Explaining the Concepts of Illuminationist Philosophy in Iranian Houses
Subject Areas : Comparison of philosophical thoughts within the Islamic traditionTakameh Abbasnia Tehrani 1 , Khosro Sahhaf 2 , Hassan Rezaei 3 , Abolghasem Qavam 4
1 - PhD candidate of Architecture, Faculty of Art and Architecture, Islamic Azad University, Mashhad Branch, Mashhad, Iran
2 - Assistant Professor (corresponding author), Faculty of Art and Architecture, Islamic Azad University, Mashhad Branch, Mashhad, Iran
3 - Assistant Professor, Faculty of Art and Architecture, Islamic Azad University, Mashhad Branch, Mashhad, Iran
4 - Associate Professor, Faculty of Persian Language and Literature, Ferdowsi University of Mashahd
Keywords: Illuminationist philosophy, Iranian house, Architecture, spirituality, Imagination, pattern and symbol, Suhrawardī,
Abstract :
Illuminationist philosophy is a discoursive-intuitive and light-centered school of philosophy. It has exercised a significant effect on Iranian art and architecture because of the Iranian-Islamic philosophical concepts that it employs. The present paper examines the effects of Illuminationist views as a common language for the design of spiritual houses in the contemporary era. Hence, following a descriptive-analytic method, the authors initially explain some of the concepts and ideas in Suhrawardī’s Illuminationist philosophy and then examine their manifestation in the architecture of Iranian houses.
آذریان، حسین؛ هلاله، علی؛ همّتی، محمدمهدی (1392) «اهمیت فضای خالی در معماری ایرانی»، اوّلین همایش منطقهيي معماری پایدار و شهرسازی ایذه (خشت اوّل)، ایذه.
آقاییمهر، معین؛ میرهاشمینسب آستانه، سیّدصادق؛ دانشجو، خسرو؛ خیاطزنجانی، محمد (1397) «تناظر جلوههای نور در اندیشههای سهروردی و معماری دورۀ صفویه»، نقش جهان، سال8، شمارة 2، ص131-123.
اردلان، نادر؛ بختیار، لاله (۱۳۷۹) حسّ وحدت، ترجمۀ حمید شاهرخ، اصفهان: نشر خاک.
اسفندیار، رجبعلی؛ رجایینژاد، محمد (1392) «اندیشۀ سیاسی شیخ شهابالدین سهروردی»، سیاست متعالیه، شمارة 3، ص137-121.
امیری خوشکار وندانی، سمیه (۱۳۹۵) «بررسی مفهومشناختی نشانه و رمزگان در معماری و شهرسازی با تأکید بر معماری و شهر اسلامی»، مديريت شهری و روستايی، شمارة 43، ص ۴۲۳-۴۴۴.
بقائی دائمی، عبداله؛ رئیسسمیعی، محمدمهدی (1395) «بازشناسی و تبیین مفهوم نور و ظلمت از دیدگاه سهروردی در معماری اسلامی»، دومین کنگرۀ بینالمللی علوم زمین و توسعۀ شهری، تبریز.
بلخاري قهی، حسن (1394) مبانی عرفانی هنر و معماری اسلامی، تهران: سورۀ مهر.
پاکدل، محمدرضا؛ ذبیحی، حسین؛ نقیزاده، محمد (۱۳۹۵) «مدیریت مؤلفههای اجتماعی و انسانی در مسکن مطلوب اسلامی»، مديريت شهری و روستايی، شمارة 43، ص۵۱-۶۶.
پرتوی، پروین؛ باقریان، محمدصابر (1396) «بررسی مقایسهيي تطبیقی معنای مرکز در آراء مکتب اصفهان و اندیشۀ هایدگر»، باغ نظر، شمارة 48، ص30-17.
پیرنیا، محمدکریم (1383) سبکشناسی معماری ایرانی، تهران: سروش دانش.
تقيزاده، محمد (1378) «حکمت سلسله مراتب در معماري و شهرسازي»، مجموعه مقالات دومين کنگرۀ معماری و شهرسازی ايران، ج3، تهران: سازمان ميراث فرهنگي.
حمزهنژاد، مهدی؛ دشتی، مینا (۱۳۹۵) «بررسی خانههای سنّتی ایرانی از منظر پدیدارشناسان و سنتگرایان معنوی»، نقش جهان: مطالعات نظری و فناوریهای نوین معماری و شهرسازی، سال ۶، شمارة ۲، ص ۲۴-۳۵.
خادمجعفري، حامده (۱۳۸۵) «فرشتهشناسی در حكمت اشراق»، به راهنمایی علیمحمد کشفی، پاياننامۀ كارشناسیارشد، دانشکدۀ فلسفه و کلام، دانشگاه شيراز.
دوستدار کلکناری، زهرا؛ قارخانی، علیرضا (1395) «نقش خیال در معماری ایرانی»، دومین کنفرانس سالانۀ پژوهشهای معماری، شهرسازی و مدیریت شهری، تهران.
دیبا، داراب (1378) «الهام و برداشت از مفاهیم بنیادی معماری ایران»، نشریۀ معماری و فرهنگ، شمارة 1، ص106-97.
رازقی، علیرضا (1391) «زیباییشناسی نور شهابالدین سهروردی و تأثیر اندیشۀ ایرانی و اسلامی در آن»، حکمت و معرفت، سال 7، شمارة 4، ص 11-6.
رضی، هاشم (1379) حکمت خسروانی: سیر تطبیقی فلسفه و حکمت و عرفان در ایران باستان، تهران: بهجت.
زلفیپور، نیره (۱۳۹۱) «استفاده از الگوی سلسلهمراتب فضایی در مجتمعهای مسکونی با رویکرد احیای هویت معماری اسلامی ـ ایرانی»، همایش ملّی معماری و شهرسازی ایرانی ـ اسلامی، مشهد: مؤسسۀ آموزش عالی خاوران.
سجّادی، سیّدجعفر (1370) فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، تهران: طهوری.
سهروردی، شهابالدینیحیی (1375) مجموعۀ مصنفات، تهران: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي.
سیاهکوهیان، هاتف (1391) «تأثیر عرفان اسلامی بر معماری ایرانی با تأکید بر تزیینات گنبد سلطانیه»، فصلنامۀ تخصصی عرفان اسلامی، شمارة 34، ص 64-48.
شفیعی، فاطمه؛ فاضلی، علیرضا (1392) «زیبایی و شأن وجودی آن نزد سهروردی»، پژوهشهای هستیشناختی، سال 2، شمارة 3، ص 122-101.
شیرینجانی، سمیه؛ صمدیفرد، زهرا؛ شریفیان، سیّدعلی (1394) «بازشناسی مفهوم و عملکرد ایوان در معماری ایرانی با تأکید بر تأثیرگذاری در ساختار معماری»، کنفرانس بینالمللی پژوهش در علوم و تکنولوژی.
صحاف، خسرو (1395) «معنا در معماری ایرانی»، هویت شهر، سال10، شمارة 25، ص60ـ51.
طبسی، محسن؛ فاضلنسب، فهیمه (1391) «بازشناسی نقش و تأثیر جریانهای فکری عصر صفوی در شکلگیری ورودی مساجد مکتب اصفهان»، نشریۀ هنرهای زیبا- معماری و شهرسازی، سال 17، شمارة 3، ص91ـ81.
طوفان، سحر (1382) «افسونگری آب»، نشریۀ پیام سبز، شمارة 24، ص 15ـ12.
ظفرنوایی، خسرو (1396) «بررسی مفهوم عرفانی فضای تهی در معماری اسلامی ـ ایرانی»، مطالعات هنر اسلامی، شمارة 27، ص74-57.
عینیفر، علیرضا (1382) «الگویی برای تحلیل انعطافپذیری در مسکن سنّتی ایران»، هنرهای زیبا، شمارة 13، ص77-64.
كفشچیانمقدم، اصغر؛ منصوری، امیر؛ شمسیزاده ملکی، روحالله (1392) «بررسی تزیینات معماری سنّتی ایران از منظر دیوارنگاری»، نشریۀ هنرهای زیبا، سال ۱۸، شمارة ۳، ص 65-57.
محمدی، نیلوفر؛ جانیپور، بهروز (1396) «بازآفرینی مفهوم فضا در معماری اسلامی ایران»، نخستین کنفرانس ملّی بسوی شهرسازی و معماری دانشبنیان، تهران.
ملکی، مرتضی (1396) معنا در معماری، تهران: روشنپژوه.
موسوی راد، مریم؛ احمدوند، پوران؛ علمبیگی، مهدی (۱۳۹۵) «معماری و شهرسازی اسلامی از منظر حکمت وجود»، مديريت شهری و روستايی، شمارة 43، ص۴۵۳-۴۸۰.
نایبی، فرشته (1381) حیات در حیاط، تهران: نزهت.
نصر، سیدحسین (۱۳۸۱) معرفت و معنویت، ترجمۀ انشاءالله رحمتی، تهران: دفتر پژوهش و نشر سهروردی.
نقرهکار، عبدالحمید (1387) درآمدی بر هویت در معماری اسلامی، تهران: پیام سیما.
