Review of some Reverend Narratives of Attar for Teens
Subject Areas : Critique of textssajad najafi behzadi 1 , masoomeh mehri 2 , ziba alikhani 3
1 -
2 -
3 -
Keywords: Azar yazdi, Attar, Children, Text Rewriting, Original Text.,
Abstract :
Mystical texts contain valuable concepts and messages for children and adolescents. Creative rewriting of these texts can familiarize children and adolescents with important mystical material. The purpose of this research is to compare the some of the narrative of Attar Neishabouri with its rewritten text from the collection of Mahdi Azar yazdi’s rewritings to understand the important principles of a creative rewriting. The research method is content and document analysis. By studying the stories from the original text and adapting them to the rewritten text, they are examined from the perspective of the elements of the story and the appropriate rewriting methods. The results showed that Azar yazdi was seeking to acquaint children with mystical texts by changing the mystical theme and turning it into an ethical theme. An increase in the number of characters, an increase in the element of conflict and dialogue, the expansion of spaces and incidents, and the change in the title of stories are one of the most important techniques that Azar yazdi has intended for rewriting. Presenting the story directly and not paying attention to the element of suspense is one of the weak points of the dramatic rewriting.
آذر يزدي، مهدي، قصه¬هاي خوب براي بچه هاي خوب ،ج 6 ،تهران:انتشارات امير کبير، (1379).
اسکولز، رابرت، درآمدي بر ساختار گرايي در ادبيات، ترجمه فرزانه طاهري، تهران، نشر مرکز، (1379).
پايور، جعفر، شيخ در بوته. تهران: شرافيه. (1380)
------، ------ ، بازنويسي و باز آفريني در ادبيات، تهران، نشر کتابدار، (1388).
جلالي، مريم، مقاله «لذت از ادبيت، دروازه ورود کودکان و نوجوانان به کتابخواني» مجله روشنان، شماره هجدهم، بهار و تابستان 1393،صص 75- 79.
------، ------ شاخص¬هاي اقتباس در ادبيات کودک و نوجوان، تهران، نشر طراوت، (1392).
حجازي، بنفشه، ادبيات کودکان و نوجوانان، جنبه¬ها و ويژگي¬ها، تهران: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان. چ اول. (1382).
سلدن، رامان، ويدوسون، پيتر. راهنماي نظريه ادبي معاصر. تهران: طرح نو، (1387).
سيف، سوسن، کديور، پروين، کرمي نوري، رضا و لطف آبادي، حسين، روانشناسي رشد، انتشارات سمت، تهران، (1378).
عارفي، اکرم؛ شعبان نژاد، مريم «دگرگوني درون¬مايه قصه¬هاي عرفاني در بازنويسي¬هاي آذر يزدي»، فصل نامه علمي پژوهشي کاوش نامه سال پانزدهم ش 28، صص 10-38. 1393.
عطار نيشابوري، فريدالدين محمد، منطق الطير، به اهتمام صادق گوهرين، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي. 1385.
----- ، ------ الهي نامه، تصحيح عطاء الله تدين، تهران، نشر تهران، 1387.
------، ------ مصيبت نامه، تصحيح عبدالوهاب نوراني، تهران، نشر زوار، 1385.
فروزنده، مسعود. «نقد و تحليل عناصر داستان در گزيده¬اي از داستان¬هاي کودکان»، مجله ادب پژوهي گيلان، سال سوم، شماره نهم،ص(171-151). 1389
فورستر، ادوارد مورگان. جنبه هاي رمان. ترجمه¬ي ابراهيم يونسي. تهران: نگاه، 1382.
گراوند، علي، بوطيقاي قصه در غزليات شمس، تهران، انتشارات معين، 1388.
محمدي، محمد هادي، زهره قاييني. تاريخ ادبيات کودکان ايران. ج2، تهران: چيستا. چاپ سوم. 1384.
مراد پور، ندا «لذت و اقتباس»، مجله ادبيات کودک شيراز، دوره 8، شماره 2. 1395.
ميرصادقي، جمال. ادبيات داستاني، ج5، تهران: نشر سخن. 1386
----- ، ------- عناصر داستان، تهران. نشر سخن. 1385
هاشمي نسب، صديقه. كودكان و ادبيات رسمي ايران، تهران: سروش، چاپ اول. 1371.
يونسي، ابراهيم. هنر داستان نويسي. تهران: انتشارات نگاه. چاپ دهم. 1388
- Hoffman, Michael j. (1966).Essentials of the theory of fiction. Patrick D. Murphy (2 ed). Duke university press. Pp. 36
سال دوم ، شماره دو ، بهار 1398
ISSN : 2645-6478
نقد و بررسی برخي از حکايتهاي بازنویسی شده عطار برای نوجوانان
دکتر سجاد نجفی بهزادی1
معصومه مهری قهفرخی2
زیبا علیخانی 3
تاریخ دریافت : 9/11/1397
تاریخ پذیرش نهایی : 12/12/1397
20.1001.1.26456478.1398.2.2.12.7
چکيده
متون عرفاني مفاهيم و پيامهاي ارزشمندي براي کودکان و نوجوانان در بر دارند. بازنويسي خلاق اين متون مي تواند کودکان و نوجوانان را با مطالب مهم عرفاني آشنا سازد. هدف اين پژوهش بررسي تطبيقي برخي از حکايات عطار نيشابوري با متن بازنويسي شده آن از مجموعه بازنويسيهاي مهدي آذريزدي براي شناخت اصول مهم يک بازنويسي خلاق است. روش پژوهش به صورت تحليل محتوا و اسنادي است. با مطالعه حکايتها از متن اصلي و تطبيق آنها با متن بازنويسي شده به بررسي آنها از منظر عناصر داستان و شيوههاي مناسب بازنويسي پرداخته شده است. نتايج نشان داد که آذريزدي با تغيير درونمايه عرفاني و تبديل آن به درونمايه اخلاقي به دنبال آشنا کردن کودکان با متون عرفاني بوده است. افزايش تعداد شخصيتها، افزايش عنصر کشمکش و گفت وگو، گسترش فضاها و حوادث فرعي و تغيير عنوان داستانها از مهمترين تکنيکهايي است که آذريزدي براي بازنويسيها در نظر داشته است. ارائه درونمايه داستان به شکل مستقيم و عدم توجه به عنصر تعليق از جمله نقاط ضعف بازنويسيهاي آذريزدي است.
واژگان کليدي: آذريزدي، عطار، کودکان، متن بازنويسي، متن اصلي.
