Linguistic Study of Monsaleqshaq Suhrawardi and Arabshah Yazdi through the Intertextuality of Genetics
Subject Areas : Critique of textsKhodabakhsh Asadollahi 1 , Mohammad Shahbazi 2
1 -
2 -
Keywords: Mounsal Ashaq Suhrawardi Arabshah Yazdi Fi Haghighat Al Eshq Syntactic Structure,
Abstract :
hrawardi (Sheikh Eshraq) is one of the greatest philosophers and mystics of the sixth century whose codified traditions have had a profound influence on later writers and poets, with the influence of Emadeddin Arabshah Yazdi among eighth century poets. Adaptation from Suhrawardi's Monsa al-Ishaq treatise is a poem of the same title that has many similarities in terms of vocabulary, composition, sentence, syntactic and phonetic structure. Our purpose here is to examine the linguistic and prose-based language of Monsieur Ishaq based on Genetic Intertextuality, which deals with each of the above in separate sections, with a few examples of each, and the rest of the examples in the table We have specified pages in both Montserrat and bit. In terms of the intertextual subdivisions of Genet Garrett in both Montessaglades we attempted to investigate Genetic theory. Our achievement in this study is to prove Arabshah Yazdi's adherence to Suhrawardi's innovative thinking and vocabulary that can only be explored through the Genetic Intertextuality. These two works, in spite of their commonality, also have some differences, which we have mentioned in the text.
قرآن کریم، ترجمه حسین انصاریان. نشر قلم و اندیشه. تهران: 1392.
ابن مسکویه، احمد بن محمد. (1355) جاوید خرد. ترجمه تقی الدین محمد شوشتری، به اهتمام دکتر بهروز ثروتیان، تهران: نشر دانشگاه مک گیل مونترال کانادا با همکاری دانشگاه تهران.
انصاری، خواجه عبدالله. (1382) صد میدان. به اهتمام قاسم انصاری، تهران: نشر طهوری.
انوری، حسن؛ احمدی¬گیوی، حسن. (1377) دستور زبان فارسی. ج2، تهران: نشر فاطمی.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ. (1383) دستور زبان فارسی. ج1، تهران: نشر فاطمی.
باطنی، محمدرضا. (1391) توصیف ساختمان دستور زبان فارسی. تهران: نشر امیرکبیر.
بهار، محمدتقی. (1389) سبک¬شناسی. ج2، تهران: نشر امیرکبیر.
پورجوادی، نصرالله. (1392) اشراق و عرفان. تهران: نشر سخن.
پورنامداریان، تقی. (1390) عقل سرخ: شرح و تأویل داستان¬های رمزی سهروردی. تهران: نشر سخن.
حقیقت، عبدالرفیع. (1370) تاریخ عرفان و عرفان ایرانی. تهران: نشر کومش.
خانلری، پرویز. (1395) دستور تاریخی زبان فارسی. به کوشش عفت مستشارنیا، تهران: نشر توس.
دهخدا، علی اکبر. (1339) لغت نامه. شماره 1 حرف «س »، زیر نظر محمد معین، تهران: نشر دانشگاه تهران.
سجادی، سید جعفر. (1373) فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی. تهران: نشر طهوری.
سهروردی، شهاب¬الدین یحیی. (1355) مجموعه مصنفات شیخ اشراق. ج3، به تصحیح سید حسین نصر، تهران: نشر انجمن فلسفه ایران.
17- ــــــــــــــــــــــــــ. (1374) فی حقیقه العشق یا مونس العشاق، به کوشش حسین مفید، تهران: نشر مولی.
شرتونی، رشید. (1391) مبادی العربیه. ج1، ترجمه دکتر علی شیروانی، قم: نشر دارالفکر.
شریعت، محمدجواد. (1350) دستور زبان فارسی. اصفهان: نشر مشعل اصفهان.
صفا، ذبیح الله. (1350). گنجینه سخن. ج3، تهران: نشر دانشگاه تهران.
