Zoroastrian Wisdom and the Magi Religion in Ancient Greek and Roman Sources
Subject Areas : Geneology of philosophical schools and Ideas
1 - PhD in Philosophy, Lecturer at Payame Noor University, Larestan Branch, Fars, Iran
Keywords: Zoroaster, Magi, Wisdom, magic, philosophy,
Abstract :
The impact of Zoroastrian religion and worldview on Greek philosophy, ancient philosophers, and generally on history of philosophy as a fundamental topic regarding the historical development of philosophy has always been of interest to researchers. Ancient thinkers have always spoken of Zoroastrian wisdom and philosophy and connected them to the Magi religion. The present paper examines Zoroastrian philosophy and its origin in the Magi religion based on ancient Greek and Roman sources. Based on such sources, the founder of this school of philosophy is a Zoroastrian who is much older than Zoroaster, the author of Avesta, who lived in the time of Goštāsp. Therefore, if we wish to study Zoroastrian wisdom and philosophy from the viewpoint of ancient Greek and Roman thinkers, we must seek its roots in the Magi religion; a religion that is apparently one of the oldest philosophical schools of ancient times and first appeared in Iran.
ابنمنظور، محمد بن مکرم (1414 ق) لسان العرب، تحقيق جمالالدین میردامادی، بیروت: دار صادر.
ارسطو (1378) سماع طبيعی (فيزيک)، ترجمه محمدحسن لطفي، تهران: طرح نو.
اسدی طوسی، ابومنصور علی بن احمد (1319) کتاب لغت فرس، تصحیح عباس اقبال، تهران: چاپخانه مجلس.
بیرونی، ابوریحان (1390) آثار الباقیه عن القرون الخالیه، تصحيح عزیزالله علیزاده، تهران: فردوس.
بیرونی، ابوریحان (2002م) القانون المسعودی، تحقيق عبدالكريم سامي الجندي، بیروت: دارالکتب العلمیة.
حسینی زبیدی، محمدمرتضی (1414ق) تاج العروس من جواهر القاموس، تصحيح علی هلالی و علی سیری، بیروت: دارالفکر.
دهخدا، علياكبر (1377) لغتنامه، تهران: دانشگاه تهران.
شهرزوری، محمد بن محمود (1372) شرح حکمة الإشراق، تحقيق حسين ضیایی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگى.
شهرستانی، محمد بن عبدالکریم (1364) الملل و النحل، قم: الشریف الرضی.
فاضل مقداد (1422ق) اللوامع الإلهية فی المباحث الكلامية، قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
فراهیدی، خلیل بن احمد (1409ق) کتاب العین، قم: هجرت.
کاپلستون، فردریک چارلز (1393) تاریخ فلسفه، ج2، ترجمة ابراهیم دادجو، تهران: علمي و فرهنگي.
یاقوت حموی (1995م) المعجم البلدان، بیروت: دار صادر.
Herodotus (1890). The Histories. trans. by G. C. Macaulay. London: Macmillan.
Diogenes Laertius (1925). Lives of the Eminent Philosophers. trans. by R. D. Hicks. Cambridge: Harvard University Press.
Pliny, A. (the Elder) (1855). The Natural History. trans. by H. T. Riley & J. Bostock. H. G. Bohn (Publisher).
Plutarch of Chaeronea (1878a). Isis and Osiris, or of the ancient religion and philosophy of Egypt. The Moralia. ed. by W. Watson Goodwin. https://topostext.org.
Plutarch of Chaeronea (1878b). Concerning the procreation of the soul as Discoursed In Timaeus. The Moralia. ed. by W. Watson Goodwin. https://topostext.org.
Justin (1876). History of the World. trans. by J. S. Watson. https://tertullian.org
Eusebius (2008). Chronography. trans. by A. Smith. https://archive.org.
Jerome (2005). The Chronicon or Chronicle, translated and formatted by Roger Pearse. https://tertullian.org
Hippolytus (1921). Philosophumena or the refutation of all heresies. trans. from the text of cruice by F. Legge. New York: Macmillan.
حکمت زرتشتی و آیین مجوس در منابع قدیم یونان و روم
حجتالله عسکریزاده1
چکیده
پژوهش در مورد تأثیر آیین و جهانبینی زرتشتی بر فلسفة یونان و فیلسوفان باستان و بطورکلی بر تاریخ فلسفه، بعنوان موضوعي بنیادی برای بررسی پیدایش تاریخی فلسفه همواره مطرح بوده است. اندیشمندان باستان پيوسته از حکمت و فلسفة زرتشتی سخن گفتهاند و این حکمت و فلسفه را به آیین مجوس پیوند دادهاند. این نوشتار حکمت زرتشتی را از طریق منابع قدیم یونان و روم، و منشأ آن را که به آیین مجوس مرتبط است، مورد توجه قرار داده است. در منابع قدیم یونان و روم، مؤسس این حکمت، زرتشتی است که از زرتشت صاحب اوستا که در عهد گشتاسب میزیسته، بسیار کهنتر است. بهمين دليل اگر بخواهيم از نگاه اندیشمندان یونانی و رومی باستان حکمت و فلسفة زرتشتی را بررسي نماييم، باید آن را در آیین مجوس جستجو کنیم؛ آیینی که گویا از قدیمیترین مکاتب فلسفی و حکمت در دوران کهن بوده و از ایران باستان آغاز شده است.
كليدواژگان: زرتشت، مجوس، حکمت، Magic ، جادو، فلسفه.
* * *
مقدمه
تأثیر حکمت و اندیشة زرتشت بر مکاتب فلسفی یونان قدیم و اندیشة فیلسوفان یونان، همواره مورد توجه محققان و پژوهشگران بوده است. اگرچه در مشرقزمین حکمت زرتشتی تحت عنوان دین و مذهب زرتشتی پیروان خاص خود را داشته اما هماره حکیمان و فیلسوفان گذشته از زرتشت بعنوان یک حکیم یاد کردهاند و اندیشههای او را حکمت نامیدهاند (شهرزوری، 1372: 33). این نگاه در درجة اول به جهانبینی حکمای قدیم بازمیگردد که به تمایز میان الهیات و فلسفه قائل نبودند و هرجا به مسائل فلسفی التفات داشتند، این مسائل را جدا از حکمت الهی ندانستهاند. حتي علمای مسیحی در قرون اولیة مسیحیت، فلسفة یونان، بویژه اندیشة افلاطونی را مقدمهيی برای آشنایی غیرمسیحیان با حکمت مسیح میدانستند. از نظر آنان میان الهیات و فلسفه تمایزی وجود ندارد و حکمت کامل در مسیح و اندیشة مسیح نمايانگر است و فلسفه (بویژه فلسفة افلاطونی) مقدمهيی برای درک و فهم این حکمت کامل است (کاپلستون، 1393: 2/ 46). بنابرین از نگاه حکمای گذشته حقایق الهیاتی در دین، خود فلسفه و حکمت بودهاند.