هادیانپور، محمد؛ دارابی، نازنین (1393) «تأثیر حیاط بر درونگرایی خانههای سنّتی در ایران»، اوّلین کنفرانس ملّی شهرسازی، مدیریت شهری و توسعۀ پایدار، تهران.
هاشمی اردکانی، سیّدحسن؛ نوروزی، رضاعلی؛ بختیارنصرآبادی، حسنعلی (1387) «درآمدی بر معرفتشناسی سهروردی و دلالتهای تربیتی آن»، تربیت اسلامی، سال3، شمارة 6، ص 180ـ161.
تبیین مفاهیم حکمت اشراقی در خانۀ ایرانی
تکامه عباسنیا طهرانی1، خسرو صحاف2، حسن رضایی3، ابوالقاسم قوام4
چکیده
حکمت اشراقی، حکمتی بحثی ـ ذوقی و نورمحور است که با دربرداشتن مفاهیم حکمی ایرانیـ اسلامی، تأثیر بسزایی در هنر و معماری ایرانی داشته است. این نوشتار به بررسي نحوۀ کاربرد و تأثیر آراء حکمت اشراقی، بعنوان معیار و منبع الهامی برای معماری و ساخت خانههایی براساس معنویت پرداخته است. هدف اصلی مقاله آنست که با توجه به مفاهیم حکمت اشراقی، قدمی را بمنظور ارتقاء طراحی و معماری خانههای ایرانی در زمان حاضر بردارد. در این راستا، ابتدا با تکیه بر روش توصیفی ـ تحلیلی، به تبیین مفاهیم و آراء حکمت اشراقی سهروردی پرداخته شده و در وهلۀ بعد، نمود و کاربرد این مفاهیم و نظریات در معماری خانۀ ایرانی، مورد بررسی قرار گرفته است. بعبارت دیگر، تلاش میکنیم با تحلیل مبانی و مفاهیم حکمت اشراقی و تطبیق آنها بر معماری و ساخت خانۀ ایرانی، بتوانیم نمود مفاهیم حکمی ـ اشراقي را در آن مشاهده کنیم و خانۀ ایرانی را مجلی و مظهر آموزههای حکمت اشراقی قرار دهیم تا سرانجام، از این طریق به اصول و مبانی مشخصی بعنوان الگو و معیار در طراحی و ساخت خانههایی توأم با معنویت دست یابیم.
كليدواژگان: حکمت اشراقی، خانۀ ایرانی، معماری، معنويت، خیال، الگو و نماد، سهروردی.
* * *
مقدمه
معماری ایرانی، بويژه خانۀ ایرانی، نماد حکمت ایرانی است، بطوریکه بنا برنظر سنتگرایان، کعبه که نخستین خانه و اولین بنای معماری الهامگرفته از امر قدسی محسوب ميشود، عنصری کلیدی در پیوند میان کیهانشناخت و معماری است (موسويراد و همکاران، 1395: 473). در دوران معاصر، با توجه به فراموش شدن ارزش وجودی خانه و مفاهیم آن و تأثیرپذيري از الگوهای مسکن غربی، خانه تناسب لازم برای زندگی به سبک اسلامی را از دست داده و هویت اسلامی را بنمایش نمیگذارد (پاکدل و همکاران، 1395: 66).
نگارندگان این مقاله برآنند تا با تکیه بر مبانی حکمت سهروردی و بازخوانی آنها، به بررسی این آراء و مبانی در خانۀ ایرانی بپردازند، بطوریکه مبانی مکتب فلسفی اشراق، محل پيوند اندیشۀ ایرانی ـ اسلامی و یکی از مهمترین خاستگاههای فکری درنظر گرفته شود (رضی، ۱۳۷۹: ۶۵).
مبانی حکمت اشراق بر پایۀ هستیشناسی، معرفتشناسی و روششناسی استوار است، بگونهيي كه انسانشناسی سهروردی رابطهيي عمیق با هستیشناسی وی دارد. در واقع، او عالَم را فیض الهی میداند و مبدأ فیضان موجودات را علم او معرفی میکند.
شاکلۀ حکمت اشراق، «نورالانوار» است و «علم حضوری»، محور اصلی معرفتشناسی سهروردی را تشکیل میدهد (خادمجعفری، ۱۳۸۵: ۱۶۴) و «من» نیز منشأ معرفتشناسی اشراقی بشمار میآید (سهروردی، 1375: 2/ ۱۴۳). روششناسی حکمت اشراقی که بر پایۀ ذوق و استدلال، یعنی تجربۀ عرفانی و تفکر منطقی استوار است، برهان صحیح و کشف صریح را ملاک شناخت حقایق ميداند (اسفندیار و رجایینژاد، 1392: 122). با تکیه بر شناخت و آگاهی از تفسیر اصول حکمت اشراقی در سه وادی هستیشناسی، معرفتشناسی و روششناسی نیز امکان استخراج آراء و مبانی حکمت اشراقی میسّر میشود.
سهروردی بنیانگذار حکمت نوریه است؛ او با ارائۀ جهانشناسی مبتنی بر نور و خلقت انوار بینهایت که از نظم و پویایی خاصی نشئت گرفته است، عالَم نورانی خیال را مطرح میکند که نقطۀ عطفی در مسائل حکمی و خلاقیتهای هنری بحساب میآید؛ زیرا نور رمزی است که در هویت هنر اسلامی، نقشی اساسی دارد: از یکسو بر منشأ هنر، یعنی عالم خیال، تأکید میکند و از سوی دیگر، بر جلوههای زیباییشناسانۀ هنری دلالت دارد (شفیعی و فاضلي، 1392: 120).
ادیان پیش از اسلام، بویژه آیین زرتشت، تمثیل نور را برای تفسیر و تبیین تعالیم خود بکار ميبردند. از دوران اسلامی نيز حکمت اشراق سهروردی در ایران بیش از هرجای دیگر اشاعه یافت و نور که عمدهترین مشخصۀ معماری ایراني است، نه فقط بمثابه عنصری مادی، بلکه نمادی از عقل الهی و وجود است.
نقش نور در معماری، شفافسازي ماده و کاستن از صعوبت و سردی بنا (معماری مقدس) و مأمنی برای روح است (بلخاری قهی، 1394: 383). حضور نور در کالبد معماری در گرایش بسمت کاستن از جِرم (که در اندیشۀ شیخ، نماد ظلمت است) و افزودن بر فضا متجلی میشود. معماری ایرانی در خانۀ ایرانی با نور یا آب به سبُک کردن ماده و افزایش فضا پرداخته است (بقایی و رئيس سميعي، 1395). بدینترتیب حکمت اشراق سهروردی، با بهرهگیری از مبانی حکمت ایرانی ـ اسلامی و همچنين نظریات حکمای پیشین ایراني، میتواند مبنايی مناسب برای واکاوی اندیشهها و مفاهیم و مبانی حکمی موجود در محتوا و هنر و معماری و همچنین خانۀ ایرانی در صورتِ امر قلمداد شود. از آنجا که خانۀ ایرانی از تأثیرگذارترین فضاهای معماری اسلامی و تنها مکانی است که اولین تجربههای بیواسطه با فضا در انزوا و جمع در آن صورت میگیرد و نقطۀ اتصال و تثبيت در روی کرۀ خاکی و کلیت عالَم و هستی است، در سراسر آثار سهروردی اصطلاحات و مفاهیمی را از هستیشناسی، معرفتشناسی و روششناسی با تکیه بر روش توصیفی ـ تحلیلی میتوان استخراج نمود که با بازنگری مفاهیم بشکلي جدید در خانۀ ایرانی، آنها را دوباره میتوان صورتبندی کرد؛ بنحويکه بیانگر اجزاء اصلی فلسفۀ اشراق و معماری ایرانی ـ اسلامی باشد.
مفاهیم استخراج شده از حکمت اشراقی، چون سیر از کثرت به وحدت، سلسله مراتب، غایتگرایی، کمالخواهی، خودآگاهی و معرفت نفس، نمادگرایی، تباین، عالَم خیال و دیدگاه چند منظوره در مصادیق معماری خانۀ ایرانی تعبير میشود و بهمين دليل ارتباط مبانی حکمت اشراقی با فرهنگ و هنر و زیباییشناسی ایرانی میتواند به بازنشر مبانی نظری هنر و معماری ایرانی کمک کند، در این راستا نخستین گام در احیای خانۀ ایرانی در دورۀ معاصر، بازنگری ارزشها و عناصر سازندۀ خانۀ ایرانی با تکیه بر مبانی نظری اشراقی است.
سؤالات تحقیق
1. آیا حکمت اشراقی که حکمتی ایرانی ـ اسلامی است، در مبانی نظری معماران و هنرمندان اسلامی بگونهيی تأثیر گذاشته است که بتوان تجلی و تظاهر آموزههای حکمت اشراقی را در معماری و خانۀ ایرانی مشاهده کرد؟
2. آیا آراء حکمت اشراقی میتواند مبانی و زبان مشترکی برای خلق خانههای معنوی در دوران معاصر باشد؟
روش تحقیق
هنرمند ایرانی در هنر و معماری خود و بويژه در خانۀ ایرانی، دریافتی از بینش و مبانی نظری حاکم بر جامعه دارد و با ورود حکمت اشراقی، هنرمند دریافتی ماورايی از مفاهیم حکمت اشراقی نيز خواهد داشت که در مبانی نظری معماران و هنرمندان اسلامی مؤثر است.
