-
حرية الوصول المقاله
1 - سفرهای آیینی اسفندیار در شاهنامه
نسرین شکیبی ممتاز مریم حسینی«فرایند فردیت» با مرکزیت حجم قابل توجهی از کهن الگوهای یونگی، یگانگی دو لایة محوری از روان- خوداگاهی و ناخوداگاهی- را درقالب اعمالی نمادین و در طی سفری آیینی برای قهرمان میسر می سازد. در حقیقت، گذر از رویه های مختلف «سایه» و تلاش برای تعدیل نیروی بازدارندة آن، که ریشه د أکثر«فرایند فردیت» با مرکزیت حجم قابل توجهی از کهن الگوهای یونگی، یگانگی دو لایة محوری از روان- خوداگاهی و ناخوداگاهی- را درقالب اعمالی نمادین و در طی سفری آیینی برای قهرمان میسر می سازد. در حقیقت، گذر از رویه های مختلف «سایه» و تلاش برای تعدیل نیروی بازدارندة آن، که ریشه در ویژگی های روانی منفی قهرمان دارد، او را در مرحله ای نوین به دیدار «آنیما» مشرّف می سازد. بدین ترتیب، قهرمان با شناخت سویة مادینة روان خود، قابلیت چشمگیری در شناخت «پیر خردمند» که همان حقیقت مانای وجود اوست، پیدا می کند. شناخت جایگاه این پیر که خود یکی از کهن ترین سنخ های باستانی روان آدمی است و نیز عمل کردن به فرامین او، مسیر فردانیت قهرمان را به نتیجه ای می رساند که از ویژگی های روان شناختی مهمی برخوردار است. «تولد دوباره» که در حوزة نمادشناسی آیینی همان شناخت «خویشتن» و یگانگی با آن است، زندگی روانی قهرمان را در الگویی مشخص و پیشبرنده به هدف غایی خود می رساند. در واکاوی روایت زندگی اسفندیار که خود یکی از شخصیتهای محوری شاهنامة فردوسی است، با گذر از روساخت حماسی داستان می توان به ژرف ساختی روان شناختی دست یافت که گویای سیر قهرمان برای رسیدن به هدفی خاص از منظر فرایند شناخت خویشتن، یعنی سفر برای کشف فردانیت است. به این ترتیب، وی با گذر از «هفت خوان» که هفت مرحلة گذر از سایه تلقی می شود، به نجات خواهران از بند ارجاسب تورانی و نابودی او نایل شده و با موفقیت در چنین مراحلی، در سفر بعدی آمادگی مواجهه با رستم را به عنوان پیر خرد پیدا می کند. او در مراحل پایانی فرایند فردانیت خویش و با از دست دادن چشمان ظاهر، حقانیت پیر خردمند را دریافته و با مرگی آیینی، تولدی دوباره می یابد. نوزایی اسفندیار با سپردن فرزند خود، بهمن، به دست رستم جنبه های نمادین و آیینی خاصی دارد. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
2 - ميرزاده عشقي و مسئله تجدد
علي محمديدر عصر متلاطم و پر هيجان مشروطه ميرزاده عشقي از شاعران پرشور بود و اين بخت و اقبال را داشت تا به نوبه خود درباره تجدّد بينديشد. با اين حال در منظومه جهانبيني عشقي به گونهاي خاص ميتوان به تماشاي تمام جوانب پديده تجدد نشست. آنچه پيش و بيش از همه چيز در ساختار انديشه و أکثردر عصر متلاطم و پر هيجان مشروطه ميرزاده عشقي از شاعران پرشور بود و اين بخت و اقبال را داشت تا به نوبه خود درباره تجدّد بينديشد. با اين حال در منظومه جهانبيني عشقي به گونهاي خاص ميتوان به تماشاي تمام جوانب پديده تجدد نشست. آنچه پيش و بيش از همه چيز در ساختار انديشه و رويكرد عشقي به چشم ميخورد رويكرد متناقض و ناهمسان او به ابعاد تجدد است. تفكر عشقي در گرداب سياه و سفيد بيني مطلق، دائماً دست و پا ميزند، بنابراين، چنين تفكر تمامت خواه هم انباشته از پارادوكس خواهد بود. در جهانبيني عشقي عرصه براي خرد و منطق بسيار تنگ است؛ عرصهاي كه بيشتر نمايانگر تصوير تخريب، انقلابيگري و خونريزي است. عشقي آن قدر عصبي و آتشين مزاج است كه با ديدن يك مصداق به افراط ميگرايد و تمام انسانها را اعم از خوب و بد با يك چوب ميراند؛ به طور كلي رويكرد عشقي به انسان ايراني انباشته از تناقض و تضاد است. در اين مقاله مفهوم تجدّد در شعر عشقي بررسي ميشود. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
3 - تحلیل تحولات خانوادۀ ایرانی در منتخبی از رمانهای فارسی بر اساس نظریۀ تضاد