محققان دورة مدرن غالباً شروع دورة فلسفی یونان را پس از گذشت دورة اساطیری و پس از سیر تکاملی دورة ادیان باستانی لحاظ ميكنند که آمیخته با اسطورهها و افسانههاست، اما در متون نویسندگان قدیم، فلسفه با الهیات و حتی ادیان باستانی رابطهيي تنگاتنگ دارد. با توجه به این موضوع، میتوان به این پرسش پاسخ داد که چرا زرتشت که مؤسس دین زرتشتی در مشرقزمین است، از سوی قدما بعنوان حکیم و حتی فیلسوف معرفی شده است و چرا باید بدنبال تأثیر اندیشة زرتشتی بر فلسفة باستان باشیم؟ برای اینکه بتوانیم بدرستی تأثیری که اندیشة زرتشتی بر اندیشة متفکران یونان باستان گذاشته را دنبال کنیم، لازم است در درجة اول بدانیم متفکران قدیم یونان و روم چه گزارشی از زرتشت و حکمت زرتشتی ارائه كردهاند. مقالة حاضر تلاش كرده در حد توان چنين گزارشي را فراهم آورد.
آیین مجوس قبل از زرتشت
منابع مورخان اسلامی همواره از زرتشت بعنوان صاحبالمجوس یا نبیالمجوس نام بردهاند (بیرونی، 2002: 3/ 408؛ یاقوت حموي، 1995: 3/ 383). مجوسیت در مشرقزمين بعنوان یک دین و آیین تلقی میشده است. البته منشأ آیین مجوس قبل از زرتشت صاحب اوستا بوده است. شاخص برجستة آیین مجوس در متون و منابع اسلامی تكية آن بر ثنویت است: «مذهبَ المجوس في قولهم بالأَصْلَيْن: و هما النُّورُ و الظلمة، يزعمون أَن الخير من فِعْل النُّور، و أَن الشَّر من فعل الظلمة» (ابنمنظور 1414: 6/ 215).
ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه مینویسد:
مجوس اقدمين آنهايى را گويند كه پيش از زردشت بودهاند و امروز نميتوان شخصى را از ايشان پيدا كرد كه به گفتة زردشت معتقد نباشد و بنا بر رأى ديگر، مجوس اقدمين از همين قومند كه زردشت بوده و به رأى ديگر، زردشت از قومى بوده كه مذهب شمسیه داشتهاند و زردشتيان پارهيى از امور را در كيش خود ذكر ميكنند كه از مذهب شمنی و قدماى حرانيه گرفته شده است (بیرونی، 1390: 433).
همچنین در مورد آیین مجوس اقدمین و محل سکونت آنها مینويسد:
پادشاهان پيشدادى و برخى از كيان كه بلخ را جايگاه خود قرار داده بودند، نيرين (ماه و خورشید) و كواكب و كليات عناصر را تا زمان پيدايش زردشت، در سال سىام از سلطنت گشتاسب، تقدیس میکردند. باقیماندة این طایفه در حران زندگی میکنند که محل سکونت این طایفه است و بدیشان حرانیه گفته میشود (همان: 253).
متون قدیم، گاهی مجوسیان قبل از زرتشت را صابئین خواندهاند و آنها را به هاران بن تارح، برادر حضرت ابراهیم (ع) نسبت ميدهند که هیاکل و اصنام را ميپرستيدند (همان: 254). بیرونی از قول عبدالمسیح بن اسحاق کندی در مورد آنان میگوید:
ما از ايشان بيش از اين نميدانيم كه مردمى هستند كه خداوند را يگانه ميدانند و از قبايح تنزيه ميكنند و او را به سلوب متصف ميكنند نه به ايجاب؛ مثل اينكه ميگويند محدود نميشود و ديده نميگردد و ستم نميكند و جور نمينمايد. و حق تعالى را به اسماء حسنى ميخوانند ولى بطريق مجاز، زيرا نزد آنها صفتى حقيقتاً وجود ندارد. و تدبير عالم را به فلك و اجرام آن نسبت ميدهند و به حيات و نطق و سمع و بصر افلاك قائلند و انوار را تنظيم مينمايند و از آثار ايشان قبهيى است كه در بالاى محراب جامع دمشق است كه در ايامى كه يونانيان و روم بر دين آنها بودند، نمازخانه ايشان بود، بعد بدست يهود افتاد و از براى خود كنيسه گردانيدند، سپس نصارى بر آنها غلبه يافتند و از براى خويش كليسا گردانيدند، تا آنكه زمان اسلام شد و مسلمانان آن مكان را مسجد كردند (همان: 254).
شهرستانی در کتاب الملل و النحل فرقة مجوس را شامل دستههای مختلفی مانند کیومرثیه، زروانیه و زرتشتیه میداند و اعتقادات هر کدام از آنها را متمایز از ديگري بیان میکند. فرقة کیومرثیه معتقدند دو اصل در آفرینش وجود دارد؛ یزدان و اهریمن که اولی ازلی و قدیم و دومی حادث است. دليل خلق اهریمن این بوده که یزدان با خودش فکر کرده که چه کسی با من منازعه و مخالفت خواهد کرد؟ از این فکر، طبیعتی بر خلاف نور حادث شده که همان اهریمن است و طبیعت آن فتنه و فساد و شر است. اما فرقة زروانیه اعتقاد دارند که مبدأ نور، اشخاص و انوار ربانی و روحانی را صادر کرد اما شخصي عظیم بنام زروان. دچار شک شد و از آن شک، اهریمن پدید آمد. فرقة سوم زرتشتیها هستند که پیروان زرتشت ميباشند؛ پيامبر يا حكيمي كه در عهد گشتاسب زندگی ميکرده و اهل آذربایجان بوده است. این فرقه بر اين باورند که دو اصل یزدان و اهريمن وجود دارد و ایندو مبدأ و اصل موجودات عالم هستند، اما خداوند هم خالق نور است و هم خالق ظلمت و واحدی است که ضد ندارد. خیر و شر و صلاح و فساد در عالم، حاصل امتزاج نور و ظلمت است و اگر ایندو با هم امتزاج نميیافتند عالم بوجود نميآمد (شهرستانی، 1364: 1/ 283ـ278).
