مسئله عشق از همان سپيده دم فلسفه، مورد توجه فيلسوفان بوده است. بطور مثال در يونان، بويژه در آثار افلاطون، دربارة انواع و جوانب اين مسئله تأملات فلسفي قابلتوجهي صورت پذيرفته است. در جهان اسلامي نيز بررسي اين موضوع مانند ديگر موضوعات فلسفي، دچار تحولي در معنا و گستره گشت أکثر
مسئله عشق از همان سپيده دم فلسفه، مورد توجه فيلسوفان بوده است. بطور مثال در يونان، بويژه در آثار افلاطون، دربارة انواع و جوانب اين مسئله تأملات فلسفي قابلتوجهي صورت پذيرفته است. در جهان اسلامي نيز بررسي اين موضوع مانند ديگر موضوعات فلسفي، دچار تحولي در معنا و گستره گشته است؛ اگر پيش از آن، عشق صرفاً به محبت شديد ميان دو انسان اطلاق ميشد، فيلسوفان اسلامي در آثار خود، آن را به مفهومي وسيع تبديل کردند که در سراسر هستي و ميان تمامي موجودات، سريان و جريان دارد. شيخالرئيس، ابنسينا در آثار خود اهتمام ويژهيي به اين مسئله دارد. در نظر وي، هر موجودي در هر رتبة وجودي که باشد، به ميزان همان رتبة وجودي، از عشق بهرهيي دارد؛ از هيولي که قوة صرف است تا ذات واجبالوجود که کمال مطلق است. پس از ابنسينا، ملاصدرا نيز به مسئله عشق پرداخته است. ملاصدرا هر چند همنظر با ابنسينا به سريان عشق در تمام هستي قائل است، اما وجود حيات و علم را پيششرط تحقق عشق دانسته است. قصد اصلي ما در نوشتار حاضر، بيان انواع و مراتب عشق نزد ابنسيناست و در کنار آن نيز نيمنگاهي به آراء و انتقادات ملاصدرا بر ابنسينا در اينباره خواهيم داشت.
تفاصيل المقالة
رایمگ
يقوم نظام رایمگ بتنفيذ جميع عمليات الاستلام والتقييم والحكم والتحرير وتخطيط الصفحة والنشر الإلكتروني للمجلات العلمية.