-
حرية الوصول المقاله
1 - تحليل تعاريف نقیضه
محمدرضا صدرياننقضیه و نقیضهگوئی از دیرباز در ادبیات کهن فارسی به دو صورت جدّ و هزل وجود داشته است. نقیضهگویی در ادب فارسی به نظم محدود نبوده و در نثر هم استفاده میشده است. در ادبیات انگلیسی نزدیکترین واژه به نقیضه، پارودی میباشد. پارودی در ادبیات اروپا به شکلهای مختلف استفاد أکثرنقضیه و نقیضهگوئی از دیرباز در ادبیات کهن فارسی به دو صورت جدّ و هزل وجود داشته است. نقیضهگویی در ادب فارسی به نظم محدود نبوده و در نثر هم استفاده میشده است. در ادبیات انگلیسی نزدیکترین واژه به نقیضه، پارودی میباشد. پارودی در ادبیات اروپا به شکلهای مختلف استفاده شده ولی تعاریف متفاوت معاصر آن، بیانگر نبود تعریفی مورد قبول همگان از این نوع ادبی است. با تاکید بر نظریه گفتگویی باختین و با توجه به دیدگاههای ژنت و بارت، این مقاله تعریفی دیگر از پارودی در ادبیات انگلیس ارائه میکند که میتواند مثالهای بیشتری از استفاده آن را در بر بگیرد. بر این اساس میتوان پارودی را چنین تعریف کرد: پارودي تقليد يا تغيير شكل عامدانة محصولي فرهنگي-اجتماعي (شامل انواع متون ادبی و غير ادبی و گفتار در معنای بسيار گستردة باختينی آن) است كه با ديدگاهي دست كم سرگرم كننده، نه لزوماً تمسخرآميز، موضوع اصلي خود را باز آفرينی ميکند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
2 - تقابلهای دوگانه و کارکرد آنها در متن با تأکید بر تقابل نور و ظلمت در آثار فارسی شیخ اشراق
مریم رامیننیاتقابلهای دوگانه، اصطلاح کلیدی در نظام زبانشناسی سوسور، ساخت گرایی، شالوده شکنی و مکتب باختین است که در فهم معنا و نظام تفکر انسان، نقش بنیادینی ایفا میکند. همگی این مکتبها در پذیرش تقابلها به عنوان عامل اساسی شکل دهنده در نظامهای گوناگون زندگی بشری رویکرد مشابهی د أکثرتقابلهای دوگانه، اصطلاح کلیدی در نظام زبانشناسی سوسور، ساخت گرایی، شالوده شکنی و مکتب باختین است که در فهم معنا و نظام تفکر انسان، نقش بنیادینی ایفا میکند. همگی این مکتبها در پذیرش تقابلها به عنوان عامل اساسی شکل دهنده در نظامهای گوناگون زندگی بشری رویکرد مشابهی دارند؛ لیکن در تفسیر نحوۀ تعامل دو جانب یک تقابل، دیدگاههای متفاوتی دارند. صرف نظر از پیامدهای چگونگی تفسیر تقابلهای دوگانه در زمینههای گوناگون فلسفی، اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و...، آنچه مهم مینماید، تفاوت در نگرش و خوانش متن ادبی است که هر یک از آن مکتبها و نظریهها بر اساس تفسیر خود از تقابلها، به دست میدهند. این نوشتار میکوشد مفهوم و چگونگی تفسیر تقابلها در ساختگرایی، شالوده شکنی و مکتب باختین را بکاود؛ آنگاه برای نشان دادن چگونگی عملکرد و تفسیر تقابلها، تقابل نور و ظلمت در آثار سهروردی، شیخ اشراق، بررسی شده است. نتایج بررسی نشان میدهد که نگرش آفرینندۀ متن ادبی و خوانش متن بر اساس آرای این نظریهها به تقابلهای دوگانه، به بازتولید متنهای متفاوت میانجامد که بر اساس رویکرد تک آوایانه یا چندمنظری نویسنده، متن اثر وجوه متفاوتی به خود میگیرد. همچنان که در مصنفات شیخ، تقابلها به مانند فرجامی که ساختارگرایی به تقابلها میدهد، کیفیت برتریجویانه یا وحدتبخش دارند(1). تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
