Strategies to deal with the collapse of the family unit based on the teachings of the Holy Quran (The verses of Surah Talaq)
Subject Areas : Other related topicsEbrahim Kalantari 1 , Fateme Layeghi 2
1 - Full Professor, Faculty of Islamic Education and Thought, University of Tehran, Iran
2 - PhD student, Department of Quran and Hadith, Central Tehran Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran
Keywords: Holy Quran, Family Center, Divorce, Action Strategies, Insight and Tendency Strategies.,
Abstract :
One of the harms that the local community recognizes is the deterioration of the marital bond and the collapse of the family unit due to divorces, which have many negative consequences in various aspects of human life; concerning divorce consequences, it prevents it from being found of marriage. The Holy Qur'an, as the pure and important source of Islam, has offered beneficial strategies to preserve the family unit and reduce divorces. This study aimed to find the strategies to deal with the center of the collapsing family, which are stated in Surah Al-Talaq; these strategies are into two categories: action, insight, and tendency. In Al-Talaq Surah, the practical strategies are observed, including a specific time limit for divorce, the presence of a woman at her husband's home during the divorce period, a proper separation, and the presence of two just witnesses overseeing the divorce. The strategies of insight and inclination of Surah Al-Talaq are remembrance of God, invitation to piety, divine protection, divine command, belief in the resurrection, learning from the punishment of rebellious human beings of the past, paying attention to the power and knowledge of God.
1. قرآن کریم
2. ابن عاشور، محمد بن طاهر(1420ق)، التحرير و التنوير، بیروت، موسسة التاریخ العربی.
3. اخوت، احمد رضا ، قاسمی، مریم(1393ش)، ساختار وجودی جامعه، تهران، انتشارات قرآن و اهل بیت نبوت علیهم السلام.
4. امين، سيده نصرت(1361 ش)، مخزن العرفان در تفسير قرآن، تهران، نهضت زنان مسلمان.
5. بازرگان، عبد العلى(1375ش)، نظم قرآن، چاپ دوم، تهران، قلم.
6. بدران ابوالعینین، بدران(بی تا)، الفقه المقارن للأحوال الشخصية، بين المذاهب الاربعة السنية و المذهب الجعفري و القانون، بیروت،دار النهضة العربية.
7. بروجردى، آقا حسين(1386ش)، جامع أحاديث الشيعة ، تهران،انتشارات فرهنگ سبز.
8. ثعلبى نيشابورى، ابو اسحاق احمد بن ابراهيم (1422ق)، الكشف و البيان عن تفسير القرآن، بيروت، دار إحياء التراث العربي.
9. جوادی آملی، عبدالله (1388ش)، زن در آیینه جمال و جلال، محقق محمود لطیفی، چاپ نوزدهم، قم، مرکز نشر اسراء.
10. حسينى شيرازى، سيد محمد(1423ق)، تبيين القرآن، ، چاپ دوم، بيروت، دار العلوم.
11. حقى بروسوى، اسماعيل(بى تا)، تفسير روح البيان،بيروت، دارالفكر.
12. خطیبی کوشکک، محمد و دیگران(1386ش)، فرهنگ شیعه، ، قم، زمزم هدایت.
13. دهخدا، علی اکبر(1348ش)، لغت نامه دهخدا، تهران، چاپ دانشگاه تهران.
14. راوندى، قطب الدين سعيد بن هبة الله(1405ق)، فقه القرآن فى شرح آيات الأحكام، چاپ دوم، قم، كتابخانه آية الله مرعشى نجفى.
15. زحيلى، وهبة بن مصطفى(1418ق)، التفسير المنير فى العقيدة و الشريعة و المنهج، بيروت، دار الفكر المعاصر.
16. زمخشرى، محمود(1407ق)، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، بيروت، دار الكتاب العربي.
17. سبزوارى نجفى، محمد بن حبيب الله(1419ق)، ارشاد الاذهان الى تفسير القرآن، بيروت، دار التعارف للمطبوعات.
18. شوكانى، محمد بن على(1414ق)، فتح القدير، بيروت، دار ابن كثير.
19. شيخ حر عاملى، محمد بن حسن(1409ق)، تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة، قم، مؤسسة آل البيت عليهم السلام.
20. صادقى تهرانى، محمد(1365ش)، الفرقان فى تفسير القرآن بالقرآن، چاپ دوم، قم،انتشارات فرهنگ اسلامى.
21. صبوحی طسوجی، علی (1396ش)، تدبر در قرآن کریم، قم، مشعر قم.
22. صدوق، محمد بن على(1413ق)، من لا يحضره الفقيه، چاپ دوم، قم،دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
23. --------------- (1406ق)، ، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، چاپ دوم، قم، دار الشريف الرضي للنشر .
24. طباطبایی، سيد محمد حسين(1417ق)، الميزان فى تفسير القرآن، تهران،دارالکتب الاسلامیه.
25. طبرسى، حسن بن فضل(1370 ش)، مكارم الأخلاق، چاپ چهارم، قم، الشريف الرضى.
26. ------------- (1372ش)، مجمع البيان فى تفسير القرآن، تهران،ناصر خسرو.
27. طوسى، محمد بن الحسن(1407 ق )، تهذيب الأحكام ، چاپ چهارم، تهران، دار الكتب الإسلاميه.
28. ------------- (1390ق)، الإستبصار فيما اختلف من الأخبار، تهران، دار الكتب الإسلامية.
29. طيب، سيد عبدالحسين(1378ش)، اطيب البيان في تفسير القرآن، تهران، انتشارات اسلام.
30. عمید، حسن(1357ش)، فرهنگ عمید،تهران، امیر کبیر.
31. فراء، ابوزكريا يحيى بن زياد(بی تا)، معانى القرآن، مصر، دارالمصريه للتأليف و الترجمه.
32. فيومى، احمد بن محمد(1414ق)، المصباح المنير فى غريب الشرح الكبير للرافعى، قم، مؤسسه دارالهجرة.
33. قرشى، على اكبر(1377ش)، تفسير احسن الحديث، تهران، بنياد بعثت.
34. کاشانی ملا فتح الله(1423ق)، زبدة التفاسير، قم، بنياد معارف اسلامى.
35. ----------- (1336ش)، تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين، تهران، كتابفروشى محمد حسن علمى.
36. كاشفى سبزوارى، حسين بن على(1369ش)، مواهب عليه، تهران، سازمان چاپ وانتشارات اقبال.
37. كلينى، محمد بن يعقوب (1429ق)، الكافي ، قم، دار الحديث.
38. مدرسى، سيد محمد تقى(1419ق)، من هدى القرآن، تهران، دار محبى الحسين.
39. مطهری، مرتضی(1390ش) ، ده گفتار، چاپ سی و یکم، تهران، انتشارات صدرا.
40. معین، محمد(1360ش)، فرهنگ معین، چاپ چهارم، تهران، امیر کبیر.
