تقابلهای دوگانه، اصطلاح کلیدی در نظام زبانشناسی سوسور، ساخت گرایی، شالوده شکنی و مکتب باختین است که در فهم معنا و نظام تفکر انسان، نقش بنیادینی ایفا میکند. همگی این مکتبها در پذیرش تقابلها به عنوان عامل اساسی شکل دهنده در نظامهای گوناگون زندگی بشری رویکرد مشابهی د أکثر
تقابلهای دوگانه، اصطلاح کلیدی در نظام زبانشناسی سوسور، ساخت گرایی، شالوده شکنی و مکتب باختین است که در فهم معنا و نظام تفکر انسان، نقش بنیادینی ایفا میکند. همگی این مکتبها در پذیرش تقابلها به عنوان عامل اساسی شکل دهنده در نظامهای گوناگون زندگی بشری رویکرد مشابهی دارند؛ لیکن در تفسیر نحوۀ تعامل دو جانب یک تقابل، دیدگاههای متفاوتی دارند. صرف نظر از پیامدهای چگونگی تفسیر تقابلهای دوگانه در زمینههای گوناگون فلسفی، اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و...، آنچه مهم مینماید، تفاوت در نگرش و خوانش متن ادبی است که هر یک از آن مکتبها و نظریهها بر اساس تفسیر خود از تقابلها، به دست میدهند. این نوشتار میکوشد مفهوم و چگونگی تفسیر تقابلها در ساختگرایی، شالوده شکنی و مکتب باختین را بکاود؛ آنگاه برای نشان دادن چگونگی عملکرد و تفسیر تقابلها، تقابل نور و ظلمت در آثار سهروردی، شیخ اشراق، بررسی شده است. نتایج بررسی نشان میدهد که نگرش آفرینندۀ متن ادبی و خوانش متن بر اساس آرای این نظریهها به تقابلهای دوگانه، به بازتولید متنهای متفاوت میانجامد که بر اساس رویکرد تک آوایانه یا چندمنظری نویسنده، متن اثر وجوه متفاوتی به خود میگیرد. همچنان که در مصنفات شیخ، تقابلها به مانند فرجامی که ساختارگرایی به تقابلها میدهد، کیفیت برتریجویانه یا وحدتبخش دارند(1).
تفاصيل المقالة
<p>صفت اراده ازجمله صفات و کمالات خداوند است که درک صحیح از آن مانند سایر صفات، سبب کمال عالم میگردد. اگرچه عموم متفکران مسلمان، این صفت را برای خداوند قائل هستند، اما کیفیت و نحوۀ اتصاف خداوند به این صفت، همواره محل تضارب آراء بوده است. اکثر متکلمان معتزله صفات ثبوتی خ أکثر
<p>صفت اراده ازجمله صفات و کمالات خداوند است که درک صحیح از آن مانند سایر صفات، سبب کمال عالم میگردد. اگرچه عموم متفکران مسلمان، این صفت را برای خداوند قائل هستند، اما کیفیت و نحوۀ اتصاف خداوند به این صفت، همواره محل تضارب آراء بوده است. اکثر متکلمان معتزله صفات ثبوتی خداوند، ازجمله اراده، را از ذات سلب نموده و آن را امری زائد بر ذات دانسته‌ و میگویند ذات الهی نائب مناب صفات است. در میان حکمای پیش از شیخ‌اشراق، برخی اراده را علم به نظام احسن میدانند و برخی برای تبیین معنایش، آن را به صفت علم ارجاع داده‏اند؛ درنتیجه، این‌دو صفت بلحاظ مفهوم و مصداق، متحدند. در مورد شیخ‌اشراق، بعضی او را منکر اراده دانسته‌اند، درحالیکه با بررسی مبانی نظام‌وارۀ فکری و فلسفی وی، روشن میشود که نه‌تنها چنین نسبتی قابل پذیرش نیست، بلکه خلاف آن اثبات میگردد. ازجملۀ این مبانی میتوان به فیاضیت نورالانوار، عینیت صفات الهی با ذات، کل‌الکمال بودن نورالانوار اشاره نمود که طبق آنها، همۀ کمالات موجود در مراتب مادون، بنحو اَتم و اَشرف، در مرتبۀ اعلی وجود دارد. صفت اراده نیز ازجمله کمالات وجودی است که اثبات آن، سبب شرافت و علوّ میگردد و نفی آن، نفی کمال است. بنابرین، با توجه به روح کلی حاکم بر فلسفۀ سهروردی، ضرورتاً میبایست انتساب صفت اراده به باری‌تعالی را پذیرفته باشد. دربارۀ شمول صفت اراده نیز معتزله، انسان را مشمول ارادۀ واجب نمیدانند، حال آنکه شیخ‌اشراق، ازآنرو که نورالانوار را حقیقتی محیط معرفی میکند، صفات او را نیز شامل همۀ موجودات، ازجمله انسان، میداند.</p>
تفاصيل المقالة
رایمگ
يقوم نظام رایمگ بتنفيذ جميع عمليات الاستلام والتقييم والحكم والتحرير وتخطيط الصفحة والنشر الإلكتروني للمجلات العلمية.