• فهرس المقالات Transcendence

      • حرية الوصول المقاله

        1 - نسبت‌سنجی بین تشخص، شخص‌وارگی و فرابودگی منبع معنا با معنویت
        مهدی  یارمحمدی عباس  ایزدپناه سید احمدرضا شاهرخی
        معنویت به مثابه پدیده‌ای انسانی مبتنی بر پایه‌های مختلف فکری مخصوصا باورهای الهیاتی است. هر دستگاه‌ کلامی متناظر با کلان ایده‌های خاص خود معطوف به منبع معنا، گونه خاصی از معنویت را پیشنهاد می‌کند. در واقع چیستی و مرزهای معنویت به واسطه باورهای کلامی تعین می‌یابد. این نو أکثر
        معنویت به مثابه پدیده‌ای انسانی مبتنی بر پایه‌های مختلف فکری مخصوصا باورهای الهیاتی است. هر دستگاه‌ کلامی متناظر با کلان ایده‌های خاص خود معطوف به منبع معنا، گونه خاصی از معنویت را پیشنهاد می‌کند. در واقع چیستی و مرزهای معنویت به واسطه باورهای کلامی تعین می‌یابد. این نوشتار در تلاش است تا با واکاوی نوع نگاه مکاتب مختلف کلامی به سه ویژگی تشخص، شخص‌وارگی و فرابودگی در منبع معنا، معنویت خروجی را مورد ارزیابی قرار دهد. حاصل پژوهش که برآمده از داده‌های کتابخانه‌ای و روش تحلیلی استدلالی است، حکایت از آن دارد که زایش معنویت در اثر ارتباط با منبع معنا وابسته به تشخص آن است؛ چنانکه امکان دعا، مناجات، نیایش، ارتباط شخصی و دلدادگی به منبع معنا به شخص‌وارگی آن گره خورده است. افراط در فرابودگی هادم شخص‌وارگی و تفریط در آن عامل زمینی شدن منبع معنا خواهد شد؛ لذا معرفت اسماء و صفات الهی و تجلی مراتبی از آنان در دل انسان معنوی، در گرو ارائه تصویری فرابوده در عین درون‌بودگی از منبع معناست. تفاصيل المقالة
      • حرية الوصول المقاله

        2 - تعالی و سعة وجودی انسان در نظام هستی‌شناسی ملاصدرا و هیدگر
        فاطمه  قدیمی پاینده منيره  سيدمظهري زینب السادات میرشمسی
        هیدگر دربارة بسیاری از موضوعات مرتبط با طور خاص وجود آدمی، تفاسیري بدیع را در آثارش ارائه کرده است. اندیشه‌های او در مورد انسان، از برخی جهات با آراء ملاصدرا قابل مطالعة تطبیقی است. یکی از این جهات، باور هر دو فیلسوف به تعالی و سعة وجودی «انسان» است. بعقیدة هر دو انديشم أکثر
        هیدگر دربارة بسیاری از موضوعات مرتبط با طور خاص وجود آدمی، تفاسیري بدیع را در آثارش ارائه کرده است. اندیشه‌های او در مورد انسان، از برخی جهات با آراء ملاصدرا قابل مطالعة تطبیقی است. یکی از این جهات، باور هر دو فیلسوف به تعالی و سعة وجودی «انسان» است. بعقیدة هر دو انديشمند، انسان جوهري محبوس در خود نیست؛ او که سرچشمة امکانات است و به امکانات خود نیز آگاهی دارد، توانايي «شدن» دارد و میتواند آنچه فعلاً نیست، باشد، از وضع موجود گذر کند و تعالی یابد. در عین حال که شباهت فوق ميان انديشة اين دو متفكر وجود دارد، اما باید این نکته را در نظر داشت که در نظام هستی‌شناسی ملاصدرا نفس انسان بدلیل تجرد ذاتیش، همواره دارای درک و فهمی از هویت تعلقی خویش نسبت به وجودی نامحدود و حقیقتی بینهایت است. نفس انسان که تمام حدود هستی را در خود جمع دارد، در سیر مراحل برون‌خویشی خود، ميكوشد كه با تقرب و تشبه به آن حقیقت بینهایت، وجود خویش را معنا بخشد. سیر تکاملی نفس پس از مرگ نیز برای رسیدن به مرتبة فوق عقلانی ادامه دارد. در مقابل، در نظام هستی‌شناسی هیدگر، حقیقت مبتنی بر «دازاین» است. حقیقی‌ بودن دازاین بدین معناست که او تنها موجود در جهان است و بی‌آنکه تعلقی به قدرت مرموز و ماورایی داشته باشد، همواره از پیش، نسبت به همة آنچه جزئی از جهان اوست، آگاه است و پیوسته اشیاء را بدون هیچگونه حجابی، در آشکاری و گشودگی در‌می‌یابد. بهمين دليل دازاین در تعالی و استعلا، متكي به خود است؛ تعالی دازاین با انگیزة به فعلیت رساندن امکانات وجودیش، تا مواجهه با مرگ ادامه دارد و مرگ آخرین امکان وجودی دازاین است که با وقوعش به تمامیت خود میرسد. تفاصيل المقالة