فهرس المقالات محمد سعید  عبداللهی


  • المقاله

    1 - فلسفة تحلیلی و اتهام تاريخ‌هراسي
    تاریخ فلسفه , العدد 44 , السنة 11 , بهار 1400
    بنا بر نظر برخی از فیلسوفان، بی‌اعتنایی به مسائل تاریخی یکی از ویژگیهای فلسفة تحلیلی در مقایسه با دیگر مکاتب فلسفی است. بهمين دليل همواره اتهامِ بیتوجهی به موضوعات تاریخی (تاريخ‌هراسي) را به فیلسوفان تحلیلی نسبت میدهند و آنها را سرزنش میکنند. در طرح و بیان این ادعا، فیل أکثر
    بنا بر نظر برخی از فیلسوفان، بی‌اعتنایی به مسائل تاریخی یکی از ویژگیهای فلسفة تحلیلی در مقایسه با دیگر مکاتب فلسفی است. بهمين دليل همواره اتهامِ بیتوجهی به موضوعات تاریخی (تاريخ‌هراسي) را به فیلسوفان تحلیلی نسبت میدهند و آنها را سرزنش میکنند. در طرح و بیان این ادعا، فیلسوفان قاره‌يی و سنتگرا با یکدیگر همداستانند. اما آیا منتقدان فلسفة تحلیلی براهین کافی و قانع‌کننده‌يي برای اين اتهام دارند؟ یا اینکه بیتوجهی به تاریخ، ادعایی بیپایه است که برخاسته از تلقی نادرست و شناخت ناکافی از این نهضت فلسفی است؟ در این مقاله درصدديم از سویی ادعا، استدلالها و شواهد منتقدان را برای عدم آگاهیِ تاریخی در فلسفة تحلیلی روشن کنیم و از سوي ديگر، توجه و دقت در نحوة نگرش فیلسوفان تحلیلی به تاریخ فلسفه و دلایل آنها را بیان نماييم. تأکید ما بر اینست که اولاً، باید میان تاریخ‌انگاری ذاتی، تاریخ‌انگاری ابزاری و تاریخ‌انگاری ضعیف تمایز قائل شد. فیلسوفان تحلیلی شاید با تاریخ‌انگاری ذاتی مخالف باشند ولی نوعی تاریخ‌انگاری ضعیف را میپذیرند. ثانیاً، تأکید بر تمایز تاریخ مسائل فلسفی از تاریخ فلسفه نباید بمعنای تاريخ‌هراسي یا همسانسازی گذشته و حال تلقی شود. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    2 - ارزیابی دیدگاه مارتا نوسباوم در باب غیر نسبی بودن فضایل در رویکرد ارسطویی
    تاریخ فلسفه , العدد 51 , السنة 13 , زمستان 1401
    چیستی، نقش و نحوه اکتساب فضایل در اندیشه ارسطو جایگاهی مهم دارد. او تلاش میکند بشکلی ساختارمند به غایت و هدف آدمی از فراچنگ آوردن فضایل دست یابد. مارتا نوسباوم، ارسطوشناس معاصر، بر این باور است که برخی از فیلسوفان معاصر گرچه خود را ارسطویی میدانند اما در نقطه‌یی محوری ب أکثر
    چیستی، نقش و نحوه اکتساب فضایل در اندیشه ارسطو جایگاهی مهم دارد. او تلاش میکند بشکلی ساختارمند به غایت و هدف آدمی از فراچنگ آوردن فضایل دست یابد. مارتا نوسباوم، ارسطوشناس معاصر، بر این باور است که برخی از فیلسوفان معاصر گرچه خود را ارسطویی میدانند اما در نقطه‌یی محوری با او اختلافی چشمگیر دارند. اشتباه آنها رویکرد نسبی‌گرایانه به فضایل ارسطویی است. این رویکرد آشکارا با دیگر آراء ارسطو ناسازگاری دارد. ارسطو مدافع توصیفی عینی و یگانه از خیر بشر یا سعادت انسان بود. اخلاق فضیلت ارسطو این توان را دارد که بسیاری از آنچه نسبی‌گرایان بدنبال آن هستند را برآورده سازد و در همان حال، ادعای عینیت نیز داشته باشد؛ به این بیان