ریشهیابی واژة مجوس
ابوریحان بیرونی دربارة منشأ واژة مجوس ميگوید:
مانند مجوس كه گفتهاند از نجاست مشتق است و مثل اينست كه كلمة نجوس بوده و نون چنانكه در غيم و غين و ابم و ابن به ميم تبديل ميشود، در اينجا نيز تبديل شده است. حمزه بن حسن اصفهانى منكر اين سخن است و گفته است نجوس كلمهيى معرب است از اسم سريانى كه مكوش باشد و نبطيها پادشان ايران را مكوش ميخواندند و معنى كلمه اينست كه آنان از احوال مملكتها و كشورهاى خود در جستجو بودند، چنانكه كاكوش در سريانى بمعناى جاسوس است (بيروني، 1390: 267).
در تاجالعروس میخوانیم: کلمة مجوس بر وزن فعول مانند کلمة صبور است. در زمانهای بسیار کهن اولین کسی که آیین و دین مجوس را وضع کرد و مردم را بسوی آن دعوت نمود، مردی با گوشهای کوچک بود. ازهری گفته است این شخص زرتشت فارسی نیست (اما برخی معتقدند همان زرتشت است) چون زرتشت بعد از زمان حضرت ابراهیم (ع) بوده است. مجوسیه دین و آیینی کهن است که زرتشت آن را تجدید و احیا کرد. اصل واژة مجوسیه منجکوش بوده كه واژة سریانی است؛ منج بمعنی کوتاه و کوش بمعنی گوش است (حسینی زبیدی، 1414: 8/ 469).
با توجه به شواهد موجود در متون و منابع اسلامی، ميتوان گفت: آیین مجوس قبل از زرتشتِ صاحب اوستا، در ایران کهن رواج داشته است. چه ریشة این کلمه به کلمة کوش سریانی (گوش فارسی) بازگردد، یا همانطور که ابوریحان از قول حمزه بن حسن اصفهانی نقل کرده، به تجسس و جستجو، هردو كلمه بلحاظ معنایی به هم نزدیکند؛ زیرا ریشة کلمة مجوس به «مکوش» سریانی برميگردد و جاسوس که معادل «کاکوش» سریانی است، بمعنای کسی است که بدنبال اخبار است (ابنمنظور، 1414: 6/ 38). این معنا از حيث مفهومي به کلمة گوش و شنیدن نزدیک است. حال اگر کلمة مجوس را ـ مطابق با نقل ابوریحان بیرونیـ از ریشة نجوس و نجاست بدانيم، باز این معنا در مورد مغان بیوجه نخواهد بود، زیرا تنجیس که از ریشة نجس است در عربی بمعنای تعویذ (حرز یا دعایی) است که به گردن کودک ميبستند تا از شرور مصون بماند (فراهیدی 1409: 6/ 56).
از اينرو اگر گفته شده کلمة مجوس به نجس و نجاست بازميگردد، به خاطر افعال و اعمال علمای مجوس (مغان) است که با دعا و طلسمات سروکار داشتند و شر شیاطین را دفع ميکردند. اگر مجوس را از ریشة نجوس و نجس بدانيم که در عربی به معنی پلیدی و بدی است، وجه اشتقاق آن اینست که مغان با دعا و تعویذها بدیها و شرهای شیاطین را دور ميکردند. بهمين دليل اشتقاق کلمة مجوس از نجوس نميتواند بیوجه باشد و همانطور که در ادامه خواهیم گفت، اشتقاق کلمة مجوس از نجوس و همریشه بودن آن با نجس و نجاست، با معادل آن در متون یونان و روم قدیم، یعنی magi و magus، کاملاً مرتبط است.
ارتباط واژة مجوس با واژة مغ و Magi
در لغتنامه دهخدا ذیل واژة مجوسی آمده است:
مجوسی. [مَ] (معرب، ص نسبی) منسوب به مجوس. مغ و آتشپرست است که پیرو زردشت باشد (منتهیالارب). آتشپرست و پیرو زرتشت. ج، مجوس (ناظم الاطباء). واحد مجوس (از آنندراج). مغ. موغ. گبر. آتشپرست. فردی از مجوس. آنکه به دین مجوس است. ج، مجوس.
در همین لغتنامه ذیل واژة مغ ميخوانيم:
مغ. [مُ / مَ] (ص، اِ) گبر آتشپرست باشد از ملت ابراهیم. (لغت فرس چ اقبال ص 224). آتشپرست را گویند. (فرهنگ جهانگیری) (برهان). آتشپرست و مغان جمع آن (فرهنگ رشیدی). طایفهيی از پارسیان را که پیرو زردشتند. (انجمن آرا) (آنندراج). مجوسی. (دهار) (منتهی الارب). اوستائی «مگه»، «موغو»، پارسی باستان «مگو»، پهلوی «مگو». فردی از قبیلة مغان (از فرهنگ فارسی معین).
در متون فارسی قدیم واژة «گبر» که آنها را آتشپرست ميدانستند، مترادف واژة مغ نیز آمده است (اسدی طوسی، 1319: 234).
در برخی از منابع نیز گفته شده كه واژة مجوس معرب واژة موغوش است که اصل آن موگوش در فارسی قدیم بوده که بتدریج به واژة مغ تبدیل شده است. آیین موغوش قبل از زرتشت صاحب اوستا رواج داشته است (فاضل مقداد، 1422: 462). مولوی در اينباره ميگوید:
مر مغی را گفت مردی ای فلان هین مسلمان شو بباش از مؤمنان
در میان متون قدیم یونان و روم، واژة Magi بیشتر با جادو و سحر و انجام کارهای خارقالعاده مرتبط است. بهمين دليل این واژه در انگلیسی بمعنای جادوگر نیز آمده است. اگرچه واژة «Magic» در زبان انگلیسی بمعنای جادو نیز بکار ميرود، این واژه ترجمة انگلیسی از مشتقات واژة یونانی 1Μάγος است که بلحاظ تلفظ و شکل کلمه، همان واژة مجوس است. در واقع، واژة مجوس و مشتقات آن و ریشههای فارسی آن، مانند واژة مغ است که به مفهوم جادو و جادوگری نزدیک شده است. هرودوت «Magian» را از قبایل مادها دانسته (Herodotus, 1890: 1.101) و در داستان تولد کوروش، از آنها بعنوان معبران خواب آستیاگ نام برده است (Ibid: 1.120) در مورد قربانیکردن در مراسم مذهبی فارسیان نيز ميگوید: یکی از مغان که در آنجا حاضر است سرود مذهبی میخواند، و قاعده برآنست که هیچ قربانیيي بدون حضور یکی از مغان اهداء نمیشود (Ibid: 1.132). بهرحال، در منابع قدیم، اصطلاح گبرهای آتشپرست و مجوسیان و مغها و Magian دلالت بر یک آیین و مذهب داشته و گاهی زرتشت را بنیانگذار این آیین دانستهاند.
