فهرس المقالات موسي  ملايري


  • المقاله

    1 - تطور تاريخي نگرشها در مسئله عوارض ذاتي از ملاصدرا تا محقق رشتي (1050 تا 1312ﻫ .ق)
    تاریخ فلسفه , العدد 29 , السنة 8 , تابستان 1396
    نوشتار حاضر به يکي از مهمترين و پيچيده ترين مسائل علم شناسانه حکيمان مسلمان يعني تعيين مصاديق و قلمرو عوارضِ ذاتي ميپردازد. پرسش اين نوشتار آن است که آيا عوارض بواسطه اخص عرض ذاتي بشمار مي آيند يا نه؟ در اين مطالعه تاريخي، تطور نظريه ها پيرامون حل و فصل اين مسئله در طي أکثر
    نوشتار حاضر به يکي از مهمترين و پيچيده ترين مسائل علم شناسانه حکيمان مسلمان يعني تعيين مصاديق و قلمرو عوارضِ ذاتي ميپردازد. پرسش اين نوشتار آن است که آيا عوارض بواسطه اخص عرض ذاتي بشمار مي آيند يا نه؟ در اين مطالعه تاريخي، تطور نظريه ها پيرامون حل و فصل اين مسئله در طي سه قرن بررسي ميشود و راه حلهاي چهار تن از برجسته‌ترين نظريه پردازان اين دوره تاريخي، نخست گزارش شده و سپس مورد ارزيابي قرار ميگيرد. در آغاز، راه حل ملاصدرا مبني بر لزوم تمايز نهادن ميان عارض اخص و عارض بواسطه اخص بررسي ميشود، پس از او آقا حسين خوانساري دومين شخصيت اين دوره است. وي پس از نقد نظريه ملاصدرا و اذعان به قصور آن در حل مشکل، خود، نظريه استحسان و مواضعه در قلمروشناسي و مرزبندي علوم را عرضه ميکند. پـس از ايـن دو حکيم، ملامهدي نراقي، اگـرچـه بخشي از نظر ملاصدرا را ميپذيرد، اما زواياي باقيمانده از مشکل را بـه شيوه ‌يي ديگـر حل و فصل ميکند. شيوه نراقي مستلزم غربالگري علوم و خارج کردن برخي مسائل از حيطه هريک از علومِ محقَق است. آخرين شخصيت اين دوره، اصولي پرتوان، ميرزا حبيب الله رشتي است که با تعمق و ژرفنگري به غناي اين بحث و دقتِ زبان فني آن افزوده است. او اگرچه از گفته هاي ديگران بهره برده، اما راه حل هيچيک از حکيمان پيشين را به تمامه نميپذيرد. نظر محقق رشتي معتقد است که دانشمندان هر علم جايزند در دانش خود از مسائل علوم بالادستي و پايين‌دستي بحث کنند؛ البته مادامي که علومي براي بررسي آن مسائل در بالادست و پايين‌دست تدوين نشده باشد. اين شيوه (چنانکه بيان خواهد شد) با نگاه پسيني ـ تاريخي به تدوين علوم، بسيار سازگار و منطبق است. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    2 - مطالعۀ تاریخی نظریۀ استقراء
    تاریخ فلسفه , العدد 38 , السنة 10 , پاییز 1398
    مسئله اصلی مورد تحقیق در نوشتار حاضر اینست که آیا استقراء علم یقینی ببار می آورد یا نتیجه یی ظنی؟ وانگهی آیا استقراء تام امری محال است یا ممکن؟ اگر محال است، آیا استقراء ناقص را ميتوان با افزودن تکمله، به حکمی ارتقا داد که مؤدی به قطعیت و یقین باشد؟ در پاسخ به این پرسشه أکثر
    مسئله اصلی مورد تحقیق در نوشتار حاضر اینست که آیا استقراء علم یقینی ببار می آورد یا نتیجه یی ظنی؟ وانگهی آیا استقراء تام امری محال است یا ممکن؟ اگر محال است، آیا استقراء ناقص را ميتوان با افزودن تکمله، به حکمی ارتقا داد که مؤدی به قطعیت و یقین باشد؟ در پاسخ به این پرسشها، تطور تاریخی این نظریه بررسی و نظریۀ مختار مقاله تبیین شده است. نظریۀ استقراء در تاریخ تفکر منطقی اندیشمندان مسلمان تاریخي پر فراز و نشیب ندارد و ميتوان آن را در سه مقطع یا برش تاریخی مورد مطالعه قرار داد. در مقطع اول که نقش آفرینی آن به فارابی و بیش از او، به ابن سینا بازمیگردد، تقسیم استقراء به تام و ناقص پذیرفته شد، در عین حال فارابی بصراحت استقراء تام را محال و استقراء ناقـص را غیر یقین آور دانست. ابن سینا بـرای جبران نقیصۀ استقراء نشان داد که چگونه ميتوان نتایج استقراء ناقص را بمدد یک قیاس مرکب و با بهره‌مندی از قاعدۀ اتفاقی، به حکمی تجربی ارتقا داد که اطمینان‌بخش و یقین آفرین باشد. نقش‌آفرین مقطع دوم، فخر رازی ‌است. او معتقد است استقراء ناقص یقین آور نیست و آنچه از آن به حکم تجربی تعبیر شده و آن را یقینیات و حتی در زمرۀ بدیهیات قرار داده اند، ارزشی بیش از تمثیل ندارد. مقطع سوم به تلاشهای محمدباقر صدر بازمیگردد که معتقد است اگرچه استقراء ناقص به حکم یقینی منجر ميشود اما بر خلاف نظر ابن سینا، یقین مذکور ناشی از وساطت قیاس مرکب و قاعدۀ اتفاقی نیست. به اعتقاد او، یقین احکام استقرائی ناشی از این ویژگی عقل انسانی است که احتمالات خُرد را در مقابل احتمالات فـراوان، نادیده میگیرد. صدر چنین یقینی را «یقین موضوعی» نامید. نوشتار حاضر پس از گزارش و تحلیل مقاطع سه‌گانه، نشان میدهد که در این میان فقط مدعای فخر رازی قابل دفاع و موجه است و استقراء در هـر صورت، چه بتنهایی و چه بكمك قیاس، بیش از نتیجه‌یی ظنی ببار نمی آورد. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    3 - «اصالت وجود» و تحول در منطق تعريف
    خردنامه صدرا , العدد 84 , السنة 21 , تابستان 1395
    يكي از دغدغه‌هاي اصلي منطق ارسطويي، يافتن راهي براي تعريف ماهيات بمنظور دست يافتن به شناخت تصوري آنهاست. ارسطو نظام منطق تعريف را متناسب با جهانشناسي خود بنا نهاد. در اين نظام، تعاريف حقيقي به حد و رسم تقسيم ميشدند. پس از ارسطو، منطق تعريف قرنها به همان شاكلة اوليه مورد أکثر
    يكي از دغدغه‌هاي اصلي منطق ارسطويي، يافتن راهي براي تعريف ماهيات بمنظور دست يافتن به شناخت تصوري آنهاست. ارسطو نظام منطق تعريف را متناسب با جهانشناسي خود بنا نهاد. در اين نظام، تعاريف حقيقي به حد و رسم تقسيم ميشدند. پس از ارسطو، منطق تعريف قرنها به همان شاكلة اوليه مورد قبول حكيمان و اهل منطق بود. مشائيان مسلمان نيز كمابيش بر همان مسير ميرفتند تا اينكه در سير تكاملي فلسفه در جهان اسلام، ملاصدرا با تبيين اصالت وجود و اثبات آن و نيز تأسيس چند اصل وجودشناختي ديگر، دستگاه فلسفي حكمت متعاليه را بنا نهاد. از جمله مختصات حكمت متعاليه آنست كه مبانيِ وجودشناختي منطق تعريف را بشدت به چالش كشيد. با اصالت يافتن وجود، ماهيات ـ كه از نظر پيشينيان مبين حقايق عيني اشيا بودندـ به مفاهيم ذهني تنزل پيدا ميكنند و وجود كه حقيقت عيني هر شيء است، جز با مشاهده قابل دريافت نيست. از طرفي، در اين نظام، فصل كه قوام هر ماهيت به آنست و تمامِ حقيقت و فعليت شيء شمرده ميشود، امري ماهوي نيست و با مفاهيم ماهوي شناخته نميشود. بدين ترتيب، بنيان كليات خمس بعنوان زير بناي منطق تعريف متزلزل گرديد. بدنبال اين تحولات، بايد شاهد بازنگري بنيادين در منطق ارسطويي و مشخصاً باب تعريف آن باشيم. حاصلِ اين تحولِ بنيادين، چيزي جز اهميت يافتن تعاريف مفهوميِ حقايق نخواهد بود كه اين از نتايج مهم اصالت وجود ميباشد. تفاصيل المقالة

