-
حرية الوصول المقاله
1 - تحليل موضوعات غنایی در منظومۀ حماسی بهمننامه
علی اصغر باباصفری کوروش منوچهریگونههای ادبی از لحاظ محتوا به ادب حماسی، غنایی، تعلیمی و نمایشی دستهبندی شده است. این گونهها با یکدیگر تداخل دارند. به دیگر سخن، یک اثر غنایی ممکن است دارای بخشهای حماسی باشد و در یک اثر حماسی میتوان نشانههایی از شعر تعلیمی یا غنایی دید. که حضور عناصری از یک گونۀ أکثرگونههای ادبی از لحاظ محتوا به ادب حماسی، غنایی، تعلیمی و نمایشی دستهبندی شده است. این گونهها با یکدیگر تداخل دارند. به دیگر سخن، یک اثر غنایی ممکن است دارای بخشهای حماسی باشد و در یک اثر حماسی میتوان نشانههایی از شعر تعلیمی یا غنایی دید. که حضور عناصری از یک گونۀ ادبی در گونهای دیگر، گاه موجب تنوع و افزایش جذابیت اثر است و گاهی گسیختگی لحن و زبان اثر را سبب میشود. بهمننامـه (ق 5-6) اثر ایرانشاه بن ابیالخیر یکی از منظومـههای حماسـی است که تهی از جنبههای غنایـی نیست. در این مقاله، بررسی موضوعات غنایی و هماهنگی یا عدم تناسب آنها با متن حماسی مدّ نظر بوده است؛ زیرا دو گونۀ ادب حماسی و ادب غنایی با یگدیگر تفاوت دارند. در این مقاله موضوعات غنایی موجود در این منظومه، استخراج و دستهبندی شده که حاصل آن شناسایی دوازده موضوع غنایـی از جمله: اعتذار، سوگند، نیایش، مرثیه، مدح، شکواییه، مفاخره، هجـو و ... است. در این موضوعـات غنایی، لحن حماسی و قدمت زبـان رعایت شده است. حضور موضوع غنایـی موجب گسست در لحن حماسی نبوده و این اثر دارای وحدت لحن است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
2 - بررسی فضائل و رذائل اخلاقی در بهمن نامه بر مبنای آیین زرتشتی
پریسا داوری سعید محمدی کیشیکی از موضوعات قابل بررسی در شاهنامه و آثار حماسی ملی دیگر اخلاق است. بهمننامة حکیم ایرانشاه ابن ابی الخیر یکی از معروفترین آثار حماسی بعد از شاهنامه، روایت پادشاهی بهمن و کینخواهی او از خاندان رستم برای انتقام خون اسفندیار است که پر است از رذائل و فضائل اخلاقی. هرچند أکثریکی از موضوعات قابل بررسی در شاهنامه و آثار حماسی ملی دیگر اخلاق است. بهمننامة حکیم ایرانشاه ابن ابی الخیر یکی از معروفترین آثار حماسی بعد از شاهنامه، روایت پادشاهی بهمن و کینخواهی او از خاندان رستم برای انتقام خون اسفندیار است که پر است از رذائل و فضائل اخلاقی. هرچند در همۀ ادیان به بایستهها و نابایستههای اخلاقی پرداختهاند ولی از آنجا که بهمننامه به بعد از ظهور زردشت مربوط است و خانوادۀ لهراسب از خدمتگزاران آیین زردشتیاند به نظر میرسد گویندۀ این حماسه در بیان نکات اخلاقی داستان از مبانی اخلاقی آیین زرتشتی بیش از اخلاق اسلامی تاًثیر گرفته است. این مقاله سعی دارد بهمننامه را با این دید به روش توصیفی - تحلیلی بررسی کند. نیایش خداوند، بخشش، وفای به پیمان و... جزء فضائل و کینهورزی، بدعهدی، ظلم، دروغ و خشم از رذائل اخلاقی مشخص در این کتابند که هریک مصادیق بسیاری در این اثر دارند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
3 - ابهام در چگونگی انتقال قدرت از گشتاسب به بهمن