بر اين اساس، ميتوان گفت آیین مجوس در متون قدیم یونان و روم ذيل اصطلاح حکمت و آیین «Magic» ميآید که در زبان انگلیسی این واژه بمعنای جادو نیز هست. مغان (Magian) علما و متولیان آیین مجوس بشمار ميرفتند که انجام امور مذهبی را بر عهده داشتند. حال سؤال اینست که چرا در متون قدیم یونانی و رومی، آیین مجوس با سحر و جادو مرتبط است؟
نگرش علمای قدیم یونان و روم به دانش و حکمت Magic
دیوگنس لائرتیوس (Diogenes Laertius) در آغاز کتاب زندگانی فیلسوفان ميگويد: در مطالعة فلسفه، گفته ميشود که ابتدا فلسفه میان غیریونانیها رایج بوده است؛ مثلاً فارسها (ایرانیان) مغ (magi)ها را داشتهاند بابلیها (آشوریها) کلدانیان (Chaldaeans) را، هندیان، ژیمنوسوفیست (Gymnosophist)ها (فیلسوفان برهنه) را و سلتها و قوم گل، دروئید (Druid)ها را (Diogenes, 1925: vol. 1, p. 10).
اگر با دقت در آثار دیوگنس و سایر نویسندگان قدیم جستجو كنيم، درمييابيم که اصطلاح فیلسوف به حکمای دین و روحانیون مقدس که صاحب علم و حکمت بودهاند اطلاق ميشد. بهمين دليل روحانیون باستان فارس با عنوان مغها، کلدانیان در میان بابلیها، یا برهمنان در میان هندیها صاحب حکمت و فلسفه معرفی ميشدند. بنابرین، واژة فیلسوف اگرچه واژهيي یونانی است اما این اصطلاح در میان نویسندگان قدیم به صاحبان حکمت اطلاق ميشده که عموماً در اقوام مختلف از میان روحانیون مقدس آنها بودند. اینکه گفته ميشود اصطلاح فیلسوف و فلسفه و اندیشة فلسفی صرفاً از یونان باستان آغاز شده و امری متمایز از دین و مذهب است، بدلیل نگاه اندیشمندان و پژوهشگران دورة مدرن به این موضوع است، درحالیکه در میان نویسندگان و فیلسوفان دوران باستان و علمای اولیه مسیحیت، فلسفه یا همان حکمت اصطلاح عامی بوده که با دین و مذهب و روحانیون مقدس ادیان ارتباطي تنگاتنگ داشته است؛ اگر نویسندگان یونان و روم در گذشته از حکیمانی مانند زرتشت یا برهمنان و مغها بعنوان صاحبان فلسفه و حکمت یاد کردهاند، بدین دلیل است.
پلینی2، از فیلسوفان و نویسندگان قدیم روم، حکمت (Magic) را مکتب یا دانشی ميداند که با امور خارقالعاده و جادویی مرتبط است. البته او منتقد این دانش است و آن را گاهی موجب تباهی انسانها تلقي ميكند. او ميگوید: بدون شک این مکتب، از ایران (persia) نشئت گرفته و بنیانگذار آن زرتشت (Zoroaster) بوده است. او از قول اودوکسوس (Eudoxus) نقل ميکند که این آیین، برترین و مفیدترین مکاتب فلسفی شناخته ميشود. این نویسنده تعجب ميکند که چگونه این آیین و دانش باقي مانده است بدون آنكه طي چندین هزار سال، بصورت نوشتاری توسط سلسلة مشخصی از جانشینان برجسته ثبت شده باشد. فقط نام تعدادي محدود از بزرگان این آیین، آن هم از طریق نقلی و شنیداری برجای مانده است؛ مانند آپوسوروس (Apusorus) و زاراتوس مادی (Zaratus of Media)، مارماروس (Marmarus)، عربانتیفوکوس (Arabantiphocus of Babylon) بابلی و تارموئندوس (Tarmoendas of Assyria) آشوری.
زرتشتي که پلینی او را مؤسس این آیین بشمار ميآورد، در دورهيی بسیار دورتر از زرتشت صاحب اوستا ميزيسته، زیرا دورة او را شش هزار سال قبل از زمان افلاطون ميداند. پلینی میگوید: ارفئوس3 اولین کسی بود که این آیین و حکمت را به تراکیه و مناطق یونانی آورد. ولي کسی که رسالة مفصل این دانش را بصورت مکتوب نوشت و آن نوشتهها تا زمان پلینی باقی مانده، اوستانس (Osthanes) است که در حمله به یونان همراه خشایارشاه بوده است. البته بگفتة پلینی طبق نظر برخي از محققان، کمی قبل از اوستانس، زرتشت دیگری از اهالی پروکنسوس4 این حکمت را تدوین نموده بود. همچنین پلینی گزارش ميدهد که فیثاغورث، افلاطون و دموکریتوس حتی به سرزمینهای دیگر مهاجرت کردهاند تا این دانش (Magic) را بیاموزند و آن را بعنوان ارزشمندترین اسرار ذخیره کنند (Pliny, 1855: 30.2.1).
با توجه به گزارش پلینی از آیین مجوس (Magic) که زرتشت مؤسس اصلی آن است، نميتوان آن را صرفاً معادل جادو و جادوگری قرار داد، زیرا بر اساس گزارش هلمای قدیم، این نوع از علم و دانش نوعی از برترین حکمت و فلسفه محسوب ميشده، بطوریکه فیلسوفانی همچون افلاطون و فیثاغورث برای آموختن آن حتی به سرزمینهای دیگر سفر كردهاند. نکتة دیگر آنست که این حکمت با ادیان اسطورهيی و باستانی پیوندي تنگاتنگ داشته است، بنحوی که ارفئوس، بنیانگذار آیین ارفهيی، این دانش را به منطقة یونان و تراکیه برده است. آیین ارفهيی با مکتب فیثاغوری رابطهيي نزدیک دارند بگونهيي که برخی از محققان، مکتب فیثاغوری را برگرفته از آیین ارفهيی ميدانند (کاپلستون، 1393: 1/ 40). طبق گزارش پلینی، حتی منشأ حکمت و آیین ارفهيی به این آیین بازميگردد.
در منابع قديم يونان مكرر به اين مسئله اشاره شده كه حکمت مجوسی بر همة حکمتهای قدیم تقدم دارد. حتی دیوگنس لائرتیوس که ميخواهد تقدم یونانیها را در فلسفه اثبات کند، دلیل تقدمش را پیدایش نسل بشر از طریق خدایان یونان بيان كرده و ميگويد: اگر قرار است آغاز فلسفه را کشف کنیم این آغاز به خدایان یونان مانند ایومولپوس (Eumolpus)، لینوس (linus) و هرمس (Hermes) بازميگردد. در میان نویسندگان قدیم یونان، حکمت و آیین مصری قدمتي بسيار دارد. با این حال، دیوگنس از قول ارسطو نقل ميکند که حکمت مجوس یا مغهای فارس (Magian) بر مصریان تقدم دارد (Diogenes, 1925: vol. 1, pp. 3-8).