41. مقدس اردبيلى، احمد بن محمد(بی تا)، زبدة البيان فى أحكام القرآن، تهران،كتابفروشى مرتضوى.
42. مکارم شیرازی، ناصر و دیگران(1374ش)، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية.
مجله علمی پژوهشهای میانرشتهای زنان دوره دوم، شماره 3، پاییز 1399 صفحات 66-55 |
Woman Interdisciplinary Researches Journal Vol. 2, No. 3, Autumn 2020 Pages 55-66 |
راهکارهای مقابله با فروپاشی کانون خانواده در آموزههای قرآن کریم (با تکیه بر آیات سوره طلاق)
ابراهیم کلانتری*1، فاطمه لایقی2
1. استاد تمام دانشکده معارف و اندیشه اسلامی، دانشگاه تهران، ایران
2. دانشآموخته دکتری گروه علوم قرآن و حدیث، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
fatemeh7783@gmail.com
تاريخ دريافت: [12/2/1400] تاريخ پذيرش: [15/5/1400]
چکیده
تزلزل پیوند زناشویی و فروپاشی کانون خانواده ازجمله آسیبهایی است که تبعات منفی بسیاری در ابعاد مختلف زندگی بشر به دنبال داشته و فکر و اندیشه بسیاری از اندیشمندان و مصلحان اجتماعی را به خود مشغول ساخته است. قرآن کریم بهعنوان وحی خالص الهی و اصلیترین منبع اسلام راستین، راهکارهای مفیدی جهت حفظ کانون خانواده و جلوگیری از فروپاشی آن عرضه نموده است. این مقاله که از نوع کتابخانهای است در صدد است به روش استنادی به شناسایی و عرضه این راهکارها بپردازد. بر اساس این تحقیق میتوان راهکارهای مقابله با فروپاشی کانون خانواده را که در سوره «طلاق» آمده است، به دو دسته 1ـ کنشی، 2ـ بینشی و گرایشی، تقسیم کرد. راهکارهای کنشی عبارتند از: «محدودیت زمانی خاص برای طلاق»، «حضور زن در منزل همسر در طول عدّه طلاق»، «جدایی شایسته»، «حضور دو شاهد عادل ناظر بر وقوع طلاق»، و راهکارهای بینشی و گرایشی عبارتند از: «یاد خدا»، «رعایت تقوا»، «حفظ حدود الهی»، «توجه به قیامت»، «عبرتگیری از عذاب سخت الهی» و «توجه به قدیر و علیم بودن خداوند».
واژگان کلیدی: کانون خانواده، طلاق، راهکارهای کنشی، راهکارهای بینشی و گرایشی.
1- مقدمه
خانواده نخستین نهاد اجتماعی است که بر پایه آن جامعه انسانی شکل میگیرد. به همین سبب استحکام، پویایی، طهارت و قرار خانواده، و یا برعکس اختلاف، بی قراری، نابسامانی و عدم طهارت آن بهطور مستقیم به اجتماع منتقل میگردد. (اخوت و قاسمی، 1393).
کانون خانواده، در نگاه اسلام راستین از جایگاه ویژه و اهمیتی فوق العادهای برخوردار است. اسلام پیوند زناشویى و تشکیل خانواده را پیوندی مقدس و عبادتی کم نظیر و در برخی موارد بهعنوان واجب شرعی بهشمار آورده و آرامش روح و جسم انسان را در گرو ازدواج و پیوند شرعی میان زوجین دانسته است. در اسلام هیچ بنایی محبوبتر از بنای ازدواج نیست. (صدوق، 1413) دیدگاه اسلام در مورد طلاق برخلاف ازدواج است و همانگونه که ازدواج را امرى مقدس میداند و تأکید فراوان بر ایجاد کانون خانواده نموده، طلاق را امرى ناپسند دانسته و از آن بهعنوان مبغوضترین حلالها و امرى که خشم خدا را به دنبال دارد، یاد کرده است. امام صادق8 فرمودند: «مَا مِنْ شَيْءٍ مِمَّا أَحَلَّهُ اللَّهُ أَبْغَضَ إِلَيْهِ مِنَ الطَّلَاقِ» هیچ چیز از آنچه خداوند متعال آن را حلال قرار دادهاست، نزد او منفورتر و ناپسندتر از طلاق نیست» (حر عاملی، 1409). در سخنى دیگر آن حضرت فرموده است: «تَزَوَّجُوا وَ لَا تُطَلِّقُوا فَإِنَّ الطَّلَاقَ يَهْتَزُّ مِنْهُ الْعَرْش» ازدواج کنید و طلاق ندهید، طلاق عرش خداوند را به لرزه در مىآورد. (طبرسی،1412).
با مراجعه به آیات قرآن کریم و روایات پیامبر اکرم9 و اهل بیت پاکش% میتوان به رهنمودها و هدایتهای بسیاری دست یافت که از سویی راهکارهای چگونگی پیوند صحیح زناشویی و تشکیل خانواده را در اختیار میگذارند و از سویی دیگر راهکارهایی را برای حفظ بنیان خانواده از خطرات تزلزل و فروپاشی پیش روی انسان قرار میدهند. فاصله گرفتن و در نهایت پشت کردن جوامع انسانی به هدایتهای وحیانی و رهنمودهای مشفقانه پیامبران و اولیاء الهی همچنان که بسیاری از عرصههای حیات آدمیان را با بنبستها و انحرافهای بغرنج مواجه ساخته، خانواده را نیز که نخستین و اصلیترین مرکز رشد، پرورش و تعالی جسم و روح آدمیان است به اضمحلال و نابودی کشانده است. حقیقت آن است که هیچ عصری مانند عصر ما خطر انحلال کانون خانوادگی و عوارض سوء ناشی از آن را مورد توجه قرار نداده است؛ و در هیچ عصری مانند این عصر عملاً بشر دچار این خطر و آثار سوء ناشی از آن نبوده است (مطهری، 1365).
بدون تردید افزایش روزافزون طلاق یکی از اصلیترین مشکلات و آسیبهای اجتماعی در این عصر بهشمار میآید، زیرا طلاق نه فقط باعث از هم گسیختگی بنیادیترین نهاد اجتماعی یعنی خانواده میگردد، بلکه اثرات سوء آن تمام ابعاد جامعه را در برمیگیرد. طلاق ابعاد مختلف فردی و اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، جسمی و روانیِ زن، مرد و فرزندان را در مینوردد و سپس در سطح کلان دامنگیر جامعه میشود. در میان آسیبهای اجتماعی کمتر آسیبی است که چنین ابعاد گستردهای را تحت تأثیر قرار دهد. در بررسی علل طلاق، موارد مختلفی به چشم میخورد. برخی از طلاقها به سبب عواملی چون اعتیاد، عدم تفاهم، بنبستهای لاینحل، خیانت و... رخ میدهند اما بسیاری از طلاقها ناشی از لجبازی، تنوعطلبی، احساسات کاذب، خیالپردازی، بلندپروازی، مسئولیتناشناسی و عواملی از این دست است که زوجین و یا یکی از آنان را به سمت ناسازگاری و در نهایت فروپاشی کانون گرم خانواده سوق میدهد. از سوی دیگر برخی از زوجین پس از مدتی که از طلاقشان میگذرد پشیمان شده و این احساسی شایع در میان اکثر زوجهای جدا شده میباشد. آمارها نشان میدهد ۹۰ درصد زوجین و بهخصوص زنان پس از طلاق پشیمان میشوند.
