عموم فیلسوفان اخلاق مسلمان، به اقتضای اطلاق و دوام شریعت اسلام و حجیت ابدی سیره و سنت حضرات معصومین (علیهم السلام) و نیز به اقتضای استدلال عقلی و ثبات فطرت انسانی و علي رغم تفاوت در روشِ تبيين، قائل به اطلاق ملاکات برای ارزش ها و هنجارهای اخلاقی شده اند. دو فيلسوف بزرگ أکثر
عموم فیلسوفان اخلاق مسلمان، به اقتضای اطلاق و دوام شریعت اسلام و حجیت ابدی سیره و سنت حضرات معصومین (علیهم السلام) و نیز به اقتضای استدلال عقلی و ثبات فطرت انسانی و علي رغم تفاوت در روشِ تبيين، قائل به اطلاق ملاکات برای ارزش ها و هنجارهای اخلاقی شده اند. دو فيلسوف بزرگ اخلاق شيعي در دوره معاصر يعني علامه طباطبايي و علامه مصباح يزدي در تبيين به ظاهر متفاوت از واقع گروي اخلاقي و اطلاق ملاكات اخلاقي، نظريه پردازي نموده اند؛ مقاله حاضر در پي اثبات اين نكته است كه اين دو تبيين، مآلا به تبيين واحدي قابل ارجاع است. علامه طباطبائی (در تفسير رايج از نظريه ايشان) ضروریات اخلاقی را از باب اعتباریات دانسته و ضرورت حقیقی و تکوینی بین عمل قوه فعاله و اثر عینی آن را ، مجازا (به معناي وحدت در معنا و تفاوت در مصداق) به ضرورت ذهنی و نفسانیِ حاصل از تصور غایت ذهني تسری داده است اما علامه مصباح از باب ضرورت بالقیاس الی الغیر، به ضرورت الزامات اخلاقی رسیده است. می توان با اعتباری و ذهنی دانستن ضرورت بالقیاس و ارجاع آن به ضرورت بالغیر، اين دو نظريه را، تعابیری متفاوت از یک حقیقت دانست. تحقیق پیش رو، به تبیین این مهم پرداخته است.
تفاصيل المقالة
نظامسازي در زبان عرف و بعضاً اهل علم، مشترك معنوی براي چهار مصداق نظامشناسي (در ساحت تكوين)، نظاميابي (در ساحت تشريع)، نظامسازي (در ساحت اعتباريات) و نظامگذاري (در ساحت عيني) است. هرچند به طور خاص، نظامسازي ناظر به اعتبارات و قراردادهاي اجتماعي است كه در هر خردهن أکثر
نظامسازي در زبان عرف و بعضاً اهل علم، مشترك معنوی براي چهار مصداق نظامشناسي (در ساحت تكوين)، نظاميابي (در ساحت تشريع)، نظامسازي (در ساحت اعتباريات) و نظامگذاري (در ساحت عيني) است. هرچند به طور خاص، نظامسازي ناظر به اعتبارات و قراردادهاي اجتماعي است كه در هر خردهنظام وضع ميشود، اما نگارنده معتقد است نظامسازي بالمعنيالاعم جامع هر چهار ساحت بوده و قرآن مجيد نيز به عنوان منبع معرفتشناسي ديني در ساحات چهارگانه قرار دارد. بر این اساس هر ساحت به حسب آن ساحت است. اگر فرايند نظامسازي مورد غفلت بوده يا ابتناء بر معارف قرآني نداشته باشد فرايند حل مسائل و چالشهاي نظام مبتني بر واقعگرايي و ايدهآلگرايي توحيدي صورت نخواهد پذيرفت. بنابراين خردهنظامهای مختلف اجتماعي، حلّال مسائل كاذب يا غيراولويتدار، تحميلي و جهتگيري شده به سوي ايدهآلهاي غيراسلامي خواهند بود. اين انحراف از منابع متقن ديني، از يكطرف عامل عدم توفيق نظام اسلامي در تحقق اهداف مادي و معنوي خود و در نتیجه تشكيك نخبگان نظام و عامه مردم در هويت انقلابي نظام اسلامي است و از طرف ديگر منجر به استقرار خردهنظامهای اجتماعي غيرديني و زمينهساز استبداد (هرچند صغير) و استكبار (هرچند بخشي) و تشكيل حكمراني سكولار (هرچند به طور نرم و خزنده اما تئوريزه شده) ميشود. فرايند نظامسازي، اعتبارسازي در قالب حركت از مبادي به سوي مسائل (علم اجمالي به مباني در شناسايي و اولويتدهي به مسائل) و حركت از مسائل به همراه مسائل به سوي منابع (جهت بازخواني) و اصطياد يا اصلاح (بازتعريف) مبادي (علم تفصيلي به مبادي) و در نهایت حركت از مبادي (تفصيلاً) به سوي مسائل جهت تعريف، تشريح، احساس و حل مسائل است؛ هرچند بايد توجه داشت در اين حركت مبتني بر اجمال و تفصيل، انعطاف درونزاي در اصلاحگري، تدرّج در تحوّل و جرياني بودن، جزء متمم نظامسازي تلقي ميشود.
تفاصيل المقالة
رایمگ
يقوم نظام رایمگ بتنفيذ جميع عمليات الاستلام والتقييم والحكم والتحرير وتخطيط الصفحة والنشر الإلكتروني للمجلات العلمية.