از نظر پلینی حتی دانش طب نیز همراه با این علم (Magic) شکوفا شده زیرا او معتقد است زمانیکه دموکریتوس مباحثی از این دانش (Magic) را مطرح ميکرد، بقراط حکیم، علم طب را در همان زمان (دورة جنگهای پلوپونزی) گسترش داد (pliny, 1855: 30.2.1). دانش یا حکمت (Magic) از دیدگاه اندیشمندان باستان موضوعی فراتر از جادو در اصطلاح عرفی ميباشد.
حکمت مجوسی (Magic) در مورد حقایق مختلف و نقلقولهای زرتشت در منابع قدیم
در منابع قدیم یونان و روم، از ديدگاههاي حکمت مجوس که بنیانگذار آن، زرتشت معرفی شده، در مورد حقایق مختلف سخن بمیان آمده و همچنین از قول زرتشت انجام اعمال و دستورات خاصی برای امور مختلف بيان شده است. این دستورها و سفارشها نشانة حکمت و علم زرتشت به امور مختلف تلقی ميشود. این حکمت، علوم مختلف ـ از کشاورزی و طب گرفته تا مباحث الهیاتی و فلسفیـ را شامل ميشده و در آن از رابطة ستارگان و اجرام آسمانی با امور زمینی سخن گفته شده است؛ همچنين از آثار و خواص مختلف اشیاء و کاربرد شگفتانگیز آنها. شاید دليلي که آیین مجوس ذيل اصطلاح «Magic» با مفهوم جادو و امور شگفتانگیز مرتبط است، توصیفاتی است که این حکمت از آثار شگفتانگیز اشیاء مختلف ارائه ميدهد؛ اعم از توصیف گیاهان شگفتانگیز با آثار خارقالعاده تا سنگهایی که آثاري گوناگون دارند و برای درمان یا حتی امور دینی و مذهبی بكار ميروند.
پلینی در تاریخ طبیعی ميگويد: فیثاغورث و دموکریتوس آثار شگفتانگیز گیاهان را از تعالیم آیین مغ (مجوس) كسب كردهاند. مثلاً فیثاغورث از اثر شگفتانگیز گیاهی بنام کالسیا (calicia) سخن گفته که آب در آن منجمد ميشده است (Ibid: 24.99.1). در این حکمت، روابط امور آسمانی و صور فلکی با امور زمینی نيز ترسيم شده است؛ مثلاً وقتی نحوة کاشتن بذر و مکان و زمان آن شرح داده ميشود، به قول زرتشت استناد ميشود که، وقتی ماه در برج ثور باشد و خورشید از دوازده درجة برج عقرب عبور کرده باشد، تمرين زمان براي پاشیدن بذر است (Ibid: 18.55.1). در این حکمت از خاصیت مواد مختلف و ابزارهایی که مانع فساد و تباهی اشیاء ميشود نيز سخن گفته شده است. نقل شده كه زرتشت با آغشته کردن پنیر با سرکه ميتوانست حدود بیست سال آن را سالم نگه دارد و با همان در صحرا زندگی ميکرده است (Ibid: 11.97.1) وقتی پلینی سنگهای گوناگون با اشکال متفاوت در نقاط مختلف جهان را توصیف ميکند، در خيلي از موارد از زرتشت سخن ميگويد؛ گویا سنگها کاربرد بسياري در طب و درمان بیماریها و اعمال و آیین دینی داشتهاند.
از قول زرتشت نقل شده كه از سنگ درخت بو (daphnea, or 'laurel stone) در درمان صرع استفاده ميشده است (Ibid: 37.57.1). یا سنگ ستاره (آسمانی) براي انجام امور آیینی بكار ميرفته است (Ibid: 37.49.1). حتی برخی از فیلسوفان یونان نیز به آثار شگفتانگیز این سنگها اذعان كردهاند؛ از نظر دموکریتوس، سنگ عشق از خاصیت پیشگویی و آیندهنگری برخوردار است (Ibid: 37.58.1).
آیین مجوس که با عنوان «Magic» در نوشتههای قدیم یونان و روم ديده ميشود، منسوب به زرتشت است و بیانگر اسرار حکمتآمیز و حقایق اشیاء و توصیف آثار و خواص شگفتانگیز آنها و نحوة ارتباط و تأثیرشان بر یکدیگر بوده است. اما از سويي، چون همراه با اعمال و دستورات خارقالعاده و حرز و طلسمات بوده، بتدریج با مفهوم جادو و سحر ارتباطي نزدیک پيدا كرده است. بهمين دليل آیین مجوس و حکمت زرتشتی را نميتوان معادل جادو بمعنای عرفی دانست. آیین مجوس و حکمت زرتشتی حکمتی بوده که اسرار و حقایق جهان هستی را بازگو ميکرده و از رابطة انسان و طبیعت و خواص و آثار اشیاء سخن ميگفته است. از ديدگاه علمای قدیم، اگر این آیین بعنوان جادو (Magic) معرفی شده، بمعناي موهومات و خرافات بیپایه نيست، بلکه چون در این حکمت از امور شگفتانگیز حقایق جهان هستی سخن بمیان آمده، با توصیفات جادویی و خارقالعاده همراه شده است. بنابرين در آثار نویسندگان باستان میان فلسفه و حکمت زرتشتی و دانش Magic تمایزی ديده نميشود. حکمت زرتشتی برآمده از آیین زرتشت بوده و اگر زرتشت را حكيمي در نظر بگیریم که حکمت او تأثیري بسيار بر فیلسوفان قدیم، ازجمله فیثاغورث، افلاطون، ارسطو، آناکساگوراس و امپدوکلس گذاشته است، دیگر نميتوانیم حکمت برخاسته از این آیین را صرفاً آیین سحر و جادو بدانيم.
الهیات زرتشتی و مجوسی در منابع یونانی
در منابع قدیم یونانی برخی از فیلسوفان یونانی با علمای مجوس یعنی مغان (Magian) ارتباط داشته و حکمت را از آنها آموختهاند. دیوگنس لائرتیوس ميگويد: هنگاميكه دموکریتوس كودك بوده نزد برخی از مغان و کلدانیان، اختربینی (astronomy) و الهیات (theology) را آموخته است (Diogenes, 1925: 9.34). حتي افلاطون قصد داشته با مغان ارتباط برقرار كند اما جنگها مانع این ارتباط شدند (Ibid: 3.7).