در این مقاله ابتدا نگارندگان به جمعآوری دادهها بروش کتابخانهيی و سپس به ترجمۀ آموزهها و آراء حکمت با تکیه بر روش تحقیق توصیفی ـ تحلیلی میپردازند و در نهایت با استفاده از روش اِسنادی و استدلال منطقی، به تطبیق آراء سهروردی بر خانۀ ایرانی در راستاي مبانی اشراقی برای خلق خانههایی مطابق با فرهنگ ایرانی ـ اشراقی در دوران معاصر دست ميزنند.
آراء حکمت اشراقی
سهروردی در هستیشناسی، معرفتشناسی و روششناسی از اصطلاحات و مفاهیمی استفاده کرده که باعث ایجاد صورتبندی و زباني مشترک در هنر و معماری ایرانی ـ اشراقی شدهاند؛ مفاهیمی چون سیر از کثرت به وحدت، سلسله مراتب، غایتگرایی، کمالخواهی، خودآگاهی و معرفت نفس، نمادگرایی، تباین، عالم خیال و دیدگاه چندوجهی. در ادامه حضور و نقش هر يك از اين مؤلفهها در خانۀ ایرانی بررسي میشود.
1. جهتگیری فضایی
هرگاه وجودی واحد، كثرتی را به وحدت درآورد، در جایگاه مركز مقام میگیرد (پرتوی و باقریان، 1396: ۲۳). مركز الزاماً در وسط شیء قرار ندارد، بلکه مهمترین نقطۀ هر شکل را که کلید شکل و مشخصکنندۀ ساختار آن است، بخود اختصاص میدهد (دیبا، ۱۳۷۸: ۴).
1ـ1. سازماندهی فرمیفضایی مرکزی
تأویلی که میتواند از نمود مفهوم سير كثرت به وحدت اندیشۀ سهروردی در معماری از طریق سازماندهی فضایی مرکزی ارائه شود، اینست که فضای مثبت میانی در نظام مرکزی معماری، حکم نورالانوار را دارد که بهرهمندی آن از نورِ نامتناهی است و سایر فضاها بتناسب دوری و نزدیکی خود به منبع نورالانوار، از آن بهرهمند میشوند (رازقی، 1391: 10). طبیعتی که در حیاط خانه تجلی مییابد، برای فرد مسلمان، سرآغاز سیر انفسی و رسیدن به معانی الهی است. در واقع، حیاط مرکزی در این بحث، نقشي کلیدی دارد. حیاط خانه مرکزي قدسی است که قطبیکنندۀ فضاهای اطراف خود است (حمزهنژاد و دشتی، 1395: 27).
یکی از نتایج اصل متافیزیکی «توحید»، اهمیت معنوی فضای خالی است. از آنجا که حضور الهی تجسم مادی ندارد، فضای خالی اهمیت معنویِ بیشتری پيدا ميكند و تهی بودن مترادف امر قدسی تلقی میشود (ظفرنوایی، 1396: 67). در صورتیکه اهمیت فضای باز و حیاط مرکزی در خانۀ ایرانی جلوهيی از این مسئله باشد، اهمیت حیاط بحدی میشود که مانند الگویی بشکل مربع یا مستطیل (طلایی)، موقعيت خود را در قلب معماری خانۀ ایرانی حفظ میکند، همچون فضای بدون جِرمی که حضور معنویش با وجودِ حوض و استخر آب در مرکزش، دو چندان میشود. در نماها و بدنهسازیها و ضربآهنگ ستونگذاریها و پنجرهسازیها، پس از حفظ تقارن یا تعادل جداره، اغلب تقسیمات بصورت اعداد فرد، يعني سه و پنج و هفت (سهدری، پنجدری و هفتدری و...) صورت ميگيرد تا همواره قسمت میانی، فضای خالی باشد و نگاه انسان بر توده و جِرم ساختمان، مانند جرز و دیوار یا چارچوب پنجرهها، ثابت نشود (آقاییمهر و همکاران، 1397: 130ـ124).
1ـ2. محوریت عمودی
در تمامی فرهنگها و ادیان، جهت عمودي مسیری بسوی هستی حقیقی و عالم ماوراء و زیبایی متعالی را القاء میکند. مرکز با تمثل به محور عمودی، سیر صعودی به مراتب اعلی را محقق میسازد. محوریت عمودی در نظام فضایی که معرف عروج و تعالی است، لحظۀ «وصل» را در نظام فضایی پیش رو همچون بادگیر، نمایش میدهد.
کف اتاق، در حد زمین، بگونهيی تخت تبدیل ميشود و بنیادی فراهم ميسازد که انسان و عالم صغیر بر آن استقرار مییابد؛ رنگ آتش و رنگهای گرم که انسان را بیاد دنیای مادی میاندازد، چون قالیهای ایرانی با رنگ قرمز، بدان معناست که دنیا باید زیر پای انسان باشد و انسان را موجودی آسمانی معرفي ميكند. از طرفی، تیره بودن و فشار رنگ گرم قرمز باعث میشود انسان کشش بیشتری به سمت بالا و حرکت استعلایی داشته باشد (ملکی، 1396).
دیوارهای اتاق، کوژ و کاو میگردند و نوعی تخیل به ساحت اعتلایی طولی، دامنه میبخشد که ماورای محدودۀ آشکارِ اتاق است. خود دیوار رمز و نمادی از سومین بُعد فضا بدست میدهد؛ ساحتی اعتلايی که در آن جهتِ طولی با محور هستی همخوانی دارد.
دیوار، همسانِ خود انسان در مقام نفس، فضايي متعین و حاکی از کیفیت متعالی سطوح عمودی است. در این حال، بام بر این سیر و گردش برونگرا محیط میشود و قوس عروجی تحقق را بارِ دیگر به عالم مُلک بازمیگرداند. بام (آسمانه) نسخهيی صغیر از عالم افلاک در مقام روح و نقطهيی است که قوس عروجي تحقق در آن به اوج میرسد و قوس نزولی از آنجا سیر خود را رو به مُلک آغاز میکند (اردلان و بختیار، 1379).
2. سلسله مراتب در معماری ایرانی
اصل سلسله مراتب در بطن مفهوم سیر از کثرت به وحدت نهادینه میشود. در معماری اسلامی ـ ایرانی، بويژه خانۀ ایرانی، همواره حدّی از سلسله مراتب مطرح است و با توجه به دورۀ زمانی و عملکرد بنا، سلسله مراتب افزایش یا کاهش مييابد (طبسی و فاضلنسب، 1391: ۸۳).
بهمين دليل بروز اصل سلسله مراتب در معماری را میتوان در دو وجه شکلی مشاهده کرد:
2ـ1. وجه شکلی اصل سلسله مراتب
در معماری ایراني برای تبدیل یک فرم به فرمی دیگر، از نوعی سلسله مراتب بصری استفاده میشود تا این تبدیل و تغییر در دید مخاطب آسان شود. مثلاً در اتصال ستون به سقف، از سرستون و مقرنسها برای ایجاد سلسله مراتبی براي تسهیل بصری و تبدیل سطوح عمودی دیوارها به سقف استفاده میشود (همان: ۸5).
در خانۀ ایرانی، ایوانهای ستوندار را در مراتب سلسلۀ ارتفاعی میتوان مشاهده کرد. ایوان فضای سرپوشیده و مستقلی است که یک طرف آن باز و مُشرف به حیاط است و دو طرف دیگر نیمه بسته و ضلع چهارم بسته است. در چشمانداز بیرونی، معمولاً ایوان ارتفاعی بلندتر از سایرِ نقاط نما دارد که پیشانی بناست و زودتر بچشم میآید (شیرینجانی و همکاران، 1394).
دید ایوان به نماهای داخلی حیاط، بسته به قدر و ارزش آن، از درون به بیرون رو بسوی باغ کوچک درون خود (حیاط)، بمعنی و مفهوم نورالانوار است.
2ـ2. وجه فضایی اصل سلسلهمراتب
در طراحی یک ایوان یا اتاق، نوعی از مراتب فضایی وجود دارد که اساس آن بر اتصال، انتقال و وصول است. این نظام فضایی، مبنای طرح تداوم فضای مثبت را تشکیل میدهد (اردلان و بختیار، 1379: ۷۱). این تداوم فضایی را باید حامل معنایی دانست که بهمراه برآوردن نیازهای عملکردی و فضایی، به توالی و تسلسل حالات و احساسات میانجامد و مخاطب را از مکانی به مکان دیگر و از ادراکی به ادراک دیگر منتقل میکند (طبسی و فاضلنسب، ۱۳۹۱: 85).