ـــــــــــــ. (1369) تاریخ ادبیات در ایران. ج2/3، تهران: نشر فردوس.
عربشاه یزدی، عمادالدین. (1370) مونس العشاق. به کوشش سیده محموده هاشمی، اسلام آباد: نشر مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان.
قاسمی، مسعود. (1366) «شرح مونس العشاق سهروردی». مجله معارف، دوره 4، شماره 1، صص 149- 164.
معین، محمد. (1371) فرهنگ فارسی. متوسطه ج2، تهران: نشر امیرکبیر.
منصوری لاریجانی، اسماعیل. (1380) پیدایش عشق. تهران: نشر آیه.
نوبهار، مهرانگیز. (1372) دستور کاربردی زبان فارسی. تهران: نشر رهنما.
هاشمی، بی بی زهره. (1392) «مفهوم ناکجاآباد در دو ساله¬ی سهروردی براساس نظریه استعاره¬شناختی». فصل¬نامه جستارهای زبانی دانشگاه فردوسی مشهد، دوره 4، شماره 3 (15)، صص 237- 260.
Genette, Gerard. 1982. Palimpsests. La literature au second degree. Paris: seuil.
سال سوم ، شماره 7، تابستان 1399
ISSN : 2645-6478
بررسی زبانی مونسالعشاق سهروردی و عربشاه یزدی از رهگذر بینامتنیت ژنت
دکتر خدابخش اسداللهی1
محمد شهبازی2
تاریخ دریافت : 15/11/1398
تاریخ پذیرش نهایی :05/04/1399
(از ص 60 تا ص 80 )
20.1001.1.26456478.1399.3.7.3.5
چکیده
شهابالدین سهروردی (شیخ اشراق) از بزرگترین حکمای فلسفه و عارفان قرن ششم است که رسایل رمزی او تأثیر گستردهای بر نویسندگان و شاعران بعد از خود، گذاشته است بطوری که عمادالدین عربشاه یزدی از شاعران قرن هشتم با تأثیرپذیری از رساله مونسالعشاق (فی حقیقه العشق) سهروردی، منظومهای با همین عنوان سروده است که در واژگان، ترکیبات، جمله، ساختار نحوی و آوایی مشترکات فراوانی دارند. هدف ما در اینجا بررسی زبانی مونسالعشاق منظوم و منثور براساس بینامتنیت ژنت است که در بخشهای جداگانه به هر یک از موارد یاد شده پرداخته و از هر کدام چند نمونه شاهد آوردهایم و مابقی نمونهها را در جدول با مشخص کردن صفحات در هر دو مونسالعشاق و بیت مورد نظر مشخص کردهایم. به لحاظ وجود زیرشاخههای بینامتنیت ژرار ژنت در هر دو مونسالعشاق سعی نمودیم تا بر اساس نظریه ژنت به بررسی بپردازیم. دستاور ما در این پژوهش اثبات تبعیت عربشاه یزدی از تفکر و واژگان ابتکاری سهروردی است که تنها از رهگذر بینامتنیت ژنت قابل بررسی است. این دو اثر با وجود اشتراک فراوان، چند وجه افتراق نیز دارند که در متن مقاله به آنها نیز اشاره نمودهایم.
واژههای کلیدی: مونسالعشاق سهروردی، عربشاه یزدی، فیحقیقه العشق، ساختار نحوی.
مقدمه
شهابالدین سهروردی (ابوالفتح یحیی بن حبش) به سال 549 هجری در سهرورد زنجان ولادت یافت و در سال 587 هجری در حلب به فرمان صلاحالدین ایوبی کشته شد. او را با عناوین شیخ اشراق و شهید و المقتول میخوانند (صفا، 3، 1350: 48). شجرهنامه یا سلسله روحانی که شیخ شهابالدین یحیی سهروردی برای مسیر اندیشه حکمت ایران باستان در دوران بعد از اسلام در ایران ذکر کرده بسیار پر معنی و عمیق و بلیغ است به عقیده او از طرفی خمیرمایه جاوید از حکیمان باستان یونان (حکیمان قبل از سقراط، فیثاغوریان، افلاطونیان) به صوفیانی چون ذوالنون مصری و سهل تستری رسیده، از طرف دیگر (مایهی) حکمت ایران باستان از طریق صوفیانی مانند ابویزید بسطامی و حلاج و ابوالحسن خرقانی منتقل گردیده و این دو جریان حکمت و خرد در تصوف اشراق به هم پیوسته است (حقیقت، 1370: 45).
