Recognition of the area and elements of Isfahan’s Lonban neighborhood in the Qajar period
Subject Areas : Islamic urbanismMahsa Payedar 1 , Mohsen Afshary 2
1 - M.Sc. in Iranian Architecture Studies, Isfahan Art University, Isfahan
2 - Assistant Professor of Architecture Department ,School of Architecture and Urban Planning, Art University of Isfahan
Keywords: Recognition, Neighborhood, Lonban, Isfahan, Qajar period,
Abstract :
Life in the traditional cities of Iran until the end of the Qajar period was organized in the form of a neighborhood, which suffered a physical and functional rupture following the urban development of the Pahlavi period. Over time, changing the lifestyle and accelerating its process caused semantic changes, isolation and destruction of neighborhood structures from the collective memory of citizens. Since the neighborhood is the bedrock of current life in the old city and the most important residential scale, it is important to study its structure and key elements. However, not much research has been done on the structure of neighborhoods in Isfahan during the Qajar period and in order to identify each neighborhood from the perspective of architectural history studies. In this regard, Lonban neighborhood, which is one of the oldest and largest neighborhoods in Isfahan and located in the western part of the city will be studied in the mentioned period. The purpose of this recognition is to examine and map the historical background of one of the most important historical cities of Iran. The present research has been done by historical-interpretive method and using valid written historical sources. Historical data from which the existence of the neighborhood originated or was important to local people were compiled and extracted as key components from various sources, including maps, travelogues, historiographies, etc., and with different perspectives on the five categories of natural, historical, economic and occupational, demographic, and physical characteristics were explained. Finally, using the studies and matching with Seyyed Reza Khan’s map, the area of this neighborhood in the city of Qajar period was redrawn and the key elements in this neighborhood were identified and their positioning was done. These studies are not only valuable in terms of urban historiography, but as a structure derived from human behaviors and activities over a long period of time and in accordance with their natural environment, it is essential for the process of improving the quality of today’s cities.
ابن رسته، احمدبن عمر و احمدبن اسحاق یعقوبی (1892م)، الاعلاقالنفیسه ویلیهکتابالبلدان، نشردارصاد، بیروت-لبنان، جلد1، 7 جلد.
آصف، محمدهاشم (1352)، رستم التواریخ، تدوين توسط محمد مشیری ، انتشارات امیرکبیر، تهران.
اصفهانی، حمزه (1366)، تاریخ پیامبران و شاهان، انتشارات امیرکبیر، تهران.
الاصفهانی، محمد مهدی بن محمدرضا (1368)، نصفجهان فی تعریف الاصفهان، تدوين توسط منوچهر ستوده، انتشارات امیرکبیر، تهران.
امیرخانی، آرین و پرهام بقایی و محمدرضا بمانیان (1388)، «تاملی بر چگونگی ساماندهی میدانهای شهری»، کتاب ماه هنر، شماره 136، 26-30.
ایمانیه، مجتبی (بدون تاريخ)، تاریخ فرهنگ اصفهان(مراکز تعلیم از صدراسلام تاکنون)، انتشارات دانشگاه اصفهان، اصفهان.
باستانی راد، حسن (1391)، «کوی(محله) در شهرهای ایرانی سدههای نخستین اسلامی»، پژوهشهای تاریخی ایران و اسلام، شماره دهم، 1-30، بهار و تابستان.
باستانی راد، حسن و دلآرا مردوخی (1392)، «گونهشناسی جاینامها در جغرافیای تاریخی ایران»، پژوهشهای تاریخی ایران و اسلام، شماره دوازدهم، 21-50.
بهشتینژاد، سید محمدعلی (1388)، مسجد و محله لنبان، انتشارات فرهنگ و مردم، اصفهان.
پارسی، فرامرز وکاوه منصوری و نگار بدری (۱۳۹۰)، «بررسي نظام اجتماعي در ساختار شهرهاي ايران و تبیین جایگاه محلات به مثابۀ نظام اجتماعی شکلدهنده به شهر قاجاری»، اولین همایش ملی معماری و شهرسازی اسلامی، دانشگاه هنر اسلامی تبریز، تبریز، 969-994.
تحویلدار، حسین بن محمد ابراهیم (1342)، جغرافیای اصفهان: جغرافیای طبیعی و انسانی و آمار اصناف شهر، تدوين منوچهر ستوده، چاپخانه دانشگاه تهران، تهران.
ثقهالاسلامی، عمیدالاسلام و بهناز امینزاده (1392) «بررسی تطبیقی مفهوم و اصول به کار رفته در محله ایرانی و واحد همســایگی غربی»، هویت شهر، شماره سیزدهم، سال هفتم، 31-44.
جناب، سیدعلی (1393)، احصائیه خانهها و محلات اصفهان، تدوين رضوان پورعصار، سازمان فرهنگي تفريحي شهرداري اصفهان، اصفهان.
جناب، میرسیدعلی (1386)، آثار و ابنیه تاریخی اصفهان، تدوين رضوان پورعصار، سازمان فذهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، اصفهان.
جناب، میرسیدعلی و ژان شاردن (1376)، الاصفهان، تدوين محمدرضا ریاضی، سازمان میراث فرهنگی، تهران.
حموی، یاقوت بن عبدالله (1380)، معجم البلدان، تدوين اصغر مهرپرور و محمد جوزی، ترجمه علینقی منزوی، جلد 1، 2 جلد، سازمان میراث فرهنگی کشور(پژوهشگاه)، تهران.
رجائی، عبدالمهدی و محمدعلی چلونگر و مرتضی نورائی (1390)، «تاریخنگاری محلی عصر قاجار ومولفههای آن»، مطالعات اسلامی؛ تاریخ و فرهنگ، 29-52، بهار و تابستان.
رفیعی مهرآبادی، ابوالقاسم (1352) آثار ملی اصفهان، انجمن آثار ملی، تهران.
سالاری پور، علیاکبر؛ حمیدرضا رمضانی؛ نادر زالی و مریم صفای کارپور(1397)، «بررسی کیفیت روابط همسایگی درون محله ایرانی اسلامی و نقش آن در دلبستگی به مکان مطالعۀ موردی: محلۀ ساغریسازان شهر رشت»، مطالعات شهر ایرانی اسلامی، شماره 34، 35-88.
سرائی، محمدحسین و فریبا بهرامی و شیرین مهرهکش (1391)، «مولفههای هویت بخش محلههای تاریخی شهر، بافت پیرامون مسجد جامع شهر اصفهان»، مطالعات شهر ایرانی اسلامی، شماره هشتم، 27-36.
سروش، مهرنوش (1385)، «بازاندیشی در شیوۀ فهم تاریخ معماری»، گلستان هنر، شماره ششم، 76-80.
سند127/1 (24 ربیع الثانی 1339ه.ق.)، «دکاکین بازار بیدآباد»، اسناد موقوفات اصفهان، اصفهان، دفتر اول.
سند 233638/297 (1316)، «صورت اسامی مسابقههای رسمی ورزشی و زورخانهها و بنگاههای ورزشی اصفهان در سال تحصیلی 1316-1317ش»، آرشیو اسناد ملی ایران.
شعله، مهسا (1385)، «دروازههای قدیم در خاطره جمعی شهر معاصر ریشهیابی رشتههای خاطرهای»، هنرهای زیبا، شماره 27، 17-26، پاییز.
شفقی، سیروس (1381)، جغرافیای اصفهان، دانشگاه اصفهان، اصفهان.
شیعه، اسماعیل (1393)، مقدمهای بر مبانی برنامهریزی شهری، انتشارات دانشگاه علم و صنعت، تهران.
قبادیانی، ناصرخسرو (1384)، سفرنامه ناصرخسرو قبادياني به انضمام روشنايي نامه و سعادت نامه، انتشارات اساطیر، تهران.
قزوینی، زکریابن محمد (1373)، آثارالبلادواخبار العباد، ترجمه میرزا جهانگیر قاجارانتشارات امیرکبیر، تهران.
کاشانیجو، خشایار و الیناز فتحالعلومی(1394)، «بازشناسی نقش محــلات در شــهرهای ایرانی - اسـلامی»، همایش ملــی معماری و شهرسازی ایرانی اســلامی، دانشگاه پیام نور اســتان گیلان، مرکز رشت، بهار.