مقدمه
بازنويسي به معني دوباره نويسي است. در اصطلاح ادبي به نوشتن دوباره داستان يا مطلبي از زبان کهن و دشوار به زباني ساده و روان و يا تغيير در قسمت هايي از متن، بازنويسي ميگويند. هاشمي نسب بازنويسي را بازگويي و بازنوشتن اثري با حفظ ويژگيهاي اثر، بدون اندک دخل و تصرف در آن دانسته و ساده نويسي و بازآفريني را در زمره بازنويسي قرار داده است. از نظر وي ساده نويسي، ساده کردن اثر است با نثري شيوا که پيامهاي اصلي متن را با کوتاه ترين شکل ممکن و با بياني ساده و قابل فهم براي مخاطب بازگو کند.»(هاشمي نسب،1371 :44) بازآفريني هم نوعي بازنويسي است که در آن براساس آفرينشي مجدد بر اثري کهن بدون دخل و تصرف در چهارچوب و خطوط اصلي اثر، درونمايه با نگرش و پرداختي نو عرضه شود. بازنويس در بازآفريني اعمال نظر بيشتري دارد و بنابر سليقه خود تغييراتي در اثر بوجود مي آورد. از اين نظر« بازآفريني مساله اي حساس و هنري است و کاري است دشوار که از عهده همه کس ساخته نيست.»(حجازي،1382 :183)
بازنويسي متون اين نيست كه متني (شعر يا نثر) را در چند جمله خلاصه كنيم، « بلكه غرض حفظ اصالت فكر و موضوع داستان و ايجاد ساختاري جديد در قالب زباني ساده و قابل فهم است.»(پايور،1380 :35) كودكان و نوجوانان با مطالعه متون کهن ادبي، علاوه بر آشنايي با تمدن كهن و ديرين خويش، تجربيات ارزشمندي بدست آورند و آن در سرلوحه زندگي خويش قرار دهند. روش ساده کردن متون در زمان خود براي در دسترس قرار دادن متون کهن فارسي به نوسوادان وکم سوادان گامي مثبت تلقي ميشد؛ اما با گذشت زمان و تغيير و تحول در زمينههاي مختلف اجتماعي و فرهنگي و بالا رفتن سطح توقع مخاطبين، نياز به بازنويسيهاي خلاق بيش از بيش احساس ميشود. در دسترس بودن انواع رسانههاي جمعي و روزنامهها در مسير زندگي نوجوانان، وظيفه ادبيات کودک و نوجوان و نويسندگان اين عرصه را سنگينترکرده است. بنابراين بايد به دنبال ايجاد ساختاري جديد و خلاق در زمينه بازنويسي متون کهن بود. «حکايتهاي منطق الطير، مصيبت نامه و ديگر آثار عطار مطالب مهم و ارزشمندي براي کودکان و نوجوانان دارد. عطار نيشابوري در مجموعه آثار خود حکايتهاي بسياري براي کودکان دارد و در شمار شاعراني است که زبان کودکانه را يافته است. »(محمدي و قاييني،1384: 155)
متون عرفاني مفاهيم و پيامهاي ارزشمندي براي کودکان و نوجوانان در بر دارند. بازنويسي خلاق اين متون ميتواند کودکان را با مطالب عرفاني آشنا سازد. هدف اين پژوهش بررسي تطبيقي برخي از حکايات عطار نيشابوري با متن بازنويسي شده آن از مجموعه بازنويسيهاي مهدي آذريزدي براي شناخت اصول مهم يک بازنويسي خلاق است. مهدي آذريزي از نويسندگاني است که در حوزه بازنويسي فعاليت زيادي دارد و آثار کهني چون، کليله و دمنه، گلستان، بوستان، مثنوي و قصههاي عطار را براي کودکان به زباني ساده بازنويسي کرده است. آذريزدي در مقدمه کتاب«قصههاي خوب براي بچههاي خوب» درباره هدف و شيوه بازنويسي اين متون ميگويد:« قصهها را با انشاي ساده تر نوشتم تا دانش آموزان دبستان هم بتوانند بخوانند و همراه با تفريح و سرگرمي، درسهاي خوبي از آن بياموزند»(آذريزدي،1379،ج6 :7) آذريزدي جلد ششم از مجموعه هشت جلدي «قصههاي خوب براي بچههاي خوب» را به بازنويسي قصههاي عطار نيشابوري اختصاص داده است. اين بازنويسيها از مجموعه آثار او يعني؛ منطق الطير، مصيبت نامه و الهي نامه است. آذر يزدي تلاش کرده با حفظ چهارچوب قصه و يا با بازآفريني و تغيير عناصر آن، حکايتها را براي کودکان و نوجوانان ملموس نموده و بر اساس تفکر تربيتي خويش، پندهاي اخلاقي را جايگزين پيامهاي عرفاني نمايد. هدف اين پژوهش بررسي و نقد داستانهاي بازنويسي شده از آثار عطار براي دست يافتن به شيوهها و الگوهاي مناسب بازنويسي متون کهن ادبي است. در واقع با اين بررسي نقاط ضعف و قوت نويسنده در زمينه بازنويسي مشخص ميشود. تا در آينده بازنويسيهاي خلاق تري براي کودکان و نوجوانان صورت گيرد. اين بررسي از نظر اصول و ساختارهاي داستاني است.
پيشينه تحقيق
درباره بررسي و نقد داستانهاي بازنويسي شده عطار نيشابوري تحقيق مستقلي صورت نگرفته (تحقيقي که تمام ساختار و عناصر داستان را بررسي کند)؛ اما در زمينه درونمايه داستانهاي بازنويسي شده و همچنين بازنويسي متون کهني چون مثنوي، شاهنامه و کليله و دمنه آثار صورت گرفته که به آنها اشاره ميشود. مهمترين پژوهش که ارتباط نزديکي با تحقيق حاضر دارد، مقاله «دگرگوني درونمايه قصههاي عرفاني در بازنويسيهاي اذريزدي» نوشته اکرم عارفي و مريم شعبان نژاد (1393) است که بازنويسيهاي مثنوي و عطار را از نظر درونمايه بررسي کرده اند. شيباني فر(1385). در اين رساله؛ اسطورههاي ايراني(آرش كمانگير) و داستان بازنويسي شده آن از احسان يار شاطر به لحاظ محتوايي براي كودكان مورد ارزيابي قرارگرفته شده است 4. جلالي (1385). كه در اين پژوهش به گردآوري، تحليل و بررسي ادبي آثاري که در يک صد سال اخير با توجه به شاهنامهي فردوسي براي کودکان و نوجوانان در کتابها و نشريات نوشته شده پرداخته است كه يكي از رويكردهاي تحقيق نيز توجه به سير بازنويسي و اقتباس از شاهنامه براي كودكان و نوجوانان بوده است. 5. يوسفي(1371). که آثاري از ادبيات کهن فارسي را براي کودکان بازنويسي و بازآفريني کرده است. 6. جلالي. مريم (1380) مقالهاي در زمينه دلايل و اهداف بازنويسي براي کودکان و نوجوان که به مهمترين اهداف و کارکرد بازنويسي در ادبيات کودک و نوجوان پرداخته است. 7. نجفي بهزادي، سجاد، جهانگير صفري (1390). در اين مقاله به تحليل و مقايسه عناصر داستاني در متن اصلي کليله و دمنه و متن بازنويسي شده آن پرداخته شده است. مرادپور دزفولی، ندا (۱۳۹۲). «بررسی بازنویسی و بازآفرینی در ادبیات کودک با نگاهی به آثار عطار»، کتاب مهر، ش ۸، ص۴۴تا ۵۷. در این اثر ضمن پرداختن به تعاریف بازنویسی و باز آفرینی به برخی از بازنویسی های صورت گرفته از آثار عطار اشاره کرده است. نقد کلی این آثار در زمینه زبان و حجم و ساده کردن واژگان از مهمترین موارد انجام شده در اثر فوق است. در پایان هم ساده یا خلاق بودن بازنویسی مشخص شده است. تفاوت مقاله حاضر با اثر ذزفولی در این است که در این پژوهش به نقد آثار بازنویسی از جنبههای مختلف شخصیت، درونمایه و پیرنگ و.. پرداخته شده است. آثار و مقالات جعفر پايور كه ميتوان به موارد زير اشاره كرد: «چند دهه بازنويسي از مثنوي» که بازنويسيهاي صورت گرفته از مثنوي را در چند دهه گذشته بررسي نموده است. همچنين کتاب «شيخ در بوته» كه در آن به تعريف بازنويسي و انواع آن و همچنين چند متن بازنويسي شده از کليله و دمنه و شاهنامه و مثنوي پرداخته و قسمتي از کتاب را به مقوله بازآفريني اختصاص داده است.
روش تحقيق
روش تحقيق به صورت کتابخانهاي تحليل محتواست. برخي از داستانهاي عطار در منطق الطير و الهي نامه با متن بازنويسي شده آنها از نظر اصول و عناصر داستاني تطبيق داده ميشوند تا نقاط قوت و ضعف داستان در ارائه مطالب عرفاني به کودکان و نوجوانان مشخص شود. همچنين مشخص شود که چه تغييرات در متن بازنويسي شده نسبت به متن اصلي صورت گرفته است؟ داستانهاي بازنويسي شده عطار از مهدي آذريزدي به عنوان منبع تحقيق استفاده شده است.