شیخاشراق چندین رساله به زبان عربی و فارسی دارد که این رسایل به صورت رمزی و نمادی نوشته شده است و اکثراً از زبان گفتوگویی و لحن عامیانهی مربوط به قرن ششم بهره برده است؛ که هدف ما در این مقاله، رسالهی مونس العشاق سهروردی است که در یک دیدگاه کلی میتوان آن را تفسیر سوره مبارکه یوسف قلمداد کرد.
سهروردی در این رساله ترکیبات نوینی را به کار بسته است که تنها در رسایل او به چشم میخورد و یا در کتبی که از او تأثیر پذیرفتهاند. یکی از این کتب، منظومه مونسالعشاقِ عربشاه یزدی است. عمادالدین عربشاه یزدی از دانشمندان و شاعران قرن هشتم هجری است که با توجه به ابیات آغازین منظومه مونسالعشاق میتوان دانست که در دورهی مظفریان و عصر شاه یحیی بن مظفر محمد زندگی میکرده است.
یا نصرت دین خلاصه عصر |
| شاهنشه کامران ابونصر
|
استاد صفا در معرفی منظومه مونسالعشاق عربشاه یزدی مینویسد: «منظومه مونسالعشاق عمادالدین عربشاه در حدود یکهزار بیت است. بروزن لیلی و مجنون نظامی که عربشاه به نام شاه یحیی بن مظفر محمد، ساخته است. این منظومه، نقلی است از رسالهی فارسی شیخ شهابالدین عمر سهروردی معروف به مقتول و به شیخ اشراق درباره عشق و کیفیت حدوث و مبادی و مراحل آن به طریق رمز و اشاره، و عربشاه آن را با مهارتی بسیار و در کلامی استادانه و ممتاز و با آرایشهای شاعرانه مقرون به ذوق و طبعاً با بعضی شاخ و برگها که همیشه در نقل از نثر به نظم در کار میآید، به نظم آورد و گفته است که در اواسط برج عقرب سال 781 هجری به پایان برده است» (صفا، 2/3، 1369: 4-1093).
بینامتنیت یعنی رابطه حضور مشترک بین دو یا چند متن، که حضور مؤثر یک متن در متن دیگر با استفاده از سرقت ادبی، نقلقول، یا تلمیح صورت میگیرد.(Genette, 1982: 10) در این دو اثر نیز عربشاه یزدی در نظم خویش از متن نثر مونسالعشاق سهروردی از طریق نقلقول و تلمیح استفادههایی برده است.
در ادامه مقاله به بررسی هریک از واژگان، ترکیبات، ساختار نحوی، جمله و... مشترک موجود در مونسالعشاق منظوم و منثور از رهگذر بینامتنی ژنت میپردازیم:
1. واژگان
تعریفات و توضیحات فراوانی برای کلمه یا واژه در دستورزبانها نوشته شده است که به چند نمونه آن اشاره میکنیم:
هالیدی(زبانشناس انگلیسی) مینویسد: کلمه یک آحاد دستوری است که از یک یا چند واژک (واحد معنیدار) ساخته شده و در ساخت واحد بزرگتر از خود (عبارت، گروه) به کار میرود (نوبهار، 1372: 221).
لئونارد بلومفید (زبانشناس آمریکایی) در کتاب زبان خود این چنین میآورد:
کلمه کوچکترین فرم آزاد در گفتار است (همان، 221).