کلانتری خلیل آباد، حسین؛ مهدی حقی و محسن دادخواه(1393)، «مولفههای اجتماعی الگوی شهرســازی ایرانی و اسلامی»، نقشجهان، شماره اول، دوره چهارم، 17-26.
مافروخی، فضلبنسعده (1385)، محاسن اصفهان، تدوين عباس اقبالآشتیانی، سازمان فرهنگیتفریحی شهرداری، اصفهان.
مبارکهای، سیدعلی (1360)، نورالنور فی کشف احوال بنت موسی ابن جعفر، کتابفروشی کمالی، اصفهان.
محمدی، جمال و سیدرضا آزاده(1397)، «مقایسه تطبیقی محلههای نوساز و قدیمی اصفهان از نظر میزان انطباقپذیری با شاخصهای ایرانی- اسلامی(مطالعه موردی:محله جویباره و شهرک نگین).» مطالعات شهر ایرانی اسلامی، شماره 34، 23-34.
مردانی، سیده زهرا (1394)، «طبقهبندی آراء متفکران مطالعات شــهر اسلامی»، باغ نظر، شماره 35، سال دوازدهم، 65-74.
مهدوی، سید مصلحالدین (1387)، اعلام اصفهان، تدوين غلامرضا نصراللهی، جلد دوم، سازمان فرهنگي تفريحي شهرداري اصفهان، اصفهان.
موقر، حمیدرضا و احسان رنجبر و محمدرضا پورجعفر(1394)، «بازشناسی مفهوم محله در شــهرهای کویری ایران؛ نمونه مطالعاتی: محلههای شهرنایین»، مطالعات معماری ایران، شماره هشتم، 35-56.
نصیری، محمدرضا (1384)، اثرآفرینان زندگینامۀ نام آوران فرهنگی ایران (از آغاز تا سال 1300 هجری شمسی، تدوين حسین محدثزاده، مینا احمدیان و حبیبالله عباسی، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تهران.
هولتسر، ارنست (1355)، ایران در یکصد و سیزده سال پیش، تدوين محمد عاصمی، وزارت فرهنگ وهنر(مرکز مردم شناسی ایران)، تهران.
وزیری، احمدعلیخان(1385)، جغرافیای کرمان به ضمیمه رساله دهات کرمان، تدوين محمد ابراهیم باستانی پاریزی، نشرعلم، تهران.
Arigoni, Danielle (2001), Affordable housing and smart growth making the connection, Washington D.C., National Neighborhood Coalition.
Sauer, Carlo (2009) “forward to historical geography”, Annals of the association of American geographers, 31, 1-24.
«بازنمایی گستره و عناصر شاخص محلۀ لنبان اصفهان در دورۀ قاجاریه»
مهسا پایهدار1، محسن افشاری2*(نویسنده مسئول)
1 دانش آموختۀ کارشناس ارشد مطالعات معماری ایران، دانشگاه هنر اصفهان، اصفهان.
ma.p.paydar@gmail.com-09134328022
2* استادیار گروه معماری، دانشکدۀ معماری و شهرسازی، دانشگاه هنر اصفهان،اصفهان.
m.afshary@aui.ac.ir-09132372392
چکیده
زندگی در شهرهای سنتی ایران تا اواخر دورۀ قاجاریه در قالب محله انتظام و معنا مییافت که در پی توسعههای شهری دورۀ پهلوی دچار تخریب و گسست کالبدی و کارکردی گردید. به مرور زمان تغییر سبک زندگی و تسریع در روند آن موجب تحولات معنایی، انزوا و نابودی ساختار محلات از حافظۀ جمعی شهروندان گردید. از آنجا که محله بستر زندگی جاری در شهر قدیمی و مهمترین مقیاس سکونتی محسوب میشود مطالعۀ ساختار و عناصر شاخص آن حائز اهمیت است. حال آنکه پیرامون ساختار محلات شهر اصفهان در دورۀ قاجاریه و به منظور شناخت هریک از محلات با دیدگاه مطالعات تاریخ معماری تحقیق زیادی صورت نگرفته است. در این راستا محلۀ لنبان که از قدیمیترین و بزرگترین محلات اصفهان و واقع در جانب غربی این شهر بوده است در دورۀ مذکور مورد مطالعه قرارخواهد گرفت. هدف این بازنمایی تدقیق و ترسیم پیشینۀ تاریخی یکی از مهمترین شهرهای تاریخی ایران است. پژوهش حاضر از روش تاریخیتفسیری و با استفاده از منابع مکتوب معتبر تاریخی صورت پذیرفته است. دادههای تاریخی که وجود محله از آن نشات میگرفت و یا برای افراد محلی اهمیت داشت به عنوان مولفههای شاخص از منابع گوناگون شامل نقشهها، سفرنامهها، تاریخنگاریها و ... تدوین و استخراج شد و با نگرشی متفاوت در پنج دستۀ شاخصههای طبیعی، تاریخی، اقتصادی و شغلی، جمعیتی و کالبدی تبیین گردید. در نهایت با استفاده از مطالعات انجام شده و تطبیق با نقشۀ سیدرضاخان گسترۀ این محله در شهر دورۀ قاجاریه بازترسیم شد و شناخت عناصر شاخص در این محله و موقعیتیابی آنان صورت پذیرفت. این مطالعات نه تنها به لحاظ تاریخنگاری شهری ارزشمند است بلکه چنان که ساختاری برگرفته از رفتارها و فعالیتهای انسانها در بازۀ زمانی طولانی و منطبق با محیط طبیعی خود بوده است برای فرایند ارتقاء کیفی شهرهای امروزی امری ضروری است.
کلید واژگان: بازنمایی، محله، لنبان، اصفهان، قاجاریه.
مقدمه
«یکی از ویژگیهای مهم انسانها دخالت در محیطزیست طبیعی و ساختن محیط مصنوع جهت زندگی اجتماعی است. درمیان ساختههای دست انسان، بیشک فضاها و محلهای زندگی شهری پیچیدهترین و در عین حال مهمترین مصنوع بشری بوده و در واقع عصاره تلاش و تمدن انسانی در روی زمین در شهرها تجلی پیدا کرده است. » (امیرخانی، بقایی و بمانیان، 1388: 61). «شهر به مثابه بستر زندگی جمعی در جوامع مختلف ویژگیهای متفاوتی داشته است. بررســی روند شکلپذیری شهرهای مختلف در تاریخ، اثرپذیری آن را از مؤلفههای اقلیمی، محیطی، اعتقادی، تاریخی، اقتصادی، اجتماعی و دینی نشان میدهد» (مردانی، 1394: 66).
«محــلات در شــهر به عنوان کوچکترین واحدهای مدنی محسوب شده که شامل تمامی ویژگیهای شهر هستند.»
(کاشانیجو و فتحالعلومی بهار، 1394: 2). «مقیاسهایی نظیر محله، به عنوان مهمترین مقیاس ســکونت در شهر، همواره بخش مهمی از دغدغههای فکری و حرفهای اندیشمندان و مدیران حوزه شهری را به خود اختصاص داده است» (موقر، رنجبر و پورجعفر، 1394: 36).«پیدایش مفهومی همچون «محلــه» دارای تاریخچههای طولانی در نظــام شهرنشــینی ایران و جهان اسـت و ریشــه در زندگی جمعی مردم و ارتباطات اجتماعی دارد» (ثقهالاسلامی و امینزاده، 1392: 34). محله از طریق برخی عوامل و یا اماکن و فضاهای عمومی و شاخص، پیوند میان گروهی از جامعه را در خود و در ارتباط با دیگر محلهها و همة شهر برقرار میکند. «محله در تاریخ اجتماعی و زندگی شهری ایرانیان توأم با ویژگیها و نشانههایی مانند: روابط و پیوندهای میانخانوادگی، معاشرتهای نزدیک و «رو در رو»، برخورداری از تعلقات مشترک در میان ساکنان یک مکان، است بنابراین محلهها در شهرهای گوناگون از نظر ساخت کالبدی، فضاهای عمومی، سیمای خانهها، ساختار اجتماعی و روابط جمعی و...، ممکن بود تفاوتهای بارزی از یکدیگر داشته باشند و اعتبار هر محله بسته به ساکنان آن، فزونی مییافت. هر محله بنا به ویژگیهایی که داشت از محلات همجوار خود متمایز میشد؛ گاه این وجوه تمایز در گروهبندی اجتماعی، اقتصاد، نقش سیاسی، ویژگیهای معماری، کارکرد و ساختار فرهنگی از گونة مذهبی و رسمها و حتی زبان، گویش و لهجه کاملاً نمایان بود و گاه الگوهایی خاص، پیونددهنده و وحدتبخش در میان همة محلهها بودند که در این صورت وحدت در پیوند با تنوع، به سان دیگر وجوه فرهنگی در ایران، پردوام میماند.» (باستانی راد، 1391: 2).