پرسشهای اصلی که این مقاله به پاسخ آنها از منظر آیات وحی میپردازد آن است که: 1ـ در مواجهه با این آسیب بزرگ اجتماعی، قرآن کریم بهعنوان اصیلترین منبع اسلام، چه راهکارهایی برای حفظ کانون خانواده و جلوگیری از فروپاشی آن عرضه نموده است؟، 2ـ آیا قرآن کریم به پشیمانی بعد از وقوع طلاق توجه داشته و راهکاری برای آن ارائه کرده است؟
بیگمان قرآن کریم که یگانه نسخه آسمانی هدایتبخش آدمیان به قلههای کمال است نمیتواند پرسشهایی از این دست را بیپاسخ بگذارد و نسبت به استحکام بنیان خانواده و چگونگی حفظ آن ساکت بماند. از دقت در آیات سوره طلاق میتواند دریافت که خداوند در این سوره دو دسته راهکار را برای حفظ استحکام خانواده و چگونگی مواجهه با عواملی که خانواده را با تزلزل روبرو میکنند بر آدمیان عرضه نموده است. این پژوهش میکوشد پس از معرفی اجمالی سوره طلاق، به شناسایی و معرفی این راهکارها بپردازد.
1-1- معرفی سوره «طلاق»
سوره طلاق، بهلحاظ ترتیبی شصت و پنجمین سوره از قرآن کریم است. این سوره در مدینه نازل گردیده است و دوازده آیه دارد. (طبرسی، 1372ش: 10/454). نامگذاری این سوره به نام طلاق به دلیل اشاره به احکام طلاق در بیشتر آیات این سوره است. (مکارم شیرازی و دیگران، 1374). غرض اصلی این سوره بیان احکام شرعی خانواده، هنگام استقرار خانواده و بعد از جدایی زوجین است. (زحیلی، 1418). اين سوره كلياتى از احكام طلاق را بیان میکند و در همین باب به اندرز و تهديد و بشارت میپردازد. (طباطبایی، 1417).
آیات این سوره، مشابهت زیادی با آیات 222 تا 238 سوره «بقره» دارد. میتوان گفت که محور مطرح شده در آیات مذکورِ سوره «بقره»، در سوره «طلاق» توضیح داده شده و به تعبیری تکمیل مباحث آن صورت گرفته است.
سوره «طلاق» را سوره «النساء القصری» نامیدهاند (ثعلبی نیشابوری، 1422؛ حقی بروسوی،). این نام را در مقابل سوره «نساء» که به «النساء الکبری» مشهور است، انتخاب نمودهاند. نزول یک سوره درباره مسأله طلاق و بیان برخی احکام آن، نشاندهنده توجه خاص خداوند متعال به زندگی خانوادگی مسلمانان و حقوق زنان میباشد. در سوره «طلاق» راهکارهایی برای حفظ کانون خانواده و مقابله با فروپاشی آن آمده است. این راهکارها را میتوان به دو دسته کلی، راهکارهای کنشی، راهکارهای بینشی و گرایشی تقسیم نمود.
1-2- راهکارهای کُنشی مقابله با فروپاشی کانون خانواده
کُنش به معنای عمل و کردار است. (عمید، 1357؛ دهخدا، 1348؛ معین، 1360). کنش حاصل بينش و گرايش است و آموزههایی كه انسان فراگرفته موجب پدیدار شدن رفتار آدمی میشود. گزارههای بینش و گرایش، بهوسیله کنش امكان ظهور یافته و باتوجه به آنها، آموزههای عملی و رفتاری و کرداری انسان شكل میگيرند.
منظور از راهکارهای کنشی در این پژوهش، اعمال و رفتاری است که خداوند متعال به انسان میآموزد تا با انجام دادن آن، از طلاق پیشگیری شود و جامعه انسانی از اثرات سوء آن در امان بماند. این راهکارها را میتوان بدینقرار دسته بندی کرد:
1-2-1- حضور زن در منزل در عدّه طلاق
در میان احکام الهیِ سوره «طلاق»، راهکار کنشی مهمی در آغاز سوره بیان شده است و آن حکم به عدم خروج زنان از منزل سابق خود در زمان عدّه طلاق است: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذا طَلَّقْتُمُ النِّساءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَ أَحْصُوا الْعِدَّةَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَ لا يَخْرُجْنَ إِلاَّ أَنْ يَأْتِينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ َ أَمْراً» (طلاق/1)
عبارت «لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَ لا يَخْرُجْنَ» بیان میدارد که در زمان عدّه جايز نيست براى شوهر كه زن مطلّقه را از منزلی که قبل از طلاق، در آن سكونت داشته، بيرون كند و در صورت اخراج زن، گناه انجام داده است و بر زن هم جايز نيست كه در زمان عدّه از منزل خارج شود و گرنه گناه كرده است (طبرسی، 1372؛ طیب، 1378). اضافه نمودن «البيوت» به ضمیر «هنّ» در حالی که خانه برای مردان است برای تأکید نهی مذکور است و کمال استحقاق زن را برای سکنی گزیدن در آن خانه بیان میکند (شوکانی، 1414). این حکم الهی به صورت خطابی به پیامبر9 نازل شده است و این بدان علت است که آن حضرت، امام و رهبر امّت است و سایر مردم باید به ایشان اقتداء نمایند و این حکم تعمیم دارد (کاشانی، 1423؛ امین، 1361).
نهی «لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَ لا يَخْرُجْنَ» در آیه فوق، موجب استحکام خانواده و جلوگیری از فروپاشی آن میگردد. حتی برخی از مفسران استثنای «إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ» را که در ادامه این نهی آمده است، چنین تفسیر نمودهاند که خود خروج زنان از خانه در زمان عدّه ، فاحشه مبینه است (فراء، ؛ زمخشری، 1407؛ ابنعاشور، 1420)؛ آنان تقدیر این عبارت را چنین میدانند: «لا يَخْرُجْنَ إِلاَّ (خُروجُهُنَّ) أَنْ يَأْتِينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَة».