3 - نقدِ نظریهزدگی: کاربست نادرست نظریهها با تأکید بر مقالات مربوط به آراء باختین
عیسی امنخانيپژوهش هایی که بر پایۀ یکی از نظریه های ادبی (فرمالیسم، ساختارگرایی، روایتشناسی، شالودهشکنی و...) صورت گرفته، با اقبال فراوانی از سوی پژوهشگران و جامعۀ دانشگاهی روبه رو شده است. این رشد تصاعدی، منتقدانی نیز داشته و دارد. هر یک از آنان به دلایلی، پذیرش و کاربست بی چون و أکثرپژوهش هایی که بر پایۀ یکی از نظریه های ادبی (فرمالیسم، ساختارگرایی، روایتشناسی، شالودهشکنی و...) صورت گرفته، با اقبال فراوانی از سوی پژوهشگران و جامعۀ دانشگاهی روبه رو شده است. این رشد تصاعدی، منتقدانی نیز داشته و دارد. هر یک از آنان به دلایلی، پذیرش و کاربست بی چون و چرای این نظریه ها را نادرست دانسته، خواستار نگاهی انتقادی و آسیب شناسانه به این نظریهها همچنین مقالات و کتاب هایی هستند که بر پایۀ آنها انتشار یافته اند. مقالۀ حاضر نیز نگاهی انتقادی و آسیب شناسانه دارد به پژوهش هایی (مقالات) که بر اساس آرا و آثار «میخائیل باختین» (منطق مکالمه و بینامتنیت) نوشته و منتشر شده است. نتیجۀ این بررسی نشان می دهد که عمدۀ این مقالات ضعف-های اساسی و متعددی دارد که اصلی ترین آنها عبارتند از: بی توجهی به بسترها و پیشفرضهایی که این نظریه ها در آن بالیده اند، انتخاب نادرست نظریه ها (بینامتنیت به جای ساختارگرایی، بینامتنیت به جای نقد منابع، منطق مکالمه به جای تبارشناسی)، ساده سازی، تصادفی بودن ارتباط نظریه و متن، برخورد ارزش مدارانه و نادیده گرفتن واقعیت ها. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
4 - گفت وگوي تمدنها: زمينههاي عيني و سرمشقهاي نظري
محمود علیپوردر اين مقاله تلاش شده است با تمسك به تنوعات فلسفه سياسي مدرن، الگوهايي كه هر يك به نحوي مستعد پذيرش ايده گفتوگوي تمدنها هستند، طبقهبندي شوند. اين الگوها در قالب سه دسته نظريه «ليبرالي مصلحت جويانه»، «ليبرالي متكي بر پيوند اخلاقي» و «غيرليبرالي متكي بر همبستگي سياسي» أکثردر اين مقاله تلاش شده است با تمسك به تنوعات فلسفه سياسي مدرن، الگوهايي كه هر يك به نحوي مستعد پذيرش ايده گفتوگوي تمدنها هستند، طبقهبندي شوند. اين الگوها در قالب سه دسته نظريه «ليبرالي مصلحت جويانه»، «ليبرالي متكي بر پيوند اخلاقي» و «غيرليبرالي متكي بر همبستگي سياسي» قابل طرح هستند. هابرماس، گادامر، باختين و فيلسوفان اجتماعگرا نظريهپردازاني هستند كه ميتوانند ذيل اين تقسيمبنديها مورد مطالعه قرار گيرند. بخش دوم مقاله به بررسي الگوهاي پديد آمده در عرصه ارتباطات طي سه دهه پاياني قرن بيستم و توصيف مختصر ويژگيهاي هر يك اختصاص دارد. نظم پارادايمي نخست عمدتاً دربرگيرنده يك الگوي نقاد به نظم سرمايهدارانه در عرصه جهاني است، الگوي پارادايمي دوم به روايت هابرماس از ارتباط قرابت بيشتر دارد و الگوي سوم به مباني نظري اجتماعگرايان نزديك ميشود. بخش سوم مقاله در پي آن است كه به اعتبار نظريهها و سرمشقهاي مطرح شده به وجوه عمده فلسفي و سياسي كه ايده گفتوگوي تمدنها را به نظريه علمي نزديك ميكند، بپردازد. بر اين اساس ميتـوان پيوندهاي بيشتري ميان انديشههاي «اجتماعگرا» و ايده «گفتوگوي تمدنها» برقرار كرد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