امــروزه نبود الگویی متناســب با بســتر اجتماعــی، اقتصادی وجغرافیایی کشــور و تکیه بــر الگوهای وارداتی، تصمیمســازان و تصمیمگیــران را بــا مشــکل روبهرو کرده و ایــن موضوع یکی از عواملی اســت کــه میزان تحقق اجــرای برنامههــا و طرحها را به حداقل رســانده اســت (کلانتری خلیل آباد, حقی و دادخواه، 1393: 18). در شهرهای امروزی نقش محلههای شهری درساختار اجتماعی شهر ایرانی اسلامی به شدت کاهش یافته استسال97 \p 38 \l 1065 (سالاری پور, و غيره 1397, 38) و فرسایش و تخریب محلههای بافت تاریخی شهر اصفهان تهدیدی جدی در جهت تزلزل و از هم پاشیدگی هویت فرهنگی و تاریخی شهر محسوب میشود (سرائی, بهرامی و مهرهکش، 1391: 28). لذا شناخت جامعی از این واحدهای شهری پراهمیت میتواند علاوه بر ارزش تاریخنگاری و ثبت پیشینۀ تاریخی هر شهر؛ در راستای ساماندهی و برنامهریزی برای بافتهایی با قدمت تاریخی ضروری باشد چراکه لازم است دخل و تصرفهای صورت گرفته در ساختارهای این دسته از محلات با دقت نظری دو چندان و با شناخت نسبت به ساختار پیشین آن صورت پذیرد.
محلۀ لنبان اصفهان در زمره محلات قدیمی شهر اصفهان و از بزرگترینِ آنان به شمار میرود که بیتردید پژوهشی جدی به منظور معرفی بافت آن نه تنها در بازۀ زمانی قاجاریه، بلکه در هیچیک از دوره های تاریخی انجام نشده است.این پژوهش با اتکا به مستندات تاریخی و منابع شفاهی (به صورت غیرمستقیم) و با هدف شناخت گستره و عناصر محلۀ لنبان در دورۀ قاجاریه شکل گرفته است. تحقیق حاضر در پی پاسخگویی به پرسشهای زیر است:
· گسترۀ محلۀ لنبان اصفهان در دورۀ قاجاریه کجاست؟
· عناصر شاخص این محله در دورۀ قاجاریه چه بوده است ؟
روش تحقیق
اين پژوهش با استفاده از روش تاریختفسیری انجام شده است؛ براي اين منظور منابع تحقيق كه در زمرة منابع مكتوب هستند با شيوة كتابخانهاي گردآوري شدهاند. درک حقیقت معماری گذشته، از کنار گذاشتن تمام پیشفرضها و قواعدی آغاز میشود که بر اساس نگرش امروز به این میراث نسبت داده و بر پایۀ معماری و هنر گذشتگان ادراک میشوند. برای درک کیمیای معماری گذشته باید انسان گذشته را فهمید و از دریچۀ نگاه او به جهان نگریست (سروش ، 1385: 80). به منظور دستیابی به دادههایی برآمده از دورۀ قاجار بیشتر به کتابهایی از سفرنامهها و تواریخ «محلی» پرداخته شد که بیشتر به شرح «مکان» پرداختهاند چنان که دکتر باستانی پاریزی معتقد است «هرچه یک تاریخ، سرزمین کوچکتری را فرا بگیرد، امکان بیشتر دارد که در مسائل جزئی، دقیقتر و صحیحتر شود» (وزیری، 1385: 21)» چراکه مورخ حوصله و مجال بیشتری برای داشته است تا شهر و منطقه خود و نکات ارزشمند که جنبه های مختلف زندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را در بر میگیرد؛ شرح دهد (رجائی, چلونگر و نورائی، 1390: 30). لذا دادهها شامل اسناد دستاول تاريخي، آثار مكتوب پژوهشگراني كه جمعبندي و توصيفي از اين متون داشتهاند، تهيه عكسهاي قديمي و يافتههاي به دست آمده دیگر پژوهشها در دوره قاجاریه است. پس از انسجامِ مفهومي دادهها، تحليل و تطبیق بر نقشۀ اصفهان به منظور تدوين نظرات جديد و تهیۀ نقشهای جامع از گستره و عناصر این محله انجام شده است.
در مباحث نظری حوزۀ جغرافیای تاریخی که نخستین بار به صورت آکادمیک در قرن بیستم به بحث گذارده شد. با تاکید بر دشواری پژوهش در این حوزه مسائلی همچون فرهنگ انسانی که پیشتر در حوزه جغرافیای انسانی میگنجید، دارای ماهیتی تاریخی بود؛ بنابراین انسان به عنوان محور تحول در جغرافیای تاریخی، عامل تاثیرگذار در آفرینش فرهنگ در این تحقیقات معرفی شد.در این نگاه هرچند اصالت را بر جغرافیا(مکان) قرار دادند، ولی مهم آن بود که دادههای آن از طریق بررسیهای تاریخی فراهم میشد (sauer, 2009: 4-15). از آنجا که الگویی جهت تحقیق و پژوهشهای بنیادی بر جغرافیایی تاریخی صورت نگرفته است؛ در فرآیند این پژوهش، پس از تبیین وجه تسمیه لنبان، شاخصههای یافته شده دربارۀ محله در پنج دستۀ شاخصههای تاریخی، طبیعی، اقتصادی و شغلی، جمعیتی و شاخصههای کالبدی تبیین و تحلیل شده است.
مرور یافتههای تحقیق
جای نامها دلالت بر چگونگی پدیداری آبادیها، شهرها، کشورها، و در شهرها عناصر کالبدی چون کویها، گذرها، کوچهها، خیابانها و میادین، عناصر معماری وابسته به شهرها، روستاها، معابر و ... دارد که در دل تاریخ بر جای ماندهاند (باستانی راد و مردوخی، 1392: 22). شناخت نامها علاوه بر اینکه به بررسی تاریخ اجتماعی و فرهنگی کمک میکند دریچهای برای کشف ساختار شهری محله است. در اولین گام استفاده از جای نامها؛ برای واژۀ «لنبان» معانی گوناگونی ذکر گردیده است که به صورت خلاصه در ذیل بیان خواهد شد:
«اول آن که لُنب در لغت به معنای بزرگ است و لنبان به معنی بزرگان. به دلیل سکونت افراد بزرگ و شاخص در این محله، آن را بدین نام خواندهاند. دوم آنکه مصدر لنباندن در لغت به معنی فراوان خوردن خوراکی است و به دلیل اینکه در گذشته آن محل، مانندفضاهای عمومی و تفریحی شهر انگاشته شده و مورد توجه همگان بوده است. لذا خورد و خوراک در آنجا رواج داشته و آن را به نام لنبان یعنی محل خوردن میشناختند» (بهشتینژاد، 1388: 23).
به نظر وجهتسمیههای مطرح شده، توسط بهشتینژاد بسیار سطحی است ولی میتوان مورد اول را چنین تعبیر کرد که لنب به معنی بزرگ، به دلیل وسعت این محله بدان نسبت داده شده است؛ چراکه دانههای سازندۀ این محله را باغات،کاخهای تفریحی و بیشهها تشکیل میداده است و به تبعیت از ذات و ساختار این دانهها، به لحاظ وسعت از محلات دیگر شهر اصفهان بزرگتر بوده است. البته لازم به ذکر است نام «لنبان» در دورههای پیشین به این محله اطلاق شده و لزوما مربوط به دورۀ قاجاریه نیست. با این وجود تحلیل داده ها حاکی از آن است که در دیگر دورهها نیز این محله به لحاظ گستردگی با اختلاف زیادی از دیگر محلات وسیعتر بوده است.