که نسبی بودن بر اساس یک زمینه خاص، بمعنای نسبی‌گرایی نیست، همانگونه در دیگر علوم مانند پزشکی و دریانوردی، به زمینه‌یی خاص توجه میشود و این بمعنای نسبی‌گرایی نیست. به باور نوسباوم، فضایل ارسطویی بهتر از فضیلتهای مدنظر نسبی‌گرایان میتواند فضیلت را توضیح دهد، البته زمانی که ویژگیهای زمینه‌یی بدقت بررسی شده و به ویژگیهای مشترک و غیرمشترک توجه شود تا بهترین انتخاب صورت گیرد. در این مقاله پس از بیان دیدگاه نوسباوم در باب فضایل ارسطویی، به بررسی سه اشکال به نظریۀ او پرداخته و در نهایت روشن خواهیم ساخت که چگونه فضایل در اندیشه ارسطو غیرنسبیند. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    3 - تحلیل و بررسی ِمفهومِ «یقینِ اخلاقی» در فلسفه‌ غرب (رویکردِ تاریخی)
    تاریخ فلسفه , العدد 56 , السنة 14 , بهار 1403
    <p>&laquo;یقین اخلاقی&raquo; در شمار مفاهیم کاربردی است که امروزه به دغدغۀ بعضی فیلسوفان اخلاق و معرفت&zwnj;شناسان بدل گشته است. در دهه&zwnj;های گذشته، فیلسوفان با رویکرد&zwnj;هایی مختلف به این مفهوم نگریسته&zwnj;اند، اما گاه بدلیل توجه نداشتن به خاستگاه و سیر تاریخی ای أکثر
    <p>&laquo;یقین اخلاقی&raquo; در شمار مفاهیم کاربردی است که امروزه به دغدغۀ بعضی فیلسوفان اخلاق و معرفت&zwnj;شناسان بدل گشته است. در دهه&zwnj;های گذشته، فیلسوفان با رویکرد&zwnj;هایی مختلف به این مفهوم نگریسته&zwnj;اند، اما گاه بدلیل توجه نداشتن به خاستگاه و سیر تاریخی این مفهوم، و نیز نادیده گرفتن کاربست آن در زمینه&zwnj;های تاریخی، مذهبی و حقوقی، فهمی نادرست و غیردقیق از این اصطلاح بمیان آمده است. ژان گرسون، الهیدان فرانسوی، اصطلاح یقین اخلاقی را برای سطحی مناسب از یقین ابداع نمود. بعدتر، دکارت یقین اخلاقی را یقینی دانست که برای تنظیم رفتار کافی باشد و به ما درباب مسائل مربوط به زندگی کمک کند. از طرفی، جان لاک نیز یقین مطلق و یقین اخلاقی را در مفهوم &laquo;یقین واقعی&raquo; خود گنجاند. مفهوم یقین اخلاقی، در سپهر دین مسیحیت نیز مسیری جالب پیمود. در اصطلاح قانون کلیسایی، یقین اخلاقی برای توصیف وضعیت ذهنی قاضی بکار میرود؛ یعنی جایی&zwnj;که قاضی باید یقین پیدا کند که آیا متهم، در حقیقت مجرم است یا نه. در این نوشتار، پس از اشاره به نخستین کاربرد&zwnj;های این مفهوم در تاریخ اندیشۀ مغرب&zwnj;زمین، ضمن یک جستجوی تاریخی&zwnj;ـ&zwnj;فلسفی و بررسی سیر تطور مفهوم &laquo;یقین اخلاقی&raquo; را در دوره&zwnj;های مختلف، نشان خواهیم داد که این مفهوم از قرن چهاردهم و نخستین کاربرد&zwnj; آن در آثار گرسون، تا&zwnj;کنون چه سیر پر افت&zwnj;و&zwnj;خیزی را پیموده است. همچنین در این مسیر، روشن خواهد شد که این اصطلاح فلسفی، پس از سفر تاریخی خود و حضور در قلمروهای مختلف، امروزه در معرفت&zwnj;شناسی اخلاق چه جایگاهی بدست آورده، و چگونه از گذر قرنها، در دهه&zwnj;های اخیر، رویکرد ویتگنشتاینی به این مفهوم، دست برتر را پیدا نموده است.</p> تفاصيل المقالة