.
:H0 بین سبکهای تصمیمگیری و مزیت رقابتی رابطه معناداری وجود ندارد.
جدول 1- رابطه بین تصمیمگیری و مزیت رقابتی
ضریب همبستگی | تعداد پاسخگویان | سطح معنی داری |
727./ | 73 | 000/0 |
جدول 2- آزمون رابطه بین سبک تصمیمگیری کارآفرینی و مزیت رقابتی
ضریب همبستگی | تعداد پاسخگویان | سطح معناداری |
512./ | 83 | 000/0 |
جدول 3- رابطه بین سبک تصمیمگیری کارآفرینی و مزیت رقابتی
ضریب همبستگی | تعداد پاسخگویان | سطح معناداری |
624./ | 81 | 000/0 |
جدول 4- آزمون رابطه بین سبک تصمیمگیری کارآفرینی و مزیت رقابتی
ضریب همبستگی | تعداد پاسخگویان | سطح معناداری |
647./ | 86 | 000/0 |
به طوری که در جدول بالا مشاهده میشود پس از حذف موارد گم شده، در بین 95 نفر از پاسخگویان مورد مطالعه، با سطح معناداری 000/0، ضریب همبستگی بین دو متغیرتصمیمگیری و مزیت رقابتی برابر727/0R= محاسبه گردیده است. با توجه به اینکه سطح معناداری بدست آمده، از سطح معناداری مورد نظر ما (05/0= ) کوچکتر میباشد، پس مدرک کافی برای رد فرضیه صفر خود داریم فرضیه صفر رد و فرضیه اصلی قبول میگردد. بنابراین نتیجه میگیریم که بین دو متغیر تصمیمگیری و مزیت رقابتی رابطه معنادار وجود دارد.
بررسی فرضیه 1
H1: بین سبک تصمیمگیری کارآفرینی و مزیت رقابتی رابطه معناداری وجود دارد.
:H0 بین سبک تصمیمگیری کارآفرینی و مزیت رقابتی رابطه معناداری وجود ندارد.
به طوری که در جدول بالا مشاهده میشود پس از حذف موارد گم شده، در بین 95 نفر از پاسخگویان مورد مطالعه، با سطح معناداری 000/0، ضریب همبستگی بین دو متغیر تصمیمگیری کارآفرینی و مزیت رقابتی برابر512/0R= محاسبه گردیده است. با توجه به اینکه سطح معناداری بدست آمده، از سطح معناداری مورد نظر ما (05/0= ) کوچکتر میباشد، پس مدرک کافی برای رد فرضیه صفر خود داریم. بنابراین فرضیه صفر رد و فرضیه اصلی قبول میگردد. بنابراین نتیجه میگیریم که بین دو متغیر سبک تصمیمگیری کارآفرینی و مزیت رقابتی رابطه معنادار وجود دارد.
بررسی فرضیه2
H1: بین سبک تصمیمگیری انطباقی و مزیت رقابتی رابطه معناداری وجود دارد.
:H0 بین سبک تصمیمگیری انطباقی و مزیت رقابتی رابطه معناداری وجود ندارد.
به طوری که در جدول بالا مشاهده میشود پس از حذف موارد گم شده، در بین 95 نفر از پاسخگویان مورد مطالعه، با سطح معناداری 000/0، ضریب همبستگی بین دو متغیر تصمیمگیری انطباقی و مزیت رقابتی برابر624/0R= محاسبه گردیده است. با توجه به اینکه سطح معناداری بدست آمده، از سطح معناداری مورد نظر ما (05/0= ) کوچکتر میباشد، پس مدرک کافی برای رد فرضیه صفر خود داریم. بنابراین فرضیه صفر رد و فرضیه اصلی قبول میگردد. بنابراین نتیجه میگیریم که بین دو متغیر سبک تصمیمگیری انطباقی و مزیت رقابتی رابطه معنادار وجود دارد.
بررسی فرضیه 3
H1: بین سبک تصمیمگیری برنامهریزی و مزیت رقابتی رابطه معناداری وجود دارد.
:H0 بین سبک تصمیمگیری برنامهریزی و مزیت رقابتی رابطه معناداری وجود ندارد.
به طوری که در جدول بالا مشاهده میشود پس از حذف موارد گم شده، در بین 95 نفر از پاسخگویان مورد مطالعه، با سطح معناداری 000/0، ضریب همبستگی بین دو متغیر تصمیمگیری برنامهریزی و مزیت رقابتی برابر647/0R= محاسبه گردیده است. با توجه به اینکه سطح معناداری بدست آمده، از سطح معناداری مورد نظر ما (05/0= ) کوچکتر میباشد، پس مدرک کافی برای رد فرضیه صفر خود داریم فرضیه صفر رد و فرضیه اصلی قبول میگردد. بنابراین نتیجه میگیریم که بین دو متغیر سبک تصمیمگیری برنامهریزی و مزیت رقابتی رابطه معنادار وجود دارد.