خانۀ ایرانی بتعبیر سنتگرایان، از «حیاط»، «ایوان» و «اتاقها» تشکیل شده که بترتیب نمایندۀ «روح» و «نفس» و «جسم» هستند (حمزهنژاد و دشتي، 1395: 27). با توجه به تقسیمبندی ساختار کلی خانه به قسمت اندرونی و بیرونی، اصل سلسله مراتب و تداوم فضایی از ورودی تا اصلیترین بخش مجموعه دیده میشود. گذر از یک فضا به فضایی دیگر، بدون رعایت سلسله مراتب فضایی و پیوستگی فضایی ممکن نخواهد بود و ترکیب انواع فضاهای سرباز، سرپوشیده، نیمه سرپوشیده در ساختار خانه، سلسله مراتب فضایی را نمایش میدهد (زلفیپور، 1391).
3. غایتگرایی و کمالخواهی در خانۀ ایرانی
غایتگرایی در دیدگاه سهروردی توجه به نورالانوار است و در معماری، این توجه به اصل و اساس کمال را میتوان در شاخص کردن فرمی و فضایی بنا مشاهده کرد. بدینترتیب، همواره یک فضا بعنوان فضای اصلی و نهایت عملکردی از نظر ویژگیهای فرمی و فضایی بحد کمال برجسته میشود و این فضا از لحاظ تناسبات، ابعاد، مصالح، تزئينات و... در نهایت دقت، ظرافت و زیبایی در مجموعۀ بنا ارائه میگردد (كفشچیانمقدّم و همکاران، 1392: ۶۲).
در دیدگاه اشراقیون، غایت عشق و حقیقت محض، رسیدن به محبوب ازلی و ابدی است که در این مرحله انسان زمینی که جهان اصغر را ترک کرده است، بسوي جهان اكبر گام برمیدارد و حیاط خانۀ ایرانی را میتوان تصویری از بهشت در قرآن دانست که پیوند میان باغ اسلامی و بهشت را برقرار میکند. وجود حوض در حیاط مرکزی چون تصویری در آیينه، رمز و نمادی از بهشت است و این همان ملکوت مثالی است که سهروردی در تبیین نور، اثبات و جهان مادی را بعنوان اقليم هشتم، پرتوی از آن معرفي ميكند (سهروردی، ۱۳۷۵: ۲/ 212ـ211؛ ۲۳۲ و ۲۵۴). همچنین در هنر و معماری اسلامی، زیبایی و جمال بهترین راهبر انسان بسوی فضایل اخلاقی و منتهی به حقیقت است. بنابرین زیبایی، نمودی بر کمال است؛ کمال، جنبۀ درونی و باطنی و جمال، جنبۀ بیرونی و ظاهری حقیقت است. زیبایی و هماهنگیيي که در الگوهای هندسی مشاهده میشود، نظم هندسی بالاتر و عمیقتري از قوانین کیهانی را منعکس میکند (سیاهکوهیان، 1391: ۴۸).
خانۀ ایرانی نیز با وجود مرکز همسو و نیز کلیت واحد، به کمال متعال نزدیک میشود. حیاط در مرکز خانه بیان رمزگونۀ حقیقت ازلی است و در اطراف آن اجزاء خانه با نظمی خاص و متعالی قرار گرفتهاند. نظم حیاط خانۀ سنتی، نمادی از کمال است و با حرکت و گردش خود در جهت کعبه، كمال نمادین را به كمال الهی و دینی تبدیل میکند، بطوریکه نمادی از عالَم با جهت دین میباشد و با فرم چهارگوش و مرکز آن، نمادی از کمال است.
حیاط چهار ایوانه کاملترین حیاط و نمادی از عالم بیجهت و ایستاست، اما چهار ایوان از چهار سو در حکم چهار جهت عالمند که به مرکز این جهان کوچک نظر میکنند. به اینترتیب، در دل کوچکترین واحد شهر سنتی (خانه)، یک مندل (کیهاننگاشت) کامل شکل میگیرد (شیرینجانی و همکاران، 1394).
4. خودشناسی و معرفت نفس در خانۀ ایرانی
اصل درونگرایی یکی از اصول معماری اسلامی است که در ساماندهی اندامهای مختلف بنا، بویژه در خانههای سنتی، مورد توجه است. این امر برگرفته از اهمیت زندگی خانوادگی و حرمت آن و عزتنفس ایرانیان است که به شکلگیری الگوی درونگرا در معماری منجر میشود. معماران ایرانی با سازماندهی اندامهای ساختمان در گرداگرد یک یا چند میانسرا، ساختمان را از جهان بیرون جدا میکنند و تنها با یک هشتی، این دو را به یکدیگر پیوند میدهند (پیرنیا، ۱۳۸۳: ۳۵)؛ بدينصورت كه در معماري درونگرا، تزئينات بوفور بكار میرود و به فضای بيرون كمتر توجه میشود و سادگي در معماري برونگرا رعايت میگردد (هادیانپور و دارابي، 1393). دین اسلام نیز با تأكيد بر موضوع محرمیت و حریم خانواده در خانههای مسلمانان، آن را مایۀ آرامش فرد ميداند (نقرهکار، ۱۳۸۷: ۵۰۲). این شیوۀ معماری علاوه برآنکه بطور نمادین، نمایشی از پاسخ به سير انفسی است، بتبعیت از تعالیم قرآنی بهمراه سیر در آفاق، همواره مورد توجه عرفای مسلمان بوده است.
5. نمادگرایی در خانۀ ایرانی
به مفاهیمی که بیان مجرد آنها در حد قدرت درک بشری نیست، نماد گفته میشود. بعبارت دیگر، نماد واسطهيی میان فهم انسانی و عالم ربّانی است. سمبولیسم محور مشترک هنرمند اثر و مخاطبِ اثر محسوب میشود؛ زیرا در هنر دینی، جهان انعکاس حقیقت الهی است (اميري، 1395: 436).
خانۀ ایرانی متشکل از حیاط، ایوان و اتاقهاست که بترتیب نماد روح، نفس و جسمند (حمزهنژاد و دشتي، 1395: 27). حیاط خانه نمادی از نورالانوار (طوفان، 1382: ۷۸) و در واقع نماد و تمثیلی از بهشت است که در خانههای ایرانی جلوۀ خاص خود را دارد. خانۀ مسلمانان با حیاط مرکزی بهمراه درختان و آب که مشابه جهان معنوی است، محصور شده است (تقیزاده، 1378: 222). درواقع وجود حوض در مرکز حياط، انعکاس آبی آسمان است که آیينه تمامنمای هستی را نمایش میدهد (نایبی، 1381: 50). آب ساکن بدلیل سطح منعکسکنندة خود، انسان را به تأمل وامیدارد (طوفان، 1382: 13). از دید سنتگرایان هیچ چیز فاقد معنا نیست و شکلهای هندسی بکار رفته در خانههای سنتی برگرفته از نمادهای هندسی و اعداد هستند. به روایت سنتگرایان، «نور» عمدهترین مشخصۀ معماری ایرانی است و نمادی از «عقل الهی» و «وجود» بحساب ميآيد و رنگها در انقطاب نور، نمادی از جنبههای گوناگون وجودند و در هنرهای اسلامی اهمیت دارند.
رنگ سفید نمادی از وجود است و ماهیت بیآرایه بودن آن نمادی از وحدت را تداعی میکند. رنگها نمود عالم وجودند و رنگ سفید بر فراز همۀ آنها قرار دارد (اردلان و بختيار، 1379: پيشگفتار) و آیينه از دیگر عناصر نمادین در معماری سنتی است که در تزئین بسیاری از خانهها دیده میشود. آیينه بدلیل ویژگی درخشش و انعکاسی که دارد، در معنای نمادین با جوهر عرفان تناسب دارد و بگفتۀ بورکهارت (Burckhardt)، وحدت شاهد و مشهود را نمایش میدهد و نزدیکترین رمز به مشاهدۀ معنوی است (حمزهنژاد و دشتی، 1395: 30). با توجه به آیۀ «الله نور السموات و الارض»، شمسه بعنوان نماد الوهیت و نور وحدانیت است که با وجودِ آهنگ کثرت آسمان در نظمی بلورین، پراکندگی هستی را یکی میگرداند (خزایی، ۱۳۸۷: ۵۷). در تزئینات خانۀ ایرانی، تجسم نمادین «شمسه» (خورشید) جایگاهي مهم را بخود اختصاص میدهد و این نقش، نماد انوار است که حاصل تجلیات الهی و ذات احدیت میباشد و بنیاد حکمت ایرانی ـ اسلامی بشمار ميآيد (سجّادی، 1370: 37ـ31).