هرچند که افراد بسیاری با زیر پا گذاشتن این حکم صریح خداوند، حكم خارج نکردن و خارج نشدن زن در هنگام عده طلاق را، اصلاً اجرا نمىكنند و به محض جارى شدن صيغه طلاق، زن و مرد خود را آزاد مىپندارند، ولى اين حكم اسلامى فلسفه مهمى دارد، زيرا علاوهبر حفظ احترام زن، غالباً زمينه را براى بازگشت شوهر از طلاق و تحكيم پيوند زناشويى، فراهم مىسازد (مکارم شیرازی و دیگران، 1374). وجود این حکم بیانگر آن است که خداوند متعال نسبت به غلبه احساسات و پشیمانی بسیاری از زوجین بعد از طلاق علم داشته است و با این حکم حکیمانه، درصدد احیای کانون خانواده در کوتاهترین زمان است.
جواز شرعی طلاق مطابق با نیاز خانواده و در مواردی تنها مصلحت افراد خانواده است، اما تصّور غلط از این جواز شرعی و مواجهه افراطی با آن، موجب سستی و فروپاشی نظام خانواده در بسیاری از موارد است. عبارت «لا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ َ أَمْراً» (طلاق/1) نشان میدهد که پیامبر9 بهعنوان رهبر جامعه اسلامی از وضعیت تزلزل خانواده بهخصوص به محض صدور طلاق، ناراضی بوده و امید داشتند که خداوند، با تکمیل قوانین طلاق، اوضاع را تغییر دهند (صبوحی طسوجی، 1396). توضیح این که «دَری» به معنای «علم» است (فیومی، 1414)، پس منظور از خطاب «لا تَدْرِي» به پیامبر، این است که راههای برون رفت از بحران شکل گرفته در جامعه و افزایش طلاق، در حیطه علم خداوند است و بدون وحی نمیتوان بدانها دست یافت. در این آیه خداوند یکی از راههای مقابله با فروپاشی خانواده را حضور و زندگی زن در زمان عِدّه در همان خانه محل زندگی پیش از طلاق معرفی کرده است. فلسفه چنین حکمی شاید آن باشد که زن و مرد گاهی تصميم بر طلاق را در مواضعی که تحت تأثير هيجانهاى زودگذر بودند، اتخاذ نمودهاند؛ با گذشت زمان و انديشه بیشتر در عواقب طلاق، ممکن است که بسيارى از این گونه جداييها به آشتى منتهى گردد. بیگمان چنین بازگشتی آنگاه میسور است که زن خانه همسر را در زمان عدّه ترک نکرده باشد و عوامل سوء دیگری بر احساسات کاذب پیشین افزوده نشده باشد. از سویی در موقعى كه زن در عدّه طلاق رجعى است، زن و شوهر مىتوانند بدون هيچ گونه تشريفات، زندگى زناشويى را از سر گيرند و این از سرگیری زندگی، با هر سخن و يا عملى كه به قصد بازگشت باشد، حاصل مىشود.
دوران عدّه زمان مناسبی برای شکلگیری مجدد کانون خانواده است. در منابع روایی حتی به آراستگی زن در زمان عدّه توجه خاصی شدهاست تا شاید سبب بازگشت به زندگی خانوادگی را ایجاد نماید و کانون خانواده را از فروپاشی کامل درامان دارد. در روایتی از امام باقر8، آمده است: «المطلقة تكتحل و تختضب و تطيب و تلبس ما شاءت من الثياب، لان اللَّه عز و جل يقول «لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً» لعلّها ان تقع فى نفسه فيراجعها». زن مطلقه در دوران عدهاش مىتواند آرايش كند، سرمه در چشم نمايد، و موهاى خود را رنگين، و خود را معطر، و هر لباسى كه مورد علاقه او است بپوشد، زيرا خداوند مىفرمايد: شايد خدا بعد از اين ماجرا وضع تازهاى فراهم سازد، و ممكن است از همين راه زن بار ديگر قلب مرد را تسخير كرده و مرد رجوع كند» (کلینی، 1429؛ طوسی، 1390).
پیش از نزول سوره «طلاق»، به محض طلاق، جدایی بین دو همسر ایجاد میگشت و به سرعت کانون خانواده از هم میپاشید و تبعات فراوانی را متوجه خانواده می نمود. جهت برون رفت از این مشکل اجتماعی، خداوند متعال طلاق رجعی را وضع نمود که برخورداری از فواید آن مستلزم اجرای احکام مربوطه میباشد؛ خداوند حرمت اخراج و خروج زن مطلقه از منزل سابق خود را وضع نمود تا معلوم شود که این طلاق، براساس هیجان و از روی احساس بوده است و یا تصمیمی عقلانی است.
1-2-2- محدودیت زمانی خاص برای طلاق
عبارت «فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِن» (طلاق/1) میرساند که اگر در ایامی از ماه که منعی شرعی برای روابط زناشویی وجود ندارد، حتی یک بار رابطه زناشویی شکل گیرد، مرد حق طلاق همسر خود را ندارد، مگر این که زن پس از عادت ماهیانه رابطه زناشویی با همسرش نداشته باشد (طیب، 1378). امام صادق8 در توضیح این عبارت فرمودهاند: «لا طلاق إلّا على طهر من غير جماع» طلاق فقط در زمان پاکی که جماع صورت نگرفته باشد، واقع میگردد (کلینی، 1429؛ بروجردی، 1386).
زن به مجرد آن كه صيغه طلاق جاری گشت، به صورت كامل از همسر خود جدا نمىشود بلکه در تحت مسئوليت همسر در ايام عدّه باقى مىماند، و چون ايام عده سپرى شود، مفهوم طلاق عملاً صورت گرفته است (مدرسی، 1419). از آنجا که شدت تمایلات جنسی در مردان زیاد است و توان خویشتنداری در آنها کم است، این فاصله زمانی بسیاری از شوهران را از طلاق منصرف میگرداند.
1-2-3- جدایی شایسته
پس از این که دوران عّده به انتهای خود نزدیک شد، پخداوند دوراه رابرای زوجین ترسیم میکند. یکی از راهها رجوع است که توضیح آن داده شد. راه دیگر جدایی است که دستور به جدایی شایسته در سوره «طلاق» داده شده است: «فَإِذا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوف ...» (طلاق/2).