  • المقاله

    4 - خاستگاه اختلافات مبنایی در علت غایی
    خردنامه صدرا , العدد 95 , السنة 24 , بهار 1398
    جایگاه ممتاز بحث از علت غایی بر اهل اندیشه پوشیده نیست. اهمیت این مسئله بحدی است که بزرگانی مانند ابن‌سینا و ملاصدرا آن را افضل اجزاء حکمت دانسته‌اند. در عین حال، اختلافات مهمی در این مبحث میان موافقان و منکران وجود دارد. در فلسفۀ اسلامی مباحث علت غایی عمدتاً معطوف به پ أکثر
    جایگاه ممتاز بحث از علت غایی بر اهل اندیشه پوشیده نیست. اهمیت این مسئله بحدی است که بزرگانی مانند ابن‌سینا و ملاصدرا آن را افضل اجزاء حکمت دانسته‌اند. در عین حال، اختلافات مهمی در این مبحث میان موافقان و منکران وجود دارد. در فلسفۀ اسلامی مباحث علت غایی عمدتاً معطوف به پاسخ اشکالاتِ وارده بوده است، درحالیکه در فلسفۀ معاصر غرب بحث از علت غایی تا حد زیادی بی‌اهمیت و زائد تلقی میشود. چه حکمای اسلامی و چه فلاسفۀ ارسطویی، کمتر به زمینه‌ها و ریشه‌های بنیادین اثبات یا انکار علت غایی پرداخته‌اند؛ حال آنکه تا بنیاد‌ها مورد تحلیل قرار نگیرد، در روبناها توافقی حاصل نمیشود. در این مقاله سعی شده با کنکاش در مبادی تصوری و تصدیقی علت غایی، به روشی تحلیلی، عمده‌ترین ریشه‌های اختلاف در این مبحث احصا و مورد واکاوی و سنجش قرار گیرد تا قضاوت در باب روبناها آسانتر شود. این موارد عبارتند از: «نسبت علت فاعلی و غایی»، «مصدر ایجاد حرکت»، «قوه و استعداد»، «ذاتگرایی و صورت نوعیه». تفاصيل المقالة

  • المقاله

    5 - تقرير دو برهان بر نظرية حركت در مجردات
    خردنامه صدرا , العدد 97 , السنة 25 , پاییز 1398
    قاطبة فيلسوفان مسلمان ـ ‌اعم از مشائيان، اشراقيان و صدرائيان‌‌ـ بر اساس مباني و ادلة خويش، امكان تحول و حركت در مجردات را انكار كرده‌اند، اما قريب به دو دهه است كه برخي از اهل نظر، با انديشة فوق مخالفت كرده و از «امكان حركت و تغيير در مجردات» دفاع نموده‌اند. اين نظريه د أکثر
    قاطبة فيلسوفان مسلمان ـ ‌اعم از مشائيان، اشراقيان و صدرائيان‌‌ـ بر اساس مباني و ادلة خويش، امكان تحول و حركت در مجردات را انكار كرده‌اند، اما قريب به دو دهه است كه برخي از اهل نظر، با انديشة فوق مخالفت كرده و از «امكان حركت و تغيير در مجردات» دفاع نموده‌اند. اين نظريه در محافل علمي مورد توجه قرار گرفته و مكتوباتي نيز پيرامون آن تحرير شده است. موافقين، ادله و براهيني را بنفع آن سامان داده ‌و مخالفين به نقض و رد آنها پرداخته‌اند. اين مقاله به روش تحليلي در دو مقام از نظريه حركت در مجردات دفاع ميكند؛ در مقام نخست به اشكال وارد شده بر اصليترين برهان اين نظريه پاسخ داده و از برهان مذكور دفاع ميكند و در مقام دوم، از طريق حدوث نفس، برهاني نو بنفع اين نظريه ارائه ميدهد و درنهايت نتيجه ميگيرد كه نظرية مذكور در ميدان عقلانيت و استدلال قابل تأييد است و بر نظريه مقابل برتري دارد. تفاصيل المقالة