6. تباین در خانۀ ایرانی
هنر اسلامی همواره بدنبال آن بوده است تا فضایی بیافریند که در آن بر سرشت موقت و گذرای اشیاء مادی تأکید شود و تهی بودن اعيان مورد توجه قرار گیرد. معماران مسلمان با بکارگیری فضای منفی، فضایی خلق میکردند که در آن صرفاً غیاب جسمانیت، یا به تفکر درونگرایی و یا به انبساط و نشاط روحانی منتهی شود؛ سخن فضای خالی در تفکر ایرانی ـ اسلامی، توجه به درون است. این فضا را در نقوش اسلیمی و در خطاطی نیز میتوان دید که در آن فضای منفی و فرم مثبت بطور يكسان نقش اساسی دارند و از ثابت ماندن نگاه در یک نقطه و محصور شدن ذهن و تبلور ماده جلوگیری میکند (محمدی و جانیپور، ۱396). فضاهای منفی، اغلب با رنگهای تیره، آبی لاجوردی و سیاه پوشانده میشوند تا بتوانند عمق را تداعی کنند و بازگوکنندۀ فضایی لایتناهی باشند (آذریان و همكاران، ۱۳۹2: ۹). فضای خالی و حیاط مرکزی در خانۀ ایرانی از ثمرات اصلِ دینی توحید است که در آن «لاالهالاّالله» متجلّی است و این دیدگاه تهی بودن در هنر و معماری، مترادف تجلی امر قدسی میباشد و خلأ سمبلی است که استعلا و حضور خداوند در اشیاء را نمايان ميسازد (نصر، ۱۳۸1: 203ـ197). تعابیری مانند فضای مثبت و منفی، درون و بیرون، سادگی و پیچیدگی، نظم و بینظمی، گوناگوني و یکنواختی، عبور و حضور، نور و سایه، از اصول قابل بررسی در اين حوزه هستند.
7. خیال در معماری خانۀ ایرانی
عالم خیال و تجلیات آن همواره مورد توجه اندیشمندان بزرگ بوده و نمود آن در خانههای ایرانی در قالب نور و هندسه تجلّی يافته است.
7ـ1. خیال و نور
خیال در خانۀ ایرانی با استفاده از اصولی پویا و عناصری مادی و حتی غیرمادی، مانند نور، به کمال میرسد (دوستدار کلکناری و قارخانی، 1395). خانههای ایرانی عموماً درونگرا و مرکزگرا هستند و مرکز آنها طبیعت (حیاط) است. بازشوهای مختلف در جدارۀ ایوانها و اتاقها کیفیاتي متنوّع از ارتباط و دیالکتیک حیاط و اتاقها را رقم میزنند و بدلیل وجود فضاهایی با کیفیتهای متفاوت و نمودِ خاص نور و رنگ در اتاقها، سرشار از خیالانگیزی و خاطرهانگیزی هستند (حمزهنژاد و دشتي، 1395: 30).
7ـ2. خیال و هندسه
تجلی خیال در مبحث هندسۀ هنر و معماری مقدس (سنتی) مبتنی بر اصل تناظر میان عالم و آدم است. ذهن و زبان انسان سنتمحور بر این اصل استوار است و بر همين اساس انسان را عالمی صغیر و عالم را انسانی کبیر میپندارد. این باور به خَلق هنر و معماری میانجامد که جلوۀ تصویری و تجسمیِ معناست و برای تحقق خود از فرم و قالب ریاضیات و هندسه بهره میگیرد که آن نیز در حکمت شرقی و بویژه اسلامی، صورتی مثالین و رمزگونه دارد و آراء نظریهپردازان به کیفیت هندسی، رابطۀ هندسه با نسبت و علم عدد، معنای رمز و دلالتهای توحیدی آثار هنر و معماری اسلامی اختصاص مییابد (بلخاری قهی، ۱۳۹۴: ۴۰۴). همچنین در بحث هندسه در خانه نیز شکل مکعب که در بسیاری از خانهها مشاهده میشود، دارای دو ویژگی ذاتی مربع و مکعب (یعنی ایستایی و ثبات) است که آن را مناسبترین صورت برای برپایی بناهایی قرار میدهند که مقرر است نماد ثبات باشند و مکعب را نماد زمین در مقیاس بزرگ و انسان در مقیاس کوچک میدانند. مکعبِ «انسان» ارائهيی نمادین از خصوصیات متجلی اوست؛ یعنی نظام مختصات ششجهته که در آن با زمین و آسمان مشترک است (اردلان و بختیار، ۱۳79: ۵۹).
8. فضاهای منعطف و چندمنظوره در خانۀ ایرانی
خانۀ ایرانی و بحثهای مربوط با آن، به چند گونة انعطافپذیر با عنوان تنوعپذیری (فضای چندعملکردی)، تطبیقپذیری (جابجایی فصلی و روزانه) و تغييرپذیری (تفکیک و تجمیع) تعریف شدهاند (عینیفر، 1382: 66). تنوعپذیری، مفهوم فضای چند عملکردی در مقیاس خُرد تا کلان خانه است که از تغيير عملکرد اجزاء و عناصر تشکیلدهندۀ اتاقها تا تغيير عملکرد اتاقها و فضاهای سرپوشیدۀ پیرامون حیاط(های) خانه و تغيير و تبدیل عملکرد بخشهای آن قابل تحلیل است.
مفهوم تطبیقپذیری و انطباق فضاهای کالبدی با عملکردهای متغیر فصلی و روزانۀ تمامی مقیاسها تعریف میشود و تغييرپذیری بیشتر در مقیاس کلان خانه و استفاده از بخشهای مختلف آن در شرایط متفاوت مصداق دارد. در طراحی و ساخت مسکن سنتی، انعطافپذیری عملکردی، ساختاری و فضایی الگویی نظمدهنده چون پیمون (بزرگ، کوچک و خُردهپیمون) است (پیرنیا، 1383: 9ـ4).
مطالعۀ تطبیقی و تحلیلی مفاهیم حکمت اشراقی در خانۀ ایرانی
معماری اسلامی در نظام سلسله مراتبی سهروردی در درجات مختلف واقع میشود. اولین گزاره و آخرین نمایۀ هنر اسلامی، توحید است که در رأس زنجيرۀ طولی سلسله مراتبی شیخاشراق قرار دارد و ارکان هستی از این مبدأ حقیقی (نورالانوار) مراتب مییابند.
معماری بهترین وجه نمود کالبدی مفاهیم است و شکلگیری فضاها با تکیه بر اندیشۀ فلسفی و حکمیِ حاکم بر آن نمود پیدا میکند، بدینگونه که در خانههای ایرانی، احترام به انسان و فضا در تعريف مفهومي خاص براي بيان مفهوم سکونت بیان میشود و با تکیه بر آراء سهروردی میتوان به تعریفي جدید از عناصر خانۀ ایرانی دست يافت. دراينباره، یکی از اصلیترین روشهای تحلیل اطلاعات براي این مهم، استفاده از الگوی چهارگانۀ شناخت در معماری ایرانی است که در این روش مراتب ادراک و شناخت در چهار وادی مفاهیم، مبانی، الگو و مصداق و مرتبط با دو اصل ظاهر و باطن و اصل مراتب در حکمت اشراقی، تدوین و ارائه میشود (صحاف، 1395: 52).
جدول شمارة اول: چهارگانۀ شناخت
مصداق | الگو | مبانی | مفاهیم |
هنر و معماری | رمزنگاری | زیباییشناسی اشراقی | بینش توحیدی
حکمت ایرانی
حکمت اشراقی |
هنر و معماری اشراقی | زبان تمثیلی و رمزی از عناصر مهم در حکمت اشراقی | «عشق»، «حسن» «حزن» سه فرزند «عقل» | |
ادبیات (داستانهای تمثیلی شیخاشراق) تصویرگری و نگارگری، معماری و تزییناتی از قبیل آیينهکاری، رنگ، گچکاری از انواع مصادیق اشراقی هستند.
| کتاب حکمة الاشراق که شاهکار فلسفی و سرشار از استعارههای فلسفی، واژگان رمزی و ایهامهای حکمی میباشد، در رسالۀ تمثیلی فی حقيقة العشق، حُسن و عشق و حزن را به یوسف و زلیخا و يعقوب تشبیه میکند. |
مبانی نظری هنر اشراقی
نقش برجستۀ عشق در وصول به حُسن باعث متحد شدن عشق و حزن و حُسن میشود. | |
جهتگیری بسمت حیاط مرکزی و طبیعتی که در حیاط مرکزی خانه تجلی مییابد:
بادگیرها و دیوارهای اتاق که حرکت استعلایی دارند:
|
جهتگیری فضایی
سازماندهی فرمیفضایی مرکزی
محوریت عمودی
| مبانی نظری معماری اشراقی (در خانۀ ایرانی) | |
سیر از کثرت به وحدت
| |||
ایوانهای ستوندار که موجب ایجاد سلسله مراتب ارتفاعی در خانۀ ایرانی میشوند.