در عبارت فوق، يكى از مهمترين و حساب شدهترين دستورهاى مربوط به زندگى زناشويى، مطرح شده و آن اينكه زن و مرد پس از انقضای مدت عدّه، يا بايد بهطور شايسته با هم زندگى كنند، و يا بهطور شايسته از هم جدا شوند. همانگونه كه زندگى مشترك بايد روى اصول صحيح انسانى باشد، جدايى نيز بايد خالى از هرگونه جار و جنجال و دعوى و نزاع و بدگويى و ناسزا و اجحاف و تضييع حقوق بوده باشد. اين مهم است كه همانگونه كه پيوندها با صلح و صفا انجام میگيرد، جداييها نيز توأم با تفاهم باشد، چراكه ممكن است در آينده همين زن و مرد بار ديگر درصدد تجدید زندگى مشترك برآیند، ولى بدرفتاريهاى هنگام جدايى چنان جو فكرى آنان را تيره و تار ساخته كه راه بازگشت را بر آنان مسدود نماید. از سوى ديگر زن و مردی که به هر دلیل از هم جدا شدهاند هر دو مسلمانند و متعلق به يك جامعه، و جدايى توأم با مخاصمه و امور ناشايست نه تنها در خود آنان اثر سوء مىگذارد كه در فاميل دو طرف هم اثرات زيانبارى خواهد داشت بهگونهای که زمينه همكاريهاى آنان را در آينده به كلى بر باد مىدهد (مکارم شیرازی و دیگران، 1374).
1-2-4- حضور دو شاهد عادل ناظر بر وقوع طلاق
واجب است که هنگام وقوع طلاق دو شاهد عادل حاضر باشند: «وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ» (طلاق/2). شرط دو گواه عادل، نخست براى ثبت و ضبط طلاق، و در درجه دوم براى تأخير و مهلت بيشتر در جدایی زن و مرد است. از آنجا که یافتن دو شاهد عادل زمان میبرد، گاه سبب سرد شدن آتش کدورتها میگردد. از سوی دیگر، این دو شاهد، به دلیل عدالت خود، سعی در آشتی همسران دارند و این امر نقطه قوّتی برای فقه امامیه است.
بدران ابوالعينين، درباره نقش گواهان در كاهش نسبت طلاق، نوشته است: «بيشتر فقيهان بر آنند كه گواهى گرفتن بر طلاق شرط نيست، بلكه تنها آن را امرى مستحبّ مىدانند، بدان سبب كه از رسول خدا9 و اصحاب او خبرى درباره شرط بودن حضور گواهان در طلاق به ما نرسيده است، و فرمان وارد شده در قرآن را، حمل بر استحباب كردهاند، ولی اماميّه و ظاهريّه حضور دو عادل را در طلاق با استناد به اين گفته خداى تعالى: «وَ أَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ»، شرط واجب دانستهاند كه در آن خداوند متعال گواهى دادن بر طلاقى را خواستار شده است، و اين قبیح است كه براى رجوع كردن خواستار گواهى شده باشد. بدان سبب كه به صورت تبعى ذكر آن شده است، و نيز گفتهاند كه معلوم است كه هيچ چيز بيش از طلاق مورد خشم خدا واقع نمىشود، پس دين اسلام به هيچ گونهاى از گونههاى جدايى، و مخصوصا در عائله و خانواده، و مخصوصاً در همسرى پس از آن كه زن و شوهر اسرار خود را به يكديگر بازگو كردهاند، تمايل نشان نمىدهد. بنا براين، شارع به حكمت متعالى خود خواستار كاهش وقوع طلاق و جدايى است، و به همين سبب قيد و شرطهاى فراوان قرار داده است تا بنابراين قاعده شناخته شده كه چون قيدهاى چيزى فراوان شود كمتر وجود پيدا مىكند، طلاق نيز در اسلام كمتر صورت بگيرد» (بدران ابوالعینین)
1-3- راهکارهای بینشی و گرایشی مقابله با فروپاشی کانون خانواده
بینش در لغت به معنای بصیرت، نگاه، نظر، رؤیت و آگاهی است (عمید، 1357؛ دهخدا، 1348؛ معین، 1360). اما در اصطلاح بينش مجموعه منسجمی از شناختها و باورها است كه اساس فعاليتهای انسان را تشكيل میدهد. بینش از تصورها، آموختهها و استدلال درباره انسان و چگونگي رابطه انسان با پیرامون خود، جهان هستی و ماورای آن شکل میگیرد. بينش به آدمی میآموزد که درباره خويشتن و ديگران چگونه بينديشد و به چه اموری اهتمام بورزد و از چه اموری دوری کند. «گرایش» به معنای میل و رغبت انسان به چیزی است (عمید، 1357؛ دهخدا، 1348؛ معین، 1360). مراد از گرایش در اصطلاح اعتقادات، باورها، اعمال و رفتارهای ویژهای است که آدمی به آنها میل درونی دارد (خطیبی کوشکک و دیگران، 1386). گرایش همان است که به فرد انرژی میدهد و او را به سوی هدفش رهبری میکند.
شناخت و یا بینش به تنهايى نمىتواند رفتارى را ايجاد كند، چهبسا انسان مىداند كه رفتارى مفيد است و با آن كه به آن علم دارد، ولى خلاف علمش عمل مىكند. برای دستیابی به رفتار صحیح نیازمند انگیزش یا گرایش نیز میباشد. دو عامل اساسى، «بينش» و «گرايش» موجب پيدايش رفتار و عمل از روی اختیار، مىشوند. به همین دلیل در این پژوهش، راهکارهای بینشی و گرایشی با هم بیان گردیدهاند و منظور از راهکارهای بینشی و گرایشی، راهکارهایی هستند که خداوند متعال برای ایجاد باور و اعتقاد صحیح، بیان میدارد تا با ایجاد و یا تقویت انگیزه، انسان را به سوی انجام عمل صحیح و یا ترک عمل نادرست ترغیب و تشویق کند. قرآن کریم در سوره طلاق پارهای از راهکارهای بینشی و گرایشی را برای مقابله با طلاق و فروپاشی کانون خانواده عرضه کرده است که میتوان آنها را بدینقرار برشمرد:
1-3-1- یاد خدا
یاد خدا از مهمترین توصیهها و آموزههای قرآن کریم به عموم انسانها در همه حالات و شرایط زندگی است. عمل به همین توصیه قرآنی، باعث میشود که خدا با لطف و رحمت واسعهاش همواره در زندگی انسان بهعنوان شاهدی عادل، حاضر و ناظر قرار گیرد: «فَاذکُرُونِی اَذکُرکُم» (بقره/152). چنین حضوری نخستین نتیجهاش این است که انسان را از گرفتار آمدن در دامهای شیطانی و هواهای نفسانی در امان میدارد. نزاعها و اختلافات خانوادگی معرکه حضور و نقشآفرینی شیطان و هواهای نفسانی است و یاد خدا در این میدانگاه پرمخاطره میتواند شعاع عقلانیت را افزون و فروغ عدالت را بر فضای زندگی حاکم نماید. سوره «طلاق» مشتمل بر 12 آیه است، ولی لفظ «الله» در آن 25 بار تکرار شده است که به طور نسبی از تمامی سورههای قرآن (به جز دو سوره کوچک «توحید» و «نصر») بیشتر است. این امر به علت اهمیت به یاد داشتن خداوند متعال در روابط میان همسران در شرایطی است که بستر زورگویی و ظلم فراهم است (بازرگان، 1375). هرگاه زن و مرد خود را در منظر «الله» بدانند، میتوانند روابط گوناگون خود را بر محور آنچه خداوند خواسته تنظیم کنند و در شرایط سخت زندگی که اختلافات به اوج میرسد نیز مهار نفس خویش را در دست گیرند و تا آنجا که بلحاظ شرعی و عقلی جا دارد از فروپاشی خانواده جلوگیری کنند.