بررسي و نقد داستانهاي بازنويسي شده
آذريزدي در بازنويسي داستانهاي عطار (منطق الطير، مصيبت نامه و الهي نامه) بيش از آن که به ساده نويسي و بازنويسي قصهها دست بزند، آنها را بازآفريني کرده است. دگرگونيهاي گستردهاي که بازنويس در قصههاي شيخ عطار به وجود آورده و تغيير درونمايه را در پي داشته، ناشي از تفاوت جهت فکري و ادراکي آذريزدي و عطار و مخاطبان ايشان است. حتي در داستانهاي بازنويسي شده نيز درونمايه با انچه عطار مدنظر داشته متفاوت است. (عارفي و شعبان نژاد،1393:ص23) داستان «عشق گدا و دختر سلطان» که در الهي نامه آمده، به صورت خلاق بازنويسي شده است. حکايت در متن اصلي کوتاه و در حدود 25 بيت سروده شده است. عطار روايت خود را با توصيف دختر پادشاه آغاز ميکند:
شهرياري دختري چون ماه داشت عالمي پر عاشق و گمراه داشت
فتنه را بيداريي پيوست بود زانک چشم نيم خوابش مست بود
عارض از کافور و زلف از مشک داشت لعل سيراب از لبش لب خشک داشت
گر جمالش ذره اي پيدا شدي عقل از لايعقلي رسوا شدي
(عطار، الهي نامه،1387 :234)
آذريزدي با گسترش ساختار داستان و افزودن توصيفات مختلف، اثري متفاوت خلق کرده است. علاوه بر ساده شدن زبان، بايد عناصر داستان نيز دچار تغيير و تحول شوند. عنوان حکايت در متن اصلي«درويشي که عاشق دختر پادشاه شد» است؛ اما در متن بازنويسي، عنوان به صورت ترکيب «گداي عاشق» تغيير يافته است که در مقايسه با عنوان متن اصلي، مناسبتر به نظر ميرسد. يونسي در کتاب «هنر داستان نويسي» درباره عنوان داستان ميگويد: «عنوان بايد کوتاه و ساده و آهنگين باشد. عنوان داستان بر چسبي است كه نويسنده به ياري آن داستان خود را جذاب و از ساير داستانها متمايز ميكند و اين تنها چيزي است كه در جلب نظر خواننده به داستان مؤثر است» (يونسي، 1388: ص108). داستان بازنويسي شده با توضيح نويسنده درباره عشق و عاشقي شروع مي شود: «روزي بود، روزگاري بود. در يکي از شهرها دختر حاکم شهر از همه دختران زيباتر بود. همه جوانان شهر عاشق او ميشدند. عاشق يعني چه؟ عاشق کسي است که چيزي را خيلي زياد دوست دارد و براي رسيدن آن حاضر است فداکاري کند. يکي هست که کتاب دوست دارد و تا بتواند سعي ميکند کتاب بخواند.... دوست داشتن محبت است، ولي دوستي خيلي زياد و بيش از اندازه را که با فداکاري باشد عشق مينامند.» (آذريزدي ،106:1379:ج6 ص11)
در متن اصلي پيرنگ داستانها چندان قوي نيست، چون قصد عطار داستان پردازي نبوده و از اين جهت نميتوان خردهاي بر او گرفت، اما در متن بازنويسي نويسنده ميتواند به گونهاي که لطمهاي به درونمايه داستان وارد نشود، در ساختار پيرنگ تغييراتي ايجاد کند. پيرنگ حوادث داستان را تنظيم و آنها را از آشفتگي خارج ميکند. «پيرنگ نقل حوادث است با تکيه بر موجبيت و روابط علت و معلولي و حفظ توالي زماني».(فورستر،1382: ص 112-113) در متن بازنويسي نويسنده تا حدودي روابط منطقي ميان حوادث را در نظر گرفته است. براي نمونه در داستان بازنويسي شده«کودک و ماهيگير» اين مساله به خوبي ديده ميشود.« پسرک رو را برگرداند و محمود را با لباس و اسبش ديد و فهميد که هر کس که هست از بزرگان دولت است. سلام کرد و جواب داد: دارم ماهي مي گيرم، کار من هميشه همين است.... محمود گفت: خوب، بازي کردن که خرجي ندارد آدم خودش تنها هم که هست ميتواند بازي کند. کودک گفت: ولي من بايد هفت نفر را نان بدهم، مادرم و شش تا بچه را که از خودم کوچکترند، آخر پدر و مادرم در دريا غرق شدند .» (آذريزدي،1379:ج 6: ص16)
کشمکش نقش مهمي در داستانهاي بازنويسي شده بر عهده دارد. کودک مخاطب از طريق کشمکشهاي شخصيتهاي داستان به درونمايه و پيام داستان پي ميبرد و خود را در داستان سهيم ميداند. در متن اصلي کشمکش نمود چنداني ندارد؛ چرا که همانگونه که گفته شد قصد اصلي عطار بيان نکات عرفاني بوده نه داستان پردازي؛ اما نويسنده بازنويس ميتواند در داستان با ايجاد کشمکشها داستان جديدي خلق کند. در متن بازنويسي نويسنده کم و بيش از عنصر کشمکش استفاده کرده است. اغلب کشمکش ها فکري هستند. در متن بازنويسي شده «آب تازه، آب نو» کشمکش ميان دو سقا ديده ميشود «سقاي اول گفت: کمي آب بده بخورم. سقاي دوم گفت: مگر عقلت کم است؟ خودت آب داري بريز و بخور. سقاي اول گفت: از بس از اين آب خوردم ديگر دلم گرفته از اين آب. ميخواهم آب تازهاي بخورم. «سقاي دوم گفت: مگر تو از کجا ميآيي و آب را به کجا ميبري؟ سقاي اول گفت: از سرچشمه ميآيم و آب را به آشپزخانه کدخدا ميبرم. سقاي دوم گفت: پس اشتباه ميکني صفاي ديگر چيزي دارد که نداشته باش آن را. و به آن محتاج باشي. سقاي اول گفت: اين چه حرفي است ميزني؟ هر کسي از چيزاي تازه خوشش ميآيد. سقاي دوم گفت: پلو و آبگوشت دو چيز است آنکه خوراکش را عوض ميکند به خوراک تازه نياز دارد. آب مشک هم آب است. آب مشک من هم آب است شربت نيست...»(همان:ص111).
شروع و پايان داستانها نيز نقش مهمي در جذب مخاطب داستان دارد. در متن اصلي توجهي به شروع داستان نشده و اغلب حکايت با حادثه آغاز ميشود. براي مثال در حکايت «سلطان محمود و خارکن» در منطق الطير، عطار بدون مقدمه به حادثه مي پردازد.
ناگهي محمود شد سوي شکار اوفتاد از لشکر خود بر کنار
پيرمردي خار کش مي راند خر خار وي بفتاد وي خاريد سر
پيش شد محمود گفت اي بي قرار يار خواهي؟ گفت خواهم اي سوار
گر مرا ياري کني چه بود از ان من کنم سود و تو را نبود زيان
از کرم امد به زير آن شهريار برد حالي دست چون گل سوي خار
بار او بر خر نهاد آن سرفراز رخش سوي لشکر خود راند باز
(عطار،1385:ص123)
در متن بازنويسي شده نويسنده فضاي سازي بيشتري نسبت به متن اصلي انجام ميدهد و بعد به حادثه اصلي ميپردازد. داستان فوق با عنوان «جنس کمياب و گران» بازنويسي شده است. داستان بازنويسي شده اين گونه آغاز ميشود:«روزي بود، روزگاري بود. يک روز سلطان محمود غزنوي با اميران لشکر خود به قصد شکار به صحرا رفت. در کنار تپهاي سرسبز و پر درخت که ديدن آن از دور آسان بود، قرارگاهي ترتيب دادند و چادر سلطان را سر پا کردند. خدمتکاران به تهيه ناهار مشغول شدند. و لشکريان به ديده باني راهها گماشته شدند..... محمود نيز سوار بر اسب از ميان پست و بلند صحرا به جست وجوي شکار رفت و به دنبال گورخري اسب تاخت.... وقتي سلطان محمود از پشت تپهاي سر در آورد، با پيرمرد خارکني روبرو شد..»(آذريزدي،1379، ج6: ص 9) نويسنده بعد از توصيف محل شکار و برپا کردن چادر در يک رابطه منطقي و به دنبال شکار رفتن محمود با پيرمرد مواجه ميشود و اين براي مخاطب توجيه پذيرتر است. «زيرا نويسنده هميشه نميتواند داستان خود را با آكسيون (حادثه) شروع كند و خواننده را بي درنگ به ميانه داستان ببرد. اغلب بايد خواننده را آماده كرد و وي را با خصوصيات پرسناژ (Personals) داستان يا محيط آن آشنا كند سپس به داستان بپردازد.»(يونسي، 1388: ص 49). در متن اصلي توجه چنداني به مساله شروع، ميانه و پايان داستان نشده و نميتوان بر آثار عطار خردهاي گرفت، چون هدف او داستان پردازي به شيوه امروزي نبوده است و هدف از بررسي تطبيقي متن اصلي و بازنويسي، دست يافتن به اصول و ساختارهاي مناسب بازنويسي متون کهن است. نويسنده بازنويس بايد ساختار و اصوب داستان نويسي را در نظر بگيرد. نويسندگان حوزه ادبيات كودك و نوجوان براي بازنويسي اين حکايات و داستانهاي پر بار، ميتوانند با حفظ محتوا و درونمايه اثر، حكايات كهن را در قالب و ساختار جديدي براي خواننده کودک بازسازي کنند. نكته ديگر اينكه اغلب داستانهاي بازنويسي شده و اصلي داراي چندين پيرفت اند. پيرفت(Sequence)، حوادث اصلي و فرعي داستان است، پيرفت «ناظر بر توصيف و وضعيت معيني است كه درهم ريخته و دوباره به شكلي تغيير يافته سامان مييابد» (سلدن و ويدوسون، 1387 :ص145).