اما دستورنویسان ایرانی بدینگونه تعریف میکنند که: کلمه به آن واحد زبانفارسی گفته میشود که از یک واژک یا بیشتر ساخته شده است و خود در ساختمان واحد بالاتر یعنی گروه به کار میرود. در سلسله مراتب واحدها، کلمه پایینتر از گروه و بالاتر از واژک قرار میگیرد (باطنی، 1391: 178). استاد محمد جواد شریعت به صورت مؤجز مینویسد: کلمه لفظ واحدی است که بالفعل معنی داشته باشد (شریعت، 1350: 74).
2-1. حُسن
صفت حسن برای عقل در کلام شیخ اشراق حاکی از بیان تجلی این حقیقت در جمیع مراتب است (منصوری لاریجانی، 1380: 12).
این واژه به کرّات در این رسالهی سهروردی به چشم میخورد برای نمونه:
«از آن صفت که به شناخت حقتعالی تعلق داشت، حسن پدید آمد» (سهروردی، 3، 1355: 268).
عربشاه در بیان مناظره عشق و حسن چنین میآورد:
زان آتش عشق شد جهان سوز |
| زین گوهر حسن عالم افزود
|
2-2. مهر
مهر بیشتر در کنار محبت و مهربانی و عشق آمده است: از آن صفت که به شناخت خود تعلق داشت عشق پدید آمد که آن را «مهر» خوانند (سهروردی، 3، 1355: 268).
زان گلشن حسن تازهتر شد |
| زین آتش مهر شعلهور شد |
2-3. اندوه
و از آن صفت که نبود پس ببود تعلق داشت، حزن پدید آمد که آن را «اندوه» خوانند (سهروردی، 3، 1355: 269).
اندُه شد از آن گداز حاصل |
| در پهلوی عشق کرد منزل |
2-4. دهشت
آن حالت است که تن صبر برنتابد و دل به عقل نپردازد و نظر تمییز را نیابد (انصاری، 1382: 71). «حسن را دید تاج تعزز برسر نهاده و بر تخت وجود آدم قرار گرفته، خواست تا خود را در آنجا گنجاند، پیشانیش به دیواردهشت افتاد، از پای درآمد» (سهروردی، 3، 1355: 270).
عربشاه نیز میسراید:
چشمش به جمال شه برافتاد |
| وز دهشت آن زپا در افتاد |
2-5. ریاضت
ریاضت یا همان چلّهنشینی که عرفا و متصوفان چهل روز در خلوت مینشینند و خود را به زحمت و رنج میانداختند تا استعداد وصول به حق را داشته باشند.
سهروردی مینویسد: «اکنون که ما را مهجور کردند تدبیر آنست که هر یکی از ما روی بطرفی نهیم و به حکم ریاضت سفری برآریم» (سهروردی، 3، 1355: 272).
باشد که به کثرت ریاضت |
| گردیم معد استفاضت |
2-6. دهلیز، طلسم
در فصل ششم فیحقیقه العشق میخوانیم: دروازه دوم دو در دارد، هر دری را دهلیزی است دراز پیچ در پیچ به طلسم کرده ...» (سهروردی، 3، 1355: 278).
عربشاه نیز هر دو واژه را در یک بیت گنجانده است:
با آن دو طلسم متصل نیز |
| پیچان و طویل یک دو دهلیز |
2-7. فتراک
تسمه و دوالی است که از پس و پیش زین اسب آویزند (معین، 2، 1371: 2484).
سهروردی وقتی از بیشه شهرستان وجود آدم صحبت میکند؛ مینویسد: کمند از فتراک بگشاید و در گردن ایشان اندازد و محکم فرو بندد و هم آنجاشان بیندازد. (سهروردی، 3، 1355: 280).
عربشاه یزدی در بیت 1464 میسراید:
باید بگشاد چست و چالاک |
| پیچیده کمند چین زفتراک |
2-8. عشقه
همان گیاه پیچک است که ساقه نازکی دارد و بر درخت میپیچد و خشکش میکند.