اتصال، انتقال و وصول «حیاط»، «ایوان» و «اتاقها» فضاهای سرباز، سرپوشیده، نیمهسرپوشیده
| عالم کبیر پس از ذات نورالانوار (عالم لاهوت) دارای سه مرتبۀ كلی است: مرتبۀ عقل (عالم جبروت)، مرتبۀ نفس (عالم ملکوت) و مرتبۀ جسم (عالم ناسوت)
نور اقرب (روح) انوار قاهره (نفس) انوار ارباب اصنام (جسم)
وجه شکلی اصل سلسله مراتب
وجه فضایی اصل سلسله مراتب
| سلسه مراتب | |
حیاط خانۀ ایرانی نیز تصویری از بهشت است: | تناسبات در مصالح و تزئینات خانۀ ایرانی درنهایت ظرافت و زیبایی مشاهده میشود. | غایتگرایی کمالخواهی
| |
فرم چهارگوش با مرکزیت حوض نیز نمادی از کمال است. کاملترین حیاط، چهار ایوانه است که نمادی از عالَم است که بیجهت و ایستا میباشد:
کاملترین حیاط ایرانی با چهار ایوان یک مندل (کیهان گشت) | حیاط خانۀ سنتی، نمادی از کمال است که با حرکت و گردش خود در جهت کعبۀ نمادین، به كمال الهی و دینی تبدیل میشود. | ||
| در معماري درونگرا با سازماندهی اندامهای ساختمان در گرداگرد یک یا چند میانسرا، ساختمان از جهان بیرون جدا میشود و با هشتی این دو به یکدیگر پیوند میخورند. |
خودشناسی و معرفت نفس | |
وجود حوض در مرکز حياط به اهمیت و مرکزیت آب در هستی (آیينۀ آبی) اشاره دارد:
|
«روح» و «نفس» و «جسم» نماد «حیاط»، «ایوان» و «اتاقها» هستند.
حیاط نماد و تمثیلی از بهشت است.
«نور» عمدهترین مشخصۀ معماری ایرانی و نمادی از «عقل الهی» و «وجود» است. | نمادگرایی | |
حیاط مرکزی و فضای منفی
| فضای مثبت و منفی، درون و بیرون، سادگی و پیچیدگی، نظم و بینظمی، گونهگونی و یکنواختی، عبور و حضور، نور و سایه در کنار هم در خانۀ ایرانی مشاهده میشوند. |
تباین
|
|
خانههای ایرانی عموماً درونگرا و مرکزگرا هستند و مرکز آنها طبیعت (حیاط) است که نماد نورالانوار ميباشد.
ویژگی ذاتی مربع و مکعب (ایستایی و ثبات) و قابلیت تبدیل شدن به صلیب (چلیپا) را دارا میباشد.
اتاقها نیز نمایشی از «مکعب انسان» هستند. شکل مکعب در اتاقها و حیاطها مشاهده میشود. |
خیال و نور
خیال و هندسه فرم و قالبی (ریاضیات و هندسه)
|
عالم مثال متصل و منفصل | |
فضاهای تابستاننشین و زمستاننشین موجب ارتباط درون و بیرون میشود.
ایوان و درهای میان اتاقها باعث ایجاد جریانی سیال میشود.
خانههای چندحیاطی که هشتی واسطۀ ارتباط بین فضاي عمومی و خصوصی میشود. | گونههای انعطافپذیر
تطبیقپذیری (جابجایی فصلی و روزانه)
تنوعپذیری (فضای چندعملکردی)
تغييرپذیری (تفکیک و تجمیع) | دیدگاه چندوجهی
|
مأخذ: نگارندگان
در جدول بالا در بخش مفاهیم، به بینش توحیدی و حکمت ایرانی ـ اشراقی اشاره شده است و در حوزۀ مبانی نیز معماری و هنر اشراقی را ميتوان در امتداد حُسن و زیباییشناسی اشراقی دانست، بطوریکه سهروردی رسيدن به حُسن و کمال را جز از طريق عشق ميسر نمیداند و به نقش برجستۀ عشق در وصول به حُسن و متحد شدن عشق و حزن و حُسن بشکلي زیبا اشاره میکند. زیبایی و عشق هم از منظر جهانشناسی و هم از منظر معرفت و روششناسی مورد توجه حکیم اشراقی است و همچنین کثرت عالم را ميتوان فرایند دوسویهيی دانست که مشاهده و اشراق از آن به محبت و قهر تعبیر میشود. نگاه «سهروردي» به مقولۀ «عشق»، نگاهي فيلسوفانه و عارفانه است.
سهروردی «عشق»، «حُسن»، و «حزن» را سه فرزند «عقل» میخواند. «حزن» و «رنج» را همواره ملازم و همرکاب «عشق» میشمارد. در الگو و مصداق میتوان به هنر و معماری ایرانی، بويژه خانۀ ایرانی بعنوان تأثیرگذارترین فضای معماری اشاره کرد، بگونهيي كه حکمت اشراقی با در برداشتن مفاهیم حکمی ایرانی ـ اسلامی میتواند مبنایی برای هنر و معماری ایرانی ـ اسلامی باشد که به استخراج مفاهیم اشراقی و انطباق آن با خانۀ ایرانی در مصداق میپردازد.
جمعبندی و نتیجهگیری
معماری همواره نمودِ بیرونی و مادی اندیشههای مختلف است و در میان فضاهای معماری، خانه بدلیل اهمیت و نیاز مداوم انسان، بعنوان اولین نقطۀ سلوک انسان، مورد توجه واقع میشود، بطوریکه شکلگیری فضاهای کالبدی خانۀ ایرانی از فضای اندیشۀ حکمیِ حاکم بر آن متأثر است و از آنجا که حکمت اشراق سهروردی، حکمتی ایرانی ـ اسلامی است، بیشترین تأثیر را بر هنر و معماری ایرانی دارد.
با استناد به مطالب بالا، مفاهیم حکمت اشراقی بمثابه باطن و محتوا هستند و نمود آن در خانۀ ایرانی همچون الگو و صورت مفاهیمِ آن است. با بررسی و انطباق آراء استخراج شده از مفاهیم حکمت اشراق در خانۀ ایرانی ـ اشراقی و همچنین خانۀ معاصر، براي رفع نیازهای کاربران، مقایسهيی نیز صورت گرفته و نتایج ذیل بدست آمده است.
جدول شمارة دوم: نتایج مقایسة خانة ایرانی ـ اشراقی با خانة معاصر
آراء معماری ایرانی ـ اسلامی از دیدگاه حکمت اشراقی
| خانۀ ایرانی ـ اشراقی | خانۀ معاصر | نتیجهگیری |
جهتگیری فضایی
| ـ حیاط مرکزی بعنوان عنصری وحدتبخش و مهمترین الگوهای معماری در ایجاد خانۀ ایرانی ـ اشراقی است. ـ حیاط مرکزی موجب احترام به حریم خصوصی خانواده و جداسازی عرصۀ عمومی از خصوصی میشود. ـ حیاط مرکزی باعث ایجاد ارتباط با طبیعت و تلاش براي استفادۀ مطلوب از انرژی طبیعی میشود. | ـ در خانۀ معاصر، حیاط در مرکز و قلب منزل جای ندارد، بلکه حیاطها در جهت شمال و جنوب طراحی میشوند. ـ عدم پاسخگويي به نياز محرميت است و در بسياري از موارد حیاط كاملاً حذف میشود. ـ با اینکه حیاط هنوز در مسکن معاصر ایرانی مشاهده میشود، اما بخش مهمی از کارکردهای فیزیکی و متافيزيكي خود را از دست داده است. | ـ عدم رعایت جهتگیری حیاط مرکزی و هشتی و دالان موجب تبديل شدن فضاي نشيمن و پذيرايي به فضاي تقسيم میشود. ـ اختلال در عملكرد اصلي و فقدان حیاط مرکزی باعث از بینرفتن درونگرایی و مشاع شدن حیاط در آپارتمانهای امروزی میشود. ـ درنهایت نبود حیاط مرکزی باعث اختلال در کارکردهای فیزیکی و اقلیمی میشود. |
سلسلهمراتب | ـ خانۀ ایرانی ـ اشراقی به سه گونۀ فضای متمایز (باز، بسته و پوشیده) تقسیم میشود. - فضاها در ترکیب با هم و درعینحال با رعایت سلسله مراتب با درجۀ معلومی از پوشیدگی، اندازه و محل استقرار در سازمان فضایی خانه حضور دارند. - فضاهای همجوار در تعریف یکدیگر مشارکت میکنند، بنحویکه هرگونه فضا را گونهيی دیگر دربرمیگیرد. | ـ خانههای معاصر در بیشتر مواقع با فقر سازماندهی فضای داخلی مواجه مواجهند. ـ درِ ورود به یک خانه یا آپارتمان و یک سرسرای بیرمق که اغلب نور طبیعی هم ندارد و همۀ درها به آن باز میشود نیز جایگزین ورودیهای چندمرحلهيي و سرسراهای عریض شده است. ـ هریک از جزء فضاها و سازمانهای فضایی خانهها بصورت منفرد و مستقل از فضاهای پیرامون طراحی شدهاند و فضاها بدون مفصلبندی و حریم کنار هم قرار گرفتهاند. | ـ عدم رعایت سلسله مراتب نیز باعث تعریف ناقص در ترکیب فضاهای خانه میشود. ـ ایجاد فضاهایی مجزا و درهمشده و همچنین نبود مفصلبندی باعث ايجاد ديد مستقيم به داخل واحدها میشود و حريمهاي بصري ساكنان را بشدت كاهش میدهد. ـ این فضاها در شهرهای امروزی بفراموشی سپرده شده است. |
غایتگرایی و کمالخواهی | ـ در خانۀ ایرانی ـ اشراقی نیز حیاط بعنوان اصلیترین فضای باز با تناسبات طلایی میباشد. ـ حیاط نیز همزیستی با طبیعت را نمایندگی میکند. ـ مجموعه فعالیتهای زندگی درون اتاقها میتواند به حیاط منتقل شود. | ـ در خانۀ معاصر، دیوارها تنها نقش مرز مالکیتی دارند. ـ عدم رعایت تناسبات میان دیوار و جبهههای ساختمان و حیاط خانههای معاصر باعث اِشراف و ساخته شدن بدون معیار بدنههای فضایی شده است. | ـ فقدان غایتگرایی در خانه باعث ایجاد فضاهای منقطع (عدم ارتباط فضای داخل و بیرون) میشود. ـ باعث عدم رعایت اصول زیباییشناسی میشود.