لنبان براساس دو کتاب احصائیه و الاصفهان جزو ناحیه یک از نواحی چهارگانه اصفهان عصر میر سید علی جناب به شمار میرفتهاست. در مقیاس تقریبی با وضعیت کنونی شهر اصفهان، شرق آن به خیابان شهید بهشتی(بهشتی نژاد، سمت شرقی را خیابان اردیبهشت با نام پیشین مستهلک میداند)، غرب به بزرگراه خیام( این خیابان در دوره پهلوی، به دورشهر شهرت داشتهاست)، شمال به خیابان صارمیه و جنوب به حواشی رودخانه زایندهرود محدود میشود (جناب، 1393: 34). نقشۀ اصفهان کنونی نشان میدهد بسیاری از جاینامها بدون مشخص بودن دلایلش و حفظ ساختار شکلی مکان، همچنان بر نقاط شهری باقیمانده است. محلۀ لنبان در دورۀ قاجاریه در جنوب غربی شهر و در جوار سه ناحیۀ چهارسوق شیرازیها، جویشاه و مستهلک قرار داشته است. این محله از جانب غربی به صحراهای حاشیۀ شهر منتهی میشده است که در شکل 1 موقعیت محله لنبان در نقشۀ سید رضاخان(نقشۀ دورۀ قاجاریه از اصفهان) و محلات همجوارش نشان داده شده است.
شاخصههای طبیعی
همانطور که پیشتر اشاره شد این محله در ناحیه یک شهراصفهان قرار دارد، میتوان گفت دو هسته محلهای در آن وجود داشته است و بی دلیل نیست که آن را لنبانین گفتهاند (شفقی، 1381: 400).
شکل 1- موقعیت محله لنبان در شهر اصفهان دورۀ قاجاریه و نسبتش با دیگر محلات مجاور. ترسیم: پژوهشگر 1398. |
با نگاهی گذرا بر نقشه سید رضا خان واضح است که درصد زیادی از این محله را پوشش گیاهی باغات به خود اختصاص داده است. به همین دلیل اشاره به باغات به عنوان قسمتی از ساختار طبیعی محله ضروری است.
بهشتینژاد باغات فراوان محله لنبان راچنین میشمارد: باغ تکیه که قبر صائب در آن قرار دارد- باغ جنت- باغ کوره - باغ آقا میر مؤمنی - باغ کلانتر - باغ معروف به ده جریبی - باغ مستهلک - باغ های آخر خیابان شاهپور و دنبال رودخانه، باغ مهیار و باغ حاج اسماعیل و حاج میرزا حسن خان تریاکی و باغ دولت و باغ ابراهیم خان سرتیپ و باغ حاج محمد جعفر (در محدوده گاراژ غروی) - باغ شاهزاده - باغ معتمدالدوله - باغ سادات - باغ نو - باغ زرشگ - باغ حاج رضا- باغ علیقلی آقا- باغ دواشی، اسامی دو باغ از این باغها که در نقشه دارالسلطنه اصفهان، ترسیم شده در سال ۱۳۰۲ ش، موجود است (بهشتینژاد، 1388: 15) که البته به جز دو مورد از باغات فوق، نام بقیه در نقشه سیدرضاخان مشاهده نشد.
لازم به ذکر است آنچه در این قسمت باغ نامیده شده، الزاما فضایی سرسبز و مملو از پوشش گیاهی نبودهاست، چه بساکه به موجب قحطی و خشکسالیهای دورۀ قاجار، این باغات به زمینهایی بایر و تنها با تعدادی نهال تبدیل شده باشند و نام نبردن از آنها در نقشۀ سیدرضاخان نیز به همین دلیل امکانپذیرباشد.
در اولین دادۀ تاریخی مرحوم آقا سید محمد علی مبارکهای در کتاب نورالانوار في کشف احوال زینب بنت موسی ابن جعفر شرحی بر چگونگی آمدن فرزندان و خویشان موسیابن جعفر (ع) از مدینه به ایران اینگونه نقل میکند: در آن زمانها لنبان قصبهای درکنار اصفهان بوده است (مبارکهای، 1360: 11) که با توجه به تاریخ شهادت امام رضا(ع)، این داده روایتی از وضعیت پیش از قرن دوم هجری است. جالب آنکه مبارکهای در کتاب تاریخ اصفهان خود مینویسند دو محل در اصفهان مرکز نشر حدیث بوده یکی ابهر (ابر در خیابان جی) و یکی لنبان و دیگر جاها از محدثین این دو، حدیث فرا میگرفتند (بهشتینژاد، 1388: 19).
دو دورۀ حکومتی مهم در اصفهان وجود دارد. اول آلبویه که به طور قطع لنبان در ابتدای امر تا زمان علاءالدوله یکی از دهات نزدیک شهر اصفهان بوده است. آن دروازه شهر که نزدیک این ده بوده به دروازه لنبان خوانده میشده، پس از توسعه جزء شهر شده و از محلات مهم به شمار رفته است همچنین از دو قسمت لنبان سفلی و عليا تشکیل میگردیده است (رفیعی مهرآبادی، 1352: 262).
حکمرانان کاکویه شهر اصفهان را وسعت دادند. مافروخی در محاسن اصفهان درباره محلات اصفهان آن عصر مینویسد:
«و از جمله محاسنی که رقعه بقعه اصفهان به رتبت مزایا و زینت صفا یا محلی و مزین است بارویی هست محیط بر شهر مانند دور ملک چهارم بر قرصه مهر، متحدث آن علاءالدوله مساحت دور آن زیادت بر پانزده هزار گام، بیرون آنچه خارج شهر مهمل نهاده و محلات مشهوره از آن منقطع و معطل افتاده مثل «كماآن» و «براآن» و «سنبلان» و «خرجان» و «فرسان» و «باغ عبدالعزیز» و «کرواآن» و «اشکهان» و «لنبان» و «ویدآباد»» (مافروخی، 1385: 77 و 78).
یاقوت حموی در کتاب معجم البلدان نام «لنبان» را به عنوان بخشی از «دیۀ اندان» که از دیههای اصفهان بر میشمارد، آورده است (یاقوت حموی، 1380: 331).دیگر کتب منتسب به دورۀ ایلخانی نیز لنبان را از جمله دهات اطراف اصفهان برشمردهاند (قزوینی، 1373: 525). یکی از آثار مهم و باستانی محله لنبان، مسجد لنبان است که اصل بنا، به طور یقین قبل از قرن ششم هجری بوده است (جناب، 1386: 36)، که خود شاهدی بر قدمت تاریخی این محله است.
دومین دوره پر اهمیت در این شهر، دورۀ صفوی بوده، که این محله در زمرۀ محلات جدیدی است که قبل از صفویه بیرون حصار شهر قرار داشته و در آن دوره به دنبال رشد و توسعه شهر جزو آن به حساب آمدهاست (جناب، 1393: 25).
شکل 2- قدمت محلۀ لنبان در دورههای مختلف تاریخی؛ ترسیم:پژوهشگر1398.
اقتصاد هر محله تا حد زیادی به موقعیت اقتصادی افراد ساکن در آن محله وابسته است و وضعیت اقتصادی آنها تعیین کننده میزان آبادانی و رونق در آن محله خواهد بود چنان که امروزه نیز توان اقتصادی افراد است که آنان را در نقطۀ خاصی از شهر اسکان میدهد و یا توانایی آنها در استفاده از خدمات مختلف را تعیین میکند (arigoni, 2001: 15). بنابر روایت بهشتی نژاد محلۀ لنبان در ابتدا محل سکونت پادشاهان و زمامداران صفوی بوده است (البته این نقل بدان علت است که وی محله عباسآباد را جزئی از محلۀ لنبان در نظر گرفته است). در نهایت به دلیل قرارگیری این محله در خارج از حصار شهر، در هنگام حملۀ افاغنه، جمعیت سرمایهدار حکومتی اکثرا به شهرها و مناطق دیگر کوچ کرده و باغات آنان خراب و منازل قدیمی هم مخروبه شد و از بین رفت. در دورۀ قاجاریه نیز ظلالسلطان، فرزندان او و ایادی حکومتی آنان در این محل سکونت داشتند که بر اساس دیگر منابع به نظر میرسد مراد، سکونت موقت در محل باغات و کاخهای تفریحی آنان باشد.
به نظر میرسد که در زمان های قدیم مردم این محل به علت فراوانی آب و باغات منطقه به زراعت و چوببری و نجاری و شغل های جنبی آن اشتغال داشته و بعضا نیز به شغل های دولتی و آزاد مشغول بوده اند و همچون دیگر مناطق افراد عالم و دانشمند و صاحب منصب و شاعر فراوانی در اینجا زندگی کرده و یا به مناطق دیگر مهاجرت نموده و در آن جاها بلند آوازه شده اند (بهشتینژاد، 1388: 18).