در واقع هر داستاني داراي يك يا چند پيرفت است اغلب داستانهاي بازنويسي شده نيز داراي يک پيرفت اند. در متن اصلي اغلب يک حادثه وجود دارد که در متن بازنويسي شده حادثه اصلي گسترش و تا چندين صفحه ادامه پيدا ميکند. نمونه بارز اين مساله داستان مسعود و کودک ماهيگير است که عطار آن را در حدود 15 بيت سروده؛ اما در متن بازنويسي شده حدود 30 صفحه است. افزايش تعداد شخصيتها، رويدادها، گفتوگوها، کشمکش، مکانها و ... باعث شده داستان از ساختار متفاوتي برخوردار باشد. حادثه اصلي يکي است، اما چندين حادثه فرعي ايجاد شده است. در حقيقت داستان ذکر شده به نوعي بازآفريني شده است. نويسنده حتي دست به تغيير درونمايه داستان نيز زده است. افزايش تعداد گفت وگوها، کشمکش ها، تعداد شخصيت ها، توضيحات نويسنده درباره حوادث فرعي تفاوت متن اصلي و بازنويسي شده است.
جدول شماره 1 پيرنگ در متن اصلي و بازنويسي شده
تعداد حوادث | پايداري فرجامين | کشمکش | ناپايدار مياني | تعادل اوليه | متن بازنويسي | تعداد حوادث | پايداري فرجامين | کشمکش | ناپايداري مياني | تعادل اوليه | متن کهن |
دارد | فکري | دارد | دارد | کودک ماهي گير | ندارد | دارد | ندارد | ديدار کودک و پادشاه | ندارد | حکايت مسعود وکودک ماهيگير | |
دارد | فکري | اندکي دارد | دارد | ريش عابد | ندارد | دارد | فکري | دارد | ندارد | حکايت عابدي که در زمان موسي مشغول ريش خود بود | |
دارد | مرد با مار | دارد | دارد | مارومارگير | 1 | دارد | مرد با مار | داردن | ندارد | الحکايه والتمثيل مصيبت نامه | |
1 | دارد | مرد با حضرت دانيال | دارد | دارد | لعنت بر شيطان | ندارد | ندارد | ندارد | ندارد | ندارد | حکايت غافلي که از ابليس گله داشت |
دارد | فکري | دارد | دارد | کودک دانا | 1 | دارد | دارد | ندارد | دارد | سرپاتک هندي | |
1 | دارد | فکري | دارد |
| پند کلاه نمدي | 1 | دارد | دارد | ندارد |
| انگشتري و پادشاه |
2 | دارد | ذهني | ندارد |
| پيرچنگي |
| ندارد | دارد | ندارد |
| حکايت تمثيل بخش 38 |
| فکري | ندارد |
| حماسه گنجشکي |
| ندارد | ندارد | دارد |
| حکايت تمثيل بخش37 | |
2 | شرمساري گدا | کشمکش فکري | ديدار گدا و دختر پادشاه | توصيف | گداي عاشق | 1 | شرمساري گدا | کشمکش فکري | ديدار گدا و دختر پادشاه | توصيف دختر پادشاه | درويشي که عاشق دختر پادشاه شد |
2 | - | فکري | ديدن آسياب | توصيف مکان | سنگ آسيا | 1 | - | - | ديدن آسياي در گردش | - | حکايت و تمثيل |
2 | گداپروري | - | شکستن کوزه | توصيف | علاج گدايي | - | - | - | گرسنگي | - | شيخ نوقاني |
2 | خوشحالي خارکن | فکري | افتادن بار خارکن | توصيف شکارگاه | جنس کمياب و گران | 1 | - | فکري | افتادن بار خارکن | - | سلطان محمود و خارکن |
تحليل جدول شماره 1
با توجه به جدول شماره 1 ساختار پيرنگ در متن بازنويسي شده قوي تر از متن اصلي است. نويسنده بازنويس ميتواند با حفظ درونمايه اثر مبدا و اصلي داستان جديدي خلق کند. افزايش تعداد حوادث داستان، ايجاد کشمکشهاي مختلف ميان شخصيتها، انتخاب زمان و مکان ملموستر، تنوع شخصيتها و تغيير نام و ويژگي شخصيتها از مهم ترين راههاي ايجاد بازنويسي خلاق است. در متن اصلي به نقطه شروع و پايان داستان توجه چنداني نشده؛ اما بازنويس ميتواند با ايجاد يک شروع مناسب مخاطب را جذب داستان کند. عنصر تعليق در متن بازنويسي شده نيز آنچان که بايد زياد نيست. نکته ديگر تغيير عنوان داستانهاست. نويسنده با خلاقيت خود عنوانها را تغيير داده است. اغلب کشمکشها فردي و به نوعي فکري است. هر چه تعداد کشمکشها بيشتر باشد، مخاطب شخصيت ها و درونمايه داستان را آسان تر درک ميکند.
1-2. درونمايه داستانهاي بازنويسي و متن اصلي
انديشه و فكري كه در داستان جريان دارد. انديشه و ديدگاه نويسنده نسبت به مسائل و سر رشته اصلي داستان را درونمايه ميگويند. «درونمايه فكر اصلي و مسلط در هر اثري است، خط يا رشتهاي كه در خلال اثر كشيده ميشود و وضعيت و موقعيتهاي داستان را به هم پيوند ميدهد.» (ميرصادقي، 1385: ص174). براساس نظريه ياکوبسن علاوه بر عنصرهاي پيام، گيرنده و فرستنده، سه عنصر تماس، رمزگان و بافت در تعيين درونمايه نقش مهمي بر عهده دارند. «پيام بايد از طريق تماس جسماني و يا رواني ارائه شود؛ بايد در قالب رمزگان قرار گيرد و بايد به بافتي ارجاع دهد و با توجه به همين بافت ميفهميم که پيام و درونمايه درباره چيست.» (اسکولز، 1379 ص:45) در جدول شماره 2 درونمايه متن اصلي و متن بازنويسي شده و شيوه ارائه آنها مشخص شده است. براساس اطلاعات جدول، درونمايه متن اصلي در متن يازنويسي شده دچار تغيير شده اند. آذريزدي درونمايه متن اصلي را از شيوه عرفاني به صورت مسائل اخلاقي و پندآموز تغيير داده است. آذريزدي در برخي از بازنويسيهايش، درصدد افزايش معلومات علمي، تاريخي، مذهبي و... مخاطب است و مطالبي را به متن اصلي اضافه نموده است. به طور مثال در داستان مار و مارگير اشاره کرده که مارها براي استفاده در صنعت داروسازي و استفاده از سم يا پوست شان شکار ميشوند. «مرد مارگير اگر مار را در تله ميگرفت او را حبس ميکرد و ميبرد به کارخانه داروسازي و يا به باغ وحش ميفروخت و اگر هم در تله نميافتاد ان را ميکشت و پوستش را ميکند و ميفروخت ..»(آذريزدي،1379،ج 6:ص117) در داستان لعنت بر شيطان به مواردي اشاره کرده است که ميتواند موجب دوري بنده از خدا شود وکارهاي شيطاني انجام دهد(نماز خواندن/ صدقه دادن/ مسجد رفتن و.. .). معمولا در بازنويسي متون کهن و ادبي نويسنده اجازه تغيير درونمايه متن اصلي را ندارد، مگر اينکه دست به بازآفريني بزند. آذريزدي در اغلب قصهها درونمايه را براساس درک و دريافت مخاطب کودک تغيير داده و عقيده دارد که پيامهاي نهفته در متون عرفاني چندان براي کودکان قابل فهم نيستند. براي مثال در داستان اصلي از منطق الطير (سرپاتک هندي) درونمايه درباره اتحاد طالب و مطلوب است؛ اما در متن بازنويسي با عنوان «کودک دانا» درونمايه درباه اهميت علم و دانش است.