5 - تحلیل تداوم سازهها و ساختارهای سیاست ایران شهری در اندرزنامههای ایرانی و اسلامی (مطالعه موردی: عهد اردشیر و سیاستنامه خواجه نظامالملک طوسی)
محدثه جزائی روح الله اسلامیسنت اندرزنامهنویسی از سنتهای دیرپای ایرانی است که درباره تداوم این سنت در ایرانِ اسلامی نمیتوان تردید نمود. در این نوشتار به منظور کشف سازهها و ساختارهای تداوم سیاست ایران شهری، «عهد اردشیر» به عنوان نماینده اندرزنامههای ایران باستان و «سیر الملوک» یا «سیاستنامه» خ أکثرسنت اندرزنامهنویسی از سنتهای دیرپای ایرانی است که درباره تداوم این سنت در ایرانِ اسلامی نمیتوان تردید نمود. در این نوشتار به منظور کشف سازهها و ساختارهای تداوم سیاست ایران شهری، «عهد اردشیر» به عنوان نماینده اندرزنامههای ایران باستان و «سیر الملوک» یا «سیاستنامه» خواجه نظام الملک به عنوان اندرزنامه شاخصِ ایرانی- اسلامی با استفاده از روش بینامتنیت مورد بازخوانی قرار گرفته است. بینامتنیت مدعی است که هر متنی از گذشته و اکنون جدا نیست و نمیتوان به متن به عنوان یک نظام بسته و خودبسنده نگریست. هر نوشته حامل مفاهیمی از گذشته و تحت تأثیر فهم اکنون خواننده است. بر این اساس گفتهها همگی مکالمه بنیاد بوده، معنا و منطقشان وابسته به آنچه پیشتر گفته شده و نیز نحوه دریافت آتی آنها از سوی دیگران خواهد بود. در حقیقت متون بازتاب دهنده واقعیتهای سیاسی- اجتماعی دوران خود هستند که به گونهای گفت وگومند یا خودگومند در نوشتهها منعکس میشوند. نویسندگان پس از توضیح نظریه بینامتنیت و با استفاده از این روش میکوشند تا نشان دهند که سازههایی همچون کیفیت حکمرانی و تأکید بر جنبه فرهمند شاه، پیوستگی دین و سیاست، اهمیت نهاد وزارت، گماشتن جاسوس و همچنین ساختارهایی چون سیاست متافیزیکی، ساخت استبدادی و پدرسالار حکومت از یکسو بر وجود رابطه بینامتنی بین این دو متن تأکید می کند و از سوی دیگر امکان تداوم اندرزنامه نویسی را توجیه پذیر می سازد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
6 - بررسی نقش کودکان و صداهای آنان در بهبود و اصلاح برنامهها و سیاستهای آموزشی
امین ایزدپناههدف این مقاله بررسی نقش و ارزش صداهای کودکان در اصلاح روندهای جاری خرد و کلان نظام آموزش و پرورش است. این پژوهش از نظر روش شناسی نوعی کاوشگری فلسفی انتقادی است. از جمله اهداف این روش پژوهشی، فهم و بهبود عمل تربیتی و تدارک گزینه های بدیل است. سه پرسش اساسی این پژوهش عبار أکثرهدف این مقاله بررسی نقش و ارزش صداهای کودکان در اصلاح روندهای جاری خرد و کلان نظام آموزش و پرورش است. این پژوهش از نظر روش شناسی نوعی کاوشگری فلسفی انتقادی است. از جمله اهداف این روش پژوهشی، فهم و بهبود عمل تربیتی و تدارک گزینه های بدیل است. سه پرسش اساسی این پژوهش عبارتند از: 1. چرا صداهای کودکان به طور تاریخی اغلب نادیده انگاشته شده و جای چندانی در امور مرتبط با زندگی خود آنها نداشته است؟ 