سرآغاز فصل یازدهم این گونه است:
عشق را از عشقه گرفتهاند و عشقه آن گیاهی است که در باغ پدید آید (سهروردی، 3، 1355: 287).
عربشاه با حسن تعلیلی در بیت:
قتال بود ولی مذاقش |
| چون از عشقه است اشتقاقش |
واژه «عشقه» را به کار برده است.
2-9. ظلّ
از اصطلاحات عرفانی است به مفهوم «شبح و حقیقت که به منزله قشر و پوستاند» (سجادی، 1373: 456).
و از این شجره عکسی در عالم کون و فساد است که آن را ظلّ خوانند (سهروردی، 3، 1355: 288).
گاهی لقبش بدن، نهی ظلّ |
| گه شکل و گهی طلسم مشکل |
2-10. سُرو
در لغتنامه دهخدا ذیل این واژه آمده است: مطلق شاخ را گویند، خواه شاخ گاو باشد، خواه گاومیش و شاخ گوسفند و امثال آن (دهخدا، 1339: 490).
منظور سهروردی از این سُرو، طمع و آرزوهای طولانی است: «نفس گاوی است که در این شهر خرابیها میکند و او را دو سرو است یکی حرص و یکی امل» (سهروردی، 3، 1355: 290).
او را دو سرو بسان مذراب |
| از حرص و امل به هر دو مضراب |
علاوه بر موارد ذکر شده تعداد زیادی از این واژگان مشترک وجود دارد که از توضیح آن چشمپوشی کرده و ذیلاً در جدول مشخص میکنیم:
ردیف
| واژه | صفحه مونس العشاق سهروردی | صفحه مونس العشاق عربشاه | بیت مونس العشاق عربشاه |
1 | خلیفه | 269 | 80 | 1034 |
2 | دلگشا | 277 | 81 | 1059 |
3 | تسلیم | 272 | 84 | 1149 |
4 | کنعان و مصر | 273 | 85 | 1161 |
5 | کرسی | 279 | 94 | 1392 |
6 | شیر | 280 | 97 | 1460 |
7 | غسل | 281 | 97 | 1472 |
8 | جمال و کمال | 284 | 104 | 1642 |
9 | تبرک | 290 | 109 | 1775 |
2. ترکیب
ترکیب به هم پیوستن دو یا چند کلمه مستقل است که هر یک معنی خاصی دارد و از پیوند آنها کلمهی تازهای حاصل میشود. (خانلری، 1395: 156) سهروردی از فیلسوفان و عارفان خلّاقی است که برای بیان مسائل اشراقی و عرفانی مورد نظرش ، به کمک ترکیببندی و واژهسازی، نوآوریهای جدیدی در زبان فارسی پدید آورده است. (هاشمی، 1392: 238)
3-1. چهار مخالف، چهار طبع
همان چهار عنصر آتش، هوا، آب ، خاک که بایکدیگر متفاوتند و هر کدام یک طبیعت اصلی دارند.
چون آدم خاکی را علیه الصلواه و السلام را بیافریدند آوازه در ملاء اعلی افتاد که از چهار مخالف خلیفهای را ترتیب دادند... صورتی زیبا پیدا شد، این چهار طبع را که دشمن یکدیگرند ( سهروردی، 3، 1355: 269).
عربشاه یزدی به خاطر تنگنای وزن و قافیه هر دو را در یک بیت این گونه به کار برده است:
از عالم جان برآمد آواز |
| کز چار طباع مختلف باز |
3-2. شش جهت
منظور بالا، پایین، راست، چپ، پیش و پشت.
«به دست این هفت رونده که سرهنگان خاصند بازدارند تا در زندان شش جهتشان محبوس گردند (سهروردی، 3، 1355: 269).