« از نظر آذريزدي درک موضوعاتي چون حضور قلب و دانستن اسرار غيبي که از کرامات اولياء الله است، براي کودکان دشوار و نابايسته است. از اين جهت نويسنده بازنويس در داستان پيرچنگي حضور فرد حامل خبر را جايگزين غيب داني بندگان خاص خدا کرده است. آذريزدي درونمايههاي عرفاني را به درونمايه اخلاقي، اجتماعي، ديني و تاريخي تغيير داده که بيشترين بسامد مربوط به درونمايههاي اخلاقي است با حدود 13 قصه از 23 قصه بازنويسي شده»(عارفي و شعبان نژاد،1393 :ص33)
متن اصلي | درونمايه | شيوه ارائه | متن بازنويسي | درونمايه | شيوه ارائه |
سرپاتک هندي | اتحاد طالب و مطلوب | مستقيم/پايان | کودک دانا | اهميت علم و دانش/توانايي انجام هر کاري با علم و دانش | مستقيم/درطول داستان/ابتدا-ميان-پايان |
انگشتري و پادشاه | کار دنيا گذرا و ناپايدار است | مستقيم/پايان | پندکلاه نمدي | کار دنيا گذرا و ناپايدار است ظاهر ملاک نيست | مستقيم/ميان و پايان |
حکايت و تمثيل بخش 38 | کرامات ابوسعيد مردم ساده دل زودتر به مراد مي رسند | مستقيم/پايان | پيرچنگي | مردم ساده دل زودتر به مراد مي رسند | مستقيم/ميان و پايان |
حکايت و تمثيل بخش37 | سخن محال عاشق عين حال است | مستقيم/پايان | حماسه گنجشکي | غيرت در عشق/ سخن در خور حال/لاف نزن | مستقيم/ابتدا /ميان/پايان |
حکايت مسعود وکودک ماهي گير | شانس وبخت واقبال | مستقيم (ميانه-پايان) | کودک ماهيگير | عدالت طلبي/انسان بر اساس استعداد و ميزان تلاش پيشرفت مي کند/ ايستادن در برابر زور | مستقيم(ميانه) |
حکايت عابدي که در زمان موسي مشغول ريش خود بود | دل مشغولي به دنيا موجب دوري از خدا مي شود(عرفاني) | مستقيم(ميانه) | ريش عابد | اخلاص شرط عمل است ودر عبادت بايد خالص بود | مستقيم |
الحکايه و التمثيل/ مصيبت نامه | مستغرق شدن بنده در حق(عرفاني) | مستقيم(پايان) | مار و مارگير | انسان حيله گر از حق سخن مي گويد تا نتيجه ي ناحق بگيرد | مستقيم(پاياني) |
حکايت غافلي که از ابليس گله داشت | فريب خوردن انسان از ابليس/برخي انسانها از شيطان بدترند وخود مسير شيطاني را بر مي گزينند | مستقيم(ميانه وپايان) | لعنت بر شيطان | انتخاب خوب يا بد وخير وشر در زندگي دست خود انسان است | مستقيم (پايان) |
درويشي که عاشق دختر پادشاه شد | عاشقي سوز و شور است | مستقيم/ پايان | گداي عاشق | تناسب و هوشياري در عشق | مستقيم و پايان |
حکايت و تمثيل | دوري از تنوع طلبي | مستقيم /پايان | آب تازه، اب نو | قدر داشته هاي خود را دانستن | مستقيم/ ميانه |
شيخ نوقاني | شزط وصال عمل است نه حرف | مستقيم پايان | سنگ آسياب | برتري تلاش بر عمل صوفي | مستقيم/ ميانه |
سلطان محمود و خارکن | عنايت حق بر سالک | مستقيم/ پايان | جنس کمياب و گران | لطف سلطان نسبت به فرودست | مستقيم/ ميانه |
جدول شماره 2 درونمايه و شيوه ارائه آن در متن اصلي و بازنويسي شده
تحليل جدول شماره 2
با توجه به اطلاعات جدول شماره 2، درونمايه برخي از قصههاي متن اصلي آثار عطار نيشابوري در متن بازنويسي دچار تغيير و دگرگوني شدهاند. آذريزدي براي اينکه کودکان بتوانند اين داستانها را به خوبي درک کنند و از انها لذت ببرند، تغيير داده و از شيوه عرفاني به اخلاقي و تاريخي و ديني دگرگون کرده است. برخي از قصهها نيز با همان درونمايه و بدون تغيير بازنويسي شدهاند. براي نمونه در داستان «انگشتر پادشاه» که به صورت «پند کلاه نمدي» بازنويسي شده، درونمايه در هر دو متن يکسان است؛ اما در داستان «مسعود و کودک ماهيگير» که به صورت«کودک ماهيگير» بازنويسي شده درونمايه دچار تغيير شده در متن اصلي درونمايه درباره شانس و بخت و اقبال است؛ اما در متن بازنويسي شده درباره عدالت و تلاش انسان براي پيشرفت است. نکته ديگر اينکه شيوه ارائه درونمايه در متن اصلي و بازنويسي شده چندان تفاوتي باهم ندارند. در هر دو متن اغلب به شيوه مستقيم درونمايه ارائه شده است. درحالي که بازنويس ميتواند به شيوه غيرمستقيم و در ميان کنش و گفت وگوي شخصيتهاي داستاني، درونمايه را ارائه دهد.
شيوه ارائه درونمايه
يکي از مهمترين شگردها در بازنويسي متون ادبي، ارائه غير مستقيم درونمايه داستان است. چون متون کهن ادبي به قصد ارائه مطالب اخلاقي به دنبال انتقال مستقيم پيام هستند، نويسندگان و بازنويسان ميتوانند از شيوه غيرمستقيم براي ارائه درونمايه داستان بازنويسي شده خود استفاده کنند. درونمايه گاه به صورت مستقيم در متن و يا در پايان حکايت به وسيله نويسنده بيان ميشود و گاهي هم خواننده به صورت غيرمستقيم و در ميان کنشها و گفتوگوهاي اشخاص داستان درونمايه را دريافت ميکند. کشف درونمايه مستلزم ايجاد ارتباط ميان اثر و جهان بيرون اثر است. «مجموعه عناصر داستان (شخصيت، زاويه ديد، گفت وگو و.. ) و انسجام آنها باهم ساختار داستان را تشکيل ميدهند که همه اين عناصر براي رسيدن به يک هدف، يعني بيان درونمايه داستان است.» (گراوند،1388:ص17) در داستان «انگشتري پادشاه» که به صورت «پند کلاه نمدي» بازنويسي شده درونمايه در هر دو متن به صورت مستقيم ارائه شده است. در متن اصلي که در 15 بيت سروده شده، پادشاه از درباريان خواست تا برايش انگشتري بسازند که هر وقت غمگين و ناراحت شد با نگريستن به انگشتري احوالش بهتر شود. حکيمان روي انگشتر نوشتن «آخر بگذرد اين نيز هم» و انگشتر به پادشاه دادند.