محور اصلی سوره «طلاق»، احکام طلاق و عوارض ناشی از آن است و معمولاً طلاق به دنبال مشاجره و اختلاف صورت میگیرد. نزاع و اختلاف، بهصورت طبیعی بستر مناسبی جهت حضور و القائات شیطانی و ظهور و بروز هواهای نفسانی است. خداوند متعال جهت کنترل احساسات انسان و مقابله با وسوسههای شیطانی و هواهای نفسانی، او را دعوت به رعایت تقوای الهی مینماید.
ظاهر عبارت «وَ اتَّقُوا اللَّهَ رَبَّكُمْ لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ»(طلاق/1) میرساند که جمله «بيرونشان نكنيد»، بدل از جمله «از پروردگارتان بترسيد» میباشد. خاصيت اين بدل آوردن تأكيد نهى در جمله «بيرونشان نكنيد» است (طباطبایی، 1417).
افزون بر عبارت فوق، در 4 موضع دیگر سوره «طلاق» (آیات 2و4 و5 و10) بحث «تقوی» تکرار گردیده که با لفظ جلاله «الله» همراه است، زیرا تقوای الهی عاملی بازدارنده است که بواسطه آن افراد جامعه در هنگام بحرانهای مربوط به طلاق، حدود انصاف و عدالت را رعایت کنند.
شهید مطهری در اهمیت تقوا در زندگی زناشویی میگوید: « من نمیخواهم ادعا کنم به علل افزایش طلاق احاطه دارم و میتوانم همه را بیان کنم؛ بدون شک عوامل اجتماعی گوناگونی دخالت دارد. ولی اینقدر میدانم که عامل اصلی افزایش طلاقها از بین رفتن عنصر تقواست»( مطهری، 1390).
در تبيين حقوق خانواده جز حقمداري چيزی مطرح نیست و تمام كوشش بايد برای شناخت اين فرهنگ و اجرای حدود الهي آن مصروف گردد (جوادی آملی، 1388). پس از دستور به عدم اخراج و خروج زن در عده طلاق، عبارت «وَ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ» (طلاق: 1) آمده است. این عبارت بهعنوان تأکیدی برای عمل به حکم قبل از خود است. اخراج و خروج زن مطلقه از خانهای که پیش از طلاق در آن میزیسته را مصداقی از رعایت نکردن حدود الهی و ظلم به خود معرفی مینماید. مسلم است که انسان عاقل درپی ظلم نمودن به خود نخواهد بود.
جالب این است که عبارت «حدود الله» در قرآن تنها 14 مرتبه بهکار رفته است و بیشترین کاربرد آن در مورد طلاق است (بازرگان، 1375). حدود الهی دانستن دستورات الهی در باب طلاق، انسان را متنبه میکند که موظف به اجرای قوانين و مقررات الهى در این باب است و تجاوز از آنها خواه از ناحيه مرد باشد يا زن ظلم به نفس و لطمه به سعادت خود آنان است. از جمله لطمههایی که در اثر عدم رعایت حدود الهی ممکن است برای شخص طلاق گرفته پدید آید، آسیبهایی است که در پی طلاق برای او ایجاد میگردد.
در انتهای آیه اول از سوره «طلاق» عبارت «لا تَدْرِي لَعَلَّ اللَّهَ يُحْدِثُ بَعْدَ ذلِكَ أَمْراً» آمده است و بیان میکند که چه بسا خداى تعالى بعد از اين، امرى پديد آورد كه وضع زن و شوهر را عوض كند و رأى شوهر در طلاق همسرش عوض شده، به آشتى با وى متمايل گردد، چون زمام دلها به دست خداست و ممكن است محبت همسرش در دلش پيدا شود و به زندگى قبلى خود برگردند (طباطبایی، 1417).
در روایتی از امام باقر8 یا امام صادق8 آمده است: «في المطلقة تعتد في بيتها و تظهر له زينتها لعل اللَّه يحدث بعد ذلك أمرا»، زن مطلقه باید در خانهاش عدّه نگه دارد و خود را برای همسرش آرایش کند، شاید خداوند پس از آن امری را پدید آورد (طوسی، 1407). در این روایت منظور از امری که خدا پدید آورد این است که مرد و زن به هم متمایل شوند و زندگی مشترک خود را دوباره از سر گیرند.
عبارت «ذلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ» (طلاق:2)، پندهای الهی را، تنها برای کسانی مفید میداند که به خدا و روز قيامت ايمان دارند، زیرا بهواسطه ایمانشان از اين وعظ و اندرز نتيجه مىگيرند (کاشانی، 1336). البته این وعظ برای مؤمن و كافر مفید است و لكن چون تنها مؤمنان از پندهای الهی منتفع میشوند، ايشان را تخصيص كرد (راوندی، 1405؛ امین، 1361). از آنجا که ایمان به معاد در پرتو ایمان به توحید شکل میگیرد، لذا این عبارت را به عنوان راهکار بینشی در نظر میگیریم که باور به معاد را تقویت میکند.
درباره مشارالیه «ذالكم» چند قول مطرح شده است:
الف: تنها اشاره به مساله توجه به خدا و رعايت عدالت از ناحيه شهود میکند (کاشفی سبزواری، 1369 ؛ حسینی شیرازی، 1423؛ سبزواری نجفی، 1419).
ب: اين تعبير معنى وسيعى دارد و تمام احكام گذشته در مورد طلاق را دربر مىگيرد (صادقی تهرانی1365؛ مکارم شیرازی و دیگران، 1374).
ج: برخی مفسران هر دو قول فوق را معتبر میدانند (مقدس اردبیلی؛ کاشانی، 1423).
اما آنچه که با سیاق آیات سازگارتر است، قول دوم میباشد. در نتیجه حکم عدم خروج و اخراج زن مطلقه از منزل سابق خود را نیز در بر خواهد گرفت و عبارت فوق، اهميت فوقالعاده اين حكم الهی مغفول مانده در جامعه کنونی را متذکر میشود، زیرا اگر كسى آن حکم را رعايت نكند، گويى ايمان به خدا و روز قيامت ندارد.