مصطفی سعادت«گشتاسب» پادشاه کیانی شرط واگذاری قدرت به فرزندش «اسفندیار» را دستگیری «رستم» اعلام میکند. رستم در نبردی اسفندیار را میکشد. اسفندیار پیش از مردن سرپرستی پسرش «بهمن» را به رستم میسپارد تا به او آداب شاهی و رزم و بزم بیاموزد. مدتی بعد، بهمن نزد نیایش باز میگردد و گشتا أکثر«گشتاسب» پادشاه کیانی شرط واگذاری قدرت به فرزندش «اسفندیار» را دستگیری «رستم» اعلام میکند. رستم در نبردی اسفندیار را میکشد. اسفندیار پیش از مردن سرپرستی پسرش «بهمن» را به رستم میسپارد تا به او آداب شاهی و رزم و بزم بیاموزد. مدتی بعد، بهمن نزد نیایش باز میگردد و گشتاسب در چنین زمانی، وزیرش «جاماسب» را فرا میخواند و به او میگوید که قصد دارد از شاهی کنارهگیری کند و آنگاه میمیرد. هدف از نوشته حاضر بررسی چگونگی انتقال قدرت از گشتاسب به بهمن میباشد. در این مقاله با بررسی اتفاقاتی که پس از کشته شدن اسفندیار رخ میدهد و در منابع مختلف به ثبت رسیده، نشان داده شده که گشتاسب در یک خیزش عمومی که از درون خاندان شاهی و به رهبری بهمن شروع شده بوده از شاهی برکنار شده است. برای شاهان ساسانی که نسب خود را به بهمن کیانی میرساندند و حکومتشان به طور گسترده از دین زرتشت حمایت میکرده و همچنین پیشوایان دینی نیز از آنان حمایت میکردند، خوشایند نبوده است که مردم سرگذشت کودتای علیه گشتاسب را بخوانند. به همین خاطر به طور آگاهانهای سعی کردهاند که انتقال قدرت را مسالمتآمیز نشان دهند. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
4 - پيشينه¬هاي سهروردي در قول به اعتباريت وجود
محمود هدايت افزا زينب بوستانيسهروردي در آثار برجسته خويش، با صراحت تام، به «اعتباريت وجود» رأي داده است. او که بدرستي از آثار فارابي و ابن سينا، «عروض خارجي وجود بر ماهيت» را نتيجه گرفته بود، ضمن نقد برخي عبارات سينوي، دلايل متعددي بر ديدگاه خويش اقامه کرده است؛ اما برخي اساتيد معاصر در مقام تحليل أکثرسهروردي در آثار برجسته خويش، با صراحت تام، به «اعتباريت وجود» رأي داده است. او که بدرستي از آثار فارابي و ابن سينا، «عروض خارجي وجود بر ماهيت» را نتيجه گرفته بود، ضمن نقد برخي عبارات سينوي، دلايل متعددي بر ديدگاه خويش اقامه کرده است؛ اما برخي اساتيد معاصر در مقام تحليل عملکرد سهروردي، از پيشينه هاي وي در قول به «اعتباريت وجود» غفلت ورزيده و او را نخستين قائل به «اعتباريت وجود» دانسته اند. در پژوهش پيشرو، پس از گزارش اجمالي از دعاوي فارابي و ابن سينا در باب رابطة وجود و ماهيت در اشياء امکاني، موضع نقادانه سهروردي در قبال آنان تشريح گرديده و آنگاه سه پيشينه براي باور وي به «اعتباريت وجود» بيان شده است. پيشينه هاي پنهان سهروردي در اين مسئله، برخي مطالب بهمنيار و عمر خيام است که بدون ذکر نامي از آن دو، در ضمن دلايل اعتباريت وجود گنجانده شده و پيشينة آشکار او، متني به نقل از ابن سهلان ساوي در المشارع و المطارحات است. از آنجا که بخش فلسفة کتاب حکيم ساوي در دسترس نيست، بنحو دقيق نميتوان در باب کم و کيف تأثرات سهروردي از متفکران مذکور قضاوت نمود؛ اما بنابر مستندات موجود، اقتباسهاي متعدد سهروردي از آثار بهمنيار در ابطال «عينيت خارجي وجود»، امري ترديدناپذير است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
5 - سرچشمههاي انديشه بهمن يا صادر اول شيخاشراق
ناديا مفتوني مرتضي درودي جوانآراء شيخاشراق را در انديشههاي ايران باستان ميتوان جست. يکي از اين آراء، اعتقاد به بهمن يا صادر اول است. نوشتار حاضر با روش تحليل محتوا، در پي احصاء و تحليل ميزان آثار مستقيم و غيرمستقيم بهمن که در باور مزديسنان برترين فروزة اهورامزدا بشمار ميرود، در آثار شيخاشراق است أکثرآراء شيخاشراق را در انديشههاي ايران باستان ميتوان جست. يکي از اين آراء، اعتقاد به بهمن يا صادر اول است. نوشتار حاضر با روش تحليل محتوا، در پي احصاء و تحليل ميزان آثار مستقيم و غيرمستقيم بهمن که در باور مزديسنان برترين فروزة اهورامزدا بشمار ميرود، در آثار شيخاشراق است. پس از استقراء ويژگيهاي عمومي و اختصاصي بهمن با رجوع