مرا سازيد يک انگشتري پاک که هر وقتي که باشم نيک غمناک
چو در وي بنگرم دلشاد گردم ز دست ترک غم آزاد گردم
باخر اتفاقي جزم کردند بيک ره بر نگيني عزم کردند
که بنگارند بر وي اين رقم زود که آخر بگذرد اين نيز هم زود
چو ملک اين جهان ملکي روندست بملک آن جهان شد هر که زندست
(عطار، بيت 14)
ناپايداري جهان و بيتوجهي به غم و اندوه اين جهان زودگذر، درونمايه مد نظر عطار است که به صورت آشکار در بيت آخر بيان شده است. در متن بازنويسي شده نيز درونمايه به شيوه مستقيم و در پايان داستان بيان شده است. «حاکم گفت: من به سهم خودم پند کلاه نمدي را ميپسندم که هم مختصر است و هم آرام بخش. وقتي من يادم بيايد که هميشه احوال يکسان نميماند و غصهها و شاديها هم ميگذرند، دلم آرام ميشود و فرصت پيدا ميکنم که بيش از اندازه نااميد و غمگين نباشم و دل به اين دنيا نبندم و مغرور نشوم» (آذريزدي ،1379،ج6ص:101) بازنويس براي انجام بک اثر خلاق و متفاوت ميتواند اين درونمايه را به صورت مستقيم در ميان کنشها و حوادث داستان بازگو کند و کودکان را درگير داستان و درک و دريافت درونمايه کند و داستان را براي کودک جذاب سازد. يکي از ويژگيهاي مهم آثار کودکان، جذابيت آثار براي انهاست. (لذت ادبي) اقتباس متنهاي کهن براي کودکان جز در موردهايي پيشرفت چشمگيري نداشتهاست. به نظر ميرسد آن چه تاکنون در بازنويسيها اهميت داشته آشنا ساختن کودکان با متنهاي کهن بوده و نه آفرينش متني جذاب براي ايشان؛ اين در حالي است که نودلمن با کنکاش در ويژگيهايي که داستانهاي کودکان را لذتبخش کرده و مخاطبان را به درون متن ميکشد، راه تازهاي پيش روي نويسندگان نهادهاست. نودلمن با برشمردن شاخصهاي لذت به اين نتيجه ميرسد که اگر متن ادبي کودک خالي از اين شاخصها باشد، لذتي براي مخاطب کودک ندارد. (ر.ک مراد پور،1395:ص 4)
در اکثر بازنويسيهاي آذريزدي از آثار عطار، درونمايه به شيوه مستقيم ارائه شده است. گاهي هم درونمايهها در متن بازنويسي دچار تغيير ميشوند که اين مساله با تعريف بازنويسي مغايرت دارد. پايور در کتاب «شيخ در بوته» عنصر مهم و اساسي در بازنويسي را عدم تغيير درونمايه ميداند. (ر.ک پايور،1380 :ص13) در جدول شماره 2 ميتوان تغيير درونمايه را در متن اصلي و بازنويسي شده مشاهده کرد. عطار درونمايهي عرفاني حکايت را در انتهاي آن آورده است؛ اما آذريزدي از بيان درونمايهي عرفاني صرف نظر کرده و درونمايه اجتماعي و اخلاقي را مد نظر داشته است. وي به نکات تربيتي قصه نيز توجه داشته است. در جاي مناسب از ضرب المثل و شعر استفاده کرده است تا بتواند با زباني ساده با مخاطب خود ارتباط برقرار نمايد. در حکايت «عابدي که در زمان موسي مشغول ريش خود بود» عطار به دنبال ارائه پيام عرفاني به مخاطب خود است. (دل مشغولي به دنيا موجب دوري از خدا ميشود) در اين حکايت مرد عابد از حضرت موسي ميخواهد که از خدا بپرسد چرا او نه ذوقي دارد در عبادت و نه شور حالي. موسي در جواب او و از طرف خدا ميگويد:
از براي حق که از حق کن سوال تا چرا نه ذوق دارم من نه حال
چون کليم القصه شد بر کوه طور باز پرسيد ان سخن، حق گفت دور
گوهر آنک از وصل ما درويش ماند دايما مشغول ريش خويش ماند
چون ز ريش خود بپردازي نخست عزم تو گردد در اين دريا درست
ور تو با اين ريش در دريا شوي هم ز ريش خويش ناپروا شوي
(عطار، منطق الطير: 234ص145)
مرد عابد به دليل اينکه به امور دنيوي مشغول بود، نتوانست از عبادت با خداوند ذوق و بهره لازم را ببرد. در متن بازنويسي شده آذريزدي در ابتداي داستان درونمايه را بيان ميکند.« در هر کاري اخلاص شرط کمال است. فکر ادم بايد خالص باشد و تمام متوجه يک چيز باشد. اخلاص فقط در کوه و صحرا نيست در همه جا هست. اخلاص صفا ميدهد و شوق و شور ميآورد؛ ولي اين مرد تمام دلش پيش خدا نيست. بيشتر فکرش مشغول ريش خودش است...»(آذريزدي،1379،ج6:39). آذر يزدي درونمايه را تغيير ميدهد چون تصور ميکند خواننده کودک توانايي درک پيامهاي عرفاني را ندارد. به همين دليل برخي از مباحث را به صورت کامل توضيح ميدهد و داستان را گاهي به يک متن انشايي و توضيحي تبديل ميکند. او مخاطب را دست کم ميگيرد و مدام برايش توضيح ميدهد. براي نمونه در داستان «گداي عاشق» او چندين سطر درباره عشق توضيح ميدهد، توضيحاتي که بيشتر درک و دريافت بزرگسال از عشق است تا درک کودک. «پس عشق يعني محبت زياد، عشق هيچ وقت به بدخواهي و بدجنسي پايان نميگيرد. عاشق اگر داراي تن و عقل سالم باشد سعي ميکند با وفاداري ارزش خود را بالا ببرد و خود را لايق دوستي بسازد تا به مقصود برسد و اگر نرسيد با سرنوشت خود ميسازد..» (همان: ص106)
انتخاب يک متن خوب يا خلق آن (بازنويسي) تاثير چشمگيري در جلب رضايت و افزايش مخاطب دارد. مارگارت ميک معتقد است که کودک با اولين نگاه به متن ميتواند حدس بزند يا درک کند که چه چيزي قرار است خوانده شود و درک همين موضوع است که ميتواند خواننده را به ادامه مطلب و رفتن به صفحه بعد رهنمون کند يا جلوي پيشرفت مطالعه او را بگيرد.»(جلالي،1393 :ص75) داستانهاي بازنويسي آذريزدي چندان جوابگوي سليقه مخاطب امروز نيست. مخاطبي که دنياي اطراف او را برنامههاي متنوع و شبکههاي اجتماعي فراوان گرفته است. خلاقيت در روايت و ارائه موضوع و درونمايه داستانها، استفاده از عنصر تعليق و... از مهمترين عواملي است که ميتوان مخاطب کودک را به خوانش داستان ترغيب کند. حال انکه در داستانهاي بازنويسي شده آذريزدي اين موارد به ندرت ديده ميشود.
شخصيت
شخصيتها در قصهها و حکايات متون کهن، افرادي هستند که تقريبا داراي بعد اخلاقي و روحي ثابتياند. کمتر دچار تحول ميشوند. «قهرمان قصهها يا خوبند و يا بد، حد وسطي وجود ندارد» (ميرصادقي،62:1386). شخصيتها در حکايات متون کهن از طبقههاي اجتماعي مختلف انتخاب شدهاند. شخصيتهاي چون پادشاه، وزير،گدا، ثروتمند، پارسا، عارف و شخصيتهاي تاريخي است. تعداد شخصيتها در متن اصلي و باز نويسي شده يکسانند مگر در اندکي از حکايتها که نويسنده با تخيل خلاق خويش و براي برجسته سازي محتوا و درونمايه، دست به آفرينش شخصيت ميزند که ساخته ذهن خويش است. شخصيتهاي اصلي حکايت عطار پادشاه و حکيمان هستند؛ اما در بازنويسي آذريزدي حاکم، طبيب، واعظ، فيلسوف، مرد کلاه نمدي و جواهرساز در قصه حضور دارند. شخصيتها ايستا بوده و پادشاه، شخصيت پوياي قصه است که با نکتهي اخلاقي پايان قصه تصميم دارد تغييراتي در اعمال و رفتار خودش ايجاد نمايد. هر چه شخصيتها پويا تر باشند بهتر ميتوانند مخاطب کودک را با خود همراه کنند. اگر در بازنويسي داستانها، در كنار شخصيتهاي ايستا از شخصيتهاي پويا، بيشتر استفاده شود، داستان جذابيت و گيرايي بيشتري خواهد داشت و کودکان «با خواندن شرح حال شخصيتهايي كه بر اثر رويدادها دچار تحول دروني و فكري ميشوند، در مييابند كه در مسير زندگي با چه موانع و سختيها و دقايقي برخورد خواهند كرد، از آنها عبرت ميگيرد تجربه كسب ميكنند و مسير رشد و كمال خويش را بهتر پيدا ميكنند.» (فروزنده، 1388: ص160).