حمید رضایی ابراهیم ظاهری عبده وندتغییر و تحولات جامعه و به ویژه خانواده، بر اساس نظریه های مختلف از جمله نظریۀ تضاد بررسی و تبیین می شود. بر مبنای این نظریه، در جامعه و بین گروههای مختلف، نگرش ها و علائق متفاوت وجود دارد که از طریق قدرت، بینشان نظم ایجاد می شود و ثبات اجتماعی تأمین می گردد؛ اما توزیع أکثرتغییر و تحولات جامعه و به ویژه خانواده، بر اساس نظریه های مختلف از جمله نظریۀ تضاد بررسی و تبیین می شود. بر مبنای این نظریه، در جامعه و بین گروههای مختلف، نگرش ها و علائق متفاوت وجود دارد که از طریق قدرت، بینشان نظم ایجاد می شود و ثبات اجتماعی تأمین می گردد؛ اما توزیع نابرابر منابع، سرانجام سبب ایجاد کشمکش و تضاد بین آنان می شود. هدف این پژوهش نیز تفسیر و تحلیل تحولات خانوادۀ ایرانی در رمان های «تالار آیینه» از امیرحسن چهل تن، «سمفونی مردگان» از عباس معروفی و «نیمۀ غایب» از حسین سناپور بر اساس این نظریه و با روش توصیفی- تحلیلی است و به این پرسش ها پاسخ داده میشود: در دوره های مختلف چه عواملی موجب تضاد در خانواده های ایرانی شده است؟ تضاد بر اساس چه منافعی بوده است؟ گروه های زیر سلطه، برای رهایی خود از چه منابعی استفاده کرده اند؟ و این تضاد موجب چه تغییراتی در خانواده شده است؟ نتایج پژوهش نشان می دهد که ابتدا تضاد و تنش در خانواده های فرادست جامعه و سپس متوسط و بعد فرودست ایجاد شده است؛ این تضاد ها در اثر آشنایی با مدرنیته بوده و در آغاز، شخصیت پدر، نقش عاملیت را در این زمینه برعهده داشته است. اما در ادامه، دیگر اعضای خانواده، به ویژه شخصیت پسر و سپس دختر و همسر، به نظم موجود اعتراض کرده اند. پدر از نظم موجود سود می برد و دیگر اعضای خانواده، زیر سلطه اش قرار دارند. او برای ادامۀ تسلط خود، منابعی مانند قدرت و ثروت را در اختیار دارد و گروه زیر سلطه برای رهایی، از سرمایه ها و منابعی مانند سرمایۀ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی استفاده کرده اند. شخصیت پدر به دنبال حفظ قدرت و اقتدار خود در خانواده است و دیگر اعضای خانواده به دنبال دستیابی به فردیت و استقلال هستند که تضاد ناشی از این امر، موجب تغییر و تحولاتی در ارزش ها و هنجارهای خانواده به ویژه در زمینۀ ازدواج، تحصیل و شغل شده و با فروپاشی سامان گذشتۀ خانواده ها، نظم جدیدی شکل گرفته است. تفاصيل المقالة -
حرية الوصول المقاله
4 - تأملی بر مفهوم آزادی و اختیار از منظر اگزیستانسیالیسم (با تكیه بر آراء کییرکگور)
حمید رضانیا شیرازی مجتبی اعتمادینیااين نوشتار با اشارهاي گذرا به مباني فكري اگزيستانسياليسم و ضمن مرور پارهاي از مهمترين آراء انسانشناسانه کییرکگور، ميكوشد تا با بررسي نقادانه مفهوم آزادي و اختيار از منظر وي، به برخی تأملات نظري بايسته در مبانی اگزیستانسیالیسم اشاره نمايد. بررسيهاي ما در اين نوشتا أکثراين نوشتار با اشارهاي گذرا به مباني فكري اگزيستانسياليسم و ضمن مرور پارهاي از مهمترين آراء انسانشناسانه کییرکگور، ميكوشد تا با بررسي نقادانه مفهوم آزادي و اختيار از منظر وي، به برخی تأملات نظري بايسته در مبانی اگزیستانسیالیسم اشاره نمايد. بررسيهاي ما در اين نوشتار نشان ميدهد كه به رغم دقتنظرهاي عميق و قابلتأمل كييركگور در باب شرايط انضمامي حيات انسان و التفات به اصل اختيار و انتخاب در مسير تحقق هويت اصيل آدمي، اما رويكرد او به مفهوم آزادي انسان با چالشهايي فلسفي و تعارضاتي با برخي مباني انسانشناسي اسلامي دست به گريبان است. مهمترين اين موارد مناقشهبرانگيز عبارتند از: عدم التفات جدي به رابطه ميان آزاديهاي فردي و اجتماعي، ناسازگاري ميان مفهوم فرديت و ذهني بودن حقيقت، عدم التفات به محدوديتهاي ذاتي آزدي و اختيار بشري و بيتوجهي به ماهيت منفعلانه پارهاي از انتخابها و گزينشهاي انساني. تفاصيل المقالة