|
خودشناسی و معرفت نفس | ـ در خانۀ ایرانی ـ اشراقی نیز درونگرایی یکی از ارزشهای شاخص در فرهنگ ایرانی ـ اشراقی است. ـ درونگرایی عنصر بنیادی در پیدایش خانه و آغاز گفتگو و همزیستی میان درون و برون است. ـ فضای داخلی خانههای ایرانی و تزئینات و پیچیدگی باطنی خانه بااهمیتتر از دیوارهای خارجی است و نمای بیرونی خانه فاقد هرگونه تزئین میباشد. ـ درونگرایی در خانۀ ایرانی نهتنها امنیت و محرمیت را دربرمیگیرد، بلکه متناسب با اقلیم است. | ـ در خانههای معاصر نیز معماری برونگرا جایگزین معماری درونگرا شده است و بتدریج دیوارها کنار گذاشته شده و درعوض پنجرههای متعددی رو به خیابان گشوده شده است. ـ تزئینات و نمای بیرونی ساختمان مورد توجه قرار گرفته است و برونگرایی تا حدودی جایگزین درونگرایی شده است. | ـ عدم رعایت خودشناسی و معرفت نفس نیز باعث نوعی تقلید کورکورانه و نه انتخابی از دیگر جوامع مدرن شده است. ـ ارزش معنوی حیاط، محرمیت، بار معنایی و کارکرد اقلیمی از دست رفته است، ولی در عینحال هنوز کارکرد فیزیکی حیاط بصورت تضعیفشدهيي وجود دارد. |
نمادگرایی در خانۀ ایران | - هر جزء از فضا در خانه ایرانی ـ اشراقی دارای لایههای گوناگون با مضمونی و معنایی اشراقی و رمزگونه است. - معمار مسلمان ایرانی با ذوق و نبوغ خود سعی در خلق آثاری منحصر بفرد میکند و نبوغ خود را در عناصر معماری خانه چون سقف و کف دیوار نیز نمایش میدهد. | - در خانۀ معاصر نیز عناصر تشکیلدهندۀ فضا یعنی سقف، کف و دیوار بدون برخورداری از مضمون و معنا به سطح تبدیل شدهاند.
| - عدم رعایت نمادگرایی نیز باعث فقدان تنوع فضایی شده است، بطوریکه نماد در ورای معنی جای دارد و دارای تفسیری مختص بخود است که سرشار از تأثیرگذاری و پویایی است. - در خانههای معاصر بخاطر فراموشی معنا در معماری، فضاهای خانه به سطوح سرد و یکنواخت تبدیل میشود. |
تباین در خانۀ ایرانی | - در خانۀ ایرانی ـ اشراقی فضای خالی در تقابل با فضاهای پر تلقی میشود. - روشنایی، حاصل تابش نور و تاریکی معلول فقدان نور است و همنشینی این دو ضد در خانۀ ایرانی میباشد. - تضاد هشتی نیمهتاریک و دالانهای تاریک با حیاط مملو از نور بمدد تضاد روشنی و تاریکی میباشد. - الگوی توده و فضای خانهها نیز بسته به نوع ارتباط آن با توجه به اقلیم هر منطقه متفاوت است و تابع الگوی خاص و منحصربفرد اقلیم خود ميباشد. | - انسان معاصر درک صحیحی از مفهوم فضای خالی ندارد و طراحان دنیای معاصر در توهم طراحي فضاي خالي درپی ادراک محدود خود میباشند. - امروزه فضای خالی واجد اصالت و ارزش میباشد و فضای تهی و پوچ جایگزین آن شده است. - گذار از زندگی سنتی به زندگی مدرن و تولید انبوه و افزایش آپارتمانسازی باعث فراموشی ارتباط توده و فضا در اقلیم شده و نقش فضا کمرنگ شده است و توده خودنمایی میکند. | - جوهرۀ طراحی خانۀ ایرانی رابطۀ متقابل پُر و خالی میباشد. اما امروزه بر فضاهای پر برتری داده شده است و پُرها مقدم بر فضای خالی محسوب میشوند. - طراحان معاصر در دوران مدرن نسبت به اقلیم و نحوۀ قرارگیری توده و فضا بیتفاوت شدهاند، بطوریکه به تکنولوژی در رابطه با اقلیم پناه بردهاند و در فهم فضای خالی ناتوان و کور فضا شدهاند و انسان در خانۀ معاصر دچار احساس تنهايي و جمعگريزي میکند. |
خیال در معماری خانۀ ایرانی | - در خانههای ایرانی ـ اشراقی با توجه به استفاده از حرکت سیال نور، سایه و حضور آب نیز موجب خیالانگیزی میشود. - عوامل اقلیمی و عملکردی چون تبخیر سطحی و رعایت معیارهای اقلیمی نیز باعث صرفهجویی انرژی میشود که خود پاسخگویی به تأمین آسایش کاربران است. - هندسه بعنوان ابزاري قدرتمند در خیالانگیزی خانۀ ایرانی، با اندازهگیری تناسبات و ایجاد توازن در خانه با تزئینات اسلیمی، باعث ایجاد خلاقیت میشود. | - خانههای معاصر پاسخ مناسبی به خیال نداده است و بدلیل نادیده گرفتن اهمیت حیاط و عوامل اقلیمی نیز خیالانگیزی طبیعت وجود ندارد. - در عصر حاضر با وجود مسیری واگرا در طراحی نیز تکنولوژی جایگزین پاسخ خیالانگیزی شده است. - عصر حاضر بدلیل انبوه ساختوساز با فقدان هندسه که عامل دیگر خیالانگیزی و خلاقیت میباشد، روبروست که باعث ایجاد ساختاری یکنواخت و بیروح در خانه میشود. | - عدم رعایت خیالانگیزی در معماری باعث فقدان خلاقیت و یکنواختی در پلان و ساختار خانه میشود. - در عصر حاضر، تکنولوژی و نرمافزار نیز جایگزین معماران با حس خیالانگیزی شده است و عناصر معماری در مسکن چون زائدهيی است که به بنا الحاق شده است.
|
فضاهای منعطف و چندمنظوره در خانۀ ایرانی
| - ایجاد فضاهای چندمنظوره باعث بالا بردن توان عملکردی خانۀ ایرانی ـ اشراقی میشود. - واژههای انعطافپذير با قابليت تغيير در فضاي ساختهشده که امکان کاربردهای جديد را فراهم میکنند، میتوانند در سه گونۀ تنوعپذيري، تطبيقپذيري و تغييرپذيري بیان شوند. | - در خانههای معاصر در موارد کمی طراح نیز استفادهکنندۀ اصلی بناست و عدم ارتباط بین نیازهای متعارف و نیازهای اصلی باعث عدم انعطافپذیری میشود. - در خانههای معاصر، واحدهای مسکونی و عدم انطباق آن با نیازهای فردی و خانوادگی باعث عدم انعطافپذیری میشود. | - رواج ساختوساز و مسکن انبوه در شهرها بجای واحدهای مسکونی منطبق با نیازهای فردی و خانوادگی باعث عدم انعطافپذیری فضاها شده است. - فضاها قابليت سازگاري با تغيير شرايط زندگي ساکنان را ندارند يا بعبارتی، مسکن امروز پاسخگوي نيازهاي فرداي افراد نيست. |
مأخذ: نگارندگان
نگارندگان با استناد به نتایج جدول بالا، به صورتبندی جدیدی در طراحی خانۀ معاصر رسیدهاند، بطوریکه خانۀ ایرانی محل تجلی و تظاهر آموزههای حکمت اشراقی باشد؛ همچنين از این رهگذر به مبانی و زبان مشترکی برای خلق خانههای ایرانی ـ اشراقی در دوران معاصر دست یافتهاند. کالبد و فضا نیز بگونهيی تعریف شدهاند که پاسخگوی نیازهای انسان معاصر و جامعۀ درحال تحول باشند.
منابع
آذریان، حسین؛ هلاله، علی؛ همّتی، محمدمهدی (1392) «اهمیت فضای خالی در معماری ایرانی»، اوّلین همایش منطقهيي معماری پایدار و شهرسازی ایذه (خشت اوّل)، ایذه.