تعدادشخصيت | شخصيت اصلي | ايستا | پويا | مثبت يا منفي | متن بازنويسي | تعدادشخصيت | شخصيت اصلي | ايستا | پويا | مثبت يا منفي | |
مسعود وکودک ماهي گير | 4 | 2 | 3 | 1 | 4مثبت | کودک ماهي گير | 5 | 2 | 4 | 1 | 5مثبت |
عابدي که مشغول ريش خود بود | 3 | 1 | 3 | 0 | 3مثبت | ريش عابد | 3 | 1 | 3 | 0 | 3 |
الحکايه والتمثيل/ مصيبت نامه | 3 | 1 | 2 | 1 | 3مثبت | مارومارگير | 3 | 1 | 2 | 1 | 2مثبت و1منفي |
غافلي که از ابليس گله داشت | 3 | 2 | 2 | 1 | 2منفي 1مثبت | لعنت بر شيطان | 3 | 3 | 2 | 1 | 2منفي و1مثبت |
سرپاتک هندي | 5 | 2 | 3 | 2 | مثبت | کودک دانا | 9 | 3 | 10 | 2 | مثبت |
انگشتري و پادشاه/ | 2 | 2 | 2 | 1 | مثبت | پندکلاه نمدي | 6 | 2 | 7 | 1 | مثبت |
38 الحکايه والتمثيل | 3 | 2 | 2 | 1 | مثبت | پيرچنگي | 4 | 2 | 3 | 1 | مثبت |
37 الحکايه والتمثيل | 3 | 2 | 2 | 1 | مثبت | حماسه گنجشکي | 4 | 2 | 3 | 1 | مثبت |
درويش که عاشق دختر پادشاه شد | 3 | 2 | 2 | 1 | منفي | گداي عاشق | 5 | 2 | 4 | 1 | منفي |
شيخ نوقاني | 4 | 1 | 4 | - | مثبت | سنگ آسياب | 6 | 1 | 5 | 1 | مثيت |
حکايت و تمثيل | 2 | 2 | 1 | 1 | مثبت | آب تازه | 4 | 2 | 3 | 1 | مثبت |
سلطان محمود و خارکن | 2 | 2 | 2 | - | مثبت | جنس کمياب | 5 | 2 | 5 | - | مثبت |
جدول 3 شخصيتها در متن اصلي و بازنويسي شده
تحليل جدول شماره 3
تعداد شخصيتها در متن اصلي بيشتر از متن بازنويسي شده است. نويسنده ميتواند با توجه با ساختار قصه، تعداد شخصيت ها را افزايش دهد. تغيير نام شخصيتها نکتهاي ديگر است که در متن يازنويسي شده يه چشم ميخورد. اغلب شخصيتها به صورت کلي و عام در متون کهن ذکر شده اند که بازنويس ميتواند از اسم خاص استفاده کند. شخصيتها اصلي در متن بازنويسي و متن کهن تغييري نکرده است. همچنين منفي يا مثبت بودن شخصيتها در هر دو متن يکسان است. تعداد شخصيتهاي يک وجهي و ساده در متن بازنويسي و اصلي تغيير چنداني نکرده است. استفاده از شخصيت چند وجهي باعث ميشود مخاطب با شخصيت همذات پنداري کند و به مقايسه رفتار خود نسبت به اعمال و رفتار شخصيت داستان بپردازد. «شخصيتهاي چند وجهي، پيچيدهاند و دستخوش تکامل و رشد ميشوند؛ گاهي اوقات به حدي که خواننده اثر را شگفت زده ميکنند»(هافمن، 1996ص34) نمونه اين شخصيتها در متون کهن و عرفاني نظير آثار عطار به چشم ميخورد. اين شخصيت ها دچار اتقلاب دروني ميشوند و ميتوانند براي مخاطب موثر باشند. بازنويس با توجه بيشتر به اين نوع شخصيتها مي تواند کودک را در برطرف کردن بسياري از مشکلات در زندگي ياري دهد. نمونه بارز اين شخصيتها، پير چنگي است که مسير زندگي و حوادث مختلف زندگياش در يک روايت خلاق و جذاب براي کودک ميتواند مفيد واقع شود. با توجه يه اطلاعات جدول شماره 2 تعداد شخصيتهاي پويا در متن اصلي و بازنويسي يکسان است. بازنويس از اسامي جديد و امروزي در داستان خود استفاده کرده است. براي نمونه در داستان بازنويسي شده «مسعود و کودک ماهيگير» به جاي لفظ عام کودک از نام «رامان» استفاده شده است. گاهي نيز به جاي لفظ عام پادشاه از اسم خاص استفاده ميشود مانند سلطان محمود.
گفت وگو
يکي ديگر از عناصر مهم و قابل توجه در بازنويسي متون کهن، گفت و گوست. استفاده مناسب و به موقع از عنصر گفت و گو علاوه بر گسترش پيرنگ داستان، مخاطب را در درک درونمايه و شناخت ويژگي شخصيتها ياري ميدهد. اين عنصر داستاني ميتواند نقش به سزايي در پيشبرد داستان و معرفي ابعاد مختلف اخلاقي و رفتاري شخصيتهاي داستاني داشته باشد و به تکوين داستان سرعت بخشد. در متون کهن ادبي گفت وگو اغلب نمود چنداني ندارد. بازنويس ميتواند در اثر بازنويسي شده خود به خوبي از اين عنصر استفاده کند. آذريزدي در داستانهاي بازنويسي شده از حکايات عطار تاحدودي توانسته از ظرفيت اين عنصر داستاني استفاده نمايد. براي نمونه عطار در مصيبت نامه و در حکايت «سليمان و پرندگان» چندان از عنصر گفت وگو استفاده نميکند. در اين داستان مرغي عاشق سليمان مي شود و هر روز بي قرار او ميشود:
هر زمانش بيقراري تازه شد هر دمش بي صبري از اندازه شد
آمدي پيش سليمان از پگاه سوي او دزديده ميکردي نگاه
بال و پر از عشق او مي سوختي پي به حيلت باز بر مي دوختي
خواند يک روزي سليمان در برش کرد از ان يک خواندن عاشق ترش
گفت ميدانم که بر من عاشقي چون تويي عشق مرا کي لايقي
(عطار، مصيبت نامه،1385 :ص234)
در متن اصلي گفتوگوي کوتاهي ميان سليمان و مرغ عاشق اتفاق ميافتد. آذريزدي در بازنويسي اين حکايت با عنوان «حماسه گنجشکي» از عنصر گفتوگو زياد استفاده ميکند. نويسنده در روايتي خلاق بين دو گنجشک عاشق گفت وگويي ترتيب ميدهد:«گنجشک ماده گفت: آنجا را نگاه کن سليمان با لشکر خود از انجا ميرود. گنجشک نر گفت: سليمان را ولش کن. بيا از خودمان حرف بزنيم. گنجشک ماده گفت: مقصودم اين است که سليمان چه دم و دستگاهي دارد! چه لباسهايي! چه خوب زندگي ميکند. گنجشک نر گفت: خوشتر از آنها خودمان هستيم که اينجا در کنار هم نشستيم و راحت و آسوده زندگي ميکنيم.»(آذريزدي،1379،ج6:43) اين گفت وگو ادامه پيدا ميکند تا اينکه سليمان سخنان آنها را ميشنود و با آنها وارد گفتوگو ميشود. چون عطار قصد داستان پردازي ندارد از اين نظر نميتوان خردهاي بر او گرفت؛ اما بازنويس براي ايجاد يک ساختار تازه و خلاق در اثر خود ميتواند از گفت وگوي ميان شخصيتها استفاده کند. نويسندگان حوزه کودک و نوجوان بايد تکنيکها و اصول مهم داستان نويسي را براي جذب مخاطب در نظر بگيرند. در واقع «در خلق متن ادبي، رعايت ادبيت اثر، دروازه ورود مخاطب به متن است.»(جلالي،1392 :ص77)
با توجه به اينکه داستانهاي بازنويسي شده مربوط به گروه سني ج است؛ يعني کودکان سالهاي پايان دبستان، نويسنده بازنويس ميتوانست در ارائه درونمايه خلاقيت بيشتري به کار ميبردند. کودکان سالهاي آخر دبستان توانايي خواندن متون عرفاني را دارند. اگر چه گاهي ممکن است از خوانش اين نوع متون احساس خستگي کنند، ولي نبايد توانايي کودک مخاطب را دست کم گرفت و به دنبال ارائه مطالب اخلاقي به شيوه مستقيم بود. «کودک سالهاي آخر دبستان؛ کنجکاويش نسبت به مسائل فلسفي و ديني بيشتر ميشود، علاقمند به افزايش توانمنديهاي خويش است» (سيف و همکاران،1378 ص:134) نوبسندگان حوزه کودک بايد علاوه بر مسايل ادبي و اصول داستاني، به ويژگيهاي روانشناختي کودکان نيز توجه داشته باشند.