نتیجهگیری
همانطور كه نتايج اين تحقيق نشان داد بين متغيرهاي سبک تصمیمگیری کارآفرینی و مزیت رقابتی، سبک تصمیمگیری انطباقی و مزیت رقابتی و سبک تصمیمگیری برنامهریزی و مزیت رقابتی رابطه معناداري وجود دارد، بنابراين پيشنهاد ميشود كه براي افزايش تصمیمات مؤثر در صنایع کوچک و همچنین بالا بردن مزیت رقابتی صنایع کوچک و متوسط موارد زير مدنظر قرار گيرد:
فراهم كردن اطلاعات محیطی به موقع؛ سريع و آسان برای کارفرمایان به طوري كه بتوانند در كوتاهترين زمان ممكن به ا
طلاعات دسترسي داشته باشند. با توجه به اينكه بيشتر کارفرمان از اینترنت استفاده ميكنند، بنابراين لازم است كه امور آموزشي و اطلاعرساني و هشدارهاي مربوط به تغییرات محیطی(سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و فناوری) از طريق همين رسانه(ایمیل) به آنها اطلاع داده شود و همچنين شهرکهای صنعتی با ایجاد شرکتهایی جهت رصد تغییرات محیطی بطور تخصصی در هر صنعت و فروش آن به صاحبان صنایع میتواند در رقابتپذیری و شناخت فرصتهای مناسب به شرکتها و تصمیمگیریهای اثربخش کمک کنند. براي افزايش رقابتپذیری صنایع کوچک و همچنين جهت آگاهي از تحقق آن، نيازمند تعريف فرصتها، تهدیدات و نيز فرصتها بر اساس سازوكارهاي گروه مربوطه بر اساس مؤلفههاي اقتصادي هستيم. مسئولين شهرکهای صنعتی میتوانند با حمايت از صنایع آسیبپذیر و با ايجاد مقررات جديد، انگيزه را براي ساماندهي بیشتر صنایع افزايش دهند. مسئولين شهرکهای صنعتی می توانند با حمايت از اين صنایع کوچک و متوسط و با ايجاد مقررات جديد و برقراري بيمههاي اجتماعي و کاری براي کارکنان صنایع کوچک و همچنین در جهت حمایت و جلوگیری از راکد ماندن، افزایش تولیدات این صنایع اقدامات لازم را انجام دهند. در حال حاضر شايد هنوز اهميت، فلسفه و ابعاد شرایط رقابتی برای کارفرمایان جا نيفتاده و ناشناخته باقي مانده است و نظر به اينكه دانش كارشناسي در اين باره اندك، پراكنده، نامنسجم و اغلب نيز به صورت نظري است؛ به همين دليل براي كنكاش بيشتر آن، لازم است كه همايشي در خصوص مزیت رقابتی صنایع استان با جهتگيري كاربردي برگزار گردد تا ضمن بررسي جنبههاي گوناگون اين مسأله، بر مبناي شناخت به دست آمده، بتوان سياستها و خطمشيهاي اجرايي در اين زمينه را طراحي كرد. با توجه به نقش حیاتی مدیران در تصمیمگیری و اثربخشی شرکتها انتخاب و انتصاب افرادي با تخصصهاي مدیریتی و اقتصادی در اداره شهرکهای صنعتی برای درک بیشتر وضعیت صنایع میتواند بسیار مؤثر باشد.
منابع
1.حمیدی زاده، محمدرضا، تصمیمات:انواع و سازوکارها، فصلنامه مدیر ساز ،سال اول،شماره2، 54-38، 1377.
2.حسینی، شمسالدین، احتیاطی، احسان، مزیت رقابتی و اندازهگیری آن: مطالعه موردی متانول ایران، فصلنامه پژوهشهای اقتصادی، شماره 28،193-169، 1385.
3.رضائیان،علی، اصول مدیریت، تهران ،سمت، چاپ چهاردهم، 1382.
4.علاقه بند، علی، مقدمات مدیریت آموزشی، تهران، موسسۀ انتشارات بعثت، چاپ ششم، 1374.
5.Weihrich, H. ,& Koontz, H., Management A global Perspective , Mcgraw- Hill, Inc, 1993.
6.اقتداری، علی محمد، سازمان و مدیریت، تهران، مولوی، چاپ سی و یکم، 1378.
7.Ivancevich, J. M.; Donnelly Jr.; James H.; & Gibson, J. L. , Management Principles & Functions , A.I.T.B.S. Publishers & Distributors (Regd), Fourth edition, 2003.
8.هادیزاده مقدم، اکرم، طهران، مریم، بررسی رابطه بین سبکهای عمومی تصمیمگیری مدیران در سازمانهای دولتی، دوره1، شماره1، 138-123، 1387.
9.ایران نژاد پاریزی، مهدی، اصول و مبانی مدیریت، تهران، نشر مدیران، چاپ اول، 1385.
10.ولی بیگی، حسن، بررسی عوامل ایجاد کنندهی مزیت رقابتی در صنایع ایران: مورد مطالعه صنعت قطعه سازی
خودرو، فصلنامه بررسیهای اقتصادی، دوره2، شماره2،61-33، 1384.
11.Dess & lumpkin,Strategic management, McGraw-hill, 2003.
12.قرهچه، منیژه؛ ابوالفضلی، ابوالفضل، بررسی و تجزیه و تحلیل عوامل راهبردی داخلی برای کسب مزیت رقابتی مطاله موردی:شرکت ایران خودرو، پیام مدیریت، شماره25، 65-33، 1386.
13.جمشیدیان، مهدی؛ سعیدی، رضا، تجزیه و تحلیل عوامل داخلی برای کسب مزیت رقابتی در مجتمع فولاد مبارکه اصفهان، مجله پژوهشی شیخ بهایی، شماره3، 49-27، 1382.
14.Rowe,w.Glenn,barnes,james G, Relationship marketing and sustained competitive advantage, Journal of Market Focused Management,Canada, 1998.
15.مشبکی، اصغر؛ قلیچ لی، بهروز، مزیت رقابتی:تبیین نقش سرمایه فکری و سرمایه اجتماعی(مطالعه موردی دو شرکت خودروساز ایرانی)، فصلنامه مدرس، دوره11، شماره3، 259-233، 1386.
16.مهری، علی، نگاهی نظری به مقوله مزیت رقابتی پایدار، تدبیر، شماره 140، 39-33، 1382.