آنچه از بررسی دادههای دوره قاجار به دست میآید گویای آن است که لوطیگری از حرفههای شاخص این محله به شمار میآمده است. اشرار و الواط محلۀ لنبان در دورۀ قاجاریه به عنوان حامی صاحب منصبان و قدرتمندان محلۀ پاقلعه و بیدآباد محسوب میشدهاند و در اکثر رویدادهای اعتراضی الوار این محله در میدان حضور داشتهاند.
بهشتینژاد روایت میکند که در بین بعضی از پیرمردهای محل این صحبت بود که در زمانهای قدیم در محلهی لنبان برای سفارش دهندگان، کبوترهای نامه رسان تربیت میکردند. حسین بن محمد ابراهیم تحویلدار اصفهانی، مولف کتاب جغرافیای تاریخی اصفهان،کسب و کار ایشان را پیلهوری ميان دهات و ایلات و کرایه کشی و کلک و تاپوسازی و زراعت و مزدوری دهات اطراف شهر و سایر معاملات میداند، همچنین نقل میکند که بعضی از مردان آنها غلامان دیوانی و نوکران ولایت میشوند، به خدمات حکومت وعمال ولايت اشتغال دارند. سوارهای رشید میان اینها بهم میرسد، بزرگ اينها اولاد حاجی کلبعلیخان و حاجی هاشم خانند(تحویلدار، 1342: 91).
اما برخی رفتارها و حرفهها به واسطه کالبد شهری، منحصر به یک محله میشده است و به خودی خود عملکرد ویژهای در آن مکان ایجاد کرده است. در روایتی از بهشتینژاد داریم: در زمانهای قدیم از زاینده رود و نهرهای جدا شده از آن برای حمل و نقل نیز استفاده میشد، بدین صورت که در روستاها و مناطق بالادست بیشههای فراوان از درخت چنار و کبوده قرار داشت و همچنین نیزارهای اطراف و داخل رودخانه که نیهای آن را برای سبد بافی استفاده میکردند و پس از اینکه نیها و تنه این درختها به حد لازم رشد میکرد و برای استفاده سقف و یا تولیدات نجاری و سبدسازی مناسب میشد؛ آنها را قطع کرده و چون حمل و نقل آن به اصفهان به خاطر عدم وجود جاده و وسائل نقلیه، امکانپذیر نبود؛ در وقت مناسب که آب فراوان بود الوارهای چوب و بستههای نی را در دستههای معین به هم بسته و به رودخانه میانداختند. یک نفر هم در جایی مشخص روی الوارها مینشست و آنها را بر روی آب هدایت و محافظت میکرد و به اصفهان میآورد. در نزدیک پل مارنان که نهر بزرگ نیاصرم و دیگر نهرها منشعب میشد آنها را در مسیر مورد نظر هدایت کرده و به طرف لنبان میآوردند. در این محل به دلیل انشعاب بیشتر نهرها و دشواری حرکت چوبها در پیچ و خمهای فراوان آنها، نیها و الوار و چوبها را بیرون کشیده و برای خشک شدن در معرض آفتاب قرار میدادند. همزمان کار عده دیگری شروع میشد، بدین ترتیبکه ابتدا با داسهای آهنین به پوستکندن از الوار و چوبها پرداخته و عده ای آن را دراندازههای مختلف دستهبندی کرده در انبارهای مختلف که به آنها چوبدانی میگفتند به حالت عمودی قرار میدادند تا خشک و از خمیدگی آنها جلوگیری شود. در همین چوبدانیها عدهای افراد پرقدرت با ارههای دو طرفه بزرگ چوبهای قطور و بلند را به اندازههای سفارش شده برش میدادند. به این افراد ارهکش میگفتند. نیها و شاخههای باریک را هم برای ساخت سبد به کارگاههای مخصوص میبردند و اینجانب با چشم خود در دوران کودکی تمام این مراحل را از نزدیک دیده بودم و با بعضی افراد شاغل در این کارها صحبت داشتم (بهشتینژاد، 1388: 25و26). عدم اشاره به پیشۀ یاد شده در روزنامههای دورۀ قاجار ابهاماتی در شرح دقیق این فعالیت ایجاد میکند که میتواند ریشه در خشکسالی، وضعیت طبیعی آن دوره و از بین رفتن رونق این پیشه داشته باشد. گمانۀ دیگر در این باب آن است که شاید این حرفه در قسمت مشخصی از اَبَر محله لنبان یا در یک فضای کارگاهی شاخص صورت میگرفته است و به حد لزوم فراگیر و مورد شناخت همگان نبوده است.
شاخصههای جمعیتی
محله اگرچه كالبدي با حدود و ثغور معـين اسـت و عناصـري مشـخص دارد، امـا مفهومي صرفا كالبدي نيست. جز مواردي بسيار محدود محله به دلايلي غير كالبـدي و در ارتباط با مفاهيم فرهنگي و اجتماعي بسيار پيچيدهای شکل میگيرد (پارسی, منصوری و بدری، ۱۳۹۰: 990). از سویی دیگر روابط محکم همسایگی با هویت ایرانی-اسلامی و بومی در محلات سنتی منجر به تجلی الگوهای مشترک زندگی، وابستگی عمیق محلی و محترم شمردن حریمها شده بودمحم97 \p 25 \l 1065 (محمدی و آزاده 1397, 25). چنان که در رابطه با بعضی مکانها و محلات در شهرها روایاتی در مورد افراد، فرهنگ و زندگی اجتماعی آنان است که منابعی به آنها اشاره نکردهاند ولی بعضی این روایات چنان به مکان اتصال یافته و همه به آن باور دارند که ذکر نکردن آن، همچون خلائی در بیان حق مطلب به نظر میرسد.
به طور مثال در ترجمه کتاب محاسن اصفهان (صفحه ۱۲۶) میگوید:«... و از آن جمله که اصفهان را به قدم میمون و مبارک مشرف و مکرم گردانیدهاند از اهل بیت پیغمبر (ص) امیرالمؤمنین الحسن ابن علی ابن ابی طالب و صاحب روضات می فرماید امام مجتبی(ع) در محلی که بعدأ مسجد والرضوان النبان در آن بنا شده نماز گذاردند.»
بهشتی نژاد در کتاب لنبان نقل میکند که روایاتی مبنی بر قرارگیری معبد یهودیان و قبر یکی از بزرگان آنها در محل مسجد لنبان بوده است ولی این موضوع را در هیچ منبعی نیافته است. از مرحوم حجت الاسلام حاج سید علی خلدى (ه) نقل شده که فرموده اند: «در زمانهای قبل از اسلام قبر یکی از پیامبران دراین محل بوده است و بعضی افراد هم خوابهایدرارتباط با امتیاز این محل و مسجد دیدهاند»(بهشتی نژاد، 1388: 10).
این محله در زمان های مختلف تاریخی، بافت جمعیت متغیری داشته است. در دوران زندیه و قاجاریه بیشتر طایفه لرها در این محله حضور داشتهاند و منابع تاریخی به وضوح گواه شرکت آنان در جریانات پیش و در حین مشروطه اصفهان هستند.
از طرفی تحویلدار نیز اشاره میکند که« طايفه قديمى الوار بختیاری و اینها جماعتی کثیرند و منحصرا سه محله اصفهان را پر کردهاند: لنبان، جوزدان، شئیش».بر اساس روایت رستم الحکما نیز محله لنبان از محلاتی بود که در جریان زندیه از آفات جنگ، غارت و تاراج محفوظ ماند چراکه عده ای از افراد ساکن در آن محله همانند زندیه لر بودند (آصف، 1352: 235 و 256).این موضوع که ریشه لرهای ساکن در این محله مربوط به کدام طایفه است را به صورت قطعی نمیتوان اذعان داشت اما بر اساس متون متعدد سکونت اقوام لر در این محله برای سالهای طولانی قطعی است. به طور نمونه سلسلۀ مرحوم رجبعلی لنبانی؛ آن مرحوم رئیس طوایف الوار شهرنشین بود که در محلات بیدآباد و لنبان سکونت داشتند (تحویلدار، 1342: 74) .