تا کرد شکوه وابهتشان |
| محبوس مضیق شش جهتشان |
3-3. زبان حال
زبان حال شگردی ادبی رایج بوده که در عصر سهروردی نیز تا حدودی استفاده میشده است و نویسندگان آرای خود را به گونهای بیان کردهاند که گویی این معانی یا حقایق زبان دارند و این سخنان را مانند انسان بیان میکنند (پورجوادی، 1392: 43).
سهروردی چنین مینویسد: «از جناب حسن آوازی برآمد که کیست. عشق به زبان حال جواب داد که... » ( سهروردی، 3، 1355: 271).
عشق از هوس مقال با او |
| بگشاد زبان حال با او |
3-4. بیتالمقدس، صوفی مجرد
عشق هنگامی که خود را میخواهد به زلیخا معرفی کند؛ میگوید: «من از بیت المقدسم از محلهی روحآباد از درب حسن خانه ای در همسایگی حزن دارم، پیشهی من سیاحت است، صوفی مجردم» (سهروردی، 3، 1355: 275).
مراد از «بیت المقدسم» یعنی از کدورت عالم دنیا پاکم (قاسمی، 1366: 151) و صوفی مجرد نیز بنابه نوشته دکتر منصوری لاریجانی یعنی بیمیل و رغبت به هر چیزی جز خدا (منصوری لاریجانی، 1380: 31)
گفتا که به بیت مقدسم جاست |
| کان کشور قدسیان یکتاست |
3-5. نُه اشکوب
کنایه از افلاک نهگانه است (سجادی، 1373: 672).
بدان که بالای این کوشک نهاشکوب طاقی است که آن را «شهرستان جان» میخوانند (سهروردی، 3، 1355: 275).
بر قبّه منظر نه اشکوب |
| یعنی که نهم رواق زرکوب |
3-6. جاوید خرد
وصیت و نصیحتی چند است که هوشنگ پادشاه دوم عالم، فرزندان خود را – که طهورث دیوبند است و چند دیگر- و پادشاهی که بعد از او آمدهاند ، نموده است (ابنمسکویه، 1355: 6).
و بر دروازهی آن شهرستان پیری جوان موکل است و نام آن پیر «جاوید خرد» است (سهروردی، 3، 1355: 276).
عربشاه چنین میآورد:
جاوید خرد نهاده نامش |
| گنگ است و فصاحتی تمامش |
3-7. چهارطاقِ ششطناب: منظور عالم محسوس است که براساس نوشته سهروردی هر کس بخواهد به شهرستان جان برسد، باید «از این چهار طاق شش طناب بگسلد» (سهروردی، 3، 1355: 276).
از قصر چهار طاق ارکان |
| و ز نه فلک مسطح ایوان |
3-8. ربع مسکونبدن انسان مرکّب از است از چهار چیز: روح و عضو و خلط و فضا. پس روح ربعی از این چهار باشد و محل روح ربع مسکون عالم صغری بوَد (قاسمی، 1366: 152).
سهروردی در فصل ششم مینویسد: و از جانب شمال در آید و ربع مسکون طلب کند. (سهروردی، 3، 1355: 276)
جوید سر راه ربع مسکون |
| چون آتش تیز کرده گلگون |
3-9. آب زندگانی: اسطوره ادبی است که این آب در ظلمات جاری است و هر که از آن نوشد حیات جاودان یابد این ترکیب معمولاً با خضر و اسکندر در ادب فارسی میآید. در فرهنگ اصطلاحات عرفانی چنین آمده است که شهابالدین سهروردی چشمه زندگی و آب حیات را رمز از وصول به معرفت حقیقی حق دانسته است (سجادی، 1373: 2). این ترکیب علاوه بر این که در آثار بیشتر نویسندگان و شاعران آمده است: اما سهروردی در شرح دروازه شهرستان جان به گونهی دیگر به رشته تحریر میکشد؛ حالی پیر آغاز سلام کند و او را بنوازد و به خویش خواند. و آنجا چشمهای است که آن را آب زندگانی خوانند (سهروردی، 3، 1355: 280).