در محاورة الکیبیادس افلاطون آمده است: وقتی کودکان پادشاهان پارس به سن چهارده سالگی ميرسند چهار نفر که مربیان شاهانه خوانده ميشوند، تربیت کودک را برعهده ميگيرند و داناترین این افراد، حکمت مجوسی (Magian) زرتشت را که شامل پرستش خدایان و آیین کشورداری است، به کودک تعليم ميدهد (Alcibiades, 1,122a).
او در ادامه ميگويد: کلدانیان به پیشگویی و اختربینی ميپرداختند در حالیکه مغان فقط به عبادت، دعا و مناجات و قربانی مشغول بوده و اعتقاد داشتند هیچ کس بجز آنها گوشی برای شنیدن گفتههای خدایان ندارد (Diogenes, 1925: 1.p.6).
چنانکه گفته شد، یکی از شاخصههای اصلی آیین مجوس در متون و منابع اسلامی که زرتشت نبی صاحب آن معرفی شده، جهانبینی متکی بر ثنویت بعنوان دو اصل خیر و شر است. این جهانبینی در منابع قدیم یونان و روم در مورد حکمت مجوس (Magian) مبرز است. پلوتارک در اينباره بعقیدة زرتشت (Zoroaster) که او را به مغان (Magian) منسوب ميکند (Zoroaster the Magian)، و بلحاظ تاریخی قدمت او را به پنج هزار سال قبل از جنگ تراوا ميرساند، اشاره کرده و ميگويد: در این حکمت، دو منشأ برای خير و شر تبیین شده است؛ اورمزد پدیدآورندة نیکیها و نور، و اهریمن پدیدآورندة تاریکیها و بدیها. در این آیین، میترا (Mithras) میان اورمزد و اهریمن قرار دارد. او اولین کسی است که به بشر آموخت برای سپاسگزاري از خدای خوبیها، پیشکشی هديه کند و برای دفع عامل بدی قربانی نمايد. بهمین دلیل به او میترا (میانه خدای خوبی و خدای بدی) گفته شده است (Plutarch, 1878a: 45-46).
پلوتارک ميگوید: همین تبیین منشأ دوگانه از سوی زرتشت، نزد امپدوکلس بصورت مهر و کین، نزد آناکساگوراس بصورت ذهن (نوس) و بینهایت، ـ نزد پارمنیدس بصورت روشنایی و تاریکی و نزد هراکلیتوس بصورت هماهنگی متضاد جهان (کمان و چنگ) آمده است (Idem, 1878b: 27). بهمين دليل ميتوان دريافت كه جهانبینی دوگانهانگارانة آیین مجوس و حکمت زرتشتی در مبانی نظریات فلسفی فیلسوفان قدیم یونان چگونه بوده است. بحث ثنویت در آثار ارسطو نیز ديده ميشود، وقتی او از صورت و ماده سخن ميگوید، از صورت بعنوان خیر و نیک و از ماده با عنوان بد و زشت ياد ميکند (ارسطو، 1378: 53). حتی در منابع قدیم یونانی، زئوس بعنوان خدای نیکیها و خیرها، معادل اورمزد زرتشتی بكار رفته و هادس که خدای عالم اموات و جهنم است، بعنوان خدای بدیها آمده و معادل اهریمن قرار گرفته است. دیوگنس لائرتیوس از قول ارسطو نقل ميکند که در آیین مغ (مجوس) دو اصل خیر (روح نیک) و شر (روح بد) وجود دارد که اولی را زئوس (Zeus) یا اورمزد (Oromasdes) و دومی را اهریمن (Arimanius) یا هادس (Hades) مينامند (Diogenes, 1925: vol. 1, p. 8).
پلوتارک ميگوید: این عقیده که جهان نه صرفاً حاصل عقل و هوش بتنهایی است و نه فقط حاصل ضرورت، بلکه ترکیبي از هردوي آنهاست، از سوی الهیدانان و صاحبان آیینها و ادیان به فیلسوفان و شاعران رسیده است. حیات انسان و جهان (البته زمین و تحت القمر) با تغییر و ثبات هر دو همراه است. از آنجا که خیر نميتواند منشأ شر باشد، طبیعت باید دو منشأ و دو مبدأ داشته باشد، بنابرين لازم است دو منشأ متضاد برای جهان و انسان تبیین گردد؛ پدیدآورندة خوبیها و نیکیها که خدا نامیده ميشود و عامل بدیها و شرور که دیمن (Daemon) خوانده ميشود. از دیدگاه پلوتارک قرار دادن دیمنها میان خدایان و انسانها مشکل ارتباط خدایان و انسانها را حل كرده است.
الهیات زرتشتی و مجوسی که در منابع قدیم یونان و روم گزارش شده بلحاظ تاریخی، قدمت بیشتری از عهد زرتشت صاحب اوستا دارد، زیرا سخن از زرتشتی است که با تاريخ يونان باستان فاصله چند هزار ساله دارد، درحالیکه طبق گفتة مورخین برجستة اسلامی همچون ابوریحان بیرونی و ساير مورخین جدید، فاصلة میان تاریخ اسکندر مقدونی و زرتشت اخیر، کمتر از سیصد سال (258 سال) است. از طرفی، در این منابع از کتاب مقدس اوستا که منسوب به زرتشت اخیر عهد گشتاسب ميباشد سخنی بمیان نیامده است، زیرا همانطور که گفته شد، طبق گزارش علمای قدیم یونانی و رومی همچون پلینی، حکمت بصورت نوشتاری از آغاز پیدایش توسط بنیانگذار آن بدست فیلسوفان قدیم نرسیده است بلکه اولین کسی که این حکمت و دانش را بصورت نوشتاری درآورده، اوستانس مغ بوده که در حملة به یونان خشایارشاه را همراهی ميكرده است. همچنین پلینی ميگويد: برخی از پژوهشگران معتقدند کمی قبل از اوستانس، زرتشت دیگری بوده که این حکمت را تدوین نموده است.
بنیانگذار آیین مجوس و شخصیت تاریخی زرتشت
یکی از نکات مهم در مورد زرتشت و اندیشة وي در منابع یونانی و رومی، توجه به شخصیت تاریخی اوست. همانطور که گذشت، در منابع قديم يونان و روم زرتشت بعنوان بنیانگذار حکمت مجوس یا حکمت مغان معرفی گرديده و در منابع قدیم تاریخی اسلامی از او بعنوان صاحبالمجوس و نبیالمجوس ياد شده است. زرتشتی که براساس منابع فارسی و اسلامی در عهد گشتاسب این دین را ارائه نموده و کتاب مقدس اوستا را برای زرتشتیان آورده، طبق گفتة ابوریحان بیرونی 258 سال قبل از دورة اسکندر مقدونی ميزیسته است (بیرونی، 1390: 34). اما اگر به منابع قدیم یونانی و رومی توجه کنیم، بنیانگذار آیین مجوس از قدمت بیشتری برخوردار است. دیوگنس لائرتیوس در کتاب زندگینامه فیلسوفان، دورة زمانی زرتشت را پنج هزار سال قبل از سقوط شهر تراوا (Troy) ميداند، یا از قول خانتوس لیدیایی (Xanthus the Lydian) نقل ميکند که از زمان زرتشت تا لشکرکشی اکسراکسس (Xerxes) (خشایار شاه) 6000 سال فاصله بوده است و پس از آن از مغهاي بسياري نام ميبرد (Diogenes, 1925: vol. 1, p. 2).