2. چرا صدای کودکان را در امور مرتبط با زندگی آنها، از جمله تعلیم و تربیت، باید شنید و مبنای عمل قرار داد؟ 3. چگونه می توان صدا(ها)ی کودکان را از حاشیه خارج کرد و آنها را در فرآیندهای خرد و کلان آموزشی، با هدف اصلاح این برنامه ها به مشارکت گرفت؟ بنابر یافته های اصلی این پژوهش، نفی کودکی و ارزش های آن، تلقی نقصان محور از کودک و دوران کودکی، و اختلالِ تعریف بزرگسالان از کودکی، از جمله دلایل این نادیدهگیری تاریخی صدای کودکان هستند. بازنگری انتقادی نظری در رویکردهای بزرگسال گرا به کودکی، ردّ انگاره جهانشمول از کودک و کودکی و پذیرش تکثر و تنوع شکل های کودکی و صداهای کودکان برحسب زیست جهان و اقلیم های فرهنگی متفاوت کودکان، در کنار درک برخورداری کودکان از حقوقی برابر با دیگر افراد جامعه زمینهساز ضرورت رجوع به صدای کودکان به شمار می روند. گفتگو با کودکان و پژوهش با کودکان، به عنوان دو راهبرد اساسی برای شنیدن و بازنمایی صدای کودکان در اصلاح برنامه ها و سیاست های آموزشی پیشنهاد شده اند. این دو راهبرد می توانند امکان دستیابی به دانشی بدیع و دسته اول از کودکان و امور مرتبط با زندگی را برای ما فراهم سازند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
7 - تحلیل تطبیقی رمان «وداع با اسلحه» و «در شعلههای آب» بر اساس نظریۀ دوسویگی باختین
فهیمه شفیعی زهرا قرقی هنگامه آشوریدوسویگی، بخشی از نظریۀ چندصدایی «باختین» است که در آن صدای نویسنده به موازات صدای شخصیتها اهمیت دارد و با فنون مختلف در متن بازتاب مییابد. پژوهش حاضر که مبتنی بر روش توصیفی- تحلیلی است، دو رمان «وداع با اسلحه» نوشتۀ ارنست همینگوی و «در شعلههای آب» نوشتۀ مرتضی مردیها أکثردوسویگی، بخشی از نظریۀ چندصدایی «باختین» است که در آن صدای نویسنده به موازات صدای شخصیتها اهمیت دارد و با فنون مختلف در متن بازتاب مییابد. پژوهش حاضر که مبتنی بر روش توصیفی- تحلیلی است، دو رمان «وداع با اسلحه» نوشتۀ ارنست همینگوی و «در شعلههای آب» نوشتۀ مرتضی مردیها را به صورت تطبیقی تحلیل می¬کند. هدف از این پژوهش، پاسخ به این پرسش بنیادی است که دو نویسندۀ ایرانی و آمریکایی بر مبنای نظریۀ باختین از چه فنونی برای القای صدای خود در متن استفاده کردهاند. یافتههای پژوهش نشان میدهد که در بخش سبکبرداری، نویسندۀ هر دو رمان از فن نامگذاری شخصیتها، همسویی خود را با نیت شخصیتها نشان میدهند، با این تفاوت که شخصیتها در رمان «در شعلههای آب»، تیپیک هستند و شیوۀ نامگذاری آنها نیز بر همین اساس است. در بخش نقیضه در رمان «وداع با اسلحه»، گفتمان و رفتار شخصیت کاترین و همچنین صدای بیتفاوت راوی نسبت به جنگ، تداعیگر نوعی نقیضه است. در رمان «در شعلههای آب»، صدای بیتفاوت آهنج نسبت به جنگ سویه دیگر صدای مقدس و جدی جنگ است. گفتمان شفاهی در رمان «وداع با اسلحه» به صورت گفتمان ارتش و گفتمان مذهب و در رمان «در شعلههای آب»، گفتمان ستون پنجم، سپاه و ارتش بر متن احاطه دارند. تفاصيل المقالة