آقاییمهر، معین؛ میرهاشمینسب آستانه، سیّدصادق؛ دانشجو، خسرو؛ خیاطزنجانی، محمد (1397) «تناظر جلوههای نور در اندیشههای سهروردی و معماری دورۀ صفویه»، نقش جهان، سال8، شمارة 2، ص131-123.
اردلان، نادر؛ بختیار، لاله (۱۳۷۹) حسّ وحدت، ترجمۀ حمید شاهرخ، اصفهان: نشر خاک.
اسفندیار، رجبعلی؛ رجایینژاد، محمد (1392) «اندیشۀ سیاسی شیخ شهابالدین سهروردی»، سیاست متعالیه، شمارة 3، ص137-121.
امیری خوشکار وندانی، سمیه (۱۳۹۵) «بررسی مفهومشناختی نشانه و رمزگان در معماری و شهرسازی با تأکید بر معماری و شهر اسلامی»، مديريت شهری و روستايی، شمارة 43، ص ۴۲۳-۴۴۴.
بقائی دائمی، عبداله؛ رئیسسمیعی، محمدمهدی (1395) «بازشناسی و تبیین مفهوم نور و ظلمت از دیدگاه سهروردی در معماری اسلامی»، دومین کنگرۀ بینالمللی علوم زمین و توسعۀ شهری، تبریز.
بلخاري قهی، حسن (1394) مبانی عرفانی هنر و معماری اسلامی، تهران: سورۀ مهر.
پاکدل، محمدرضا؛ ذبیحی، حسین؛ نقیزاده، محمد (۱۳۹۵) «مدیریت مؤلفههای اجتماعی و انسانی در مسکن مطلوب اسلامی»، مديريت شهری و روستايی، شمارة 43، ص۵۱-۶۶.
پرتوی، پروین؛ باقریان، محمدصابر (1396) «بررسی مقایسهيي تطبیقی معنای مرکز در آراء مکتب اصفهان و اندیشۀ هایدگر»، باغ نظر، شمارة 48، ص30-17.
پیرنیا، محمدکریم (1383) سبکشناسی معماری ایرانی، تهران: سروش دانش.
تقيزاده، محمد (1378) «حکمت سلسله مراتب در معماري و شهرسازي»، مجموعه مقالات دومين کنگرۀ معماری و شهرسازی ايران، ج3، تهران: سازمان ميراث فرهنگي.
حمزهنژاد، مهدی؛ دشتی، مینا (۱۳۹۵) «بررسی خانههای سنّتی ایرانی از منظر پدیدارشناسان و سنتگرایان معنوی»، نقش جهان: مطالعات نظری و فناوریهای نوین معماری و شهرسازی، سال ۶، شمارة ۲، ص ۲۴-۳۵.
خادمجعفري، حامده (۱۳۸۵) «فرشتهشناسی در حكمت اشراق»، به راهنمایی علیمحمد کشفی، پاياننامۀ كارشناسیارشد، دانشکدۀ فلسفه و کلام، دانشگاه شيراز.
دوستدار کلکناری، زهرا؛ قارخانی، علیرضا (1395) «نقش خیال در معماری ایرانی»، دومین کنفرانس سالانۀ پژوهشهای معماری، شهرسازی و مدیریت شهری، تهران.
دیبا، داراب (1378) «الهام و برداشت از مفاهیم بنیادی معماری ایران»، نشریۀ معماری و فرهنگ، شمارة 1، ص106-97.
رازقی، علیرضا (1391) «زیباییشناسی نور شهابالدین سهروردی و تأثیر اندیشۀ ایرانی و اسلامی در آن»، حکمت و معرفت، سال 7، شمارة 4، ص 11-6.
رضی، هاشم (1379) حکمت خسروانی: سیر تطبیقی فلسفه و حکمت و عرفان در ایران باستان، تهران: بهجت.
زلفیپور، نیره (۱۳۹۱) «استفاده از الگوی سلسلهمراتب فضایی در مجتمعهای مسکونی با رویکرد احیای هویت معماری اسلامی ـ ایرانی»، همایش ملّی معماری و شهرسازی ایرانی ـ اسلامی، مشهد: مؤسسۀ آموزش عالی خاوران.
سجّادی، سیّدجعفر (1370) فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، تهران: طهوری.
سهروردی، شهابالدینیحیی (1375) مجموعۀ مصنفات، تهران: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي.
سیاهکوهیان، هاتف (1391) «تأثیر عرفان اسلامی بر معماری ایرانی با تأکید بر تزیینات گنبد سلطانیه»، فصلنامۀ تخصصی عرفان اسلامی، شمارة 34، ص 64-48.
شفیعی، فاطمه؛ فاضلی، علیرضا (1392) «زیبایی و شأن وجودی آن نزد سهروردی»، پژوهشهای هستیشناختی، سال 2، شمارة 3، ص 122-101.
شیرینجانی، سمیه؛ صمدیفرد، زهرا؛ شریفیان، سیّدعلی (1394) «بازشناسی مفهوم و عملکرد ایوان در معماری ایرانی با تأکید بر تأثیرگذاری در ساختار معماری»، کنفرانس بینالمللی پژوهش در علوم و تکنولوژی.
صحاف، خسرو (1395) «معنا در معماری ایرانی»، هویت شهر، سال10، شمارة 25، ص60ـ51.
طبسی، محسن؛ فاضلنسب، فهیمه (1391) «بازشناسی نقش و تأثیر جریانهای فکری عصر صفوی در شکلگیری ورودی مساجد مکتب اصفهان»، نشریۀ هنرهای زیبا- معماری و شهرسازی، سال 17، شمارة 3، ص91ـ81.
طوفان، سحر (1382) «افسونگری آب»، نشریۀ پیام سبز، شمارة 24، ص 15ـ12.
ظفرنوایی، خسرو (1396) «بررسی مفهوم عرفانی فضای تهی در معماری اسلامی ـ ایرانی»، مطالعات هنر اسلامی، شمارة 27، ص74-57.
عینیفر، علیرضا (1382) «الگویی برای تحلیل انعطافپذیری در مسکن سنّتی ایران»، هنرهای زیبا، شمارة 13، ص77-64.
كفشچیانمقدم، اصغر؛ منصوری، امیر؛ شمسیزاده ملکی، روحالله (1392) «بررسی تزیینات معماری سنّتی ایران از منظر دیوارنگاری»، نشریۀ هنرهای زیبا، سال ۱۸، شمارة ۳، ص 65-57.
محمدی، نیلوفر؛ جانیپور، بهروز (1396) «بازآفرینی مفهوم فضا در معماری اسلامی ایران»، نخستین کنفرانس ملّی بسوی شهرسازی و معماری دانشبنیان، تهران.
ملکی، مرتضی (1396) معنا در معماری، تهران: روشنپژوه.
موسوی راد، مریم؛ احمدوند، پوران؛ علمبیگی، مهدی (۱۳۹۵) «معماری و شهرسازی اسلامی از منظر حکمت وجود»، مديريت شهری و روستايی، شمارة 43، ص۴۵۳-۴۸۰.
نایبی، فرشته (1381) حیات در حیاط، تهران: نزهت.
نصر، سیدحسین (۱۳۸۱) معرفت و معنویت، ترجمۀ انشاءالله رحمتی، تهران: دفتر پژوهش و نشر سهروردی.
نقرهکار، عبدالحمید (1387) درآمدی بر هویت در معماری اسلامی، تهران: پیام سیما.
هادیانپور، محمد؛ دارابی، نازنین (1393) «تأثیر حیاط بر درونگرایی خانههای سنّتی در ایران»، اوّلین کنفرانس ملّی شهرسازی، مدیریت شهری و توسعۀ پایدار، تهران.
هاشمی اردکانی، سیّدحسن؛ نوروزی، رضاعلی؛ بختیارنصرآبادی، حسنعلی (1387) «درآمدی بر معرفتشناسی سهروردی و دلالتهای تربیتی آن»، تربیت اسلامی، سال3، شمارة 6، ص 180ـ161.
[1] این مقاله برگرفته از رساله دکتری در دانشگاه آزاد اسلامی واحد مشهد است.
. دانشجوي دکتري معماری، واحد مشهد، دانشگاه آزاد اسلامی، مشهد، ايران؛ t.atehranieng@yahoo.com
[2] . استاديار گروه معماری، واحد مشهد، دانشگاه آزاد اسلامی، مشهد، ايران (نویسنده مسئول)؛
khosro_sahaf@mshdiau.ac.ir
[3] . استادیار گروه معماری، واحد مشهد، دانشگاه آزاد اسلامی، مشهد، ايران؛ rezaei.h@mshdiau.ac.ir
[4] . گروه معماري، واحد مشهد، دانشگاه آزاد اسلامي؛ دانشيار دانشکده زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه فردوسی، مشهد، ايران؛
ghavam@ferdowsi.um.ac.ir
تاریخ دریافت: 17/6/1400 تاریخ پذيرش: 15/8/1400 نوع مقاله: پژوهشي