در فضیلت این سوره، ابوبصير از امام صادق8 روايت كرده كه فرمودند: «مَنْ قَرَأَ سُورَةَ الطَّلَاقِ وَ التَّحْرِيمِ فِي فَرِيضَةٍ أَعَاذَهُ اللَّهُ مِنْ أَنْ يَكُونَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِمَّنْ يَخَافُ أَوْ يَحْزَنُ وَ عُوفِيَ مِنَ النَّارِ وَ أَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّةَ بِتِلَاوَتِهِ إِيَّاهُمَا وَ مُحَافَظَتِهِ عَلَيْهِمَا لِأَنَّهُمَا لِلنَّبِيِّ9، كسى كه سورههای «طلاق» و «تحريم» را در نماز واجب خود بخواند، خداوند او را پناه دهد از اينكه روز قيامت خوف و حزنى به او برسد و از آتش بخشوده شود و خداوند او را داخل بهشت نمايد به سبب تلاوت و محافظتش بر آنها زیرا که آن دو سوره برای پیامبر9 است (صدوق، 1406). مسلّم است که پناه از خوف قیامت، شامل حال کسی میگردد که به محتوای این سوره ایمان آورده و به دستورات مطرح شده در آن عمل نماید، همانطور که در متن حدیث بر محافظت از آن تأکید شده است.
1-3-6- عبرتگیری از عذاب انسانهای سرکش گذشته
در بسيارى از مواقع، قرآن کریم بعد از ذكر احکام، اشاره به وضع امّتهاى قبل مىكند تا به مسلمانان غایت سرکشی و عصیان را گوشزد نماید و از سوی دیگر مساله شكل حسى به خود بگيرد تا بهتر درک گردد. در سوره «طلاق» نيز بعد از ذكر وظائف افراد هنگام طلاق و جدايى به سراغ همين معنى رفته و عاقبت دنیایی عاصيان و گردنكشان را بیان مىکند:
«وَ كَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ عَتَتْ عَنْ أَمْرِ رَبِّها وَ رُسُلِهِ فَحاسَبْناها حِساباً شَدِيداً وَعَذَّبْناها عَذاباً نُكْراً* فَذاقَتْ وَبالَ أَمْرِها وَ كانَ عاقِبَةُ أَمْرِها خُسْراً» (طلاق:8-9).
پس از آن به ذکر عاقبت اخروی سرکشان میپردازد: «أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ عَذاباً شَدِيداً » (طلاق:10).
شدت عذابی که در آیات فوق بیان شده بسیار است و این سؤال در ذهن شکل میگیرد که نافرمانی از احکام طلاق چرا افراد را مستحق چنین عذابی مینماید؟
پاسخ این است که دلیل این عذاب شدید، اهمیت بحث خانواده در اسلام است. حتی مثال عذاب را با عنوان «قریه» مطرح نموده است تا بفهماند که وقتی در جامعهای از احکام طلاق تجاوز و تعدی میشود، آن جامعه به سمت عذاب میرود. زیرا که در اسلام، نخستین بستر اجتماعی که موجب رشد انسانها میگردد، خانواده است (صبوحی طسوجی، 1396).
و نقطه مقابل سرکشی را ایمان و انجام عمل صالح در سایه تبعیت از فرامین رسول، معرفی مینماید:
«رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ مُبَيِّناتٍ لِيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ يَعْمَلْ صالِحاً يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقاً» (طلاق: 11).
به قرینه سیاق آیات، مصداق عمل صالح، انجام احکام الهی درباب طلاق است. هر انسان عاقلی با ترسیمی که خداوند از سرنوشت اخروی انسان نموده است، سعی میکند که مخالفت امر و حکم پروردگار را ننماید.
1-3-7- توجه به قدیر و علیم بودن خداوند
در انتهای سوره «طلاق» به «قدیر بودن» و «احاطه علم» خداوند تصریح شده است: «اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْما» (طلاق: 12).
تأکید سوره بر روی نام «قدیر» معنای خاصی در رابطه با سیاق سوره دارد. گویا چون در مسئله طلاق، زورگویی و رفتار از موضع قدرت موجب ظلم و تعدی از حدود احکام الهی میشود، در اینجا قدرت نامحدود خداوند را یادآور شده است تا مانعی برای زیرپا نهادن اوامر الهی گردد (بازرگان، 1375).
احاطه علم خداوند را برای زدودن غفلت افراد بیان نموده است تا همواره همسران در هنگام مشکلات زندگی و بخصوص طلاقشان، خدا را ناظر بر جزئیات روابط میان خود بدانند.
آيه آخر سوره، «اللَّهُ الَّذي خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ يَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَيْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِكُلِّ شَيْءٍ عِلْماً» (طلاق/12)، تأكيد مطالب گذشته و استدلال بر آنهاست يعنى همه آنچه گفته شد از خداى قادر و دانا ساخته است (قرشی، 1377) .
در یک نگاه کلی به ساختار سوره «طلاق»، در مییابیم که از آیه 8 تا انتهای سوره، بینشها و انگيزهایی برای اجراى احکام مطرح شده در آیات نخست، بیان میشود. بحث از عظمت پروردگار و منزلت رسول او، مجازات سرکشان و پاداش صالحان و توجه به قادر و علیم بودن خداوند و ... باعث شده که مجموعه منسجمى، براى ضمانت اجراى احکام مربوط به اين مسأله مهم اجتماعى شکل گیرد.
2- بحث و نتیجهگیری
از آنچه گذشت این نتایج به دست میآیند:
نخست آنکه: به دلیل اهمیت کانون خانواده در اسلام راستین، قرآن کریم بهعنوان اصلیترین منبع اسلام راهکارهای بسیاری جهت مقابله با فروپاشی کانون مقدس خانواده بر آدمیان عرضه نموده است. سوره طلاق که تنها 12 آیه دارد، حاوی راهکارهای مفیدی در این زمینه است که اگر در جامعه بهکارگرفته شوند بیگمان آمار طلاق کاهش چشمگیری مییابد.
دوم آنکه: اسلام ازدواج و شرایط تشکیل خانواده را بسیارآسان گرفته است، اما در مورد طلاق موضعی سختگیرانه دارد. احکامی که در سوره طلاق آمده، نشان از برخی سختگیریهایی دارد که در راه مقابله با فروپاشی کانون خانواده اعمال نموده است.
سوم آنکه: در سوره طلاق دو نوع راهکار «کنشی» و «بینشی و گرایشی»، جهت حفظ کانون خانواده و مقابله با فروپاشی آن مشاهده میگردد. «حضور زن در منزل در عدّه طلاق»، «محدودیت زمانی خاص برای طلاق»، «جدایی شایسته»، «حضور دو شاهد عادل ناظر بر وقوع طلاق» چهار راهکار کنشی، و «یاد خدا»، «رعایت تقوا»، «حفظ حدود الهی»، «اعتقاد به امر الهی»، «ایمان به قیامت»، «عبرتگیری از عذاب انسانهای سرکش گذشته» و «توجه به قدیر و علیم بودن خداوند»، هفت راهکار بینشی و گرایشی است که سوره طلاق برای پیشگیری از طلاق در اختیار مؤمنان قرار داده است.