آل ترکه از خاندان های علمی معروف اصفهان در قرون هفتم الی دهم بودند و قبور بسیاری از ایشان از جمله صائنالدین ترکه و علما و بزرگان دیگری در مقبره ای در کنار مسجد لنبان بوده که اکنون آثاری از آن دیده نمیشود (بهشتینژاد، 1388: 84). در اصفهان افرادی تحت عنوان بابا که احتمالا سمت پیشکسوتی محل خود را از جهت راهنمایی مردم داشتند بودهاند و سه نفر از آنان در این منطقه شناخته شدهاند یکی بابا سرخ که قبرش در کوچه ای به همین نام قرار داشت و دیگر باباسید که در خیابان لنبان (کنار منزل آقاسید مرتضی حسینی) قرار دارد. قبر بابا علمدار هم نزدیک مسجد سلمان است.
جمعی از معاریف محله لنبان عبارتند از: آتش اصفهانی:(1283-1343 ق)؛ آثار بخارایی: از شعراء قرن ۱۰ و ۱۱ق و از کدخدا زادگان بخارا است که در اثر رنجش از سلطان بخارا به اصفهان گریخت و مدتی در مسجد لنبان به درس حاضر می شد و سپس از راه شیراز به هند رفته است (نصیری، 1384: 6)؛ آصف - محمد هاشم الحسینی الموسوی: متخلص به آصف فرزند امیر حسن- در قرن ۱۲ ق در اصفهان و ساکن محله لنبان بوده - تحصیلات اولیه اش در مکتب ملااسدالله در لب نهر شاه (جویشاه) بوده و به علت وابستگی به خاندانهای حکومتی و شغل دیوانی پدرش، دسترسی به بعض اطلاعات درونی دستگاههای دولتی و امراء آن زمان داشته و کتاب رستم التواریخ را نوشته است (آصف، 1352: 36)؛ الماس خان: شخصی سیاه چهره در دستگاه ظل السلطان؛ رئیس اویس لنبانی: از روساء لنبان؛ صارم الدوله اکبر میرزا مسعود: فرزند ظل السلطان، وی بعد از پدر در باغ نو (نزدیک فلکه صارمیه) همچون وی در مقام دستاندازی به قدرت و بقایای آثار صفویان بود؛ ظل السلطان-مسعود میرزا یا سلطان مسعود میرزا.
شکل 3- دروازه سهپله در محلۀ لنبان شهر اصفهان، ترسیم: پژوهشگر1398. |
شکل 4- تعیین خیابان جویشاه در محله لنبان بر نقشه سیدرضاخان. ترسیم:پژوهشگر1398. |
شکل 5-دروازۀ سه پله در محلۀ لنبان.نقشه سیدرضاخان. ترسیم:پژوهشگر1398. |
محله لنبان به استناد صورت احصائیه که سرشماری کاملی از اصفهان دورۀ قاجاریه محسوب میشود؛ شامل کوچهها و گذرهای ذیل بوده است(شرح شمارهها در ادامه آمده است):
شکل 5-تعیین خیابان لنبان در محله لنبان بر نقشه سیدرضاخان. ترسیم:پژوهشگر1398. |
در ادامه تطبیق نام کوچههای ذکر شده در صورت احصائیه با نقشۀ سید رضاخان نشانههایی از این محله را مشخص میکند.
1-
شکل 6-تعیین بازارچه شعبانعلی در محله لنبان بر نقشه سیدرضاخان. ترسیم:پژوهشگر1398. |
2- جناب پس از شمارش گذر فوق به سراغ خیابان بزرگی به نام لنبان میرود که در نقشه، خیابانی با این نام در تقاطع با معبر سرجوی شاه قابل مشاهده است. اما این موضوع که از کدام سمت این خیابان شروع به شمارش کرده و چه شده که پس از گذر جویشاه به سراغ این خیابان آمده مورد مناقشه است، چراکه اشارهای به سقاخانۀ واقع در ابتدای این خیابان نمیکند.
3- در نقشۀ سیدرضاخان نام سرجوی لنبان برای هیچ گذری مرقوم نشده است. از طرفی خیابان لنبان به مادی فدن و مادی سرجوی شاه ختم میشود لذا میتوان حدس زد که نام مادی سرجوی در نظر گرفته شده؛ و به دلیل عبور این مادی از محله لنبان در انتهای نامش لفظ لنبان را افزودهاند. تنها نشانه کمک کننده به تشخیص این خیابان «باغ یمینالسلطنه» است که در شکل 5 نیز نمایش داده شده است.
4- برای تشخیص چهاراه لنبان هیچ نشانی موجود نیست تنها با احتساب احتمال بازدید به ترتیب از کوچهها، گمان میرود چهاراه لنبان در تقاطع مادی فدن و خیابان لنبان و در نزدیکی حمام لنبان قرار داشته است؛ چراکه در توالی دوکوچۀ بعد از آن کوچه حمام لنبان آمده است.
5-
شکل 7-تعیین خیابان الیادران به تعبیر جناب در محله لنبان بر نقشه سیدرضاخان.ترسیم:پژوهشگر1398. |
6-
شکل 8-تعیین خیابان درب مسجد لنبان به تعبیر جناب در محله لنبان بر نقشه سیدرضاخان. ترسیم:پژوهشگر1398. |
در ادامه به شناسایی بعضی فضاهای گمشده بر روی نقشه و همچنین مکانهای موجود در هر خیابان اشاره میشود تا بتوان به شناسایی دقیقتر محله پرداخت.
قسمت غربی بعد از جلوخوان واقع در خیابان سرجوی لنبان به دلیل منتهی شدن به دروازۀ سه پله، خیابان «سهپله» نامیده میشده. همچنین جزئیات فهرست احصائیه حاکی از آن است که کالسکهخانهای در مسیر این خیابان قرار داشته است.
خیابان درب مسجد لنبان برحسب نام آن قطعا یکی از خیابانهای منتهی به مسجد لنبان خواهدبود. در لیست احصائیه برای یافتن دقیق این معبر، اشاره به وجود طویله کورهپزی در دومین پلاک سمت چپ خیابان است. همچنین در انتهای کوچۀ مذکور در فهرست احصائیه به «کالسکه خانۀ افتخار السادات» اشاره شده است.
شکل 9-تعیین تمامی معابرمحله لنبان به تعبیر جناب بر نقشه سیدرضاخان. ترسیم:پژوهشگر1398. |
شکل 10-بازنمایی مادیهای محله لنبان بر نقشه سیدرضاخان. ترسیم:پژوهشگر1398.
|
تحلیل نقشهها نشان میدهد ابر محله لنبان تنها محلهای در اصفهان قاجاری است که از عبور تمامی مادیها بهره برده است. مادیها در زمان رونق موجب ایجاد شغلهایی میشدند که با خشکسالیهای ایجاد شده در بازههای زمانی گوناگون آن پیشهها نیز از بین رفتهاند. این مادیها عبارتند از مادی فدن، مادی قمیش، مادی نیاصرم، جوی معروف به جوی شاه، مادی تیران.
عبور مادیها و جویهای فرعی منشعب شده از آن موجب تلطیف هوای منطقه میشد و در پی آن موجب جذب مردم مناطق دیگرشهر برای هواخوری و خوشگذرانی به این منطقه را فراهم میکرد. این رویداد بازخورد اثری است که مادیها بر هوای محله و به تبع آن بر شکلگیری قرارگاه رفتاری آن داشتهاند.