به منابع مزدايي همچون اوستا و بندهش، به جستجوي اين ويژگيها در آثار سهروردي پرداختيم. با کاوش در تمامي آثار شيخاشراق، همة مواردي را که ضمن آنها بصراحت از امشاسپند بهمن ياد شده و نيز تمامي مواردي که ويژگيهاي عمومي و اختصاصي آن را دربردارند، استخراج و شمارش کرديم و پس از محاسبة ميزان فراواني و بسامد ويژگيها و نشانههاي موجود، به تحليل محتوايي و مفهومي آنها پرداختيم. در اين پژوهش، نتايجي همچون مشخص شدن تعداد اشارات مستقيم به امشاسپند بهمن، ذکر بهمن بعنوان صادر اول يا عقل اول و سرسلسلة عقول طولي برخلاف ساير امشاسپندان با نظر به کارکرد ربالنوعي آنها، اجتماع قويترين نشانههاي حضور بهمن در متون فارسي و در ضمن يادکرد از قهرمانان اساطيري ايراني و موارد ديگر بدست آمد. در اين ميان، بيشترين بسامد در بين خصوصيات عمومي و اختصاصي بهمن يا صادر اول به ويژگي پيوند با ساير امشاسپندان مربوط است؛ زيرا همة نشانههاي امشاسپند بهمن از اين خصوصيت برخوردارند. نتيجه اين خصوصيت، همراهي همة نشانههاي امشاسپند با يكديگر و نيز سامانمندي در بين آنهاست كه اين يافته خود دليلي بر تأييد مسئله محوري اين تحقيق مبني بر توجه ويژه به معاني و كاركردهاي امشاسپندان بنظر ميرسد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
6 - مفهومشناسی و جایگاه «بهمن» در متون اوستایی و پهلوی بمثابه صادر اول در حکمت اشراقی
حسن بُلخاري قهي«اول ما خلق الله العقل» که در بسیاری متون اسلامی ذکر گردیده و توسط حکمای بزرگی چون شیخاشراق و ملاصدرا (در شرح اصول کافی) مورد استناد و تأکید قرار گرفته، روایت مشهوری در متن احادیث اسلامی است و از آن روشنتر، «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْعَقْلَ وَ هُوَ أَوَّلُ أکثر«اول ما خلق الله العقل» که در بسیاری متون اسلامی ذکر گردیده و توسط حکمای بزرگی چون شیخاشراق و ملاصدرا (در شرح اصول کافی) مورد استناد و تأکید قرار گرفته، روایت مشهوری در متن احادیث اسلامی است و از آن روشنتر، «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْعَقْلَ وَ هُوَ أَوَّلُ خَلْقٍ مِنَ الرُّوحَانِيِّينَ». این معنا با رجوع و تطبیق با جایگاه عقل در حکمت یونانی که معادل وجود است، اهمیّت و جايگاه عظیمتری نیز مييابد. شیخاشراق بعنوان صدرالحکماء اشراقی چنانكه در رسالة فيحقيقةالعشق (ص268) تصريح كرده، به این روایت مشهور وقوف داشته است. حال پرسش مقاله حاضر اينست كه با توجه به اين تصريح و نيز نصِّ صریح شیخاشراق در حکمةالاشراق که خود را احیاگر حکمت ایران باستان نامیده (یا دستکم یکی از منابع اصلی حکمت خود را حکمت فهلویون دانسته) چگونه میتوان ردپای این بهره گرفتن از حکمت ایران باستان را در اندیشة او نشان داد؟ یکی از مهمترین حلقههای واسط میان حکمت او و حکمت ایرانیان، رجوع شیخ به جایگاه امشاسپندانی چون بهمن یا اردیبهشت در متون اوستایی و پهلوی و قرار دادن آنها بعنوان ارکان نظام نوری و وجودی در حکمت خویش است. در این میان، او بنا به قاعدة «الواحد لایصدر منه الا الواحد»، صادر اول از حضرت نورالانوار را نور اقرب و بنا به حکمت ایرانیان باستان، بهمن خوانده است. اما چه نسبتی میان بهمن و صادر اول وجود دارد؟ بویژه اگر این صادر در اندیشة اسلامی، عقل باشد. این نوشتار با رویکردی تاریخی و تحلیلی به فلسفة انتخاب بهمن بعنوان صادر اول در اندیشة شیخاشراق پرداخته و بویژه بهمن را بعنوان ایزدِ خرد و دانایی، معادل عقل در احادیث اسلامی (بعنوان صادر اول) دانسته است که البته خود نشان از بینش و شناخت عمیق شیخ از حکمت ایران باستان دارد. تفاصيل المقالة