6- منابع
1- قرآن کریم
2- ابن عاشور، م. ط.(1420). التحرير و التنوير، بیروت. موسسة التاریخ العربی.
3- اخوت، ا.، و قاسمی، م. (1393). ساختار وجودی جامعه. تهران، انتشارات قرآن و اهل بیت نبوت.
4- امين، ن.(1361)، مخزنالعرفان در تفسير قرآن، تهران، نهضت زنان مسلمان.
5- بازرگان، ع. (1375). نظم قرآن. چاپ دوم، تهران، قلم.
6- بدران ابوالعینین، بدران (بیتا). الفقه المقارن للأحوال الشخصية، بين المذاهب الاربعة السنية و المذهب الجعفري و القانون. بیروت،دار النهضة العربية.
7- بروجردى، آ. (1386). جامع أحاديث الشيعة. تهران،انتشارات فرهنگ سبز.
8- ثعلبى نيشابورى، ا. (1422). الكشف و البيان عن تفسير القرآن. بيروت، دار إحياء التراث العربي.
9- جوادی آملی، ع. (1388). زن در آیینه جمال و جلال. محقق محمود لطیفی، چاپ نوزدهم، قم، مرکز نشر اسراء.
10- حسينى شيرازى، م. (1423). تبيين القرآن. چاپ دوم، بيروت، دار العلوم.
11- حقى بروسوى، ا. (بىتا). تفسير روحالبيان. بيروت، دارالفكر.
12- خطیبی کوشکک، م. و دیگران (1386). فرهنگ شیعه. قم، زمزم هدایت.
13- دهخدا، ع. (1348ش). لغتنامه دهخدا. تهران، چاپ دانشگاه تهران.
14- راوندى، ق. س. (1405 ). فقهالقرآن فى شرح آيات الأحكام. چاپ دوم، قم، كتابخانه آية الله مرعشى نجفى.
15- زحيلى، و. (1418). التفسير المنير فى العقيدة و الشريعة و المنهج. بيروت، دار الفكر المعاصر.
16- زمخشرى، م. (1407). الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل. بيروت، دارالكتاب العربي.
17- سبزوارى نجفى، م. ه. (1419). ارشاد الاذهان الى تفسير القرآن. بيروت، دار التعارف للمطبوعات.
18- شوكانى، م. (1414). فتحالقدير. بيروت، دار ابن كثير.
19- حر عاملى، م. ح. (1409). تفصيل وسائل الشيعة إلى تحصيل مسائل الشريعة. قم، مؤسسة آل البيت%.
20- صادقى تهرانى، م. (1365). الفرقان فى تفسير القرآن بالقرآن. چاپ دوم، قم،انتشارات فرهنگ اسلامى.
21- صبوحی طسوجی، ع. (1396). تدبر در قرآن کریم. قم، مشعر قم.
22- صدوق، م. (1413). من لايحضرهالفقيه. چاپ دوم. قم، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
23- صدوق، م. (1406)، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال. چاپ دوم، قم، دار الشريف الرضي للنشر .
24- طباطبایی، م. ح. (1417). الميزان فى تفسير القرآن. تهران، دارالکتب الاسلامیه.
25- طبرسى، ح. (1412). مكارم الأخلاق. چاپ چهارم. قم، الشريف الرضى.
26- طبرسى، ح. (1372ش)، مجمعالبيان فىتفسيرالقرآن، تهران، ناصر خسرو.
27- طوسى، م. (1407). تهذيب الأحكام. چاپ چهارم، تهران، دارالكتبالإسلاميه.
28- طوسى، م. (1390). الإستبصار فيما اختلف من الأخبار. تهران، دارالكتبالإسلامية.
29- طيب، ع.(1378). اطيبالبيان في تفسير القرآن. تهران، انتشارات اسلام.
30- عمید، ح. (1357). فرهنگ عمید. تهران، امیر کبیر.
31- فراء، ا. ی. ز. (بیتا)، معانى القرآن، مصر، دارالمصريه للتأليف و الترجمه.
32- فيومى، ا. م. (1414). المصباح المنير فى غريب الشرح الكبير للرافعى. قم، مؤسسه دارالهجرة.
33- قرشى، ع. ا.(1377). تفسير احسن الحديث. تهران، بنياد بعثت.
34- کاشانی م. ف. (1423). زبدة التفاسير. قم، بنياد معارف اسلامى.
35- کاشانی م. ف. (1336 ش). تفسير منهج الصادقين فى الزام المخالفين. تهران، كتابفروشى محمد حسن علمى.
36- كاشفى سبزوارى، ح. ع. (1369). مواهب عليه. تهران، سازمان چاپ وانتشارات اقبال.
37- كلينى، م. ی. (1429). الكافي. قم. دارالحديث.
38- مدرسى، م. ت. (1419). من هدى القرآن. تهران، دار محبى الحسين.
39- مطهری، م. (1390). ده گفتار. چاپ سی و یکم، تهران، صدرا.
40- مطهری، ک. (1365). نظام حقوق زن در اسلام. چاپ پنجم، تهران، صدرا.
41- معین، م. (1360). فرهنگ معین. چاپ چهارم، تهران، امیر کبیر.
42- مقدس اردبيلى، ا. م. (بیتا). زبدة البيان فى أحكام القرآن. تهران،كتابفروشى مرتضوى.
43- مکارم شیرازی، ن.، و دیگران. (1374). تفسير نمونه. تهران، دارالكتب الإسلامية.
Strategies to deal with the collapse of the family unit based on the teachings of the Holy Quran (The verses of Surah Talaq)
Ebrahim Kalantari 1, Fatemeh Layeghi 2
1. Full Professor, Faculty of Islamic Education and Thought, University of Tehran, Iran
2. PhD student, Department of Quran and Hadith, Central Tehran Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran
fatemeh7783@gmail.com
Abstract
One of the harms that the local community recognizes is the deterioration of the marital bond and the collapse of the family unit due to divorces, which have many negative consequences in various aspects of human life; concerning divorce consequences, it prevents it from being found of marriage. The Holy Qur'an, as the pure and important source of Islam, has offered beneficial strategies to preserve the family unit and reduce divorces. This study aimed to find the strategies to deal with the center of the collapsing family, which are stated in Surah Al-Talaq; these strategies are into two categories: action, insight, and tendency. In Al-Talaq Surah, the practical strategies are observed, including a specific time limit for divorce, the presence of a woman at her husband's home during the divorce period, a proper separation, and the presence of two just witnesses overseeing the divorce. The strategies of insight and inclination of Surah Al-Talaq are remembrance of God, invitation to piety, divine protection, divine command, belief in the resurrection, learning from the punishment of rebellious human beings of the past, paying attention to the power and knowledge of God.
Keywords: Holy Quran, Family Center, Divorce, Action Strategies, Insight and Tendency Strategies.