نتيجه
بررسي تطبيقي متن اصلي برخي از حکايتهاي عطار با متن بازنويسي شده آن نشان ميدهد که متون عرفاني مانند آثار عطار (الهينامه، مصيبت نامه و منطق الطير) داراي مفاهيم و پيامهاي ارزشمندي براي کودکان و نوجوانان است. با بازنويسي خلاق و مناسب اين حکايتها ميتوان کودکان را با متون و مفاهيم عرفاني آشنا کرد. با توجه به بررسيهاي انجام شده ميتوان به نکات زير براي انجام يک بازنويسي خلاق اشاره کرد:
-پيرنگ حکايتهاي متن اصلي (آثار مورد بررسي عطار) اغلب ضعيف است و اين امري طبيعي است. نويسنده و بازنويس ميتواند با تقويت پيرنگ داستان، اثر متفاوت و جذاب خلق کند. خلاقيت در شروع و پايان حکايتها، در داستانهاي عطار چندان توجهي نشده ولي بازنويس ميتواند از عنصر تعليق، شروع و پايان مناسب و گره افکني به موقع استفاده کند.
- در متن اصلي به مساله و عنصر کشمکش و انواع ان توجهي نشده، چون قصد عطار داستان پردازي نبوده است؛ ولي بازنويس ميتواند از اين عنصر استفاده کند. آذريزدي تا حدودي از کشمکشهاي فکري استفاده نموده است.
- گسترش فضاها و حوادث فرعي داستانها. در متن اصلي پردازش چنداني در حوادث ديده نميشود؛ اما آذريزدي در برخي از بازنويسيها به گسترش فضا، مکان، شخصيت و حوادث فرعي پرداخته است. در داستان کودک دانا اين مساله به خوبي ديده ميشود. عنوان حکايتها از شکل عام و کلي خارج شده و به عنوانهاي کوتاه تبديل شدهاند.
- درونمايه برخي از داستانهاي بازنويسي شده نسبت به متن اصلي تغيير کرده است. آذريزدي مفاهيم عرفاني را به دليل دشواري آنها، به مسايل اخلاقي و اجتماعي تبديل کرده است. در حالي که طبق تعربف بازنويسي، بازنويس نمي تواند دخالت زيادي در درونمايه اثر داشته باشد. شيوه ارائه درونمايه هم در متن اصلي و هم در متن بازنويسي شده اغلب مستقيم و در پايان داستانها بيان شده است. در حالي که آذريزدي ميتوانست پيامها را به شکل غير مستقيم و در ميان کنشها و اعمال شخصيت ها ارائه دهد.
- تعداد شخصيتها در متن بازنويسي شده بيشتر از متن اصلي است. بازنويس ميتواند با رعايت حجم داستان کوتاه، شخصيتهاي داستان را افزايش دهد. اسم شخصيتها از عناوين کلي مثل حکيم و پادشاه به اسامي خاص تبديل شده اند که اين از نقاط قوت بازنويسي است.
- استفاده از ضرب المثلها براي انتقال بهتر مفاهيم از ديگر نقاط قوت بازنويسيهاي آذريزدي است. نکته ديگر اينکه توضيحات اضافي درباره برخي از مثال مفهومي مثل، عشق، عدالت، عرفان و .. داستان را گاهي به يک گزارش ساده تبديل کرده است. استفاده از عنصر گفتوگو براي معرفي بهتر شخصيتها و انتقال اسان درونمايه داستانها، از ديگر نقاط مثبت بازنويسيها به شمار ميرود. نکتهي مهم و آخر اينکه آذريزدي در بازنويسي قصههاي عطار به تفکر عرفاني عطار کمتر توجه نشان داده است و بيشتر آشنايي کودکان و نوجوانان با اثار عطار مورد نظرش بوده است.
فهرست منابع
آذر يزدي، مهدي(1379) قصههاي خوب براي بچه هاي خوب ،تهران:انتشارات امير کبير.
اسکولز، رابرت (1379) درآمدي بر ساختار گرايي در ادبيات، ترجمه فرزانه طاهري، تهران، نشر مرکز،.
پايور، جعفر(1380) شيخ در بوته. تهران: شرافيه.
پايور، جعفر(1388).بازنويسي و باز آفريني در ادبيات، تهران، نشر کتابدار،
جلالي، مريم،(1393) «لذت از ادبيت، دروازه ورود کودکان و نوجوانان به کتابخواني» مجله روشنان، شماره هجدهم، بهار و تابستان 1393،صص 75- 79.
جلالي، مريم(1392) شاخصهاي اقتباس در ادبيات کودک و نوجوان، تهران، نشر طراوت،.
حجازي، بنفشه(1382) ادبيات کودکان و نوجوانان، جنبهها و ويژگيها، تهران: انتشارات روشنگران و مطالعات زنان.
سلدن، رامان، ويدوسون، پيتر(1387)راهنماي نظريه ادبي معاصر. تهران: طرح نو،.
سيف، سوسن، کديور، پروين، کرمي نوري، رضا و لطف آبادي، حسين،(1378) روانشناسي رشد، تهران :سمت .
عطار نيشابوري، فريدالدين محمد، منطق الطير(1385)به اهتمام صادق گوهرين، تهران، انتشارات علمي و فرهنگي.
عطار نيشابوري، فريدالدين محمد(1387) الهي نامه، تصحيح عطاء الله تدين، تهران، نشر تهران،
عطار نيشابوري، فريدالدين محمد(1385) مصيبت نامه، تصحيح عبدالوهاب نوراني، تهران، نشر زوار.
فروزنده، مسعود. (1389)«نقد و تحليل عناصر داستان در گزيدهاي از داستانهاي کودکان»، مجله ادب پژوهي گيلان، سال سوم، شماره نهم،ص(171-151).
فورستر، ادوارد مورگان(1382). جنبه هاي رمان. ترجمهي ابراهيم يونسي. تهران: نگاه،.
گراوند، علي(1388) بوطيقاي قصه در غزليات شمس، تهران، انتشارات معين، 1388.
محمدي، محمد هادي، زهره قاييني(1384) تاريخ ادبيات کودکان ايران. ج2، تهران: چيستا. .
مراد پور، ندا (1395)«لذت و اقتباس»، مجله ادبيات کودک شيراز، دوره 8، شماره 2.
ميرصادقي، جمال. ادبيات داستاني، ج5، تهران: نشر سخن. 1386
----- ، ------- عناصر داستان، تهران. نشر سخن. 1385
هاشمي نسب، صديقه. كودكان و ادبيات رسمي ايران، تهران: سروش، چاپ اول. 1371.
يونسي، ابراهيم. هنر داستان نويسي. تهران: انتشارات نگاه. چاپ دهم. 1388
- Hoffman, Michael j. (1966).Essentials of the theory of fiction. Patrick D. Murphy (2 ed). Duke university press. Pp. 36
Criticism and Review of some rewritten tales of Attar for teens
Dr Sajad najafi behzadi4
Masoomeh mehri5
Ziba alikhani6
Abstract
Mystical texts contain concepts and valuable messages for children and adolescents. Creative rewriting of these texts can familiarize children and adolescents with important mystical material. The purpose of this research is to compare some of the narratives of Attar Neishabouri with its rewritten text from the collection of Mahdi Azaryazdi rewrites to understand the important principles of a creative rewriting. The research method is quantitative and qualitative analysis of the content. By studying the stories from the original text and adapting them to the rewritten text, they are examined from the perspective of the elements of the story and appropriate rewriting techniques. The results showed that Azaryazdi changed the mystical introspection and turned it into moral immortality in order to acquaint children with mystical texts. An increase in the number of characters, an increase in the element of conflict and dialogue, the expansion of spatial and minor events, and the change in the title of stories are one of the most important techniques that have been considered for rewriting. The presentation of the introvert of the story in the direct form and the lack of attention to the element of suspense is one of the weak points of the annoying rewriting.
Key word: Azaryazdi, Attar, Children, Text Rewriting, Original Text.
[1] . استادیار ادبیات فارسی دانشگاه شهرکرد ، چهارمحال و بختیاری ، شهرکرد، ایران(نویسنده مسئول) // Najafi23ir@yahoo.com
[2] . دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات فارسی دانشگاه شهرکرد، چهارمحال و بختیاری ، شهرکرد، ایران. // meri@yahoo.com
[3] . مربي کانون پرورش فکري کودک و نوجوان ،چهارمحال و بختیاری ، شهرکرد، ایران. // alikhani@yahoo.com
[4] . Assistant Professor of Persian Literature Department, Shahrekord University// najafi23ir@yahoo.com
[5] . Graduate student (M.A) of Shahrekord University.// mehrimasoomeh58@gmail.com
[6] . Graduate student (M.A) of Shahrekord University. //pretty1388@yahoo.com