جاستین (ژوستینوس) (Justin /Latin: Marcus Junianus)، از مورخان رومی قرن دوم میلادی، از زرتشتی نام برده که در عهد نینوس (Ninus) پادشاه آشوری زندگي ميكرده و پادشاه باختریان (بلخ قدیم) بوده که با نینوس به جنگ ميپردازد و توسط او کشته ميشود. طبق گفتة ژوستینوس، او اولین کسی است که آیین و حکمت (Magic) را ایجاد کرد و به کشف منشأ جهان و حرکت ستارگان پرداخت (Justin, 1876: 1.1). اوزبیوس (Eusebius) از علمای برجسته قرن چهارم میلادی نیز در تاریخنگاری خود همین نظر را دارد (Eusebius, 17). قدیس ژروم (St. Jerome)، از علما و مورخان مسیحیت در قرن پنجم میلادی نيز در تاریخنگاری (Chronicon) خود زرتشت را مقارن زمان نینوس آشوری و همچنین عهد حضرت ابراهیم (ع) دانسته است (Jerome, 2005: B2007).
بنابرین باید گفت در متون قدیم یونانی و روم، زرتشت بنیانگذار آیین و حکمت مجوسی است اما در این منابع، سخن از زرتشتی است که بسیار قدیمتر از زرتشت عهد گشتاسب صاحب اوستا است. دورة زمانی او دستكم، مقارن حضرت ابراهیم (ع) است که در تاریخ قدیم تقریباً تا 2000 سال قبل از ميلاد را شامل ميشود. با توجه به این منابع، مؤسس آیین مجوس زرتشتی است که پادشاه باختریان (بلخ قدیم) بوده و در زمان نینوس، پادشاه آشوری، یعنی در عهد ابراهیم (ع) ميزیسته و توسط نینوس پادشاه آشور کشته ميشود. در منابع قدیم یونان و روم، از کتاب مقدس اوستا سخني بمیان نیامده و به آیین زرتشتی اخیر که در عهد گشتاسب رايج بوده اشاره نشده است.
برخی از مورخان اسلامی مانند ابوریحان بیرونی به این مسئله تصريح كردهاند كه مجوس اقدمین قبل از زرتشت بودهاند و در این آیین، عناصر و اجرام آسمانی تقدیس ميشده است. بر اساس اين متون و منابع اسلامی، زرتشت مقدم که مؤسس آیین مجوس بوده در عهد حضرت ابراهیم (ع) ميزیسته که اشتقاق واژة مجوس را نیز به او نسبت دادهاند و زرتشت فارسی اخیر که صاحب اوستا بوده تکمیل کننده و احیاکنندة این آیین بشمار ميرود.
پلینی در تاریخ طبیعی ميگوید: مشخص نیست که آیا زرتشت یک شخص بوده یا نامی است که مغهای دیگری نیز آن را داشتهاند؟ (Pliny, 1855: 30.2.1).
در مورد تولد زرتشت در منابع قدیم یونان و روم دو نكته بيان شده است: یکی اینکه، زرتشت برخلاف سایر نوزادان، اولین نوزادي است که هنگام تولد بجای گریه کردن، خندیده است. ديگر اینکه، سر زرتشت و مغز او هنگام تولد چنان ميتپیده که دستی که بر روی سر قرار ميگرفته را حرکت ميداده و این موضوع خبر از علم فراوان او در آینده ميداده است (Ibid: 7.16.3).
محققان جدید دورة مدرن، از آیین مجوس قبل از زرتشت صاحب اوستا، بعنوان آیین میترا یا مهر یاد ميکنند، در حالیکه نام این آیین در منابع و متون قدیم یونانی و رومی و همچنین منابع اسلامی، همان آیین مجوس است.
منابع قدیم یونان و روم، از زرتشتهای دیگری، غیر از زرتشت مؤسس آیین مجوس نیز سخن گفتهاند. گفته شده فیثاغورث با زاراتوس (Zaratas) کلدانی (یکی از زرتشتها) ملاقات داشته و آموزة دوگانة نور و تاریکی را از او آموخته است؛ نور در نقش پدر است و تاریکی در نقش مادر؛ از نور، گرما و خشکی و سبکی و سرعت پدید ميآید و از تاریکی، سرما و رطوبت و سنگینی و کندی حاصل ميشود (Hippolytus, 1921: vol. 1, p. 39). چيز ديگري كه زاراتوس به فیثاغورث آموخته اينست كه عدد یک در جایگاه مذکر است و جفت (دو) در جایگاه مؤنث (Ibid: vol. 2, p. 20).
بعقيدة پلینی کمی قبل از اوستانس مغ (Osthanes)، زرتشتی ـ که پلینی او را بومی پروکنسوس ميداند ـ ميزیسته است. او بعنوان احیاکننده و تدوینکنندة حکمت مجوس معرفی شده است. بهمين دليل بنظر ميرسد این زرتشت که در برخی از منابع، معلم و آموزگار فیثاغورث نیز معرفی شده، همان زرتشت صاحب اوستا باشد که احیاگر آیین مجوس بوده است. بنابرین باید گفت: حکمت زرتشتی که در منابع قدیم یونان و روم از آن سخن بمیان آمده و مغهای فارس یا ماد به آن منسوبند، بسیار قدیميتر از آیین زرتشتی است که در عهد گشتاسب ظهور نموده و کتاب مقدس اوستا را آورده است. از اينرو باید توجه داشت که اگر در منابع قدیم یونان و روم از زرتشتی سخن گفته شده که مؤسس حکمت و آیین Magic است همان شخصیتی است که در منابع تاریخی قدیم بعنوان بنیانگذار آیین مجوس شناخته شده و دستكم در عهد حضرت ابراهیم (ع) ميزیسته و زرتشت صاحب اوستا تکمیلکننده و احیاکنندة این آیین بشمار ميرفته است.