شکل 11-بازنمایی پلهای محله لنبان بر نقشه سیدرضاخان .ترسیم:پژوهشگر1398. |
بر روی نقشه سید رضاخان حاشیه بزرگی در اطراف زاینده رود صرفا باغات و بیشهها و خالی از سکنه است. از آنجا که تأمین آب شرب و مصرفی از طریق چاه، به مراتب آسانتر از تأمین آب برای باغها بوده و نقش اساسی درمعیشت ساکنان داشته است. همچنانکه ناصرخسرو (444ق) نیز به این امر اشاره کرده است (قبادیانی، 1384؛ شفقی، 1381: 180). لذا ساکنان ترجیح میدادند آب موردنیاز سکونت خود را که مقدار اندکی بوده است، از طریق چاه تأمین کنند و آب زایندهرود را که حجم فراوان و دبی مناسبی داشته است، مصروف باغات و کشاورزی کنند. مضافبرآنکه زایندهرود نیز دائمی نبوده و در فصولی، خشک یا کمآب میشد (جناب و شاردن، 1376: 144و145؛ حمزۀ اصفهانی، 1366: 182و183)
علاوه پل، مادی و کوچهها بناهایی به صورت منفرد و شاخص وجود دارند که موجب هویتبخشی و به یادآوری لنبان برای افراد محلی میشود. اولین دسته بنایی که در محلات عنصری شاخص محسوب میشود مسجد است. نکته جالب چند مسجدی بودن محلۀ لنبان است که به نظر میرسد هریک از این مساجد در یک محدوده از زیر محلات قرار میگیرند. مساجد این محله عبارتند از:
شکل 12-بازنمایی مساجد محله لنبان بر نقشه سیدرضاخان. ترسیم:پژوهشگر1398. |
عکس 1-نمایی از مسجد لنبان و چنار معروف آن. منبع: (بهشتینژاد، 1388: 108) |
o مسجد صحرا: در محله صحرای لنبان و در کنار حمام و بازارچهای به همین نام قرار داشته است. سید مصلح الدین مهدوی این مسجد را صحراکارها یا گازرها نامیده و سیدمحمدباقر بهشتی را امام جماعت آن میخواند (مهدوی، 1387: 81) (بهشتینژاد، 1388: 20).
o مسجد سرپل حاج کاظم: در حال حاضر تعمیر و بازسازی گردیده و مورد استفاده است. مهدوی این مسجد را نیز «مسجد سرجوی شاه» نامگذاری کرده است (مهدوی، 1387: 81) (بهشتینژاد، 1388: 21).
o مسجد زرگر باشی: با وجود آنکه متعلق به دورۀ قاجار است اما در نقشه سید رضاخان دیده نمیشود (بهشتینژاد، 1388: 20-22).
از دیگر نشانهها و عناصر خاص در محله لنبان چنارهایی در مسجد لنبان و اطراف آن نقل شده که با تغییر مسیر مادی خشک شدهاند(عکس 1). همچنین در مسجد لنبان یا جایی در نزدیک آن تکیه و مدرسهای قرار داشته است.
دومین بنای مهم در ساختار محلات بازارچهها و مراکز اقتصادی محله هستند. بازارچه لنبان در جوار مسجد لنبان، به صورت مکانی مسقف با مجموعهای از دکاکین یاد شده. ابتدای این بازارچه و در کنار منار فعلی مسجد، درب معروف لنبان قرار داشته که در مواقع مناسب باز یا بسته میشده است. این بازارچه به فرم L شکل در قسمتی عمود بر راستای محور مسجد و در قسمتی به موازات آن سازماندهی شده بود. در نقشه سید رضاخان نامی بر این بازارچه نوشته نشده ولی مجموعه دکاکینی در جوار مسجد لنبان نشان داده شده است. در انتهای شرقی بازارچه نیز حمام لنبان قرار داشته که ترکیب این سه عنصر ( بازارچه، حمام و مسجد) به مانند سازماندهی مرکز این محله در این نقطه است منتهی لازم به ذکر است که مرکز این محله میدانچه یا با فرمی مدور نیست و بیشتر به گذری شبیه است که این کاربریها در نقطهای از آن تجمع یافتهاند. این عناصر که در زمرۀ مهمترین عناصر معماری هویتبخش به محلات به شمار میآیند قلب مرکز محله لنبان را نشان میدهند. با دورتر شدن از این نقطه احساس تعلق و وابستگی به لنبان به نسبت کمتر میشده است.
دومین بازارچهای که بهشتینژاد به عنوان بازارچه محله لنبان به آن اشاره میکند بازارچه کوچک مسقفی در کنار مسجد و حمام و تکیه صحرا است که به آن تکیه لنبان هم میگفتند و مغازههای نانوایی و قصابی و بقالی و غیره در آن قرارداشت. هنوز هم قسمتی از آن باقی است(بهشتینژاد، 1388: 17 و 18).
شکل 13-بازنمایی حدودی یک مرکز محله در محله لنبان بر نقشه سیدرضاخان. ترسیم:پژوهشگر1398. |
سومین دسته بناهای اشاره شده در محله لنبان مکتبها و مدارس است. مکتبهای زیادی در محله لنبان وجود داشتهاند که مدرک و سند تاریخی بر باقی بودن آنها در دورۀ قاجاریه وجود ندارد. تنها مکتبخانه ملامحمد مهدی در قرن سیزده قمری درکنار مسجدلنبان در این دوره قطعیت دارد. (بهشتینژاد، 1388: 77).
البته ایمانیه به وجود مدرسهای به نام «مدرسۀ لنبان» در سال 1327ق در این محله اذعان دارد که این مدرسه فقط به مدت سه سال دوام داشته است (ایمانیه، بدون تاريخ: 175)
شکل 14-بازنمایی حدودی یک مرکز محله در محله لنبان بر نقشه سیدرضاخان.ترسیم:پژوهشگر1398. |
علاوه بر آن سه سقاخانه در محله لنبان وجود داشته است یک سقاخانه لنبان، که از آثار باقیمانده از دورۀ صفوی است و در قسمت شرقی حسینیه مسجد در کنار کوچه گذر قدیمی قرار گرفته است. دومی سقاخانهای در ابتدای لنبان در سر جوی شاه. سوم سقاخانهای در دنبال نهر جویشاه. سقاخانۀ لنبان در بازارچهای در خیابان لنبان و جنب مسجد کوهک قرار داشته است (سند127/1 24، 1339)1.
نتیجهگیری
شکل 15-بازنمایی کامل محله لنبان در دورۀ قاجاریه بر نقشه سیدرضاخان.ترسیم:پژوهشگر1398.
|
منابع
1. ابن رسته، احمدبن عمر و احمدبن اسحاق یعقوبی (1892م)، الاعلاقالنفیسه ویلیهکتابالبلدان، نشردارصاد، بیروت-لبنان، جلد1، 7 جلد.
2. آصف، محمدهاشم (1352)، رستم التواریخ، تدوين توسط محمد مشیری ، انتشارات امیرکبیر، تهران.
3. اصفهانی، حمزه (1366)، تاریخ پیامبران و شاهان، انتشارات امیرکبیر، تهران.
4. الاصفهانی، محمد مهدی بن محمدرضا (1368)، نصفجهان فی تعریف الاصفهان، تدوين توسط منوچهر ستوده، انتشارات امیرکبیر، تهران.
5. امیرخانی، آرین و پرهام بقایی و محمدرضا بمانیان (1388)، «تاملی بر چگونگی ساماندهی میدانهای شهری»، کتاب ماه هنر، شماره 136، 26-30.
6. ایمانیه، مجتبی (بدون تاريخ)، تاریخ فرهنگ اصفهان(مراکز تعلیم از صدراسلام تاکنون)، انتشارات دانشگاه اصفهان، اصفهان.
7. باستانی راد، حسن (1391)، «کوی(محله) در شهرهای ایرانی سدههای نخستین اسلامی»، پژوهشهای تاریخی ایران و اسلام، شماره دهم، 1-30، بهار و تابستان.
8. باستانی راد، حسن و دلآرا مردوخی (1392)، «گونهشناسی جاینامها در جغرافیای تاریخی ایران»، پژوهشهای تاریخی ایران و اسلام، شماره دوازدهم،21-50.
9. بهشتینژاد، سید محمدعلی (1388)، مسجد و محله لنبان، انتشارات فرهنگ و مردم، اصفهان.
10. پارسی، فرامرز وکاوه منصوری و نگار بدری (۱۳۹۰)، «بررسي نظام اجتماعي در ساختار شهرهاي ايران و تبیین جایگاه محلات به مثابۀ نظام اجتماعی شکلدهنده به شهر قاجاری» اولین همایش ملی معماری و شهرسازی اسلامی، دانشگاه هنر اسلامی تبریز، تبریز، 969-994.
11. تحویلدار، حسین بن محمد ابراهیم (1342)، جغرافیای اصفهان: جغرافیای طبیعی و انسانی و آمار اصناف شهر، تدوين منوچهر ستوده، چاپخانه دانشگاه تهران، تهران.
12. ثقهالاسلامی، عمیدالاسلام و بهناز امینزاده (1392) “بررسی تطبیقی مفهوم و اصول به کار رفته در محله ایرانی و واحد همســایگی غربی.” هویت شهر، شماره سیزدهم، سال هفتم، 31-44.