هم آتش تیزم ار بدانی |
| هم چشمهی آب زندگانی |
2-10. شجره طیبه: این ترکیب اشاره به آیهی 24 از سورهی مبارکه ابراهیم دارد که میفرماید: «آیا ندیدی که چگونه خدا کلمهی طیبهای را مانند درخت پاک و پاکیزهای که اصل آن در اعماق زمین ثابت است و شاخه آن در آسمان است، مثل میزند؟» (ابراهیم/ 24)
سهروردی نیز با بهرهگیری از این آیه شریفه مینویسد: پس حبّهالقلب که آن را «کلمه طیبه» خوانند و شجره طیبه شود (سهروردی، 3، 1355: 288).
هم شجره طیبهست نامش |
| هم طوبی جان فزا غلامش |
در این بخش به دلیل انگشت شمار بودن واژگان مشترک و محدودیت صفحات مقاله از جدول چشمپوشی میکنیم.
3. ساخت نحوی
نحو دانشی است که «حالتهای کلمات هنگام ترکیب را به ما میآموزد» (شرتونی، 1، 1391: 75).
سهروردی بنا به موقعیت زمانی خود از دو سبک سامانی و سلجوقی (غزنوی) بهره جسته است به گونهای که میتوان ساختار نحوی او را در مونسالعشاق به دو دسته طبقهبندی کرد. هر چند این ساختارها به ضرورت وزن و قافیه و بالاتر از آن متفاوت بودن سبکها، در مونس العشاق عربشاه یزدی چندان به چشم نمیخورد. این نوع بینامتنیت در زیر شاخهای از بینامتنیت ضمنی و غیر صریح ژنت جای میگیرد.
4-1. حذف به قرینه
از مختصات سبک سلجوقی است که از جملهای به قرینه فعل دیگری که در همان جمله یا در جمله معطوفعلیه است و قاعده این است که فعل را در قرینه اول یا در جمله اول ذکر کند ودر جمله متعاطفه آن حذف کند (بهار، 2، 1389: 73). بر این اساس جایگاه فعل نیز تغییر مییافت. این روش در بیشتر آثار عرفانی از جمله تذکره الاولیاء، کشفالمحجوب و ... دیده میشود.
- به هر منظری گذری و در هر خوش پسری نظری میکرد (سهروردی، 3، 1355: 274).
اما عربشاه یزدی بدون هیچ حذف فعلی، می آورد:
از هر طرفی گذر همی کرد |
| در خوش پسران نظر همی کرد |
- ای صد هزار جان گرامی فدای تو: (سهروردی، 3، 1355: 275 ). فعل دعایی «باد» از آخر جمله به قرینه معنوی حذف گردیده که «ای صد هزار جان گرامی فدای تو باد» بوده است.
در مونس العشاق منظوم نیز این حذف به چشم میخورد:
کای آب رخم زخاک پایت |
| صد جان عزیز من فدایت |
- با رویی دارد از عزت و خندقی دارد از عظمت (سهروردی، 3، 1355: 275). نظر به دستور زبان فارسی « فعل معمولاً در آخر جمله میآید و برخلاف کلمههای دیگر صرف میشود» (انوری، احمدیگیوی، 1، 1383: 10).
با این توضیح میتوان این گونه نوشت: با رویی از عزت دارد و خندقی از عظمت دارد.
عربشاه جمله فوق را به صورت متفاوتی به نظم کشیده است:
گردش ز صفای کبریا حور |
| خندق ز جلال و روشن از نور |
- چابکی جلد اما پلید: (سهروردی، 3، 1355: 276). فعل «است» به قرینه معنوی در هر دو جایگاه حذف شده است: چابکی جلد است اما پلید است.
عربشاه با پرو بال دادن و ادبی کردن جمله به این صورت میسراید:
[1] . دانشیار گروه آموزشی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه محقق اردبیلی ، اردبیل ، ایران.kh.asadollahi@gmail.com
[2] . دانشجوی کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه محقق اردبیلی، اردبیل ، ایران .