جمعبندي و نتیجهگیری
در منابع قدیم یونان و روم حکمت زرتشتی با آیین مجوس همراه است؛ آیینی که قدمت چند هزارساله دارد و از عهد زرتشت اخیر که زرتشت صاحب اوستا است، كهنتر است، زیرا بگفتة محققان جدید و همچنین محققان قدیم همچون ابوريحان بیرونی، زرتشت صاحب اوستا در عهد گشتاسب، در قرن ششم قبل از میلاد ميزیسته در حالیکه آیین مجوس هزاران سال قبل از آن بعنوان مکتب و آیین حکمتآمیز تحت عنوان Magic وجود داشته است. بهمين دليل محققان حکمت زرتشتی باید این حکمت و تأثیر آن بر مکاتب مختلف را در آیین مجوس دنبال کنند. فیلسوفان و علمای قدیم یونان، همواره از این مکتب و آیین بعنوان قدیميترین مکتب حکمتآمیز در میان فارسیان یاد کردهاند و آن را الهامبخش اسرار و حقایق جهان دانستهاند که خود فیلسوفان یونان برای یافتن این حکمتها و آموختن آنها حتی به سرزمینهای دیگر سفر كردهاند.
توجه به این موضوع مهم موجب ميشود بار دیگر به آغاز فلسفه و حکمت نگاه كنيم و اصطلاح فلسفه و حکمت را مجدداً در متون و منابع گذشته مرور کنیم و در این مسئله که محققان دورة مدرن منشأ فلسفه را از یونان و فیلسوفان یونان ميدانند، تجدید نظر نماييم، زیرا اصطلاح فلسفه در متون قدیم معادل حکمت است که تاریخچة آن بسیار قدیميتر از عهد فیلسوفان یونان است. بهمين دليل بنظر ميرسد زرتشت صاحب اوستا یکی از مغها و علمای حکمت مجوس بوده که نقشي برجسته در تکمیل و تصحیح و احیای این مکتب داشته است و همة پیروان آیین مجوس بعد از زرتشت بتدریج به آیین او پیوستهاند. همچنین ميتوان نتیجه گرفت اختلافی که برخی از مورخان جدید در مبدأ تاریخ زرتشت دارند و از هزاران سال قبل از میلاد تا 600 قبل از میلاد را بيان کردهاند، خلط میان زرتشت بنیانگذار آیین مجوس و زرتشت اصلاحکنندة آن است.
پينوشتها
[1] * دانش آموخته دکتری فلسفه، واحد علوم و تحقیقات تهران، دانشگاه آزاد اسلامی؛ مدرس دانشگاه پیام نور، واحد لارستان؛ دبیر آموزش و پرورش لارستان، فارس، ايران؛ hojjataskari2015@gmail.com
تاریخ دریافت: 6/6/1400 تاریخ پذيرش: 15/8/1400 نوع مقاله: پژوهشي
منابع
ابنمنظور، محمد بن مکرم (1414 ق) لسان العرب، تحقيق جمالالدین میردامادی، بیروت: دار صادر.
ارسطو (1378) سماع طبيعی (فيزيک)، ترجمه محمدحسن لطفي، تهران: طرح نو.
اسدی طوسی، ابومنصور علی بن احمد (1319) کتاب لغت فرس، تصحیح عباس اقبال، تهران: چاپخانه مجلس.
بیرونی، ابوریحان (1390) آثار الباقیه عن القرون الخالیه، تصحيح عزیزالله علیزاده، تهران: فردوس.
ـــــــــــــ (2002م) القانون المسعودی، تحقيق عبدالكريم سامي الجندي، بیروت: دارالکتب العلمیة.
حسینی زبیدی، محمدمرتضی (1414ق) تاج العروس من جواهر القاموس، تصحيح علی هلالی و علی سیری، بیروت: دارالفکر.
دهخدا، علياكبر (1377) لغتنامه، تهران: دانشگاه تهران.
شهرزوری، محمد بن محمود (1372) شرح حکمة الإشراق، تحقيق حسين ضیایی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگى.
شهرستانی، محمد بن عبدالکریم (1364) الملل و النحل، قم: الشریف الرضی.
فاضل مقداد (1422ق) اللوامع الإلهية فی المباحث الكلامية، قم: دفتر تبلیغات اسلامی.
فراهیدی، خلیل بن احمد (1409ق) کتاب العین، قم: هجرت.
کاپلستون، فردریک چارلز (1393) تاریخ فلسفه، ج2، ترجمة ابراهیم دادجو، تهران: علمي و فرهنگي.
یاقوت حموی (1995م) المعجم البلدان، بیروت: دار صادر.
Herodotus (1890). The Histories. trans. by G. C. Macaulay. London: Macmillan.
Diogenes Laertius (1925). Lives of the Eminent Philosophers. trans. by R. D. Hicks. Cambridge: Harvard University Press.
Pliny, A. (the Elder) (1855). The Natural History. trans. by H. T. Riley & J. Bostock. H. G. Bohn (Publisher).
Plutarch of Chaeronea (1878a). Isis and Osiris, or of the ancient religion and philosophy of Egypt. The Moralia. ed. by W. Watson Goodwin. https://topostext.org.
ــــــــــــ (1878b). Concerning the procreation of the soul as Discoursed In Timaeus. The Moralia. ed. by W. Watson Goodwin. https://topostext.org.
Justin (1876). History of the World. trans. by J. S. Watson. https://tertullian.org
Eusebius (2008). Chronography. trans. by A. Smith. https://archive.org.
Jerome (2005). The Chronicon or Chronicle, translated and formatted by Roger Pearse. https://tertullian.org
Hippolytus (1921). Philosophumena or the refutation of all heresies. trans. from the text of cruice by F. Legge. New York: Macmillan.
[1] . Μάγος و مشتقات آن مانند Μάγοι در تاريخ هرودوت مکرراً آمده است و به magi، Magian و مشتقات آن در انگليسي ترجمه شده است.
[2] . گايوس پلينيوس سکوندوس (Gaius Plinius Secundus /23/24 ـ 79 پس از ميلاد)، بنام پلينيوس بزرگتر Pliny the elder))، نويسندة رومي، طبيعتشناس و فيلسوف طبيعي، فرماندة ارتش امپراتوري روم قديم بوده است. او دائرة المعارف Naturalis Historia (تاريخ طبيعی) را نوشته و بيشتر اوقات فراغت خود را صرف مطالعه و بررسي پديدههاي طبيعي و جغرافيايي کرده است.
[3] . Orpheus از اساطير يوناني در تراکيه و مؤسس دين ارفهيي.
[4] . جزيرهيي در ترکيه. با توجه به اينکه پليني حيات اين زرتشت را کمي قبل از زمان خشايارشاه ميداند، گويا اين زرتشت صاحب اوستا است که حدود 250 سال قبل از اسکندر مقدوني ميزيسته است.