13. جناب، سیدعلی (1393)، احصائیه خانهها و محلات اصفهان، تدوين رضوان پورعصار، سازمان فرهنگي تفريحي شهرداري اصفهان، اصفهان.
14. جناب، میرسیدعلی (1386) آثار و ابنیه تاریخی اصفهان، تدوين رضوان پورعصار، سازمان فذهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، اصفهان.
15. جناب، میرسیدعلی و ژان شاردن (1376) الاصفهان، تدوين محمدرضا ریاضی، سازمان میراث فرهنگی، تهران.
16. حموی، یاقوت بن عبدالله (1380)، معجم البلدان، تدوين اصغر مهرپرور و محمد جوزی، ترجمه علینقی منزوی، جلد 1، 2 جلد، سازمان میراث فرهنگی کشور(پژوهشگاه)، تهران.
17. رجائی، عبدالمهدی و محمدعلی چلونگر و مرتضی نورائی (1390)، «تاریخنگاری محلی عصر قاجار ومولفههای آن» مطالعات اسلامی؛ تاریخ و فرهنگ، 29-52، بهار و تابستان.
18. رفیعی مهرآبادی، ابوالقاسم (1352) آثار ملی اصفهان، انجمن آثار ملی، تهران.
19. سالاری پور, علیاکبر, حمیدرضا رمضانی, نادر زالی, و مریم صفای کارپور(1397)«بررسی کیفیت روابط همسایگی درون محله ایرانی اسلامی و نقش آن در دلبستگی به مکان مطالعۀ موردی: محلۀ ساغریسازان شهر رشت.» مطالعات شهر ایرانی اسلامی، شماره 34، 35-88.
20. سرائی، محمدحسین و فریبا بهرامی و شیرین مهرهکش (1391)، «مولفههای هویت بخش محلههای تاریخی شهر، بافت پیرامون مسجد جامع شهر اصفهان» مطالعات شهر ایرانی اسلامی، شماره هشتم، 27-36.
21. سروش، مهرنوش (1385)، «بازاندیشی در شیوۀ فهم تاریخ معماری»، گلستان هنر، شماره ششم، 76-80.
22. سند127/1 (24 ربیع الثانی 1339ه.ق.)، «دکاکین بازار بیدآباد»، اسناد موقوفات اصفهان، اصفهان، دفتر اول.
23. سند 233638/297 (1316)، «صورت اسامی مسابقههای رسمی ورزشی و زورخانهها و بنگاههای ورزشی اصفهان در سال تحصیلی 1316-1317ش»، آرشیو اسناد ملی ایران.
24. شعله، مهسا (1385)، «دروازههای قدیم در خاطره جمعی شهر معاصر ریشهیابی رشتههای خاطرهای»، هنرهای زیبا، شماره 27، 17-26، پاییز.
25. شفقی، سیروس (1381)، جغرافیای اصفهان، دانشگاه اصفهان، اصفهان.
26. شیعه، اسماعیل (1393)، مقدمهای بر مبانی برنامهریزی شهری، انتشارات دانشگاه علم و صنعت، تهران.
27. قبادیانی، ناصرخسرو (1384)، سفرنامه ناصرخسرو قبادياني به انضمام روشنايي نامه و سعادت نامه، انتشارات اساطیر، تهران.
28. قزوینی، زکریابن محمد (1373)، آثارالبلادواخبار العباد، ترجمه میرزا جهانگیر قاجارانتشارات امیرکبیر، تهران.
29. کاشانیجو، خشایار و الیناز فتحالعلومی(1394)، «بازشناسی نقش محــلات در شــهرهای ایرانی ـ اسـلـامی» همایش ملــی معماری و شهرسازی ایرانی ـ اســلامی، دانشگاه پیام نور اســتان گیلان، مرکز رشت، بهار.
30. کلانتری خلیل آباد، حسین و مهدی حقی و محسن دادخواه(1393)، «مولفههای اجتماعی الگوی شهرســازی ایرانی و اسلامی»، نقشجهان، شماره اول، دوره چهارم، 17-26.
31. مافروخی، فضلبنسعده (1385)، محاسن اصفهان، تدوين عباس اقبالآشتیانی، سازمان فرهنگیتفریحی شهرداری، اصفهان.
32. مبارکهای، سیدعلی (1360)، نورالنور فی کشف احوال بنت موسی ابن جعفر، کتابفروشی کمالی، اصفهان.
33. محمدی, جمال, و سیدرضا آزاده(1397) «مقایسه تطبیقی محلههای نوساز و قدیمی اصفهان از نظر میزان انطباقپذیری با شاخصهای ایرانی-اسلامی(مطالعه موردی:محله جویباره و شهرک نگین).» مطالعات شهر ایرانی اسلامی، شماره 34، 23-34.
34. مردانی، سیده زهرا (1394)، «طبقهبندی آراء متفکران مطالعات شــهر اسلامی»، باغ نظر، شماره 35، سال دوازدهم، 65-74.
35. مهدوی، سید مصلحالدین (1387)، اعلام اصفهان، تدوين غلامرضا نصراللهی، جلد دوم، سازمان فرهنگي تفريحي شهرداري اصفهان، اصفهان.
36. موقر، حمیدرضا و احسان رنجبر و محمدرضا پورجعفر(1394)، «بازشناسی مفهوم محله در شــهرهای کویری ایران؛ نمونه مطالعاتی: محلههای شهرنایین»، مطالعات معماری ایران، شماره هشتم، 35-56.
37. نصیری، محمدرضا (1384)، اثرآفرینان-زندگینامۀ نام آوران فرهنگی ایران(از آغاز تا سال 1300 هجری شمسی، تدوين حسین محدثزاده, مینا احمدیان و حبیبالله عباسی، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، تهران.
38. هولتسر، ارنست (1355)، ایران در یکصد و سیزده سال پیش، تدوين محمد عاصمی، وزارت فرهنگ وهنر(مرکز مردم شناسی ایران)، تهران.
39. وزیری، احمدعلیخان(1385)، جغرافیای کرمان به ضمیمه رساله دهات کرمان، تدوين محمد ابراهیم باستانی پاریزی، نشرعلم، تهران.
40. Arigoni, Danielle (2001), Affordable housing and smart growth making the connection, Washington D.C., National Neighborhood Coalition .
41. Sauer, Carlo (2009) "forward to historical geography" Annals of the association of American geographers, 31, 1-24.
Recognition of the area and elements of Isfahan's Lonban neighborhood in the Qajar period
Mahsa Payedar
M.Sc. in Iranian Architecture Studies, Isfahan Art University, Isfahan
ma.p.paydar@gmail.com
Mohsen Afshary*(corresponding Author)
m.afshary@aui.ac.ir
Abstract:
Life in the traditional cities of Iran until the end of the Qajar period was organized in the form of a neighborhood, which suffered a physical and functional rupture following the urban development of the Pahlavi period. Over time, changing the lifestyle and accelerating its process caused semantic changes, isolation and destruction of neighborhood structures from the collective memory of citizens. Since the neighborhood is the bedrock of current life in the old city and the most important residential scale, it is important to study its structure and key elements. However, not much research has been done on the structure of neighborhoods in Isfahan during the Qajar period and in order to identify each neighborhood from the perspective of architectural history studies. In this regard, Lonban neighborhood, which is one of the oldest and largest neighborhoods in Isfahan and located in the western part of the city will be studied in the mentioned period. The purpose of this recognition is to examine and map the historical background of one of the most important historical cities of Iran. The present research has been done by historical-interpretive method and using valid written historical sources. Historical data from which the existence of the neighborhood originated or was important to local people were compiled and extracted as key components from various sources, including maps, travelogues, historiographies, etc., and with different perspectives on the five categories of natural, historical, economic and occupational, demographic, and physical characteristics were explained. Finally, using the studies and matching with Seyyed Reza Khan's map, the area of this neighborhood in the city of Qajar period was redrawn and the key elements in this neighborhood were identified and their positioning was done. These studies are not only valuable in terms of urban historiography, but as a structure derived from human behaviors and activities over a long period of time and in accordance with their natural environment, it is essential for the process of improving the quality of today's cities.
Keywords: Recognition, Neighborhood, Lonban, Isfahan, Qajar period.
[1] -به نقل ازاسناد موقوفات اصفهان،ج1، 1388، 322.